معرفت، سال سیزدهم، شماره یازدهم، پیاپی 86، بهمن 1383، صفحات -

    سرمقاله

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سرمقاله

    سرمقاله

    (کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُواْ فِیهِ)؛

    مردم امّت یگانه‏ای بودند، پس خداوند پیامبران را به عنوان بشارت‏دهندگان و بیم‏دهندگان برانگیخت و با آنان کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داوری کنند. (بقره: 213)

    طبق آیه شریفه فوق، جامعه بشری در نخستین مرحله حیات، امّت واحدی بوده؛ یعنی انسان بر اساس گرایش فطری خود، خواهان زندگی اجتماعی است. از این‏رو، علمای علم‏الاجتماع گفته‏اند: آدمی مدنی بالطبع است. اما عواملی چند همواره وحدت اجتماعی را تهدید می‏کنند که آیه شریفه بدان‏ها اشاره دارد.

    به نظر مرحوم علّامه طباطبائی1 اختلاف نخست ناشی از تعارض مطالبات آدمیان در بهره‏وری از مزایای حیات دنیوی است که خود ریشه در فطرت بشر دارد. لازمه حل این اختلاف، وضع قوانین در جهت رفع تعارض در بهره‏وری از مزایای حیات است. این مهم در قالب دستورات دینی و ارسال رسل و انزال کتب صورت پذیرفته است، به گونه‏ای که اگر جوامع بشری از دستورات شریعت آگاه شوند و از داوری‏ها و احکام پیشوایان دین به عنوان مفسّران و مأموران اجرای شریعت پی‏روی نمایند و در کسب موقعیت‏ها و منافع دنیوی، آنان را مرجع و ملجأ حل اختلاف قرار دهند و در برابرشان تسلیم شوند، به یقین ریشه اختلاف نخست از میان برداشته خواهد شد.

    اما اختلاف دوم ناشی از عزم آدمیان بر تجاوز از حدود شریعت و ضوابط دیانت است. از این‏رو، کریمه مزبور در ادامه می‏فرماید: (وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیا بَیْنَهُمْ) (بقره:213)، جز کسانی که [کتاب] به آنان ارائه گردید [و دلایل روشن بر آنان آمد]، ولی به خاطر ستم [و حسدی] که در میانشان بود، [احدی] در آن اختلاف نکرد؛ یعنی عده‏ای از مردم پس از آگاهی از راهکارهای بر حق حل منازعات، صرفا به خاطر زیاده‏خواهی، هواپرستی، رشک و حسد به همگنان خود، نمی‏خواهند منازعات به طور عادلانه فیصله یابند، بلکه تنها می‏خواهند به اهداف تجاوزکارانه خویش برسند. این‏گونه افراد هرگز دین و پیشوایان حق را مرجع حل اختلاف نمی‏دانند، بلکه تا آنجا با آن‏ها همراهند که در جهت تحقق منویّاتشان حکم کنند.

    با نگاهی گذرا به تاریخ صدر اسلام، به وضوح مشاهده می‏کنیم اصل اختلاف همواره در دوران نبی اکرم(ص) و حکومت امیرمؤمنان(ع) به عنوان یک امر گریزناپذیر وجود داشت. تا زمانی که مسلمانان قرآن و پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) را به عنوان فصل‏الخطاب در حل اختلافات می‏شناختند و عملا بدان‏ها ملتزم بودند همواره جامعه اسلامی در حال رشد و تعالی بود. اما از زمانی که نطفه اختلافات نوع دوم ـ یعنی اختلافاتی که از سر خودکامگی و منیّت ـ منعقد گردید و عده‏ای برای رسیدن به خواسته‏های خود، مرزهای قرآن و دیدگاه پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) را درنوردیدند، بدبختی‏ها و فلاکت‏ها به جامعه اسلامی روی آوردند و انسان‏های سفله بر مردمان والا و شایسته سیطره یافتند. نخستین بار عده‏ای از مسلمانان در مسئله جانشینی پیامبر(ص) با آن بزرگوار به لجاجت برخاستند و خود رسما علت آن را رشک بر امیرمؤمنان شمرده، گفتند: قریش برنمی‏تابد که رسالت و خلافت هر دو در میان بنی‏هاشم باشند. در پی این مخالفت، روز به روز فقر و فساد و تبعیض در جامعه بیشتر رواج یافت و فسّاق و فجّار بر مردم مسلّط گردیدند، تا آنکه سرانجام، فریاد مسلمانان در نیمه دوم خلاف عثمان بلند شد و انقلاب علیه عثمان به قتل خلیفه منجر گردید.

    اما پس از عثمان، تا زمانی که یاران حضرت علی(ع) در پی‏روی از نظر آن بزرگوار در اختلافات سیاسی و اجتماعی هم‏دل و هم‏رأی بودند، حضرت جامعه را به سمت خیر و صلاح پیش می‏برد؛ همان‏گونه که در جنگ جمل و نهروان، خطر بزرگ زیاده‏خواهی و کج‏فکری و تحجّرگرایی را از جامعه دفع کرد. اما هر جا در تصمیم‏سازی‏های جامعه آرائشان مختلف شد و داوری امیرمؤمنان را نپذیرفتند، جام شکست زهرآلودی را نوشیدند. یکی از نمونه‏های عبرت‏انگیز آن، ماجرای عزل قیس‏بن سعدبن عباده و پیامد تلخ آن به شمار می‏آید.

    قیس، که فردی زیرک و سیاست‏مدار و کارآزموده بود،2 از سوی حضرت علی(ع) به فرمانداری سرزمین مصر منصوب شد. از آنجایی که بیم حمله دو سویه حضرت علی(ع) از عراق و قیس از مصر به طرف شام، معاویه را مضطرب نموده بود، او طرح فریفتن قیس از طریق وعده حکومت عراق و حجاز را در دستور کار خود قرار داد. ولی قیس مکر او را با مکر پاسخ داد و سرانجام از جذب قیس نومید گردید.3 ولی معاویه با استناد به نامه‏ای جعلی به مردم اعلان نمود قیس از قتل عثمان تبرّی جسته و عزم پیوستن به نیروی‏های شام کرده است.4 این شایعه جوّ شدید بی‏اعتمادی نسبت به قیس در جامعه ایجاد کرد، به طوری که حضرت علی(ع) در دفاع از او فرمود: «من قیس را می‏شناسم. قسم به خدا او خیانت نمی‏کند، اما مردم گفتند: ما جز به عزل او راضی نمی‏شویم.»5

    سرانجام، با اصرار مردم، حضرت، قیس را، علی رغم میل خود، عزل و به جایش محمّدبن ابی‏بکر را به حکومت مصر منصوب کرد. اما بعدها معلوم شد پیش‏بینی حضرت صحیح بود؛ چرا که از یک سو، قیس نه تنها به معاویه ملحق نشد، بلکه بار دیگر به حضرت پیوست و در صفّین با معاویه جنگید و از دیگر سوی، مصر توسط شورش مخالفان داخلی و حمایت معاویه و عمروبن عاص از قلمرو حکومت امیرمؤمنان جدا شد.

    آری، هرگاه مسلمانان در اثر برتری‏طلبی و زیاده‏خواهی، دین و رهبران راستین آن را از داوری در اختلافات باز داشتند و خودمختارانه در عزل و نصب‏های جامعه اسلامی وارد شدند، هرگز اختلافشان به خیر و صلاح فیصله نیافت، بلکه جامعه را آبستن سلطه خودکامگی و ظهور بی‏عدالتی و ظلم و فساد نمودند و سرانجام، عزّتشان بر باد رفت.

    پی‏نوشت‏ها


    1 ـ سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج2، ص111، ذیل آیه 231بقره.

    2 ـ ابن اثیر، اسدالغابه، ج 4، ص425.

    3 ـ بلاذری، انساب‏الاشراف، ج2، ص391 / ثقفی، الغارات، ص 133.

    4 ـ بلاذری، ص391.

    5 ـ همان، ص 405.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1383) سرمقاله. ماهنامه معرفت، 13(11)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."سرمقاله". ماهنامه معرفت، 13، 11، 1383، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1383) 'سرمقاله'، ماهنامه معرفت، 13(11), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). سرمقاله. معرفت، 13, 1383؛ 13(11): -