معرفت، سال دوازدهم، شماره هشتم، پیاپی 71، آبان 1382، صفحات 116-

    موسم رحمت و تجلّى حقیقت

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    موسم رحمت و تجلّى حقیقت

    سیدمحمدتقى مرتضوى زاده

    آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسید *** دست بدار از طعام، مائده جان رسید
    جان زقطیعت برست، دست طبیعت ببست *** قلب ضلالت شکست، لشکر ایمان رسید1

    سلام بر رمضان; ماه صیام و قیام، ماه نزول رحمت و فرود فضیلت، ماه عروج عبادت و صعود طاعت، ماه سلامت اسلام و امانت ایمان، ماه بلاغت تبلیغ و حلول حق حقیق، ماه قبیله ایمان و نزول قرآن.

    سلام بر اهل روزه; تقوا پیشگانى که انبان شکم از نان تهى و از گوهرهاى اجلال آسمانى سرشار مى سازند; مردان خداجو و زنان حق پو; آنان که سعادت ابدى را در سیره معصومان(علیهم السلام) مى بینند و با تمسّک به سیره آنان در این ماه به میهمانى خدا مى روند; آنان که در سایه برکات این ماه، سنگ سراچه دل به الماس آب دیده سفته، ناگقتنى هاى معارف دین در گوش جان خود گفته، صداى رهبران بشیر و نذیر شنفته، رأس اهریمن کفر و الحاد کوفته، رازهاى سر به مهر اهل یقین نهفته و غبار جهل و جمود و خرافه از دامان پاک اسلام عزیز رُفته، و سر به آستان ربوبى اش با او به نجوا نشسته اند.

    دگر باره رمضان از راه مى رسد; موسم رحمت و تجلّى حقیقت و نزول برکت، فصل تطهیر قلب و پرگشودن به سوى رب، پشت کردن به دنیاى سفلى و صعود به عالم علوى; ماه ضیافت خدا و همنشینى با اولیا، در بزمى که میهمانان آن با بهره مندى از برکات و فضیلت هایش جسم و جان را در مجاهده با نفس صیقل مى دهند و در پرتو انس با قرآن و اخلاص و بندگى، به خداى خویش مى رسند.

    رمضان مى آید; زمان میهمانى بزرگ الهى. درِ میهمانسراى بزرگ خدا گشوده مى گردد، رایحه دل انگیزش مشام جان مى نوازد و شوق وصل در دل عاشقان مى انگیزد. دل ها به وجد مى آیند و هواى جرعه نوشى از چشمه سار قرب مى کنند. مدعوین حضرت دوست سر از پا نمى شناسند و با جان هاى مستعد، در ایام آسمانى و لیالى نورانى، مهیّاى تقدیم لذات دون در ازاى خرید رضاى مادون، با محبوب دل ها الفت مى گیرند و جان خویش در چشمه سار دعا مى شویند.

    اى خدا، آستین فضل *** فشان چونک بنده بر آستان آمد
    چون صدف ما دهان گشادستیم *** کابر فضل تو در فشان آمد
    من نشان کرده ام تو را که ز تو *** دل خوشى هاى بى نشان آمد
    وقت رحم است و وقت عاطفت است *** که مرا زخم بس گران آمد2

    اینک ماییم و این ضیافت رو در رو و امید استفاده وافر از برکات و فیوضات بى کران و نعم معنوى اش. نیک مى باید که چون طالع وقت در آستان است، دم غنیمت شمریم و در طاعت حق دل از هر حزن و اندوه شستوشو دهیم و در این راه با تحمل تشنگى و گرسنگى، به مدد امدادهاى غیبى الهى از محک آزمون صابر و شکیبا برخیزیم.

    هین که هنگام صابران آمد *** وقت سختى و امتحان آمد
    با خدا باش و نصرت از وى خواه *** که مددها از آسمان آمد3

    در این ماه، مرغ باغ ملکوت، که در قفس تن آدمیان اسیر است، چند صباحى در زندان شکسته، پرده هاى ظلمت و تاریکى جسم و جسمانیات مى درد و براى طواف در فضاى عالم قدس بال مى گشاید تا مدتى در کنار فرشتگان عالم معنا لباس ترک تعلّق به تن کند.

    نفس چو محتاج شد، روح به معراج شد *** چون در زندان شکست، جان برِ جانان رسید
    پرده ظلمت درید، دل به فلک برپرید *** چون ز ملک بود دل، باز بدیشان رسید4

    مباد که آفتاب عید هویدا گردد و دستمان از الوان خوان کرم کردگار خالى ببینیم و بى معونت روزه، خر دجّال نفس پى نکرده، مسیحاى قدسى روح به مساعدت نطلبیده باشیم.

    غنیمت دار رمضان را چو عید روى ننمودست *** و عید گر کنارستى، ز غم جان بر کنارستى
    چو روشن گشتى از طاعت، شدى تاریک از عصیان *** دل بى چاره را مى دان که او محتاج چارستى
    و گر محتاج این طاعت نماندستى دل مسکین *** وراى کفر و ایمان دل همیشه در نظاره ستى
    ... اگر امر تصوموا را نگه دارى به امر رب *** به هر یا رب که مى گویى تو، لبیک دوباره ستى.5

    الهى! چنان مدد کن که در این دو سه روز پر شتاب از گذر ماه رحمتت، ابر فضل و بخشش تو کویر خشکیده ما را بى نصیب مگذارد و خشک جامه از دریاى عنایت تو بیرون نشویم; فرصت یک ماهه را غنیمت شماریم و درهاى ملکوت را که به رویمان گشاده اى به روى خود نبندیم و بى پروا و بدون حجاب، دعوت کریمانه و مهربانانه ات را اجابت کنیم . چنان انبان تهى از توشه هاى این ماه پر کنیم که با گذر این ایّام و لیالى، هر دم به غم فراق بیندیشیم، نه غفلت ترک; چنان که ولى ات زینت عبادت پیشه گان چنین فرمود:

    خدایا، ماه مبارک رمضان در میان ما پدید آمد و مصاحبتى کرد سودبخش و ما را به بهترین منافع ره نمود، اما مدتش تمام شد و وقتش به پایان رسید. پس ما با آن وداع مى کنیم; وداع کسى که دورى اش برایمان سخت است و ما را به غم و وحشت گرفتار مى سازد. بدرود اى ماه بزرگ خدا و اى عید دوستان او! بدرود اى برترین اوقات و اى بهترین ماه در میان ایام و ساعات! بدرود اى ماهى که در تو آرزوهامان در دسترس بود و کارهامان چه قدر فراوان! بدرود که چه بسیار خدا در تو آزاد ساخت و رستگار گردانید هر که را حرمتت پاس داشت! بدرود که گناهان را بردى و عیوب را پوشاندى!6

    رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر *** وداع بایدکردش که کرد راى سفر
    به ما مقدمه عید فرّ خجسته رسید *** براند روزه فرخنده ساقه لشکر
    براند روزه ز نزدیک ما و نیست شگفت *** که زودتر رود آن چیز کو گرامى تر
    مه صیام درختى است بار او رحمت *** به آب زهد توان خورد هم ز شاخش بر
    بزرگوار مها و خجسته ایّاما! *** چه گفت خواهى از ما به خالق اکبر؟
    نداشتیم تو را آن چنان که واجب بود *** شدى و ماند حقت خلق را به گردن بر.7


    • پى نوشت ها

    1ـ مولانا جلال الدین محمد مولوى.، غزلیات شمس، غزل 892

    2و3ـ همان، غزل 984

    4و5ـ همان، غزل 892

    6ـ صحیفه سجادیه، ترجمه دعاى 45

    7ـ رشید یاسمى، دیوان مسعود سعد سلمان،، ص 160.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مرتضوی زاده، سیدمحمدتقی.(1382) موسم رحمت و تجلّى حقیقت. ماهنامه معرفت، 12(8)، 116-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدمحمدتقی مرتضوی زاده."موسم رحمت و تجلّى حقیقت". ماهنامه معرفت، 12، 8، 1382، 116-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مرتضوی زاده، سیدمحمدتقی.(1382) 'موسم رحمت و تجلّى حقیقت'، ماهنامه معرفت، 12(8), pp. 116-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مرتضوی زاده، سیدمحمدتقی. موسم رحمت و تجلّى حقیقت. معرفت، 12, 1382؛ 12(8): 116-