«معرفت شناسی فمینیسم» رویکردی است نوظهور که با تکیه بر تأثیر مستقیم عنصر جنسیت بر معرفت در جامعه غربی متولد شد. اگرچه غایت و هدف این رویکرد به منظور از میان برداشتن تبعیض ادعا شده در معرفت است؛ با این حال، بحث تازه ای در عرصه معرفت شناسی مطرح می سازد که پیش از این در معرفت شناسی برجسته نشده بود. رویکردهای سه گانه رادیکال، لیبرال، و از لحاظ دیدگاه هر کدام با توسّل به معرفت شناسی های پیش از خود، به نحوی موضوع تأثیر جنسیت بر امر شناخت را مورد بررسی قرار دادند. با این همه، این رویکردها در درون خود، از مبانی معرفت شناسی حاکم بر عصر نوین بهره برده و به نوعی آنها را مبنای کار خود قرار داده اند. به عبارت دیگر، درون هر رویکرد معرفت شناسی فمینیستی، خواه رویکردی حداقلی باشد یا حداکثری، عناصری مانند تفکیک دکارتی سوژه و ابژه، عقل دکارتی، توجه به جایگاه سوژه، ذات گرایی و واقعیت ثابت قابل مشاهده و ردگیری است. از این رو، بررسی این مبانی کمک زیادی به روشن شدن معرفت شناسی فمینیسم می کند.