بررسى عوامل مؤثر بر اعتماد اجتماعى(مطالعه موردى شهر بابل)
ضمیمه | اندازه |
---|---|
3.pdf | 187.08 کیلو بایت |
سيد علىاصغر حسينى1
چكيده
پژوهش حاضر به بررسى ميزان اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن در ميان مردم شهر بابل مىپردازد. اعتماد اجتماعى، بنياد شكلگيرى روابط اجتماعى و توسعه يك جامعه است و كاهش يا افزايش آن مىتواند تأثير بسيار زيادى بر ساختارهاى مختلف جامعه و روابط اجتماعى مردم آن داشته باشد. به همين دليل، در دهههاى اخير اين موضوع نظر بسيارى از نظريهپردازان مطرح علوم اجتماعى را به خود جلب كرده است. هدف اصلى اين پژوهش پاسخ به اين سؤال است كه ميزان اعتماد اجتماعى بين مردم بابل چقدر است؟ آيا مردم بابل داراى اعتماد اجتماعى بالايى هستند يا اعتماد اجتماعى آنان در سطح پايينى قرار گرفته است؟
روش اين پژوهش پيمايشى بوده و در تحليل دادهها از جداول توصيفى تقاطعى و آزمونهاى آمارى، مانند كندال، اسپيرمن و من ويتنى استفاده شده است. نتايج حاصل از تحليل دادهها حاكى از اعتماد اجتماعى پايين در بين مردم و همچنين، وجود رابطه معنادار بين سن، تحصيلات، درآمد و اعتماد اجتماعى است. فرضيات مربوط به رابطه جنسيت، وضع تأهل و محل تولد با اعتماد اجتماعى نيز رد شدهاند.
كليدواژهها: اعتماد اجتماعى، اطمينان، فرهنگ اعتماد، تحصيلات، سن.
مقدّمه
توجه به مفهوم اعتماد اجتماعى و بررسى آن در نظريات اجتماعى به اواخر دهه هفتاد ميلادى بازمىگردد. لومان در سال1979 و باربر در سال 1983 تلاش فكرى گستردهاى را در مورد اعتماد اجتماعى انجام دادهاند و پس از آن، ادبيات نظرىو تجربى وسيعى در زمينه اعتماد اجتماعى به وجود آمد. اگر بخواهيم اعتماد را بدون توجه به تعدد تعاريف و براساسوجه اشتراك اين ادبيات تعريف كنيم، مىتوانيم مانند سيگلمن بگوييم: «وجود اعتماد مؤلفه اصلى تمامى روابطاجتماعى مىباشد» و يا به قول ايزنشتاد: «بدون عنصر اعتماد برقرارى روابط اجتماعىِ پايدار امكانپذير نمىباشد.»1همچنين از ديدگاه لومان، ما با اعتماد كردن به گونهاى رفتار مىكنيم كه گويا آينده را مىشناسيم. با نشان دادن اعتماد،آينده قابل پيشبينى مىشود.
اعتماد يعنى طورى عمل كنيم كه گويى آينده مشخص است؛ بنابراين، شخص در شرايط عدم اعتماد دچار عدمقطعيت و در نتيجه، نوعى سرگردانى در روابط اجتماعى مىشود.2 به اعتقاد لومان، كاركرد اعتماد در نظام اجتماعى آناست كه عدم تعيين اجتماعى را كاهش مىدهد.3 زتومكا نيز در تعريف خود از اعتماد مىگويد: «اعتماد نوعى شرط درمورد كنشهاى احتمالى ديگران در آينده است و همه افراد در بعضى مواقع چنين شرطهايى را در مورد كنشهاىاحتمالى ديگران در آينده به كار مىگيرند.»4 بنابراين، اعتمادْ عنصر بنيادين روابط اجتماعى است و افزايش يا كاهش آندر درون جامعه مىتواند توازن نظام اجتماعى را به هم زده و مانعى براى پويايى، توسعه و پيشرفت آن شود. چنانكه ازبررسىها و تحقيقات صاحبنظران و پژوهشگران برمىآيد، در طول دهه گذشته نشان داده شده كه ميزان اعتماداجتماعى در كشور ايران در حال كاهش است و برخى آن را به صورت يك مسئله اجتماعى نيز مطرح كردهاند.5 به نظرمىرسد با توجه به ادبيات گستردهاى كه در زمينه اعتماد اجتماعى و توجه به اين موضوع از سه يا چهار دهه پيش درجهان به وجود آمده است و همچنين، بسيارى از مسائل اجتماعى و موانع موجود بر سر راه كشورهاى در حال توسعه وبه ويژه ايران، ضرورت پرداختن به اعتماد اجتماعى و بررسى آن، چه در سطح نظرى و چه در سطوح تجربى، مىتواندبه منزله يك دغدغه علمى و اجتماعى مطرح شده و زمينه خوبى براى پژوهش به وجود آورد. با توجه به توضيحاتفوق در زمينه اعتماد و روشن شدن فضاى مفهومى آن، پرسشهاى اصلى اين پژوهش عبارتاند از:
1. اعتماد اجتماعى در شهر بابل چه ميزان است؟ (توصيفى)
2. آيا بين سن افراد و ميزان اعتماد اجتماعى آنها رابطه وجود دارد؟
3. آيا بين سطح تحصيلات و ميزان اعتماد اجتماعى افراد رابطه وجود دارد؟
4. آيا بين درآمد افراد و ميزان اعتماد اجتماعى رابطه وجود دارد؟
5. آيا بين ميزان اعتماد اجتماعى زنان و مردان تفاوتى وجود دارد؟
پنج سؤال فوق، مسائل اصلى اين پژوهش را تشكيل مىدهند و بر همين اساس، اهداف اين تحقيق عبارتاند از:توصيف ميزان اعتماد اجتماعى در شهر بابل، و شناخت ميزان اعتماد اجتماعى در ميان افراد نمونه با توجه بهويژگىهاى اقتصادى، اجتماعى و فردى.
پيشينه نظرى
در بررسى انديشههاى اجتماعى مربوط به اعتماد مىتوان موج جديدى از علايق جامعهشناختى به اعتماد را درنظريههاى مطرح معاصر ريشهيابى كرد. برخى از اين نظريات، اعتماد را به منزله يك مؤلفه از مفاهيم ديگر در نظر گرفتهو دستهاى نيز به طور مستقيم به مفهوم اعتماد اجتماعى پرداختهاند. در دسته اول مىتوان ابتدا به نظريات آلموندووربا،در زمينه فرهنگ مدنى اشاره كرد. از ديدگاه وى، فرهنگ مدنى احساسى وسيع و گسترده از كفايت سياسى و اعتمادمتقابل شهروندان است و اعتماد سياسى بازتابى از وجود جو گسترده اعتماد در جامعه است.6 همچنين، الكساندر باتأكيد بر رابطه اعتماد و جامعه مدنى در دهه اخير، اعتماد را در بطن جامعه مدنى، چه به صورت افقى (بين مردم) و چهبه صورت عمودى (مردم و نهادها) به منزله بعد اصلى جامعه مدنى مطرح مىكند.7پاتنام نيز در بررسىهاى خود براىسنجش سرمايه اجتماعى، اعتماد را مؤلفه اصلى آن قلمداد مىكند و اعتماد اجتماعى را ناشى از دو منبع مرتبط، يعنىهنجارهاى معامله متقابل و شبكههاى مشاركت مدنى مىداند. از ديد وى، اعتماد اجتماعى همكارى را تسهيل و هرچهبالاتر باشد، همكارى را بيشتر مىكند.8
از سوى ديگر، اعتماد با ارزشهاى فرامادىگرايانه هم پيوند نزديكى دارد. تحقيقات تجربى اينگلهارت در بسيارى ازكشورها، همبستگى اعتماد با كيفيت زندگى و بهزيستى روانى را اثبات كرده است.9 تحقيقات وى نشان مىدهد كهمردم در كشورهاى پيشرفتهتر و داراى رضايت بالاترى از زندگى (مانند دانمارك، بلژيك، ايرلند و آلمان غربى) ميزاناعتماد اجتماعى بالاترى نيز دارند.10فوكوياما نيز در سال 1995 در پژوهشى درباره اعتماد، آن را عنصر حياتى يكنظام اقتصادى پويا معرفى مىكند و بر تجربه آسياى جنوب شرقى تأكيد مىكند.11
دسته دوم، نظرياتى را دربر مىگيرند كه به طور مستقيم به اعتماد اجتماعى پرداختهاند. در سال 1979، نيكلاسلومان، تحليلى عميق از اعتماد را منتشر كرد و اعتماد را به رشد پيچيدگى و مخاطره ارتباط داده بود. در سال 1983، باربرمظاهر مربوط به اعتماد را در عرصههاى مختلف نهادى و حرفهاى جامعه مدرن بررسى كرد. در سال 1984، ساموئلايزنشتاد و لوئيس رونيجر اعتماد را در رابطه وكيل ـ موكل از باستان تا مدرنيته بررسى كردند. گامبتا در سال 1988،تعدادى از ديدگاهها را كنار يكديگر قرار داده و تحليلى از اعتماد را در اجتماعاتى مانند مافيا ارائه كرد. در سال 1990،جيمز كلمن در كتاب نظريههاى اجتماعى، فصلى را به اعتماد اختصاص داد و الگويى را براى تحليل اعتماد به منزلهنوعى مبادله در چارچوب نظريه انتخاب عقلانى ارائه كرد. در دهه نود، آنتونى گيدنز ابتدا به تنهايى و سپس با بك واسكات لش، اعتماد را صفت مشخصه پايان مدرنيته دانستهاند كه بسط انديشههاى لومان در زمينه عدم قطعيت،پيچيدگى و مخاطره است.12
با توجه به دستهبندى يادشده، ما در پيشينه نظرى به شرح برخى از نظريهپردازان دسته دوم مىپردازيم كه به طورمستقيم و مستمر، اعتماد اجتماعى را كانون بررسىهاى خود قرار دادهاند و محور اصلى بسيارى از ديدگاههاى آنها اعتماداست.
الف. جيمز كلمن:13 از ديد او، روابط انسانى براساس سود و زيان شكل مىگيرد و كنشهاى انسانى نوعى مبادلهاجتماعى و زمينهساز اتحاد بين شخصىاند.14 اعتماد از منظر كلمن خطرى است كه فرد در وضعيت مبادله اجتماعىمىپذيرد و كنش اعتمادكننده، به عملكرد كنش اعتمادشونده بستگى دارد.15 وى مىگويد: «در رابطه اعتماد، حداقل دوطرف وجود دارند: اعتمادكننده و امين. من فرض خواهم كرد كه هر دو هدفمندند و هدف آنها تأمين منافعشان است؛صرفنظر از اينكه منافع آنها چه باشد. تصميم اعتمادكننده در اين رابطه هميشه مسئلهبرانگيز است؛ اينكه آيا بايد اعتمادبكند يا نه، و از سوى ديگر، امين نيز در اين ميان مىتواند اعتماد بكند يا اعتماد نكند.»16
اما هر دوى اين كنشها، چه از سوى اعتمادكننده و چه از سوى امين، با در نظر گرفتن سود و زيان رابطه مشخصمىشود. براى نمونه، در صورتى كه امين به خاطر سود كوتاهمدتِ رابطه اعتماد را بگسلد، اگر در آينده دوباره به رابطه بااعتمادكننده نياز داشته باشد، منافع بلندمدت را از دست خواهد داد. شايد بتوان گفت كه به همين علت، ميزان اعتماد درمحيطهاى كوچك بيشتر از محيطهاى بزرگ است؛ زيرا امين به آينده رابطه اميدوار نيست؛ در نتيجه، گسستن اعتماد ازسوى امين رواج بيشترى دارد.17
ب. مارتين دوئيچ:18 ديدگاه دوئيچ در زمينه اعتماد بر مبادله بين افراد تأكيد دارد. اين نظريه به نظريه بازى مجموعغيرصفر مشهور است؛ يعنى در رابطه مبتنى بر اعتماد، سود يك طرف مساوى با زيان ديگرى نيست و همه بازيگرانمىتوانند سود ببرند و يا همه آنها زيان ببينند. در اين بازى، سود و زيان دوطرف تابعى از انتخابهاى خود و ديگرىاست. اما از سويى، در اين رابطه امكانى براى رفتار عقلانى افراد وجود ندارد؛ مگر اينكه بتوانند به يكديگر اعتمادكنند.19 دوئيچ رفتار اعتماد كردن را كنشهايى توصيف مىكند كه آسيبپذيرى شخص (اعتمادكننده) را نسبت بهديگرى (اعتمادشونده) كه رفتارش در وضعيت ويژهاى تحت كنترل فرد نيست، افزايش مىدهد. وضعيتى كه در آن زياناعتمادكننده، در صورت سوءاستفاده ديگرى (اعتمادشونده) بيشتر از منفعتى است كه شخص (در صورت عدمسوءاستفاده) دريافت خواهد كرد. از ديدگاه كلمن، دوئيچ مبحث خود را در زمينه اعتماد كردن يا برقرارى اعتماد، بهوضعيتهايى محدود مىكند كه در آن، زيان بالقوه بيشتر از سود بالقوه است.20
ج. لومان:21لومان از ديدگاهى ديگر، اعتماد را بررسى مىكند كه كمتر مورد توجه نظريهپردازان اعتماد قرار گرفته است.به اين معنا كه او كاركرد اعتماد را در درون نظام اجتماعى بررسى و با كاركرد قانون در جامعه مقايسه مىكند. به اعتقادوى، كاركرد اعتماد در نظام اجتماعى اين است كه عدم تعيين اجتماعى را كاهش و بدين ترتيب، قابليت پيشبينى رفتارهارا افزايش مىدهد. اعتماد در واقع، سازوكارى اجتماعى است كه در آن، انتظارات، اعمال و رفتار افراد تنظيم و هدايتمىشود. لومان معتقد است قانون و اعمال قدرت مشروع از جمله ابزارهايى هستند كه اين وظيفه مهم را بر عهده دارند.قانون و قدرت مشروع، نه از جهت تنبيه قانونشكنان يا حل اختلافات و كشمكشها، بلكه از طريق تقويت همكارى،خطر ذاتى در اعتماد را كاهش مىدهد. قانون و قدرت مشروع با نشان دادن راهها و امور ممنوع، دايره انتخاب افراد رامحدود مىكند و در نتيجه، دايره انتخاب افراد تنها به انجام امور قانونى محدود مىشود و تصميمات آنها از راه قانونىاعمال مىشود. بنابراين، از اين جهت قانون و قدرت مشروع همانند اعتماد عمل مىكنند كه عدم تعيين اجتماعى كاهشو قابليت پيشبينى رفتارها را ممكن مىسازند؛ با اين تفاوت كه توان اجرايى قانون و قدرت، در مقايسه با اعتماد بالاتراست و با تضمين بيشترى صورت مىگيرد.22 به طور كلى، ديدگاه لومان درباره اعتماد با مفهوم مخاطره و ريسك درجامعه مرتبط است. به تعريف لومان «با اعتماد كردن، ما به گونهاى رفتار مىكنيم كه گويا آينده را مىشناسيم. با نشاندادن اعتماد، آينده قابل پيشبينى مىشود. اعتماد يعنى طورى عمل كنيم كه گويى آينده مشخص است.»23 از ديد وى،زندگى اجتماعى نوعى شرطبندى و ريسكپذيرى و راهحلى براى مسائل ويژه مربوط به مخاطره، هم در حوزه خرد وهم در حوزه كلان است.
د. زتومكا:24زتومكا در بحث اعتماد مىگويد كه اجتماع اخلاقى كمتر با سازمان رسمى سروكار دارد و بيشتر با احساستعلق، مسئوليت و احساس وظيفه نسبت به ديگرانى كه با آنها ارزشها، منافع و اهداف مشترك دارند، سروكار دارد. دراجتماع اخلاقىِ «ما» سه مؤلفه وجود دارد: 1. اعتماد؛ يعنى انتظار عمل صادقانه از ديگران نسبت به خودمان؛ 2.وفادارى؛ يعنى التزام به عدم نقص اعتماد به كسانى كه به ما اعتماد كردهاند؛ 3. تجانس؛ يعنى توجه به منافع ديگران وآمادگى انجام وظيفه از طرف ديگران، حتى اگر انجام آن با منافع شخصىمان در تعارض باشد.25زتومكا در كتاب خوداعتماد، نظريه جامعهشناختى مبحث اعتماد را با فرهنگ پيوند داده و اصطلاح «فرهنگ اعتماد» را مطرح مىكند. فرهنگاعتماد دربرگيرنده هنجارها، قواعد هنجارى، ارزشها و تجاربى در مورد اعتماداستكهايجادكننده فرهنگاعتمادمىشود. چنانچه اعتماد معمولاً مورد نقص و تخطى قرار گيرد و اعتماد پيشبينىشده محقق نشود، در آن صورت،فرآيند جامعهبهسمتايجادفرهنگبىاعتمادىحركتمىكند.26
زتومكا پنج وضعيت ساختارى (كلان) را در ظهور فرهنگ اعتماد و يا بر عكس آن، فرهنگ بىاعتمادى مدنظر قرارمىدهد. اولين آنها، همبستگى هنجارى و متضاد آن، هرج و مرج هنجارى و به تعبير دوركيم، نابسامانى اجتماعى است.همبستگى هنجارى، حيات اجتماعى را ايمنتر، منظمتر و قابل پيشبينى مىسازد؛ چراكه طرحهاى ثابتى وجود دارندكه نشان مىدهند مردم بايد چه كار بكنند و چه كار خواهند كرد؛ اما در حالت نابسامانى، كنشهاى افراد حسابنشده،غيرقابل پيشبينى و موجب عدم قطعيت و بىاعتمادى مىشود.27 دومين شرط ساختارى، پايدارى نظم اجتماعى ومتضاد آن تغيير بنيادى است. اگر شبكه گروهها، انجمنها، نهادها، سازمانها، بادوام، مستمر و پايدار باشند، مىتوانندمرجع محكمى براى امنيت و آسايش مردم باشند؛ اما بىثباتى بافت وجودى حيات اجتماعى را سست مىكند. مردمناگهان با يك نظم اجتماعى بازسازىشده يعنى گروهها، نهادها و سازمانهاى جديد روبهرو مىشوند.28 سومين عاملساختارى، شفافيت سازمان اجتماعى و متضاد آن، رازدارى گسترده سازمان است. دسترسى به اطلاعات درباره كاركرد،كارآيى، پيشرفت و ناكامى، و آسيبهاى نهادها، سازمانها و نظامها، نوعى احساس امنيت و پيشبينىپذيرى به وجودمىآورد؛ بنابراين، شفافيت و قابل درك بودن گزارشها براى مردم، اعتماد مردم به آنها را بالا مىبرد؛ در غير اين صورت،يعنى ابهام كارها و پوشش و رازدارى در سازمانها اعتماد مردم را كاهش مىدهد. چهارمين عامل، آشنايى يا بيگانگى بامحيطى است كه مردم در آن دست به كنش مىزنند. اين محيط مؤلفههايى همچون مناظر و وضع طبيعى، معمارى،مسائل داخلى كشور، طرحها، رنگها و ذائقهها را دربر مىگيرد. اين نوع اعتماد، بيشتر به مردمى ارجاع دارد كه به يكجامعه جديد وارد مىشوند. اگر محيط جديد مشابه محيط قبل باشد، احساس خودى بودن موجب اعتماد مىشود؛ درصورتى كه محيط جديد كاملاً بيگانه باشد، بر عدم اطمينان و اضطراب افزوده شده، احساس بىاعتمادى بروزمىيابد.29
پنجمين شرط ساختارى، پاسخگويى نهادها به مردم و يا متضاد آن، خودسرى و عدم مسئوليتپذيرى در جامعهاست. اگر مردم هنگامى كه حقوقشان به رسميت شناخته نشده و يا تعهدات ديگران درباره آنها ناديده گرفته شده است،بتوانند براى حل مشكل به چنين نهادهايى متوسل شوند، در آن صورت به نوعى بيمه يا حامى دست يازيده و در نتيجه،احساس امنيت بيشترى خواهند كرد. از سوى ديگر، نبود و يا ناكارآمدى چنين سازمانهايى در قبال پاسخگويى بهدادخواهى مردم، و اين ذهنيت كه داوران قابل اتكا و اعتمادى براى پاسخگويى وجود ندارند و يا دسترسى به آنهاناممكن است و تنها تضمين حقوق هر فرد، در دست خود و متكى به اقدام خودش است، نتيجه آن بىاعتمادى و عدماطمينان خواهد بود.30 اين پنج عامل ساختارى از ديد زتومكا فرصتهاى هدايتكنندهاى را براى فرهنگ اعتماد يابىاعتمادى فراهم مىكنند. گسترش اين پنج عامل مىتواند يك فرآيند خودتقويتى از فرهنگ اعتماد را در درون مردم بهوجود آورد.
ه. گيدنز: گيدنز يكى از مهمترين نظريهپردازان دهههاى اخير در عرصه جامعهشناسى است و بخش عمدهاى از بحثهاىخود را به تحليل الگوى اعتماد در دوران پيش از مدرن و پس از آن اختصاص داده است. از ديد وى، اعتماد در نظامهاىمدرنيته متأخر، اعتماد غيرشخصى و به ديگران ناشناس يا به عبارت ديگر «بىتوجهى مدنى»، جنبه بنيادى روابطاعتماد بين فردى است كه از ماهيت رشديابنده نظامهاى انتزاعى ريشه گرفته است. در اين شرايط، جلب اعتماد به جاىحفظ اعتماد در نظامهاى گذشته اهميتى اساسى مىيابد. در عين حال، وجه عمده اعتماد، پايبندى به نظامهاى انتزاعى وبه ويژه به نظامهاى تخصصى است؛ اما در فرهنگهاى سنتى، چهار زمينه محلى در ارتباط با اعتماد، غالب است: 1.نظام خويشاوندى؛ 2. اجتماع محلى؛ 3. سنت؛4. كيهانشناسى مذهبى.31
اين منابع اعتماد، اهميت خود را در جوامع جديد از دست دادهاند، برخلاف جوامع سنتى، در جوامع صنتعى وپيشرفته، اعتماد به علائم و نشانهها و همچنين اعتماد به دانش تخصصى و نظامهاى انتزاعى، جايگزين زمينههاى سنتىاعتماد مىشود. امروزه مردم به دنبال علائم و نشانهها هستند و به ماركها توجه مىكنند؛ در حالى كه نمىدانند چهكسانى وسايل را ساختهاند. در واقع، محليت از بين رفته است؛ يعنى رابطه رودرروى توليدكننده كالا و يا ارائهدهندهخدمات با مصرفكننده كمرنگ شده و اعتماد به انتزاعيات تقويت شده است. ما امروزه در خريد يك كالا با توليدكنندهآن رابطه رودررو نداريم و وسايل آنها را با توجه به مارك انتخاب مىكنيم. در اين ارتباط، گيدنز درباره پول و نقش آن درجهان مدرن چنين مىگويد كه پول هيچ هستى ذاتى ندارد و اعتماد به پول از خود پول نيست، بلكه ناشى از اعتماد مردمبه يك امر انتزاعى و اعتماد به يك رشته نماد و سمبلهاست.32 وى در تعريف اعتماد مىگويد: «اعتماد را مىتوان بهعنوان اطمينان به اعتمادپذيرى يك شخص يا يك نظام با توجه به يك رشته پيامدها يا رويدادهاى معين تعريف كرد؛آنجايى كه اين اطمينان، صداقت يا عشق به ديگرى و يا صحت اصول انتزاعى (يا دانش فنى) را بيان كند.»33
گيدنز در اين تعريف هم بر سطح خرد و هم بر سطح كلانِ اعتماد تكيه مىكند. در سطح فردى، اعتماد متقابل رابطهنزديكى با صميميت دارد. شخص براى ايجاد اعتماد بايد هم به ديگرى اعتماد كند و هم خودش قابل اعتماد باشد؛ يعنىهر كس ديگرى را به رسميت بشناسد.34 در سطح كلان به اعتقاد وى، جوامع مدرن به نظامهاى تخصصى اعتمادمىكنند و اعتماد، كليد رابطه بين فرد و نظامهاى تخصصى است. اعتماد همان چيزى است كه جوامع مدرن را يكپارچهنگه مىدارد. اعتماد، نوعى دل به دريا زدن است و هرگاه سست شود، افراد و گروههاى اجتماعى ناامنى را تجربه خواهندكرد.35 گيدنز سه گونه اعتماد را مطرح مىكند: اعتماد وجودى (بنيادى)، اعتماد بينشخصى و اعتماد به نظامها. اعتمادبنيادين مفهومى متعلق به اريكسون است كه ريشه اعتماد را در اطمينان به اشخاص صالح و معتبر مىداند كه معمولاً ازنخستين تجربيات كودك حاصل شده است. به نظر وى، اعتماد بنيادين اضطراب را كاهش و نوعى احساس تداوم و نظمدر رويدادها را در فرد به وجود مىآورد.36 اعتماد بينشخصى به پايبندىهاى چهرهدار در رويارويى با بيگانگان درجوامع مدرن اشاره دارد. اين رويارويى چهره به چهره در خيابانها، ساختمانهاى عمومى، قطارها، اتوبوسها يامهمانىها اتفاق مىافتد كه گاهى بىچهره نيز است.37 اعتماد به نظامها، صورت پايبندىهاى بىچهرهاى را به خودمىگيرد كه طى آن به نظامهايى كه ماهيتا با مهارتهاى تخصصى تثبيتشده كار مىكنند و ممكن است هيچگاه كاركنانآنها ديده نشوند، اعتماد مىشود. گاهى نيز اين نظامهاى انتزاعى نقاط دسترسى دارند و به روابط چهره به چهره تبديلمىشوند؛ مانند رابطه رودررو با پزشكان (نماينده نهاد علم) و يا كاركنان شركتهاى هواپيمايى.38
با توجه به نظريههاى برشمرده در اين بخش، برخى از نظريهپردازان مانند كلمن، اعتماد را نوعى ريسك در مبادلاتاجتماعى مىدانند. دوئيچ آن را مبادلهاى مىداند كه اگر سودى باشد، براى دو طرف و اگر زيانى هم باشد، براى هر دواست. لومان نيز با تأكيد بر ريسكپذيرى در اعتماد، آن را كنشى مىداند كه گويى كنشگر مىتواند آينده را پيشبينى كند.اما اوفه اعتماد را عنصرى اساسى در جامعه مدنى و مشروعيت يك حكومت مطرح مىكند و به بررسى كاركردهاى آندر جامعه مدنى مىپردازد. گيدنز در بحثى مفصل درباره اعتماد در جوامع سنتى و مدرن، آن را در سطح خرد و كلان مورددقت قرار مىدهد و انواع اعتماد (وجودى، بينشخصى و اعتماد به نظامها) و پيامدهاى مثبت و منفى مدرنيته را آشكارمىسازد. زتومكا نيز با ديدگاهى كلاننگرتر، در كتاب اعتماد: نظريه جامعهشناختى، پس از بررسى نظريههاى اعتماد،مفهوم «فرهنگ اعتماد» و عوامل ساختارى مؤثر بر آن را مطرح مىكند. چنانكه ملاحظه شد، در تحليل اعتماد، برخىمانند دوئيچ بر سطح خرد، دستهاى مانند زتومكا بر سطح كلان و برخى ديگر مانند گيدنز ديدگاهى تلفيقى ارائه دادهاند.همچنين عدهاى از نظريهپردازان بر كاركردها و گروهى ديگر بر عوامل مؤثر بر اعتماد تأكيد دارند و چنانكه بر اهل فن دراين عرصه (علوم اجتماعى) روشن است، اين تفاوتها ريشه در مفروضات و اصول مسلم مكاتبى دارد كه نظريهپردازانيادشده در عرصه جامعهشناسى از آن الهام گرفتهاند و بدين سبب، هريك از آنها به يك موضوع (پديده) از زاويهاى نگاهمىاندازند.
فرضيههاى تحقيق
1. احتمالاً بين سن و اعتماد اجتماعى رابطه معنادارى وجود دارد.
2. احتمالاً بين ميزان تحصيلات و اعتماد اجتماعى رابطه معنادارى وجود دارد.
3. احتمالاً بين ميزان درآمد و اعتماد اجتماعى رابطه معنادارى وجود دارد.
4. احتمالاً بين ميزان اعتماد اجتماعى زنان و مردان تفاوت معنادارى وجود دارد.
5. احتمالاً بين ميزان اعتماد اجتماعى افراد متأهل و مجرد تفاوت معنادارى وجود دارد.
6. احتمالاً بين ميزان اعتماد اجتماعى متولدين شهر و روستا تفاوت معنادارى وجود دارد.
تعريف مفاهيم و متغيرها
الف. متغير وابسته
متغير وابسته اين پژوهش، اعتماد اجتماعى است. اعتماد را مىتوان اطمينان فرد به ديگران و عدم بدگمانى به افرادجامعه تعريف كرد؛ و به قول ايزنشتاد بدون وجود عنصر اعتماد، روابط اجتماعى پايدار هيچگاه شكل نمىگيرد.39 دراين پژوهش منظور از اعتماد اجتماعى، اعتماد بينشخصى، يعنى اعتماد مردم به يكديگر است كه با شاخصهايىهمچون صداقت، اطمينان، تعهد، انصاف و درستكارى مورد سنجش قرار گرفتهاند.
ب. متغيرهاى مستقل
متغيرهاى مستقل اين پژوهش عبارتاند از: درآمد، تحصيلات، سن، جنس، محل تولد و وضع تأهل.
1. درآمد: درآمد عبارت است از پولى كه فرد از راه كار كردن، سرمايه و يا بازنشستگى دريافت مىكند. اين تعريف فقطدرآمد ماهيانه رسمى را دربر نمىگيرد؛ بلكه درآمدهاى افراد از راهسرمايهگذارىهارا نيز شامل مىشود.
2. تحصيلات: تحصيلات عبارت است از آموزشهايى كه به طور رسمى از طريق نظام آموزش و پرورش يا نظام آموزشعالى به فرد ارائه شده و براى گذر از هر مقطع، يك مدرك رسمى به او داده مىشود.
3. سن: منظور از سن، سالهايى است كه از عمر يك فرد مىگذرد. در اين پژوهش، متغير سن براى نشان دادن اعتماداجتماعى در ميان نسل جوان، ميانسال و سالخوردهاستفادهشدهاست؛بديندليل،سنافرادبهگروههاى سنى دهساله،يعنى 15ـ24 ساله، 25ـ34 ساله، 35ـ44 ساله، 45ـ54 ساله و 55 سال به بالا تقسيم شده است.
4. محل تولد: منظور از محل تولد، شهر يا روستاست و مىخواهيم داشتن ريشه روستايى و يا شهرىِ افراد را مشخصكرده و بدانيم آيا اعتماد اجتماعى بين اين دو گروه، تفاوتى با يكديگر دارد.
روش پژوهش
روش پژوهش با توجه به اهداف تحقيق و فرضيات، پيمايشى بوده و ابزار گردآورى دادههاى مورد نياز، پرسشنامه است.جامعه آمارى اين پژوهش شامل كليه خانوارهاى ساكن شهر بابل است كه در اين شهر سكونت دائمى دارند. تعداد اينافراد طبق سرشمارى سال 1385، 66338 نفر است.
روش نمونهگيرى
به علت نبود فهرستى از جامعه آمارى و ميسر نبودن نمونهگيرى تصادفى، مناسبترين روش در اين پژوهش، نمونهگيرىخوشهاى چند مرحلهاى تشخيص داده شده است. در اين روش، ابتدا شهر به چند منطقه تقسيم شده، سپس از ميانمناطق، نمونههايى انتخاب مىشود. پس از آن، هريك از مناطق نيز به خوشههايى تقسيم شده و از هر خوشه، نمونههابه طور تصادفى انتخاب مىشوند.40
در اين پژوهش، ابتدا شهر بابل به چهار منطقه اصلى تقسيم شد و از هر منطقه، چند خيابان و از هر خيابان نيزبلوكهايى به طور تصادفى انتخاب شدند. سپس از هر بلوك، خانوارهايى براى نمونه انتخاب شدند و بدانهامراجعه شد. پس از مراجعه به هر خانوار، 380 زن يا مردِ سرپرست خانوار (و در صورت عدم حضور سرپرست،مناسبترين فردى كه از نظر سنى بالاى 15 سال در دسترس بود) براى نمونه انتخاب شدند و ايشان نيز پرسشنامه را بهكمك پرسشگران تكميل كردند.
روش تحليل دادهها (آمار توصيفى و استنباطى)
با توجه به نوع متغيرها و سطوح اندازهگيرى مطرحشده و اهداف پژوهش، براى توصيف و تحليل دادههاى تحقيق ازجدولهاى فراوانى و تقاطعى در سطح توصيفى، و از آزمونهاى رواسپيرمن، كندال و من ويتنى براى تست فرضيات، باكمك نرمافزار spss استفاده شده است.
يافتههاى پژوهش
الف. يافتههاى توصيفى
نتايج حاصل از توصيف دادههاى آمارى نشان مىدهد (جدول شماره 1) ميزان اعتماد اجتماعى در شهر بابل از كل افرادنمونه مورد بررسى، 2/9 درصد افراد اعتماد اجتماعى بالا، 36/1 درصد اعتماد اجتماعى متوسط و 78/9 درصد نيزاعتماد اجتماعى پايين داشتهاند.
جدول شماره 1: توزيع فراوانى و درصد ميزان اعتماد اجتماعى
ميزان اعتماد اجتماعي |
فراواني |
درصد تجمعي |
بالا |
11 |
9/2 |
متوسط |
126 |
1/36 |
پايين |
243 |
9/78 |
کل |
380 |
100 |
جدول شماره 2 نيز اعتماد اجتماعى را در گروههاى سنى دهساله نشان مىدهد. همانگونه كه در جدول آمده است،فقط در گروههاى سنى 15ـ24 ساله و 25ـ34 ساله تعداد 10 نفر (مجموع دو گروه سنى) داراى اعتماد اجتماعى بالابودهاند و در ديگر گروههاى سنى، فراوانى در اين ستون وجود ندارد. همچنين، اگر به ستون ميزان اعتماد اجتماعى پايينتوجه كنيم، خواهيم ديد هرچه از گروه سنى اول به سوى گروههاى سنى بعدى پيش مىرويم، بر درصد ميزان اعتماداجتماعى پايين گروههاى سنى افزوده مىشود؛ يعنى ميزان اعتماد اجتماعى پايين گروه سنى 15ـ24 ساله 59/8 درصد،25ـ34 ساله 62/9 درصد، 35ـ42 ساله 72/1 درصد، 45ـ54 ساله 75 درصد و 55 سال به بالا 80 درصد است. اما بهطور كلى، در همه گروههاى سنى، بيش از نيمى از افراد داراى اعتماد اجتماعى پايين هستند و هرچه بر سن افراد افزودهمىگردد، اعتماد اجتماعى آنان كمتر مىشود.
جدول شماره 2: اعتماد اجتماعى در گروههاى سنى 10 ساله
اعتماد اجتماعي گروه سني |
پايين |
متوسط |
بالا |
24-15 ساله |
73 8/59% |
44 1/36% |
5 1/4% |
34-25 ساله |
100 9/62% |
54 34% |
5 1/3% |
44-35 ساله |
49 1/72 % |
9 9/37% |
0 0% |
54-45 ساله |
3 75% |
1 25% |
0 0% |
55 ساله به بالا |
4 80% |
1 20% |
0 0% |
نتايج به دست آمده از مقايسه توزيع ميزان اعتماد اجتماعى در گروههاى تحصيلى (جدول شماره 3) نيز نتايجىمشابه جدول بالا را نشان مىدهد. در تمامى گروههاى تحصيلى (افراد با سطح سواد متفاوت) بيش از 50 درصد افراد ازميزان اعتماد اجتماعى پايينى برخوردارند. از سوى ديگر، ميزان اعتماد اجتماعى حد متوسط و بالاى گروههاى داراىتحصيلات پايينتر، بيش از افرادى است كه تحصيلات بالايى داشتهاند. اگر درصد افراد داراى اعتماد متوسط و بالا را درگروههاى تحصيلى مختلف، با يكديگر جمع كنيم، ديده مىشود 30/4 درصد افراد كمتر از ديپلم، 32/6 درصد افرادديپلم و فوق ديپلم،43/4درصدافرادداراىمدركليسانسوفوقليسانس، و صفر درصد افراد داراى مدرك دكترا، داراىاعتماد اجتماعىمتوسطوبالابودهاند؛يعنىهرچهميزانتحصيلاتبيشترشده،ازاعتماداجتماعىافرادكاستهشدهاست.
جدول شماره 3: اعتماد اجتماعى در گروههاى تحصيلى مختلف
اعتماد اجتماعي تحصيلات |
پايين |
متوسط |
بالا |
کمتر از ديپلم |
39 7/69% |
16 6/28% |
1 8/1% |
ديپلم و فوق ديپلم |
130 4/67% |
58 30% |
5 6/2% |
ليسانس و فوق ليسانس |
69 5/65% |
48 3/39% |
5 1/4% |
دکترا |
5 6/55% |
4 4/44% |
0 0% |
مقايسه آمارها درباره ميزان درآمد و اعتماد اجتماعى نيز نشان از روندى معكوس دارد؛ يعنى هرچه درآمد افرادافزايش مىيابد، اعتماد آنان كاهش مىيابد. با توجه به جدول شماره 4، افرادى كه جزو دو گروه درآمدى بالا بودهانداعتماد اجتماعى حد بالاى آنها صفر درصد و در نتيجه، اعتماد اجتماعىشان در حد متوسط و پايين بوده است.همچنين، 78/9 درصد كسانى كه بالاى 850 هزار تومان درآمد داشتهاند، اعتماد اجتماعى پايينى داشتهاند.
جدول شماره 4: اعتماد اجتماعى در گروههاى درآمدى مختلف
اعتماد اجتماعي تحصيلات |
پايين |
متوسط |
بالا |
زير 200 هزار تومان |
54 8/62% |
31 36% |
1 2/1% |
350-201 هزار تومان |
56 7/63% |
28 8/31% |
4 5/4% |
550-351 هزار تومان |
39 65% |
19 7/31% |
2 3/3% |
850-551 هزار تومان |
4 40% |
6 60% |
0 0% |
851 هزار تومان |
15 9/78 % |
4 1/21% |
0 0% |
ب. يافتههاى استنباطى
در جدول شماره 5 خلاصه نتايج آزمون همبستگى سن، تحصيلات و درآمد با متغير وابسته (اعتماد اجتماعى) نشانداده شده است. نتايج به دست آمده از ضرايب همبستگى اسپيرمن و كندال نشان مىدهد كه بين درآمد و اعتماد رابطهمعنادارى وجود ندارد؛ اما بين تحصيلات و اعتماد اجتماعى، با ضريب همبستگى 0/116 و سطح معنادارى 0/011رابطه معنادارى وجود دارد. همچنين بين سن و اعتماد اجتماعى، با ضريب همبستگى 0/128 و سطح معنادارى 0/008رابطه معنادارى وجود دارد.
جدول شماره 5: آزمونهاى استنباطى رابطه اعتماد اجتماعى با متغيرهاى سن، تحصيلات و درآمد
متغيرهاي مستقل |
اعتماد اجتماعي |
|||
اسپيرمن |
کندال |
|||
همبستگي |
معناداري |
همبستگي |
معناداري |
|
سن |
138/0 |
007/0 |
12/0 |
008/0 |
تحصيلات |
13/0- |
011/0 |
116/0- |
011/0 |
درآمد |
008/0- |
896/0 |
007/0- |
897/0 |
در جدول شماره 6 نيز رابطه بين محل زندگى، جنسيت و وضع تأهل با اعتماد اجتماعى آمده است. چنانچه ديدهمىشود، رابطه معنادارى بين اين سه متغير با اعتماد اجتماعى وجود ندارد.
جدول شماره 6: رابطه بين جنسيت، محل تولد و وضع تأهل با اعتماد اجتماعى
متغير مستقل |
اعتماد اجتماعي |
|
آزمون من ويتني يو |
||
سطح معناداري |
رابطه يا عدم وجود رابطه |
|
جنسيت |
274/0 |
رابطه وجود ندارد |
محل تولد |
053/0 |
رابطه وجود ندارد |
وضع تأهل |
076/0 |
رابطه وجود ندارد |
نتيجهگيرى و پيشنهادها
1. با توجه به نتايج به دست آمده از جدولهاى توصيفى، ديده مىشود كه اعتماد اجتماعى در شهر بابل، در سطحپايينى قرار دارد و اين نتايج با تحقيقات ديگر محققان در ايران همپوشانى دارد. بنابراين، مىتوان اين كاهش سطحاعتماداجتماعىرابهصورتيكمسئلهاجتماعىمطرحكرد.
2. اين كاهش فقط دامنگير يك نسل يا گروه خاص نيست؛ بلكه همه مردم را دربر مىگيرد و مىتواند مورد بحث و ارزيابى قرار گيرد.
3. افزون بر يافتههاى توصيفى، نتيجه تست فرضيات نشان مىدهد كه بين تحصيلات، سن و درآمد با اعتماداجتماعى رابطه معنادارى وجود دارد؛ اما بين جنس، محل تولد و وضع تأهل با اعتماد اجتماعى رابطه معنادارى وجودندارد.
4. چنانكه جدولها نشان مىدهند، ميزان اعتماد اجتماعى در افراد با سطح تحصيلات متفاوت نيز پايين است.همچنين گروههاى سنى مختلف كه نشانگر سه نسل جوان، ميانسال و سالخورده با دورههاى جامعهپذيرى متفاوتاندنيز همينگونهاند.
5. افراد در تمام سطوح درآمدى اعتماد اجتماعى پايينى داشتهاند و هرچه درآمد افزايش يافته، ميزان اعتماداجتماعى كاهش پيدا كرده است.
6. وضعيت در حال توسعه بودن و آنوميك جامعه ايران و در نتيجه، شكاف بين سنت و مدرنيته، مسائل اجتماعىزيادى را مىتواند به بار آورد كه يكى از آنها كاهش اعتماد اجتماعىبينمردم است و اين، خود موجب كندى روند توسعهو مشاركت مردم در پيشرفت مىشود.
7. راهحل مشكل يادشده را بايد در پل زدن بين سنت و مدرنيته جستوجو كرد و براى خلأهاى به وجود آمده ومنابع از دست رفته (سنتها)، منابع جديدى (گروههاى جامعه مدنى مانند اصناف، احزاب، انجمنهاى داوطلبانه و...)را جايگزين كرد.
8. افزايش مراسمهاى ملى و مذهبى و مكانهايى كه اقشار مختلف را بتواند به خود جلب كند نيز مىتواند باعثكنش متقابل بيشتر مردم با يكديگر و گردهم آمدن آنها شده، احساس همبستگى و اعتماد اجتماعى را افزايش دهد و درنتيجه، زمينههاى رشد و توسعه جامعه را فراهم آورد.
-
منابع
- ـ امير كافى، مهدى، «اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن»، نمايه پژوهش، ش 18 (1380)، 290ـ40.
- ـ اينگلهارت، رونالد، تحول فرهنگى در جامعه پيشرفته صنعتى، ترجمه مريم وتر، تهران، كوير، 1382.
- ـ ببى، ارل، روشهاى تحقيق در علوم اجتماعى، ترجمه رضا فاضل، تهران، سمت، 1381.
- ـ تاجبخش، كيان، سرمايه اجتماعى: اعتماد، دموكراسى و توسعه، ترجمه افشين خاكباز و حسن پويان، تهران، شيرازه، 1384.
- ـ زاهدى، محمّدجواد و سجاد اوجاقلو، «بررسى اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن در شهر زنجان»، انجمن جامعهشناسى ايران، ش 4(زمستان 1384)، ص 92ـ125.
- ـ زتومكا، پيوتر، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ترجمه غلامرضا غفارى، تهران، شيرازه، 1386.
- ـ شارعپور،محمود، سرمايه اجتماعى؛ مفهومسازى، سنجش و دلالتهاى سياستگذارى، سارى، سازمان مديريت و برنامهريزى استانمازندران، 1385.
- ـ غفارى، غلامرضا، «اعتمادسازى، مشاركت اجتماعى و امنيت اجتماعى»، در: مجموعه مقالات پليس، توسعه و دانشگاه، استان مركزى،معاونت اجتماعى فا، 1385.
- ـ كلمن، جيمز، بنيادهاى نظريه اجتماعى، ترجمه منوچهر صبورى، تهران، نى، 1377.
- ـ گيدنز، آنتونى، پيامدهاى مدرنيته، ترجمه محسن ثلاثى، تهران مركز، 1377.
- ـ ـــــ ، چشماندازهاى جهانى، ترجمه محمدرضا جلايىپور، تهران، طرح نو، 1384.
- ـ معيدفر، سعيد، جامعهشناسى مسائل اجتماعى ايران، تهران، نور علم، 1385.
-
پى نوشت ها
- 1 كارشناس ارشد جامعهشناسى، دانشگاه آزاد اسلامى واحد تهران. دريافت: 14/8/88 ـ پذيرش: 21/12/88.
- 1ـ پيوتر زتومكا، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ص 2.
- 2ـ همان، ص 50.
- 3ـ مهدى اميركافى، «اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن»، نمايه پژوهش، ش 18، ص 11.
- 4ـ پيوتر زتومكا، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ص 123.
- 5ـ سعيد معيدفر، جامعهشناسى مسائل اجتماعى ايران، ص 171.
- 6ـ پيوتر زتومكا، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ص 32.
- 7ـ همان، ص 33.
- 8ـ محمود شارعپور، سرمايه اجتماعى، مفهومسازى، سنجش و دلالتهاى سياستگذارى، ص 32.
- 9ـ پيوتر زتومكا، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ص 34.
- 10ـ رونالد اينگلهارت، تحول فرهنگى در جامعه پشرفته صنعتى، ترجمه مريم وتر، ص 38.
- 11ـ پيوتر زتومكا، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ص 34.
- 12ـ همان، ص 35.
- 131. Jemes samuel Coleman.
- 14ـ محمّدجواد زاهدى و سجاد اجاقلو، «بررسى اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن در شهر زنجان»، انجمن جامعهشناسى ايران، ش 4، ص 98.
- 15ـ جيمز كلمن، بنيادهاى نظريه اجتماعى، ترجمه منوچهر صبورى، ص 152.
- 16ـ همان، ص 153.
- 17ـ همان، ص 153ـ154.
- 182. Martin Deutsch.
- 19ـ محمّدجواد زاهدى و سجاد اجاقلو، «بررسى اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن در شهر زنجان»، انجمن جامعهشناسى ايران، ش 4، ص 98.
- 20ـ جيمز كلمن، بنيادهاى نظريه اجتماعى، ص 158.
- 211. Niklas Luhman.
- 22ـ غلامرضا غفارى، «اعتمادسازى، مشاركت اجتماعى و امنيت اجتماعى»، در: مجموعه مقالات پليس، توسعه و دانشگاه، ص 45ـ46.
- 23ـ پيوتر زتومكا، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ص 50.
- 242. Piotr Sztompka.
- 25ـ غلامرضا غفارى، «اعتمادسازى، مشاركت اجتماعى و امنيت اجتماعى»، در: مجموعه مقالات پليس، توسعه و دانشگاه، ص 46.
- 26ـ پيور زتومكا، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ص 214ـ215.
- 27ـ همان، ص 217.
- 28ـ همان، ص 219.
- 29ـ همان، ص 221ـ222.
- 30ـ همان، ص 213.
- 31ـ محمّدجواد زاهدى و سجاد اجاقلو، «بررسى اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن در شهر زنجان»، انجمن جامعهشناسى ايران، ش 4، ص 104.
- 32ـ همان، ص 105.
- 33ـ آنتونى گيدنز، پيامدهاى مدرنيته، ترجمه محسن ثلاثى، ص 41.
- 34ـ محمّدجواد زاهدى و سجاد اجاقلو، «بررسى اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن در شهر زنجان»، انجمن جامعهشناسى ايران، ش 4، ص 105.
- 35ـ آنتونى گيدنز، چشماندازهاى جهانى، ترجمه محمدرضا جلايىپور، ص 41.
- 36ـ محمّدجواد زاهدى و سجاد اجاقلو، «بررسى اعتماد اجتماعى و عوامل مؤثر بر آن در شهر زنجان»، انجمن جامعهشناسى ايران، ش 4، ص 96.
- 37ـ آنتونى گيدنز، پيامدهاى مدرنتيه، ترجمه محسن ثلاثى، ص 97.
- 38ـ همان، ص 98ـ101.
- 39ـ پيوتر زتومكا، اعتماد: نظريه جامعهشناختى، ص 2.
- 40ـ ارل ببى، روشهاى تحقيق در علوم اجتماعى، ترجمه رضا فاضل، ص 455.