معرفت، سال هفدهم، شماره هشتم، پیاپی 131، آبان 1387، صفحات 13-

    دین و رسانه

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    سیدحسین شرف الدین / *استاد - گروه جامعه‌شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / sharaf@qabas.net
    چکیده: 
    سپهر عام رسانه‏های جمعی مدرن به عنوان برجسته‏ترین دستاوردهای جهان صنعتی و فناوری‏های فرهنگی و ارتباطی پرنفوذ، همه پدیده‏ها و عناصر فرهنگی از جمله دین را به گونه‏های مختلفی پوشش داده است. کم و کیف این ارتباط و آثار و نتایج حاصل از آن، به ویژه در حوزه تعامل دین و رسانه‏های تصویری، سؤالات و مباحث مهمی را به میان کشیده و دین‏پژوهان و رسانه‏پژوهان را به عرصه‏های مطالعاتی جدیدی سوق داده است. این نوشتار درصدد است تا به اجمال بخشی از نقطه تلاقی‏های این دو حوزه را مورد بررسی قرار داده و تصویری هرچند کلی از فضای حاکم بر این تعامل به دست دهد. گونه‏های مختلف تعامل دین و رسانه، تأثیر و تأثّر هر یک بر، و از دیگری، عوامل مؤثر در تشدید یا تضعیف این ارتباط و روند جاری این تعامل عمده‏ترین مباحثی است که تصریحا و تلویحا از آن سخن رفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Full Text:
    متن کامل مقاله: 

    دین و رسانه

    سیدحسین شرف ‏الدین1

    چکیده

    سپهر عام رسانه‏های جمعی مدرن به عنوان برجسته‏ترین دستاوردهای جهان صنعتی و فناوری‏های فرهنگی و ارتباطی پرنفوذ، همه پدیده‏ها و عناصر فرهنگی از جمله دین را به گونه‏های مختلفی پوشش داده است. کم و کیف این ارتباط و آثار و نتایج حاصل از آن، به ویژه در حوزه تعامل دین و رسانه‏های تصویری، سؤالات و مباحث مهمی را به میان کشیده و دین‏پژوهان و رسانه‏پژوهان را به عرصه‏های مطالعاتی جدیدی سوق داده است. این نوشتار درصدد است تا به اجمال بخشی از نقطه تلاقی‏های این دو حوزه را مورد بررسی قرار داده و تصویری هرچند کلی از فضای حاکم بر این تعامل به دست دهد. گونه‏های مختلف تعامل دین و رسانه، تأثیر و تأثّر هر یک بر، و از دیگری، عوامل مؤثر در تشدید یا تضعیف این ارتباط و روند جاری این تعامل عمده‏ترین مباحثی است که تصریحا و تلویحا از آن سخن رفته است.

    کلیدواژه ‏ها: دین، فرهنگ، ارتباطات، رسانه، رسانه دینی، دین رسانه ای، سکولاریسم.

    مقدّمه

    ارتباط میان دین و رسانه یا دین و ارتباطات جمعی و نحوه تعامل عینی آنها از جمله موضوعات محوری، و پرگستره و چندلایه‏ای است که در چند دهه اخیر اذهان دین‏پژوهان و رسانه‏پژوهان را به خود معطوف داشته است. تاریخچه مطالعات این حوزه بیانگر آن است که به رغم بهره‏گیری عملی دین‏مداران از رسانه‏های نوظهور، در انتقال پیام دین و ارجاع مستقیم و غیرمستقیم ارباب رسانه به دین و معارف دینی در برنامه‏های گوناگون خویش تا دهه 1960 تقریبا نوعی جدایی میان دین و رسانه و بالطبع میان مطالعات و تحقیقات این دو حوزه در جریان بود. از این مرحله به بعد است که تحت تأثیر عواملی، تعامل میان این دو واقعیت، دو متن، دو نهاد یا دو عنصر فرهنگی و تکنولوژیکی رفته رفته دست‏مایه بررسی‏های علمی و تأمّلات محققانه واقع شد و نقطه تلاقی‏ها و سطوح تماس بالفعل یا بالقوّه این دو از منظرهای مختلف فلسفی، روان‏شناختی، جامعه‏شناختی، فرهنگی، حقوقی، اخلاقی، زبان‏شناختی و هنری مورد بحث و مداقّه قرار گرفت. البته هنوز هم به رغم توسعه روزافزون قلمرو ارجاعات متقابل و تعاملات اجتناب‏ناپذیر، تعمیق این سطوح در غالب مطالعات مربوط به دین و رسانه، نوعی غفلت از پرداختن جدی به ابعاد، لایه‏ها، اقتضائات، محدودیت‏ها و آثار این درهم آمیختگی مشهود است.

         این چرخه ارتباطی، ضلع سومی نیز دارد و آن «فرهنگ» است. فرهنگ به واقع بستر و عرصه وقوع انواع ارتباط، از جمله ارتباطات دین و رسانه است. علاوه اینکه در غالب مطالعات فرهنگی، دین بیشتر به مثابه یک مجموعه فرهنگی و گاه هسته و مؤلفه کانونی یک فرهنگ مورد توجه قرار گرفته است. از این‏رو، دین، فرهنگ و

    رسانه در قالب ترکیبی جدید، پیچیده، چند لایه و درهم تنیده، حجم قابل توجهی از موضوعات و مسائل قابل مطالعه را در دستور کار پژوهشگران قرار داده است. این حوزه همچنین به دلیل کثرت ابعاد، شاخه‏های علمی گوناگونی را هرچند با نسبت‏های متفاوت در قالب طیفی از مطالعات مشترک و میان‏رشته‏ای درگیر ساخته است. دو مفهوم ترکیبی نسبتا پر بسامد «دین رسانه‏ای» و «رسانه دینی» با معانی متفاوتی که از کاربرد آنها اراده می‏شود، از رهگذر توجه به نحوه ارتباط و تلائم دین و رسانه یا فرهنگ دینی و رسانه پدید آمده‏اند. در ادامه به توضیح اجمالی ‏محورهای ‏مرتبط ‏با موضوع‏ نوشتار خواهیم ‏پرداخت.

    ارتباطات جمعی و ویژگی‏های آن

    ارتباطات جمعی کانونی‏ترین بخش ارتباطات انسانی در جهان معاصر است که به یمن ظهور فناوری‏های نوین ارتباطی امکان وقوع یافته است. رسانه‏های جمعی به ویژه رسانه‏های الکترونیک با قدرت فزاینده نقش محوری و منحصر به فردی در فرهنگ‏سازی، اطلاع‏رسانی، آموزش، سرگرمی و گذران اوقات فراغت، انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسلی، تبلیغات و... ایفا می‏کنند و تقریبا همه عناصر جهان زیست انسان را به گونه‏های مختلف تحت تأثیر قرار می‏دهند. رادیو، تلویزیون، سینما، کتاب، مطبوعات و اخیرا هم ماهواره و اینترنت برجسته‏ترین مصادیق رسانه‏های جمعی مورد استفاده عموم هستند که همه جوامع معاصر هرچند با نسبت‏های متفاوت از آن برخوردارند. امروزه سطح و میزان بهره‏مندی کمّی و کیفی از این رسانه‏ها در بخش‏های سخت‏افزاری و نرم‏افزاری یکی از شاخص‏های عمده توسعه شمرده می‏شود.

         ارتباطات جمعی در مقایسه با تنوع گسترده ارتباطات انسانی، ویژگی‏ها، تمایزات و مختصاتی دارد که به بخشی از مهم‏ترین آنها اشاره می‏شود. مک کوایل (Mc Quail)، اندیشمند ارتباطات در تشریح ویژگی‏های این نوع ارتباط، به ویژه با توجه به الگوی غالب رسانه‏ای غرب، در بیانی تفصیلی می‏نویسد:

    منبع یک فرد واحد نیست، بلکه سازمانی است رسمی و فرستنده اغلب ارتباط‏سازی است حرفه‏ای. پیام منحصر به فرد، متغیر و غیرقابل پیش‏بینی نیست، بلکه معمولاً ساخته و پرداخته به معیار شده و تکثیر شده است. پیام همچنین ثمره کار و کالایی دارای ارزش مبادله است و گوشه چشمی نمادین به ارزش مصرف دارد. رابطه میان فرستنده و گیرنده یک جهتی و به ندرت دو طرفه، ضرورتا غیرشخصی و اغلب مستقل از اخلاق و قابل پیش‏بینی است؛ به این معنا که معمولاً فرستنده مسئولیت تأثیرات خاص پیام به روی افراد را بر عهده نمی‏گیرد، او فقط پیام را در مقابل پول یا توجه مبادله می‏کند. غیرشخصی بودن تا حدودی از فاصله فیزیکی و اجتماعی میان فرستنده و گیرنده ناشی می‏شود و تا حدودی از غیر شخصی بودن نقش ارتباط‏ساز جمعی که معمولاً تحت سیطره هنجارهای بی‏طرفی و فاصله‏گذاری قرار دارد، متأثر است. فاصله اجتماعی موجود به ایجاد رابطه‏ای نامتقارن می‏انجامد؛ زیرا فرستنده هرچند به طور رسمی از هیچ قدرت و اختیاری در مورد گیرنده برخوردار نیست، اما معمولاً منابع، احترام، مهارت و اقتدار بیشتری در اختیار دارد. گیرنده بخشی از گروه بزرگ مخاطبان است. تجارب مشترکی با دیگران دارد و واکنش‏های او قابل پیش‏بینی و الگودار است. ارتباط جمعی اغلب دربرگیرنده تماس همزمان بین فرستنده و گیرندگان بسیار است که تأثیری فوری و در سطحی‏بسیارگسترده‏راامکان‏پذیرمی‏کند و پاسخ فوری تعداد زیادی از مردم را در یک لحظه در پی دارد.2

    بی‏تردید رسانه‏های جمعی اینک به مثابه واقعیات اسطوره‏ای، به بخش انفکاک‏ناپذیری از جهان ما تبدیل شده‏اند و همه مردم بدون استثنا در شبکه‏های درهم‏تنیده‏ای از ارتباطات و فرهنگ رسانه‏ای گرفتار آمده‏اند. رسانه‏ها مهم‏ترین کانون‏های فرهنگی، طراحان نقشه راه و هدایت‏گران توده‏ها در عرصه‏های گوناگون شمرده می‏شوند. رسانه چه با برد ملی و منطقه‏ای و چه با برد جهانی، در شبکه‏ای از ارتباطات هرمی، گستره وسیعی از قلمروهای اجتماعی و فرهنگی را مسخّر خویش ساخته و کلّیت جهان انسانی را گاه تا عمیق‏ترین لایه‏ها تحت تأثیر خویش قرار داده‏اند. همه نهادها و سازمان‏های اجتماعی ریز و درشت نیز، در راستای ایفای نقش‏های محول و تأمین اهداف و نتایج موردنظر در سطوح گوناگون، خود را به بهره‏گیری وثیق از رسانه‏های جمعی ناگزیر می‏بینند. این وابستگی‏های گریزناپذیر و بنیادین، رسانه‏ها و ارتباطات جمعی را تا سرحد یکی از کانونی‏ترین و گسترده‏ترین نهادهای اجتماعی ارتقا داده و زمینه تأثیرگذاری و متقابلاً تأثیرپذیری آنها از همه ساحت‏های جهان زیست انسانی را فراهم ساخته است. به بیان تامپسون (Tampson):

    رسانه‏های گروهی هستی‏های اقتصادی و سیاسی به اضافه هستی‏های فنی و اجتماعی‏اند و منطق‏های بنیانی بازار آنها و روابطشان برای مخاطبانی که به طور فزاینده‏ای آنها را مورد توجه قرار می‏دهند، محوری برای زندگی فرهنگی و اجتماعی است، که آنها را در کانون زندگی در دوره تجدّد قرار داده است.3

    مهم‏ترین کارکرد رسانه در سپهر عام، تولید، اقتباس، توزیع و انتشار عناصر فرهنگی، از جمله عناصر دینی در قالب‏های مختلف و بازخوانی، بازتولید، بازتفسیر، نقد، بازچینش، تقویت و احیانا تضعیف آنها در شاکله فرهنگی، افکار عمومی، ناخودآگاه جمعی، ساختارهای شخصیتی، کانون‏های فرهنگی و نهادها و خرده نظام‏های اجتماعی است. جایگاه برجسته، اعتبار و اعتماد نسبی، پوشش گسترده، سرعت انتقال، تنوع برنامه‏ها، زبان همه‏فهم، آرایه‏های غیرکلامی، تنوع ابعاد زیباشناختی، شگردهای حرفه‏ای، دسترسی آسان، تماس با واقعیات روزمره، مخاطب‏محوری و بالاتر از همه، نیاز و وابستگی روزافزون مخاطب جملگی موجب شده تا تقریبا همه افراد و گروه‏ها به نسبت‏های مختلف، خواسته یا ناخواسته در زمره مخاطبان یا مشتریان رسانه درآیند. بارزترین کارکرد مشترک سه مقوله دین، فرهنگ و رسانه، مشارکت در فرایند باورسازی، نگرش‏سازی، نمادسازی، معنابخشی، مناسک‏سازی، الگودهی، هویت‏سازی، انسجام‏بخشی، هدایتگری و ایدئولوژی‏سازی است.

    دین و آثار فرهنگی آن

    تعاریف متعددی از منظرهای گوناگون درون دینی و برون دینی، برای دین ارائه شده و به ندرت می‏توان تعریفی یافت که بر همه آنچه تحت نام «دین» در جوامع انسانی از آن سخن می‏رود، قابل انطباق باشد. در این مقال، ضرورت چندانی به اعمال کنکاش‏های مفهومی و منازعات آکادمیک پیرامون تعاریف ارائه شده و داوری در خصوص‏قلمرومعنایی‏وصحت‏وسقم‏هریک‏احساس‏نمی‏شود. تعریف برساخته ذیل، به دلیل سنخیت زیاد با موضوع موردمطالعه، مبنای مناسبی برای این گفت‏وگوخواهد بود.

         دین مجموعه‏ای از معارف نظری و عملی شامل عقاید و باورها، اخلاقیات، رهنمودهای معطوف به سلوک عبادی و عرفانی و احکام ناظر به رفتارهای فردی و اجتماعی است که در راستای نیل به اهداف متعالی تدوین و تنظیم شده است. بازرترین ویژگی و وجه تمایز این‏مجموعه‏معارف‏ازسایرمعارف،«قدسی بودن» آنهاست.

         گلیفورد گیرتز (C. Geertz)، مردم‏شناس معاصر، با رویکردی فرهنگی بر آن است که دین همواره هم جهان‏بینی است و هم خلقیات (رفتارها، ارزش‏ها، نگرش‏ها و عواطف). دین ترکیبی است از ایده‏ها و باورهای مربوط به جهان و گرایش به احساس و رفتار بر طبق این ایده‏ها.4

        ایان باربور (I. Barbour) نیز با عطف توجه به آثار عینی و تحققی دین، از جمله آثار فرهنگی آن، می‏نویسد:

    عقاید دینی در درجه اول با مسائل وجودی اهتدای انسان در چارچوب جست‏وجوی معنا، و خصلت یا سرشت اساسی انسان و جهان و شناخت خویشتن و سرنوشت و زمان و تاریخ سروکار دارد. زندگی عرف اهل دین بر محور «هجرت‏ها»ی بزرگ دور می‏زند (تولد، ازدواج، مرگ) و خدمت به بشر و جامعه (شفقت و عدالت)، تذکر و بزرگداشت رویدادهای تاریخی عمده (آیین‏ها و شعائر مقدس و اعیاد) و فراتر از همه عبادت و طاعت خداوند.5

    لازم به ذکر است که بیشتر کسانی که از نسبت میان دین و رسانه سخن گفته‏اند، صراحتا یا تلویحا به تعاریفی استناد جسته‏اند که دین را از منظر جامعه‏شناختی و مردم‏شناختی به مثابه بخشی از یک نظام فرهنگی تلقّی کرده است. آراء گیرتز در این‏باره بیش از سایرین مورد توجه و استناد قرار گرفته است. وی در مقاله‏ای تحت عنوان «دین به مثابه یک نظام فرهنگی» بر آثار و کارکردهای فرهنگی دین تأکید کرده است. از نظر وی، فرهنگ «الگویی از معانی است که در راستای تاریخ انتقال می‏یابد و از طریق نمادها تجسم پیدا می‏کند و یا نظامی از مفاهیم است که به انسان‏ها به ارث رسیده و به صورت‏های نمادین بیان می‏شود.» دین نیز از نظر گیرتز، بخشی از یک فرهنگ است که با نمادهای مقدس و کارکردهای آنها سروکار دارد «تا روحیات آدم‏ها، یعنی آهنگ، خصلت و کیفیت زندگی، سبک اخلاقی و زیباشناختی و حالت زندگی آنها، را با جهان‏بینی‏شان، یعنی همان تصویری که از واقعیت و عملکرد اشیا دارند و فراگیرترین اندیشه‏های آنها درباره نظم، ترکیب کند.»6 این نقش را البته ادیانی همچون اسلام و مسیحیت که متضمن سه نظام ایمانی و اعتقادی، نظام دینی و نظام اخلاقی به صورت متداخل هستند، می‏توانند ایفا کنند.7

         بی‏تردید دین به عنوان مجموعه‏ای از معارف قدسی با فرهنگ به عنوان میراث مادی و غیر مادی بشر در فرایند زیست اجتماعی در گستره‏ای بی‏حد و حصر و در بستری به درازی تاریخ همواره با هم روابط دوسویه و متقابل داشته و دارند. شدت این ارتباط در برخی قلمروها به حدی است که اساسا تفکیک میان آنها غیرممکن و گاه محال به نظر می‏رسد. به همین دلیل، در میان انبوه تعاریف ارائه شده از فرهنگ، کمتر تعریفی می‏توان یافت که از توجه به آمیزه‏های دینی و قدسی عناصر اعتقادی غفلت کرده باشد.8

        البته ادیان بزرگ الهی، سطحی وسیع‏تر از این ارتباط را جست‏وجو می‏کنند. دینی همچون اسلام به دلیل صبغه الهی، وحیانی، ماهیت جهان‏شمول، فراتاریخی، جاودانگی، اندماجی (ملاحظه توأمان دنیا و آخرت)، جامعیت و ویژگی‏هایی از این قبیل، نه به عنوان بخشی از فرهنگ، که به مثابه گوهر و هسته کانونی آن تلقّی می‏شود و نه در عرض سایر نهادها، که در طول آنها و در موقعیتی فرانهادی جای می‏گیرد. ایجاد تغییرات متناسب در کلیت نظام اجتماعی، اصلاح ساختارها، تولید و بازتولید نهادها، پالایش و والایش فرهنگ، تربیت و تزکیه انسان‏ها، تنظیم روابط، هدایت و کنترل رفتارها، پیوند دادن امور این جهانی با امور اخروی و... از جمله وظایفی است که ادیان الهی، خود را به انجام آن مسئول می‏دانند. به بیان دیگر، بخشی از رسالت جهان‏شمول آنها شمرده می‏شود. به هر حال، ارتباط وثیق و وسیع دین و فرهنگ، قطع‏نظر از کیفیت آن، روشن‏تر از آن است که نیاز به بحث و گفت‏وگو داشته باشد. بی‏تردید، دین به عنوان جهانی نمادین یا مجموعه‏ای از معارف و ارزش‏های غایی در شکل‏گیری بنیادهای اصلی فرهنگ نقش محوری دارد. به بیان تیلیش (Tillich) دین در مقام دلبستگی غایی، گوهر معنابخش فرهنگ و فرهنگ نیز کلّیت صوری است که در متن آن، مسئله بنیادین دین خود را آشکار می‏سازد. دین جوهر فرهنگ، و فرهنگ‏صورت‏دین‏است. چنین نگرشی قطعا مانع تثبیت دوگانگی دین و فرهنگ می‏شود. هر فعل دینی نه فقط در حیطه منسجم و سازمان‏یافته دین، بلکه در بیشتر خلجانات غریزی روح و جان به صورتی فرهنگی شکل می‏گیرد.9 الیاده نیز در بیانی مشابه می‏نویسد:

    در بازنگری فرهنگ‏های بزرگ باستان و خصوصا فرهنگ‏های یونان و جهان اسلام، شایسته است که در نظر داشته باشیم که فرهنگ بسی ربط و پیوندها، و لو صرفا از نظر ریشه‏شناسی، با عبادت و ایمان یعنی با دین دارد.10

    لازم به ذکر است که دین موردنظر در این بحث و به طور کلی در مطالعات اجتماعی، دین واقعیت یافته، عینی، انضمامی، تجربه شده و به بیانی، دین آمیخته با فرهنگ است، نه دین متعلق‏ایمان‏یامجموعه‏معارف‏موجودوذخیره شده در منابع مکتوب. به بیان هوور (S.M. Hoover):

    آنچه در تجدّد متأخر در غرب روی داده، تأکید بیشتر بر روی مذهبی است که زندگی و عمل می‏شود، این مذاهب زیسته و تمرین شده به طور زاینده‏ای در درون قلمرو رسانه‏ها ادغام شده و به سرعت رسانه‏ای می‏شوند.11

    بدیهی است که دین عینیت‏یافته و فرهنگی‏شده، به عنوان یک واقعیت اجتماعی، کلیت جامعه و حتی غیرمؤمنان به خود را نیز متأثر می‏سازد. از این‏رو، در حوزه تعامل دین و رسانه چنین به نظر می‏رسد که فرهنگ از یک‏سو، بستر و عرصه داد و ستد دین و رسانه و از سوی دیگر، خود در سطحی گسترده محصول و معلول این تعامل است. به بیان دیگر، دین با واسطه یا در ضمن فرهنگ به رسانه راه یافته و پس از پردازش رسانه‏ای مجددا به صورت فرهنگی شده در گستره اجتماع انعکاس می‏یابد. چرخه سه ضلعی دین، رسانه و فرهنگ در یک ارتباط دیالکتیکی پیچیده به مرور زمان به درهم آمیختگی هرچه بیشتر دین و فرهنگ منجر می‏شود. «رسانه دینی» نیز از نگاه قایلان آن، رسانه‏ای است که به انعکاس فرهنگ دینی تولید یافته در جامعه مؤمنان و در سطحی دیگر به فرهنگی شدن تدریجی دین با هدف انتقال و نفوذ آن به ساحت‏های گوناگون روانی و اجتماعی جامعه و افزایش سطوح تماس توده‏ها با آن کمک می‏کند.

         نکته پایانی اینکه، رسانه‏ای شدن روزافزون پدیده‏ها و روابط اجتماعی ـ فرهنگی و کالایی شدن فرهنگ که خود محصول و معلول فعالیت گسترده و نفوذ و غلبه رسانه‏های جمعی و فناوری‏های ارتباطی و اقتصاد فرهنگ است، ضرورت توجه به نقش و اهمیت رسانه و نسبت آن با فرهنگ و مصنوعات فرهنگی، به ویژه دین و فرهنگ دینی را مسجل ساخته است.

    دین و رسانه

    دین به عنوان مجموعه‏ای از معارف قدسی و آموزه‏های متنازل اصالتا از سنخ پیام بوده و همواره به صورت کتبی، زبانی، و رفتاری در اشکال گوناگون و در چرخه‏های ارتباطی به صورت‏های عمودی و افقی توزیع و مبادله شده است. دین‏باوران و مبلغان دین همواره با توجه به شرایط و فرصت‏های تبلیغی از رسانه‏های موجود و در دسترس برای نشر آموزه‏های مورد اعتقاد خویش بهره برده‏اند. برخی رسانه‏ها نیز تحت تأثیر ضرورت‏های ناشی از تبلیغ دین به وجود آمده‏اند و برخی نیز در پرتو این کاربری، رونق و رواج مضاعف یافته‏اند. از این‏رو، بهره‏گیری از رسانه‏ها و فناوری‏های ارتباطی مناسب و عصری در جهت نشر و ابلاغ پیام دین نه داستان دیروز و امروز، که سنّتی دیرپا و سیره‏ای مستمر بوده است. منطق نظری و عملی مؤمنان به ادیان الهی در مواجهه با رسانه‏های عصری، نه نفی و طرد، که بیشتر بر استخدام و به کارگیری آنها در راستای تأمین غایات مطلوب بوده است. مطالعات تاریخی پیرامون رسانه‏های مورد استفاده دین و رسانه‏های مؤثر در ابلاغ مستقیم و غیرمستقیم آموزه‏های دینی نشان می‏دهد که حساسیت‏ها و مناقشاتی که چند دهه اخیر در خصوص تعامل دین و رسانه‏های نوین به ویژه رسانه‏های تصویری و نمایشی (تلویزیون، سینما، ماهواره و تا حدی اینترنت و...) برانگیخته شده و به طرح مواضع مختلف و بعضا متعارضی منجر شده است، هیچ‏یک در خصوص رسانه‏های موسوم به رسانه‏های سنتی (کتابت، خطابه، آموزش و تعلیم، بحث و جدال، شعر، موسیقی، نقاشی، هنرهای تجسمی و حتی برخی رسانه‏های نوین کلام‏محور همچون رادیو و مکتوب همچون مطبوعات) زمینه طرح نیافته و یا چندان قابل اعتنا نبوده است. این پذیرش راغبانه دلیل گویایی بر نصاب بالای سازگاری میان این قبیل رسانه‏ها با زبان و پیام دین، دست‏کم در تلقّی عموم دین‏باوران بوده است. در عصر و زمان حاضر نیز به رغم برخی دیدگاه‏های انتقادی، دین چه به عنوان بخشی از یک فرهنگ، و چه به عنوان یک نهاد یا فرانهاد اجتماعی با رسانه به مثابه یک امر وجودی، یک نهاد یا یک فناوری واسط، لاجرم در گستره‏ای از تعاملات و ارتباطات پیچیده و چند لایه به هم آمیخته‏اند. این ارتباط در جهان، به ویژه در جوامع دارای حساسیت مذهبی، روز به روز در حال افزایش است. بیشتر سازمان‏های مذهبی علاقه‏مند به بسط و تبلیغ دین درصددند تا با استفاده از ظرفیت‏های گوناگون رسانه‏ای دین، بخش قابل توجهی از توده‏ها را در معرض تعالیم دینی مورد اعتقاد خویش، به ویژه تعالیمی که با مسائل روزمره زندگی اجتماعی آنها ارتباط تنگاتنگ داشته و می‏تواند به بخشی از نیازهای آنها پاسخ گوید، قرار دهند.

         شواهد عینی نشان می‏دهد که در دهه‏های اخیر توجه به رسانه‏ها در میان ادیان، به ویژه شاخه‏های گوناگون مسیحیت عمومیت و رشد قابل توجهی یافته است. واتیکان به عنوان مرکز مسیحیت کاتولیک، با اتخاذ موضعی کاملاً مثبت و مشوّقانه، رسانه‏ها را هدایای الهی12 خطاب کرده و ضمن تأکید بر مسئولیتاجتماعی وسایل ارتباط جمعی، دست‏اندرکاران کلیسای کاتولیک را به استفاده صحیح از فناوری‏های ارتباطی و رسانه‏ها توصیه کرده است.13 متقابلاً اصحاب رسانه نیزبه دلایلی همچون حضور دین در هسته مرکزی فرهنگ و جامعه، جاذبیت‏های ذاتی پیام‏های دینی، انگیزه‏های تبلیغی، رهایی از سلطه فرهنگ سکولار، تقاضای مخاطبان، ضرورت‏های برنامه‏ای، نیازهای انسان نوین و... خود را ناگزیر به مراجعه و بهره‏گیری مستقیم و غیرمستقیم از ذخایر فرهنگ دینی و انعکاس آن در قالب‏های گوناگون برنامه‏ای یافته‏اند.

    ماهیت و چیستی رسانه

    تعیین نوع و سطح ارتباط میان دین و رسانه تا حدی به تلقّی ما از چیستی رسانه بستگی دارد. مجموع دیدگاه‏های ارائه شده در خصوص ماهیت و چیستی رسانه را می‏توان در سه نظریه نسبتا شناخته شده خلاصه نمود:

         نظریه ابزاری یا ابزارانگاری: تلقّی ابزاری از فناوری به طور عام، میراثی ارسطویی است. از این منظر، فناوری نه هدف، بلکه وسیله‏ای در خدمت اهداف انسان است و نسبت به وجود آدمی و ماهیت جامعه امری عارضی و ارزش آن تابع اهداف غیر فناورانه است. فناوری فی‏نفسه خنثا و فاقد معناست. ارزش تولیدات فنی تابع میزان خدمتی است که به مقاصد و اهداف انسان می‏کند. محصولات و مصنوعات فنی با توجه به کاربردی که در زندگی انسان دارند، مقبولیت و مشروعیت می‏یابند. به بیان دیگر، از دید نظریه ابزاری، تکنولوژی ظرفی است که بدون هیچ‏گونه تعیّنی، مظروف خویش را منعکس سازد. از دید ارسطو، دین، به عنوان جهان نمادین ارزش‏های غایی، بیش از هر چیز دیگری برای هدایت فناوری پیچیده در جهت نیل به اهداف مطلوب ضروری است.14 بیشتر اندیشمندان، تلقّی‏ابزاری از تکنولوژی به ویژه تکنولوژی نوین را از نوعی سطحی‏نگری و عدم توجه به آثار و پیامدهای اجتناب‏ناپذیر تکنولوژی ناشی می‏دانند. این تلقّی در چند دهه اخیر به ویژه در خصوص برخی اقلام تکنولوژیک در کشور غلبه محسوس یافته و حساسیت عموم در جذب و پذیرش تکنولوژی‏های وارداتی را تقریبا به صفر رسانده است. اهل نظر نیز اینک، کمتر از مقدمات، مقارنات و ملحقات فرهنگی و اجتماعی تکنولوژی سخن می‏گویند. بر طبق این نظر، رسانه به عنوان یک ظرف قابلیت تام و تمامی برای انعکاس پیام دین در هر سطح ممکن را دارد.

         نظریه ذات‏گرایانه: نظریه هستی‏شناسانه یا ذات‏گرایانه تکنولوژی، نظریه منسوب به هایدگر فیلسوف معاصر آلمانی است. هایدگر ضمن نقد جدّی نظریه ابزارانگاری، به طرح نظریه خویش و تأکید بر ماهیت هستی‏شناختی تکنولوژی پرداخته است. از نظر وی، فناوری نخستین عطیه فرهنگ معاصر و قلمرو اصلی مواجهه خردمندانه با هستی انسان بوده است. رابطه فناوری با انسان نه رابطه‏ای بیرونی که با ساختار وجودی او عجین شده است. ویژگی فناوری تنها از طریق توافق و انطباق آن با نوع بشر قابل درک است. مبانی نوآوری‏های فنی، ریشه در زندگی انسان دارد و معنای فناوری از طری اثری که بر انسانیت ما می‏گذارد و نیز ویژگی‏هایی که از چنین پایه و پیشینه‏ای کسب می‏کند، قابل فهم است. فناوری و انسان همانند معجونی خوراکی درهم آمیخته و با هم ترکیب شده‏اند. فناوری صرفا کاربرد علم نیست، شیوه هنرمندانه ساخت اجتماعی نیز هست. فن به آشکار ساختن یا تجلّی بخشیدن امر ممکن می‏پردازد و متعلق به نیروی زایش و قوّه آفرینش است. هنر و فن، امری شاعرانه است.15

        از این‏رو، فناوری به مثابه واقعیتی عینی به بخش انفکاک‏ناپذیری از دنیای واقعی ما تبدیل شده است. فناوری از این دید، شکل و صورت خاصی از مجموعه امکاناتی است که زمینه ایجاد فنون امروزی را فراهم آورده است. فناوری تجلّی داده‏ها و دستاوردهای تمدنی بشر است و تحت تأثیر پیشرفت علمی و تجاری، عقلانیت و عرفی شدن به ظهور رسیده است. فناوری از این منظر، منبعی آماده برای کشف طبیعت تلقّی می‏شود. فرایند فن و پیشرفت در عرصه فناوری به شکلی بی‏رحمانه و مهیب، طبیعت و هستی انسان را تحت سیطره خود قرار داده است. هایدگر این فرض که آزادی و اختیار آدمی از تأثیر جبر فناوری برکنار و مصون است، را مردود می‏شمارد. از نظر وی، انقلاب تکنولوژیک، ما را به پذیرش و عمل کردن بر اساس «تفکر حسابگرانه» به عنوان تنها نوع تفکر، مسحور و مقهور کرده و در نتیجه انسانیت اصیل و اصالت انسانی ما زایل شده است. به اعتقاد هایدگر، از آنجا که قرار گرفتن وجود انسان در محیط و شرایط فناورانه با آزادی وی تعارض عمیق دارد، هیچ حوزه‏ای نمی‏توان یافت که در آن خلّاقیت اخلاقی ما بتواند بدون تعارض شکوفا شود. حداکثر کاری که از عهده ما برمی‏آید، مبارزه و مجاهدت پیگیر و مستمر است، بدون آنکه تضمینی برای موفقیت وجود داشته باشد. البته امکان موفقیت جزیی و ناپایدار وجود دارد.16

        بر طبق این نظریه، از آنجا که ماهیت فناوری و از جمله رسانه‏ها با تسخیر طبیعت و فرهنگ، به جهان‏بینی انسان شکل می‏دهد و این تسخیر و اقتدار به دلیل ماهیت مستقل، با هیچ واقعیت دیگری قابل جهت‏دهی و جهت‏یابی نیست، تلاش برای دینی ساختن رسانه، بی‏فایده یا بی‏معنا خواهد بود. به بیان دیگر، فناوری به دلیل ماهیت متصلب و جهت‏یافته‏اش، رابطه مشخصی با دین ندارد و دین نیز نمی‏تواند در پرتو ارتباط، آن را همسو با خود جهت دهد. از این‏رو، بر طبق این نظریه ما نه «رسانه دینی» که «دین رسانه‏ای» خواهیم داشت. جمله کلیدی مک لوهان «رسانه همان پیام است» بیان گویا و خلاصه‏ای از نظریه فوق است که به نقش تعیّن‏بخش رسانه به پیام اشاره دارد.

         نظریه اقتضا یا اقتضاگرایانه: بر طبق این نظریه، رسانه نیز همانند هر مصنوع تکنولوژیک دیگر، اقتضائات، ظرفیت‏ها، امکانات و محدودیت‏های خاصی دارد که می‏توان با بررسی و شناخت دقیق آنها و مدیریت و مهندسی متناسب از حداکثر قابلیت رسانه در انتقال پیام دین بهره‏گیری نمود. تردیدی نیست که بخشی از این اقتضا، از ویژگی‏های طبیعی و محدودیت‏های ذاتی رسانه ناشی شده و قاعدتا تغییرناپذیر و تعیّن‏بخش خواهد بود و بخشی نیز، محصول درجه رشد و سطح تکامل رسانه و به بیانی ظرفیت‏های شناخته شده آن است که به دلیل ماهیت پویا و امکان خلق و کشف قابلیت‏های جدید همواره امکان تغییر و توسعه آن وجود دارد. علاوه اینکه، قابلیت‏ها و اقتضائات موجود رسانه به تبع اوضاع و شرایط متغیر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و... جامعه استفاده‏کننده، همواره امکان قبض و بسط داشته و همه جوامع به یک اندازه از ظرفیت شناخته شده و بالفعل نیز استفاده نمی‏کنند. لازم به ذکر است که تصرف در اقتضائات یک رسانه، دادن محتوای جدید، به کارگیری آن در عرصه مختلف و... مستلزم شناخت توأمان قابلیت‏ها و ظرفیت‏های تکنولوژیکی و ساختاری رسانه و ماهیت پیام منتخب برای انعکاس در رسانه است. «براساس این دیدگاه، مهم‏ترین قابلیت‏ها و محدودیت‏های رسانه در مورد اثرگذاری بر فرهنگ عمومی را می‏توان در پارامترهای ذیل مورد توجه قرار داد: تمرکز و فراگیری، جذابیت و سرگرم‏کنندگی، استفاده از مجاز و تمثیل، چرخه تکرار، پیام‏های پنهان و غیرمستقیم، مدیریت نظام‏مند پیام‏ها، منفعل‏سازی مخاطبان، اعتبار، برجسته‏سازی یا کوچک‏نمایی.17 این نظریه در مقایسه با دو نظریه مزبور از واقع‏نمایی و مقبولیت بیشتری برخوردار بود و در تحلیل رابطه میان دین و رسانه‏نیزمبنای‏مناسب‏وتأییدشده‏ای به نظر می‏رسد.

    چگونگی ارتباط دین و رسانه

    ارتباط دین و رسانه با توجه به تنوع پیام‏ها و آموزه‏های دین و متقابلاً تنوع رسانه‏ها و ظرفیت‏های متفاوت آنها، متفاوت خواهد بود. رسانه‏های گوناگون نوشتاری، گفتاری، صوتی و تصویری هر یک به تناسب ظرفیت‏ها و محدودیت‏های ذاتی، راهبردهای فرهنگی، سیاست‏های برنامه‏سازی، نوع و قالب برنامه، میزان تقاضا، نقش‏ها، کارکردها، اهداف و انتظارات، نسبت‏های متفاوتی با دین دارند. علاوه بر اینکه اقتضائات و ظرفیت‏های زمینه‏ای و بافت فرهنگی ـ اجتماعی محل فعالیت رسانه، ویژگی مخاطبان، سطح و نوع تقاضا، امکانات بهره‏وری از توانش‏های بالفعل و بالقوّه رسانه، درجه و توان حرفه‏ای گردانندگان رسانه، مدیریت رسانه، امکانات جانبی فعالیت‏های رسانه‏ای و... نیز در این نسبت‏سنجی مؤثر خواهند بود. پیام‏های دینی نیز فی‏نفسه تنوع درخور توجهی دارند. گاه این تنوع در مقام ابلاغ و ارائه، پیچیدگی بیشتری می‏یابد. برای مثال، یک پیام گاه در قالب سخنرانی یا میزگرد به راحتی قابل ارائه و انتقال است، در حالی که تبدیل آن به قالب‏های تصویری مستلزم بهره‏گیری از تخصص‏های ویژه و اعمال‏تصرفات متناسب خواهد بود؛ روشن است که تبدیل پیام‏های دین به قالب‏های متناسب رسانه‏ای و برنامه‏سازی بر اساس سوژه‏های دینی، نیازمند اعمال تصرفات فنی و حذف و اضافات کارشناسانه خواهد بود. واقعیتی کاملاً طبیعی که گاه موجب بی‏مهری برخی دین‏باوران به رسانه و کارگزاران آن می‏شود.

         نکته دیگری که قبلاً نیز به اجمال اشاره شد، تشخیص مصداقی پیام دینی و شاخص‏های تمایز آن با سایر پیام‏های فرهنگی است. این موضوع، به ویژه در آنجا که دین به عنوان یک واقعیت اجتماعی و نه مجموعه‏ای از معارف درون متنی موردنظر است، نمود برجسته‏تری می‏یابد. به بیان برخی نویسندگان:

    در جهان اسلام تمایز اندکی میان دین و فرهنگ وجود دارد و به همین دلیل، رادیو ـ تلویزیون‏های دولتی معمولاً به پخش برنامه‏هایی می‏پردازند که فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظایر آنها، ولی در عین حال دینی هم هستند. همچنین زمان قابل توجهی به پخش اذان و نماز و گفته‏های رهبران سیاسی و مذهبی اختصاص داده می‏شود... .18

    بی‏تردید، فرهنگی شدن برخی عناصر دینی و درآمیختگی تدریجی آنها با سایر عناصر و پدیده‏های فرهنگی در مقام تحقق، تشخیص نوعیت و تفکیک آنها از عناصر پیرامونی را در بسیاری موارد مشکل و گاه غیرممکن می‏سازد. هر دین معمولاً به میزان قدمت، ظرفیت‏های درونی، فرصت‏های تاریخی ـ اجتماعی، تعدد پیروان، وجود و عدم سایر ادیان، موقعیت جغرافیایی، نحوه تعامل با عناصر پیرامون، امکانات محیطی و... تدریجا به درون عناصر فرهنگی جامعه راه یافته و رنگ و لعاب فرهنگی به خود می‏گیرد. کمتر سنتی از سنن کهن منسوب به یک دین را می‏توان یافت که تصویر متنی آن [در ادیان دارای منابع مأثور] با اشکال عینی و تحقق یافته آن انطباق و همخوانی کامل داشته باشد. این خود دلیل روشنی بر تأثیرپذیری آنها از آمیزه‏های فرهنگی اعصار متقدم است. از این‏رو، بسیاری از عناصر فرهنگ عامه در یک جامعه را می‏توان با ارجاع به برخی معیارهای درون دینی، دینی یا همخوان با دین تلقّی کرد. برخی نیز با همین معیارها غیردینی و یا ضددینی شمرده می‏شوند.

         البته برخی عناصر رکنی و بنیادین هستند که به رغم پذیرش عوارض فرهنگی، همچنان هویت و اصالت دینی خویش را حفظ می‏کنند. بر این اساس، ارباب رسانه برای بهره‏گیری از دین و عناصر فرهنگ دینی در برنامه‏های خود یا انعکاس پیام‏های دین در قالب‏های رسانه‏ای الزاما نباید به منابع مکتوب و مأثور و تفسیرهای بی‏واسطه متنی مراجعه کنند. هرچند اگر این مراجعه روشمند و همراه با رعایت معیارهای کارشناسانه صورت پذیرد، امکان زیادی برای دست‏یابی به مضامین و مندرجات اصیل و درون‏مایه‏هایی با خلوص بیشتر را فراهم خواهد ساخت که خود می‏تواند به مثابه معیاری برای سنجش قرینه‏های فرهنگی آنها به کار گرفته شود.

         سؤال دیگری که در این بخش امکان طرح داشته و برخی نیز تلویحا بدان توجه داده‏اند اینکه یک دین تا چه میزان آمادگی برای پوشش‏دهی به عرصه‏های گوناگون فعالیت رسانه‏ای را دارد یا اساسا انتظار ایفای چنین نقشی تا چه میزان موجّه خواهد بود؟ به بیان دیگر، اگر زمینه ورود تمام عیار دین به رسانه فراهم باشد، دین معمولاً در کدام حوزه بهتر و بیشتر به ایفای نقش‏های مورد انتظار قادر خواهد بود؟ به بیانی مصداقی، تا کجا می‏توان از یک دین دارای صبغه اجتماعی زیاد همچون اسلام متوقع بود تا در ضرورت‏های کارکردی رسانه همچون فرهنگ‏سازی، انتقال و اشاعه فرهنگی، جامعه‏پذیری، اطلاع‏رسانی، آموزش، کنترل اجتماعی، بسیج، تفریح و سرگرمی و تبلیغات ایفای نقش کرده و به محتوا یا فرم پیام و برنامه متناسب با ظرفیت‏های خویش جهت دهد؟ بی‏شک، پاسخ تفصیلی این سؤال به ظرفیت‏شناسی دین و رسانه، قابلیت‏های رسانه‏ای شدن دین، معیار دینی بودن یک برنامه و گونه‏های مختلف انعکاس بستگی دارد که به طور ضمنی به برخی از آنهادرمباحث‏ذیل‏اشاره‏شده است.

         سؤال دیگری که متعاقب این سؤال زمینه طرح یافته اینکه چه نوع تعاملی میان دین و رسانه مصحح اطلاق دو مفهوم «دین رسانه‏ای» یا «رسانه دینی» خواهد بود؟ بدیهی است که در کاربرد اول رسانه محور و دین تابع و در کاربرد دوم، دین محور و رسانه تابع ملاحظه شده است. پاسخ این سؤال نیز در گرو شناخت و تحلیل نحوه تعامل دین و رسانه و تعیین مراد از عناوین تابع و متبوع یا اصل و فرع در اطلاق فوق است. برخی منتقدان برآنند که نحوه استفاده رسانه از دین به دلیل سلطه سیاسی و اقتصادی گروه‏های ذی‏نفع همواره ابزاری خواهد بود. لازم به ذکر است که از «رسانه دینی» نیز برداشت‏های مختلفی وجود دارد و بالطبع این اختلاف در نوع پاسخ به سؤال فوق انعکاس خواهد یافت. مهم‏ترین تلقّی‏های ارائه شده از یک رسانه دینی عبارتند از: رسانه دارای مضمون و محتوای برگرفته از منابع دینی، رسانه دارای شکل، محتوا و هدف دینی، رسانه دارای نقش ایدئولوژیک در تبلیغ و ترویج دین، رسانه دارای جهت‏گیری دینی، رسانه همسو با اهداف و آرمان‏های دینی، رسانه انعکاس‏دهنده فرهنگ و رسوم پذیرفته شده جامعه یا گروه مؤمنان، رسانه‏های وابسته به سازمان‏ها و مراکز دینی. تردیدی نیست که غلبه گفتمانی و حاکمیت و سیطره دین و ایدئولوژی دینی بر نهادها و سازمان‏های رسمی و غیررسمی یک جامعه، به طور طبیعی همه بخش‏ها از جمله رسانه‏ها را متأثر ساخته و باورها، ارزش‏ها، قواعد و احکام، و اخلاقیات دینی به انحاء طرق به درون سیاست‏ها، طرح‏ها، برنامه‏ها، خط‏مشی‏ها، و در نهایت تولیدات رسانه‏ای (خبری، اطلاعاتی، آموزشی، تفریحی و...) راه یافته و کم و بیش آنها را متأثر می‏سازند.

    خدمات رسانه به دین و دین‏مداران

    همه رسانه‏ها به تناسب ظرفیت، نوع کاربری، جایگاه اجتماعی و وظایف کارکردی می‏توانند دین را در نیل به اهداف موردنظر و ایفای نقش‏های مورد انتظار مساعدت کنند. عنوان فوق بیشتر اشاره به نقش واسط رسانه در ابلاغ پیام به عنوان تلقّی غالب از فعالیت رسانه دارد.

    شکی نیست که رسانه‏ها میانجی دین می‏شوند. رسانه‏ها روش منحصر به فردی هستند که هر فرد، گروه یا نهاد امروزی می‏تواند [به وسیله آن] مسیر خود را در درون قلمرو عمومی گفتمان سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی بیابد.19

    مهم‏ترین موارد این بهره‏گیری عبارتند از:

    1. بسط نفوذ دین: رسانه می‏تواند دین را در تلاش برای جلب و جذب مخاطبان جدید، تعمیق باورهای مؤمنان، بسط قلمرو و نفوذ به عرصه‏ها و ساحت‏های گوناگون حیات فردی و اجتماعی کمک کند. رسانه همچنین، ورود دین به عرصه‏هایی همچون امور تجاری و تبلیغی که در ظاهر تمایل چندانی به ورود بدان ندارد، تسهیل می‏کند.

    2. تبلیغ هرچه بیشتر دین: اشتهای دین‏داران برای تبلیغ آموزه‏های مذهبی خویش و عرضه آن به سایرین، به ویژه در چرخه رقابت میان ادیان برای ورود به قلمرو استحفاظی یکدیگر، معمولاً آنچنان زیاد است که در ترغیب ایشان به استفاده هر چه بیشتر و بهتر از آخرین فناوری‏های ارتباطی و اطلاعاتی کمترین تردیدی باقی نمی‏گذارد. به بیان برخی نویسندگان، دین‏داران از سال‏های پایانی دهه 1990 به داد و ستد اطلاعات مذهبی بر روی بزرگراه‏های اطلاعاتی پرداخته‏اند. عموم مذاهب و فرق و آیین‏های معنوی روی شبکه جهانی چندین مرکز اطلاعاتی دارند. هزاران فرد یا مؤسسه که میان آنها معابد متروک نیز هست، به نوعی به آموزش‏های معنوی از طریق رایانه مشغولند. قرار گرفتن متون اسلامی در این شبکه‏ها، نمایانگر تمایل دین‏داران به استفاده از هر نوع ابزار رسانه‏ای است.20 بیلی گراهام (B. Graham) نیز درباره قدرت تبلیغی تلویزیون می‏نویسد:

    تلویزیون قدرتمندترین ابزار ارتباط جمعی است که بشر تاکنون به خود دیده است. تمامی ویژگی‏های من در زمان اصلی برنامه، توسط تقریبا سیصد فرستنده و ایستگاه تلویزیونی، در ایالات متحده و کانادا پخش می‏شود، به طوری که تنها با یک خطابه مذهبی در تلویزیون، میلیون‏ها انسان را در سراسر عالم در اختیار دارم، بسیار بیشتر از آنچه که عیسی مسیح علیه‏السلام در تمامی طول عمرش مخاطب خود داشته است.21

    پت رابرتسون (P. Robertson) بدان می‏افزاید: دیوانگی تمام عیار و بلاهت محض است اگر گفته شود کلیسا نباید به پذیرش تلویزیون تن دردهد. نیازها همان‏ها هستند و پیام‏ها همان‏ها، اما وسیله انتقال و ارتباط می‏تواند عوض شود... ابلهی و دیوانگی است اگر کلیسا نخواهد با این قوی‏ترین وسیله و ابزار تعلیم و آموزش و پرورش در آمریکا سروکاری داشته باشد.22

         کاستلز(Castell)نیزبه‏دلیل‏تضعیف‏موقعیت‏رسانه‏های سنّتی در جهان معاصر، استفاده از رسانه‏های نوین در تبلیغ و ترویج پیام دین را امری اجتناب‏ناپذیر می‏داند:

    فرستندگان سنتی از میان نمی‏روند، بلکه ضعیف می‏شوند، مگر اینکه بتوانند پیام‏های خود را با استفاده از سیستم جدید بیان کنند. شیوه‏های الکترونیک به عاداتی که به گونه‏ای معنوی منتقل می‏شوند، مادیت می‏بخشند و بدین ترتیب، قدرت آنان را افزایش می‏دهند. انتقال پیام از طریق واعظان الکترونیکی و شبکه‏های تعاملی بنیادگرا به منظور القای باورها، به مراتب مؤثرتر و تأثیرگذارتر از انتقال رو در روی [پیام] یک شخصیت مقتدر و کاریزماتیک است که در دوردست قرار دارد.23

    لازم به یادآوری است که تفسیر فوق از قابلیت کاربری رسانه در خدمت دین، بیشتر با تلقّی ابزاری از آن انطباق دارد. «رسانه‏ها، در مادی‏گرایانه‏ترین تفسیر، خود را ابزار بی‏طرفی برای انتقال هر پیامی می‏دانند که دین هم از جمله آنهاست. البته در قوانین و مقرّرات بین‏المللی موجود، که عمدتا ادعا می‏شود بر مبنای بی‏طرفی ذاتی رسانه‏ها تنظیم و تدوین شده‏اند، برای انتقال پیام‏های دینی هم مانند سایر پیام‏ها ضوابط و محدودیت‏هایی پیش‏بینی شده است.»24

    3. تبلیغ دین با قرائت‏های متکثر: دست‏یابی گسترده دین‏مداران و علاقه‏مندان به تبلیغ دین به رسانه‏های گوناگون دارای قابلیت‏ها و ظرفیت‏های متنوع، امکانات وسیع و روزافزونی را برای پراکنش پیام دین با قرائت‏ها و روایت‏های گوناگون اعم از رسمی و غیررسمی متناسب با نیاز و تقاضای مخاطبان و اقتضائات محیط فراهم ساخته است. برخی رسانه‏ها همچون اینترنت، به تریبونی همگانی برای مبلغان و سخنگویان مختلف تبدیل شده و هر کس با توجه به علایق حرفه‏ای و تشخیص خویش از این ظرفیت عظیم برای تبلیغ اندیشه‏ها و برداشت‏های دینی خود در شمارگان وسیع و به صورتی کنترل‏ناپذیر استفاده‏می‏کند.ازاین‏رو، دست‏یابی آسان، امکان بهره‏گیری همگانی و تنوع قابلیت‏های رسانه‏ای، زمینه پویایی برای رواج فهم‏ها، قرائت‏ها، تفسیرهاوالگوهای فکری گوناگون و متکثر از آموزه‏ها و تعالیم دین فراهم ساخته است.

    4. بازتولید پیام‏های دین در قالب‏های جدید: از نگاه برخی، رسانه را باید به عنوان یک فضای جدید یعنی جایگاه و مکانی ویژه که خلق یک متن جدید دینی را در خود می‏پروراند، ملاحظه کرد؛ جایگاهی مسلما متفاوت و گاه نوین که نمادهای جدید تقدس را با ظرفیت‏ها و معانی جدید می‏آفریند. این فضا، سبک‏های جدیدی را برای ارائه و نمایش آن تعریف می‏نماید.25 در واقع، کار رسانه، ایجاد و خلق یک‏متن‏جدید در فضای جدید است.

    5. تقویت روح جمعی: رسانه‏های فراملّی و فرامنطقه‏ای همچون ماهواره‏ها و اینترنت می‏توانند وجدان جمعی و احساس تعلّق مشترک مؤمنان ساکن در مناطق گوناگون و پراکنده در گوشه و کنار جهان را تقویت کرده و به بازیابی هویت دینی آنها فراسوی هویت‏های متنوع دیگر کمک کنند. وحدت و پیوستگی آنها بر پایه اصول مذهبی مشترک را به رغم فاصله‏های مرئی و نامرئی تشدید کنند و امکان تأثیرگذاری آنها بر فرایندهای موجود جامعه جهانی را افزایش دهند.

    6. ایجاد زمینه برای احساسات و تجربه دینی: تجربه دینی نوعی احساس و دریافت شهودی است که تحت تأثیر ارتباط و جذب مستمر پیام‏های قدسی، تجربه حضور در مکان‏ها و زمان‏های خاص و مشارکت فعال در انجام اعمال عبادی و معنوی برای مؤمنان حاصل می‏شود. نمایش‏های معنوی تلویزیونی در ایجاد و تشدید همنوایی و همدلی مخاطب نقش محوری دارند. مخاطب گاه در صورت وجود فضای روحی مناسب و عطف توجه عمیق پا به پای مراسم عزاداری در حال پخش می‏گرید، سینه می‏زند، احساس همرأیی و حضور در جمع هم‏کیشان معتقد خود را از طریق تماشای برنامه درک می‏کند و از مشارکت با واسطه خویش احساس خرسندی، آرامش و کسب ثواب می‏کند. به بیان دیگر، مخاطبان مجازی در صورت همنوایی و همدلی، بخشی از احساس و حظ معنوی ناشی از تجربه ادراک بی‏واسطه زمان و مکان قدسی و نمادهای مذهبی و مشارکت‏های آیینی را از خلال تماشای برنامه از آن خود خواهند ساخت. در مواردی نیز پخش رسانه‏ای یک برنامه آیینی به دلیل کنترل اختلال‏های محیطی و افزایش آرایه‏های زیباشناختی در مقایسه با واقعیت، تأثیر عمیق‏تری بر روح مخاطب بر جای می‏گذارد و امکان بیشتری برای برقراری ارتباط همدلانه با صحنه فراهم می‏سازد.

    7. بازیابی و خلق نمادهای مقدس: از جمله اقدامات رسانه‏ها، خلق نمادهای مقدس و بسط سپهر تقدس به اشیا و پدیده‏های عادی است. به بیان برخی محققان:

    فلان قطعه از زمین، روستای زادگاه و معبد و کلیسای مقدس، قدرت افسونگری خود را از دست داده‏اند. در عوض، این رسانه‏های گروهی هستند که به خلق نمادهای مقدس می‏پردازند و قبیله کوچ‏نشین جوانان با این توتم‏ها احساس هویت می‏کند و می‏آموزد که چگونه هر مکانی را که برای استقرار و اسکان برمی‏گزیند، مقدس و سحرآمیز کند.26

    بارزترین نمود تلقّی قدسی از یک چیز، پذیرش راغبانه، هیبت و شکوه، حرمت‏انگیزی، اصالت و ارزش و اعتبار معنوی آن است.

    8. بسترسازی برای ایجاد تحول روحی: فیلم و برنامه‏های نمایشی در صورت بهره‏گیری از جاذبه‏های معنوی و عرفانی، پردازش‏های رسانه‏ای مناسب و پخش در اوقات ویژه، قدرت زیادی برای ایجاد تکانه‏های روانی مثبت و زمینه‏سازی برای تحول روحی در افراد دارند. به بیان ترنز، فیلم و سایر رسانه‏ها افراد را وارد مرحله آستانه‏ای می‏کنند که طی آن‏اززندگی‏روزمرّه خودفاصله‏گرفته و برای تحول آمادگی می‏یابند. این امر موجب می‏شود تا مراسم عبادی در جامعه نه‏نقش‏محافظه‏کارانه،که‏نقش خلّاق‏ایفا کنند.27

    9. تسهیل اطلاع‏یابی از ادیان گوناگون: رسانه‏های جهان‏گستر، زمینه مناسبی برای پراکنش محتوای تعالیم ادیان گوناگون و نحوه فعالیت و تبلیغ آنها فراهم می‏سازند. این اطلاعات، افق دید پیروان یک دین نسبت به وضعیت سایر ادیان را بسط داده و بالطبع در افزایش واقع‏بینی آنها از یکدیگر و کاهش پیش‏داوری‏های تعصب‏آلود مؤثر خواهد بود. این موضوع بالقوّه می‏تواند به گسترش و تقویت زمینه‏های همکاری یا احیانا تشدید تعارضات محتمل منجر شود. شکل‏گیری جنبش‏های دینی جدید محصول مشترک و ناخواسته این نوع تعاملات ارزیابی شده است. به بیان برخی نویسندگان، یکی از آثار عصر اطلاعات، آسان‏تر شدن دست‏یابی به اطلاعاتی درباره تعالیم، آموزه‏ها و فعالیت‏های سایر مذاهب است. حتی کسانی که از تربیت تخصصی برخوردار نیستند، می‏توانند به آسانی به چنین اطلاعاتی دسترسی پیدا کنند.28

        رسانه همچنین بالقوه می‏تواند از طریق مشارکت در اقدامات ذیل، دین و جامعه مؤمنان را در نیل به اهداف منظور یاری کند: توسعه و بسط معانی و کالاهای نمادین برگرفته از دین به قلمروهای گوناگون، برجسته‏سازی آموزه‏ها و ارزش‏های دینی و معنویت ناشی از دین به عنوان مبنایی برای سامان دادن به برنامه‏ها و اقدامات مهم اجتماعی، کشاندن دین و آموزه‏های دین به قلمرو امور اجتماعی و ترغیب مؤمنان به اتخاذ مواضع مناسب در برخورد با موضوعات مختلف، مشارکت در توسعه و تعمیق فرایند جامعه‏پذیری دینی افراد از طریق تلاش مستقیم و غیرمستقیم در درونی ساختن باورها، ارزش‏ها، هنجارها، نگرش‏ها، احساسات، آداب دینی و همراه ساختن آنها با مؤلفه‏های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی، مشارکت ضمنی در تقویت اعتقادات و اخلاقیات دینی از طریق برنامه‏های مختلف، تقویت انگیزه افراد در گرایش به مذهب، بازتولید و تقویت هویت مذهبی، بازخوانی و برانگیختن مستمر سطوح ناخودآگاه ذهنیت مؤمنان و فعال ساختن سطوح خود آگاه و افزایش درجه حساسیت آنها نسبت به موضوعات مختلف، امکان‏دهی به رشد و تقویت روابط درون متنی میان نهادهای دینی با یکدیگر و این نهادها با سایر نهادهای اجتماعی، معرفی الگوها و سبک‏های زندگی اقتباس شده از دین یا دارای مرجحات دینی، آگاه ساختن مؤمنان از سایر فرهنگ‏ها و الگوهای زیستی و امکان‏دهی به انجام مقایسات میان فرهنگی، تقویت تأثیر و تأثرات متقابل ادیان و فرهنگ‏های دینی و غیردینی، ایجاد پیوند احساسی میان معنویت دینی با مادیت آمیخته به زندگی روزمره، ایجاد حساسیت نسبت به ابعاد فرهنگی ـ اجتماعی و مقولات و مؤلفه‏های جامعه سکولار و ترغیب مؤمنان به مقابله با آنها، اطلاع‏رسانی از جریانات دین‏گریز و دین‏ستیز در جهان معاصر، توجه دادن به پیامدهای سکولارشدن جامعه، ایجاد فرصت برای تجربه کردن برخی عناصر فرهنگ غیردینی و درک آثار آن، کمک به انتقال افراد از جهان روزمره غفلت‏زا به دنیای مجازی معنوی، مشروعیت‏بخشی، اعتباردهی و ترویج اخلاق دینی در جامعه، بسیج مؤمنان به دفاع از دین، ارزش‏ها و گروه‏های دینی، تقویت مواضع مؤمنان در جامعه و ارتقای موقعیت آنان در قیاس با گروهای رقیب، مشارکت در بازسازی جهان روزمره متناسب با آرمان‏ها و ارزش‏های دینی، منطقی و مقبول‏سازی اعتقادات مؤمنان از طریق پیوند دادن آنها با تجربه‏های احساسی و ایجاد هاله‏ای از صدق و حقیقت برای جهان‏بینی دینی، معرفی جهان‏بینی دینی به عنوان راهبردی منطقی و عقلانی برای تبیین جهان، زمینه‏سازی برای ایجاد انعطاف در اعتقادات و سبک زندگی سنتی مؤمنان، به چالش کشاندن تنگ‏نظری‏ها و ویژگی متحجرانه برخی باورهای سنتی و الگوها و شیوه‏های زیستی منسوب به دین، اطلاع‏یابی و درک شهودی سبک‏های زندگی غیردینی برای مؤمنان، مشارکت در ترغیب افراد به علم‏جویی، کمال‏خواهی، اخلاقی زیستن، تعهدمندی و وظیفه‏شناسی، وجدان‏کاری، رعایت حقوق دیگران و تلاش در جهت ایجاد وفاق جمعی، نظم اجتماعی، انسجام و همبستگی، امنیت روانی و اجتماعی به عنوان ارزش‏های کلان مورد توصیه دین.

         تعامل دین و رسانه و نقش خدماتی رسانه به دین تا بدان حد گسترده و تأثیرگذار است که برخی صراحتا و تلویحا از جایگزینی رسانه با سازمان‏های مذهبی سنتی سخن گفته‏اند. به بیان جورج گربنر: «رسانه‏ها این روزها زندگی و شیوه‏های قومی‏اند. آنها فرهنگ و تا حدی روابط فرهنگی عمیقا به خاطر سپرده ما هستند.»29 این نظریه در یکی از محورهای ذیل به طور مبسوط مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

         لازم به یادآوری است که ارتباط رسانه با دین و عناصر فرهنگ دینی، ارتباطی کاملاً دوگانه است. رسانه همان‏گونه که امکان مشارکت فعال در پراکنش و انتقال پیام دین و تأمین اهداف و غایات موردنظر را دارد، به همین میزان و گاه بیشتر، امکان مشارکت در ایجاد کارکردهای مخالف و معارض با اهداف و منویات دین و انتظارات مؤمنان را نیز دارد. در مواردی نیز این نسبت خنثی ارزیابی می‏شود. آنچه شاید از بدو ظهور رسانه‏های نوین همواره شریعت‏مداران را به ابراز حساسیت، خرده‏گیری، چالش، هراس و در مواردی نفی و طرد کامل یا پذیرش مشروط و مقید رسانه‏ها به عنوان ابزار مناسب تبلیغ دین برانگیخته، وجود انحرافات شایع و سوء کارکردهای غالب رسانه‏ها و مصنوعات و محصولات فرهنگی تولید یافته و منتشر شده توسط غول‏های رسانه‏ای مسلط در جهان معاصر است. خرده‏گیری، انتقاد و به چالش کشاندن بینش‏ها و عقاید، آرمان‏ها، ارزش‏ها، هنجارها، نمادها، آیین‏ها و مناسک، رفتارهای دینی، عملکرد تاریخی دین و مؤمنان، پدیده‏ها و عناصر منسوب به دین، کارگزاران، نهادها و سازمان‏های دینی، منسوخ نمایاندن تعالیم و آموزه‏های دینی و متقابلاً دامن زدن به ایدئولوژی‏ها، اندیشه‏ها و ارزش‏ها و رفتارهای سکولار و یا اقدام در جهت ترویج و تقویت آنها، مشارکت در شیوع انحرافات و بی‏بند و باری‏های اخلاقی، رواج معاصی و منکرات، ایجاد مانع در مسیر تعالی و تکامل معنوی جامعه و صدها آسیب فردی و اجتماعی دیگر، از جمله پیامدهایی است که رسانه‏ها در صورت عدم نظارت و کنترل، مساعد بودن اوضاع و شرایط فرهنگی اجتماعی، تقاضای مخاطب و... استعداد زیادی برای درغلتیدن بدان را دارند و عملکرد رسانه‏ها در چند دهه اخیر نیز شواهد گویایی در تأیید این مدعاست. لازم به یادآوری است که بسیاری از برنامه‏های رسانه از جمله برنامه‏های نمایشی، نه با زبان صریح، که بیشتر به صورت‏تلویحی‏وغیرمستقیم‏درضمن‏داستان‏ها،روایات‏تاریخی، فیلم‏ها و سریال‏ها، شخصیت‏پردازی‏ها، دیالوگ‏ها، سخنرانی‏ها، میزگردها، مصاحبه‏ها، مستندسازی‏ها، سرگرمی‏ها، دکورسازی‏ها، صحنه‏پردازی‏ها و... پیام‏های دینی یا منطبق با دین‏وارزش‏های‏دینی‏رامنعکس‏می‏سازند.

    خدمات دین به رسانه

    دین نیز با عنایت به ظرفیت درونی، شرایط و موقعیت اجتماعی و امکان‏یابی مشارکت در فرایند ارتباطات جمعی، می‏تواند در روند کلی فعالیت‏های رسانه و جنبه‏های مدیریتی، شکلی و محتوایی برنامه‏ها و سیاست‏های حاکم نقش تعیین‏کننده ایفا کند. به بیان دیگر،

    دین نه تنها از رسانه برای اشاعه ارزش‏های مورد تأیید خود بهره می‏برد، بلکه بر دیگر کارکردهای رسانه و شیوه رفتار آن هم تأثیر می‏گذارد. میزان این تأثیر به نفوذ دین و حوزه‏ای بستگی دارد که دین برای مداخله و صدور حکم خود صالح می‏داند. بنابراین، دینی که خود را مسئول تنظیم همه بخش‏های زندگی فردی و اجتماعی بشر می‏داند، به خود حق می‏دهد (یا برای خود وظیفه قائل است) که در همه عرصه‏های کار رسانه‏ای‏دارای قواعدارشادی یا الزامی باشد.30

    مهم‏ترین موارد تأثیرگذاری دین بر رسانه عبارتند از:

         ـ اعطای جهان‏بینی و نظام ارزشی متناسب به سیاست‏گذاران، مالکان، مدیران، گردانندگان و برنامه‏سازان رسانه؛

         ـ سامان‏دهی هنجاری به فعالیت رسانه از طریق تعیین بایدها و نبایدهای مشخص، ارائه معیارهای هدایتگر، تنظیم رژیم حقوقی و نظام‏نامه اخلاق حرفه‏ای متناسب با ضرورت‏ها، نیازها و اقتضائات رسانه. به بیان دیگر، دین می‏تواند از موضعی هدایت‏گرایانه و ارشادی و با تکیه بر اصول و معیارهای معین، رسانه را به انجام برخی فعالیت‏های ترغیب و از انجام برخی اقدامات به دلیل آثار و پیامدهای خاص برحذر دارد. اقداماتی همچون اقناع‏سازی منفی، ذهن‏شویی و تلقین، اغوا و فریب، دروغ‏پردازی و شایعه‏پراکنی، تحریف و سانسور غیرموجّه، ورود به حریم خصوصی افراد، تبلیغات مصرف‏گرایانه، جنگ روانی، تخریب ارزش‏ها، ترویج منکرات، دامن زدن به انحرافات و کج‏روی‏ها، سرگرم‏سازی غفلت‏انگیز، کلیشه‏سازی، تقویت فردگرایی افراطی، مسئولیت‏زدایی از توده‏ها، اخلال در نظم اجتماعی و امنیت عمومی، مخفی‏کاری و توجیه مظالم ارباب قدرت، دین‏ستیزی و دین‏گریزی و... از شایع‏ترین آسیب‏های رسانه‏ای است که دین نسبت بدان مواضع قاطع و صریحی اتخاذ کرده است. برخی از این آسیب‏ها اینک به رویه معمول و سیره جاری رسانه‏های فعال در برخی جوامع سکولار تبدیل شده‏اند. اقدامات مثبت رسانه در زبان دین تحت چند عنوان کلی هدایت، ارشاد، ابلاغ، تعلیم، انذار، تبشیر، دعوت، اصلاح، امر به معروف و نهی از منکر، مصلحت و... اندراج می‏یابند.

         ـ دین می‏تواند در اصلاح برخی زیرساخت‏ها و استراتژی‏های فعالیت رسانه، سیاست‏گذاری و برنامه‏ریزی، تعیین نقش و رسالت اجتماعی رسانه، نوع نگاه به مخاطب و نیازهای او، اهداف مورد نظر از فعالیت رسانه‏ای، ارزشیابی و سنجش اعتبار برنامه‏ها، تعیین اولویت‏ها، نوع حساسیت نسبت به آثار و نتایج محتمل برنامه‏ها و... تأثیرات تعیین‏کننده داشته باشد.

         ـ دین همچنین می‏تواند به رسانه و نوع فعالیت آن مشروعیت و اعتبار داده و تمایل به استفاده از آن را افزایش دهد. به بیان برخی نویسندگان:

    اگرچه فناوری، بخصوص فناوری رسانه‏ای، جزو جهان سکولار به شمار می‏آید، اما همین که برای تبلیغ مسیحیت و انجیل به کار می‏رود، تقدّس می‏یابد. رسانه‏ها مواهب مقدس خداوند در عصر آخرالزمان هستند و ادبیات جذاب و شورآفرین آنان، خود نمادی مقدس است. درخواست از مخاطبان برای استفاده از تلویزیون به نیت کسب نیروی معنوی به معنای بسط و گسترش این نمادگرایی است.31

    ـ دین همچنین از طریق توصیه‏های اخلاقی و الزامات حقوقی، رسانه را در مسیر نیل به اهداف و آرمان‏های متعالی مساعدت کرده و میزان تعهدمندی و مسئولیت‏پذیری آن در قبال ارزش‏ها و ایده‏آل‏های عام بشری را افزایش می‏دهد.

         ـ دین می‏تواند به عنوان یک ذخیره فرهنگی در غنی‏سازی و ارتقای کیفی محصولات رسانه‏ای مورد استفاده واقع شود.

         لازم به یادآوری است که دین، علاوه بر تأثیرات تعیین‏کننده مزبور و ارائه رهنمودهای هدایتگر، در برخی موارد نیز با اعمال سیاست‏های نظارتی و کنترلی و تعیین خطوط عبورناپذیر، روند عادی فعالیت رسانه را تا حدی محدود می‏سازد. از جمله مصادیق این سیاست بازدارنده، نحوه برخورد دین (همچون اسلام) با مقوله سرگرمی یعنی مهم‏ترین کارکرد رسانه‏های نوین در زمینه تأمین برخی نیازهای عاجل انسان معاصر است. اگر دین چنین اقدامی را به دلیل غفلت‏زایی و انصراف اذهان از توجه به امور مهم و درغلطیدن لهو و لعب و اشتغالات کودکانه، به عنوان رایج‏ترین پیامد سرگرمی مورد بی‏مهری قرار داده است، رسانه‏ها به دلیل برخی ضرورت‏ها و الزامات عصری انسان و جامعه نوین، این کارکرد را در زمره کانونی‏ترین فعالیت‏های خدماتی خود جای داده و از همه امکانات لازم نیز جهت بسط کمّی و کیفی آن متناسب با انتظارات بهره می‏گیرند. شدت اهتمام رسانه به این مقوله، آن را در بسیاری موارد به ورطه افراط و زیاده‏روی سوق داده است. برخی رسانه‏پژوهان بر این باورند که در رسانه‏ای همچون تلویزیون، جدّی‏ترین برنامه‏ها نیز به درجاتی ماهیت سرگرمی دارند. تردیدی نیست که کم‏توجهی دین و جامعه مؤمنان و رسانه‏های سنّتی نسبت به سرگرمی با فرض قبول کلّیت ادعا، علل و دلایلی دارد که بهتر است با توجه به وقوع تحولات پیاپی در عناصر و پدیده‏های فرهنگی از جمله فعالیت‏های تفریحی و سرگرمی، ظهور گونه‏های متنوع فعالیت‏های سرگرم‏کننده، ترتب آثار و کارکردهای روانی و اجتماعی قابل توجه، ضرورت‏ها و نیازهای فردی و اجتماعی و نقش و جایگاه این پدیده در زندگی انسان نوین مورد بازبینی جدی واقع شود. برخی محققان از منظری تاریخی، این بی‏مهری را ناشی از توهّم وجود دیوارهای ضخیم میان دین و سرگرمی دانسته‏اند که به مرور زمان خواسته یا ناخواسته و بدون کاوش در درون‏مایه‏های دین، در ذهنیت مؤمنان رسوب یافته و به حافظه فرهنگی نسل‏های بعد منتقل شده است. برخی نیز توجه دین به قالب‏های سرگرم‏کننده را موجب ساده‏سازی و فروکاهی معنوی آن تلقّی کرده‏اند. در حالی که دینی همچون اسلام هیچ مخالفتی با شادابی و تفریحات عاری از فساد و بیهودگی ندارد و حتی ادخال سرور در قلب مؤمن را عبادت و عملی پسندیده می‏شمارد. رسانه‏های سنتی اسلامی جز در مراسم مربوط به اعیاد دینی از این کارکرد دور مانده‏اند، در صورتی که زمینه‏های مناسب دینی بسیاری به ویژه برای کودکان و نوجوانان وجود دارد که به دور از آفات متصور، سرگرم‏کننده خواهند بود و زمان آن رسیده که ارتباطات سنتی از قابلیت‏های خود، بخصوص جامعیت کیفیت‏های حسی و دریافت بازخورد که سبب مشارکت فعال مخاطبان می‏شود، در این زمینه بهره جویند.32

    جانشینی رسانه به جای دین و نهادهای دینی

    طبق برخی نظریات، رسانه در عصر حاضر با ایفای کارکردهای متعدد عملاً وارد قلمرو استحفاظی دین شده و بسیاری از آنچه در گذشته، ادیان متکفل تأمین آن بودند، اینک خواسته یا ناخواسته به رسانه محول شده است. به بیان هورسفیلد:

    رسانه‏ها در مقام عوامل ایجاد تحول، به عرضه منبعی جایگزین برای اطلاعات و احساسات دینی، ارشاد اخلاقی، آیین‏ها و گردهمایی‏ها، نه تنها برای جمعیتی عظیم، که حتی برای اعضای نهادهای دینی خود می‏پردازند. سازمان‏های مذهبی شاید دیگر حتی برای اعضای خود تنها منبع اطلاعات، حقیقت و رفتار دینی نباشند.33

    از این‏رو، برخی کارکردهای انحصاری ادیان همچون تلاش مستمر در جهت سامان‏دهی به نظام اعتقادی و جهان‏بینی افراد و اعطای تصویری واقع‏بینانه از جهان ماوراء، اینک تا حد زیاد به رسانه‏ها محول شده است. آنها باور می‏سازند، نگرش می‏دهند، در باورها دخل و تصرف می‏کنند، اقناع می‏سازند، آرمان می‏دهند، قدسیت می‏بخشند، قدسیت‏زدایی می‏کنند و خلاصه، همه یا بخش قابل توجهی از کارکردهای نهادهای دینی گذشته را عهده‏دار شده‏اند. بدین ترتیب، مخاطب رسانه‏ها، عملاً نیاز کمتری به مراجعه و بهره‏گیری از نهادهای دینی احساس می‏کند. کارکرد دیگر نهادهای دینی ارتباط دادن انسان با عوامل غیبی، سامان دادن به تجربیات قدسی و تشریع احکام و دستورالعمل‏های خاص برای تداوم و تقویت این تجربیات بوده است. رسانه‏ها در این حوزه نیز به رقابت با دین پرداخته‏اند. تجربیات گوناگون ادراکی، احساسی، عاطفی و زیباشناختی ناشی از ارتباط با محصولات و برنامه‏های رسانه‏ای، اعم از مکتوب و الکترونیک، بسیاری از رخنه‏های معنوی و روحی انسان معاصر را هرچند به صورت بدلی پر کرده‏اند.

         اگر دین در گذشته عاملی برای فراروی از مسائل دنیوی و روزمره و پرداختن به امور روحی و معنوی به شمار می‏رفت، اینک رسانه‏ها مایل به ایفای چنین نقشی هستند. البته، این نیاز در جامعه نوین به دلایل گوناگونی تضعیف شده و در مواردی نیز تغییر شکل یافته است. اما در تأمین همین نیاز اندک نیز رسانه‏ها بیش از نهادهای دینی فعالند. این جایگزینی نیز از دید برخی علتی دارد: مشکل نهادهای دینی در دنیای معاصر آن است که عمدتا به صورت آیین‏های دینی عمل می‏کنند و آیین عمدتا متکی بر عادت است و طراوت و تازگی آن بسیار اندک است. در مقابل، رسانه‏ها هر روز فرم و محتوای خویش را تغییر می‏دهند و نیاز به طراوت ظرف و ظروف مورد احتیاج انسان را پاسخ می‏گویند. دین آیینی حتی از جوهریت دین، که معنویت فردی و رابطه با طراوت و معنادار با امر مقدس باشد تهی است و نمی‏تواند با طراوت عرضه شده از سوی نهادهای رقیب رقابت کند. این‏گونه نظرسنجی‏ها و آمارها موجب می‏شوند که دین‏داران و روحانیان توجه بیشتری به رسانه‏ها مبذول دارند. کلیسای الکترونیک تا حدّی نتیجه عکس‏العمل به همین واقعیات بوده است. بسیاری از محققان نیز به این نکته تصریح کرده‏اند که در حال حاضر، شکاف میان گرایش سنّتی به ماوراءالطبیعه، که ایمان در چارچوب آن شکل می‏گیرد، و مقولات تازه زندگی در حال افزایش بوده و شیوه‏های تازه پاسخ به نیازهای ماوراءالطبیعی این شکاف را کمتر می‏کنند. برای مثال، تجربه یک فیلم که دنیایی آرمانی در جهان امروزین خلق می‏کنند، بسیار بیشتر از حضور در اماکن مذهبی می‏تواند برای افراد نسل تازه دلچسب باشد.34

        به بیان دیگر، رسالتی که رسانه‏ها برای خود قایلند تا حدی با رسالت تعریف شده ادیان دست‏کم در شکل و ظاهر همسویی و همخوانی دارد. رسانه‏ها عموم توده‏ها را مورد خطاب قرار می‏دهند، باور و اعتقاد می‏سازند، ارزش و آرمان خلق می‏کنند، الگو و معیار به دست می‏دهند، سبک و شیوه زندگی تولید می‏کنند، اطلاعات و آگاهی می‏دهند، تعلیم و تربیت می‏کنند، تذکار و هشدار می‏دهند، ارشاد و راهنمایی می‏کنند، شور و نشاط می‏آفرینند، احساس و عاطفه برمی‏انگیزانند، ترس و دلهره ایجاد می‏کنند، آرامش و تسکین می‏دهند، تحریک و تحریص می‏کنند، مناسک و آیین می‏سازند، نماد خلق می‏کنند، در واقعیت و جان آدمیان متناسب با خواست خود تغییر ایجاد می‏کنند. برخی اندیشمندان با تأکید بر مناسک‏سازی به عنوان یکی از کانون‏های تلاقی دین و رسانه بر این باورند که استفاده از رسانه‏ها در تصورات هستی‏شناختی انسان ریشه دارد. از این‏رو، رسانه‏ها در زندگی روزمره آدمیان نقش شبه دینی ایفا می‏کنند. مقوله مناسک باید این چشم‏انداز وسیع را مورد نظر قرار دهد. معناسازی ملازم با رویه و رفتار رسانه‏ها، دارای ابعاد جوهری، هستی‏شناختی‏واصیل‏است... برخی از جنبه‏های اجتماعی و فرهنگی نوین، رسانه‏ها، نمادها، تمثیل‏ها، ارزش‏هاوکارکردهای‏رسانه‏راآکنده‏ازمضامین‏دینی‏می‏کند.35

        مصداق دیگر جایگزینی رسانه، نقشی است که رسانه در رازآلود کردن پدیده‏ها یا به تعبیر برخی جامعه‏شناسان، افسون‏سازی ایفا می‏کند؛ نقشی که همواره از کارکردهای انحصاری دین شمرده می‏شد.

    مذهب پروتستان این نکته را خوب فهمیده که رسانه‏ها وسیله‏ای برای افسون‏آمیز کردن مجدّد جهان هستند. رسانه‏ها ابزار تبدیل زندگی روزمره مردم به افسون هستند. به اعتقاد روشن‏فکران، افسون و راز اندکی در جهان باقی خواهد ماند، اما در نظر اکثریت عظیمی از مردم، رسانه‏ها، به واسطه ملودرام‏ها، سیستم ستاره‏سازی و امکان پخش بازی‏های المپیک و شورانگیزی ورزش‏هایی که در آن دو حریف قوی با هم به رقابت می‏پردازند و نیز امکان تماشای احیای دوباره مراسم مذهبی از تلویزیون، رازآمیز، افسون‏بار و هیجان‏انگیز می‏شوند.36

    یکی دیگر از کارکردهای ظاهرا مشابه و جایگزین‏پذیر دین و رسانه، نقش مهم و مشترک آنها در ایجاد همبستگی و حفظ انسجام گروهی است. معتقدان به یک دین به لحاظ التزامات اعتقادی و عملی و الگوهای زیستی وضعیتی نسبتا مشابه دارند و از مناسک، آیین‏ها، قواعد رفتاری و شیوه‏های عملی معینی تبعیت می‏کنند. این اشتراک زیرساختی به طور طبیعی، یکپارچگی، انسجام و همبستگی میان آنها را موجب می‏گردد. رسانه نیز در عملکردی مشابه سعی دارد با ارائه مستمر پیام‏های یک‏سنخ، برای انبوه مخاطبان پراکنده و دارای ویژگی‏های شخصیتی، فرهنگی و اجتماعی گوناگون، آنها را به تدریج در باورها، ارزش‏ها، نگرش‏ها، رفتارها، نمادها، ترجیحات و... به هم نزدیک ساخته و زمینه یکپارچگی، انسجام و همبستگی میان آنها را فراهم سازد. برخی نویسندگان این اشتراک کارکردی را به آنچه در منطق ادیان به نام «هدایت» از آن یاد می‏شود، نیز تعمیم داده‏اند: به بیان دیگر، «همان‏گونه که هدف دین هدایت مردم است، رسانه‏ها نیز به دنبال هدایت مخاطب هستند، اگرچه مصادیق هدایت در این دو متفاوت است.»37

        برخی نیز این جایگزینی را بیشتر از خوی توسعه‏طلب فرهنگ سکولار و تلاش در جهت ایفای نقش‏های انحصاری دین در فراغ حضور جدی آن از یک‏سو، و نیاز ضروری و مبرم انسان معاصر به معنویت دینی می‏دانند:

    فرهنگ سکولار حاکم بر جهان صنعتی که حاکمیت بیشتر رسانه‏ها را نیز در اختیار دارد، برای بقای خود، نیازمند جایگزین‏هایی برای دین است و به ناچار خود را در قالب‏های شبه‏دینی درمی‏آورد؛ زیرا گرایش‏های فطری بشر به سمت امور دینی، چنین نیازی را آفریده است. رسانه‏ها به امور نامقدس، تقدّس می‏بخشند و امر قدسی مجازی و ساختگی درست می‏کنند. افراد، اماکن، روزها، شعائر و مناسک مقدس جدیدی به مردم عرضه می‏شود. تلویزیون نیز با نمایش‏هایی که بر پا می‏کند، امور ماورایی جدیدی را می‏شناساند تا خلأ معنویت ناشی از غیبت دین حقیقی را بپوشاند. در سال‏های اخیر، فیلم‏هایی با مضامین جادوگری، درنوردیدن زمان و مکان، عرفان‏های پوشالی جدید، انجام عملیات جنگی شگفت همچون پرواز بر هوا و راه رفتن بر آب و نامیراشدن قهرمان یا ضد قهرمان، اسطوره‏سازی از علم و فناوری، و اغراق در توانایی‏های آن، کمک گرفتن از نیروهای عجیب و غریب یا داروهای خاص و... ساخته شده‏اند تا خلأ قداست حقیقی را پر کنند؛ زیرا جهان مجازی تلویزیون، باید تا حد امکان چنان شباهتی به جهان واقعی داشته باشد که بتواند اعضای خود را حفظ کند و آنها را از رجوع به جهان بیرون از خود نگاه دارد.38

    به هر حال، تردیدی نیست که دین و رسانه نه تقابل، که در عرصه‏ها و حیطه‏های گسترده‏ای با یکدیگر تعامل داشته و در مواردی نیز به زعم برخی، رسانه نقش جایگزین ایفامی‏کند. این همکاری در برخی قلمروها وضوح بیشتری دارد. برای مثال، وجود فیلم‏هایی که به مضامین دینی پرداخته‏اند، نشانه استفاده از رسانه سینما برای انتقال ارزش‏ها، اعتقادات، سلوک و رفتارهای دینی از یک‏سو، و بهره‏برداری نمایشی از روایات دینی یا عناصر دراماتیک در روایات دینی از سوی دیگر است. دین‏داران یا کسانی که برای مخاطبان دینی خوراک فرهنگی تهیه می‏کنند، از رسانه سینما به دلیل جذابیت‏هایش برای انتقال ایده‏ها و آرای خویش بسیار بهره گرفته‏اند. بسیارند سازمان‏ها و مراکز دینی که به تهیه فیلم‏های آموزشی، مستند و داستانی دینی اقدام کرده و این فیلم‏ها را از طریق تلویزیون، ویدئو، سینما، و اخیرا بزرگراه‏های اطلاعاتی، به مخاطبان عرضه کرده‏اند. عنصر واسطه یا (رسانه) به مفهوم دقیق کلمه در اینجا فیلم (سینمایی یا تلویزیونی) است که پخش عمومی یا خصوصی شده و نمایش داده می‏شود.39

        تردیدی نیست که ادعای جایگزینی رسانه از دین بر دیدگاه کارکردگرایانه و تقلیلی مبتنی است؛ دیدگاهی که با عطف توجه به برخی کارکردها و آثار روان‏شناختی یا جامعه‏شناختی دین، از ملاحظه خاستگاه، ذات، پیام، منطق، آرمان و اهداف دین صرف‏نظر کرده و رسالت اجتماعی و تاریخی دین را به ایفای برخی نقش‏های محدود و بعضا جایگزین‏پذیر منحصر کرده است. در همین برآورد نیز به همه کارکردهای آشکار و پنهان دین توجه نشده است. اشتراک دین و رسانه در برخی کارکردها نیز لزوما به معنای همسانی کامل آنها در این خصوص نیست.

    دیدگاه‏های انتقادی

    برخی اندیشمندان از موضعی انتقادی به رابطه میان دین و رسانه نظر افکنده و با تحلیل ماهیت این دو مقوله، بر تعاند و تباین آنها، دخل و تصرف‏های تحریف‏کننده رسانه‏های نوین در پیام دین، ناتوانی ذاتی رسانه از پذیرش و انعکاس پیام دین و در نهایت، لزوم بهره‏گیری از رسانه‏های سنتی و نهادها و سازمان‏های مذهبی برای تبلیغ و ترویج دین و فرهنگ مذهبی تأکید کرده‏اند و در خصوص پیامدهای استفاده از رسانه‏های نوین به دین‏مداران هشدار داده‏اند.

         از این‏رو، نیل پستمن (Postman) به عنوان برجسته‏ترین منتقد این عرصه بر این باور است که رسانه‏های نوین، به ویژه تلویزیون برای انعکاس پیام دین، ابزار و وسیله ارتباطی مناسبی شمرده نمی‏شود. به اعتقاد وی، مهم‏ترین عناصر اولیه یک برنامه دینی برخورداری از نوعی قداست معنوی و ماوراء مادی است. در حالی که تلویزیون ذاتا روان‏شناسی «این جهانی» دارد و ماهیت این جهانی آن را نمی‏توان به صورت «آن جهانی» مطلوب دین تغییر داد. از این‏رو، انعکاس دین در رسانه موجب می‏شود تا یک پیام قدسی به آیینی عادی و مادی تبدیل گردد.

         به بیان وی، ذهن، روح و خاطره ما آنچنان از برنامه‏های عادی روزمره و سرگرم‏کننده، تبلیغات تجاری و انواع فیلم‏های تفریحی انباشته و اشباع شده است که اصولاً مشکل می‏توان تصور کرد که بتوانیم تلویزیون را از ساختار و خصلت غیر روحانی آن خارج کرده و به آن هاله قدسی و ویژگی معنوی ببخشیم. تماشاچی می‏داند که تنها با فشردن یک دکمه می‏تواند هر لحظه اراده کند از «آن جهان» به «این جهان» و از «قداست» و «معنویت» به «روزمرگی» باز گردد و به جای مراسم مذهبی یک مسابقه ورزشی، پیام بازرگانی یا کارتون را بر صفحه تلویزیون ظاهر سازد. به علاوه، قبل و بعد از برنامه مذهبی نیز انبوهی از آگهی‏های تجاری، اعلام برنامه، تصاویر غیر دینی، گفت‏وگوهای عادی و عامیانه پخش می‏شود که فضای ذهن و ضمیر بیننده را به امور این جهانی و کم‏ارزش و حتی بی‏ارزش سوق می‏هد.40

        پستمن همچنین در توضیح‏مخاطب‏محوری تلویزیون و محدودیت‏آن درانتقال‏پیام‏دینی‏می‏نویسد: رئیس اتحادیه ملی تلویزیون‏های مذهبی، قانون نانوشته و لازم‏الاجرای برنامه‏های مذهبی تلویزیونی را این‏گونه بیان می‏کند:

    انسان سهم خود را در برخورداری از بینندگان و تماشاچیان زمانی می‏تواند بالا برد که هر چه را که آنها می‏خواهند و طلب می‏کنند، بتواند به آنها عطا کند. [در حالی که] هیچ‏یک از بنیان‏گذاران مذهبی، نه بودا، نه موسی[ علیه‏السلام]، نه عیسی[ علیه‏السلام] و نه محمّد[ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله] و نه حتی لوتر، هیچ‏کدام هر چه را مردم می‏خواستند به آنان هدیه نمی‏کردند؛ بلکه چیزی را عرضه می‏داشتند که برای آنها ضروری و مفید بود. اما تلویزیون، این وظیفه و مسئولیت را ندارد که آنچه مردم بدان نیازمند هستند و برای آنها ضروری و مفید است، به آنها عرضه کند؛ زیرا تلویزیون «دوستدار مصرف‏کننده» است.41

    پستمن در ادامه اضافه می‏کند:

    خدایی که تلویزیون ارائه می‏دهد، شبحی خیالی و پیکره‏ای نامتعالی است. درست است که نام او پیوسته بر زبان می‏آید و اغلب مخاطب قرار می‏گیرد، ولی هیئت ظاهری و نحوه ظهور واعظ مبلغ او و نیز شیوه مشخص، حساب شده و دقیق و مصمم او در به زبان آوردن نام خداوند، این پیام صریح را از درون صفحه تلویزیون به بیرون منتقل می‏کند که این اوست که باید مورد توجه و پرستش قرار گیرد نه خدا ... قدرت اصلی تلویزیون در گشودن دریچه قلب ما بر روی شخصیت‏هاست، نه باز کردن دریچه مغز ما برای ورود و پردازش تصورات انتزاعی و مجرّد و همچنین اندیشیدن به این مقوله‏ها.42

    برخی نیز نقش رسانه در تقدّس‏زدایی از زمان و مکان را دلیل مخالفت خویش با عملکرد رسانه ذکر کرده‏اند. تردیدی نیست که در همه ادیان، زمان‏ها و مکان‏های مقدسی وجود دارد. ادیان با دعوت مؤمنان به حضور در زمان و مکان مقدس، آنها را از دنیای روزمرّه و غیرمقدس فراتر برده و با تشریح اعمال و آداب این فراروی را نهادینه می‏سازند. فضاهای جدید رسانه برای ارائه مراسم مذهبی اگرچه توجه به مکان و زمان را به طور مجازی در خود می‏پرورانند، اما مقید به این دو مقوله نیستند. رسانه در عوض ایجاد فضای خاص با ارائه ابژه‏ها، رنگ‏ها، تصاویر، نگاه‏ها، و ژست‏ها را تشویق می‏نمایند تا تأثیر همانندی بر آگاهی و احساس عاطفی و دینی عزاداران بگذارند. ارائه وجوه مقدس در رسانه بیشتر از طریق توجه به تجلیات ظاهری مراسم، شعائر تأثیرگذار، تأکید بر فرم و ارائه نمادهای دینی صورت می‏گیرد.43

        به بیان دیگر، رسانه نه فقط در خصوص زمان و مکان، که به طور کلی مرز میان مقدس و غیرمقدس را مخدوش ساخته است. به تعبیر باربرو:

    رسانه‏ها تا حدودی تمایز میان امر مقدس و نامقدس را از بین برده‏اند. رسانه حصاری را که دین پیرامون امر مقدس ایجاد کرده است و به حفاظت از آن می‏پردازد، فرو ریخته است. این امر، به ویژه در مورد تلویزیون صادق است که راز و افسون را به حوزه امور غیرمقدس وارد ساخته و امری را که زمانی مقدس به شمار می‏آمد، اینک غیرمقدس کرده است.44

    برخی نویسندگان نیز به طور کلی، ریختن پیام معنوی و قدسی دین در ظرف رسانه به مثابه برجسته‏ترین فراورده تمدن سکولار جدید را موجب کاهش معنویت و زوال قدسیت و در نهایت، عادی شدن و دنیوی شدن آن می‏دانند.

         برخی نیز رسانه را نه به طور عام، بلکه در برخی کارکردها، ناهمسو یا معارض با دین قلمداد کرده‏اند. از جمله این موارد نقش رسانه در برجسته‏سازی گروه‏های مرجع عرفی است. گروه‏های مرجع، از جمله گروه‏های فعال اجتماعی هستند که برای عامه مردم، به ویژه جوانان و نوجوانان نقش الگویی دارند. میزان نفوذ این گروه‏ها در هر جامعه به شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه دارد. در جامعه دینی، انتظار این است که نخبگان مذهبی یا دارای تمایلات ارزشی اثرگذارترین گروه مرجع برای عموم افراد آن جامعه باشند. ولی رسانه‏ها معمولاً گروه‏های مرجع عرفی برجسته دارای ارزش‏های غالب این جهانی همچون قهرمانان ورزشی، هنرپیشگان و... را تبلیغ کرده و جوانان را به الهام و پیروی از مرام آنها دعوت می‏کنند. رسانه علاوه بر برجسته‏سازی گروه‏های موسوم به مرجع، زمینه ارتباط بین‏الذهنی میان مخاطب با برخی گروه‏های شبه مرجع را نیز فراهم می‏سازند. به بیان برخی نویسندگان: «رسانه‏ها، مردمی را نشان می‏دهند که فعالیت‏های خاصی را انجام می‏دهند. اینها می‏توانند مدل و راهنمای همه بینندگان این‏گونه برنامه‏ها قرار گیرند. این اعمال می‏توانند برای همیشه بخشی از شخصیت ذاتی تماشاگران شوند. رسانه‏ها همچنین صدها نوع گروه مختلف اجتماعی را نشان می‏دهند. الگو و انگاره سازمان اجتماعی و رفتار اعضای آنها با یکدیگر می‏تواند از سوی مخاطبان مشاهده و یاد گرفته شود و در موارد مشابهی که بیننده وارد این گروه‏ها یا با آنها وارد مذاکره و رابطه می‏شود، مورد استفاده قرار گیرند.»45

        برخی نیز با ارجاع به مصادیق و موارد خاص، رسانه را به دلیل تأثیر اخلالگر در فرایند اجرای مناسک و انجام اعمال عبادی مورد انتقاد قرار داده‏اند:

    اگر در غیاب دوربین هر کس در حقیقت با خدای خود تنهاست، در حضور دوربین‏ها هر فرد خود را در معرض تماشا می‏بیند. هم اجراکننده و هماهنگ‏کننده مناسک و هم مشارکت‏کنندگان از تأثیر این شرایط مصون نیستند. عکس‏العمل‏های غلوآمیز از یک‏سو، و بی‏تفاوتی موجود در صورت افراد شرکت‏کننده از سوی دیگر، تحت تأثیر حضور دوربین‏های تلویزیونی است. حضور دوربین مناسک را از حالت طبیعی آن خارج می‏سازد و خلوص آن را تحت تأثیر قرار می‏دهد.46

    کالایی شدن اقلام فرهنگی و محصولات نمادین رسانه‏ها، ضرورت متابعت از منطق بازار و چرخه تعاملات اقتصادی، مخاطب محوری و تلاش در جهت انطباق با سلیقه و خواست مخاطب، تلقّی مخاطب به مثابه مشتری متقاضی و انتخابگر، دخل و تصرف در واقعیت و مشارکت در خلق واقعیت مجازی، استفاده ابزاری از دین و ارزش‏های دینی و... نیز از جمله مواردی است که تعامل دین و رسانه را دستخوش چالش می‏سازد.

         برخی نویسندگان در مقام داوری میان دیدگاه‏هایی که رسانه را عمدتا به دلیل خاستگاه یا عملکرد غالبا سکولار، ابزار مناسبی برای انعکاس و انتقال پیام دین نمی‏دانند، بر این باورند که برای فهم بهتر تعامل رسانه و دین، باید آنها را درچارچوب پارادایم پساسکولار همراه با رویکردی فرهنگ‏گرا مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. این رویکرد بر مفروضات زیر مبتنی است:

         1. رسانه می‏تواند محتوای سکولار عرضه کند، ولی ماهیت یا عملکرد رسانه‏ای هرگز سکولار نیست.

         2. رسانه در بیان مفاهیم و باورهای دینی، ناچار از نظام نشانه‏های خود استفاده می‏کند و از این نظر، همه رسانه‏ها به یک اندازه مفاهیم قدسی و آسمانی را زمینی می‏کنند.البته‏زمینی‏کردن‏هرگزبه معنای‏سکولارکردن‏نیست.

         3. رویکرد ماهیت‏گرا یا رویکرد معتقد به عملکرد رسانه‏ای، که در پارادایم سکولار یا مدرنیته عمل می‏کند، رسا نیستند و به بازنگری نیاز دارد.

         4. رسانه‏ها، بستری برای تعامل دین و فرهنگ مردم‏پسند هستند. از این‏رو، ارائه دین در رسانه‏ها از مسیر فرهنگ مردم‏پسند هر جامعه‏ای می‏گذرد.

         5. فهم تعامل دین، رسانه و فرهنگ مردم‏پسند، به کمک رویکردی فرهنگ‏گرا در پارادایم پساسکولاریسم ممکن می‏شود. در این معنا، رسانه‏های جمعی در حال سکولار کردن مفاهیم و باورهای دینی در برنامه‏های خود نیستند، بلکه بیش از پیش از مفاهیم و استعاره‏های فرهنگ‏پسند برای ساختن‏برنامه‏های دینی کمک می‏گیرند.

         6. در نتیجه، رسانه‏ها ماهیتا دینی سکولار شده به مردم عرضه نمی‏کنند، بلکه دینی آغشته به فرهنگ عامه‏پسند را به نمایش درخواهند آورد.

         7. این فرایند برآمده از ماهیت رسانه‏ها نیست، بلکه رسانه‏ها فقط آن را تشدید می‏کنند. بنابراین، همواره باید یک جریان پالایش دین از مطالب عامه‏پسند در سطوح گوناگون جامعه، از جمله‏دررسانه‏هاوجودداشته باشد.47

    رسانه دینی در ایران

    روند دینی شدن همه نهادها به تبع انقلاب اسلامی، ایده رسانه دینی یا دینی کردن رسانه‏ها را نه در حرف، که در عمل نیز مورد تأکید قرار داده است. به بیان دیگر، دینی کردن یا دینی شدن رسانه‏ها و امکان تحقق آن از پیش‏فرض‏های مسلم و خدشه‏ناپذیر قانون‏گذاران، بیشتر مدیران و دست‏اندرکاران رسانه‏ها بوده است.

         امام خمینی قدس‏سره در تشریح نقش و رسالت اجتماعی رسانه‏ها در بیانی هنجاری می‏فرمایند:

    اهمیت رادیو و تلویزیون بیشتر از همه است، این دستگاه‏ها، دستگاه‏های تربیتی است، باید تمام اقشار ملت با این دستگاه‏ها تربیت بشوند، یک دانشگاه عمومی است ... یعنی دانشگاهی است که در تمام سطح کشور گسترده است ... باید این دستگاه، دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد، تمام اینها را مستقل بار بیاورد، آزادمنش بار بیاورد ... آنکه از همه خدمت‏ها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است، مجله‏هاست، رادیو و تلویزیون است، سینماهاست، تئاترهاست، اینها می‏توانند نیروی انسانی ما را تقویت کنند و تربیت صحیح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد.48

    اساسنامه سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مصوب 27 مهر 1362 نیز در ماده 9 خود تأکید می‏کند:

    هدف اصلی سازمان به عنوان یک دانشگاه عمومی نشر فرهنگ اسلامی، ایجاد محیط مساعد برای تزکیه و تعلیم انسان و رشد فضایل اخلاقی و شتاب بخشیدن به حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در سراسر جهان می‏باشد. این هدف‏ها در چارچوب برنامه‏های ارشادی، آموزشی، خبری و تفریحی تأمین می‏گردد.

    قانون خط‏مشی کلی و اصول برنامه‏های سازمان صدا و سیمای‏جمهوری‏اسلامی‏ایران‏مصوب 17تیر1361مجلس شورای اسلامی، پس از اشاره به رسالتی که در مقدّمه قانون اساسی برای رسانه‏ها در نظر گرفته شده است، نتیجه می‏گیرد: صداوسیمای‏جمهوری‏اسلامی‏ایران‏می‏باید ... زمینه را برای رشد و شکوفایی استعدادها و باروری خلّاقیت‏های انسان تا مرز خلیفه‏اللهی آماده نماید. همین قانون پس از بیان این اهداف بلند معنوی تأکید می‏کند:

    رسالت دیگر این رسانه پاسخ‏گویی به نیازهای تفریحی جامعه و بارور ساختن اوقات فراغت عمومی از طریق اجرای برنامه‏های سالم و تفریحی است تا در سایه شادابی تن و روان، سلامت و آرامش فکری جامعه تأمین گردد.

    اساسنامه سازمان همچنین در بخش اصول کلی نیز موادی را به این مهم اختصاص داده است:

         ماده 5: صداو سیما باید به عنوان یک دانشگاه عمومی به گسترش آگاهی و رشد جامعه در زمینه‏های گوناگون مکتبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کمک نماید.

         ماده 21: بالا بردن سطح بینش اسلامی مردم و آشنا ساختن اقشار گوناگون جامعه با اصول، مبانی و احکام اسلام به شیوه‏های رسا و بدون ابهام.

         ماده 22: تبلیغ و اشاعه فرهنگ اصیل اسلامی با بهره‏گیری از دیدگاه‏های روحانیت آگاه، دانشمندان حوزه‏های علمیه و اسلام‏شناسان وارسته.

         ماده 27: تلاش برای جایگزینی نظام ارزشی اسلام به جای نظام ارزشی شرق و غرب و مبارزه با عوارض و آثار باقی‏مانده فرهنگ طاغوتی.

         ماده 29: کوشش در ایجاد محیط مساعد برای تعالی انسان و رشد فضایل اخلاقی، تزکیه نفس و بسط معنویت در جامعه.

         از این‏رو، دینی‏سازی رسانه‏ها نیز به تبع سیاست کلی جامعه‏سازی از جمله آرمان‏ها و اهداف بلندی است که نظام و جامعه اسلامی باید زمینه‏های تحقق آن را فراهم ساخته و از آثار وجودی آن در زمینه تحقق آمال و منویات خویش بهره‏برداری نماید.انتظارتحقق این مهم نیز تلویحا موضع ابزاری بودن رسانه را تداعی و تقویت می‏کند.49

    نتیجه‏ گیری

    از مجموع آرا و دیدگاه‏های گوناگون ناظر به تبیین نحوه ارتباط میان دین و رسانه، نتایج نسبتا مورد اتفاق ذیل به دست می‏آید:

         نیازمندی و وابستگی دین و فرهنگ دینی به رسانه اعم از سنّتی و نوین؛

         بهره‏گیری مستمر دین از رسانه‏های گوناگون عصری به ویژه رسانه‏های گفتاری و نوشتاری در تبلیغ پیام خویش؛ نیازمندی رسانه‏های نوین به بهره‏گیری از دین و فرهنگ دینی در برنامه‏های خود متناسب با نیاز و تقاضای مخاطبان مؤمن؛ غلبه تلقّی ابزاری از رسانه و قابلیت‏های بسیار زیاد آن برای انعکاس پیام دین؛ انعکاس دین در قالب‏های گوناگون برنامه‏های رسانه‏ای و سازگاری آن با اقتضائات رسانه‏ای که به تحقق پدیده موسوم به «دین رسانه‏ای» منجر شد؛ محدودیت انکارناپذیر رسانه‏های الکترونیک تصویری در انعکاس برخی پیام‏های متافیزیکی و دارای صبغه انتزاعی زیاد، پذیرش برخی دخل و تصرفات اجتناب‏ناپذیر کارشناسانه در مقام رسانه‏ای کردن پیام دین؛ اعتراف به خدمات گسترده رسانه‏های نوین به دین؛ همچون امکان‏یابی تبلیغ بیشتر، بازتولید پیام‏های دینی در قالب‏های متنوع، تقویت روح جمعی مؤمنان، ایجاد زمینه برای تجربه دینی، بازیابی و خلق نمادهای مقدّس، بسترسازی برای ایجاد تحول روحی، تسهیل اطلاع‏یابی از وضعیت ادیان مختلف؛ متقابلاً اعتراف به خدمات بالقوّه و بالفعل دین به رسانه (همچون اعطای جهان‏بینی و نظام ارزشی متناسب به سیاست‏گذاران، مالکان، مدیران، گردانندگان و برنامه‏سازان رسانه، سازماندهی هنجاری به فعالیت‏های رسانه، اصلاح زیرساخت‏ها و راهبردهای فعالیت‏های رسانه، تعیین سیاست‏گذاری، برنامه‏ریزی، نقش و رسالت اجتماعی رسانه، نوع نگاه به مخاطب، اهداف موردنظر از فعالیت‏های رسانه؛ ارزشیابی و سنجش اعتبار برنامه‏ها، تعیین اولویت‏ها، افزایش میزان تعهدمندی و مسئولیت‏پذیری رسانه و ارباب رسانه در قبال ارزش‏ها و آرمان‏های عام بشری، غنی‏سازی و ارتقای کیفی محصولات رسانه‏ای). لازم به ذکر است که برخی اندیشمندان با استناد به محدودیت‏های تکنولوژیک و ماهیت سکولار رسانه‏های نوین، قابلیت آنها برای انعکاس پیام دین را مورد مناقشات جدی قرار داده‏اند.


    پى نوشت ها
    1 دانش‏آموخته حوزه علمیه و دانشجوى دکترى فرهنگ و ارتباطات.
    2ـ دنیس مک کوایل، درآمدى بر نظریه ارتباطات جمعى، 1382، ص 59.
    3ـ استوارت ام هوور، مخاطبان و رسانه‏اى کردن دین، در: دین و رسانه مجموعه مقالات، 1386، ص 465.
    4ـ دانیل پالس، هفت نظریه در باب دین، 1382، ص 363ـ364.
    5ـ ایان باربور، علم و دین، 1374، ص 303.
    6و7-ملکم همیلتون، جامعه‏شناسى دین، 1377، ص 273ـ274/ ص 36.
    8ـ ر.ک. محمّدتقى جعفرى، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، 1373 / داریوش آشورى، تعریف و مفهوم فرهنگ، 1357 / چنگیز پهلوان، فرهنگ‏شناسى، 1382، ص 35ـ100.
    9ـ پل تیلیش، الهیات فرهنگ، 1376، ص 50.
    10ـ میرچا الیاده، فرهنگ و دین، 1374، ص 210.
    11ـ استوارت ام هوور، مخاطبان و رسانه‏اى کردن دین، در: دین و رسانه مجموعه مقالات، ص 466.
    12- Gifts of God.
    13- Vatican, Ethics in Advertising, 1997, pp. 1-2.
    14ـ کلیفورد جى کریستیانز، «فناورى و نظریه سه‏وجهى رسانه»، در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، 1385، ص 92.
    15ـ همان، ص 94ـ95.
    16ـ همان، ص 98ـ103.
    17ـ محمّد سلیمى، فرهنگ، رسانه و فرایند سکولاریزاسیون، در: مجموعه مقالات همایش سراسرى رسانه تلویزیون و سکولاریسم، 1386، ص 249.
    18ـ مجید محمّدى، دین و ارتباطات، 1382، ص 205ـ228.
    19ـ استوارت ام هوور، مخاطبان و رسانه‏اى کردن دین، در: دین و رسانه، ص 461.
    20ـ مجید محمدى، دین و ارتباطات، ص 129.
    21و22ـ به نقل از: نیل پستمن، زندگى در عیش، مردن در خوشى، 1375، ص 253.
    23ـ مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات و ظهور جامعه شبکه‏اى، 1380، ص 434.
    24ـ محسن اسماعیلى، «جایگاه حقوقى رسالت رسانه‏ها»، پژوهش و سنجش 35، ص 25.
    25ـ مهرى بهار، تلویزیون، ابژه‏هاى دینى و سکولاریسم در:  دین و رسانه مجموعه مقالات، 1386، ص 91.
    26ـ جیزس مارتین باربرو، رسانه‏هاى گروهى به مثابه جایگاه مقدس‏سازى دوباره فرهنگ‏هاى معاصر در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، 1385، ص 152.
    27ـ لین اسکافیلد کلارک و استوارت ام هوور، فصل مشترک رسانه، فرهنگ و دین، در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، 1385، ص 40.
    28ـ عبدالرضا شاه‏محمّدى، «عصر ارتباطات و اطلاعات جهانى‏شدن دین»، پژوهش و سنجش 35، ص 144.
    29ـ استوارت ام هوور، مخاطبان و رسانه‏اى کردن دین، در: دین و رسانه، ص 462.
    30ـ محسن اسماعیلى، «تعامل دین و رسانه از دیدگاه حقوق»، فصل‏نامه پژوهشى دانشگاه امام صادق21، ص 161.
    31ـ رابرت اى وایت، نقش دین و رسانه در ساخت فرهنگ در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، 1385، ص 81.
    32ـ ناصر باهنر، سیاست‏گذارى رسانه‏هاى دینى در ایران؛ سیستم متعامل، پویا و همگرایى ارتباطات دینى، در: دین و رسانه، 1386، ص 80.
    33ـ پیتر جى هوسفیلد، «تحول دین در عصر همگرایى رسانه‏اى» در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، 1385، ص 222.
    34ـ مجید محمّدى، دین و ارتباطات، ص 173.
    35ـ استوارت ام هوور و نات لاندباى، طرح موضوع، در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، ص 16.
    36ـ جیزس مارتین باربرو، رسانه‏هاى گروهى به مثابه جایگاه مقدس‏سازى دوباره فرهنگ‏هاى معاصر در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، ص 146.
    37ـ اعظم راودراد، تعامل دین و رسانه، در: دین و رسانه، 1386، ص 207.
    38ـ هادى صادقى، جهان مجازى تلویزیون، در: مجموعه مقالات همایش سراسرى رسانه تلویزیون و سکولاریسم، 1386، ص 69.
    39ـ مجید محمدى، دین و ارتباطات، ص 269.
    40و41و42ـ نیل پستمن، زندگى در عیش، مردن در خوشى، ص 256/ ص 259/ ص 261ـ262.
    43ـ مهرى بهار، تلویزیون، ابژه‏هاى دینى و سکولاریسم، در: دین و رسانه، ص 92.
    44ـ جیزس مارتین باربرو، رسانه‏هاى گروهى به مثابه جایگاه مقدس‏سازى دوباره فرهنگ‏هاى معاصر در: بازاندیشى درباره رسانه، دین و فرهنگ، ص 146.
    45ـ ملوین دفلور و اورت دنیس، شناخت ارتباط جمعى، 1383، ص 647.
    46ـ اعظم راودراد، تعامل دین و رسانه، در: مجموعه مقالات دین و رسانه، ص 213.
    47ـ مسعود کوثرى و مقداد مهرابى، سکولاریسم، پساسکولاریسم و تلویزیون، در: مجموعه مقالات همایش سراسرى رسانه تلویزیون و سکولاریسم، 1386، ص 220ـ221.
    48ـ معاونت پژوهشى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینى، 1378، ص 354ـ356.
    49- http:www.iranculture. org.php.

    • منابع ...
      ـ آشوری، داریوش، تعریف‏ها و مفهوم فرهنگ، تهران، مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1357.
      ـ اسماعیلی، محسن، «تعامل دین و رسانه از دیدگاه حقوق»، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع) 21 (بهار 1383)، 7ـ40.
      ـ ـــــ ، «جایگاه حقوقی رسالت رسانه‏ها»، پژوهش و سنجش 35 (پاییز 1382)، 151ـ166.
      ـ  الیاده، میرچا، فرهنگ و دین، ترجمه جمعی از مترجمان زیر نظر بهاءالدین خرمشاهی، تهران، طرح نو، 1374.
      ـ باربرو، جیزس مارتین، رسانه های گروهی به مثابه جایگاه مقدس‏سازی دوباره فرهنگ‏های معاصر، در: بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1385.
      ـ باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1374، چ دوم.
      ـ باهنر، ناصر، سیاست‏گذاری رسانه‏های دینی در ایران؛ سیستم متعامل، پویا و همگرایی ارتباطات دینی، در: دین و رسانه (مجموعه مقالات)، به کوشش محمّدرضا جوادی یگانه و حمید عبدالهیان، تهران، دفتر پژوهش‏های رادیو، 1386.
      ـ بهار، مهری، تلویزیون، ابژه‏های دینی و سکولاریسم، در: دین و رسانه (مجموعه مقالات)، تهران، دفتر پژوهش‏های رادیو، 1386.
      ـ پالس، دانیل، هفت نظریه در باب دین، ترجمه و نقد محمّدعزیز بختیاری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.
      ـ پستمن، نیل، زندگی در عیش، مردن در خوشی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران، اطلاعات، 1375.
      ـ پهلوان، چنگیز، فرهنگ‏شناسی، تهران، قطره، 1382.
      ـ تیلیش، پل، الهیات فرهنگ، ترجمه مراد فرهادپور و فضل‏اللّه پاکزاد، تهران، طرح نو، 1376.
      ـ جعفری، محمّدتقی، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، تهران، علمی و فرهنگی، 1373.
      ـ دفلور، ملوین و اورت دنیس، شناخت ارتباط جمعی، ترجمه سیروس مرادی، تهران، دانشکده صدا و سیما، 1383.
      ـ راودراد، اعظم، تعامل دین و رسانه، در: دین و رسانه (مجموعه مقالات)، تهران، دفتر پژوهش‏های رادیو، 1386.
      ـ شاه‏محمدی، عبدالرضا، «عصر ارتباطات و اطلاعات و جهانی‏شدن دین»، پژوهش و سنجش 35 (پاییز 1382)، 131ـ150.
      ـ صادقی، هادی، جهان مجازی تلویزیون، در: مجموعه مقالات همایش سراسری رسانه تلویزیون و سکولاریسم، قم، مرکز پژوهش‏های اسلامی صدا و سیما، 1386.
      ـ کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات و ظهور جامعه شبکه‏ای، ترجمه احد علیقلیان و دیگران، تهران، طرح نو، 1380.
      ـ کلارک، لین اسکافیلد و استوارت ام هوور، فصل مشترک رسانه، فرهنگ و دین، در: بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1385.
      ـ کوثری، مسعود و مقداد مهرابی، سکولاریسم، پساسکولاریسم و تلویزیون، در: مجموعه مقالات همایش سراسری رسانه تلویزیون و سکولاریسم، قم، مرکز پژوهش‏های اسلامی صدا و سیما، 1386.
      ـ محمّدی، مجید، دین و ارتباطات، تهران، کویر، 1382.
      ـ معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی، قم، تبیان، 1378، چ دوم، دفتر هجدهم.
      ـ مک کوایل، دنیس، درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، ترجمه پرویز اجلالی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‏ها، 1382.
      ـ وایت، رابرت ای، نقش دین و رسانه در ساخت فرهنگ، در: بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1385.
      ـ همیلتون، ملکم، جامعه‏شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، تبیان، 1377.
      ـ هورسفیلد، پیتر جی، «تحول دین در عصر همگرایی رسانه‏ای» در: بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1385.
      ـ هوور، استوارت ام، مخاطبان و رسانه‏ای کردن دین، در: دین و رسانه (مجموع مقالات)، تهران، دفتر پژوهش‏های رادیو، 1386.
      ـ کریستیانز، کلیفورد جی، «فناوری و نظریه سه‏وجهی رسانه»، در: بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، تهران، سروش، 1385.
      ـ سلیمی، محمّد، فرهنگ، رسانه و فرایند سکولاریزاسیون، در: مجموعه مقالات همایش سراسری رسانه تلویزیون و سکولاریسم، قم، مرکز پژوهش‏های اسلامی صدا و سیما، 1386.
      - Vatican, Ethics in Advertising, Vatican City: Vatican Press,1997.
      - http:www.iranculture. org.php.

       

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین.(1387) دین و رسانه. ماهنامه معرفت، 17(8)، 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدحسین شرف الدین."دین و رسانه". ماهنامه معرفت، 17، 8، 1387، 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین.(1387) 'دین و رسانه'، ماهنامه معرفت، 17(8), pp. 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین. دین و رسانه. معرفت، 17, 1387؛ 17(8): 13-