راه کارهای پیش گیری و درمان جاه طلبی از دیدگاه اسلام
Article data in English (انگلیسی)
جاه طلبی از دیدگاه اسلام;
راه کارهای پیش گیری و درمان
عیدمحمّد احمدی
پیش گفتار
یکی از موضوعاتی که انسان از شنیدن و آگاهی نسبت به آن لذت می برد و هر اندازه در مسیر نسیم روح بخش آن قرار گیرد، بر عطش و علاقه او افزون می شود، بحث از مسائل اخلاقی در جهت تهذیب نفس و آراستن روح و پیراستن گفتار و رفتار از رذایل اخلاقی است. انسان به همان اندازه که از داشتن ویژگی ها و خصلت های پسندیده شادمان می شود; از صفات رذیله سخت هراسان و ناخشنود می گردد، اما رهایی و مبارزه با ناهنجاری های اخلاقی بسیار مشکل است و جز با تلاش و اراده قوی میسّر نمی شود. ناهنجاری ها و رذایل اخلاقی فردی و اجتماعی فراوانند و پیامدها و تبعات فردی و اجتماعی متفاوتی نیز در پی دارند; یکی از آن ها رذیله جاه طلبی و ریاست طلبی است که ضرر آن بر دین سخت تر و شدیدتر از هجوم گرگان بر گله گوسفندان ذکر شده است.1
در اینجا پرسش هایی مطرح می شوند که چه راه کارهایی برای پیش گیری از ابتلا به رذیله ریاست طلبی و درمان آن در منابع اسلامی پیش بینی شده است؟ شیوه ها و روش های به کارگیری آن چیستند؟ اعتقاد بر این است که راه کارهای شناختی و رفتاری مفیدی در منابع اسلامی وجود دارند که با عنایت به شیوه های گوناگون، در به کارگیری آن ها، برایند خوبی خواهند داشت.
شایان ذکر است ریاست طلبی که در مسیر هدایت و خدمت به بندگان خداوند باشد، امری پسندیده و مطلوب است، بلکه از ضروریات نظام خلقت و زندگی بشری است; مانند رهبری و ریاست انبیا(علیهم السلام)، اولیا و صالحان خدا; چنان که حضرت یوسف(علیه السلام) از خداوند چنین درخواست می کند: (اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ.)(یوسف: 55) اما جاه طلبی، که مورد نکوهش قرار گرفته و موجب نفاق و بی دینی معرفی گردیده، آن است که در جهت حاکمیت بر مردم برای کسب قدرت، شهرت و ثروت اندوزی باشد.2 این نوع جاه طلبی یکی از رذایل اخلاقی است که در این نوشتار، به عوامل، پیامدها، راه کارهای پیش گیری و درمان آن پرداخته شده است.
تعریف «جاه طلبی»
اهل لغت «جاه طلبی» را «مقام خواهی، منصب جویی و منزلت طلبی»3 معنا کرده اند. همچنین واژه ترکیبی «ریاست طلبی» را «دوست داری ریاست و ریاست جویی»4 دانسته اند. بنابراین، این دو واژه مترادف هم هستند. واژه مقابل شهرت طلبی و جاه طلبی، «خمول و گم نامی» است که شعبه ای از زهد و پارسایی است.5
اما علمای اخلاق، «جاه طلبی» را در اصطلاح چنین معنا کرده اند «و معنی الجاه ملکُ القلوبِ المطلوبةِ تعظیمُها و طاعتُها، و کما انَّ الغنی هو الّذی یَملکُ الدّنانیرَ و الدراهمَ، ای یَقدرُ علیهما لِیتوصَّل بهما اِلی الاغراضِ و المقاصدِ...»;6 حقیقت جاه، تسخیر و مالک شدن دل های مردم به هدف تعظیم و پی روی آن هاست; چنان که ثروتمند مالک طلا و نقره است و برای تأمین اهداف و اغراض نفسانی از آن ها بهره برداری می کند، مقام خواه و جاه طلب هم کسی است که در فکر تسخیر دل های مردم، برای کسب موقعیت اجتماعی و قدرت است تا از این طریق، به اهداف و اغراض دنیوی خود دست یابد.
از سوی دیگر، مردم تا یک سلسله ویژگی ها و برجستگی های کمالی در شخص نبینند مجذوب و مطیع او نخواهند شد. از این رو، جاه طلب با نشان دادن برخی ویژگی های کمالی، آن ها را به پی روی و سرسپردگی از خود وامی دارد. پس میزان شهرت و آوازه جاه طلب و پی روی مردم از او بستگی به کمالات او در پندار مردم دارد.
نکوهش جاه دوستی
جاه دوستی و شهرت خواهی مورد سرزنش و مذمّت فراوان در قرآن و روایات اسلامی قرار گرفته و آن را منشأ کفر، نفاق، ریاکاری و هلاکت دانسته اند. در قرآن کریم می خوانیم: (مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ)(هود: 15ـ16); کسانی که طالب تعیّش مادّی و زینت و شهوات دنیوی هستند ما مزد سعی آن ها را در کار دنیا کاملا می دهیم و هیچ از اجر عملشان کم نخواهد شد. ولی در آخرت، جز آتش سهمی نخواهند داشت.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «مَن طَلَب الرئاسةَ هَلَکَ»;7کسی که دنبال ریاست باشد هلاک می شود.
پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) نیز می فرماید: «حبُّ الجاهِ و المال ینبتُ النفاقَ فی القلبِ کما یَنبتُ الماءُ البقلَ»;8 دوستی جاه و مال نفاق را در دل می رویاند; همان گونه که آب گیاه را.
شیوه نوین درمان جاه طلبی
هرچند در منابع اسلامی و کتاب های اخلاقی راه کارهای درمان و پیش گیری جاه طلبی در موارد گوناگون آمده است، اما در این نوشتار تلاش بر آن است که راه کارها در قالب شیوه ها و روش های نو ارائه گردند; از قبیل اعطای بینش، یادآوری مرگ و تغییر موقعیت. به دلیل پیامدها و آسیب های فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی که ریاست خواهی در پی دارد و با توجه به تنوّع گرایی و نوخواهی در انسان ها و به ویژه نسل جوان، ضرورت مبارزه با آن، از طریق ارائه مباحث به شکل و شیوه جدید از منظر آموزه های تربیتی اسلامی، بیش از پیش احساس می شود. امید است به فضل الهی این راه کارها در قالب شیوه های گوناگون برای تشنگان تربیت اسلامی، مفید و مؤثر افتند.
علل و انگیزه های جاه طلبی
هر میل و خواستی ناشی از یک سلسله عوامل و انگیزه های درونی است که صاحب میل برای تحقق بخشیدن آن در جهان خارج، به تلاش و تکاپو می پردازد. ریاست طلبی و موقعیت خواهی در میان مردم نیز دارای علل و انگیزه هایی است که شناخت آن ها در پیش گیری و درمان این رذیله اخلاقی مؤثر است. به همین دلیل، در اینجا علل و انگیزه های ریاست خواهی ذکر می شوند:
الف. حکومت بر دل ها
با توجه به حقیقت جاه و مقام، که مالک شدن دل های مردم است، این جایگاه در شخص این توانایی را ایجاد می کند که از طریق جلب توجه دیگران به خود، آن ها را وادار به پی روی از خود نماید تا به تمام اهدافش برسد; چنان که عاملی که باعث محبوبیت پول و جمع آوری ثروت است، خود پول نیست، بلکه علاقه به مال به آن دلیل است که وسیله ای برای رسیدن به تمام خواسته ها و دوست داشتنی هاست.
در مقایسه میان مال خواهی و جاه طلبی، علمای اخلاق فرموده اند: علاقه و محبت به جاه طلبی به چند دلیل قوی تر و شدیدتر از علاقه به مال است; زیرا:
1ـ رسیدن به ثروت از مسیر قدرت آسان تر از رسیدن به قدرت از طریق مال است. بزرگان اخلاق این مسئله را چنین تبیین کرده اند: چنانچه عالم، زاهد (یا صاحب قدرت) در دل های مردم جایگاه پیدا کند و بخواهد به مال و ثروت برسد، برایش آسان است; زیرا گرفتن پول از اشخاصی که به جایگاه و کمال یک فرد باور دارند و دل آن ها در گرو اوست به سادگی میسّر است و آنان با علاقه و اراده خود اموال را می بخشند، اما شخصی که دارای ویژگی کمالی نیست، چنانچه به گنج برسد و بخواهد از این طریق به جاه و مقام برسد، برایش ممکن نیست و مال همیشه سبب کسب جاه نمی شود. بنابراین، جاه طلبی برای کسانی که خواهان مقام دنیوی هستند دوست داشتنی تر از ثروت و مال است.
2ـ مال و ثروت در معرض خطر و نابودی است; چون از دستبرد دزدان و غاصبان و طمعورزی ستمگران در امان نیست و نگه داری آن با زحمت و همراه با هزینه سنگین است. اما هرگاه قلب ها در تصرف و تسخیر شخصی مورد نظر و احترام قرار گیرند، دزدان، غاصبان و نابخردان توانایی راه یابی به قلب را ندارند و گنجینه دل ها پر از علاقه و دوستی به فردی صاحب مقام و منزلت است. از این رو، شخص مورد احترام از این نظر آسوده خاطر و مطمئن است.
3ـ جاه و منزلت بدون هزینه و زحمت امکان گسترش دارد; زیرا افرادی که به کمال شخصی معتقد باشند، با عشق و علاقه به تبلیغ و ترویج شخص موردنظر می پردازند و دل های افراد دیگر را نیز تسلیم و منقاد مراد خود می کنند، اما افزایش ثروت جز با زحمت و پذیرش هزینه و خطرهای احتمالی میسّر نیست. بدین سان، طبیعی است که علاقه و محبت به مقام و ریاست بیش از علاقه به مال باشد.9
قابل توجه است به همین اندازه که جاه طلبی دل های مردم را به خود مشغول می نماید و آنان می توانند به اهداف و اغراض شهوانی راه یابند، به همان نسبت، خطر دین گریزی و ارزش زدایی در افراد جاه طلب وجود دارد.
ب. حقارت و خود کم بینی
احساس حقارت ممکن است واکنش های متفاوت داشته باشد و از جمله آن ها «جاه طلبی» است. اشخاصی که در زندگی اجتماعی مورد تحقیر قرار گرفته و از این وضعیت رنج می برند، تلاش می کنند از طریق جاه طلبی و بلندپروازی، این شکست را جبران کنند.
ج. شیوه رفتار مرئوس
یکی از عوامل مؤثر در ریاست طلبی، شیوه رفتار مرئوس با رئیس است. چنانچه رفتار ارباب رجوع یا افراد زیردست با رئیس به صورت خضوع و فروتنی باشد به گونه ای که رئیس چنین بپندارد که این مقام (ریاست خواهی) شایسته جز او نیست، بدون شک، این نوع رفتار در تقویت این حسّ او تأثیر مهمی دارد.
انگیزه های ستایش
دوستی ستایش و لذت بردن از آن، خود عوامل گوناگونی دارد و این عوامل موجب علاقه به ستایش و تنفّر از نکوهش می شوند:
1. کمال خواهی نفس
نفس می تواند کمال خود را درک کند و از درک کمال، لذت می برد و نوعی جوشش و حرکت نشاط آور در آن پدید می آید. ستایش از شخص موجب می شود که او احساس کمال کند و هر اندازه که کمال برای او مشکوک باشد و در اثر مدح، به این کمال آگاهی یابد، بیشتر لذت می برد، به ویژه که ستایش کننده آدم معتبر و صاحب نامی در جامعه باشد.
2. تسخیر دل ها
ستایش، نشانه آن است که قلب ستایش کننده در تصرّف ستایش شده است و او مرید و محبّ شخصی ممدوح است. در اختیار گرفتن دل دیگران موجب لذت و خوش حالی می شود، بخصوص که ستایش سبب افزایش قدرت و جایگاه ستایش شده در میان مردم گردد.
3. توسعه حوزه نفوس
کرنش و تعظیم ستایشگر باعث شکار دل های افرادی می شود که این رفتار مریدان را می بینند و چنانچه ستایش کننده مورد توجه و اطمینان بیشتر باشد، تأثیرش بیشتر خواهد بود.
طبیعی است چنین ستایشی در صورتی که در جمع مردم انجام بگیرد اثرگذارتر است و هر اندازه جمعیت افراد بیشتر باشد، لذّت بخش تر.10 این عوامل ممکن است در ستایش یک ستایشگر جمع شوند و ممکن است هر کدام جداگانه مورد توجه باشند.
از عوامل و انگیزه های ستایش دوستی، عوامل تنفر از نکوهش و سرزنش نیز روشن می شود; زیرا انسانی که مورد مذمّت قرار می گیرد، احساس نقص در او ایجاد می شود و از این حالت ناراحت و خسته می شود و همچنین با مورد مذمّت قرار گرفتن، مرید خود را از دست می دهد و نیز مانع محبوبیت او در میان مردم می شود و این امور برای شخص جاه طلب ناراحت کننده و دردآورند. از این رو، او از مذمّت متنفّر و گریزان است.
نشانه های جاه طلبی
افراد جاه طلب را غالباً می توان از حرکات و کلمات و رفتارشان شناخت; آن ها علاقه دارند تمام کارهای نیکی را که انجام می دهند تابلو کنند و همه از آن ها آگاه شوند تا نزد مردم مقام و منزلتی پیدا کنند. به همین دلیل، جاه طلبان غالباً به ریاکاری نیز کشیده می شوند; چرا که بدون ریاکاری، حسّ جاه طلبی آن ها اشباع نمی شود. از این رو، بعضی از بزرگان اخلاق جاه طلبی و ریاکاری را همراه یکدیگر در کتاب های خود عنوان کرده اند.11
هدف آن ها کسب وجاهت عمومی و اسم و آوازه است از هر طریقی که باشد; نه برای اینکه وجاهت عمومی را مقدّمه ای برای انجام اصلاحات اجتماعی و کارهای خیر قرار دهند، بلکه به این منظور که مردم آن ها را بستایند و در برابر آن ها خضوع کنند و به مدح و ستایش آن ها بپردازند.
جاه طلبان سعی می کنند به سراغ کارهایی بروند که اسم و آوازه و شهرتی در آن ها هست، هرچند بازدهی کمی داشته باشند، و هرگز به کارهایی که باعث شهرت آن ها نشود، نمی پردازند، هرچند فایده آن ها برای جامعه چندین برابر باشد.
جاه طلبان توقّع و انتظار دارند دایم مدح شوند، کم ترین نقد و نکوهش از آن ها به عمل نیاید، انتظار دارند در مجالس همه آن ها را احترام کنند و کسی بالاتر از آن ها ننشیند، در اثنای سخنان آن ها سخن نگویند و سخن آخر، سخن آن ها باشد.
افرادی که آن ها را تکریم و تعظیم می کنند در نظر آن ها افراد با معرفتی هستند و افرادی که نسبت به آن ها اعتنایی ندارند، افرادی بی معرفت و نمک نشناسند. به همین دلیل، این افراد غالباً مورد تنفّرند.
این افراد بسیار زود شناخته می شوند. در روایتی از امام صادق(علیه السلام)آمده است: «اِنَّ شِرارَکُمْ مَنْ اَحَبَّ اَنْ یُوَطَّأَ عَقِبَهُ»;12 کسانی که دوست دارند مردم پشت سر آن ها بیفتند بدترین شما هستند.
در حدیث دیگری از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمده است: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ یُمَثَّلَ لَه الرِّجالَ فَلْیُتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ»;13 کسی که دوست دارد مردم دست به سینه در مقابل او بایستند جایگاه خود را در آتش دوزخ ببیند.
از دیگر نشانه های این افراد این است که در دنیایی از وهم و خیال به سر می برند و آنچه را در واقعیت عینی از مقام و منزلت به دست نمی آورند، در عالم اوهام و خیالات برای خود فراهم می سازند.14
آسیب ها و پیامدهای جاه طلبی
دوستی جاه و مقام دارای تبعات و آسیب های فراوانی است; از جمله:
آسیب های دنیوی
ریاست خواهی و جاه طلبی دارای آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی در دنیاست که در اینجا به آن ها اشاره می شود:
الف. آثار فردی:
1. ایجاد نفاق: حبّ جاه موجب می شود که انسان برای حفظ موقعیتِ پنداری خود، شیوه دوگانه و منافقانه را در رفتار و گفتار اختیار کند و در خلوت چیزی باشد، و در میان مردم، به رنگ و لباسی دیگر. پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «حبُّ الجاهِ و المالِ یُنبتان النفاقَ فی القلبِ کما یُنبت الماءَ البقل»;15 دوستی جاه و مال نفاق را در دل می رویاند; همان گونه که آب گیاه را. حضرت تعبیر به «انبات» فرموده اند و از این روشن می شود که نفاق در دل شهرت خواه ریشه می دواند و جزو ملکه راسخه نفس او می شود و از تشبیه به «آب» استظهار می شود که دل جاه طلب مانند زمین آماده می ماند که به محض باریدن باران، گیاه نمو کند و تأثیر جاه طلبی در ایجاد نفاق نیز چنین است.
2. دروغ گویی: امام صادق(علیه السلام) معیار بدی و خوبی افراد را ریاست طلبی می داند و می فرماید: «أتری لا اَعرِفُ خیارَکم مِن شرارِکم؟ بلی واللّهِ و اِنَّ شرارَکم مَن احبَّ اَن یوطّأ عَقِبَهُ، اِنّه لابُدّ مِن کذّاب اَو عاجِز الرأی»;16 گمان می کنی من خوبان و بدان شما را نمی شناسم؟ چرا، به خدا قسم! از جمله بدان شما کسی است که دوست دارد دیگران پشت سرش راه بروند و به ناچار، باید به دروغ بپردازد و نقش بازی کند، یا ناتوان در رأی است.
امام صادق(علیه السلام) معیار بدی را ریاست خواهی دانسته اند; زیرا یکی از پیامدهای آن دروغ گویی است.
مرحوم فیض در ذیل این حدیث، مطالب جالبی دارد و می فرماید: حدیث می تواند دارای دو معنا باشد: یکی. هر کس دوست بدارد مردم پشت سر او راه بروند ناگزیر است دروغگو یا ضعیف الرأی باشد; زیرا تمام پرسش هایی که از او می شود، نمی داند. بنابراین، اگر به تمام پرسش ها پاسخ دهد، ناگزیر است دروغ بگوید و اگر آنچه را نمی داند پاسخ ندهد، عاجز است. دوم. در روی زمین دروغ گویی هست که ریاست طلب است و شخص ناتوانی است که از دروغگو پی روی می کند.17
نسبت به فراز اول حدیث، بین دو معنا تفاوتی دیده نمی شود; چون در اوّلی، ریاست طلبان دروغگو و در دومی، دروغ گویان ریاست طلب موردنظرند. این اندازه تفاوت وجود دارد که در اوّلی، دروغ گویی زاییده جاه طلبی و در دومی، جاه طلبی زاییده دروغ گویی است. به هر حال، آدم جاه طلب دروغگو نیز هست.
3. دشمنی با انبیا و اوصیا: فرعون ها و نمرودها به دلیل جاه طلبی و برتری جویی شان از مصادیق بارز مخالفت با پیامبران(علیهم السلام) هستند. قرآن کریم می فرماید: (وَ نَادَی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ)(زخرف: 51ـ 52); فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارند؟ آیا نمی بینید؟! مگر نه این است که من از این مرد (موسی) که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید، برترم؟!
گاهی ممکن است یک رذیله اخلاقی ناشی از چندین خصلت باشد و گفتار و رفتار فرعون در اینجا ناشی از برتری جویی، عوام فریبی و جاه طلبی است و با این بهانه گیری های جاه طلبانه، خود و جمع کثیری را گم راه و از مسیر حق منحرف ساخت.
مرحوم نراقی در این زمینه می فرماید: «از زمان آدم تا این دم، اکثر عداوت ها و مخالفت ها با انبیا و اوصیا سببی جز حبّ جاه نداشته. نمرود مردود به همین جهت آتش برای سوختن ابراهیم خلیل بر افروخت و فرعون ملعون به این سبب خانمان سلطان خود را سوزاند... حق امیرمؤمنان(علیه السلام) از آن غصب شده و خانواده خلافت الهیّه به واسطه آن غارت شده.» یثرب به باد رفت به تعمیر ملک شام بطحا خراب شد به تمنّای ملک ری.18
در کتب اخلاقی، پیامدهای فردی دیگری نیز برای جاه دوستی بیان شده اند; از قبیل ریاکاری در گفتار و رفتار، ترجیح رضایت خلق بر رضایت خداوند، اضطراب و نگرانی از ترسِ از دست دادن موقعیت یا مورد خشم مردم یا جاه طلب دیگر قرار گرفتن.19
ب. آثار اجتماعی:
1. منزوی شدن در جامعه: تقدیر روزگار ممکن است بر خلاف میل جاه طلبان حرکت کند و به جای رسیدن به جایگاه اجتماعی، آن ها را در انزوای اجتماعی قرار دهد. داستان سامری از این قرار است. دلیل مخالفت او با حضرت موسی(علیه السلام) جاه و مقام طلبی بود، اما خداوند بزرگ علی رغم این خواست او، چنان جزایی در این دنیا برای او مقرّر داشت که برای همیشه از جامعه منزوی و طرد شد. از این رو، حضرت موسی(علیه السلام)به او فرمود: (قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ)(طه: 97); گفت: برو و بدان که جزای تو این است که در زندگی بگویی به من نزدیک نشوید. سامری، یا گرفتار بیماری واگیرداری شد که احدی به او نزدیک نمی شد یا دچار بیماری روانی شدید به صورت ترس و وحشت از انسان ها، به گونه ای که اگر کسی به او نزدیک می شد، فریاد می زند: «لامساسَ».
2. تباهی خود و پیروان: وقایع مربوط به جاه طلبان و متکبّران، که در اثر جاه طلبی از پذیرش حق امتناع کردند و پیامدهای خطرناکی برای خود و اطرافیان خود به وجود آوردند، در داستان های قرآنی فراوانند. یکی از آن ها داستان مربوط به فرعون است. قرآن کریم به هلاک رسیدن فرعون و اطرافیانش را در آیات، به عنوان پند و عبرت به شیوه های گوناگونی از فصاحت و بلاغت بیان کرده، می فرماید: (ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ)(شعراء: 66); فرعونیان را غرق ساختیم. (وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ) (دخان: 24); دریاها را همان گونه که بر تو شکافتیم بگذار و بگذر، تا سپاهیان فرعون غرق شوند.20
نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: ریاست طلبی، هم هلاک شخص ریاست طلب و هم هلاک تابعان اوست. کسانی که دوست دارند مردم تابع آن ها باشند، دنباله روهای خود را نیز در آتش ریاست طلبی خود می سوزانند و عزّت و شخصیت اجتماعی آن ها را نابود می کنند. از این رو، از چنین رهبرانی باید اجتناب کرد: «اِیّاکم و هولاءِ الرؤساءِ الّذین یترأسُونَ فَوَاللّهِ ما خفقتِ النّعالُ خلفَ رجل الّا هلکَ و اهلکَ»;21 بپرهیز از رؤسایی که ریاست را به خود می بندند; زیرا به خدا سوگند که کفش ها، دنبال سرمردی صدا نکنند، جز آنکه هلاک شود و هلاک کند.
3. اختلاف در جامعه: انسان جاه طلب پیوسته در فکر حفظ موقعیت و رسیدن به منافع شخصی خود است. از این رو، دایم خود را در تزاحم و درگیری با دیگران می بیند و چنانچه جاه طلب دیگری در جامعه پدیدار شود، چون منافع آن ها قابل جمع نیست، دچار اختلاف، نزاع و درگیری خواهند شد. آن گاه پیامد اختلاف در جنبه انسانی و مالی به اندازه ای می رسد که هرگز قابل جبران نباشد. خداوند متعال می فرماید: (وَ لاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ...)(انفال: 46); نزاع نکنید; زیرا فشل و سست می شوید و قوت و شوکت شما را از بین می برد.
کشمکش های جاه طلبانه جامعه را از درون پوک ساخته، در بیرون رسوا و بی آبرو می کند.
ج. آثار دینی:
1. تباه کردن دین: دین زدایی یکی از آسیب های مهم ریاست خواهی است، تا آنجا که ضرر دوستی جاه به دین کمتر از آسیب گرگان به گله گوسفندان نیست. امام موسی کاظم(علیه السلام)می فرماید: «اِنَّه ذَکَر رجلا فقالَ: اِنَّه یُحبُّ الرئاسةَ، فقال: ما ذئبان ضاریانِ فی غنم قَد تفَرّقَ رعاؤُها باضَرَّ فی دینِ المُسلمِ من الرئاسةِ»22 وجود دو گرگ درنده در میان گله گوسفندی که چوپانش حاضر نباشد، زیان بخش تر از ریاست طلبی نسبت به دین نیست.
نیز از ماجرای سامری، که در قرآن آمده است، استفاده می شود که جاه طلبی او موجب گم راهی خودش و گروه کثیری از بنی اسرائیل و نابود شدن بسیاری از آن ها شد.23
2. لعن و نفرین: ریاست طلبی شکل های گوناگونی به خود می گیرد; گاه کسی در فکر رسیدن به آن است و گاهی در صدد و تلاش برای کسب آن و گاه در تلاش برای حفظ آن.
امام صادق(علیه السلام) همه آن ها را محکوم می نماید: «ملعونٌ مَن ترأّسَ24 ملعونٌ مَن هَمَّ بِها، ملعونٌ مَن حدَّث بِها نَفسه»;25 کسی که ریاست را به خود ببندد، ملعون است، کسی که به آن همّت گمارد ملعون است و کسی که به فکر آن باشد نیز ملعون است.
امام(علیه السلام) در فکر و در پی ریاست طلبی بودن را نیز محکوم می کند و این نوع نگاه به جاه طلبی، شیوه مناسبی برای پیش گیری از افتادن در این رذیله اخلاقی است.
3. سوختن در آتش جهنم: کسانی که در این دنیا، برای دنیاخواهی و زینت آن تلاش می کنند، در آخرت بهره ای جز آتش جهنم نخواهند داشت. انسان اگر به جای آخرت، دنیا، و به جای باقی، فانی و به جای نامحدود، هدف محدود را دنبال کند، در نتیجه، عملش نیز محدود به همین دنیا خواهد بود و دست دنیاگرایان و جاه طلبان در آخرت خالی است.
(مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ...) (هود: 15 و 16); کسانی که زندگانی دنیا و تجمّل آن را بخواهند، حاصل رفتارشان را در همین دنیا به تمامی به آنان می دهیم و در آن کم و کاستی نخواهند دید. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره ای ندارند ... .
علمای اخلاق در ذیل این آیات فرموده اند: این آیات عام هستند و شامل جاه دوستی می شوند; چون دوستی جاه بزرگ ترین لذت از لذت های زندگی دنیا و بیشترین زینت آن است.26
سرنوشت فرعونیان در آخرت
چنان که بیان شد، سرانجام فرعونیان در دنیا، غرق شدن در دریا بود، ولی قرآن عذاب هایی را که خداوند در آخرت برای آن ها تدارک دیده، بیان فرموده تا برای هر فرد مؤمن عاشق خدمت در راه خدا، عبرت باشد. خداوند متعال می فرماید: (وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ)(غافر: 45 ـ 46); عذاب سخت فرعونیان فرا رسید ]و در دریا غرق شدند[ و اینک در عالم برزخ، صبح و شام به آتش دوزخ عرضه می شوند و در قیامت، به آنان خطاب می شود که فرعونیان را به سخت ترین عذاب های جهنم وارد کنید.
ریاست طلبان مستکبر در هر سه جهان، طعم تلخ برتری جویی و جاه طلبی خود را به سخت ترین عذاب ها و دردها خواهند چشید.
مدیریت و ریاست طلبی
با توجه به نکوهش ریاست طلبی در اسلام، بسیار شایسته است که نگاه دین در مورد یک مدیر، که دارای مدیریت شایسته و کارآمد است، به طور فشرده بیان گردد. در اینجا، این پرسش ها مطرحند که میان مدیریت و جاه طلبی چه نسبتی وجود دارد و جایگاه مدیر در نظام ارزشی و اجتماعی اسلام چیست؟ تفاوت میان مدیر صالح و شخص جاه طلب در کدام ویژگی ها می تواند باشد؟ و بالاخره، یک مدیر دارای چه خصوصیات نفسانی و رفتاری باید باشد تا متهم به جاه طلبی نشود؟ گاهی ممکن است مدیر، خود همان جاه طلبی باشد که به شدت از قرار گرفتن در جایگاه مدیریت نهی شده است.
مدیریت در نظام ارزشی اسلام
محور نظام ارزشی اسلام، خدا و قرب به اوست. تمامی موجودات جهان برای رسیدن به کمال ویژه خویش آفریده شده اند و در بین آن ها، انسان، که از استعداد بیشتری بهره مند است، آفریده شده تا به انتخاب دست بزند و از طریق رفتارهای اختیاری، خود را به مرحله کمال برساند. زندگی دنیا همه حرکت به سوی همان هدف است، نه اینکه خود هدف باشد. بنابراین، نگاه انسان مسلمان به دنیاومناصب آن،نگاه ابزاریووسیله ای برای نیل به هدفواقعی است.
از سوی دیگر، اراده خداوند به این تعلّق گرفته است که انسان ها در پیمودن راه کمال به یکدیگر نیاز داشته باشند و با همکاری، این راه را طی کنند و تحقق این همکاری بدون برنامه و برنامه ریزان میسّر نیست. از این رو، در نظام اجتماعی، وجود مدیر و مدیران، که وظیفه برنامه ریزی و اجرای آن را عهده دار شوند، ضروری است. تعاون و همکاری بین مدیران و ارباب رجوع در این نظام، جز برای رضای خدا و قرب به او نیست. به همین دلیل، بین این مدیران تزاحم در منافع مادی در انجام وظایف مدیریت رخ نمی دهد، بر خلاف افرادی که اهداف دنیوی دارند و همیشه دیگران را مزاحم خود می پندارند; زیرا با رسیدن یک نفر به مقام، شهرت و موقعیت اجتماعی، دیگر زمینه وصول به آن ها را برای خود فراهم نمی بینند، اما انسان خداجو، نه تنها دیگران را در خدمت به خلق برای قرب خدا، مزاحم نمی داند، بلکه آن ها را کمکی در جهت نیل سریع تر به هدف می داند. «رقابت» در این نگرش، کسب صلاحیت بیشتر برای ارائه خدمت بهتر به بندگان خداست، نه پس راندن دیگران. بدین سان، بین این رویکرد و نگرش ربودن دل های مردم برای حکومت کردن بر آن ها و بهره کشی به منظور اشباع غرایز حیوانی، که در تخیّل جاه طلبان بی درد پرورانده می شود، مانند تفاوت آب زمزم و سمّی کشنده است.
ویژگی های مدیر
در نظام اسلامی، مدیر باید از یک سلسله ویژگی های نفسانی و رفتاری برخوردار باشد تا بتواند در نیل به اهداف والای الهی و انسانی موفق باشد. در اینجا، فهرستوار تنها به برخی از آن خصوصیات اشاره می شود:
1. هدف از خدمت، جلب رضای خداوند باشد;
2. داشتن علم و قدرت;
3. امانت و درست کاری;
4. صداقت و راستی;
5. عدالت و دادگستری;
6. دل سوزی و عشق به کار;
7. پای بندی به اصول و ضوابط.27
بدین سان، بین مدیر با چنین اوصافی با جاه دوستی نسبت تعارض برقرار است و در دو موقعیت مخالف هم قرار دارند. دوستی مدح و ثنا و دوستی جاه و ریاست از موانع و آفات مهمّ مدیریت شایسته و سالم شمرده شده است و مربّی باید ضمن بیان شرایط و ویژگی های مدیریت صالح و آثار مثبت آن در جامعه، جایگاه آن را از ریاست طلبی به طور روشن تفکیک نموده، متربّی را در جهت کسب ویژگی های مدیر شایسته راهنمایی و تشویق نماید.
راه کارهای پیش گیری و درمان جاه طلبی
به دلیل آنکه ریاست طلبی آسیب ها و پیامدهای فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی به دنبال دارد و انسان را از مسیر حق منحرف ساخته و زمینه ساز رسوایی های دنیوی و عذاب های اخروی است، بدون شک، در ضرورت و لزوم مقابله با آن، جای شک و تردید باقی نمی ماند.
دانشمندان علم اخلاق به طور کلی، برای پیش گیری و درمان رذایل اخلاقی، از دو شیوه «شناخت درمانی» و «رفتار درمانی» استفاده کرده اند. رذیله اخلاقی «دوستی ریاست» نیز با همین شیوه ها قابل درمان است. از این رو، راه کارهای پیش گیری و درمان جاه طلبی از نگاه اسلام را پی می گیریم:
روش «شناخت درمانی» روشی است که با ایجاد تغییر در شناخت افراد نسبت به پیامدهای رذیله اخلاقی و جای گزینی بینش درست، راه را برای پیش گیری و درمان مهیّا می کند. روش «رفتار درمانی» روشی است که با ایجاد دگرگونی در رفتار و عملکرد، زمینه را برای پیش گیری و اصلاح رذیله اخلاقی فراهم می نماید.
پیش گیری از جاه طلبی
الف. روش های شناخت درمانی: بدون شک، پیش گیری از بیماری های نفسانی و جسمانی آسان تر، کم هزینه تر و مفیدتر است از درمان. بدین دلیل، پیش گیری از قرار گرفتن در مسیر ریاست طلبی، باید مورد اهتمام جدّی باشد و خوشبختانه منابع دینی راه کارهای شناختی خوبی برای جلوگیری از اتصاف به این خصلت خطرناک بیان کرده اند:
روش اعطای بینش: با اعطای بینش درست نسبت به حقیقت انسان و کمال حقیقی او، راه های ورودی حبّ جاه طلبی در دل را ببندیم و این کار با شیوه های گوناگون ذیل قابل دست رسی است:
1. اعطای بینش در مورد حقیقت انسان: از نگاه قرآن کریم، انسانیت انسان به روح اوست، آنجا که می فرماید:(فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ)(حجر: 29); هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و در او از روح خودم دمیدم، همگی برای او سجده کنید. آنچه انسان را شایسته سجده ملائکه قرار داده، روح اوست. بنابراین، هویّت اصلی انسان به روح اوست و روح یک موجود جاودانه است. از این رو، باید در صدد کمال سازگار با او بود و به جای دوستی شهرت و رسیدن به اهداف شهوانی، که چند روزی بیش دوام ندارند، از موقعیت اجتماعی خود برای حفظ و گسترش ارزش های دینی و خدمت به بندگان خدا استفاده نمود; باید این باور در انسان پدید آید که (وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی)(اعلی: 17)، آخرت بهتر و پایدارتر است. کمال سازگار با او روح آخرت نگری و جاویدانه اندیشی است و بدون شک، تقویت نگرش به جهان آخرت مانع پروراندن فکر ریاست طلبی در ذهن است.
2. اعطای بینش در مورد آسیب های جاه طلبی: چنانچه انسان متوجه پیامدها و تبعات ناشی از دوستی جاه و شهرت باشد که سبب تباهی دین، ایجاد نفاق، ریاکاری، ستم بر مردم و رسوایی در دنیا و عذاب در آخرت می شود، دیگر در فکر کسب قدرت و موقعیت اجتماعی نمی شود. هرگاه انسان به این باور برسد که امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «ملعونٌ مَن ترأسَّ، ملعونٌ مَن همَّ بِها، ملعونٌ مَن حدثَ بها نَفسَهُ»;28 ریاست کردن، در صدد ریاست طلبی بودن و فکر کردن برای رسیدن به ریاست مورد لعن و نفرین خدا و اولیا اوست، ذهن و فکر خود را از این بیماری تلخ منزّه و راحت می کند.
ب. روش های رفتار درمانی: روش های رفتاری برای پیش گیری از جاه طلبی عبارتند از:
1. یاد مرگ: یکی از روش های رفتاری ـ تربیتی که مورد تأکید قرآن کریم و روایات اسلامی می باشد، یادآوری مرگ است. مرگ پنددهنده ای است که در زدودن رذایل اخلاقی بسیار مؤثراست و انسان را آماده می کند تا از فرصت های دنیا برای زندگی آخرت نهایت بهره را ببرد!
بر اساس سنّت الهی، مقتضای طبیعت موجودات زنده، رفتن و کوچ کردن از این دنیاست. قرآن کریم می فرماید: (أَیْنََما تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوج مُّشَیَّدَة) (نساء: 78); هر جا باشید، مرگ شما را می یابد، اگرچه در برج های استوار باشید. حال که چنین است و هرگز از مرگ گریزی نیست، آدم باید همیشه به یاد مرگ باشد و خود را مانند مسافری بداند که قصد سفر در بیابانی پرخوف و خطر و بدون آب و غذا دارد. چنین شخصی همیشه در فکر سفر و تهیه وسایل آن است. این چنین به یاد مرگ بودن یقیناً در دل انسان اثر می کند و وابستگی به دنیا و منصب را کاهش می دهد و دلیل آن، نشستن در نسیم جان بخش سخن نور است که در نامه ای به مردم مصر و محمّدبن ابی بکر زمامدار آن، نقش تربیتی پیش گیری و درمانی یادآوری مرگ را این گونه بیان می کند: «یا عبادَ اللّهِ اِنَّ الموتَ لیس مِنه فوتٌ، فاحذروه قبلَ وقوعِه، و اَعدّوا له عُدّتهُ... فاکثروا ذکرَ الموتِ عِندما تنازَعکَم اِلیه انفسکُم مِن الشَهوات و کفی بِالموتِ واعظاً. و کانَ رسولُ اللّهِ(صلی الله علیه وآله)کثیراً مَا یوصی اَصحابَهُ بِذکرِ الموتِ، فیقولُ: اَکثروا ذکرَ الموت فَاِنَّه هادمُ اللذاتِ، حائلٌ بینکُم و بینَ الشهواتِ»;29 ای بندگان خدا! از مرگ گریزی نیست; پیش از آنکه شما را دریابد، از آن بیم داشته باشید و توشه آن را فراهم نمایید... هرگاه شهوت ها (از جمله دوستی جاه) به سراغ شما آمدند، مرگ را بسیار یاد کنید که یاد مرگ برای پندآموزی بسنده است... .
بدین سان، هرگاه یاد مرگ همنشین و مهمان دل ها شود، چراغ هدایت است که صاحب دل را از دوستی دنیا و مقام باز می دارد و به دوستی خدا رهنمون می گردد!
ابو عبیده از شاگردان امام باقر(علیه السلام) از آن حضرت خواست که او را نصیحت نماید تا باعث هدایت و خوش بختی او شود! حضرت فرمود: «یا اباعبیده! اکثِر ذِکرَ الموتِ فَاِنّه لَم یکثر انسانٌ ذِکرَ الموتِ الّا زهَدَ فی الدنیا»;30 ای اباعبیده! مرگ را بسیار یاد کن. هر انسانی آن را زیاد یاد کند به دنیا بی میل و زاهد می شود. و نیز امام صادق(علیه السلام)در کلام نورانی می فرماید: «ذِکرَ الموتِ یُمیتُ الشهواتِ ... و یُکسرُ اعلامُ الهوی و یُطفیءُ نارَ الحِرصِ و یُحقّرُ الدُنیا»;31 یاد مرگ چندین تأثیر به همراه دارد: شهوت را از بین می برد; نشانه های هوس را می شکند; آتش حرص را خاموش می کند و دنیا را در جلوی چشمان انسان کوچک می گرداند.
به یاد مرگ بودن و نگاه به سرانجام زندگی آنان که دارای قدرت و مقام بودند، ولی اکنون جز قبر خاکی نشانی از آنان نیست، آدم عاقل را از دنیاپرستی و ریاست طلبی، که مانع تربیت اصیل اسلامی است، باز می دارد و زمینه را برای تربیت و پرورش خصلت ها و رفتارهای خداخواهانه آماده می کند!
بدون شک، چنانچه انسان در روند زندگی خود متذکر مرگ باشد، در برنامه ریزی و استفاده از موقعیت اجتماعی، زندگی و نشاط همیشگی جهان برزخ و قیامت را با لذت های دروغین چند روزه دنیا معامله نمی کند.
2. توجه دادن به معاد: یکی از اصول تربیتی اسلام، توجه دادن به معاد علاوه بر ایمان به آن است. این اصل اثر تربیتی فراوانی در زندگی دارد. قرآن کریم هم به عنوان یک کتاب آسمانی انسانساز، بخش مهمی از مسائل تربیتی را از طریق ایمان به معاد و توجه به حساب و کتاب قیامت دنبال می کند. «ایمان به معاد» یعنی: ایمان به یک زندگی ابدی که همه چیز آن از روی حساب و نظم است. «ایمان به معاد» یعنی: ایمان به دریافت کیفر و پاداش اعمالی که در دنیا انجام داده ایم، و توجه به این نکته که هیچ کدام از نیکی ها و بدی های ما نابود و فانی نمی شوند و انسان در گرو رفتار خود است. چنین باور و توجهی نقش عمیقی در پرورش روح انسان دارد و از ستمگری و ثروت اندوزی، که محصول دنیادوستی و جاه طلبی است، می کاهد و انسان را به سوی کارهای خیر و خدمت به دیگران رهنمایی می کند. در قرآن کریم می خوانیم: (فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً) (کهف: 110); پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نگیرد.
بنابراین، کسی که در فکر تزکیه و تربیت خویش است، برای پیش گیری از جاه دوستی از یادآوری معاد و توجه به قیامت، حساب و کتاب، که به طور دقیق وجود دارند، غافل نمی ماند; زیرا مطابق آیه شریفه، توجه به معاد، موجب رفتارهای نیکو می شود.
لازم به یادآوری است که روش یادآوری مرگ و معاد برای درمان بیماری های اخلاقی از جمله «ریاست طلبی» بسیار مفید و مؤثر است.
3. یادآوری گذشتگان: امام مؤمنان حضرت علی(علیه السلام) از این روش برای تربیت و تزکیه انسان ها استفاده کرده، فریاد می زند: «و انّ لکم فی القرونِ السابقةِ لعبرةً! اَینَ العمالقةُ و ابناءُ العمالقهِ! اَین الفراعنةُ و ابناءُ الفراعنه!»;32 مردم! برای شما در سرگذشت پیشینیان، عبرت های فراوان است! عمالقه (پادشاهان عرب در یمن و حجاز) کجایند و فرزندانشان کجایند؟ فرعون ها و فرزندانشان کجایند؟ «اَین اصحابُ مدائنُ الرَّسِّ الّذینَ قَتُلوا النَّبیینَ، و اطفؤُوا سُنن المرسلین، و احیوا سنَن الجبّارین! اَین الّذین ساروُا بِالجیوش، و هَزَموا بِالالوفِ، و عَسکروُا العساکَر، و مَدّنوا المدائنَ!»، مردم شهر رس33 کجایند; کسانی که پیامبران خدا را کشتند، و چراغ نورانی سنّت آن ها را خاموش کردند و راه و رسم ستمگران را زنده ساختند؟ آن ها که با لشکریان انبوه حرکت کردند و هزاران تن را شکست دادند، سپاهیانی فراوان گرد آوردند و شهرها ساختند، کجایند؟
چنانچه یک مربّی بتواند سرانجام نکبت بار و هلاک شده جاه طلبان ستمگر را به خوبی ترسیم کند و توجه ها را به سرگذشت آن ها جلب نماید، عبرت خوبی برای پرهیز از ریاست طلبی و شهرت خواهی خواهد شد.
درمان جاه طلبی
چنانچه راه کارهای پیش گیری مؤثر واقع نشدند و شخص به هر دلیل، دچار بیماری حبّ ریاست و شهرت گردید، باید در فکر درمان آن باشد و با پیمودن روش های درمانی، از خطر جبران ناپذیر آن خود را نجات دهد.
برای درمان نیز شیوه های شناختی و رفتاری وجود دارند که با عنایت به شیوه تربیتی اسلام، تبیین می گردند:
الف. روش شناخت درمانی:
1. اندیشیدن و فناپذیری دنیا: چنان که بیان شد، حقیقت جاه طلبی، تسخیر دل های مردم و تسلط یابی بر آن هاست، اما این نگرش در مورد دنیا و لذت های آن باید در آدم ایجاد و تقویت شود که هر اندازه به حشمت و اعتبار دنیایی برسد، پایان آن مرگ است و پس از چند سال، نه ستایش شده و نه ستایش کننده ای باقی نمی ماند و حال تو مانند صاحب مقامی خواهد بود که پیش از تو رفته است. از این رو، درست نیست به خاطر مقام چند روزه، دین و ارزش های آن را که جاودانگی دارند، از دست بدهی!
در اینجا، به پای صحبت و روشنگری امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام)نسبت به دنیا و لذایذ آن و وظیفه خود در این جهان بنشینیم که می فرماید: «والدّنیا دار مُنی لها الغناءُ، و لِاَهلها مِنها الجلاءُ و هی حلوةٌ خضرةٌ و قد عجلت لِلطالبِ، و التبست بِقلبِ الناظِر، فارتحلوا مِنها بِاَحسنِ ما بِحضرتکم منِ الزّاد، و لا تسألوا فیها فوق الکفافِ ...»;34 این دنیا سرای نیستی است و اهلش از کوچ کردن ناگزیرند. با این همه، با شیرینی و خرمی خاص خود، به سوی خواستگار خویش می شتابد و تماشاگران را دل می رباید. پس بکوشید از دنیا با بهترین توشه ممکن کوچ کنید و بیش از آنچه نیاز دارید از آن مخواهید... .
نگرش انسان به دنیا باید ابزاری و پلی برای جاودانگی باشد و با پدید آمدن چنین نگرشی، انسان دیگر مقام را برای لذت های دنیوی و استخدام دیگران طلب نمی کند.
شاعر در توصیف دنیا چنین می سراید:
آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسکین است
هرکه باشی و زهر جا که رسی آخرین منزل هستی این است.35
بدین سان، آدمی هر چه توانگر و صاحب مقام باشد، هنگامی که به نقطه مرگ رسید، مسکین است و از سهم دنیا کفنی بیش به همراه ندارد و تمام ثروت ها و زخارف دنیایی با مرگ پایان می یابند. حال اگر این حقیقت در اندیشه و جان انسان رخنه کند، دیگر برای چند سال زندگی دنیوی دل به جاه و مقام نمی بندد.
ب. روش رفتاری: یکی از شیوه های مؤثر در درمان دوستی جاه و مقام، تغییر در رفتار اجتماعی و فردی است. این شیوه رفتاری به صورت های گوناگون قابل انجام است:
1. روش اسوه نمایی: مسلّماً روش الگویی در تربیت، ارشاد و هدایت، از مؤثرترین شیوه هاست. بدین دلیل، تمام متولّیان تربیت همواره توجه ویژه بدان داشته اند. از لحاظ علمی، روش الگویی در تربیت بسیار کارساز است. کودک در روند رشد هوش اجتماعی خود، بیش از هر چیز از الگوهای خود تأثیر می پذیرد و رفتار و برخوردهای خود را بر مبنای نوع رفتار والدین و مربیان شکل می دهد. دانشمند اسلامی می گوید: «عملی ترین و پیروزمندانه ترین وسیله تربیت، تربیت کردن با یک نمونه عملی و سرمشق زنده است... الگو به مردم عرضه می شود تا همانند صفات او را در خود تحقق بخشند... هرکس به اندازه ظرفیت و استعدادش از آن شعله فروزان پرتویی بگیرد و تا آنجا که توانایی دارد برای رسیدن به قله کمال از کوه دانش و فضیلت بالا رود... این ها از این جهت است که اسلام، اسوه دادن را بزرگ ترین وسیله تربیت می داند و پایه روش تربیتی خود را بیش از هر چیز بر این سنگ استوار می سازد.»36
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «کونوا دعاةً لِلناسِ بغیرِ اَلسِنتکم، لِیروُا مِنکم الورعَ والاجتهادَ و الصلاةَ و الخیرَ، فَاِنَّ ذلک داعیةٌ»;37 دعوتگر مردم با غیر زبان هایتان باشید. تا پاک دامنی، کوشش، نماز و نیکی را از شما مشاهده کنند، که این خود دعوت کننده است.
در جای دیگر می فرماید: «کونوا دعاةً الناس بِاَعمالِکم و لا تَکونوا دعاةً بِاَلسِنتکم»;38 با رفتارهایتان مردم را دعوت کنید، و با زبان صرف، دعوتگر نباشید.
امام(علیه السلام) نقش عمل را در تربیت و تزکیه متذکر می شود و از دعوت گفتاری بدون عمل نهی می کند. بدون شک، انسان های اسوه با تلاش عملی به مقام عالی از انسانیت رسیده اند و شیوه زندگی آنان نقش مؤثری در تربیت دیگران دارد.
به دلیل تأثیر اسوه ها در تربیت، بزرگان اخلاقی در باب درمان ریاست طلبی، سیره بزرگان و ابرار دینی را مطرح کرده، می فرمایند: علما و بزرگان از شهرت و مقام خواهی دوری کرده و لحظه ای برای کسب مقام و شهرت نمی اندیشند و قدمی برنمی دارند و با خدای خود خلوت کرده، در پی رضایت خالقند و تاج و تخت به اندازه کاه در نظرشان اعتبار ندارند و زبان حالشان این است:
ملک دنیا تن پرستان را حلال ما غلام ملک عشق بی زوال.39
حضرت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می فرماید: «دنیاکُم هذِه عِندی اَزهدُ مِن عَفطة عنز»;40 دنیای شما (اعم از مال و جاه) نزد من از آب بینی بز بی ارزش تر است.
با این وصف، چنانچه موقعیت اجتماعی وسیله ای برای رضایت خالق و خدمت به بندگان او نباشد و در جهت اشباع غرایز مال دوستی، شهرت، حکومت بر مردم و شهوت رانی باشد، نه تنها به اندازه آب بینی بز ارزش ندارد، بلکه آسیب ها و پیامدهای دنیوی و اخروی در پی دارد. بنابراین، مربّی باید با یادآوری زندگی اسوه ها، خود و متربّی را در جهت اتخاذ روش زندگی آن ها سوق دهد.
2. روش تبشیر: «تبشیر» به معنای مژده دادن به عطایایی است که پس از به دوش گرفتن تکالیف به فرد اعطا خواهد شد و مظهری از فضل و رحمت الهی است. بشارت در وجود آدمی امید ایجاد می کند و باعث حرکت و جوشش می شود.
پیامبران الهی در مقام مربّی از این شیوه بسیار بهره گرفته اند; چنان که همه آنان «مبشّر» نامیده شده اند: (رسلا مُبَشِّرینَ...)(نساء: 65) و کوشش های آن ها همواره بر این بوده است تا امید برخاسته از بشارت را در مخاطبان خود زنده کنند و به امید آثار و نتایجی که در رفتارهای پسندیده وجود دارند، مسیر زندگی خود را تغییر دهند.
بدون شک، یکی از عوامل مؤثر در درمان جاه طلبی استفاده از شیوه تبشیر است و با جهت دهی درست در استفاده از موقعیت اجتماعی ـ یعنی بر طرف کردن نیازهای ضروری زندگی و خدمت به بندگان خدا ـ پیامدهای ناگوار جاه طلبی را به آثار و فواید مترتّب بر آن تبدیل کند. امام علی(علیه السلام)می فرماید: «حسنُ السیاسةِ یستدیم الرئاسه»;41 استفاده نیکو از موقعیت اجتماعی، موجب دوام ریاست است. «فضیلةُ الرئاسةِ حسنُ السیاسةِ»;42 خیر ریاست در حسن تدبیر و اداره جامعه است.
3. روش انذار: انذار نیز از روش های تربیتی است که بر اساس آن، مربّی با آگاهی از رفتارهای متربّی و آثار مترتب بر آن، او را به عواقب و فرجام بد اعمال غیر مطلوبش آگاه می کند و او را از آن برحذر می دارد. «انذار» عامل جلوگیری از رشد استعدادهای پست و موجب جلوگیری از طغیان هاست.43 این روش در قرآن بسیار مورد استفاده قرار گرفته، به گونه ای که اساساً قرآن به عنوان انذارگری برای بشر معرفی و نام گذاری شده است: (نَذِیراً لِّلْبَشَرِ)(مدّثّر: 36); بشر را هشداردهنده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز، که بازگوکننده قرآن به مردم است، «نذیر» نامیده شده: (قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ)(حج: 49); بگو: ای مردم! من برای شما فقط هشداردهنده آشکارم. این ها همه نشان دهنده اهمیت و نقش روش انذار در بازدارندگی و درمان بیماری های اخلاقی هستند.
بدین سان، نگاه انسان به عواقب و آفات ریاست طلبی او را از این کار باز می دارد. علاوه بر عواقب خطرناکی که در پیش بیان شدند، ریاست طلبی دارای پیامدهای خطرناک دیگری نیز هست; از جمله: رسول خدا(صلی الله علیه وآله)می فرماید: «اوّلُ ما عَصی اللّهَ ـ تبارکَ و تعالی بستِّ خصال حبُّ الدنیا، و حبُّ الرئاسه...»44 شش خصلت اولین نقش را در معصیت خداوند دارند; یکی دنیادوستی، دیگری ریاست دوستی، ... . در جای دیگر می فرماید: «آفة العلماء حبُّ الرئاسةِ»;45 آفت دانشمندان، دوستی ریاست است.
انذار تأثیری قوی در کنترل رفتار افراد دارد. به همین دلیل، در تمام دنیا برای ضمانت اجرای قوانین بر انذار و مجازات تکیه می شود.
در روش تبشیر و انذار، نکته قابل توجهی وجود دارد و آن این است که از نظر اصول تربیتی، خطرناک ترین روش در تربیت انسان، تکیه بر امید فقط یا بیم تنهاست. تربیتی که بر یک عامل استوار باشد، مایه طغیان یا وسیله یأس خواهد بود. امید بیش از حد موجد سهل انگاری می گردد و چه بسا فرد تحت تربیت از انجام وظیفه شانه خالی کند.
فرزندان بنی اسرائیل به خاطر امید فزون از حد، راه طغیان و تجاوز در پیش گرفتند و خود را «ملت برگزیده» پنداشتند و از هر نوع فساد، به امید مغفرت خودداری نکردند و شعار آنان این بود که ما را جز مدتی کوتاه آتش دوزخ نخواهد سوزاند:(وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَّعْدُودَةً...) (بقره: 80); گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی به ما نخواهد رسید... .
همچنان که امید تنها کارساز نیست، چه بسا بیم تنها نیز مایه یأس و نومیدی گردد. از این نظر، قرآن یأس و نومیدی از رحمت خدا را از ویژگی های کافران می شمارد:(... وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ)(یوسف: 87); از رحمت خدا مأیوس نشوید; که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس می شوند.
در برنامه های پیامبران، بیم و امید به موازات یکدیگر پیش رفته و پیامبران خدا چنین معرفی شده اند: (فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ.) (بقره: 213) انبیا مردم را به غفران و رحمت الهی بشارت می دادند و از غضب الهی می ترساندند. آن ها مردم را امیدوار می ساختند که اگر در مسیر خدا حرکت کنند، در بهشت جاودان جای خواهند داشت و از نعمت های همیشگی آن برخوردار خواهند شد، و آن ها را از عذاب دردناکی که نصیب طاغیان و کافران خواهد شد، می ترساندند.
مربّی اخلاق نیز باید این دو روش را به موازات همدیگر به کار گرفته، با توجه به مقتضیات مخاطب، از هر کدام در مورد خودش به طور درست بهره بگیرد.
4. روش جهاد: «جهاد» در زبان دین دو نوع کاربرد دارد: جهاد با دشمن دین و جهاد با نفس. جهاد با نفس یک بحث اخلاقی است که خود یکی از روش های رفتاری تربیتی است. هواهای نفسانی منشأ بسیاری از ناهنجاری های اخلاقی اند که درمان این بیماری ها موجب درمان بسیاری از مشکلات اخلاقی دیگر خواهد شد. در منابع اسلامی، درباره جهاد با نفس تأکید فراوان شده است. در این مورد، امام صادق(علیه السلام)می فرماید: «اِنَّ النبی(صلی الله علیه وآله) بَعثَ بِسریةِ فَلَّما رَجعوُا قالَ: مرحباً بِقوم قَضوُا الجهادَ الاصغرَ و بَقِی الجهادُ الاکبرُ، قیل: یا رسولَ اللّهِ، ومَا الجهادُ الاکبرُ؟ قالَ: جهادُ النفسِ»;46 هنگامی که مبارزان از نبرد با دشمن دین پیروزمندانه برگشتند، حضرت ضمن تبریک پیروزی، فرمود: از جهاد اصغر خوش آمدید. اما جهاد بزرگ تر باقی مانده است. سؤال شد: جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس و هواهای نفسانی.
حضرت جهاد بانفس (تزکیه باطن) را مهم تر از مبارزه با دشمن دین معرفی کرده است، بنابراین، مبارزه با نفس، که در پی شهرت خواهی، برتری جویی و یک سر و گردن بالاتر از دیگران بودن است، ضروری می باشد. ثمره چنین جهادی آن است که امام مؤمنان(علیه السلام) می فرماید: «اِنَّ مجاهده النفسِ التزمها عَن المعاصی و تَعصمُها عَنِ الرّدی»،47 همانا جهاد با نفس از گناهان باز می دارد و از بدی و پستی ها نگه داری می کند.
5. تغییر موقعیت اجتماعی: تغییر موقعیت و جایگاه اجتماعی یکی از اسباب مهم در اصلاح بیماری ریاست طلبی است و فرد را باید وادار کرد گوشه گیری کند و رضایت خالق را بر آوازه و ستایش های مردم مقدّم بدارد و ریاست خواهی و ریاست کردن بر مردم را ترک کند و به گم نامی، که شعبه ای از زهد است، پناه آورد.
در حدیث قدسی آمده است: «قالَ رسولُ اللّهِ(صلی الله علیه وآله): قال الله ـ عزّوجل ـ: «انّ مِن اَغبَطِ اولیائی عندی رجلا خفیفَ الحالِ، ذاحظٍّ مِن صلاة، اَحسنَ عبادة ربِّه بالغِیب، و کان غامضاً فِی الناسِ جَعَل رزقَهُ کفافأ، فصَبر علیه عُجِّلت منیّتهُ فقلَّ تُراثُهُ و قلّت بواکیهُ»;48رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: خدای ـ عزّ وجل ـ می فرماید: به راستی که رشک آورترین دوستانم نزد من مردی است سبک حال (یعنی: کم مال و کم علاقه به دنیا و جاه طلبی) دارای بهره ای از نماز که در نهانی، پروردگارش را عبادت کند و در میان مردم گمنام و نشناخته به سر برد، و روزی او به اندازه نیاز و تأمین ضرورت و بر آن شکیبا باشد، زود بمیرد و کم ارث گذارد و زنان نوحه گر او کم باشند.
مولوی در بیزاری از حبّ جاه از زبان طاووس چنین می سراید:
گر مرا عقلی بدی و منزجر تیغ اندر دست من بودی ظفر
عقل باید نورده چون آفتاب تا زند تیغی که نبود جز صواب
چون ندارم عقل تابان و صلاح پس چرا در چاه نندازم سلاح؟49
یعنی وقتی عقل و ادراک و تقوا و صلاح ندارم، چرا جاه و مقام را، که سلاح را می ماند، به چاه نیستی نیندازم!
این بیت ها اگرچه از زبان طاووس هستند، اما در واقع بیانی هستند از حقیقت و ضررهای جاه و دنیاگرایی، و آدم عاقل و منصف که به قباحت دنیا پی برده و خود را توانا و قادر بر جاه و مقام نمی داند، آن را ترک کرده، به آخرت رو می آورد.
حال، چنانچه مربّی بتواند چنین نگرش و آمادگی را در شخص یا اشخاص مورد نظر ایجاد کند، آن ها را از مسیر چاه به مسیر نجات و از نیستی به هستی هدایت کرده است. آری، کسانی که در پی کمال حقیقیو لذت جاویدان هستند، جاه و مقام دنیوی را به دور می ریزند تا روحشان سالم بماند و در پرتو روح سالم، به کمال نایل آیند!
در اینجا، این پرسش مطرح می شود که پس مرز و معیار تفکیک بین جاه خواهی نکوهیده و پسندیده چیست؟ «کسی که ریاست را با خود دارد، کسی که در پی رسیدن به آن باشد و کسی که در فکر آن باشد، ملعون است»50 با این سفارش که «حسن سیاست، موجب پایندگی ریاست است»51 چه تفاوتی ماهوی دارد؟
به دلیل آنکه موضوع بحث، اخلاقی ـ تربیتی است، با صرف نظر از مباحث سیاسی و مدیریتی، از دیدگاه روایات و فرزانگان اخلاق، پاسخ پرسش مزبور را پی می گیریم تا ابعاد تربیتی اخلاقی مسئله بیشتر روشن شوند.
ریاست خواهی در تقسیم بندی دانشمندان اخلاق
انسان موجودی کمال خواه و نیازمند است. تأمین نیازمندی ها و رسیدن به صفت کمالی، گاهی با ابزارها و امکانات مادی و دنیوی امکان پذیر است; مانند خوردنی ها، پوشیدنی ها، مسکن و مانند آن، و چون دنیا مزرعه آخرت دانسته شده، استفاده بجا از این تمتّعات خود سعادت و لذت اخروی در پی دارد. جاه خواهی نیز برای تأمین نیازمندی هایی از قبیل داشتن همکاران و یارانی که مانع ستمگری ستمگر شوند، لازم است، و یا اگر زمینه برای اجرای احکام الهی و خدمت به بندگان خدا شود از ضروریات دین است، بنابراین، جاه و شهرت در صورتی مذموم و نکوهیده است که از آن برای اشباع غرایز جنسی و مال اندوزی از طریق غیر مشروع و ستمگری بر زیردستان استفاده شود.52 این معنا و ملاک به خوبی از آیات و روایات استظهار می شود:
جاه و شهرت نکوهیده در اسلام
جاه پرستان دنیاخواه، که مورد مذمّتند، از مصادیق این آیه شریفه اند: (أُولَـئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ) (بقره: 86); این ها کسانی هستند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته اند. از این رو، عذاب آن ها تخفیف داده نمی شود و کسی آن ها را یاری نخواهد کرد.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «گمان نکنی که من خوبان و بدان شما را نمی شناسم؟ چرا، به خدا قسم! از جمله بدان شما کسی است که دوست دارد دیگران پشت سرش راه بروند و به ناچار، باید دروغ بپردازند و نقش بازی کند ...»53 بدین روی، معیار ریاست طلبی نکوهیده آن است که از آخرت خود برای تمتّعات دنیوی مایه بگذارد و یا از این موقعیت برای استثمارگری مردم و دروغ گویی استفاده کند. در نهایت، چنانچه ریاست منجر به رفتار و گفتار غیر مشروع، تبدیل ناحق به حق و ستمگری شود، مورد نهی شدید و دارای عواقب دنیوی و اخروی فراوان است.
جاه و شهرت ستوده در اسلام
در چندین مورد، جاه، مقام و شهرت مورد ستایش و تشویق قرار گرفته یا، دست کم، از آن نهی نشده است:
1. انبیای عظام(صلی الله علیه وآله)
در مورد حضرت پیامبر(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: (وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ)(شرح: 4); آیا تو را بلندآوازه نساختیم؟
حضرت موسی(علیه السلام) از خداوند آوازه نیکو درخواست می کند: (وَاجْعَل لی لِسَانَ صِدْق فِی الْآخِرِینَ) (شعراء: 84); و برای من در میان امّت های آینده، زبان صدق (ذکر خیری) قرار ده.
2. ائمّه اطهار(علیهم السلام)
امام زین العابدین(علیه السلام) می فرماید: «الّلهمّ اقذف فی قلوبِ عبادِکَ مَحبّتی ... و اَلقِ الرعبَ فی قلوبِ اعدائِکَ مِنّی... اَحِبّنی و حَبّبنی، و حبِّب الّی ما تُحبُّ مِن القولِ و العملِ حتّی اَدخَل فیه بلذّة، و اَخرجَ مِنه بنشاط»;54 بار خدایا! محبت مرا در دل های بندگانت بینداز... و ترس از مرا در دل های دشمنانت بیفکن ... مرا دوست بدار و نزد دیگران محبوبم گردان و گفتار و کردار مرا، که دوست داری، نزد من محبوب گردان تا با لذت آن ها را شروع کنم و با نشاط و خوشی به انجامشان برسانم.
3. مؤمنان و صالحان
خداوند می فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً) (مریم: 96); کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی (خدای) رحمان برای آنان محبتی (در دل ها) قرار می دهد. آیا سیاست مدارتر از امام راحل(قدس سره) و شهید بهشتی در دنیای معاصر سراغ دارید؟ این بزرگواران، که تمام وقت و عمر خود را در متن اجتماع و رهبری و اداره امّت اسلامی گذراندند، می توانند مصداق بارز آیه شریفه باشند.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام)، پایدار ماندن ریاست را مشروط به نیکو سیاست کردن می داند و می فرماید: «مَن حَسُنت سیاستُه دامَت رئاستُهُ»;55 هر که نیکو سیاست مداری کند، ریاستش پایدار ماند. سخن از نهی ریاست و سیاست نیست، بلکه مهم چگونگی ریاست است و امام(علیه السلام)سیاست مداری نیکو را مایه بقای آن می داند و این در واقع، راهنمایی برای دوام و استمرار سیاست کردن و رهبری جامعه است.
علمای اخلاق نیز در چند مورد، جاه طلبی را ممدوح یا بی ضرر دانسته اند:
الف. اگر کسی دوست داشته باشد که در نزد خادم، رفیق و حاکم یا سایر مردمان منزلتی داشته باشد تا یار و همکار او در زندگی دنیا و تحصیل آخرت باشند و از مفاسد جاه همچون کبر، عجب و ظلم اجتناب کند، دوستی این اندازه از جاه، موجب هلاکت نیست، بلکه شرعاً پسندیده و از اسباب آخرت است.
ب. هرگاه کسی در پی قدر و منزلت خود در دل ها باشد، آن هم از طریق اظهار صفتی از صفات کمالیه خود که داراست، یا با پوشانیدن عیبی از عیوب خود که به آن مبتلا شده یا انکار معصیتی که از او سرزده، جایز است.
ج. کسی محبت جاه و شهرت دارد، اما اگر برای لذات و شهوات دنیویه و ارتکاب خلاف شرع نباشد، بلکه جاه و سروری را دوست داشته باشد ... چنین شخصی هرچند صاحب صفت مرجوحی است، اما مادام که دوستی جاه، او را به معصیت نکشاند، فاسق و گناه کار نیست.56
بدین روی، مربّی لازم است با جهت دهی درست و ارشاد به ریاست خواهی مفید، بینش و رفتار متربّی را تغییر ماهوی بدهد و او را در مسیر رضای خدا و خدمت به خلق او رهنمون شود و شیوه ریاست مداری، که نتیجه آن عدالت، مدارا با مردم، گره گشایی و زمینه سازی حاکمیت ارزش های دینی است، بیاموزاند و به این صدای رسا و انسان ساز مولی الموحدّین علی(علیه السلام) گوش جان بسپرد که می فرماید: «العدلُ افضلُ السیاستین»;57 عدالت بهترین دو سیاست است.
بنابراین، فواید و نتایج دنیوی و اخروی، که ناشی از ریاست مداری در چارچوب اخلاق و رفتار اسلامی اند، با گم نامی و گوشه نشینی قابل مقایسه نیستند و چنانچه نگاه ما به رهبری و جایگاه اجتماعی این باشد که «اگر به من خدمتگزار بگویند بهتر از این است که رهبر بگویند»58 یا «ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت»59 یا «ماها، نوکر و خدمتگزار مردم هستیم ...»60 آنوقت جاه خواهی، خود یکی از فضایل اخلاقی و از گزاره های ارزشی دینی خواهد شد.
با این نوع نگاه به ریاست طلبی، روشن شد همان گونه که دو نوع مدیر وجود دارند: یکی مدیر صالح و دیگر غیر صالح، دو نوع ریاست طلبی نیز وجود دارند و چنانچه شخصی که دارای سیاست و موقعیت اجتماعی است، نگاه او به این موقعیت در چارچوب نظام ارزشی اسلام باشد، علاوه بر یک رئیس لایق، یک مدیر شایسته نیز خواهد بود.
حسن ختام گفتار را این کلام نورانی حضرت امیر مومنان(علیه السلام)قرار می دهیم که فرمود: «جمالُ السیاسةِ العدلُ فی الامرة و العفوُ معَ القدرة»;61 زیبایی سیاست در به کار بستن عدالت در حکومت است و گذشت کردن با وجود توانایی داشتن بر انتقام گیری.
پی نوشت ها
1ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، باب «طلب الرئاسة»، حدیث 1.
2ـ برای آگاهی بیشتر از جاه طلبی ممدوح و مذموم، ر.ک: محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، چ چهارم، باب طلب الرئاسة، تهران، دارالکتب الااسلامیه، 1379 ش، ج 10، ص 118.
3ـ علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 16، ص 154.
4ـ همان، ج 26، ص 254.
5ـ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ط. الثالثه، مطبعة النجف، ج 2، ص 365.
6ـ محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 6، ص 113 / محمدمهدی نراقی، پیشین، ص 347 / ملّا احمد نراقی، معراج السعادة، چ هشتم، هجرت، 1381، ص 571.
7و8ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین.
9ـ محسن فیض کاشانی، پیشین، ص 115 و 116 / محمّد غزالی، احیاء علوم الدین، ترجمه مؤیدالدین محمّد خوارزمی، چ دوم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1368، ص 585 ـ 586 / سید عبدالله شبّر، اخلاق، ترجمه محمّدرضا جباران، چ هشتم، هجرت، 1381، ص 311ـ 312.
10ـ محسن فیض کاشانی، پیشین، ص 126 ـ 128 / ملّا احمد نراقی، پیشین، ص 591 / محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص 269ـ 370ـ / محمّد غزالی، پیشین، ص 599.
11ـ محسن فیض کاشانی، پیشین، ج 6، ص 106 به بعد.
12ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، ص 299، حدیث 8.
13ـ رضی الدین طبرسی، مکارم اخلاق، ج 1، ص 26.
14ـ ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی(علیه السلام)، 1380، ج 3، ص 28.
15ـ محسن فیض کاشانی، پیشین، ص 112 / محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص 349.
16ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین.
17ـ محسن فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، مکتبة امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، 1406 ق، ج 5، باب الرئاسة، حدیث 3122، ص 846.
18ـ ملّااحمد نراقی، پیشین، ص 573.
19ـ ملّااحمد نراقی، پیشین / سید عبداللّه شبّر، پیشین، ص 314.
20ـ عفیف عبدالفتّاح طبّار، همراه با پیامبران در قرآن، ترجمه حسین خاکساران و عباس جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 307.
21و22ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث 3.
23ـ طه: 85ـ 98 / ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ص 17ـ18.
24ـ «مَن ترأسّ ای ادّعی الریاسة بغیر حق»; کسی که در پی ریاست طلبی برای شهرت و رسیدن به اغراض دنیوی است. (محمّدباقر مجلسی، مرآة العقول، ص 123.)
25ـ محمّدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج2، ص 298، روایت4.
26ـ محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص 112 / محمّد غزّالی، پیشین، ص 583 / محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص 349 / ملّا احمد نراقی، پیشین، ص 572.
27ـ برای آگاهی از مستندات و تبیین این شرایط، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، مدیریت و فرماندهی در اسلام، ص 148 ـ 184 / محمّدتقی مصباح، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ص 267 ـ 273.
28ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین.
29ـ شیخ طوسی، الامالی، ص 27 / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 132، روایت 30، باب 4.
30ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 3، کتاب «الایمان والکفر»، باب «ذم الدنیا و الزهد فیها»، حدیث 13، ص 198.
31ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 133.
32ـ نهج البلاغه، خطبه 182.
33ـ درخت پرستانی که زمانی طولانی حکومت کردند.
34ـ نهج البلاغه، خطبه 45.
35ـ پروین اعتصامی، دیوان اشعار.
36ـ سید قطب، روش تربیتی اسلام، ترجمه محمّدمهدی جعفری، ص 251 و 252.
37ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 3، کتاب «الایمان و الکفر»، باب «الورع»، حدیث 14.
38ـ عبداللّه حمیدی، قرب الاسناد، المطبعة الحیدریة فی النجف، 1369 ق، ج 1، ص 52.
39ـ ملّا احمد نراقی، پیشین، ص 585.
40ـ نهج البلاغه، خطبه 3.
41ـ تمیمی آمدی، غررالحکم، حدیث 4820.
42ـ همان، حدیث 6563.
43ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ بیست و چهارم، تهران، صدرا، 1373، ص 60.
44ـ محمّد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1376، ج 2، ش 6717، ص 1006.
45ـ تمیمی آمدی، پیشین، حدیث 3930.
46ـ محمّد محمدی ری شهری، پیشین، الجهاد، ص 453.
47ـ همان، ص 454.
48ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، باب «الکفاف»، حدیث 1.
49ـ جلال الدین محمدبلخی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، تهران، ققنوس، 1376، ص 56.
50ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 2.
51ـ تمیمی آمدی، پیشین، ح 4820.
52ـ محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص 125 / محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص 354 / ملّا احمد نراقی، پیشین، ص 574.
53ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث 8.
54ـ محمّد محمدی ری شهری، پیشین، حدیث 9820.
55ـ تمیمی آمدی، پیشین، حدیث 8535.
56ـ محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء / محمّدمهدی نراقی، پیشین / ملّا احمد نراقی، پیشین.
57ـ تمیمی آمدی، پیشین، ح 1656.
58ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج 12، ص 192.
59ـ از بیانات شهید مظلوم دکتر بهشتی.
60ـ رهبر معظم انقلاب اسلامی، بیانات رهبری، ج 39، ص 566.
61ـ تمیمی آمدی، پیشین، ح 4792.