تبیین دقیق و عمیق مسئله تشکیک که از آن به عنوان عدل و مکمل نظریه اصالت وجود یاد مىشود، اگرچه در نظام حکمت صدرایى صورت گرفته است، لیکن نباید از تلاش علمى فیلسوفان گذشته که سرمایهاى غنى براى وى فراهم آوردند غفلت نمود. به مشّاء نسبت دادهاند که وجودات را حقایق متباین دانسته و بر این اساس، تشکیک در حقیقت وجود را منکرند. از سوى دیگر، سهروردى با مبانى فلسفى نادرست خود، تشکیک را به متن خارج مىبرد.
هدف این پژوهش که به روش تحلیلى و اسنادى سامان یافته، بررسى انتساب یادشده و نیز تبیین دیدگاه سهروردى مىباشد و حاصل آن این است که مشّاء اگرچه در ابتدا به تشکیک در حوزه مفاهیم (تشکیک عامى) معتقد بوده است، این، سخن نهایى ایشان نبوده و مىتوان قول به تشکیک خاصى را در آثار ابنسینا سراغ گرفت. البته معنون نبودن این مسئله در زمان وى موجب شده که برخلاف شیخ اشراق نتواند فروع و لوازم آن را نتیجه گرفته و در دستگاه فلسفى هستىشناختى منسجم و سازوارى بسط دهد.