سرمقاله
Article data in English (انگلیسی)
سرمقاله
بداخلاقی انتخاباتی جلوهای از افول تربیت سیاسی
همه ما ایرانی ها بیست و هفتم خردادماه و سوم تیرماه سال 1384 را به خوبی به یاد داریم. این دو روز تداعی گر نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در کشور ما بود. شور انتخابات و روند تبلیغات انتخاباتی بسیار چشمگیرتر و پر رونق تر از دوره های پیشین بود. هفت نفر نامزد در دور اول و دو نفر هم در دور دوم به رقابت انتخاباتی پرداختند. ناامیدی و دلسردی از برخی از سیاست های مدیریت اجرایی در دوره های پیشین این نگرانی جدّی را به وجود آورده بود که نکند حضور مردم در پای صندق های رأی چنان که باید چشمگیر نباشد. اما هدایت های داهیانه رهبری، رهنمودها و روشنگری های حکیمانه ایشان، گوناگونی چهره های نامزدهای انتخاباتی و جور واجور بودن شعارها و وعده ها، موجب شد که مردم در هر دو دوره انتخابات، حضوری حداکثری داشته و در آرزوی طرح و اندیشه ای نو برای کشورشان باشند.
گزینش پایانی مردم هم پاسخ روشنی به نادرست و ناکافی بودن برخی از روندهای پیشین مدیریت اجرایی بود. مردم این بار گفتند که می خواهند کسی عهده دار سکان مدیریت اجرایی کشورشان باشد که دغدغه اصلی اش دین و دین مداری شهروندان ایرانی باشد. در شعارهایش از دین هم حرف بزند، حرکت مدیریتی اش را از دل خود مردم آغاز کرده باشد، شعارها و وعده هایش خیلی آرمان گرایانه و بلندپروازانه نباشد و از همه مهم تر، در یک شعاع کوچک تر نشان داده باشد که می تواند پای حرف هایش بایستد. یک پیام مهم دیگر اینکه مردم با گزینش دکتر احمدی نژاد به دنیا گفتند که منزلت های مدیریتی کشور در رده های بالا ارث و یا موهبت مادرزادی این یا آن فرد، گروه و یا جناح خاصی نیست. اگر به مدیریت های جوان تر هم فرصت داده شود، آنان هم می توانند.
حضرت امام خمینی(قدس سره)، معمار بزرگ حاکمیت دینی در این انقلاب به ما مردم یاد داد که باید خودمان را باور کنیم و به جوان هایمان فرصت دهیم، آن وقت خواهیم دید که شایستگی های مردمی چگونه بروز می یابد. یاد امام و یاد اندیشه بارورکننده او و یاد آن دو روز انتخاباتی پر شور به خیر!
انصاف این است که مردم در این انتخابات در هر دو بار، خیلی خوب ظاهر شدند و دشمن بیرونی هم سر جایش نشست. البته در پس همه این تحلیل ها و برداشت ها باید به یاد داشته باشیم که امام فرمود: این کشور صاحب دارد. یک صاحب اصلی که روزی باید از این حکومت، یک حکومت اسلامی جهانی راه بیندازد; حکومتی که در آن اسلام به عزت و سربلندی می رسد و کفر و دورویی به دست بندگان صالح خدا زمین گیر می شود. یک درس تربیتی هم در این دوره از انتخابات بود: من همیشه با خود می گفتم که اگر روزی امام زمان ظهور کنند و بخواهند حکومت جهانی خود را برقرار کنند، خیلی ها که ایشان را نمی شناسند، پس چگونه آن حضرت موفق می شود؟ بر اساس معادلات سیاسی موجود، شانس تشکیل حکومت جهانی برای ایشان خیلی کم است. پذیرش ایشان ویژه شیعیان و حداکثر در میان مسلمانان جهان است. اما بعد فهمیدم که انتخاب آقای احمدی نژاد نشان داد که اگر خدا بخواهد، دل ها را چنان می چرخاند که یک چهره ناشناخته با دست خود مردم و با رأی بالای آنان انتخاب شود. حکومت حضرت مهدی (عج) حکومت بر دل هاست و مردم هم تشنه حکومت عدالت محور اویند. اگر او بیاید و با منطق فاطمی خود برای مردم حرف بزند، همه می پذیرند و دل به حکومتش می دهند. در عمل هم امام به مردم قولی می دهد که بتواند پایش بایستد.
ممکن است از خود بپرسید این سرمقاله چه ربطی به ویژه نامه علوم تربیتی دارد؟ پاسخ من این است که کارشناسان علوم تربیتی هنگامی که از ساحت های گوناگون تربیتی سخن می گویند یکی از پرچالش ترین ساحت های تربیتی را قلمرو تربیت سیاسی می دانند. در این عرصه یکی از بزرگ ترین پرسش ها این است که چگونه می توان شهروندان یک جامعه را به گونه ای آموزش و پرورش داد که در چم و خم رفتار و رقابت سیاسی آن طور که فروید می گفت به «مکانیزم دفاعی بازگشت واپس زنی» و یا «توجیه من درآوردی» کشانده نشوند؟ هم در این انتخابات و هم در کشورهای غربی صحنه های زیادی را دیده ایم که مردم یا کاندیداها، در عرصه سیاست به رفتار و رقابت سیاسی ضدارزشی کشانده شده اند!
مقام معظم رهبری هم در گفته های پیش و پس از انتخابات خود مکرر روی واژه بداخلاقی انتخاباتی پافشاری کردند و مردم، کاندیداها و هوادارانشان را از افتادن به دامان آلوده بداخلاقی انتخاباتی بر حذر می داشتند. البته بد اخلاقی انتخاباتی هم بنا به نظام ارزشی و بینش سیاسی الهی یا سکولار مردم می تواند جورواجور معنا و تفسیر شود.
یک نمونه بداخلاقی انتخاباتی زیر پا گذاشتن ارزش های دینی (اخلاقی و حقوقی) در عرصه رفتار و رقابت سیاسی است. این تساهل ارزشی یا گستاخی سیاسی می تواند یک شهروند دین مدار را به آنجا بکشاند که برای رسیدن به قدرت، از هر وسیله ای استفاده کند. اینجاست که موج اتهام ها، دروغ پردازی ها، شایعه افکنی ها، تحقیر، سیاه نمایی و... کوه کوه سر بر می آورد. در همین جاها است که یادمان به مظلومیت های امیر ایمان و تقوی امام علی(علیه السلام)می افتد. هنگامی که کسانی منش و کنش سیاسی حضرت را در برابر رفتار تند معاویه زیر سؤال می بردند، حضرت می فرمود: سوگند به خدا! چنین نیست که هوشمندی سیاسی معاویه از من بیشتر باشد. تفاوت ما دو نفر در این است که معاویه برای پیشبرد اهدافش دست به هر کاری می زند و در عرصه رقابت ها چیزی بازدارنده او نیست. اما من هنگامی که تصمیم به اقدام یا واکنشی می گیرم تقوا و خداترسی دست و پایم را می بندد. معاویه نه تنها در عرصه رقابت، که در عرصه رفتار سیاسی می گفت: من با علی یا پسرش حسن نجنگیدم که شما به نماز، روزه یا حج پایبند شوید. این ها رفتارهای فردی دینی است و به خود شما مربوط است. من با اهل قبله برای رسیدن به قدرت سیاسی جنگیدم و در این راستا از هیچ چیز کوتاه نمی آیم.
ارزش مداری دینی، سطح پایبندی به احکام الله و تلاش برای حفظ مرزهای دین و دنیا معیارهایی است که اخلاق انتخاباتی را از بد اخلاقی انتخاباتی جدا می کند. هنگام توصیف بداخلاقی سیاسی باید به هوش باشیم که اگرچه در گذر عصرها و نسل ها و در فراز و فرود زمان و مکان، شکل و شمایل رفتارها و منش های سیاسی ممکن است فرق کند، اما منطق همان منطق معاویه است که در ادبیات سیاسی امروزین از آن به رفتار سیاسی سکولار یا پراگماتیسم سیاسی یاد می کنند.
اما پرسشی که ذهن و دل هر آموزشگر یا پرورشگری را به دنبال خود می کشد این است که راستی چه شد که برخی از ما در آن برهه انتخاباتی بد اخلاقی سیاسی کردیم و مهم تر اینکه، برای پیشگیری از بروز یا نهادینه شدن این رفتارها چه می توان کرد؟ پاسخ این پرسش را کارشناسان آموزش و پرورش از زاویه و با تکیه بر درون داشت های ارزشی گوناگونی ممکن است، بدهند. گمان من این است که بد اخلاقی انتخاباتی چیزی نیست که قارچ گونه و ناگهانی در ساحت رفتاری فرد یا جامعه ای بیرون بزند. در یک فرایند زمان مند تربیتی مردم یاد می گیرند که در صحنه های سیاسی چگونه رفتار کنند. این یا آن نهاد ویژه هم مسئول بروز این رفتار نیست. نخستین متغیر دخیل در بروز این رفتارهای سیاسی، منش سیاسی کارگزاران یک جامعه است; چرا که به بیان امیرمؤمنان علی(علیه السلام) «الناس علی دین ملوکهم» رفتار دین مدارانه مردم به همان گونه ای است که کارگزاران آن جامعه به مردم یاد داده اند. این یاد دادن هم بیش از آنکه آموزشی باشد، پرورشی و رفتاری است. بد اخلاقی سیاسی در یک تحلیل تربیتی نمودی از کم رنگ شدن ارزش های اخلاق دینی در یک جامعه است. از نگاه حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)اگر فرد یا جامعه در دین مداری خود مشکلی داشته باشد و یا دنیاگرایی، دین مداری آنان را تحت الشعاع قرار داده باشد، دین مداری آنان آسیب زده است و نشانگان آسیب شناختی آن این است که این افراد یا جوامع در هنگامه بحران به راحتی می لغزند و ارزش ها را زیر پا می گذارند. آن حضرت در این باره فرمود: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فإذا محصوا بالبلاء قلّ الدیانون»; مردم همه بندگان دنیایند و از دین یا دین مداری فقط حرف می زنند. دین در دل و جان آنان ننشسته است. تا هر زمان که دنیایشان سرشار و رفاه مند پیش می رود، همه از دین می گویند. اما اگر هنگامه آزمون و ابتلایی پیش آید خیلی ها کنار می کشند و دین مداران کمی بر جای می مانند! در این نگاه و تحلیل حسینی سطحی گرایی یا سطحی نگری دینی و اخلاقی از جمله عوامل دین گریزی یا ارزش ستیزی است. یک حرکت فرهنگ سازانه و نهضت دین مدارانه می طلبد که ایمان و تقوا را در دل ها بکارد که «والبلد الطیب یخرج نباته بإذن الله.»
دبیر گروه علوم تربیتی