بحث بومى کردن دانش علوم اجتماعى، نزد برنامه ریزان فرهنگى و جامعه شناسان کشور، دغدغه اصلى بوده است. بررسى سیر تاریخى نشان مى دهد که پیش از انقلاب، ایده هاى بومى کردن علوم اجتماعى و جامعه شناسى غالبآ خصلتى ناسیونالسیتى و یا ضدغربى داشته و در واکنش به آسیب هاى اجتماعى ناشى از صنعتى شدن جامعه با الگوهاى غربى و ناکارآمدى جامعه شناسى در مواجهه با مسائل روز صورت گرفت. در حالى که پس از پیروزى انقلاب اسلامى، بومى کردن، با ابعاد سیاسى و در راستاى تحقق اهداف و آرمان هاى انقلاب، با رویکرد اسلامى کردن دانشگاه ها و در نهایت تأسیس جامعه شناسى اسلامى مطرح شده است.
این مقاله با رویکرد نظرى در پى بررسى بومى کردن جامعه شناسى در پیش و پس از انقلاب، و با مرورى بر دیدگاه هاى موافق و مخالف، زمینه تجربى این مفهوم را مورد کنکاش و بررسى قرار داده و در تلاش است مهم ترین موانع تحقق بومى کردن جامعه شناسى در ایران را برشمرده و راه کارهایى را براى تحقق بخشیدن آن ارائه نماید.