Title :مقایسه انسانشناسى کانت با علمالنفس ارسطویى
Abstract:
«انسان» از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده و موجب به وجود آمدن علوم مختلفى شده است. این علوم در طول تاریخ دچار تطوّرات و دگرگونىهایى شدهاند. علمالنفس سنتى و مردمشناسى مدرن، دو دانش با دو رویکرد کاملاً متفاوت ناظر به همین مسئله هستند. اما شکاف محتوایى بین این دو دانش، به صورت ناگهانى به وجود نیامده، بلکه در دوران روشنگرى همجهت با انقلاب کپرنیکى در ساحت فلسفه تغییراتى نیز در روش شناخت انسان نیز به وجود آمد که مىتوان نمونه بارز آن را در کتاب «انسانشناسى از منظرى پراگماتیک»1 دید.
این مقاله با رویکرد تحلیلى و نظرى در پى مقایسه انسانشناسى کانت و ارسطو است. حاصل آنکه کانت در انسانشناسى سعى در تبیین طبیعت انسان از نگاهى پراگماتیک دارد و طبیعت انسان را به وجوه اجتماعى آن، مانند تمدن، جامعهپذیرى، تربیت و... گره زده و مىکوشد تبیین جامعى از وجوه فردى و جمعى انسان ارائه دهد. رویه کانت بر خلاف سنت علمالنفسى، به هیچ وجه ذاتگرایانه نبوده و دقیقا مرحله واسطى بین این سنت و علوم انسانى مدرن به حساب مىآید.