تاریخ نگارى یعقوبى سیرى در روش و درونمایه
Article data in English (انگلیسی)
تاریخ نگارى یعقوبى سیرى در روش و درونمایه
سید محمّد طیّبى
خلاصه
در این نوشتار، سعى بر آن است تا با مطالعه و تعمّق در اثر مهم و تاریخى مورّخ بزرگ شیعى، ابن واضح یعقوبى (تاریخ یعقوبى) و دیگر منابع مرتبط با آن، کیفیت، روش، جهان بینى و معرفت حاکم بر تاریخ نگارى و تاریخ نگرى او مورد بررسى قرار گیرد; موضوع و مبحثى که در معرفى یعقوبى و آثارش بدان عنایت در خور توجهى مبذول نگردیده است. نگارنده کوشیده است تا با مطالعه و تأمّل در این اثر مهم و منابع مرتبط با آن، در حد وسع، مبحث مذکور را مورد بررسى قرار دهد. مجموعه یافته ها تحت سه موضوع و عنوان و به شرح زیر به نگارش درآمده اند:
الف. بررسى شرح حال و آثار: ضمن بیان زندگى نامه، آثار مورّخ با تأکید بر تاریخ یعقوبى و البلدان معرفى گردیده اند;
ب. روش تاریخ نگارى: روش هاى به کار گرفته شده توسط مورّخ به بحث گذاشته شده اند;
ج. جهان بینى و معرفت شناسى حاکم بر تاریخ نگارى: به انگیزه ها و نیات مورّخ در نگارش تاریخ و تاریخ نویسى اشاره شده است.
مقدّمه
ابن واضح یعقوبى را به واقع مى توان از مورّخان بزرگ مسلمان و شیعى مذهب در قرن سوم هجرى قلمداد کرد. یکى از یادگارهاى گران سنگ مورّخ مذکور، کتابى تاریخى موسوم به تاریخ یعقوبى است. شناخت و معرفت بر روش و درون مایه تاریخ نگارى یعقوبى بر محققان و علاقه مندان به علم تاریخ نگارى ـ به لحاظ عظمت و جایگاه او در این علم ـ ضرورى به نظر مى رسد; موضوع و مبحثى که در معرفى یعقوبى و آثارش توجه چندان به آن مبذول نگردیده و یا به گونه اى گذرا و بسیار مجمل بدان اشاره رفته است.
در این مقاله سعى شده است تا در حد بضاعت و ادراک، باغور در این اثر مهم و منابع مرتبط با آن، این مبحث ـ گرچه به اختصار ـ مورد بررسى قرار گیرد.
شرح حال و آثار یعقوبى
احمد بن ابى یعقوب بن اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح، از مورّخان و جغرافى دانان بزرگ اسلامى در عصر دوم عباسى است. او ایرانى تبار و از مردم اصفهان بود. در اینکه اجدادش چه زمانى جلاى زادگاه کرده و به عراق عزیمت نموده اند، به درستى مشخص نیست. یعقوبى در بغداد پا به عرصه وجود نهاد و اگرچه تاریخ میلادش نامعلوم، اما منابع تاریخ وفات او را سال 284 هـ.ق گزارش کرده اند. یعقوبى مسلمان و پیرو مذهب شیعه امامیه بود.
طبق گزارش هاى تاریخى، تألیفات یعقوبى عبارتند از: 1. اخبار الامم السالفه; 2. الاسماء; 3. ملک الروم; 4. مشاکلة الناس لزمانهم; 5. جغرافیاى امپراتورى بیزانس; 6. تاریخ فتوحات افریقا; 7. البلدان; 8. التاریخ (تاریخ یعقوبى).
اما در گذر سالیان و ایّام، به استثناى دو اثر ـ البلدان و التاریخ (تاریخ یعقوبى) ـ دیگر آثار او از میان رفته اند.
یعقوبى کتاب جغرافیایى البلدان را از طریق جهانگردى، تحقیق از سیّاحان و استفاده از تألیفات دیگران به نگارش درآورده است. او در تحریر این اثر، به موضوعات آمارى، اوضاع جغرافیایى و میزان مالیات نیز توجه کرده است. البلدان معرّف جایگاه مهم یعقوبى در علم جغرافیاست، تا آنجا که برخى او را معلم جغرافیاى مسلمانان دانسته اند.1
مهم ترین اثر به جاى مانده از یعقوبى کتاب التاریخ، موسوم به تاریخ یعقوبى است. این کتاب در دو مجلّد ـ در نیمه دوم قرن سوم هـ.ق ـ به نگارش درآمده; جلد اول مربوط به تاریخ قبل از اسلام و دربردارنده محتوا و مباحثى همانند تاریخ یهود، حضرت عیسى(علیه السلام)و حواریّون، فرمانروایان سوریه، آشور، بابل، هندوها، یونانى ها، رومى ها و ایرانى هاست; در مجلد دوم به رخدادها و حوادث تاریخ اسلام تا نیمه دوم قرن سوم هـ.ق (258ـ259 هـ.ق) و خلافتالمعتمد ـ خلیفه عباسى ـ پرداخته شده است.
ت. هوتسما، شرق شناس مشهور هلندى، متن عربى تاریخ یعقوبى را در سال 1883 م / 1301 هـ.ق در دو مجلد منتشر کرد. اثر مزبور دگر بار در سال 1960 م / 1379 هـ.ق در لبنان ـ بیروت ـ چاپ و انتشار یافت. در ایران، مرحوم محمد ابراهیم آیتى ـ در سال 1343 خورشیدى ـ تاریخ یعقوبى را به فارسى برگرداند و انتشارات علمى و فرهنگى ـ در تهران به نشر آن مبادرت ورزید.
یعقوبى به تاریخ، نگرش عمومى و جهانى دارد. بر همین مبنا، تاریخ یعقوبى به «تاریخ نامه عمومى» نیز موسوم شده است. مباحث مرتبط با تاریخ امّت هاى گذشته پیش از اسلام در دیگر آثار تاریخى، این گونه گزارش نشده اند.2 برخى صاحب نظران اثر مزبور را دائرة المعارف بزرگ قرن سوم هـ.ق به شمار آورده اند.3
روش تاریخ نگارى یعقوبى
با نگرش و غور در تاریخ یعقوبى، روش تاریخ نگارى حاکم بر آن را به شرح ذیل مى توان مورد بررسى، مطالعه و تقسیم بندى قرار داد.
الف. کاربرد روش ترکیبى در نوشتار
تاریخ نگاران مسلمان آثار خود را در قالب سه روش روایى، ترکیبى و تحلیلى ارائه کرده اند. یعقوبى در نگارش تاریخ، روش ترکیبى اتخاذ کرده است. او در این ارتباط، مى گوید: «نظر نداشتم تا به تنهایى کتابى را تصنیف کنم و خود را در کارى که دیگران بر ما پیشى گرفته اند به زحمت اندازم، لیکن ما به جامع ترین گفتارها و روایت ها پرداختیم.»4
یعقوبى در این روش، به جاى ذکر روایت هاى مختلف و سندهاى آن ها، یک واقعه را از راه مقایسه، ترکیب و ایجاد سازگارى میان روایت هاى گوناگون به نگارش درآورده است. این روش اکنون توجه بسیارى از مورّخان روزگار ما را به خود معطوف کرده است.
مؤلّف کتاب تاریخ در ترازو درباره روش ترکیبى در تاریخ نگارى معاصر مى نویسد: «در تاریخ ترکیبى، مورّخ مى کوشد کل گذشته را با تمام جریان هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و سایر جنبه هاى آن احیا کند. اگر در گذشته، تدوین این گونه تاریخ رؤیاى مورّخ بوده است، امروز تا حد زیادى امکان تحقق دارد...»5
ب. تنظیم مطالب بر اساس ترتیب زمانى و سال شمارى
در یک تقسیم بندى کلى، آثار مورّخان متقدّم تاریخ اسلام را مى توان به سال شمارى، دودمانى، طبقاتى، تبارشناختى، حدیثى و خبرى تقسیم کرد. از میان این اقسام، یعقوبى بر مبناى روش سال شمارى و تقسیم بندى موضوعى به تاریخ نویسى مبادرت نمود.6 او حتى در این روش، شخصیت هاى مذهبى و سیاسى قابل بحث را در زیر مجموعه سال شمارى ـ البته با عطف به تأثیر، کارکرد و حضور آنان در تاریخ ـ مورد بررسى قرار داد.
ج. نگرش نقّادانه به منابع و روایات تاریخى
احتیاط و وسواس در نقل مطالب از بیان دیگران، توجه به وثاقت و ماهیت راویان و گزینش روایت جامع و موثّق از میان روایات ضد و نقیض از موارد قابل توجه در تاریخ نگارى یعقوبى است. او آثار و منابع مورد استفاده خود را در تاریخ نویسى ـ به ویژه در زمینه و مقطع پیش از اسلام ـ به نقد کشیده و برخى اطلاعات و اخبار واصله را «اسطوره» و غیرقابل اعتماد دانسته است. به عبارت دیگر، یعقوبى در ارائه مطالب و تحریر حوادث تاریخى، فوق العاده محتاط است. او مى کوشد تا پیش از نگارش هر حادثه اى بر اسناد و منابع مورد استفاده اشراف کامل پیدا کند و آن ها را مورد نقادى، تجزیه و تحلیل قرار دهد. کیفیت توجه و منابع کاربردى او سنخیت و وجه اشتراک ملموسى با منابع در دسترس طبرى و دیگرانى که از او پیروى کرده اند، ندارد. یکى از عوامل مهمى که اثر تاریخى یعقوبى را مورد اعتماد علماى فن تاریخ نویسى و تاریخ نگاران قرار داده، همین سیاق مى باشد. این گونه نگاه و نگرش در تبیین رخدادها ـ پس از یعقوبى ـ توسط مسعودى دنبال گردید.7
د. بر ملا ساختن اهمال و غفلت دیگر مورّخان
ذکر روایات و بیان مطالب پیرامون وقایع و حوادثى که پیروان مذهب تسنّن در آثار تاریخى خود به آن اشاره ننموده و یا غفلت ورزیده اند، از دیگر اقدامات مهم یعقوبى است. البته منظور عدم طرح حوادث و رخدادهایى است که در تقویت مذهب و مرام شیعى مؤثر بوده و یا بیان آن ها براى جماعت سنّى مذهب ناخوشایند جلوه مى کرده است. براى مثال، «یعقوبى حدیث غدیر خم و حدیث ثقلین و تفسیر آن به کتاب خدا و عترت را روایت کرده، و نیز نزول آیه "الیومَ اکملتُ لکم دینکم و اتممتُ علیکم نعمتى و رضیتُ لکم الاسلام دیناً" (مائده: 3) را در روز نصب على بن ابى طالب(علیه السلام) در غدیر خم تصریح کرده است.»8
هـ. شجاعت در بیان حقایق
شجاعت و گریز از ترس و تملّق در تاریخ یعقوبى، به ویژه در معرفى فرمانروایان بنى عبّاس، مبرهن و آشکار است. او حتى پیرامون شخصیت و عملکرد خلفاى هم عصر خود، از طرح حقایق ابا نکرد و شجاعانه مطالبى مطرح ساخت که با بیان و گزارش مورّخان دیگر تفاوت فاحش دارد.9
و. توجه به دستاوردهاى علمى ـ فرهنگى ملل غیر مسلمان
یعقوبى بر خلاف طبرى و دیگر مورّخان مسلمان، به تاریخ یونان، هند و چین توجه خاص مبذول نمود. او از دستاوردهاى فکرى، علمى و معرفت شناسى یونانیان گزارشى مفصّل ارائه کرد. این شیوه نگرش توسط مورّخان بعدى کمابیش مورد تقلید قرار گرفت.10
ز. مراجعه به اسناد متقن ادیان و تمدن هاى دیگر
یعقوبى در نگارش تاریخ ادیان و ملل دیگر، اسناد و مدارک مسلمانان را کافى نمى دانست. براى مثال، در پژوهش و نگارش تاریخ مسیحیت و یهود، ابتدا به اناجیل اربعه و آثار یهود مراجعه نمود.
روئیال معتقد است: «درست ترین و صحیح ترین اطلاعات مربوط به تاریخ مسیحى، یهودى و رومى را نزد یعقوبى مى توان یافت.»11
ح. توجه و اهتمام به مسائل فرهنگى، تربیتى و اخلاقى
توجه و عنایت یعقوبى به موضوعات مهم مذکور، به ویژه در بخش دوم تاریخ یعقوبى، به خوبى نمایان است. او در طرح بحث، به روایات وارده و سخنان پیشوایان شیعى بیشتر استناد جسته است. یعقوبى به نقش مهم ائمه اثنى عشرى در پیشبرد خرد، اندیشه و فرهنگ اشاره نموده است و به آن اعتقاد و توجهى خاص دارد.12 در این اثر، فصلى جدا به گفتارهاى حکیمانه و عترت آموز شخصیت هاى تاریخ اسلام، به ویژه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امام على(علیه السلام)اختصاص یافته است.13
ط. تواضع علمى
یعقوبى صادقانه اعتراف مى نماید که در حد بضاعت علمى و دست رسى به اسناد موجود، به ترسیم و تبیین رخدادهاى تاریخى پرداخته و سخن آخر را نگفته است. او در این ارتباط، به جمله اى از امام على(علیه السلام) استناد مى نماید که فرمود: «علم بیش از آن است که جمع آورى شود. پس از هر علمى قسمت هاى برجسته آن را فرا گیرید.»14
همچنین در مقدّمه کتاب البلدان مى نویسد: «پس هر کس از اخبار سرزمینى که ما ذکر کرده ایم بر چیزى وقوف یابد که ما در ضمن کتاب نیاورده ایم، ما را قصد احاطه به آن نبوده است.»15
ى. استناد به آیات قرآنى
استناد به آیات قرآن کریم، به ویژه در نگارش تاریخ انبیا و نیز گاه در متن دیگر مباحث و موضوعات مطرح شده از نکات قابل توجه در تاریخ نگارى یعقوبى است.
ک. ذکر ماه هاى وقوع رخدادها (اسلامى، غیر اسلامى)
بیان پیوسته ماه هاى سریانى در کنار ماه هاى هجرى قمرى، به ویژه در بخش دوم ـ جلد دوم ـ کتاب حایز اهمیت است. ذکر ماه هاى غیر اسلامى و رایج در ممالک غیر مسلمان دلیلى بارز بر جهان نگرى و جهان شمولى تفکر مورّخ مذکور مى باشد.
ل. استناد به شعر
استناد به شعر در تبیین و ترسیم رخدادها و حوادث ـ از زبان افراد و شعرا
در لابه لاى مباحث تاریخ یعقوبى به خوبى به چشم مى خورد.16
م. نحوه ذکر منابع و مآخذ
یعقوبى در نگارش اثر تاریخى خود، از اسناد و منابع فراوانى سود برده است. او مى کوشد تا منابع مورد استفاده خود را در مقدّمه اثر (براى نمونه، بخش دوم کتاب) معرفى نماید،17 گرچه مورّخ در درون متن و محتواى مباحث، بجز بیان نقل و قول هاى مستقیم از زبان افراد، به منبعى اشاره ندارد. در این باره، خود چنین توضیح مى دهد: «این کتاب خود را بر اساس آنچه بزرگان، دانایان، راویان پیشین و علماى سیر و اخبار و تواریخ روایت کرده اند نوشته ایم.»18
متأسفانه مقدّمه جلد اول کتاب مفقود گردیده و بر اساس آن نمى توان قضاوت روشن ترى در باب منابع مورد استفاده مورّخ عرضه کرد. در زمینه نگارش تاریخ ملل غیر مسلمان و حوادث سیاسى، مذهبى و علمى مرتبط با آن ها ـ همان گونه که قبلا اشاره شد ـ از اسناد خود آن ها سود جسته است.
جهان بینى و معرفت شناسى حاکم بر تاریخ نگارى
با مطالعه و تدبّر در تاریخ یعقوبى، معرفت شناسى و درون مایه تاریخ نگارى مورّخ مذکور را مى توان به شرح ذیل مورد بررسى قرار داد:
یعقوبى موحّدى مسلمان و داراى اعتقاد و جهان بینى اسلامى است. از این رو، نگرش توحیدى و اسلامى او به تاریخ و تاریخ نگارى مبرهن و آشکار مى باشد. او در مقدّمه بخش دوم کتاب، بحث را این چنین آغاز مى کند: «ستایش خداى توفیق دهنده را، ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است. درود خدا بر سرور ما، خاتم پیامبران و بر خاندانش که مردمى پاک و پاکیزه اند.»19
در متن مباحث و نوشتار، توجه به آیات قرآنى، سخنان نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)، حضرت على(علیه السلام) و سایر بزرگان و پیشوایان مکتب اسلام در انجام مناسک، دستورات دینى و دورى از نواهى و منکرات در راستاى فلاح و رستگارى به وضوح مشهود است.
گرایش شیعى و پیروى از مکتب تشیّع (شیعه امامیه) از موضوعاتى است که در اثر مورّخ نمى توان آن را نادیده انگاشت. او در نگارش تاریخ خود، به زندگى ائمه شیعى، حوادث مرتبط با مکتب تشیّع و گزینش روایاتى منقول از رهبران شیعه دقت خاص مبذول داشته است ـ البته در طرح مباحث، هرگز غلوّ مشهود نیست. به گفته اشپولر، «یعقوبى با وجود شیعى بودن، بى طرفانه و با علاقه اى خاص تاریخ خود را به رشته تحریر درآورده است.»20
گسترش آگاهى هاى تاریخى و تلاش در رفع ابهامات از موضوعاتى است که یعقوبى در تاریخ نگارى خود به آن رویکردى خاص دارد. تدبّر در مقدّمه بخش دوم تاریخ یعقوبى به خوبى این ادعا را اثبات مى نماید. او به دلیل اهمیت این اقدام، به جملات و سخنان متعددى از بزرگان استناد مى جوید. براى نمونه، به نقل از یک حکیم مى گوید: «دانشجویى من به طمع رسیدن به کران دانش و دست یافتن بر آن نیست، بلکه به آرزوى چیزى است که ندانستن آن نارواست و خردمند را خلاف آن شایسته نیست.»21
کسب و نیل به اجر معنوى و اخروى به عنوان یکى از نیات و اهداف تاریخ نویسى، از موضوعاتى است که در درون مایه تاریخ نویسى بیش ترین مورّخان مسلمان مى توان بدان دست یافت. بدون تردید، یعقوبى از این قاعده هرگز مستثنا نیست. او در این ارتباط مى نویسد: «کسى که دانش را بر خواهشى یا ترسى یا افتخارى یا شهوتى دنبال کند، بهره اش از آن به اندازه همان ترس خواهد بود.»22
پى نوشت ها
1ـ ر.ک: احمدبن ابى یعقوب یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، 1362، ج 1، مقدّمه مترجم / خیرالدین زرکلى، الاعلام، بیروت، 1986، ج 1 / صادق آئینهوند، علم تاریخ در اسلام، تهران، اداره کل انتشارات و تبلیغات وزارت ارشاد اسلامى، 1364، ص 65ـ66.
2ـ فرانتس روزنتال، تاریخ تاریخ نگارى در اسلام، بخش اول، ترجمه اسدالله آزاد، مشهد، آستان قدس رضوى، 1365، ص 109.
3ـ عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، امیرکبیر، 1368، ص 24.
4ـ یعقوبى، پیشین، بخش دوم، مقدّمه مورخ، ص 355.
5ـ عبدالحسین زرّین کوب، تاریخ در ترازو، تهران، امیرکبیر، 1362، ص 118.
6ـ فرانتس روزنتال، پیشین، بخش اول، ص 156.
7ـ یعقوبى، پیشین، مقدّمه مترجم / سید صادق سجّادى و هادى عالم زاده، تاریخ نگارى در اسلام، تهران، سمت، 1375، ص 118.
8ـ یعقوبى، پیشین، ج 1، ص 508 و نیز همان، مقدّمه مترجم / صادق آئینهوند، پیشین، ص 64.
9ـ عبدالحسین زرّین کوب، پیشین، ص 24.
10الى 11ـ فرانتس روزنتال، پیشین، بخش اول، ص 110 / ص 109 / ص 156ـ157.
13ـ ر.ک: یعقوبى، پیشین، ج 1، ص 459 به بعد; همچنین ج 2، مبحث «خلافت على بن ابى طالب(علیه السلام)»
14ـ همان، مقدّمه مورخ، (بخش دوم).
15ـ همو، البلدان، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356، مقدّمه مورّخ.
16ـ ر.ک: همو، تاریخ یعقوبى (به عنوان مثال، ج 2.)
17الى 19ـ همان، مقدّمه مورّخ.
20ـ برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى، ترجمه جواد فلاطورى، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1369، ص 29.
21و22ـ یعقوبى، تاریخ یعقوبى، بخش دوم، مقدّمه مورّخ.