نبرد پيوسته دشوار انسان با نفس سركش (2)

قيمت مقاله الكترونيكي: 
0تومان

نبرد پيوسته دشوار انسان با نفس سركش (2)

استاد محمّدتقى مصباح1

 

چكيده

اين مقال، به بحث از تمايلات و لذايذ گذراى مادى و لذت‏هاى ماندگار و جاودان اخروى و نيز پيامد پيروى از هريك از آنها مى‏پردازد. انسان در زندگى دنيايى، همواره در سر دو راهى‏هاى پيروى از لذايذ گذرا و مادى دنيايى از يك سو، و لذت‏هاى ماندگار و جاودان اخروى از سوى ديگر قرار مى‏گيرد. به حكم عقل، فطرت و يا غريزه برخى افراد در بسيارى اوقات، لذت‏هاى گذراى دنيوى را بر لذت‏هاى ابدى و ماندگار اخروى ترجيح مى‏دهند و بدين سان، در فسق و فجور غوطه‏ور و آخرت خويش را به دنياى فانى مى‏فروشند. اين گروه، بهره‏اى از تقواى الهى ندارند. برخى ديگر، به حكم عقل،لذت‏هاى ماندگار اخروى و سعادت قرين شدن با خدا و اولياى الهى را بر لذايذ فانى و زودگذر مادى و دنيايى ترجيح مى‏دهند. اين گروه برخوردار از تقواى الهى و پيرو عقل و خرد هستند و بدين سان، نفس اماره خويش را مهار كرده، خود را قرين سعادت نموده‏اند. 

كليدواژه‏ها: نفس، نفس اماره، عقل، غرايز نفسانى، كمال. 

جايگاه حقوقى و اخلاقى نفس و مصاف آن با عقل

نفس، به خودى خود، بار ارزشى مثبت و منفى ندارد، حكم خوب و يا بد بر آن مترتب نمى‏گردد. در قرآن نيز بار ارزشى مثبت و يا منفى به نفس نسبت داده نشده، خداوند مى‏فرمايد: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»(شمس: 7و8)؛ و [قسم] به نفس و آنكه آن را راست و درست ساخت. پس بدكارى و پرهيزگارى‏اش را به وى الهام كرد.

     شايد منظور آيه اين باشد كه مجموعه خواسته‏هاى ما، كه داراى نتايج مطلوب هستند، ما را به تكامل مى‏رساند. در مقابل، خواسته‏هايى كه اگر از حد خود تجاوز كنند و ضوابط و قواعد تأمين آنها رعايت نگردد، مانع دست‏يابى انسان به كمال مى‏گردند. آن بخش از خواسته‏هايى كه مرز و حدشان رعايت نمى‏شود، به بى‏بندوبارى و فجور مى‏انجامند و آن بخش از خواسته‏هايى كه حد و مرز دارند و به بى‏بندوبارى نمى‏انجامند و در ارتباط با آنها انسان كنترل دارد، تقواى نفس به حساب مى‏آيد. همچنين تمايلات و خواسته‏هايى كه به فجور مى‏انجامند حسى و حيوانى هستند و از تمايلاتى كه به سمت تقوا جهت‏گيرى شده‏اند، زودتر شكوفا مى‏شوند و تمايلات و خواسته‏هاى مايل به تقوا به تدريج رشد مى‏كنند و شكوفا مى‏گردند.

     گاهى بين تمايلات دنيوى تزاحم رخ مى‏دهد. مثلاً، كسى كه نيازمند تشكيل خانواده، تهيه سرپناه و مسكن و منبع درآمد و شغل است، بايد به كار و تلاش و تهيه سرمايه كافى براى تأمين آن خواسته‏ها بپردازد. در نتيجه، مجبور است كه از برخى از اميال خود نظير راحت‏طلبى و تنبلى صرف‏نظر كند. آن قوه‏اى كه او را وامى‏دارد كه براى تشكيل خانواده و تهيه مسكن و امكانات زندگى از بخشى از خواسته‏هايش صرف‏نظر كند، عقل است. كار عقل مقايسه بين اميال مهم‏تر، باارزش‏تر و پاياتر با اميال پست‏تر و كم‏ارزش‏تر و حكم به ترجيح اميال دسته اول بر اميال دسته دوم است. به عنوان نمونه، دانشجو و دانش‏آموزى كه مشغول تحصيل است، نياز به راحتى و خوش‏گذرانى نيز دارد. اما او براى كسب موفقيت مجبور است كه بخصوص در ايام امتحان بيشتر وقت خود را به درس خواندن سپرى كند و از خواب، خوراك، راحتى‏ها و شب‏نشينى‏ها بكاهد و از تماشاى فيلم و سريال صرف‏نظر كند؛ زيرا او با نور عقل كه خداوند در وجودش قرار داده، درمى‏يابد كه در نتيجه درس خواندن و موفقيت در تحصيل به شغل مناسبى دست مى‏يابد و به تهيه خانه و امكانات زندگى و تشكيل زندگى خانوادگى مى‏پردازد. بى‏ترديد لذت درس خواندن بيشتر و بادوام‏تر از لذت‏هاى كم‏ارزش‏تر مادى، چون لذت خوش‏گذرانى و شب‏نشينى است.

 

معنا و برترى لذت‏هاى پايدار

بنابراين، خداوند انسان را از نور باطن و نور عقل برخوردار ساخته كه به مقايسه بين خواسته‏هاى خود بپردازد. در اين مقايسه، عقل دو ملاك فطرى براى ترجيح پاره‏اى از خواسته‏ها بر ديگر خواسته‏ها دارد. ملاك اول، مربوط به دوام و پايدارى لذت است كه بر اساس آن عقل خواسته و ميلى را كه لذتش بادوام‏تر است، بر خواسته‏اى كه كم‏دوام‏تر است ترجيح مى‏دهد. مثلاً، لذتى را كه يك ساعت، يا يك روز و يا يك هفته به طول مى‏انجامد، بر لذتى كه يك دقيقه دوام دارد ترجيح مى‏دهد. ملاك دوم، مربوط به شدت لذت خواسته و ميل است و بر اين اساس اگر دو لذت از نظر زمان يكسان بودند، اما يكى شديدتر بود، عقل حكم مى‏كند كه لذت شديدتر بر لذت ضعيف‏تر ترجيح داده شود. با توجه به آنكه عقل با دو ملاك فطرى مزبور دست به گزينش و ترجيح برخى از لذت‏ها بر ساير لذت‏ها مى‏زند، خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى» (اعلى: 17)؛ و حال آنكه آخرت بهتر و پاينده‏تر است.

     لذت‏هاى اخروى هم از لذت‏هاى دنيوى بهتر است و چونان لذت‏هاى دنيوى با آفت، خستگى و رنج همراه نيست، و هم ماندگارتر از نعمت‏هاى دنيوى است. لذت‏هاى دنيوى نهايتا به اندازه عمر انسان دوام مى‏يابند، اما لذت‏هاى اخروى بى‏نهايت هستند. از اين‏رو، اگر تزاحمى بين نعمت و لذت دنيوى و اخروى وجود نداشت و امكان جمع بين آن دو ميسر گشت، عقل حكم مى‏كند كه انسان هر دو را فراهم آورد. در قرآن نيز به ما تعليم داده شده كه هم لذت و نعمت دنيوى و هم لذت و نعمت اخروى را از خداوند درخواست كنيم: «وِمِنْهُم مِن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره: 201)؛ و از آنان كسانى‏اند كه گويند: پروردگارا، ما را در اين جهان نيكويى [نعمت] ده و در آخرت نيز نيكويى بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دارد. اما به هنگام تزاحم لذت دنيوى با لذت اخروى، عقل حكم مى‏كند كه انسان لذت بى‏نهايت اخروى را بر لذت فانى و زودگذر دنيوى ترجيح دهد و به هواى رسيدن به لذت دنيوى، لذت ابدى اخروى را از دست ندهد. البته، انسان از طريق عقل (و بيشتر از طريق نقل، يعنى قرآن و سنت) به تزاحم برخى از لذت‏هاى دنيوى با لذت‏هاى اخروى پى مى‏برد.

     تزاحم و اصطكاك بين لذت‏ها رخ مى‏دهد. مثلاً لذت خوردن، با لذت درس خواندن تزاحم دارد يا نزد كسانى كه عواطف انسانى و فطرى سالم دارند، خدمت به ضعفا و بيچارگان و خيرخواهى براى ديگران لذت دارد و اين لذت‏ها با برخى لذت‏ها تزاحم دارند. علماى اخلاق از اين تضاد بين انگيزه‏ها و لذت‏ها، از باب مسامحه، تعبير تضاد عقل با نفس به كار مى‏برند. اين از آن‏روست كه حامل لذت‏هاى پست نفس است و آن لذت‏ها به نفس نسبت داده مى‏شوند. در مقابل حامل لذت‏هاى برتر به عقل نسبت داده مى‏شود و از اين‏رو، عقل در مقام مقايسه بين لذت‏هاى دنيوى و لذت‏هاى معنوى و اخروى، لذت‏هاى اخروى و معنوى را ترجيح مى‏دهد و گزينش لذت‏هاى برتر را بهتر و شايسته‏تر مى‏داند و انسان را وادار مى‏كند كه از لذت‏هاى پست چشم بپوشد. در واقع، تضاد و جنگى بين نفس و عقل نيست و جنگ و تزاحم بين غرايز و لذت‏هاست. عقل تنها راه را نشان مى‏دهد و انسان را به سمت كارهاى برتر و لذت‏هاى پايدارتر تحريك مى‏كند. جنگ بين خواسته‏هاى غريزى و فطرى كه قابل جمع نيستند رخ مى‏دهد و در زندگى گاهى شرايط انسان به گونه‏اى است كه نمى‏تواند بين دو خواسته و دو لذت جمع كند و مجبور است كه يكى را انتخاب كند و از ديگرى صرف‏نظر كند. مثلاً، دانشجو شب امتحان يا بايد لذت خوابيدن و استراحت را انتخاب كند و يا براى كسب موفقيت و رسيدن به لذت‏هاى برتر درس خواندن را برگزيند. دائما انسان در زندگى در معرض گزينش و انتخاب است. نفس اماره انسان را به گزينش لذت‏هاى پوچ و پست فرامى‏خواند و عقل انسان را به گزينش لذت‏هاى برتر وامى‏دارد.

 

تفسير صحيح جنگ عقل با نفس

چنان‏كه گفتيم، نفس امّاره انسان را به طغيان و سركشى و اعمال غرايز حيوانى وامى‏دارد و پيوسته با خواسته‏هاى پى‏درپى و سيرى‏ناپذيرش زمينه گناه و گرفتار شدن به غضب خداوند و هلاكت را فراهم مى‏آورد. علماى اخلاق گفته‏اند در برابر نفس امّاره، كه پيوسته انسان را به سوى مراتب پست حيوانى مى‏كشاند و او را از تعالى و كمال بازمى‏دارد، نفس ملكوتى و به تعبير ديگر، نفس انسانى قرار دارد كه انسان را از پرداختن به خواسته‏هاى پست باز مى‏دارد و او را به كمال و تعالى فرا مى‏خواند. چنان‏كه در مباحث فلسفى و عقلى اثبات شده، نفس انسان واحد است و داراى قوا و حيثيت‏هاى گوناگون است. حيثيتى از نفس در تكاپوى رسيدن به خواسته‏هاى مادى و حيوانى است و حيثيتى از نفس در پى خواسته‏هاى معنوى، چون علم‏دوستى و يا بالاتر از همه تقرب به خداست. آن حيثيت و قواى نفس، كه به سمت غرايز پست حيوانى جهت‏گيرى شده، «نفس امّاره» ناميده مى‏شود و آن حيثيتى از نفس كه در پى خواسته‏هاى متعالى است، «خود ملكوتى» و «نفس انسانى» ناميده شده است. پس، نفس انسان متعدد نيست و اين نفس واحد داراى قواى متعدد است كه در عمل با يكديگر تزاحم دارند. به لحاظ اينكه نفس داراى قوايى است كه به سمت غرايز حيوانى و پست تمايل دارند و و اين قوا آن غرايز را بر غرايز برتر ترجيح مى‏دهند، نفس اماره ناميده مى‏شود و در مقابل، از آن لحاظ كه نفس داراى قوايى است كه او را به سمت خواسته‏هاى برتر فرامى‏خواند و به مقاومت در برابر خواسته‏هاى پوچ حيوانى وامى‏دارد، «نفس ملكوتى» و «انسانى» ناميده مى‏شود و از همين جا، اصطلاح عقل و نفس و جنگ عقل با نفس پديد مى‏آيد و منظور از جنگ عقل با نفس، جنگ  بُعد حيوانى نفس با بُعد ملكوتى نفس است.

 

راهكار كنترل غرايز نفسانى

انسان داراى درجات و شئون گوناگون طولى و عرضى است كه داراى خواسته‏هاى متفاوتى هستند و بين اين خواسته‏ها تزاحم رخ مى‏دهد. يكى از شئون و حيثيت‏هاى نفس انسان، حيثيت و شأن تصميم‏گيرى است. وقتى بين دو خواسته تزاحم رخ مى‏دهد و انسان ناگزير به انتخاب يكى از آن دو خواسته است، قوّه تصميم‏گيرى كار گزينش و انتخاب يكى از خواسته‏ها را انجام مى‏دهد. منتها در شرايط عادى، كه برخى از خواسته‏ها از برترى و جذابيت خاصى برخوردار نيستند و در انسان نيز هيجان وجود ندارد، تصميم‏گيرى بسيار راحت است. انسان به راحتى دست به گزينش و انتخاب مى‏زند. اما وقتى خواسته‏ها طغيان مى‏كنند و در انسان هيجان به وجود مى‏آورند، تصميم‏گيرى دشوار مى‏گردد. بنابراين، تا خواسته‏هاى حيوانى طغيان نكرده‏اند و در انسان هيجان به وجود نياورده‏اند، انسان بايد فرصت را غنيمت بشمرد و با تفكر در عواقب طغيان خواسته‏هاى پست حيوانى زمينه‏اى را فراهم آورد كه خواسته‏هاى پست حيوانى طغيان نكنند، تا در مقام تصميم‏گيرى خواسته‏هاى الهى را بر خواسته‏هاى نفسانى مقدم بدارد. وقتى قوّه غضب در انسان به هيجان درمى‏آيد، عقل از كار مى‏افتد و فرصت انديشيدن و فكر كردن از انسان گرفته مى‏شود و در آن لحظه ناخواسته انسان به رفتار جنون‏آميز مثل ناسزاگويى و فحاشى مى‏پردازد. اما وقتى قوّه غضب انسان خاموش است و هيجان ندارد، انسان بايد خودش را آماده كند كه اگر كسى به او دشنام داد، خود را كنترل كند تا حرف زشتى نزند و رفتار نامناسبى از خود بروز ندهد. همچنين در ارتباط با شهوات و غرايز حيوانى، تا آن غرايز آرام و خاموش هستند، انسان بايد زمينه جلوگيرى از هيجان و طغيان آن غرايز را در خود فراهم آورد و مقدمات و تمهيدات اتخاذ تصميم صحيح در مورد بروز غرايز حيوانى را فراهم آورد.

     با توجه به اين حقيقت و نقش تفكر در اصلاح رفتار انسان، قرآن كرارا بر اهميت تفكر و تعقل تأكيد مى‏ورزد و در جايى آيات و نشانه‏هاى الهى را بستر تفكر انسان معرفى مى‏كند و مى‏فرمايد: «وَهُوَ الَّذِى مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارا وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (رعد: 3)؛ و اوست آنكه زمين را بگسترد و در آن كوه‏ها و رودها قرار داد و در آن از همه ميوه‏ها دو جفت آفريد. شب را بر روز مى‏پوشاند [و روز را بر شب، يعنى يكى را مى‏آورد و ديگرى را مى‏برد.]همانا در اين [امور]براى گروهى كه بينديشند نشانه‏هاست.

     در جايى ديگر قرآن به برترى آخرت بر لذت‏هاى پوچ دنيا در نزد عقل و گروه تقواپيشه‏گان اشاره دارد. نپرداختن به لذت‏هاى پوچ دنيوى و ترجيح آنها بر لذت‏هاى جاودانه اخروى را ناشى از عدم تعقل معرفى مى‏كند و مى‏فرمايد: «وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» (انعام: 32)؛ و سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزكارى كنند بهتر است. آيا به خرد درنمى‏يابيد؟

     اگر انسان به مقايسه لذت‏هاى دنيا با لذت‏هاى آخرت و به تفكر در آنها بپردازد، لذت‏هاى پايدار و جاودانه آخرت را بر لذت‏هاى دنيوى ترجيح مى‏دهد. چنان‏كه عقل انسان لذت‏هاى شديدتر و پايدارتر دنيوى را بر لذت‏هاى ضعيف‏تر و كم‏دوام‏تر دنيوى ترجيح مى‏دهد. پس، ترجيح لذت‏هاى پوچ دنيوى بر لذت‏هاى اخروى ناشى از آن است كه عقل انسان معطل مانده و انسان اسير هواهاى نفسانى گشته و از نيروى عقل خود بهره نبرده است. چنان‏كه خداوند مى‏فرمايد: «بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُم مِنْهَا عَمِونَ»(نمل: 66)؛ [نه،] بلكه علم آنان درباره آخرت نارساست؛ [نه،]بلكه ايشان درباره آن ترديد دارند؛ [نه،]بلكه آنان در مورد آن كوردل‏اند.

     بنابراين، پيش از آنكه هيجانات بر انسان غالب گردد، راحت‏ترين و عاقلانه‏ترين راه براى جلوگيرى از انحراف و انحطاط و افتادن به ورطه هلاكت، اين است كه انسان با تفكر و تعقل زمينه را براى تصميم‏گيرى صحيح فراهم آورد. البته، كسانى كه به معرفت ناب توحيدى دست يافته‏اند و خداوند را عامل همه كارهاى خير مى‏دانند، قبل از تعقل و تفكر و ايجاد زمينه كافى براى تصميم‏گيرى‏هاى صحيح و جلوگيرى از تأثيرات نفس امّاره و هيجانات نفس و مبارزه با خواسته‏هاى پست، به خداوند متعال كه داراى قدرت بى‏نهايت است، پناه مى‏برند و با اين باور كه قدرت تفكر و تعقل و توفيق پيمودن مسير صحيح را خداوند به انسان داده، از خداوند مى‏خواهند كه آنان را از شرّ نفس امّاره و كشش‏هاى كاذب نفسانى نجات دهد و توفيق استفاده صحيح از نيروى عقل جهت گزينش مسير صحيح زندگى را به آنان عنايت كند. اتكال به خداوند و پناه بردن به ساحت قدس او و اتصال به قدرت لايزال او كه هيچ قدرتى در برابرش تاب مقاومت ندارد، بهترين راه براى نجات از خطرها و آسيب‏هاى نفس امّاره و عواقب سوء هيجانات حيوانى و شيطانى است. بر اين اساس، بسته به درجه معرفت انسان و استفاده از اين معرفت و ميزان ارتباط با خداوند، دعا، و مناجات با خداوند چنان نيرويى به انسان مى‏دهد كه بتواند در برابر نيروهاى شيطانى مقاومت كند. بنابراين، بايسته است كه انسان خود را حقير و سرتاپا نياز به خداوند بداند و باور كند كه همه قدرت‏ها از آنِ خداست و خداست كه به انسان مجال انديشيدن و تصميم‏گيرى مى‏دهد. طبيعى است كه با چنين باورى و با خضوع و توكل خالصانه در برابر معبود، خداوند نور هدايت را به قلب انسان مى‏تاباند و او را در رسيدن به سعادت و كمال يارى مى‏كند.


  • پى نوشت ها

 

 1 اين مجموعه بازنويسى درس اخلاق استاد در دفتر مقام معظّم رهبرى قم در سال 1388 مى‏باشد

سال انتشار: 
19
شماره مجله: 
149
شماره صفحه: 
15
صفحه شروع مقاله: 
15