اخلاق و عرفان اسلامي
اخلاق و عرفان اسلامي
استاد محمدتقي مصباح
اشاره
در جلسه قبل، حضرت استاد نكاتي درباره نماز به عنوان نخستين سفارش خداوند به انبيا و اوليا، بالاترين اعمال، راز و رمز وصول عارفان، و نيز ضرورت توجه و هوشياري در نماز مطرح كردند. در ادامه همين مباحث، ايشان درباره اصالت نيّت در كارها، ارزش اخلاص و نيز پيرامون ريا نكات ارزشمندي براي اهل معرفت مطرح كردهاند كه به محضر خوانندگان گرامي تقديم ميگردد.
مقدّمه
در جلسه گذشته گفته شد كه بالاترين وظيفهاي كه انسان نسبت به خداي متعال دارد، بر حسب آنچه از آيات و روايات استفاده ميشود، نماز است، و اهتمامي كه در اديان به نماز شده به هيچ امر ديگري نشده است. اين به دليل تأثيري است كه اين عمل مقدّس در سعادت، كمال و در رشد و ترقّي معنوي انسان دارد. درباره، نماز چند بخش مسائل مطرح ميشوند كه يك بخش آنها مربوط به مسائل فقهي نماز است.
ضرورت توجه به مسائل نماز
توصيه ميكنم كه برادران و خواهران ارجمند اين مسائل را جدّي بگيرند. درست است مسائل نماز سادهاند، انجام نماز هم چند دقيقه بيشتر طول نميكشد، ولي گاهي در اثر غفلت و كم توجهي، انسان بعضي از مسائل را درست ياد نميگيرد، يك عمر نماز ميخواند، بعد معلوم ميشود همه نمازهايش باطل بودهاند. حتي ممكن است بعضيها مسائل غسل را درست عمل نكنند - خداي نكرده - يك عمر زندگي كردهاند، بچهدار شدهاند، نوهدار شدهاند، بعد معلوم شود غسلشان باطل بوده است. اگر انسان چند ساعت وقت صرف كند، احكام نماز را با مقدّماتش درست ياد ميگيرد. يك كلمه كه در قرائت نماز، آدم به غلط بگويد، ساير چيزهايش هم كه درست باشند، همه نمازش باطل است. گاهي پس از چهل، پنجاه سال معلوم ميشود همه نمازها باطل بودهاند، دوباره بايد همه را اعاده كند؛ قضا كند.
به هر حال، اين توصيه كلي است كه اهتمام داشته باشيد، به ويژه مسائل نماز را ياد بگيريد؛ خيلي هم وقت نميگيرد. اين جلوگيري ميكند از اينكه مبادا يك روز متوجه شويم همه نمازهايمان باطل بودهاند و آن وقت، ديگر نه برايمان ميسّر ميباشد قضاي آنها را بجا بياوريم و نه ميشود از آن صرفنظر كرد.
ارزش نيّت در كارها
دو دسته ديگر از مسائل هستند كه بجاست درباره آنها بحث شود: يك دسته مسائلي كه در هر عبادتي توجه به آنها اهميت دارد؛ يكي از آنها هم نماز است؛ يك دسته هم مسائلي كه مخصوص نماز يا اجزاي نماز است؛ مانند قرائت و دعا.
آنچه در اين ارتباط اهميت دارد به آن توجه كنيم اين است كه روح همه اعمال و عبادات «نيّت» است. ارزش هر كاري به نيّت است. ما در رفتارهاي ارزشي خودمان كه در زندگي روزمرّه انجام ميدهيم، اگر دقت كنيم، ميبينيم واقعا وقتي اين كارها ارزش دارند كه نيّت صحيحي داشته باشند. فرض كنيد دوستي به شما ميرسد، سلام ميكند، ميگويد: حال شما چطور است؟ قربانت بروم! چقدر دوستت دارم! دلم برايت تنگ شده بود. اگر واقعا نيّت او اين باشد كه به شما اظهار محبت كند و باعث اين بشود كه محبت شما به همديگر بيشتر گردد و در راهي كه خدا دوست دارد اين محبت موجب رشد شما شود، اين كارش خيلي ارزش دارد. اما اگر متوجه شديد اين حرفهاي او كلك است، دامي است براي اينكه از شما استفاده كند و در واقع، علاقهاي به شما ندارد و اين حرفها نشانهاي از محبت دروني او نيست، آيا واقعا براي حرفهاي او هيچ ارزشي قايل هستيد؟ يك كسي به شما ميرسد، احترام ميكند، تعظيم ميكند، اگر بدانيد دارد شما را مسخره ميكند ـ با اينكه كار او مانند ديگران است، گفتن كلمات معمولي است، انجام حركات عادي است ـ آيا اين كارهاي او هيچ ارزشي دارند؟ اگر ضد ارزش نباشند، ارزش منفي نداشته باشند، ارزش مثبتي هم نخواهند داشت. پس اصولا كارهايي كه از عقلا و سرميزند و قابل اين هستند كه خوب و بد به آنها نسبت داده شود، ارزش آنها بستگي به نيّتي دارد كه انجامدهنده در نظر دارد.
اينكه نيّتها در ارزش اعمال چقدر فرق ميكنند يك بحث گسترده ديگري است. به كارهاي عرفي و اجتماعي خودمان هم كاري نداريم، بحث ما درباره نماز است. نمازي كه اينهمه اهميت دارد و اين همه از فضايل آن در آيات و روايات آمده، همين نماز ممكن است منشأ ترقّي انسان به مدارج و مراتبي بشود كه اصلا تصور آن براي ما مشكل است يا ميسّر نيست؛ يعني بندگان خدا، دوستان خدا در اثر نماز به جاهايي رسيدهاند كه ما اصلا نميتوانيم تصور كنيم به كجا رسيدهاند. و اين شوخي نيست، تعارف نيست. اجمالا «الصلاةُ معراجُ المؤمنِ»؛ نماز معراج است، ميتواند آدم را عروج بدهد. تا كجا؟ مراتبي كه ممكن است انسان در اثر نماز برايش پيدا شود، شبيه به بينهايتاند. اما همين نمازي كه اينقدر هنر دارد، ميتواند آدم را ته جهنم بفرستد! آدم نماز بخواند با نماز خواندش جهنمي بشود! چرا؟ تفاوت آنها به نيّت است.
ريا؛ عامل سقوط اعمال
اين روايت را، هم شيعه نقل كرده است، هم سنّي؛ سندهاي متعدد دارد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمودند: دو نفر وارد مسجد ميشوند، هر دو نماز ميخوانند؛ يكي با نماز خواندن از عذاب نجات پيدا ميكند و بهشتي ميشود، ديگري با همان نماز خواندن جهنمي ميشود. سؤال كردند: چطور چنين چيزي ممكن است؟ فرمودند: يكي وارد مسجد ميشود به خودش ميبالد كه عجب نماز خوبي ميخوانم! نماز ميخواند براي اينكه توجه ديگران را جلب كند؛ مدّش را ميكشد، قرائتش را بهتر ميخواند، اظهار خضوع و خشوع ميكند؛ براي اينكه خودنمايي كند. اين شخص نمازش باطل ميشود، به خاطر ريايش هم جهنّمي ميگردد. اما شخص فاسقي وارد مسجد ميشود، نماز ميخواند، اما با حالت خجالت و سرافكندگي، با خوف و رجا كه آيا نماز من قبول ميشود يا نه. بعد هم در نماز، حالت توبه برايش پيدا ميشود، تصميم ميگيرد ديگر گناه نكند. همين نمازش باعث ميشود از جهنم نجات پيدا كند و بهشتي بشود. تفاوت اين دو به چه بود؟ به نيّت، به انگيزههايي كه باعث انجام اين عمل شدند و در كيفيت عمل آنها اثر گذاشتند. پس روح اعمال ارزشي، از كارهايي كه خوب و بد هستند، ارزش مثبت يا ارزش منفي دارند، نيّت آنهاست؛ يعني آنچه موجب ميشود آن كار را انجام دهيم؛ انگيزهاي كه در درون ما پيدا ميشود و ما را وادار به انجام آن كار ميكند تا به شكلي خاص آن را انجام دهيم، آن نيّت است. نيّتي كه اينجا منظور ماست، همان «انگيزه» است؛ چيزي كه آدم را وادار ميكند به اينكه كاري را از اصل انجام دهد، يا با يك كيفيت خاصي انجام دهد.
بعضي نيّتها هستند كه عبادتها را بكلي باطل ميكنند و نه تنها هيچ اثر مثبتي ندارند، بلكه موجب سقوط هم ميشوند؛ مثل نيّت ريا. ريا يعني: خودنمايي؛ انسان خودش را به ديگران نشان دهد، طوري رفتار كند كه ديگران ببينند و او خوشش بيايد كه او را اينجور ميبينند. عملي را انجام دهد تا ديگران او را بپسندند. شايد يادش هم نيست كه خدا هم اعمال او را ميبيند. توجه دل او به اين است كه ديگران چه ميگويند، چه جور رفتار كند كه مردم او را آدم خوبي بدانند، اهل عبادت بدانند؛ از اين خوشش ميآيد. اين انگيزه ميشود كه يا اصلا نماز بخواند يا نمازش را با كيفيت خاصي بخواند. اين اسمش «ريا» است.
در قرآن كريم، بخصوص در مورد نماز، در دو جا توجه داده شده است كه مواظب باشيد اگر ريا در نمازتان بيايد به قول قرآن، واي به حالتان!
(فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ) (ماعون: 4-6) «يراؤون» يعني: ريا ميكنند. قرآن ميفرمايد: واي بر اين نمازگزاران!
در جاي ديگر هم ريا در نماز را نشانه نفاق معرفي ميكند: (وَإِذَا قَامُواْ إِلَي الصَّلاَةِ قَامُواْ كُسَالَي يُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِيلا) (نساء: 142) منافقان، چه منافقان قديم، چه منافقان جديد ـ فرقي نميكند ـ نميگفتند ما دين را قبول نداريم. اگر ميگفتند كه منافق نميشدند. «منافق» يعني كسي كه تظاهر به قبول دين ميكند، ولي در دلش باور ندارد. براي اينكه مردم آنها را ديندار حساب كنند، مسلمان حساب كنند، مسجد هم ميآمدند، نماز هم ميخواندند، منتها قرآن آنها را معرفي ميكند كه اينها به خاطر نفاقشان، نمازشان با نشاط نيست، با كسالت است: (وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَي) (توبه: 54) چون علاقهاي به نماز ندارند. نماز آنها براي نشان دادن است، ميخواهند به مردم نشان بدهند كه ما نمازخوان هستيم. در اين دو مورد، در قرآن »ريا« در مورد خود نماز به كار برده شده است: يكي به عنوان وصف منافقان، ديگري هم به عنوان وصف كساني كه از نمازشان بهرهاي نميبرند، بلكه نماز مستوجب عذاب آنها ميشود.
اما بعضي جاها مطلقا در مورد عبادات، از جمله زكات و جهاد تعبير «ريا» در قرآن به كار رفته است: در مورد زكات ميفرمايد: (وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ) (نساء: 38) «رئاء» همان ريا است، همزهاش تبديل به ياء شده.
يك جا هم در مورد جهاد ميفرمايد: (وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَرا وَرِئَاء النَّاسِ) (انفال: 47)
پس ريا اختصاص به نماز ندارد. هر عبادتي كه ممكن است به ديگران نشان داده شود يا آدم از نشان دادن به ديگران خوشش بيايد، بخواهد كه ديگران او را انجامدهنده اين عبادت يا داراي اين كيفيت بدانند، اين عمل ريا ميشود.
اخلاص؛ عامل قبول عمل
در مقابل ريا، اخلاص است؛ يعني قصدش خالص باشد، نشان دادن به ديگران، كسب رضايت آنها و ستايش كسي در آن مقصود نباشد، اگرچه ممكن است در حضور ديگران باشد، ديگران هم او را ببينند. حتي گاهي ممكن است نشان دادن به ديگران هم خودش نوعي عبادت باشد؛ مثلا، قرآن درباره انفاق ميفرمايد: آن را، هم سرّا انجام دهيد و هم علنا. در رواياتي كه هم از طريق شيعه نقل شده و هم از طريق اهل تسنّن، آمده است كه خدا دوست دارد كسي اگر با دست راستش انفاق ميكند، دست چپش نفهمد؛ چنان اين كار مخفيانه انجام بگيرد كه هيچ كس متوجه نشود، حتي آن دستش. ولي گاهي انفاق علني مطلوب است؛ براي اينكه ديگران ياد بگيرند؛ چون هر كار خوبي وقتي در جامعه آشكارا انجام بگيرد، باعث تشويق ديگران ميشود. ولي در اينجا هم انسان بايد مواظب باشد كه مبتلا به ريا نشود. آنجا كه ميخواهد علنا كار خيري انجام دهد، بايد مواظب دلش باشد كه چرا ميخواهد علني انجام دهد؟ آيا براي اين است كه ديگران ياد بگيرند و تشويق بشوند، يا براي اين است كه او را بشناسند به اينكه آدم خوبي است، بذل و بخشش دارد و كارهاي خوب انجام ميدهد؟
به هر حال، اين مسئله بس مهم است؛ چنانكه يك كار مشخص، با حجم مشخص، با وقت مشخص، مثلا، پنج دقيقه نماز خواندن، يك نفر را جهنمي ميكند و يك نفر را بهشتي. چيزي كه اينقدر اهميت دارد، ما هم بايد حواسمان را جمع كنيم. نباشد يك وقت دلمان خوش باشد به اينكه كار خوبي انجام دادهايم، نماز خوبي خواندهايم، عبادت خوبي كردهايم، ولي بعد كه پرونده را باز ميكنيم، ببينيم هيچ خبري نيست! كجا رفته است؟ ميگويند: اين كار را براي فلان كس انجام دادي، مزدش را از او بگير. آن كار را كردي كه مردم بگويند عجب آدم خوبي است! گفتند، مزدش را گرفتي.
در بعضي رواياتْ تعبيرات عجيب هستند. گاهي در برخي عبادتها، قصدهاي رياي خفي وجود دارند كه حتي بسياري از طبقات ملائكه هم متوجه نميشوند. در روايتي نقل شده است كه بعضي اعمال يا بعضي نمازها كه كساني انجام ميدهند ـ چون بايد از طبقات آسمانها بگذرد ـ البته ظاهرا منظور اين آسمان حسي نيست، مراتبي است كه فرشتگان خدا در آن قرار دارند و اعمال را به طرف خدا ميبرند. خدا هم كه بالاي آسمانها نيست، خدا همه جا هست؛ يعني از مراتبي كه بايد بين اين وجود مادي محسوس ما باشد تا مقام الوهيت، وسايطي در كارند ـ ملائكه آسمان اول ميپذيرند، به آسمان دوم ميبرند. ملائكه آسمان دوم آن را بر ميگردانند، ميگويند: يك جاي آن اشكال دارد؛ نيّت خراب بوده است. بعضي اعمال تا آسمان هفتم هم بالا ميروند. ملائكه همه اين طبقات هم متوجه نميشوند كه آن اعمال عيب دارند. وقتي به پيشگاه الهي عرضه ميكنند، خطاب ميشود كه ببريد آن را به سينه صاحبش بزنيد كه اين كار را براي من انجام نداده است! «ارادَ به غيري.» كاري را كه براي غير من انجام شده است؛ نميپذيرم اگر بعضي از اين مضمونها را نقل كنيم شايد موجب يأس و نااميدي شود. از بقيه اينها صرفنظر ميكنيم.
امكان عبادت در سراسر عمر
به هر حال، آدم بايد خيلي مواظب دلش باشد كه به چه نيّتي كارهايش را انجام ميدهد. البته ما همه اعمالمان را ميتوانيم به صورت عبادت انجام دهيم، حتي خوردن و خوابيدن را. تمام حركاتي كه انسان در زندگي انجام ميدهد، ميتواند به صورت عبادت انجام بدهد، در صورتي كه قصدش اين باشد كه كاري را انجام دهد چون خدا راضي است. هر نشستي، هر برخاستي، هر حركتي، هر خوردني و هر خوابيدني انجام دهيد و قصدتان واقعا اين باشد كه خدا راضي باشد، آن عمل عبادت به حساب ميآيد. در اينجور عبادتها، اگر آدم قصد خالص نداشته باشد، ضرري نميكند، ديگر او را جهنم نميبرند، فقط ثوابش را ندارد. اما وقتي در نماز ريا باشد، نه تنها قبول نميشود و ثواب ندارد، بلكه او را جهنمي هم ميكند. بنابراين، بخصوص درباره نماز، خيلي بايد دقت كنيم كه نيّتمان خالص باشد. مبادا عبادتي كه كيمياست و در چند دقيقه ميتواند انسان را از مراتب بسيار پايين به مراتب بسيار عالي سوق بدهد، چنين گوهر ارزندهاي، راحت، از دستمان برود.
شما اگر يك جواهر قيمتي در خانه داشته باشيد و از بين برود چقدر ناراحت ميشويد؟ چيزي كه ـ مثلا ـ ميليونها قيمت آن است بشكند، از ارزش ميافتد. دو ركعت نماز شما ميتواند قيمتش از همه اين عالم مادي بالاتر باشد. چيزي كه بتواند آدم را از جهنم در آورد و به بهشت برساند، با چه چيزي قابل مقايسه است؟ اگر آدم نگاه كند، ببيند همين نماز باطل شد، چقدر غصّه دارد! بنابراين، بايد حواسمان را جمع كنيم، نيتمان را در عبادات، مطلقا، خالص كنيم، بخصوص درباره نماز كه عبادت بسيار ارزشمند و گوهر گرانبهايي است. خداوند به همه ما توفيق بدهد و به همه ما نيت خالص در انجام همه اعمال مرحمت فرمايد.