محكمات قرآن
نقش و قلمرو آنها
محمّد اسعدي1
چكيده
مقاله حاضر پژوهشي است در دانش محكم و متشابه كه توجه خود را به حوزه محكمات قرآن و مباحث نظري آن معطوف داشته است. در اين پژوهش ملاكها و معيارهاي تشخيص محكمات شامل معيارهاي گوناگون متني، موضوعي، عقلي و معرفتي و بررسي نقش و جايگاه محكمات در ميان آيات به مثابه امالكتاب، و مفهومشناسي امالكتاب و اقتضائات آن و در نهايت قلمرو محكمات قرآني دنبال ميشود. در پرتو اين تحقيق، محكماتْ نقش مهم و قابل توجهي در تفسير قرآن داشته و ميتواند ملاك تقريب مذهبي قرار گيرد.
كليدواژهها : محكم، متشابه، امالكتاب، معيارهاي محكمات، قلمرو محكمات.
مقدّمه
به دليل صراحت آيه 7 سوره «آلعمران»، در اصل وجود آيات با نام «محكمات» جاي هيچ ترديدي نيست. اهميت اين دسته از آيات نيز كه در آيه مزبور از آنها به «امالكتاب» ياد شده، ضرورت توجه جدّي مفسّران و قرآنپژوهان را ايجاب ميكند؛ چه آنها را مرجع و كليد حل تشابه آيات ديگر بدانيم، يا براي آنها شأني مستقل در ميان آيات قائل شويم. ضرورت مزبور با گسترش تأملّات معناشناسانه در عصر اخير، شديدتر تلقّي شده است. در اين تلقّي، با توجه به پيچيدگيهاي زبان و معنا و دانش فهم متون (هرمنوتيك)، دامنه تشابه در قرآن به عنوان متني ديني توسعهيافته و عملا اذعان به قلمرو قابل توجهي از محكمات شبههناپذير، مشكل ديده شده است. اين در حالي است كه پيش از اين غالب انديشمندان از غلبه آيات محكم در قرآن سخن ميگفتند و با نگاه سنتي خود در جستوجوي علل و عواملي براي توجيه تشابه در قرآن بودند؛ از آنرو كه با نگاهي مؤمنانه، ضرورت مبيّن و هدايتگر بودن زبان قرآن را اذعان ميكردند و بروز تشابه را با حكمت الهي در انزال قرآن در چالش ميديدند. غلبه جدّي مباحث پيرامون تشابه و آيات متشابه در آثار علوم قرآني گذشته، ريشه در همين امر دارد.
به نظر ميرسد پژوهشهاي نو در باب محكم و متشابه نيازمند توجه جدّي به حوزه محكمات و نقش، جايگاه و قلمرو آنها در قرآن است.
در مقاله حاضر به سه بحث مهم در اينباره ميپردازيم:
1. ملاكها و معيارهاي تشخيص محكمات؛
2. نقش و جايگاه محكمات در قرآن به مثابه امالكتاب؛
3. قلمرو محكمات در قرآن.
روش پژوهش در اين مقاله عمدتآ بر پايه روايات اسلامي با تتبع در منابع كهن فريقين و پيرو آن، تجزيه و تحليل آراي دانشمندان اسلامي است.
1. ملاكها و معيارهاي تشخيص محكمات
دانشمندان اسلامي براي محكمات و مشابهات تعريفهاي گوناگوني ارائه كردهاند. اين گوناگوني تعريفها ريشه در نوع تفسيري دارد كه از آيه 7 سوره «آلعمران» ـ به مثابه آيه اصلي محكم و متشابه ـ شده است. در اين آيه از تقسيم آيات به محكمات و متشابهات ياد شده و چنين آمده است: (هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْکَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا... .)
نقطه اصلي نزاع در تفسير اين آيه، عطف يا استيناف شمردن واو در جمله (وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ) است. معناي آيه بر اساس وجه عطف اين است كه به دانش تأويل آيات متشابه، كسي جز خداوند و راسخان در علم دست نمييابد؛ همانان كه ميگويند: به قرآن ايمان داشته و همه آياتش را از خدا ميدانيم. اما بر اساس وجه استيناف، علم تأويل به خداوند اختصاص داشته و بهره راسخان در علم از آيات متشابه، تنها ايمان و اذعان به الهي بودن آنهاست.
هر يك از اين دو وجه، مفهوم خاصي از متشابهات و محكمات را اقتضا ميكند. بر اساس معناي نخست، متشابهات آيات پيچيده و شبههداري هستند كه جز با دقت و ژرفنگري و دانش عميق نميتوان به فهم درست آنها دست يافت. در مقابل محكمات كه فهم آنها آسان است، اما بر اساس معناي دوم، متشابهات اصولا از كمند فهم انساني بيرونند؛ بر خلاف محكمات كه براي مفسّران قابل فهم ميباشند. طبعآ معيارهاي محكم و متشابه بسته به هر يك از دو وجه مزبور متفاوت خواهد بود.
به دليل آنكه به نظر ميرسد هر يك از دو وجه تفسيري مزبور، هم به لحاظ ادبي و هم با شواهد ديني قابل تأييد و توجيه است، معيارهاي ذيل به حسب هر دو وجه ساماندهي ميشود. البته سه معيار نخست، ناظر به وجه اول و معيار اخير ناظر به وجه دوم است.
گفتني است كه در مباحث مربوط به مفهومشناسي محكم و متشابه، نزاع ديگري نيز مطرح است كه به دامنه تشابه مربوط است. بر اين اساس، دو رويكرد مهم قابل توجه است: رويكرد نخست، ابهامها و مشكلات لفظي را هم موجب تشابه ميداند، و رويكرد دوم، تشابه را صرفآ در مواردي ميپذيرد كه لفظ با وجود وضوح مدلول لفظي، به لحاظ مقصود اصلي با شبهه و اشتباه مواجه باشد. به نظر ميرسد رويكرد نخست با آيه 7 سوره آلعمران و ساير شواهد ديني مناسبت ندارد2 و از اينرو، در معيارهاي ذيل، مورد نظر نيست.
الف. معيار متني
تشخيص محكمات از متشابهات، گاه با مطالعه متن آيات و شواهد موجود در آيات ديگر صورت ميپذيرد. اين معيار خود ميتواند به دوگونه ما را به احكام يا تشابه آيات رهنمون باشد.
گونه نخست : جايي است كه لفظ آيه، حامل وجه واحد يا وجوه متنوع معنايي ديده شود. آيهاي كه با مطالعه متن آن يك وجه بيشتر در آن محتمل نباشد. محكم و آيهاي كه وجوه متنوع معنايي را برتابد، متشابه تلقّي ميشود.
نمونهاي از آيات و مفاهيم قرآني كه به دليل وجوه متعدد معنايي در شمار متشابهات قرار ميگيرد، آيات مشتمل بر مفهوم كفر، ضلال و فتنه است كه در آثار مربوط به «وجوه و نظاير» مورد توجه واقع ميشود. تشابه اين آيات به اين دليل است كه مثلا، كفر در قرآن به وجههايي مانند كفر جحود (انكار)، كفر نعمت (ناسپاسي)، كفر به معناي ترك دستورات الهي و كفير به معناي برائت و بيزاري به كار رفته است.3 همچنين ضلال به وجوهي همچون
نسيان، عدم اهتداء و راهيابي و عدم راهنمايي به كار رفته4 يا فتنه به وجوهي همچون فتنه امتحان، فتنه
كفر، فتنه عذاب، فتنه دلبستگي به مال و فرزند و فتنه مرض به كار رفته است.5 گوناگوني وجوه معنايي
مذكور، آيات مشتمل بر اين مفاهيم را در معرض تشابه قرار ميدهد؛ مثلا، در آيه 93 سوره «نحل» آمده است: (يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء... .) مفهوم اضلال كه در اين آيه به خداوند نسبت يافته با توجه به تنوع معنايي واژه «ضلال» در قرآن، در روايتي از امام هادي (ع) به عنوان متشابه شمرده شده است. طبق نقل حراني در تحفالعقول، امام هادي (ع) پيرامون آياتي با اين مضمون ميفرمايد: دو معنا براي اين آيات رواست؛ نخست آنكه از قدرت الهي گزارش ميدهد و ميگويد: خداوند بر هدايت و گمراهي هر كه بخواهد تواناست... و دوم آنكه هدايت به معناي راهنمايي است؛ مانند آيه (ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَي عَلَي الْهُدَي) (فصلت: 17)؛ چراكه اگر هدايت به معناي جبر در راهبري وراهيابي باشد، امكان گمراهي فراهم نخواهد بود.6
از ديگر نمونههايي كه وجوه متعدد معنايي موجب تشابه شده، آياتي است كه لفظ و ساختار لفظي آيه وجوه ادبي گوناگوني را برميتابد. برخي همچون سيد رضي، آيه 7 سوره «آلعمران» را به دليل احتمال دو وجه عطف يا استيناف در (... وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ...) و آثار تفسيري هر يك، در شمار متشابهات آوردهاند.7 ابنقتيبه نيز با همين معيار، آياتي را كه با آرايههاي ادبي همچون مجاز و استعاره همراه است، متشابه تلقّي ميكند.8
گونه دوم : جايي است كه با معيار متني قابل بررسي ميباشد؛ يعني آياتي هستند كه به دليل آيات ديگر، تشابه يا احكام آنها مشخص ميشود. آياتي كه با نگاه مجموعي به قرآن، در معرض شبهه تناقض و ناهمگوني نيست، بلكه هر يك ديگري را تأييد و تصديق ميكند، محكم و آياتي كه نسبت به آيات ديگر با شبهه ناهمگوني همراه است، متشابه شمرده ميشود. نمونههايي از آنچه با معيار اخير در شمار متشابهات تلقّي شده، در روايت مفصلي از امام علي (ع) در پاسخ يكي از زنديقان گزارش شده است.9
براي مثال، نسبت نسيان به خدا در آيه 51 سوره «اعراف» و نفي آن در آيه 64 سوره «مريم» و تأكيد تكلّم و سخن گفتن مشركان در قيامت در آيه 38 سوره «نبأ» و نقض آن در آيه 23 سوره «انعام» و 25 سوره «عنكبوت» و ديدني شمردن خداوند در آيه 22ـ23 سوره «قيامت» و آيه 13 سوره «نجم» و نفي آن در آيه 103 سوره «انعام» كه به شبهه تناقض و اختلاف در قرآن دامن ميزند، موجب ميشود كه آيات مزبور از اين منظر، در شمار متشابهات قرار گيرد.10
به نظر ميرسد، اينكه در روايات فريقين از آيات منسوخ به عنوان متشابه و از آيات ناسخ به عنوان محكم ياد شده،11 با توجه به همين معيار بوده است.
ب. معيار موضوعي
تمايز محكم از متشابه گاه با موضوعشناسي متن آيات صورت ميپذيرد. در برخي روايات، محكم و متشابه با اين معيار تمايز يافتهاند؛ مثلا، محكم شمردن آيات حلال و حرام و حدود و فرايض12 يا عموم آيات احكام عملي13 و در مقابل، متشابه شمردن آيات معارف نظري و مَثَلها و قَسَمها از اين قبيل است.
برخي با همين معيار، صرفآ آيات مربوط به حوزه افعال و صفات الهي را در شمار متشابهات آوردهاند و يا صرفآ اخبار غيبي و احوال عالم آخرت را متشابه دانستهاند.14
شاطبي نيز با همين معيار، آيات قواعد كلي و اصول عامه شريعت، اعم از اصول دين و اصول فقه را از محكمات ميداند و تشابه را تنها در فروع جزئي ميشمارد. وي بر همين اساس اصل تنزيه را از محكمات ميشمارد و آيات ناظر به آن را محكم ميداند.15 علّامه طباطبائي نيز در تعريفي، از معيار مزبور مدد گرفته و اصول مسلم قرآني، مانند وجود صانع و يگانگي او، بعثت انبيا، تشريع احكام، معاد و امثال آنها را محكمات شمرده كه ميتوانند مرجع فهم و تحليل شبهات آيات ديگر باشند.16 ايشان متشابهات را نيز در حوزه معارف عملي، آيات مشتمل بر ملاكات احكام و در حوزه معارف نظري، آيات مشتمل بر فروع اعتقادي ميشمارد.17
ج. معيار عقلي
از معيارهاي قابل توجه در كشف اِحكام يا تشابه آيات، معيار عقلي است. از اين معيار معمولا مفسّراني كه به نگرش عقلي در فهم و تفسير اهتمام دارند، بهره ميگيرند. بر اساس اين معيار، ظهور يك آيه بدون مقارنه با آيات ديگر، مورد مداقّه قرار گرفته و با مسلّمات عقلي مفسّر ارزيابي ميشود. آيهاي كه ظهور آن با هيچ دليل عقلي در تعارض نبوده و به شبههاي عقلي دامن نزند، محكم و آيهاي كه ظهور آن را عقل نپذيرد، متشابه ناميده ميشود. نظر به اختلاف نگرشها و رويكردهاي مفسّران در باب تفسير عقلي و نقش و قلمرو عقل در تفسير، اين معيار همواره در معرض بحث و نزاع بوده و به تعيين محكمات و متشابهات و مرزبندي روشن و مورد وفاقي در اينباره نينجاميده است.18
از افراطيان اهل حديث كه بگذريم، ساير فرقههاي كلامي هر يك به نوعي به معيار عقلي در تفكيك محكم از متشابه توجه دارند.19
فخر رازي از منظر اشعري، محكم حقيقي را آياتي ميشمارد كه ظهورشان با دلايل عقلي تأييد ميشود و متشابه را نيز شامل آياتي ميداند كه دليل قطعي بر امتناع ظهورات آنها وجود دارد.20 وي بر همين اساس، آيه 28 سوره «اعراف» را محكم و در مقابل آن آيه 16 سوره «اسراء» را متشابه ميشمارد.21
پيش از او ابنقتيبه با معيار عقلي موردنظر خود، آياتي را كه شبهه حدوث در علم الهي را پديد ميآورد، مانند آيه 20 سوره «سبأ» و يا به شبهه عدم عصمت انبيا دامن ميزند، مانند آيات 87 سوره «انبيا» و 76ـ79 سوره «انعام» به عنوان متشابه مورد بررسي قرار داده است.22
معتزليان در توجه به معيار عقلي در چارچوب ديدگاه خود، شهرت بسياري دارند. چنانكه قاضي عبدالجبار همداني بسياري از آيات متشابه را با همين معيار مورد بررسي قرار داده است و اساسآ محكمات را آياتي ميشمارد كه در چارچوب نظام عقلي اعتزالي ميگنجد و متشابهات را آياتي ميداند كه ظهوري ناهمگون با اين نظام عقلي دارد.23
بر همين اساس، آيات تنزيه الهي از مشابهات خلق و اوصاف جسماني در شمار محكمات و آيات موهم تشبيه، از متشابهات شمرده شده و تشابه اين دسته با مضامين دسته نخست رفع ميشود.
از اماميه نيز افرادي مانند سيد رضي با همين معيار، آياتي همچون آيه 8، 13،24 28، 60 و 128 سوره «آلعمران»25 را به عنوان متشابه بررسي كرده است.26
د. معيار معرفتي
از ديگر معيارهاي تمايز محكم از متشابه، معيار معرفتي است. كساني كه آيات محكم را به آيات فهمپذير و متشابهات را به آيات فهمناپذير معنا كردهاند، در واقع، از اين معيار در تمايز آن دو مدد گرفتهاند؛ بدان معنا كه آنان آيات را به محك شناخت و فهم مينهند. اگر معنا و مراد آنها قابل دستيابي باشد، محكم وگرنه متشابه تلقّي ميكنند.27
اين معيار با اين دو تبيين در روايات شيعه پشتوانهاي ندارد. در ميان مفسّران نيز افزون بر عالمان شيعه، بسياري از عالمان اهلسنّت، آن را به نقد كشيدهاند. نكته نقد نيز است كه اساسآ باور به وجود آياتي فهمناپذير در قرآن با توصيف قرآن به نور و هدايت و بيان و برهان28 و هدف نزول آن و واقعيت خارجي سازگار نيست. از همينرو، بايد فهمناپذيري متشابهات را به بعد خاصي از معارف اين آيات معطوف دانست كه قابل درك و دستيابي نيست. در واقع، تأويل متشابهات ناظر به حقيقت برخي معارف خاص قرآني است كه از دسترس فهم انسان بيرون است، نه فهم مدلول آيات؛ براي مثال، در آيات مربوط به قيامت، شناخت دقيق احوال قيامت و زمان آن در اين شمار خواهد بود. البته اين تبيين در برخي روايات قابل تأييد است.29
قابل ذكر است كه از معيار معرفتي، برخي مفسّران به گونهاي ديگر هم بهره جستهاند كه به نظر قابل نقد ميرسد. بر اساس اين تحليل، هر آيهاي كه تفسير آن مورد اختلاف مفسّران قرار گيرد و عوامل اشتباه و التباس فهم در آن باشد، متشابه و آيهاي كه مورد وفاق مفسّران باشد، محكم تلقّي ميشود. زركشي با همين معيار آيه 7 سوره «آلعمران» را متشابه ميشمارد؛ چراكه مفسّران به دليل ترديد ساختار آيه ميان عطف يا استيناف جمله (... وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ...) در تفسير آن اختلاف دارند.30
روشن است كه با اين معيار دامنه آيات محكم بسيار محدود ميشود و ملاك ثابتي براي بازشناسي آيه محكم از متشابه باقي نخواهد ماند؛ مگر آنكه از اين معيار به عنوان معياري شخصي و غيرقابل تعميم ياد كنيم.
2. نقش و جايگاه محكمات در قرآن به مثابه امالكتاب
آيات محكم قرآن نقشي مهم و اساسي در رسالت اين كتاب به عهده داشته و در واقع، زيربناي هدايت و روشنگري قرآن به شمار آمده و ميتوان آن را محور تقريب و همدلي مذاهب اسلامي در نظر گرفت. اين آيات در سوره آلعمران به وصف «امالكتاب» موصوف شده است: (هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْکَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ... .) (آلعمران: 7)با وجود آنكه مفهوم محكم و متشابه و امالكتاب بودن محكمات به تعبير اين آيه، از وضوح نسبي برخوردار بوده و اجمالا ميتوان اهميت آيات محكم را در قرآن اذعان كرد، اما گستره معناي وصف امالكتاب در اين آيه، در ميان رويكردهاي گوناگون تفسيري مورد نزاع است. در واقع، محور نزاع اين پرسش است كه آيا توصيف محكمات به امالكتاب، بيانگر نقش اين آيات در داخل تشابه متشابهات است يا صرفآ گواه جايگاه اصيل و قابل اتكاي آنها در ميان آيات قرآن ميباشد؟ پيش از آنكه وجوه معنايي اين وصف را با تكيه بر ديدگاههاي دانشمندان بررسي كنيم، ضروري است در پرتو شواهد لغوي و كاربردهاي قرآني به معناشناسي آن بپردازيم.
الف. بررسي معناشناختي «ام» و «كتاب»
خليلبن احمد فراهيدي واژه «اُمّ» بر وزن «فُعل» را چنين معنا كرده