معرفت، سال یازدهم، شماره پنجم، پیاپی 56، مرداد 1381، صفحات 7-

    نیازهاى زمان و جامعه مطلوب از دیدگاه قرآن و حدیث

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    رضا رستمی زاده / *استادیار - دانشگاه شهید باهنر کرمان / rostamizadeh@uk.ac.ir
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     

     

     

    نیازهاى زمان و جامعه مطلوب از دیدگاه قرآن و حدیث

    رضا رستمى زاده

    مقدمه

    اسلام دینى اجتماعى است و احکام فردى آن نیز آهنگ اجتماعى دارد و از آن ها در جهت اصلاح و تقویت روابط اجتماعى و اجراى اهداف مقدس جامعه بهره مى گیرد. اسلام میان عبادات فردى و اجتماعى پیوند برقرار کرده است. مثلاً، نماز، که تبلور عینى ایمان و اعلام نیاز و وابستگى به پروردگار یگانه است، هرچند در آغاز به صورت فردى تشریع گردید، ولى در مراحل بعدى، بُعد اجتماعى آن به صورت اکید از مسلمانان خواسته شد. یا روزه، که عبادتى به غایت فردى و خالى از نمود خارجى است، با عیدى عمومى (فطر) و نماز عید، بُعدى اجتماعى یافته است. پس هدف اسلام، تنها ساختن «فرد دین دار» نیست، بلکه ساختن جامعه دین دار نیز هست; جامعه اى که روابط اجتماعى آن براساس اهداف و احکام دین سامان گیرد; جامعه اى ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت جامعه پیوند خورده و میان مسؤولیت هاى اجتماعى و ایمان اسلامى ارتباطى قوى و غیرقابل انفکاک به وجود آمده باشد. در این مقاله، جامعه مطلوب اسلامى به صورتى ساده و منسجم مورد بررسى قرار گرفتهوراه حل هایى براى حلّ معضلات اجتماعى ارائه گردیده است.

    جامعه مطلوب

    جامعه مطلوب، از آرزوهاى دیرین بشر است; جامعه اى سرشار از عدالت، آرامش، صفا و صمیمیت که کرامت انسان در آن تأمین شود و همه اعضایش در مسیر رشد مادى و معنوى به دور از خطا و لغزش گام بردارند.

    اندیشه جامعه آرمانى همواره ذهن متفکران و مصلحان را به خود مشغول داشته، هریک به فراخور آگاهى و سلیقه خویش، ویژگى هایى براى آن برشمرده اند.1

    در ذیل، برخى از شاخص هاى جامعه مطلوب از منظر قرآن و سنّت مورد بررسى اجمالى قرار گرفته است:

    اهداف و ویژگى هاى جامعه مطلوب در اسلام

    رهنمودهاى قرآن کریم در بیان ویژگى هاى جامعه آرمانى اسلام، اهدافى همچون عدالت، مودت و همدلى، آرامش و امنیت، احسان و نیکى به هم نوع و خدامحورى را نمایان مى سازد.

    عدالت: عدالت از شاخصه هایى است که در مباحث گوناگون همچون سیاست، اقتصاد، اجتماع و حقوق مطرح مى شود. عدالت از یک سو به عنوان فلسفه تشکیل حکومت دینى مورد توجه قرار مى گیرد و از سوى دیگر، شاخصه توزیع بهره بردارى مردم از نعمت ها و امکانات، و مبناى قانون گذارى و شاخص ارتباط و تعامل مردم با یکدیگر مى باشد. از دیدگاه اسلام، نظام تکوین بر پایه قسط و عدل استوار بوده و نظام تشریع نیز عادلانه است.

    یکى از اهداف بعثت پیامبران(علیهم السلام) و فرو فرستادن کتاب هاى آسمانى، برقرارى روابط اجتماعى عادلانه است: «همانا ما پیامبران خود را با معجزات روشنگر فرستادیم و با آنان کتاب (شریعت) و میزان (ترازوى عدل) نازل کردیم تا مردم به راستى و عدالت گرایند.» (حدید: 25)

    سفارش و رهنمود قرآن کریم به مردم نیز رعایت عدالت در روابط اجتماعى است: «اى اهل ایمان برپاى دارنده و استوارکننده عدالت باشید.» (نساء: 135)

    در جامعه آرمانى، روابط اجتماعى بر پایه عدل استوار است. از جمله مواردى که عدل در آن مورد تأکید قرار گرفته عبارت است از:

    1. ثبت قراردادها: «و باید میان شما نویسنده به دادگرى معامله را بنویسد.» (بقره: 282)

    2. داد و ستدها: «کیل و وزن را از روى عدل و قسط به طور کامل انجام بدهید و ادا کنید.» (انعام:135) «اى قوم در وزن و کِیل عدالت کنید.» (هود: 85)

    3. اصلاح میان دو گروه: «پس میان آن گروه را با عدالت صلح دهید.» (حجرات: 9)

    4. داورى میان مردم: «و چون میان مردم حاکم و داور شدید به عدالت داورى کنید.» (نساء: 58)

    5. رفتار با غیرمؤمنان: «... بلکه با آن ها (غیرمؤمنانى که با شما دشمنى نکرده اند) به عدالت رفتار کنید.» (ممتحنه: 8)

    6. رفتار با دشمنان: «و عداوت گروهى نباید شما را بر آن دارد که از راه عدل بیرون روید، عدالت کنید که به تقوا نزدیک تر است.» (مائده: 8)

    مودّت و همدلى: از دیگر ویژگى هاى جامعه شایسته ایمانى، مودت، برادرى و رحمت است و بر همین اساس قرآن همه مؤمنان را با هم برادر مى داند.

    پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «مؤمنان در آفرینش و رحمت و عطوفتشان به مانند یک پیکرند که چون یکى زجر و ناراحتى پیدا کند دیگران نیز همچون او در زجر و ناراحتى باشند.»2

    خداوند، دشمنى میان مردم را از برجسته ترین ویژگى هاى جامعه جاهلیت پیش از اسلام خوانده و الفت و برادرى را ارمغان پیامبر(صلى الله علیه وآله)و دین اسلام مى داند: «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید و نعمت خدا را بر خود یاداور شوید، آن گاه که با هم دشمن بودید پس خدا در دل هاى شما الفت و مهربانى انداخت و به لطف نعمت الهى برادر یکدیگر شدید.»(آل عمران: 103)3

    محبت و الفت زمینه اتحاد و همدلى را فراهم مى کند. نعمت همدلى و الفت میان قلب ها، برترین نعمت و بهترین پشتیبان جوامع است; نعمتى که با نعمات دیگر قابل مقایسه و معاوضه نیست و با هیچ سرمایه مادى نمى توان آن را به دست آورد:

    «و (خداوند) میان دل هاى مؤمنان را الفت داد که اگر همه آنچه را که در زمین است در این راه خرج مى کردى نمى توانستى میان دل هاى آنان را الفت دهى، لیکن خدا میان آن ها را الفت داد. به راستى او عزیز و شکست ناپذیر و فرزانه است.» (انفال: 63)

    در آداب اجتماعى اسلام الفت، همدلى و دوستى با یکدیگر مورد تشویق بسیار قرار گرفته است به طورى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «بهترین مؤمنان کسى است که با مؤمنان الفت گیرد و در آن کس که الفت نگیرد و یا زمینه الفت دیگران را فراهم نکند خیر و برکتى نیست.»4

    آن حضرت ویژگى همنشین خود را در رستاخیز چنین معرفى مى کند: «آن کس از میان شما که اخلاق نیکوتر داشته و به مردم نزدیک تر باشد در جایگاه رستاخیز از همه شما به من نزدیک تر است.»5

    و امام صادق(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «آن گاه که دو مؤمن باهم ملاقات کردند، از میان این دو آن کس که برادر ایمانى اش را شدیدتر دوست مى دارد ارزشمندتر است.»6

    آرامش و امنیت: یکى از نیازهاى فطرى انسان برخوردارى از امنیت و آرامش است. برخوردارى از آرامش و امنیت الفباى جامعه آرمانى اسلام است که خداوند به آن وعده داده است: «خداوند به آنان که از میان شما ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند وعده داده است که آنان را در زمین خلافت (و جانشینى خود) دهد، همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند به خلافت زمین رسانید و دین آنان را که برایشان پسندیده است بر همه ادیان چیره بگرداند و حتماً به دنبال خوف و هراسشان، ایمنى بیاورد.» (نور: 55)

    اسلام امنیت را در گستره اى فراتر از آسودگى خاطر از هجوم دشمنان خارجى و داخلى مورد توجه قرار مى دهد و بر لزوم تحقق آن در حریم خصوصى زندگى مردم نیز تأکید مى کند. از این رو، مواردى همچون سوءظن، تجسس، غیبت، تهمت، قذف و... را که حریم زندگى خصوصى مردم را با خطر روبه رو مى سازد حرام کرده است تا آن حدّ که براى رعایت حریم آرام و خصوصى مردم چنین آموزش مى دهد:

    «اى اهل ایمان! به خانه هایى به غیر از خانه هاى خودتان وارد نشوید تا آن گاه که راه انسى پیدا کنید و (به هنگام ورود) به آن خانه ها بر اهلش سلام کنید (چون اجازه یافتید وارد شوید) که این براى شما بهتر است شاید یادآور شوید. پس اگر در خانه کسى را نیافتید پس وارد آن خانه نشوید مگر آن گاه به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد که برگردید، پس بازگردید که این براى شما پاک تر و بهتر است و خداوند به هر آنچه انجام مى دهید بسیار داناست.» (نور: 27و28)

    احسان و نیکى به هم نوع: در تفکر اسلامى، همه مردم بندگان خدایند و برترین آن ها کسى است که بیش از همه به دیگران احسان کند. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «مردم، نان خورِ خدایند، پس محبوب ترین مردم نزد خداى عزیز و بلندمرتبه کسى است که به نان خورانِ خدا سود رساند.»7

    براى رسیدن به جامعه مطلوب، افزون بر عدالت، احسان نیز لازم است. عدالت حقوق مردم را تأمین مى کند و ریشه هاى تعدّى و خصومت را از بین مى برد و احسان دل هاى آنان را به هم نزدیک مى سازد. قرآن کریم در کنار سفارش به عدالت، به احسان و نیکى به هم نوع نیز توصیه نموده است: «در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستان خود به هلاکت نیفکنید و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مى دارد.» (بقره: 195) و در جایى دیگر با صیغه مضارع از فعل «أمر» مى فرماید: «بى تردید خداوند به دادگرى و احسان فرمان مى دهد...» (نحل: 9) دایره احسان و نیکى مسلمانان حتى غیر مسلمان را هم دربر مى گیرد: «خداوند شما را از دوستى و احسان آنان که با شما در دین به جنگ و دشمنى نپرداخته و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند نهى نمى کند...» (ممتحنه: 8)

    احسان، نوعى احساس مسؤولیت در برابر هم نوع مى باشد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را شرط مسلمانى مى داند: «هرکس صداى مردى را بشنود که از مسلمانان درخواست کمک کرده و پاسخش ندهد مسلمان نیست.»8

    با آن که دامنه احسان و نیکى گسترده است و همه گروه هاى مردم را دربرمى گیرد، ولى احسان به نیکوکاران، پدر و مادر، خویشاوندان،معلمومربى دلسوز بیش تر مورد تأکید قرار گرفته است.

    نکته جالب توجه این که در قرآن کریم احسان به پدر و مادر در مرتبه اى نزدیک به عبادت خالصانه خدا قرار داده شده است: «و خداوند واجب حتمى کرده است که جز او را نپرستند و به پدر و مادر خود احسان کنند...» (اسراء: 23و24) و از این جالب تر این که نیکى به پدر و مادر به زمان حیات آن ها اختصاص ندارد و براساس سفارش هاى اهل بیت(علیهم السلام) فرد باید به پدر و مادر خود که آن ها را از دست داده نیز احسان کند.9 حق پدرى منحصر به پدر و مادر ظاهرى و نسبى نیست; افرادى هستند که حق پدرى، حتى بالاتر از پدر ظاهرى، پیدا مى کنند که باید به آن ها نیز احسان نمود. حضرت على(علیه السلام)در این باره مى فرمایند: «پدران سه نفر هستند: پدرى که تو فرزند او هستى و آن کس که اسباب ازدواج تو را فراهم کند، و آن کس که به تو علمى مى آموزد.»10

    این سخن نشان دهنده حق بزرگ معلم است. پیامبر اسلام و اهل بیت(علیهم السلام)بزرگ ترین معلمان و دلسوزترین آموزگاران واقعى مسلمانان و شیعیان به حساب مى آیند که دریچه هاى علم را به روى همه گشودند. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «من و على دو پدر این امت هستیم.» پس شایسته است که آن ها را به درستى بشناسیم و بزرگشان شماریم و سخنانشان را خوب بشنویم و به آنان روى آوریم و از هر خویشاوندى نزدیک تر به خود بدانیم. چنین بینشى، که خویشاوندان حقیقى را ارج نهیم و به آنان احسان کنیم، موجب فراوانى روزى، طولانى شدن عمر، دفع بلا، جلوگیرى از مرگ ناگهانى، تصفیه و رشد اعمال انسان، جلوگیرى از گناه و آسان شدن حساب در قیامت مى شود که در سخنان پیشوایان معصوم(علیهم السلام) به آن ها اشاره شده است.»11

    به طور کلى، قرآن کریم احسان و نیکى به نیکوکاران را در قالب چنین قاعده اى قرار مى دهد: «آیا جزاى نیکى جز نیکى (چیز دیگرى) است؟» (الرحمن: 60)

    حق محورى (خدا محورى): آنچه گذشت، اهداف متوسط جامعه مطلوب اسلامى است که مى توان آن را مقدمه اهداف والاتر به شمار آورد. هدف نهایى، عبادت پیراسته از شرک است که خداوند در عبارتى به صورت انحصار چنین بیان داشته است: «جن و انس را جز براى عبادت کردن خودم، نیافریدم.» (ذاریات: 56) به عبارت دیگر، اهدافى همچون مودّت، عدالت، احسان و امنیت مقدمه خدامحورى و عبادت خالصانه خداست و گرنه جامعه برخوردار از نعمت هاى مادى و تهى از شکر و ذکر خدا نامطلوب و سزاوار عذاب الهى است: «و خداوند مثل شهرى را نمونه آورد که در آن امنیت اطمینان بخش حکمفرا بود و از هر جانب روزى فراوان به آن ها مى رسید تا آن که اهل آن شهر نعمت خدا را کفر ورزیدند و خدا هم به دلیل کارى که انجام مى دادند لباس گرسنگى و بیمناکى را به آن ها پوشانید.» (نحل: 112)

    قرآن کریم دورنماى جامعه مطلوب اسلامى را بر اساس حق محورى چنین ترسم مى کند: «خداوند آنان را که از میان شما ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند وعده داده است که در زمین پیشوا و خلیفه خود قرارشان دهد، همان گونه که صالحان پیشین را وعده خلافت داده و پیشوا قرار داد، و علاوه بر این، دینى را که براى ایشان پسندیده است بر همه ادیان تسلط و تمکین عطا کند و پس از گذراندن دوره خوف و ترسشان، ایمنى کامل عطا کند، تمامى این ها براى آن است که در چنین فضایى مرا به یگانگى و بدون هیچ گونه شرکى بپرستند.» (نور:55)

    اصول و راه کارهاى فقهى و علمى براى رسیدن به جامعه مطلوب

    پس از آشنایى اجمالى با اهداف و ویژگى هاى جامعه مطلوب اسلام، اکنون این پرسش مطرح مى شود که اسلام چه اصول و روش هایى را براى رسیدن به جامعه مطلوب ارائه مى دهد؟ در ذیل به برخى از اصول و راه کارهایى که در قرآن و سنّت آمده اشاره مى شود:

    آموزش و پرورش: اسلام، تعلیم و تزکیه را در صدر برنامه هاى خود قرار داده است، به گونه اى که از همان آغاز نزول وحى، آن را از وظایف اصلى و حتمى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به حساب آورد: «او خدایى است که در میان مردم امّى و بى سواد12 پیامبرى بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات خدا را تلاوت کند، او مردم را پاک و تزکیه مى کند و کتاب (شریعت) و حکمت الهى را به آنان یاد مى دهد، هرچند پیش از این در جهالت و گمراهى آشکار بودند.» (جمعه: 2)

    از نظر قرآن، جایگاه دانش و دانشمندان بسیار والا و ارزشمند است: «خداوند آنان را که از میان شما ایمان آورده و کسانى که دانش را دریافت کردند درجاتى بالا مى برد.» (مجادله: 11)

    مولا على(علیه السلام) یکى از حقوق مردم بر زمامدار را آموزش و پرورش آنان مى شمارد: «و اما حقى که شما بر من دارید آن است که شما را آموزش دهم تا نادان نمانید و در اصلاح رفتارتان بکوشم تا جاهلانه و نابخردانه عمل نکنید.»13

    اسلام آموزش و پرورش را تنها یک حق ندانسته، بلکه وظیفه هر مسلمان مى داند. پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «به دنبال دانش و آموزش بودن وظیفه (هرکس) و بر هر مسلمانى واجب است.»14

    بنابراین، آموزش و پرورش در سرنوشت جامعه نقش اساسى دارد; زیرا بدون افراد صالح و سالم، جامعه صالح و شایسته پدید نمى آید و مردم در صورتى راه صلاح را مى پیمایند که علاوه بر داشتن زمینه فردى درست در درون خود، زمینه هاى خوشایند و جذاب را در جامعه ببینند. پس افزون بر طرح و برنامه، ساختن افراد شایسته از راه کارهاى ضرورى رسیدن به جامعه مطلوب است. بر این اساس است که آموزش و دانش اندوزى مقدمه پرورش و خودسازى است و رستگارى در سایه خودسازى به دست مى آید: «بى تردید آن کس که به تزکیه و پاکى نفس خود پرداخت، رستگار گشت.» (شمس: 9)

    تقویت بنیان خانواده: از آنجا که خانواده مى تواند نقطه آغازین هر صلاح یا فساد باشد و اجتماع از ترکیب خانواده پدید مى آید، اسلام نیز بیش ترین توجه خود را به خانواده معطوف داشته است. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در این باره مى فرماید: «در اسلام هیچ بنایى نزد خدا محبوب تر از تشکیل خانواده نیست.»15

    مسلّم است که بقاى خانواده نیز همچون شکل گیرى آن مهم و ضرورى است. امام صادق(علیه السلام) مردم را به تلاش براى حفظ خانواده فرا خوانده، مى فرماید: «هیچ چیز نزد خداى عزیز و بلندمرتبه مبغوض تر از خانه اى نیست که به خاطر تفرقه خراب شود.»16

    طبیعى است هنگامى که خانواده براساس مودت و تفاهم متقابل شکل گیرد و پدر و مادر با تفاهم و تعاون و آگاهى، فضایى آرام و مطلوب براى رشد فرزندان پدید آورند، حرکت عمومى جامعه به سوى صلاح و سعادت خواهد بود. بدین سبب، اسلام براى پدر و مادر به عنوان دورکن سرنوشت ساز خانواده، مقامى والا و ارزشمند در نظر گرفته، آنان را داراى مسؤولیتى حساس و ویژه مى داند.

    تعاون و همکارى گروهى: براى تحقق جامعه مطلوب اسلام، تعاون و همکارى گروهى به عنوان یکى از اصول و راه کارها مطرح مى شود: خداوند متعال در قرآن مى فرماید: «بر نیکى و پرهیزکارى یکدیگر را یارى کنید و با همدیگر همکارى کنید.» (مائده: 2)

    در جایى دیگر مى فرماید: «اى اهل ایمان! شکیبا باشید و یکدیگر را به صبر و بردبارى دعوت کنید و با هم رابطه و همکارى داشته و پرهیزکار باشید، باشد که رستگار گردید.» (آل عمران: 200)

    و در جایى دیگر مشارکت در کارهاى اجتماعى را از نشانه هاى مؤمن مى داند:

    «منحصراً مؤمنان کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان (قلبى) داشته و آن گاه که با آن حضرت بر امر جامعى همراه شدند بدون اجازه نروند (و شانه خالى نکنند)» (نور: 62)

    پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) با بیان هاى گوناگون، مسلمانان را به تعاون و یارى رسانیدن به یکدیگر تشویق و ترغیب کرده است: «خداوند، تا زمانى که بنده در کمک و یارى هم نوعش کوشاست، بنده اش را یارى مى کند.»17

    امیرمؤمنان على(علیه السلام) تعاون و همکارى را یکى از حقوق واجب الهى برمى شمارد: «... لیکن هرکس باید به مقدار توان، حقوق الهى را رعایت کند که یکى از واجبات الهى، یکدیگر را به اندازه توان نصیحت کردن، و برپاداشتن حق و یارى دادن به یکدیگر است.»18

    تحریم عوامل فساد جامعه: از دیگر راه کارهاى اسلام براى حفظ سلامت جامعه و اعتماد متقابل مردم به یکدیگر، تحریم اعمالى است که سلامت جامعه را به خطر مى افکند. اسلام از یک سو با تحریم اعمالى همچون دروغ، غیبت، تهمت، قمار، سرقت و مقرر کردن کیفر براى برخى از آن ها حدّ و مرزى براى رفتارهاى اجتماعى قرار داده و از سوى دیگر، افشاى گناهانى را که سبب دریده شدن پرده عفت عمومى مى شود جرم دانسته است. «به راستى کسانى که دوست دارند که فاحشه و بدکارى در کسانى که ایمان آورده اند، براى چنین کسانى عذابى دردناک مهیّاست.»(نور:19)

    از دیدگاه اسلام، توبه کردن از گناهانى که با حقوق مرتبط نیست ـ بلکه از حقوق الهى است ـ بر اعتراف نزد قاضى و حاکم شرع ترجیح دارد. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)درباره شخصى که نزد وى به گناه اعتراف و تقاضاى پاک شدن کرد، فرمود: «اگر پوشانده بود و توبه مى کرد برایش بهتر بود.»19 البته تحریم عوامل فساد و امر به اجتناب از آن ها بدان معنا نیست که فرد گوشه گیرى را اختیار کند و از جامعه دور شود. حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)در سخنان خود گوشه گیرى را فاقد ارزش دانسته و جداشدگان از جماعت مسلمانان را از دایره اسلام خارج شمرده است: «هیچ رهبانیت و گوشه گیرى در اسلام نیست، به راستى خداوند بلندمرتبه بر ما رهبانیت قرار نداده است، رهبانیت امت من همان جهاد در راه خداست.»20

    و در جایى دیگر مى فرماید: «هر کس از جماعت مسلمانان جدا شود، قید اسلام را از گردن خود برداشته است.»21

    تحکیم روابط اجتماعى: خداوند براى تحقق این اصل مهم، آداب اجتماعى ویژه اى وضع کرده است که برخى از آن ها عبارتند از:

    الف. سلام کردن و دست دادن در آغاز ملاقات: «آن گاه که همدیگر را ملاقات مى کنید پیش از هرگونه کلامى اول به همدیگر سلام کنید و مصافحه نمایید.»22

    ب. رفق و مدارا; رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «مدارا کردن با مردم نیمى از ایمان است و ملایم و نرم بودن با آنان نیمى از خوشى در زندگى.»23

    ج. گشاده رویى; از سخنان پیامبرگرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) است که: «با گشاده رویى با برادرت روبه رو شو.»24

    د. فروتنى; پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) فرمودند: خداوند به داود وحى کرد: "به راستى نزدیک ترین مردم به خدا متواضعان هستند، همان طور که دورترین مردم از خدا متکبرانند.»25

    هـ. احترام به دیگران، به ویژه سالخوردگان; رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در این باره مى فرمایند: «گرامى داشتن مسلمان پیر و سالخورده، بزرگ شمردن خداست.»26

    و. زیارت و دید و بازدید برادر مؤمن فقط به خاطر خدا; رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «هرکس برادرش را به خاطر خدا و در راه خدا زیارت کند، خداوند عزیز و بلندمرتبه گوید: مرا زیارت کردى و ثواب و پاداشت به عهده من است.»27

    ز. عیادت بیماران; امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «هر کس به خاطر خدا به عیادت برادر ایمانى اش رود، گرفتار مکر و نیرنگ نمى شود و مشمول عذاب نمى گردد و خداوند هفتاد هزار فرشته را در معیّت او قرار مى دهد که به دنبال او مى گویند: "پاک گشتى و بهشت برایت گوارا باد، شما زایران خدایید" شما نماینده خدایید، تا زمانى که به منزلش برسد.»28

    ح. برآوردن نیازهاى مادى و معنوى دیگران; امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: «هرکس از مؤمنى مشکلى را برطرف کند، خداوند در روز رستاخیز براى قلبش گشایش ایجاد مى کند.»29

    نظارت و مسؤولیت همگانى: امر به معروف و نهى از منکر اصل مهمى است که اجراى قوانین فردى و اجتماعى و سلامتى جامعه را ضمانت مى کند. در دیدگاه اسلام، هر فرد، همان گونه که مسؤول اعمال خویش است، در برابر سلامت جامعه نیز مسؤول شناخته مى شود. قرآن در توصیف جامعه ایمانى مى فرماید: «زنان و مردان مؤمن، برخى از آنان ولىّ و سرپرست برخى هستند، به معروف و نیکى وامى دارند و از زشتى باز مى دارند.» (توبه: 71)

    پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «همه شما (در برابر یکدیگر) همچون چوپانى هستید که نسبت به رعیت خود مسؤول است.»30

    پیامد طبیعى نظارت و مسؤولیت همگانى آن است که چنین جامعه اى بهترین جامعه ها باشد. قرآن کریم جامعه برخوردار از اصل مقدس امر به معروف و نهى از منکر را چنین وصف مى کند: «شما بهترین امتى هستید که براى مردم نمایان شدید; چرا که به نیکى وامى دارید و از زشتى باز مى دارید...» (آل عمران: 110)

    در پرتو امر به معروف و نهى از منکر، قوانین الهى اجرا مى شود و اهداف شریعت تحقق مى یابد. حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: «قوام و استوارى شریعت خدا، امر به معروف و نهى از منکر است.»31

    مناسب است که دیدگاه فقهى و اصولى امام خمینى(قدس سره) در بیان مراتب، شرایط و آداب امر به معروف ذکر شود:

    1. مراتب امر به معروف: امر به معروف و نهى از منکر داراى مراتبى است که اگر مقصود، با مرتبه پایین تر تأمین گردد، نمى توان به مرتبه بالاتر گام نهاد. آمر به معروف و ناهى از منکر، باید در مرتبه اول کارى انجام دهد که ناراحتى قلبى اش از منکر آشکار گردد. این مرتبه خود داراى مراحلى است:

    1. برهم نهادن چشم، درهم کشیدن صورت;

    2. برگردانیدن صورت یاپشت کردن به انجام دهنده کار زشت;

    3.ترک معاشرت با وى.

    مرتبه دوم، امر و نهى با زبان است. این مرتبه نیز خود داراى مراحلى است:

    1. زبان نرم و بیان جذاب;

    2. با زبان غلیظ و شدید.

    مرتبه سوم، انکار با دست و اعمال قدرت است. در این مرتبه ابتدا باید شیوه هاى آسان تر را برگزید; مثلاً، در مرحله اول ابزار را از دست وى گرفت، اگر نمى شود وى را در جایى حبس کرد یا دست و پایش را بست و اگر دفع وى با ضرر مالى یا جسمى ممکن نیست; با این شیوه اقدام کرد. در مواردى که امر به معروف و نهى از منکر به جراحت یا کشتن مى انجامد، جز با اجازه حکومت اسلامى جایز نیست.

    2. شرایط وجوب امر به معروف: 1. امرکننده و نهى کننده بداند آنچه شخص مکلّف ترک کرده یا انجام داده معروف یا منکر است; 2. احتمال تأثیر امر یا نهى را بدهد; 3. شخص گناهکار اصرار بر استمرار گناه داشته باشد; 4. در امر یا نهى مفسده اى نباشد.

    3. آداب امر به معروف: مناسب است امرکننده به معروف و نهى کننده از منکر از روى لطف و دلسوزى به شخص و جامعه اسلامى به این کار اقدام کند و هدفش رضایت خداوند بوده و از هوس و اظهار برترى پیراسته باشد.32

    آیات و روایات فراوان درباره جایگاه و اهمیت امر به معروف و نهى از منکر نشان مى دهد که تحقق جامعه مطلوب رابطه تنگاتنگ و مستقیم با این اصل دارد: «و از میان شما امتى باید باشند که به نیکى فرا مى خوانند و به معروف امر مى کنند و از منکر باز مى دارند، اینان همان رستگارانند.» (آل عمران: 104)

    امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «به راستى امر به معروف و نهى از منکر سیره انبیا و راه صالحان و ضامن اجراى همه قوانین و واجبات است.»33

    خودکفایى و عدالت اقتصادى: جامعه مطلوب اسلام، جامعه اى است که در آن هر فرد یا خانواده خودکفا بوده، از توان تأمین کریمانه نیازهاى ضرورى خویش برخوردار باشد. بدین سبب قرآن کریم تأمین نیاز تهى دستان و ناتوانان را یکى از مصارف زکات و خمس مى داند: «منحصراً صدقه ها (خمس، زکات،...) براى نیازمندان، مسکینان،... است که از جانب خدا (بر شما) واجب گشته است.» (توبه: 60)

    «و بدانید آنچه به دست مى آورید (غنیمت ها)، پس خمس آن از آن خدا و رسول و خویشاوندان و یتیمان و درماندگان، و در راه مانده هاست اگر به خدا ایمان دارید.» (انفال: 41)

    «برپایى قسط و عدل» در عرصه اقتصاد از بیش ترین و مؤکدترین سفارش هاى خدا و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) است. در قرآن کریم چنین آمده است: «و وزن (پیمانه و سنجش) را از روى قسط و عدل برپا دارید و در ترازوى سنجش کاستى قرار ندهید.» (الرحمن: 9) و امام صادق(علیه السلام) اجراى عدالت را براى فقرزدایى و خودکفایى، کافى ندانسته است: «به راستى مردم آن گاه که عدالت میانشان برقرار باشد بى نیاز مى شوند.»34

    عبادت فردى و جمعى= شعائر الهى: پرستش چشمه جوشانى است که از جان انسان سرچشمه مى گیرد و بر همه شعبه ها و شاخه هاى وجود آدمى، آب زندگانى نثار مى کند; آبى که دل را به عشق و محبت و زبان را به ذکر و ستایش و بدن را به

    تعظیم و کرنش و عقل را به خاکسارى و سجده در پیشگاه معبود مى کشاند.

    انسان با عبادت و نیایش خویشتن را در بستر عنایت الهى قرار مى دهد و از هدایت و رحمت و لطف او بهره مى گیرد و قرب حق را با تمام وجود احساس مى کند.

    جامعه بریده از نیایش و پرستش همچون ذره اى پرتاپ شده در جهان بى انتهاست که در محاصره موج هاى بنیان کن پوچى و آشفتگى قرار مى گیرد و فرارش با خوارى سرانجامى جز دوزخ ندارند: «به راستى کسانى که از عبادت و پرستش من متکبرانه استنکاف مىورزند با خوارى و پستى به جهنم وارد خواهند شد.» (غافر: 60)

    اسلام به منظور نظم دهى به زندگى و عبادت انسان مسلمان، نظم در عبادات واجب را الزامى کرده است; نظمى هماهنگ با جهان طبیعت، جهان شمول و جاودان که نه گذر زمان بر او گرد کهنگى و تغییر مى پاشد و نه نشانى از اختصاص و منطقه اى بودن در آن دیده مى شود، مانند اوقات نمازهاى واجب و وقت روزه واجب، نماز جمعه و ...

    زمام دارى جامعه مطلوب

    دین اسلام تنها به بیان پیام ها، هدف ها و قانون هاى خویش اکتفا نکرده، بلکه براى اجراى قوانین و تحقق اهدافش «نظام امامت و ولایت» را بنیان نهاده است. پیشوایان معصوم(علیهم السلام)امامت و ولایت را پایه اسلام بالنده معرفى کرده اند. امام رضا(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «امامت پایه اسلام نامى و بالنده است.»35 اسلام براى اجراى احکام الهى و تحقق اهداف خویش نظام رهبرى شایسته را ضرورى مى داند. در نظام حکومتى اسلام دو موضوع مهم مورد توجه قرار گرفته است:

    1. شرایط و صفات زمامدار;

    2. حد و مرزهاى دین براى عملکرد حکومت جامعه مطلوب.

    شرایط و صفات زمامدار

    یکى از پیام هاى عمومى قرآن کریم این است که امانت ها را به کسانى که اهلش هستند بسپارید. (نساء: 58) حکومت نیز امانتى است که باید به شایستگانش سپرده شود. رسالت اصلى حکومت در اسلام، اداره جامعه طبق اهداف، آموزه ها و قوانین دین است.

    اجتهاد و توانایى لازم: زمامدار جامعه اسلامى باید اجتهاد یا توانایى لازم را براى شناخت اهداف و آموزه ها و قوانین دین متناسب با شرایط و مقتضیات زمان داشته باشد.
    این شرط به بیان هاى مختلف در قرآن و سنت مشاهده مى شود. به عنوان نمونه در وصف طالوت و در پاسخ خرده گیران نسبت به انتصاب وى مى فرماید: «به راستى خداوند او را بر شما برگزیدودانش وتوانایى جسمانى اوراافزودوگسترش داد.» (بقره: 247)

    امیرمؤمنان حضرت على(علیه السلام) با اشاره به مضمون آیه 83 سوره نساء، برخوردارى از توان استنباط را از ویژگى هاى زمامدار مى داند: «و بى تردید خداوند به شما فرمان داده است که امر (حکومت و فرمانروایى) را به خدا و رسولش و اولوالامر از خودتان برگردانید که توان استنباط علمى دارند.»36

    امام حسین(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «راه هاى درست اجراى فرمان ها و احکام خدا به دست دانشمندان خداشناسى است که پاک و مخلص بوده و امین در حلال و حرام الهى هستند.»37

    دادگرى و استقامت: عدالت یا استقامت و قدرت عملى براى اجراى درست اهداف و آموزه ها و قوانین دین، شرط دیگر زمامدار جامعه اسلامى است.

    در تعریف عدالت، حق نهفته است; در جامعه هر یک از افراد به نوبه خود داراى حقى است که در مقام اعطا باید رعایت شود، نه کم تر و نه بیش تر. و منشأ حق افراد، استعداد و تلاش و فعالیت هاى آن هاست و زمامدار عادل یعنى عطاکننده حق هر کس که، برترین و محبوب ترین فرد نزد خداوند مى شود. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «به راستى محبوب ترین مردم در روز رستاخیز نزد خداوند، که از همه به خدا نزدیک تر است، پیشواى عادل است...»38

    پس رهبر جامعه اسلامى عهده دار تأمین حقوق همه افراد جامعه است و نظام قضایى و اجرایى باید فضایى را فراهم آورد که ستمدیدگان و افراد ناتوان در کمال امنیت و آرامش حق خویش را مطالبه کنند و اختلاف در ثروت، قدرت، مقام، نژاد، مذهب و... نباید بهانه اى براى اجرا نکردن قانون درباره صاحبان قدرت، ثروت، و موقعیت اجتماعى باشد.39

    مدیریت و کفایت: مدیریت یا کفایت و توانایى براى اداره امور مردم در پرتو اهداف، آموزه ها و قوانین دین سومین و آخرین شرط اصلى زمامدار است. پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)درباره شرایط زمامدارى سخنى بسیار گره گشا و اصولى دارند که در آن اشاره به قدرت اجرایى نیکو و مدیریت شایسته زمامدار دارد:

    «امامت و رهبرى تنها شایسته کسى است که سه خصلت در وى باشد: پارسایى، که وى را از سرکش و نافرمانى خدا باز دارد; حلموبردبارى که بدانوسیله غضبش رامنکوب کند،نیکویى در ولایت و سرپرستى نسبت به کسى که رهبریش را به عهده دارد.»40

    برنامه ریزان و کارگزاران نظام اسلامى مطلوب پیوسته این سه ویژگى را شاخص محورى برنامه هاى خویش قرار مى دهند و زمامدار این جامعه با این ویژگى هاى شایسته سیر کمال، رستگارى و بهروزى را براى آحاد جامعه فراهم مى کند.

    حد و مرزهاى دین براى عملکرد حکومت

    اگر کسى که از نظر شریعت شایستگى فرمان روایى دارد به حاکمیت برسد مورد رضایت الهى خواهد بود و عمران و آبادانى، تأمین منافع مردم و برقرارى نظم و امنیت را در جهت تبلور ربوبیّت خداوند در عرصه هاى گوناگون اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، حقوقى و... به ارمغان مى آورد. حداقل مرز مقبول چنین حکومتى دو چیز است: عدالت; استقلال و عزت اسلامى.

    عدالت و دادگسترى

    منظور از عدالت در این جا دادگرى به تمام معناى آن است. همان دادگرى که فرمان خداوند و هدف بعثت انبیا(علیهم السلام)است41 و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مأموریت خویش را اجراى عدالت اعلام مى دارد: «بگو پروردگار من، مرا به دادگرى فرمان داده است... یا... من مأمورم تا میان شما عدل برقرار کنم...»42

    عدالت در مقایسه با ارزش هاى دیگر بسیار برتر شمرده شده است. رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) در مقایسه عدالت و عبادت مى فرماید: «یک ساعت دادگرى بهتر از عبادت هفتاد سالى است که در آن شب ها به نماز سپرى کند و روزهایش را روزه بدارد.»43

    و یا در جایى دیگر مى فرماید: «بى تردید عمل یک زمامدار دادگر درباره امتش در یک روز بسى برتر و شایسته تر از عباداتِ پنجاه تا صد ساله یک پرهیزکار است.»44

    عدالت روح کلى حاکم بر همه قوانین اسلام است. گزینش براساس معیارها و ضوابط و مقدم داشتن اصلح بر صالح در تمامى سطوح سیاسى وادارى جامعه و مبتنى بر حق از اصول اساسى نظام اسلامى است. در فرهنگ اسلامى، مراعات نکردن این اصل و تقدیم روابط بر ضوابط هم خیانت به خداست و هم به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و هم به تمامى مسلمانان. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «هر کس فرماندهى مسلمانان را به دست گیرد در حالى که مى داند در میان مردم شایسته تر از او وجود دارد، و داناتر از او نسبت به کتاب خدا و سنت پیامبر خداست، پس بى تردید به خدا و رسول خدا(صلى الله علیه وآله)و همه مسلمانان خیانت کرده است.»45

    این نکته باید در آغاز انتصاب و نیز در ادامه کار رعایت شود و اگر در عمل روشن شد، که فرد حاکم از شایستگى لازم برخوردار نیست باید برکنار شود و اگر براى دریافت منصبى شایستگى ندارد باید از آغاز نپذیرد و اگر در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت استعفا دهد.

    بنابراین، مردم و مسؤولان باید در انتصاب ها و انتخاب هاى خویش این مهم را مورد توجه قرار دهند تا دامن آن ها از خیانت پیراسته ماند و جامعه در گرداب نابسامانى ها فرو نغلتد. پیامد طبیعى تسلط ناشایستگان بر امور اجرایى و مدیریتى مردم، عقب ماندگى جامعه خواهد بود. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «بى تردید اگر مردم امور خویش را به دست کسى سپارند که داناتر از او در میانشان وجود دارد، کارهایشان به پستى منجر مى شود و ذلت و عقب ماندگى خود را رقم زده و به عصر جاهلیت برمى گردند.»46

    استقلال و عزت اسلامى

    ارمغان نظام حکومتى مطلوب در اسلام، استقلال، سربلندى و عزت اسلامى است; همان عزت و سربلندى که به طور کامل از آن خداست: «به راستى عزت، به تمام معناى آن، از آن خداست.» (یونس: 65)47این بزرگوارى و عزت در واقعیت ملموس میان انسان ها، مخصوص رسول خدا(صلى الله علیه وآله)و مؤمنان مى شود: «عزت مخصوص خدا و رسولش و مؤمنان است.» (منافقون: 8)

    جامعه مسلمانان و نظام اسلامى در صورت ایمان و پاى بندى کامل به اصول و ارزش هاى دینى راه عزت و سربلندى پیموده، لباس سرورى مى پوشد: «و سستى نکنید و اندوهناک مباشید; زیرا شما بلند مرتبه ترین مردم هستید به شرط آن که در ایمان ثابت و استوار باشید.»(آل عمران: 139)

    آیه 29 سوره فتح، استقلال و خود اتکایى جامعه ایمانى و مطلوب اسلام را چنین ترسیم مى نماید: «محمد(صلى الله علیه وآله) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند. آنان را در حال رکوع و سجود فراوان و بسیار بنگرى که فضل و رحمت خدا و خشنودى او را مى جویند (بر) رخسارشان از اثر سجده نشانه هاى نورانیت پدیدار است. این وصف حال آن ها در کتاب تورات و انجیل است که مثل حالشان مانند دانه اى است که چون در آغاز سر از خاک برآرد شاخه اى نازک و ضعیف باشد، پس از آن قوّت یابد تا آن که قوى گردد و بر ساق خود محکم بایستد که دهقانان در آن حیران مى مانند تا کافران را به خشم آورد. خداوند کسانى را که ایمان آورده و کردار شایسته انجام دهند وعده مغفرت و پاداش عظیم فرموده است.»

    پیامبرگرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز این معیار را چنین بیان مى دارد: «اسلام بالا مى رود و بلند مرتبه مى شود و هیچ چیز بر او برترى نمى یابد.»48

    بنابراین، باید استقلال و عزت اسلامى در انواع روابط اجتماعى حفظ گردد و هر ارتباطى که به این اصل مهم خدشه وارد سازد ناپسند و فاقد اعتبار است. «و هرگز خداوند بر مؤمنان براى کافران هیچ راهى قرار نداده است.» (نساء: 141)49

    سخن پایانى

    ظهور جامعه مطلوب اسلامى با اهداف و اصول مذکور از دیدگاه قرآن و حدیث، سعادت عمومى و صلح جهانى و خیر و برکت را براى همگان به ارمغان خواهد آورد.

    در بینش اسلامى نیز چنین نویدى داده شده است. قرآن کریم بشارت داده است که دین حقى که خاتم پیامبران(صلى الله علیه وآله) واسطه ابلاغ آن است روزى فراگیر خواهد شد50 و سرانجام نور خدا در منتهاى ظهور و حدّ اعلاى خود خواهد درخشید.: «و خداوند ابا دارد مگر این که حتماً نورش را کامل کند.» (توبه: 32) و باطل محو و نابودشدنى است: «به راستى باطل از بین رفتنى شد.» (اسراء: 81) این وعده الهى پیش از این نیز در زبور داور داده شده است که بندگان صالح خدا، وارث زمین خواهند شد و سلطه خود را بر آن مى گسترانند. (انبیاء: 105) این حاکمیت که همان خلافت خدا و اجراى حاکمیت خداوند بر زمین است، سرانجام از آن مؤمنان صالح خواهد بود و بدین ترتیب تلاش پیامبران و جنود الهى و همه حجت هاى خداوند در نهایت ثمر خواهد داد و منجى موعود اسلام، آن عزیز شکست ناپذیر، ظهور خواهد کرد.


    • پى نوشت ها

      1برخى از طرح هایى که در این زمینه ارائه شده بدین قرار است: الف. افلاطون در رساله "جمهوریت"; ب. اگوستین قدّیس در «شهرخدا»; ج. فارابى در «آراء اهل المدینة الفاضلة»; د. ابوالحسن عامرى در «السعادة و الاسعاد»; هــ. نظامى گنجوى در «اسکندرنامه»; و. توماس مور در «ناکجا آباد».

      2 «المؤمنون فى تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد اذا الشتکى تداعى له سائرة بالسهر و الحمى.» على متقى هندى، کنزالعمال، ج 1،ص 143/ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 274. مى توان گفت که شعر سعدى ترجمه منظوم این روایت یا روایاتى از این قبیل است:

      بنى آدم اعضاى یکدیگرند    که در آفرینش زیک پیکرند
      چو عضوى به درد آورد روزگار    دگر عضوها را نماند قرار
      تو کز محنت دیگران بى غمى    نشاید که نامت نهند آدمى

      3 در این باره حضرت على(علیه السلام) نیز در سخنان خود در نهج البلاغه اشارات شایسته اى دارند: ر.ک: خطبه26، ص68 نهج البلاغه، صبحى صال

      4 محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 265

      5 محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص150

      6محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 398

      7 محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 164

      8محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى،ج2،ص164

      9 اصول کافى، ترجمه مصطفوى، ج 3، ص 332، ح 7

      10 محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 77، ص 165

      11 محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 74، ص 104

      12 اسلام در محیطى ظهور کرد که مردم از نظر فرهنگى و اجتماعى در پایین ترین سطح قرار داشتند. براساس گزارش هاى تاریخى، تعداد با سوادان در میان قریش 17 تن و در میان دو قبیله اوس و خزرج تنها 11 تن بود و حتى در بعضى مناطق دیگر تحصیل علم انحصارى بود. (ر.ک: جفعر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 1، ص 68 و 134)

      13 نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 34، ص 79

      14 طوسى امالى، ص 488

      15 محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 222

      16 شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 15، ص 266

      17 ابن ابى جمهور، عوالى اللئالى، ج 1، ص 375. قریب همین مضمون در کتاب کنزالعمال، حدیث 43560 نیز آمده است.

      18 نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 216، ص 333

      19 شیخ حر عاملى، پیشین، ج 18، ص 328، ح 5

      20 دعائم الاسلام، ج 1، ص 193، ح 701 / سید مرتضى، امالى، ج 1، ص 63، علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 115

      21 محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، ج 1، ص 226

      22 محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 76، ص 12

      23 اصول کافى، ج 2، ص 117

      24 اصول کافى، ج 2، ص 103

      25 اصول کافى، ص 123

      26 اصول کافى، ص 165

      27 اصول کافى، ص 176

      28 اصول کافى،ج 3، ص 256

      29 اصول کافى، ج 2، ص 200

      30 بحارالانوار، ج 75، ص 38 / صحیح بخارى، ج 1، ص 160. در توضیح آن براساس مقتضیات زمان، ر.ک.به: صحیفه نور، ج 8، ص 47

      31 آمدى، غرر الحکم و دررالکلم، ج 2، ص 80، شماره 104. در همین ردیف است سخن امام باقر(علیه السلام) آن جا که مى فرماید: «فریضة عظیمة بها تقام الفرائص»; امر به معروف و نهى از منکر واجب است که دیگر واجبات با آن استوار شده و قوام مى یابند. شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ص 375

      32 ر.ک.به: تحریرالوسیله، ج1، ص 465 تا 481

      33 وسایل الشیعه، ج 11، ص 395

      34 محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 3، ص 568

      35 اصول کافى، ج 3، ص 29

      36 محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 32، ص 96

      37 محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 32، ص 80

      38 صحیح ترمذى، حدیث 13291; الجامع الصحیح. ج 3، ص 617 / سنن بیهقى، ج 10، ص 88

      39 با استفاده از اصل 20 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران.

      40 وسایل الشیعه، ج 11، ص 395

      41 ر.ک: نحل: 90 / حدید: 25

      42 اعراف: 29 / شورى: 15

      43 محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 75، ص 352

      44 ابوعبید، الاموال، ص 39

      45 علامه امینى، الغدیر، ج 8، ص 291

      46 علامه بحرانى، غایة المرام، ص 299

      47 علامه بحرانى، غایة المرام، ص 299

      48 شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 334/ شیخ طوسى، المبسوط، ج 2، ص 46

      49 فقهاى اسلام قاعده نفى سبیل را براساس این آیه پایه گذارى کردند. براى اطلاع بیش تر ر.ک. به: سید حسن موسوى بجنوردى، القواعد الفقیهه، ج1، ص 157/ تحریرالوسیله، ج 1، ص 285

      50 هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله. توبه: 33/ فتح: 28

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رستمی زاده، رضا.(1381) نیازهاى زمان و جامعه مطلوب از دیدگاه قرآن و حدیث. ماهنامه معرفت، 11(5)، 7-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضا رستمی زاده."نیازهاى زمان و جامعه مطلوب از دیدگاه قرآن و حدیث". ماهنامه معرفت، 11، 5، 1381، 7-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رستمی زاده، رضا.(1381) 'نیازهاى زمان و جامعه مطلوب از دیدگاه قرآن و حدیث'، ماهنامه معرفت، 11(5), pp. 7-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رستمی زاده، رضا. نیازهاى زمان و جامعه مطلوب از دیدگاه قرآن و حدیث. معرفت، 11, 1381؛ 11(5): 7-