معرفت، سال هفدهم، شماره دوازدهم، پیاپی 135، اسفند 1387، صفحات 13-

    خانواده از منظر دین و روان‏شناسی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    علی احمد پناهی / *استادیار - پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / a.panahi313@gmail.com
    چکیده: 
    این مقاله با هدف تبیین جایگاه خانواده در آموزه‏های دینی و روان‏شناختی و بررسی تفاوت‏های زن و مرد تدوین یافته است. از این رو، تاکنون در رابطه با جایگاه خانواده از دو منظر مزبور و همچنین تفاوت‏های زن و مرد و اشتراکات آنان، تحقیق و پژوهش جدی صورت نگرفته است. در این مقال، سعی شده این مسئله در منابع دینی و روان‏شناختی به صورت جدی و با روش تحلیلی و توصیفی مورد بررسی قرار گیرد. یافته‏های این پژوهش بسیار ارزشمند و قابل استفاده برای خانواده‏ها، مربیان و برنامه‏ریزان خواهد بود. در این پژوهش به تفاوت‏های عاطفی، روان‏شناختی و گرایش‏های ذاتی هر یک از زن و مرد توجه، و به اشتراکات زن و مرد در حوزه‏های گوناگون پرداخته شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    خانواده از منظر دین و روان‏شناسی

    علی‏احمد پناهی1

    چکیده

    این مقاله با هدف تبیین جایگاه خانواده در آموزه‏های دینی و روان‏شناختی و بررسی تفاوت‏های زن و مرد تدوین یافته است. از این رو، تاکنون در رابطه با جایگاه خانواده از دو منظر مزبور و همچنین تفاوت‏های زن و مرد و اشتراکات آنان، تحقیق و پژوهش جدی صورت نگرفته است. در این مقال، سعی شده این مسئله در منابع دینی و روان‏شناختی به صورت جدی و با روش تحلیلی و توصیفی مورد بررسی قرار گیرد. یافته‏های این پژوهش بسیار ارزشمند و قابل استفاده برای خانواده‏ها، مربیان و برنامه‏ریزان خواهد بود. در این پژوهش به تفاوت‏های عاطفی، روان‏شناختی و گرایش‏های ذاتی هر یک از زن و مرد توجه، و به اشتراکات زن و مرد در حوزه‏های گوناگون پرداخته شده است.

    کلید واژه‏ها: خانواده، ارکان خانواده، مدیریت خانواده، تفاوت‏های عاطفی، روان‏شناختی، جسمانی.

    مقدّمه

    آدمی از نخستین روزهای حضور خود بر عرصه خاک و از همان لحظه‏های آغازین شکوفایی جوانه‏های تأمل و اندیشه بر شاخسار حیات دنیایی، به خوبی دریافته است که تشکیل خانواده و گزینش همسر بهترین و منطقی‏ترین راه برای تبلور سکون و کسب آرامش و مطمئن‏ترین سکوی پیشرفت و بالندگی است. این امر نشانگر این حقیقت است که نیاز به خانواده، یکی از اساسی‏ترین و طبیعی‏ترین نیازهای انسان به شمار می‏آید. بسیاری از مشکلات روانی و خستگی‏های جسمانی حاصل از فعالیت‏های زندگی روزمره توسط یک خانواده و همسر مناسب، التیام یافته و برطرف می‏گردد. به همین دلیل، خانواده یگانه سازمان اجتماعی است که از دیرباز، عمومیت و دوام ویژه‏ای در زندگی بشر داشته است. حتی پیش از تشکیل هر دولت و سازمانی برای تمرکز و مدیریت فعالیت‏های انسان، خانواده شکل گرفته است. اگر چه در طول تاریخ خطراتی برای آن به وجود آمده و تا مرز سقوط نیز پیش‏رفته، ولی به دلیل استحکام روابط انسانی و به دلیل محور بودن در برآورده کردن نیازهای حیاتی انسان‏ها، به کارش ادامه داده و از پراکندگی رهایی یافته است.

    مردم‏شناسان اعتقاد دارند که علت استمرار و دوام خانواده به این دلیل است که این کانون مقدس به آسانی و به بهترین وجه حوایج انسان‏ها را برآورده نموده و نیازهای آنان را برطرف می‏نماید. در رابطه با جایگاه، نقش، ارکان، مدیریت خانواده و تفاوت زن و مرد به عنوان ارکان اصلی خانواده، پژوهش‏هایی انجام گرفته، ولی به صورت جامع و با نگاهی دینی، روان‏شناختی و گسترده، به آن پرداخته نشده است. به همین دلیل در این نوشتار سعی شده با توجه به آموزه‏های دینی و

    روان‏شناختی به مباحث خانواده و تفاوت زن و مرد پرداخته شود. همچنین به هدف بهره‏مندی بیشتر محققان و برنامه‏ریزان و حتی خانواده‏ها، سعی شده مباحث جامعیت و اتقان کافی داشته باشند و نگاهی کاربردی به بحث شده باشد.

    تعریف خانواده

    خانواده در لغت به معنای خاندان، دودمان، خیل‏خانه و تبار آمده است، اما در معنای اصطلاحی آن اختلاف‏نظر وجود دارد و اندیشمندان گوناگون علوم اجتماعی، تعریف‏های متنوعی برای آن ذکر کرده‏اند. هر کدام از این تعاریف به بُعدی از خانواده توجه نموده است. با توجه به هدفی که از نگارش این مقاله وجود دارد و با توجه به منابع اسلامی می‏توان خانواده را چنین تعریف کرد: خانواده کوچک‏ترین و ساده‏ترین و عمومی‏ترین واحد اجتماعی است که بر اساس ازدواج رسمی بین یک مرد و حداقل‏یک‏زن‏تشکیل‏می‏شودوباتولدفرزندان‏توسعه‏می‏یابد.

    نگرش اسلام به خانواده

    خانواده از نگاه اسلام و آموزه‏های دینی، نهادی مقدس، سازمانی حرکت آفرین، ساحلی برای آرامش و بستری برای رشد و تربیت، جایگاه پیشرفت مادی و معنوی و تجلّی‏گاه شکوفایی و بالندگی است. اگر ضروری باشد تا انسان برای نیل به کمال و بهروزی از یک نردبان چند پله‏ای صعود کند و بالا برود، به طور حتم و یقین اولین پله این نردبان ترقی و رشد، تشکیل خانواده است. به همین دلیل، یعنی به دلیل تأثیر شگرف خانواده در شکوفایی و رشد افراد، بیشتر اندیشمندان دینی و بزرگان علوم انسانی واجتماعی‏درباره‏خانواده،توصیه‏هاودستوراتی‏بیان‏نموده‏اند.

    در متون اسلامی و آموزه‏های دینی نیز دستورات سازنده‏ای در رابطه با تعامل همسران و امور خانواده وارد شده است. علاوه بر این، در تمام ادیان الهی نیز به خانواده توجه ویژه شده و برای هدایت آن، قوانینی وضع گردیده است. در آموزه‏های اسلامی به دلیل اینکه آخرین و کامل‏ترین دین الهی است، توصیه‏ها، دستورالعمل‏ها و قوانین محکم، جامع و فراوانی در رابطه با خانواده بیان گردیده است.

    در نگاه تعالیم سازنده اسلام، خانواده کانونی مقدّس، مبارک و مورد رضایت حق تعالی تلقّی شده و مورد ستایش و تمجید خداوند متعال قرار گرفته است. پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهمی‏فرمایند: «در اسلام هیچ بنیانی پیش خداوند محبوب‏تر و ارزشمندتر از بنیان تشکیل خانواده و بنیان ازدواج نیست.»2 این همه تقدیر و تمجید از ازدواج و بنیان خانواده به دلیل آن است که ازدواج منشأ سرنوشت‏ساز خانواده و نقطه شروع یک واحد اجتماعی ستوده است. ازدواج به عنوان سنگ بنای اولیه خانواده و به عنوان عاملی اساسی در شکل‏گیری این نهاد با عظمت بوده و زمینه‏ساز زوجیت و همدلی دو جوان و همچنین بسترساز پیشرفت مادی و معنوی آنان خواهد بود. خانواده‏ای که به دنبال ازدواج بنا نهاده می‏شود به مثابه لنگرگاه امنی است که همسران جوان در بستر آن با اطمینان و صلابت، بر ناکامی‏ها و فراز و نشیب‏های زندگی چیره شده و از وادی‏های شکست، مصمّم و استوار عبور کرده و به سوی اعلا علّیّین (قرب خدا) که همانا مقصود خلقت است،3 پرواز می‏کنند.

    قرآن کریم درباره آرامش و اطمینان‏بخشی خانواده و همسر می‏فرماید: از آیات و نشانه‏های قدرت خداوند این است که برای انسان از نوع و جنس خود، همسرانی آفرید تا در کنار آنان (در خانواده) به آرامش و سکون نیل پیدا کنند و بین آنان دوستی و رحمت قرار داد.4

    خانواده به دلیل ایجاد حس وظیفه‏شناسی و مسئولیت‏پذیری موجب بروز و شکوفایی استعداد همسران شده و آنها را به سوی تلاش، سازندگی و نقش‏پذیری وادار می‏سازد. شهید مطهّری درباره نقش ارزنده خانواده می‏نویسد:

    ... یک‏پختگی و پویایی وجود دارد که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی‏شود، در مدرسه پیدا نمی‏شود، در جهاد با نفس پیدا نمی‏شود، در نماز شب پیدا نمی‏شود. این کمالات را فقط در تشکیل خانواده می‏توان به دست آورد.5

    در آموزه‏ها و تعالیم اسلامی برای این حسّ مسئولیت و تلاش در راه رفاه، بالندگی و پیشرفت معنوی خانواده، پاداش در نظر گرفته شده و حتی به منزله برترین کارها، یعنی جهاد در راه خدا قرار گرفته است.6 خانواده سالم علاوه بر اینکه زمینه ترقّی معنوی، کسب ثواب،7 دوری از گناه،8 شادی، نشاط9 و امنیت می‏گردد، زمینه‏ساز تربیت و تولید نسلی صالح و مطیع پروردگار شده و به این وسیله نیز برکات و الطاف الهی را به طرف خانه و خانواده سرازیر می‏کند. پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهدرباره تولید نسل و تربیت فرزند می‏فرمایند:

    ازدواج کنید و خانواده تشکیل دهید تا صاحب فرزند شوید. به درستی که من به زیادی شما در روز قیامت بر امت‏های دیگر افتخار می‏کنم.10

    این نکته بسیار واضح و روشن است که پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهبه صِرف جمعیت زیاد افتخار نمی‏کند، بلکه مباحات پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهبه دلیل جمعیت و افرادی است که بندگی و اطاعت خدا کرده و به وسیله انجام وظایف دینی و انسانی، به کمالات معنوی نایل شده باشند.

    خانواده گروه کوچکی است که به وسیله پیوند زناشویی بین دو نفر، یعنی یک مرد و یک زن تشکیل و آغاز می‏شود و با تولد فرزندان گسترش یافته و تعاملات ویژه‏ای به خود می‏گیرد. خانواده در بین نهادها و سازمان‏های اجتماعی از ویژگی‏های منحصر به فردی برخوردار است، به گونه‏ای که این نهاد اجتماعی از سویی، طبیعی‏ترین، مهم‏ترین، ارزشمندترین، پردامنه‏ترین، مشروع‏ترین و اثربخش‏ترین گروه اجتماعی بوده و از سوی دیگر، روابط و تعاملات حاکم در آن، بسیار عاطفی، انسانی و صمیمی می‏باشد. خانواده بستری مناسب برای پرورش و تربیت فرزندان و نسل‏های آینده است. اگر چنانچه خانواده‏ای نتواند نقش واقعی خود را ایفا کند و دچار ناهنجاری و مشکل گردد، نه تنها آسیب‏های جدی در درون خود ایجاد می‏کند، بلکه بر تمام جامعه تأثیر منفی خواهد گذاشت؛ چراکه جامعه انسانی قوام و ماهیت خود را مدیون خانواده و اعضای آن می‏باشد.

    به دلیل تأثیرگذاری و نقش زیاد خانواده در ابعاد گوناگون حیات فردی و جمعی، اندیشمندان و نظریه‏پردازان علوم انسانی اجتماعی، به ویژه روان‏شناسان سعی نموده‏اند تا مباحثی را در رابطه با خانواده مطرح نمایند و درباره فواید تشکیل خانواده، آثار، آسیب‏ها و راه‏های استحکام آن سخن بگویند.

    به دلیل اینکه در پی کسب نگرش‏ها و دیدگاه‏های روان‏شناسان درباره موضوع خانواده هستیم، سعی خواهیم کرد تا به نظریات آنان بیشتر توجه داشته باشیم و به آثاروفوایدتشکیل‏خانواده از نگاه روان‏شناسی بپردازیم.

    فواید تشکیل خانواده

    الف. زمینه‏ساز آرامش روانی

    به اعتقاد روان‏شناسان، آرامش و اطمینانی که برای همسران و حتی اعضای دیگر خانواده در محیط خانواده بهنجار ایجاد می‏شود، در هیچ جایی حاصل نمی‏گردد و محیط آن، امن‏ترین و رضایت‏بخش‏ترین بستر برای ارضای نیازهای روانی، به ویژه تأمین آرامش روانی می‏باشد. محبت، غمخواری و پذیرش یکدیگر که از مهم‏ترین مؤلفه‏ها و ضروریات زندگی اجتماعی است، به بهترین وجهی در خانواده تأمین می‏شود.11

    ب. موجب رشد شخصیت

    از آثار مهم دیگر ازدواج و تشکیل خانواده، رشد و تکامل شخصیت است؛ زیرا یکی از زمینه‏های مهم رشد شخصیت، برخورداری شخص از عزت نفس بالا می‏باشد و ازدواج و ارتباط خانوادگی در افزایش عزّت نفس مؤثر است. به دلیل اینکه زن و شوهر و فرزندان به طور معمول موجب حس رضایت‏مندی از زندگی می‏گردند و به واسطه همسر شدن و پس از آن پدر و مادر شدن و احساس مسئولیت کردن، زمینه‏های توسعه وجودی و رشد شخصیت را فراهم می‏سازند. وقتی اعضای خانواده تعامل محبت‏آمیز و صمیمی با دیگران برقرار می‏کنند، این تعامل موجب می‏شود تا دیگران را بخشی از وجود خود احساس کنند و این اتفاق، نوعی توسعه خود است. ژان پیاژه روان‏شناس معروف اروپایی، اعتقاد دارد که حرکت از خود میان‏بینی12 به سویمیان‏واگرایی13 در سیر تحول کودک، دلیل ارتقایشخص به مرحله بالاتر و کمال بیشتر است.14 در ازدواج و خانواده این پدیده به وضوح اتفاق می‏افتد و هر عضوی از خود میان‏بینی به سوی میان واگرایی حرکت می‏کند. از این‏رو، برای همسر و فرزندان و اعضای خانواده ایثار و فداکاری کرده و آنها را جزئی از وجود خود می‏داند.

    ج. عامل سلامت و امنیت اجتماعی

    ازدواج و تأسیس خانواده، برای امنیت جامعه مفید بوده و زمینه جرم و بزهکاری را کاهش می‏دهد. آماری که توسط محققان علوم‏اجتماعی‏ارائه‏شده‏مؤیداین ادعاست. در یک تحقیق میدانی که بر روی پانصد نفر از جوانان انگلستان انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که جوانان پس از تشکیل‏خانواده،کمتربه‏انجام‏کارهای‏مجرمانه‏روی‏می‏آورند و خلاف‏کاری در آنان کاهش چشمگیری پیدا می‏کند.15

    د. بهترین بستر برای رفع نیاز جنسی

    نیاز جنسی یکی از نیازهای اساسی انسان‏هاست که باید ارضا شود. عدم توجه به این بُعد از نیازها، افراد را دچار مشکلات جدی می‏کند.16 خانواده و محیط آن می‏تواند به بهترین صورت و منطقی‏ترین روش، نیاز جنسی همسران را تأمین کرده و آنها را از آسیب‏هایی که در ورای این راه وجود دارد، مصون سازد.

    ه . تقویت و تثبیت صفات جنسی

    عبور از مرحله کودکی و رسیدن به نوجوانی یا جوانی و بزرگ‏سالی، نیازمند دست‏یابی به هویت جنسی و نقش جنسیتی است که این دو بر اثر ازدواج و انتخاب همسر تثبیت می‏شود؛ زیرا وقتی در جامعه به فردی، «همسر» یا «شوهر» خطاب می‏شود، در او این حس به وجود می‏آید که به مرحله بزرگ‏سالی رسیده است و از او انتظار می‏رود تا مثل یک بزرگسال رفتار کند. از این‏رو، احساس مسئولیت بیشتری نموده، سعی می‏کند نقش جنسی خود را بهتر انجام دهد. در واقع، دختر و پسر به واسطه ازدواج، به شناخت خود، عمق می‏دهند و زنانگی17 ومردانگی18 خویش را ابراز می‏کنند و به بسیاری ازدل‏مشغولی‏های دوران کودکی و نوجوانی خود پایان می‏دهند و باورها و ارزش‏های محوری جامعه را در درون خود تثبیت کرده، نسبت به آن متعهد می‏شوند؛ در نتیجه، خود را از پراکندگی نقش‏ها رهانیده، به انسجام در هویت جنسی روی می‏آورند. به بیان دیگر، ازدواج همانند ساختاری می‏ماند که پیوسته زنان و مردان را تحت تأثیر قرار می‏دهد تا به رفتار خود شکل منطقی دهند و از همه مهم‏تر، موجب می‏شود تا احساس زن و مرد بودن در آنان تقویت گردد.19

    و. ایجاد بستری مناسب برای پرورش فرزند

    کانون خانواده، بستری مناسب برای تربیت عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، ذهنی، جسمانی و مهارتی فرزندان است. در این کانون پر مهر، فرزندان به نحو مطلوبی رشد کرده و به بالندگی می‏رسند. هیچ مکانی نمی‏تواند نیازهای تربیتی فرزندان را همانند خانواده برآورده سازد. تحقیقات نشان می‏دهد فرزندانی که به واسطه روابط جنسی نامشروع یا لقاح مصنوعی ـ بدون برقراری یک ازدواج رسمی ـ به وجود می‏آیند، مشکلات عاطفی بسیاری دارند. همچنین بروز بیمارهای روانی، خودکشی، اعتیاد و غیره در میان فرزندان طلاق و خانواده‏های از هم گسسته و نامتعادل، بیشتر است.20

    ارکان اولیه خانواده

    هسته مرکزی و پایه‏های اساسی خانواده و ارکان نخستین آن را در تمام خانواده‏ها (هسته‏ای21 یا گسترده22) زن و شوهر تشکیل می‏دهند. یک زن و یک مرد به وسیله ازدواج قانونی و شرعی و حتی ممکن است در بعضی کشورها بدون ازدواج قانونی و شرعی و یا دست‏کم بدون ازدواج شرعی با همدیگر زندگی کنند و خانواده جدیدی را پایه‏ریزی نمایند.

    زن و شوهر (همسران) محور و ارکان اصلی خانواده بوده و سایر اعضای خانواده (فرزندان) بر مدار آنها شکل می‏گیرند و عضو خانواده می‏شوند. زن و شوهر به عنوان محور اصلی خانواده علاوه بر وظایف همسری که نسبت به یکدیگر دارند، باید نقش والدینی را نیز ایفا نموده و بتوانند بین نقش همسری و والدینی به گونه‏ای سازگاری ایجاد کنند تا مشکلی به وجود نیاید. اگر چنانچه اشکال و آسیبی در روابط همسران و یا مشکلی در ایفای نقش همسری و والدینی پیش آید، در سایر اعضای خانواده که اعضای ثانوی (غیر اصلی) هستند نیز تأثیر گذاشته و همدلی، همکاری و استحکام لازم برای یک خانواده را تحت تأثیر قرار می‏دهد.

    از این‏رو، خانواده‏ای که ارکان اولیه آن، یعنی زن و شوهر از سلامت جسمانی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی متعادل و قابل قبولی برخوردار است، با خانواده‏ای که‏ارکان‏اولیه‏آن‏این‏گونه‏نباشد،تفاوت‏اساسی‏خواهدداشت.

    سلسله مراتب در خانواده

    خانواده همانند دیگر واحدهای اجتماعی دارای یک سلسله مراتب است. در هر واحد اجتماعی و هر سازمان رسمی و غیررسمی، هر شخص دارای جایگاه و نقش ویژه‏ای است.

    اگر جایگاه و حوزه اختیارات و وظایف افراد در یک سازمان و اداره یکسان باشد، آن سازمان به اهداف خود نیل پیدا نمی‏کند و به گسستگی می‏گراید. اگر در خانواده نیز به عنوان یک اداره و جامعه کوچک، سلسله مراتب وجود نداشته باشد و جایگاه افراد تعیین نگردد، آن خانواده به سامان مطلوبی نمی‏رسد. بسیاری از کارشناسان خانواده همانند مینوچین (Minuchin) و جی هی لی (Jay Hailey)، وجود سلسله مراتب روشن و صریح درون خانوادگی را از مسائل ضروری در کارآیی خانواده می‏دانند. مینوچین که یکی از نظریه‏پردازان و متخصصان خانواده و خانواده درمانی است، اعتقاد دارد که معیار سلامتی و بهنجاری خانواده این است که هر کس در جایگاه و نقش متناسب با خود قرار داشته باشد. ایشان هدف از روش درمانی خود در خانواده را، نشاندن والدین و همسران در پست فرمان کنترل خانواده و ایفای نقش‏های ویژه و اداره خانواده اعلام می‏کند.23

    در آموزه‏ها و تعالیم اسلام به صورت جدی و بنیانی بر لزوم رعایت سلسله مراتب در خانواده توصیه گردیده و به دلیل حفظ مصالح خانواده و اقتدار بیشتر در مدیریت بهینه آن، به برخی از اعضای خانواده نقش‏های ویژه‏ای واگذار شده است. اگر چنانچه نقش و مسئولیتی به شخصی واگذار شود و در کنار آن اقتدار و اختیارات لازم وجود نداشته باشد، این کار لغو و بیهوده بوده و ثمره‏ای در پی نخواهد داشت. در اداره خانواده نیز باید مسئولیت‏ها و نقش‏ها همراه با اقتدار کافی و اختیارات کافی باشد. در خانواده، والدین به ویژه پدر، بیشترین نقش‏ها و مسئولیت‏ها را به عهده دارد. از این‏رو، باید از اختیارات بیشتری نسبت به سایر اعضا که نقش کمتری دارند، برخوردار باشد. در راستای تحقق این مهم (اختیارات والدین) در تعالیم اسلامی، از سویی بر مدیریت و اختیارات ویژه پدر تأکید شده، به گونه‏ای که پدر را به عنوان مدیر و سرپرست خانواده معرفی نموده است24 و از سوی دیگر، اطلاعات و پیروی از والدین، به ویژه پدر را ضروری و واجب دانسته و نافرمانی از آنان را فقط در صورت اصرار پدر و مادر بر گناه و شرک به خدا جایز دانسته است.25 البته در این صورت نیز (شرک و گناه والدین) برخورد مؤدبانه با والدین ضروری شمرده شده است. در آموزه‏های دینی، علاوه بر اطاعت فرزندان از والدین، به اطاعت زن نیز از مرد و شوهر خود، توصیه گردیده و از وظایف شرعی و اخلاقی زن تلقی شده است. پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهدر این زمینه می‏فرمایند: «حقوق شوهر بر عهده زن آن است که از او اطاعت کند، در مقابلش نافرمانی ننماید، صدقه‏ای از اموال شوهر بدون اجازه او ندهد، روزه مستحبی فقط با اجازه او بگیرد و از منزل بدون اجازه شوهر خارج نشود.» در ادامه حدیث به ایشان عرض شد: چه کسی بزرگ‏ترین حق را بر عهده زن دارد؟ فرمود: همسرش.26

    وجود اقتدار و هیبت برای مرد علاوه بر جنبه مدیریتی مطلوب، خواسته زن نیز می‏باشد و خانم‏ها دوست دارند تا همسرشان مردی با اقتدار و قوی باشد تا بتوانند به او تکیه کرده و اعتماد قلبی پیدا کنند. در این زمینه حضرت علی علیه‏السلاممی‏فرمایند: «اگر زن، مرد را صاحب اقتدار و قدرت ببیند، بهتر است از آنکه او را در حال شکستگی و ضعف ببیند.»27

    در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، ماده 1105 با الهام از آیات قرآن و سخنان معصومان علیهم‏السلام ریاست خانواده از نقش‏ها و وظایف شوهر اعلام شده است.28

    اگر خانواده رئیس نداشته باشد و زن و مرد در اداره امور آن برابر باشند، این خانواده دچار هرج و مرج می‏گردد و قعطا زن و شوهر در اموری اختلاف پیدا خواهند کرد و این اختلاف در تربیت فرزندان و اداره امور منزل، آسیب‏های جدی خواهد رساند. آیت‏اللّه مصباح با الهام از قرآن کریم و روایات معصومان علیهم‏السلامو سخنان اندیشمندان درباره‏اداره‏منزل‏وجایگاه‏مردوزن بیان می‏کنند:

    یکی از اصول حاکم بر خانواده این است که وظیفه سرپرستی خانواده به مرد واگذار شده است. در زندگی خانوادگی، گاهی مشکلات و اختلاف نظرهایی پیش می‏آید که از طریق مشورت و اظهار عواطف حل نمی‏شود و اگر این اختلاف ادامه یابد، آرامش خانواده و پایه‏های زندگی را متزلزل می‏کند. از این‏رو، برای پیشگیری از متلاشی‏شدن زندگی خانوادگی، لازم است برای این‏گونه مسائل، چاره‏اندیشی شود. در آموزه‏های دینی این مسئولیت (سرپرستی خانواده) به مرد واگذار شده تا استحکام خانواده حفظ گردد. ایشان در ادامه بیان می‏دارند: در خانواده، زن و فرزندان باید سرپرستی مرد را بپذیرند و غیر از جنبه قانونی و حقوقی، از نظر اخلاقی نیز باید احترام پدر خانواده را رعایت نمایند؛ زیرا هر جمعی به مدیر نیاز دارد و یک نفر باید در موارد لازم، تصمیم بگیرد وگرنه خانواده به گسستگی و پراکندگی می‏گراید. این یک نفر، پدر خانواده است و این فرد شرایط و ویژگی‏های احراز این نقش را دارا می‏باشد.29

    البته پر واضح است که ریاست خانواده مسئولیتی در جهت ثبات و مصالح خانواده و در راستای پیشرفت خانواده می‏باشد و این امر موجب امتیاز و برتری برای شوهر نیست. این مسئله در واقع یک مسئولیت اجتماعی و نقشی ویژه برای شوهر است تا بتواند نیازهای جسمانی، روانی، تربیتی اعضای خانواده، به ویژه همسر را تحقق بخشد و خانواده را به سوی بالندگی، رفاه و کمال رهنمون شود. پدر باید در چارچوب موازین اخلاقی و شرعی در خانواده امر و نهی کند و در همین چارچوب حرکت نماید و حق هیچ‏گونه بی‏عدالتی، تبعیض، سوء استفاده و غیره را ندارد.30

    مشترکات و تفاوت‏های زن و مرد

    بدون تردید، انسان اعم از زن و مرد یکی از پیچیده‏ترین و پر رمز و رازترین مخلوقات خداوند است؛ زیرا این موجود کوچک، عالمی بزرگ از شگفتی‏ها و ظرافت‏ها را در خود جای داده است. انسان تنها مخلوقی است که به دلیل دارا بودن شرایط ویژه (اراده و اختیار) می‏تواند به عالی‏ترین درجات کمال نایل شود و یا به پست‏ترین درجات (حتی پایین‏تر از حیوانات) سقوط نماید. آگاهی از تمام ابعاد و ویژگی‏ها و توانمندی‏های این مخلوق پر رمز و راز، کاری بس مشکل است و زمانی که مشخص شود عناصر این مخلوق ـ یعنی زن و مرد ـ نیز دارای تفاوت‏های زیادی هستند، این مشکل دو برابر می‏شود. درباره توانمندی‏های انسان، به ویژه درباره تفاوت‏ها و مشترکات زن و مرد از زمان‏های بسیار دور مباحثی مطرح بوده است و هر کدام از نظریه‏پردازان و اندیشمندان حوزه‏های گوناگون علوم انسانی، موضوعاتی را مطرح نموده‏اند. برای مثال، زیست‏شناسان به بررسی تأثیر کروموزوم‏ها و آنزیم‏ها و کارکرد اعضای بدن زن و مرد پرداخته و روان‏شناسان به تفاوت‏های ذهنی، احساسی و رفتاری زنان توجه نموده و در علوم گوناگون این جریان ادامه داشته است. آنچه در این بحث مورد نظر است اشاره به تفاوت‏های جسمانی، ذهنی، عقلی و روانی زن و مرد و همچنین مشترکات آنها می‏باشد.

    اشتراکات زن و مرد

    زن و مرد در مواردی با همدیگر اشتراکاتی دارند و در موارد زیادی نیز تفاوت دارند. در این مقاله به نمونه‏هایی از اشتراکات زن و مرد اشاره می‏شود:

    الف. مشترکات جسمانی

    زن و مرد در بسیاری از جنبه‏های ظاهری و اندام‏های داخلی با هم اشتراک دارند. اشتراک در راست قامتی، دست، پا، چشم، دهان، ابرو، گوش و اندام‏های فیزیولوژیکی مثل قلب، کبد، کلیه‏ها، نظام تعادل حیاتی، نظام تعرق، سلول‏های حسی و عصبی از موارد این تشابهات است. گرچه کارکرد بعضی از نظام‏های داخلی بدن زن با مرد تفاوت دارد، ولی این نظام‏ها در جنبه‏های ظاهری شبیه همدیگر هستند.

    ب. مشترکات سرشتی

    بر اساس آموزه‏های اسلامی و منطق قرآنی، زن و مرد از حقیقت و سرشتی31 واحد برخوردارند؛ یعنی گوهر وجودی و انسانی آنان تفاوتی ندارد. از منظر قرآن کریم این تفکر و اندیشه که مرد از سیرتی آسمانی و الهی (روحانی) برخوردار است و میل به صعود و کمال دارد و زن از سیرتی شیطانی و زمینی (پست) سرشته شده است، مردود تلقّی شده و خط بطلان بر آن کشیده شده است؛ حتی قرآن کریم با لحنی نکوهش‏آمیز از فرهنگ جاهلی که پسران را بر دختران ترجیح می‏دادند، یاد می‏کند.32

    درباره خلقت زن و مرد و اشتراک آنان در اصل خلقت آیات متعددی وجود دارد که شاید مهم‏ترین و صریح‏ترین آنها آیه‏ای است که می‏فرماید:

    ای مردم، تقوا پیشه کنید در مقابل پروردگاری که شما را از نفس واحدی آفرید و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق کرد و از این دو صنف (آدم و حوا) مردان و زنان فراوانی پدید آورد.33

    این آیه به صراحت بیان می‏کند که همه انسان‏ها اعم از زن و مرد از یک نفس (حقیقت) آفریده شده‏اند. مرحوم طبرسی، می‏نویسد: مراد از نفس در این آیه به اجماع مفسّران حضرت آدم است.34 از ادامه آیه نیز می‏توان قرینه‏ای بر وحدت سرشت زن و مرد به دست آورد و آن این است که در آیه می‏فرماید: همسر آن «جنس» را از جنس او قرار داده و از آن دو نفر (آدم و حوا) مردان و زنان فراوانی به وجود آورد. در واقع، انتساب خلقت همه انسان‏ها به آدم و حوا بیان‏کننده این نکته است که همه انسان‏ها، اعم از زن و مرد از یک ریشه و اصل سرچشمه می‏گیرند و گوهر آفرینش آنها به یک گوهر برمی‏گردد؛ یعنی تمام انسان‏ها از همان طینتی که آدم خلق شده، آفریده شده‏اند و همگی فرزندان آدم هستند. علّامه طباطبائی در تفسیر آیه مزبور (نساء آیه 1) می‏فرماید: ظاهر آیه «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» این است که همسری از نوع مرد آفرید و همه انسان‏ها به دو فرد همانند و مشابه بازگشت دارند. ایشان همچنین می‏فرماید: واژه «مِنْ» در آیه «نشویه» است؛ یعنی منشأ چیزی را بیان می‏کند. این آیه همانند آیات دیگری35 است که به آفرینش زن و مرد پرداخته‏اند و مرادشان اشتراک زن و مرد در حقیقت انسانی است. بنابراین، سخن بعضی از افراد که می‏گویند: «زن از آدم مشتق شده و جزیی از آدم است»، سخنی بی‏دلیل بوده و آیه بر آن دلالت ندارد.36

    از امام صادق علیه‏السلامسؤال شد گروهی می‏گویند: حوّا از دنده چپ آدم آفریده شده، فرمود: «خدا از این نسبتْ پاک و منزّه است. آیا خداوند توان نداشت برای آدم همسری بیافریند که از دنده او نباشد تا راهی برای ملامتگران به دست ندهد که بگویند آدم با خودش ازدواج کرد؟»37

    ج. اشتراک در کمال‏طلبی

    زن و مرد در تمام استعدادهای کمال با هم مشترک بوده و تفاوت آشکاری ندارند. به عنوان نمونه، ابزارهای کمال، اراده، اختیار، ابزارهای شناخت، فهم، بینش، وجود راهنما و مانند آنهاست که خداوند متعال همه اینها را به مرد و زن عنایت فرموده است و زمینه تکامل را به هر دو داده است. خداوند متعال به هر دو جنسْ قدرت اراده و اختیار عنایت کرده و پیامبران را برای هدایت هر دو جنس فرستاده است. همچنین خداوند متعال ابزارهای شناخت مثل چشم، گوش، فؤاد و عقل را به همه ارزانی داشته است. قرآن کریم در سوره نحل آیه 78 وقتی درصدد بیان نعمت‏های شناخت است، زن و مرد را مخاطب قرار می‏دهد و هر دو را به این نعمت توجه می‏دهد و می‏فرماید:

    خداوند شما را (زن و مرد) از شکم مادرانتان خارج نمود، در حالی که هیچ چیز نمی‏دانستید و برای شما گوش و چشم و فؤاد قرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید.

    د. اشتراک در هدف غایی آفرینش

    از نگاه قرآن کریم هدف نهایی و غایی از آفرینش انسان، رسیدن به کمال و قرب پروردگار متعال است. البته این هدف به وسیله آزمایش و مکلّف شدن انسان‏ها و در نتیجه بندگی خداوند حاصل می‏شود. قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید: «جن و انس را نیافریدیم، جز برای اینکه مرا بپرستند و عبادت کنند (تا به کمال برسند).»38

    از امام صادق علیه‏السلام درباره این آیه سؤال شد، حضرت فرمود: یعنی برای بندگی کردن خلق شدند. راوی می‏گوید گفتم: همه یا بعضی؟ حضرت فرمود: همه بندگان برای بندگی و عبادت خلق شده‏اند.39

    در این آیه چند نکته قابل توجه است: اولاً، همه انسان‏ها را شامل می‏شود (چه زن و چه مرد)؛ یعنی همه برای بندگی خدا خلق شده‏اند و هدف نهایی از خلقت انسان‏ها اطاعت پروردگار و ستایش او بوده است؛ ثانیا، خداوند متعال از باب رحمت واسعه خودخواسته تا همه انسان‏ها به وسیله عبادت و بندگی به کمال و سعادت و قرب به خدا نیل پیدا کنند و در این مسئله نیز بین زن و مرد تفاوتی‏نیست و هرکدام‏می‏توانندبه‏واسطه‏اطاعت‏پروردگار و گردن نهادن به دستورات او به سعادت ابدی برسند.

    ه . اشتراک در تکلیف واشتراک در کیفر و پاداش

    در نگاه تعالیم آسمانی بین زن و مرد در دریافت پاداش الهی و برخورداری از ثواب اعمال، فرقی وجود ندارد و هر کدام به اندازه تلاش و فعالیتی که دارند از بهره‏های معنوی و پاداش الهی برخوردار می‏شوند. قرآن کریم در این‏باره می‏فرماید: «من (پروردگار) مزد و پاداش هیچ کسی از شماها را ضایع نمی‏کنم، چه مرد باشد و چه زن.40 (یعنی پاداش همه محفوظ است).»

    و در جای دیگر می‏فرماید: «هر کس ـ از زن یا مرد ـ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزه‏ای، حیات [حقیقی ]می‏بخشیم و مسلما به آنان پاداشی بهتر از آنچه انجام داده‏اند خواهیم داد.»41

    و. اشتراک در تکریم پروردگار

    خداوند متعال در قرآن کریم انسان را برترین آفریدگار خود معرفی نموده است و به انسان در مقایسه با سایر جنبندگان امتیازاتی داده و او را مورد تکریم قرار داده است. گرچه این امتیازات از ناحیه خداوند عنایت شده و تکوینی می‏باشد و ربطی به افعال اختیاری انسان ندارد ـ که انسان در اثر کار اختیاری می‏تواند بدترین یا بهترین جنبده روی زمین باشد ـ ولی انسان این شایستگی را داشته که مورد عنایت حضرت حق واقع شود و در این امر هم فرقی بین زن و مرد وجود نداشته باشد. از آیاتی که به کرامت انسان (چه زن و چه مرد) اشاره دارند، آیه 70 از سوره اسراء است که می‏فرماید: به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب‏ها] نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده‏های خود برتری آشکار دادیم.42

    درباره آیه مزبور، گرچه نظریات گوناگونی وجود دارد، ولی همه آنها این مسئله را قبول دارند که در مورد تکریم الهی بودن انسان، فرقی بین زن و مرد نیست.43

    تفاوت‏های زن و مرد

    گرچه در بحث قبلی به چند اشتراک درباره زن و مرد اشاره شد، ولی باید توجه داشت که با وجود این اشتراک‏های فراوان تفاوت‏های عمده‏ای نیز میان این دو وجود دارد که در حوزه‏ها و در ابعاد گوناگونی قابل طرح است. در اینجا به مهم‏ترین آنها اشاره می‏گردد.

    الف. تفاوت‏های زیستی و جسمانی

    بین زن و مرد علاوه بر تفاوت‏های جسمانی ظاهری مثل تفاوت در آلت، سینه، الگوی صورت، بدن، تفاوت‏های جسمانی درونی فراوانی وجود دارد. تفاوت زن و مرد از دنیای رحم آغاز می‏شود و از همان ابتدا پسرها دارای دو کروموزوم جنسی XYو دخترها دارای دو کروموزوم XXهستند. سلول جنسی ماده (تخمک) همواره دارای کروموزوم Xاست، اما سلول‏های جنسی نر (اسپرم) گاه دارای کروموزوم X و گاه دارای کروموزوم Y است. اگر اسپرم دارای کروموزوم Xتخمک را بارور نماید، فرزندْ دختر وگرنه پسر خواهد بود.

    در بدن زن هورمون‏های استروژن بیشتر ترشح می‏شود و غلبه دارد، در حالی که در بدن مرد هورمون‏های آندروژن بیشتر ترشح می‏شود و همین هورمون‏ها نیز موجب صفات مردانه و زنانه می‏گردد.44

    پسرانْ اسکلت حجیم‏تر، مغز، شش و قلب‏های بزرگ‏تری دارند و از رشد ماهیچه‏ای بیشتری برخوردارند و با افزایش سن در فعالیت‏هایی که نیاز به مهارت‏های حرکتی دارد، برتری خود را نشان می‏دهند. در نقطه مقابل، رشد جسمی دختران، چه در ابتدای تولد، چه در زمان راه افتادن و چه هنگام بلوغ زودتر از پسرهاست. مقاومت آنان در مقابل بیماری‏ها بیشتر بوده و کمتر از پسرها آسیب‏پذیر هستند.45 مقاومت پسران در برابر حوادثی مانند جدایی والدین یا فوت یکی از آنها و در برابر بیماری‏های اوایل تولد یا دوران رشد کمتر از دختران است و بیش از دختران، مستعد ناهنجاری‏های دوران رشد، از قبیل ابتلا به صرع و فلج مغزی هستند.46 توانایی زنان و مردان در قوای بینایی و شنوایی هم تا حدودی متفاوت است. چشمان مردان بزرگ‏تر از زنان است و برای دیدی تونل مانند و دور طراحی شده است، اما دایره دید زنان وسیع‏تر از مردان است و می‏توانند در یک لحظه چیزهای بیشتری را در حوزه دید خود قرار دهند و این به دلیل آن است که سفیدی چشم زنان بیش از مردان است و سیگنال‏های مختلف بصری را دریافت و ارسال می‏کنند.47

    دستگاه تناسلی زن از پیچیدگی خاصی برخوردار بوده و همچنین مسائلی همچون، قاعدگی، تحولات هورمونی، آبستنی، زایمان، شیردهی، یائسگی را نیز در خود دارد. استخوان‏بندی زن به ویژه در قسمت‏های جمجمه و لگن با مرد تفاوت عمده دارد، به گونه‏ای که به وسیله استخوان‏ها می‏توان جنسیت را تشخیص داد. علاوه بر آن، بین دستگاه ادراری، قلب و ریه نیز تفاوت‏هایی وجود دارد.48

    ب. تفاوت‏های روان‏شناختی

    بیشترین تفاوت‏های بین زن و مرد تفاوت‏های روان‏شناختی است و همین تفاوت‏های روان‏شناختی است که به طور عمده موجب تفاوت‏های رفتاری و مانند آن در زنان و مردان می‏گردد. زن و مرد در بیشتر ویژگی‏های روان‏شناختی با هم متفاوت هستند؛ مهم‏ترین آنها عبارتند از:

    1. تفاوت در تمایلات جنسی: رفتارها و تمایلات جنسی از مواردی است که زن و مرد در آن تمایز آشکاری دارند. تحقیقات نشان می‏دهد که مردان به دلایل تفاوت فیزیولوژیکی،49 تمایل بیشتری به مسائل جنسی دارند. مؤسسه «کینزی» که بزرگ‏ترین نهاد تحقیقاتی در موضوع مسائل جنسی است، در تحقیقات خود نشان داده که میل به ارتباط با زنان متعدد در نهاد مرد تعبیه شده است.50 در بیشتر جانوران میل جنسی نر بیش از ماده است که این نکته‏ای با اهمیت برای بقای نسل تلقّی می‏شود.51 تحریک جنسی در مردان در مقایسه با زنان سریع‏تر، آسان‏تر و با فراوانی بیشتر صورت می‏گیرد. مردان سریع‏تر از زنان تحریک می‏شوند و بیشتر از طریق بینایی این تحریک‏پذیری اتفاق می‏افتد. از این‏رو، تصاویر جنسی و صحنه‏های جذاب و زنان زیبا، آنان را بیشتر تحریک می‏کند. زنان غالبا دیر تحریک می‏شوند و تحریک‏پذیری آنان بیشتر به وسیله قوّه شنوایی و لامسه است.52 از این‏رو، کلمات محبت‏آمیز و تحریکات بدنی آنان را بیشتر تحریک می‏کند.53

    در متون دینی نیز اشارات فراوانی به مسئله تفاوت جنسی شده است که از مهم‏ترین آنها عبارتند از:

    الف) میل جنسی مردان از نظر کمّی برتر و میل جنسی زنان از نظر کیفی برتر است. امام علی علیه‏السلام فرمودند: «همت و تلاش حیوانات شکمشان و تلاش زنان به دست آوردن مردان است.»54

    امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «خداوند صبر ده مرد را به زن داده است، ولی به هنگام تحریک و هیجان به اندازه ده مرد شهوت دارد.»55

    حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: «خداوند متعال برای شهوت ده جزء خلق کرده که نُه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است.»56

    ب) زنان در مقایسه با مردان در برابر ارضا نشدن نیازهای جنسی بردبارترند. امام صادق علیه‏السلام در این‏باره می‏فرمایند: «خداوند به زنان لذت جنسی دوازده نفر و صبر دوازده نفر عنایت کرده است.»57

    ج) زن و مرد از نظر تحریک‏پذیری جنسی متفاوتند؛ مردان سریع‏تر از زنان تحریک می‏شوند و بیش از زنان از طریق بینایی به تهییج جنسی می‏رسند. پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهمی‏فرمایند: «وقتی خواستید با همسرتان زناشویی داشته باشید عجله نکنید.»58

    و در روایت دیگری امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «وقتی یکی از شما خواست با همسرش زناشویی داشته باشد، قبلش ملاعبه و تحریک جنسی داشته باشد، به درستی که این کار نیکو و پسندیده است.»59

    د) حس حسادت جنسی مربوط به زنان و حس غیرت مربوط به مردان است. امام صادق علیه‏السلام در این‏باره می‏فرمایند: «غیرت مربوط به مردان است و وجود این صفت در زنان، حسد می‏باشد و خداوند به دلیل غیرت مردان، حرام کرده بر زنان مگر یک شوهر را، ولی برای مردان چهار زن را اجازه داده.»60

    به دلیل همین تفاوت‏های جنسی و تفاوت در تحریک‏پذیری‏هاست که در روایاتْ توصیه به ملاعبه، اظهار محبت و امثال آن شده است. روان‏شناسان اعتقاد دارند که اگر زن در برقراری روابط جنسی بهره کافی و طبیعی را نگیرد در برقراری مجدّد آن بی‏رغبت شده و رفتارهای روانی ناهنجار از خود نشان می‏دهد. همچنین زنان نیازمند هستند علاوه بر درک توانایی مرد برای روابط جنسی، کلمات محبّت‏آمیز، اطمینان‏بخش، اظهار عشق و جملات عاطفی بشنوند و نیاز دارند تا مردان این کلمات را به زبان جاری کنند و علاقه قلبی کافی نیست.61

    جان‏گری در این زمینه می‏گوید: بیشتر مردان از گفتن چنین جمله‏ای (من دوستت دارم) اکراه دارند. آنها فکر می‏کنند تکرار این جملات، همسرتان را آزرده یا خسته می‏کند، اما باید بدانند تکرار جملات محبت‏آمیز هیچ‏گاه اثر بد ندارد. زمانی که مرد این جملات را به زبان می‏آورد مثل این است که به همسرش این امکان را می‏دهد که فرایند دوست داشتن را احساس کند.62 پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرمایند: «اگر مردی به همسرش بگوید دوستت دارم هیچ‏گاه از قلب زن بیرون نمی‏رود.»63

    2. تفاوت عاطفی: زنان با مردان در بُعد عواطف و احساسات نیز تفاوت‏های آشکاری دارند. روابط اجتماعی قوی‏تر، نوع دوستی بیشتر، صمیمیت فراوان، توجه زیاد به دیگران و حمایت زیاد از سایرین از ویژگی‏های زن‏ها می‏باشد. زنان به طور طبیعی به احساسات لطیف‏تر و عواطف ملایم و ظریف مجهز هستند. مغز دختران در مقابل انسان‏ها و چهره‏ها حساسیت بیشتری دارد، از این‏رو، زنان نسبت به همدردی و همدلی بسیار حساسند، اما مغز پسران در مقابل اشیا و اشکال واکنش بیشتری نشان می‏دهد، از این‏رو، برای ساخت نظام، مناسب هستند. ویژگی همدلی و عواطف زنانه سبب می‏شود که بتوانند بهتر و سریع‏تر تغییرات احساسی و عاطفی دیگران را حس کنند، راحت‏تر افکار و احساس خود را با دیگران سازگار نمایند و با راحتی بیشتری از دیگران مراقبت کنند. زنان در مرزگشایی از ارتباطات غیر کلامی، حالات چهره و احساس حالات دیگر، از مردان قوی‏تر می‏باشند. گفت‏وگو و تبادل‏نظر برای پسران وسیله‏ای برای انتقال پیام است، اما برای دختران بیشتر ابزاری برای ارتباط عاطفی و همدلی است. دختران بیشتر دستخوش احساسات می‏شوند و در مهار احساسات و مخفی نگه داشتن آن توانایی کمتری دارند.64 زنان قدرت سازگاری و انعطاف بیشتری دارند، از این‏رو، هنگام برقراری رابطه با مرد تسلیم وی شده و خود را با او وفق می‏دهند. در مسائل عشق تقریبا همیشه زن است که قلمرو مرد را می‏پذیرد و نه بر عکس. شهید مطهّری با به کارگیری واژه «رأفت» و با بیان تفاوت میان شهوت و رأفت، این ویژگی را از شاهکارهای آفرینش و چیزی فراتر از حس استخدام و منفعت‏طلبی می‏داند و می‏نویسد:

    گرچه علاقه زن و مرد یکدیگر طرفینی است، اما بر خلاف اجسام بی‏جان، این جسم کوچک‏تر (زن) است که جسم بزرگ‏تر را به سمت خود می‏کشاند. خلقت هدفمند، مرد را مظهر طلب و عشق و زن را مظهر محبوبیت، عواطف و معشوقیت قرار داده است.65

    به دلیل عاطفی بودن زنان، آنها معمولاً در علوم استدلالی و مسائل خشک عقلانی به پای مردها نمی‏رسند، ولی در ادبیات، نقاشی، شعر و سایر مسائلی که با ذوق و احساسات مربوط است دست کمی از مردها ندارند. جان‏گری می‏گوید: به دلیل عاطفی‏تر بودن زنان، آنها از شوهرشان بیشتر دلسوزی می‏خواهند، در حالی که مردها بیشتر اعتقاد و اعتماد همسرشان را می‏خواهند. وقتی مرد نشان می‏دهد که به احساسات همسرش و به آنچه در دل او می‏گذرد اهمیت می‏دهد، زن حس می‏کند که شوهرش نگران و دلواپس و غمخوار اوست.66

    دانشوران اسلامی، به ویژه در عصر حاضر با بهره‏گیری از روایات به ویژگی‏های عاطفی و احساسات سرشار زنان تأکید کرده‏اند. تا آنجا که علّامه طباطبائی زن را دارای حیات عاطفی دانسته است و آیت‏اللّه جوادی آملی احساسات زنانه را موجب پیشتازی زن در سلوک معنوی و عرفانی می‏داند. آیت‏اللّه مصباح نیز بر این باور است که تفاوت در کارکرد عقلی زن و مرد حاصل از غلبه احساسات و عاطفه در زنان است، نه ضرورتا وجود ضعف در استعداد عقلی.67

    در کلام ائمّه اطهار علیهم‏السلام نیز به برتری عاطفی زنان اشاره‏هایی شده است که نمونه‏هایی ذکر می‏گردد:

    پیامبر گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرمایند: «چه خوبند فرزندان دختر! اهل ملاطفت (عواطف)، کمک و یاری‏کننده، انس‏گیرنده، با خیر و برکت و اهل پاکیزگی.»68

    امام صادق علیه‏السلام می‏فرمایند: «حضرت ابراهیم از خداوند طلب دختر نمود تا پس از مرگش بر او بگریند و عزایش را گرم و با شور نگه دارند.»69

    دختر به دلیل عاطفه و احساس زیاد، نسبت به دیگران، به ویژه پدر و مادر اظهار لطف و عاطفه بیشتری می‏کند.

    3. تفاوت در علایق و گرایش‏ها: از دیگر ویژگی‏های روانی زنان، علاقه به زیبایی و دلبستگی به زیورآلات و مظاهر دنیوی است که این ویژگی در مردان کمتر مشاهده می‏شود. همچنین خودآرایی، خودنمایی، پوشیدن لباس‏های توجه‏برانگیز، علاقه به دوستی‏های انفرادی (بر عکس پسران)، تجمّل‏گرایی در امور زندگی و حتی در چیدن سفره و پخت غذا، از ویژگی‏هایی است که زنان با مردان تفاوت آشکاری دارند.70 حتی در گرایش به بازی‏ها و نوع تفریحات بین زن و مرد تفاوت وجود دارد و دختران بیشتر به بازی‏های آرام، سبک، لطیف و احساسی روی می‏آورند و پسران به بازی‏ها و ورزش‏های خشن و سنگین. زنان در بروز و ظهور عصبانیت نیز با مردان متفاوت بوده و عصبانیت خود را بیشتر به شکل غیرمستقیم، یعنی مقاومت منفی که گاه به شکل قهر، کینه‏توزی، سکوت یا شایعه‏پراکنی است ظاهر می‏سازند، در حالی که مردانْ عصبانیت خود را غالبا به صورت خشونت‏های فیزیکی اعمال می‏کنند و میل بیشتری به رقابت دارند.

    در آموزه‏های دینی، به ویژه آموزه‏های قرآن کریم به تجمّل‏گرایی، خودنمایی و گرایش به جاذبه‏ها در زن توجه شده است. قرآن کریم در سوره زخرف آیه 18 مأنوس‏بودن با زر و زیور را از ویژگی زنان بیان کرده است. همچنین در سوره احزاب آیه 33 آمده است: ای زنان، (در برابر نامحرم) ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید؛ مانند خود نمایی دوران جاهلیت نخستین.

    و در آیه دیگری می‏فرماید: زنان (در برابر نامحرمان) با زینت‏ها و آرایش‏هایشان خودنمایی نکنند.71 از اینکه قرآن کریم فقط زنان را از خودنمایی و به نمایش گذاشتن جاذبه‏های جنسی خود در برابر نامحرم نهی کرده و از خودنمایی مردان سخنی نگفته، استفاده می‏شود که خودنمایی از ویژگی‏های خاص زنان است و در مردان کمتر پیدا می‏شود. شهید مطهّری درباره آثار این ویژگی (خودنمایی) و نیز اختصاص آن به زنان می‏نویسد:

    اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها، مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان‏که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی، از این نوع حسّ شکارچی‏گری او ناشی می‏شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس بدن‏نما و آرایش‏های تحریک‏کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، می‏خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. لذا تبرّج و خودآرایی مخصوص زنان است و دستور پوشش و حجاب نیز برای آنان مقرر شده است.72

    شاید بتوان گفت دلیل قوی‏بودن حیا در وجود زن نیز برای این است که این ویژگی خودآرایی، تعدیل و کنترل شود و از آسیب‏های احتمالی آن جلوگیری گردد. امام صادق علیه‏السلامدرباره حیای زنان می‏فرمایند: «حیا ده جزء دارد که نُه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان نهاده شده است.»73

    صفت حیا نوعی ترس در انجام کارهای خلاف در انسان ایجاد می‏کند. وجود این صفت در زنان سبب می‏شود که آنان با احساس آسیب‏پذیری جنسی ـ که این آسیب‏پذیری هم حاصل از جذابیت جنسی زن برای مرد و هم ضعف قوای بدنی زن در دفاع از خود است ـ پیشاپیش خود را از زمینه‏های خطر دور سازند.

    4. تفاوت در هوش و حافظه: اگر چه هوش و حافظه به عوامل متعددی از جمله عوامل ارثی و محیطی وابسته‏اند و هر کدام از اینها در تقویت حافظه و رشد استعدادهای مربوط به هوش دخالت دارند، اما بین زن و مرد از لحاظ هوش و حافظه تفاوت‏هایی وجود دارد. ناگفته نماند عمده این تفاوت‏ها در توانایی‏های ویژه است و در هوش کلی بین زنان و مردان تفاوت آشکاری ثابت نگردیده است. مطالعات دانشمندان نشان داده است که هر یک از دو نیمکره مغزْ فعالیت‏های متمایزی دارند و در رفتارهای متفاوت زن و مرد نیز تأثیرات متفاوتی بر جای می‏گذارند. نیمکره راست مسئول پردازش‏اطلاعات فضایی و نیمکره چپ متصدی پردازش اطلاعات کلامی است. با افزایش سن فعالیت دو نیمکره متمایزتر می‏شود. این تمایز در پسران بیشتر از دختران مشاهده می‏شود. نتیجه این تمایز آن است که پسران‏درپردازش‏اطلاعات‏فضایی‏و ریاضیات، به ویژه در هندسه تجسّمی موفق‏تر عمل می‏کنند.74

    مردان در دریافت و شناخت مفاهیم انتزاعی برتری دارند، اما زنان در کاربرد لغات، ادای کلمات و مهارت‏های خواندن و سخنوری موفق‏ترند. دختر بچه‏ها زودتر از پسرها زبان باز می‏کنند و لکنت زبان کمتری دارند. زن‏ها در آزمون کلامی و حافظه بصری از مردان قوی‏تر هستند. مردان در آزمون غیرکلامی، به ویژه استعداد تجسّم فضایی قوی‏تر هستند. مردها در استعداد عددی بالاترند و دختران در حافظه لغات برتری دارند.75

    اگر چه بعضی از افراد مانند فمینیست‏ها تلاش کرده‏اند تا تفاوت‏های هوشی و روانی زن و مرد را به محیط و شرایط محیطی نسبت دهند، ولی پژوهش‏ها زمینه‏های زیستی را تأیید نموده‏اند. بررسی‏ها نشان داده است که مغز مردان در قسمت مربوط به حسابگری و قسمت مربوط به طبقه‏بندی و مرتب کردن اطلاعات، تفاوت آشکاری با زنان دارد و مغز مردان اطلاعات را منظم‏تر و مرتب‏تر طبقه‏بندی می‏کند. همچنین ثابت شده که وسعت منطقه‏ای از مغز که هنگام درگیری زنان با خاطرات غم‏انگیز فعال می‏شود هشت برابر مردان است و احتمالاً علت اینکه افسردگی‏های عمده در زنان دو برابر مردان است، از همین‏جا ناشی می‏شود.76

    5. تفاوت ادراکی و عقلانی: یکی دیگر از تفاوت‏های میان زن و مرد تفاوت ادراکی و عقلانی است. قبل از پرداختن به دیدگاه اندیشمندان و روان‏شناسان درباره این تفاوت، اشاره‏ای به مفهوم عقل و ادراک لازم است.

    مفهوم عقل: اهل لغت برای عقل معانی متعددی ذکر نموده‏اند. المنجد برای عقل این معانی را ذکر می‏کند: بستن، بند آوردن، به زمین زدن، به بلوغ رسیدن، پی‏بردن، فهمیدن و درک کردن.77 در اصطلاح برای عقل معانی زیادی در منطق و فلسفه بیان شده است که از جمله آنها عبارتند از:

    ـ قوّه ادراک خیر و شرّ و تشخیص بین آنها، قوّه تشخیص خوب و بد؛

    ـ قوّه نظم‏دهنده زندگی؛78

    ـ قوّه تشخیص مصالح و مفاسد و حجت باطن؛

    ـ نیروی کلی شناختی که‏کارش‏درک و تشخیص است؛

    ـ ابزار عالی شناخت و ادارک.

    آیت‏اللّه مصباح درباره مفهوم اصطلاحی عقل می‏فرماید: عقل یکی از ابزارهای عالی شناخت است و شناخت‏ها و ادراکاتی که به وسیله این قوّه حاصل می‏شود، به نام ادارک عقلی یاد می‏کنند. بنابراین، انسان علاوه بر قوای حسّ و خیال از قوّه عاقله نیز برخوردار است که به وسیله آن از مجموع صورت‏ها و ادراکات جزئی (مجموع اطلاعاتی که از طریق حواس ظاهری و قوّه خیال به دست آمده) مفاهیم کلی را درک می‏کند. بنابراین، عقل نوعی شناخت و ادراک کلی را برای فرد میسر می‏سازد.79

    با توجه به تعاریف مزبور و با توجه به کاربرد عقل در قرآن و روایات می‏توان گفت: عقل یک نیروی کلی شناختی است که به وسیله آن از ادراکات جزئی می‏توان به ادراکات کلی رسید و همچنین مصالح و مفاسد و خیر و شر را تشخیص داد.

    حال که به اجمال با مفهوم لغوی و اصطلاحی عقل آشنا شدیم، به تفاوت‏های عقلانی زن و مرد می‏پردازیم. در برخی آیات قرآن به شکل تلویحی و در روایات متعددی به صراحت به تفاوت‏های عقلی زن و مرد اشاره شده است. همچنین اندیشمندان اسلامی و غیراسلامی و حتی روان‏شناسان نیز به این بحث پرداخته‏اند. ما در اینجا به طرح برخی از آن مباحث می‏پردازیم. اما پیش از پرداختن به نظریات و دیدگاه‏های اندیشمندان اشاره به این نکته لازم است که فلاسفه اسلامی از زمان ابن‏سینا قوّه عاقله را دارای دو کارکرد دانسته‏اند:80 کارکرد عقل گاهی قضاوت درباره واقعیت‏هاست و در این‏باره قضاوت می‏کند که فلان معنا حقیقت دارد یا نه؟ واقعیت این شی‏ء چیست و آیا این شی‏ء چنین خاصیتی را دارا می‏باشد یا نه؟ در این کارکرد عقل را عقل نظری می‏نامند که مبنای علوم طبیعی، علوم ریاضی و فلسفه الهی است. کارکرد دیگر عقل، قضاوت درباره بایدها و نبایدهای عملی و امور ارزشی است که در این کارکرد به آن عقل عملی می‏گویند. در عقل عملی آنچه مورد قضاوت قرار می‏گیرد خوبی‏ها و بدی‏های یک عمل است و با مفاهیمی چون زشت (قبح) و زیبا (حُسن)، امر و نهی و مصادیق جزئی سر و کار دارد. عقل عملی مبنای علم اخلاق، تدبیر منزل سیاست و مسیر سعادت انسان را در زندگی مشخص می‏کند. برخی از فلاسفه غربی کارکرد دیگری برای عقل ارائه نموده‏اند و واژه عقل ابزاری را به معنای اتخاذ کارآمدترین وسیله برای رسیدن به هدف به کار گرفته‏اند؛ یعنی عقل ابزاری مفهوم راه‏های رسیدن به آرزوها و امیال را مشخص می‏کند.81

    با توجه به این کارکردها باید حوزه تفاوت زن و مرد را مشخص نمود. آیت‏اللّه جوادی آملی تفاوتی بین عقل زن و مرد نمی‏داند و می‏فرماید: اگر تفاوتی بین زن و مرد باشد، این تفاوت صرفا در ناحیه عقل ابزاری (اجتماعی) است. ایشان تمام روایات مربوط به ناقص بودن عقل زنان را توجیه کرده و مربوط به زنان خاصی می‏دانند.82 آیت‏اللّه مصباح معتقد است که زن در استعداد عقلی با مرد یکسان است، اما به دلیل آنکه زن از نظر طبیعی دارای عاطفه و احساسات بیشتری است، کارکرد عقلی او تا حدودی تضعیف می‏گردد. ایشان در تبیین این دیدگاه می‏گوید: احساسات، عواطف و انفعالات طبیعی زن سبب بروز رفتارهای دیگرخواهانه و تأثیرپذیری بیشتر از او می‏شود. این ویژگی‏های سبب شده تا زن زودتر از مرد بخندد، بگرید و یا دستخوش سایر انفعالات شود. عاطفه بیشتر زن سبب توانمندی وی در عرصه‏هایی است که نیازمند احساساتی فزون‏تر، در قالب مهر و محبت، رقت قلب و عطوفت مادرانه است. غلبه احساسات و عواطف، قدرت تفکر، دور اندیشی و داوری زن را کم می‏کند و روحیه انفعالی وی نظارت و حکومت عقل را تضعیف می‏نماید. به همین دلیل داوری‏های زن اغلب سطحی و غیرواقع‏گرایانه است. بنابراین، شاهدی در دست نیست که به طور قطع نشانگر نقص زن در استعداد عقلی باشد، بلکه دلیل برتری مردان در قدرت تعقل به دلیل ضعف دشمنان عقل در مردان و قوی‏بودن دشمنان عقل (احساسات زیاد) در زنان است.83 علّامه طباطبائی نیز اعتقاد دارند که مرد دارای حیات تعقلی و زن دارای حیات احساسی است و علت سرپرستی مردان بر زنان به دلیل برتری نسبی مردان [را] در قوای عقلی می‏داند که نتیجه این برتری، توانمندی بیشتر در مقابله با مشکلات و تحمل سختی‏ها، احراز مدیریت خانه و مسائل خانوادگی و اجتماعی است.84

    آلوسی از مفسّران اهل‏سنّت و امین‏الاسلام طبرسی مفسّر نامدار شیعی و صاحب تفسیر مجمع‏البیان نیز بر برتری مرد در تصمیم‏گیری، رأی استوار و برتری عقلی تأکید دارند.85

    علاوه بر این، اندیشمندانی مانند لبیب بیضون شارح نهج‏البلاغه به تفاوت عقل عملی زن و مرد و علّامه محمّدتقی جعفری به نقص در عقل نظری زن تأکید کرده‏اند.86 آیت‏اللّه مصباح و علّامه طباطبائی نیز تفاوت زن و مرد در دو حوزه نظری و عملی را پذیرفته‏اند و علّامه طباطبائی در بحث تفاوت زن و مرد در ارث، به برتری تدبیر مردانه اشاره می‏کند.87

    نکته‏ای که در پایان قابل ذکر است این است که بحث تفاوت‏های عقلی مربوط به نوع زنان و نوع مردان است و الّا ممکن است در مصداق زنانی باشند که از حیث عقل و ادراک بر بعضی از مردان برتری داشته باشند.

    مطلب آخر اینکه ممکن است با پذیرش تفاوت عقلی میان زن و مرد با این اشکال مواجه شویم که روایات بسیاری، عقل را عامل نجات انسان دانسته و همچنین درجات بهشت را به میزان برخورداری از عقل وابسته کرده‏اند. بنابراین، نتیجه پذیرش تفاوت عقلی زن و مرد، اذعان به نابرابری در جایگاه ارزشی آنان است. پاسخ به این اشکال با توجه به مباحثی که قبلاً درباره اشتراکات کمالی زن و مرد بیان شد، روشن می‏گردد. اما در تکمیل بحث قبل می‏توان این نکات را اضافه کرد که در نگاه آموزه‏های دینی در درجات کمالی تفاوت آشکاری بین زن و مرد وجود ندارد و قرآن کریم به صراحت می‏فرماید: هر کسی کار شایسته‏ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیات پاک زنده می‏داریم و پاداش آنها را با بهترین اعمالی که انجام می‏دادند خواهیم داد.88

    توجه به آیات مذکور به اضافه ادلّه عمومی تکلیف که زن و مرد را در برابر خداوند مسئول می‏داند و عقل را نیز شرط تکلیف می‏شمارد و حتی دختران را قبل از پسران مکلّف کرده و به حضور کبریایی خود می‏پذیرد، این پیام را به همراه دارد که نباید تفاوت در عقل نظری و عملی را به قدری فاحش و زیاد دانست که نقصانی در مراتب اخلاقی و سعادتمندی زنان ایجاد کند، بلکه اثر آن ـ چنان‏که گذشت ـ در عدم واگذاری برخی مسئولیت‏هایی که نیازمند دوراندیشی بیشتر و پرهیز از احساسات است ظاهر می‏شود. علّامه طباطبائی در ذیل آیه 34 از سوره نساء پس از بیان توضیحاتی درباره برتری مردان بر زنان می‏فرمایند: فضیلت مطرح شده در آیه به برتری‏هایی اشاره دارد که مربوط به تنظیم امور دنیوی، یعنی امور مربوط به زندگی روزمره انسان و مصلحت اجتماعی است و هرگز به معنای فضیلت و برتری واقعی از نگاه اسلام، یعنی تقرّب به درگاه خداوند و رسیدن به درجات معنوی خاص نیست؛ چراکه در اسلام برتری‏های عادی و جسمانی ملاک برتری واقعی نیست.89

    حکمت تفاوت‏های زن و مرد

    در آموزه‏های اسلامی چنان که تفاوت‏های ظاهری و طبیعی میان دو شخص مثل شکل ظاهری، هوش، حافظه و ذوق هنری نمی‏تواند نشانه‏ای از تفاوت در جایگاه کمالات انسانی و ارزشی تلقّی شود، تفاوت‏های طبیعی دو جنس (زن و مرد) نیز چنین است و دلیل برتری انسانی و ارزشی یکی بر دیگری نیست.

    از سوی دیگر، بر اساس تعالیم قرآن و بر اساس هدفمندی خلقت و حکمت خداوند این نتیجه به دست می‏آید که در جهان هر چیز به اندازه و حساب شده و از روی حکمت خلق شده است.90 بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که در تفاوت‏های میان مرد و زن رازی نهفته است و هرگز نمی‏توان این تفاوت‏ها را مانند بسیاری از فمینیست‏ها نادیده گرفت، بلکه باید آنها را از شاهکارهای خلقت و حکمت و مصلحت پروردگار عالم دانست.

    با توجه به نکات مزبور می‏توان تحلیلی از تفاوت‏های زن و مرد در اندیشه دینی‏و حتی علوم‏اجتماعی ارائه نمود:

    الف. تفاوت‏های صنفی میان زن و مرد، هدفمند و حکیمانه طراحی شده است و با توجه به طرح کلی خلقت است و تلاش در راستای تضعیف و یا برداشتن آنها، حرکت بر خلاف نقشه حکیمانه است.

    ب. تفاوت‏ها موجب می‏شوند تا خلقت زن و مرد در راستای تکمیل همدیگر باشد، بدین معنا که خداوند تمامی موهبت‏ها را به یک صنف عطا نکرده است. از این‏رو، هر یک از دو صنف دیگری را واجد ویژگی‏هایی می‏یابد که خود فاقد آن است و همین تفاوت‏ها زمینه جذابیت را برای این دو صنف فراهم می‏سازد و آنها را به همدیگر پیوند می‏دهد.

    ج. تفاوت در میان زن و مرد موجب تفاوت در نقش‏ها و وظایف می‏گردد و موجب می‏شود تا نقش‏های متفاوتی برای زن و مرد طراحی گردد که مناسب با توانمندی‏های طبیعی آنان و تکمیل‏کننده نقش‏های طرف مقابل باشد. برای مثال، نقش نان‏آوری مرد، هم متناسب با شرایط جسمی و روحی مرد است و هم زمینه‏ساز ایفای نقش مادری زن و همسر است. تفاوت‏های طبیعی زن و مرد و تفاوت در نقش‏ها زمینه‏ساز کارآیی زن و مرد در جهات دنیوی و تسهیل‏کننده حرکت معنوی آنان است. از این‏رو، زن و مرد خلق شده‏اند تا یکدیگر را به کمال برسانند، نه اینکه زن صرفا ابزاری برای تکامل مرد باشد.

    د. اگر چنانچه در نظام ارزش‏گذاری، ایفای نقش‏ها و حقوق مرد و زن هماهنگ با ویژگی و تفاوت‏های تکوینی آنان نباشد، نتیجه‏اش ایجاد تعارض میان زن و مرد، کاهش کارآیی زن و مرد و تزلزل خانواده خواهد بود؛ مثلاً، اگر ویژگی ذاتی زن اقتضا کند که به کارهای خانه‏داری و یا کار در محیط‏های آرام و بدون حضور جنس مخالفْ مبادرت ورزد، وادار کردن او به شغل ویژه مردان، موجب تعارض در ویژگی طبیعی او و خواسته‏های اجتماع می‏گردد و این موجب افسردگی و اضطراب زن می‏گردد.

    ه . وجود تفاوت بین زن و مرد و آگاهی از این تفاوت‏ها و احترام به آنها موجب رونق هر چه بیشتر زندگی و زمینه‏ساز حرکت جامعه به سوی کمال و تعالی خواهد بود. همچنین وجود این تفاوت موجب جذب شدن زن و مرد به یکدیگر و طلب یکدیگر و اظهار عشق و علاقه خواهد بود. جان گری می‏نویسد: باید زن و مرد یاد بگیرند که به تفاوت‏های یکدیگر احترام گذارند تا نسبت به همدیگر نزدیک‏تر و صمیمی‏تر شوند. الکسیس کارل می‏گوید: به راستی اگر زن دارای ویژگی‏های جسمی و روانی و اخلاقی مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگی برای وصال در مرد را نمی‏توانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالی‏ترین هنر خود که صیدوشکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.91

    و. تفاوت بین زن و مرد موجب ایجاد نشاط در زندگی شده و خانواده به سوی زندگی بالنده پیش می‏رود. جان گری می‏نویسد: هنگامی که زنان و مردان خیلی شبیه یکدیگر شوند آن جاذبه قابل توجه را از دست می‏دهند. زندگی کردن با شخصی که مثل خودمان است بسیار خسته‏کننده می‏باشد.92 تفاوت روانی زن و مرد موجب توازن و تعادل در زندگی می‏گردد؛ مثلاً، سردی مرد با گرمی زن متعادل شده و قاطعیت و تهاجمی بودن مرد با انتقادپذیری و عشق زن متوازن می‏شود.

    ز. وجود تفاوت بین زن و مرد زمینه‏ساز بروز استعدادهای بالقوه در هر دو جنس شده و آنها را به طرف تکامل رهنمون می‏شود. برای مثال، مردان نیازمند اعتماد، پذیرش و قدردانی از طرف همسرشان هستند و از سوی دیگر زنان نیازمند مراقبت، ادراک و احترام هستند. این نیازها در زنان و مردان از هر نژاد و فرهنگی که باشند مشترک است. با توجه به این ویژگی‏ها در زن و مرد، هر چه مردان بیشتر به مراقبت زنان بپردازند اعتماد بیشتری را از ناحیه آنان کسب می‏کنند. در واقع، با ارضای نیاز طبیعی زن که مراقبت و توجه است، نیاز طبیعی مرد که اعتماد از سوی همسر است ارضا می‏شود. از سوی دیگر، اگر زنان به مردها اعتماد کرده و آنها را قهرمان زندگی خود بدانند، مردان انرژی گرفته و بیش از پیش به مراقبت از همسر و رفع نیازهای او می‏پردازند. همچنین اگر مردان درک بیشتری نسبت به نیازها و احساسات همسران خود نشان دهند، زنان احساس می‏کنند که بیشتر درک شده‏اند و به همان اندازه بیشتر می‏توانند پذیرای مردان باشند و از آنها سپاسگزاری کنند. همین‏طور آن‏گاه که مرد احساسات و نیازهای زن را محترم می‏شمارد و به انتخاب‏های او بها می‏دهد، با قدردانی و سپاسگزاری زن رو به رو خواهد شد. به عبارت دیگر، زنان در مقابل احترامی که از سوی مردان می‏بینند به قدردانی از آنها می‏پردازند و چون قدردانی از نیازهای طبیعی مردان است آنها مستقیما با احترام به زنان این نیاز خود را ارضا می‏کنند. از سوی دیگر زنان نیز به احترام نیاز دارند و آن‏گاه که به قدردانی از همسران خود می‏پردازند در مقابل، با احترام آنها مواجه شده و این تعامل و ارتباط در طول زندگی ادامه خواهد داشت و علاوه بر اینکه موجب باصفا شدن و پویا بودن زندگی می‏شود، موجب بروز استعدادهای عاطفی زن و شوهر نیز می‏گردد.

    جان گری می‏گوید: وقتی زن و مرد با هم زندگی می‏کنند کامل می‏شوند. آن‏گاه که توانایی‏هایی شخصی مرد رشد می‏کند و بالغ می‏گردد، طبیعت مراقبت و مهرورزی، ادراک و احترامش پرورش و توسعه می‏یابد و حالتِ سردِ حسابگر و خودمحور او به حالتی کاملاً گرم و انسانی تبدیل می‏شود. همچنین وقتی که زن در سایه تعامل با شوهر رشد کرد و با تجربه شد و به توانایی‏های خود دسترسی پیدا کرد، بیشتر سرشت پذیرش، اعتماد و قدردانی او آشکار می‏شود. از این‏رو، زمانی که مرد سرشت مراقبت، ادراک و احترام خود را پرورش می‏دهد، خود به خود نیازهای عاطفی اصلی زن خویش را تأمین می‏نماید و وقتی زن سرشت‏های طبیعی خود که عبارتند از: پذیرش، قدردانی و اعتماد را پرورش می‏دهد به صورت ناخودآگاه نیازهای عاطفی اصلی مرد برآورده می‏شود.93

    نتیجه‏گیری

    1. نیاز به خانواده یکی از اساسی‏ترین و طبیعی‏ترین نیازهای انسان به شمار می‏رود.

    2. خانواده از منظر دینی، نهادی مقدّس و دارای جایگاهی ویژه تلقّی شده است.

    3. زن و شوهر به عنوان ارکان اصلی خانواده نقش کلیدی در بالندگی خانواده دارند.

    4. جایگاه پدر به عنوان مدیر و سرپرست خانواده، جایگاهی ممتاز است.

    5. زن و مرد به عنوان دو موجود متفاوت، تفاوت‏های بسیار و همچنین اشتراکات فراوانی با هم دارند.

    6. تفاوت زن و مرد هدفمند بوده و از روی حکمت و مصلحت است و ویژگی‏های مرد و زن و همچنین تفاوت‏های آنان هماهنگ با نقش حیاتی است که در خانواده و جامعه از سوی خالق متعال مشخص گردیده است.

    7. وجود تفاوت‏های عاطفی، روان‏شناختی، عقلی، ذهنی و... بر اساس مصالح و حکمت‏هایی بوده که در خلقت جهان و هدفمندی آن وجود دارد.


    • پى نوشت ها
      1 کارشناس ارشد روان‏شناسى بالینى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره. تاریخ دریافت: 12/7/87 ـ تاریخ پذیرش: 25/10/87.
      2ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 100، ص 222.
      3ـ ذاریات: 56.
      4ـ روم: 21.
      5ـ مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، 1367، ص 389.
      6ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ص 324.
      7ـ محمّدبن حسن‏حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، 1412،ج20،ص 18.
      8ـ میرزا حسین نورى، مستدرک‏الوسائل، 1408، ج 14، ص 150.
      9 محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 20، ص 39.
      10ـ میرزا حسین نورى، مستدرک‏الوسائل، ج 14، ص 153.
      11ـ ف. چ، بورنستین، روش‏هاى درمان مشکلات زناشویى، 1380، ص 12ـ13.
      121. Egocentrism.
      132. Decent Ration.
      14ـ محمود منصور و پریرخ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانى، 1374، ص 359.
      15ـ حسین محبوبى‏منش، «تغییرات اجتماعى ازدواج»، کتاب زنان 26، ص 183.
      16ـ ویرجینا ستیر، آدم‏سازى در روان‏شناسى خانواده، 1370، ص 131.
      173. Feminity.
      184. Mesculinity.
      19ـ ناک استیون، ازدواج در زندگى مردان، 1382، ص 78.
      20ـ محمدرضا سالارى‏فر، خانواده در نگرش اسلام و روان‏شناسى، 1386، ص 60.
      21 همان.
      22ـ خانواده هسته‏اى (nuclear family) خانواده‏اى است تشکیل شده از والدین یا یکى از آن دو و فرزندان وابسته به آنها. (حسین بستان، اسلام و جامعه‏شناسى خانواده، 1383، ص 55)
      23ـ ف. ج، زیمون، مفاهیم و تئورى‏هاى کلیدى در خانواده درمانى، 1379، ص 235.
      24ـ نساء: 34.
      25ـ اسراء: 23 / لقمان: 15.
      26ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 20، ص 158.
      27ـ همان، ص 68.
      28ـ سیدحسین صفایى و اسداللّه امامى، مختصر حقوق خانواده، 1376، ص 125.
      29ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، 1378، ج 3، ص 80.
      30ـ محمّدرضا سالارى‏فر، خانواده در نگرش اسلام و روان‏شناسى، ص 93ـ94.
      31ـ مقصود از سرشت و حقیقت، همان وجه مشترک انسان‏ها مى‏باشد؛ یعنى حلقه‏هایى که افراد بشر را در گذشته و آینده به هم پیوند مى‏زند. ر.ک. احمد واعظى، انسان از دیدگاه اسلام، 1377، ص 65.
      32ـ نحل: 58.
      33ـ نساء: 1.
      34ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، بى‏تا، ج 3، ص 8.
      35ـ روم: 21.
      36ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، 1983، ج 4، ص 136.
      37ـ همان.
      38ـ ذاریات: 56.
      39ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 5، ص 314.
      40ـ آل‏عمران: 195.
      41ـ نحل: 97.
      42ـ اسراء: 70.
      43ـ براى تفصیل بیشتر ر. ک. محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، 1376، بخش انسان‏شناسى، ص 365 تا 375.
      44ـ ایتال اتکینسون، زمینه روان‏شناسى، 1384، ج 1، ص 678ـ679.
      45ـ کان جى، کارلسون و دیگران، بهداشت روانى زنان، 1379، ص 340.
      46ـ داود حسینى‏نسب، «نقش‏آموزى جنسیت و تفاوت‏هاى جنسیتى در کودکان»، دانشکده ادبیات و علوم‏انسانى1ـ2، ص 20.
      47ـ کان جى، کارلسون و دیگران، بهداشت روانى زنان، ص 112.
      48ـ کریستین گان، استخوان‏شناسى و مفصل‏شناسى، 1375، ص 4.
      49ـ به دلیل اینکه غده هیپوتالاموس که مرکز کنترل احساسات، ضربان قلب، جریان خون و... است در مردان بزرگ‏تر از زنان است. همچنین هورمون تستسترون که نقش زیادى در تمایلات جنسى دارد در مردان چندین برابر زنان است.
      50ـ شاید اجازه چندهمسرى براى مردان در اسلام به این دلیل باشد.
      51ـ آلن پیس، چرا مردان به حرف زنان گوش نمى‏کنند؟، 1382، ص 294ـ296.
      52ـ آستانه تحریک مردان پایین‏تر است و همچنین قدرت بینایى مردان بهتر است و در مقابل، قوّه شنوایى زنان قوى‏تر و به محرک‏هاى شنوایى و لمسى حساس‏ترند. ناصر بى‏ریا و همکاران، روان‏شناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، 1375، ج 2، ص 1029.
      53ـ آلن پیس، چرا مردان به حرف زنان گوش نمى‏کنند؟، ص 318.
      54ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 20، ص 62.
      55ـ همان، ص 63.
      56ـ همان.
      57ـ همان.
      58ـ هماان، ص 118.
      59ـ همان.
      60ـ همان، ص 152.
      61ـ مریم‏معین‏الاسلام،روان‏شناسى‏زن‏درنهج‏البلاغه،1380،ص76.
      62ـ همان.
      63ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 20، ص 23.
      64ـ سیمون کوهن بارون، زن چیست، مرد کیست، 1384، ص 69ـ71.
      65ـ مرتضى مطهّرى، نظام حقوق زن در اسلام، 1382، ص 166ـ172.
      66ـ جان گرى، مردان مریخى، زنان ونوسى، 1376، ص 131.
      67ـ محمّدرضا زیبایى‏نژاد، جزوه درسى، «تفاوت‏هاى مرد و زن».
      68ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 21، ص 362.
      69ـ همان، ص 361.
      70ـ محمّدصادق رحمتى، روان‏شناسى اجتماعى معاصر، 1371، ص 187ـ188.
      71ـ نور: 60.
      72ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، 1379، ج 19 مسئله حجاب، ص 436.
      73ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 244.
      74ـ روژه پیره، روان‏شناسى اختلافى زن و مرد، 1370، ص 104.
      75ـ حمزه گنجى، روان‏شناسى عمومى، 1374، ص 336.
      76ـ سارا روزنتال، زنان و افسردگى، 1374، ص 45.
      77ـ مصطفى رحیمى‏اردستانى، ترجمه المنجد، 1380، ماده عقل، ص 727.
      78ـ محسن ایمانى، تربیت عقلانى، 1378، ص 20ـ22.
      79ـ محمّدصادق شجاعى، دیدگاه‏هاى روان‏شناختى آیت‏اللّه مصباح، 1385، ص 206.
      80ـ فلاسفه، عقل عملى و عقل نظرى را دو کارکرد قوّه عاقله دانسته‏اند، نه آنکه انسان داراى چند قوّه عقلى باشد. در عین حال عبارتى از آیت‏اللّه جوادى آملى، آنجا که عقل را مشترک لفظى میان سه معنا عقل نظرى، عقل عملى و عقل ابزارى مى‏داند، گرایش به تعدد قوا استشمام مى‏شود. (ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال، 1371، ص 228)
      81ـ آیت‏اللّه جوادى آملى نیز در کتاب زن در آیینه جلال و جمال به عقل اجتماعى اشاره دارد ابزارى.
      82ـ ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال.
      83ـ محمّدتقى مصباح، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، 1382، ج 5 حقوق زن در قرآن، ص 20ـ24 / ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، 1362، ج 2، ص 287 / سید محمّدحسین فضل‏اللّه، دنیاى زن، 1383، ص 59.
      84ـ سید محمّدحسین طباطبایى، المیزان، ج 2، ص 275؛ ج 4، ص 343؛ ج 18، ص 141.
      85ـ محمّدرضا زیبایى‏نژاد، جزوه «تفاوت‏هاى مرد و زن»، ص 57.
      86ـ همان، ص 58.
      87ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 2، ص 271ـ275 / محمّدتقى مصباح، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ج 5، ص 20 و 47.
      88ـ نحل: 97 / آل عمران: 195 / نساء: 124.
      89ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 4، ص 215ـ217.
      90ـ قمر: 49 / مؤمنون: 115.
      91ـ مریم معین‏الاسلام، روان‏شناسى زن در نهج‏البلاغه، ص 152.
      92ـ همان.
      93ـ مریم معین‏الاسلام، روان‏شناسى زن در نهج‏البلاغه، ص 186.

    • ··· منابع
      ـ اتکینسون، ریتال و دیگران، زمینه روان‏شناسى، ترجمه تقى براهنى و دیگران، تهران، رشد، 1384.
      ـ استیون، ناک، ازدواج در زندگى مردان، ترجمه سعید غفارى، تهران، گوهرکمال، 1382.
      ـ ایمانى، محسن، تربیت عقلانى، تهران، امیرکبیر، 1378.
      ـ بارون کوهن، سیمون، زن چیست، مرد کیست، ترجمه گیسو ناصرى، تهران، پل، 1384.
      ـ بستان، حسین، اسلام و جامعه‏شناسى خانواده، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1383.
      ـ بورنستین، ف. چ، روش‏هاى درمان مشکلات زناشویى، ترجمه حسن توزنده جانى و نسرین کمال‏پور، مشهد، مرندیز، 1380.
      ـ بى‏ریا، ناصر و همکاران، روان‏شناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، تهران، سمت، 1375.
      ـ پیره، روژه، روان‏شناسى اختلافى زن و مرد، ترجمه حسین نورى، تهران، جانزاده، 1370.
      ـ پیس، آلن، چرا مردان به حرف زنان گوش نمى‏دهند؟، ترجمه آذر محمودى، تهران، فصل سبز، 1382.
      ـ جوادى آملى، عبداللّه، زن در آیینه جلال و جمال، تهران، رجاء، 1371.
      ـ حسینى‏نسب، داود، «نقش‏آموزى جنسین و تفاوت‏هاى جنسیتى در کودکان»، دانشکده ادبیات و علوم انسانى 1ـ2 بهار و زمستان، 1373، ص 10ـ20.
      ـ رحمتى، محمّدصادق، روان‏شناسى اجتماعى معاصر، تهران، سینا، 1371.
      ـ رحیمى، مصطفى، ترجمه المنجد، تهران، صبا، 1380.
      ـ روزنتال، سارا، زنان و افسردگى، ترجمه نوید هادیان، تهران، ویژه نشر، 1374.
      ـ زیبایى‏نژاد، محمّدرضا، تفاوت‏هاى مرد و زن، جزوه درسى، قم، مرکز مطالعات زنان حوزه علمیه.
      ـ زیمون، ف. ج، مفاهیم و تئورى‏هاى کلیدى در خانواده درمانى، ترجمه و تألیف سعید پیرمرادى، تهران، همام، 1379.
      ـ سالارى‏فر، محمّدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روان‏شناسى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1386.
      ـ ستیرویر جینا، آدم‏سازى در روان‏شناسى خانواده، ترجمه بهروز بیرشک، تهران، رشد، 1370.
      ـ شجاعى، محمّدصادق، دیدگاه‏هاى روان‏شناختى آیت‏اللّه مصباح‏یزدى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385.
      ـ صفایى، سیدحسین و اسداللّه امامى، مختصر حقوق خانواده، تهران، دادگستر، 1376.
      ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمى، 1983.
      ـ طبرسى، فضل‏بن حسن، مجمع‏البیان، تهران، ناصر خسرو، بى‏تا.
      ـ عاملى، محمّدبن حسن حرّ، وسائل‏الشیعه، قم، مؤسسه آل‏البیت، 1412.
      ـ فضل‏اللّه، سید محمّدحسین، دنیاى زن، تهران، سهروردى، 1383.
      ـ کارلسون، کان جى و دیگران، بهداشت روانى زنان، ترجمه خدیجه ابوالمعالى و دیگران، تهران، ساوالان، 1379.
      ـ گان، کریستین، استخوان‏شناسى و مفصل‏شناسى، ترجمه صوفیا نقدى، تهران، نخل، 1375.
      ـ گرى، جان، مردان مریخى، زنان ونوسى، ترجمه مریم نقیبى، تهران، همشهرى، 1376.
      ـ گنجى، حمزه، روان‏شناسى عمومى، تهران، بعثت، 1374.
      ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403.
      ـ محبوبى‏منش، حسین، «تغییرات اجتماعى ازدواج»، کتاب زنان26 (زمستان 1383)، ص 183ـ190.
      ـ مصباح، محمّدتقى، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378.
      ـ ـــــ ، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، قم، مؤسسه و پژوهشى امام خمینى، 1382، ج 5 (حقوق زن در قرآن).
      ـ ـــــ ، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1376، بخش انسان‏شناسى.
      ـ مطهّرى، مرتضى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1367.
      ـ ـــــ ، مجموعه آثار (مسئله حجاب)، تهران، صدرا، 1379.
      ـ ـــــ ، نظام حقوق زن در اسلام، قم، صدرا، 1382.
      ـ معاونت پژوهش گروه روان‏شناسى، تقویت نظام خانواده و آسیب‏شناسى آن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386.
      ـ معین‏الاسلام، مریم، روان‏شناسى زن در نهج‏البلاغه، قم، عطر سعادت، 1380.
      ـ مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362.
      ـ منصور، محمود و پریرخ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانى، تهران، بعثت، 1374.
      ـ نورى، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آل‏البیت، 1408.
      ـ واعظى، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، تهران، سمت، 1377.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد.(1387) خانواده از منظر دین و روان‏شناسی. ماهنامه معرفت، 17(12)، 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی احمد پناهی."خانواده از منظر دین و روان‏شناسی". ماهنامه معرفت، 17، 12، 1387، 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد.(1387) 'خانواده از منظر دین و روان‏شناسی'، ماهنامه معرفت، 17(12), pp. 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد. خانواده از منظر دین و روان‏شناسی. معرفت، 17, 1387؛ 17(12): 13-