بررسی نقش ساحت زیباییشناختی و هنری در تربیت عبادی (بهویژه فریضه نماز) از منظر قرآنکریم
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
عبادت يکي از نيازهاي واقعي آدمي است که ريشه در فطرت دارد و اسلام آن را بهمنزله يک برنامه جامع تربيتي براي پرورش و تکامل روح و روان انسان برنامهريزي کرده است. تربيت عبادي بُعدي از تربيت ديني و دنباله و مکمل تربيت اعتقادي است و به معناي ايجاد تدريجي و گامبهگام روح عبادت و بندگي و حالت تذلل و خواري نسبت به پروردگار عالم تا مرحلة رساندن انسان به حد نهايي و کمالِ مقام عبوديت است (رضايي و نجفي، 1395) که بسيار مورد تأکيد پيشوايان ديني ميباشد. تربيت اعتقادي بدون تربيت عبادي بار ارزشي ندارد؛ زيرا لازمه شناخت دين عمل به آموزههاي آن است (ملکي و ديگران، 1390). نماز بهترين نهاده دين در تربيت عبادي و عملي است، که براي ترويج و بهرهمندي از آن خرد، هنر و انگيزه بايد در کنار هم قرار بگيرند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 1386).
مسئلة نماز و آموزش آن به کودکان از نظر اسلام آنچنان اهميت و عظمت دارد که 88 بار از لفظ صلاة در قرآن براي بيان اهميت و ضرورت آن استفاده شده است. سفارش شده فرزندان خود را چند سال قبل از سن تکليف با اين فريضه ارزشمند و انسانساز آشنا کنيد. گرچه هريك از احكام و فرايض دينى بهجاى خود از اهميت و ارزش برخوردار است، اما در اين ميان هيچ فريضهاى به والايى و مرتبه نماز نميرسد و تنها نماز به عنوان معراج مؤمن، عامل تقرب انسان به خدا، معيار پذيرش همه واجبات، محکمترين رشته الفت بين مخلوق و خالق، راهبر بهسوي خوبيها و نجات از بديها، وسيله شستوشو و سدي در برابر گناهان، عامل غفلتزدايي، درهمشکننده کبر و خودبيني، پرورشدهنده فضائل اخلاقي، آغازگر رابطه با خالق، پايه و ستون دين، نشانه ايمان، نور مؤمن، پرچم اسلام قرار گرفته است. همه اين تعبيرها نمايانگر برترى نماز بر ساير اعمال عبادى ميباشد.
با توجه به اهميت اين فريضه و آثار و نتايج مطلوبي که براي سعادت و کمال آدمي به همراه دارد. اين سؤال به ذهن متبادر ميشود چرا جايگاه بلندپايه نماز هنوز براي بسياري از مردم، بخصوص جوانها به درستي شناخته نشده است؟ اگرچه ايرانيان مؤمن، هرگز به نماز پشت نکردهاند، لکن حق نماز چنانکه بايد گزارده نشده است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 1373). اهمال و سستي از سوي برخي از کودکان و نوجوانان و بعضاً برخي از افراد بزرگسال جامعه با وجود مسلمان بودن چيست؟ چرا انساني که ذاتاً مشتاق دين است و فطرت او با عناصر ديني ارتباط تکويني و ماهوي دارد، در خواندن نماز بيميل است و چرا اين موضوع در ميان جوانان شيوع بيشتري دارد؟ با چه شيوهاي، چه مطالبي، چه بياني، ميتوان اين خلأ را کاست و جاذبه ايجاد کرد؟ اين پديده يکي از مشکلات اساسي امروز جامعه است که همواره دغدغهها و تهديدهايي را براي خانوادهها و جامعه ايجاد کرده است. با بررسي پژوهشها به علل زيادي نظير عدم شناخت کافي نسبت به نماز و فلسفه آن، تربيت خانوادگي، کوتاهي آموزش مدرسهاي، الگوگيري از دوستان، عدم جذابيت و... دست يافتيم.
مقالة حاضر ضمن اذعان به اين مهم که در ابتدا ميبايست در بعد شناختي و بينشي آگاهيهاي ديني و اسلامي لازم به فراخور درک کودک داده شود و اهميت و فلسفه نماز براي اقشار و سنين مختلف روشن شود. همچنين در بعد گرايشي و عاطفي نيز بايد به لوازم و تجهيزات مناسب مجهز بود تا در بعد رفتاري دچار مشکل نشويم، ازاينرو، بايد با بهرهگيري و استفاده از روشها و اصول مناسب رغبت لازم را در افراد ايجاد نماييم. به عبارتي با وجود آنکه شناخت و آگاهيهاي مناسب به افراد داده شود، ولي اين آگاهيهاي لازم، کافي نيست. نياز است که بينش در کنار گرايش و عمل قرار گيرد.
در آموزش و ترويج فريضه نماز ميتوان از روشهاي هنري نظير قصه و داستان در کنار روشهاي ديگر بهره گرفت. با ظرافت ميتوان از دست چيره هنر و زيياييشناختي در زمينه ترويج نماز استفاده کرد. کودکان فطرتاً گرايش به زيبايي دارند، در صورتي که آموزشهاي ديني بهصورت زيبا و جذاب عرضه شود آنان را برميانگيزد تا راه خود را بپيمايند و در مسير درک مفاهيم ديني و عملي به آن قرار بگيرند (شرفي، 1386، ص36)، بهويژه در سنيني مانند کودکي که قصه، نقش انکارناپذيري در انتقال مفاهيم و يادگيري دارد. قصه و داستان ابزاري چندوجهي است که هم کودک را در فراز و نشيبهاي حوادث واقعي و تخيلي زندگي قرار ميدهد، هم آداب و رسوم را به وي ميشناساند و هم ترسها، محروميتها و ناکاميهاي او را تخليه ميکند. در تمامي اين فرايندها ذهن کودک و توانايي حل مسئله شناختي، اجتماعي و عاطفي کودک به گونهاي غيرمستقيم پرورش مييابد و راهگشاي زندگي بزرگسالي او ميشود (اسکندري، ۱۳۸۶، ص2). تحقيقات استفاده از روشهاي داستانگويي در تدريس را در ترغيب دانشآموزان در ميل به يادگيري بسيار مؤثر ميدانند. ازاينرو، آموزش با کمک داستانگويي به دليل سازگاري با ميل فطري کودکان و با تحريک عواطف آنان انگيزه دانشآموزان به يادگيري را افزايش ميدهد. داستانگويي نه تنها جذاب و هيجانانگيز و مفرح ميباشد، بلکه در يادگيري عميقتر و معنادارتر نيز تأثير بسزايي ايفا ميکند.
سؤال اصلي پژوهش عبارت است از: ساحت زيباييشناختي و هنري چه تأثير و نقشي در تربيت عبادي (بهويژه فريضه نماز) از منظر قرآن کريم دارد؟
در بررسي پيشينه تحقيق حاضر، با مطالعات و تحقيقاتي كه درباره موضوع پژوهش، در پاياننامهها، كتابها و مقالهها منعكس شده است. ميتوان به دو نوع عام و خاص از پيشينه اشاره نمود. در پيشينه عام با توجه بهعنوان موضوع، ميتوان حول محورهاي داستانها و قصص قرآني، تربيت عبادي، تربيت زيباييشناختي و هنري، نقش هنر در تربيت ديني و عبادي، عوامل انگيزشي سوق به نماز و... به بررسي پيشينه پرداخت. با بررسيهاي بهعملآمده داستانها و قصص قرآني از زوايا و چشماندازهاي مختلف چه در زمينه نقل قصص و چه در زمينه ويژگيهاي هنري و زيباييشناختي آن توسط پژوهشگران مورد بررسي قرار گرفته است.
در زمينه تربيت عبادي ميتوان به پژوهشهاي ذيل اشاره كرد:
مقالة «پديدارشناختي شايستگيهاي پايه آموزگاران براي تحقق ساحت تربيت عبادي، اعتقادي و اخلاقي» (موسوي ندوشن، 1402)؛ کتاب تربيت اعتقادي، عبادي و اخلاقي با ابزار هنري (تقيپور، 1402)؛ مقالة «تبيين تحليلي تربيت عبادي کودک بر اساس انديشه ابنسينا» (حيدري، 1400)؛ مقالة «اصول تربيت عبادي با تأکيد بر قرآن و روايات» (داوودي، 1400)؛ مقالة «روشهاي تربيت عبادي فرزندان در سيره معصومين» (جلائي، 1399)؛ کتاب تربيت عبادي کودکان در اسلام (شكراللهي، 1396)؛ مقالة «تربيت عبادي از منظر قرآن کريم» (رضايي اصفهاني و نجفي، 1395).
در زمينه پيشينة خاص که مقصود از پيشينه خاص، مطالعات و تحقيقهايياند كه بهطور مستقيم به عنوان اصلي تحقيق حاضر مربوط ميشوند. با جستوجويي که در مقالات، کتب و... انجام شد به اثري که مستقيماً با موضوع پژوهشي حاضر مرتبط باشد دست نيافتيم و تاکنون عنوان بررسي نقش ساحت زيباييشناختي و هنري در تربيت عبادي (بهويژه فريضه نماز) از منظر قرآن کريم موضوع پژوهشي واقع نشده است.
1. مفهومشناسي
1ـ1. نماز
واژه قرآني نماز، صلاة و جمع آن «صلوات» است، «صلاة» در اصل به معناي دعا است که در بعضي از آيات قرآن به همين معنا آمده است (توبه: 103؛ احزاب: 56؛ بقره: 157). واژه «صلاة» در عربي، به معناي «درود و تحيت»، «دعا» و «انعطاف» است. با اينحال واژه «نماز» واژهاي فارسي است که در ايران، افغانستان، بنگلادش، هند، پاکستان و ترکيه براي واژه «صلاة» عربي به کار برده ميشود. برخي منابع ريشه اين واژه را از واژه پارسي پهلوي «نماک» ميدانند که آن هم از ريشه باستاني «نم» به معناي خم شدن و کرنش است. در اين تحقيق مراد از «صلاة» همان معنايى است كه با طريق مشخص و با اركان مخصوص و جزئيات معين از طرف شارع مقدس، حقيقت پيدا كرده است. تصوير ظاهرى نماز همان است كه با اعمال مخصوصه انجام گيرد و حفظ آن نيز فرض و واجب است. البته روح و باطن نماز عبارت است از: اخلاص، حضور قلب، ذكر خداوند و تعظيم در مقابل او، اميد و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و ركون به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات يكتايى كه در مقابل عظمت و جلالت او قيام نموده است. حقيقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است (ياوري، 1379، ص15).
2ـ1. قصه
«قصه» بر وزن «فِعلَة» مصدر نوعي از فعل «قَصَّ» به معناي خبر، حديث، بخشي از سخن، امر، آنچه نوشته شود، شأن، داستان، حال، کار، سخن، رمان و قصهاي که نوشته شود، آمده است» (ملبولي، 1376، ص17) کلمات و اصطلاحات «قصه»، «قَصَص»، «روايت»، «مَثَل»، «حديث»، «اُسطوره»، «شرحالحال»، «السرد» و «ترجمه» چنان با يکديگر آميخته شدهاند که جدا ساختن آنها و تعريف دقيق هر کدام به سهولت امکانپذير نيست و همين امر سبب گشته تا کتب لغت آن را معادل و مترادف «داستان»، «رُمان»، «داستانهاي تخيلي»، «خبر»، «حديث»، «قصة مکتوب»، «حکايت» و «افسانه» بدانند و تفاوتي ميان اين واژهها نگذارند» (معين، 1378، ص1891). در قرآن کريم واژة «قصه» و جمع آن «قِصَص» نيامده است، ولي کلمه «قَصَص»، در مجموع 7 بار ذکر شده است» (پرويني، 1379، ص90-91). گاهاً براي مفهوم قصه در قرآن، ساير اصطلاحات مترادف با آن «نبأ»، «حديث»، «مثل»، «آيه» و... بهکار رفته است (قصص: 3؛ طه: 9؛ نحل: 16؛ سبأ: 15) (شجاعپوريان، 1392، ص118).
2. ساحت زيباييشناختي و هنري
ساحت زيباييشناختي يکي از ساحتهاي ششگانه در سند تحول ميباشد. اين ساحت ناظر به رشد قوه خيال و پرورش عواطف، احساسات و ذوق زيباييشناختي است. يکي از مهمترين مؤلفههاي ساحت زيباييشناختي رمزگشايي و رمزگرداني از پديدههاي آشکار و پنهان طبيعت هستي و ابراز آن به زبان هنري است که فوايدي ازجمله رشد خلاقيت، تخيل و احساس، تفکر انتقادي، نگرشهاي مثبت، خودباوري و خودکنترلي بهدنبال دارد. (سند تحول بنيادين آموزش و پرورش، 1390). از اين ساحت براي تشويق و ترويج فريضه نماز ميتوان کمک گرفت. بجاست اسرار اين عبادت به زبان هنري و در قالب قصه و داستان به شيوهاي بليغ و فصيح بيان نمود.
3. يافتهها
1ـ3. نقش هنر و داستان در تربيت
عمر قصه و قصهگويي به اندازه عمر پيدايش زبان و گوياي انسان است. گذشتهها بهخوبي نشان ميدهد زندگي انسان هيچگاه از قصه تهي نبوده است (حسيني ژرفا، 1377، ص23). دين اسلام نيز از اين ظرفيت، بهطرز لطيفي استفاده کرده است. گرچه زبان اصلي قرآن، زبان دين و هدايت معنوي است، اما در کاملترين وجه خود از شيوة داستانسرايي براي ابلاغ پيام خويش بهره برده و داستان از جايگاه ويژهاي برخوردار است و بخش قابلتوجهي از آيات حدود يک سوم را به خود اختصاص داده است (مرويان حسيني، 1384، ص200) و از اين شيوه در بيان مفاهيم استفاده نموده و اهداف زيادي را دنبال کرده که مهمترين آن در حوزه اخلاقي و تربيتي است. ازاينرو، پيرو اين شيوه قرآني اين نکته حائز اهميت است که نقش داستان در امر تربيت انکارناپذير است.
2ـ3. دين، هنر و ادبيات
دين و هنر رابطه نزديکي دارند، بهتعبير هگل، هنر عموماً با دين آميخته بوده است (گات، 1391). در بيان رابطه دين و هنر همين بس که خداوند متعال ميفرمايد: «زَينَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ» (حجر: 16)، مگر حقيقت هنر چيزي جز ايجاد زينت است؟ هنر منشأ الهي دارد و جنبشي است از سوي انسان تا بتواند درد هجران را كاهش دهد. هنر، جايگاه بسيار رفيعي در زندگي انسان دارد. خداوند خود را هنرمند ميداند (مطهري، 1392، ص262). شکل و شمايل قرآن و مفاهيم آن نشان ميدهد که ارتباط متقابلي با حوزههاي هنر و ديگر حوزهها دارد (باقري، 1378، ص26). ادبيات بايد آئينه تمامنماي فرهنگ و مؤثرترين عوامل تقويتکننده هويت ملي و ديني باشد. زبان و ادبيات بيش از هر چيز ديگر، سرشت ملتها را به ظهور رسانده و بهخوبي ارزشها، ضدارزشها، آرمانها و آرزوها را نشان داده است. ادبيات با دين رابطه دارد و ميتوان از آن در بيان انديشه و احکام ديني بهره برد (حافظي، 1380). سليماني و همکاران در تحليل محتواي مؤلفههاي ديني در مجلات کودک و نوجوان به اين نتيجه رسيدند با توجه به نقش تربيتي داستانها در انتقال مفاهيم اخلاقي و مناسب بون آن با ويژگي رشدي کودک ميشود از اين ابزار بهره گرفت که در خصوص فروع دين، متأسفانه کمتوجهي شده است (سليماني و ديگران، 1395). باقري معتقد است با توجه به اينکه يکي از کارهاي دين، دادن معيار است، از دين ميتوان کمک گرفت و از اين معيارها استفاده کرد و آن را در هنر و ادبيات بارز نمود (باقري، 1378، ص33).
3ـ3. اهميت قصه و داستان
قصه در عرصه فرهنگ و انتقال مفاهيم انساني قدمتي کهن دارد و سازگارترين فرم کلامي با ذهن بشر است. ازاينرو، دامنة مخاطبانش وسيعتر و قدرت نفوذش بيشتر است. استفاده از داستان براي به چالش کشيدن تفکر و پروراندن روح پرسشگري از ديرباز در کانون توجه بوده است؛ انسان بهخاطر ويژگيهاي خاص روحياش به داستان علاقه دارد (پورخالقي، ۱۳۸۱، ص15). به جرئت ميتوان گفت: قصهها ابزار بنيادين معنادهي و الگوي طبيعي تفکر فکر محسوب ميشوند که افراد پيش از مدرسه از طريق افسانهها، داستانهاي کودکانه، و تاريخچه خانوادگي خود فرا ميگيرند. قصهها ترکيب قدرتمندي براي ساماندهي و انتقال اطلاعات و معنادهي به زندگي هستند (اسکندري، ۱۳۸۶، ص2). بهعقيده روانشناسان رشد، قصه تنها يک محرک رواني و شنيداري نيست، بلکه کارکردهاي فراواني ازجمله آشنايي با محيط پيرامون خود، درک بهتر ارتباطها براي مخاطبان خود دارد. هر قصهاي ميتواند فضايي را به وجود آورد که بچهها هنگام رويارويي با نمونههاي واقعي، رفتاري مناسب از خود نشان دهند. قصه و نقش آن در جسم و روح انسانها امري ثابتشده است. اين تأثيرگذاري در سنين كودكي بسيار بيشتر ميباشد؛ زيرا كودك گرايش زيادي به سمت آن دارد. بشر بهطور ناخودآگاه از خواندن و شنيدن وقايع علت و معلولي لذت ميبرد و بخش عمدهاي از جذابيت آثار هنري ارضاي چنين احساسي است (سليقهدار، 1399، ص14). ازاينرو، قصهگويي يکي از بهترين و مهمترين راههاي ارتباط نزديک و تعامل سازنده بين معلم و دانشآموز است و استفاده از اين شيوه در آموزش به ماندگاري بهتر و ارتقاي کيفيت يادگيري منجر ميشود.
4ـ3. داستان تأثيرگذار، ماندگار و متعالي
عناصر اساسي داستان (پيام، گيرنده، فرستنده، روش و...) براي تأثيرگذاري بايد داراي ويژگيهايي باشد تا بتواند نقش خود را در امر آموزش ايفا نمايد.
الف) محتواي داستان (پيام)
مهمترين بخش يک داستان انتخاب محتواي مناسب ميباشد؛ چراکه وظيفه خطير انتقال مفاهيم انساني و ارزشي را بر عهده دارد. بنابراين محتوا نيازمند اصولي است که در ذيل به آنها اشاره ميشود.
اول. حقيقتگويي و هدفمندي
وظيفه خطير انتقال مفاهيم انساني و ارزشي بر عهده داستان است. نخستين و شايد مهمترين هدف داستان ارائه پاسخي مناسب براي نياز بشر به ماجراجويي است. بنابراين انتظار ميرود از محتواي مناسبي که تأثيرگذار، ماندگار، رشددهنده و تعاليبخش برخوردار باشد. اگر قصههايي که انتخاب ميشوند از واقعيتهاى عينى جدا گردد و تنها سرگرمى و گزارش حوادث تاريخى، بدون در نظر گرفتن جنبههاى عبرتآموز باشد، بيشتر به افسانهها و اساطير مىماند تا برنامههاى تربيتى و اخلاقى. طبق بيان قرآن کريم، انتخاب داستانهاي واقعي تأثير بيشتر و عميقتري دارد. هيچ جاي قرآن داستان تخيلي يا شخصيتهاي فرضي براي ارائه مفاهيم استفاده نشده و همه داستانها، روايتي الهي از يک رويداد حقيقي ميباشند. گرچه ممکن است مفاهيم در قالب هنري و تمثيلي بيان نمايد. ازاينرو، حقيقي و هدفمند بوده و هيچگونه امر غيرواقعى و خلاف حقيقت به آن راه نيافته است: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَق» (کهف: 13)، «لَقَدْ کَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ» (يوسف: 110).
همين شاخصه حضور اشخاص حقيقي، موجب تفوق قرآن بر ساير کتب ديني و تاريخي شده و از قرآن متني فراتاريخي ساخته است. لازم به ذکر است داستان ميتواند توسط صاحبنظران ايجاد و خلق شود که اين امر نيازمند يکسري مهارتهاي خاصي ازجمله آشنايي با نحوه ايجاد داستان، شناخت ذائقه مخاطبان، آشنايي با اصول و قواعد ايجاد يک داستان، توانايي و علاقه به خلق داستان و... است. بنابراين اگر داستان، گزارشي از واقعيتها باشد، در تربيت اخلاقى شنوندگان تأثير بسزايى دارد؛ زيرا با شنيدن گزارهها حالتى کنجکاوانه به انسان دست مىدهد تا به علل و اسباب وقوع حوادث تلخ و شيرين گذشتگان پى ببرد و نيز با تطبيق آن با روش و رفتار خود، پند گرفته، آموزش يابد. بنابراين اگر ارشاد و پندآموزى همراه با شواهد زنده و واقعى باشد، اثرى نافذتر و مؤثرتر بر جاي خواهد گذاشت.
دوم. پرورش صفات اخلاقي و ديني
قرآن کتاب هدايت است و براي هدايت انسانها از فنون گوناگوني استفاده کرده است. استفاده از اسلوب داستان در مواضع و مناسبتهاي گوناگون حاوي بهترين و متقنترين روشها جهت رشد فضايل اخلاقي ميباشد. قرآن قصه را در خدمت اهداف ديني و ترويج معارف حق قرار داده است (مرويانحسيني، 1384، ص201). در آيات قرآن، رابطه نزديكى ميان «عبادت» و «پرهيز از گناه» و «پرورش فضائل اخلاقى» ديده مىشود. در آيه ۱۵۳ سورة «بقره»، به تأثير نماز و روزه در تقويت روح انسان اشاره مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از صبر و نماز كمك بگيريد». قرآن عبوديت و بندگي را عامل نجات يونس (صافات: 143) و آزمون ابراهيم در ذبح اسماعيل (صافات: 102) را معرف الگوي تمامعيار ارزشها و عدم بندگي و ادعاي ربوبيت فرعون را عامل عقوبت وي دانست (نازعات: 24). از عشق، خيانتها، رخدادهاي غيراخلاقي مطالب سودمندي را بيان ميکند و فاقد جنبه بدآموزي است.
سوم. حکمتآموزي
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺭﺍﻩﻫﺎﻱ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻗﺮﺁﻥ، ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯ ﻧﻴﻜﻮ، ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﻤﺎ (نحل: 125). حکمت معيارى براى يافتن راه سعادت و زندگى شرافتمندانه است و رابطه مستقيمي بين قصههاي قرآن و حکمتهاي نهفته در آن وجود دارد: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (اعراف: 176)، «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِيالْأَلْبابِ» (يوسف: 111). خداوند متعال در استوار كردن دلايل انكارناپذير و حجتهاى قاطع و رد شبهات، آن را با يادكرد احوال امتهاى گذشته و موضعگيرى آنان در برابر پيامبران همراه ساخت، البته ﺣﻜﻤﺖ ﺍﺯ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﻋﻘﻠﻲ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ. ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺳﻦ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻄﻲ ﻧﻤﻲتواند مفيد باشد. لذا قصهها با استفاده از حکمتهاي آموزنده گاهاً هدايت و القاي غيرمستقيم بهجاي امر و نهي مستقيم به ارزشهاي موردنظر قصهگو دعوت ميکنند (اميني، 1379، ص109).
چهارم. بهروز بودن
از امام رضا نقل کردهاند که از امام صادق پرسيدند: چه سري است که هرچه زمان بيشتري بر قرآن ميگذرد و هرچه بيشتر تلاوت ميشود بر طراوت و تازگياش افزوده ميگردد؟ فرمودند: براي اينکه قرآن تنها براي يک زمان و نه زمان ديگر و براي يک مردم و نه مردم ديگر، نازل نشده، بلکه براي همه زمانها و همه مردم نازل شده است. بنابراين، خداوند متعال قرآن با تعبير «بلسَانِ قَوْمِهِ» (ابراهيم: 4)، «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» (تکوير: 27) آن را طوري ساخته که در هر زمان و با وجود همه اختلافهايي که در انديشههاي مردم بهچشم ميخورد، بر زمانها و افکار پيشي گيرد و در هر عصري مفاهيم تازهاي از معارف بلند آن کشف شود (محمدي ريشهري، 1433ق، ص77). ازاينرو، توصيه ميشود معلم به خلق داستانهايي بپردازد که به فضاي روز جامعه نزديک بوده و يا پاسخگوي نيازهاي آنان باشد.
ـ مستند: داستان بايد مستند باشد، همانگونه که قرآن با هماوردجويي، هماهنگي آيات، عدم تحريف، معجزات علمي و... جامعيت، اعتبار و سنديت خود را نشان ميدهد: «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِْنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لايأْتُونَ بِمِثْلِهِ» (اسراء: 58).
ـ برانگيزاننده پرسشگري و خلاقيت: داستان ميبايست روح پرسشگري و خلاقيت را نشانه رود: «أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ» (يس: 81). خداوند اولين خلاق و نوآور جهان خلقت است. خلاقيتش متنوع، دائمي، مستمر، زيباست و نظم شگرفي را در عالم بنا نهاده است: «کُلَّ يوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرحمن: 29).
پنجم. تأكيد بر عناصر تربيت
از موارد مهم اين است که کتابهاي قصه بايد جنبه تربيتي داشته باشند و عناصر چهارگانه دانش و بينش، حرکت دروني و جوشش، معيار مطلوبيت و عدم مطلوبيت، نقد و انتقاد بايد در تربيت مد نظر قرار گيرد (باقري، 1379).
ششم. ﺳﺎﺧﺘﺎرﺑﻨﺪي محتواي داستاني
ﯾﮏ داﺳﺘﺎن ﺧﻮب از ﺳﻪ ﺟﺰء ﺑﻪﻫﻢﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﻣﻘﺪﻣﻪ، ﺗﻨﻪ و ﭘﺎﯾﺎن داﺳﺘﺎن ﺷﮑﻞ ﻣﯽﮔﯿﺮد. البته داستانهاي قرآن اسلوب متفاوتي دارد، گاهي با مقدمه آغاز مي شود، گاهي ارائه پايان داستان، گاهي بدون مقدمه، گاهي با بيان چکيده و... . ﻣﻘﺪﻣﻪ در ﻋﯿﻦ اﺧﺘﺼﺎر ﺑﺎﯾﺪ ﺷﻮقاﻧﮕﯿﺰ ﺑﻮده و آﻫﻨﮓ ﮐﻠﯽ داﺳﺘﺎن را اﻟﻘﺎ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ شخصيتهاي اﺻﻠﯽ و ﻣﺤﯿﻂ داﺳﺘﺎن در ﻣﻘﺪﻣﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. در ﻫﺮ ﺻﻮرت ﺳﻪ ﺟﺰء اﺻﻠﯽ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻣﺘﻤﺎﯾﺰ از ﻫﻢ ﺟﺪا نميشوند. ﻣﻘﺪﻣﻪ، ﺑﯽآﻧﮑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ اﺣﺴﺎس ﮐﻨﺪ در ﺗﻨﮥ داﺳﺘﺎن ﻧﻔﻮذ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﭘﯿﻮﺳﺘﮕﯽ ﺗﻨﮥ داﺳﺘﺎن ﺑﺎ ﭘﺎﯾﺎن آن ﻟﺰوﻣﺎً ﻣﺸﺨﺺﺗﺮ اﺳﺖ؛ زﯾﺮا اوج داﺳﺘﺎن ﮐﻪ ﺑﻼفاصله ﭘﯿﺶ از ﭘﺎﯾﺎن داﺳﺘﺎن ﻣﯽآﯾﺪ، ﻋﺎﻟﯽﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﮥ اﺣﺴﺎس و ﻟﻄﻒ داﺳﺘﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮد. ﻫﺪف ﮔﻮﯾﻨﺪه ﺑﺎﯾﺪ اﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﻮد را در اﯾﻦ ﻧﻘﻄﮥ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﻫﯿﺠﺎن آورد و اﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑا هدفش ﻣﺪﻧﻈﺮ دارد را در او اﻟﻘﺎ ﮐﻨﺪ. همچنين در استفاده از کتابهاي داستاني ما نيازمند رعايت اصول نظير: انتخاب تصاوير، محتوا، آغاز و پايان مشخص (سورة يوسف؛ کهف: 9ـ12؛ بقره، داستان حضرت آدم)، بهروز بودن (ابراهيم: 4)، بررسي ويژگي شخصيتي مثبت (بقره: 127؛ لقمان، ابراهيم، آسيه، مريم)، غلبه نکات مثبت بر منفي (فيل: 1ـ2؛ بقره: 258؛ انفال: 8؛ رعد: 17؛ اسراء: 81؛ انبياء: 18)، برخورداري از قهرمان پويا (قصص: 4؛ بقره: 127؛ فيل: 1ـ2؛ بقره: 258)، بيان جذاب (قصص: 3ـ6؛ طه: 37؛ حج: 29؛ اسراء: 23)، حاوي پيام مناسب و تأثيرگذار (صافات: 140ـ148)، زاويه ديد (اعراف: 11ـ12؛ روم: 2ـ4؛ آلعمران: 67)، نظم و توالي (داستان حضرت يوسف و حضرت آدم؛ نساء: 82)، هماهنگي (صف: 2)، واقعي بودن (اعراف: 7؛ کهف: 32؛ يوسف: 111)، باورپذيري، تحريک و تهييج خواننده (سورة فيل؛ طه: 16؛ ذاريات: 24)، گرهافکني (سورة بقره؛ داستانهاي بنياسرائيل، طالوت و جالوت، هابيل و قابيل)؛ گرهگشايي (داستان حضرت يوسف)، کشمش و درگيري (يونس: 17) تعليق، تنوع و تفنن (آلعمران: 59؛ اعراف: 103) و... هستيم.
ب) گيرنده پيام: مخاطبشناسي
معلم براي اينکه پيام خود را به بهترين شکل به مخاطب ارائه کند، نيازمند آن است که اطلاعاتي در مورد مخاطب داشته باشد و بر مبناي آن اطلاعات، به محتوايي که در دست دارد، شکل و ساختاري منطقي و اثربخش بدهد (فرضيشوب، 1393). يکي از بهترين شيوهها براي تقويت حس ديني و مذهبي در کودکان اين است که خصوصيات اصلي و اساسي آنها شناسايي شود؛ زيرا هر روشي که مبتني بر شناخت ويژگيهاي اساسي کودکان باشد، ميتواند روش کارآمد و موفقي باشد (شرفي، 1386، ص43). هرکدام از خطابات قرآني، مخاطباني دارد و متناسب با هر مخاطب، برنامه ارائه ميگردد. داستانها از ﻧﻈﺮ آﻣﻮزﺷﯽ، روﯾﺪادﻫﺎي ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻣﻬﻤﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ، که ﭼﻬﺎر رﮐﻦ ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻬﻢ ارﺗﺒﺎط ﺑﺸﺮي را در ﺧﻮد ﺟﺎي ﻣﯽدﻫﻨﺪ: اﻃﻼﻋﺎت، داﻧﺶ، ﻋﻘﯿﺪه، و اﺣﺴﺎس. بچهها از لابهلاي داستانها، يک ساختمان فکري، چارچوب فکري و داربست فکري براي خودشان ايجاد ميکنند که ميتواند زندگيشان را در مسير الهي سوق داده و جهتگيري خود را در جهت ارتباط با خداوند تقويت کنند. داستان براي جلب توجه کودک بايد متناسب با ذائقه وي باشد، حس کنجکاوي او را برانگيزد. مخاطب را به پرسشگري ترغيب نمايد. همچنين لازم است تخيل کودک را فعال کرده و به او کمک کند تا توانايي ذهنياش را افزايش و احساساتش را توضيح دهد. داستاني که قرار است به مخاطب عرضه کنيم رعايت نکاتي ضروري است:
ـ در نظر گرفتن شرايط و مفتضيات سني: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا» (طلاق: 7). اگر انتخاب قصه و به چالش کشيدن مفاهيم آن مطابق با ظرفيتهاي آنان باشد موجب ميشود تا کودکان و نوجوانان بيشتر بتوانند با دين ارتباط برقرار کنند و آن را بفهمند. محققان برآنند، درک خردسالان از مفهوم خدا تا حدود 7 سالگي بسيار خام، مادي و شبيه يک انسان است؛ او با صدايي شبيه ما سخن ميگويد؛ در بهشتي سکونت دارد که در آسمانهاست و بهصورت يک انسان به زمين آمده و به ادارة امور آن ميپردازد. تعداد قابلتوجهي از کودکان به قابل رؤيت بودن خداوند اعتقاد دارند. درک کودکان از خدا در محدودة سني 7ـ9 سال، بيشتر انساني فوقالعاده است تا موجودي فوقطبيعي؛ مانند اينکه او را شبيه انساني نوراني ميپندارند و گاه او را بهصورت شعلة آتش توصيف ميکنند. اين توصيفات حاکي از ناتواني آنان براي درک آنان از اين مفهوم است. درک کودکان 9ـ12 سال از مفهوم خداوند، نسبت به مقاطع پايينتر متفاوت است و ميتوان آن را عبور از تصوير فوق انساني خدا به فوق طبيعي دانست و اين بهمعناي کنار گذاشتن تفکر خام گذشته و تلاش براي گذر از اين مرحله است. آنان در توصيف خداوند، بيشتر به صفات برجستة او مانند آفريننده و خالق بودن اشاره ميکنند. البته اين برداشت، دليل فهم درست آنان از اين معاني نيست و هنوز تفکر آنان متأثر از عناصر عيني و محسوس است. عدة قابلتوجهي نيز در همة سنين بيان ميدارند خدا در همهجا هست، اما اين کودکان هم هنوز قادر به درک انتزاعي از «همه جا بودن» نيستند. در اواخر دورة دبستان، تعدادي از دانشآموزان، موفق به حل اين تناقض ميشوند و در حدود دو سال نخستين دورة راهنمايي، نوجوانان سعي ميکنند مشکل تفکر کودکانة خود را با تعمق بيشتر حل کنند و پس از اين دوره است که به خدا، بهصورت مجرد نگاه ميشود و برداشت انتزاعي حاصل ميگردد.
ـ نظرسنجي با هدف کشف علايق: پيشنهاد ميشود با يک نظرسنجي از آنها بخواهيم تا بيان کنند که به چه داستانهايي علاقهمند هستند، تا متناسب با ذائقة آنها به خلق و ارائه داستان بپردازيم. داستانها انواع مختلفي را شامل ميشوند. در مورد انواع داستانها، شش گونه داستان قابل تصور است: تاريخي، واقعي، تمثيلي، اسطورهاي، نمادين و غيبي. گرچه تأييد ما بيشتر بر داستانهاي واقعي است، اما استفاده از گونههاي ديگر مانعي ايجاد نميكند. بهتر است داستان با همۀ جنبههاي شخصيتي مخاطب سروکار داشته باشد و تمامي نيازهاي وي را در نظر بگيرد (حسيني محدثي، 1381، ص30).
ـ بهروز بودن داستان: عدم انس و برقراري ارتباط با فرهنگ مخاطب، يکي از مشکلات بعضي از داستانهاست. ازاينرو، شايسته است داستان به شکل امروزي و با در نظر گرفتن مخاطبان امروزي بررسي و تحليل شود. اگرچه اين ويژگي مختص همه داستانها نيست، و خيلي از داستانهاي غيرديني نيز ميتوانند بيانگر نکات اخلاقي بهروز باشد، بهطور مثال ميتوان به داستان مربوط به تقسيم بيتالمال توسط اميرالمؤمنين علي و برخورد وي با برادرش عقيل اشاره نمود، که با نمايش فيلم و سپس بررسي نکات اخلاقي و عملياتي کردن آن در جامعه امروزه در مورد بحث فسادهاي بانکي در کشور و توضيحات مربوطه اقدام نمود. ازاينرو، پيشنهاد ميگردد داستانها با فرهنگ روز مخاطبان همخواني داشته باشد و موجب سردرگمي و ايجاد ابهام در ذهن مخاطبان نگردد که ما شاهد آنيم که برخي از آيات قرآن در پي اتفاقات و رويدادهاي خاص آن زمان نازل گرديده است.
ج) فرستندهپيام: سبک بيان و نحوه اجرا
ـ نقش هنر و داستان در ترويج نماز: داستان خوب، چنانچه با بيان نامناسب ارائه گردد از تأثير آن خواهناخواه خواهد کاست. در اينکه ما چگونه داستان را به مخاطبان عرضه کنيم راههاي مختلفي وجود دارد که به شرايط مخاطبان، مکان و تجهيزات آموزشي نيز بستگي دارد، که به آنها اشاره خواهيم کرد.
ـ محيط انساني: انسان موجودي فعال، و درعين حال، به شکلي قانونمند تحت تأثير محيط است و فرد و محيط بر يکديگر تأثير متقابل دارند (کاظمي، 1393، ص 248). يکي از عوامل مؤثر در تربيت ديني و عبادي، محيط انساني و طبيعي است. ازجمله مهمترين اين عوامل ميتوان به خانواده و معلم اشاره کرد.
خانواده: اولين پيامرسان به کودک خانواده وي است: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قُواْ أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِيکُمْ نَاراً» (تحريم: 6). کودکان بسياري از گرايشها و ارزشها را از فرهنگ حاکم بر خانواده ميآموزند: «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْها» (طه: 132). اين امر نيازمند رعايت اصول گرايشي در کنار اصول بينشي است، چون اگر والدين در جريان تربيتى خود نسبت به فرزندان بهصورت يكسويه عمل كنند و نظرهاي خود را با روش اجباري يا اقناع اعمال كنند، اين نوع تربيت يك تربيت متزلزل و به تعبيري شبيه تربيت خواهد بود و الگوپذيري فرزندان دوام چندانى نخواهد آورد؛ چراكه وقتى جوانان با شكلهاى جديد ديگرى در تربيت مواجه مىشوند، الگوى خانوادگى خود را بهراحتي كنار مىگذارند (باقري، 1379).
معلم: مهمترين و کاربرديترين نوع شناخت و يادگيري در همه دوران زندگي، «سرمشقگيري و الگوپذيري» است. در قرآن کريم از پيامبر اكرم و حضرت ابراهيم صريحاً بهعنوان اسوه و مقتداي بشر ياد شده است: «لَقَدْ كاَنَ لَكُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب: 21). به عنوان نمونه، براي شركت دادن دانشآموزان دبستان در نماز بايد زمينهسازي توسط معلم بهتدريج در كلاس آغاز شود و عطش لازم براي ورود فراهم شود. برپايي نماز در مدارس، همراه با معلمان، مربيان و مدير، ميتواند براي دانشآموزان دلانگيز و بهيادماندني باشد. خصلتهاي اخلاقي مثبت، صبر و بردباري و رفتاري متين و معقول مسئولان مدرسه، اگر همراه با عطوفت و مهرباني باشد، در دانشآموزان نگرش و احساسي مثبت نسبت به اقامه نماز پديد ميآورد. لذا نبايد با تندخويي و عتاب و خطاب، زمينه آزردگي رواني دانشآموزان را فراهم آورد. بنابراين، ميزان پايبندي عوامل اجرايي، معلمان و مديران به نماز و رعايت ساير نکات اخلاقي اعتقادي، در گرايش يا عدم گرايش دانشآموزان به مسائل اعتقادي مؤثر بوده است.
ـ تجهيزات آموزشي
ـ ارائه در قالب نمايش، پخش کليپ و يا فيلم کوتاه: از ابعاد بياني قرآن، تصويرسازي است. بهتعبير سيدقطب، قرآن با کلک قلم، تصاوير زيبا، مهيج و جانداري از موجودات عالم هستي ارائه و بسياري از صحنهها را در مقابل چشم مخاطب ترسيم ميکند تا مطلب در اعماق جان مخاطب نشانده شود. بهگونهاي که با کمترين لفظ، بيشترين معنا را به ذهن منتقل ميکند. مانند آنچه در سورة «بقره» (127ـ129؛ 21ـ27) ديده ميشود، داستان ميتواند در کلاس از طريق تصويرسازي با پخش فيلم و يا کليپ صورت گيرد که اين امر چون داراي تصوير، صدا و موسيقي هست، تأثير فوقالعادهاي در مخاطب دارد؛ زيرا تمامي قوههاي ادراک را همچون ديداري، شنيداري، درگير ميکند و توجه مخاطبان به فيلم بهواسطة فعال بودن دو حس ديداري و شنيداري بسيار بيشتر از توجه به سخنراني است. قصه اگر بهدرستي و بهطور دقيق مورد استفاده قرار گيرد، بيش از هر وسيله تربيتي ديگري در رفتار کودکان مؤثر است. داستان ميتواند توسط معلم با رعايت شيوههاي مهارتهاي گفتاري و مهارتهاي غيرکلامي بيان شود. داستان با تمام جذابيتي كه ممكن است در محتوا داشته باشد اگر بهصورت يكنواخت و بيتحرك ارائه شوند، نهتنها تأثيري در آموزش نخواهند داشت، بلكه مخاطب خود را بيرغبت خواهد کرد.
ـ مکان مناسب
ـ مدرسه: در تربيت، اصلي وجود دارد، مبني بر تأثير شرايط بر انسان که نبايد از آن غافل شد. براساس برخي از ديدگاههاي برنامة درسي، يکي از عناصر دخيل در طراحي برنامة درسي، فضاي مدرسه و نقش آن در يادگيري است. بنابراين مکان و فضاي مناسب از ضروريات است، اگر قرار است از اين فضا براي آموزش و يادگيري استفاده شود اين فضا نيازمند داشتن الزاماتي است. ﻣﺪﺭﺳﻪ بهعنوان کانون عمل و جلوه عيني نظام تربيت با ايجاد فضايي منعطف، پويا، بالنده و هدفمند ميتواند زمينه کسب شايستگيهاي لازم فردي و جمعي را در متربيان فراهم سازد. البته ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺗﻨﻬﺎ ساختار ﻓﻴﺰﻳﮑﯽ ﻣﺤﻴﻂ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ، ﺗﺮﮐﻴﺒﯽ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺍﺯ ﻓﻀﺎ، ﻣﮑﺎﻥ، جو، روابط ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻣﻴﺎﻥ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺣﺎﺿﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻳﮋﮔﯽﻫﺎﯼ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻣﻴﻨﻪﺳﺎﺯﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺟﻬﺖ ﺗﮑﻮﻳﻦ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ ﻫﻮﻳﺖ ﻓﺮﺩﯼ ﻭ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﺘﺮﺑﻴﺎن بخصوص ﺩﺭ ﺳﻨﻴﻦ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﺳﺖ. ازاينرو، مدرسه، فضاي اجتماعي هدفمندي است که از طريق زنجيرهاي از موقعيتها فرصت حرکت رشد يابنده و تعاليبخش را فراهم ميسازد. شايسته است. ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﻣﺘﺮﺑﻴﺎن آنها ﺭﺍ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻭ ﻏﻴﺮﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﻧﺪ (سند تحول بنيادين، 1390).
ـ مسجد و نمازخانه: «وَأَنَّ الْمَساجِدَ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَاللهِ أَحَداً» (جن: 18)، «يَابَنِي آدَمَ خُذُوازِينَتَكُمْ عِنْدَكُلِّ مَسْجِدٍ» (اعراف: 31). در صدر اسلام، اولين مکان تعليم و تربيت، مسجد و محور آموزش، قرآن کريم بوده است. در واقع مسجد، کهنترين دانشگاه اسلامي و پايگاه اساسيترين تعليمات در تاريخ آموزش اسلامي بوده است. اين کاربرد مسجد در آن زمان، نقش مراکز يادگيري پيشرفته امروزي را ايفا ميکرده است. فضاي معنوي و محيط يادگيري که روح معنويت در آن حاکم است، از قبيل حضور در مسجد و ديدن جلوههايي از کارکردهاي تربيتي، اخلاقي، جامعهشناختي و روانشناختي اسلام، نقش بسزايي در آشنايي با بايستههاي زندگي دارد.
نمازخانه مدرسه، نوع چيدمان و آراستگي آن نقش انکارناپذيري در جذب مخاطب دارد. رنگ موکت، ديوارها، آراستگي، تميزي، سادگي و زيبايي که در آن موج ميزند، محيط مناسب و دلپذيري را هم براي اقامه نماز فراهم ميسازد. هم براي بيان روش قصهگويي در ترويج اين فريضه. استفاده از رنگهاي آرامشبخش، بهرهگيري از خطوط منحني ديوارها و محراب، فضاي نمازخانه را گيرا و دلنشين ميسازد. استشمام بوي عطر و گلاب و نورپردازي جالب با رنگهاي سبز و پخش ملايم نواي گوشنواز تواشيح مربوط به اسماء الله، قبل از شروع نماز، محيط را سرشار از حال و هوايي معنوي و روحاني ميكند. مساجد و نمازخانهها بايد تقويتکننده جنبه معنوي، انقلابي، تعليمي و تبليغي باشند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 1386).
ـ بهداشت محيط
«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ...» (بقره: 125)؛ و به ياد آر زماني که کعبه را در مقام امن و مرجع امر دين مردم قرار داديم و امر شد که مقام ابراهيم را جايگاه نماز و عبادت قرار دهيد، و از ابراهيم و اسماعيل پيمان گرفتيم که حرم خدا را پاکيزه داريد، براي اينکه اهل ايمان به طواف و اعتکاف و رکوع و سجود آيند.
تحقيقات نشان دادهاند يکي از مهمترين موانع جذب دانشآموزان به نماز نامناسب و غيربهداشتي بودن محيط وضوخانه، کثيف بودن موکت نمازخانه و نامناسب بودن فضاي آن بوده است. براي نماز از بهترين مكانها و بهترين لباسها استفاده شود و از محل تنگ و تاريك و كثيف و مخروبه پرهيز گردد (عسکري، بيتا). محل نمازخانه بايد بهقدري جذاب و دوستداشتني و خاطرهانگيز باشد كه دانشآموزان قبل از ساعت نماز، مشتاق برپايي آن باشند. برگزاري مراسم و دعوت براي ناهار و يا افطار در نمازخانه، به مناسبتهاي مختلف، جزء خاطرات فراموشنشدني دانشآموزان خواهد بود. توجه به سرويسهاي بهداشتي و وضوخانه مدارس و پاكي و تميزي آن، در ترغيب دانشآموزان براي گرفتن وضو بسيار مؤثر است.
د) پيشنيازهاي اثربخشي روش قصه و داستان
آموزش اعمال ديني داراي ويژگيهايي است که بايد دانسته شود. براي نمونه در آموزش نماز، کودک بايد بداند که در وراي اين اعمال چه اعتقاد و احساسي نهفته است و چه چيزي موجب ميشود که مسلمانان هر روز پنج نوبت به سوي کعبه نماز گذارند و در سنين بالاتر دوره ابتدايي، کودک بايد بداند اگر نماز ميخواند بايد سعي کند تفاوتهاي محسوسي با ديگراني که نماز نميخوانند داشته باشد. اخلاق بهتر، راستگويي، نظافت، ادب و احترام، خيرخواهي، گذشت و... به مراتب با ديگر افراد تفاوت چشمگيري داشته باشد. همچنين، بايد عواطف درگير شوند تا کودک تصميم بگيرد اراده کند، انتخاب و در نهايت عمل نمايد.
ـ پيشنياز شناختي: عقلانيت: آموزش اعمال ديني داراي ويژگيهايي است که در صورت عدم رعايت، اين ويژگيها و مقتضيات تأثير لازم را نخواهد گذاشت. آموزش مراسم و احكام عملي بايد بهصورتي ساده، به دور از بدفهميها و با تأکيد بر تجربيات و احساسهاي شخصي افراد و در سه حيطه يادگيري شناختي، گرايشي و رفتاري باشد (امينخندقي، 1392، ص4). آنجا كه رشد بشر يك رشته پيوسته است و مذهب، اعتقادات و مناسكش داراى دليل، برهان، منطق و توجيه است، ما مىتوانيم آموزش اين دلايل و براهين را به درجاتى از سنين پايين آغاز كنيم. البته به خاطر اينكه فهم و درك كودك هنوز گسترده و عميق نيست، نميتوانيم گامهاى بلند برداريم، در نتيجه آرامتر پيش ميرويم. اگر بيان اين معارف، بدون توجه به محدوديتهاي شناختي مطرح شود، ممکن است مطالبي فراتر از درک فراگيران بيان گردد و آنها را دچار سردرگمي و مشکلات بيشتري کند. همچنانکه تحقيقات زيادي در زمينه توجه به رشد و تحول ديني کودکان صورت پذيرفته و به اين مهم اشاره کرده است. در دهۀ 1960، رونالد گلدمن پژوهشهاي زيادي در زمينۀ رشد و تحول ديني کودکان انجام داد. کتاب تفکر ديني از کودکي تا بلوغ، در سال 1964 و کتاب آمادگي براي دين در سال 1965 از آثار وي ميباشد که کوشش شده تحول انديشۀ ديني براي آموزش مباني ديني از طريق معلمان مورد بررسي قرار گيرد. گلدمن با الهام از ديدگاه ژان پياژه، دريافت که توانايي کودکان در فهم ديني مراحلي دارد: الف. دورۀ تفکر مذهبي شهودي تا 7ـ8 سالگي؛ ب. دورۀ تفکر مذهبي عيني، از 7ـ8 سالگي تا 13ـ14 سالگي؛ ج. دورۀ تفکر انتزاعي، از 13ـ14 سالگي به بعد (باهنر، 1378). هارمز نيز طي تحقيقات خود که در مورد 48000 نفر از کودکان 3ـ6 ساله و 12 سال به بالا انجام داد، از کودکان خواست تا تصوير خداوند را نقاشي کنند. او بر اساس تحليل نقاشي، سه دورۀ رشد (تحول) ديني را در کودکان مشخص کرد: الف. دورۀ ديني داستانهاي پريان، از 3ـ6 سالگي؛ دورۀ واقعي، از 7ـ12 سالگي؛ ج. دورۀ فردي، از 12 سالگي به بعد. بر اساس ديدگاه برخي روانشناسان، تحول رفتار ديني مشتمل بر مراحل زير است: 1. مرحلۀ رفتاري و تقليدي (قبل از 5ـ6 سالگي)؛ 2. مرحلۀ حسي ـ عاطفي (6ـ11 سالگي)؛ 3. مرحلۀ عقلاني و برهاني (دوران نوجواني و تفکر انتزاعي، حدود 11ـ16 سالگي)؛ 4. مرحلۀ عرفاني و شهودي (در جواني و بزرگسالي، 16ـ25 سالگي). در مرحلۀ اول کودکان اعمال ظاهري والدين را تقليد ميکنند. براي مثال، زماني که مادر نماز ميخواند، کودک نيز مثل مادر به نماز ميايستد و رکوع و سجده انجام ميدهد. اين رکوع و سجده، ظاهري و فاقد معناست، ولي در نگرش کودک تأثير ميگذارد. مرحلۀ دوم، مرحلۀ گرايش عاطفي نسبت به نماز است. در اين مرحله، خضوع و خشوع والدين هنگام برپا داشتن نماز، به وسيلۀ کودک دروني ميشود. مرحلۀ سوم (عقلاني و برهاني)، مصادف با دورۀ تفکر انتزاعي است. در اين مرحله نوجوان نماز را بر اساس استدلال، منطق و عقلانيت ميپذيرد. مرحلۀ چهارم، به تعبير موريس دبس و اريکسون، دورۀ شکوفايي مذهب و بينش عرفاني است. در اين دوره، علاوه بر استدلال شناختي، تجربۀ وجودي و شهود قلبي در مورد نماز ظاهر ميشود (کريمي، 1383). برخي متخصصان تربيتي بر مبناي نقش مربي مراحل را شامل مرحله انس ديني، عادت ديني، معرفت ديني، شاکله ديني و خودجوشي ديني تقسيم ميکنند (باهنر، 1387). در مرحله بينشي و دانشي رمزگشايي و رمزگرداني صورت ميپذيرد. يکي از مؤلفهها و وظايف مهم ساحت زيباييشناختي و هنري رمزگشايي و رمزگرداني از پديدههاست.
قصهها بايد بتوانند در درون خود از اسرار و رموز نماز پرده بردارند. اسراري که امروز در بعد جسمي و روحي به مدد پژوهشها و يافتههاي علم به اثبات رسيده است. در قصهها لازم است براي نماز مهندسي کرد و شناخت لازم و کافي ارائه نمود؛ چرا نماز بخوانيم؟ فايده آن چيست؟ چه سودي براي خداوند دارد؟ چرا ريتم و آهنگ نماز اينگونه بايد باشد؟ چرا گفته شده نماز سنگين است، مگر براي خاشعان؟ خصوصيت خاشعان چيست؟ نماز خاشعانه چيست؟ نماز انسانساز و رشددهنده کدام است؟ تفاوت انواع نماز را بداند.
انواع نماز آيات آدرس آيات
نماز شکر يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ بقره: 21
نماز رشد (انسانساز) إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ عنکبوت: 45
نماز انس (آرامش دل) أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ رعد: 28
نماز تقرب وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ علق: 19
نماز خاشعان وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَىالْخَاشِعِينَ بقره: 45
ميتوان در بيان هنري و زيباييشناختي به کلام معصومان تأسي جست و نهايت استفاده را برد. براي نمونه، اسراري که امام رضا در رمزگشايي نماز، وضو، اذان و... آن را بيان فرمودند ميتوان به صورت قصههاي عاطفي و هيجاني، و به مقتضاي رشد و درک در قالب قصههاي شناختي و... بيان کرد که علم پزشکي در قالب چاكراهها (منابع انرژي بدن) آن را به اثبات رسانده است. ميتوان با توجه به فلسفه و حقيقت نماز، به فلسفه بزرگ نماز پرداخت.
ـ پيشنياز عاطفي و گرايشي: حالات دروني و تجربه دروني: نميتوان مسائل عقلاني و انتزاعي دين را از ابعاد احساسي آن جدا دانست؛ تا اين احساس برانگيخته نشود و وجدان و فطرت انساني احيا نگردد، ايمان ريشه ندوانيده است و نميتوان توقع ثمر داشت. ازاينرو، ميتوان ادعا کرد دين با هنر نقاط اشتراک بيشتري دارد تا با مسائل خشک رياضي. از منظر صدرالمتألهين اگر قواي نفساني در حيطه شهوت و غضب کنترل نشوند، تبديل به احساسات و اميالي ميشوند که به عقل صدمه ميزنند، اما اگر در راستاي عشق به خداوند اين عواطف ظهور پيدا کنند جريان کسب معرفت را تسهيل نموده و هموارتر مينمايد سبک براعت استهلال يا شگرفآغازي، خوشآغازي (آرايه ادبي) که در آية 28 سورة «مريم» وجود دارد در جهت ايجاد کشش و انگيزه در خواننده براي تعقيب داستان است. عواطف موجب ميشود که افراد بهصورت کاملاً عميق با کار درگير شده و شور و اشتياق در اعمال آنها تداعي پيدا کرده و کارهاي فوقالعادهاي به مرحله اجرا درآيد (حسيني، 1391، ص18). كودك فطرتي خداجو دارد و مباني بسياري از باورهاي مذهبي در اندرون اوست كه با اندك تذكري از والدين و مربيان و با يافتن مصداقهايي در جهان خارج ميكوشد آن را بپذيرد و خود را با آن تطابق دهد. ازآنجاکه هدف اساسي پيامهاي ديني نخست جذب کودکان براي پرورش و سپس سعي در پرورش آنان است، بايد از داستانهايي استفاده کرد که چهرهاي زيبا، دلنشين و مهربان را از خدا و پيامبران و امامان به نمايش بگذارد. بهويژه داستانهاي مذهبي که بيشتر با جنبههاي احساسي سروکار دارند تا جنبههاي شناختي. براي ايجاد ميل و رغبت از روشهاي بيان مهر و قهر (ابراهيم: 31)، تبشير (عنکبوت: 45) و يادآوري بهره برد.
ـ پيشنياز رفتاري: التزام دروني: تصميمگيري، اراده، انتخاب و عمل: بايد به کودکان کمک کرد تا طريقي را جستوجو کنند که در آن، باورها بر اعمال تأثير گذارد؛ بهگونهاي که اگر فردي دين خود را با علاقه بهکار بندد، به سويي سوق داده ميشود که طريقي و مخصوص رفتار کند. متأسفانه گاه تعليم و تربيت ديني در جامعة تنها محدود به القاي برخي مفاهيم نظري گرديده است، بدون آنکه کودکان و نوجوانان آنها را باور داشته و در عمل تجربه کرده باشند که مقصود اصلي از دين، مجموعهاي از رفتارها و آثار دروني و بروني است که بايد به آنها متعهد شد. بر هيچكسي پوشيده نيست كه دين همواره بيش از آنكه وابسته به حوزه آگاهيهاي انسان باشد ناظر بر موضع عملي است. اگر بر آگاهي نيز تأكيد ميشود، صرفاً به منظور انعكاس آن در حيطه اعمال و رفتار انسان است؛ آگاهي و معرفت ديني در صورتي با شخصيت فرد عجين و در او تأثير ميگذارد كه با عمل وي مقرون گردد؛ علم پيشروي عمل است و عمل تابع علم است (حموي جويني، 1379، ص261). ايمان عقيده به دل و اقرار به زبان، عمل با اعضاي بدن است. لذا ايمان قلبي تنها کافي نيست، بلکه بايد عامل به اعتقادات بو. در مقام عمل است که علم تجلي مييابد يكى از نشانههاى راستگويى اين است كه گوينده به گفتههاى خود عمل نموده و گفتارش با كردارش مطابقت داشته باشد. از ديدگاه قرآن، انسان بهعنوان موجودي در نظر گرفته شده كه خود منشأ عمل خويش است و با همين عملها هويت خود را رقم ميزند (باقري، 1382، ص35). خداوند در قرآن، عمل را همه دارايي نهايي آدمي معرفي مينمايد (نجم: 40). همچنين چگونگي مسير زندگي هر فرد را به نحوه عمل او نسبت ميدهد و نوع عمل وي را، تعيينکننده مقصد ميداند (ليل: 4ـ10). سرنوشت آدمي در دستان او و در گرو اعمال وي است و اين امري است که مشيت الهي و خواست خداوند بر آن قرار گرفته است. روحيات انسان در اثر اعمال مکرر وي شکل ميگيرد (مكارم شيرازي و ديگران، 1374) و ملکات وجودي او بر اثر تکرار انواع خاصي از اعمال، ايجاد ميگردد: «قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (انعام: 162)، «لاشَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» (انعام: 163). بنابراين در بحث نماز لازم است هم به بعد معرفتي، هم گرايشي و هم عملي توجه نمود و در داستانها به آن پرداخت.
نتيجهگيري
دوران کودکي بهترين زمان براي شکلگيري شخصيت افراد جهت ورود به بزرگسالي است. ازاينرو، تربيت در اين دوران، از اهميتي ويژه برخوردار است. متخصصان امر معتقدند: بهترين فرصت پرورش انسان سالم و معقول، سالهاي اول کودکي است. در اين زمان، کودکان داراي ميل شديد به زيبايي و زيباييدوستي هستند و به اجسام زيباي اطراف خود واکنش نشان ميدهند. يکي از اهداف مهم و کليدي آموزش و پرورش پرورش حس زيباييشناختي در کودکان است که در سند تحول نيز به آن توجه شده است. هدف اصلي در آموزش زيباييشناختي، يادگيري از طريق هنر ميباشد. مازلو در شرح نيازهاي انساني، نياز به زيبايي را جزئي از شناختهترين نيازهاي انساني ميداند. قرآن بهمنزله کتاب اصلي تربيت انسانها براي انتقال پيامهاي تربيتي خود بهکرات از زبان زيباييشناختي بهره برده است. از نظر اسلام، زيبايي نشانهاي روشن از آفرينش الهي است و هرکجا انسان با ديدي زيباشناختي به پديدههاي آفرينش بنگرد مجذوب زيبايي آن خواهد شد. زيباييشناختي پايه تربيت بوده و عقل و احساس را تحريک و پيرامون انسان را منقلب نموده و انسان را به جستوجوي موشکافانه در صورت ادراکپذير هستي و زيبايي سوق ميدهد. زيباييشناختي وسيلهاي براي رسيدن به رشد تعالي انسان است. شأن هنري و زيباييشناختي يکي از شئون حيات طيبه است و وجود آدمي در حيات طيبه آراسته به زيبايي است. هدف اين ساحت در دوران کودکي را ميتوان تکامل فطرت زيبايي در رسيدن به حيات پاک و افزايش گرايش به زيبايي در وجود کودکان برشمرد.
در تربيت زيباييشناختي و هنري، قصه و داستان از جايگاه و اهميت ويژهاي برخوردار است. هنر، بهترين وسيله براي انعکاس مفاهيم اسلامي و انساني است، در راستاي ترويج و توسعه فرهنگ نماز، بايد از روشهاي نوين قصهگويي در انتقال آموزههاي اسلامي استفاده کنيم. يکي از مؤثرترين پيامرسانها داشتن قصه و قصهگويي در انتقال پيامها به شرط آنکه، مستند، بروز و مخاطب را به پرسشگري وادارد. شيوههاي انتقال مفاهيم و معارف نماز بسيار مهم است، شيوههاي نويني در آموزش نماز، وجود دارد که بايد اين را مدنظر قرار دهيم. اين شيوهها ميتواند تأثير بسزايي در جامعه هدف داشته باشد. اين شيوهها بايد متناسب با سن و درک مخاطب در ابعاد شناختي، گرايشي و عملي مورد توجه قرار گيرند. بنابراين ميتوان گفت: ساحت زيباييشناختي و هنري در راستاي ترويج و توسعه فرهنگ نماز و در انتقال آموزههاي اسلامي قادر است نقش مهمي ايفا کند و موجب يادگيري عميقتر شود. هرچند نيازمند پشتوانه و پيشزمينههايي است، نيازمند توجه و بهرهگيري از عناصر ديني (اعتقادات بهعنوان وجه شناختي و بينشي، حالات دروني بهعنوان وجه عاطفي و هيجاني، التزام دروني وجه تصميمگيري اراده و انتخاب و در نهايت عمل) و عناصر تربيتي (دانش و بينش، جوشش و حرکت دروني، معيارها، مطلوبيت و عدم و مطلوبيت و نقد و انتقادپذيري) است. ازاينرو، در انتقال مفاهيم ديني و تربيت ديني در وادي هنر و ادبيات ضمن توجه به ويژگيها و مؤلفههاي کليدي و تأثيرگذار در مراحل رشد کودک تمهيد، تاديب، بلوغ و اوج بلوغ، اعتدال و اعتلا و گذار صحيح و روشمند از کودکي به بزرگسالي، در هر مرحله از رشد عقلانيت، مطلوبيت، انسانيت و عامليت ميبايست مورد توجه قرار گيرد. با توجه به فضاي فکري و روانشناختي موجود در کودک عنصر تجربه دروني و اعمال و رفتارها از اولويت خاصي برخوردارند. عنصر اعتقادات و التزام دروني چون به قابليت ذهني و رواني نياز دارد و مفاهيم انتزاعي مطرح در آن ميبايست فهميده شوند. عليالقاعده به لحاظ روانشناختي بايد موکول به سنين نوجواني شوند. حالات دروني / تجربه دروني و عمل از دست عناصري هستند که ميتوان در کودکي مطرح کرد؛ زيرا حالات دروني و عواطف در آن بيشتر موج ميزند. لذا متناسب با سن و شرايط ميتوان در قصهها به تربيت پرداخت. در قصه نيز بايد داستاني که استفاده ميشود اثربخش، بديع ماندگار، بروز، خلاق، مستند باشد و محتوا و پيام داستان، فرستنده و گيرنده مدنظر قرار گيرد. در مبحث محتوا نيز هدفمندي، حقيقتگويي و حقيقتجويي، پرورش صفات اخلاقي، حکمتآموزي و... مطمحنظر قرار گيرد.
- اسکندری، حسین (1386). آموزش دینی و رسانه. تهران: کمک آموزشی آموزش و پرورش.
- امینخندقی، مقصود (1392). طرح ملی ارزشیابی کتاب هدیههای آسمان دوره ابتدایی در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران آموزش. تهران: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی کشور.
- امینی، ابراهیم (1379). اسلام و تعلیم و تربیت. تهران: انجمن اولیا و مربیان.
- باقری، خسرو (1378). چهره به چهره. پژوهشنامه ادبیات کودک، 18، 26ـ42.
- باقری، خسرو (1379). تربیت دینی در برابر چالش قرن 21. تربیت اسلامی، 3، 14-36.
- باقری، خسرو (1382). نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: مدرسه.
- باهنر، ناصر (1378). آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
- بیانات رهبر معظم انقلاب، در: khamenie.ir
- پروینی، خلیل (1379). تحلیل ادبی و هنری داستانهای قرآنی. تهران: فرهنگ گستر.
- پورحسینی، محمد (1391). تبیین دیدگاه دیویی در خصوص هنر و زیباییشناختی و نقد دلالتهای آن برای فرایند یادگیری با تأکید بر آرای زیباییشناختی ابوحیان توحیدی. پایاننامه کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
- پورخالقی چترودی، مهدخت (1371). فرهنگ قصههای پیامبران. مشهد: آستان قدسرضوی.
- تقیپور، مریم (1402). تربیت اعتقادی، عبادی و اخلاقی با ابزار هنری. تهران: آوای چلچله.
- جلائی، حسین (1399). روشهای تربیت عبادی فرزندان در سیره معصومین. تحقیقات جدید در علوم انسانی، 36، 291-304.
- حافظی، علیرضا (1380). بحث میماند برای جلسه بعد. در: مجموعه گزیده مقالات همایش بررسی داستانهای دینی. به کوشش شهرام اقبالزاده. تهران: دفتر ادبیات داستانی.
- حسینی ژرفا، ابوالقاسم (1377). مبانی هنری قصههای قرآن. قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
- حسینی محدثی، ابوالقاسم (1381). مبانی هنری قصههای قرآن. گلستان قرآن، 127، 30ـ35.
- حموی جوینی، ابراهیم (1379). مسند الإمام الرضا. ترجمة عزیزالله عطاردی. تهران: صدر.
- حیدری، ناهید (1400). تبیین تحلیلی تربیت عبادی کودک بر اساس اندیشه ابنسینا. تربیت اسلامی. 36، 93ـ111.
- داووی، حمید (1400). اصول تربیت عبادی با تأکید بر قرآن و رویات. مطالعات فقه تربیتی. 36، 37ـ61.
- رضایی اصفهانی، محمدعلی و نجفی، علی (1395). تربیت عبادی از منظر قرآن کریم. قرآن و علم. 14، 53-86.
- سلیقهدار، سکینه (1399). نقش قصه و تأثیر آن در یادگیری. رشد آموزش و زبان ادبیات فارسی، 1(34)، 13ـ15.
- سلیمانی، محمدرضا و دیگران (1395). تحلیل محتوای مؤلفههای دینی در مجلات کودک و نوجوان. تربیت اسلامی. 11 (23)، 7ـ19.
- سند تحول بنیادین آموزش و پرورش (1390). تهران: دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی.
- شجاعپوریان، ولیالله (1392). تأملی در شاخصههای قصه در قرآن. ادب عربی، 2، 113ـ133.
- شرفی، محمدرضا (1386). پرورش حس مذهبی در کودکان و نوجوانان. در: ansarimoshaver.bloghfa.com
- شکراللهی، مهدی (1390). تربیت عبادی کودکان. اسلام و پژوهشهای تربیتی، 5، 105-132.
- شکراللهی، مهدی (1396). تربیت عبادی کودکان در اسلام. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- عسکری، محمد (1379). بررسی نگرش و راههای جذب دانشآموزان دوره راهنمایی و متوسطه استان همدان نسبت به طرح اقامه نماز. نیایش، 2 (1)، 33ـ49.
- فرضیشوب، منیره (1393). اصول مخاطبشناسی از دیدگاه امام علی در نهج البلاغه. سراج منیر. 5 (16)، ص 67ـ86.
- کریمی، عبدالعظیم (1383). نکتههای روانشناختی در تربیت دینی فرزندان (نماز و خانواده). تهران: ستاد اقامۀ نماز و احیای زکات.
- کاظمی، حمیدرضا (1393). برنامه درسی و تربیت اخلاقی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- گات بریس، مک آیورلوپس دومینیک (1391). دانشنامه زیباییشناسی. ترجمة شیده احمدزاده و مسعود قاسمیان. تهران: فرهنگستان.
- محمدی، ریشهری، محمد (1433). میزان الحکمه. ترجمة حمیدرضا شیخی. قم: دارالحدیث.
- مرویان حسینی، محمود (1384). اهداف تربیتی در قصههای قرآن، پژوهشهای قرآنی. 41، 200ـ221.
- مطهری، مرتضی (1392). فلسفه اخلاق. تهران: صدرا.
- معین، محمد (1378). فرهنگ معین. چ چهاردهم. تهران: امیرکبیر.
- مکارم شیرازى، ناصر و دیگران (1374). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- ملبولی، محمدتقی (1376). تحلیلی نو از قصص قرآن. تهران: امیرکبیر.
- ملکی، حسن و دیگران (1390). تربیت عبادی کودکان. اسلام و پژوهشهای تربیتی. 3 (1)، 105ـ132.
- موسویندوشن، فاطمهسادات (1402). پدیدارشناختی شایستگیهای پایه آموزگاران برای تحقق ساحت تربیت عبادی، اعتقادی و اخلاقی. پژوهش در مسائل تربیت. 58، 245ـ272.
- یاوری، محمدجعفر (1379). بررسی مفهوم اقامه نماز در آیات و روایات. پایاننامه کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه تربیت مدرس.