معرفت، سال نهم، شماره پنجم، پیاپی 37، آذر و دی 1379، صفحات 35-

    معیارهاى گزینش در قرآن و نهج البلاغه

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معیارهاى گزینش در قرآن و نهج البلاغه

    مجدالدّین مدرّس زاده

    اشاره

    یک جامعه دینىِ علوى که داعیه هدایت افراد را به سمت و سوى ارزش هاى دینى دارد و درپى تحقق مدینه فاضله علوى است، شایسته است کارگزاران چنین نظامى برخوردار ازشایستگى هاى علمى و عملى و اخلاقى و صفات حسنه و پسندیده دینى باشند. آیا دریک جامعه دینى شایسته است افراد با هر نوع اعتقاد و گرایش و تفکرى به بدنه نظام رسوخ کرده و داعیه هدایت گرى نسل جوان انقلاب را عهده دار باشند؟ اگر چنین باشد، هرگز نبایددر جامعه علوى بر انتخاب اصلح و شایسته سالارى تأکید نمود. آنچه مى خوانید نیم نگاهى است به بحث گزینش و معیارهاى آن در نظام علوى از نگاه حضرت على(علیه السلام) که این روزها درجامعه علمى ما مطرح است. با هم مى خوانیم: معرفت

    مقدمه

    در دنیاى امروز، که نقش نیروى انسانى در سازمان بیش از پیش چشمگیر است، یکى از مسائلى که فراروى مدیران قرار دارد نحوه انتخاب کارکنان است. مسلّماً در بین خیل مشتاقان کار، آنچه مى تواند از بین آنان، نیروهایى با ویژگى هاى مورد نیاز سازمان گزینش کند، مکانیسم ویژه اى است که از آن به «کارمندیابى» تعبیر مى شود.

    مدیریت منابع انسانى، که بخش مهمى از مسائل و موضوعات مدیریت را به خود اختصاص داده، متکفل برنامه ریزى دقیق براى نهادینه کردن این امر است.

    آنچه همه صاحب نظران بر آن اتفاق نظر دارند این است که هر شغل و منصبى براى هر کسى مناسب نیست و باید بین شغل و شاغل تناسب و ارتباطى منطقى و وثیق وجود داشته باشد. از این رو، تأمین نیروها و کارکنانى که مطابق اهداف سازمانى از عهده وظایف محوّله خویش به خوبى برآیند و در جهت پیشبرد اهداف و خط مشى هاى سازمان، نقش خود را به نیکى ایفا کنند، یکى از دغدغه هاى مهم مدیران است. اگر پیچیدگى هاى متنوع امروزى در سازمان ها از نظر اتوماسیون، تنوع وظایف، محیط متلاطم و مانند آن مدّ نظر قرار گیرد، اهمیت برخوردارى از نیروهاى لایق و کاردان دو چندان خواهد شد.

    هر چند مردم از نظر حقوقى همه برابرند و نیز در پیشگاه الهى هیچ کس بر دیگرى برترى ندارد، مگر به تقوا1 اما همگان در ابراز توانایى هاى خویش یکسان نیستند و به تعبیر حضرت على(علیه السلام): «النّاسُ کشجر شرابُه واحدٌ و ثمرهُ مختلفٌ»;2 مردم به مانند درخت هستند که آبش یکى ولى میوه هایش متفاوت است. همچنین در کلام امام صادق(علیه السلام)نیز آمده است «النّاسُ معادن کمعادِن الذّهب و الفضّةِ»3 ; مردم همچون معادن طلا و نقره اند.

    بدین روى، باید معدن شناس و گوهردان آنان را کشف کند و بنا به استعدادى که در هر فرد سراغ دارد، او را به کار گیرد.

    اگر گاهى شنیده مى شود که برخى مدیران از کمبود نیروهاى کاردان و لایق گله دارند، نباید این تصور پیش آید که قحط الرجال است، بلکه باید به ضعف آنان در زمینه کشف استعدادها و به کارگیرى صحیح آن ها پى برد. در مقابل، هرگاه جذب و انتخاب نیرو در سازمان به نحو شایسته اى طرح ریزى شود، مى توان اطمینان داد که سازمان از ناهنجارى هاى رفتارى کارکنان یا نابسامانى هاى بسیار دیگر نخواهد رنجید; زیرا موفقیت و یا شکست هر سازمانى در وهله نخست، در گرو انتخاب صحیح کارکنانش و در مرحله بعد، منوط به کارکرد اعضاى آن است. از این رو، بررسى معیارهاى انتخاب کارکنان براى دست یابى به اهداف سازمانى، گام مهمى در نظام جامع مدیریت منابع انسانى به شمار مى آید و در صورت فقدان آن، سازمان ضررهاى مادى و معنوى بسیارى متحمل خواهد گشت.

    آنچه این مقال درصدد بررسى آن است معیارهاى گزینش نیروى انسانى براى تصدى مشاغل وبه عبارت دیگر، ملاک و معیار عزل و نصب کارکنان مى باشد. براى بررسى،ابتدا از رهگذر قرآن، این موضوع

    بررسى و سپس باعنایت به بیانات حضرت على(علیه السلام)درنهج البلاغه و یا سایر متون روایى بحث تکمیل گشته که در این میان، نامه حضرت على(علیه السلام) به مالک اشتر از جایگاه ویژه اى برخوردار است.

    معیارهاى گزینش در قرآن کریم

    قرآن کریم نقش بسزایى براى نیروهاى لایق قایل است. برخوردارى از کارکنان شایسته همواره مد نظر مدیران الهى بوده است. به عنوان نمونه، مى توان از اقدام حضرت موسى(علیه السلام)در به کارگیرى حضرت هارون(علیه السلام) نام برد. اصل ماجرا در سوره مبارکه طه وارد شده است: هنگامى که حضرت موسى(علیه السلام) به پیامبرى مبعوث گشت، دست دعا و التجا به درگاه الهى دراز کرد و براى تحمل سختى هاى مسؤولیت خودش از خداى بزرگ شرح صدر خواست. از خداوند درخواست نمود تا برادرش هارون را نیز وزیر او قرار دهد و به این وسیله به او پشت گرمى عطا کند و وى را در کارش شریک گرداند. (طه: 29 34) بدین روى، او پس از استعانت الهى، داشتن همکار و نیروى زبده را در انجام مأموریت هاى محوّله مورد نظر قرار داد.

    ممکن است بدواً این توهم پیش آید که حضرت موسى(علیه السلام)روابط خانوادگى را ملاک انتخاب قرار داده است، اما بطلان این تصور غلط با عبارات خود حضرت موسى(علیه السلام)آشکار مى گردد; آنجا که مى فرماید: «و اخی هارون هو اَفصحُ مِنّى لساناً فاَرسلهُ معی ردءاً یُصَدِّ قُنی اِنّی اَخافُ اَن یُکذّبونِ.» (قصص: 34) او مى گفت: اگر مى گویم هارون وزیر من باشد به این دلیل است که او افصح است و از فصاحت و قدرت بیان بیش ترى نسبت به من برخوردار است و در این مأموریت، که نیاز به ارائه دلایل و حقایق است، برخوردار بودن از فصاحت ملاک شایستگى است. خداوند هم درخواست او را اجابت نمود و فرمود: «سَنَشُدُّعضدَک باَخیکَ وَنَجْعلُ لکما سُلطاناً.» (قصص: 35)

    بنابراین، همان گونه که از آیات مزبور استفاده مى شود، بهره مندى از همکار لایق یکى از نعمت هایى است که مدیر الهى باید پیش از همه با دعاى خالصانه و تضرع، از خداوند خواستار آن باشد و به تعبیر حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)، هرگاه خداوند براى مدیرى خیر بخواهد، او را با همکارى لایق قرین خواهد نمود; چنان که اگر فراموش کند، به یادش آرد و اگر به هوش باشد، یارى اش نماید.4

    همچنین در قرآن کریم، آیات دیگرى را مى بینیم که نحوه انتخاب و دلیل گزینش مدیران جامعه و مأموران الهى را روشن مى سازد; از جمله آیه 247 سوره مبارکه بقره که در آن، به ماجراى طالوت اشاره مى کند. در این آیه، واژه «اصطفى» به معناى برگزیدن و انتخاب کردن به کار رفته است. مرحوم علاّمه طباطبائى(رحمه الله)مى فرمایند: اصطفاء از ریشه«صفو» گرفته شده و به معناى «صاف و پاک» مى باشد. در نتیجه، اصطفاءبهترین وپاک ترین راانتخاب کردن است.5 خداوندمى فرماید: ما طالوت را برگزیدیم و انتخاب نمودیم. اما ملاک گزینش او چه بوده است؟این سؤالى است که پاسخ آن به خوبى از آیه استفاده مى شود:

    وقتى خداوند طالوت را به عنوان برگزیده خویش مطرح نمود، بنى اسرائیل به این گزینش اعتراض کردند و گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با این که ما از او شایسته تریم; او ثروت زیادى ندارد». در واقع، از نظر بنى اسرائیل، ملاک شایستگى، داشتن مال و ثروت بسیار بود و از این رو، خود را برتر از طالوت مى دیدند و حال آن که خداوند ملاک شایستگى وى را این چنین برمى شمارد: «قال اِنَّ اللّهَ اصطفیه علیکم و زادهُ بسطةً فى العلم و الجسمِ و اللّه یُؤتى مُلکه مَن یشاءُ و اللّهُ واسعٌ عَلیمٌ» (بقره: 247); گفت: خدا او را بر شما برگزیده و او را علم و قدرت جسمانى فراوان بخشیده است. خداوند ملکش را به هر که بخواهد مى بخشد و احسان خداوند وسیع و (از لیاقت افراد براى تصدى منصب ها) آگاه است.

    همچنین در آیات مربوط به انتخاب حضرت موسى(علیه السلام)براى پیامبرى، خداوند این گونه تعلیل مى نماید: «و لَمّا بَلغ اَشُدّه و استوى آتیناه حُکماً و علماً و کذلک نجزىِ الُمحسنینَ» (قصص: 14); و هنگامى که (موسى) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا مى دهیم. این آیه، ملاک شایستگى حضرت موسى(علیه السلام) در اخذ حکم و علم دو چیز مى داند:

    1. بلوغ اشد (بلغ اشدهُ); یعنى از نظر قواى بدنى به سنى رسیده که از استحکام و قوت برخوردار بود.
    2. استواء (واستوى); یعنى اعتدال و استقرار در زندگى که غالباً پس از مرحله قبلى است.

    مرحوم علامه طباطبائى(رحمه الله)مى فرمایند: در واقع، وقتى حضرت موسى(علیه السلام)به حدّ توانایى رسید و با گذشت پاسى از عمرش، به سن اعتدال (بین سى و چهل سالگى) رسید، خداوند به او حکم و علم عطا کرد.6

    در سوره مبارکه قصص، وقتى برخورد حضرت موسى(علیه السلام)را با دختران حضرت شعیب(علیه السلام) مطرح مى سازد که به کمک آنان شتافت و آنان ماجرا را به پدر اطلاع دادند، حضرت شعیب(علیه السلام)از حضرت موسى(علیه السلام)دعوت به همکارى مى کند. خداوند کلام دختر حضرت شعیب(علیه السلام) را نقل مى کند که او پیشنهاد به کارگیرى حضرت موسى(علیه السلام)را به پدر مى دهد و دلیل شایستگى او را نیز نیروى جسمانى و امانت دارى مطرح مىسازد: «قالتْ احدیهما یا ابتِ استأجره اِنّ خیرَ مَن استأجرتَ القوىُّ الاَمینُ.» (قصص: 26)

    در آیات سوره مبارکه یوسف نیز وقتى داستان حضرت یوسف(علیه السلام) را مطرح مى کند که ایشان از هر اتهامى تبرئه مى شود و عزیزمصر براى او جایگاهى والا در نظر مى گیرد، ایشان پیشنهاد تصدى خزانه دارى را مىدهد و دلیل آن را نیز توانایى چنین کارى و آگاهى بر این کار ذکر مى کند: «قالَ اجعلنی على خزائنِ الارضِ اِنّی حفیظٌ علیمٌ.» (یوسف: 55)

    در واقع، حضرت یوسف(علیه السلام) پس از این که خود را نامزد این کار مى کند، دلیل شایستگى خود را در «حفیظ» و «علیم» بودن مى داند; یعنى برخوردارى از علم و درایت و نگه دارى امانت.

    آنچه از مجموع آیات مزبور به دست مى آید، این مطلب است که در واگذارى امور به افراد، ملاک ها و معیارهایى مد نظر بوده که به فراخور منصب و مقام ممکن است از لحاظ مصداق متفاوت باشد; مثلاً، وقتى سخن از جنگ و میدان نبرد است (ماجراى طالوت(علیه السلام))، برخوردارى از قواى بدنى فضیلت محسوب مى شود، وقتى سخن از مأموریت پیام رسانى و تبلیغ است (ماجراى موسى و هارون(علیهما السلام))، فصاحت و قدرت بیان برترى به حساب مى آید، وقتى سخن از کارگزارى است (ماجراى شعیب(علیه السلام))، قدرت جسمانى و امانت دارى مزیّت به شمار مى رود و در نهایت در مورد تصدّى خزانه دارى (ماجراى حضرت یوسف(علیه السلام))، نگهبان و امین بودن فضیلت است که در کنار علم و دانش مطرح مى شود.

    بنابراین، ملاک گزینش مدیران الهى برخوردارى آنان از ویژگى هاى لازم براى احراز پست مورد نظر است که به فراخور وظیفه آنان متفاوت مى باشد. اما در مجموع، مى توان همه شروط را در دو عنوان بهره مندى از علم و تخصص از یک سو و برخوردارى از کمالات و فضایل اخلاقى و تعهّد از سوى دیگر، دانست.

    معیارهاى گزینش از دیدگاه حضرت على(علیه السلام)

    على(علیه السلام)، که دست پرورده مکتب اسلام است و از زلال وحى و قرآن سیراب گشته، بر دو ویژگى علم و دانش و تعهد و فضیلت تأکید دارد و اصولاً زوال و بقاى دولت را در آن مى داند:

    «زوالُ الدّولِ باصطناعِ السُّفلِ»;7 زوال و سقوط دولت ها به واسطه به کارگیرى دونان است.

    و در جایى دیگر نیز مى فرماید: «یُستدلُّ على اِدبارِ الدّولِ باربع: تضیعِ الاصولِ و الَّتمسُّکِ بالفروعِ و تقدیمِ اراذل و تأخیرِ الافاضل»;8انحطاط و سقوط دولت در چهار چیز است:

    1. ضایع کردن اصول و دستورات اصلى;
    2. پرداختن به مسائل فرعى و جزئى;
    3. مقدم داشتن فرومایگان و اراذل;
    4. عقب راندن شایستگان وافراد بافضیلت.

    در بیانات ایشان، خطوط کلى نظام «شایسته سالار» تبیین شده است. بدین روى، هرگاه دیده شود که مأمور دولتى فاقد شروط لازم گشته است و یا اصولاً از ظرفیت و توان لازم براى تصدى شغل خود برخوردار نیست، باید تعویض شود. در این زمینه، ایشان پس از عزل محمد ابن ابى بکر از استاندارى مصر و نصب مالک اشتر به جاى او مى فرمایند: «فقد بَلغنی موجدتُک من تسریحِ الاشتر الى عملکَ و انّی لم افعل ذلک استبطاءً لکَ فى الجهد و لا ازدیاداً فى الجدّ و لو نزعتُ ما تحت یدکَ مِن سلطانکَ لولّیتُکَ ما هو اَیسرُ علیک مؤوُنةً و اَعجُب الیکَ ولایةً»;9«به من خبر رسیده از این که تو (محمد بن ابى بکر) را از منصب مدیریت مصر برداشته و مالک اشتر را به جایت نصب کرده ام دلگیر شده اى. این تعویض براى سستى تو یا افزودن کوشش تو انجام نگرفته است; اگر حکومت مصر را از تو مى گیرم مدیریت دیگرى که، هم آسان تر و هم از نظر روحى مناسب تر باشد، به تو مى سپارم.»

    ملاحظه مى شود که حضرت على(علیه السلام)با نزدیک ترین افراد و یاران خود چگونه برخورد مى کند. این درس را از پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرا گرفته است; زیرا در سیره حضرتش چنین وارد شده که به حاکم مکّه فرمودند: «لو اَعلُم لَهم خیراً منکَ استعملتُه علیهم»;10 اگر براى اداره مکّه بهتر از تو کسى را مى شناختم، برمى گزیدم.

    بنابراین، باید گزینش افراد بر اساس شایستگى آنان صورت گیرد. در غیر این صورت، مسؤولیت بزرگى متوجه مدیر خواهد بود.

    پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «من استعملَ عاملاً مِن المسلمینَ و هو یَعلمُ اَنّ فیهم مَنْ هو اَولى بذلکَ مِنه و اَعلمُ بکتابِ اللّهِ و سنةِ نبیّهِ فقد خانَ اللّهَ و رسولَه و جمیعَ المسلمینَ»;11 هر کس مسلمانى را به استخدام درآورد، در حالى که مى داند در جامعه اسلامى شایسته تر و آگاه تر از او به کتاب خدا و سنّت رسول وجود دارد، به خدا و رسول و تمام مسلمانان خیانت کرده است.

    حال که تا حدّى اهمیت به کارگیرى شایستگان در اداره امور معلوم گشت و روش گردید که عدم به کارگیرى آنان و استفاده از نیروهاى نالایق چه زیان هایى (اعم از مادى و معنوى) به دنبال دارد، این سوال مطرح شود که از منظر على(علیه السلام)، ملاک شایستگى و لیاقت چیست؟

    براى یافتن جواب، باید به عهدنامه حضرت به مالک اشتر، استاندار منصوب ایشان در مصر، مراجعه نمود; منشور متقن و وثیقى که گوهرهاى ناب فراوانى مى توان از آن یافت. ایشان در این عهدنامه ضمن سفارش هاى لازم به مالک اشتر براى رعایت تقواى الهى و مصالح دین و ملّت، در زمینه به کارگیرى افراد در مناصب و پست هاى گوناگون رهنمودهاى حیات بخشى دارند. حضرت(علیه السلام)پیش از همه، ارکان حکومت و یا افراد و طبقاتى که حکومت را اداره مى کنند به چند دسته تقسیم نموده که براى هر یک صفات و ویژگى هایى را نیز مدّ نظر قرار داده اند:

    1. قضات;
    2. کارگزاران;
    3. مشاوران;
    4. لشکریان.

    با توجه به آنچه امروزه در مباحث حقوقى و سیاسى مطرح است، حضرت(علیه السلام)در واقع به قواى قضاییه، مجریه، مقننه و ارتش نظر دارند.

    در بخش نخست، که مربوط به ویژگى هاى بایسته و شایسته منصب قضاوت است، ایشان مى فرمایند: «ثُمّ اختر لِلحکمِ بینَ النّاسِ اَفضلَ رعیتکَ فی نفسکَ ممَّنْ لا تَضیقُ به الاموُر و لا تَمحِّکُهُ الخُصومُ و لایتمادى فى الزَّلَّةِ و لا یَحْصَرُ مِنَ الفىءِ اِلى الحقِّ اذا عَرفه و لا تُشْرِفُ نفسُهُ على طمع و لا یکتفی بادنى فهم دونَ اقصاه و اَوْقَفَهُم فى الشُبُهات و آخَذَهم بالحججِ و اَقلُّهُم تَبرُّماً بمراجعةِ الخَصمِ و اَصبَرهُم على تکشُفِّ الامور و اَصْرَمَهُم عندَ اتّضاح الحُکمِ مِمّن لایزدِهیهِ اطراءٌ و لا یَستمیلُهُ اِغْراءٌ و اولئکَ قَلیلٌ»;12

    بر حسب سخن مزبور، ایشان ویژگى هاى مورد نظر در قاضى را چنین برمى شمرند:

    1. بهترین و برترین افراد باشد;
    2. دشوارى کارها او را از پا درنیاورد;
    3. به واسطه کشمکش دادخواهان به لجاجت نیفتد;
    4. هنگام اشتباه، اصرار نورزد و زود اشتباهات خویش را بپذیرد و جبران نماید;
    5. اهل تحقیق باشد و با سهل انگارى، آسان از مسائل نگذرد (سطحى نگر نباشد);
    6.درمواجهه باامورمشتبهو مسائل پیچیده، احتیاط و تأمّل نماید;
    7. شکیبا باشد تا حقایق روشن گردد;
    8. پس از تشخیص حکم، قاطعیت داشته باشد;
    9. با طرفین دعوا گشاده رو باشد و تمجید یک طرف، موجب تمایلش بدو نشود.

    در بخش دوم، صفات و ویژگى هایى که کارگزاران و عوامل امور اجرایى (قوّه مجریه) باید داشته باشند، چنین ذکر نموده اند:

    «ثُمّ اُنْظر فی امورِ عُمّالک ... وَ توّخَّ مِنهم اهلَ التّجربةِ والحیاءِ مِن اهلِ البیوتاتِ الصّالِحة و القَدَمِ فِى الاسلامِ المتقدّمةِ، فاِنّهم اَکرمُ اَخلاقاً و اَصحُّ اعراضاً و اَقلُّ فى المطامعِ اشرافاً و اَبلغُ فی عواقبِ الامورِ نظراً.»

    از منظر على(علیه السلام)، کارمند دولت باید:

    1. باتجربه و کارآزموده باشد;
    2.نجابتوپاک دامنى داشتهوازعفتوصیانت نفس برخوردار باشد;
    3. داراى اصالت خانوادگى باشد (در محیط جور و فساد بزرگ نشده باشد);
    4. حسن سابقه داشته باشد و سابقه اش در اسلام (و مسلمانى) بیش از دیگران باشد;
    5. از دوراندیشى و ژرف نگرى برخوردار باشد;
    6. به مطامع مادى نظر نداشته باشد.

    در همین قسمت، حضرت(علیه السلام) بر صفات خاص معاونان و همچنین وزرا تأکید دارند:

    «ثُم انظرْ فی حالَ کُتّابکَ فوَلِّ على امورکَ خیرَهم و اخصص رسائِلک الّتی تُدخِلُ فیها مکائدَکَ و اسرارَکَ باَجمعهم لِوجوه صالحِ الاخلاقِ مِمّن لاتُبْطِرُهُ الکرامةُ فَیَجْتَرى بها علیکَ فی خلاف لکَ بحضرةِ ملاء و لا تقصُرُ به الغفلةُ عن ایرادِ مکاتباتِ عُمّالکَ علیکَ و اصدارِ جواباتها علىَ الصّوابِ عنکَ و فیها یَاخذُ لَک و یُعطی مِنکَ و لا یُضعِفُ عقداً اعتقده لکَ و لا یُعجِزُ عن اطلاقِ ما عُقِدَ علیکَ و لا یجهَلُ مبلَغَ قدرِ نفسه فى الامورِ، فانَّ الجاهلَ بقدرِ نفسه یکونُ بقدرِ غیرهِ اَجهلُ.»

    بدین روى، کارگزار مورد نظرحضرت على(علیه السلام) کسى است که:

    1. دانا و اندیشمند باشد;
    2. امین باشد;
    3. توانا باشد;
    4. کاردان و باتجربه باشد;
    5. از دقت و ابتکار برخوردار باشد.

    در خصوص وزیران نیز مى فرمایند: «اِنّ شَرّ وزرائِکَ مَن کانَ للاَشرار قبلکَ وزیراً و مَنْ شرکهم فى الآثام فلا یکونَنَّ لَکَ بَطانةً فاِنّهم اعوانُ الآثمةِ و اخوانُ الظَّلمةِ ... ثُمَّ لیکنِ آثرُهم عندَک اَقْوَلُهم بِمُرّ الحَقِّ لکَ و اقلّهم مساعدةً فیما یکونُ منکَ ممّا کرَه اللّهُ لاولیائِهِ واقعاً ذلکَ مِن هَواک حیثُ وقع وَ الصَقْ بِاهلِ الوَرعِ و الصّدق، ثمّ رُضْهم على اَلّا یُطروکَ و لا یُبَجّحُوکَ بباطل لم تفعله فاِنّ کَثرةَ الاِطراء تُحدِثُ الزّهْوَ وَ تُدنى من العِزّة.»

    حضرت(علیه السلام) ابتدا صفات سلبى را بیان مى دارند و مى فرمایند وزیران تو از این افراد نباشند:

    1. طاغوتى و ظلم پیشه;
    2. گناه کار.

    آن گاه مى فرمایند کسانى را براى وزارت برگزین که:

    1. در بیان تلخ حق، گویاترند;
    2. در کارهایى که خدا نمى پسندد تو را همراهى نمى کنند;
    3. زاهدند و راستگو;
    4. از تملّق و ثناگویى ناحق دورى مى کنند.

    دربخش سوم، صفات وویژگى هاى مشاوران(مجلس شورا) را ذکر مى کنند: «و لاتُدْخِلَنَّ فى مشورتکَ بخیلاً یَعدلُ بکَ عن الفضلِ و یَعدّکُ الفقرَ و لا جباناً یُضعِفُکَ عن الامورِ و لا حریصاً یُزّینُ لکَ الشرَهَ بالجورِ...»

    صفات سلبى مشاوران از نظر ایشان عبارت است از:

    1. ترسو نباشند که تو را در کارها سست و ناتوان کنند;
    2. بخیل نباشند که تو را از بخشش بازدارند و از نادارى بترسانند;
    3. حریص نباشند که افزون خواهى ستم کارانه را در نگاهت بیارایند.

    صفات ایجابى مشاوران را در کلام امام صادق(علیه السلام) مى بینیم که مى فرمایند: «شاوِرْ فی اُمورکَ مما یقتضى الدّینُ مَن فیه خمسُ خصال: عقلٌ و حلمٌ و تجربهٌ و نصحُّ و تقوى»;13

    در کارهایت که اقتضاى دینى دارد، با کسى که داراى این پنج ویژگى است مشورت کن:

    1. عقل;
    2. حلم;
    3. تجربه;
    4. نُصح (ناصح بودن);
    5. تقوا.

    در بخش چهارم، معیارهاى گزینش فرماندهان و لشکریان چنین آمده است:

    «فَوّلِّ مِن جنودکَ اَنصحَهم فی نفسکَ لِلّه و لرسولِه و لِامامِکَ و اَنقاهم جَیبا ًو افضلَهُم حِلماً ممّن یُبطىء ُعن الغضبِ و یستریحُ الى العدرِویَرأفُ بالضُعفاءِ و یَنبُوعلى الاقویاءِ و مّمن لا یُثیرهُ العُنفُ و لا یقعُدُ به الضَعْفُ ثُمَّ اَلصِق بذوىِ الاَحسابِ و اهلِ البیوتاتِ الصّالحةِ و السَّوابقِ الحسنةِ ثُمَّ اهل الّنَجدةِ و الشّجاعةِ و السّخاءِ و السَّماحةِ فاِنَّهم جَماعٌ مِن الکَرَمِ و شعبٌ من العُرْفِ.»

    ارتشیان و نیروهاى نظامى و انتظامى از نگاه حضرت على(علیه السلام)چنین کسانى باید باشند:

    1. خیرخواه و دلسوز در اجراى احکام خداوند و اوامر پیامبر و اولى الامر;
    2. داراى سعه صدر و آرامش روحى;
    3. پاک دامن و پارسا;
    4. برخوردار از سابقه درخشان;
    5. پایدار در برابر مشکلات و ناملایمات;
    6. حلیم و خویشتندار در وقت عصبانیت و مسلّط بر نفس خود;
    7. بهره مند از روحیه عفو و گذشت;
    8. شجاع و پیشتاز در میدان نبرد;
    9. با رحم و عاطفه نسبت به محرومان و ضعیفان;
    10. بلندنظر که هر آنچه را غیر خداست کوچک بشمارد.

    همان گونه که ملاحظه گردید، حضرت على(علیه السلام) درباره هر شغل و منصبى، معیارهاى لازم را ارائه مى دهند; معیارهایى که بازگشت همه آن به ملاک هاى قرآنى است، اما با تفصیل همچنان که در بحث آیات قرآنى معلوم شد شرط شایستگى و برترى برخوردارى از علم و فضیلت و یا به تعبیرى، تخصص و تعهّد است، على(علیه السلام) نیز بر این مهم در بیانات خود اشاره دارند، ولى با این تفصیل که علم قاضى با علم فرمانده نظامى و نیز تعهّد و بهره مندى قاضى از فضیلت هاى اخلاقى با کارگزار متفاوت است; هر کس نسبت به مقام و پستى که اشغال کرده باید از تخصص لازم برخوردار باشد و ازضریب ایمنى اخلاقى که لازمه آن شغل است، برخوردار باشد; مثلاً قاضى نباید به یک طرف دعوا نظر کند، فرمانده در میدان نبرد ترسو باشد و در پشت جبهه، بى رحم و ... . بر این اساس، داشتن «تعهّد» نیز به مثابه «تخصص» در پست هاى گوناگون از سطوح متفاوتى برخوردار است.

    اما یافتن افرادى با ویژگى هاى لازم براى احراز تصدى مقام، کار بسیار دشوار و حساسى است; کارى که باید با آزمون هاى گوناگون در مراحل مختلف به آن پى برد.

    حضرت على(علیه السلام) در این زمینه، مالک را سفارش مى کنند که مبادا با سهل انگارى وخودرأیى، کسى را به مقامى بگمارد: «انظر فی امورِ عُمّالکَ فاستعمِلهُم اختباراً وَ لا تُولِّهِم محاباةً و اثَرَةً فاِنّهما جماعٌ مِن شُعَبِ الجورِ و الخیانةِ»; در امور کارگزارانت نیک بنگر و آنان را پس از آزمون به کار گمار و نه با سهل انگارى و خودرأیى; زیرا سهل انگارى و خودرأیى موجب ستم و خیانت است.


    • پى نوشت ها

      1ـ حجرات: 13

      2ـ آمدى، غررالحکم، ج 1، ص 96

      3ـ محمد بن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 8، ص 177

      4ـ نهج البلاغه، ترجمه جواد فاضل، ص 30

      5ـ6ـ سیدمحمدحسین طباطبائى،المیزان،ج2،ص301/ ج16،ص11

      7ـ8ـ غررالحکم، ج1، ص 427/ ج1، ص 864

      9ـ نهج البلاغه، نامه 34

      10ـ اسدالغابة فى معرفة الصحابه، ج 3، ص 358

      11ـ بیهقى، سنن، «نظام الحکم و الادارة»، ج 10، ص 11

      12ـ نهج البلاغه، نامه 53، عهد نامه به مالک اشتر

      13ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 103


    • سایر منابع

      1ـ بنیاد نهج البلاغه، سیماى کارگزاران، نامه على(علیه السلام) به مالک اشتر

      2ـ آیة الله فاضل لنکرانى، آئین کشوردارى

      3ـ اسفندیار سعادت، مدیریت منابع انسانى، انتشارات سمت

      4ـ سیدرضاسیدجوادین،برنامه ریزى نیروى انسانى، انتشارات دانشگاه تهران
       

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مدرس‌زاده، مجدالدین.(1379) معیارهاى گزینش در قرآن و نهج البلاغه. فصلنامه معرفت، 9(5)، 35-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مجدالدین مدرس‌زاده."معیارهاى گزینش در قرآن و نهج البلاغه". فصلنامه معرفت، 9، 5، 1379، 35-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مدرس‌زاده، مجدالدین.(1379) 'معیارهاى گزینش در قرآن و نهج البلاغه'، فصلنامه معرفت، 9(5), pp. 35-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مدرس‌زاده، مجدالدین. معیارهاى گزینش در قرآن و نهج البلاغه. معرفت، 9, 1379؛ 9(5): 35-