ترک فعل
چکیده و کلیدواژه انگلیسی
ترک فعل
به عنوان رفتار مجرمانه
عبدالوهاب کریمی1
چکیده
موضوع امکان و عدم امکان ارتکاب جرم از طریق ترک فعل از مسائل مهم و چالشبرانگیز حقوق جزاست که از دیرباز مورد بحث فقها و حقوقدانان بوده است که آیا جرایم علیه تمامیت جسمانی اشخاص که معمولاً با افعال مثبت ارتکاب مییابد، ممکن است در شرایط خاص با ترک فعل نیز تحقق پیدا کند؟ از منظر قانون مجازات اسلامی ایران و یافتههای این تحقیق، این جرایم هم با فعل مثبت و هم با ترک فعل قابل ارتکاب است و واجد عناصر اصلی و ضروری برای تحقق یک جرم میباشد.
هدف اصلی این مقاله اثبات این مطلب است که ترک فعل همانند فعل میتواند عنصر مادی جرم واقع شود. مناقشه و تشکیکی که از سوی بعضی صاحبنظران در این زمینه ابراز شده، قابل پذیرش نیست. این مسئله با روش تحلیلی و توصیفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
کلیدواژهها: جرم ترک فعل، جرم فعل ناشی از ترک فعل، عناصر مادی و معنوی و قانونی، امر عدمی، نتیجه مجرمانه، رابطه سببیت.
مقدّمه
درباره جرم فعل ناشی از ترک فعل اختلاف زیادی بین فقها و حقوقدانان وجود دارد مبنی بر اینکه آیا ترک و خودداری میتواند عنصر مادی جرم قرار گیرد یا نه؟ عدهای با این تصور که ترک و امتناع امر عدمی است و نمیتواند سبب امر وجودی قرار گیرد، به این سؤال پاسخ منفی داده و عدهای هم این جرم را فاقد عنصر قانونی دانستهاند.
از سوی دیگر، یکی از بهترین راههای ایجاد روحیه تعاون و گسترش فرهنگ همکاری در بین آحاد جامعه که در مواقع خطر و اضطرار به یاری همدیگر میشتابند، این است که به لحاظ قانونی ملزم به کمک و همکاری شوند و در صورت امتناع از ادای تکلیف، با ضمانت اجراهای کیفری مواجه گردند.
قرآن کریم مخاطبان خویش را تشویق میکند که در مواقع خطر و اضطرار، بخصوص خطرات جانی، به کمک همنوعان خویش بشتابند و از اقدامی که سبب سلب حیات دیگری شود، خودداری ورزند؛ تا جایی که کشتن یک فرد بیگناه را مساوی کشتن همه انسانها، و نجات جان یک انسان را مساوی نجات همه انسانها دانسته است: «مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا.»2 طبق این آیه شریفه، کسی که دست به عمل نجاتبخش بزند و جان کسی را از خطر مرگ نجات بدهد، مثل این است که همه انسانها را احیا کرده و از مرگ نجات داده است و بعکس، فردی که سبب قتل انسان بیگناهی گردد، اعم از اینکه با فعل ایجابی مرتکب این عمل شود یا سلبی، همانند این است که همه انسانها را کشته است. از این آیه شریفه اهمیت جرم فعل ناشی از ترک فعل به خوبی استفاده میشود.
از اینرو، با توجه به اهمیت جرایم ترک فعلی و نقش
آن در فرهنگسازی جامعه، لازم است این نوع جرایم به طور دقیق از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گیرد. متأسفانه فقها و حقوقدانان، این دسته جرایم را به صورت گذرا مورد بحث قرار دادهاند.
در مقاله حاضر، انواع جرایم ترک فعل، عناصر سهگانه جرم فعل ناشی از ترک فعل و دیدگاه قانون مجازات اسلامی و رویه قضایی و فقهای فریقین درباره این جرم به اختصار مورد بررسی قرار گرفته است.
کلیات و مفاهیم
برای تبیین و معرفی کامل این جرم، تعریف جرم ترک فعل به طور کلی، مقایسه و تمایز آن با جرم فعل، و سپس تعریف انواع جرم ترک فعل لازم و ضروری است که در ذیل، توضیح مختصر هر یک ارائه میگردد:
تعریف جرم ترک فعل
جرم ترک فعل عبارت است از: «امتناع ارادی شخص از انجام فعل ایجابی معین که قانونگذار در شرایط خاص مکلف را در صورت توانایی ملزم به انجام آن نموده است.»
این تعریف از سه عنصر اصلی تشکیل شده است:
الف. امتناع از انجام دادن فعل ایجابی معین. منظور از امتناع این نیست که شخص به طور کلی موضع سلبی اختیار کند، بلکه مقصود آن است که فعل معین واجب را انجام ندهد، اعم از اینکه در هنگام ترک آن فعل دست به اعمال دیگر بزند یا مشغول انجام هیچ کاری نشود. در هر دو مورد، امتناع صورت گرفته است؛ یعنی در زمانی که باید عمل ایجابی موردنظر قانونگذار را انجام میداد، سرگرم کارهای دیگر بشود یا اقدام به هیچ کاری نکند. ولی اگر کاملاً موضع سلبی اتخاذ کند، اما تنها خواسته قانونگذار را انجام دهد ممتنع محسوب نمیشود.3
ب. تکلیف قانونی. امتناع در جایی معنا دارد که عمل ایجابی از نظر قانون بر ممتنع الزامی باشد، وگرنه امتناع مفهوم ندارد. لازم نیست که منشأ این الزام، تنها نص و ماده خاص قانون جزایی یا قانون تکمیلی باشد؛ چون ممکن است مبدأ آن تعهد باشد؛ مثل تعهد شخص برای راهنمایی فردی نابینا یا دادن آب و غذا به فردی زمینگیر در قبال دریافت اجرت معین یا قرارداد نجات غریق با مسئولان استخر به منظور نجات شناگران یا تعهد مربی شنا با افراد تحت تعلیمش. و گاهی منشأ آن قانون است؛4 مثل ماده 1176 قانون مدنی که بر طبق آن، مادر مجبور نیست به طفل خود شیر بدهد، مگر در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد. بنابراین، در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد، مادر از نظر قانون ملزم به شیر دادن نوزاد خویش است. و گاهی منشأ آن اصول و مبانی قانونی5 و گاهی هم عرف و عادت مسلم است.
ج. امتناع ارادی. چون امتناع نوعی از رفتار انسانی است، دارای ویژگی ارادی میباشد و متهم به منظور رسیدن به هدفی خاص آن را انجام میدهد. اگر خودداری شخص ارادی نباشد، امتناع قانونی محقق نمیشود؛ مانند اینکه بیهوش شود یا اکراه مادی مانع انجام عمل مثبت مورد تعهد گردد. برای مثال، اگر مادری در زمانی که باید به نوزادش شیر دهد، بیهوش گردد یا توسط کسی زندانی شود، از نظر قانونی امتناع محقق نشده است.
تمایز جرم ترک فعل و جرم فعل
در ابتدا لازم است این دو نوع جرم را با یکدیگر مقایسه نماییم تا ماهیت و وجوه اختلافشان به خوبی روشن شود. به طور کلی، میتوان گفت: تمایز اساسی این دو نوع جرم در سه امر ظاهر میشود:
الف. جرم فعل همانگونه که از عنوانش پیداست، رفتار مجرمانه ایجابی و مثبت است. مجرم با عمل خودش باعث نوعی تغییر و دگرگونی در محدوده خاصی از عالم خارج میگردد. مثلاً، کسی را با آلت قتاله میکشد و یا مال دیگری را میرباید. ولی جرم ترک فعل، رفتار مجرمانه منفی است؛ یعنی مجرم از انجام وظیفه قانونی خویش خودداری میکند.
ب. جرم فعل در مواردی تحقق پیدا میکند که قانونگذار از انجام عملی نهی کرده باشد؛ از اینرو، در صورت مخالفت و ارتکاب، این جرم به وقوع میپیوندد. ولی جرم ترک فعل در صورتی واقع میشود که قانونگذار افراد جامعه را به انجام کاری ملزم کرده باشد و امتناع آنان از امتثال آن تکلیف، موجب وقوع جرم ترک فعلی میگردد.6
ج. مبنای جرمانگاری در جرایم ایجابی، عدم اضرار به منافع و مصالح فردی و اجتماعی است؛7 یعنی عقل و منطق حکم میکند که افراد از دست زدن به اعمالی منع شوند که به حیات، تمامیت جسمانی، مال و حیثیت افراد ضرر و آسیب میرساند و نظم و امنیت اجتماعی را در معرض اختلال و نابودی قرار میدهد. تمام قانونگذاران و ادیان و مذاهب درصدد کشف و شناسایی اینگونه اعمال هستند تا آنها را به عنوان رفتار مجرمانه و قابل مجازات برای جامعه معرفی کنند. اما اگر عملی واجد ویژگی اضرار به غیر و مصالح جامعه نباشد و در عین حال، قانونگذار آن را مورد نهی قرار دهد و به عنوان جرم به جامعه اعلام نماید، بر خلاف عدالت و انصاف عمل کرده و بدون دلیل آزادیهای مشروع افراد را محدود کرده است.
مکاتب مادی منحصرا ضرر به مصالح مادی افراد و جامعه را به عنوان ملاک و مبنای وضع این نوع جرایم مدنظر قرار میدهند، ولی اسلام علاوه بر مصالح مادی، مصالح معنوی را نیز ملاک و مبنای وضع اینگونه جرایم مورد توجه قرار داده است. مبنا و ملاک جرمانگاری در جرایم ترک فعل محض، در اغلب موارد نیکی به دیگران و ایجاد حس تعاون و همکاری در میان افراد جامعه است؛8 یعنی قانونگذار به منظور تقویت حس تعاون و جلوگیری از قصور و بیتفاوتی افراد در قبال درد و رنج دیگران و مصالح جامعه، افراد را به انجام بعضی از افعال ملزم مینماید و در صورت امتناع، آن را جرم و قابل مجازات اعلام میکند. حال آنکه مبنای جرمانگاری در جرایم فعل ناشی از ترک فعل، علاوه بر هدف تقویت حس تعاون و همکاری، عدم اضرار به حیات و تمامیت جسمانی افراد است.
انواع جرایم ترک فعل
این دسته از جرایم بر دو نوعند:
1. ترک فعل محض
ترک فعل محض عبارت است از امتناع از انجام فعل مثبت که قانونگذار امتثال آن را بر مکلف واجب کرده است. از این تعریف چنین استنباط میشود که عناصر تشکیلدهنده این جرم دو چیز است: یکی، خودداری از انجام فعل مثبت و دیگری، الزام انجام آن از طرف قانونگذار.
رکن مادی این جرم را امتناع صرف از اجرای دستور قانونگذار و انجام تکلیف قانونی، تشکیل میدهد و نیاز به نتیجه ندارد و اگر نتیجهای در پی داشته باشد، اهمیت ندارد؛ چراکه خارج از عنصر مادی جرم است و تارک سبب تحقق نتیجه مجرمانه نیست. از اینرو، در قبال آن مسؤلیت کیفری ندارد. مجازاتْ به خاطر نفس امتناع میباشد.9 این نوع امتناع میتواند عمدی باشد که در این صورت، جرم ترک فعل عمدی تحقق پیدا میکند و یا غیرعمدی باشد که ماحصل آن، جرم غیر عمدی است.
ماده واحده «قانون مجازات» (مصوب خردادماه 1354) که آییننامه اجرایی آن در دی ماه 1364 به تصویب هیأت وزیران رسید در خصوص خودداری از کمک به مصدومان و رفع مخاطرات جانی چنین مقرر میدارد:
هر کس شخص یا اشخاصی را در معرض خطر جانی مشاهده کند و بتواند با اقدام فوری خود یا کمک طلبیدن از دیگران یا اعلام فوری به مراجع یا مقامات صلاحیتدار از وقوع خطر یا تشدید نتیجه آن جلوگیری کند، بدون اینکه با این اقدام خطری متوجه خود او یا دیگران شود و با وجود استمداد یا دلالت اوضاع و احوال بر ضرورت کمک، از اقدام به این امر خودداری نماید، به حبس جنحه تا یک سال و یا جزای نقدی تا پنجاه هزار ریال محکوم خواهد شد. در این مورد، اگر مرتکب از کسانی باشد که به اقتضای حرفه خود میتوانسته کمک مؤثری بنماید به حبس از سه ماه تا دو سال با جزای نقدی از ده هزارریال تا یکصد هزار ریال محکوم خواهد شد. مسئولان مراکز درمانی اعم از دولتی یا خصوصی که از پذیرفتن شخص آسیبدیده و اقدام به درمان او و یا کمکهای اولیه امتناع نمایند به حداکثر مجازات ذکر شده محکوم میشوند. نحوه تأمین هزینه درمان این قبیل بیماران و سایر مسائل به موجب آییننامهای است که به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید.
در بند دو همین ماده آمده است:
هرگاه کسانی که حسب قانون یا وظیفه مکلفند به اشخاص آسیبدیده یا اشخاصی که در معرض خطر جانی قرار دارند، کمک نمایند از اقدام لازم و کمک به آنها خودداری کنند به حبس جنحه از شش ماه تا سه سال محکوم خواهند شد.
نمونههای دیگری از مصادیق این نوع جرم نیز در قوانین ایران وجود دارد که برای رعایت اختصار، از ذکر آنها خودداری میشود.
2. جرم فعل ناشی از ترک فعل
جرایم معمولاً با فعل مثبت تحقق پیدا میکنند؛ مانند سرقت، کلاهبرداری، زنا، خیانت در امانت و...، ولی برخی از جرایم، هم با فعل ایجابی به وقوع میپیوندند و هم با ترک فعل؛ نظیر قتل و سایر اشکال صدمات جسمانی.
در صورتی که اینگونه جرایم با ترک فعل واقع شود، به آن جرم ترک فعل دارای نتیجه و یا جرم فعل ناشی از ترک فعل میگویند. در تعریف آن میتوان گفت: «عبارت است از امتناع مجرم از انجام فعل واجبی که منجر به نتیجه مجرمانه گردد.»10 موارد ذیل، از جمله جرایمی هستند که در این دسته از جرایم قرار میگیرند: خودداری مادر از شیر دادن به نوزادش یا امتناع از بستن بند ناف او در هنگام تولد در صورتی که منجر به مرگ نوزاد شود؛ خودداری پرستار از دادن دارو و تزریق آمپول که موجب مرگ بیمار گردد؛ امتناع زندانبان از دادن آب و غذا به زندانیان که باعث مرگ آنها شود؛ خودداری سوزنبان از تنظیم خطوط قطار که منجر به تصادف و مرگ عدهای از مسافران شود؛ امتناع مربی شنا از نجات شاگردش که در حال غرق شدن است؛ و خودداری راهنمای نابینا از هشدار دادن نسبت به خطری که منجر به مرگ یا جراحت وی گردد.
عنصر مادی این جرم، متشکل از سه چیز است: امتناع و خودداری مجرم، نتیجه مجرمانه، و رابطه سببیت میان امتناع و نتیجه.
تمایز جرایم ترک فعل
تمایز این دو جرم (جرم ترک فعل محض و جرم فعل ناشی از ترک فعل) در سه چیز است:
1. عنصر قانونی جرم ترک فعل محض، عبارت از امر قانونگذار است که انجام فعل معینی را به منظور حفظ حقوق لازمالاستیفا که مقتضی حمایت قانونی است، بر مکلف واجب کرده است.11 در صورت خودداری شخص از انجام این دستور، این جرم تحقق پیدا میکند. عنصر قانونی جرم فعل ناشی از ترک فعل، عبارت از نهی قانونگذار است که تحقق نتیجه مجرمانه نظیر قتل و اضرار به غیر را به شدت ممنوع ساخته و برای آن مجازات تعیین کرده است. در صورتی که شخص با امتناع خویش سبب وقوع این نتیجه مجرمانه شود، جرم فعل ناشی از ترک فعل، تحقق پیدا میکند.12
1. همانگونه که از نام این دو جرم پیداست، لازم نیست جرم اولی دارای نتیجه مجرمانه باشد؛ چراکه نتیجه، خارج از عنصر مادی جرم است و در صورتی که مقرون به نتیجه مجرمانه خاصی باشد، در ماهیت جرم و مجازات آن تأثیری ندارد؛ زیرا سبب آن نتیجه، عامل دیگری است نه تارک فعل. برای نمونه، میتوان عابری را مثال زد که به صورت بیتفاوت از کنار کودک در حال غرق یا فرد مجروح تصادفکرده میگذرد و اقدام به نجات آنها نمیکند. علت مرگ آنان خفگی در آب یا خونریزی شدید میباشد نه خودداری این عابر. از اینرو، از نظر قانونگذار صرف امتناع به دلیل اینکه متضمن ضرر به مصالح فردی و اجتماعی میباشد، جرم است، چه اینکه همراه با نتیجه مجرمانه باشد یا خیر. جرم دومی دارای نتیجه مجرمانه است؛ نتیجه از اجزای کلیدی عنصر مادی است و در صورتی تحقق پیدا میکند و مجازات بر آن مترتب میگردد که منجر به چنین نتیجهای گردد و باید بین ترک فعل و نتیجه آن رابطه سببیت حاکم باشد.
3. جرم اولی تنها با ترک فعل به وقوع میپیوندد، اما جرم دومی هم با فعل مثبت و هم با ترک فعل واقع میشود؛ نظیر قتل که اغلب با فعل مثبت به وقوع میپیوندد، و در بعضی مواقع، با امتناع و خودداری مجرم از انجام فعل نجاتبخش.13
فقها و حقوقدانان در امکان و وقوع نوع اول از جرم ترک فعل، یعنی جرم ترک فعل محض بدون نتیجه، اختلاف ندارند؛ چراکه هم عنصر قانونی مشخص (نص و تصریح قانونگذار بر جرمانگاری ترک فعل معین) دارد و هم عنصر مادی آن مورد بحث و مناقشه قرار نگرفته است؛ چون نفس امتناعْ جرم است و دارای نتیجه مجرمانه نیست تا اشکال شود: ترک فعل که امر عدمی است، چگونه ممکن است سبب ایجاد امر وجودی گردد. اختلاف و مناقشه آنان تنها در نوع دوم است که آیا دارای عنصر مادی و قانونی است یا خیر؟ در این مقاله، تنها نوع دوم مورد بحث قرار میگیرد و در ادامه، هر جا از باب اختصار اصطلاح «ترک فعل» به کار رود، مقصود نوع دوم آن میباشد.
عنصر مادی جرم ترک فعل و دیدگاهها
یکی از قواعد مسلّم حقوق جزا این است که نمیتوان کسی را به صرف قصد ارتکاب جرم، مجازات کرد. باید این نیت مجرمانه در قالب رکن مادی جرم، تحقق عینی پیدا کند. مسلما افعال مثبت نظیر کشتن با چاقو و گلوله، ایراد ضرب و جرح، پرتاب کردن از بلندی، خفه کردن، و مسموم نمودن صلاحیت به فعلیت رساندن این قصد را دارد و رکن مادی جرم قتل محسوب میشود؛ ولی آیا ترک فعل (فعل ناشی از ترک فعل) در شرایط خاصی میتواند رکن مادی جرم قرار گیرد؟
در پاسخ به این سؤال، حقوقدانان و فقها، اتفاقنظر ندارند و دیدگاههای مختلفی در این زمینه ابراز داشتهاند که به طور خلاصه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
1. نفی مطلق
نظریه غالب در حقوق فرانسه این است که تارک مسئول و سبب وقوع نتیجه مجرمانه نیست و ترک فعل و امتناع نمیتواند عنصر مادی جرم واقع شود. دو دلیل برای تأیید این دیدگاه میتوان اقامه کرد:
الف. یکی از شرایط مهم مسئولیت کیفری وجود رابطه سببیت بین ترک فعل و نتیجه مجرمانه است. در موارد ترک فعل، این رابطه وجود ندارد؛ چون ـ برای مثال ـ مرگ کودک غریق و انسان گرسنه، در اثر خفگی در آب یا به دلیل فشار گرسنگی به وقوع پیوسته است نه در نتیجه بیرون نکشیدن از آب یا ندادن غذا از سوی فرد خودداریکننده. به بیان دیگر، فرد تارک در اینگونه موارد مانع مرگ نشده است، در حالی که برای تحقق مسئولیت کیفری، او باید باعث و سبب مرگ شده باشد.14
در پاسخ میتوان گفت: درست است که در همه موارد ترک فعل، رابطه سببیت و استناد بین ترک فعل و نتیجه مجرمانه حاکم نیست و اگر نقش تارک فعل در تحقق نتیجه مجرمانه تنها به این صورت باشد که مانع مرگ مجنیعلیه نشده، این اشکال، بجاست که عدم مانع جزئی از اجزای علت تامه است؛ معقول نیست که تأثیر بقیه اجزا را نادیده گرفت و مرگ را به جزء ضعیف از علت تامه نسبت داد؛ ولی در مواردی که سببْ اقوا از مباشر باشد، عدم مانع جانشین علت تامه میگردد و عرفا تأثیر بقیه اجزا نادیده گرفته میشود. به بیان واضحتر، مباشر جرم به دلیل فقدان عقل، قدرت، اختیار، علم و بلوغ دارای مسئولیت کیفری نباشد. در این صورت، سبب یعنی شخصی که با وجود توانایی از وقوع جرم جلوگیری نکرده، مباشر معنوی ارتکاب جرم محسوب شده و مسئول نتیجه محرمانه میباشد؛ همانند موارد ذیل:
الف. مباشر جرم عامل طبیعی باشد. مانند تلف و خسارت ناشی از ریزش دیوار و ضامن بودن صاحب آن به دلیل آگاهی از خطر ریزش آن و کوتاهی و سهلانگاری او در اصلاح و تعمیر آن.
ب. مباشر جرم جاهل باشد؛ مانند عدم آگاهی راننده لوکوموتیو نسبت به عدم تنظیم خطوط راهآهن توسط سوزنبان که منجر به تصادف دو قطار گردد. در این صورت سوزنبان ضامن است، چون در انجام مسئولیت قانونی خویش تفریط و کوتاهی نموده است.
ج. مباشر جنایت حیوان باشد و مالک آن با وجود آگاهی نسبت به وضعیت خطرناک آن در مراقبت و حراست از آن سهلانگاری کند.
نیز در مواردی که خودداریکننده با تعهد و الزام شخصی حیات مجنیعلیه را وابسته به فعل نجاتبخش خود نماید و مجنیعلیه با خیال راحت به دلیل اعتماد به اقدام نجاتبخش آن شخص دست به اقدام خطرناک بزند؛ مثل تعهد مربی شنا و نجات غریق در قبال نجات شناگران در صورت مواجه شدن با خطر غرق شدن. در این صورت، اگر یکی از شناگران غرق شود مربی و یا نجات غریق ضامن است.
یا به صورت طبیعی حیات مجنیعلیه به انجام فعل نجاتبخش خودداریکننده، منوط بوده و بر اساس قانون ممتنع نیز به انجام اقدام نجاتبخش ملزم باشد. مانند منوط بودن حیات نوزاد نسبت به شیر مادر و خودداری مادر از شیر دادن به او با اینکه میداند کسی دیگر نیازهای حیاتی و غذایی طفل را تأمین نمیکند. در همه این موارد، از نظر عرف و عقلا ممتنع سبب و عامل اصلی نتایج مجرمانه حاصله محسوب میشود نه مباشر. توضیح این مطلب در بخش «ترک فعل از دیدگاه فقهای شیعه» خواهد آمد.
ب. ترک فعل و امتناعْ امر عدمی است و نمیتواند سبب امر وجودی یعنی نتیجه مجرمانه واقع شود. در واقع، ترک فعل لاشیء است و چیزی که حقیقت آن عدم و لاشیء است، قابلیت ایجاد امر وجودی را ندارد. مثلاً، قتل یک پدیده وجودی است و هرگز از امر عدمی ناشی نمیشود. بنابراین، خودداری مادر از شیر دادن به نوزادش، یک امر عدمی است و مرگ نوزاد که پدیده وجودی است، نمیتواند مستند به آن باشد.15
نقد و بررسی: ترک فعل و امتناع در اینجا به معنای کف نفس و خودداری از انجام عمل است که پدیده وجودی و مستند به اراده انسان است، نه ترک فعل صرف که امر عدمی و بلاتأثیر میباشد. به بیان دیگر، اراده یکی از عناصر امتناع و نیرویی نفسانی است که ماهیت ایجابی دارد؛ از اینرو، اگر یکی از عناصر امتناع، امر ایجابی شد، سبب میشود که امتناع ماهیت ایجابی به خود بگیرد؛ چراکه منطقی نیست یکی از عناصر پدیدهای ایجابی باشد و بعد گفته شود که مجموع آن پدیده سلبی است. در واقع، ترک فعل بر دو نوع است: گاهی با اراده مثبت انجام میشود و گاهی صرف عدم انجام است بدون اینکه ارادهای وجود داشته باشد. مثلاً، کسی که مرتکب زنا نمیشود، گاهی زمینه انجام کار برایش فراهم شده و او با اراده و اختیار، بر تمایلات شدید نفسانی خود غلبه کرده و مرتکب آن نمیشود که در حقیقت، یک حرکت ارادی عضوی است (کف نفس). اما گاهی به فکر این مسئله نیست و زمینه برایش فراهم نشده است. از اینرو، امتناع همانند فعل، یک رفتار ارادی است. گاهی اراده، انسان را به انجام عملی وادار میکند و گاهی مانع از انجام آن میشود.16 جانی گاهی با انجام فعل مثبت خارجی میخواهد به هدف مجرمانهاش نایل شود و گاهی با ترک فعل و امتناع از انجام عمل. مثلاً، مادری که میخواهد نوزاد شیرخوارش را بکشد، گاهی او را خفه میکند و یا به رودخانه میاندازد و گاهی از شیر دادن او خودداری میکند و میداند که در این شرایط خاص که نه کس دیگری به او غذا میدهد و نه خود طفل قادر به رفع نیازهای غذایی خویش است، این امتناع منجر به مرگ طفل خواهد شد. از اینرو، خودداری مادر به اندازه فعل کشنده مثبت در مرگ کودک نقش دارد.
علاوه بر آن، ترک فعل، یعنی فقدان مانع از تأثیر، جزئی از علت تامه است. فلاسفه گفتهاند: علت تامه مرکب از مقتضی (سبب) و شرط میباشد و شرط هم به شرط وجودی و عدمی تقسیم میگردد.17 تارک فعل میتوانست با ایجاد مانع از قتل جلوگیری کند، ولی چنین نکرد. بنابراین، در وقوع قتل نقش دارد. اما اینکه در چه شرایط و مواقع تأثیر تارک از نظر عرف به سرحد علت تامه میرسد، به گونهای که قتل مستند به او باشد، در مباحث بعدی روشن خواهد شد.
2. اثبات مطلق
برخی از حقوقدانان آلمانی قایلند که تارک فعل در همه موارد مسئول است؛ چراکه اگر اقدام میکرد، مانع مرگ مجنیعلیه میشد، اما با وجود توانایی و عدم خطر جانی و مالی، از اقدامات لازم برای نجات او خودداری ورزیده است. بنابراین، در نتیجه مجرمانه، هرچند به صورت غیرمستقیم، دخالت دارد.18
نقد و بررسی: درست است که اگر تارک اقدام میکرد، مجنیعلیه از مرگ حتمی نجات پیدا میکرد، اما آیا این عدم اقدام در همه موارد، موجب میشود که مرگ مستند به عدم دخالت او باشد و او قاتل قلمداد گردد؟
مسلما در جایی که ممتنع، سبب اصلی نتیجه مجرمانه باشد و از نظر عرف قاتل به حساب آید، یعنی مرگ مستند به عدم مانع که جزئی از علت تامه است، باشد نه سایر اجزا، این استدلال درست است؛ ولی در مواردی که چنین رابطه سببی و استنادی وجود نداشته باشد، صرف ترک همکاری باعث نمیشود که تارک مجرم به شمار آید. در ادامه، در تبیین دیدگاه مختار خواهد آمد که تنها در شرایط خاصی عدم مانع، جانشین علت تامه میشود و نقش سایر اجزای علت از نظر عرف نادیده گرفته میشود. مثلاً، عابری مشاهده میکند که فردی در رودخانهای در حال غرق شدن است یا در محاصره آتش قرار گرفته، و او با وجود توانایی و نبود خطر، از مساعدت لازم خودداری میکند. در چنین موردی، نمیتوان از نظر عرف قتل را صرفا به دلیل امتناع از کمک، مستند به او دانست.
این دیدگاه از لحاظ زندگی اجتماعی و الزامات اخلاقی و گسترش فرهنگ همکاری، قابل توجیه است؛ چراکه انسان را ملزم میکند تا در هنگام شرایط خطرناک و اضطراری به کمک همنوعان خود بشتابد و منافع فردی خویش را فدای دیگران کند.19 از اینرو، میتوان تارک را به دلیل ارتکاب جرم خاص و عدم کمک به اشخاص نیازمند و در معرض خطر بر اساس موازین فقهی تعزیر و طبق قانون «خودداری از کمک به مصدومین و رفع مخاطرات جانی» مصوب 1354 محاکمه و مجازات کرد، ولی بهخاطراشکالفوقنمیتوان او را مسئول قتل دانست.
3. مسئولیت بر اساس قانون یا التزام شخصی
روتر فرانسوی و فویرباخ آلمانی در اوایل قرن نوزده، این نظریه را ابراز داشتهاند که تارک در صورتی مسئول است که بر اساس قانون یا التزام شخصی، مکلف به انجام عمل نجاتبخش باشد. به عبارت دیگر، مسئولیت تارک فعل ناشی از آن است که وی وظیفه اقدام داشته باشد ولی به این وظیفه خود عمل نکند؛20 چون وقتی قانون انجام عملی را بر شخص ممتنع واجب کرد، نسبت به نتیجهای که مترتب بر امتناعش میگردد، او را مسئول به حساب میآورد؛ زیرا از نظر قانون ملزم به جلوگیری از آن میباشد. از سوی دیگر، وقتی متهم در رابطه با انجام کاری متعهد شد، نسبت به نتیجهای که در اثر عدم ایفای تعهد حاصل میشود، مسئول است.21 برای مثال، اگر شخصی طبق قرارداد، متعهد شده باشد که همواره فرد نابینایی را در اثنای راه رفتن کمک و راهنمایی کند و یا به زمینگیری آب و غذا بدهد، در صورتی که طبق تعهد خویش عمل نکند و اولی به خاطر سقوط در چاهی و دومی از شدت تشنگی و گرسنگی بمیرد، مسئول مرگ آنان خواهد بود.
البته منشأ ایجاد این وظیفه میتواند قانون، قرارداد، وجود رابطه خاص، ایجاد خطر اولیه توسط شخص و سرانجام، پذیرش مسئولیت اختیاری از دیگری از سوی تارک باشد.22
ولی اگر فردی بر اساس قانون یا التزام شخصی، موظف به انجام فعل نجاتبخش نباشد، مسئول قتل نیست، بخصوص اگر مساعدتْ ملازم با خطر جانی یا ضرر مالی باشد. بر این اساس، کسی که مشاهده میکند همسایهاش در خانه خود در محاصره آتش قرار گرفته و او به خاطر عداوت، از گذاشتن نردبان جلوی پنجرهاش برای نجات وی خودداری میکند و میخواهد در اثر شدت سوختگی بمیرد، و یا میبیند که حیوان درندهای میخواهد شخصی را بدرد و او از مساعدت لازم امتناع میورزد، نمیتوان وی (تارک) را قاتل قلمداد کرد.23
نقد و بررسی:
الف. تارک در صورتی مسئول قتل ناشی از ترک فعل است که قبلاً در مرحله واقع، میان امتناع او و قتل ناشی از آن، رابطه سببیت و استناد وجود داشته باشد، وگرنه مسئول دانستن و مجازات تارک برخلاف عدالت و انصاف است. قانون و التزام شخصی و وجود رابطه خاص، نظیر ارتباط فرزندی، نمیتواند چنین رابطه واقعی را ایجاد کند. رابطه سببی یک رابطه واقعی و حقیقی است، نه مخلوق قانون و التزام شخصی.
ب. مواردی که امتناع، مغایر با واجب قانونی یا التزام شخصی میباشد، بر دو نوع است:
1. گاهی سبب نتیجه مجرمانه است؛ همانند امتناع عمدی مادر از شیردادن به نوزادش و خودداری عمدی زندانبان از دادن آب و غذا به زندانیان. در اینگونه موارد، ممتنع بلاشک در صورت وقوع جرم در قبال تحقق نتیجه مجرمانه مسئولیت کیفری دارد.
2. گاهی سبب نتیجه مجرمانه نیست؛ مانند امتناع پلیس از مساعدت به مقتول که سارق در جلو چشمش او را به قتل رسانده است. یا خودداری کسی که متعهد گردیده موانعی را که توسط دیگران به قصد تصادم خودروها در جاده ایجاد شده بردارد. یا امتناع شوهر از گرفتن لیوان مملو از سم یا اسلحه آماده شلیک، از دست همسرش که میخواهد اقدام به خودکشی کند. در اینگونه موارد، ممتنع نسبت به مرگ مجنیعلیه مسئولیت کیفری ندارد؛ چون سبب قتل کسی دیگر است پس مرگ مستند به او نمیباشد.24 تنها میتوان تارک را بر اساس موازین فقهی و «قانون خودداری از کمک به مصدومان و رفع مخاطرات جان» (مصوب سال 1354) مجازات کرد؛ چون این قانون برای تعیین تکلیف افرادی که در وقوع خطر نقش نداشته و سبب نتیجه مجرمانه نیست وضع شده است.25
4. مسئولیت در صورت وجود رابطه سببیت
با توجه به اشکال دیدگاه سوم، حامیان این نظریه گفتهاند که تارک در صورتی مسئول است که علاوه بر تکلیف قانونی و یا التزام شخصی، باید سبب نتیجه مجرمانه نیز باشد. به بیان دیگر، میان امتناع و خودداری او از انجام فعل نجاتبخش و مرگ مجنیعلیه، رابطه سببیت حاکم باشد. در صورت فقدان چنین رابطهای، تارک مسئولیت جنایی ندارد.26
به نظر میرسد رابطه سببیت و استناد بین تارک و نتیجه مجرمانه در مواردی ثابت است که:
اولاً، سبب اقوا از مباشر باشد؛ یعنی مباشر به دلیل فقدان عقل، قدرت، علم، اختیار و بلوغ دارای مسئولیت کیفری نباشد که در این صورت، تارک یعنی سبب، مباشر معنوی محسوب میشود و مسئول نتایج مجرمانه حاصله میباشد. مثل اینکه مباشر عامل طبیعی و یا جاهل باشد یا به طور طبیعی حیات مجنیعلیه منوط به فعل نجاتبخش ممتنع باشد یا التزام شخصی، حیات مجنیعلیه را وابستهای به فعل نجاتبخش خود نماید. در همه این موارد از نظر عرف و عقلا، ممتنع سبب و عامل اصلی نتایج مجرمانه محسوب میشود نه مباشر. این مسئله در بخش «ترک فعل از دیدگاه فقهای شیعه» توضیح داده خواهد شد.
ثانیا، واجد شرایط زیر باشد:
1. انجام فعل از نظر قانون یا التزام شخصی و یا عرف و عادت بر تارک لازم و واجب باشد؛ چون اصولاً جرم ترک فعل در جایی قابل تصور است که تارک ملزم به انجام فعل باشد. معنا ندارد که از یک طرف انسان، ملزم به مساعدت دیگران نباشد و از طرف دیگر، ترک مساعدت و همکاری موجب قتل، جرم محسوب شود. البته منظور از قانون تنها قانون جزا نیست، بلکه شامل قوانین لازمالاجرای دیگر نیز میشود. برای مثال، طبق ماده 116 قانون مدنی «نگهداری اطفال، هم حق و هم تکلیف ابوین است.» همین طور بر اساس ماده 1176 قانون مدنی، هرچند مادر مجبور نیست به طفل خود شیر بدهد، ولی در صورتی که تعذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد، به انجام آن ملزم است. در مواردی که دولت یا اشخاص حقوقی یا حقیقی قراردادهایی را برای انجام وظیفه خاصی با افرادی مثل پزشک، پرستار، سوزنبان قطار، نگهبان زندان و ناجی غریق منعقد میکنند، میتوان گفت که این افراد، به موجب ماده 10 قانون مدنی ملزم به اجرای تعهداتناشیازقراردادهایمذکورخواهند بود.27
بنابراین، در جایی که تارک ملزم به انجام فعل نجاتبخش نباشد، ترک آن، جرم محسوب نمیشود، بخصوص اگر انجام فعل، ملازم با خطر و فداکاری و یا ضرر مالی باشد. برای مثال، عابری که دیگری را در شرف غرق شدن و یا در محاصره آتش مشاهده میکند و از اقدامات لازم به منظور نجات او امتناع میورزد، قاتل قلمداد نمیشود، هرچند آرزوی مرگ او را بنا به دلایلی داشته باشد؛ چون طبق قانون ملزم به اقدامات نجاتبخش نیست.
2. تارک بر انجام فعل توانایی داشته باشد و در صورت فقدان آن، مسئول نیست. بر اساس این شرط، پدری که فرزند خویش را در حال غرق شدن مشاهده مینماید، اما به خاطر ندانستن فن شنا و نیز عدم دسترسی به کسی که از او درخواست کمک نماید اقدام به نجات او نمیکند، قاتل محسوب نمیشود.
3. نتیجهای که در اثر امتناع حاصل میشود، از نظر قانون جرم باشد. طبق این شرط، عدم جلوگیری خودکشی فرزند توسط پدر یا خودکشی زن توسط شوهر، موجب مسئولیت کیفری نمیشود؛ چون اصل خودکشی از نظر قانون جرم نیست تا عدم جلوگیری از آن موجب مسئولیت کیفری ممتنع گردد.
4. عدم مسبوقیت ترک فعل به فعل. در مواردی که ترک فعل مسبوق به فعل باشد جرم مستند به فعل است28 نه ترک آن، که دو صورت دارد:
الف. فعل و ترک فعل توسط یک نفر انجام شده باشد؛ مثل اینکه کسی به دیگری چاقو بزند و از رساندن مجروح به بیمارستان خودداری ورزد و او در اثر جراحت وارده بمیرد. یا کسی دیگری را حبس نماید و از اطعام او امتناع ورزد و او به دلیل گرسنگی جان دهد. بعضی از حقوقدانان ترک فعل مسبوق به فعل را که توسط یک نفر انجام شده باشد از جمله مصادیق جرم فعل ناشی از ترک فعل به حساب آوردهاند29 نه جرم فعل، که درست به نظر نمیرسد؛ زیرا در اینگونه موارد مرگ از نظر عرف، مستند به مقتضی، یعنی فعل، است نه ترک آن؛ چون تأثیر مقتضی قویتر از امتناع میباشد و به همین دلیل، موردْ از مصادیق جرم فعل است نه ترک فعل.
البته در اینگونه موارد، در صورتی نتیجه مجرمانه مستند به فعل سابق بر ترک است که عامل جدیدی ایجاد نشود که این رابطه استنادی را قطع کند، به طوری که بتوان جنایت را به این عامل جدید نسبت داد. مانند اینکه کسی دیگری را در آتش یا در آب بیندازد و او علیرغم توانایی بر نجات خویش، اقدام به خروج ننماید و بمیرد. در اینجا هیچگونه ضمانی بر عهده ملقی نیست؛ چراکه مرگ به سبب ماندن در آب یا آتش، که عامل جدیدی است، حادث شده است نه انداختن در آب یا آتش. اگر مجنیعلیه ماندن را انتخاب نمیکرد فوت میکرد. از اینرو، مرگ مستند به خود شخص است.30
ب. فعل و ترک فعل توسط دو نفر انجام شود؛ مانند اینکه پلیس مشاهده کند قتلی در حال وقوع است، اما برای نجات جان مجنیعلیه اقدام نکند. یا پزشکی از معالجه شخصی در حال مرگ که توسط دیگری مجروح شده است، خودداری ورزد. در همه این موارد، قتل مستند به فعل فاعل است، نه امتناع تارک، هرچند قصد و آرزوی قتل آنها را داشته و انجام عمل نجاتبخش بر او واجب باشد. حتی نمیتوان تارک را شریک در قتل دانست، چه رسد به اینکه مستقلاً قتل مستند به او باشد.31
تشخیص جرم فعل و ترک فعل در همه موارد کار آسانی نیست، بلکه در بعضی مصادیق بسیار ظریف و دقیق میباشد. برای مثال، اگر شخصی از اطعام فرد گرسنه خودداری کند و او از شدت گرسنگی بمیرد، ضامن نیست؛ ولی اگر فرد مضطر بخواهد طعام را بردارد و صاحب آن ممانعت کند و در نتیجه، از گرسنگی بمیرد مالک طعام ضامن است. تفاوت این دو در این است که در اولی، عدم اطعامْ ترک فعل است و میان آن و مرگ مضطر رابطه سببیت وجود ندارد، اما در دومی، جلوگیری از غذا که در حال ضرورت حق اوست، یک نوع فعل است که منجر به مرگ مجنیعلیه شده است و سبب آن محسوب میشود.
عنصر قانونی و معنوی جرم ترک فعل
1. عنصر قانونی
عنصر قانونی ترک فعل عبارت از ماده قانونی است که ایجاد نتیجه مجرمانه را جرم تلقّی کرده است. مثلاً، عنصر قانونی قتل نوزادی که خودداری مادر از ارضاع او منجر به مرگش شده، همان ماده قانونی است که قتل را به طور کلی جرم به حساب آورده و مجازات برای آن در نظر گرفته است؛ چون این مورد هم یکی از مصادیق قتل مجرمانه است. این ماده همانگونه که فعل ایجابی موجب قتل را دربر میگیرد، شامل ترک فعل موجب قتل نیز میگردد؛ چون هدف قانونگذار این است که افراد جامعه از نظر حیات و تمامیت جسمانی در امنیت باشند و سلب حیات جرم محسوب میشود، اعم از اینکه سبب و عامل آن، فعل مثبت باشد یا ترک فعل.
عنصر قانونی ترک فعل مجرمانه، الزام قانونی نیست که شخص را به انجام فعل برای ایجاد مانع به منظور جلوگیری از نتیجه مجرمانه ملزم میکند؛ چون لزومی ندارد که منشأ این الزام، نص و ماده خاص قانون جزایی یا قانون تکمیلی باشد. ممکن است مبدأ آن تعهد باشد؛ مثل تعهد شخص برای راهنمایی آدم نابینا یا دادن آب و غذا به فردی زمینگیر در قبال دریافت اجرت معین یا قرارداد نجات غریق با مسئولان استخر به منظور نجات شناگران یا تعهد مربی شنا با افراد تحت تعلیمش. گاهی هم منشأ آن قانون است؛ مثل ماده 1176 قانون مدنی که بر طبق آن، مادر مجبور نیست به طفل خود شیر بدهد، مگر در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد. بنابراین، در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد، مادر از نظر قانون ملزم به شیر دادن به نوزاد خویش است. و گاهی منشأ آن اصول و مبانی قانونی32 و گاهی هم عرف و عادت مسلم است.
2. عنصر معنوی
جرم ترک فعل میتواند عمدی یا غیرعمدی باشد. اگر تارک، هم عمدا از انجام فعل نجاتبخش امتناع ورزد و هم قصد نتیجه مجرمانه را داشته باشد، در این صورت، امتناع عمدی است؛ مثل اینکه مربی شنا عمدا و به قصد قتل از نجات شاگرد در شرف غرق خود خودداری کند، ولی اگر تارک نه از روی عمد، بلکه به خاطر اهمال و سهلانگاری دست به انجام فعل نجاتبخش نزند، جرم ترک فعل غیرعمدی تحقق پیدا میکند.33
برخی از حقوقدانان گفتهاند: همه جرایم ترک فعلی، غیرعمدی است و اثبات جرم ترک فعل عمدی محال است؛ چون قصد، امر باطنی است و تنها به وسیله مظهر خارجی که فعل ایجابی باشد قابل اثبات است، نه امتناع.34
در پاسخ میتوان گفت: اثبات عمد مشکلی است که به وجود و عدم وجود ترک فعل عمدی ربطی ندارد؛ چون اگر مادری در عالم واقع عمدا از شیر دادن به نوزادش خودداری کند و سبب فوت او گردد، جرم قتل عمدی موجب قصاص را مرتکب شده است. اینکه ما راهی به اثبات تعمد او نداریم، مسئله دیگری است.35 در واقع، این دسته از حقوقدانان بین مرحله اثبات و ثبوت خلط کردهاند. به علاوه، در جرایم ترک فعلی نیز میتوان در مواردی مظهر خارجی قصد و تعمد را پیدا کرد؛ مثل اینکه کسی متعهد به دادن آب و غذا به فرد زمینگیری شده باشد، اما در اثر امتناع از این کار، مجنیعلیه جان خویش را از دست بدهد؛ حال آنکه در کنار او آب و غذای فراوانی یافت شود و مشخص شود وی بر نجات مجنیعلیه توانایی داشته است.
ترک فعل از نظر قانون مجازات اسلامی و رویه قضایی
1. از نظر قانون مجازات اسلامی
از نظر قانون مجازات اسلامی، جرم به دو دسته جرم فعل و جرم ترک فعل تقسیم میشود. در ماده 2 تصریح میکند: «هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب میشود.» با توجه به اینکه قانونگذار اصطلاح ترک فعل را به صورت مطلق استعمال کرده و آن را مقید به جرم ترک فعل محض نکرده است، شامل هر دو نوع جرم ترک فعل میشود. به علاوه، مواد 357، 350 و 360 این قانون که در خصوص سه نوع جرم فعل ناشی از ترک فعل و مجازات آن میباشد، شاهد دیگری بر اطلاق و عمومیت این اصطلاح است و طبق ماده 2، این سه جرم از مصادیق ترک فعلی است که در قانون برای آن مجازات تعیین شده و جرم محسوب میشود.
در تبصره 3 ماده 295 قتل و ضرب و جرحی را که در اثر فعل ناشی از ترک فعل به وقوع بپیوندد تحت عنوان «بیمبالاتی» و «عدم رعایت مقرّرات دولتی»، در حکم شبه عمد تلقّی نموده است و مقرّر میدارد: «هر گاه در اثر بیاحتیاطی یا بیمبالاتی یا عدم مهارت و عدم رعایت مقرّرات مربوط به امری، قتل یا ضرب یا جرح واقع شود به نحوی که اگر آن مقرّرات رعایت میشد حادثهای اتفاق نمیافتاد، قتل و یا ضرب و یا جرح در حکم شبه عمد خواهد بود.» در ماده 714 تصریح میکند: «هرگاه بیاحتیاطی یا بیمبالاتی یا عدم رعایت نظامات دولتی یا عدم مهارت راننده (اعم از وسایط نقلیه زمینی یا آبی یا هوایی) یا متصدی وسیله موتوری منتهی به قتل غیر عمدی شود مرتکب به شش ماه تا سه سال حبس و نیز پرداخت دیه در صورت مطالبه از ناحیه اولیای دم محکوم میشود.»
در ماده 616 نیز تصریح میکند که در موارد ترک فعل، اگر قتلی رخ دهد مسبب ضامن است، نه مباشر: «در صورتی که قتل غیر عمد به واسطه بیاحتیاطی یا بیمبالاتی یا اقدام به امری که مرتکب در آن مهارت نداشته است یا به سبب عدم رعایت نظامات واقع شود، مسبب به حبس از یک تا سه سال و نیز به پرداخت دیه در صورت مطالبه از ناحیه اولیای دم محکوم خواهد شد، مگر اینکه خطای محض باشد.»
«بیمبالات» در لغت به معنای بیتدبیر، بیپروا، لاقید و بیاعتنا آمده است36 و در اصطلاح، به کسی گفته میشود که با سهلانگاری و بیاعتنایی کاری را که یک فرد متعارف به منظور پیشگیری از نتیجه مجرمانهای باید انجام دهد، ترک کند. بنابراین، بیمبالاتی بر خلاف بیاحتیاطی ناشی از ترک فعل است؛ مانند پرستاری که در مراقبت از کودک اقدامات لازم را به عمل نیاورد و موجب مرگ وی گردد.37
مقصود از مقرّرات و نظامات دولتی، هر نوع مقرّرات کلی، اعم از قانون و تصویبنامه یا آییننامه یا دستورکار الزامی است. چنانچه تخطی از این مقرّرات و نظامات منجر به نتیجه مجرمانه گردد، موجب تحقق جرم خطای کیفری میشود؛38 مانند عدم رعایت مقرّرات ایمنی و حفاظتی ناشی از ضوابط قانون کار و به کار بردن وسایلی غیرقانونی که منتهی به وقوع حادثه گردد.39
از این مواد به خوبی استفاده میشود که جرم فعل، یعنی قتل و ضرب و جرح در حکم شبه عمد، ممکن است به خاطر ترک فعل، یعنی بیمبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی، واقع شود.
طبق ماده 316 قانون مجازات اسلامی، جنایت به یکی از سه صورت مباشرت، تسبیب و یا اجتماع این دو ممکن است واقع شود: «جنایت اعم از آنکه به مباشرت انجام شود یا به تسبیب یا به اجتماع مباشر و سبب، موجب ضمان خواهد بود.» از مواد متعدد این قانون استنباط میشود که جرم فعل ناشی از ترک فعل تنها از طریق «تسبیب» (ماده 616 قانون مجازات اسلامی)، آن هم در صورتی که مکلف در انجام فعل نجاتبخش «تفریط» کرده باشد واقع میشود نه از راه «مباشرت».
قانون مجازات اسلامی موادی را به ارتکاب جرم از طریق تسبیب به شکل ترک فعل اختصاص داده است. تعمق در این مواد نشان میدهد که به دلیل فقدان مسئولیت کیفری مباشر، سبب اقوا از مباشر است. از اینرو، در همه این موارد، تارک فعل، که سبب باشد، مسئول است، نه مباشر. برای مثال، ماده 357 درباره مالک حیوانی که به علت کوتاهی در حفاظت آن، به دیگری آسیب رسانده است، میگوید: «صاحب هر حیوانی که خطر حمله و آسیب رساندن آن را میداند، باید آن را حفظ نماید و اگر در اثر اهمال و سهلانگاری، موجب تلف یا خسارت گردد، صاحب حیوان عهدهدار میباشد و اگر از حال حیوان که خطر حمله و زیان رساندن به دیگران در آن هست آگاه نباشد، یا آنکه آگاه باشد ولی توانایی حفظ آن را نداشته باشد و در نگهداری او کوتاهی نکند عهدهدار خسارتش نیست.»
ماده 350 در مورد ضمان صاحب بنا که بر خطر ریزش دیوار آگاه است و در عین تمکن بر اصلاح آن، از انجام اقدامات مقتضی خودداری میورزد، مقرّر میدارد: «هر گاه دیواری را در ملک خود به طور معتدل و بدون میل به یک طرف بنا نماید لکن تدریجا مایل به سقوط به سمت ملک دیگری شود اگر قبل از آنکه صاحب دیوار تمکن آن را پیدا کند ساقط شود و موجب آسیب یا خسارت گردد، چیزی بر عهده صاحب دیوار نیست و اگر بعد از تمکن از اصلاح با سهلانگاری سقوط کند و موجب خسارت شود مالک آن ضامن میباشد.»
در ماده 360 درباره ضمان صاحب سگ که در حفظ و مراقبت آن از آسیب به دیگران کوتاهی کرده است، تصریح میکند: «هرگاه کسی با اذن وارد خانه کسی بشود و سگ خانه به او آسیب برساند، صاحب خانه ضامن میباشد، خواه آن سگ قبلاً در خانه بوده یا بعدا وارد شده باشد و خواه صاحب خانه بداند که آن حیوان به او آسیب میرساند و خواه نداند.»
با توجه به وجود مواد مربوط به جرم فعل ناشی از ترک فعل در قانون مجازات اسلامی، میتوان گفت: ادعای برخی از حقوقدانان مبنی بر اینکه در نظام کیفری ایران مصداقی برای جرم فعل ناشی از ترک نمیتوان یافت،40 درست نیست. برای اثبات این نظریه، گاه به مواد 206، 271 و 295 قانون مجازات اسلامی استناد کردهاند. در هر سه بند ماده 206، در تبیین مصادیق مختلف قتل عمدی، و در بندهای الف و ب ماده 271، درباره قطع عضو یا جراحات عمدی، به «انجام کار» اشاره شده است. بندهای الف و ب ماده 295، در توضیح مفهوم جنایات خطای محض و شبه عمد و بند ج ماده 271، در مورد یکی از مصادیق قطع عضو یا جراحات عمدی، هم به «فعل» و هم به «عمل» اشاره کرده است. بنابراین، طبق این مواد، تنها فعل میتواند موجب تحقق جرم قتل یا ایراد صدمات جسمانی گردد نه ترک فعل.
پاسخ این استدلال این است که اولاً، قتل یا صدمات جسمانی ناشی از ترک فعل از جمله مصادیق این جنایات است و لزومی ندارد که قانونگذار مصادیق همه جنایات را با صراحت بیان کند. ثانیا، مقنن در مواد 206 و 271 در مقام تبیین موارد عمدی بودن جنایات است نه بیان دقیق عنصر مادی جرایم که از باب مثال، این جرایم با انجام فعل تحقق پیدا میکنند نه ترک فعل. ثالثا، از نظر عرف، واژههایی نظیر «فعل» و «انجام دادن کار» معنای اعمی دارد که شامل ترک فعل هم میشود. برای مثال، کسی که با انجام ندادن وظیفهاش باعث نتیجه ناگواری میگردد چه بسا مورد سرزنش دیگران واقع شود. علاوه بر آن، موادی که پیشتر در صدر این بخش مورد استناد قرار گرفتند، شاهد این دیدگاه است که ترک فعل نیز میتواند عنصر مادی جنایات واقع شود.
2. از نظر رویه قضایی
از نظریات مشورتی اداره حقوقی استنباط میشود که این اداره دیدگاه چهارمی را در مورد جرم ترک فعل انتخاب کرده است؛ یعنی اینکه تارک بر اساس قانون یا التزام شخصی، ملزم به انجام فعل نجاتبخش بوده و ترک فعل سبب نتیجه مجرمانه باشد. در ذیل، به چند نمونه از این نظریات اشاره میشود:
در سال 1351 در هشترود، از توابع آذربایجان شرقی، مردی که گمان میکرد همسرش به وی خیانت کرده و طفلی را که در رحم دارد متعلق به او نیست و از مرد دیگری حامله شده است، به پزشک مراجعه مینماید و با تطمیع، او را وادار میکند که به هنگام وضع حمل همسرش از بستن بند ناف نوزاد خودداری نماید. پزشک نیز تحت تأثیر این وسوسه، از بستن بند ناف نوزاد در هنگام وضع حمل امتناع میکند و در نتیجه، نوزاد بعد از چندی فوت میکند. از این اداره درباره عمل منفی پزشک سؤال شد که آیا میتواند عنصر مادی جرم قتل عمد واقع شود یا خیر؟ آیا میتوان پزشک را تحت عنوان قاتل عمد تحت تعقیب قرار داد یا نه؟
این اداره در نامه شماره 73366ـ26/5/51 چنین نظر داده است:
ترک فعل در صورتی که با تمام شرایط زیر همراه باشد، عنصر تشکیلدهنده و محقق جرم قتل عمدی خواهد بود:
1. ترک فعل عامدا و به قصد قتل انسان زنده باشد.
2. رابطه علیت بین ترک فعل و فوت مجنیعلیه وجود داشته باشد.
3. عامل ترک فعل به موجب قوانین و مقرّرات یا قرارداد یا عرف و عادت مسلم، موظف به انجام فعلی باشد که عمدا ترک کرده است.41
در نظریه مشورتی دیگر درباره قتل در اثر ترک فعل (شماره 1089/7 مورخ 17/2/1375) آمده است:
همانگونه که قتل در اثر ارتکاب فعل مانند جرح و خفه کردن و نظایر آنها تحقق مییابد، ممکن است در اثر ترک فعل هم محقق شود. مثلاً، اگر مادری که تعهد شیردادن فرزندش را کرده است به قصد کشتن طفلش به او شیر ندهد تا بمیرد، قاتل محسوب میشود.
هرگاه کسی که طبق مقرّرات (نظامات دولتی) مسئول نجات غریق است، به خلاف مسئولیت و وظیفه خود، از نجات غریق امتناع ورزد و آن شخص در آب خفه شود، ترک فعل وی جرم و مشمول ماده 2 قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومین و رفع مخاطرات جانی مصوب 25/3/1354 است. در این مورد، رابطه، علیت بدین نحو ملحوظ است که مسئول مذکور ضامن پرداخت دیه هم خواهد بود. در صورتی که مسئول نجات غریق مرتکب ترک فعل شود و قصدش حصول نتیجه (خفه شدن غریق) باشد و نتیجه حاصل شود، مسئول یادشده قاتل محسوب است و مجازات قتل عمد را خواهد داشت.42
ترک فعل از دیدگاه فقها
1. ترک فعل از دیدگاه فقهای شیعه
فقها نیز همانند حقوقدانان در مورد ترک فعل اختلافنظر دارند. برخی، از جمله آیهاللّه خوئی، ترک را امر عدمی و حصول نتیجه وجودی را از آن غیرممکن تلقّی میکنند. ایشان در مسئله ترک فعل مسبوق به فعل، نتیجه مجرمانه را مستند به فعل میداند و مینویسد: «فان الموجود انما ینشأ من الموجود و یترتب علیه ولا یستند الی امر عدمی.»43
البته ایشان بر خلاف اصل کلی مزبور، در موارد متعدد دیگر، همانند سایر فقها، تارک را مسئول میداند. برای نمونه، ایشان صاحب حیوان را که در حفظ آن تفریط و کوتاهی کرده و علم به وضعیت خطرناک آن داشته است، مسئول جنایت و تلفاتش تلقّی میکند.44 نیز مربی شنا را که در نجات شاگردش کوتاهی کرده، ضامن میداند و در صورتی که در این مورد تعمّد داشته باشد، او را مستحق قصاص میداند.45 همچنین در مسئله دیوار، در صورتی که آن را در ملک خودش مایل به ملک دیگران بنا کرده باشد یا آن را در ملک غیر بسازد یا در ملک خود و بدون میل به یک طرف بسازد و به تدریج متمایل به سمت دیگری شود و صاحب آن، عالم به خطر ریزش آن باشد و در عین حال که بر اصلاح و تعمیر آن توانایی دارد از انجام اقدامات مقتضی خودداری ورزد، اگر در اثر سقوط موجب خسارت و تلفاتی گردد، مالک آن را ضامن تلقّی میکند.46
فقهای دیگری، از جمله صاحب جواهر میگوید: تارک در صورتی مسئول است که علت و سبب جنایت محسوب گردد؛ یعنی از باب تسبیب قابل مجازات است نه مباشرت: «بل التروک جمیعا لایترب علیها الضمان اذا کان علته التلف غیرها.»47 مفهوم این جمله این است که تارک در صورتی که علت تلف باشد، ضامن است. ایشان توضیح نداده است که در چه مواردی ممتنعْ علت و سبب به حساب میآید، ولی از مثالهایی که همانند سایر فقها برای تارک بیان کردهاند، استنباط میشود ایشان همانند بقیه فقهای بزرگوار تارک را در موارد زیر سبب اصلی نتیجه مجرمانه حاصله میداند:
الف. جایی که سبب اقوا از مباشر باشد؛ یعنی مباشر به دلیل فقدان عقل، قدرت، علم، اختیار و بلوغ دارای مسئولیت کیفری نباشد که در این صورت، تارک، یعنی سبب، مباشر معنوی محسوب میشود و مسئول نتایج مجرمانه حاصله میباشد. بر این اساس، تارک در موارد زیر مسئولیت کیفری دارد:
1. مباشر جنایت حیوان باشد و مالک با اینکه علم به وضعیت خطرناک آن دارد در مراقبت و حراست از آن کوتاهی و تفریط کرده باشد، در این صورت، ضامن جنایت و خسارت آن میباشد. اگر نسبت به وضعیت خطرآفرینی آن جاهل باشد و یا در حفاظت و مراقبتش تفریط و کوتاهی نکرده باشد، مسئول نیست.48
2. مباشر عامل طبیعی باشد؛ مانند اینکه دیواری را به طور صاف و بدون میل به یک طرف در ملک خود بنا نماید، لکن تدریجا مایل به سقوط به سمتی گردد که محل عبور و مرور مردم است؛ چنانچه صاحب دیوار آگاه بر خطر ریزش آن باشد، در حالی که بر اصلاح و تعمیر آن تمکن دارد از انجام اقدامات لازم خودداری ورزد، ضامن خسارات و تلفاتی خواهد بود که در اثر ریزش آن رخ میدهد؛ ولی اگر پیش از تمکن ساقط شود و موجب آسیب و خسارت گردد ضامن نخواهد بود.49
3. مباشر نسبت به عملش که منجر به وقوع جرم میگردد جاهل باشد؛ مثل اینکه سوزنبان از انجام وظیفه خود، یعنی تنظیم خطوط راه آهن خودداری ورزد و موجب تصادم دو قطار و در نتیجه، باعث مرگ و جراحت عدهای از مسافران شود، نسبت به نتایج حاصله، مسئول خواهد بود؛ چون راننده لوکوموتیو در مورد عدم تنظیم خطوط، جاهل است و بلکه اطمینان به خلاف دارد و با اعتماد به سوزنبان که وظیفه خود (تنظیم خطوط) را انجام داده، با خیال راحت، قطار را هدایت میکند. پس سبب، یعنی تارک، اقوا از مباشر است. اگر سوزنبان عمدا و به قصد قتل از انجام وظیفه خود امتناع ورزد، جنایت حاصله عمدی و موجب قصاص خواهد بود.50
ب. به طور طبیعی حیات مجنیعلیه به انجام فعل نجاتبخش تارک منوط باشد و قانون نیز تارک را بر انجام این فعل ملزم و مکلف کرده باشد؛ مثل حیات نوزاد نسبت به شیر دادن مادر. نوزاد قادر به رفع نیازهای اولیه خویش نیست و به طور طبیعی تنها راه ادامه حیات او شیر مادر میباشد. اگر مادری با وجود این وضعیت ناتوانی و ضعف نوزاد و نبود کس دیگری که به نوزاد او شیر بدهد، از شیر دادن به نوزادش امتناع ورزد، مسئول مرگ او میباشد. از اینرو، تفاوتی بین مادری که نوزادش را خفه کند و مادری که از شیر دادن به فرزندش امتناع میورزد و از این طریق میخواهد او را به قتل برساند وجود ندارد؛ چراکه در هر دو صورت میزان تأثیر مادر در مرگ نوزاد یکسان است.
ج. با التزام شخصی، حیات مجنیعلیه را وابسته به خود نماید51 و متعهد به حفظ حیات او در مواقع خطر گردد و مجنیعلیه با اعتماد به اقدام نجات نجاتبخش تارک خود را در معرض خطر قرار دهد. مثل مربی شنا که بر مراقبت از متربیان در هنگام شنا تعهد میکند. اگر یکی از آنان در نتیجه سهلانگاری و تفریط او، غرق شود، ضامن است و اگر ترک مراقبت لازم با قصد قتل همراه باشد، جنایت حاصله عمدی و موجب قصاص خواهد بود.52 یا اگر کسی در قبال اجرت، متعهد به راهنمایی آدم نابینا شود یا ملتزم به تأمین نیازهای اولیه فرد فلجی گردد و به سبب ترک انجام وظایف، اولی در چاهی سقوط کند و بمیرد و دومی از شدت تشنگی و گرسنگی فوت نماید، شخص راهنما و خادم ضامن است؛ چون با این التزام حیات مجنیعلیه را وابسته به خود کرده است و ترک آن فعل سبب اصلی مرگ او میباشد. پرستاری هم که از دادن دارو و تزریق آمپول به مریض خودداری کند با اینکه میداند ـ مثلاً ـ اگر هر هشت ساعت به او آمپول تزریق نکند، او خواهد مرد، و یا زندانبانی که از دادن آب و غذا به زندانیان امتناع ورزد و با این امتناع، سبب مرگ آنان گردد ضامن هستند.
آیهاللّه گلپایگانی در پاسخ به استفتایی درباره چگونگی مسئولیت دیدهبان در قبال مرگ کارگر معدن سنگ در نتیجه اصابت سنگ، مرقوم داشته است:
در فرض مسئله، اگر دیدهبان در اعلام خطر کوتاهی نکرده باشد، کسی ضامن نیست و چنانچه شرکا با اعتماد بر دیدهبان و تعهدی که در نگهبانی داده است مشغول کار شدهاند و او در نگهبانی خود تقصیر کرده او ضامن است.53
در همه این موارد که حیات مجنیعلیه وابسته به ترک فعل نجاتبخش تارک میباشد، او ضامن است و امتناع او سبب اصلی مرگ آنان میباشد.
2. ترک فعل از دیدگاه فقهای اهلسنّت
فقهای اهلسنّت درباره ارتکاب جرم از طریق ترک فعل، اختلاف شدیدی دارند و در مجموع، سه دیدگاه در کتابهای فقهی آنان به چشم میخورد:
الف. امکان ارتکاب جرم با ترک فعل در همه موارد: ابن حزم، رئیس مذهب ظاهری، در المحلی تارک فعل را صرفا به دلیل ترک وظیفه اخلاقی عامی که همه افراد برای کمک به نیازمندان بر عهده دارند، مسئول ارتکاب جرم میداند. برای مثال، او معتقد است که اگر فرد تشنهای از قومی درخواست آب کند و آنان با علم به اینکه او راه دیگری برای دسترسی به آب ندارد، از سیراب کردن او خودداری ورزند تا فرد تشنه بمیرد، آن قوم، بدون توجه به تعدادشان مرتکب قتل عمدی موجب قصاص شدهاند؛ ولی اگر این مطلب را ندانند و فکر کنند که میتواند از جای دیگر آب به دست آورد، اما فرد متقاضی از تشنگی بمیرد، آنان مرتکب قتل خطئی شدهاند. از اینرو، علاوه بر دادن کفاره، عاقله آنها مسئول پرداخت دیه خواهد بود.54
ب. عدم امکان ارتکاب جرم با ترک فعل: در مقابل، ابوحنیفه و بیشتر پیروان او، ترک فعل را به دلیل اینکه امر عدمی میپندارند، موجب مسئولیت کیفری نمیدانند و تنها فعل ایجابی را سبب نتیجه مجرمانه و موجب مسئولیت به حساب میآورند و معتقدند که در همه موارد ترک فعل، فعل، عامل اصلی نتیجه مجرمانه است نه ترک فعل. ابوحنیفه حتی حبسکننده را که از دادن آب و غذا به محبوس خود امتناع ورزیده است، ضامن نمیداند؛ زیرا معتقد است که در چنین حالتی قتل ناشی از گرسنگی و تشنگی بوده است، نه ناشی از حبس شدن قربانی توسط شخص حبسکننده. به بیان دیگر، او در اینگونه موارد رابطه سببیت را موجود نمیداند.55 یا مثلاً، علت مرگ کودک شیرخوار را گرسنگی و تشنگی او میداند نه خودداری مادر از شیر دادن.
ج. مسئولیت در صورت داشتن وظیفه: رؤسای مذاهب سهگانه اهلسنّت یعنی احمد، مالک و شافعی معتقدند: اگر شخصی عمدا با امتناع خودش موجب حادثه مجرمانه گردد، سبب عمدی آن حادثه محسوب میشود و به مجازات آن محکوم میگردد، اما چنانچه بدون قصد موجب آن گردد، سبب غیر عمدی آن تلقّی میشود، مشروط بر اینکه از نظر شرع یا عرف انجام فعل نجاتبخش بر او واجب باشد.
کسی که با امتناع از دادن آب مازاد بر نیازش موجب مرگ دیگری گردد، طبق نظر بعضی از مالکیها، موردْ از مصادیق قتل عمد موجب قصاص، و بر اساس دیدگاه بعضی از حنابله، از مصادیق قتل شبه عمد محسوب میشود.56
نتیجه
مطالب یادشده را میتوان در چند امر خلاصه کرد و چنین نتیجه گرفت:
1. فقها و حقوقدانان، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، درباره وجود یا عدم وجود جرم فعل ناشی از ترک فعل، اختلاف بسیار شدیدی دارند.
2. ترک فعل میتواند در شرایط خاصی عنصر مادی جرم قرار گیرد. تردیدها و اشکالات برخی از صاحبنظران در این زمینه قابل پذیرش نیست.
3. قانون مجازات اسلامی و سایر قوانین متفرقه ترک فعل محض را تنها در موارد مهم وحیاتی، جرم تلقّی نمودهاند.
4. فقهای شیعه در مقایسه با نظرات حقوقی و فقهی سایر مکاتب و مذاهب، دیدگاه مستدل و منطقی را ارائه دادهاند، که این خود یکی از نشانههای عمق و جامعیت این مکتب فقهی و حقوقی است.
-
پى نوشت ها
- 1 کارشناس ارشد فقه و حقوق جزا، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. تاریخ دریافت: 18/7/87ـ تاریخپذیرش: 11/10/87.
- 2 ـ مائده: 32.
- 3 ـ محمودنجیب حسنى، شرح قانون العقوبات اللبنانى، قسم العام، 1984، ص 274.
- 4 ـ همو، شرح قانونالعقوبات القسم العام، 1984، ص 312 / همو، شرح قانون العقوبات اللبنانى، القسم العام، ص 274و275.
- 5 ـ همو، شرح قانونالعقوبات القسم العام، ص 312 / همو، شرح قانونالعقوبات اللبنانى، ص 274و275.
- 6 ـ محمّدزکى ابوعامر، قانون الالعقوبات، القسم العام، 1996، ص 143ـ144.
- 7 ـ منصور اباذرى فومشى، شرح قانون مجازات اسلامى، 1379، ص 22.
- 8 ـ محمّد باهرى و دیگران، نگرشى بر حقوق جزا عمومى، 1380، ص 204.
- 9 ـ محمّدزکى ابوعامر، قانونالعقوبات، القسم العام، ص 145.
- 10 ـ محمودنجیب حسنى، شرح قانون العقوبات اللبنانى، قسم العام، ص 311.
- 11 ـ جندى عبدالمالک، الموسوعة الجنائیه، بىتا، ج 3، ص 26.
- 12 ـ محمودنجیب حسنى، شرح قانونالعقوبات القسم العام، ص 312 / کامل سعید، شرحالاحکام العامة فى قانون العقوبات، 2002، ص 206.
- 13 ـ محمدزکى ابوعامر، قانون العقوبات، القسم العام، ص 144.
- 14 ـ حسین میرمحمّد صادقى، حقوق کیفرى اختصاصى جرایم علیه اشخاص، 1386، ص 290.
- 15 ـ کامل سعید، شرحالاحکام العامة فى قانون العقوبات، ص 207 / سید ابوالقاسم خوئى، مبانى تکملة المنهاج، 1422، ج 42، ص 6 / محمودنجیب حسنى، شرح قانون العقوبات القسم العام، ص 314.
- 16 ـ کامل سعید، شرحالاحکام العامة فى قانون العقوبات، ص 205 و 206 / محمودنجیب حسنى، شرح قانونالعقوبات القسم العام، ص 315 / عباس زراعت، حقوق جزاى اختصاصى 1 جرایم علیه اشخاص، 1385، ص 66.
- 17 ـ محمّدتقى مصباح، آموزش فلسفه، 1379، ج 2، ص 9 / مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، 1376، ج 5، ص 399.
- 18 ـ کامل سعید، شرحالاحکام العامة فى قانون العقوبات، ص 207 / جندى عبدالمالک، الموسوعة الجنائیة، ج 5، ص 691 / مصطفى العوجى، القانون الجناى العالم، النظریة العامّة للجریمة، 1998، جزء اول، ص 413.
- 19 ـ همان، ص 414.
- 20 ـ حسین میرمحمّد صادقى، حقوق کیفرى اختصاصى جرایم علیه اشخاص، ص 30.
- 21 ـ جندى عبدالمالک، الموسوعة الجنائیة، ج 5، ص 691 / کامل سعید، شرحالاحکام العامة فى قانون العقوبات، ص 207.
- 22 ـ حسین میرمحمّد صادقى، حقوق کیفرى اختصاصى جرایم علیه اشخاص، ص 30.
- 23 ـ جندى عبدالمالک، الموسوعة الجنائیة، ج 5، ص 693 / کامل سعید، شرحالاحکام العامة فى قانون العقوبات، ص 207 / محمّدزکى ابوعامر، قانون العقوبات، القسم العام، ص 151.
- 24 ـ جندى عبدالمالک، الموسوعة الجنائیة، ج 5، ص 694.
- 25 ـ حسین میرمحمّد صادقى، حقوق کیفرى اختصاصى جرایم علیه اشخاص، ص 40.
- 26 ـ احمد امینبک، شرح قانون العقوبات الاهلى، 1982، ج 2، ص 453 / نظام توفیق مجالى، شرح قانون العقوبات القسم العام، 1998، ص 82 / محمّدزکى ابوعامر، قانون العقوبات القسم العام، ص 153.
- 27 ـ محمودنجیب حسنى، شرح قانون العقوبات اللبنانى، ص 274 و 275 / حسین میرمحمّد صادقى، حقوق کیفرى اختصاصى جرایم علیه اشخاص، ص 38.
- 28 ـ محمودنجیب حسنى، شرح قانونالعقوبات القسم الخاص، ص 330 و 331.
- 29 ـ حسین میرمحمّد صادقى، حقوق کیفرى اختصاصى جرایم علیه اشخاص، ص 31 و 33 / ایرج گلدوزیان، بایستههاى حقوق جزاى عمومى، 1382، ص 185 / مرتضى محسنى، دوره حقوق جزاى عمومى، 1375، ج 2، ص 134.
- 30 ـ محمّد فاضل لنکرانى، القصاص تفصیل الشریعة فى شرح تحریرالوسیلة، بىتا، ج 1، ص 33 و 37.
- 31 ـ محمّدزکى ابوعامر، قانون العقوبات، القسم العام، ص 153.
- 32 ـ محمودنجیب حسنى، شرح قانونالعقوبات القسم العام، ص 312 / همو، شرح قانون العقوبات اللبنانى، ص 274 و 275.
- 33 ـ محمّدزکى ابوعامر، قانون العقوبات، القسم العام، ص 149 / احمد امین بک، شرح القانون العقوبات الاهلى، ج 2، ص 453 / مصطفى العوجى، القانون الجناى العام النظریة العامّة للجریمة، ص 430.
- 34 ـ جندى عبدالمالک، الموسوعة الجنائیة، ج 5، ص 695.
- 35 ـ محمّدزکى ابوعامر، قانون العقوبات، القسم العام، ص 149.
- 36 ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه، 1372، ذیل واژه «بىمبالات».
- 37 ـ محمّدهادى صادقى، حقوق جزاى اختصاصى 1، جرایم علیه اشخاص، 1382، ص 67.
- 38 ـ محمّدعلى اردبیلى، حقوق جزاى عمومى، 1382، ج 1، ص 249.
- 39 ـ ایرج گلدوزیان، بایستههاى حقوق جزاى عمومى، 1382، ص 186.
- 40 ـ محمّدعلى اردبیلى، حقوق جزاى عمومى، ج 1، ص 221.
- 41 ـ مرتضى محسنى، دوره حقوق جزاى عمومى، ص 135 و 140.
- 42 ـ نظریه مشورتى شماره 1098/7، مورخ 17/2/1375 اداره حقوقى قوّه قضائیه.
- 43 ـ سیدابوالقاسم خوئى، مبانى تکملهالمنهاج، ج 42، ص 7.
- 44 ـ همان، ص 305.
- 45 ـ همان، ص 301.
- 46 ـ همان، ص 303.
- 47 ـ محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، بىتا، ج 43، ص 150.
- 48 ـ سید ابوالقاسم خوئى، مبانى تکملة المنهاج، ص 306 / امام خمینى، تحریرالوسیلة، بىتا، ج 2، ص 568 / محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج 43، ص 130 و 131.
- 49 ـ سید ابوالقاسم خوئى، مبانى تکملة المنهاج، ج 42، ص 303 و 304 / امام خمینى، تحریرالوسیلة، ج 2، ص 567 / محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج 43، ص 115.
- 50 ـ محمّدهادى صادقى، حقوق جزاى اختصاصى 1، جرایم علیه اشخاص، ص 67.
- 51 ـ همان، ص 68.
- 52 ـ محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج 43، ص 107 / سید ابوالقاسم خوئى، مبانى تکملهالمنهاج، ج 42، ص 302.
- 53 ـ سید محمّدرضا گلپایگانى، مجمعالمسائل، بىتا، ج 3، ص 289.
- 54 ـ ابن حزم، المحلى، 1352ق، ج 10، ص 525.
- 55 ـ احمد فتحى بهسینى، الجرایم فى الفقه الاسلامى، 1998، ص 221 / عبدالقادر عودة، التشریع الجنایى، بىتا، ج 2، ص 57.
- 56 ـ عبدالقادر عوده، التشریع الجنایى، ج 2، ص 57.
-
··· منابع
- ـ اباذرى فومشى، منصور، شرح قانون مجازات اسلامى، تهران، خط سوم، 1379.
- ـ ابن حزم، المحلى، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة، 1352ق.
- ـ ابوعامر، محمّدزکى، قانون العقوبات، القسم العام، مصر، ارالجامعة الجدیدة للنشر اسکندرى، 1996.
- ـ اردبیلى، محمّدعلى، حقوق جزاى عمومى، تهران، میزان، 1382، چ پنجم.
- ـ امام خمینى، تحریرالوسیلة، قم، دارالعلم، بىتا.
- ـ امینبک، احمد، شرح القانون العقوبات الاهلى، بیروت، دارالعربیة للموسوعات، 1982، ط. الثالثة، ج 2.
- ـ باهرى، محمد و دیگران، نگرشى بر حقوق جزاى عموى، تهران، علمى و فرهنگى مجد، 1380.
- ـ بهسینى، احمد فتحى، الجرایم فى الفقه الاسلامى، بیروت، دارالشروق، 1980، چ ششم.
- ـ جندى، عبدالمالک، الموسوعة الجنائیه، بیروت، دارالعلم، بىتا، ط. الثانیة، ج 3 و 5.
- ـ حسنى، محمودنجیب، شرح قانون العقوبات القسم العام، بیروت، دارالنهضة العربیه، 1984.
- ـ ـــــ ، شرح قانونالعقوبات اللبنانى، القسم العام بیروت، دارالنهضة العربى، 1984.
- ـ خوئى، سید ابوالقاسم، مبانى تکملهالمنهاج، قم، مؤسسه احیاء آثار الامام الخوئى، 1422.
- ـ دهخدا، علىاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1372.
- ـ زراعت، عباس، حقوق جزاى اختصاصى 1 جرایم علیه اشخاص، تهران، فکرسازان، 1385، چ سوم.
- ـ سعید، کامل، شرح الاحکام العامة فى قانون العقوبات، بیروت، العملیة الدولیة و دارالقافة للنشر و التوزیع، 2002.
- ـ صادقى، محمّدهادى، حقوق جزاى اختصاصى (1) جرایم علیه اشخاص، تهران، میزا، 1382، چ ششم.
- ـ عوجى، مصطفى، القانون الجنائى العام النظریة العامة للجریمة، بیروت، مؤسسه نوفل، 1998، ط. الثانیة.
- ـ عوده، عبدالقادر، التشریع الجنایى، بیروت، دارالکتاب العربى، بىتا.
- ـ فاضل لنکرانى، محمّد، القصاص (تفصیل الشریعة فى شرح تحریرالوسیلة)، قم، مرکز فقهى ائمّه اطهار، بىتا.
- ـ گلپایگانى، سید محمّدرضا، مجمع المسائل، قم، مؤسسه دارالقرآن الکریم، بىتا.
- ـ گلدوزیان، ایرج، بایستههاى حقوق جزاى عمومى، تهران، میزان، 1382، چ هفتم.
- ـ مجالى، نظام توفیق، شرح قانون العقوبات، القسم العام، اردن، مکتبة دارالثقافة للنشروالتوزیع، 1998.
- ـ محسنى، مرتضى، دوره حقوق جزاى عمومى، تهران، گنج دانش، 1375، ج 2.
- ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1379، چ دوم، ج 2.
- ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1376، چ پنجم، ج 5.
- ـ میرمحمّدصادقى، حسین، حقوق کیفرى اختصاصى جرایم علیه اشخاص، تهران، میزان، 1386.
- ـ نجفى، محمّدحسن، جواهرالکلام، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا، چ هفتم.