آسیبشناسی عدم اجرای اصل هشتم قانون اساسی
Article data in English (انگلیسی)
آسیبشناسی عدم اجرای اصل هشتم قانون اساسی
احمدرضا بسیج1
چکیده
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانونی برگرفته شده از شرع مبین، دارای اصولی است که اجرای آنها میتواند جامعهای آرمانی را ساماندهی و زمینه رشد و تعالی همهجانبه برای شهروندان را فراهم آورد. از جمله این اصول، اصل هشتم قانون اساسی با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» است که دقیقا برگرفته از قرآن و سنّت و منطبق بر هدف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران میباشد. اما همواره در مقام اجرای قوانین و احکام دینی، موانعی وجود دارد که بخشی از آنها، مربوط به اجرا و بخشی مربوط به مقاومت برخی افراد و برخی نیز ناشی از دشواری خود عمل است. در مورد این اصل هم موانعی وجود دارد که مسئولان امر بایستی آنها را با شیوه مناسب خودش برطرف سازند تا بستر مناسب برای تحقق آنها مهیا گردد. آسیبهای عمده عدم اجرای اصل هشتم عبارتند از: آسیبهای معرفتی، روانی، آسیبهای قانونی و قضایی.
این مقاله با رویکرد نظری، ضمن تبیین جایگاه امر به معروف و نهی از منکر از منظر دینی و جامعهشناسی، به برخی از مهمترین موانع و آسیبهای عدم اجرای این اصل، با هدف بسترسازی برای احیای این اصل قانون اساسی و در نتیجه، زمینهسازی برای رشد و تعالی جامعه میپردازد.
کلیدواژه ها: امر به معروف، نهی از منکر، اصل هشتم قانون اساسی، حقوق و تکالیف، آزادی.
مقدّمه
یکی از ابعاد وجودی انسان، بعد اجتماعی اوست. روابط اجتماعی مبتنی بر فطرت و عقل و سایر صفات انسانی موجب پیوندی شده که همه افراد جامعه حکم مسافرانی را یافتهاند که در یک وسیله نقلیه در حرکتند و فلاح و صلاح آنان و نجات و هلاکشان به یکدیگر وابسته است.
هم از منظر اصول عقلانی فلسفی و هم بر اساس مبانی روانشناسی و جامعهشناسی، انسانها با اعمال خیر یا شرّ خود لاجرم در زندگی و رفتار و افکار دیگران تأثیر میگذارند. البته، هر فردی نیز از آنچه در جامعه پدید میآید، اعم از خوب و یا بد، متأثّر میگردد. در واقع، همانگونه که جغرافیای طبیعی در خلق و خو، رفتار و کردار و بیماری و سلامتی افراد تأثیرگذار است، جغرافیای رفتاری، کرداری، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی فرد در جامعه و جامعه نیز در فرد نقش ایفا میکند.
داشتن جامعه سالم و خدامحور و رو به کمال، خواست هر انسان سلیمالعقل است و تحقق آن مشروط به احساس مسئولیت و وظیفهشناسی آحاد جامعه است. سلامتی و آرامش مادی و معنوی جامعه، آنگونه که بتواند زمینهساز جامعهای آرمانی و رو به کمال باشد، در گرو توجه به خود و دیگران است. همواره انسانهایی بوده و هستند که به هر دلیلی قانع به حق خویش و پایبند به حدود و مرزها نبوده و با شیوههای گوناگون آرامش جامعه را بر هم میزنند. از اینرو، لازم است برای نیل به سعادت، به جنبههای فردی و اجتماعی توجه شود؛ چراکه زندگی بشر نیازمند نظم و قانون است.
دین اسلام به حکم جامع و کامل بودنش، برای تحقق جامعه سالم انسانی، الهی و به منظور فراهم آوردن زمینههای رشد، تعالی و به سامان رسیدن جامعهای سالم و برپایی قسط در جامعه انسانی، احکام و دستوراتی دارد
که موجب سعادت و تعالی جامعه است. در مجموع، برخی از این قوانین به منظور پیشگیری از بیماریاند، برخی به منظور درمان اجتماع مریض، برخی جنبه سلبی داشته و از بین برنده زشتیها و ناهنجاریهای اجتماعی است و برخی جنبه ثبوتی دارند و محققکننده صفات عالی انسانی در حیات معقول بشری محسوب میگردند.
به هر حال، از جمله حقوق مسلّم افراد یک جامعه داشتن فضایی امن و آرام برای پرداختن به فعالیتهای مادی و معنوی مشروع است و محدود شدن فضا برای کسانی که درصدد تضییع حقوق دیگران هستند. تحقق این امر، در گرو انجام تکالیفی است که در برابر هر حقی خداوند بر عهده انسانها گزارده است. پیوند حق و تکلیف، بیانگر این واقعیت است که هر جامعه، برای سازندگی روحی و معنوی و مادی خود، باید اقدامات عملی خود را با تکیه بر فضل خدا و استفاده از نعمتها و انجام دستورات الهی به سامان برساند.
در حقوق اساسی، سلامتی محیط امری مقبول و معقول است. در نظام اسلامی ایران و قانون اساسی مبتنی بر شرع مبین اسلام، «نظارت همگانی» تحت عنوان «امر به معروف و نهی از منکر» یکی از راهکارهای ایجاد آرامش روانی، اخلاقی، مادی و معنوی جامعه است که در اصلهشتمقانوناساسیجمهوریاسلامیتجلّییافتهاست.
اصل هشتم قانون اساسی
در جمهوری اسلامی ایران، دعوت به خیر، «امر به معروف و نهی از منکر» وظیفهای است همگانی و متقابل که بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت است و شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین میکند.
این اصل برگرفته از آیه «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ.»2 میباشد.
مفهوم معروف و منکر
این دو، اصطلاحی است که در قرآن و روایات اسلامی از آن یاد شده است. راغب اصفهانی میگوید: «معروف» نام هر کار نیکی را گویند که به وسیله عقل و شرع، حسن و نیکی آن روشن شده باشد. این کلمه از ماده «عرف» است؛ یعنی آن کاری که نیکیاش میان عرف مردم متدین مشخص شده و آن را پسندیدهاند.3
«منکر» از کلمه «انکار» در اصل به این معناست که چیزی بر دل و قلب انسان وارد شود که تصوّر آن را نمیکرد، بلکه از آن تنفّر داشته و آن را انکار مینماید. بنابراین، «منکر» به هر فعلی گفته میشود که عرف جامعه از آن ناراضی باشد و آن را قبول نکند.4
اما امر به معروف و نهی از منکر یعنی مردم را قولاً و عملاً به کار نیک واداشتن و از زشتکاری بازداشتن. این اصل از «واجبات کفائیه» و به فتوای شیخ طوسی واجب عینیه «دین مقدّس اسلام» است و به ادلّه عقلیه و نقلیه به اثبات رسیده و در قرآن و حدیث بسی بر آن تأکید شده است، و امر به مستحب و نهی از مکروهمستحب است.5
پس، «امر به معروف» عبارت از تشویق و واداشتن دیگران به انجام افعال و کسب صفاتی است که سعادت دنیا و آخرت فرد را تأمین و تضمین میکند؛ مانند ایمان، تفکر، تقوا، احسان، خوشخلقی، نیکوکاری، عبادات، نظم در امور، کار کردن، دفاع از ناموس و خاک و جان، تحصیل علم و کمالاتروحیوروانیوجسمیونظایرآنها.
«نهی از منکر» نیز عبارت از بازداشتن و نهی دیگران از انجام افعال یا داشتن صفاتی است که از جانب خداوند، عقل و شرع زشتی آنها معلوم شده است؛ مانند شرک، نفاق، دنیامداری، غفلت، جهالت، فسق و فجور، ظلم، عهدشکنی، بیتقوایی، بینظمی، بیکاری، بیحیایی، بیسوادی، و نظایر آنها.
ضرورت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه
اهداف عالیه دین مبین اسلام و ارسال رسل و انزال کتب و تشریع شرایع، از منظر اخروی، خداگونه شدن انسان و از منظر دنیوی، برپایی نظام عادلانه و مدینه فاضله است.
هدف اول در این کریمه بیان شده است: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»؛6 این قرآن کتابی است که ما بر تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات بیرون آوری و به عالم نور برسانی و به راه خدای مقتدر ستوده صفات رهسپار گردانی. چه اینکه «اللَّهُ نُورُ».7
هدف دوم نیز در آیه شریفه دیگری آمده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛8 ما پیامبران را با معجزه و ادلّه قاطع و گویا فرستادیم و با آنان کتاب آسمانی، که مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین عملی را دربردارد، و میزان را نازل نمودیم تا مردم به عدل و داد قیام کنند.
با توجه به این آیات و آیات دیگری از قرآن، میتوان فهمید که هدف اصیل، اساسی و نهایی در برپایی حکومت اسلامی، خلیفهاللّه شدن انسان کامل است و هدف متوسط، برپایی قسط و عدل در جامعه؛ چه اینکه رعایت حقوق دیگران و برپایی نظام حق و تکلیف به صورت دقیق از فروعات نورانی شدن است که مقام خلیفهالهی متکفّل آن خواهد بود.
انسانِ دل سپرده به انسان کامل و مؤدّی به آداب الهی و متخلّق به اخلاق نبوی و علوی، در عین رعایت ادب و پاسداری از حرمت انسانیت دیگران، هیچ انسانی را شایسته عبودیت و پرستش نمیداند. او همه چیز را جلوه و نشانه حق تعالی میداند. عظمت و قدرت و جلالت و زیبایی را تنها از آنِ حضرت حق میداند.
حکومت اسلامی و جامعه دینی، که در رأس آن انسان الهی قرار دارد، به مصداق شریفه «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ»؛9 با نور الهی حرکت میکند و زندگی مینماید. از اینرو، درصدد نورانی کردن جامعه و تحقق اهداف عالیه اسلام خواهد بود. از جمله این اهداف برپایی عدل و داد و رعایت حقوق متقابل انسانهاست. محصول چنین جامعهای مدینه فاضله است.
از جمله اوصاف مدینه فاضله عبارتند از: رشد و توسعه فرهنگی، اقتصادی، صنعتی، حقوقی و سیاسی. در چنین جامعهای امنیت و آرامش حکمفرماست و حقوق آحاد جامعه به درستی و دقّت رعایت میگردد. زمینههای تعالی روحی آماده و اوصاف و شرایط انحطاط و عصیان مطرود است.
این مطالب از دید خبرگان تدوینکننده قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران مخفی نمانده و در مقدمه قانون اساسی چنین آمده است:
حکومت از دیدگاه اسلام برخاسته از موضع طبقاتی و سلطهگری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی هم کیش و همفکر است که به خود سازمان میدهد تا در روند تحوّل فکری و عقیدتی راه حق را به سوی هدف نهایی (حرکت به سوی اللّه) بگشاید... قانون اساسی با توجه به محتوای انقلاب اسلامی ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینه تداوم این انقلاب را در داخل کشور فراهم میکند، به ویژه در گسترش روابط بینالمللی با دیگر جنبشهای اسلامی و مردمی میکوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند. «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»10 و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد.
با توجه به ماهیت این نهضت بزرگ، قانون اساسی تضمینگر نفی هرگونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی میباشد و در خط گسستن از سیستم استبدادی، در سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش میکند.
در ایجاد نهادها و بنیادهای سیاسی که خود پایه تشکیل جامعه است بر اساس تلقّی مکتبی، صالحان عهدهدار حکومت و اداره مملکت میگردند «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»11 و قانونگذاری که مبین ضابطههای مدیریت اجتماعی است، بر مدار قرآن و سنّت جریان مییابد. بنابراین، نظارت دقیق و جدّی از ناحیه اسلامشناسان عادل و پرهیزگار و متعهّد (فقهای عادل) امری محتوم و ضروری است و چون هدف از حکومت، رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است «وَإِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ»12 تا زمینه بروز و شکوفایی استعدادها به منظور تجلّی ابعاد خداگونهگی انسان فراهم آید «تخلقوا باخلاق اللّه» و این جز در گرو مشارکت فعّال و گسترده تمامی عناصر اجتماع در روند تحوّل جامعه نمیتواند باشد.13
در مجموعه تعالیم اسلام، جامعه نمونه و الهی جامعهای است که نه ستم میکند و نه ستم میپذیرد. جامعهای که نه گناه میکند و نه راضی به گناه دیگران است، به عنوان جامعه و «امت وسط»14 معرفی میشود که در کارهای نیک و پرهیز از بدیها از یکدیگر سبقت میگیرند،15 در امور خیر یکدیگر را یاری میدهند.16 اقامه نماز میکنند، زکات میپردازند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند.17
در حقیقت، امر به معروف و نهی از منکر به منزله یک پوشش اجتماعی برای محافظت جمعیت است؛ وحدت اجتماعی، محبّت، دوستی و اخوّت مردم را به دنبال خواهد داشت. این کانون الهی، در صورت اجرای عوامل منفی و مخرّب در مسیر وحدت، محبّت و دوستی و اخوّت اجتماعی را از میان خواهد برد.
قانون الهی امر به معروف و نهی از منکر در بُعد اجرا، دارای دو مرحله فردی و گروهی است: مرحله فردی آن یک وظیفه عمومی و همگانی در شعاعی محدود است، اما مرحله گروهی آن، که از شئون حکومت اسلامی به شمار میرود دارای شعاعی وسیع میباشد. امر به نیکیها و نهی از بدیها و زشتیها، ناشی از فطرت الهی و وجدان اخلاقی انسان است. علاوه بر اینکه، حکم عقل سلیم و شرع قویم نیز هست. اینجاست که هماهنگی کامل فطرت، وجدان، عقل و شرع به طور جامع قابل اثبات است. از این منظر، امر به معروف و نهی از منکر یک حق اولیه، طبیعی، فطری، وجدانی، عقلی و شرعی است که ناشی از پیوند سرنوشتها و روح زندگی اجتماعی بشر میباشد.
امر به معروف و نهی از منکر، همان حکم دینی و واجب الهی است که به عنوان «نظارت همگانی» باید در جامعه اسلامی به اجرا درآید تا زمینه برپایی سایر واجبات مهیا گردد، امنیت برقرار شود، کسب و کار مردم حلال گردد، حقوق افراد تأمین شود و در سایه آن، از دشمنان انتقام گرفته شود.
امام باقر علیهالسلام میفرمایند:
در آخرالزمان گروهی خواهند زیست که میانشان عدهای هستند ریاکار، تظاهر به خواندن قرآن و انجام عبادات کرده، بدعتگذار و نادانند، امر به معروف نکرده و نهی از منکر نمینمایند، مگر آنکه ایمن از ضرر و زیان باشند. برای خود عذر و بهانه میتراشند و دنبالهرو لغزش و کجرویهای عالمان و عمل فاسدشان هستند. نماز و روزه تا وقتی به جای میآورند که برای جان و مالشان ضرری نداشته باشد، اما اگر نماز به اموری که با اموال و جسمشان انجام میدهند ضرر رساند، نماز را نمیپذیرند؛ چنانکه والاترین و بهترین واجبات را نپذیرفته بودند. امر به معروف و نهی از منکر فریضهای بزرگ بوده، سایر واجبات به وسیله آن استوار میگردد. غضب خدای ـ عزّوجلّ ـ بر مردمان در آنجا که فریضه ترک شود، صورت میپذیرد و همگان را گرفتار عذابش میکند. سپس، نیکان در سرای فاجران و خردسالان در سرای بزرگسالان هلاک میشوند. امر به معروف و نهی از منکر، سیره پیامبران و شیوه صالحان است. فریضهای بزرگ میباشد که بدان واجبات برپا شده، راهها ایمن گردیده، کسب و کار حلال گشته، مظالم برطرف میشود. نیز زمین آباد شده، حق از دشمنان گرفته میشود و کارها سامان مییابد. پس با دلهایتان منکر را زشت شمرید و با زبانهایتان بگویید و از کار ناروا بازدارید و به وسیله امر به معروف و نهی از منکر با گناهکاران رویارویی کرده، در راه خدا از سرزنش ملامتگران نهراسید. اگر پذیرفتید و به راه حق بازگشتند، بر آنان مجازاتی نیست. کیفر برای کسانی است که به مردم ستم کرده، به ناحق روی زمین ظلم میکنند. برای اینان عذاب دردناک است.18
واقعیت امر به معروف و نهی از منکر
در نظام عقیدتی اسلام، امر به معروف و نهی از منکر از واجبات دین بوده که آیات و احادیث فراوانی در این باب وارد شده است؛ از جمله:
خداوند منّان، عامل رستگاری مسلمانها را امر به معروف و نهی از منکر میداند و به همین دلیل، آنان را بهترین امّت معرفی میکند.19
2. خداوند خود آمر به معروف و ناهی از منکر است.20
3. یکی از وظایف پیامبر، امر به معروف و نهی از منکر است.21
4. امر به معروف و نهی از منکر مکمل سایر عبادات است.22
5. امر به معروف و نهی از منکر بیانگر پیوستگی مؤمنان به یکدیگر است.23
6. با وجود دشوار بودن آن، سفارش انسانهای بزرگ به فرزندان خویش است.24
7. ترک اینفرایض، موجبتباهی جامعه میشود.25
8. از نشانههای بدکاری و تباهی انسان، ترک فرایض مذکور است.26
9. رستگاری در پرتو امر به معروف و نهی از منکر است و باید کسانی باشند که اقدام به انجام این فرایض نمایند.27
10. آمرین به معروف و ناهین از منکر از جمله صالحان هستند.28
11. خداوند جانها و مالهای آمرین به معروف و نهیکنندگان از منکر را در عوض بهشت خریداری کرده است.29
12. همه انسانها در ضرر و زیانند، مگر کسانی که دارای ایمان هستند، کار نیکو میکنند و سفارش به حق و صبر مینمایند.30
13. تارکان این دو فریضه، مورد نکوهش خداوند هستند.31
14. امرکنندگان به بدیها و نهیکنندگان از خوبیها منافق هستند.32
15. امر به معروف و نهی از منکر از نشانههای حکومت اسلامی است.33
امر به معروف و نهی از منکر اختصاص به امور جزئی و فردی نداشته، بلکه این فریضه در سطحی گسترده و پهناور و در امور کلی و حکومتی نیز جاری است.
اساسا امر به معروف و نهی از منکر، یعنی داشتن حساسیت قوی نسبت به حضور زشتیها و ناهنجاریها در جامعه و عدم حضور معروفها. مسلمان واقعی کسی است که همواره در پی تحقق رفتارها و آموزههای دینی در جامعه و از بین بردن ناهنجاریها و عوامل تضعیف ایمان از میان مردم باشد. این عمل گاه به عبوسی چهره انجام میگیرد و گاه با زبان و بیان، نوشتار، و گاه با قوّه قهریه و عقاب و شداد. حضرت علی علیهالسلامفرمودند:
گروهی منکر را با دست و زبان و قلب انکار میکنند، آنها تمامی خصلتهای نیکو را در خود گرد آوردهاند. گروهی دیگر منکر را با زبان و قلب انکار کرده، اما با دست کاری نمیکنند، چنین کسی دو خصلت نیکو دارد و دیگری را تباه کرده است و بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده و با دست و زبان خویش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را که شریفتر است، تباه ساخته و یک خصلت را به دست آوردهاند و بعضی دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساختهاند که چنین کسانی مردگانی هستند میان زندگان.34
در واقع، از نگاه حضرت علی علیهالسلام و سایر ائمّه اطهار علیهمالسلام، امر به معروف و نهی از منکر، یعنی امر به همه خوبیها و نیکوییهای اجتماعی، فردی و بازداشتن از همه مفاسد اجتماعی و فردی در همه حوزههای اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی؛ چراکه فلسفه حکومت اسلامی ساختن جامعه آرمانی است برای توسعه مسیر کمال و ورود به جهان نور، وگرنه قدرت فینفسه نه مطلوب است و نه مرغوب. قدرت و حکومت زمانی ارزشمند و تشکیل و حضور در آن عبادت است که راهی هموار گردد یا مانعی برداشته شود، معروفی رواج یابد و منکری بگریزد. بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر نه تنها بستر تحقق معروفها و نابودی منکرهاست، بلکه اساسا هدف حکومت اسلامی نیز هست. از اینرو، فریضه امر به معروف و نهی از منکر نه فقط فردی و اتفاقی، بلکه فریضهای بنیادی، اجتماعی، سازمانیافنه، جهتدار و مهندسی شده، است. امر به معروف و نهی از منکر در پی اتیان حقوق همگان، حفظ نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، فرهنگی و حقوقی سالم است.
برای اینکه انسانهای فاسد حاکم نشوند و حقوق مشروع مردم فراموش نگردد، باید امر به معروف و نهی از منکر به عنوان ابزاری نظارتی به کار گرفته شود و همه سطوح جامعه و حتی حاکمان را دربر گیرد.
آنچه حکومت اسلامی را از دیگر حکومتها ممتاز میکند، حضور گسترده ابزار نظارت و کنترلی است به نام «امر به معروف و نهی از منکر» و این فریضه، منحصر به اقشار خاصی نیست، بلکه همگان بایستی با رعایت شرایط و مراتب به آن اقدام کنند.
امر به معروف و نهی از منکر در قانون اساسی
استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای اعتقاد بر حکومت حق و عدل و قرآن میباشد.35 اعتقاد به این حکومت مقدّمه اجرای دستورات و احکام اسلام است تا از این طریق بتوان به جامعه سالم و نمونه، که در آن قسط، عدل، استقلال و همبستگی ملی36 تأمین شده باشد، دست یافت. برای نیل به این مقصود، دولت موظف است همه امکانات خود را بر ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی به کار بندد.37
امر به معروف و نهی از منکر اهرم بسیار قدرتمندی است که از طریق بسیج همگانی و مستمر دولت و ملت، میتواند زمینهساز رشد فضایل و طرد مفاسد باشد. قانونگذار اساسی، با درک مراتب این عنصر سازنده اسلامی، برای تأسیس نهاد نظارت و مراقبت همگانی، اصل هشتم را مقرّر داشته است.38
تمیز معروف و منکر
یکی از مهمترین مسائل در باب امر به معروف و نهی از منکر، ضابطه تمیز معروف و منکر از حسن و قبح است. آیا مفهوم «معروف» و «منکر» محدود به واجب و حرام است یا مستحب و مکروه و مباح را نیز شامل میشود؟ امور اجتماعی و مسائل ملی در زمره کدام امور قرار میگیرند؟ اینها مسائلی است که به توجه و بررسی دقیق نیاز دارد. شاید به همین دلیل است که در اصل هشتم قانون اساسی مقرّر گردیده است: «شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین میکند.» اما امر مسلّم این است که اسلام در عین حالی که به رابطه انسان با خدا اهمیت فراوان میدهد، از تکالیف اجتماعی انسان غفلت ننموده، برای آنها ارزش بیشتری از امور فردی قرار داده است.
در قرآن نیز وقتی سخن از حساب و کتاب انسانها در قیامت میشود، از دو نوع پرونده و حسابرسی خبر میدهد. یکی پرونده و کتاب شخصی و دیگری حساب جمعی و گروهی. قرآن میفرماید: «وَتَرَی کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛39 در آن روز هر گروه و امتی را مینگری که به زانو درآمده و هر گروهی به سوی کتاب خود خوانده شود. امروز همه به پاداش اعمال خود میرسید. حکم امر به معروف و نهی از منکر نیز در تعقیب همین هدف است.
از توضیحات پیرامون این دو فریضه و اصل هشتم قانون اساسی، به دست میآید که امر به معروف و نهی از منکر دارای سه جنبه است:
اول. امر به معروف و نهی از منکر مردم نسبت به یکدیگر (نظارت مردم بر مردم)؛
دوم. امر به معروف و نهی از منکر دولت نسبت به مردم (نظارت دولت بر مردم)؛
سوم. امر به معروف و نهی از منکر مردم نسبت به دولت (نظارت مردم بر دولت)؛
در مورد بند اول، اینکه این دو فریضه دو واجب دینی هستند که ارزش آنها از سایر فروع دین بالاتر است.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خداوند در زمین و جانشین فرستاده خدا و جانشین کتاب اوست.40
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطرهای در برابر دریای پهناور است.41
امام باقر علیهالسلام میفرمایند: امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرایض با آنها برپا میشود و به وسیله این دو، راهها امن و آباد میگردد. درآمدها حلال میشود، حقوق و اموال به زور گرفته شده به صاحبانش برمیگردد و زمین آباد میشود، از دشمنان انتقام گرفته میشود و همه کارها راست و درست و رو به راه میگردد.42
در مورد بند دوم امر به معروف و نهی از منکر، یعنی وظیفه دولت نسبت به مردم، میتوان به این حدیث نبوی اشاره کرد که فرمود: آگاه باشید که همه شما نگهبانید و همه در برابر کسانی که مأمور نگهبانی آنها هستید، مسئولید. امیر و فرمانروا نگهبان مردم است و در برابر آنها مسئول است. مرد، نگهبان خانه خویش است، و در مقابل آنها مسئول است.
زن نگهبان خانواده، شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسئول میباشد. آگاه باشید که همه شما نگهبانید و همه شما در برابر کسانی که مأمور نگهبانی آنها هستید، مسئولید.43
حضرت علی علیهالسلام فرمودند: ملتهایی که پیش از شما به هلاکت رسیده و نابود شدند، فقط به خاطر این بود، که هرگاه مردم، مرتکب گناه و معاصی میشدند. روحانیون و عالمان دینیشان آنان را از کار زشت، بازنمیداشتند و چون این وضع ادامه یافت کیفرهای الهی بر آنان نازل گردید، پس بر شماست که امر به معروف و نهی از منکر کنید.44
در مورد بند سوم میتوان به این حدیث اشاره نمود که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه خداوند ستمگری را بر شما مسلط میکند که نه به پیران احترام میگذارد و نه به خردسالان رحم میکند. نیکان و صالحان شما دعا میکنند، ولی مستجاب نمیشود و از خداوند یاری میطلبند، اما خدا به آنها کمک نمیکند و حتی توبه میکنند و خدا از گناهشان درنمیگذرد.45
اعمال نظارت سه گانه در قانون
بند اول. نظارت مردم بر مردم
اصل هشتم قانون اساسی، ناظر بر حق بنیادی و الهی مردم نسبت به یکدیگر در امر و نهی به منظور برپایی جامعه سالم و دور از فساد و تباهی و ظلم است. اما در جامعه اسلامی با وجود رهبری ولایت فقیه، هرگاه امر به معروف و نهی از منکر مستلزم ضرب و شتم و بالاتر از آن باشد، اجرای این موضوع بر عهده حاکم قرار میگیرد. در واقع، مرتبه انکار قلبی و زبانی وظیفه همگانی است، اما مرتبه اقدام عملی با حکومت است. این مسئله در فقه نیز مورد توجه میباشد. مقام معظّم رهبری در پاسخ به یک استفتاء میفرمایند:
با توجه به اینکه در زمان قدرت حکومت اسلامی امکان ارجاع مرتبه سوم از امر به معروف و نهی از منکر به قوّه قضائیه و نیروی انتظامی وجود دارد، به ویژه در مواردی که جلوگیری از منکر متوقّف بر تصرّف اموال مرتکب شونده میباشد، یا لازم است تعزیر شود یا او را زندانی کنند. بنابراین، بر مکلّف واجب است در امر به معروف و نهی از منکر به دو مرتبه اکتفا کند و در صورتی که اثر نکرد و نیاز به توسّل به زور وجود داشت، مسئله را به نیروی انتظامی و قضایی ارجاع دهند.46
بند دوم. نظارت دولت بر مردم
آنچه به عنوان حقوق اساسی و نسبت به حق مالکیت و نظارت حکومت بر مردم در قانون اساسی بیان شده است، ناظر به مواردی است که از اشاعه منکرات میکاهد و عاصیان، مجرمان و متجاوزان به حقوق مردم را مجازات مینماید. همچنین با فراهم نمودن زمینههای لازم برای رشد و شکوفایی فضایل اخلاقی، از پرداختن مردم به امور خلاف جلوگیری مینماید و نیز زمینههای خطا و گناه را برای مجرمان، ناسالم و ناامن میکند و بخشی از آنها را از بین میبرد. این موارد در اصول عدیده قانون اساسی متکفل نظارت بر مردم است؛ از جمله:
اصل دوم، ناظر به نظارت رهبری، حکومت قوانین الهی، نفی ظلم و ستم، احترام به کرامت و ارزش انسانها؛
اصل سوم، ناظر به تأمین حقوق همهجانبه مردم و زمینهسازی و ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل و از بین بردن زمینههای تبعیض و استبداد و...؛
اصل چهارم، ناظر به تطابق قوانین و مقرّرات بر اساس موازین اسلامی؛
اصل پنجم، ناظر به نظارت ولایت فقیه بر قوانین؛
اصل نهم، ناظر به حفظ آزادیهای مشروع افراد و حفظ استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور؛
اصل دهم، ناظر به مطابقت قوانین با حفظ حقوق و قداست خانواده (اصل دوازدهم)، حفظ حقوق مذاهب غیر شیعی؛
اصل سیزدهم، ناظر به حفظ حقوق اقلیتهای دینی؛
همچنین در فصل سوم قانون اساسی تحت عنوان «حقوق ملت» اصول نوزدهم تا چهل و دوم؛
و در فصل چهارم تحت عنوان «اقتصاد امور مالی» اصول چهل و سوم تا پنجاه و پنجم؛
فصل پنجم تحت عنوان «حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن» اصول پنجاه و ششم تا شصت و یکم؛
و اصل نود و یکم ناظر به نظارت شورای نگهبان بر قوانین، سوگند نمایندگان مجلس در اصل شصت و هشتم، سوگند رئیسجمهور در اصل یکصد و بیست و یکم، در فصل یازدهم تحت عنوان قوّه قضائیه، اصل یکصد و پنجاه و ششم (وظایف قوّه قضائیه).
فصل دوازدهم تحت عنوان صدا و سیما، اصل یکصد و هفتاد و پنجم.
بند سوم. نظارت مردم بر دولت
در حوزه نظارت مردم بر حکومت، حضرت علی علیهالسلام در عهدنامه معروف خود به مالک اشتر مطالب فراوانی را بیان فرموده است.
اما شیوه اعمال نظارت مردم بر دولت، در حقوق اساسی جامعه ایران، در چند اصل مورد توجه بوده است؛ از جمله:
اصل بیست و چهارم، از طریق مطبوعات و رسانههای گروهی؛
اصل یکصد و هفتاد و پنجم، از طریق صدا و سیما؛
اصل بیست و ششم، از طریق تشکیل احزاب و انجمنهای سیاسی؛
اصل بیست و هفتم، از طریق تشکیل اجتماعات و راهپیماییها؛
البته این امور نافی شیوههای دیگری که مشروع بوده و مخلّ نظم و امنیت اجتماعی نباشد، نخواهد بود.
آسیبهای اجتماعی و فردی ناشی از عدم اجرای امر به معروف و نهی از منکر
با توجه به آنچه بیان شد و آیات و احادیث دیگری که پرداختن به همه آنها در حوصله این گفتار نیست، میتوان موارد ذیل را به عنوان آفات و آسیبهای عدم اجرای این دو فریضه برشمرد:
1. هلاکت قومی؛
2. تسلط اشرار بر جامعه؛
3. عدم استجابت دعا؛ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: باید دیگران را به معروف امر کنید و از منکر بازدارید، در غیر این صورت، خداوند بدترین شما را به بهترینتان مسلّط میکند. آنگاه نیکان شما خدا را میخوانند ولی دعایشان مستجاب نمیشود.47
4. ضعف ایمان و دینداری؛ امام باقر علیهالسلام فرمودند: ترک امر به معروف موجب ضعف ایمان و دینداری میشود.48
5. در جنگ با خدا بودن تارک امر به معروف و نهی از منکر؛ امام رضا علیهالسلام فرمودند: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: اگر امتم امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذارند، بدانند به جنگ سختی با خدای متعال برخاستهاند.49
6. ملعون بودن تارک امر به معروف و نهی از منکر. حضرت علی علیهالسلام فرمودند: خداوند مردم قرون گذشته را از رحمت خود دور نساخت جز به خاطر اینکه امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند. خداوند افراد سفیه را به خاطر گناه و افراد عاقل و دانا را به خاطر ترک نهی از منکر از رحمت خود به دور داشت و ملعون ساخت.50
7. دوری از رحمت خداوند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهفرمودند: حتما باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و دست افراد نادان را بگیرید و به سوی حق دعوت نمایید، وگرنه خداوند قلوب شما را همانند یکدیگر میکند و شما را از رحمت خود دور میسازد، همانگونه که آنها را (کافران بنیاسرائیل) از رحمت خویش دور ساخت.51
8. محرومیت از برکات الهی. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهفرمودند: امت من همواره در خیر و نیکی خواهند بود، مادامی که امر به معروف و نهی از منکر و تعاون و همکاری بر نیکی کنند؛ ولی اگر چنین نکنند، برکات از آنها گرفته شده، بعضی از آنها بر بعضی دیگر مسلّط میشوند، در حالی که نه در زمین و نه در آسمان یار و یاوری ندارند.52
9. ضعیف شدن حکومت و رواج ظلم و ستم و بیعدالتی؛
10. رواج فرهنگ استعماری و غیردینی؛
11. بیروح شدن دستورات استعماری و غیردینی؛
12. گسسته شدن روابط خانوادگی؛
13. رواج بیاعتمادی در بین مردم؛
14. و بروز آثار منفی دیگری، از قبیل:
1. حرص دنیا؛ 2. دنیامداری؛ 3. تکاثر؛ 4. تجمّلگرایی؛ 5. حاکمیت رابطه به جای ضابطه؛ 6. فساد اقتصادی؛ از قبیل: رواج احتکار، گرانفروشی، کمفروشی، غش در معامله، ربا، رشوه، کمکاری، استفاده از بیتالمال به نفع شخص؛ 7. قدرتطلبی؛ 8. شهرتجویی؛ 9. رقابتهای ناسالم سیاسی، اقتصادی؛ 10. پیوند زدن مسائل شخصی با مسائل جامعه؛ 11. مسائل مربوط به انحراف قوّه فکریه و ناطقه.
عوامل عدم اجرای امر به معروف و نهی از منکر
تأکید بر اجرای اصل هشتم قانون اساسی که در واقع، اجرای دو ضروری دین بوده و از لوازم و شرایط مسلمانی است، تأکید بر رعایت ارزشها و هنجارهای دینی و جلوگیری از رواج و گسترش بدیها و اماته منکر و نیز تشویق و ترغیب بر انجام خوبیها و احیای معروفهاست.
از ویژگیهای مؤمنان و حکومت دینی، اقدام به این مهم است و اشخاص بیتفاوت به رعایت ارزشها و هنجارهای اسلامی، اعم از عالمان و مسئولان فرهنگی و مربیان و کارگزاران سیاسی و اجتماعی، به شدت مورد نکوهش دین قرار گرفتهاند.
بدونشک، بیتفاوتی و سکوت در برابر این فرایض و اصل قانون اساسی، از جانب مردم و یا رجال سیاسی و رهبران فکری ـ سیاسی، علمی و اجتماعی، انگیزهها و دلایلی دارد. بنابراین، میتوان در پی یافتن این انگیزهها، شرایط و عوامل بود.
بیان این نکته ضروری است که عوامل بازدارنده از اجرای امر به معروف و نهی از منکر، گاه طبیعی، زمانی فرهنگی ـ اجتماعی، گاهی سیاسی و گاهی نیز مربوط به حالات شخصی و درونی افراد است.
به هر حال، عوامل متعددی ممکن است در این مورد سهیم و مؤثر باشند. اما به نظر میرسد عوامل ذیل از همه مهمتر است:
موانع روانی
الف. ناآگاهی: با وجود اینکه جامعه ما یک جامعه دینی است و معرفت اشخاص در مورد اجزا و آموزههای دینی باید همپا و هموزن ادعای آنان باشد، اما متأسفانه بسیاری افراد تصوّر دقیق و درستی از این دو فریضه ندارند و چندان که باید نسبت به آن آگاهی ندارند و از کمّ و کیف مراحل، مراتب، شرایط و نتایج و شیوههای اجرای آن باخبر نیستند.
تحقیقات، کتابها و مقالاتی که در این زمینه نوشته شده، چندان در بین مردم راه نیافته و فقط میان اهل علم باقی مانده است. در واقع، بخش زیادی از مخاطبان این مطالب، که دولتمردان و مسئولان حوزههای گوناگون مدیریتی هستند، از آنها بیخبر میباشند.
ب. ترس: افراد بسیاری از ترس سرزنش دیگران، از بین رفتن شغل و موقعیت، از دست دادن جان یا مال خود مایل به اجرای این فرایض نمیباشند. ترس، موجب حقپوشی و پنهانکاری میشود و گاه افراد را به وادی کمک به زشتکاران میکشاند.
ترس از فرا رسیدن مرگ زودهنگام، از دست دادن موقعیت اجتماعی یا شغلی و مانند آن و کم شدن روزی به عنوان عوامل مهم ترک فرایض مذکور آنقدر شدید و فراگیر بوده، که در احادیث نیز به آن اشاره شده است.
حضرت علی علیهالسلام فرمودند: اگر میترسید با امر به معروف و نهی از منکر، گرفتار مرگ زودرس شوید، این چنین نیست؛ چون امر به معروف و نهی از منکر نه رزق را کم میکند، نه عمر انسان را.53
ج. طمع: دنیامداری و تمایل به قدرت، ثروت و شهرت موجب میشود برخی چشم خود را بر زشتیها ببندند و دم از گفتار صالح فرو گیرند و حتی خود نیز عامل به منکر و ناهی از معروف شوند.
تشویقها و هدایایی که از عاملان منکر میرسد و یا آرزو و چشمداشت عدهای برای رسیدن به آن هدایا و نیز دست یافتن به مراکز قدرت، ثروت و لذت، عاملی مهم در چشمپوشی از انجام فرایض مذکور است. این مسئله مربوط به زمانی است که قدرت، ثروت و لذت در دست کسانی است که دغدغه معروف را نداشته و بلکه از انجام منکرات هیچ ابایی ندارند. در این موقع، شیفتگان به تثلیث فوق، ناگزیر بر منکرات چشم میپوشند و اگر لازم شد، خود نیز به آن اقدام میکنند.
د. وابستگی: روابط گسترده و مناسبات عدیده بشر در دنیای نوین موجب شده است که انسانها به دلایل گوناگون و یا با اهداف مشترک، تحت عناوین گوناگون از قبیل سازمان، گروه، حزب، هیأت، اتحادیه و یا هر نام دیگری، سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی عقیدتی خود را به یکدیگر پیوند بزنند. در چنین حالتی، موفقیت و شکست در فعالیت اعضا به همگی برمیگردد؛ یعنی اینکه تعلق و وابستگی گروهی مبنای بسیاری از رفتارها در جامعه میشود. به عبارت دیگر، آنچه موجب یک عمل میشود، تصمیم جمعی بر مبنای منافع گروهی است. در این حالت، رسیدن به موفقیت فوریتر و قویتر از نوع و شکل عمل خواهد بود. به بیان دیگر، ارزشهای دینی در رتبه مؤخر از ارزشهای تعریف شده گروه قرار میگیرند.
از سوی دیگر، در موارد بسیاری، منافع گروه ایجاب میکند که اعضا بر گناهان و رفتارهای غیر اخلاقی و غیردینی یکدیگر سرپوش گذارند؛ چراکه تضعیف یک فرد از گروه و یا افشایمنکراتاو موجب تضعیف سازمان و گروه شده و منافع جمع را با خطر مواجه میسازد.
موانع حکومتی
الف. نبودن ساز و کارهای مناسب: در باب امر و نهی واقعیت مطلب این است که این فرایض باید پس از دعوت به خیر صورت پذیرند. ابتدا باید مردم نسبت به معروفها و منکرات آشنایی پیدا کنند و آنها را بشناسند، پس از آن نوبت به مرحله امر و نهی برسد.
این دعوت به خیر، هم سلامت جامعه را تضمین میکند و هم به رشد و تعالی آن یاری میرساند و هم به عنوان پیشگیری، مانع گسترش گناه میشود و نیاز به درمان را که وظیفه دوم است کم میکند.
در حکومت دینی ابتدا باید نهادهایی همچون وزارتخانههای فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، آموزش عالی، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزههای علمیه، شورای عالی انقلاب فرهنگی، صدا و سیما و نهادهای مردمساز همچون کانونهای فرهنگی و ... کار تبیین معروفها و منکرات را انجام دهند؛ امری که به هر دلیلی ـ از جمله مشغولیتهای دوران دفاع مقدس، کوتاهی برخی مسئولان و نهادهای مرتبط، کمبود امکانات اقتصادی، کمبود نیروهای فکری، انبوه و گستردگی تهاجم فرهنگی ـ تاکنون به طور شایستهوکامل انجام نشده است.
ب. نبود قوانین لازم: اجرای دقیق اصل مذکور نیازمند تصویب قوانین جزایی، کیفری و حقوقی است. متأسفانه هنوز در جامعه ما خلأ قانونی یا ضعف و کمبود قانون در این زمینه وجود دارد.
منکرات همیشه به یک شکل و شیوه انجام نمیشوند. هرچند روح کلی حاکم بر تمامی آنها یکی است و آن هم نافرمانی از دستور خدا و گناه است. به همین دلیل، قوانین بازدارنده یا تنبیهی، مدام بایستی تدوین، تعمیر و تکمیل شوند؛ امری که تلاش گسترده و دقیقی را طلب میکند.
ج. عدم بودجه کافی: اجرای فرایض مذکور، به ویژه مقدّمات آن، از جمله دعوت به خیر که در خود اصل هشتم نیز به آن اشاره شده است، در برخی موارد نیازمند تخصیص بودجه مخصوص است که به طور مشخص بایستی انجام گیرد و تاکنون به نوعی مغفول مانده است. هرگونه فعالیت سازمانیافته، مداوم، علمی و گسترده مانند دیگر فعالیتها، نیازمند بودجه و امکانات مالی و مادی و سختافزاری است.
د. عدم احساس مسئولیت: احساس مسئولیت و دغدغه داشتن مسئولین و دولتمردان از عوامل مهم اجرا یا عدم اجرای اصل فوقالذکر است. به نظر میرسد، متأسفانه حداقل در بخشی از نیروها و مسئولان جامعه کمبودی از این ناحیه وجود دارد.
ه . کثرت کارها: دشواری و گستردگی مسائل اجتماع، به ویژه در دورانی که کشور ما از هر سو مورد هجمه بوده و تعامل با کشورهای دیگر و تدیبر امور زندگی مردم، آنچنان توان و فکر مسئولان را به خود مشغول میدارد که گاه اینگونه امور مورد غفلت و فراموشی قرار میگیرند و یا اگر هم فراموش نشوند، فرصت و توانی برای انجام آنها باقی نمیماند. البته این مانع دلیل قانعکنندهای برای عدم انجام فرایض مذکور نیست ولی به هر حال، حداقل در مورد بخشی از مسئولان صادق میباشد.
و. کثرت مسئولیتها: متأسفانه بر اساس یک سنّت غلط، معمولاً مسئولان دولتی در کشور ما بیش از یک مسئولیت دارند. و این کثرت مسئولیتها حتی در مورد صادقترین، عالمترین، تواناترین و بادغدغهترین افراد نیز موجب پایین آمدن راندمان کار و نتیجه میگردد. به ویژه اینکه این افراد به دلیل کمبود وقت افراد دیگری را مأمور انجام کار میکنند و خود به یک نظارتنهچندانمؤثر اکتفا مینمایند.
موانع علمی
الف. ابهام علمی در باب حق و تکلیف: عدم تبیین حق و تکلیف در زندگی افراد، مانعی برای انجام فرایض مذکور است. اینکه هر انسانی دارای تکالیفی است که از حقوق او ناشی میشود و لازمه برخورداری از حقوق، انجام تکالیف فردی و اجتماعی است، نیازمند تبیین و توضیح برای افراد و جوامع است.
هر انسانی دارای یک سری حقوق است که از سوی شرع اولاً، و از سوی قانون ثانیا، برای او جعل گردیده و انسانهای دیگر و نیز حکومتها موظف به رعایت آنها هستند؛ از قبیل آزادی، امنیت، هدایت، ازدواج، سلامتی تحصیل علم، دوستی، احترام، تأمین معاش از راه مشروع، برخورداری از مواهب دنیایی و فرصتها در جهت کمال و سعادت دنیایی و اخروی.
در مقابل هر حقی، تکلیفی نیز برای انسان وضع گردیده است؛ از قبیل احترام گذاشتن به حقوق دیگران، احترام به آزادی، امنیت، شغل، مالکیت و به طور کلی، تمامی حقوق شرعی و قانونی، احترام به پدر و مادر، احترام به رهبران دینی و اجتماعی، پاسداشت آموزههای دینی، رعایت حال ضعیفان، بیپناهان، فقرا، آسیبدیدگان و کوچکترها، همسر، همسایه، تربیت فرزندان و امور دیگری که در آموزههای دینی به طور مفصّل بیان شده و در حقوق اساسی جامعه لحاظ گردیده است. در واقع، مردم هم تکلیف دارند و هم حقوق، و تکالیف آنان از حقوقشان سرچشمه میگیرد.
مسلّم است که برخورداری از حقوق مستلزم دو چیز است: اولاً، رعایت حقوق دیگران و ثانیا، انجام درست تکالیف. اما همیشه هستند کسانی که یا از انجام تکالیف خود سر باز زده و یا حقوق دیگران را محترم نشمرده و به آن تعرّض مینمایند.
علاوه بر این، حکومتها نیز گاه وظایف واقعی خود را فراموش میکنند و یا در افعال خود مقصر هستند. در این هنگام، چگونه میتوان حاکمان را نسبت به وظایفشان آشنا و آنان را وادار به انجام وظیفه نمود. البته، عکس آن هم ممکن است که عدهای تمامیّتخواه و دنیاطلب بدون ملاحظه زندگی دیگران بخواهند در مقابل حکومت دینی ایستاده و تمشیت امور را به نفع خود تغییر دهند یا تکمیل نمایند. در این حال، امر به معروف و نهی از منکر معنای واقعی خود را پیدا میکند.
اما آیا این امر موجب اخلال در آزادی دیگران نمیشود؟ و اساسا امر به معروف و نهی از منکر با فرض آزادی دیگران چه نسبتی دارد؟
ب. ابهام علمی در باب آزادی: تداخل امر به معروف و نهی از منکر با آزادی افراد، همواره یکی از اصلیترین عواملی بوده است که موجب مسکوت ماندن اینگونه فرایض میشود. از یکسو، انسانها بر اساس حقوق اساسی خود که مورد تأیید عقل و عرف و نیز قوانین هر جامعهای از جمله قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز هست، در کلیه امور مربوط به خود آزاد هستند و از سوی دیگر، امر و نهی نیز از امور پذیرفته شده و عقلانی است که البته با آزادی اشخاص در تقابل میباشد.
آزادی اجتماعی، آزادی انسان از غیر خود است، اما آیا این آزادی حدّ و حدودی دارد یا هیچ خط قرمز و منطقه ممنوعهای را برنمیتابد؟ تبیین چنین مسئلهای نیازمند توضیح است.
بیشک، پدیدههای جهان پیرامون ما با انسان تناسب و هماهنگی خاصی دارند که ما انسانها تاکنون توانستهایم به بقای خود ادامه دهیم.
از سوی دیگر، تردیدی نیست که انسان در جهت حفظ و بقای خود تلاش میکند؛ زیرا گاه میان برخی از پدیدههای طبیعت و خواستهای انسان تعارض ایجاد میشود. هر چند این تعارض، تعارض ذاتی نیست، اما طبع طبیعت مایل به حفظ وضع موجود خود است و خواست انسان در جهت تغییر و دگرگونی آن، برای بهرهوری و استفاده بهینه از آن در جهت منافع خود است. این کشمکش میان انسان و طبیعت، که گاه برای آدمیان سنگین تمام میشود، نشان میدهد که انسان، آزادی مطلق در مواجهه با طبیعت پیرامون خود را ندارد.
از سوی دیگر، خودِ قوای طبیعی و غریزی انسان نیز حرکات انسان را تحت تأثیر خود قرار داده و گاه قدرت اراده و انتخاب آزاد را از او میگیرند. در واقع، خواستههای معقول انسان همیشه با تمایلات غریزی او همسو و همراه نیستند. از اینرو، ناگزیر میان آنها درگیری و کشمکش ایجاد میشود. بنابراین، انسان برای حفظ آزادی خود در دو جبهه میجنگد. پس آزادی انسان از ناحیه طبیعت و نیز خواستهها و تواناییهای درونی تحدید میشود.
آزادی اجتماعی، یعنی اینکه در اجتماع از سوی سایر افراد و اجتماع، آزادی داشته باشد و دیگران مانع و رادعی در راه رشد و تکامل او نباشند و جلوی فعالیت سازنده او را نگیرند. نه مورد استثمار قرار گیرد و نه به دیده تحقیر و نه صاحبان قدرت و مقام و طالبان شهرت او را وسیله و ابزاری برای رسیدن به مطامع خود کنند.
این حقیقت در آیات بسیاری از قرآن مجید به صراحت مورد تأکید قرار گرفته است. از آن جمله اینکه خداوند متعال ارزش انسانها را در قدرت و ثروت و نژاد و پست و مقام و موقعیت آنها نمیداند، بلکه آنچه موجب ارزش بیشتر انسانها میشود و کرامت آنان را تضمین مینماید، تقوای آنهاست.54 همچنین یکی از اهداف انبیا، اعطای آزادی اجتماعی به بشر است؛ یعنی افراد را از اسارت، بندگی و بردگی نجات دهند. از قید اوهام، خرافات، جاهلیت و تعصبات و خرافهپرستیها برهانند و راه زندگی انسانی و الهی را به ایشان بنمایانند. این موضوع آنقدر مهم است که بردگی و اطاعت بیچون و چرای از انسانها شرک محسوب میشود. در اصول و فروع و احکام دین نکات بسیاری وجود دارد که ضامن و حافظ آزادی اجتماعی و فردی انسان است. حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «وَ لا تَکُنْ عَبدَ غَیرکَ وَ قد جَعلکَ اللَّهُ حرّا»؛55 برده و بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است.
پس آزادی اجتماعی انسان یک اصل مسلّم و امری مقدّس است، ولی به هر حال انسان موجودی اجتماعی است و طبیعت و سرشت او، او را به زندگی اجتماعی سوق میدهد.
اسلام، جامعه انسانی را مانند کشتی و افراد اجتماع را به منزله سرنشینان کشتی محسوب میکند. اگر کسی مرتکب خلافی شد، مانند آن است که کشتی را سوراخ نموده و مقدّمات غرق همگان را فراهم آورده است. از اینرو، همه انسانها مسئول و موظّف هستند تا از ارتکاب خلاف جلوگیری کنند؛ زیرا در غیر این صورت همه مسئولند. امر به معروف و نهی از منکر، مهمترین عاملی است که میتواند این کشتی را به ساحل نجات رسانده و از خطر غرق شدن نجات دهد.
قانون به تنهایی نمیتواند مانع خلاف و جرم شود. هرچند که این قانون مترقّی و حتی مأخوذ از شرع باشد؛ چراکه حقیقت قوانین عمومی، اعم از الهی و یا غیرالهی تنها در پرتو عمل بدانها معنا و مفهوم مییابند. بنابراین، اگر اراده انسانی از اجرای قانون سر باز زند، دیگر در خارج عملی که قانون با آن منطبق باشد، نیست. اما چگونه و به چه وسیلهای باید ارادهها را، در مرحله اجرای قوانین حفظ نمود و این قدرت را به وجود آورد تا قانون برقرار بماند؟
قوانین دنیای جدید جوامع غربی سکولار و قوانین موضوعه در بسیاری از کشورهای شرقی، اهتمام و توجهی جز تنظیم افعال بر اراده حاکمیت ندارند. آنها درصدد حفظ و تربیت ارادهها نیستند، پس هر گاه ارادههای زنده و هوشمندی باشد، قانون اجرا میشود و اگر ارادهها در اثر انحطاط روحی مردم و سستی قدرت روحی و اخلاقی جامعه بمیرد و یا قوّه خود را در اثر گسترش لهو و لعب از دست بدهد، یا در اثر روبهرو شدن با یک قدرت قویتر از خود، اثر لازم را از دست داده باشد، ملّت به آرزوی خود در اجرای قانون نخواهد رسید.
اما اسلام، روش اجتماعی و قوانین خود را بر اساس اخلاق بنا کرده است و بر تربیت مردم بر اساس موازین اخلاقی اهتمام زیادی نموده است. ضمانت اجرایی قوانین را هم بر عهده تربیت اخلاقی نهاده است. این ضمانت اجرایی همانند پلیسی درونی همواره و در همه جا در نهان، آشکار، خلوت و جلوت همراه انسان بوده و مانع خلاف و خطا میشود.56
گذشت که انسان نمیتواند آزادی مطلق کسب کند؛ چراکه تفکّر اجتماعی انسان موجب میشود که متفکر، اوصاف فردی را جدای از اوصاف اجتماعی به حساب نیاورد، بلکه بداند صلاح فرد، همان صلاح جامعه است و فساد فرد، همان فساد اجتماع و این البته مخالف با عقیده به دو مکتب اصالت فرد یا اصالت جامعه در جهان غرب است.
آزادی مطلق از آن خداست و انسان نمیتواند آزادی کامل به دست آورد. موجود محدود، هیچ چیز آن نمیتواند نامحدود باشد. بنابراین، همانگونه که اشاره شد، انسان ناگزیر است مطیع قوانین اجتماعی باشد.
از آنجایی که اسلام قانون خود را بر اساس توحید و اخلاق اسلامی بنا نهاده و هر امر کوچک و بزرگ را در زندگی فردی و اجتماعی انسان مورد توجه قرار داده است، هیچ چیزی وابستگی متقابل و یا یکسویه به انسان ندارد، مگر آنکه شرع مقدّس اسلام، مستقیم و یا غیرمستقیم در آنجا حضور دارد.
از اینرو، اولاً، این آزادی برای انسان صاحب اندیشه و خرد پسندیده و مقبول است و ثانیا، همو درک میکند که آزادی به معنای مطلق و به معنایی که عمدتا در غرب و در مکاتب بشری مورد نظر است، هرگز با سعادت و سلامت فرد و جامعه سازگار نیست.
آزادی در چهارچوب اسلام که ما موظف به پاسداری از آن هستیم، ایمان دینی و تقوای الهی است که ضامن حفظ و صیانت انسان و و مانع از افراط و تفریط اوست. آزادی بدین معنا و در چارچوب شرع مقدّس، علاوه بر صیانت از حقوق مادی، حقوق معنوی او را نیز رعایت و حفظ میکند. انسان را در قبال همنوعان و حتی سایر جمادات و حیوانات مسئول برمیشمرد، آنچنانکه انسان در برابر آزار و اذیت سایر موجودات، مجرم و شایسته عقاب است و در برابر خیر و نیکی به آنها لایق پاداش.
برای نیل به این هدف مقدس، همه انسانها در مقابل حفظ سلامت جامعه و در جهت تلاش برای تعالی و تکامل فضایل معنوی در جامعه و افراد مسئول هستند و مسئولیت هر کس در حیطه توان و نیز موقعیت اوست. یکی از مهمترین دلایل تشریع احکامی مانند روزه، خمس، زکات، حج، نمازهای جماعت و غیره همین نقشِ تربیتی، اجتماعی آنها و یادآوری مسئولیت همه انسانها در قبال اجتماع است.57
از منظر قرآن، مهمترین عامل از بین رفتن اقوام و ملل گوناگون، سوء استفاده از قدرت و نعمت آزادی است. ملتها و مردمی که در اوج نعمت از فرمان الهی سرپیچی نموده و قانون خداوند را نادیده گیرند، و مرتکب زیانکاری، بیعدالتی و بیدادگری، فسق و فجور شوند، دچار عذاب الهی خواهند شد. این وعده الهی است.58
با عقل، خرد، وجدان و احساس باید پذیرفت که آزادی انسان مشروط و محدود است. بنابراین، هیچ کس نمیتواند مدعی شود که آزادی انسان مطلق است. محدودیت آزادی هم قانون است. حد آزادی در غرب و جوامع غیر دینی، جایی است که به منافع مادّی، جسمی و حیاتی سایر افراد آسیبی نرسد. اما دین و آخرت و سعادت انسان در این جوامع مفهوم و معنایی ندارد.
از منظر اسلام، محدوده آزادی تا جایی است که منافع مادّی، جسمی، حیاتی و معنوی افراد به خطر افتد. از نظر اسلام، آزادی در ظلم، اغوا و فریب دادن مردم و غصب اموال و تجاوز و تعدّی به حقوق افراد و سلب آزادی عموم است. همچنین ظلم به خویشتن و آلودن خود به فساد، فحشا، منکرات، بیهودگیها، خودستیزی و خودکشی و غلتیدن در لذایذ بیحدّ و حصر جنسی و شهوانی و... موجب سلب آزادی دیگران و اجتماع است و مجازات افراد را در پی دارد.
وجوب امر به معروف و نهی از منکر و اعطای حق به همه افراد و آگاه ساختن مردم به حقوق خود، که نوعی تعاون در برّ و تقوا و احتراز از گناه و عدوان میباشد، دلیلی روشن بر عنایت اسلام بر ضرورت وجود آزادی برای امّت اسلام است. این امر به معروف و نهی از منکر میتواند در همه زمینهها از جمله آزادی بیان، قلم، اجتماع و... تجلّی یابد.
ج. عدم تبیین درست از زندگی جمعی: عدم تبیین درست واقعیت زندگی جمعی و تشکیل اجتماع و حکومت از عوامل دیگری است که موجب اخلال در اجرای فرایض دینی است. فهم درست فلسفه حکومت، اجتماع و حقوق عاملی اساسی در انجام تکالیف شرعی و اجتماعی، همچون خمس، زکات، مالیات و امر به معروف و نهی از منکر است.
شکی نیست که برای رسیدن به سعادت، نیازمند توجه به جنبههای فردی و اجتماعی هستیم. زندگی بشر نیازمند نظم و قانون است. انسانی که در یک جامعه فاسد زندگی میکند، دچار بدبختی و هلاکت میشود؛ یعنی سعادت فرد و جامعه از هم جدا نیست و دین اسلام همانگونه که برای سعادت فرد دستور و برنامه دارد، برای سعادت جامعه نیز طرح و برنامه خاصی دارد. از جمله، امر به معروف و نهی از منکر، سرنوشت هر مسلمانی را با مسلمان دیگر پیوند میدهد.
عبادت دارای یک بُعد فردی و شخصی و یک بعد اجتماعی است. امر به معروف و نهی از منکر، دعوت دیگران به برّ و نیکی و برحذر داشتن از شر و بدی است. سکوت در این امر و بیتفاوتی نسبت به آن، موجب مؤاخذه خواهد بود. اگر افراد در برابر مفاسد بیتفاوت باشند، بار سنگین آن بر دوش دولت و حکومت قرار میگیرد. در صورتی که دولت اسلامی باشد، علاوه بر ناتوانی آن از انجام امر به معروف و نهی از منکر، این امر صرفا جنبه صوری و دستوری و نظامی به خود خواهد گرفت و ممکن است روح این عمل از بین برود. پس لازم است همه آحاد جامعه ابتدا ناظر اعمال خود و سپس دیگران باشند.
در حکومت اسلامی نظارت همگانی، ضامن دوام و بقای جامعه و نیروی عظیمی برای مبارزه با مفاسد است. اگر همه مسلمانان با انجام آن، جامعه را سالم سازند، میتوانند بزرگترین مشکلات را حل و دشمن را منکوب کنند.
رمز بقای تمدّنها، حکومتها و ملتها انجام این وظیفه مهم است، همانگونه که در احادیث علت نابودی و هلاکت برخی اقوام، ترک امر به معروف و نهی از منکر دانسته شده است.
از سوی دیگر، اگر حکومت نقش نظارتی و امر و نهی خود را از دست بدهد، ضمن اینکه عمر خود را کوتاه میکند، جامعه نیز به سمت تباهی و گرفتاری در انبوه بحرانها و مفاسد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و اخلاقی میرود. دین در بین مردم کمرنگ و زمینه هجوم اشرار و تسلط بیگانگان فراهم میآید.
در جامعه اسلامی، یکی از وسایل مهم کنترل اجتماعی و جامعهپذیری، اصل امر به معروف و نهی از منکر میباشد که به صورت یک وظیفه شرعی، از کارآیی مؤثری برخوردار است. به گونهای که مردم با احساس تکلیف شرعی، حضور و شرکت فعّال خود را در مقابله با انحرافات و ناهنجاریهای اجتماعی وظیفه دینی خود میدانند.
از اینرو، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک هنجار دینی و یک امر واجب، افراد را با نقش خود در رابطه با تکلیف و حقوق آشنا کرده و آنان را موظف به رعایت انتظارات نقش میکند و این مهم، موجب میشود تا افراد وظیفه و تکلیف خود را انجام داده به سمت تشکیل جامعهای سالم حرکت کنند؛ زیرا جامعهای سالم است که در آن بین تکالیف و حقوق یک رابطه و همبستگی متقابل وجود داشته باشد.
انسان موجودی مختار است و ابزار هدایت و رستگاری برای او وجود دارد. میتواند ورای جبر، مسیر خود را طی کند و از ابزار عقل درونی و بیرونی استفاده نموده و مسیر خود را خود تعیین نماید. اراده انسان بالاتر از جبر است که نه مقهور ظلم شده و نه اختیاری بیحد و حصر دارد که بدون ضابطه عمل کند. اسلام دین اعتدال است، جبر و تفویض در آن راه ندارد. همانگونه که فطرت و سایر ویژگیهای انسان بر اعتدال هستند: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.»59
باتوجه به آنچه بیان شد، امر به معروف و نهی از منکر برای اصلاح جامعه و پیروزی بر مشکلات قرار داده شده و بهترین راه برای سعادت جامعه و فرد است.60
فریضه امر به معروف و نهی از منکر، مصداق دقیق و اساسی نظارت اجتماعی و بهترین شیوه و ضامن اجرایی قوانین الهی و عرفی است. سازوکارهای نظارت اجتماعی به دو شکل رسمی و غیررسمی اعمال میشود. در شکل رسمی، نهادها و افرادی به صورت مستقیم رفتار دیگران را کنترل میکنند که تا حدودی جنبه اجبار دارد؛ مثل قوانین انضباطی در مدارس، دانشگاهها و یا قوانین راهنمایی و رانندگی در جامعه. اما سازوکار غیررسمی به عوامل تأثیرگذار به صورت غیرمستقیم گفته میشود. اصلاح زمینههای فساد در جامعه، مثل حجاب و...، میتواند غیرمستقیم از کشیده شدن به فساد و اعتیاد جلوگیری کند.
امر به معروف و نهی از منکر توسط همه افراد واجد شرایط و مسلمان، بهترین راه پیشگیری و درمان آسیبها و انحرافات اجتماعی است که گاهی با انواع سازوکارهای رسمی مثل ستاد امر به معروف و نهی از منکر، ستاد مبارزه با مواد مخدر، ستاد اقامه نماز، دایره مبارزه با منکرات و... همچنین توسط هر مسلمانی و برخورد با منکر اجرا میشود.61
نتیجه گیری
برای رسیدن به جامعه سالم، که آمال هر انسانی است، در حقوق اساسی هر جامعه روشها و اصول و قواعدی مورد پذیرش و تصویت قرار میگیرد تا در اثر اجرای آنها روابط سالم جمعی پدید آید و زمینههای مناسب برای رشد و تعالی همهجانبه آحاد جامعه فراهم گردد. این اصول و قوانین به طور کامل و در بهترین حالت در دین مبین اسلام وجود دارد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان قانونی برگرفته از شرع مبین دارای چنین ویژگیهایی است که اجرای آن میتواند جامعهای آرمانی را سامان بخشد و زمینه رشد، تعالی و کمال همهجانبه را برای شهروندان فراهم آورد. از جمله این اصول، اصل هشتم قانون اساسی با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» است که دقیقا برگرفته از آیه قرآن و منطبق بر اهداف نظام اسلامی میباشد.
اما همواره در مقابل اجرای قوانین و احکام دینی موانعی وجود دارد که بخشی از آنها، ناشی از فراهم آمدن زمینههای اجرا و بخشی مربوط به مقاومت برخی افراد و برخی دیگر ناشی از دشواری خود عمل است.
در مورد فرایض مذکور هم موانعی وجود دارد که مسئولان امر و حاکمان بایستی هر کدام از موانع را با شیوه مناسب خودش برطرف سازند تا بستر مناسب برای تحقق فرایض مذکور مهیا گردد.
برخی از این موانع معرفتی هستند که بایستی از طریق فعالیتهای فرهنگی برطرف شود.
برخی موانع اقتصادی هستند که مستلزم اختصاص بودجههای خاص است.
برخی همّت و توجه و دغدغه مسئولان امر را میطلبد. هرچند مشکلات گسترده و همهجانبه کشور فراوان است، اما عدم احساس مسئولیت برخی مسئولان نیز مزید بر علت میباشد.
برخی نیازمند تهیه، تدوین و تصویب قوانینی است که باید از سوی قوّه قضائیه و مجلس در جهت رفع این نقیصه اقدام شود.
در نهایت، عزم ملی برای رسیدن به اهداف و فلسفه وجوب فرایض مذکور میبایستی با راهکارهای پیشگفته و راههای دیگری که در تحقیقات و مشاورهها به دست میآید، صورت پذیرد.
-
پى نوشت ها
- 1 دانشجوى دکترى رشته تفسیر قرآن و متون.
- 2ـ توبه: 71.
- 3ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآنالکریم، بىتا، واژه «عرف».
- 4ـ همان، واژه «نکر».
- 5ـ سیدمصطفى حسینى دشتى، معارف و معاریف، 1379، ج 2، ص 504.
- 6ـ ابراهیم: 1.
- 7ـ نور: 35.
- 8ـ حدید: 25.
- 9ـ انعام: 122.
- 10ـ انبیاء: 92.
- 11ـ انبیاء: 105.
- 12ـ آلعمران: 28.
- 13ـ قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، مقدّمه.
- 14ـ بقره: 143.
- 15ـ بقره: 148.
- 16ـ مائده: 2.
- 17ـ حج: 41.
- 18ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، 1348، ج 4، ص 55 و 56.
- 19ـ آلعمران: 110.
- 20ـ نحل: 90.
- 21ـ اعراف: 157.
- 22ـ حج: 41.
- 23ـ توبه: 71.
- 24ـ لقمان: 17.
- 25ـ اعراف: 199 / هود: 116ـ117.
- 26ـ مائده: 79.
- 27ـ آلعمران: 104.
- 28ـ آلعمران: 104.
- 29ـ توبه: 112.
- 30ـ عصر: 1ـ3.
- 31ـ مائده: 63.
- 32ـ توبه: 67.
- 33ـ حج: 41.
- 34ـ نهجالبلاغه، 1379، ح 374.
- 35ـ قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، اصل اول.
- 36ـ همان، ذیل اصل دوم.
- 37ـ همان، اصل سوم.
- 38ـ سیدمحمّد هاشمى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران، 1380، ج 1، ص 250.
- 39ـ جاثیه: 28.
- 40ـ ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، 1368، ج 3، ص 38.
- 41ـ نهجالبلاغه، ح 374.
- 42ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمه، 1384، ص 3705.
- 43ـ ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 24، ص 294.
- 44ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 5، ص 57.
- 45ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، 1408، ذیل آیه 104 سوره آلعمران.
- 46ـ سیدعلى خامنهاى، اجوبهالاستفتائات، 1376، ج 1، ص 304.
- 47ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 93، ص 378.
- 48ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، 1414، ج 11، ص 396.
- 49ـ محمّدبن یعقوب کلنى،کافى، ج 4، ص 59.
- 50ـ نهجالبلاغه، خ 192.
- 51ـ ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 5، ص 44.
- 52ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 11، ص 398.
- 53ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 32، ص 24، به نقل از: عبداللّه جوادى آملى، شکوفایى عقل در پرتو نهضت حسینى، 1381، ص 113.
- 54ـ حجرات: 13.
- 55ـ نهجالبلاغه، ن 31.
- 56ـ براى آگاهى بیشتر، ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، 1366، ج 4، ص 157ـ224.
- 57ـ ر.ک. نهجالبلاغه، خ 83.
- 58ـ اسراء: 15 / عنکبوت: 31.
- 59ـ تین: 4.
- 60ـ ر.ک. احمدرضا بسیج و دیگران، نظارت نخبگان، 1386، ص 288.
- 61ـ همان، ص 101.
-
منابع ...
- ـ بسیج، احمدرضا و دیگران، نظارت نخبگان (در شناخت امر به معروف و نهی از منکر)، نجفآباد، دانشگاه آزاد نجف آباد، 1386.
- ـ جوادی آملی، عبداللّه، شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، قم، اسراء، 1381.
- ـ حرّ عاملی، محمّدبن حسن، وسائلالشیعه، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1414.
- ـ حسینی دشتی، سیدمصطفی، معارف و معاریف، تهران، آرایه، 1379.
- ـ خامنهای، سیدعلی، اجوبة الاستفتائات، قم، مؤسسه فرهنگی ثقلین، 1376، چ پنجم.
- ـ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآنالکریم، بیجا، مکتب المرتضویه، بیتا.
- ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمّدرضا صالحی، قم، بنیاد علمی و فکری علّامه طباطبایی، 1366، چ سوم.
- ـ طبرسی، فضلبن حسن، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، 1408، چ دوم.
- ـ کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهلالبیت (ع)، 1348.
- ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء بیروت، 1403، ط. الثانیة.
- ـ مجموعه قوانین اساسی و مدنی، تدوین هوشنگ ناصرزاده، تهران، خورشید، 1379، چ دوم.
- ـ محمّدی ریشهری، محمّد، میزانالحکمه، قم، دارالحدیث، 1384، چ پنجم.
- ـ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368، چ ششم.
- ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1379.
- ـ هاشمی، سیدمحمّد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دادگستر، 1380، چ سوم.