اسفار اربعه از جمله مسائلى است که هم در عرفان و هم در فلسفه متعالیه مطرح است. عرفا معتقدند که سالک با به کار بستن روش عارفانه، چهار سفر انجام مىدهد. فلاسفه الهى نیز مباحث فلسفى را از نوع سفر فکرى و عقلى مىدانند. از اینرو، ملّاصدرا مسائل فلسفه را با اعتبار اینکه فکر نوعى سلوک است، ولى ذهنى، در قالب اسفار اربعه طراحى مىنماید. عرفان با فلسفه الهى وجه مشترکى دارد و وجوه اختلافى، وجه مشترک این است که هدف هر دو معرفهاللّه است.
هدف مقاله حاضر تبیین و تحلیل سفر معنوى از منظر عرفانى و فلسفى است. این مقاله با تکیه بر دیدگاههاى اندیشمندانى همچون فلوطین، غزالى، ابنعربى، و ملّاصدرا، به بیان وجوه اشتراک و اختلاف در مسئله مزبور پرداخته است.