نگاهی نو به ارزشگذاری نسبت به جنسیت زن در تفسیر آیات ۲۲۲ و۲۲۳ بقره و ۶ آلعمران

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
موضوع «زن» و چگونگی نگاه اسلام به او یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین مسائل در حوزة اندیشه اسلامی است. منتقدان اسلام همواره نوع تعاملی را که در سطح جوامع اسلامی و برخی متون میراث اسلامی، با زن شده است، دستمایه خردهگیری بر اسلام قرار دادهاند و نتیجه گرفتهاند که وضعیت واقعی زنان در جوامع اسلامی همان چیزی است که از متون مقدس برمیآید، یعنی آموزههای دینی و مقدس به زن نگاهی دارد که او را موجودی «درجه دو» میداند که در عقل، ایمان، کمال، هوش، شخصیت و دیگر تواناییهای فردی به پای مرد نمیتواند برسد و نقشهای زنان مانند زایمان و خانهداری را فعالیتی پست و کمارزش شمرده و مردان را به دلیل انجام کارهای خاص انسانی مانند تعقل، برتر دانستهاند (آكين، 1383، ص120-134؛ ارسطو، 1381، ص267ـ۳٠۸).
واژة «اناث» در کاربردهای قرآنی در همه موارد از سوی مفسران و مترجمان قرآن کریم، بدون مشکل بهمعنای «مادینگان» بازگردانده شده است. واژة «اناث» ۶ بار در قرآن به کار رفته و مفرد آن «انثی» ۱۸ بار و به صورت مثنی، «انثیین» ۶ بار دیده میشود؛ معنای این واژه چه مفرد و چه جمع در کاربردهای قرآنی وحدت معنایی دارد. جز در آیه ۱۱۷ سورة نساء که مصداق آن عوض شده (بتها) در مابقی موارد (انثی، اناث بهمعنای مادینه، مادینگان) اعم از انسان و غیر انسان بازگردانده شده است. در کهنترین واژهنامه عربی، یعنی کتاب العین نیز اشاره شده است که «انثی» مقابل ذکر «نرینه» از هر چیزی است (فراهیدی، 1409ق، ج8، ص244؛ ازهری، 1981، ج15، ص145).
حقیقتاً بدون شناخت ویژگیهای روانی، اخلاقی، نیازها، تواناییها، و ظرافتهای دنیای شگفتانگیز بانوان و آگاهی از جایگاه حقیقی آنان در آیات و روایات، استفاده درست و دقیق از عواطف و ادراکات و تواناییهای جسمی و روحی زنان مقدور نیست. در این نوشتار به مبانی نظری، پژوهشهای اندیشمندان و مفسران و لغتشناسان و دیدگاه نویسنده میپردازیم.
وجود آیات مربوط به زنان ازجمله آیات ۶ آلعمران، ۲۲۲ و۲۲۳ بقره و احکام اختصاصی آنان و ناآگاهی زنان از جایگاه خود و مردان درباره آنان، سبب پدید آمدن نگاهی تحقیرآمیز و نکوهشگر نسبت به زنان گردیده است. در مفهوم امر ارزشی، معمولاً گزارههای فلسفی ناظر به واقعیت و حاکی از «هستها و نیستها» را در برابر گزارههای ناظر به «باید و نباید» قرار میدهند. بایدها و نبایدها که در حوزه عمل انسان قرار دارند، از دو صورت برخوردارند: بخشی از آنها در اخلاق، و بخش دیگر را در حقوق دستهبندی میکنند. اخلاق یا فضایل، محتوای ارزشی دارند، درباره محتوای امر اخلاقی یا چیستی آن آراء گوناگونی وجود دارند که اندیشمندان علم فلسفة اخلاق به آن پرداختند، مبانی خود را در تعریف امر اخلاقی و ارزشی قرار دادهاند که امر ارزشی در مقابل حقوق، اعم از تکالیف آن است که ضمانت اجرای بیرونی ندارد و انگیزهها و نیاز فرد در آن جایگاه مهمی دارند. درواقع فرد بنا بر انگیزههای درونی گوناگون، خود را به رعایت امری اخلاقی پایبند میسازد، بدون آنکه ضمانت خارجی الزامآوری برای آن وجود داشته باشد، پس از توافق و یکسانی زن و مرد در ارزشمندی، میخواهیم بدانیم آیا میان جنسیت و ارزشها رابطه وجود دارد یا نه؟ آیا توانایی مردان و زنان برای رسیدن به دستهای از ارزشها متفاوت از یکدیگر است، بهاینمعنا که زنان در رسیدن به یک فضیلت از مردان ناتوانتر باشند؟ یکی از آیاتی که ظاهر آن با جایگاه و منزلت ارزشی زن تعارض دارد، آیة 223 سورة بقره است که زن را در حد کشتزار پایین آورده، که با بررسی مفهومی میتوان به معنا و مقصود آیه دست یافت. قرآن کریم متناسب با ویژگیهای جنسیتی زن، کارکردهای خاص فردی و خانوادگی، نقشهای اجتماعی را برای وی قرار داده است. ازاينرو احکام و دستورات مختص زنان تابع فرهنگ زمانه و مقتضیات زمان نبوده و متناسب با ویژگیهای جنسیتی زن در زمینه فردی، خانوادگی و هماهنگ با نظام تکوین و تشریع است.
پژوهش حاضر بر آن است که دریابد چگونه به تعارض بدوی موجود در آیه باید پاسخ داد، بهگونهایکه با مقام و جایگاه ارزشی زن از نگاه اسلام و قرآن سازگار باشد.
در سالیان اخیر، پژوهشهای ارزنده بهمنظور بازخوانی متون اسلامی در مباحث مربوط به زنان انجام و آثار ارزشمندی به مشتاقان ارائه شده و حوزه مطالعاتی جنسیتی را بهمثابه یکی از حوزههای تخصصی جدی نگرفته و بدون برخورداری از تخصص در این حوزه، صرفاً با تکیه بر مطالعات عمومی یا تخصصی غیرجنسیتی در اینباره قلم زدهاند. با توجه به ردیابی کردن پژوهشهایی که در مورد شخصیت زن در آیات اختصاصی در پایگاههای علوم انسانی صورت گرفته است، ميتوان به مقالات ذيل اشاره كرد:
مقالة «تحلیل و نقد معنای واژة انی در ترجمههای فارسی قرآن با تأکید بر نقش سیاق در ترجمه» (مولوي و ديگران، 1394)، که دیدگاههای مفسران و فقها و روایات اهلبیت و معنای صحیح «انَّى» را تبیین کرده است.
مقالة «زن در مفاهیم بدیع قرآني» (منصوری لاریجانی، 1379).
مقالة «دلالتهای تشبیه زنان به حرث در آیه ۲۲۳ سورة بقره با رویکرد تحلیلی انتقادی آرای نواندیشان معاصر درباره آن (ابراهيمي و ديگران، 1401).
در حال حاضر، تاکنون به طور کامل تمام آیات اختصاصی مختص زنان در سه آیه، تحقیقی صورت نگرفته و به همین دلیل تلاش میشود در این پژوهش سه آیه به طور روشن تبیین شود تا با مجموع آنها ارزش و جایگاه زن بیان گردد. آیه 6 آلعمران درواقع مکمل دو آیه 222 و 223 سورة بقره میباشد؛ چراکه بحث «حرث» به رحم مربوط میشود و مانند این است که در خصوص بذر در مزرعه بحث شود، ولی زمین کشاورزی مورد بررسی قرار نگیرد. در سورة بقره نیز بذر رشد انسان بیان شده است و آیه 6 سورة آلعمران نحوه رشد این بذر به صورت اجمالی به تصویر کشیده شده است.
روشن است که انجام پژوهشی با موضوعی که مربوط به حالات و جایگاه ارزشی زن در آیات است، ضرورت دارد، در پژوهش حاضر سعی میگردد با بررسی جایگاه ارزشی زن، حقیقت و هویت انسانی و شأن زن، پرداخته شود و همچنین برای نهادهایی که به مطالعات زنان میپردازند، با رویکرد جدیدی که دارد مورد استفاده قرار گیرد. امروزه کتب مجموعهای مانند دائرةالمعارفها به موضوع زنان از زوایای علمی مختلف پرداختهاند و اساساً جوان امروز منتظر نگاه نو ميباشد. در این مقاله سعی شده از افقی جدید به آیات و روایات پرداخته شود و همچنین گسیل داشتن زنان در کل جهان به اهمیت و ارزششان در خلقت و حرکت به سمت خودشناسی و ارتباط با کتاب و عترت، نیازمند شرح و تفسیر و بیان نکات ظریفی از آیات است. یکی از دغدغههای اساسی در تاریخ تفکر بشر، تعیین جایگاه انسان، ارائه تعریفی از او و برشمردن ویژگیهای وجودی اوست. تعیین جایگاه انسان نیز به همین تعاریف و شاخصهای انسانشناسی بازمیگردد.
1. جایگاه ارزشی زن
تعیین جایگاه انسانی زنان بحثی مهم و پردامنهای است که آثار فراوانی در زندگی آنان بهطور ویژه، و در زندگی نوع انسان، به طور عام داشته است. این بخش در بیان نگرشهای انسانشناختی به زنان است که درواقع چه رویکردهای مهمی در نگرش به جایگاه و موقعیت انسانی زنان در تاریخ اندیشه وجود داشته است. منظور از تبیین در جایگاه انسانی زن که برخی از بزرگان، مبنای تجربه را برای اثبات اشتراک مرد و زن در جایگاه انسانی استفاده کردهاند. روح از دیدگاه آیتالله جوادی آملی همان نفس است، از این جهت فرمودند: روح انسانی حقیقت مجرد از ماده است. جنسیت امری جسمانی و مادی است. و زن و مرد در روح انسانی مشترکاند، ازآنجاکه حقیقت و اصل انسانیت به روح است، پس زن و مرد در انسانیت برابر و مشترکاند. گفتنی است که اشتراک زن و مرد در جایگاه انسانی بهمعنای یکسانی و تساوی آنان در همه آثار نیست. همانگونه که همه مردان بهمنزله یکسان در همه آثار مساوی نیستند، ولی مشترکاند. زنان و مردان دارای صفات اولیه مشترک انسانیاند، ولی در همه آثار عین یکدیگر نیستند. بنابراین داشتن توانایی ادراک کلیات بهمعنای یکسانی در همه نمودهای آن نیست. مسئله ما اثبات اشتراک زن و مرد در جایگاه انسانی است؛ یعنی اشتراک آن دو در این جایگاه و تصاویر آنها از همه جنبهها (جوادی آملی، 1388، ص243-248).
در قرآن آیاتی وجود دارد (اسراء: 70؛ حجرات: 13؛ تین: 4؛ نحل: 97؛ غافر: 40؛ نساء: 124) که از آنها، اشتراک زن و مرد در جایگاه انسانی استفاده میشود. اشتراک زن و مرد در راههای وصول به سعادت، ادراک امور کلی، قدرت استنتاج، ادراک خوبی و بدی، اختیار، انتخاب و مسئولیتپذیری و توان ارتقا و کمال.
2. تفاوتهای تکوینی زن و مرد
تفاوتهای تکوینی به تمایزاتی اشاره دارند که اکتسابی نیستند و از آغاز تولد شخص او را همراهی میکنند یا از صفات ثانویه جنسی در زمان بلوغ به بعد خود را نشان میدهند. گذشته از ایدهپردازیهای سطحی میان اندیشمندان، کسی را نمیتوان یافت که هیچ تفاوتی را میان مردان و زنان باور نداشته باشد. بیشتر فمینیستها نیز وجود تفکیک میان جنس و جنسیت، به تفاوتهای طبیعی میان زنان و مردان قائلند. از نگاه آنان واژه جنس (sex) به تفاوتهای طبیعی که منشأ بیولوژیک دارد گفته میشود، مثل بارداری و زایمان در زنان و واژه جنسیت، به تفاوتهایی اشاره دارند که زاییده موقعیتهای محیطی است (فرهنگ و اجتماع) (فریدمن، 1381، ص23-32).
جنسیت در معنای لغوی، آن حالت و کیفیت جنس است، اما در جامعهشناسی دو واژه جنس و جنسیت برای اشاره بهمعنای زن و مرد به کار میرود. اساساً جامعهشناسان، جنس را به ابعاد بیولوژیکی زن و مرد محدود میکنند و جنسیت را اجزای غیربیولوژیکی جنس میدانند (گرت، ۱۳۸۵، ص۱۰) و در بهکارگیری واژه جنسیت، از شخصیت و روان زن و مرد صحبت میکنند.
گذشته از تفاوتهای تکوینی، اعم از تفاوتهای بدنی، تفاوت در حوزه گرایشها و رفتارها را نیز دربر میگیرد. در قرآن گاهی به ویژگی خاصی برای مردان یا زنان اشاره شده است و گاهی در تعدیل و بیان حکمت یک حکم شرعی، ویژگی مردانه یا زنانه بیان گردیده است. قرآن از نظر سندی دلیل قطعی است، ولی باور به تفاوتی که میان مردان و زنان مطرح میسازد تابع مقدار دلالت و محتوای آیات شریف است. افزون بر آیههایی که بر دلالت تطابقی به تفاوتهای کلی اشاره دارند، آیاتی نیز وجود دارند که تفاوتهای مردان و زنان را در حقوق و تکالیف بیان میکنند. اگر اصل ارجاع تفاوتهای حقوقی به تفاوتهای تکوینی را بپذیریم، آیات 222 و 223 بقره و 6 آلعمران از وجود تفاوتهای تکوینی پرده برمیدارند.
3. ارزشگذاری جنسیت مؤنث با توجه به واژه يُصَوِّرُكُم
صور: به فتح (ص) قطع. در اقرب الموارد آمده: «صَارَ الشَّيْءَ: قَطَعَهُ وَ فَصَلَهُ». همچنين است قول مجمع و صحاح و قاموس آن را بهمعناي ميل دادن نيز گفتهاند، ولى معنى قطع به قرآن مناسبتر است (قرشی، 1371، ج4، ص162).
يُصَوِّرُكُم «تصویر» صورتدهی و شیء را دارای صورت ساختن است. صورت، چیزی است که اشیا با آن نقشدار و دارای تمثال میشوند و با آن از هم جدا میگردند (جوادی آملی، ۱۳۹۳، ج13، ص426).
صورت دو گونه است: 1. محسوس که همه انسانها، بلکه حیوانات آن را به عیان میبینند؛ مانند صورت انسان، اسب؛ 2. معقول که تنها خواص از انسانها آن را ادراک میکنند؛ مانند صورت عقل و اندیشه که مخصوص انسان است. در آیة «يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ» به هر دو صورت اشاره شده است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص۴۹۷، ذیل واژه «ص و ر»).
فرق صیغه و صورت در این است که دلالت صیغه به استناد وضع لغوی و دلالت صورت به استناد جعل تکوینی است که ویژگی جَعل را میفهماند (طبرسی، 1372، ج۱-۲، ص۶۹۸). به این معنا میباشد که صیغه امر اعتباری و موقت است و قابلیت تغییر را دارد، اما صورت این امکان را ندارد و همان چیزی میباشد که خداوند متعال از ابتدا مقدر کرده است.
در قرآن، تصویر هر گاه متعلق آن ذکر شده فقط در مورد انسان آمده است، گویا از میان مخلوقات تنها او برای پذیرش صورت وجودی شایستگی دارد.
یکی از اسمای حسنی حقتعالی «مصور» است: «هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى« (حشر: ۲۴)، که مصور به نحو مطلق ذکر شده است. الحسنی مؤنث الاحسن و بهاصطلاح صیغه افضل تفضیل است؛ یعنی بهترین و زیباترین اسمها مختص خداست و تمام اوصافش احسن است (مؤمنون: 14).
بر اساس نظم طبیعی، خداوند متعال هر عضوی را متناسب و موزون آفرید و پس از تکمیل آن، صورتسازی کرد و چون همه اوصاف او اَحسن است، آفرینش او بهترین و صورتنگاریاش هم زیباترین است.
در روایات واژه «صورت» درباره آفرینش فرشتهها نیز آمده است، چنانکه اميرالمؤمنين فرشتگان را چنین میستاید که خدای سبحان فرشتگان را با صورتها و درجات مختلف آفرید. آنان بالهایی دارند که با آن جلال و عزت حق را تسبیح میگویند.
در خطبه ۹۱ نهج البلاغه «اَولی اَجنَحَه تَسَبُّحَ جَلالٍ عِزَّتّه»، به گفته ابنمیثم بحرانی، از تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام برمیآید که پر فرشتهها قداست و تجرد دارد و نوع تسبیح آنها تسبیحی مختص مجردات است؛ زیرا اگر مراد حضرت تسبیح عمومی بود، پر مرغ هم تسبیح حق میگوید و طبق آیه ۴۴ سورة اسراء چنین تسبیحی را همه موجودات دارند و به فرشتگان یا بالهای آنها اختصاص ندارد (بحرانی، 1362، ج۲، ص۳۵۶).
بر پایه اطلاق برخی روایات، «صورت» برای همه مخلوقات است نه فقط انسان (نهج البلاغه، 1388، خطبه ۱۶۳، بند ۹).
خداوند احسن الخالقین است، یعنی خلق او احسن الخلق است، تصویر او نیکوترین تصویر است. ازاينرو میفرماید: « اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ»(غافر:۶۴). تصویر بر پایه مشیت الهی و با حفظ اختیار صورت میگیرد، خداوند در مشیمه و رحم مادر، اجزای وجود انسان را در ابتدا به نحوی تنظیم میکند که آنگونه که خود میخواهد پایان میپذیرد، نه آنگونه که پدرو مادر میخواهند، کار آنها اِمناء است و اصل آفرینش به خدا ارتباط دارد (طباطبائی، 1374، ج۳، ص۱۵). «أَفَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ» (واقعه: 58ـ59).
تصویر الهی در رحم، دو بخش منسجم و هماهنگی دارد؛ یکی راجع به قلمرو بدن که پایگاه آن را «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِين» تأمين میکند و دیگری راجع به قلمرو روح که منزلت آن «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» میباشد. آنچه مربوط به جنسیت (مذکر و مؤنث) و نیز تخطئه اعضا، جوارح، و اندام (خَلق) است در حوزه تصویر تن، و آنچه مربوط به جان از لحاظ ایمان و کفر، طهارت و ناپاکی و سعادت و شقاوت (خُلق) است، در حوزه و قلمرو روح است.
تصویر الهی شامل صورتگری و سیرتبخشی است، تفاوت اساسی صورت و سیرت، تنها در مادی و مجرد بودن نیست، صورت همراه با اختیار نیست، ولی سیرت همراه اختیار است. بنابراین حُسن و قبح ظاهری در صورت، تعیینکننده سعادت و شقاوت نیست، ولی حُسن و قبح باطنی در سیرت، عامل تعیینکننده است (صدوق، 1416ق، ص۳۵۶). و سرّ تصویر هر کسی به صورتی خاص، حکمت اوست و چگونگی تصویر انسان و گوناگونی صُور برای آن است که خداوند از راه تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه نفس، آنان را به حکمت برسانند. پس مُصّور به نحو اطلاق و بالذات و بالاصاله اوست و صورتگری دیگران مظهر صورتدهی اوست (ابنعربی، 1410ق، ج۱، ص۴۱۱).
از امير مؤمنان علی نقل است که نطفه زن و مرد در رحم سخت با هم درگیرند و هریک شدت و کثرت بیشتری داشته باشد، فرزند به صاحب آن شبیه میشود (صدوق، 1386، ج۱، ص۱۱۸).
روایتی از ابنمسعود آمده که بیانگر ارتباط بین دو آیه (۶ آلعمران و ۱۴ مؤمنون) است: «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً» که مراحل خلقت انسان در رحم را بیان میکند و بر پایه این روایت، مراحل تکوینی خلقت انسان تا مضغه شدن، صورتگری نیست، اما پس از مضغه شدن مصداق صورتگری است (طبرسی، 1۳۷۲، ج۳، ص۲۲۰؛ سیوطی، 1414ق، ج۲، ص۱۴۴).
4. رویکردی ارزشی به جنس زن با توجه به واژه «محیض»
حیض یکی از ویژگیهای خاص زنان است که نشان از قدرت باروری و تولید نسل آنها دارد و این حالت میتواند موجب تغییر روحی در زنان شود. قاعدگی یک حادثه طبیعی و منظم و تکوینی در مسیر زندگی زنان است. این دوره شامل دفع ماهیانه خون و سایر ترشحات از رحم یک زن میباشد که به طور متوسط 3 الی ۷ روز است (سلیمانپناه، ۱۳۸۴، ص 23ـ51). مقدار خون ازدسترفته طی یک چرخه قاعدگی طبیعی، به طور معمول بین ۲۵ تا ۶۰ میلی لیتر است که بهطور متوسط در روز، سبب از دست رفتن 6 درصد میلی گرم آهن خون زنان میشود. زنان با کوچکترین استرسی در این دوران، ممکن است دچار اختلال عملکرد هورمونی شده، در نتیجه یک قاعدگی نرمالی نداشته یا بهطور کلی قطع گردد (نوریزاد، ۱۳۸۳، ص110ـ111). برخی در این دوران قاعدگی خود کجخلق، بیحال، عصبانی و بسیار حساس میشوند (سلحشور، ۱۳۸۵، ص۴۳). با توجه به این حالات زنان در این ایام، علت اینکه خداوند در قرآن به حیض «اذی» تعبیر کرده روشن میگردد: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذى» (بقره: 222)؛ از تو درباره عادت ماهیانه زنان میپرسند: بگو که حیض رنجی بدنی و روحی برای زنان است. کلمة «المحیض» مصدر میمی از «حیض» معنای فیضان و سیلان آرام از درون چیزی است، مانند روان شدن آرام شیره از درخت یا خون از رحم زن (مصطفوی، 1360، ج2، ص360). هر چیزی ناخوشایند و ناگوار است (مصطفوی، 1360، ج1، ص53). محیض، مصدر میمی است که صلاحیت دارد برای حدث و زمان و مکان به کار رود (صافی، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۴۶۳). مفسران در معنای «اذی» در آیه، اذیت را شامل حال زن یا همسر میدانند.
در این دوران زنان نیاز به استراحت و دوری از هر تنش را دارند و به همین خاطر خداوند آنها را از برخی فرائض دینی معاف داشته تا بتوانند ضعف خود را جبران نمایند و برای امر مادری مهیا گردند. خداوند متعال رسالت مادری را بر عهده زن قرار داده است و در راستای آن، مقدماتی را فراهم ساخته است، عادت ماهیانه یکی از این مقدمات است که تغییراتی را در جسم و روان زنان ایجاد ميکند. این امر از نظر علم پزشکی و تجربه مورد اثبات قرار گرفته است که پیچیده بودن دستگاه تناسلی زن نسبت به مرد، تحولات هورمونی و تغییرات آن در هر ماه در طول عمر زن، مسائلی همچون قاعدگی، آبستنی، زایمان، شیردهی، یائسگی را پدید میآورد و بر جسم و روان و کار و رفتار زن تأثیر میگذارد (آسیموف، ۱۳۷۲، ص۱۱۸). اگر قرآن به زن دیدگاه ارضای جنسی صرف برای مرد داشت، دیگر چه لزومی داشت در آیه محیض، آمیزش با زن در دوره عادت ماهیانه را ممنوع و حرام اعلام کند! قرآن نگاه متعالی به این مسئله دارد و آن توسعه حیات و انسانسازی است.
5. صورتگری انسان در رحم زن
زن هویت و دارایی به نام رحم دارد، رحمی که محل صورتگری است. یکی از داشتههای تخصصی، خلق است، تکوین یک مخلوق، و زن نقشآفرینی دارد در استمرار تحولات آن مخلوق تا از علم الهی به عین بیاید، رحم بهعنوان وسیلهای انتخاب شده که شرافت آن به جهت محقق شدن امر و اراده الهی است، محلی که محل تکون خلقت است. ریشه اصلی در کلمه خلق، ایجاد نمودن چیزی است با کیفیت، مخصوصاً که اراده الهی موجب آن شده و مقتضای حکمت اوست و نظر به ابداع و ایجاد، از جهت کیفیتی است که در سابق وجود نداشته است و نظر در تقدیر بهجهت تعیین است، همنشینی یصورکم در کنار افعالی مانند یشاء آن را محدود و محصور در ذات باریتعالی دانسته است که اوج اراده الهی را در این امر میرساند و هیچ کس به آن علم نمییابد (طریحی، ۱۳۷۵، ج۵، ص۱۵۷).
يُصَوِّرُكُم در آیه از مفهوم صورتگری پرده برمیدارد، شکلبندی صورتی که قبلاً آن صورت را نداشته است. (ر.ك. طبرسی، ۱۳۷۲). ترکیب ارکان و عناصر، امتزاج آنها، مزاجها، ارحام حاصل میشود و از ارحام که کارخانههای گوناگون هستند و مهمترین آنها کارخانه آدمسازی است این همه برکات، انسانها که ثمره شجرة وجود هستند در این محل مقدس متکون و حاصل میشود (ر.ك. حسنزاده آملی، ۱۳۹۹، ج۲). این رحم در مقطعی پاکسازی تکوینی دارد و زن در خدمت به این آمادهسازی قرار دارد و مکلف به تجربه و صبر و انجام اعمالی است که به مهیای پذیرش شدن منتهی میشود. «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ، لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (آلعمران: 6).
شکلگیری جنین در رحم، نشانة دیگری از قیوم بودن خداوند است، او کسی است که شما را آنگونه که میخواهد در رحمها صورتگری میکند، و او قادر شکستناپذیر است. در این آیه، خداوند با ضمیر «هو» صورتگری در ارحام را به خود نسبت داده است، گرچه به هر کاری قادر است «کیف یشاء». در اینجا مراد اراده است؛ زیرا در افعال الهی دو چیز بیشتر تصور نمیشود، یکی علم به صلاح، و دیگری اراده است؛ زیرا نفس یصورکم دلالت بر ایجاد میکند. ایجاد صورت طبق اراده الهی است، کاری برخلاف حکمت نمیکند: «هو العزیز الحکیم» (قرائتی، ۱۳۸۳، ج11، ص۱۵). درواقع وجود رحم در زن او را در موقعیت و شرایط فکری سمعی، بصری نسبت به خویش و مخلوقی که همراه اوست قرار میدهد که یکی از مبادی مهم در حوزه اخلاق است. همان ظرفیتهای شناختی انسان که موجب قابلیت او در پذیرش تکالیف الهی میشود.
6. جلوههای کرامت زن
مهمترین ویژگی و کرامتی که خداوند متعال به انسان بخشید، مقام خلیفةاللهی است؛ یعنی هویت انسان همچون آینهای است که جمال خدا را بازمیتاباند و هیچ غبار غیریت (تعلق به غیر خدا) بر چهره این آینه ننشسته است؛ بهگونهایکه تمام لایههای درونی هستی انسان را فطرت خداخواه و خداجوی او تشکیل میدهد و وجود فطرت الهی، بهترین ویژگیهای آفرینش او و یکی از جلوههای کرامت بنیآدم است (جوادی آملی، 1387، ج12، ص230). بر اساس اصل عدالت الهی، همه انسانها به حکم انسانیت، حرمت و کرامت تکوینی یکسانی دارند و اشتراک همه انسانها در انسانیت به مرد و زن بودن آنها مربوط نمیگردد. بهعبارت دیگر، زنان و مردان ارزشهای اخلاقی یکسانی دارند (جوادی آملی، ۱۳۸۸، ص۷۲۳) و تنها معیار برتری نزد خداوند کرامت انسانی و تعالی روحی است: «اِنَّ اَکرَمَکُم عندالله اَتقاکُم» (حجرات: ۱۳).
لازم است که در مورد شناخت زن به وسعتها، عمقها و آدرسهای ارائهشده در قرآن مراجعه شود. آن حوزه تعریفی که خدا از زن بیان نموده است. در آیه ۶ آلعمران فرمود: «يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ...» صورتگری در رحم زن اتفاق میافتد، صورتگری که تکون خلقت است که خدا در درون زن، به وسیله زن انجام میدهد، «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» (قلم: 1). وسیله حلال و حرام زن، خوراکش، چشم و گوشش، تفکر و اندیشهاش در طفل اثر دارد. ازاينرو توجه به ویژگیهای جنسیتی زن یکی از شاخصههایی است که در سپردن مناصب و مسئولیتهای فردی و خانوادگی و اجتماعی مورد توجه شارع مقدس قرار گرفته است.
امیرالمؤمنین علي در خطبه ۸۰ نهج البلاغه به بیان برخی ویژگیهای زنان پرداخته است. در این خطبه ایشان به سه موضوع اشاره فرمودند: نقص ایمان، نقص عقل، نصف بودن ارزش شهادت زن در مقایسه با مرد، این مطلب با استناد به شرح علامه بحراني (بحرانی، 1362، ص۲۲۴) نقل شده که یکی از جلوههای کرامت انسان عقل است که جلوات آن در زن و مرد متفاوت است. عقل از عقال بهمعنای نگهدارنده و بازدارنده است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص۳۰۸). در جای دیگر، عقل بهمعنای حفظ نیز آمده است (صاحب بن عباد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۷۲) و با معنای حفاظت و حراست کردن نیز گفته میشود (عسکری، 1412ق، ج1، ص۷۵). در مجموع عقل در لغت بهمعنای نگه داشتن و حفاظت کردن میباشد. عقل در اصطلاح بهمعنای «قدرت تشخیص» خوب و بد است و عقل به این معنا، شرط تعلق تکلیف میباشد و عقل یکی از شرایط عام تکلیف است که بین زن و مرد مشترک است و میتوان گفت با معنای کاربردی عقل در قرآن یکسان است و عقل در معنای تسلط بر نفس، انسان را از حرکت در مسیر انحطاط بازمیدارد و یکی از نتایج بهکارگیری قوه تعقل است و برای هریک از زن و مرد یکسان بوده و درصورتیکه هر دو پیرو هوای نفس باشند نمیتوانند از عقل خود بهره ببرند.
7. جایگاه ارزشی عقل در زن و مرد
در باب تفاوت عقل زن و مرد لازم به ذکر است عقل را اصولاً از دو جنبه بررسی میکنند: عقل نظری، عقل عملی.
عقل نظری؛ مربوط به مسائل تئوریک و شناختی است که در این زمینه تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد، بلکه تجربه ثابت میکند که گاهی زنان در این مرحله از مردان برتر بودند، مثل نسبت قبولی در کنکور و المپیادها.
عقل عملی؛ مربوط به بایدها و نبایدهاست، به اینکه چه چیزی باید و به چه چیزی نباید عمل شود. در این مرحله، حوزه عملکرد زن و مرد متفاوت است؛ چراکه عمل در برخی از حوزهها اصولاً نیازمند ویژگیهای خاصی است که ممکن است هریک از زن و مرد نداشته باشند، این تفاوت نمیتواند جنبه ارزشی داشته باشد؛ چراکه بازمیگردد به برخی ویژگیهای طبیعی، بهطور مثال، زن به خاطر ویژگیهایی مثل ظرافت، دقت، ریزبینی، صبر و شکیبایی قادر به انجام کارهایی است که اصلاً مرد توانایی آن را ندارد، چون ویژگیهای طبیعیاش اجازه نمیدهد، برعكس، مرد به دلیل داشتن نگاه کلان، استفاده از سختی و خشکی در مدیریت و کلینگری قادر است کارهایی را انجام دهد که زن، قادر به انجام آن نخواهد بود. عقل عملی متوجه حقایق است و حسن نیت و اراده خیر را به انسان میدهد و بنیاد عقاید دینی و اخلاقی را استوار میسازد و منشأ ایمان است نه تشکیک (علائی رحمانی، ۱۳۶۹، ص۱۳۶). مقصود از نقص، کاهش ارزشی نیست، چنانکه محدودیتهای زن در هنگام بارداری در برابر رویدادهایی که تنظیم رابطه با آنها احتیاج به قدرت نقص و کاهش ارزشی نیست. زن در حال بارداری در بااهمیتترین جریان حیات در حال تلاش است که عبارت است از: اشتغال به رویاندن بذر انسانی که بدون آن دستگاه خلقت انسانی از کار میافتد. اگر با دقت نگریسته شود و سهم مرد را در دستگاه خلقت در نظر گرفت، سهم او در این دستگاه عبارت است از: لحظات محدودی از لذت در موقع تخلیه نطفه، بسیار ناچیز است و قابل مقایسه با سهم زن که با تمام موجودیت در اجرای فرمان خلقت به تلاش میافتد نمیباشد، و برای او نقص ارزشی محسوب نمیشود. ثانیاً، با نظر به محدودیت طبیعی ارتباطات زن با حوادث و رویدادهای بسیار گوناگون است که مرد در آنها غوطهور است و توانایی دقت و بررسی عوامل و مختصات و نتایج آنها را بیش از زن دارا میباشد و کنجکاوی مرد و نفوذ فکری او در ریشههای حوادث، یک امر طبیعی است که در نتیجه قرار گرفتن مرد در امواج گوناگون و تلاطمهای متنوع زندگی به وجود میآید. به خاطر همین است که شهادت زنها در موارد زیادی حتی بدون تعدد، مساوی شهادت مردها میباشد. مانند شهادت زن در روزهای قاعدگی به خاطر وضعیت روانی که دارد و هنگام بارداری، به خاطر فرزندی که در شکم دارد (جعفری، 1389، ج۱۱، ص۲۸۷). از استعدادهای انسان، استعداد تکلیفپذیری اوست، مرز قبول تکلیف در زن و مرد بلوغ شرعی است، از شرایط دیگر تکلیف، برخورداری از نیروی عقل است و عقل یکی از ملزومات مکلف شدن است؛ در نتیجه، با توجه بهمعنای عقل در قرآن و روایات نمیتوان پذیرفت که خداوند متعال تکلیف را امری مشترک بین زن و مرد قرار داده و همه انسانها را به تعقل تشویق نماید، ولی بهره یکی از دو جنس را از قوه عقل و خرد کمتر از دیگری بداند! درواقع میتوان نقص عقل را در زنان ضعف در حفاظت و امنیت معنا کرد و نقص عقل را با معنای لغوی منطبق دانست و معنای اصطلاحی آن در قرآن و روایات سازگاری ندارد. ازاينرو ویژگیهای جنسیتی زن که او را در خلقت متمایز از مرد قرار داده و جنس مرد را خواهان و شیفته و دلباخته او کرده بهعنوان عاقل خارج از ذات جنس زن موجب گردیده تا جنس زن برای امنیت خود نیازمند «محافظت ویژه» باشد ( فیض كاشاني، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۱۵۶؛ هاشمی خوئی، ۱۳۵۸، ج۱۴ ص۳۲۰ ؛ حسنی بیرجندی، ۱۳۷۸، ج۳۲، ص۲۴۸). میدانیم که بلوغ تغییرات ناگهانی شبیه نوعی جهش در اندام، احساس و اندیشه انسان است. زمان متفاوت این بلوغ در دختر و پسر قابل توجه است. به نظر میرسد خدای تعالی، دختر را بسیار زودتر از پسر واجد این شرایط دانسته که او را ۹ سالگی مورد خطاب خود قرار داده است و قدرت تعقل او را در درک انجام وظایف شرعی و احکام و حدود آیات شناخته که قرار داده، درحاليکه این بلوغ در پسران اتمام ۱۵ سالگی است (همایونی، 1383، ص56).
این تغییرات طبیعی و خدادادی زن، گاهی موجب رنج و شرم او میشود؛ چراکه نوع نگاه به زن در این خصوص معمولاً تحقیرآمیز است و اگر ارزش و جایگاه زن از نظر فیزیکی و روحی با استناد به آیات قرآن و دلایل علمی، مورد توجه بیشتری قرار گیرد و این نوع نگاه حاکم از بین رود، حکمت حیض زنان جهت پرورش انسان آشکار میشود که با توجه به طبیعی و تکوینی بودن قاعدگی، خون دیدن زن با مقام و جایگاه او منافاتی ندارد.
8. ارزشگذاری جنس زن با توجه به واژه حرث
یکی از تعبیرهایی که در قرآن به جنس زن نسبت داده شده، واژه «حرث» در آية 223 بقره است که فهم درست این آیه تأثیر بسزایی در بازنمایی نگاه قرآن به موضوع زن وشخصیت وی دارد. لغتشناسان معانی مختلفی را برای واژه حرث ذکر کردهاند، گروهی واژه حرث را بهمعنای زرع در نظر گرفتهاند (جوهری، 1407ق، ج1، ص279؛ ابندرید، 1987، ج1، ص416؛ ابنفارس، 1406ق، ج2، ص49؛ ابنمنظور، 1414ق، ج2، ص134؛ زبیدی، 1414ق، ج3، ص194). درحالیکه معنای حرث و زرع با هم کاملاً متفاوت است. منظور از «حرث» در آیات پاشیدن بذر در زمین و آماده کردن زمین است و مراد از رویاندن و رشد و نمو کردن است (حقی برسوی، بیتا، ج۳، ح19، ص332). در این آیات واژههای «حرث و زرع» در کنار هم ذکر شدهاند و بیانگر تفاوت معنایی آنهاست.
«حرث» کاشتن دانهای از طعام در زمین است، اما «زرع» رویاندن نبات است تا زمانی که به بلوغ برسد. خداوند در آیه، فعل حرث را به انسان نسبت داده و کار زرع را به خودش نصب فرموده است (عسکری، 1412ق، ج1، ص182). برخی حرث را زمین و محلی که در آن بذر پاشیده میشود و آن حاصلی که از زمین روییده میشود، «زرع» میدانند. خود زمین و زراعت را هم «حرث» میگویند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص226). بعضی «حرث » را معنای کار در زمین کشاورزی و کاشتن گزارش کردهاند (ابنمنظور، 1414ق، ج2، ص134).
خداوند در این آیه قرآن با ظرافتی زیبا، زن را به کشتزار تشبیه کرده است؛ زیرا برای بهرهوری مناسب از زمین، باید قبل از کشت شرایط لازم آن فراهم شود. درواقع زن بهمثابه «حرث» از حیث «چیستی» مکانی است که مکان باروری و رویش است. کلمه «حرث» یکی از کاربردهای آن کنایه از رابطه زناشویی و جنسی است که 14 بار در 11 آیه قرآن با مشتقاتش ذکر شده که قرآن با ظرافت ادبی به جایگاه و محل تولد فرزند اشاره کرده است (ابنکثیر، 1419ق، ج1، ص441؛ قرطبی 1364، ج3، ص93؛ صادقی تهرانی، 1406ق، ج3، ص345). به خاطر اینکه رحم زن، محل قرار گرفتن نطفه است و نطفه بهمنزله بذر است و فرزند ثمر این بذر است. خداوند زن را از این جهت شبیه کشتزار قرار داده که اگر در زمین کشتی نشود، زمین بیثمرمیماند. و همه بشر از گرسنگی میمیرند. اگر مرد در زن کشت نکند، نسل بشر منقرض میشود (مکارم شیرازی، 1374، ج2، ص141).
زن، حافظ بقای حیات انسانی است و سرمایه احساس او، نقش وی را در تربیت نیروی انسانی حساستر کرده است. همانطور که سرمایه تعقل او زمینه معرفت و تعالی انسانها را فراهم میآورد. اسلام برای ساختن جامعه فاضله، نخست به ساختن و تربیت زنان اقدام نمود و تا توانست به زن شخصیت داد. قرآن دو ویژگی طبیعی و اجتماعی زن را که بر مبنای خصوصیات طبیعی او بنا شده است در ایفای تمامی وظایف اجتماعی او اثر مینهد مطرح مینماید (همایونی، ۱۳۸۳، ص34). یکی از آیاتی که زن را بهمنزلة کشتگاه نوع انسان و مهد پرورش نیروی انسانی دانسته، این آیه است: «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ، وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ، وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ، وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» (بقره:۲۲۳)؛ زنان کشتزار شمایند، پس هرگاه خواستید به کشتزار خویش آیید و برای خود پیش فرستید (اعمالتان) را و تقوا ورزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و مؤمنان را مژده دهید. به ظاهر آیه توجه کنید، شاید تعجب کنید چرا قرآن زن را تا حد زمین مزروعی پایین آورده است؟! هدف اصلی و نهایی زناشویی، تناسل و توالد است و لذت یک عامل مکانیکی خالص است که طرفین را آگاهانه یا ناآگاه در مجرای به وجود آمدن هدف قرار میدهد. بنابراین مخاطب آیه «حرث» مردان هستند که هوشیار باشند که شما در عمل جنسی لحظاتی را به سر میبرید که لحظات «انسانسازی» است و در حال (کاشتن) تخم انسانی به تکاپو افتادهاید که از منهای بینهایت تا به اضافه بینهایت میتواند متنوع بوده باشد (جعفری، 1386، ج۱۱، ص۲۸۵).
زنان شما کشتزار شمایند، یعنی چه؟ کلمه حرث، این معنا را دربر دارد که شرط اصلی پرورش دانه، کشتزاری است که بذر در آن قرار میگیرد. زن کشتزار نسل بشریت است. «نساءکم حرث لکم»، یعنی شخصیت ممتاز زن، رحم یکی از داراییهای زن است، یک قاعده کلی که یکی از اتفاقاتش تکون خلقت است، ولی آثارش بینهایت است، رحمی که زن را در بوته امتحان و حوادثی قرار میدهد که ۹ ماه میشود قلم الهی، مظهر سمع و بصر الهی، ۹ ماه لباس خدمت به خالق را میپوشد. امام خمینی میفرماید: مرد از دامن زن به معراج میرود (موسوي خمینی، ۱۳۸۵، ج۷، ص۳۴۱). مگر زن چه مختصاتی دارد که هویت مرد در آن معراجی میشود که آیتالله جوادی آملی میگوید: زن در آینه جلال و جمال الهی (جوادی آملی، 1388، ص109). در مرد و زن قوای شریفهای وجود دارد به نام قوه شهویه، این دو تا همدیگر را جاذباند، که این احساسات در حالات انسان تولید میشود و زن فقط دفعکننده لذایذ خودخواهانه مرد نیست، بلکه در آن حال، دو بُعد انسانسازیِ مرد و زن با همدیگر تلاقی کرده است، بُعد پذیرش زن، مانند بُعد پذیرش کشتگاه است که تخم را میپذیرد و بُعد فاعلیت مرد، بُعد پاشندگی تخم است، این دو بُعد، حالت نمایانگریِ طبیعی مرد و زن است و واقعیت جریان والاتر از این تشبیه است. چه زیبا میگوید مولانا: لشکریان الهی از صلب و ترائب حرکت میکنند و در قرارگاهی به نام «رحم» با هم ملاقات میکنند. قرآن هریک از طرفین را صریحاً عامل آرامش طرف دیگر قرار میدهد: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»؛ آنان لباس شما و شما لباس آنانید. در آیة 223 بقره به وضعیت بدنی زنان در روابط زناشویی اشاره شده است. موقعیت پذیرندگی در زناشویی و پیامدهای احتمالی آن مانند بارداری برای زنان وضعیت متمایزی را ایجاد کرده است. این تفاوت، یکی از ویژگیهای مهم فیزیولوژیکی و بیولوژیکی زنان است که نقش آنان را هم در رفتار و اخلاق جنسی و هم در تولیدمثل متفاوت ميسازد. زن به مقتضای خلقت خویش از جایگاه ممتازی برخوردار است که مرد قابلیت جانشینی آن را ندارد، وظیفهای بزرگ که انجام آن، محور اساس صلاح فردی و اجتماعی بوده و عدم انجام آن، اساس فساد فردی و اجتماعی میباشد. مسئولیتی که اگر آن را بهعنوان یک امر الهی و تکلیف عقلی و دینی انجام رساند به کمال انسانی خود خواهد رسید و بهشت را زیر پای خویش خواهد دید، ولی رها ساختن و کنار زدن آن جایگاه که زیربنای تکوینی مسئولیت انسانی و تکلیف الهی است، زن را به پایینترین مرتبه وجودی تنزل خواهد داد، چنان جایگاهی عبارت است از: پرورش و آمادهسازی انسان. زن، کشتزار نسل بشری است، نگهدارنده و حافظ بقای حیات است و کرامت آدمی بسته به کرامت زن است: «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ...» (بقره: 223). کشتزاری که شرط اصلی محصول مناسب را ندارد، اگر بهترین بذر هم در آن کاشته شود، هرگز به بار نخواهد نشست، پس اینکه خداوند رحم و دامان زن را کشتزار رشد و پرورش انسان قرار داده است، شرط اساسی ایمان و انسانیت و فضائل اخلاقی را در آن به ودیعت گذاشته است که ازجمله عاطفه، مهر و دلسوزی است. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مینويسد: «انداختن مسئولیت اصلی تشکیل نوزاد انسانی بر عهده مادر از لحاظ روانشناسی چنین معنا میدهد که زن درواقع سرچشمه زندگی است، طبق قانون توارث، هر موجودی صفات و خصوصیات جسمانی و روحی خود را به موجود مستقر در صلب و بطنش منتقل میکند، اگر صفات و حالات منتقلشده به کودک، جهت انسانی و اعتقادی مثبت داشته باشد، زمینه رشد شخصیت مثبت انسانی قویتر از شخصیت منفی خواهد بود» (دورانت،۱۹۷۵-۱۹۳۵، ص274). به همین دليل، پیشوایان دینی تأکید بر ازدواج با زن صالحه دارند. حضرت علی پس از شهادت حضرت زهرا از برادرش عقیل خواستند با توجه به علم انساب، همسری برای ایشان انتخاب کند که عالمه و عاقله و بصیره و از خاندانی شجاع باشد تا فرزندانی قوی و شجاع و باایمان به دنیا آورد. آنگاه که ترس فرزندشان محمد حنفیه را در رویارویی با دشمن در جنگ جمل دید، آن روحیه را از آثار بهجایمانده از مادرش دانسته و فرمودند: «أَدرَكَكَ عِرقٌ مِن اُمِّكَ» (نجفی یزدی، ۱۳۷۸، ص204)، این سخن نشان میدهد که ویژگیهای اخلاقی و روحی مادر به طور مستقیم بر فرزندان تأثیر میگذارد.
نتیجه گیری
ازآنجاکه قرآن ساختار مهندسیشده ویژهای دارد، هرچه در ظرافتهای ساختاری و چینش آیات دقیقتر میشویم به ظرفیتهای ژرفتر محتوایی پی میبریم و میتوانیم گوهرهای ارزشمندتری صید کنیم. با توجه به اینکه ارزشگذاری نسبت به جنس زن، امری حساس بوده است. طبق آیة «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» (حجر: 29)، روح مؤنث و مذکر نداشته و این وجوه از ابتلائات روح الهی انسان که جهت درک آن ادبیات و علم و فهم ویژهای را میطلبد. ازاينرو هویت حقیقی انسان از نگاه متعالی خالق، شنیدنی و گفتنی است، و این یکی از دلایل اعجاز قرآن است که مرد و زن را در اوصاف عالی انسانی مشترک نموده است. قرآن ضمن تأکید بر تشابه کامل زن و مرد در قابلیت تولیدمثل در آیة 222 بقره و 6 آلعمران اشاره به «رحم» و پاکسازی و حفظ محل تکون و خلق دارد که زن حافظ و در این بستر به نقشآفرینی خوانده شده است و آیة 223 هویت زن «حرث» مطرح شده که برای مرد موضوعیت حضور و برای زن دلیل حضور تعریف مینماید. اثبات برخورداری زن از همان جایگاه ارزشی است که برای مردان وجود دارد.
- قرآن کریم.
- نهج البلاغه (1388). ترجمة محمد دشتی. چ پنجم. تهران: پیام عدالت.
- ابراهیمی، لیلی و دیگران (1401). دلالتهای تشبیه زنان به حرث در آیة ۲۲۳ سورة بقره با رویکرد تحلیلی انتقادی آرای نواندیشان معاصر درباره آن، علوم قرآن و حدیث، 20 (4).
- ابندرید، محمدبن حسن (۱۹۸۷م). جمهرة اللغة. بیروت: دارالعلم للملایین.
- ابنعربی، محییالدین (1410ق). رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن. تحقیق محمود. دمشق: مطبعه نضیر.
- ابنفارس، احمدبن رکریا (1406ق).مجمل اللغة. تحقیق زهیر عبدالحسین سلطان. بیروت: مؤسسة الرسالة.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر (۱۴۱۹ق). تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالکتب العلمیه.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
- ارسطو (1378). اخلاق نیکوماخوس. ترجمة محمدحسن لطفی. تهران: طرح نو.
- ازهری، محمدبن احمد (1981م). التهذیب اللغة. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- آسیموف، آیزاک (1372). اسرار مغز آدمی. ترجمة محمود بهزاد. تهران: علمی و فرهنگی.
- آکین، سوزان مولر (1383). زن از دیدگاه فلسفه غرب. ترجمة نادر نوریزاد. تهران: قصیده سرا
- بحرانی، میثم بن علی (۱۳۶۲). شرح نهجالبلاغه. تهران: دفتر نشر الکتاب.
- جعفری، محمدتقی (1386). ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه. چ هشتم. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- جعفری، محمدتقی (۱۳۸۹). فرهنگ اصطلاحات تخصصی. چ دوم. تهران: رسالت یعقوبی.
- جوادی آملی، عبدالله (1387). تفسیر موضوعی قرآن کریم. ج دوم (فطرت در قرآن). قم: اسراء.
- جوادی آملی، عبدالله (۱۳۸۸). زن در آینه جلال و جمال. چ هفدهم. قم: اسراء.
- جوادی آملی، عبدالله (۱۳۹۳)، تسنیم (تفسیر قرآن کریم). چ پنجم. قم: اسراء
- جوهری، اسماعیل بن حماد (1407ق). الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه. تحقیق احمد عبدالغفور عطار. بیروت: دارالعلم للملایین.
- حسنزاده آملی، حسن (۱۳۹۹) شرح و ترجمه مصباح الانس. قم: آیت اشراق.
- حسنی بیرجندی، حسین (1378). غریب الحدیث فی بحار الانوار مجلسی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- حقی برسوی، اسماعیل بن مصطفی (بیتا). تفسیر روح البیان. بیروت: دارالفکر.
- دورانت، ویلیام جیمز (۱۹۷۵-۱۹۳۵). تاریخ تمدن. ترجمة جمعی از مترجمان. تهران: علمی و فرهنگی.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. بیروت: دارالعلم.
- زبیدی، محمد مرتضی (1414ق)، تاج العروس من جواهر القاموس. تحقیق علی هلالی. بیروت: دارالفکر.
- سلحشور، ماندانا (1385). طبیعت بلوغ دخترها را بشناسیم. پیوند، ۳۲۱، ۳۲۲ـ۳۲۳.
- سلیمانپناه، سیداحمد (1384). پزشک خانواده: شناخت قاعدگی و اختلافات آن. تهران: شهروند.
- سیوطی، عبدالرحمن (1414ق). الدر المنثور فی التفسیر المأثور. بیروت: دارالفکر.
- صاحب، اسماعیل بن عباد (1414ق). المحیط فی اللغة. بیروت: عالم الکتب.
- صادقی تهرانی، محمد (1406ق). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه. چ دوم. قم: فرهنگ اسلامی.
- صافی، محمود بن عبدالرحمان (1418ق). الجدول فی اعراب القرآن. بیروت: دار الرشید.
- صدوق، محمد بن علی (۱۴۱۶ق). التوحید. تصحیح سیدهاشم حسینی طهرانی. قم: جامعة مدرسین.
- صدوق، محمد بن علی (1386). علل الشرایع. نجف: الحیدریه.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (1374). المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی. چ پنجم. قم، جامعة مدرسین.
- طبرسی، فضل بن حسن (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. چ سوم. تهران: ناصر خسرو.
- طریحی، فخرالدین (۱۳۷۵). مجمع البحرین. تحقیق احمد حسینی اشکوری. چ سوم. تهران: مکتبة المرتضویه.
- عسکری، ابوهلال (1412ق). معجم فروق اللغات. قم: جامعة مدرسین.
- علائی رحمانی، فاطمه (۱۳۶۹) زن از دیدگاه نهج البلاغه. قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
- فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۴۰۹ق). کتاب العین. قم: هجرت.
- فریدمن، جین (1381). فمینیسم. ترجمة فیروزه مهاجر. تهران: آشیان.
- فیض کاشانی، ملامحسن (1418ق). الاصفی فی التفسیر. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
- قرائتی، محسن (1383). تفسیر نور. تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
- قرشی، سیدعلیاکبر (1371). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- قرطبی، محمد بن احمد (۱۳۶۴). الجامع الاحکام القرآن. تهران: ناصر خسرو.
- گرت، استفانی (1385). جامعهشناسی جنسیت. ترجمة کتایون بقایی. تهران: جامعهشناسان.
- مصطفوی، حسن (1360). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- مکارم شیرازی، ناصر (1374). تفسیر القرآن الکریم. قم: بیدار.
- منصوری لاریجانی، اسماعیل (۱۳۷۹). زن در مفاهیم بدیع قرآنی. مطالعات راهبردی زنان، 45 ، 42ـ47.
- موسوی خمینی، سیدروحالله (۱۳۸۵). صحیفه امام. چ چهارم. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
- مولوی، محمد و دیگران (1394). تحلیل و نقد معنای واژة «انی» در ترجمههای فارسی قرآن؛ با تأکید بر نقش سیاق در ترجمه. پژوهشهای زبانشناختی قرآن، 20 (8)، 17ـ36.
- نجفی یزدی، سید محمد (۱۳۷۸). ازدواج و رابطه زن و مرد. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- نوریزاد، صمد (1383). آن سوی آیهها؛ نگرشی بر اعجازهای پزشکی قرآن. قم: آیت عشق.
- هاشمی خوئی، میرزا حبیبالله (1358). منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه. تهران: مکتب الاسلامیه.
- همایونی، علویه (۱۳۸۳). زن مظهر خلاقیت الله. چ دوم. قم: جامعة مدرسین.