روشهای تزکیه نفس
Article data in English (انگلیسی)
روشهای تزکیه نفس
از نظر ملّاصدرا
رحیم قربانی1
چکیده
تزکیه نفس در هندسه معرفتی حکمت متعالیه، جایگاه ویژهای دارد که بدون آن نمیتوان به عمق محتوای بسیاری از مسائل آن رسید. اما رسیدن به روشی مناسب برای این منظور، اندکی دشوار است. نوشته حاضر درصدد تبیین روشهای ملّاصدرا برای تزکیه نفس است که انسان را در مسیر فهم و معرفت صحیح قرار میدهد. ملّاصدرا به این منظور، دو دسته از توصیهها را در لابهلای آثارش مطرح کرده است: توصیههای کلی و اجمالی که جنبه موعظه یا تشویق دارند؛ و توصیههای کاربردی که جنبه عملی و اصلاحی دارند. نوشته حاضر با بررسی برخی از مبانی و اصول فلسفی ـ عرفانی مسئله، به نقد و بررسی روشهای تهذیب نفس برای دست یافتن به سطح والایی از درک حقایق هستی از نظر ملّاصدرا میپردازد.
کلیدواژهها: معرفت، کمال اخلاقی، تزکیه نفس، دستورالعمل.
مقدّمه
در مسیر نیل به سعادت، هموار کردن راه با استعانت از روشها و توصیههای راهرفتگان به مقصد رسیده امری ضروری است؛ زیرا راههای رهایی از قید و بند حجابهای معرفت، به ویژه رذایل اخلاقی و گناهانی که بیشتر انسانها گرفتار آنها بوده و به راحتی نمیتوانند از بند آن خلاصی یابند، برای همگان روشن نیست. بدینروی، بسیاری از بزرگان حکمت و عرفان تلاشهایی را در این امر به انجام رسانده، توصیههایی را برای مشتاقان سیر و سلوک ارائه کردهاند تا سالکان طریق دوست با به کار بستن آن روشها، از قید هوای نفس رها شوند و به کمال لایق خود دست یابند. هدف این نوشتار پرداختن به دستورالعملهای ملّاصدرا است که ما را به نقطه عطفی در روشهای اخلاقی و عرفانی دریافت حقایق هستی و نیل به حکمت حقیقی، به ویژه در چارچوب حکمت متعالیه، میرساند.
توصیههای ملّاصدرا برای تزکیه نفس
ملّاصدرا در زمینه مباحث مربوط به مبانی هستیشناختی نفس و درک حقایق، دو نوع توصیه و دستورالعمل ارائه کرده است: یکی توصیههای کلی و دیگری سرمشقهای کاربردی و عملی.
1. روشهای کلی (موعظههای اجمالی)
این روشها بدون توجه به مسئله ویژه اخلاقی، اصول اساسی را مورد توجه قرار میدهند. تزکیه نفس از ضروریترین مقدّمات تحصیل حکمت و فهم مسائل آن است. بنابراین، ملّاصدرا علاوه بر مباحث نظری، روشها
و دستورالعملهایی را ارائه کرده است تا این روند برای
دانشجوی فلسفه آسانتر گردد. در مجموعه مواعظ اجمالی، او بر دو نکته تأکید دارد: توصیه درباره کتابهای خود، و توصیه بر اصل تزکیه نفس پیش از تحصیل و همراه با آن. هر یک از این دو مسئله را به طور اجمالی بررسی میکنیم:
1) توصیههای ملّاصدرا درباره تحصیل کتابهای خود
بسیاری از توصیههای ملّاصدرا در مقدّمه کتابهایش قرار دارد. به برخی از این توصیهها به اجمال، اشاره میشود:
الف. الحکمة المتعالیة: در مقدّمه کتاب گرانسنگ الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، نکات ارزندهای گنجانده شده که حایز اهمیت فراوان در زمینه تزکیه نفس و ارتباط آن با حکمت است. توصیههایی که ملّاصدرا در این مقدّمه درباره تحصیل علمی و نظری حکمت متعالیه از کتاب مزبور به طالبان حکمت دارد، عبارتند از: تکلیف و دشواری دادن به نفس از طریق مجاهدتهای عقلی، مشقّتهای بدنی به واسطه ریاضتهای شرعی و دینی، احاطه به آثار علمی عقلا و حکما، اجتناب از خودرأیی (خود حقپنداری) و انکار بیدلیل سخنان حکما و مطالب کتاب، پاک نگه داشتن مطالب عالی کتاب از انسانهای نااهل، و یاد دادن به اهل آن، اقتدا به طریقه نیکوکاران و متّصف شدن به صفات پاکان و نیکان، تزکیه نفس از هوا و هوس، استحکام بخشیدن به اساس حکمت و معرفت (عرفان)، عدم اشتغال به یاوهگوییهای جهله صوفیه، و عدم پایبندی بیدلیل بر گفتههای مدعیان فلسفه.2 این توصیههای دهگانه، از اساسیترین عوامل فهم حقایق حکمت به شمار میروند.
علاوه بر کلّ کتاب اسفار و مباحث حکمت متعالیه، موعظهای مجزّا برای تحصیل جلد ششم این کتاب (یعنی علم الهی یا الهیّات) دارد که در واقع، با این مقدّمه بر اهمیت و تقدّس معرفتی مطالب بخش الهیّات حکمت، تأکید کرده و به دانشجوی حکمت توصیه نموده است: مقدّمات تحصیل و فهم این علم را فراهم نماید، در یادگیری آن از هیچ تلاشی دریغ نکند، آن را جز به اهل آن وانگذارد، و در عمل به مقتضای آن کوشش نماید.3
ب. المبدأ و المعاد: توصیه او در مقدّمه کتاب مزبور نیز مربوط به حفاظت حکمت از گزند نااهلان است؛ همانگونه که درباره کتاب اسفار نیز به این نکته تأکید داشت. اما در ادامه مقدّمه، نکات مهمی دارد: پیروی از سنّتهای (اخلاقی و معنوی) نیکِ حکما، تخلّق به اخلاق پاکان، کنار گذاشتن لذتهای حسّی، دوری از الفتهای مادی، صفا دادن به دل از کدورتهای بدنی، ریاضتهای علمی و عملی، دوری از غفلتها و خواب تقلید، و تعمّق در مباحث کتاب.4
ج. المشاعر: در مقدّمه رساله مزبور نیز این نکات را مورد توجه و توصیه قرار داده است: استماع قلبی حقایق حکمت متعالیه؛ برگرفتن طریقه سلوک الهی که عبارت است از: ایمان به خداوند و روز واپسین؛ کسب ایمان از طریق براهین یقینی و نشانههای خداوندی؛ و ارتقای قلبی سالک در مراتب کمالی به وسیله انوار ملکوتی نهفته در حکمت متعالیه.5 روشن است که تأکید و اهمیت وی در این توصیه، بیشتر بر محتوای خود رساله و کتابهای دیگر اوست و دستورالعمل خاصی ارائه نمیکند.
د. مفاتیحالغیب: روشن است که این کتاب در باب مبانی فلسفی و کلامی تفسیر قرآن نوشته شده و در مقدّمه این کتاب نیزتوصیههاوموعظههایی نسبتبه محتوا و تحصیل علمی و معرفتی، یادآور شده که حایز اهمیت است.6
ه. العرشیة: مهمترین مبانی ملّاصدرا در باب معاد در رساله العرشیة خلاصه شده است. از اینرو، توصیههای راهبردی و علمی او برای فهم و درک دقیق و نظری این مسائل از اهمیتی ویژه برخوردار است. بنابراین، در پایان رساله چنین آورده است: مطالب این کتاب بدون اقتباس از نور نبوّت و ولایت قابل فهم نیست. پس برای دستیابی به این اقتباس، واجب است به تجرید قلب، تطهیر سرّ، انقطاع شدید از مردم، مناجات با خداوند، دوری از شهوات و ریاستها، و رفع حجاب بپردازی. بنابراین، نفس خودت را تهذیب کن، نیّتت را خالص، عقیدهات را تصحیح، قلبت را نورانی، و خانه دلت را پاک گردان.7 مسائل مورد تأکید در این توصیه قریب هفده نکته مهم به قرار ذیل است: مروّت در خواندن و قضاوت درباره کتاب، ترک عادت تقلید و ترک پایبندی به نظر مشهور، جدا شدن از خودرأیی، مهاجرت از نفس و مسافرت به سوی پروردگار، بهرهگیری از چراغ هدایت نبوّت، درخواست فهم اسرار هستی از باطن ولایت، تجرید تام قلب، تطهیر کامل سرّ، انقطاع شدید از مخلوقات، مناجات فراوان با خداوند، روی گردان شدن از شهوات و ریاستها و سایر هدفهای پست حیوانی، داشتن نیّت صاف (خلوص نیت) و دین خالص، تهذیب نفس، تصحیح عقیده، نورانی کردن دل و تطهیر آن برای ورود طوافکنندگان آسمانی آن، رو کردن به جانب کعبه مقصود و توجه به پروردگار، و عبادت همراه با تفکر و نظر.
و. تفسیر آیه نور: او همچنین در توصیه به مباحث تفسیر آیه «نور» این اصول را مورد تأکید قرار داده است: تزکیه نفس، پاکی ذهن، صفای دل، و گوش شنوا. او مینویسد: بر تو خواننده و همه فرزندان روحانیام ضروری است که معنا و محتوای مطالب این تفسیر را با داشتن روحی پاک شده،ذهنیسالموزلال،وقلبیصافوگوشیشنوابچشید.8
ز. المظاهر الالهیّة: در مقدّمه این کتاب مینویسد: کسی که قصد دارد در دریای معارف الهی غوطه خورده، به عمق حقایق ربّانی فرورود، برایش لازم است به ریاضتهای علمی و عملی بپردازد تا دمیدن نور حق، تحصیل ملکه جدایی از بدن، و ارتقا به ملکوت آسمانی بر دلش آسان گردد؛ زیرا علوم الهی با عقلهای قدسی همسنخ هستند. بنابراین، درک آنها به تجرّدی تام، لطافتی شدید و فطرتی ثانوی نیاز دارد.9 این توصیهها نیز در واقع، هم از جنبه محتوایی درباره تحصیلمطالب کتاب دارای اهمیت است، و هم از جنبه تحصیلحکمتتوسطسالک طریق معرفت.
ملّاصدرا در مقدّمه و پیشگفتار سایر کتابها و رسایل خود نیز توصیهها و دستوراتی نسبت به مطالب و شرایط تحصیل حکمت از آنها ارائه کرده است که نوعا به همین نکات برمیگردند. رویکرد اصلی این توصیهها تأکید بر ایجاد قابلیت و شایستگی اعتقادی، قلبی، فکری، علمی و عملی (رفتاری) برای دریافت و درک مسائل و حقایق حکمت است. او بارها تصریح و تأکید کرده که بدون تزکیه نفس، عمق این مسائل و مطالب، آنگونه که سزاوار یک حکیم است، درک و شهود نمیشود. بنابراین، برای تحصیل «حکمت متعالیه»، تزکیه نفس و امور مربوط به آن و درک راستین حقایق هستی، لازم هستند؛ چراکه تحصیل حکمت شرط لازم و تزکیه نفس شرط کافی برای درک حقایق به شمار میرود.
2) تأکید ملّاصدرا بر روشهای نظری تزکیه نفس
ملّاصدرا با تبیین رذایل و گناهان به عنوان مانع و حجاب بزرگ معرفت و کسب حکمت،10 روشهای کلی و عمومی را برای زدودن و برانداختن آنها یادآور شده است که به مهمترین آنها اشاره میشود: ایجاد صفای نفس، دوری از کدورتها و امور منفور، ریاضت علمی، کسب مرگ ارادی، مرگ طبیعی، و خواب. جنبه اصلی طرح این عوامل این است که نفس در این موارد، از اشتغال به حواس و مادیات فارغ شده، به جنبه عالی خود معطوف میشود. از اینرو، «خواب» و «مرگ» را نیز ذکر کرده است. اما مواردی که جنبه کاربردی و عملی دارند عبارتند از: صفای فطری دل، دوری از کدورتها و رذایل، ریاضتهای عملی، و مرگ ارادی. موارد نخست را در بحثهای آینده مورد بررسی قرار خواهیم داد. اما «مرگ ارادی» در عبارت ملّاصدرا، از آن به عنوان «ولادت دوم» تعبیر شده است که آن را برای عرفای کامل11 حاصل میداند و در مراتب پایین دست کمالات، برای نفس (نفوس ضعیف) حاصل نمیشود.12 این نوع مرگ برای انبیا و اولیای الهی اتفاق افتاده است و به دلیل غلبه «سلطان الآخرة» بر قلب آنها و خروج از سلطنت دنیا و مادیات، به آن درجه نایل میشوند.13 بنا به تحلیل ملّاصدرا، این نوع مرگ مصداق همان توصیه و امر نبوی است که فرمود: «موتوا قبل أن تموتوا.»14 او در تحلیل این حدیث و مطلب مزبور میگوید: این روند از اطلاع یافتن بر حقایق، بدینروست که نفسْ حواس را از احساس امور ظاهری و دنیوی تعطیل کرده، پنجره دل را به سوی عالم غیب میگشاید و مشاعر ادراک امور آخرتی و ملکوتی در این هنگام به کار میافتند.15 این مبحثْ عرفانی و خارج از حدّ بحث حاضر است.16
عامل و سبب اساسی نزول کلام الهی بر دل انسانهای وارسته، مثل انبیا و اوصیای دین، ارتقا به مدارج عالی کمال نفس و استکمال تمام ابعاد آن است. اما ملّاصدرا مانع نزول را نیز حجاب طبیعت و اقتضائات آن دانسته است.17 شواغل طبیعی در واقع، حجاب معرفت و فهم هستند و چون بسیاری از این شواغلْ در ذیل معاصی و رذایل جای میگیرند، تحت عنوان «تهذیب اخلاق» ذکر شدهاند.
وی راهکارهای رهایی از این حجاب را در ادامه مطلب بیان نموده و به شش نوع و مرتبه از اعراض نفس و توجه کامل به جانب حق اشاره کرده است که سبب ارتفاع حجابها میگردند.18 اعراض از اقتضائات جنبه طبیعی نفس که اقتضائات مراتب جمادی، نباتی و حیوانی نفس است، اعراض از ظلمتهای هواها و هوسها، و اعراض از اشتغال به شهوت، غضب، امور حسّی و تخیّل.
با توجه به این نکات، راههای زدودن حجابهای مربوط به گناهان و رذایل اخلاقی، که ملّاصدرا به طور کلی به آنها اشاره کرده، عبارتند از:
الف. ایمان به خدا: نکات و مطالب مهم درباره رابطه ایمان و حکمت، در مباحث مربوط به حقیقت حکمت بحث میشود19 و روشن است که پایینترین مرتبه ایمان همان «ایمان تقلیدی» است که در آمادگی دل برای دریافت حقایق، نقش بسزایی دارد،20 و حدّ اعلای مراتب آن مصداق عینی حکمت است که در تحصیل روشمند و صحیح حکمت تحقق مییابد.
ب. اعتقاد به معاد: این اعتقاد برای انسانهای عادی که در مسیر تعلیم و تعلّم حکمت و حقایق اشیا قرار گرفتهاند، یکی از عوامل مؤثر برای زدودن زنگارهای معصیت و دوری از مقدّمات و مؤخّرات آنهاست. اما انسانهایی که در اوج مراتب عقلی و کمالی سیر میکنند و دارای مقام علم و معرفت هستند، نیازی به این عامل ندارند؛ زیرا تحت تأثیر عوامل اساسیتری برای ترک معاصی و توجه به قرب الهی قرار دارند.21 برای انجام کارهای خیر و زشت، مبادی و انگیزههای متفاوتی وجود دارد که اعتقاد به معاد در مراتب عادی و متوسط مردم، انگیزهای اساسی و مؤثر برای ترک پلیدیها و انجام کارهای پسندیده و نیک است. با این اعتقاد، میل و رغبت به کارهای متناسب با آن، در دل و ذهن انسان تشدید میشود و انسان به صفای دل و آمادگی برای پذیرش حقایق عقلی در این دنیا و صورتهای الهی در آخرت سوق مییابد. از اینرو، یکی از اصول جامع برای تحصیل صحیح و روشمند حکمت در پی امور اخروی بودن و دوری از دنیا و امور پست آن است.22 مایه اصلی این توصیه، توجه به جنبه عالی نفس است که در همه مراتب نفس و کمالات آن، فیض و قدرت جنبه عالی به ظهور میرسد، و در صورت رویگردانی از آن، کمالات ممکن و احتمالی نهفته در نهادش باطل و پوشیده میگردد.
بر اساس این اصل، ملّاصدرا بر حفظ جانب خداوند و ملکوتش، دور انداختن امور باطل، رویگردانی از شهوات، و جنگ با دشمنان خدا به «جهاد اکبر» توصیه کرده است تا از این طریق، درهای رحمت و برکت، که درهای نیل به حقایق اشیاست، بر روی دل باز گردد.
ج. توبه: دست شستن از معصیتها و رو کردن به ساحت ربوبی عامل دیگری برای خلاصی از حجاب گناهان و رذایل است. با اینکه توبه بیشتر به روشی عملی نزدیکتر است، اما با توجه به شرایط آن، که در کتب اخلاقی ذکر شده، مهمترین کارکرد آن نظری و عقلی است؛ زیرا رکن اعمال (نیّت) را تحت تأثیر قرار داده و بلکه در مراتبی از ذهن و دل به وقوع میپیوندد.
علاوه بر توبه، ارتقای علمی و توجه به مبانی عقلی نیز عامل و سببی مؤثر برای زدودن و خاموش کردن آتش معصیتها و رذایل به شمار میرود. در واقع، این دو عامل نقش آب برای خاموش کردن این آتش را ایفا میکنند. از اینرو، ملّاصدرا مینویسد: انسان کامل کسی است که آتش رذایل و نفسانیت را با آب «توبه» و «علم» خاموش گرداند، پیش از اینکه به جهان مجازات قدم بگذارد.23
«توبه» از نخستین مراحل و منازل سلوک عرفانی و معرفت است که آن را ساری در تمام مراحل استکمال میدانند؛24 زیرا نقشی مؤثر و اساسی در آمادهسازی نفس برای پذیرش و تحقق مراتب بالاتر کمال و درک حقایق منازل معرفتی و سلوکی داراست.
د. صفا یافتن دل و قدرت نفس بر انجام طاعات: این دو نیز دارای نقشی شایان توجه در دوری از معاصی و رذایل هستند. ملّاصدرا میگوید: علت اینکه اصحاب یمین در دنیا به معصیتی اقدام نکرده و فسادی در زمین انجام ندادند، این است که آنها دلهایی پاک و صاف داشته و از قدرت قابل ملاحظهای بر انجام طاعات و عبادات، و به جا آوردن امور نیک و پسندیده برخوردار بودهاند:25 علت این مسئله آن است که طاعات و عبادات نقش فوقالعادهای در تزکیه نفس و آمادگی آن بر پذیرش حقایق دارند. (این مسئله در بخش تزکیه نفس به عنوان نقش عبادات در تزکیه نفس به طور مفصّل مورد بررسی قرار خواهد گرفت.)
ه . صبر و تقدیر معیشت: هر یک از این دو امر نیز نقش قابل ملاحظهای در کمّ و کیف کسب علم و توفیق در این مسیر دارد؛ اوّلی از حیث ریاضت نفس، تصفیه ذهن، و ایجاد رقّت قلب؛ و دومی هم از حیث ایجاد آسودگی خاطر و کم شدن دغدغه اشتغال به امور دنیوی.26
و. رعایت مراتب تهذیب بر اساس مراتب کمال عقل عملی: مراتب کمال عقل عملی بر اساس تهذیب و تزکیه شکل میگیرد. ملّاصدرا هر یک از مراتب عقل عملی را بر اساس استکمال عملی نفس بیان کرده و راهیابی به مراتب کمال عقل نظری را در گرو تحقق این مراتب دانسته که همه آنها بر پایه تهذیب نفس استوارند: 1. تهذیب ظاهر به وسیله انجام عبادات و دوری از گناهان؛ 2. پاک کردن درون از رذایل؛ 3. مشاهده صورتهای علمی؛ 4. فنای نفس از خود و ملاحظه حضرت الهی.27 او همین مراتب را در جای دیگری با تعبیری متفاوت بیان کرده که اساس آن بر همین تقسیم استوار است.28
نکته حایز اهمیت در این تقسیم، آن است که همه مراتب نفس فقط در صورت تهذیب و تزکیه به کمال مطلوب نایل میشوند. مراتب چهارگانه مزبور ـ به ترتیب ـ به این نام خوانده میشوند: 1. تجیله؛ 2. تخلیه؛ 3. تحلیه؛ 4. فنا.29 چنانکه ملاحظه میشود، توجه دادن ملّاصدرا به مراحل چهارگانه تهذیب، بسیار مهم و اساسی است و نباید از آن به سادگی گذشت.
ز. تقوا: تفکر و تلاش کن تا توشهای در این دنیا جمع کنی؛ چراکه بهترین رهتوشه تقواست.31 ملّاصدرا دلیل تأکید بر تقوا را اینگونه بیان میکند: تقوا موجب تجرّد نفس از دنیا و مادیات میشود، و چون تجرّد نفس با علم و معرفت تلازم دارد، نفس به کمال عقلیاش میرسد،32 و بر اساس آیه قرآن، کسی که به این مرتبه از تقوا نایل شده باشد، خداوند علوم ربّانی را بر دل او جاری میکند.33 بنابراین، وی حصول علوم اهل معرفت را فقط از طریق تقوا ممکن میداند.34 در نتیجه تقوا، درهای الهام و وحی با مراتب گوناگونش بر روی اهل معرفت گشوده و علوم و حقایق هستی از جانب جهان ملکوت به عنوان معرفت قدسی بر دل آنها جاری میشود.35 او در ذیل توصیه کلی و اجمالی به تقوا، بر اجتناب از هوا و هوس، محبت دنیا، همصحبتی باابناء الزمان و عادات، و اخلاق زشت و پست آنها تأکید کرده است.
ح. تفکر: تفکر نیز به طور کلی، نقش قابل ملاحظهای در تسریع و بهبود روند تزکیه نفس و رسیدن به حقایق ایفا میکند، به ویژه اگر تفکر در مسائل مربوط به ماورای طبیعت باشد. او در شرح حال صاحبان عقل و تفکر، به نکات مهمی در این باب اشاره کرده است36 که بر اساس عبارت وی، میتوان برخی از مهمترین اسباب برای اولوالالباب بودن را اینگونه بیان کرد: ذکر، تفکر، تجرّد عقل از امور مادون عقل، طهارت نفس، تهذیب خواطر از اموری مثل وساوس عادی، تصفیه افکار از موهومات، انقطاع از آمیختگیهای حسّی و جسمانی، فکر دقیق، طبع با ذکاوت، و قلب نورانی. بنابراین، از صاحبان عقل و درایت گشتن، همه امور مربوط به تزکیه نفس را دربر دارد. از اینرو، کسی که در روند نیل به این مقام قرار دارد و یا با تلاشهای خود و عنایت الهی به آن رسیده است، بهترین روش تزکیه نفس را در مسیر کمالی خود به کار میبندد. دلیل اصلی برای تأکید بدین مقام، نقش خود حکمت و مسائل عقلی در تزکیه است.
از جمله تفکرهایی که تأثیری بسزا در حصول نتایج والای معرفتی و قدسی دارند، عبارتند از:
1. تفکر درباره ملک و ملکوت: در راستای نیل به تزکیه نفس، وی همچنین به تفکر درباره حقایق و پدیدههای هستی توصیه کرده است.37 این توصیه در واقع، بر معرفت ابعاد نفس و مراتب هستی، گذر از مراتب پست برای نیل به مراتب عالی، تا رسیدن به حضرت الهی تأکید و توجه دارد.
2. تأمّل درباره کیفیت موازنه دو عالم: در پی توجه دادن به تفکر درباره عالم ملک و ملکوت، به ارتباط و تعامل این دو عالم نیز توجه کرده و بدان توصیه نموده است. آنچه در این توصیه مورد توجه و تأکید است، عبارت است از: تأمّل در موازنه میان دنیا و آخرت، اکتساب مایه علمی، نیل به حقایق خالص معرفت، وزن کردن نیکیها با ترازوی صدق، و محاسبه نفس پیش از فوت وقت.38 توجه به هر یک از این امور، نتایج علمی و معرفتی ویژهای در پی دارد که ملّاصدرا به آنها پرداخته است.
3. تفکر در آیات الهی: قوّه تفکر، که وجه تمایز انسان از سایر مخلوقات است، کارکردها و زمینههایی برای رشد و کمال انسان به همراه دارد. یکی از کارکردهای آن «تفکر در آیات الهی» است. این کارکرد نقش قابل توجهی در شکوفایی و تعالی عقل انسان دارد که زمینههای فهم حکمت را فراهم میکند.39
ط. ارتقا یافتن به مراتب والای نفس: بسیاری از مسائل مربوط به نفسشناسی، در نظر ملّاصدرا بر شناخت نفس و ارتقای مراتب آن وابسته است؛ مثلاً، وی درک و فهم کیفیت وحدت نفس در همه مراتب را عامل مهمی برای درک حقایق هستی معرفی میکند.40
ی. شجاعت برای قتل نفسانیت: در حدیثی آمده است: «إنّ اللّه یحبّ الشجاعة و لو علی قتل حیّة.»41 ملّاصدرا در شرح این حدیث میگوید: مارهای بیرونی چون مار نفست نیستند (از نفس ترسناکترند.) بنابراین، با نفس خود مجاهدت نما و از عقاید باطل و آراء خبیثش خلاصی پیدا کن، یا آن را کنترل کرده، به دست خود وادار به تسلیم ساز.42
2. روشهای تزکیه نفس
در این مبحث، به دو نکته توجه میشود: الف. رابطه اعمال با تزکیهنفس و تحصیلحکمت؛ ب. روشهای کاربردی تزکیه نفس.
الف. رابطه اعمال با تزکیه و تحصیل حکمت
ملّاصدرا علاوه بر توصیههای اجمالی و کلی ـ که ملاحظه شد ـ توصیههایی به طور کاملاً مشخص و کاربردی نیز برای تزکیه نفس، تهذیب اخلاق، تصفیه دل، و تحصیل حکمت ارائه کرده که بررسی این موارد در این مجال حایز اهمیت فراوان است. برای رسیدن به نتایج مطلوب عقلی در مباحث و مسائل فلسفی و همچنین برای دستیابی به حدّ مطلوبی از فهم و درک والا از مسائل فلسفی در تحلیلها و بررسیهای عقلی از حقایق هستی، توجه به برخی نکات اخلاقی، کارساز است. برخی از این نکات، که ملّاصدرا به عنوان توصیههای اخلاقی و معنوی ارائه کرده، از این قرارند:
1ـ اجتناب از هوا و هوس: دوری از هوا و هوس برای انسان سعادتی بزرگ است.43
2ـ دوری از حبّ دنیا: دوری از محبت دنیا نیز از این نظر مورد تأکید و توصیه قرار دارد که ملّاصدرا آن را با «کفر» ملازم دانسته44 و آن را ریشه شقاوت معرفی کرده است.45
3ـ تلاش برای قرار گرفتن در ردیف انسانهای کامل: توصیه به قرار گرفتن در زمره عارفانِ به اسرار الهی و مشاهدهگران آیات ربوبی، توصیهای اساسی است که عمل به آن، حقایق فراوانی را بر دل سالک فرو میریزد. از اینرو، وی بر قرار گرفتن شاگردان حکمت در زمره عارفان توصیه و تأکید دارد.46
4ـ تلاش بیوقفه برای نیل به مراتب کمال معنوی در مسیر سیر و سلوک: ملّاصدرا در ضمن توصیه و توجه به تقوا، به تلاش بیوقفه در مسیر سلوک علمی و معنوی نیز به عنوان توصیهای اساسی تأکید کرده و ابعاد این مسئله را در قالب نصیحتهای گوناگون بیان کرده است. در این توصیهها بر طلب کردن غنای ابدی، رهایی از قید بدن مادی،47 تلاش فراوان برای خروج از سلطه شیطان و سربازانش و ورود به حیطه اهل ولایت و اولیاء اللّه،48 و در جایی هم بر شناخت امور محسوس تأکید کرده است تا تواناییتشخیصامورانحرافیازامورهدایتیکسبگردد.49
با توجه به نقش شایان اهمیت اعمال در تزکیه نفس و کمک به فهم مسائل حکمت از این طریق، بررسی اجمالی این مسئله نیز به شفّافیت و دقیقتر شدن بحث کمک میکند. از اینرو، نقش اعمال ـ به طور مطلق ـ در تزکیه نفس را بررسی کرده، سپس به بررسی اعمال عبادی در این سیر میپردازیم:
1. نقش اعمال در تزکیه نفس: فایده اصلاح عمل، اصلاح قلب است، و نتیجه اصلاح قلب نیز کشف حقایق.50 ملّاصدرا بر این اساس، اعمال و آداب شرعی را به عنوان عوامل تزکیه مطرح کرده، میگوید: اعمال شرعی، اعم از واجب و مستحب، به تزکیه نفس برمیگردند که در حقیقت، عبارتند از: رفع موانع و حجابها.51 این عبارت در حقیقت، به اعمال ضروری و عادی توجه دارد و کلّیت اعمال را موردنظر قرار میدهد، اعم از اعمال شرعی و غیرشرعی؛ یعنی هم اعمال خیری که مورد تأکید شریعت هستند و هم اعمالی که از حسن فعلی برخوردارند در این تحلیل جای میگیرند. بنابراین، فایده کلی عملدرنظر ملّاصدرا، تطهیروتهذیبنفس است.52
او همچنین میگوید: وجوب اعمال صالح و ترک اعمال زشت، به خاطر اصلاح دل و جلب احوال بر آن است. بنابراین، برخی اعمال مانع جذب حالات الهی به دل میشوند، ولی برخی دیگر عاملی برای صفای دل و نیل به حقایق ملکوت میگردند.53 او در واقع، دو نوع اثر برای اعمال ذکر کرده است: یکی اثر ظلمانی و دیگری اثر نورانی. اعمال زشت اثر ظلمانی، و اعمال نیک آثار نورانی به جای میگذارد.54
اما تأکید اصلی ملّاصدرا در این باب، بیشتر بر روی تأثیر عوامل صالح بر دل و جان است. از اینرو، مینویسد: از تکرار اعمال، اخلاق و ملکات نیک در نفس حاصل میشود و هنگامی که این اعمال، نظیر روزه، نماز، صدقات، نیّات پاک، و دقت در امور، بیشتر تکرار شوند، از مداومت این کارها، هیأتهای نیک در نفس رسوخ پیدا میکنند و در نتیجه، دل انسان با نور صفات مَلَکی نورانی میشود و انجام کارهای خوب و ارتکاب فضیلتها برایش آسان میگردد.55
جنبه مهم و اساسی در این رویکرد، توجه به جایگاه هستیشناختی عمل است. اعمال انسان، تزکیه و تصفیه نفس را نتیجه میدهد. اما این نتیجه امری نیست که به خودی خود دارای ارزش باشد؛ زیرا تصفیه و تزکیه امری عدمی است، نه وجودی؛ یعنی اعمال صالح انسان، موجب تخلیه رذایل و خبایث از عرصه دل میگردند، و خالی شدن نفس از امور زشت و پلید به تنهایی فضیلت و مرتبهای مستقل برای نفس نیست و فقط مقدّمه قرارگیری آن در مراتب کمالی به شمار میرود. از اینرو، ملّاصدرا میگوید: تهذیب نفس به خودی خود، مقصود نیست، بلکه مقدّمهای برای رسیدن به کمالات بالاتر است؛ از جمله اینکه معارف حقیقی در باب جلال الهی در ذات و صفات او برای انسان حاصل شود. بنابراین، پرداختن به تزکیه و سلوک معنوی، بدون کسب دانش و معرفت، چیزی جز وبال نیست؛ چراکه این روند از سلوک موجب میشود خواطر وهمی و وسوسههای نفسانی و شیطانی شدت یابند و سالک را از مسیر الهی و هدایت خارج گردانند.56
ملّاصدرا در واقع، تزکیه نفس را فقط از لحاظ مقدّمه و آلی بودن مورد توجه و تأکید قرار میدهد و آن را به تنهایی فاقد ارزش معرفتی و هستیشناختی میداند. این امر تا حدّی روشن است؛ اما نکته حایز اهمیت در اینجا آن است که تزکیه نفس علیرغم داشتن جنبه عدمی، از مرتبه وجودی نیز برخوردار است و مسئله مهم در این مجال، عبارت است از: سهولت تحصیل حکمت در اثر تزکیه نفس. بنابراین، نمیتوان ارزش وجودی تزکیه نفس در این مقام را نادیده انگاشت، اگرچه تزکیه بدون قصد معرفت و بدون تحصیل حکمت، میتواند معضلات و مشکلات فراوانی در پی داشته باشد.
اما در رویکرد ملّاصدرا، اعمال صالح در چارچوب اعمال و آداب شرعی تحلیل و بررسی میشوند.57 در واقع، این مسئله را میتوان ذیل عنوان نقش عبادت در تزکیه نفس (بحث بعدی) بررسی کرد.
2. نقش عبادات در تزکیه نفس: ملّاصدرا با توجه به بحث نظری درباره نقش و تأثیر عوامل در تزکیه نفس و تهذیب اخلاق، توصیههای مهمی در باب اعمال عبادی و نقش مؤثر آنها در روند اصلاح و طهارت دل بیان کرده و برخی از عبادات را بررسی و مطرح نموده است که زمینه بررسی سایر آداب شرعی را فراهم میسازند. مطالب وی درباره این اعمال به ترتیب ذیل هستند:
1ـ وضو: بررسی نقش عبادات شرعی در تزکیه را میتوان از وضو شروع کرد که مبدأ و مقدّمه دیگر عبادات است و تهذیب ظاهر، از جهتی وابسته بدان.58 ملّاصدرا اولین مرتبه از مراتب عقل عملی را از جنبه قرار گرفتن در روند استکمال نفس، همین تهذیب ظاهر دانسته است.59
2ـ نوافل: نوافل (مستحبّات) به طور کلی و نمازهای نافله به طور خاص، نقش قابل ملاحظهای در صفای باطن و رفع حجابهای معرفت دارند.60 از اینرو، بزرگان حکمت و معرفت توجه ویژهای به نمازهای مستحبی مبذول داشتهاند.
3ـ واجبات شرعی: عمل به واجبات شرعی، مثل نماز، روزه، زکات، جهاد و حج، آنگونه که در شریعت اسلام بیان شده، موجب قابلیتهای فراوانی در وجود انسان میگردد و عمده آن به شایستگی کسب نور معرفت و حقیقت از ساحت الهی برمیگردد.61
نکته مهم در اینجا، توجه به نقش مؤثر عمل به واجبات شرعی در تزکیه نفس است. این امور به دلیل جایگاه هستیشناختی، که در نظام فلسفی دارند، در تحلیل ملّاصدرا به عنوان عاملی وجودی برای نیل به کمال تلقّی میشوند؛62 مثلاً، وی درباره نماز مینویسد: «نماز از عباداتی است که شدیدترین اثرها را در جوشاندن دل، نرمی و لطافت آن، و ذوب طلای اخلاص در کوره امتحان دارد؛ زیرا نماز امور بسیار مهمی را شامل میشود؛ مثل آتش ایمان، معرفت، خوف الهی، خشیت، قرب الهی، توبه، فکر و ریاضتهای بدنی.63
علّامه مجلسی نیز درباره زکات نوشته است: ادای زکات مانع تلف شدن و تضییع اموال گشته، نفس را از رذیله بخل پاک میگرداند.64 خود ملّاصدرا نیز زکات را از لحاظ تأثیر در تزکیه نفس اینگونه توصیف کرده است: زکات موجببازگشتننفسازتوجه به امور پست میگردد و ازاینرو،ملکهپاکیزگیازغیرخدارابه ارمغان میآورد.65
او در بحث مربوط به نتیجه عبادت میگوید: عبادت انسان تشبّه به مبدأ اعلا را در پی دارد که با حاصل شدن این تشبیه، تزکیه نفس از جسمانیت و امور پست پدید میآید و در نتیجه، مقدّمه فهم حکمت نیز فراهم میگردد.66 بر این اساس، تحلیل او از حج نیز بر همین منوال است: حج عبادتی است که بیشترین اثر را در این زمینه به جا میگذارد.67
به هر حال، اعمال و آداب دینی از این دست، هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ معنوی و روحانی، از تأثیر فراوانی در تزکیه نفس برخوردارند.68 بنابراین، یکی از حکمتهای مهم اعمال شرعی مانند نماز و روزه، این است که در دل انسان احوال جدید الهی ایجاد میکنند.69 بدینروی، وی غرض از اعمال شرعی را از جنبههای متعددی بررسی کرده و نکات معرفتی حائز اهمیتی را یادآور شده است.70 بنابراین، در حالت کلی، عمده عبادات بدنی به دو نوع تهذیب منتهی میشوند: یکی تزکیه نفس، و دیگری تخلیه آن.71
4ـ یاد مرگ: از جمله عوامل تزکیه نفس، که جنبه عبادی دارد، یاد مرگ است.72
5 ـ صدقه: صدقه نیز از جمله اعمالی است که نقش بسزایی در تزکیه نفس دارد.73
نکته حایز اهمیت درباره بحث حاضر این است که همه تأثیرها و نتایج اعمال و آداب دینی از یک جنبه اساسی، یعنی ریاضت بر اساس دستورالعملهای شریعت الهی، سرچشمه میگیرند.
ب. روشهای کاربردی تزکیه نفس
ملّاصدرا دستورالعملهای دقیقی برای تزکیه نفس، به ویژه با رویکرد نتیجهبخش بودن آن در معرفت، ارائه کرده که عمدهترین و اساسیترین دستورات وی عبارتند از:
1. ریاضت: ملّاصدرا در انتقادات خود بر ابنسینا، به این نکته توجه کرده که علیرغم هوش و ذکاوتش، نتوانسته است مسئله معاد جسمانی را حل کند. ایشان درباره دلیل عدم توانایی او نوشته است: بدان که این مسئله دقیق و امثال آن از احکام موجودات، ممکن نیست به دست آیند، مگر از طریق مکاشفات باطنی، مشاهدات سرّی، و معاینات وجودی. و حفظ قواعد بحثی در آنها به تنهایی مثمر ثمر نیست، و این مکاشفات و مشاهدات جز با ریاضتها و مجاهدات در خلوت به دست نمیآید.74 با توجه به این عبارت، نظر ملّاصدرا بر آن است که بسیاری از مسائل فلسفی بدون ریاضتکشی و مجاهدات، قابل درک و فهم نیست. حتی از توصیههای خود بر کتابهایش روشن شد که سالک طریق حکمت و معرفت باید نفس خود را با مجاهدتهای فراوان به زحمت اندازد تا به توفیق نایل آید.75
بر این اساس، او حکیم (کسی که مباحث نظری حکمت را تحصیل نماید) و طالبان حکمت را به ریاضت و مجاهدت توصیه کرده است؛ زیرا مراتب فهم انسانها از حقایق اشیا، بسته به کمّ و کیف ریاضتهای آنها درباره امور شیطانی، نفسانی، وهمانی، و دنیوی متفاوت، و ریاضتکشترین آنها دارای قویترین، بیشترین، و صحیحترین فهم و درک است.76 او در توصیه به اهل کلام، نسبت به فهم اسرار شریعت الهی بر این نکته تأکید کرده است.77 چنانکه روشن است، ریاضت بر پایه مبارزه با شهوات و نفسانیات شکل میگیرد و از اینرو، زنگارهای شهوات و معاصی را از صفحه دل میزداید.78
الف ـ انواع ریاضت: ملّاصدرا در واقع، دو نوع ریاضت و مجاهده را برای این هدف در نظر دارد: یکی ریاضت عقلی و دیگری ریاضت عملی.79
در باب «ریاضت عقلی»، نکات شایان توجهی وجود دارند. مسائلی مثل برهان «عرشی» او بر توحید واجب تعالی،80 بحث «فاعل و غایت» (علّیت آن دو)،81 درک و تمییز صحیح مسائل و مباحث مربوط به «مُثُل» افلاطونی،82 و مباحث مربوط به «کلّی طبیعی»،83 بدون ریاضتهای عقلی و فلسفی قابل فهم و درک نیستند. از اینرو، صرفا ریاضت عملی راه به جایی نمیبرد.84
در باب «ریاضت عملی» نیز او مهمترین و اساسیترین ریاضتها را ریاضت شرعی میداند. ریاضت شرعی در حقیقت، پایبندی به اصول و احکام عملی شرع مقدّس است.85 بر این اساس، حکیم را به کار بست اوضاع و اعمال شرعی توصیه اکید کرده است.86
ب ـ معنا و مراتب ریاضت: «ریاضت» به معنای منع از خواستهها و خوشامدهاست و دارای دو قسم «جسمانی» و «روحانی» است. قسم جسمانی نیز دو نوع «خارجی» و «داخلی» دارد که ریاضت خارجی همان محاربه با دشمنان خداست. ریاضت داخلی نیز بر دو قسم است: 1. تطهیر بدن از نجاسات ظاهری؛ 2. «اتیان» که یا مالی است و یا بدنی. ریاضت مالی یا قابل تکرار است و یا غیرقابل تکرار؛ اما ریاضت بدنی یا مربوط به ترک است و یا مربوط به انجام دادن. ریاضت مربوط به ترک یا ترک لازم است، مثل روزه، و یا ترک متعدّی است، مانند ترک مردمآزاری؛ از قبیل ترک غیبت و فحش. ریاضت مربوط به فعل (انجام دادن) نیز یا لازم است یا متعدّی. فعل متعدی مانند ذبح قربانی برای مساکین، و فعل لازم مانند نماز، ذکر و تسبیح. اما مجاهده روحانی به دو نوع «تزکیه» و «تحلیه» تقسیم میشود. تزکیه مربوط به رذایل قوای نفس، مثل کبر، حسد و حرص است، و تحلیه مربوط به تحصیل فضایل و معارف نظری است.87
به هر حال، ملّاصدرا روش صحیح ریاضت عرفا را اینگونه تبیین میکند: روش سالکان طریق الی اللّه در توجه به خدا و ریاضت این است که پس از توبه، به چهار امر ملتزم شوند: 1. جوع (گرسنگی)؛ 2. شبزندهداری که دل را صفا و جلا میدهد و صفای حاصل از جوع را دو چندان میکند؛ 3. همّت که انسان را از اشتغال قلب به اغیار دور میکند؛ 4. خلوت که چشم و گوش را از اشتغالات حرام مسدود کرده، دل را آماده پذیرش انسان با عوالم برین میگرداند.88
دلیل اصلی اهمیت ریاضت در حکمت این است که از اساسیترین روشهای به ظهور رسیدن تواناییهای نفس به شمار میرود.89 بنابراین، از طریق ریاضت، هم حیات عقلی نفس حاصل میشود،90 هم کشف تام حقایق هستی در این مسیر تحقق مییابد91 و هم زمینهسازی تحقق ایمان بدینوسیله صورت میپذیرد.92 با توجه به همه این نکات، ملّاصدرا معتدلترین روش سلوک برای نیل به مقصد نهایی کمال و درجات جنود الرحمان را ریاضت و مجاهدت نفس میداند.93
نکته پایانی ـ همانگونه که یادآوری شد ـ اینکه همه تلاشهای انسانْ به شرط تأیید و عنایت الهی نتیجه میدهد. در ریاضت نیز همینگونه است و اگر مدد آسمانی و تأیید قدسی خداوند یار سالک نباشد، چیزی جز مشقّت و سختی ظاهری در پی نخواهد داشت. بنابراین، در روند این کار، باید رضایت و عنایت الهی نیز جلب شود تا نتیجه مطلوب حاصل آید.94 نکات فراوانی در زمینه ریاضت در بیانات عرفا و ائمّه اطهار علیهمالسلامآمده است که زبدهترین نکات آن در بیان ملّاصدرا آمده است.
2. رغبت به خدا: از جمله عوامل رفع خواطر، که عامل تزکیه نفس نیز به شمار میرود، رغبت به خدا و تقرّب به ساحت کبریایی اوست. ملّاصدرا در برشمردن وسایل و روشهای تحقق این عامل، نکات و مسائل شایان توجهی را یادآوری کرده است که در تزکیه نفس نفش قابل ملاحظهای ایفا میکنند. وی در یک تقسیمبندی از اسباب و وسایل نیل به قرب الهی برای حاصل شدن تزکیه نفس، ارکان و اصول تقوا و اخلاص در مسیر کمال را ترسیم و تبیین کرده است95 که شرح هر یک از این امور، تفصیلی بیش از حد این مقاله میطلبد. البته نیل به قرب الهی، دارای موانع و حجابهایی است که نباید بیتوجه از کنار آنها گذشت. او برخی از این موانع را یادآوری کرده است. از جمله این موارد، میتوان به نکات ذیل اشاره کرد: شکهایی بیمورد و بیمنطق درباره وجوب و امکان،96 تشویش در اسباب دیانت و معیشت،97 و لغزش در مباحث نظری مربوط به حدوث عالم.98
اهمیت این مسئله چنان زیاد و چشمگیر است که خود ملّاصدرا در موارد مهم فلسفی، برای یافتن صفای دل و تزکیه نفس، برای فهم دقیق مطلب و اخذ نتیجه مطلوب، به این امر تکیه و توجه اساسی کرده است.99
3. خلوتگزینی: خلوت یکی از راهکارهای مؤثر برای تزکیه نفس است؛ اما این مهم در نیل به تقرّب نیز مؤثر است. علت اصلی تأثیر خلوت گزیدن این است که سالک بسیاری از امور متضاد با کمال و استکمال نفس را ترک میکند و از همینرو، به پاک شدن صفحه دل از زنگارها و موانع کمال و رسیدن به مقام قرب عالم ملکوت و جبروت کمک شایانی مینماید.100 ملّاصدرا رغبت به خلوت را در ردیف حالات والا و احوال کمالی نفس نوشته و مجموعه این حالات را نتیجهبخش عشق الهی و معیّت با خداوند خوانده است.101 در نتیجه خلوت، تهذیب نفس حاصل میشود و قرب الهی به بار میآید. از این نظر، خلوت نزد عرفا و حکمای کامل، یکی از اسباب نیل به حقایق حکمت و معارف الهی به شمار میرود.102
توجه و تأکید بر دوری از همصحبتی با جاهلان نیز در همین زمینه حایز اهمیت است که ملّاصدرا به شرح آن پرداخته است.103 از مهمترین عوامل توفیق در سیر و سلوک عملی و معنوی، دوری گزیدن از مردمان زمانه است. خود ملّاصدرا یکی از اساسیترین سببهای موفقیت خود در حکمت را مرهون این مسئله دانسته است.104 دوری از جاهلان، عدم قناعت بر مجرّد قیل و قال، و عدم اکتفا به ظاهر عبارات و اصطلاحات علمی، از مهمترین اسباب و رازهای موفقیت حکمای بزرگ بوده است که خود ملّاصدرا بدان توصیه و تأکید میکند.
4. فکر و عمل: تفکر در باب اموری که با فهم و درک حقایق هستی و معارف الهی مرتبطند و همچنین عمل به مقتضای امور مربوط به حکمت، از عوامل تزکیه نفس و زمینهساز فهم صحیح حکمت و مسائل آن به شمار میرود. ملّاصدرا این مسئله را در باب معنا و محتوای هدایت بیان کرده است: برای این هدایت درهای متعدد و راههای فراوانی وجود دارد و این راهها و درها در حقیقت، مسائل علمی و مقاصد دینی هستند؛ زیرا هر قاعده کلی نقش قابل ملاحظهای در به دست آوردن ملکه نورانی هدایت دارد؛ زیرا اگر نظری باشد تأثیر آن در تنویر دل، مستقیم و بالذات است، و اگر عملی باشد تأثیر آن در صفای دل، تهذیب خاطر و طهارت نفس، به واسطه عمل به مقتضای آن است.105 این تأثیر در واقع، به تکرار و تتابع عمل تا مرز ملکه شدن آن وابسته است. اهمیت تکرار ادراکات و افکار، و کثرت تأمّلات، در تهذیب نفس فراوان است. او به برخی از جنبههای آن اشاره کرده است. اما نکته اصلی درباره چنین تأثیری آن است که بدون عنایت ربّانی، این اثر ظاهر نمیشود.106 بر این اساس، او در مقدّمه حکمت متعالیهاش، یکی از شرایط اساسی تحصیل علوم، و فهم و حل پیچیدگیهای حکمت را تصفیه فکر و تهذیب خیال دانسته است.107 او جنبههای روانی و فلسفی این مسئله را در مباحث گوناگون مورد نقد و بررسی قرار داده است.108
5. نیّت: در اندیشه ملّاصدرا، نیّت نقش قابل ملاحظهای در حاصل شدن تزکیه و تهذیب نفس دارد. او میگوید: اعمال شرعی و آداب دینی، نقش بسزایی در تزکیه و تهذیب نفس دارند،109 اما آنچه این تأثیر را عینیت میبخشد عبارت است از: نیّت خالص.110 نیّت خالص در همه ابعاد زندگی یک انسان، به ویژه برای کسی که در سیر و سلوک عملی قرار دارد، نقشی اساسی ایفا میکند و موجب میشود در اعمال و اندیشهها و مقامات عرفانی خود، نتایج مطلوبی را مشاهده کند. بنابراین، از پایینترین مراتب کمال تا عالیترین مراحل آن، تلاش بدون نیّت نتیجهبخش نیست.111 البته صحّت و تحقق کامل نیّت خالص در دل انسان، از نوعی وابستگی اجمالی به اصول حکمت و معارف عقلی برخوردار است؛ بدین توضیح که مبانی کلی توحید، نبوّت و معاد از یکسو، و شناخت مراتب هستی از دیگر سو، و پی بردن به جایگاه نفس در هندسه خلقت، انسان را از اغراض غیر الهی دور میکند و او را در مسیر اغراض هستیشناختی و الهی قرار میدهد. بنابراین، ملّاصدرا فقط حکما را دارای چنین مقامی از نیّت دانسته است.112 با توجه این نکات، ملّاصدرا نیّت را از مهمترین ارکان نتیجهبخش اعمال عبادی و آداب شرعی دانسته است؛113 زیرا بر اساس روایات، نیّت رکن اصلی در تمثّل و تحقّق صورتهای باطنی انسانها و حقایق در دل به شمار میرود.114
6. جوع: جوع (گرسنگی) در تحلیل ملّاصدرا، از جمله اموری به شمار میآید که در اماته نفس (نفس حیوانی) و احیای قلب (نفس انسانی) سهم بسزایی دارد و موجب از بین رفتن بسیاری از خواهشها و هوسهای نفسانی و شهوانی است و از این طریق، آمادگی غیرقابل تصوری در نفس انسانی نسبت به پذیرش حقایق و معارف جاری از عالم ملکوت حاصل میشود.115 او مینویسد: کسی که بر مکروهات116 صبر کند، حیات قلبی و اطمینان نفس مژده اوست و مستحق رجوع به پروردگار خویش است.117 از اینرو، امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز ریاضت نفس خود را، با جوع توضیح و تبیین کرده است.118 با تکیه بر بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام، ابن ابیالحدید نیز جوع را اصل ریاضت دانسته است.119
ابن عربی درباره چهار رکن ریاضت مینویسد:
الجوع و السهر و الصمت والعزلة؛ فاثنان فاعلان و هما الجوع و العزلة، و اثنان منفعلان و هما السهر و الصمت.120
در ادامه مطلب، که به شرح هر یک از این چهار عامل تزکیه نفس میپردازد، درباره جوع مینویسد: جوع همان کم کردن غذاست و سالک نباید بیش از نیازش به غذا دست دراز کند، بلکه باید به اندازهای از غذاها بهره گیرد که او را برای انجام واجباتش محکم و سرپا نگه دارد؛ زیرا با سیر شدن شکم، جوارح و جوانح انسان طغیان میکنند و او را به سوی کارهای نفسانی یا شیطانی میکشانند که رهزن طریقت به شمار میروند.121 سیری شکم ضررهای جسمی و روحی متعددی در پی دارد که در روایات به برخی از آنها اشاره شده، و مراعات حال شکم از جمله حقوق اعضای انسان است که در این دنیا بر گردن انسان گذارده شده است.122 بنابراین، توصیههای فراوانی بر جوع شده است.123 عمدهترین مصداق گرسنگی شرعی، روزه است که وجود انسان را از بسیاری رذایل و شهوات خالی میگرداند.124
7. سهر: «سهر»، یعنی شبزندهداری یا سحرخیزی برای مناجات با پروردگار و ایجاد ارتباط با عالم ملکوت، از نتایج مفید جوع به شمار میآید که نقش قابل ملاحظهای در تزکیه نفس و ریاضت دارد.125 از اینرو، در روایات، تأکیدها و توصیههای فراوانی نسبت به این مسئله شده است.126 امام صادق علیهالسلام جوع و سهر را یکی از اسباب و عوامل زدودن حجاب بین خدا و انسان (نفس و هوا و هوس آن) معرفی کرده است.127
8. صمت: ابن عربی در توضیح رکن سوم ریاضت، «صمت» را اینگونه توصیف کرده است: صمت آن است که سالک با کسی سخن نگوید، و اگر یکی از اجنّه یا انسانها با او سخنی گفت، نباید غیر از سخن ضروری و واجب چیزی بگوید.128
ملّاصدرا در این باب میگوید: حرص قلب برای سخن گفتن، بسیار بزرگ و شدید است. معالجه چنین حرصی ضروری است و فقط با صمت معالجه میشود. پس صمت عقل را بارور میکند، تقوا و ورع را جلب مینماید، و با تلقین حکمت بر عقل، زبان را بر تکلّم با آن حکمت جاری میسازد.129
در روایات نیز تعابیر متفاوتی درباره صمت به کار رفته است؛ از جمله: «دلیل التفکر»؛ «من علامات الفقه»؛130 «باب من ابواب الحکمة و یکسب المحبّة»؛131 «کنزٌ وافرٌ»؛ «شعار المحققین بحقائق ما سبق و هو مفتاح کلّ راحة من الدنیا و الآخرة»؛132 از عوامل کمال عقل؛133 عامل نه جزء از ده جزء عبادت؛ «مرآهالحکمة»؛134 و «اول العلم».135
9. عزلت: ملّاصدرا ضمن تعریف و توصیف دقیق «عزلت»، آن را به عنوان یکی از راههای ریاضت، تزکیه نفس و درک حقایق، مورد تأکید و توصیه قرار داده و نوشته است: سرآمد همه امور برای کسی که خداوند به او فطرتی صاف، ذکاوتی شدید، طبعی لطیف، فهمی گیرا، و استعدادی فراوان داده، این است که به امور پست دنیوی و جاهطلبی مشغول نباشد، بلکه از اموری که مانع کمالند دوری کند و با خلوت انس گیرد. در این روش، باید به این امور توجه کند: حضور قلب داشته باشد، همّتش را جمع، و فکرش را در امور الهی جمع کند و البته باید همه علوم مربوط به فهم علمی شریعت و حقایق را کسب نماید.136 بر اساس این عبارات، «عزلت» به معنای عدم اشتغال به امور دنیوی و شهرتطلبی است که شناخت حقایق را به دنبال دارد. او میگوید: هنگامی انسان به عزلت راغب میشود که به دنبال حقایق اشیا و حالات کمالی نفس باشد.137
انسان، که از سنخ والای ملکوت است، با تعلّق گرفتن به این عالم خاکی، گرفتار اشتغالاتی شده که او را از اصل خود دور کرده است. این اشتغالات از آنروست که با استفاده از این ابزارها و امکانات، به قرب الهی نایل شده و وجودش را از تحصیل اغراض پست دنیوی مثل امور شهوانی و غضبی منصرف گرداند. این هدف برای انسان به دست نمیآید، مگر از طریق خلوتگزینی و عزلت از امور دنیوی. بدینروی، در حدیث وارد شده است:
إنّ الاستیناس بالناس علامة الإفلاس؛138 انس گرفتن با مردم نشانه ورشکستگی است.
از همینروست که بسیاری از عرفا و اولیای الهی، خلوت و دوری از مردم را برگزیده و به «چلّهنشینی» میپردازند و از این طریق به بسیاری از معارف و حقایق هستی دست مییابند؛ زیرا اشتغال قلب به امور الهی در خلوت، از اموری است که موجب کشف حقایق و اسرار الهی برای انسان میشود.139
با توجه به این عبارت، «عزلت» از لحاظ محتوا، دارای برنامه عملی و مبنای نظری ویژهای است. مبنای نظری، که وابسته به نیّت و قصد سالک است، عبارت است از: ریاضت، تزکیه نفس و نیل به حقایق. اما برنامه عملی و محتوای عزلت شامل اموری مثل انس گرفتن با ذکر خداوند، تفکر در صنع الهی و ملکوت الهی،140 و زهد و تقوا در دنیا141 که مبتنی بر دوری از مخلوقات است. ملّاصدرا در شرح این نکات مینویسد: آگاه باش! عدهای از صوفیهای رسمی (آنان که به تصوف شهرت دارند) به دلیل عدم آگاهی از حقایق، عزلت و دوری از مردم را انتخاب کرده، منابع ادراکی را نیز مسدود نمودهاند؛ به این گمان که راه و روش نیل به کمالات و توجه به عالم ملکوت همین است. اما اینان در خطا و اشتباهند؛ زیرا مسدود کردن حواس و ادراکات حسی اساسا ریشه بسیاری از ادراکات را میخشکاند و ترک معاشرت با مردم نیز نفاق و وسواس را در دل ایجاد میکند و علاوه بر این، مانع انجام بسیاری از سنّتهای اسلامی شده، انسان را از اخلاق الهی دور میسازد. همچنین روشهای تحصیل علوم عقلی، حسّی، و شرعی و الهی را مسدود و متروک میگرداند. از اینرو، انسان را در جهالت و گمراهی فرومیبرد.142
روشن است که ملّاصدرا همه لذت عزلت را در ادراکات و فرایندهای عقلی میبیند. بر این اساس، معنای «عزلت» و خلوت گزیدن، انقطاع اجتماعی و ظاهری از مردم نیست، بلکه انقطاع فکری، عقیدتی و معنوی از مردم است. از اینرو، جمع میان عزلت و معاشرت دستور و برنامه ملّاصدرا برای ریاضت است.
فواید معاشرت و اختلاط با مردم نیز کم نیست، و در مراحل سیر و سلوک علمی و عملی به نفع انسان است. بسیاری از مقاصد شرعی و الهی و امور دنیوی با معاشرت مردم حاصل میشوند؛ مانند تعلیم و تعلّم، عبادتهای جمعی مثل نماز جمعه و جماعت، زیارت برادران دینی، تواضع، استفاده از تجارب دیگران، درس و عبرت گرفتن از مردم برای رشد و کمال اخلاقی، و ازدواج و تولید نسل.143
بر اساس این عبارت، نظر ملّاصدرا این است که عزلت و معاشرت، دو امر مجزّا از یکدیگرند و هر دو از امور نسبی به شمار میروند. یعنی نه میتوان عزلت را به طور مطلق برای ریاضت ترجیح داد و نه معاشرت به طور مطلق منافی با ریاضت است، بلکه برای بعضی از سالکان، عزلت مناسب است و برای بعضی دیگر، معاشرت متناسب با کمال و ریاضت.
البته اگر عبارت پیشین با دقت بررسی شود، روشن میشود که عزلت از لحاظ شرعی، فقط در مواردی مشروع است که انزوا و دوری از اجتماع و احکام و معارف اسلامی را در پی نداشته باشد، مگر زمانی که اولویتی مثل کسب فضایل اخلاقی و اجتناب از رذایل نفسانی، یا کسب حقایق علمی و معرفتی از طریق خلوت و مناجات با خداوند و تفکر در آفاق انفس در میان باشد.
ابن عربی «عزلت» را در معنایی اخلاقی و عرفانی تلقّی کرده که به این تحلیل نزدیکتر است.144 عزلت در این رویکرد، یک مفهوم معرفتی و عملی و فکری و عقیدتی است و در کمتر موردی از برنامههای سیر و سلوک و ریاضت، به عنوان اجتناب از مباشرت با مردم تلقّی شده است. مباحث مفصل درباره آداب، حکمت، فواید و روایات آن را باید در کتب و مباحث عرفانی جستوجو و بررسی کرد.145
10. رفع خواطر: بعضی از علمای اسلامی146 گفتهاند: آگاه باش! جوهر ناطق انسانی، قلب حقیقی به شمار میرود. قلب مانند هدفی است که نصب شده و از هر سو، به سوی آن تیری پرتاب میشود؛ تیرهایی از حواس پنجگانه، تیرهایی هم از حواس درونی مثل شهوت، غضب، خیال، و اخلاق زشت. هر یک از این امور اثری بر دل میگذارد و دل را به حالت گوناگونی دگرگون میکند. بنابراین، دل انسان دایم در حال تغییر و تحوّل است؛ حتی اگر انسان حواس خود را کنترل کند، امور درونی وی در جریان هستند و به کار خود ادامه میدهند. مؤثرترین عامل تحوّل دل، افکار و اذکارند که همه اعمال و ارادههای انسان را کنترل و اداره میکنند.147
خود ملّاصدرا همین روند از کیفیت تحقق اعمال انسان را اینگونه تفصیل و شرح داده است: نخستین چیزی که بر عرصه دل وارد میشود، «خواطر» (خاطر) نامیده میشود و عبارت است از: صورت علمی؛ «حدیثالنفس» هم نامیده میشود. دومین چیزی که در پی خواطر در دل ایجاد میشود، هیجان رغبت نسبت به آن خاطر است. این هیجان، «میلالطبع» نامیده میشود. سوم حکم دل است بر اینکه آن خاطر سزاوار عمل است یا نه که «اعتقاد قلبی» نامیده میشود. چهارم تصمیم بر التفات نسبت به محتوای خاطر یا انصراف از آن است و «همّت و قصد» نامیده میشود.148
در نقد این مطلب، فقط دو نکته مهم وجود دارد و آن اینکه «خاطر» غیر حدیث نفس است. «خاطر» اولین وارد بر دل انسان است که از عالم غیب بر دل او جاری میشود و دارای دو قسم «ملکی» و «شیطانی» است149 و ارتباطی با حدیث نفس ندارد. اما پس از ورود آن به عرصه دل، نفس و قوای مرتبط با محتوای خاطر (گاه قوّه عقلی، گاه قوّه خیالی، و گاه قوای حیوانی، مثل شهوت و غضب) به محادثه با آن میپردازند و از مداومت و تکرار این حادثه، حالت حدیث نفس پدید میآید.150 سپس مراحل بعدی تحقق مییابد.
نکته دیگر اینکه ملّاصدرا همه خواطر، اعم از ملکی و شیطانی، را تجلّی الهی میداند که این نکته را در بحث «معاد» اسفار مورد توجه قرار داده است.151 ناگفته نماند که این تحلیل از خواطر در واقع برگرفته از عبارات و تحلیلهای عرفانی ابن عربی است152 و مطالبی نیز از وی نقل کرده است. دلیل این تحلیل آن است که با استناد به آیه «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ.» (الرحمن: 29) و تجلّی آن از سوی حضرت حق بر دل انسان (تجلّی کل یوم هو فی شأن)، دل انسان به حالات متفاوتی منقلب میشود و از اینرو، دل انسان را «قلب» نامیدهاند.153 بنابراین، هر حالی که وارد قلب انسان میشود تجلّی الهی است.154
روشن است که حدوث و ورود خواطر در دل انسان به دو شیوه یا یکی از دو نوع اتفاق میافتد: قسمی که انسان را به شرور دعوت و بدان وادار میکند؛ و قسمی که به امور خیر میکشاند. اوّلی خاطر مذموم است که «وسواس» نامیده میشود، و دومی خاطر محمود است که «الهام» خوانده میشود.155 از اینرو، ملّاصدرا به تهذیب خاطر برای رسیدن به تهذیب نفس و صفای دل توصیه کرده است.156 او دو شیوه برای این مهم توصیه میکند:
1. بررسی آنها بر اساس میزان شرع که در اینباره مینویسد: کسی که توانسته است خواطر را تشخیص دهد، آنها را در اولین گام، با ترازوی شریعت سنجیده است. اگر مطابق بوده آن را امضا کرده، و اگر مخالف بوده آن را رد نموده است. و اگر مساوی بوده خواطری را که به مخالفت هوا و هوس نزدیکترند برگزیده است.157 اساسا علم به خواطر و محک زدن آنها با ملاک شریعت نبوی یکی از مهمترین شرایط و مقامات علمی و معرفتی است.158 از اینرو، عرفای والامقامْ شریعت نبوی و افاضات ائمّه اطهار علیهمالسلام را از جمله مهمترین ملاکهای تشخیص کشف معرفی کردهاند.159 از سوی دیگر، عالمان بر خواطر، جایگاه ویژهای در بیان حقایق و معارف الهی قایلند که در روایات مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.160
2. توجه به خودشناسی در همه ابعاد ممکن آن، نقشی اساسی در تشخیص خواطر دارد.161 «تلوین» در نظر ابن عربی بر اساس استناد به آیه «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»حقیقت تجلّی است، و کمال سالک به شمار میرود؛162 اما در نظر بیشتر عرفان، به دلیل انقلاب حالات سالک در این روند از سلوک، که دارای مقام نیست، نقص سالک به شمار میرود.163 بر اساس عبارات ملّاصدرا نیز تلوین نقصی برای سالک است. به هر حال، بر اساس نظر ملّاصدرا، رفع خواطر از جمله عوامل تزکیه نفس است که در این عبارت، برخی از نتایج آن را یادآور شده است. اما درباره خود مسئله رفع خواطر، وی نکاتی را به عنوان راهکار عملی ذکر کرده که حایز اهمیتند. این راهکارها عبارتند از: عزلت، خلوت، ذکر، مواظبت بر طهارت تمام، عبادت، مراقبت، محاسبه، اعراض از مشاغل دنیوی (دلمشغولیهای غیرالهی)، خالی کردن دل از محبت دنیا، و رغبت به خدا. به طور کلی، همه این عوامل در مجموع، خواطر شیطانی را از انسان دور میکنند و سالک را تا سر حدّ سفر دوم از سفرهای چهارگانه عرفانی پیش میبرند، و بسیاری از حقایق در این مرحله بر سالک کشف میشوند.
11. معرفت نفس: به نظر ملّاصدرا، استوارترین مردم در تشخیص خواطر، استوارترین آنها در خودشناسی است.164 از اینرو، این یکی از مصادیق بیان نورانی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است که میفرماید:
نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس؛165 کسی که بر شناخت نفس موفق شود بر کامیابی بزرگی دست یافته است.
ملّاصدرا در تعریف «حکمت» گفته است: معرفت نفس، اساس و ریشه همه معرفتهاست.166 از اینرو، به دست آوردن چنین معرفتی، آن هم در کاملترین حدّش، ضروریترین شرطْ معرفتِ خواطر است. البته روشن است که معرفت نفس ابعاد گسترده و فراوانی دارد و بررسی تفصیلی تأثیر ابعاد آن در تزکیه نفس و معرفت، مجالی ویژه میطلبد.
12. ذکر: روشن شد که یکی از ارکان خلوت و حکمت، پرداختن به ذکر خداوند و مناجات با ساحت والای الهی است. ذکر نقش قابل توجهی در تصفیه، تزکیه و درک والای حقایق ایفا میکند. ملّاصدرا ذکر را نوری بازدارنده از نفوذ و تسلط شیطان بر وجود انسان میداند و در این نظر، بر طبق روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام که میفرماید: «إنّ الشیطان جاثم علی قلب ابن آدم، فاذا ذکر تولّی و خفس، و اذا غفل التقم قلبه فحدّثه و مناه»،167 میگوید: ذکر به منزله صیقلدهنده قلب است و غفلت از خدا به منزله کدورت آن. صفای دل وابسته ذکر است. ذکر قلب را نورانی میکند و استوار میگرداند.
منظور از «ذکر» مطلق در اصطلاح عرفانی، ذکر زبانی و حضور قلبی، روحی و قوای ادراکی در محضر الهی است. اگر انسان شرایط بندگی را به جا آورد، حقیقت ذکر زبانی به اعماق وجودش راه مییابد و همه مراتب نفس او نورانیت پیدا میکنند و به تجلّی افعالی حق تعالی نایل میشود.168
نکات مهمی که در این عبارت بیان شده، عبارتند از: کارآمد بودن ذکر در رفع برخی موانع، توصیه به ذکر «یا هو یا من هو یا من لا هو الاّ هو»، بیان روند ارتقای مراتب ذکر، و دفع خواطر به وسیله ذکر.
نکته اخیر (خواطر) بعدا مورد بحث قرار خواهد گرفت؛ اما سه نکته نخست از جهاتی قابل بررسی هستند. ملّاصدرا میگوید: دل کسانی که به زنگار گناهان و قدمهای شیاطین آلوده شده است، به سختی مورد فتح الهی قرار میگیرد، و ذکر الهی تنها راه عمران و عمارت چنین دلهای ویرانی است؛169 زیرا ذکر بنا بر بیان ائمّه اطهار علیهمالسلام، ضعف و اندوه را از دل بیرون میبرد170 و آتش شهوات را خاموش میگرداند171 و قلب را از غفلت خارج میکند.172 از سوی دیگر، روند ارتقای مراتب ذکر از ذکر زبانی تا ذکر قلبی، مهمترین مسئله در نیل به حقایق است که در روایات اسلامی نکات ارزندهای را به خود اختصاص داده است.173
توصیه به ذکر، روند عملی تزکیه نفس و ریاضت به شمار میرود که ملّاصدرا در اینجا بدان توجه کرده است. اما توجه اصلی او به اذکاری معطوف است که در بیان روایات وارد شده. این توجه بدان بیان است که ذکر دارای دو قسم اصلی است: ذکر حقیقی قلب «فکر» است،174 و ذکر زبانی برای کسانی است که یا اهل فکر نیستند و یا به ذکر زبانی اکتفا میکنند. در شرع مقدّس اسلام، رویکرد توصیه به ذکر به این دلیل است که رغبت درونی متدیّنان به ذکر زبانی را تأمین نماید. از اینرو، به جای اینکه محتوا و حکمت ملکوتی اذکار و اوراد را تشریح کند، تنها به تکرار اعداد خاصی از آنها توصیه کرده است.175 تفصیل این مسئله را باید از منظر عرفانی بررسی کرد که این از حوصله این مقاله خارج است.
13. معالجه امراض نفسانی: ملّاصدرا برخی توصیههای اخلاقی را برای مبارزه با رذایل اخلاقی و درمان آنها ارائه کرده است که مهمترین دستورالعملهای او را ملاحظه میکنیم:
الف ـ دستور اصلی برای معالجه مرضهای نفسانی، کسب «علم» و «صبر» است.176
ب ـ دستورالعمل مهم دیگر وی توجه به دستورات و وظایف شرعی است؛ بدین معنا که سالک باید دستورات شرعی را برای حلّ مشکلات روحی و اخلاقی خود ملاحظه و بدان عمل کند؛ زیرا فایده اصلی اعمال شرعی عبارت است از: تصفیه قلب از اموری که موجب کدورت، مرض و حجاب دل از مطالعه حق میگردد.177
ج ـ روش سوم برای معالجه امراض نفسانی انسان، معالجه با ضد صفات و مرضهای عارض بر دل است. بدینروی، معالجه جهل با تعلّم، معالجه بخل با سخاوت، معالجه تکبّر با تواضع، و معالجه حرص شدید به هوا و هوس با خودداری از شهوات و خواهشهای نفس صورت میگیرد.178
د ـ روش دیگر تبعیت از استاد اخلاق است؛ زیرا استاد طبیب امراض نفسانی است.179
ملّاصدرا همچنین در مقام طبیبی حاذق و زیرک، دستوراتی برای معالجه برخی دیگر امراض نفسانی دارد:
ه . ـ روش معالجه تکبّر که آن را علمی میداند که نفس انسانی به سبب آن تکمیل میشود و این به دست نمیآید، مگر از طریق ریاضتهای سخت، و اظهار ذلت و خضوع به ساحت خداوند و پیامبر اکرم و ائمّه اطهار علیهمالسلام. این روش، شیوه علمی برای معالجه تکبّر و تجبّر است. اما دوای عملی برای این مرض، عبارت است از: تواضع عملی در محضر خدا، و مراقبت از اعمال با تکیه بر سنّتهای نبوی و ولایی.180 علمای اخلاق نکات مفصّلتری در باب معالجه تکبّر گفتهاند؛ مثلاً، نکاتی در باب اسباب تکبّر و رفع آنها، و انواع تکبّر، و معالجههای علمی و عملی آن.181
«تواضع»، که ضدتکبّر است، به عنوان یکی از عوامل اخلاقی تزکیه نفس و صفا یافتن دل برای درک و فهم حقایق عقلی و معارف الهی به شمار میرود؛ زیرا از بین رفتن تکبّر، انسان را در پایینترین مراتب هستی نشان میدهد، ولی هدفش رسیدن به اوج کمال است و بدینروی، او همه تلاش و همّت خود برای رسیدن به آن چشمانداز به کار میبندد.182 همچنین روایات فراوانی مبنی بر اجتناب از تکبّر و آراستگی به زی تواضع وجود دارند که نکات قابل توجهی دربردارند.183
وـ روش معالجه عجب که منشأ آن کمبود عقل و دانش است و راه معالجه آن نیز کسب معرفت نسبت به احوالات خود و رابطه نیازمندیاش با خداوند است.184
14. حُسن خلق: ملّاصدرا بسیاری از آفتها و مرضهای نفسانی در دل انسان را به وسیله تحصیل ملکه عدالت قابل درمان میداند و میگوید: قوای حیوانی انسان که عبارتند از: شهوت، غضب، وهم، و بهیمیّت، ارکان صورت باطنی انسانی به شمار میروند که رئیس همه صفات و رذایل شکل یافته در دل هستند.185 اعتدال در این قوا، حسن خلق را پدید میآورد و با حاصل شدن حسن خلق، دل انسان را از هر مرض و آفتی سالم و دور نگه میدارد.186
15. معالجه با قرآن: ملّاصدرا در تحلیلی ظریف از صفت و لقب «شفاء»، که برای قرآن ذکر شده است187 میگوید: شفاء، که از نامهای قرآن است، بدینروی، به این اسم نامگذاری شده که مرضهای نفسانی و دردهای درونی نفس را شفا میدهد؛ مرضهایی مثل جهل، تکبّر، حسادت، عُجب، ریا، نفاق، شهوت و غضب.188 در این رویکرد، بسیاری از امراض و رذایل موجود در قلب، به وسیله تلاوت و تأمّل در قرآن درمان میشوند؛ مثلاً، خود ملّاصدرا درباره علاج نفاق مینویسد: دهمین اسم سوره «قل هو اللّه احد»، «مشقشقه» است که به معنای صحّت یافتن از بیماری است. پس کسی که این سوره را بشناسد، از مرض نفاق و شرک خلاصی مییابد.189 او درباره معالجه مرض حبِّ مال نیز میگوید: اخلاص در قرائت و رجوع به قرآن از داروهای اساسی درمان این مرض است.190
توصیهها و نکات دیگری را نیز درباره معالجه سایر مرضهای نفسانی، مثل حسد، ریا و شهوت در دیگر مباحث مطرح کرده است که به بررسی مجزّا و مفصّل نیاز دارد.191
16. توصیه به تدبّر در قرآن: با توجه به نکته اخیر در باب تأثیر قرآن بر درمان امراض نفسانی و رذایل اخلاقی، ملّاصدرا توجه اکیدی نسبت به قرآن دارد192 که بررسی موارد آن مجالی موسع میطلبد؛ اما اساس این توصیه آن است که قرآن دوای بیبدیل دردها و رنجهای روحی و اخلاقی انسان است.193
17. پیروی از پیامبر اکرم و خاندان پاک او علیهمالسلام: ملّاصدرا در پایان رساله العرشیة به این نکته تصریح کرده که این مسائل (حقایق حکمت) فقط از طریق اقتباس از نور نبوت و التماس از باطن ولایت قابل فهم هستند؛194 چراکه خود نیز پس از طی همه راههای ممکن برای رسیدن به معرفت، بسیاری از ظرافت کاریهای حکمت متعالیه را از این مسیر یافته است.195 البته مبانی نظری تحصیل حکمت از طریق نبوّت و ولایت در جای خود، اثبات شده است.196 از اینرو، ملّاصدرا در باب تمسّک به حقایق وحیانی برای نیل به محتوای حکمت، توصیههای مؤکّدی دارد که برای مثال، میتوان به این سفارش اشاره کرد که میگوید: از پیامبر خود الگو بگیر که شایستهترین الگو برای طالبان حقیقت است.197
18. دعا: دعا نیز در قاموس معنوی و عرفانی ملّاصدرا از اهمیت ویژهای برخوردار است و از اسباب مهم تزکیه نفس و راه یافتن به حقایق به شمار میرود. از اینرو، در موارد فراوانی از مباحث خود، طالب حکمت را برای فهم و درک صحیح و دقیق مسئله، به دعا و مناجات توصیه کرده است.
جمع بندی
با تکیه بر مبانی فلسفی و عرفانی ملّاصدرا در بحثهای اخلاقی، فهم مسائل حکمت و حقایق هستی ارتباط محکم و اساسی با تزکیه نفس دارد و مهمترین مسیر و روش نیل به این حقایق، تزکیه نفس میباشد. اما روشهای صحیح و کارآمد برای این منظور توسط ملّاصدرا به طور منسجم ارائه نشده است. آنچه در این نوشتار ارائه گردید طرحی منسجم از روشها و دستورالعملهای ملّاصدرا برای تزکیه نفس است و امید آن میرود که راه فراموششده فهم حکمت متعالیه یعنی سیر و سلوک معنوی، بیش از پیش مورد توجه و پیمایش شیفتگان حقیقت قرار گیرد.
در این مسیر فقط یک نکته باقی میماند که شایسته بررسی و پژوهش سالکان کوی معرفت است و آن هم به بررسی رابطه عینی فضایل با مسائل ویژه فلسفی مربوط میباشد. به این توضیح که مثلاً، صدق در گفتار یا ترک شرابخواری از چه ارتباط هستیشناختی یا معرفتشناختی با
فهم دقیق و صحیح مثلاً مسائل مربوط به «وجود و ماهیت» برخوردار است.
-
پى نوشت ها
- 1 دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد فلسفه.
- 2 و3 و4ـ صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة (تهران، حیدرى، 1368)، ج 1، ص 9 / ج 6، ص 9 / ص 102.
- 5ـ ملّاصدرا، المشاعر، تصحیح هانرى کربن تهران، ظهورى، 1363، چ دوم، ص 2.
- 6ـ ملّاصدرا،مفاتیحالغیب، تصحیح محمّد خواجوى تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1363، ص 8.
- 7ـ ملّاصدرا،العرشیة، تصحیح غلامحسین آهنى تهران، مولى، 1361، ص 287.
- 8ـ ملّاصدرا، تفسیر آیه نور، تصحیح محمّد خواجوى تهران، مولى، 1362، ص 192.
- 9ـ ملّاصدرا، المظاهر الالهیّة، تحقیق و تصحیح سید جلالالدین آشتیانى قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1377، چ دوم، ص 58.
- 10ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380، چ سوم، ص 592.
- 11ـ داود قیصرى، شرح فصوصالحکم، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى تهران، علمى و فرهنگى، 1375، ص 130 و 1160.
- 12ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 218.
- 13ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 422.
- 14ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404، ج 69، ص 50.
- 15ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 422.
- 16ـ ر.ک. داود قیصرى، پیشین، ص 130 و 1160 / سید حیدر آملى، المقدّمات من نصّ النصوص، تصحیح هانرى کربن تهران، توس، 1367، چ دوم، ص 30، 112، 273 و 320.
- 17 و 18-ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 24 / ص 25.
- 19ـ ر.ک. به رحیم قربانى، «حکمت و فلسفه؛ بازشناسى تعریف بر اساس فلسفه ملّاصدرا»، معرفت فلسفى 15 بهار 1386، ص 231.
- 20ـ ملّاصدرا، اسرارالآیات، تصحیح محمّد خواجوى تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1360، ص 116.
- 21ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 181.
- 22ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوکیة، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1382، ص 429.
- 23ـ همان، ص 293 / ملّاصدرا، العرشیة، ص 266 / ملّاصدرا، اسرارالایات، ص 193.
- 24ـ عفیفالدین تلمسانى، شرح منازلالسائرین الى الحقّالمبین قم، بیدار، 1371، ج 1، ص 71.
- 25ـ ملّاصدرا، اسرارالایات، ص 215.
- 26 و 27ـ ملّاصدرا، شرح اصولالکافى، تصحیح محمّد خواجوى
- تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1370، ج 3، ص 46 / ص 298.
- 28ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 383.
- 29ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 692.
- 30ـ حسن حسنزاده آملى، تعلیقات شرح المنظومة، تحقیق و تصحیح مسعود طالبى تهران، ناب، 1379، ج 5، ص 177.
- 31ـ ملّاصدرا، تفسیر سورهالجمعة، تصحیح محمّد خواجوى تهران، مولى، 1362، ص 289.
- 32ـ ملّاصدرا، شرح اصولالکافى، تصحیح محمّد خواجوى تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1376، ج 2، ص 100.
- 33ـ ملّاصدرا، اسرارالآیات، ص 12.
- 34ـ ملّاصدرا، شرح اصولالکافى، ج 2، ص 452.
- 35ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 359.
- 36و37ـ ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، تصحیح محمّد خواجوى تهران، مؤسسه مطالعاتوتحقیقات فرهنگى،1366،ج1،ص349 / ص 312.
- 38ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 303 / همو، مفاتیحالغیب، ص 299.
- 39ـ ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، ج 1، ص 593.
- 40ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 8، ص 370.
- 41ـ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل قم، مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، 1408، ج 8، ص 297.
- 42ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 7.
- 43و 44و45-ملّاصدرا، اسرارالایات، ص 141 / ص 8 / ص 10.
- 46ـ ملّاصدرا، المظاهر الالهیّة، ص 122.
- 47ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 2، ص 81.
- 48و49 -ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 306 / ص 563.
- 50ـ ملّاصدرا، التفسیر الکبیر، تصحیح سیدعبداللّه فاطمى قم، مطبعة الحکمة، 1393ق، چ دوم، ص 428.
- 51و52ـ ملّاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمّد خواجوى قم، بیدار، 1364، ج 4، ص 323 / ج 6، ص 104.
- 53ـ ملّاصدرا، التفسیر الکبیر، ص 229.
- 54و55ـ ملّاصدرا، تفسیر القرآنالکریم، ج 6، ص 272 / ص 226.
- 56ـ ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، ج 2، ص 205.
- 57ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 652.
- 58ـ ملّاصدرا، تفسیر سورهالجمعه، تصحیح محمّد خواجوى تهران، مولى، 1362، ص 80.
- 59ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص 298.
- 60ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 258.
- 61ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 60.
- 62ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 104.
- 63ـ ملّاصدرا، تفسیر الکبیر، ص 247.
- 64ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 6، ص 104.
- 65ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص 430.
- 66ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 2، ص 275.
- 67و68ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص 430 / ص 431.
- 69ـ ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، ج 2، ص 15.
- 70ـ ملّاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج 6، ص 306 / همو، تفسیر سوره اعلى، تصحیح محمّد خواجوى تهران، مولى، 1363، ص 207/ همو، تفسیر سورهالجمعه، ص 282 / همو، تفسیر آیه نور، ص 154 / همو، الحکمهالمتعالیة، ج 1، ص 3؛ ج 9،ص 139 و 157.
- 71ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 690.
- 72ـ ملّاصدرا، تفسیر آیه نور، ص 188.
- 73ـ ملّاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج 6، ص 272.
- 74ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 108.
- 75ـ ملّاصدرا، الرسائل الواردات القلبیة (قم، مصطفوى، بىتا)، ص 277.
- 76ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیّة، ص 409.
- 77ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 1، ص 361.
- 78ـ ملّاصدرا، مفاتیح الغیب، ص 61.
- 79ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 373 / ملّاصدرا، اسرارالایات، ص 9.
- 80و81و82و83ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 1، ص 137/ ج 5، ص 265 / ج 2، ص 48 / ج 1، ص 273.
- 84ـ همان، ج 6، ص 284.
- 85ـ ملّاصدرا، الواردات القلبیة تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1358، ص 95.
- 86ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 556.
- 87ـ ملّاصدرا، مفاتیح الغیب، ص 688.
- 88ـ ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، ج 1، ص 448 / ابومحمّد غزالى، احیاء علوم الدین بیروت، دارالکتب العربى، بىتا، ج 8، ص 137.
- 89و90ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 339 / ص 125.
- 91ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 373.
- 92ـ ملّاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج 4، ص 271.
- 93ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 327.
- 94ـ ملّاصدرا، تفسیر القرآنالکریم، ج 6، ص 188.
- 95ـ ملّاصدرا، التفسیرالکبیر، ص 121.
- 96ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 1، ص 373.
- 97ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیّة، ص 363.
- 98ـ ملّاصدرا، اسرارالایات، ص 71.
- 99ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 6، ص 6 / ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 592.
- 100ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 473.
- 101-و102 ملّاصدرا، الحکمهالمتعالیة، ج 7، ص 185 / ج 7، ص 189.
- 103ـ ملّاصدرا، الرسائل الواردات القلبیه، ص 263.
- 104ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 1، ص 4، 6 و 7.
- 105و106ـ ملّاصدرا، شرح اصولالکافى، ج 2، ص 82 / ج 1، ص 544.
- 107ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 1، ص 7.
- 108ـ همان، ج 7، ص 176؛ ج 9، ص 119.
- 109ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 139 و 303.
- 110ـ ملّاصدرا، العرشیه، ص 288.
- 111ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیّة، ص 395.
- 112ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 231 / همو، المبدأ و المعاد، ص 302 و 566.
- 113ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیّة، ص 429.
- 114ـ همان، ص 319 / محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، چ چهارم، ج 5، ص 20 / ابن ابىجمهور احسائى، عوالى اللئالى (قم، سیدالشهدا، 1405)، ج 1، ص 407 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 67، ص 209.
- 115ـ ملّاصدرا، اسرارالایات، ص 159.
- 116ـ بر اساس آیه 155 سوره بقره، مکروهات عبارتند از: خوف، جوع، نقص در اموال و انفس و ثمرات.
- 117ـ ملّاصدرا، اسرارالایات، ص 159.
- 118ـ سید رضى، نهجالبلاغه، تصحیح صبحى صالح تهران، اسوه، 1415، ص 578.
- 119ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه قم، مکتبة آیهاللّه مرعشى نجفى، 1404، ج 16، ص 295.
- 120و121ـ ابن عربى، الفتوحات المکّیة بیروت، دارصادر، بىتا، ج 1، ص 277 / ص 278.
- 122ـ میرزا حسین نورى، پیشین، ج 11، ص 157.
- 123ـ ابن ابىجمهور احسائى، پیشین، ج 1، ص 273 و 325 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 67، ص 40.
- 124ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 4، ص 180.
- 125ـ ابن عربى، الفتوحات المکّیة، 4 جلدى (بیروت، دارصادر، بىتا)، ج 1، ص 278.
- 126ـ میرزا حسین نورى، پیشین، ج 6، ص 271 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 75، ص 3639 و 379.
- 127ـ امام صادق علیهالسلام، مصباح الشریعة قم، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1400، ص 169.
- 128ـ ابن عربى، الفتوحات المکّیة، ج 4، ص 258.
- 129ـ ملّاصدرا،شرح اصول الکافى، ج 1، ص 448.
- 130ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 15 و 36.
- 131ـ همان، ج 2، ص 113.
- 132ـ میرزا حسین نورى، پیشین، ج 9، ص 16 و 20.
- 133ـ همان، ج 11، ص 296.
- 134ـ حسنبن ابىالحسن دیلمى، ارشادالقلوب قم، رضى، 1412، ج 1، ص 104.
- 135ـ محمّدبن محمّد کوفى، الجعفریات تهران، مکتبة نینوا الحدیثه، بىتا، ص 231.
- 136ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 119.
- 137ـ همان، ج 7، ص 186.
- 138ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 10، ص 44.
- 139ـ ملّاصدرا، الرسائل القضاء و القدر، ص 221.
- 140ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 187.
- 141ـ ملّاصدرا، الرسائل، ص 222.
- 142و143-ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، ج 1، ص 393 / ج 1، ص 370.
- 144ـ ابن عربى، الفتوحات المکّیة 14 جلدى، ج 4، ص 257.
- 145ـ ر.ک. احمدبن محمّدبن فهد حلّى، التحصین فى صفات العارفین، تصحیح و ترجمه سیدعلى جبّار گلباغى ماسوله قم، لاهیجى، 1377، ص 19 / امام صادق (ع)، پیشین، ص 99 / ابومحمّد غزالى، پیشین، ج 6، ص 54.
- 146ـ ابومحمّد غزالى، پیشین، ج 8، ص 46، مع تصرف مّا.
- 147ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 301.
- 148ـ ملّاصدرا، مفاتیح الغیب، ص 214 / ابومحمّد غزالى، پیشین، ج 8، ص 73.
- 149ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 302.
- 150ـ محمّدبن حمزه فنارى، مصباح الانس، تصحیح محمّد خواجوى تهران، مولى، 1374، ص 50.
- 151ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 335.
- 152ـ ابن عربى، الفتوحات المکّیة 4 جلدى، ج 3، ص 470.
- 153ـ ملّاصدرا، المبدأ والمعاد، ص 303 و 610 / سیدحیدر آملى، جامعالاسرار و منبع الانوار تهران، علمى و فرهنگى، 1368، ص 137.
- 154ـ ابن عربى، الفتوحات المکّیة 4 جلدى، ج 2، ص 446.
- 155ـ ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، ج 1، ص 244.
- 156ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 6، ص 6.
- 157ـ ملّاصدرا، مفاتیح الغیب، ص 161.
- 158ـ ابن عربى، الفتوحات المکّیة (4 جلدى)، ج 2، ص 365.
- 159ـ داود قیصرى، شرح فصوصالحکم، ص 932، تعلیقه 21.
- 160ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 2، ص 52 / سیدبن طاووس، مهجالدعوات قم، دارالذخائر، 1411، ص 51.
- 161ـ ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 385.
- 162ـ ابن عربى، الفتوحات المکّیة، ج 13، ص 200.
- 163ـ عبدالرزاق کاشانى، لطائف الاعلام فى اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادىزاده تهران، میراث مکتوب، 1379، ص 181.
- 164ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 160.
- 165ـ عبدالواحد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1366، ص 232.
- 166ـ ملّاصدرا، اسرارالآیات، ص 131 / ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 8، ص 224.
- 167ـ این حدیث با تعبیرى در جوامع روایى آمده است: «انّ الشیطان واضع خطمه على قلب ابن آدم، فاذا ذکراللّه سبحانه خفس، و ان نفسى التقم قلبه، فذلک الوسواس الخنّاس.» محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 6، ص 194.
- 168ـ ملّاصدرا، الرسائل، ص 231.
- 169ـ ملّاصدرا، مفاتیحالغیب، ص 178.
- 170ـ میرزا حسین نورى، پیشین، ج 12، ص 123.
- 171ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 91، ص 126.
- 172ـ ورّامبن ابى فراس، مجموعه ورّام قم، مکتبهالفقیه، بىتا، ج 2، ص 117.
- 173ـ میرزا حسین نورى، پیشین، ج 5، ص 396 / محمّدبن الفتال النیشابورى، روضهالواعظین قم، رضى، بىتا، ج 2، ص 390.
- 174و175ـ ملّاصدرا، تفسیر سورهالجمعة، ص 299 / ص 278.
- 176ـ ملّاصدرا، التفسیرالکبیر، ص 364 / همو، اسرارالایات، ص 4 / ابومحمّد غزالى، پیشین، ج 12، ص 16.
- 177ـ همان، ص 365 / مولى محسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء فى تهذیبالاحیاء، تصحیح علىاکبر غفارى قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، 1417، چ چهارم، ج 5، ص 31 / ابومحمّد غزالى، پیشین، ج 8، ص 30.
- 178ـ ابومحمّد غزالى، پیشین، ج 8، ص 110 / مولى محسن فیض کاشانى، پیشین، ج 5، ص 109.
- 179ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 5، ص 349.
- 180ـ ملّاصدرا، شرح اصولالکافى، ج 2، ص 115.
- 181ـ ابومحمّد غزالى، پیشین، ج 11، ص 41 / مولى محسن فیض کاشانى، پیشین، ج 6، ص 252.
- 182ـ ملّاصدرا، شرح اصولالکافى، ج 2، ص 113.
- 183ـ میرزا حسین نورى، پیشین، ج 7، ص 70 / عبدالواحد تمیمى آمدى، پیشین، ص 142، 248، 309 و 376 / محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 48؛ ج 2، ص 121.
- 184ـ ملّاصدرا، شرح اصولالکافى، ج 1، ص 587.
- 185ـ ملّاصدرا، اسرارالایات، ص 181.
- 186ـ ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، ج 1، ص 421.
- 187ـ اسراء: 82.
- 188ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 52 / همو، اسرارالآیات، ص 15.
- 189ـ ملّاصدرا، شرح اصول الکافى، ج 3، ص 110.
- 190ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 52.
- 191ـ همان، ج 9، ص 93؛ ج 6، ص 386 / ملّاصدرا، الحاشیة على الالهیّات قم، بیدار، بىتا، ص 116 / ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 360.
- 192ـ ملّاصدرا، الرسائل الواردات القلبیة، ص 263.
- 193ـ ملّاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج 7، ص 44.
- 194ـ ملّاصدرا، العرشیة، ص 287.
- 195ـ ملّاصدرا، اجوبهالمسائل، تصحیح حسن حسنزاده آملى و عبداللّه شکیبا تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1378، ص 45
- 196ـ رحیم قربانى، پیشین، ص 231.
- 197ـ ملّاصدرا، تفسیر سورهالجمعة، ص 327.