این مقاله با رویکرد تحلیلى و نظرى برخى نظریه هاى اجتماعى مطرح پیرامون انقلاب اسلامى ایران را بررسى انتقادى مى کند و آنها را از دو منظر درون پارادایمى و برون پارادایمى به نقد مى کشد. روشن فکران به عنوان حلقه واسط معرفى نظریه هاى غربى و نیز نقش و جایگاه آنان در گزینش و ترجمه هدفمند دیدگاه هاى دانشمندان غربى، پیرامون تحولات مهم دنیا، به ویژه انقلاب اسلامى ایران، مورد تأکید قرار گرفته و تلاش شده است این نقدها در راستاى بررسى امکان بومى سازى علوم اجتماعى صورت پذیرد.