ساختار پولي و مالي اقتصاد بدون بهره
ساختار پولي و مالي اقتصاد بدون بهره
دكتر معبدعلي جارحي
ترجمه: جعفر انصاري
پيش درآمد
در اين مقاله سعي شده است طرح كلي «ساختار پولي و مالي اقتصاد بدون بهره» مطابق با اصول اسلامي ارائه گردد. هرچند ويژگيهاي اصلي اين اقتصاد جديد نيستند؛ زيرا توسط پيشگامان اقتصاد اسلامي پيشتر بدانها اشاره گرديده1 و در تأليفات بسيار و عناوين گوناگون پراكندهاند،2 با اين وجود، آن كوششها باب بحث موضوع را گشودهاند.
اين مقاله توسط نويسنده در ژوئن 1979 آماده و در همايش «مركز بينالمللي تحقيقات اقتصاد اسلامي»، دانشگاه ملك عبدالعزيز (جده) ارائه گرديد. سپس در سال 1980 منتشر گرديد. از پژوهشگر ارجمند جناب آقاي محمّدجواد محقق، كه زحمت مقابله اين ترجمه را به عهده گرفتند، سپاسگزاريم. معرفت
مقدّمه
اقتصاددانان در بررسي وظايف سنّتي و مشهور پول، در اين واقعيت ترديد نكردهاند كه ارائه خدمت به عنوان يك ابزار مبادله، مهمترين وظيفه پول است. اهميت پول به عنوان ابزار مبادله معلول ماهيت جهان ماست كه معاملات [در آن] هزينه دارند، بدون هزينههاي مبادلاتي، پول به عنوان ابزار مبادله غيرضروري خواهد بود. ابزار مبادله ـ كه ميتواند پول باشد ـ يك نوع دارايي محسوب ميشود كه از آن جريان خدمات معاملاتي به وجود ميآيد، دقيقا مانند داراييهاي حقيقي. با اين قابليت، پول، ثروت خالصِ فرد به حساب ميآيد. ورود پول به ثروت خالص افراد، تصور پول به عنوان حجاب را بياعتبار ميكند. بنابراين، تغييرات پولي آثار واقعي در اقتصاد خواهند داشت. اين آثار واقعي در چارچوب هزينهدار بودن معاملات، كه به معناي هزينهدار بودن به دست آوردن اطلاعات، و نه در چارچوب اثر تراز واقعي پيگو، ملاحظه خواهد شد.
اركان ساختار بانكداري رايج، در نظريههاي اقتصادي بنيان نهاده نشده است. با اين حال، ديدگاه رايج فعلي، از اين ساختار حمايت لازم ميكند. شگفت اينكه، ديدگاه فعلي از مطالعه فعاليتهاي اقتصادي در مورد معاملات هزينهدار، استفاده چنداني نميكند. متأسفانه بسياري از مطالعات پولي، توجه كمي به پول به عنوان يك ابزار تقليل هزينههاي معاملاتي ميكند. اغلب به جاي توجه به مدلهايي كه اصطكاك موجود در معاملات و هزينههاي معاملاتي را بررسي ميكنند حالت ساده مدلهاي بازار كامل مورد استفاده قرار گرفتهاند. اگر اصطكاك و هزينههاي معاملات، علت وجودي پول است، بررسي پول در يك اقتصاد بدوناصطكاك بيفايده خواهد بود. در اين صورت، نظريههاي اقتصادي به بررسيمعاملات پولي در مدلي كه در آن، افراد، به صورت عقلايي پول نگه نميدارند، متهم خواهند شد. با اين حال، بانكداري رايج، كه مبتني بر بهره است، دقيقا از چنين نظريههايي كمك ميگيرد.
از اين جهت، به عنوان عرصه تحقيق براي اقتصاددانان اين مباحث مفيد است، بخصوص كساني كه به بانكداري بدون بهره علاقه دارند. همه گونه كوشش براي بررسي پول در مدل رقابت كامل كه در آن، نگهداري پول منطقي محسوب ميشود، ميتواند مفيد باشد.
اين بررسي همچنين ميتواند نارساييهاي مجاز شمردن انتشار پول توسط بانكها با قيمتي معادل نرخ بهره را آشكار سازد. (جارحي، 1975).
بحثهاي فني در مورد اينكه قيمت پول چيست، نميتواند از ترتيبات نهادي پول جدا باشد. تا اواخر قرن بيستم كساني كه به نظريه رايج وفادار بودند برتري داشتند. آنها همواره در مباحثشان به تجارب بانكداري رايج اشاره ميكنند. در مقابل كساني كه سعي ميكنند نقايص نظريه رايج را نشان دهند، هيچ تشكيلات رسمي ديرينه موجودي كه به آن اشاره شود، ندارند. آنها ناگزيرند در هر بحث، تمامي اجزاي لازم نظام مورد نظرشان را مشخص كنند. البته اكنون وضع اساسا تغيير كرده است. بانكداري اسلامي در سطح خرد، ربع قرن تجربه را به همراه دارد و در سطح كلان، بيش از يك دهه، عمدتا، در دو كشور ايران و سودان در حال اجرا ميباشد. در عين حال، منتقدان تجارب موجود بانكداري و تأمين مالي اسلامي ـ هم در سطح خرد و هم در سطح كلان ـ به برخي نقايص اشاره ميكنند.
اين مقاله تلاشي براي حل اين مشكل محسوب ميشود كه در آن طرحي در ساختار نهادي نظام پولي و مالي بدون بهره و سازوكار آن و سياستهاي پولي ممكن، ارائه شده است.
بايد ديد كه آيا اين ساختار پيشنهادي، به عنوان مبنايي براي بحث كردن در جنبههاي نظري قيمتگذاري پول، و نيز تجربه بانكداري و ماليه اسلامي، مقبوليت كسب كرده است؟
با اين حال، اميد است كه اين گامي به پيش باشد.
1. ساختار مالي رايج: ويژگيهاي اصلي
ويژگيهاي ساختار مالي رايج، از طريق توسعههاي تاريخي جهان غرب حاصل شده است. آثار اقتصاددانان درباره پول و بانكداري در مقايسه با فعاليت بانكداران و خزانهداران دولتي سهم كمتري داشته است.
اقتصاددانان جديد غربي هرگز يك چارچوب بدون بهره، كه آن را با ساختار مالي مبتني بر بهره مقايسه كنند، پيشرو نداشتهاند. از سويي، نظامهاي ماركسيستي جايگزين قابل توجهي ارائه نكردهاند. از سوي ديگر، جهان اسلام با ورود به قرن بيستم اركان اساسي نهادهاي اقتصادياش را از دست داد. اين، موجب مطرح شدن نهادهاي با بهره كم براي نظريهپردازان پولي جديد شد.
بنابراين، انسان ميتواند مشكل ارزيابي نظام رايج را، كه در نظريههاي معاصر تأييد و توسط عوامل اقتصادي در فعاليتهاي اقتصادي روزمرّه درست پنداشته شده است، درك كند. با اين حال، چنين ارزيابياي ممكن است با توجه به محدوديتهاي نظريه سنّتي، كه در مقدمه مختصرا شرح داده شد، آسانتر انجام شود. با وجود اين، چنين ارزشيابي كامل نخواهد بود، مگر اينكه در مقابل، جايگزين آن پيشنهاد شود.
در اين مرحله، يك جريان فكري، كه به مقايسه عملكرد نظام رايج با نظامي كه بهره را كنار ميگذارد و در عين حال قابل اجرا تصور ميشود، به وجود ميآيد.
در مقابل آن وضعيت، ما ميتوانيم ساختار مالي رايج را مبتني بر وامدهي توصيف كنيم. اين بدان معناست كه بخش قابل توجهي از وجوه، به صورت وام به وسيله مؤسسات وامدهي به سرمايهگذاران منتقل ميشود.
ما ميتوانيم بين كساني كه منابع ماليشان را به طور مستقيم در مؤسسات اقتصادي سرمايهگذاري ميكنند و كساني كه منابع ماليشان را در مؤسسات وامدهنده به صورت سپرده، اوراق قرضه، گواهي و غيره نگه ميدارند، تفاوت بگذاريم. مؤسسات وامدهنده به نوبه خود، بخشي از منابع مالياي را كه در اختيار دارند به سرمايهگذاران وام ميدهند. هرچند اين مؤسسات به دليل داشتن ساختار دارايي ـ بدهي ترجيح ميدهند مطالبات خود از سرمايهگذاران را به شكل دارايي پولي و نه اسناد داراييهاي واقعي، نگه دارند.
بنابراين، ما ميتوانيم بين دو شيوه تصميمگيري در مورد تخصيص منابع براي سرمايهگذاري تفاوت قايل شويم. نوع اول، فرايند مبتني بر وامدهي و نوع دوم، فرايند مبتني بر بازدهي است. فرايند مبتني بر وامدهي، رفتار عقلايي وامدهنده را در بر دارد، در حالي كه فرايند مبتني بر بازدهي، رفتار عقلايي سرمايهگذاران را موجب ميشود.
اساسا يك وامدهنده، نگاهدارنده داراييهاي پولي، به صورت حق مطالبه مبلغ معيني پول ميباشد. از اينرو، او علاقهمند به توانايي وامگيرنده در پرداختن بدهياش است. پي بردن به اين توانايي، نيازمند جمعآوري اطلاعات و پيگيري مؤسسات مالي تخصصي است.
ويژگي مهم وام دادن، تخصصي بودن آن است كه در آن، توان پرداخت بدهي وامگيرنده بيشترين اهميت را دارد و «بازدهي» در درجه دوم اهميت قرار دارد. از اين جهت، افراد وجوه خود را در مؤسسات مالي با بالاترين نرخ بهرهها با توجه به توانايي آنها براي انجام باز پرداخت و ساير شرايط، ميگذارند. به همين ترتيب، بانكها هم به مشتريان و توليدكنندگاني كه انتظار ميرود توانايي بازپرداخت داشته باشند، وام عرضه ميكنند.
تمامي فرايندهاي تخصيصي مبتني بر وامدهي در اقتصاد به عرضه و تقاضا و نرخ بهره تعادلي، كه از برخورد عرضه و تقاضا به دست ميآيد، بستگي دارد. نرخ بهره به عنوان هزينه فرصت نقدينگي به كار ميرود كه به نوبه خود، نقشي غيرمستقيم در فرايند مبتني بر بازدهي ايفا ميكند.
مشخصه مهم ديگر نظام مالي رايج، فرايند ايجاد پول مبتني بر وامدهي است. پول اوليه، توسط بانك مركزي خلق ميشود و به دولت وام داده ميشود. همچنين پول، توسط بانكهاي تجاري، به صورت سپردههاي فرعي خلق ميشود تا به عموم مردم وام داده شود. اين فرايند روي مكانيسم انتظارات قيمت اثر ميگذارد. علاوه بر اين، نرخ بهره اوراق بهادار دولتي به عنوان نرخ بهرهاي كه از طريق آن فرايند مبتني بر بازدهي تحت تأثير عوامل پولي است، به وجود ميآيد. اينها دو فرايند متفاوتند؛ تخصيص سرمايهگذاري بر مبناي وام و ايجاد پول مبتني بر وامدهي كه نظام رايج را از اقتصاد بدون بهره متمايز ميسازد.3 درباره اقتصاد پولي بدون بهره، كه توانمندي نسبي خود را از اين تفاوت كسب ميكند، بحث خواهد شد.
2. ساختار بانكداري اقتصاد بدون بهره
معمولا ساختار بانكداري به بانك مركزي، به عنوان مقام پولي و نيز بانكهاي تجاري، كه تحت نظارت آن كار ميكنند، به علاوه «بانكهاي تخصصي و واسطههاي مالي» اشاره دارد. اما در نظام بانكداري بدون بهره نقش اين مؤسسات تغيير ميكند. در اين بخش، اين ساختار به شكل بدون نرخ بهره بررسي خواهد شد.
1. بانك مركزي
بانك مركزي نهاد عهدهدار مديريت عرضه پول است، كه درگير انتشار پول اعتباري و نيز نظارت بر بانكهاي تجاري ميباشد.
الف. ايجاد پول اعتباري: در نظام پول كالايي، عرضه فلز (طلا و نقره) عرضه پول را تنظيم ميكرد و مقامات پولي هيچ نقشي در تعيين مقدار انبساط پولي ايفا نميكردند. بعدها سياستهاي تشويق واردات طلا به صورت مازادهاي تجاري شكل گرفت. به علاوه، دولتها اقدام به قلب پول و نيز انتشار سكههاي ساخته شده از فلزهاي غيرگرانبها كردند. با وجود اين، نظام پولي دو فلزي، محدوديتي بيروني بر انبساط پولي توسط مقامات پولي تحميل كرد. با رواج پول اعتباري، پنداشته شد كه اين پول كارايي بيشتري نسبت به پول كالايي ـ به خاطر هزينه كمتر آن از لحاظ تعيين كيفيّت، حمل و نقل و ذخيرهسازي ـ دارد. با اين حال، محدوديت بيروني حاكم بر قدرت مقامات پولي براي افزايش عرضه پول با كنار گذاشته شدن قانون استاندارد طلا و قابليت تبديل به طلا، از بين رفت. حداقل در نظريه (و گاهي در عمل) مقامات پولي ميتوانند پول اعتباري را به طور دلخواه منتشر كنند. ادبيات مربوط به سياست پولي توجه خاصي بر قوانيني كه مقامات پولي بايد در تغيير دادن عرضه پول رعايت كنند دارند. بيشتر اين قوانين بر ارتباط ماندههاي پولي و رشد از يكسو، و قيمتها از سوي ديگر، توجه دارند. پول، بر رشد اثر ميگذارد؛ چون معاملات را به واسطه تقليل هزينههاي معاملاتي تسهيل ميكند. از سوي ديگر،پول بر قيمتها تأثير ميگذارد؛ چون تغيير در ماندههاي پول مستقيما در عرضهها و تقاضاهاي مازاد كالاها منعكس ميشود.
معمولا، در اقتصاد رايج، بانك مركزي آماده انتشار پول در برابر طلبهاي بهرهدار از دولت است.4 از اينرو، بانك مركزي به دو صورت خلق پول ميكند: اولا، زماني كه دولت به طور مستقيم از او وام ميگيرد و ثانيا، زماني كه بانك مركزي تصميم ميگيرد عمليات بازار باز انبساطي را اجرا كند. در صورت اول، دولتها براي تأمين مالي كسري بودجه، كه نوعي تصميمگيري سياسي است، وام ميگيرند. در صورت دوم، بانك مركزي، از طريق عمليات بازار باز، مبادرت به تثبيت اقتصادي ميكند.
قرض گرفتن از بانك مركزي، از لحاظ سياسي آسانتر از افزايش دادن مالياتها و كم هزينهتر از وام گرفتن از مردم است. اين براي دولت نسبتا جذّابتر است كه دستانش را به سوي بانك مركزي، كه هميشه ناگزير به مساعدت است، دراز كند. اقدامات تأمين مالي غيررايج از لحاظ سياسي و نيز بخشي مهمي از فعاليتهاي دولتهاي ضعيف از لحاظ سياسي يا دولتهايي با ساختار مالياتي غيركارآمد، هميشه از طريق اين روش انجام ميشود. حتي دولتهاي داراي دموكراسي و نظام مالياتي قوي اين روش را براي زياد خرج كردن آسانتر ميببينند؛ زيرا قانونگذار نظارت كامل بر استقراض داخلي دولت ندارد. با آنكه در هر دو صورت، دولت منابعي را كه ميخواهد به دست ميآورد، وام گرفتن از مردم و وام گرفتن از بانك مركزي آثار اقتصادي يكساني ندارند. وام گرفتن از مردم، عرضه جاري (اسمي) پول را در همان سطح نگاه ميدارد. با وجود اين، به اندازهاي كه بدهيهاي مالياتي آينده را افزايش ميدهد، ثروت آينده را به نسلهاي حاضر توزيع مجدد ميكند.5
به هر حال، وام گرفتن از بانك مركزي، عرضه اسمي پول را تغيير ميدهد. اين مسئله بر قيمت و در نتيجه، بر توزيع ثروت تأثير دارد. اگر افزايش قيمت ادامه يابد، فرايندي تورّمي با پيامدهاي منفي آن بر كارآيي، پديد ميآيد. بنابراين، وام گرفتن از بانك مركزي ممكن است بر كارآيي و عدالت اثر بگذارد. به علاوه، آثار تغييرات عرضه پول بر بخش واقعي نميتواند ردّ شود و تحت شرايط خاص ميتواند مهم باشد.
اينكه بانك مركزي وامدهنده حامي نهايي دولت باشد، براي ثبات اقتصادي خطرناك نيست. گذشته از اين، يك جايگزين وجود دارد كه از لحاظ اقتصادي ـ اگر نه از لحاظ سياسي ـ مزيّت بيشتري دارد و آن وام گرفتن از مردم است. با وجود اين، اگر بانك مركزي پول اعتباري را در برابر داراييهايي با بهره انتشار ندهد، ممكناست تصورشودكه قدرتش را در خصوص نظارت بر عرضه پول و در نتيجه، بر سطح قيمت اعمال نكرده است. ما ذيلا نشان خواهيم داد كه ابزار جايگزين ديگري براي انجام چنين كاري وجود دارد.
ب. تعيين عرضه پول: به طور خلاصه، وظيفه مديريت عرضه پول،تداركنيازهاي معاملاتيجامعه، بخصوصدريكاقتصاد روبه رشداست. در حالي كه، بانك مركزي بايد عرضه پول را در سطحي تنظيم كند كه «حداكثر» خدمات معاملاتي را در سطح معيني از درآمد فراهم نمايد، بايد سطح قيمتها را نيز ثابت نگاه دارد.
قابل توجه آنكه، ميزان واقعي و نه اسمي پول است كه خدمات معاملاتي را ايجاد ميكند. اين بدان معني است كه افزايش عرضه (اسمي) پول، خدمات معاملاتي زيادتري را براي جامعه، فقط به اندازهاي كه سطح قيمتها ثابت بماند، يا در سطح كمتر از عرضه پول افزايش يابد، موجب ميشود.
ج. پول، رشد و قيمتها: افزايش نرخ رشد پول موجب پيدايش تقاضاي مازاد كالاها (عرضه مازاد پول) با نرخهاي سريعتر ميشود. با فرض ثبات بازارها، تعادل دوباره برقرار خواهد شد. اما نرخهاي جديد، رشد قيمتها، متناسب با سرعت تعديل قيمتها و سرعت تعديلات در مقدار همه بازارها تفاوت خواهند كرد. سرعتهاي تعديل ممكن است به سه عامل مربوط باشند: ساختار نهادي اقتصادي، درجه رقابتپذيري و جانشيني بين كالاها، و نرخ رشد اقتصاد.
بنابراين، ما ميتوانيم بگوييم كه با ثبات ساير شرايط، نرخ بالاتر رشد، در نتيجه افزايش نرخ رشد پول Miيا افزايش نرخ انبساط پولي نرخ پايينتر تورم پديد ميآيد.6
عرضه بهينه پول، نرخ رشد پول در سطحي است كه خدمات معاملاتي را براي جامعه حداكثر ميسازد؛ و سياست پولياي بهينه است كه رشد پول را با آن نرخ برابر ميكند. از آنجا كه براي ما خدمات پول واقعي مهم است، مقايسه رشد پولي و نرخهاي تورم لازم است. مقايسه نرخ رشد عرضه پول (ْM) و نرخ رشد قيمتها (ْP) را ميتوان همانند آنچه در نمودار 1 نشان داده شده است، بيان كرد. رشد سريعتر پول، تأثير بيشتري بر بخش واقعي برحسب افزايش تقاضا دارد و نتيجه آن افزايش سريعتر قيمتها است.
بنابراين، ممكن است ما در نرخهاي پايين انبساط پولي، به دليل رشد اقتصاد يا وضعيت انتظارات، هيچگونه تورمي نداشته باشيم. چنين نرخي در محدوده[oe] در نمودار (1) قرار ميگيرد. وقتي كه (ْM) افزايش مييابد، (ْP) واكنش نشان ميدهد و افزايش مييابد، اما در ابتدا افزايش نسبتا كمتري دارد. افزايش (ْM) زودتر يا ديرتر، افزايش برابر (ْP) را به وجود ميآورد. اين با قسمت منحني در نمودار (1) زير oa نمايش داده شده است.
ممكن است افزايش (ْM) وقتي كه رشد پولي بالاتر موجب انتظار بيشتر رشد پول شود ـ موجب تغييرات بيشتر (ْP) شود. اين حالت در نمودار (2) نمايش داده نشده است.
ما ميتوانيم اين مسئله را كه رشد اقتصادي، آثار انبساط پولي را بر قيمتها رقيق ميكند ملاحظه كنيم. (نمودار 2) خطوط توسعه L1تا L4را كه به ترتيب به نرخهاي رشد g1 تا g4مربوطند نشان ميدهد. بخش انبساطي منحني، كه در آن قيمتها كمتر به انبساط پولي عكسالعمل نشان ميدهند همراه با نرخهاي بالاتر رشد اقتصادي است تا(L4، g4) نرخ رشد آنقدر پايين است كه هرگونه انبساط پولي، تغيير يكساني در قيمتها ايجاد ميكند.7
بخشهاي خطوط توسعه كه بر محور افقي منطبق هستند نشان ميدهند كه انبساط پولي، به طور كامل، منعكس در رشد تراز واقعي است، همانگونه كه در نمودار2 نشان داده شده است. چنين انبساط پولي غيرتورمياي، برابر با oe1 خواهد بود، هنگامي كه اقتصاد تا g1 رشد ميكند، برابر oe2 است و هنگامي كه g2 رشد ميكند، نرخهاي بالاتر انبساط پولي به نرخهاي مثبت تورم منجر خواهد شد.
اقتصادي كه در آن ثبات كامل قيمتها، اختصارا P=0 وجود دارد، مقامات پولي وقتي رشد واقعي با g1و g2به ترتيب برابر است، بايدoe2 يا M=oe1، را انتخاب كنند، در غيراين صورت نرخ انبساط پولي بايد صفر باشد. انبساط پولي بالاتر ازoa2، oa1 يا oa3، هنگامي كه نرخهاي رشد به ترتيب متناظر g1، g2 يا g3 هستند، موجب به وجود آمدن تورم به طور متناظر خواهند شد.
از آنجا كه تلاش ما اين است كه ساختار بانكداري بدون بهره را مشخص كنيم، بايد به خاطر داشته باشيم كه بانك مركزي، نميتواند در برابر اوراق بهادار داراي بهره پول منتشر كند. مكانيزم انبساط / انقباض پولي بايد با برنامه انجام شود.
د. تغييرعرضهپول: بانكمركزي ميتواند حسابهايسرمايهگذاري در بانكهاي زيرمجموعه خود افتتاح كند، و با سپردهگذاري در اين حسابها، خلق پول كند و با بيرون كشيدن سرمايهاش از اين حسابها، بخشي از پول را از جريان بيندازد. بانكهاي زيرمجموعه، همانگونه كه در ادامه نشان داده ميشوند، اين سپردهها را در بخش واقعي، مطابق با سياست سرمايهگذاري در هر بخش، سرمايهگذاري خواهند كرد. سودهاي حاصله از چنين سپردههايي ميتواند تا اندازهاي براي تأمين هزينه عمليات بانك مركزي مورد استفاده قرار گيرد. چنين سپردههايي، سپردههاي مركزي، يا S (Central Deposits) CD ناميده ميشوند.
سپردههاي مركزيS (CD) ميتوانند به عنوان يك ابزار سياست پولي به كار روند، همچنين ميتوانند به عنوان يك ابزار واسطه مالي، كه به خدمات پولي بيشتر منجر خواهد شد، به كار روند. بانك مركزي همچنين ميتواند ابزاري به نام «گواهي سپرده مركزي» (Central deposit Certificate) ايجاد كند. S، CDC را ميتوان به عموم مردم فروخت و عوايد آنها را در S، CDاز طريق نظام بانكداري سرمايهگذاري كرد. بديهي است S، CDC كمترين ريسك مالي را در يك اقتصاد بدون بهره فراهم ميكند؛ چون هر حقي نسبت به مجموعهاي اوراق بهادار سرمايهگذاري متنوعتر از آنچه هر بانك زيرمجموعه به تنهايي ميتواند ارائه كند، براي دارنده آن ايجاد ميكند. نرخ بازدهي S، CDCبه نرخ سود متوسط سرمايهگذاري كل اقتصاد نزديك خواهد شد.
به عنوان يك جايگزين براي روند مرسوم خلق پول، كه مبتني بر انتشار پول به صورت ابزاري جهت تأمين بدهي دولت است، ما روش ديگري براي انبساط پولي كه بر وامدهي مبتني نيست، طراحي كردهايم. چنين روشي، چند مزيّت دارد؛ اين روش مبتني بر سرمايهگذاري است و چون سپردههاي مركزي در بخش واقعي توسط بانكها سرمايهگذاري شدهاند، نرخ عايدي آنها، عملكرد سياست پولي را اندازهگيري ميكند. اين روش، به طور كامل مستقل از بودجه دولت است؛ به اين معنا كه روند سياست پولي دستخوش سياستبازي قرار نميگيرد. مقامات پولي در تصميمگيري در مورد نرخ (بهينه) انبساط پولي، فقط به نظارت ارتباط بين قيمتها و توليد توجه خواهند كرد.
ه . مسير بهينه انبساط پولي: اكنون فرض ميكنيم مقامات پولي با شرايط ثبات مطلق قيمت (نرخ تورم صفر) مواجهاند، و به دقت بر ارتباط نرخ انبساط پولي، تورم و نرخ رشد نظارت ميكنند. مقامات پولي با نرخهاي رشد مرزي، كه همراه نرخ حداكثر انبساط پولي است و ممكن است بدون افزايش قيمتها صورت پذيرد مواجهاند، ما ميتوانيم اين نرخ را نرخ بهينه انبساط پولي يا عرضه بهينه پول بناميم. اين نرخهاي مرزي، در منحني شماره (3) نمايش داده شده است و ميتوان آن را روش بهينه انبساط پولي يا روش بهينه سياست پولي ناميد. همچنانكه نرخ رشد افزايش مييايد، نرخ حداكثر انبساط پولي افزايش مييابد تا حدي كه پس از آن، ديگر افزايش در نرخ انبساط پولي بدون افزايش نرخ تورم، صورت نميپذيرد.
وقتي كه نرخ رشد g1 است، نرخ بهينه انبساط پولي e1 خواهد بود. وقتي كه رشد به g2افزايش مييابد، نرخ بهينه انبساط پولي به e2افزايش خواهد يافت. وقتي كه نرخ رشد g3است، نرخ بهينه انبساط پولي e3خواهد بود، كه بالاترين نرخ ممكن انبساط بهينه پولي است. نرخهاي انبساط پولي بالاتر از e3، به افزايش بيشتر رشد منجر نخواهد شد.
و. اثرات بيروني و عرضه پول: در اقتصاد باز بدون كنترلهاي ارزي، ما انتظار داريم تجّار و مؤسسات بانكي داراييهاي خارجي را خود نگاه دارند. در اين صورت، تغييرات موجودي داراييهاي خارجي با نبود سياست پولي جبراني، بر عرضه پول اثر خواهد گذاشت.
وقتي يك كشور، پول خارجي دريافت ميكند، آنها يا اين پول را براي تأمين خريدهاي خارجي خود و ديگر شهروندان مورد استفاده قرار ميدهند، يا آن را از طريق نظام بانكي براي تأمين مالي مخارج داخلي به پول داخلي تبديل ميكنند. به طور طبيعي، تغيير در خالص داراييهاي خارجي نگاهداري شده توسط نظام بانكي، اثر مستقيمي بر انبساط پولي خواهد داشت. اين امر ميتواند قانون عرضه بهينه پول را كه به معناي وابستگي مسير انبساط پولي به مسير رشد واقعي، با فرض ارتباط بين پول و قيمتهاست خدشهدار كند. مقامات پولي با گزينههاي كمي براي اجتناب از چنين مسئلهاي روبرو هستند. اولين گزينه خنثيسازي كامل (صفر كردن) تمامي تغييرات، خالص داراييهاي خارجي است، به صورتي كه اين تغييرات هيچگونه تأثيري بر عرضه پول نداشته باشند. اين بدان معني است كه مقامات پولي براي جذب هر افزايشي در عرضه پول در نتيجه افزايش خالص داراييهاي خارجي آماده خواهند بود. مقامات پولي همچنين مقداري معادل هر كاهشي در عرضه پول در نتيجه كاهش خالص داراييهاي خارجي به اقتصاد تزريق ميكنند. هم جذب و هم تزريق، از طريق فروش و خريد S، CDC انجام خواهند شد.
انتخاب ديگر خنثيسازي (صفر كردن) فقط تغييرات عرصه پولي كه سبب انحراف انبساط توسعه پولي از مسير بهينهاش خواهد شد، ميباشد.
به عنوان سوّمين انتخاب، مقامات پولي ميتوانند به خريد و فروش ارز روزانه در قيمتهاي اعلام شده در سطح نگهداري داراييهاي خارجي كه سازگار با مسير بهينه انبساط پولي باشد، اقدام كنند. مقادير خالص ارزش خريداري شده توسط بانك مركزي را ميتوان در طرحهاي سرمايهگذاري خارجي يا داخلي توسط بانكهاي عضو سرمايهگذاري كرد. بنابراين، بانك مركزي ميتواند S، CD را به صورت ارزهاي خارجي نزد بانكهاي عضو بدين منظور نگاه دارد. ضمنا ميتواند S، CDC را كه به ارزهاي خارجي يا معادلهاي پول داخلي اختصاص يافتهاند، انتشار دهد. عايدات فروش S، CDC را ميتوان براي تأمين مالي خريدهاي ارزي به كار برد.
2. بانكهاي عضو (زيرمجموعه بانك مركزي)
بانكهاي عضو در نظام بدون بهره نميتوانند از روشهاي عملياتي سنّتي، كه توسط بانكهاي تجاري اعمال ميشود، استفاده كنند و از آنجا كه نميتوانند بهره دريافت كنند، نميتوانند بر مبناي وامگيري از صاحبان وجوه و وامدهي اين وجوه به استفادهكنندگان عمل كنند. آنها بايد به سرمايهگذاري مستقيم مبادرت كنند، سهام مؤسساتي را كه تأمين مالي ميكنند بپذيرند و ديگر خدمات مرسوم بانكي را ارائه كنند. چنين بانكهايي در گذشته به عنوان بانكهاي كسب و كار ـ Affaires ـ Bankues مشهور بودهاند. در حال حاضر، معمولا به عنوان بانكهاي رابط يا جامع مشهورند.8
خدمات بانكي
1. سپردههاي ديداري
اين سپردهها شبيه حسابهاي جاري بانكي هستند كه به طور معمول در بانكهاي تجاري نگاه داشته ميشوند. اين سپردهها نرخ بازدهي ندارند، اما دارندگانشان حق نوشتن چك دارند. آنها ميتوانند در برابر ورشكستگي بانك به روشي مانند بيمه «شركت بيمه سپرده فدرال» (FDIC) بيمه شوند.
وجود سپردههاي ديداري اين پرسش را مطرح ميكند كه آيا بانك مركزي بايد نرخ ذخيره قانوني جزئي يا صددرصد را به اجرا درآورد؟ بديهي است كه با نرخ ذخيره قانوني جزئي، وقتي كه معاملهكننده «پول پرقدرت» را به «سپرده» و بر عكس تبديل ميكند، عرضه كل پول تغيير خواهد كرد. با نرخ ذخيره قانوني صددرصد، هرچند چنين انتقالي تركيب پول را تغيير خواهد داد، اما عرضه كل آن را ثابت باقي ميگذارد.
فريدمن، استدلال مزبور را براي پيشنهاد كنار گذاشتن نرخ ذخيره قانوني جزئي، به كار ميبرد (فريدمن، 1959). وي استدلال ميكند كه نرخ ذخيره قانوني جزئي موجب ميشود نظام پولي از يك «بيثباتي ذاتي» رنج ببرد. عليرغم صحت اين استدلال، نبايد آن را تنها مبناي كنار گذاشتن نرخ ذخاير قانوني جزئي قلمداد كرد.
در مقابل، نويسندگان بسياري كه معتقدند توليد پول، كم هزينه است (ماينتز، 1950، تولي 1957، فريدمن 1959و 1969، ساموئلسن 1968و 1969، توبين 1968) ديدگاه ارائه شده در اينجا معتقد است كه افزودن ترازهاي واقعي به ذخاير موجود بسيار پرهزينهتر از كار يك ماشين چاپ است. بانك مركزي ناگزير است مراقب تغييرات قيمتها باشد و در عينحال، رشد اقتصادي را مدّنظر داشته باشد. تجّار، خواستار تضمين قيمت نسبي پول و انبساط بعدي آن هستند تا با انتظاراتشان سياستهاي پولي مصوب را به غلط تفسير نكنند. چنين فرايندي پرهزينه است. (جارحي، ص373).
در نظام ذخيره قانوني جزئي، فرايند ايجاد سپردههاي مشتقه، با تغييرات عرضه پول در نتيجه جايگزين كردن سپردهها با پول نقد همراه است. هر دو فرايند هزينه ايجاد ترازهاي واقعي را تغيير ميدهد. به ويژه اينكه، اينگونه تغييرات عرضه پول، توسط بانكداران و سپردهگذاران در نظام ذخيره قانوني جزئي، حفظ حجم موجود ترازهاي واقعي يا افزودن به آن را پرهزينهتر ميكند. ما هر دو دليل بيثباتي ذاتي و هزينهدار بودن ايجاد ترازهاي واقعي را براي توجيه پذيرش نرخ ذخيره قانوني صددرصد مهم ميدانيم.
2. فعاليتهاي سرمايهگذاري
بانكهاي عضو ميتوانند به متخصصان ارزيابي طرحها و بررسي مالي انواع سهگانه سرمايهگذاري مجهز شوند.
سرمايهگذاري مستقيم: بانكها ميتوانند بنگاههاي جديد تأسيس كنند و سرمايه كامل اوليهشان را تأمين، يا به عنوان عامل جذب ساير سهامداران فعاليت كنند. آنها همچنين ميتوانند سهام بنگاههاي اقتصادي موجود را خريداري و در مديريت آنها مشاركت كنند. بانكها ميتوانند تخصصشان را براي ارائه كمك فني به اين شركتها، جهت سوددهي بيشتر آنها بهكار گيرند. نزديكي جغرافيايي طرحهاي مربوط به دستيابي به اطلاعات دست اول در مورد فعاليتهاي شركتها و آشنايي نسبي با اشخاصي كه آنها را اداره ميكنند، همگي به بانكها در ايجاد فرصت بهتر سوددهي كمك ميكنند. بانكها با توجه به تخصصشان ميتوانند ميزان موفقيت شغلي در جوامع خود را افزايش دهند.
تأمين مالي مبتني بر مشاركت در سود و زيان: بانكها با استفاده از مهارتشان ميتوانند بر فعاليتهاي بنگاههايي كه در آنها سهام دارند، به طور ارزان نظارت كنند و نيازهاي مالي آنان را، كه ممكن است بر مبناي مشاركت در سود و زيان (PLS) تأمين شوند، ارزشيابي كنند. اين نوع تأمين مالي، وجوه كوتاه مدت براي تأمين نيازهاي فعاليتهاي اقتصادي به سرمايه نقدي براي طول دوره توليد را فراهم ميكند. همچنين اين روش ميتواند مجراي خوبي براي به كارگيري وجوه در فعاليتهاي تجاري باشد. درآمد بنگاههاي تأمين مالي شده توسط بنگاهها، پس از كسر هزينهها، طبق روش مورد توافق با بانك تقسيم ميگردد.
مدت زمان چنين عملياتي براي طرحهاي كشاورزي و صنعتي ميتواند از شش تا دوازده ماه تغيير كند. اما اين مدت براي فعاليتهاي تجاري به كوتاهي 60 تا 90 روز خواهد بود.
3. فعاليتهاي اجاره همراه فروش
يك بانك به اين روش ميتواند وسايل نقليه (كشتيها، هواپيماها و مانند آنها)، تجهيزات صنعتي، ساختمانها، و موارد ديگر را خريداري كند و آنها را به استفادهكنندگان به صورت اقساط بلندمدت اجاره دهد. قرارداد اجاره ممكن است با انتقال مالكيت به استفادهكننده پايان پذيرد. قراردادهاي اجاره و فروش علاوه بر آنكه ميتوانند ابزاري انعطافپذير براي خدمترساني به مشتريان جهت تأمين نيازهاي گوناگون آنان باشد، براي بانكها نيز امكان سرمايهگذاري به صورت سهام را، كه به تدريج در طي يك دوره زماني معين به پول نقد تبديل ميشود، ميدهد.
4. تأمين مالي خريد اعتباري
بانكها ميتوانند خريد كالاها را به صورت اعتباري تأمين مالي كنند. اين روش شامل خريد كالاها از عرضهكنندگان به بهاي نقد و فروش آنها به مشتريان به صورت اعتباري ميشود. به نظر ميرسد، چنين فعاليتي تا حدي در نوع خود بينظير است؛ چون اين كار مستلزم آن است كه بانكها كار تجاري انجام دهند.
5. فعاليت به عنوان سهامدار شركته
ما در پيشتر ديديم كه بانكها سهام بنگاهها را ميخرند، به شكل اجاره و فروش قرارداد ميبندند و با خريد اعتباري تأمين مالي ميكنند. چنين فعاليتهايي به مراتب از فعاليتهاي بانكداري رايج فاصله دارند. بانكها براي نگاهداري بخش قابل توجهي از نيروي كار صنعت بانكداري و به منظور كارآيي اقتصادي ميتوانند شركتهاي تابعه تخصصي براي اداره اوراق سهام و مستغلاتشان، انجام دادن PLS، اجراي قرارداد اجاره و فروش و تأمين مالي خريد اعتباري تأمين كنند. بانكها به نگاهداري تنها بخشي از سهام شركتهاي تابعهشان اقدام ميكنند و بقيه را به ديگر سهامداران ميفروشند. آنها همچنين اين فرصت را دارند كه به تأمين مالي مقدماتي شركت تابعه اقدام كنند.
6. ساير خدمات
بانكها ميتوانند همان خدماتي را كه بانكهاي تجاري معمولا ارائه ميكنند، مانند فروش ارز، صدور اعتبارنامه، و ساير خدمات ارائه نمايند. چنين خدماتي در برابر اجرت عرضه ميشوند.
بانك ممكن است مجبور به برقراري ارتباطات مكاتبهاي با بانكهاي خارجي براي تسهيل تدارك آن خدمات باشد. ممكن است سپردههاي بدون بهره نزد طرفهاي معامله خود را به صورت دوجانبه نگاه دارد يا ممكن است براي مشتريان خود هرگونه خدماتي را كه نياز دارند انجام دهد.
7. فعاليت وامدهي
از آنجا كه بانكها سرمايه بلندمدت و كوتاه مدت به بنگاهها به صورت سهام يا مشاركت در سود ارائه ميكنند، وام گرفتن توسط بنگاههاي اقتصادي غيرلازم ميشود. به علاوه، تأمين مالي خريد اعتباري و قرارداد اجاره و فروش بيشتر نياز خانوادهها را تأمين ميكنند. ولي ممكن است برخي وامگيرندگان هنوز نيازمند موازنه جريان درآمدي خود با جريان مصرفيشان باشند. اين حالت وقتي رخ ميدهد كه افراد با وضعيتهاي اضطراري يا نيازهاي ويژه مواجه ميشوند كه نياز به تأمين مالي كوتاه مدت دارند. چنين افرادي انتظار ميرود در طبقات با درآمد پايين قرار داشته باشند. مقدار نسبتا كمي از وام بدون بهره بايد به عنوان كاري انساندوستانه براي چنين مصارفي ارائه شود. بانك مركزي ميتواند به صورتي نظاممند، بانك زير مجموعه خود را موظف كند كه درصد كمي از منابعش را براي وامدهي بدون بهره اختصاص دهد. همچنين اين بانك ميتواند چنين منابعي را از عوايد S، CD خود تكميل كند. بديهي است كه چون وامها بايد بيبهره باشند، وجوه بايد مطابق معيارهايي اجتماعي سهميهبندي شوند.
برخي از اعضاي جامعه علاقهمندند كه بخشي از منابع ماليشان را به وامدهي بدون بهره اختصاص دهند. اين كار با آنكه با انگيزه انساندوستانه صورت ميگيرد، اما با ثبات قيمتها بايد مورد تشويق قرار گيرد. برخي ممكن است به خاطر عدم توانايي ارزيابي درآمدهاي آتي متقاضيان وام، خود نسبت به وام دادن مستقيم اكراه داشته باشند. علاوه بر اين، انجام چنين كاري براي افراد، به خاطر آنكه غيرمتخصصاند، تا حدودي گرانتر ميباشد. بنابراين، بخشي از منابعشان را در اختيار بانكها به منظور اعطاي وام بدون بهره ميگذارند.
بانكمركزي ميتواندبراينمشكلازطريق انتشارگواهيهاي وام مركزيS، CLC ـ كه هيچ بازدهياي ندارند، اما تضمين شدهاند و در سررسيد بازپرداخت ميشوند ـ فايق آيد. عوايد S، CLC ممكن است در اختيار بانكهاي عضو قرار گيرند، تا آنها را پس از برآورد صحيح درآمد آتي متقاضيان و به كارگيري معيارهاي اجتماعي، اگر سهميهبندي موردنياز باشد، وام دهند.
3. خزانهداري: نگرش اسلامي
بخش پولي در هر اقتصادي، بدون توصيف عمليات بخش عمومي ناقص ميباشد. عموما مشهور است كه بهره در آيينهاي هندو، يهود، مسيحيت و اسلام حرام است. با وجود اين، ما فقط در اسلام ميتوانيم به قوانيني دست يابيم كه مقرر ميدارد بخش عمومي بايد با بانكداري بدون بهره سازگار باشد.
وظايف بخش عمومي طبق آنچه به طور سنّتي مشهور است، به بخش تخصيصي (ماسگريو 1959) و بخش توزيعي تقسيم شدهاند. با آنكه اين با ساختار اسلامي مشابهت دارد، اما هنوز تفاوتهايي وجود دارند.
بخش توزيعي در نظام اسلامي مبتني بر جمعآوري زكات و توزيع آن است. بخش تخصيصي مسئوليت منابع معدني را، كه به طور معمول دارايياي اجتماعي محسوب ميشوند، بر عهده ميگيرد. اين، بُعد ديگري به بخش تخصيصي، كه به طور سنّتي متصدي تأمين مالي و توليد كالاهاي عمومي است، ميافزايد. اداره انحصارات، بيمه نظم بازارها، اصلاح اثرات خارجي، و مانند آنها ميتوانند در بخش ديگري به نام »بخش اصلاحات بازار« قرار گيرند.
الف. بخش توزيعي
ماليات توزيعي، به نام زكات در موارد زير وضع شده است:
ـ دارايي پولي از جمله پول نقد، سپردههاي ديداري و وام، وقتي كه به مدت يك سال نگاهداري شوند.
ـ اسناد داراييهاي واقعي مانند سهام، وجوه ناشي از تسهيم سود، و غيره، وقتي كه به مدت يك سال نگاه داشته شوند.
ـ طلا، فلزات گرانبها، و الماس طبق ارزش بازاري جاريشان وقتي كه به مدت يك سال نگاه داشته شوند.
ـ خالص عوايد داراييهايي كه در اقلام فوق نيامدهاند.
نرخهاي ماليات، كه از يك نوع دارايي به نوع ديگر تفاوت ميكنند، روي كل داراييها در صورتي اعمال ميشوند كه از سطح معيني به نام نصاب، كه هزينه زندگي پرداختكننده ماليات را منعكس ميكنند، بيشتر شوند. عوايد حاصله براي كاهش فقر در بالاترين سطح به كار برده ميشوند. دو روش توزيعي بدين منظور وجود دارد: نگاهداري ثروت و نگاهداري درآمد.
كساني كه درآمد (و ثروت)شان زير سطح «حداقل» معيني است، به دو طبقه تقسيم ميشوند: كساني كه توانايي كار دارند و كساني كه اين توانايي را ندارند: كساني كه توانايي كار دارند، سرمايه توليدي كافي در اختيارشان قرار ميگيرد تا براي كسب درآمدي كه آنان را از زمره فقرا بيرون آورد، به كار گيرند. آنهايي كه توانايي كار ندارند بايد سطح حداقلي از درآمد براي تأمين نيازهاي اساسيشان تضمين شود.
طبيعتاً با ادامه هر ساله روند توزيع مجدد درآمد، فقر به تدريج كاهش پيدا ميكند و سرانجام در بلندمدت براي تمامي افراد قادر به كار حذف ميشود. از آنجا كه روشهاي نگاهداري ثروت ممكن است از طريق تأمين مالي بنگاههاي اقتصادي كوچك اجرا شوند، بانكها مديريت اين فرايند را براي مالك شدن فقرا به عهده ميگيرند.
ب. بخش تخصيصي
منابع معدني: مالكيت دولتي منابع معدني، لزوما مستلزم توليد دولتي نيست. دولت ميتواند از طريق مؤسسات اقتصادي تحت مالكيت خود، مواد معدني توليد كند؛ گرچه اعطاي مجوز ورود به توليدكنندگان خصوصي كارايي بيشتري دارد.
بخش منابع معدني، مسئوليت توليد معدني را به طور مستقيم و يا غيرمستقيم، به عهده ميگيرد و عوايد افزوده شده به خزانه، در تأمين مالي فعاليتهاي دولت مورد استفاده قرار ميگيرند.
1. بخش كالاهاي عمومي: كالاهاي عمومي معمولا به كالاهايي كه مصرفشان به طور جمعي صورت ميگيرد، مثلا [امور مربوط به] دفاع، تعليم و تربيت پايه، انواع خاص خدمات بهداشتي و مانند اينها، اطلاق ميشود. با آنكه جزئيات قوانين مربوط به توزيع آنها از طريق جريان سياسي تعيين ميشوند، دولت مسئول فراهم كردن كالاهاي عمومي براي اتباع خود است. كالاهاي عمومي ممكن است مستقيما توسط بنگاههاي اقتصادي تحت مالكيت دولت، يا به طور كارآتر توسط بنگاههاي اقتصادي بخش خصوصي توليد شوند. بنگاههاي دولتي با خالص عوايد منابع معدني و ديگر مالياتها تأمين مالي ميشوند. برخي از كالاهاي عمومي، مانند [امور مربوط به] دفاع، از عوايد زكات در صورت كافي بودن وجوه آن، ميتوانند تأمين مالي شوند.
2. بخش نظم بازار: كار بازارهاي آزاد هميشه ممكن است با افزايش انحصارات، وجوه اثرات خارجي، و ديگر بينظميهاي بازار دچار اختلال شود. برخورد با چنين مسائلي مستلزم وجود يك شبكه يارانهاي مشخص يا قانونگذاري مستقيم دولت است. بيشتر اوقات، يك برنامه يارانهاي موردنياز است. در برخي موارد، ممكن است كنترل مستقيم نيز لازم باشد. تأمين مالي چنين عملياتي ميتواند از طريق موازنه خدمات مالياتي با پرداختهاي يارانهاي صورت پذيرد. همچنين ممكن است مالياتهاي ويژهاي براي تأمين مالي حفظ نظم بازارها وضع شود.
4. بازار مالي: ابزاره
بررسي ترازنامههاي بانك مركزي و نيز بانكهاي عضو، ابزارهاي مالي متفاوتي كه «طرف تقاضاي» بازار مالي را تشكيل ميدهند، نشان ميدهد «طرف عرضه» بعدتر به منظور دستيابي به تصوير كاملي از بازار مالي مطرح ميشود:
1. ترازنامههاي بانكي
الف. بانك مركزي: بانك مركزي سپردههاي مركزي و حسابهاي وام نزد بانكهاي عضو را نگاه ميدارد كه اينها، به اضافه داراييهاي خارجي و پول نقد، داراييهاي بانك مركزي را تشكيل ميدهند. در ستون بدهي، گواهيهاي سپرده مركزي و وام مركزي را عموم نگاه ميدارند.
برخلاف روند قديمي خلق پول، انتشار پول توسط بانك مركزي، بدهياي كه با نگاهداري ابزارهاي بدهي (اوراق بهادار دولتي) منعكس ميشود، نيست. در مورد ما چنين روندي، سپردههاي بانك مركزي را نزد بانكهاي عضو افزايش ميدهد. نشر پول تأثير معكوس كاهش داراييهاي بانك مركزي را دارد.
ب. بانكهاي عضو: بانكهاي عضو منابعشان را به صورت سهام (سرمايهگذاري مستقيم)، حسابهاي مشاركت در سود، قرارداد اجاره و فروش و حسابهاي خريد اعتباري، سرمايهگذاري ميكنند. اين موارد به علاوه پول نقد خزانه و ذخاير نزد بانك مركزي، ستون دارايي را تشكيل ميدهند.
در ستون بدهي، بانكهاي عضو سپردههاي ديداري ميپذيرند، سپردههاي سرمايهگذاري محدود يا غيرمحدود افتتاح ميكنند. سپردههاي سرمايهگذاري ممكن است به يك طرح خاص، تعدادي طرح، يا يك بخش خاص اختصاص يابند يا به شيوههاي خاص تأمين مالي، مانند مشاركت در سود، قرارداد اجاره و فروش و خريد اعتباري محدود شوند. تمامي سپردههاي سرمايهگذاري، به سررسيدهاي معيني محدود ميشوند. مدت سررسيدهاي سپردههاي غيرمحدود، بايد انعطافپذيرتر و احتمالا به كوتاهي يك هفته باشند. با وجود اين، بانكها بايد دقيقا تاريخهاي سررسيد را مراعات كنند و هرگز قبل از سررسيد، حداقل براي سررسيدهاي كمتر از يك سال، اجازه باز پسگيري ندهند. سپردههاي با سررسيد طولانيتر را ميتوان با جريمه سنگين بازپس گرفت. سررسيد سپردههاي سرمايهگذاري محدود بايد تابع ماهيت سرمايهگذارياي كه اين سپردهها در آن مصرف ميگردند، باشد. پس گرفتن آنها قبل از سررسيد قابل بررسي نيست.
انتشار گواهيها با سررسيدهايي متنوع، متناسب با سلايق گسترده پساندازكنندگان خواهد بود. سود اين گواهيها در سررسيد تقسيم ميشوند و ميتوان آنها را در همان سپردهها براي سرمايهگذاري مصرف كرد.
به علاوه، بانكهاي عضو ميتوانند گواهيهاي سرمايهگذاري محدود و غيرمحدود انتشار دهند. گواهيهاي محدود ممكن است به طرح (ها)، بخش و شيوههاي تأمين مالي محدود شوند. گواهيهاي سپرده، نقدينگي جايگزين بيشتري براي خود سپردهها فراهم ميكند. آنها ميتوانند در يك بازار ثانويه پيش از سررسيد فروخته شوند. قيمتهاي بازاري آنها، به انتظارات در مورد سود كل سرمايهگذاري بانك در گواهيهاي غيرمحدود، و به سرمايهگذاري خاص، كه از سپردههاي محدود استفاده ميكنند، بستگي دارند.
گواهيهاي سرمايهگذاري ميتوانند به شيوههاي تأمين مالي محدود شوند. آنها ميتوانند به PLSو شيوههاي اجاره محدود شوند. با اين حال، آنها نميتوانند به روشهاي خريد اعتباري محدود شوند؛ چون كار اين، آنها را غيرقابل معامله ميكند. معامله آنها برابر با معامله داراييهاي پولي يا بدهي است كه بر خلاف ممنوعيت بهره انجام ميشود. آنها ميتوانند متناوبا به آميزهاي از خريد اعتباري و يكي يا بيشتر از دو روش ديگر PlS و اجاره محدود شوند.
ج. ابزارهاي مالي: پساندازكنندگان در الگوي ارائه شده به سه روش ميتوانند سرمايهگذاري كنند كه هر يك ذيلا مورد بحث قرار ميگيرند:
1. سهام شركتها: پساندازكننده ميتواند مستقيما سهام بخرد و سهامدار شود. اين امر موجب مشاركت مستقيم او در مديريت شركت به اندازه سرمايهاش ميشود. او ميتواند پساندازهايش را چنانچه به مقدار قابل توجه باشند، روي داراييهاي شركتهاي مختلف تقسيم كند. با داشتن يك طرح متنوع و مناسب ميتوان اين كار را انجام داد.
در اقتصادي كه بنگاه اقتصادي خصوصي به ميزان قابل توجهي از آزادي برخوردار است، مبادله سهام بين سهامداران مختلف آسان خواهد بود.
هر اندازه كه اين مسئله واقعيت داشته باشد، ميبايست موجب اجماع بازار در مورد انتظارات مربوط به عوايد هريك از بنگاههاي خصوصي شود.
2. سهام وجوه: بانكها و ديگر مؤسسات مالي ميتوانند وجوه خاصي را با اهداف خاص، ريسك، عايدي و نقدينگي موردنظر ايجاد كنند. چنين وجوهي، سهام و نيز سپردهها و گواهيهاي سرمايهگذاري متعددي را در برميگيرد. سهام وجوه، به جاي نگاهداري سهام بنگاههاي متعدد، به افراد فرصت انتخاب تركيب داراييهاي مالي مختلف، كه موردنظرشان هست، صرفا با نگهداري اين سهام ميدهد.
3. گواهي بانك عضو: بانكهاي عضو دو نوع گواهي ارائه ميكنند:
ـ گواهيهاي سرمايهگذاري نامحدود S، UIC.
عوايد گواهيهاي سرمايهگذاري نامحدود، سرمايه عمومي سرمايهگذاري بانك عضو به حساب ميآيند. دارنده آن نرخ متوسطي از سود كل عمليات انجام شده توسط بانك عضو را به دست خواهد آورد.
اين گواهيها، بسيار شبيه دارا بودن سهام خود بانك است. علاوه بر مهارت و قدرت طرح رأي، S، UIC ممكن است بر حسب زمانهاي سررسيد به كوتاهي يك هفته و به بلندي چند سال، بسته به محدوده عمليات بانك، انتشار يابد.
ـ گواهيهاي سرمايهگذاري محدود.
گواهيهاي سرمايهگذاري ممكن است به سرمايهگذاري يا روشهاي تأمين مالي، محدود شوند. در خصوص سرمايهگذاري، آنها ميتوانند به سرمايهگذاري در يك طرح يا بيشتر يا يك بخش خاص محدود شوند. وقتي كه آنها به روشهاي تأمين مالي خاص محدودند، ميتوانند PLS، قرارداد اجاره و فروش يا آميزهاي از هر دو روش را مطابق ميل پساندازكنندگان مورد استفاده قرار گيرد.
4. گواهيهاي سپرده مركزي،C CD: همانگونه كه در بالا اشاره شد، يك C، CD به دارنده آن سهمي از سپردههاي بانك مركزي كه نزد تمامي بانكهاي عضو سرمايهگذاري ميشوند، ميدهد. اين امر موجب شكلگيري متنوعترين نوع سرمايهگذاري در اقتصاد ميشود. به علاوه، چون اين گواهيها دو سطح واسطه مالي، يعني بانكها و بانك مركزي را مشتركا شامل ميشود، بايد مطمئنترين ابزار موجود در كل اقتصاد باشد.
بانك مركزيS، CD اش را ميان بانكها برحسب سودآوري، نقدينگي و ريسك تخصيص ميدهد. بانك مركزي با به كارگيري ضوابط سنتي سرمايهگذاري، هم سرمايهگذاري و هم كارآيي بانكي را در اقتصاد تقويت ميكند. همچنانكه عملكرد نسبتا كارآمدتر بانكهاي بزرگتر عضو را فراهم خواهند كرد. اين نهايتا به فعالتر شدن اقتصاد منجر خواهد شد، بخصوص اگر مقدار كل S، CD قابل توجه باشد.
بانك مركزي با توجه به آشنايي بيشتر نسبت به عملكرد بانك در مقايسه با افراد ميتوانند به صورت مطمئنتر در مورد عملكرد هر يك از بانكها اظهارنظر كنند. اين امر موجب كاهش ريسك مالي براي دارندگانS، CDميشود.
بديهي استS، CDCبازار ثانويه وسيعي خواهد داشت؛ چرا كه به سهولت قابل خريد و فروش است. به علاوه، چون S، CDCمزيّت دارد، ميتوان آنها را به خاطر ارزش اسميشان به اضافه سود سهامشان از طريق بانك مركزي بازخريد كرد.
5. گواهي وام مركزيS،:CLC همانگونه كه قبلا اشاره شد S، CLCاستحقاق مقدار معيني پول را دارد. عوايد حاصل از فروش آن براي وام دادن به متقاضيان كه انتظارات در مورد درآمد آيندهشان، تضمينكننده تواناييشان در پرداخت بدهيشان است، توسط بانك مركزي به كار گرفته ميشود. گذشته از اين S، CLCهيچ بازدهياي به دارندگان آنها نميدهد.
ممكن است در اينكه مردم متمايل به داشتن داراييهاي بدون بازده باشند، در حالي كه طيف گستردهاي از داراييهاي مالي داراي بازدهي موجودند، ترديد شود، اما دلايل انساندوستانه آن را توجيه ميكنند. به علاوه، بانك مركزي ميتواند نقد كردن فوري S، CLCرا تضمين كند. اين ايمني و نقدينگي آن را تضمين ميكند.9
به نظر ميرسد، با توجه به اينكه دارنده S، CLCملزم به پرداخت زكات (%2/5) است، مردم آن را براي دورههاي بسيار كوتاه مدت به عنوان جانشين خوب پول نقد مدّنظر قرار ميدهند. اين امر با توجه با هزينه سپردههاي ديداري و گاوصندوقهاي سپرده قابل توجيه است. تنها انگيزههاي بشردوستانه ميتوانند مقدار S، CLCرا افزايش دهند.
5. بازار مالي: تعادل
1. كاربردهاي جايگزين پول در اقتصاد با نرخ بهره پولي
در نظام اقتصادي سنّتي كه ما در آن زندگي ميكنيم، كاربردهاي جايگزين نه در سرمايهگذاري، بلكه در وامدهي خلاصه ميشوند. در اين صورت، چون پول هيچ كاربرد جايگزيني ندارد، هزينه فرصت آن نرخ «بازده» اوراق بهادار دولتي به عنوان ايمنيترين و نقدينهترين دارايي مالي تلقّي ميگردد. از آنجا كه چنين اوراق بهاداري داراييهاي با بهره هستند، نرخ بهره آنها هزينه فرصت استفاده پول در گزينههاي ديگر است.10
شايد بتوان گفت كه «وامدهي» به عنوان يك جريان، از «سرمايهگذاري» متمايز است. اولي مبتني بر برآورد توانايي پرداخت بدهي است، در حالي كه دومي مبتني بر ارزيابي فرصت توليد است. البته هر دو ميتوانند، متأثر از انتظارات، به قيمت آتي باشند. هرچند جريان پسانداز، كه بر وامدهي متمركز است مكانيسم انتظارات قيمتياي ايجاد ميكند كه از جريان مشابه ايجاد شده توسط جريان پسانداز مبتني بر سرمايهگذاري متفاوت است. اين به خاطر آن است كه مكانيزمهاي خلق پول در دو حالت تفاوت ميكنند.
در اقتصاد مبتني بر وامدهي، عوامل اقتصادي به تغييرات سطح قيمت همراه با رشد پولي دارند. اين به دليل آن است كه روش دولت درباره انبساط يا انقباض پولي در حالت اول از سطح بهينه مخارج دولت متأثر است و اين، بر سطح قيمتها تأثير ميگذارد. بانك مركزي سعي ميكند اين اثرات را از طريق به كارگيري ابزارهاي موجود تعديل كند. با وجود اين، توانايي او براي انجام چنين كاري محدود است.
وقتي دولت، عرضه پول را با استفاده از حق ويژه براي فروش اوراق بهادار به بانك مركزي افزايش ميدهد، بانك مركزي ميتواند از راه فروش بخشي از آن اوراق بهادار به عموم، اقدام به جبران بخشي از اين عمل نمايد. با اين حال، حتي با بازاري نسبتا وسيع، چنين عملي نرخ بهره پول را بالا خواهد برد. در اين صورت، هزينه پول افزايش مييابد و از فعاليتهاي اقتصادي بخش خصوصي كاسته ميشود و به گسترش بخش دولتي ميانجامد.
بنابراين، نرخ بهره به عنوان هزينه وام گرفتن به صورت پيش برنده و افزايشدهنده انتظارات قيمتي ظاهر ميشود. نرخ ميتواند به اندازهاي افزايش يابد كه براي جلوگيري از هر انتظارات تورمي كافي باشد. هرچند، به اين حدّ، تنها وقتي ميتوان دست يافت كه بانك مركزي قادر به خنثيسازي كامل انبساط پولي ابتدايي دولت باشد. خنثيسازي كامل با آنكه به سختي امكانپذير ميباشد، ممكن است به كوچك شدن بخش خصوصي و گسترش بخش دولتي منجر شود. اين موجب ناكافي سياست انبساطي دولت ميشود. مردم نرخ انبساط پولي را با افزايش نرخ بهره مقايسه خواهند كرد. يك افزايش ابتدايي نرخ بهره، تورم قيمتي را تا وقتي كه هر دو برابر شوند موجه ميسازد. بنابراين، به عنوان يك اصل مسلم ميتوان گفت كه در اقتصاد مبتني بر وامدهي، انتظارات قيمتي، نرخ انبساط پولي و تغييرات نرخ بهره باهم مقايسه ميشوند.
وقتي كه هيچ نرخ بهره «پولي» وجود نداشته باشد، بانك مركزي هيچ انبساط پولي را كه به توسعه موجّه ترازهاي واقعي منجر نشود، مجاز نخواهد دانست. علاوه بر اين، تمامي وجوه حاصله از انبساط پولي در S، CD سرمايهگذاري ميشود، كه بر قيمتها و در عين حال توليد تأثير ميگذارد.
چنين روش خلق پول در اقتصاد مبتني بر سرمايهگذاري، عوامل اقتصادي را وادار ميكند تا فعاليتهاي سرمايهگذاري را به طور كلي و بازارهاي عوامل را به طور خاص به عنوان علامتي براي انتظارات قيمتي مورد توجه قرار دهند. بنابراين، ما ميتوانيم با اطمينان ادعا كنيم كه در اقتصاد مبتني بر سرمايهگذاري، انتظارات قيمتي در جهت بهرهوري هستند.
ما همچنين ميتوانيم اضافه كنيم كه برابرسازي مشهور هزينه فرصت پول و نرخ بازده سرمايهگذاري نهايتا، فقط خيالپردازي است. پساندازها از طريق نظام بانكداري براساس انتظارات مربوط به نرخ بهره هدايت ميشوند. در حالي كه بخش توليد، آن پساندازها را بر اساس انتظارت در مورد بهرهوري جذب ميكنند. وقتي كه جريان پسانداز بر وامدهي متمركز است، انتظارات نرخ بهره، بر انتظارات بهرهوري غالب ميشود.
2. كاربردهاي جايگزين پول در اقتصاد بدون بهره
در مقابل نظامي كه پيشتر، اجمالا، بيان شد، اقتصاد بدون بهره نقش كوچكي به جريان وامدهي ميدهد. پول منتشره براي كاربردهاي گوناگون، طبق اصول مربوط به رشد و بهرهوري و به دور از فشارهاي سياسي مرتبط با شرايط بخش عمومي، تخصيص مييابد. در اقتصاد بدون بهره، وامدهي نقش ناچيزي ايفا ميكند. از نظر اطمينان، گواهيهاي وام مركزي S، CD كاملا مطمئن هستند. آنها همچنين به علت قابليت تبديل كردنشان به نقد، نقدينهاند، همچنان كه پول (نقدينه) است. با اين حال، نگاه داشتن يك دارايي بدون بازده، مانند S، CD براي يك دوره كامل يك سال، مستلزم به دست نياوردن هيچگونه عايدي است؛ در حالي كه بايد مقدار %2/5 زكات كه معمولا روي ماندههاي پولي وضع ميشود، پرداخت نمود. اين بدين معنا است كه خالص بازدهي روي آن داراييها منفي است. چنين حالتي، شامل اندوختههاي پولي هم ميشود. به طور كلي، اين شامل تمامي داراييهاي پولي يعني مطالبات مبالغ معيّن پول ميشود. بنابراين، وام دادن يا نگاهداري داراييهايپوليهموارهبهترين جايگزين سرمايهگذاري نيست.
در اقتصاد بدون بهره، سرمايهگذار، سرمايهگذاري كردن در گواهيهاي سپرده مركزي S، CD را بهترين جايگزين ميداند. تنوع اعمال شده در مديريت S، CD مقدار زيادي ايمني، و كمترين مقدار ريسك را براي داراييهاي مالي درآمدزا به ارمغان ميآورد. به علاوه S، CD با سررسيدهاي كوتاه مدت بايد با يك آگهي كه كوتاهتر از نقد كردن ديگر داراييهاي درآمدزا است، قابل نقد كردن باشند. اين، آنها را از لحاظ نقدينگي پس از S، CD قرار ميدهد. با توجه به اينكه سپردههاي مركزي طبق معيار كارايي بين بانكها تخصيص يافتهاند، نرخ بازدهشان به نرخ متوسط بازده سرمايهگذاري براي فرصتهاي موجود در كل اقتصاد نزديك است. بنابراين، ممكن است بگوييم كه اين نرخ بازده، فينفسه هزينه فرصت پول و معيار تمامي كاربردهاي پول ميباشد. از سوي ديگر، با توجه به اينكه عوايد گواهيهاي سپردههاي مركزي در كاربردهاي توليدي سرمايهگذاري شدهاند، اين اقتصاد بدون بهره را اقتصادي متمركز روي سرمايهگذاري قرار ميدهد.
سرمايهگذاران مطمئنترين فرصت ممكن سرمايهگذاري را به جاي مطمئنترين فرصت ممكن وامدهي، به عنوان بهترين جايگزين در نظر ميگيرند. آنها هيچگاه مطمئنترين فرصت ممكن وامدهي را در نظر نميگيرند. در اين شيوه، بازارهاي پول و سرمايهگذاري، به طور كارآمد به يكديگر متصل شدهاند؛ چون داراييهاي پولي در ارتباط مستقيم با تعهد سرمايهگذاري و نه به واسطه شكلي از اشكال واسطهگري مالي مبتني بر وامدهي ملاحظه ميشوند.
3. تقاضاي پول در اقتصاد رايج
بررسي تقاضاي پول در اقتصاد رايج، با تفكيك تقاضاي معاملاتي، احتياطي و سفتهبازي پول آغاز ميشود. سرانجام، هر سه نوع تقاضا در مجموعهاي به نام تقاضاي پول با يكديگر جمع ميشوند (كينز، 1936)، خواه بررسي اين تقاضا از طريق ديدگاه موجودي كالا (بامول، 1952)، يا ديدگاه سير دارايي (توبين، 1958)، انجام شده باشد. تمامي تحليلها متفقند كه تقاضاي پول با نرخ بهره نسبت معكوس دارد. يكي از اركان تحليل پولي با ساختار پولي رايج چيزي است كه انتظارات بدون كشش ناميده ميشود. اين به معناي آن است كه عوامل اقتصادي معتقد به وجود يك نرخ طبيعي بهره هستند كه منعكسكننده بنيانهاي اقتصادي است. وقتي نرخ بهره، بيش از نرخ طبيعي افزايش يا كاهش مييابد، بنگاهها عقيده دارند كه نرخ بهره به سطح طبيعياش باز خواهد گشت.
وقتي نرخ بهره افزايش يابد، قيمت اوراق قرضه كاهش مييابد، از آنجا كه بنگاهها انتظار دارند كه نرخ بهره در آينده كاهش و در نتيجه، اوراق قرضه افزايش يابد، آنها فرصتي براي كسب سود پيدا ميكنند. سفتهبازان نقدينگي خود را به اوراق قرضه تبديل ميكنند و به طور معكوس وقتي نرخ بهره بالا ميرود، آنها اوراق قرضه را به نقدينگي تبديل ميكنند. بنابراين، هنگام كاهش نرخ بهره تقاضاي پول افزايش مييابد و بر عكس اين تحليل، مبناي نظري منحني ترجيح نقدينگي با شيب نزولي است.
بنابراين، ما ميتوانيم نتيجه بگيريم كه مردم در نظام رايج، پول را براي اهداف سفتهبازي وقتي كه انتظار دارند قيمتها كاهش يابند، يا انتظار دارند نرخ بهره افزايش يابد نگاه ميدارند. هر دو دليل، در اقتصاد مبتني بر بهره باهم مرتبطند. انتظارات قيمتي پايينتر در آينده يا نرخهاي بالاتر بهره، هر دو منجر به تبديل داراييهاي واقعي و مالي به پول ميشوند. در نتيجه، موجب كاهش دارايي واقعي قيمت اوراق قرضه ميشوند كه به معناي افزايش نرخ بهره است.
4. تقاضاي پول در اقتصاد بدون بهره
الف. نقش نرخ بازدهي سپردههاي مركزي: ما اكنونميتوانيم بپرسيم تقاضاي پول در ساختاري كه ما تاكنون براي اقتصاد بدون بهره ترسيم كردهايم، چگونه است؟ چنين پرسشي با درك ماهيت نرخ بازدهي گواهيهاي سپرده مركزي كوتاه مدت، RCDC پاسخ داده ميشود. ما پيشتر تأكيد كرديم كه نگاهداري اين گواهيها، بهترين جايگزين نگاهداري پول نقد است. بنابراين ميتوان گفت كه RCDC ميتواند نقشهاي زير را ايفا كند:
ـ مبناي سرمايهگذاري. در اين خصوص ما ميتوانيم كل طيف سررسيدها را در نظر بگيريم و از RCDCحاصل از S، CD با سررسيد نظير سرمايهگذاري مورد بحث استفاده كنيم.
ـ نرخ تنزيل جريانهاي درآمدي آينده مورد انتظار داراييهاي مالي و واقعي.
ـ ابزار شاخص بررسي امكانات و برنامهريزي تجاري.
ـ قيمتي بازاري تخصيص منابع.
بنابراين، ما ميتوانيم نتيجه بگيريم كه تقاضاي پول بايد مستقيما با RCDCمرتبط باشد؛ وقتي RCDCافزايش مييابد، بنگاهها متوجه ميشوند كه بايد در به كارگيري منابع پولي در معاملات صرفهجويي كنند و مقداري از پول نقد خود را به سرمايهگذاري اختصاص دهند و وقتي كاهش مييابد، بنگاهها درمييابند كه بنگاهداري پول كم هزينهتر شده است و بنابراين، به افزايش دادن داراييهاي پوليشان تشويق ميشوند. به عبارت ديگر، تقاضاي پول به طور معكوس با RCDC مرتبط است.
ب. تقاضاي سفتهبازي پول: درست است كه در اقتصاد بدون بهره، RCDC جايگزين نرخ بهره ميشود، ولي تقاضاي سفتهبازي پول نبايد با انتظارات در مورد نرخ بازدهي بالاتر S، CD افزايش يابد. چنين انتظاراتي خود به خود توسط بازار به قيمتهاي بالاترِ ابزارهاي سرمايهگذاري تبديل خواهد شد.
نرخ S، CDC براي تنزيل جريان درآمدهاي آينده ساير ابزارها به ارزشهاي جاريشان به كار ميرود. وقتي اين نرخ بالاست، عوايد مورد انتظار چنين ابزارهايي نيز بالاست؛ چرا كه دومي به نوعي ميانگيني از اولي است. به علاوه و به خاطر همان دليل، افزايش درآمدهاي انتظاري ابزارهاي سرمايهگذاري، هميشه بالاتر از افزايش نرخ CDCخواهند بود. نتيجه نهايي كاهش نيست، بلكه افزايش قيمت ابزارهاي سرمايهگذاري است.
كاهش مورد انتظار نرخ CDC بايد به علت دلايل مشابه فوق، همراه با كاهش قيمت ابزارهاي سرمايهگذاري باشد. با وجود اين، انتظار چنين كاهشي، به افزايش تقاضاي سفته بازي منجر نخواهد شد، مگر اينكه نرخ بازدهي CDCبه سمت صفر كاهش يابد.
در اقتصاد بدون بهره، قيمتها بايد باثبات باشند؛ چرا كه رشد پولي مرتبط با حجم تغيير قيمتهاست. با اين حال، اگر انتظار ميرود قيمتها به خاطر ـ مثلا ـ برخي خطاهاي سياسي كاهش يابند، مردم پولشان را پس خواهند گرفت. در اين حالت، مردم مقداري از ابزارهاي سرمايهگذاري را كه دارند ميفروشند و يا به صورت پول نقد نگاه ميدارند يا S، CD ميخرند.
هنگامي كه اقتصاد از طريق تغييرات قيمت ابزارهاي سرمايهگذاري ميتواند خودش را تعديل كند و به تعادل برگردد، آثار افزايش تقاضاي سفته بازي پول، از طريق سياست پولي بيترديد معكوس خواهد بود. اين حالت، مطمئنتر است؛ زيرا تمام رشد پولي خود به خود به S، CLC كه از طريق بانكهاي عضو به سرمايهگذاران جريان مييابند، تبديل شده است.
5. تعادل بازار
با استفاده از مباحث مزبور، ميتوانيم توابع زير را تعريف كنيم:
معادله (3) پسانداز را به عنوان تابعي از نرخ متوسط بازدهي سرمايهگذاري و نيز سطح درآمد ملي واقعي بيان ميكند. معادله (4) سرمايهگذاري خصوصي را به عنوان تابعي از نرخ متوسط بازدهي سرمايهگذاري مطرح ميكند. بخشي از سرمايهگذاري عمومي، يعني سرمايهگذاري در بهرهبرداري از منابع معدني، بخشي از سرمايهگذاري خصوصي شمرده ميشود؛ زيرا سودآوري در تصميمگيري در مورد آنها نقش دارد.
نوع ديگري از سرمايهگذاري عمومي، توسط مقامات پولي از راه انتشار پول جديد و افزودن آن به سپردههاي مركزي نزد بانكها، يعني از طريق انبساط پولي، انجام ميشود. اكنون سؤال اين است كه مبناي تصميمگيري درباره انبساط يا انقباض پولي چيست؟ همانگونه كه پيشتر اشاره كرديم، خلق پول در اقتصاد بدون بهره، از فشارهاي سياسي جهت تأمين بودجه كاملا آزاد است. در اين اقتصاد، خلق پول به تأمين نيازهاي اقتصاد و تأمين تقاضاي معاملاتي پول با رعايت ثبات قيمتها، محدود است. ما ميتوانيم از نظريه پذيرفته شده در اين خصوص پيروي كرده و فرض كنيم كه تقاضاي معاملاتي به سطح درآمد واقعي بستگي دارد.
در يك حالت كليتر، فرض ميكنيم كه مقامات پولي نرخي را به عنوان نرخ تورم هدف تعيين ميكنند كه به موجب آن، نرخ انبساط يا انقباض پولي، به تفاوت تورم هدفگذاري شده (n) * از نرخ تورم مورد انتظار (ne) يا (n*-ne) بستگي خواهد داشت. اين فرمول شامل حالت ثبات مطلق قيمت، كه نرخ تورم هدف برابر صفر است نيز ميشود. در اين حالت، نرخ انبساط پولي افزايش نخواهد يافت مگر براي حفظ قيمتها در سطح فعلي كه در اين صورت اقتصاد به ركود سوق داده خواهد شد.
بنابراين، ما ميتوانيم بگوييم كه سرمايهگذاري عمومي (از راه انتشار پول) تابع شرايط ذيل خواهد بود.
افزايش P از يك سو پساندازها را افزايش خواهد داد. همچنانكه، سرمايهگذاري را با افزايش فرصتهاي سرمايهگذاري جذّاب افزايش خواهد شد. بنابراين، ما ميتوانيم نتيجه بگيريم كه تعادل مرزي بازار پسانداز ـ سرمايهگذاري را ميتوان با منحنياي با شيب مثبت و فزاينده در نموداري كه محورهاي آن درآمد و نرخ بازدهي S، CD است، نشان داد. اين منحني شبيه منحني ISاقتصاد كينزي ميباشد. در بازار پول، ما ميتوانيم پي ببريم كه تابع عرضه پول، همان تابع سرمايهگذاري عمومي است، به عبارت ديگر:
وقتي كه Pافزايش مييابد، مقامات پولي علامتي دريافت ميكنند كه بخش واقعي بهتر از گذشته، در حال فعاليت است و عرضه كل در حال افزايش يافتن ميباشد. در اين صورت، نرخ تورم مورد انتظار پايين ميرود و شكاف بين تورم هدف و مورد انتظار گسترش مييابد.
مقامات پولي اين شرايط را براي افزايش عرضه پول بدون تخلف از هدف تورمياش مناسب ميبينند و با افزايش پول پايه، به افزايش سپردههاي مركزي و نهايتا افزايش سرمايهگذاري كمك ميكنند.
بنابراين، تعادل مرزي بخش پولي، ميتواند با رابطهاي مثبت بين درآمد واقعي RCDCنمايش داده شود.
نمودار (4) تعادل اشتغال كامل كل اقتصاد را با استفاده از منحني تعادل بازار سرمايهگذاري و پسانداز، IS و منحني تعادل بازار پول، LM به اضافه سطح عرضه كل اشتغال كامل، FE نشان ميدهد. در حالي كه، هر دو منحني داراي شيب مثبت هستند، منحني ISبا كشش تراز منحني LMاست. در طول منحني اولي، افزايش RCDSبه پسانداز و سرمايهگذاري بالاتر و سپس به درآمد بالاتر منجر ميشود.
همانطور كه انتظار ميرود درآمد نسبت به افزايش سرمايهگذاري زيرسطح عرضه كل اشتغال كامل حساستر است. ضمنا بالاي سطح اشتغال كامل، نسبتا بيكشش ميشود. همين استدلال، براي منحني LMالبته با گستره كمتري به كار ميرود؛ چون S، RCDCبالا، مقامات پولي را به انتشار پول بيشتر و افزايش سپردههاي مركزي تشويق ميكند، نرخ تورم مورد انتظار، به نرخ تورم هدف نزديكتر ميشود و اين كار از افزايش بيشتر انبساط پولي جلوگيري ميكند. بنابراين، حساسيت درآمد در طول منحني LMبا هم نرخ تورم همسطح عرضه كل اشتغال كامل محدود ميشود. اين دليل آن است كه چرا LMبايد در همه جا كم كششتر از منحني ISباشد. در نمودار (4) كاملا مشخص است كه وضعيتكشش ISدر مقايسه با LMشرط تعادل محسوب ميشود.
5. سياست پولي در اقتصاد بدون بهره
مقامات پولي در اقتصادي كه در بالا توصيف شد، عرضه پول را از طريق دو ابزار ميتواند تغيير دهد: شيوه اول، افزايش نقدينگي با افزايش سپردههاي مركزي، يا كاهش نقدينگي با استرداد اين سپردههاست.
شيوه دوم، خريد و فروش گواهيهاي سپرده مركزي از طريق عمليات بازار آزاد است. بديهي است در چنين اقتصادي نرخ ذخيره قانوني نرخ تنزيل، به عنوان ابزارهاي سياست وجود ندارند با وجود اين، نبايد تعداد كمتر ابزارها در اين اقتصاد، يك نقص تلقّي شود.
انبساط همواره در راستاي كمك به تراز واقعي، قابل توجيه است. بنابراين، مسئله مهم تشخيص و قدرت تصميمگيري مقامات پولي است. بانك مركزي ناگزير است بر رشد واقعي اقتصاد از طريق انجام سرمايهگذاري بانكهاي عضو نظارت كند. رشد و نيز روند گذشته سطح عمومي قيمتها، اطلاعات لازم در مورد نقش انبساط سريعتر عرضه پول در كمك به تراز واقعي را در اختيار بانك مركزي قرار ميدهد. نتيجه قابل توجه اين بحث اين است كه سياست پولي كاملا با سياستهاي مربوط به توسعه باهم درآميخته است.
برخي عجولانه فكر ميكنند دولت ميتواند از طريق بانك مركزي، سرمايهگذاري در مناطق يا بخشهاي موردنظر را تشويق كند (جارحي، 1983) اين خلاف نكتهاي است كه در بالا مورد اشاره قرار گرفت كه بانك مركزي بايد پول جديدا منتشر شده را بر اساس معيار كارآيي بين بانكها تخصيص دهد. استفاده از ديگر معيارهاي تخصيص، ناكارآمديهاي مهمي را در اقتصاد ملي موجب ميشود. بهتر آن است كه كار اصلي مقامات پولي، بيشتر، تثبيت باشد تا توسعه.
از مطالب مزبور روشن است كه انبساط پولي در اقتصاد بدون بهره، كاملا با نرخ تورم محدود ميشود؛ به اين دليل كه مقامات پولي در اين اقتصاد، به عنوان ايجادكنندگان تراز واقعي و نهاسمي مطرحميشوند. بنابراين،ممكناستبگوييمكه ثبات، صرفا، هدفي كه با ابزارهاي سياسي دنبال شود نيست؛ ثبات شرطي لازمبراي به كارگيري ابزارهاي سياست پولي نيز هست.
نقش خزانه اهميت ثبات را تقويت ميكند. از آنجا كه مقامات پولي هيچ فرصتي را براي ايجاد تراز واقعي از دست نميدهند، نيازي نيست كه كمبودهاي دولت، از طريق انبساط پولي تأمين شوند. چنين ضربه تورمي نه لازم است و نه مفيد. با وجود اين، دولت انعطافپذيري كافي براي تأمين هزينههاي فعاليتهاي اقتصادياش، از جمله تهيه كالاهاي عمومي، از طريق وضع ماليات و زكات را دارد.
كسب درآمد براي فعاليتهاي دولت ممكن است از راه مكانيسم بازار، بدون نياز به استقراض يا به بار آوردن كسري تأمين شود.
6. تبديل نظام پولي و مالي مبتني بر بهره به نظام اسلامي
حركت از ساختار پولي و مالي رايج، به ساختار بدون بهره به صورت فوري و اصطلاحا «يك شبه» ممكن نيست. اين كار بايد به تدريج و با آمادگي و برنامهريزي آگاهانه صورت گيرد (جارحي و اقبال، 2003) با اين حال، ما ميتوانيم براي تهيه فهرست برخي از مهمترين گامهايي كه براي چنين تغيير اقتصادياي بايد برداشته شود تلاش كنيم.
الف. بانك مركزي
1. بازسازي داراييها و بدهيهاي داخلي و خارجي بر مبناي عدم بهره؛
2. پرداخت بدهي دولت و بدهي بخش عمومي؛
3. تغيير سپردههاي دولت و بخش عمومي.
ب. الزام كردن نرخ ذخيره قانوني
حركت تدريجي به سمت نرخ ذخيره قانوني 100درصد كار درستي است؛ چون تبديل ناگهاني، دشواريهاي زيادي براي بانكها ايجاد ميكند. افزايش نرخ ذخيره قانوني بايد همراه تزريق منابع اضافي به بانكها از طريق سپردههاي مركزي باشد.
ج. اصلاح مالياتي
زكات نقشي مهمي در نظام مالي بدون بهره ايفا ميكند. به علاوه، مالياتهاي مستقيم نسبت به مالياتهاي غيرمستقيم، با عدالت سازگاري بيشتري دارند. در نظام جديد، مالياتهاي ثروت و درآمد اجزاي اصلي محسوب ميشوند. به اضافه بايد از مالياتهاي سنگين اجتناب شود و افرادي كه قادر به تأمين حداقل نيازهاي ضروري خود نيستند، بايد از ماليات معاف گردند. چنين روشي، فرار مالياتي را به حداقل ميرساند.
د. بانكداري جامع
ميبايست نظام بانكداري، از بانكداري تجاري به جامع تغيير (موضع) دهد. اين فرايند، نيازمند بازآموزي بانكداران با روش جديد كار است. به ويژه، مطالعات مربوط به ممكن بودن، ارزيابي سرمايهگذاريها و پيگيري آنها، مديريت شركتها و كنترل شركتهاي تابع، بخشي از مهارتهاي جديد مورد نياز بانكداران ميباشند.
ه. اصلاح بخش واقعي
دولت بايد در حالي كه خودش را از تصديهاي عمومي از راه خصوصيسازي تدريجي خلاصي ميبخشد، بر مراقبت از ثروتهاي معدني و تهيه كالاهاي عمومي تأكيد داشته باشد.
و. تصفيه بدهي عمومي
منابع جديدي كه دولت خصوصا از سودهاي بالاتر بانك مركزي، كه شامل حقالضرب زيادتر سكه ميشود، به دست ميآورد، ميتوانند براي بازپرداخت بدهي عمومي مورد استفاده قرار گيرند. بخشي از بدهيها ميتوانند با سهام مؤسسات عمومي معاوضه شوند.
پينوشتها
1 ـ يك بررسي از آن كار توسط صديقي (1987) انجام شده است. ساير نويسندگان به موضوع كمك كردهاند: محمدباقر صدر، محمود ابوسعود، احمد النجار، م. ن صديقي، م. عمر جبرا، نسور كهف، و بسياري ديگر.
2 ـ درباره اين كوششي ابتكاري براي مورد توجه قرار دادن نظام مالي اسلامي كه اين مقاله از آن به طور اساسي بهره برده است، كوشش جبرا (1978) است.
3 ـ خواننده توجه خواهد داشت كه بحث اينجا به جانب كارآيي اقتصاد محدود شده است و جانب عدالت تاكنون ناديده گرفته شده است.
4 ـ انتشار دادن پول در برابر داراييهاي خارجي و اثرات وام گرفتن خصوصي بر عرضه پول در آينده مورد بحث قرار خواهند گرفت.
5 ـ دارايي دارندگان اسناد بدهي جديد دولتي جز از راه بدهيهاي مالياتي آينده تغيير نخواهد كرد.
6 ـ قابل توجه آنكه نرخهاي بالاتر رشد به معني كاهش تقاضاهاي مازاد در طول زمان است، به عنوان مثال (dsi) در معادله (2) بالا.
7 ـ اين جايي است كه نظريه مقداري پول دقيقا به كار ميرود.
8 ـ بانكهاي رابط يا جامع «بانكهاي بزرگي هستند كه شبكههاي گسترده شعبهها را اداره ميكنند، خدمات متنوع بسياري ارائه مينمايند، مطالب مالي گوناگون مؤسسات (از جمله سهم و بدهي) را نگاه ميدارند و در نظارت حقوقي شركتهايي كه به بانكها به عنوان منابع تأمينكننده وجوه يا به عنوان متعهدان اوراق بهادار تكيه ميكنند، مستقيما مشاركت ميكنند».
9 ـ آموزشهاي اسلامي همان را براي گواهيهاي ديگر اجازه نميدهند.
10 ـ به خاطر ريسك تسلسلي، ممكن است گفته شود كه گذاشتن پول در اوراق بهادار دولتي به عنوان هزينه فرصت نرخ بازده دارايي با بالاترين عايدي ممكن را دارد.