رسانه های جمعی و نقش آن ها در تحکیم و یا تضعیف ارزش ها
Article data in English (انگلیسی)
رسانه های جمعی
و نقش آن ها در تحکیم و یا تضعیف ارزش ها
شمس اللّه مریجی
مقدّمه
شکی نیست که جامعه عرصه بروز و ظهور توانمندی های خدادادی انسان است. البته از این واقعیت هم نباید گذشت که هر جامعه ای و تحت هر شرایطی توان شکوفاسازی استعدادهای انسانی بشر را ندارد; زیرا جامعه ای می تواند زمینه پیدایش رفتارهای انسانی را فراهم سازد که خود از امنیت و آرامش لازم برخوردار باشد و این امر نیز در گرو حفظ و پاسداشت ارزش های حاکم در آن است.
از این رو، اندیشمندان و دانشوران فراوانی سعی بسیار نموده اند تا عوامل مؤثر بر نادیده گرفتن ارزش ها و بروز انحرافات در جامعه را شناسایی کنند، و علی رغم دیدگاه های متعدد، همگان بر عامل عدم آگاهی و شناخت اتفاق نظر دارند و این امر در متون دینی نیز مورد تأکید قرار گرفته است.
بهترین و کارآمدترین شیوه پیش گیری و یا حل آن را نیز آگاهی بخشی و شناساندن ارزش ها و هنجارهای حاکم بر جامعه دانسته اند. به اعتقاد دانشمندان علوم اجتماعی، یکی ازابزارهای مؤثر و مفید در این زمینه، «رسانه های جمعی» هستند، به گونه ای که آن ها را در ردیف عوامل شخصیت ساز قرار داده اند و بر این باورند که رسانه های جمعی می توانند هنجارهای اجتماعی را تقویت یا تضعیف سازند.1 و به تعبیر ژان کازینو، وسایل ارتباط جمعی می توانند به تسطیح فرهنگی و یکسان شدن الگوها و اندیشه ها کمک شایانی بکنند.2
روشن است که درجه تأثیر رسانه ها و نیز استقبال همگانی از آن ها شدت و ضعف داشته، تابع متغیّر رشد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه می باشد; چون پیشرفت دانش و فنّاوری سهم اصلی را در نحوه استفاده افراد یک جامعه از رسانه های همگانی دارد.3 به هر روی، اصل تأثیر عمیق رسانه های جمعی قابل انکار نیست و این به خاطر وقت زیادی است که افراد صرف خواندن کتاب، مجلّه، روزنامه، تماشای برنامه های تلویزیون، گوش دادن به رادیو و رفتن به سینما می کنند، به گونه ای که جامعه شناسان هنگام بررسی آثار و پیامد تماشای تلویزیون در کشورهای صنعتی، متوجه شدند که این رسانه جمعی برای کودکان و نوجوانان 3 تا 16 سال چنان جاذبه ای دارد که میانگین وقتی را که آن ها صرف تماشای تلویزیون می کنند، بیش از وقتی است که در کلاس درس می گذرانند.4
در میان اقشار جامعه، قشر کودک و نوجوان تحت تأثیر شدید رسانه ها، به ویژه تلویزیون، هستند و این امر از دو جهت قابل توجه است: نخست اینکه در زمانی وسایل ارتباط جمعی با انسان های بزرگ و بالغ برخورد می کنند که آنان دارای ذهنی پرداخته و ساخته شده هستند. از این رو، پیام ها کمتر می توانند در آن ها رسوخ کنند; زیرا شخص از سازوکارهای دفاعی خاص خود برخوردار است. اما این امر در مورد کودکان مصداق ندارد; ذهن کودک، ساده و فاقد شبکه به هم پیوسته متشکل از اندیشه ها و باورهاست. هنوز ذهن کودک رموز تحلیل عقاید، سنجش و سپس پذیرش یا طرد منطقی آنان را بازنیافته است. بدین روی، کودکان بدون هیچ پناه یا حفاظی در برابر وسایل ارتباط جمعی قرار می گیرند و سخت تأثیر می پذیرند.5
دوم اینکه بنابر تأکید انسان شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی، شخصیت افراد غالباً در سنین 3 تا 12 سالگی شکل گرفته، سپس در محیط اجتماعی بروز و ظهور می کند.6
با توجه به نکات یاد شده و این واقعیت که رسانه های جمعی در جهت تغییر و تضعیف ارزش ها و شکل گیری باورهای منفی نیز کارایی مؤثری دارد، در این نوشتار ابتدا توانمندی این رسانه ها و سپس عملکرد آن ها را در جهت نادیده گرفتن ارزش ها مورد بررسی قرار می دهیم.
رسانه چیست؟
پیش از تعریف «رسانه» و بیان ویژگی های آن، باید توجه داشت که ارتباط نه تنها یکی از عناصر مهم و اساسی زندگی گروهی انسان است، بلکه سنگ بنای جامعه و هسته اصلی تشکیل ساختمان اجتماعی است; چه اینکه بدون ارتباط، هرگز فرهنگ پدیدار نمی گشت و بدون فرهنگ، جامعه لباس وجود بر تن نمی کرد. از این رو، در نظام های اجتماعی کوچک و بزرگ همانند خانواده، اجتماعات روستایی، شهری، کشوری و بین المللی، ارتباط در انتقال دانش ها و مهارت ها و نگرش و باورها و ارزش ها، نقش برجسته داشته است و می تواند به شکل گیری و تغییر شناخت ها، عقاید، ارزش ها و رفتار انسان منجر گردد. به همین دلیل، ارتباط به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تغییرات اجتماعی و سیاسی مطرح است.7 روشن است که ارتباط خود به خود صورت نمی گیرد، بلکه نیاز به ابزار است. رسانه را ابزار ارتباط دانسته اند و در تعریف آن چنین گفته اند: «رسانه وسیله ای است که فرستنده به کمک آن معنا و مفهوم موردنظر خود (پیام) را به گیرنده منتقل می کند. به عبارت دیگر، رسانه، وسیله حامل پیام از فرستنده به گیرنده است. کتاب، روزنامه، مجلّه، عکس، فیلم، نوار صوتی و تصویری، رادیو، تلویزیون، ماهواره و... نمونه هایی از رسانه هستند.»8
البته ارتباط گاهی کلامی است که در آن پیام ها در قالب رمزهای کلامی به صورت شفاهی و یا به شکل نوشتاری منتقل می گردد و گاه ارتباط غیرکلامی است که در قالب رمزهای غیرکلامی مثل طرّاحی، نقاشی و موسیقی منتقل می گردد.
ارتباط به لحاظ تعداد افراد درگیر نیز انواعی دارد که در این نوشتار، نوع ارتباط جمعی آن مورد نظر است. «ارتباط جمعی» نوعی ارتباط است که در آن افراد زیادی ناآشنا، غیرمشخص و نامتجانس، که به آسانی قابل شمارش نیستند، مشارکت دارند. سخنرانی در مجامع عمومی و یا ارسال پیام از طریق برنامه های رادیویی، تلویزیونی و نشریات از این جمله است.9
رسانه های جمعی علاوه بر ویژگی های مشترک، هر یک دارای مزیّت ها و محدودیت های خاص خود هستند. اما درباره ویژگی های مشترک وسایل ارتباط جمعی، سادنی مید می گوید: ویژگی های ذیل وسایل ارتباط جمعی را به ابزاری منحصر به فرد تبدیل کرده اند:
1. تعداد گیرندگان وسایل ارتباط جمعی نسبتاً زیاد است.
2. ترکیب گیرندگان بسیار متنوّع است.
3. با ارسال پیام از طریق وسایل ارتباط جمعی، نوعی تکثّر پیام به وجود می آید.
4. توزیع پیام سریع است.
5. هزینه برای مصرف کننده کم است.10
در میان وسایل ارتباط جمعی، روزنامه، رادیو و تلویزیون بیش از هر رسانه دیگری وقت افراد جامعه را به خود اختصاص می دهند و این به خاطر ویژگی هایی است که آن ها دارا هستند. در این جا، به برخی از ویژگی های آن ها اشاره می کنیم:
الف. روزنامه: رسانه ای است که هر روز چاپ شده، در اختیار مخاطبان قرار می گیرد و دارای ویژگی های ذیل است:
1. به خاطر چاپ روزانه، تازگی خود را همیشه حفظ می کند.
2. از لحاظ شمارگان، در تعداد زیادی منتشر می شود، بر خلاف کتاب و مجلّه که تعدادشان محدود است.
3. مخاطبان خود را روزانه از اخبار و وقایع داخلی و خارجی باخبر می کند.
4. علاوه بر مطالب علمی و فکری، به داستان و سرگرمی هم می پردازد.
5. ارزان تر از سایر مطبوعات است. از این نظر، تعداد بیشتری قدرت خرید آن را دارند.11
ب. رادیو: به عنوان رسانه ای صوتی، که پیام را به صورت امواج به مخاطبان می رساند، دارای ویژگی های ذیل است:
1. ارزانی و در دسترس بودن همگان;
2. حجم کم، سبکی، قابلیت حمل و نقل، نداشتن محدودیت مکانی;
3. طرز کار ساده و کاربرد آسان;
4. امکان استفاده انفرادی;
5. امکان کار کردن با برق و باتری;
6. قابل استفاده در موقعیت های گوناگون، در حال کار، رانندگی، آشپزی و مانند آن.12
ج. تلویزیون: اگرچه تلویزیون بسیاری از ویژگی های یادشده روزنامه و رادیو را ندارد، اما از جهات دیگر، دارای خصوصیاتی منحصر به فرد است که آن را از سایر رسانه های جمعی، حتی روزنامه و رادیو، متمایز می سازد.
اول، بیشترین مخاطب این رسانه، قشر کودک و نوجوان هستند و با توجه به وقت زیادی که کودکان و نوجوانان 3ـ16 سال صرف دیدن برنامه های تلویزیونی می کنند، برنامه سازان آن را قادر می سازد با بهره گیری از برنامه های ارزشی و یا هر باور و ایده ای که خود تشخیص می دهند، رفتار فردی و اجتماعی آینده این مخاطبان را سمت و سو دهند; چه اینکه قشر مذکور در آینده ای نه چندان دور، در نقش های گوناگون اجتماعی ظهور کرده، همچون سرباز جبهه فرهنگی، هر چه را آموختند به منصه ظهور می رسانند.
دوم، رسانه مزبور توان بالایی در جهت پر کردن اوقات فراغت جوانان و حتی غیرجوانان دارد; چه اینکه می تواند با نشان دادن صحنه های تفریحی، ساعت ها افراد را به خود مشغول کند.
سوم، تلویزیون در کشور ایران بیش از رادیو و روزنامه مخاطب دارد; چون با پیروزی انقلاب اسلامی و برق رسانی به نقاط دورافتاده و شبانه روزی کردن برنامه های تلویزیونی و با توجه به ویژگی هایی که تصویر دارد، غالب افراد جامعه، حتی روستاییان رغبتشان برای تماشای تلویزیون بیش از رادیوست و این امر قابل مشاهده و ملموس می باشد. علاوه بر این، به خاطر رایگان بودن تماشای برنامه های تلویزیون (بر خلاف جوامع صنعتی که برای تماشای تلویزیون، باید حق اشتراک پرداخت کنند) و تنوّع شبکه ها (که فرد به دلخواه اجازه استفاده از هر کدام را دارد) این رسانه از روزنامه و خواندن آن ارزان تر است و با وجود سیستم «تله تکس»، حتی خبرهای نوشتاری را هم از طریق تلویزیون می خوانند.
چهارم، قدرت فوق العاده تصویر ـ به گونه ای که هر تصویری را برابر با هزار واژه دانسته اند ـ از دیگر ویژگی هایی است که رسانه هایی همچون روزنامه و رادیو ندارند. تلویزیون می تواند با بهره گیری از تصویر، بسیاری از ناگفتنی ها را به تصویر بکشد; بسیاری از ارزش هایی که به قلم و بیان نمی آیند، در تصویر متجلّی می گردند.
این ویژگی ها تلویزیون را رسانه ای پرقدرت ساخته است. امام خمینی(قدس سره) در این باره می فرماید: «دستگاه تلویزیون اگر آموزنده باشد، برای همه ملت آموزندگی دارد و اگر ـ خدای ناخواسته ـ انحراف داشته باشد، همه ملت را به انحراف می کشد.»13
د. سینما: سینما رسانه ای تصویری است که پیام خود را در قالب تصویر به همراه صدا در اختیار مخاطبان خود قرار می دهد، هرچند از لحاظ قدرت تأثیر شباهت زیادی با تلویزیون دارد، اما به سبب محدودیت هایی همچون مکان و نیز گرانی آن برای مخاطب، بسیار محدودتر از روزنامه، رادیو و تلویزیون است. اما به لحاظ تأثیر، بسیار اثرگذار است.
کارکردهای رسانه های جمعی
رسانه های گروهی دارای کارکردهای گوناگونی می باشند که از جمله مهم ترین آن عبارتند از:
1. کارکرد فرهنگی
اگر فرهنگ را مجموعه ای منسجم از آراء، عقاید، ارزش ها، هنر، آداب و رسوم که توسط غالب افراد جامعه پذیرفته شده است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود بدانیم که ارائه مباحث نظری درباره هریک از موارد یادشده را می توان کارکرد فرهنگی رسانه ها به حساب آورد; امروزه بسیاری از افراد بخش عمده معلومات خود را مرهون برنامه های رادیویی و تلویزیونی و یا بهره گیری از رسانه های نوشتاری هستند و این امر در مورد قشر کودک و نوجوان به آسانی قابل مشاهده است; زیرا آنان بیش از دیگر اقشار وقت صرف دیدن تلویزیون می کنند.
2. کارکرد سیاسی
در عصر حاضر، رسانه ها با بهره گیری از قدرت تأثیر فوق العاده خود، به راحتی می توانند جریانات و گرایش های سیاسی را برای مخاطبان خود راهبری یا تبیین کنند.14 عینی ترین کارکرد رسانه ها در دنیای امروز در همین بخش ظاهر شده و به تعبیر تافلر بشر امروز کاملا از رسانه ها منفعل است، بخصوص در بعد دموکراسی و امور سیاسی آینه تمام نمای رسانه هاست.15 چه کسی است که نداند ابر رسانه ها کاملا در اختیار گرایش های سیاسی صهیونیسم بین المللی بوده و اجراکننده برنامه های سیاسی مورد علاقه آن ها هستند؟
با یک نگاه گذرا به تاریخ سیاسی معاصر، به خوبی می توان دید که بسیاری از منازعات و کشمکش های سیاسی با یاری و یا هدایت و پرچم داری رسانه ها تبدیل به جریانات قومی ـ سیاسی شده و یا تعدیل و حتی خاموش گردیده اند.16
3. کارکرد اطلاعاتی
امروزه قسمت عمده ای از انتظارات مخاطبان رسانه ها، دریافت اخبار و اطلاعات روزمرّه است. از این نظر، رسانه های جمعی را دارای حضور بسیار جدّی و مؤکّد در متن زندگی خود می دانند.
افراد جامعه غالباً اطلاعات لازم را از طریق رسانه های نوشتاری و تصویری و یا صوتی به دست می آورند. برای مثال، اگر هرد فرد بنا به گرایش هایی که آن ها دارند هرچند نخواهد از برنامه های تلویزیونی بهره بگیرد، دست کم اخبار آن را مورد توجه قرار می دهد.
4. کارکرد تفریحی
شنیدن و دیدن فیلم ها، نمایش نامه ها، مسابقات و سرگرمی ها، سرودها و اشعار مفرّح که از طریق رسانه های صوتی و تصویری پخش می شوند، در کنار مطالعه و ملاحظه قصه ها، که در مطبوعات چاپ و منتشر می گردند، قسمت زیادی از اوقات فراغت افراد را به خود اختصاص داده اند، به گونه ای که امروزه بسیاری از افراد برای پر کردن اوقات فراغت خود به رسانه پناه می برند و از طریق مشاهده برنامه های تفریحی، خود را سرگرم می کنند. برای مثال، در کشور خود ما ایران، بسیاری از افراد به جای مبتلا شدن به برخی راه های انحرافی و سرکردن با گروه های کجرو، ترجیح می دهند در منزل و با بهره گیری از برنامه های ورزشی و تفریحی، اوقات فراغت خود را پر کنند. استقبال از شبکه های «تهران» و «سوم» خود گواهی دهنده این واقعیت است; زیرا شبکه های مذکور عمدتاً برنامه های تفریحی و سرگرمی ارائه می دهند.
رسالت رسانه های جمعی
رسانه ها با توجه به توانمندی هایی که دارند، یکی از عوامل بسیار مهم دگرگونی ارزش ها، باورها و معیارهای ملّی می باشند، چه اینکه قادرند با برنامه ریزی های دقیق و کنترل شده، اندیشه های مردم یک جامعه را شکل دهند و رفتار آنان را به صورت دلخواه سمت وسو دهند. و این امر در دنیای امروز، که گروه های اولیه جای خود را به گروه های ثانویه داده اند و روابط عاطفی و چهره به چهره رنگ باخته اند، بسیار ملموس بوده و مردم بیش از پیش تحت تأثیر رسانه های جمعی قرار دارند و این موجب سنگین شدن مسئولیت رسانه ها و صاحبان و گردانندگان آن می شود. ویلبور شرام، آنان را به مثابه «دروازه بانان جامعه» دانسته است و در این باره می گوید: دروازه بانان، که در سراسر شبکه های خبری جای می گیرند، شامل خبرنگارانند که باید تصمیم بگیرند در جریان یک دادگاه یا یک حادثه خاص یا تظاهرات سیاسی، کدام قسمت را متبلور سازند. کدام خبر را رها ساخته، کدامین خبر را در مجرای وسیله ارتباطی جای دهند. همچنین دروازه بانان مؤلّفان را نیز شامل می شوند; زیرا آنان باید تصمیم گیرند از کدام موضوع یا فرد سخن بگویند یا کدامین دیدگاه از زندگی را مطرح نسازند. تولیدکنندگان فیلم نیز باید تصمیم بگیرند از کدام صحنه، فیلم بگیرند. کتاب فروشان نیز باید تصمیم بگیرند کدام کتاب را برای فروش عرضه کنند، معلّمان باید تصمیم بگیرند کدام کتاب و یا مرجع را درسی تلقّی نمایند. تلخیص کنندگان وقایع نیز باید تصمیم بگیرند کدامین حادثه یا خبر را در خلاصه خود جای دهند.17
سخن مزبور بدین معناست که صاحبان رسانه هر چه را خود خواستند نمی توانند عمل کنند، بلکه باید مسیری را پیش گیرند که به سلامت و صلاح جامعه و افراد آن منتهی می گردد. از این رو، لسول، یکی از صاحب نظران وسایل ارتباط جمعی، معتقد است که این وسایل باید به حراست از محیط و همبستگی بین اجزای جامعه و انتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر کمک کنند.18
امام خمینی(قدس سره) درباره رسالت رسانه ها می فرماید: «این دستگاه ها ]رسانه ها [دستگاه های تربیتی است. باید تمام اقشار ملت با این دستگاه ها تربیت بشوند، یک دانشگاه عمومی است، دانشگاه ها، دانشگاه های موضعی است; این دانشگاه عمومی است; یعنی دانشگاهی است که در تمام سطح کشور گسترده است و وظیفه دارد که با مردم حکم معلم و شاگرد داشته باشد.»19
در ماده 2 «قانون مطبوعات» مصوّب 1364 آمده است: «روشن ساختن افکار عمومی و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم در یک یا چند زمینه، در موارد خبری، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، دینی، هنری و امثال آن از رسالت مطبوعات است.»
مطبوعات و ارزش ها
روشن است که مطبوعات به خاطر ویژگی های یادشده شان، توان فوق العاده ای در حفظ و ثبات و یا تضعیف و تغییر ارزش های حاکم بر جامعه دارند و به همین دلیل، افراد و گروه های فکری و سیاسی برای ترویج و تثبیت افکار، ایده ها و ارزش های شخصی و گروهی خود، به سراغ یکی از رسانه های نوشتاری می روند تا بتوانند از طریق این ابزار بی بدیل به مقصود خود نایل آیند; چه اینکه به خوبی می دانند که هر چه به کتابت درآید و با شمارگان بالا در اختیار مخاطبان قرار گیرد تا حد زیادی مسیر ماندگاری خود را هموار کرده است.
مناسب است گذری کوتاه به برخی از این مطبوعات داشته باشیم، تا ببینیم این رسانه که طبق قانون، باید مروّج ارزش های دینی و اسلامی باشد و در جهت تقویت و تحکیم ارزش های الهی گام بردارد چنین بوده است، و یا واقعیت عینی، امر تلخ دیگری را نشان می دهد. البته ناگفته نماند که هستند مطبوعاتی که کم وبیش در جهت رسالت خود گام برداشته و دست کم عامل تضعیف ارزش ها نیستند، ولی در اینجا تنها آن دسته از مطبوعات ذکر می شوند که عامل انحراف از ارزش ها هستند.
مطبوعات وابسته و انحرافات ارزشی
دانشمندان علوم اجتماعی، انحرافات را به چند دسته تقسیم نموده اند که یکی از آن ها «انحراف ارزشی» است. منظور از این انحراف، آن دسته از انحرافاتی است که در محدوده ارزش ها صورت می گیرند و نوک پیکان حمله شان به باورها، آراء اعتقادی و فکری معطوف می گردد. پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، جامعه ایران شاهد احیای ارزش های دینی و الهی بوده و رفتارهای انسانی جامعه نوبنیاد ایران را معطّر کرده و این خوشایند زیاده خواهان و منحرفان نبوده، و پس از خاموش شدن شعله جنگ، با قلم های زهرآلود، که با خامه غرب و غرب زدگی سیراب گردیده، به جنگ ارزش های الهی رفته و به تحقیر و تضعیف آن ها پرداخته و درصددند جامعه رابه پیدایش رفتارهای تبه کارانه آلوده نمایند. به یقین این مطبوعات وابسته در به وجود آوردن وضعیت یادشده (نادیده گرفتن ارزش ها) مؤثر بوده اند. در اینجا به مواردی به عنوان نمونه اشاره می شود:
ماهنامه کیان، بهمن 1377: «بی اعتنایی نسبت به همه ارزش ها چاره رفع تعارضات یک جامعه تکثّرگرایی فرهنگی است; همچنان که امروزه در خارج از کشور روابط بیرون از محدوده زناشویی و همجنس بازی امری روا شمرده می شود و کسی متعرّض آن نمی گردد.»
ماهنامه زنان، شماره 59 (دی ماه 1378)، ص 33 به بعد: «ارزش های دینی دائماً در تغییرند. اگر روزی فاطمه(علیها السلام)می گفت: بهترین زنان کسی است که نامحرم او را نبیند، امروز کسی نمی تواند این را بپذیرد. اگر روزی سعادت دختر این بود که در خانه پدر عادت ماهانه نبیند، ولی امروز این امر خلاف سعادت است. این ها همه داد می زند که این کلمات مقطعی و مخصوص جامعه ای خاص بوده است.»
این در حالی است که به اعتقاد حقّه ما، ارزش های دینی با توجه به منشأ آن ها، که همانا وحی الهی و برخاسته از مصالح و مفاسد واقعی است، نه تنها مقطعی نیستند، بلکه متضمّن سعادت بشر در هر زمان و مکانی هستند و بدان دلیل که از اراده لایزال الهی نشأت گرفته اند و او نیز عالم و قادر و حکیم است، این ارزش ها ثابت و مطلق هستند و منحصر به زمان و مکان خاصی نیستند.
اما رسانه ای که طبق وظایف قانونی اش باید مروّج ارزش های دینی باشد، می نویسد: «ارزش مطلق نداریم، زیرا ارزش ها زاییده پویایی جوامع بشری بوده اند و آنچه زاییده ایدئولوژی های ناکجا آبادی باشد، دروغین و حاصل آرمان های بیمار است.»20 و در جای دیگر می نویسد: «حقیقت ثابت نداریم، حتی در دست انبیاء و معصومین هم حقیقت ثابتی نبوده که بتوانند آن را برای همه ازمنه و امکنه دیکته کنند.»21
دیگری نیز می نویسد: «ارزش ها ملاک و سخن گوی مشخصی ندارند و آنچه به عنوان ارزش عام به جامعه قالب شده است، همانا تصویر ذهنی و ناکجاآبادی گروه یا فردی خاص است. هرکس خودش باید ارزش هایش را درک کرده و زندگی را بر اساس آن پایه ریزی کند.»22
بر خی از این قلم به دستان، که به گمان خود، کارشناس مباحث دینی و ارزش ها (!) هستند، در بیان مقصود، دست به تحریف زده و با استفاده از ادبیّات دینی، به مقابله با ارزش های الهی برخاسته، آن ها را امری حیاتی و اوّلی برای زندگی انسانی به شمار نمی آورند و این گونه می نویسند: «امام صادق(علیه السلام)امنیت و رفاه و عدالت را نیازهای اولیه انسان و از مقوّمات یک جامعه موفق دانسته و دین داری و پای بندی به ارزش ها را نیاز ثانویه او می داند و آن را نیاز عامّه مردم برنمی شمارد.»23
جالب است بدانیم که نویسندگان غربی خود اعتراف دارند که با کم رنگ شدن دین و تربیت دینی، که بر پایه ارزش های دینی استوارند، چگونه امنیت آنان به خطر افتاده و آمار جرم و جنایت و تجاوز رو به افزایش اند.24
یکی از این رسانه ها نیز پا را فراتر گذاشته و با چاپ نوشته ای، پرورش تجربه معنوی را مبتنی بر اعتقاد به خدای ماورایی ندانسته، بلکه موسیقی و ورزش و مانند آن را در این راه کارگشا دانسته، می نویسد: «برای پرورش یک تجربه معنوی، نیاز به اعتقاد به یک خدای ماورای طبیعی نداریم، خلقت ما چنان است که با فقدان یک تجربه معنوی، منبع دیگری را جایگزین می کند. موسیقی، ورزش و حتی بازی های کامپیوتری می توانند تبدیل به مذهب ملّی همه گروه ها شوند.»25
کار به اینجا ختم نمی گردد، برخی هم که متأسفانه بر کرسی وعظ می نشینند، کتاب و سنّت را مربوط به گذشته دانسته و تاریخ مصرفشان را به دوران نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله) منحصر دانسته و از این طریق، راه ارزش های الهی را مسدود کرده، درصدد جایگزین کردن ارزش های بشری هستند و می گویند: «آنچه پیامبر از طریق کتاب و سنّت پیاده نموده و احکامی که بیان کرد، اقدامات ممکنه و مقرّر آن زمان بود، ما هم مطابق زمان خود، باید اقدام کنیم.»26
بر پایه چنین سخنانی نویسنده دیگری می نویسد: «احکام اسلام آمیخته به اسطوره اند و اگر از آن ها اسطوره زدایی شود، به راحتی و به مروز زمان، قابل تغییرند.»27 وی از این فراتر رفته، می نویسد: «مفاهیم دینی مانند ذمّ دنیا، رضا به قضای الهی و توکّل و زهد و... مناسب دوران تأسیس یک نهضت و انقلاب می باشد; چون لازمه انقلاب بریدن از دنیا و از خودگذشتگی است، اما برای دوران ثبات کارایی ندارد.»28
معنای سخن مزبور در حقیقت این است که ارزش های الهی واقعیتی نفس الامری ندارند، بلکه ابزاری اند که گروهی برای پیشبرد اهداف خود از آن استفاده می کنند. یکی از نویسندگان نیز شبیه سخن مزبور، ادعا می کند: «یکی از معضلات ما شیعیان نداشتن منابع موثّق روایی است. لذا، هر کسی در هر موقعیتی، با ذکر روایات و احادیثی که به معصومین نسبت داده می شود، جوانان پاک دل و شیفته مذهب را فریب داده و مرکز اقتدار مافیایی خود را حفظ می کند.»29
چنان که ملاحظه می شود، مطبوعات با چاپ و انتشار صدها مقاله و مصاحبه، ابتدا اصل دین و ارزش ها را مورد هجمه خود قرار داده اند و پس از خدشه دار کردن آن ها، به برخی از نمادها و مصادیق ارزش ها حمله کرده، نسبت به آن ها شبهه افکنی و یا آن ها را تخطئه می کنند تا مرحله اقدام عملی ـ یعنی رفتار غیرارزشی ـ را هموار سازند. به برخی از این نمونه ها توجه کنید: امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از مصادیق ارزش های الهی، که فرزند زهرا(علیها السلام) خود و یاران خود را برای احیای آن، که در حقیقت احیای دین جدّش بود، فدا کرد، این گونه مورد هجمه قرار می گیرد: «امر به معروف، دستور دادن نیست، داوری است; داوری بیان معروف و منکر و دعوت به داوری و پاسخ به پرسش اساسی "چه باید بکنیم" است. بنابراین، جریان اطلاعات و بیان باید کاملا آزاد باشد. مردم با داوری خود، امر به معروف و نهی از منکر می کنند.»30
توجه داریم که امر به معروف و نهی از منکر خود ضابطه ای دارد که معارف و احکام آن را، دین و مفسّران آن یعنی ائمّه معصوم(علیهم السلام) با روایات فراوان بیان نموده و مراجع در رساله های عملی خود، آن ها را متعرّض شده اند. اما گوینده سخن مزبور آن را از ارزش دینی به ارزش خود ساخته بشری تنزّل داده است. در نوشته ای دیگر، این فریضه را به معنای دیگر تحریف کرده، می گوید: «از دیدگاه بنده، امر به معروف، که در اسلام واجب است، به معنای پاییدن قدرت است، نظارت بر قدرت حاکمه است، نه نظارت مردم بر مردم و بر این خانم یا آن آقا که ـ مثلا ـ حجابت را درست کن.»31
در نوشته های دیگر، «حجاب» را، که یک ارزش دینی است و صیانت زن و جامعه را به همراه دارد، مورد حمله قرار داده، می نویسند: «احکام اسلام آمیخته به اسطوره اند و اگر از آن ها اسطوره زدایی شود، به راحتی به مرور زمان، قابل تغییرند; مثلا، حجاب جنبه اسطوره ای دارد، نه اینکه برای حفظ عفّت باشد. بله، عفّت را باید حفظ کرد، ولی حفظ آن در هر زمانی به یک روش است و آن روشی است که عرف زمان آن را بپسندد.»32
برخی نیز پارا فراتر گذاشته و «حیای زن» را نشانه عقب ماندگی دانسته، می نویسند: «مظاهر دینی، چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است.»33 و به تدریج، پا را فراتر گذاشته، ارزش های ناب شیعی ـ یعنی شهادت و کشته شدن در راه حفظ ارزش های الهی و دین ـ را تخطئه کرده، می نویسند: «فرهنگ شهادت، خشونت آفرین است. اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می شود.»34 آن ها به این حد هم اکتفا نکرده و «عاشورا» نیز از این جملات بی بهره نمانده است، به گونه ای که آن را با در آتش افتادن سیاوش و تراژدی های آنتیگونه همسنگ دانسته اند; می نویسند: «عاشورا نماد زنده در آتش افتادن سیاوش است. داستان عاشورا در ایران، داستان دمیدن روح اسطوره سنّت شده سیاوش در تن اسطوره زنده و پویای حسین(علیه السلام) است.»35
در نوشته ای دیگر آمده است: «تراژدی حسین بن علی مشابه تراژدی های آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتوراست.»36
هیأت های مذهبی را، که با بهره گیری از ارزش های دینی، تشکیل شده و به ترویج و تحکیم آن ها می پردازند، مورد هجوم قرار داده و آن ها را منشأ خشونت دانسته، بانیان آن ها را بسیجی ها می دانند تا با یک تیر دو هدف را نشانه بگیرند.
در روزنامه عصر آزادگان آمده است: «هیأت های مذهبی منشأ خشونت اند. بسیجی ها اعضای تشکیل دهنده این هسته ها می باشند.»37
در ادامه این فرایند، جوانان را از شرکت در مساجد متزلزل کرده و با بیان اینکه مسجد رفتن و کتب مذهبی خواندن عقب ماندگی به همراه دارد، سعی دارند جوان را از حضور در میعادگاه عبادت و سجده گاه عبودیت محروم سازند. از این رو، این گونه می نویسند: «آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می آورند یا کتب دینی را مطالعه می کنند، از نظر ساختار فکری و روانی، ضعیف هستند; یعنی ضعفای نسل جوان از نظر فکری و روانی و کم اطلاع ترین آن ها هستند.»38
در ادامه این روند، مسئله را شفّاف تر کرده و آنچه را در پشت پرده شبهات دین شناختی و ارزش های دینی پنهان کرده بودند، آشکار کرده اند: «رواج فساد و فحشا تأثیری در قدرت دفاع و جنگاوری ندارد. مگر عراقی ها هشت سال با ما و ده سال با آمریکا نجنگیدند؟ مگر پسر جرج بوش در جنگ کشته نشد، با اینکه کاباره ها و شراب فروشی ها برای همه آنان آماده بود.»39 در نوشته ای دیگر آمده است: «گناه تا به مرحله جرم نرسد آزاد است، گرچه قابل تقبیح اخلاقی است.»40 از این بالاتر می گویند: «به خدا! عاشق شدن گناهی ندارد. اگر عشق نباشد هیچ چیز زیبا نیست. بگذارید دختران در مدارس، آماده زندگی، عشق و ازدواج شوند. از تحمیل ها دست بردارید. یک مشت دختر افسرده و پسر عقده ای تحویل ندهید این نسل را خراب نکنید. رابطه دختر و پسر را نابود نکنید.»41
جالب اینکه عدم وجود ارتباط دختر و پسر به صورت غیرشرعی را باعث به وجود آمدن اثرات نامطلوب در جامعه قلمداد کرده، نوشته اند: «دختر و پسر به دوستانی از جنس مخالف احتیاج دارند و جدا کردن آنان از یکدیگر اثرات نامطلوبی بر فرد و جامعه دارد و امکان پیشرفت را کم می کند.»42
اساساً هر پدیده اجتماعی، خواه مثبت و مفید و یا منفی و مضر، برای بروز و ظهور خود در جامعه، نیاز به بستری مناسب و کافی دارد. شکی نیست که رسانه ها، به ویژه رسانه های نوشتاری، در این زمینه نقش منحصر به فردی دارند; زیرا این رسانه ها می توانند با قدرت قلم و تصویر خود، زمینه پیدایش آن پدیده را فراهم کنند و به روش های گوناگون و در قالب های ادبی و هنری درباره آن پدیده ها سخن بگویند. با نگاهی اجمالی به نوشته های اخیر، به خوبی می توان مشاهده کرد که چگونه پدیده ای به نام «دوستی دختر و پسر نامحرم» و ارتباط غیرشرعی دو جنس مخالف را مهیّا کرده و در پیدایش آن در جامعه اسلامی نقش داشته اند.
در نظام ارزشی اسلام، دوستی دختر و پسر نامحرم صورت شرعی ندارد و در افکار عمومی جامعه اسلامی نیز این ارتباط، که به معنای نادیده گرفتن ارزش های دینی است، قباحت دارد و افرادی که به این عمل غیرارزشی مبادرت میورزند، مورد مذمّت توده دیندار هستند. اما واقعیت تلخی که نمی توان آن را انکار کرد، این است که این رابطه نامشروع دست کم در برخی از شهرهای بزرگ، به تدریج قباحت خود را از دست داده و به نوعی، به صورت هنجار درآمده و مقابله با آن نادیده گرفتن حق شهروندی به حساب می آید. چه زیبا فرمود رسول گرامی(صلی الله علیه وآله): «کیف بکم اذا رأیتم المنکرَ معروفاً؟»;43 چه می شود شما را آن گاه که ناپسند را پسندیده می شمارید و بد را خوب می بینید؟
کار به اینجا ختم نمی شود، بلکه زمینه به گونه ای می شود که اگر دختر دبیرستانی دوست پسر نداشته باشد مورد تمسخر قرار می گیرد! پدری که خود معلم بود، می گفت: با دخترم که سال آخر دبیرستان را می گذراند، رابطه دوستانه ای دارم. روزی به صورت اتفاقی، در میان کتابش نامه ای عاشقانه دیدم که پسری خطاب به دخترم نوشته بود. وقتی موضوع را با او در میان گذاشتم، گفت: پدر خدا می داند که این نامه را خودم به خودم نوشته ام تا از سرزنش همکلاسی ها آسوده باشم! بس که گفتند: عُرضه نداری!
سینما و ارزش ها
سینما از جمله رسانه هایی است که می تواند در جهت تثبیت و تحکیم ارزش های حاکم بر جامعه و یا تغییر و کم رنگ کردن آن ها، نقش ویژه ای ایفا کند. این رسانه علاوه بر توانمندی های عام رسانه ها، دارای ویژگی های خاصی است که توان ویژه ای به آن داده است. برخورداری از تصاویر متحرّک و گویا و بهره مندی از فضای خاص نمایشی، که در یک زمان می تواند افراد گوناگون را در کنار هم قرار دهد، سینما را قادر ساخته است تا با ارائه برنامه های هدفمند، باور تماشاگران خود را، که اغلب جوان و الگوپذیرند، هدف قرار داده، به سمت و سوی دلخواه هدایت کند. از این رو، قدرت مداران و حاکمان زر اندوز و زیاده خواه با در اختیار گرفتن این رسانه، سعی دارند با ارائه فیلم های غالباً مبتذل، افکار و باورهای والای انسانی را تخدیر کرده و با خیالی آسوده به اهداف و اغراض سیاسی و مادی خود نایل آیند. بنیان شرکت های سینمایی همچون هالیوود به این واقعیت گواهی می دهد.
سینما در ایران نیز بر اساس هدف یادشده شکل گرفت، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این رسانه نیز همچون سایر بخش ها و نهادهای فرهنگی، راه خود را از زیاده خواهان و سیاست مداران جدا کرد و در اختیار توده مردم قرار گرفت و فیلم هایی بر پرده به نمایش درآمدند که غالباً در جهت تثبیت و تحکیم ارزش های دینی و انسانی بوده و این امر موجب آشتی قشر متدیّن و مذهبی و خانواده های عفیف با تالارهای نمایش گردید; زیرا در این هنگام، نه تنها فیلم های غیرارزشی و مبتذل بر پرده ها نمایان نمی گشتند، بلکه نمایش فیلم هایی همچون «توبه نصوح» یادآور ماهیت انسانی افراد بودند; یا فیلم هایی به نمایش درآمدند که گوشه هایی از رزم ایثارگران جبهه توحید را، که در راه حفظ ارزش های الهی و انسانی تلاش می کردند، به تماشا می گذاشتند، و این باعث مزیّن گشتن تالارهای نمایش به حضور خانواده ها می گردید. اما این وضعیت پس از یک دهه، آن گاه که فضای جامعه از عطر دفاع مقدّس خالی شد، دگرگون گردید، به گونه ای که تصاویر پرده های سینما رنگ و بوی دیگر گرفت و فیلم ها به تدریج، سمت و سوی گیشه ای شدن گرفتند و کم کم دغدغه تثبیت و تحکیم ارزش ها نه تنها به سوی تعمیق آن ها پیش نرفت، بلکه جای خود را به سود و منفعت مادی بیشتر داد و به جای توجه به ارزش های الهی و انسانی جامعه و توده مردم، نگاه ها به دایره داوری جشنواره هایی همچون «کَن» فرانسه و امثال آن دوخته شد تا شاید با دریافت تندیسی، نام جهانی به خود بگیرند، غافل از آنکه در این وضعیت، تلاش تهیه کننده و کارگردان و به تبع آن ها، هنرپیشگان و بازیگران، باید در جهت تبلیغ ارزش هایی باشد که آن سوی مرزها می پسندند و این یعنی: نادیده گرفتن ارزش های الهی و انسانی جامعه خودی. «کَن» فرانسه به فیلمی جایزه می دهد که هنرپیشه نقش اول سوار بر اتومبیل «رنو» باشد، تا به وسیله آن، ارزش کمپانی «رنو» را برآورده کند، نه ارزش الهی جامعه ایرانی را، و نه زبردستی کارگردان و هنرپیشه را.
روشن است که اگر دغدغه سینما ارزش ها و اهداف گروه خاصی باشد، توده از آن رو برگردانده، تالارهای نمایش را ترک می کنند و این تعطیلی برخی از تالارها را به همراه خواهد داشت. کمتر شدن تماشاگران ایرانی سینماها در چند سال اخیر، شاهد گویایی است بر واقعیت تلخی که گریبان سینمای ایران را گرفته است، تا جایی که بسیاری از بازیگران سرشناس و متعهد به فرهنگ خودی برای فرار از این وضعیت، رو به جعبه جادویی تلویزیون و مجموعه های تلویزیونی آورده اند که پیش تر از آن ها کراهت داشتند.
بدین سان، تالارهای پرجمعیت کم شده و بخش های خانوادگی تالارها نیز جای خود را به برخی از جوانان کم سن و سال ماجراجو داده و آنان نیز با تماشای فیلم های گیشه ای و هنرپیشه های کلیشه ای، که یک شبه و به برکت چهره مقبول هنرمند شده اند، هر روز با حال و وضع جدید به میدان آمده، به ارزش های والای انسانی دهن کجی می کنند.
سیر تنزّل ارزشی سینما
به دلیل آنکه دین و ارزش های دینی به خاطر ویژگی های یادشده، قوی ترین پیوندهای اجتماعی را در جامعه پدید آورده اند و رکن اصلی در تنظیم روابط افراد در نظام اجتماعی اند، طبعاً تضعیف ارزش ها در جامعه نیز به معنای تضعیف پیوندهای اجتماعی همچون رعایت حقوق همنوعان، ایثار، انسجام، اخلاق، صداقت، انفاق و همیاری دیگران خواهند بود. و این واقعیت را نباید نادیده گرفت که ارزش های دینی و الهی نیز در قالب قواعد و هنجارها و نمادها قابل پیاده شدن در جامعه هستند. از این رو، هنجارها و نمادهای مذهبی هستند که در روابط و پیوندهای اجتماعی تأثیر می گذارند. یکی از مهم ترین نمادهای مذهبی، که در شرایط پس از انقلاب اسلامی بر رفتار مردم تأثیر داشته، «حجاب» و پوشش اسلامی زنان بوده است. این نماد یک معرّف مهم برای میزان اعتقاد هنجاری و میزان نفوذ مذهب در جامعه است.
عملکرد سینمای پس از جنگ یا دهه دوم انقلاب در ارتباط با این نماد ارزشی مردم چندان مثبت نبوده، بلکه با ارائه برخی از فیلم ها ـ که کم هم نبوده اند ـ حرکتی تنزّلی داشته است. برای نمونه، سنجشی را که یکی از محققان برجسته و جامعه شناس درباره چند فیلم انجام داده است، در اینجا مرور می کنیم.44 در جدول ذیل، نشان داده می شوند که هنرپیشه ها تا چه حد با پوشش خود، حجاب را گسترش یا کاهش می دهند. دو فیلم «برزخی ها» و «بایکوت»، که در سال 1360 بر پرده سینماها به نمایش درآمدند، در مقایسه با دو فیلم «عروس» و «هنرپیشه» که پس از اتمام جنگ و خالی شدن فضای جامعه از عطر ایثار و شهادت، به روی پرده ها رفتند، تفاوت معناداری نشان می دهند:
جدول 1: میزان نمادهای مذهبی (حجاب) نمایش داده شده در فیلم «برزخی ها» (سال 1360)
جدول 2: میزان نمادهای مذهبی (حجاب) نمایش داده شده در فیلم «بایکوت» (سال 1360)
جدول 3: میزان نمادهای مذهبی (حجاب) نمایش داده شده در فیلم «عروس» (سال 1370)
جدول 4: میزان نمادهای مذهبی (حجاب) نمایش داده شده در فیلم «هنرپیشه» (سال 1370)
جداول به خوبی نشان می دهند که دو فیلم «برزخی ها» و «بایکوت» که به دوران دفاع مقدّس برمی گردند، تصاویر زنان با پوشش متوسط و بیشتر ارائه شده اند، اما در فیلم «عروس»، که در دهه دوم انقلاب و پس از پایان جنگ به روی پرده های سینما رفته، از جمع 47 تصویر هنرپیشه زن 34 مورد که برابر با 72 درصد است و از مجموع زنان در حدود 35 دقیقه برای تصویرها، به مدت 30 دقیقه (= 83%) با پوشش و حجاب نسبتاً کمتر از متوسط و کمتر از فیلم های سال قبل است. بدین سان، فیلم «عروس» و نیز «هنرپیشه» گام بلندی در تغییر ارزش ها و نادیده گرفتن ارزش های دینی برداشته اند.
در پر فروش ترین فیلم سال 1370، ارزش های مادی، ثروت، نابرابری و سودجویی به عنوان ارزش مثبت و روحیه مصرف گرایی اشاعه داده می شوند و در مقابل، ارزش های مذهبی و انقلابی کاملا تحت الشعاع ارزش های مادی و سودجویی قرار می گیرند. به بخش کوتاهی از گفتوگوی فیلم «عروس» توجه کنید:
پدر عروس به داماد: «باید یک خونه بزرگ و مجهّز در تهران داشته باشی و یک ویلا در شمال، که صبح ها با صدای امواج دریا از خواب بیدار بشین، با یک اتومبیل آمریکایی...
نمی دونم می تونی عاقل باشی؟ برای اینکه چهار سال عمرتو تلف کردی و یک لیسانس هنری گرفتی و دلت به اون خوشه...» جالب اینکه این فیلم در تاریخ 12/1/75 در ساعت 55:16 از تلویزیون نیز پخش شد و گفتوگوی بالا نیز در آن ذکر شد.45
روند یادشده در سال های اخیر، سرعت بیشتری گرفته و کار به جایی رسیده است که برخی از تهیه کنندگان و کارگردانان به خود زحمت نداده و دست به کپی آثار غربی زده و به نام فیلم و سینمای ایرانی در اختیار تماشاگران اندک سینما قرار می دهند. نمونه بارز این آثار، فیلم «عروس خوش قدم» است که چندی بر پرده سینماها به نمایش گذاشته شد; فیلمی که آشکارا از یک اثر معروف قدیمی سینمای آمریکا اقتباس و به تعبیر درست تر، کپی شده است و حتی به لحاظ پرداخت آدم های قصه، فیلمساز کمترین زحمت اینجایی کردن آن ها را به خود نداده و هر نما و فصل فیلم از نظر ساختاری و مضمونی، از کلیشه های رایج دم دستی و بارها کار شده فیلم های قدیم ایران و خارج استفاده شده است.46
یکی از نویسندگان و منتقدان فیلم درباره وضعیت کنونی سینما می گوید: «این آفت، زمانی شروع شد که به بهانه آزادی عقیده و بیان، که در طی سال های گذشته توسط برخی مسئولان بیان شد، سینما را رها کردند تا ـ به اصطلاح ـ هنرمندان و سینماگران به طور مستقل و آزاد فیلم بسازند و فعالیت کنند، اما دریغ که در این میان، عوامل سوء استفاده گر، که در هر جریان فرهنگی به وفور دیده می شود، با ساخت فیلم های سطحی و سخیف و ـ به اصطلاح ـ ارزان و مخاطب پسند، حتی باعث کاهش سطح سلیقه تماشاگر سینما شدند!
سینمای ایران پس از انقلاب، در حالی که می رفت با مدیریتی مشخص مسیر مشخصی را طی کند و در این راه باعث رشد و آگاهی مخاطب شده بود، ناگهان با استدلال های پوچ و بی اساس، اما به ظاهر متمدن و پیشرفته، سینمای ایران را به سقوط کشاند.»47
این حقیقت از دید برخی از بازیگران متعهد و دلسوز، که به فرهنگ خود علاقه مند هستند، نیز مخفی نمانده و اظهار می دارند که متأسفانه بار دیگر عامی گرایی در سینما و تلویزیون رواج پیدا کرده است. اکنون شاهدیم که هر چه طنزها سطحشان پایین تر باشد، میزان جلب بیننده شان بیشتر است.48
باری رسانه ای که می رفت پس از انقلاب، عاملی قوی در جهت تحکیم ارزش ها باشد، بار دیگر عقبگرد کرده و دست کم، در جا زده است.
تلویزیون و ارزش ها
شکی نیست که تلویزیون تأثیرگذارترین رسانه ای است که در عرصه اجتماعی و فرهنگی فعالیت می کند. این رسانه به خاطر برخورداری از ویژگی های خاص و با توجه به وسعتی که در میدان عمل خود دارد، می تواند جنبه های متعددی از زندگی فردی و اجتماعی افراد در جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهد که ارزش ها از جمله آن هستند.
ژان کازینو، دانشمند برجسته علوم ارتباطات، درباره تأثیر این رسانه می نویسد: «تأثیر تلویزیون می تواند دو جنبه از جریان های فکری را در برگیرد: از یک سو، موضع گیری های صرفاً سیاسی; یعنی مثلا، امتیازهایی را که احزاب و گروه ها، چه احزاب حاکم و چه احزاب و گروه های مخالف، طالب آن هستند; و از سوی دیگر، آنچه تمامی نظام اجتماعی، حتی تمدن و تمامی ارزش های آن را در برگیرد، و بدون شک، میان این دو وجه از تحوّل اجتماعی، که تحت تأثیر جریان های فکری ای قرار می گیرد که تلویزیون آن را تقویب یا تضعیف می کند، رابطه وجود دارد.»49
این جعبه جادویی با بهره گیری از دو شاخص و ویژگی «صدا» و «تصویر»، خود را از سایر رسانه های جمعی متمایز ساخته و با دارا بودن میدان عمل وسیع و مخاطبان فراوان، سینما را نیز پشت سر گذاشته و به صورت رسانه ای تکتاز در عرصه اجتماعی و فرهنگی درآمده و از قدرت تأثیرگذاری منحصر به فردی برخوردار گردیده است. تأثیر این رسانه آنگاه بیشتر خواهد شد که استفاده از آن هزینه ای در برنداشته و به صورت رایگان برای مخاطبان خود برنامه سازی کرده و همگان را به تماشای رایگان فرا خواند; چه آنکه در این صورت، تعداد بیشتری از مخاطبان را به خود و برنامه های خود جلب می کند، تا آنجا که در هر خانه ای دستگاهی از این جعبه جادویی وجود دارد.
علاوه بر این، رایگان بودن این رسانه موجب گستردگی میدان عمل آن می گردد; چون عدم پرداخت هزینه در قبال استفاده از آن، دست سیاست گذاران و برنامه سازان این رسانه را باز گذارده، آنان را در چارچوب خاصی قرار نمی دهد، بلکه هرچه را سیاست آنان اقتضا می نماید و اهدافشان را در بردارد، در معرض دید مخاطبان و تماشاگران خود قرار می دهند. آنان اگرچه نیم نگاهی به علاقه مخاطبان در برخی از سرگرمی ها دارند، اما در سیاست های کلان و اهداف، خود را ملتزم به خواست مخاطبان ندانسته و تابع آن نیستند، به خلاف رسانه هایی که در قبال خدمات خود هزینه دریافت می کنند; چون آنان با هزینه هایی که مصرف کنندگانشان پرداخت می کنند اداره می گردند و در صورت عدم اقبال و استفاده مخاطبان، حیات خود را از دست می دهند.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که تلویزیون در صورتی می تواند در جهت انسجام اجتماعی و حفظ ارزش های حاکم بر جامعه تأثیرگذار باشد که در انحصار دولت باشد، وگرنه چنانچه در اختیار گروه ها و احزاب قرار گیرد، کار آن بسیار مشکل خواهد شد. کازینو در این باره می نویسد: «در نظامی که تلویزیون در انحصار دولت است و قدرت سیاسی هم انحصاری است و ایدئولوژی نظام حاکم هم مردمی اند، تلویزیون به راحتی می تواند وحدت جامعه را حفظ کند، اما اگر دولت بخواهد هم به عقاید مختلف احترام بگذارد و هم ارزش های مورد علاقه خود را حفظ کند و در این راه تلویزیون را در انحصار خود نگیرد کار مشکل خواهد بود.»50
بدین روی، نمی توانیم به این بهانه که تلویزیون رسانه ای همگانی و با هزینه دولتی و مربوط به همه آحاد ملت است، همه ارزش های موجود را فراموش کرد و به دفاع و گسترش ارزش های حاکم و غالب جامعه نپرداخت.
نمایش های تلویزیونی و ارزش ها
هرچند تلویزیون رسانه ای است که در بدو اختراع، بیشتر جنبه سرگرمی و تفریح داشته و برای سرگرم کردن خانواده ها و بینندگان در نظر گرفته شده و سایر جنبه ها همچون آموزش و خبررسانی در رتبه بعدی قرار دارند، اما این بدان معنا نبوده است که در بخش سرگرمی هم نمی توانیم نمایش ها و فیلم هایی را در اختیار بیننده قرار دهیم که جنبه معرفتی و آموزشی داشته باشند. مجموعه های نمایشی با رویکرد تاریخی، علمی و فرهنگی گویای این حقیقت هستند که این رسانه می تواند در عین سرگرمی و تفریحی بودن، جنبه آموزندگی نیز داشته باشند. تلویزیون پیش از انقلاب، به عنوان ابزار ابتذال و انحراف مطرح بود و متدیّنان و نیروهای ارزشی از آن دوری جسته بودند. اما پس از پیروی انقلاب اسلامی، این رسانه با ارائه برنامه و نمایش های سالم و ارزشی مورد استقبال همگان قرار گرفت و به عنوان مهم ترین ابزار سرگرمی و آموزشی، جایگاه خاصی در میان خانواده های مذهبی باز کرد. اما این رسانه نیز همانند سینما، البته نه به اندازه آن، پس از اتمام جنگ و دفاع مقدّس روند دیگری در پیش گرفت، حتی به نوعی مسیر انحراف از ارزش ها را به بهانه جذب مخاطب و جلوگیری از روی آوردن آنان به ابزارهایی همچون ویدئو و ماهواره و امثال آن، و با ساخت برخی نمایش ها و فیلم ها خواست ـ به تعبیر رئیس اسبق این رسانه ـ دفع افسد به فاسد کند!51 این در حالی است که آن دسته از افرادی که به ماهواره و امثال آن روی آورده اند غالباً مخاطب و بیننده برنامه های تلویزیونی نبوده اند. با این سیاست، متدیّنان و دین باوران به سوی انحراف از ارزش ها سوق داده می شوند.
با توجه به اینکه زبان تصویر قدرت فوق العاده ای در جهت تحکیم یا تضعیف ارزش ها دارد، در اینجا نمونه ای از این نمایش های تلویزیونی را که پس از جنگ ساخته شده بود، مورد توجه قرار می دهیم:
الف. مجموعه تلویزیونی «سایه همسایه ها»52
در این مجموعه تلویزیونی، روابط اجتماعی در بین اعضای یک محلّه قدیمی تهران نشان داده می شود. هنرپیشه ها از لباس های عادی و ساده استفاده می کنند. و همچنین وسایل منزل که به نمایش درآمده اند بسیار محدود و بیشتر مناسب قشر پایین جامعه اند. نمادهای مذهبی نیز در این فیلم نه به صورت افراطی و زننده و دافعه برانگیز، بلکه به صورت متعادل و طبیعی کاملا رعایت شده اند.
در مجموع این قسمت، که قریب 8 دقیقه زنان هنرپیشه ظاهر می شوند، همگی دارای پوشش کاملا اسلامی و بدون آرایش هستند. در 68 دقیقه ظهور مردان، در 60 درصد از زمان، مردها با محاسن و ریش بوده اند و به مدت 11 دقیقه نمادهایی همچون انگشتر عقیق، تسبیح، جانماز و عبا نشان داده شده اند.53
ب. سریال «مهمان»54
موضوع این مجموعه درباره بازگشتن موقّت پسر بزرگ خانواده از فرانسه است و در ایران نیز فکر و خیالش بیشتر در فرانسه و در پی همسر فرانسوی اش است. اما این مسئله را از اقوامش پنهان نگاه می دارد. از سوی دیگر، اطرافیانش عموماً درباره مسائل پیش پا افتاده، همچون سوغاتی فکر می کنند و در نظر دارند برای او یک همسر ایرانی بیابند. این مسئله در یک ویلای بزرگ دو طبقه و در باغی بسیار وسیع، قریب دو هزار متری روی می دهد. در درون ساختمان ویلا، دیوارها با رنگ های طلایی، گچ بری و با تابلوهای گران قیمت تزیین شده اند و وسایل منزل همگی حاکی از ثروت کلان هستند. در این قسمت از مجموعه که به صورت نمونه گیری انتخاب شده است، ارزش های مادی عبارتند از:
ویلای مجلّل که توصیف آن گذشت; وسایل قیمتی که قریب یک میلیون و پانصد هزار تومان در سال 1370 محاسبه شدند; زیور آلات زنان با ارزشی بالا و دو زن اول هنرپیشه در بیشتر لحظات مجموعه حضور داشته و نقش های اول را به عهده دارند و هر دو بینی شان را عمل جرّاحی کرده و خود را در حدّ بالایی به زیورآلات آراسته اند. در یک صحنه، دختر آقای ستوده، در سه انگشت دست چپ 5 انگشتر طلا دارد.
ج. سریال «باغ گیلاس»55
این مجموعه، که قسمت هشتم آن به صورت نمونه انتخاب شده است، یک موضوع کم و بیش ماجراجویانه (قاچاق، قتل و تعقیب) را دنبال می کند. طی آن برخی افراد در فکر کسب پول و دست یابی به ارزش های مادی و سودجویی از طرق کم و بیش نامشروع (برج سازی در باغات، قاچاق و مانند آن) هستند.
نکته ضدارزشی این قسمت از مجموعه آن است که ماجراهای کم و بیش هیجان برانگیز مثل قتل، قاچاق، تعقیب و فرار با بازی دو زن نسبتاً زیبا و بسیار آرایش کرده و با پوشش عموماً غیرمعمولی، ـ مثلا، پیراهن مردانه شیک بر روی دامن ـ در حد بالایی تحریک کننده اند و این صحنه ها با موسیقی عموماً خارجی و جدید برای جوانان از جذّابیتی برخوردارند که می توان با آن ها ارزش های مستتر را منتقل نمود و با زاویه ای بسیار نامحسوس، مسیر رفتاری آن ها را تغییر داد.56
این سه نمونه به خوبی روند حرکتی نمایش های تلویزیونی را نشان می دهند و این واقعیت تاکنون با سرعت بالایی رو به افزایش بوده است. مجموعه هایی در تلویزیون، به نمایش درمی آیند که در آن ها دوستی دختر و پسر رفتاری بهنجار نشان داده می شود و آن را رفاقت سالم می نامند! حتی در برخی از برنامه ها، گفتوگوها و میزگردهایی با چند دختر و پسر با پوششی نه چندان مناسب ترتیب داده می شوند که این خود تأییدی ضمنی بر نشست های دو جنس مخالف است; آنچنان که شاهد پارتی های مبتذل در سطح جامعه هستیم; و این همه، خود گامی است در جهت انحراف از ارزش ها.
در اینجا، به یک نمونه از این حرکات ضدارزشی اشاره می شود که در نیمه اول سال 1382 از آنتن شبکه پنج سیما به نمایش درآمد، در مجموعه ای به نام «مهر خاموش» که به ظاهر سعی داشت موضوع دفاع مقدّس را با نگاهی دیگر مورد بررسی قرار دهد، ولی در پایان، نه تنها در نمایش واقعیات دوره زیبای بروز ارزش ها توفیقی نداشت، بلکه با ظرافت خاصی که از نگاه تیزبینان مخفی نبود، اصل انقلاب و دفاع مقدّس را زیر سؤال برد.
در این مجموعه با موضوعی خانوادگی، پدر فردی انقلابی و رزمنده بود که دایم در جبهه حضور داشت و از خانواده ای مذهبی و کم درآمد بود، ولی مادر هرچند در دوران دانشجویی فردی انقلابی بود و همین موضوع نکته توافق این دو بود، اما از خانواده ای سلطنت طلب و ثروتمند به شمار می آمد که پس از ازدواج و تولّد دومین فرزند، با تحریک پدر، از موضع اوّلی خود عدول نموده و سودای سفر به فرنگ کرده و ابتدا سعی کرد شوهر را نیز با خود همراه کند تا در آن دیار، به کمال و پیشرفت خود و فرزندان نایل آیند، ولی وقتی شوهر مخالفت کرده بود از او جدا شده و با فرزندش به فرانسه سفر نمود، و پس از بیست سال، به ایران بازگشته بود تا در زمینه تخصص فرزندش سرمایه گذاری کند. ولی فرزند به جستوجو برای پیدا کردن پدر می پردازد و در این میان، ماجراهایی پیش می آیند. در این مجموعه، که انتظار می رفت به ارزش های دینی و انقلابی و دوران دفاع مقدّس بپردازد، شاهد موارد بسیاری از انحراف از ارزش ها بودیم. در اینجا، به یکی از نقدهایی که درباره این سریال انجام شده است اشاره می شود:
بازی و تکیه کلام های هنرپیشه زن، که به عنوان کلفت خانه پدر همسر است، خود جای سخن فراوان دارد. این خدمت کار زن، فردی ساده و با چادر و مذهبی است، ولی علی رغم مذهبی بودن، به دخترش سفارش و حتی دعوا می کند که با مهران گرم بگیرد و رابطه داشته باشد و او را تشویق به رابطه با مهران، پسر از فرانسه برگشته، می کند، در حالی که این دختر عقد شده پسر عمّه خود است! علاوه بر این، معلوم نیست که چه اصراری است که در اغلب مجموعه های تلویزیونی باید کلفت ها و افراد فرودست چادری باشند و خانم های تحصیل کرده و نقش مثبت، خانم های بدحجاب باشند!
نکته دیگر آنکه در این مجموعه، رابطه نامشروع دختر و پسر در این سریال حل شده است; در اوایل مجموعه، در مراسم جشنی که در خانه دوستِ خانم برقرار است، چند دختر و پسر، که باهم دوست هستند، شرکت دارند و در این جشن هم دختر صاحبِ خانه دوست سرسخت مهران (پسر از فرنگ برگشته) می گردد و این دوستی ادامه دارد تا اینکه سر و کله دخترخوانده آقای دکتر (پدر مهران) با حجاب کامل پیدا می شود و ایشان با آنکه دارای حجاب کامل است که معرّف ارزش های اسلامی می باشد، کمی از دختر ایرج (فردی سرمایه دار که در خانه او جشن برقرار بود) ندارد و آنچنان عاشق پیشه و زرنگ است که دختر آقای ایرج را کنار می زند.
مورد دیگر رابطه آقای کلانی، وکیل خانواده پریسا (زن) با خانم پریسا می باشد که در خارج و بعد در ایران در کنار هم زندگی می کنند و ظاهر امر (گفتوگوی میان پریسا و کلانی در سراسر مجموعه) برمی آید که این دو وقتی به فرانسه رفتند ازدواج کرده اند و انتظار می رفت در آخر مجموعه، مسئله روشن شود که این رابطه بر چه اساسی است، ولی در نهایت، این رابطه روشن نگردید. هرچند کلانی به دور از چشم پریسا همسری برگزیده که البته به عنوان منشی دفتر وکالتش است.
نکته دیگری که بسیار مهم است، در آخر داستان، پس از رفتن پریسا (همسر دکتر نوریانی) به خارج، چنان آقای دکتر (همان فرد رزمنده و انقلابی) متوجه اعمال و رفتار گذشته خود می گردد و چنان خود را می بازد که سرش را در میان دو دست می گیرد که با رفتن به خارج از کشور و به دنبال پریسا، طوری می خواهد گذشته خود را جبران نماید و با رفتار خود، ثابت می کند که در گذشته اشتباه می کرده است.57
تأسف بار این است که از بیت المال مسلمانان استفاده می شود و علیه ارزش های اسلامی کار می کنند و از رسانه ای بهره می گیرند که به فرموده امام راحل، «دانشگاه عمومی» است و به نام «حفظ و احیای ارزش ها»، ریشه ارزش ها را می زنند و از آن ها منحرف می شوند. رابطه نامشروع، به سخریه گرفتن چادر و حجاب، پشیمانی از رفتار ارزشی و مانند آن ها هدیه مجموعه های تلویزیونی اینچنینی هستند که در مرئی و منظر نسل سوم گذاشته می شوند.
کلام آخر
در پایان، تذکار دو نکته بایسته است:
نخست آنکه تحقیق حاضر درصدد تخطئه همه رسانه های موجود در جامعه نیست، چه اینکه هیچ منصفی نمی تواند عملکرد ارزشی و مثبت برخی از رسانه ها، به ویژه رسانه صدا و سیما را نادیده بگیرد; زیرا همگان شاهد هستیم که تلویزیون جمهوری اسلامی در برخی از حوزه ها، عملکردی مثبت داشته و در جهت روشنگری سیاسی و امنیتی جامعه سعی وافر نموده است، حتی در برخی موارد، کارهای فرهنگی مناسبی همچون مجموعه های تاریخی ـ مذهبی برگرفته از فرهنگ قرآن و جامعه نیز موفق عمل کرده است. اما جامعه متدیّن و اسلامی ما از این رسانه، که امامش آن را «دانشگاه عمومی» دانسته و دانشمندان علوم اجتماعی آن را در شمار عوامل اجتماعی شخصیت ساز قرار داده اند، انتظار می رود که در جهت تقویت و تحکیم ارزش های اسلامی، که به برکت خون شهیدان و همّت نام آورانی همچون امام راحل(قدس سره) بر جامعه حاکم گردیده اند، تلاش بیشتری نمایند.
دوم آنکه، در سطور پیش ملاحظه گردید که رسانه تا چه حد در نادیده گرفتن ارزش های حاکم بر جامعه تأثیرگذار بوده و پیامدهای ناگوار آن در جامعه مشهودند. اگر امروز محققان اجتماعی بنابر آمار رسمی، از افزایش درصد طلاق خبر می دهند و توجه داریم که این امر در جامعه ای صورت می گیرد که اعتقاد دیرینه اش آن است که «زن با چادر سفید وارد منزل شوهر می شود تا با کفن سفید از آن خارج گردد»، آیا می توان تأثیر مجموعه های تلویزیونی را، که در آن ها پس از اجرای صیغه طلاق، دو طرف شادی می کنند و به هم تبریک می گویند و با شیرینی، شیرین کام می شوند (!)، نادیده گرفت؟ آیا اگر از رسانه عمومی می شنویم که درصد ازدواج کاهش یافته است، ناخودآگاه متوجه فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی که تجرّد را آسایش و زندگی مشترک را درگیری با انواع دردسرها و مشکلات معرفی می کنند، نخواهیم شد؟
اگر در کوچه ها و خیابان های محلّه و شهرمان شاهد روپوش های کوتاه و گاه مردانه هستیم و نسل سومی ها بی چادر و یا چادرهای باز در برابر ما عبورمی کنند، آیا به یاد ظاهر برخی (= غالب) بازیگران سینما و تلویزیون نمی افتیم؟!
چگونه می توانیم کم رنگ شدن فریضه امر به معروف و نهی از منکر و به تعبیر شهید مطهّری، اصل اصیل و رکن رکین اسلام را متأثر از فیلم و مجموعه های تلویزیونی ندانیم که در آن ها بازیگر نقش اول در برابر نصیحت و خیرخواهی طرف مقابل می گوید: «درس اخلاق نده»، «وقت این حرف ها گذشته»، «این حرف ها قدیمی شده»، «بگذارید جوان ها جوانی کنند»!58
با این همه، اگر برخی از رسانه ها را در ردیف عوامل مؤثر در انحراف از ارزش ها قرار دهیم، کار گزافی کرده ایم؟ باور بر این است که رسانه های جمعی، به ویژه رسانه های تصویری ارزان قیمت مثل تلویزیون، می توانند از مهم ترین، قوی ترین و کارسازترین عوامل در جهت تقویت و تحکیم ارزش های الهی در جامعه ما باشند، به این شرط که در جهت اهداف و رسالت تعیین شده شان عمل کنند.
به امید روزی که گردانندگان رسانه ها، به ویژه رسانه های صوتی و تصویری، یک بار دیگر به شرح وظایف قانونی و شرعی خود مراجعه نموده، عملکرد خود را در پرتو آن به نظاره بنشینند. در آن صورت است که نوشته هایی از نوع نوشته حاضر را یاری دهنده خود تلقّی خواهند نمود.
پی نوشت ها
1ـ بروس کوئن، مبانى جامعه شناسى، ترجمه و اقتباس فاضل توسّلى، تهران، سمت، 1372، ص 112.
2ـ ژان کازینو، جامعه شناسى وسایل ارتباط جمعى، ترجمه باقر ساروخانى و منوچهر محسنى، تهران، اطلاعات، ص 155.
3ـ جواد فخّار طوسى، امام خمینى و رسانه هاى گروهى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، 1381، ص 3.
4ـ بروس کوئن، پیشین، ص 112.
5ـ باقر ساروخانى، جامعه شناسى ارتباطات، تهران، اطلاعات، 1372، ص 177.
6ـ جمعى از نویسندگان، زمینه روان شناسى، ترجمه سعید شاملو و دیگران، تهران، رشد، ج 2، ص 73.
7ـ محمدحسن امیرتیمورى، رسانه هاى آموزشى، شیراز، ساسان، 1377، ص 10.
8ـ همان، ص 16.
9ـ همان، ص 14.
10ـ مهدى محسنیان راد، ارتباط شناسى، تهران، سروش، 1380، ص 62.
11ـ على محمد نقوى، جامعه شناسى غربگرایى، تهران، امیرکبیر، 1363، ج 1، ص 171.
12ـ محمدحسن امیر تیمورى، پیشین، ص 192.
13ـ امام خمینى، صحیفه نور، مؤسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینى (ره)، ج 9، ص 456.
14ـ ر.ک: ژان کازینو، قدرت تلویزیون، ترجمه على اسدى، تهران، امیرکبیر.
15ـ آلوین تافلر، موج سوم، ترجمه شهیندخت خوارزمى، تهران، فاخته، 1375، ص 314 به بعد.
16ـ جواد فخّار طوسى، پیشین، ص 5.
17ـ باقر ساروخانى، پیشین، ص 65.
18ـ همان، ص 83.
19ـ امام خمینى، پیشین، ج 6، ص 399.
20ـ جمعى از طلاب و روحانیان، آزادى یا توطئه، قم، فیضیه، 1379، ص 100.
21ـ همان.
22ـ مجید محمّدى، هفته نامه آبان، ش 100، ص 3.
23ـ محسن کدیور، روزنامه صبح امروز، 11/11/78، ص 6.
24ـ ر.ک: نگارنده، «علل نادیده گرفتن ارزش ها»، مجله معرفت، ش 72، ص 9.
25ـ ر.ک: روزنامه عصر آزادگان، 16/1/79، ص 7.
26ـ محمّد مجتهد شبسترى، ماهنامه زنان، ش 57 (آبان 1378)، ص 21ـ22.
27ـ عبدالکریم سروش، ماهنامه زنان، ش 59 (دى ماه 1378)، ص 33 به بعد.
28ـ عبدالکریم سروش، روزنامه ایران، دى ماه 1377.
29ـ ر.ک: هفته نامه پیام هاجر، ش 310، 16/1/79، ص 6.
30ـ محمّد مجتهد شبسترى، روزنامه پیام آزادى، 28/1/79، ص 3.
31ـ عزت اللّه سحابى، روزنامه فتح، 20/11/78، ص 7.
32ـ عبدالکریم سروش، ماهنامه زنان، ش 59 (دى ماه 1378)، ص 33 به بعد.
33ـ نوشین احمدى خراسانى، ماهنامه جامعه سالم، تیرماه 1377.
34ـ عبدالکریم سروش، روزنامه نشاط، خردادماه 1378 به نقل از کتاب آزادى یا توطئه، ص 124.
35ـ ر.ک: هفته نامه پیام هاجر، ش 11، 23/1/79، ص 2.
36ـ محمّدسعید حنایى کاشانى، ماهنامه کیان، فروردین 1378.
37ـ محمّد قوچانى، روزنامه عصر آزادگان، 20/1/79، ص 3.
38ـ محمّد مجتهد شبسترى، روزنامه فتح، 15/10/78، ص 8.
39ـ جمعى از طلاب و روحانیان، پیشین، ص 120.
40ـ همان، ص 130.
41ـ ر.ک: هفته نامه ایران جوان، ش 156 (5/10/78)، ص 2.
42ـ جمعى از طلاب و روحانیان، پیشین، ص 119.
43ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، تهران، مکتبة الاسلامیه، ج 11، ص 396، ح 12.
44ـ فرامرز رفیع پور، وسایل ارتباط جمعى و تغییر ارزش ها، تهران، نشر کتاب فردا، 1378، ص 19 به بعد.
45ـ همان، ص 33و34.
46ـ محمّدتقى فهیم، روزنامه کیهان، پنج شنبه 23 مرداد 1382.
47ـ محمود گبرلو، همان.
48ـ ولى اللّه مؤمنى، همان.
49ـ ژان کازینو، قدرت تلویزیون، ص 180.
50ـ همان، ص 184.
51ـ محمد هاشمى، «سخنرانى در جمع طلّاب در مسجد اعظم قم»، سال 1369.
52ـ قسمت نهم، سال 1365.
53ـ ر.ک: فرامرز رفیع پور، پیشین، ص 50ـ52.
54ـ قسمت دوم، سال 1370.
55ـ قسمت هشتم، سال 1372.
56ـ همان، ص 49ـ72.
57ـ محمّد میرانى، روزنامه کیهان، پنج شنبه 20/6/82، ص 10.
58ـ ر.ک: به مجموعه هاى تلویزیونى، مثل «پاورچین»، «نقطه چین»، «کمربندها را ببندید» و ده ها مورد دیگر.