تدوين مصحف يا بازنويسى آيات
شمساللّه معلّمكلايى-1
چكيده
چگونگى جمع قرآن در شمار مسائلى است كه ميان پژوهشگران علوم قرآن همواره مطرح بوده است. برخى بر اين باورند كه قرآن، نخستين بار در زمان ابوبكر، توسط زيدبن ثابت تدوين شد. اما حتى از نوشتههاى محققان اهلسنت1 و تصريحات آنان نيز به دست مىآيد كه قرآن در عصر پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله به طور كامل نوشته شد. آن حضرت و عدهاى از صحابه، از جمله كاتبان وحى، داراى قرآن كاملى بودند كه در آن، آيات هر سوره به طور منظم مرتب شده بود. پس، تلاشى كه زيد به دستور ابوبكر پس از رحلت رسولاللّه صلىاللهعليهوآله براى جمع قرآن انجام داد، تنها بازنگارى آيات بود؛ بدين صورت كه آيات را از روى نوشتافزارهاى مختلف جمع كرد و روى اوراق و برگهها نوشت.
كليدواژهها: جمع قرآن، تدوين قرآن، بينالدفتين، مصحف، صحف، زيدبن ثابت، بازنويسى آيات.
مقدّمه
نگارش، جمع و تدوين قرآن2 از مسائلى است كه قرآنپژوهان در تاريخ قرآن، همواره به آن عنايت داشتهاند.
بدون شك، قرآن در زمان حيات پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نوشته شده و آيات هر سوره به صورت منظم كنار هم گرد آمده بود، اما در مورد زمان تدوين قرآن و قرار گرفتن آن ميان دو جلد، سه ديدگاه متفاوت وجود دارد كه عبارتند از: 1. تدوين قرآن در زمان خود حضرت رسول صلىاللهعليهوآله؛ 2. تدوين مصحف پس از رحلت آن حضرت صلىاللهعليهوآله و در زمان ابوبكر، به دستور وى توسط زيدبن ثابت؛ 3. تدوين مصحف در زمان عثمان.3
برخى از صاحبنظران با تمسّك به روايات اهلسنّت و با ردّ قول اول، تدوين قرآن در زمان صحابه را بدون اشكال دانسته و آن را از مسلمات قطعيه تاريخ شمردهاند.4 اما گروهى نيز با اشكال به اين روايات، جمع قرآن در زمان خلفا را امرى موهوم و پندارى غلط، و آن را مخالف قرآن، سنت، عقل و اجماع دانسته5 و دلايل متعددى بر اين مدعا آوردهاند.6
تحقيقاتى كه در اين زمينه صورت گرفته گرچه شايسته تقدير است، اما علاوه بر منابع روايى، بايد به سخنان و گفتار انديشمندان اهلسنّت نيز مراجعه نمود و نظر آنان را از لابهلاى مطالبشان در اينباره جويا شد.
آنچه كه به نظر قطعى مىرسد اين است كه كل قرآن در زمان حيات پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مكتوب و جمعآورى شده بود، و زيد نيز به دستور ابوبكر به بازنويسى آيات قرآن اقدام كرد و توانست با شيوهاى خاص آيات هر سوره را نوشته و گردآورى نمايد، ولى كار وى در همين مرحله متوقف ماند و نتوانست به تدوين و قرار دادن قرآن ميان دو جلد بپردازد. برخى از بزرگان اهلسنّت نيز معترفند كه زيد به تنظيم سورهها اقدام ننمود7 و فقط توانست به
جمعآورى و بازنويسى آيات هر سوره نايل آيد. از اينرو، نمىتوان نظريه تدوين قرآندر عصرخليفهاول را پذيرفت.
اين بحث از آن جهت ضرورت دارد كه عدهاى بر اين باورند كه به هنگام رحلت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهقرآن در مكانهاى مختلف پراكنده بود و خليفه اول با كمك زيدبن ثابت توانست قرآن را تدوين كرده و بينالدفتين قرار دهد و آن را از خطر زايل شدن نجات بخشد؛ از اينرو، او را احياگر قرآن بعد از رحلت حضرت رسول معرفى كرده و آن را فضيلتى دانستهاند كه تنها به او اختصاص يافته است.8 اينان با طرح اين بحث، موجب انحراف اذهان از مسئله مهم تاريخى مبنى بر علت نپذيرفتن مصحف امام على عليهالسلام ازسوىخليفهاول شدهاند.
اين پژوهش در پى اثبات اين است كه زيد فقط به بازنويسى آيات اقدام كرد؛ يعنى آيات قرآن را روى يك نوشتافزار خاص نوشت، اما قرآن را تدوين نكرد و بينالدفتين قرار نداد و منشأ چنين عملى نيز گرايشهاى سياسى حكومت وقت بود.
در اين مقاله براى اثبات مدعاى خود مسائل زير را بررسى كردهايم:
الف. جمع قرآن در زمان رسول اللّه صلىاللهعليهوآله
قرآن در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله به صورت نوشتهشده در سطور و حفظ در صدور نگهدارى مىشد. امورى بر اين امر دلالت دارد:
1. تشويق حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله به نوشتن قرآن
حضرت رسول صلىاللهعليهوآله علاوه بر تشويق مسلمانان بر حفظ قرآن،9 به كتابت قرآن نيز سفارش و تشويق مىكردند.
كتابت قرآن و جمع آن در سطور به دو گونه بوده است: 1. كتابت ناقص؛ 2. كتابت كامل. هر دو نوع كتابت در زمان آن حضرت اتفاق افتاده است. از اينرو، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله همواره مردم را به قرائت قرآن از روى نوشته توصيه مىكردند: «لَيسَ شَىءٌ أَشَدَّ عَلَى الشَّيطَانِ مِنَ الْقِرَاءَةِ فِى الْمُصْحَفِ نَظَرا وَ الْمُصْحَفُ فِى الْبَيتِ يطْرُدُ الشَّيطَان»؛10 چيزى مانند قرائت قرآن از روى مصحف براى شيطان سختتر نيست، وجود مصحف در خانه، شيطان را دور مىسازد. همچنين ابوذر در حديثى نقل مىكند كه پيامبر صلىاللهعليهوآلهفرمودند: «النَّظَرُ فِى الصَّحِيفَةِ يعْنِى صَحِيفَةَ الْقُرْآنِ عِبَادَةٌ»؛11 نگاه به صفحات قرآن عبادت است. و نيز بيان داشتهاند: «مَن قَرَأ القُرآنَ فى المُصحَفِ كَُتِبَ لَه اَلفُ حَسَنَةٍ»؛12 براى كسى كه قرآن را از روى مصحف تلاوت كند هزار حسنه نوشته مىشود.
به دنبال چنين سفارشهايى، مسلمانان درصدد نگارش آيات برآمدند و برخى توانستند مصحفى براى خود فراهم آورند. حمزه عموى پيامبر صلىاللهعليهوآله كه در جنگ احد به شهادت رسيد، از جمله كسانى است كه مصحف ناقصى براى خود تهيه كرده بود.13
2. كتابت آيات قرآن توسط كاتبان وحى
با آغاز نزول قرآن، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نويسندگانى را كه «كاتبان وحى» ناميده مىشدند برگزيدند تا قرآن را بنويسند. وظيفه آنان اين بود كه هر گاه آيهاى نازل مىشد آن را بر روى صحيفههايى مىنوشتند و نسخهاى از آن را در اختيار آن حضرت قرار مىدادند.14 زيد مىگويد: ما نزد رسول خدا صلىاللهعليهوآله ورقههاى قرآن را جمعآورى مىكرديم. اين كلام زيد دلالت آشكار دارد بر اينكه قرآن در زمان رسولاللّه صلىاللهعليهوآله جمع شده بود.15 زركشى نيز بر اين مطلب تأكيد كرده، مىگويد: جمع قرآن در سه زمان اتفاق افتاده است: 1. در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله؛ 2. در زمان ابوبكر؛ 3. در زمان عثمان.16
كاتبان وحى نه تنها قرآن را در حضور خود رسولاللّه صلىاللهعليهوآلهمىنوشتند و آن را در اختيار ايشان قرار مىدادند، بلكه نسخهاى نيز براى خود مىنوشتند.17 همچنين اينان ملزم به عرضه قرآنهاى خود بر پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله بودند. ذهبى هفت نفر از كاتبان وحى را در شمار كسانى مىآورد كه قرآن را بر آن حضرت عرضه مىكردند: «الذين عرضوا على النبى صلىاللهعليهوآله سبعة: على عليهالسلام، عثمانبن عفان، أبى، ابنمسعود، زيد، ابوموسى و ابوالدرداء.»18 از اين روايات استفاده مىشود كه اين گروه، قرآن گردآورى شده خود را بر پيامبر صلىاللهعليهوآله عرضه مىكردند تا مبادا در آن اشكالى به وجود آمده باشد و يا غلط ثبت شده و يا در ترتيب آن اشتباهى رخ داده باشد.19
3. مرتبشدن آيات در سورهها به دستور پيامبر صلىاللهعليهوآله
ترتيب آيات قرآن نيز به دستور خود رسول خدا صلىاللهعليهوآله صورت گرفت و هرگاه آيهاى نازل مىشد همواره مىفرمودند: آنها را بنويسيد و اين آيه را در فلان سوره قرار دهيد: «و كان كلما أنزل عليه شىء من القرآن أمر بكتابته و يقول فى مفترقات الآيات: ضعوا هذه فى سورة كذا.»20 در روايت ديگرى نيز آمده است: «كان رسولاللّه صلىاللهعليهوآله مما يأتى عليه الزمان و هو ينزل عليه من السور ذوات العدد فكان إذا أنزل عليه الشىء دعا بعض من يكتب له فيقول ضعوا هذه فى السورة التى يذكر فيها كذا و كذا و إذا أنزلت عليه الآيات قال ضعوا هذه الآيات فى السورة التى يذكر فيها كذا و كذا و اذا أنزلت عليه الآية قال ضعوا هذه الآية فى السورة التى يذكر فيها كذا و كذا.»21
4. نگارش كل قرآن در زمان حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله
عقيده مشهور آن است كه كل قرآن در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله نوشته و جمع شده است. افرادى مانند سيوطى، زرقانى، ابن عاشور، عبدالقادر، صبحى صالح و ديگران تصريح كردهاند كه همه قرآن در زمان رسول خدا صلىاللهعليهوآله مكتوب و جمعشدهبود.22به سخن برخى از آنان در ذيل اشاره مىكنيم:
ـ «و قد كان القرآن كتب كله فى عهد رسولاللّه صلىاللهعليهوآله»؛23 تمام قرآن در زمان رسولاللّه صلىاللهعليهوآله مكتوب بود.
ـ «أن القرآن كان مكتوبا كله على عهد الرسول صلىاللهعليهوآله»؛24 كل قرآن در زمان رسول خدا صلىاللهعليهوآله به صورت مكتوب در آمده بود.
ـ «من قال إنه لم يجمع على عهد الرسول صلىاللهعليهوآله فقد أخطأ»؛25 كسى كه بر اين باور باشد قرآن در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله جمع نشده، در اشتباه است.
ـ «و قد جمع من الصحابة القرآن كله فى حياة رسولاللّه صلىاللهعليهوآله»؛26 تعدادى از صحابه همه قرآن را جمعآورى كرده بودند.
ـ قد جُمِع القرآن كلُّه من هذا الوجه (وجه ترتيب الآيات) فى زمن النبى صلىاللهعليهوآله»؛27 تمام قرآن در حالى كه آيات آن مرتب شده بود در زمانپيامبراكرم صلىاللهعليهوآله جمع شد.
نتيجه آنكه پيامبر صلىاللهعليهوآله و مردم فقط به حفظ قرآن اكتفا نمىكردند، بلكه در همان زمان، قرآن علاوه بر حفظ، مكتوب هم مىشد؛ چه به صورت ناقص در دست برخى مردم و چه به صورت كامل نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله و كاتبان وحى، و نيز آيات هر سوره به صورت كامل جمعآورى و ترتيب يافته بود.
ب. كاربرد مصحف درباره قرآن در زمان حضرت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله
«صحيفه» مفرد صحف و صحائف، در لغت يعنى: هر آنچه كه در آن چيزى نوشته باشند28 و به معناى تكهاى از كاغذياپوستو ... استكهدرآنچيزىمكتوب باشد.29
«مصحف»، جمع آن مصاحف و در لغت، چيزى است كه در آن، صحف جمع شده است؛ يعنى چيزى كه داراى دو جلد بود و در آن اوراق، جمعآورى و نگهدارى مىگرديد.30
در اصطلاح، مراد از «صحف» ورقههايى است كه در آنها آيات قرآن به صورت منظم جمع شدهاند، و مراد از «مصحف»، ورقههايى است كه در آن آيات هر سوره و نيز تمامى سورهها به ترتيب و پشت سر هم قرار گرفتهاند.31
واژه «مصحف» در زمان حيات پيامبر صلىاللهعليهوآلهكاربرد فراوان داشته و تعبير رايجى بوده است، حتى خود ايشان نيز از قرآنهاى موجود در آن زمان به «مصحف» تعبير كردهاند نه صحيفه. براى نمونه، به دو روايت اشاره مىشود: عن عثمانبن عبداللّهبن أوس الثقفى عن جده قال: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله: «قراءة الرجل فى غير المصحف ألف درجة و قراءته فى المصحف تضاعف على ذلك ألفى درجة»؛32 خواندن قرآن از روى غيرمصحف هزار درجه و از روى مصحف دو هزار درجه دارد. همچنين فرمودند: «أعطوا أعينكم حظها من العبادة النظر فى المصحف»؛33 بهره عبادت چشمان خود را با نگاه به مصحف پرداخت نماييد.
ابنمسعود نيز از قرآن، به «مصحف» تعبير كرده و گفته است: «أديموا النظر فى المصحف.»34 ابنقتيبه نيز در كتاب خود از مصحف ابنمسعود و أبىّ سخن به ميان آورده است.35
اما از آنرو كه در زمان ابوبكر، زيد نتوانست به تنظيم سورهها اقدام كند، نمىتوان جمع وى را مصحف ناميد، بلكه او فقط به جمع صحف و مرتب كردن آيات هر سوره دست يافت. چنانكه عثمان نيز به اين مطلب توجه نموده و از جمع زيد به عنوان «صحف» ياد كرد و قرآن خود را «مصحف» نام نهاد. در همين زمينه، بخارى مىگويد: عثمان از حفصه درخواست كرد تا صحيفههاى نزد خود را براى انجام نسخهبردارى در مصاحف به وى بدهد.36 در اين عبارت، عثمان از قرآن ابوبكر به «صحيفه» تعبير كرد نه مصحف؛ ولى در همان حال، از قرآن ديگرى كه خود در حال تنظيم آن بود به نام «مصحف» ياد كرد. اين نشان مىدهد كه در آن عصر صحيفه غير از مصحف بود. ابنعبدالبر نيز گفته است: ابوبكر دستور داد تا زيد قرآن را در صحيفههايى جمع كند و وى نيز آيات را در اين صحيفهها نوشت.37
از روايات و نقلهاى تاريخى فوق به دست مىآيد كه در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله و صحابه، مصحف وجود داشت و استفاده از واژه مصحف تعبير رايجى بوده است. زرقانى نيز تصريح كرده است كه حضرت على عليهالسلام و برخى ديگر از صحابه پيش از جمع ابوبكر داراى مصحف بودند.38 به همين سبب، عدهاى بحث «اَوَّليت خاصه» را مطرح كرده و گفتهاند: درست است كه پيش از جمع ابوبكر، صحابه نيز داراى مصاحفى بوده و قرآن را نوشته بودند، اما او چون به روش خاصى نوشته، بنابراين، از اين لحاظ اولين فردى است كه قرآن را نوشته است.39
پس مىتوان گفت: عمل زيد به فرمان ابوبكر، صرفا جمعآورى آيات بود نه تدوين و قرار دادن آيات بينالدفتين. از اينرو، برخى با منكر شدن مصحف ابوبكر، كار تدوين را به زمان عثمان نسبت داده و گفتهاند: مراد از جمع ابوبكر، نسخهبردارى از آيات و نوشتن آنها بر روى صحيفههاست و مراد از جمع در زمان عثمان، قرار دادن آنها بينالدفتين.40 بنابراين، كار زيد فقط جمع بر روى صحف و اوراق بوده است. پس در واقع، در زمان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله قرآن، جمعآورى و در زمان ابوبكر نسخهبردارى گرديد.41 برخى ديگر نيز در تأييد اين كلام، كتابت قرآن را دو مرحلهاى دانسته و معتقدند: در مرحله اول كه زمان ابوبكر رخ داد، آيات بر روى صحيفهها و نوشتافزارهاى خاصى مكتوب شد.42 اما مرحله دوم جمعآورى اين صحيفهها و قرار دادن آنها در يك مصحف واحد بوده است كه در زمان عثمان واقع شد.43 بنابراين، تدوين به معناى مرتب كردن سورهها و قرار دادن آنها ميان دو جلد، قطعا در زمان ابوبكر صورت نگرفته است. اما اگر كار زيد مرتب كردن آيات (با ترتيبى كه رسول خدا دستور داده بودند) باشد؛ اين همان كارى بود كه برخى از صحابه و كاتبان وحى در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله انجام داده بودند. در نتيجه، كار زيد با كار كسانى همچون أبىّ و ابنمسعود و ديگران كه براى خود، مصاحفى داشتند تفاوتى ندارد.
ج. مراد از پراكندگى قرآن در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله
در عصر نزول، نوشتافزارهايى كه براى نوشتن قرآن استفاده مىشد مختلف بوده و صحابه آيات قرآن را بر روى چوبهاى نخل، سنگهاى نازك، استخوانهاى درشت و نيز كاغذ مىنوشتند و يا در حافظه خود مىسپردند. زيد در اينباره مىگويد: آيات قرآن را از نوشتههاى روى چوبهاى نخل، سنگهاى سفيد نازك و استخوانهاى شانه شتر يا گوسفند و كاغذ و يا بر روى پوست دباغىشده و حافظه مردم جمعآورى نمودم.44
در مورد پراكندگى آيات، دو احتمال قابل تصور است:
احتمال نخست آنكه هريك از صحابه، حتى كاتبان وحى، تنها بخشى از قرآن را داشتند و نزد هيچيك از آنان كل قرآن كريم نبود.
احتمال ديگر آنكه برخى از خواص و يا حداقل خود رسول خدا صلىاللهعليهوآله داراى قرآن كامل از ابتدا تا انتها بودند، گرچه در نوشتافزارهاى مختلف آن زمان جمع شده بود. تفصيل اين مطلب در قسمت «جمع قرآن در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله» گذشت.
لازمه پذيرش احتمال اخير وجود حداقل يك قرآن كامل است. برخى معتقدند: قرآن در منزل پيامبر صلىاللهعليهوآلهدر ورقههايى پراكنده وجود داشت.45 زركشى مىگويد: شكى نيست كه ابن مسعود و معاذبن جبل قرآن را جمع كرده بودند و دلايل آن متظافر است.46 ابنقتيبه نيز بر اين باور است كه ابن مسعود قرآنى در اختيار داشت كه در آن سوره حمد و معوذتين وجود نداشت و همچنين قرآن أبىّ داراى دو سوره اضافى به نامهاى خلع و حفد بوده است.47
نتيجه آنكه قرآن در يكجا جمع شده بود، اما آيات آن بر روى مواد مختلفى مكتوب بود و زيد با استفاده از يك نوع نوشتافزار آنها را بازنويسى كرد.
اما آيا چنين جمعى سبب فضل و برترى است يا خير؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، بايد گفت: اين كار پيش از زيد، توسط امام على عليهالسلام و ديگران انجام شده بود48 و حتى اجماع وجود دارد كه در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله گروهى از صحابه تمام قرآن را نوشته بودند.49
و اگر جمع زيد فضليتى به حساب نمىآمد، پس چرا برخى بر آن باليدند و آن را الهامى از سوى خدا و مايه حفظ و عدم زوال قرآن دانستند،50 و ادعا كردند: اگر ابوبكر به چنين كارى اقدام نمىكرد چه بسا قرآن تا روزگار اخير جمع نمىشد و نتيجه چنين كارى را سلامت و حفظ قرآن از تحريف دانستهاند.51
اما اگر احتمال نخست، مراد باشد، يعنى كل قرآن به صورت پراكنده در دست مردم بود، به گونهاى كه هر مسلمانى بخشى از آيات را در اختيار داشت، از اينرو، قرآن كاملى در دسترس نبود و به همين سبب، زيد براى اينكه اين قرآن پراكنده بعد از مدتى از بين نرود و زايل نگردد، با روش خاصى به جمعآورى آيات پرداخته است؛ شواهد نشان مىدهد كه منظور از جمع زيد، همين نوع است؛ چراكه برخى تصريح كردهاند قرآن در مكانهاى مختلفى پراكنده بود،52 و عدهاى نيز به طور ضمنى با بيان اينكه قرآن در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله در ورقهها و حافظههاى مردم پراكنده بود،53 و اگر جمع نمىشد خوف زايل و ضايع شدن وجود داشت، بر آن مهر تأييد نهادند.54
اما اين احتمال مردود است؛ زيرا با آنچه در روايات آمده كه كل قرآن در خانه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله وجود داشت، منافات دارد.55 به همين سبب، برخى تصريح كردند كه قرآن موجود در منزل پيامبر صلىاللهعليهوآله به صورت ورقهورقه و پخششده بود و براى اينكه اين اوراق گم نشود و زايل نگردد با نخ و طناب به يكديگر بسته شده بودند.56 پس تمام قرآن وجود داشت و اينگونه نبود كه حتى پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز داراى قرآن كامل نباشند. زرقانى در اينباره مىگويد: تمام قرآن در زمان رسولاللّه صلىاللهعليهوآلهنوشته شده بود. وى همچنين در ادامه مىافزايد: اصحاب بعد از نوشتن آيات، آن مكتوبات را در منزل پيامبر صلىاللهعليهوآله قرار مىدادند،57 و اگر كسى بگويد كه قرآن در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله جمع نشده، خطا كرده است؛ زيرا چنانكه گذشت، كاتبان وحى نوشتههاى قرآنى خود را در اختيار حضرت رسول صلىاللهعليهوآله قرار مىدادند و هركدام هم نسخهاى براى خود مىنوشتند.58 پس نه تنها خود پيامبر صلىاللهعليهوآله قرآن كاملى داشتند، بلكه برخى از صحابه و كاتبان وحى نيز داراى قرآن كامل بودند: «كان من الصحابه من جمع القرآن كله على عهد رسولاللّه صلىاللهعليهوآله منهم أبىّ، معاذ، زيد، ابوزيد، ابنمسعود، علىبن ابيطالب عليهالسلام، عمر، عثمان، ابوبكر، عايشه، حفصه، امسلمه و... و لكن بعض هؤلاء الاخيرين اكملوا جمعه بعد وفاته.»59 پس احتمال اول مردود مىباشد.
نتيجه آنكه كل قرآن در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله، هم وجود داشت و هم به صورت مكتوب در منزل ايشان موجود بود، اما اين منافاتى ندارد كه قرآنهاى ناتمامى نيز در نزد برخى از صحابه يا افراد عادى وجود داشته باشد؛ چون كاتبان قرآن دو دسته بودند:
1. گروهى كه كاتب وحى بودند و قرآن نوشتهشده را در اختيار پيامبر صلىاللهعليهوآله قرار مىدادند. اين گروه عبارت بودند از: علىبن ابيطالب عليهالسلام، أبىبن كعب، زيدبن ثابت و ابوبكر و... . بنابراين، قرار دادن اسامى كاتبان وحى در شمار حافظان قرآن، عملى بيهوده و در واقع، تحريف تاريخ است.60
2. گروهى ديگر از اصحاب پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز به هر مقدارى كه مىتوانستند آيات را مىنوشتند. از اينرو، مانند گروه نخست ملتزم به جمع تمام آيات به ترتيبى كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله دستور داد، نبودند. برخى، اندكى از آيات را مىنوشتند و برخى ديگر، با تكيه بر حافظه عربى خود، آيات را حفظ مىكردند.61
ابوعبداللّه زنجانى نيز صحابه را به دو گروه تقسيم كرده و مىگويد: در زمان رسولاللّه صلىاللهعليهوآله بعضى از صحابه كل قرآن را جمع كرده بودند و گروهى ديگر مقدارى از آن را جمع كرده بودند، ولى بعد از رحلت ايشان آن را تكميل نمودند.62
بنابراين، زيد كار جديدى از خود ارائه نداد. نهايت آنكه وى نوع نوشتافزار را تغيير داد. در نتيجه، قرآن زيد با قرآنهاى سايراناز حيثتدوينوترتيبتفاوتى نداشت.
د. چندوچون محتواى جمع زيد
پس از جنگ يمامه63 و كشته شدن عدهاى از حافظان و قاريان قرآن، زيدبن ثابت به حضور ابوبكر فراخوانده شد و به دستور او و تشويقهاى عمر مأمور جمعآورى قرآن گرديد.64 گرچه وى در ابتدا سر باز زده و آن را از كندن و انتقال كوه سختتر مىدانست، اما در نهايت به انجام چنين كارى رضايت داد و پس از جمعآورى قرآن، آن را به ابوبكر واگذار كرد.65
براى مشخص شدن محتواى كار زيد، لازم است به معناى كلمه «جمع» توجه شود. عمر به ابوبكر گفت: «انى أرى أن تأمر بجمع القرآن»؛66 به عقيده من، تو بايد دستور دهى تا قرآن جمع گردد. كلمه «جمع» در كلام عمر، دو معنا مىتواند داشته باشد:
1. جمع يعنى: گردآورى تكتك آيات هر سوره، به گونهاى كه هر آيهاى در هر سوره طبق ترتيبى كه پيامبر صلىاللهعليهوآله فرموده است قرار گيرد.
2. مراد از جمع يعنى: پس از مرتب كردن آيات هر سوره، خود سورهها نيز منظم شده و ترتيب در آنها نيز رعايت شود، و سپس بينالدفتين قرار گيرند.
اگر جمع به معناى مرتب كردن آيات باشد، اين امر در زمان حيات پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز انجام شده بود. پيشتر نيز بيان گرديد كه در آن زمان تمام قرآن نوشته و جمع شده بود و خود پيامبر اكرم و نيز كاتبان وحى داراى مصحف كاملى بودند كه آيات هر سوره در آن به ترتيب قرار داشتند.
و اگر به معناى تدوين و قرار دادن بين دو جلد باشد، اولاً، چرا عمر از كلمه بينالدفتين و يا مصحف استفاده نكرد؟67 و ثانيا، در هيچ نقلى نيامده كه زيد بعد از نوشتن آيات و قرار دادن هر آيهاى در جايگاه مناسب خود، به تنظيم سورهها نيز اقدام كرده و براى آن، دو جلد در دو طرف اين صحيفهها قرار داده باشد.68 بلكه تمامى نقلها دلالت دارند كه زيد پس از جمعآورى آيات، آنها را در پارچهاى پيچيده در صندوقى (رَبعة) گذاشت و در اختيار حكومت قرار داد. اين صحيفهها بعد از ابوبكر به عمر و دخترش حفصه رسيد69 و عثمان در زمان خلافت خود با گرفتن ربعه و صحيفهها از حفصه، به كتابت و توحيد مصاحف اقدام نمود.70 پس بايد گفت: زيد آيات هر سوره را به ترتيبى كه پيامبر صلىاللهعليهوآلهدستور داده بودند جمع كرد. ثالثا، لازمهاش اين است كه مراد از جمع ديگر صحابه نيز جمع بين دو جلد باشد.
بنابراين، مراد از جمعى كه عمر از آن سخن به ميان آورد بايد چيز ديگرى باشد كه حتى پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز آن را انجام نداده بود و به همين سبب، زيدبن ثابت از چنين پيشنهادى اظهار شگفتى و عجز نمود و در ابتدا از انجام آن سر باز زد و آن را از كندن و جابهجايى كوه مشكلتر دانست. اما مراد از «جمع» چه بوده است كه آنقدر مشكل مىنمود و محتواى كار زيد چه بود؟
با توجه به اجماعى كه نسبت به توقيفى بودن ترتيب آيات هر سوره وجود دارد،71 دو احتمال براى عملكرد زيد قابل تصور است: يكى، بازنويسى آيات، كه زيد توانست با موفقيت آنها را به شيوه خاصى ـ با فراخوان عمومى مردم و گرفتن دو شاهد72 ـ گردآورى و بازنويسى نمايد. ديگرى، مرتب كردن سورهها.
اگر ترتيب سورهها توقيفى باشد، يعنى پيامبر صلىاللهعليهوآله علاوه بر مرتب كردن آيات هر سوره، به مرتب كردن سورهها نيز دستور داده باشند؛ در اين صورت، نگرانى زيد معنايى نخواهد داشت؛ چراكه از كار پيامبر صلىاللهعليهوآله پيروى كرده است.
و اگر قايل شويم كه ترتيب سورهها توقيفى نبوده است، با توجه به كلام زركشى و حاكم و ديگران باز هم هراسى متوجه زيد نخواهد بود؛ زيرا همگى تأكيد دارند كه زيد به ترتيب سوره اقدام نكرده است. زركشى مىگويد: صحابه فقط به جمع آيات در يكجا اقدام كردند تا اينكه از بين نروند.73 حاكم نيز مرتبسازى سورهها را توسط زيد رد كرده و مىگويد: جمع قرآن فقط يك بار اتفاق نيفتاده است، بلكه يك بار در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآلهبود و يك بار در زمان ابوبكر و جمع سوم كه همان ترتيب سورهها بود در زمان عثمان اتفاق افتاد74 كه از صحيفههايى كه نزد حفصه بود نسخهبردارى كرد.75 به همين سبب، برخى بحث را عوض كرده و گفتهاند: مراد از جمع زيد، كتابت مخصوص با روشى ويژه است.76
اين شواهد نشان مىدهد كه جمع زيد با جمعى كه در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله بود تفاوتى نداشت77 و او همانند ديگر صحابه، فقط آيات را طبق ترتيبى كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرموده بود، جمع كرد، اما براى تنظيم سورهها و تدوين مصحف اقدامى ننمود و اين عثمان بود كه قرآن را بر اساس ترتيب سورهها تنظيم و منتشر ساخت. پس آنكه بايد از جمع قرآن هراس داشته باشد، عثمان است نه زيد؛ زيرا وى دخل و تصرفى در قرآن نكرده بود.78
نتيجه آنكه زيد فقط آيات را دوباره بازنويسى كرد. پس مراد عمر از جمعى كه به زيد پيشنهاد داده بود و زيد از آن هراس داشت، چيز ديگرى است كه حتى پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز آن را آنگونه انجام نداده بود.
ه . نقش و تأثير قرآن زيد در جامعه آن روزگار
آنچه كه تاكنون به اثبات رسيد اين است كه زيد به جمعآورى آيات قرآن اقدام نمود و در اين كار توانست قرآن را بر روى يك نوع نوشتافزار گردآورى نمايد كه اقدامى قابل توجه است. اما وى به تنظيم سورهها و در نهايت، تدوين قرآن و قرار دادن آن بينالدفتين موفق نشد. در مورد قرآنى كه توسط زيد فراهم آمد، اين سؤال به ذهن مىآيد: صحيفههاى زيد چه تأثيرى در جامعه آن روزگار به جا گذاشت و آيا قرآن او در اختيار مردم قرار گرفت؟
آنچه كه از لابهلاى نقلها برمىآيد اين است كه حكومت، فقط يك نسخه از قرآن را نوشت و پس از جمعآورى نزد خود نگه داشت و در اختيار مسلمانان قرار نداد. پس از او، نزد عمر بود و بعد از عمر دست حفصه ماند.79 دراز تصريح دارد كه قرآن حكومت، كار شخصى و فردى بوده است؛ از اينرو، صحابه نيز به آن اعتنايى نكرده،80 هركدام به ترويج مصحف خود پرداختند و در تمامى بلاد مسلمانان مصحف آنان بر سر زبانها بود. مثلاً، اهل كوفه مصحف ابنمسعود را قرائت و اهل شام از مصحف أبىبن كعب پيروى مىكردند و در حمص قرائت مقداد و در بصره مصحف ابوموسى به اسم «لبابالقلوب» شهرت داشت و خوانده مىشد،81 و اسمى از صحيفههاى گردآورى شده توسط زيد نبود.
برخى درباره علت عدم ترويج قرآنِ حكومت و استقبال نكردن مردم از آن گفتهاند: ضرورت و انگيزهاى وجود نداشت كه قرآن زيد در اختيار مردم قرار گيرد؛ زيرا مردم در قرآن اختلافى نداشتند؛ از اينرو، به منزله وثيقهاى باقى ماند تا در وقت ضرورت از آن استفاده نمايند.82 اين نشان مىدهد كه حاكمان، قرآن گردآورى شده را در اختيار مردم قرار ندادهاند تا آنان از آن بهرهمند گردند. از سوى ديگر، صرف نبودِ انگيزه و يا ضرورت، نمىتواند كار ابوبكر را در ارائه ندادن صحيفهها به مردم، توجيه كند؛ چراكه اگر مردم مىتوانستند از روى آن استنساخ كنند و يا قرآن ناقص خود را با كمك آن كامل نمايند، اين بهترين راه براى حفظ و نگهدارى قرآن بود و با تحريض ابوبكر و عمر سازگارتر مىنمود. اصلاً فلسفه چنين كارى از ابتدا حفظ قرآن از زايل شدن بود، چنانكه برخى گفتهاند: اگر اين كار انجام نمىشد با درگذشت حفاظ و قاريان قرآن و صحابه، كل قرآن از بين مىرفت و فراموش مىشد.83 آيا صرف نگهدارى قرآن در خانه سبب محفوظ ماندن آن مىشود يا انتشار و شيوع آن در بين مردم است كه سبب محفوظ ماندن آن مىگردد، وگرنه بسيارى از مردم تعدادى از آن را در خانههاى خود داشتند و حتى برخى نيز براى خود مصحف داشتند؛ پس نيازى به جمعآورى ابوبكر نبود.
پس مىتوان به اين نتيجه رسيد كه گردآورى زيد ثمرهاى براى اسلام و مسلمانان در آن برهه از زمان نداشت. اما اين احتمال قوت مىگيرد كه چون برخى از صحابه همچون امام على عليهالسلام، ابنمسعود و اُبَىّبن كعب داراى مصاحفى براى خود بودند، حكومت وقت نيز در پى تهيه مصحف براى خود بود؛ چراكه داشتن مصحف شخصى، نشانه تشخّص به شمار مىرفت و مالكيت آن بر شخصيت مذهبى و ارزش اجتماعى دارنده آن مىافزود84 و اين عمل با سياست خاصى با كمك زيد انجام گرفت.
نتيجه
1. ضبط قرآن به دو صورت بوده است: «حفظ در صدور» و «جمع در سطور»،85 كه هر دو در زمان رسولاللّه صلىاللهعليهوآله اتفاق افتاده است.
2. جمع كل به معناى نوشتن تمام قرآن و مرتب كردن آيات هر سوره قطعا در زمان پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهصورت پذيرفت.
3. تمام قرآن توسط كاتبان وحى نوشته مىشد و در اختيار رسول خدا صلىاللهعليهوآله قرار مىگرفت و آن حضرت يك نسخه كامل از تمامى آيات مرتبشده را در اختيار داشت. آنها يك نسخه را نيز براى خود نگه مىداشتند.
4. قرآن مكتوب به دو صورت وجود داشت: الف. در زمان حيات پيامبر صلىاللهعليهوآله در نوشتافزارهاى مختلف همچون استخوان پهن، چوب، سنگ و قرطاس و...؛ ب. بعد از رحلت ايشان در يك نوشتافزار خاص.
5. زيد به دستور ابوبكر فقط آيات هر سوره را طبق آنچه كه از رسول خدا صلىاللهعليهوآله تعليم داده بودند، مرتب و منظم كرد، ولى به ترتيب سورهها اقدام ننمود.
6. فرمان ابوبكر به زيد در جمعآورى آيات، صرفا سياسى بود تا نشان دهد كه حكومت وقت نيز قرآن كاملى دارد.86 و اين مصحف را تا پايان خلافت عمر در اختيار كسى قرار ندادند.
7. بحث از جمع زيد، يك بحث انحرافى است تا ذهن ديگران به اين نكته منتقل نشود كه اولاً، چرا حكومت وقت، قرآن بدون بيان پيامبر صلىاللهعليهوآله نوشت و ثانيا، چرا قرآن امام على عليهالسلام را نپذيرفت؟
-
منابع
- ـ ابناثير، علىبن ابىمكرم، الكامل فى التاريخ، بيروت، دار صادر، 1385ق.
- ـ ابنجزى، محمّدبن احمد، التسهيل لعلومالتنزيل، ط. الرابعة، لبنان، دارالكتاب العربى، 1403ق.
- ـ ابنحزم، علىبن احمد، جمهرة انسابالعرب، بيروت، دارالكتب العلمية، 1403ق.
- ـ ابنحنبل، احمد، مسند احمد، قاهره، مؤسسة قرطبة، بىتا.
- ـ ابنخلدون، عبدالرحمنبن محمّد، ديوانالمبتدأ و الخبر فى تاريخالعرب، ط. الثانية، بيروت، دارالفكر، 1408ق.
- ـ ابنخلكان، احمدبن محمّد، وفياتالاعيان و أنباء أبناءالزمان، بيروت، دار صادر، بىتا.
- ـ ابن عاشور، محمّدبن طاهر، التحرير و التنوير، بيروت، مؤسسهالتاريخ، 1420ق.
- ـ ابنعربى، محمّدبن عبداللّه، احكامالقرآن، لبنان، دارالفكر، بىتا.
- ـ ابنقتيبة، عبداللّه، تأويل مشكلالقرآن، بىجا، بىنا، بىتا.
- ـ ابنكثير دمشقى، اسماعيل، فضائل القرآن، ط. الثانية، بيروت، دارالمعرفة، 1407ق.
- ـ ابنمنظور، ابوالفضل جمالالدين، لسان العرب، بىجا، دارالفكر، بىتا.
- ـ ابورية، محمود، أضواء على السنهالمحمدية، ط. الخامسة، بىجا، البطحاء، بىتا.
- ـ ابوزيد، محمّدشرعى، جمع القرآن، ( CDالمكتبة الشاملة، الاصدارالثانى).
- ـ ابيارى، ابراهيم، الموسوعهالقرآنية، بيروت، موسسة سجل العرب، 1405ق.
- ـ ايازى، محمّدعلى، كاوشى در تاريخ جمع قرآن كريم، رشت، كتاب مبين، 1378.
- ـ بخارى، محمّدبن اسماعيل، صحيحالبخارى، بىجا، دارالفكر، 1401ق.
- ـ بيهقى، ابوبكر احمدبن حسين، السنن الكبرى، هند، بىنا، 1344ق.
- ـ جعفريان، رسول، تاريخ سياسى اسلام (تاريخ خلفا)، قم، دليل، 1380.
- ـ جمعى از محققين، علومالقرآن عندالمفسرين، قم، مركز الاعلامالاسلامى، 1416ق.
- ـ حاكم نيسابورى، ابوعبداللّه، المستدرك على الصحيحين، بيروت، دارالكتاب العربى، بىتا.
- ـ حبان، محمّدبن، صحيح ابن حبان، ( CDالمكتبة الشاملة، الاصدارالثانى).
- ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائلالشيعة، قم، مؤسسة آلالبيت عليهمالسلام، 1409ق.
- ـ حسينى جلالى، محمّدحسين، دراسة حول القرآنالكريم، بيروت، اعلمى، 1422ق.
- ـ حلّى، محمّدبن فهد، عدهالداعى، قم، مكتبة وجدانى، بىتا.
- ـ خوئى، سيد ابوالقاسم، البيان فى تفسيرالقرآن، ط. الثالثه، قم، مؤسسه احياء آثار الامام الخوئى، 1428ق.
- ـ ذهبى، محمّدبن احمد، تاريخالاسلام و وفياتالمشاهير و الاعلام، ط. الثانية، بيروت، دارالكتاب العربى، ط 1413ق.
- ـ ـــــ ، معرفهالقراء الكبار على الطبقات والاعصار، بيروت، مؤسسة الرسالة، بىتا.
- ـ راغب اصفهانى، ابوالقاسم، المفردات فى غريبالقرآن، بيروت، دارالعلم، 1412ق.
- ـ رافعى، مصطفى صادق، اعجازالقرآن، بيروت، دارالكتاب العربى، 1410ق.
- ـ راميار، محمود، تاريخ قرآن، چ دوم، تهران، اميركبير، 1363.
- ـ رومى، فهدبن عبدالرحمن، جمع القرآنالكريم فى عهد الخلفاءالراشدين، ( CDالمكتبة الشاملة، الاصدارالثانى).
- ـ زحيلى، وهبهبن مصطفى، التفسيرالمنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج، ط. الثانية، بيروت، دارالفكر، 1418ق.
- ـ زرقانى، محمّد عبدالعظيم، مناهلالعرفان فى علومالقرآن، ط. الثالثة ( CDالمكتبة الشاملة، الاصدارالثانى).
- ـ زركشى، بدرالدين محمّدبن عبداللّه، البرهان فى علومالقرآن، بىجا، دارإحياء الكتب العربية، 1376ق.
- ـ زنجانى، ابوعبداللّه، تاريخالقرآن، دمشق، دارالحكمة، 1410ق.
- ـ سجستانى، ابن ابىداود، المصاحف، دارالفاروق الحديثة، 2002 م ( CDالمكتبة الشاملة، الاصدارالثانى).
- ـ سندى، عبدالقيوم عبدالغفور، جمع القرآنالكريم فى عهد الخلفاءالراشدين ( CDالمكتبة الشاملة، الاصدارالثانى).
- ـ سيوطى، جلالالدين، الإتقان فى علومالقرآن، ط. الثانية، قم، ذوىالقربى، 1429ق.
- ـ شاهين، عبدالصبور، تاريخ قرآن، ترجمه حسين سيدى، مشهد، بهنشر، 1382.
- ـ صابونى، محمّدعلى، التبيان فى علومالقرآن، بيروت، عالمالكتب، 1405ق.
- ـ صالح، صبحى، مباحث فى علومالقرآن، چ هفدهم، بيروت، دارالعلم للملايين، 1990م.
- ـ طباطبائى، سيد محمّدحسين، الميزان، قم، جامعه مدرسين، چ پنجم، 1417ق.
- ـ ـــــ ، قرآن در اسلام، چ دهم، قم، جامعه مدرسين، 1379.
- ـ طبرسى، احمدبن على، الاحتجاج، مشهد، مرتضى، 1403ق.
- ـ طبرى، محمّدبن جرير، تاريخ الطبرى، بيروت، مؤسسة الاعلمى، بىتا.
- ـ طريحى، فخرالدين، مجمعالبحرين، تهران، كتابفروشى مرتضوى، 1375.
- ـ عبدالبر، يوسفبن، الاستيعاب فى معرفهالأصحاب، تحقيق علىمحمّد البجاوى، بيروت، دارالجيل، 1412ق.
- ـ عبيد، علىبن سليمان، جمع القرآنالكريم حفظا و كتابة (CD المكتبة الشاملة، الاصدارالثانى).
- ـ عسقلانى، ابنحجر، فتحالبارى بشرح صحيحالبخارى، ط. الثانية، بيروت، دارالمعرفة، بىتا.
- ـ ـــــ ، فضائلالقرآن، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1986م.
- ـ على الصغير، محمّدحسين، تاريخ القرآن، بيروت، دارالمورخ العربى،1420ق.
- ـ فراهيدى، خليلبن احمد، العين، قم، اسوه، 1414ق.
- ـ قمى، علىبن ابراهيم، تفسير القمى، ط. الرابعة، قم، دارالكتاب، 1367.
- ـ متقى هندى، علاءالدين، كنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409ق.
- ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، 1404ق.
- ـ مرتضى العاملى، سيدجعفر، حقائق هامة حول القرآنالكريم، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1410ق.
- ـ معرفت، محمّدهادى، التمهيد فى علومالقرآن، ط. الثانية، قم، التمهيد، 1429ق.
- ـ ـــــ ، تاريخ قرآن، تهران، سمت، 1375.
- ـ ـــــ ، علوم قرآنى، ط. الثالثة، قم، التمهيد، 1380.
- ـ ملاحويش آل غازى، عبدالقادر، بيانالمعانى، دمشق، بىنا، 1382ق.
- ـ ميرمحمدى زرندى، ابوالفضل، بحوث فى تاريخالقرآن و علومه، قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، 1420ق.
- ـ نسائى، احمدبن على، السنن الكبرى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1411ق.
- ـ هلالى كوفى، سليمبن قيس، كتاب سليم بن قيس، قم، الهادى، 1415ق.
- ـ هيثمى، علىبن ابىبكر، مجمعالزوائد، بيروت، دارالكتب العلمية، 1408ق.
-
پى نوشت ها
- -1 كارشناس ارشد تفسير و علوم قرآن، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره. دريافت: 12/10/88 ـ پذيرش: 25/2/89.
- 1ـ لازم به ذكر است كه آنچه در اين نوشتار مىآيد عمدتا از منابع اهلسنت مىباشد و سعى شده است از منابع شيعى تا حد امكان استفاده نشود، تا نشان داده شود مشهور و بسيارى از بزرگان اهلسنت بر اين باورند زيد مصحفى بينالدفتين ننوشت، بلكه آيات هر سوره را همانگونه كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله جمع كرده بودند، بازنويسى كرد.
- 2ـ مراد از تدوين، قرار گرفتن قرآن ميان دو جلد و بينالدفتين است.
- 3ـ در اين مقاله به اين ديدگاه پرداخته نمىشود.
- 4ـ ر.ك: سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 12، ص 120؛ همو، قرآن در اسلام، ص 131؛ محمّدهادى معرفت، تاريخ قرآن، ص 85.
- 5ـ ر.ك: سيدابوالقاسم خوئى، البيان، ص 256.
- 6ـ سيدجعفر مرتضى عاملى، ده دليل براى اثبات قول اول اقامه كرده است سيدجعفر مرتضى عاملى، حقائق هامة حول القرآنالكريم، ص 65ـ90.
- 7ـ ر.ك: بدرالدين زركشى، البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 236؛ ابوعبداللّه حاكم نيسابورى، المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 229؛ جلالالدين سيوطى، الاتقان فى علومالقرآن، ج 1، نوع 18، ص 120، به نقل از ابنالتين.
- 8ـ عبدالصبور شاهين، تاريخ قرآن، ترجمه حسين سيدى، ص 110؛ ر.ك: اسماعيلبن كثير، فضائل القرآن، ص 25.
- 9ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشيعة، ج 6، ص 169.
- 10ـ محمّدبن فهد حلّى، عدهالداعى، ص 272.
- 11ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 6، ص 205.
- 12ـ همان، ج 1، ص 536.
- 13ـ ر.ك: عبدالصبور شاهين، همان، ص 141.
- 14ـ ر.ك: ابنحجر عسقلانى، فتح البارى بشرح صحيحالبخارى، ج 9، ص 10؛ عبدالقادر ملاحويش آل غازى، بيانالمعانى، ج 1، ص 28.
- 15ـ ر.ك: ابوعبداللّه حاكم نيسابورى، همان، كتابالتفسير، ج 2، ص 611؛ جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 121.
- 16ـ ر.ك: بدرالدين زركشى، همان، ج 1، ص 237ـ238.
- 17ـ عبدالقادر ملاحويش آلغازى، همان، ج 1، ص 28؛ صبحى صالح نيز بر همين عقيده است (صبحى صالح، مباحث فى علومالقرآن، ص 73).
- 18ـ محمّدبن احمد ذهبى، معرفة القراءالكبار، ص 24؛ بدرالدين زركشى، همان، ج 1، نوع 13، ص 242.
- 19ـ ر.ك: محمّدحسين علىالصغير، تاريخالقرآن، ص 72؛ محمّدعلى ايازى، كاوشى در تاريخ جمع قرآن كريم، ص 33.
- 20ـ بدرالدين زركشى، همان، ج 1، نوع 12، ص 232.
- 21ـ احمدبن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 69.
- 22ـ دكتر راميار نام 14 تن از صحابه را بيان مىكند كه در زمان رسول خدا صلىاللهعليهوآله داراى مصاحفى بودند ر.ك: محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 335.
- 23ـ جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 116.
- 24ـ محمّد عبدالعظيم زرقانى، مناهلالعرفان فى علومالقرآن، ج 1، مبحث الثامن، ص 248.
- 25ـ عبدالقادر ملاحويش آلغازى، همان، ج 1، ص 28.
- 26ـ محمّدبن طاهر ابنعاشور، التحرير و التنوير، ج 1، ص 90.
- 27ـ محمّد شرعى ابوزيد، جمعالقرآن، ص 47؛ علىبن سليمان العبيد، جمع القرآنالكريم حفظا و كتابةً، ص 35ـ36؛ صبحى صالح، همان، ص 73.
- 28ـ محمّدبن مكرم ابنمنظور، لسان العرب؛ راغب اصفهانى، المفردات فى غريبالقرآن، ذيل ماده «صحف».
- 29ـ فخرالدين طريحى، مجمعالبحرين، ذيل ماده «صحف».
- 30ـ خليلبن احمد فراهيدى، العين؛ ابن منظور، همان؛ راغب اصفهانى، همان، ذيل ماده «صحف».
- 31ـ ر.ك: محمد عبدالعظيم زرقانى، همان، ج 1، مبحث العاشر، ص 409؛ ابوعبداللّه زنجانى، تاريخالقرآن، ص 97و126؛ ابنحجر عسقلانى، فضائل القرآن، ص 40ـ41.
- 32ـ بدرالدين زركشى، همان، ج 1، ص 462؛ علىبن ابىبكر هيثمى، مجمعالزوائد، ج 7، ص 165؛ علاءالدين متقى هندى، كنزالعمال، ج 1، ص 516.
- 33ـ علاءالدين متقى هندى، همان، ج 1، ص 510.
- 34ـ علىبن ابىبكر هيثمى، همان، ج 7، ص 165.
- 35ـ ر.ك: عبداللّهبن قتيبه، تأويل مشكلالقرآن، ص 34.
- 36ـ ر.ك. محمّدبن اسماعيل بخارى، صحيح البخارى، ج 6، ص 99؛ ابناثير، الكامل فى التاريخ، ج 3، ص 112؛ محمّدبن احمد ذهبى، تاريخالاسلام، ج 3، ص 476؛ عبدالرحمنبن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ، ج 2، ص 583؛ احمدبن الحسين بيهقى، سننالكبرى، ج 2، ص 41.
- 37ـ ر.ك: يوسفبن عبدالبر، الاستيعاب فى معرفهالاصحاب، ج 2، ص 539.
- 38ـ ر.ك. محمّد عبدالعظيم زرقانى، همان، ج 1، مبحث الثامن، ص 254ـ255.
- 39ـ ر.ك. همان، ج 1، ص 254؛ محمد شرعى ابوزيد، همان، ص 47و113.
- 40ـ لازم به ذكر است كه نگارنده درصدد تأييد نظريه قرار گرفتن قرآن بينالدفتين در زمان عثمان، نيست و آنچه كه در متن آمده صرفا نقلقول است نه تأييد.
- 41ـ عبدالقادر ملاحويش آلغازى، همان، ج 1، ص 28ـ31.
- 42ـ وهبة زحيلى، التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج، ج 1، ص 22.
- 43ـ محمّد شرعى ابوزيد، همان، ص 10.
- 44ـ براى اطلاع بيشتر، ر.ك: محمّدبن اسماعيل بخارى، همان، ج 8، ص 118؛ احمدبن على نسائى، السنن الكبرى، ج 5، ص 7ـ8؛ محمّدبن حبان، صحيح ابن حبان، ج 10، ص 360؛ جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 119.
- 45ـ ر.ك: بدرالدين زركشى، همان، ج 1، ص 237 به نقل از أبو عبداللّه الحارثبن اسدالمحاسبى در: فهم السنن.
- 46ـ همان، ج 1، ص 237.
- 47ـ ر.ك: عبداللّهبن قتيبة، همان، ص 34.
- 48ـ گرچه قرآن امام على عليهالسلام به دست مردم نرسيد، اما قرآن زيد نيز در اختيار مردم قرار نگرفت و آنان نتوانستند از آن بهره ببرند اين موضوع در آينده در قسمت نقش و تأثير قرآن زيد بررسى خواهد شد.
- 49ـ ر.ك: مصطفى صادق رافعى، اعجاز القرآن، ص 35.
- 50ـ ر.ك: جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 116؛ ابنكثير، همان، ص 25.
- 51ـ عبدالصبور شاهين، همان، ص 110.
- 52ـ ر.ك: ابنكثير، همان، ص 25.
- 53ـ ر.ك: محمّدبن احمدبن جزى، التسهيل لعلومالتنزيل، ج 1، ص 5.
- 54ـ ر.ك: محمدبن اسماعيل بخارى، همان، ج 8، ص 118.
- 55ـ إن رسولاللّه صلىاللهعليهوآله قال لعلى عليهالسلام: «يا على القرآن خلف فراشى فى الصحف و الحرير و القراطيس فخذوه و اجمعوه و لا تضيعوه كما ضيعت اليهود التوراة؛ فانطلق فجمعه فى ثوب أصفر ثم ختم عليه فى بيته و قال: لا أرتدى حتى أجمعه فانه كان الرجل ليأتيه فيخرج إليه بغير رداء حتى جمعه» علىبن ابراهيم قمى، تفسير القمى، ج 2، ص 451.
- 56ـ ر.ك: بدرالدين زركشى، همان، ج 1، ص 238؛ جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 118.
- 57ـ ر.ك: محمّد عبدالعظيم زرقانى، همان، ج 1، مبحث الثامن، ص 246ـ248.
- 58ـ ر.ك: عبدالقادر ملاحويش آلغازى، همان، ج 1، ص 28؛ علىبن احمدبن حزم، جمهرة انسابالعرب، ص 351.
- 59ـ محمدفريد وجدى، صفوهالعرفان فى تفسيرالقرآن، ج 1، ص 179، به نقل از: جمعى از محققين، علومالقرآن عندالمفسّرين، ج 1، 362.
- 60ـ آقاى محمدطاهر الكردى با تحريف آشكار تاريخ، نام كاتبان وحى را در فهرست حافظان قرآن قرار داده است. ر.ك: محمدطاهر الكردى، تاريخ القرآنالكريم، ص 59ـ60.
- 61ـ ر.ك: محمّد عبدالعظيم زرقانى، همان، ج 1، مبحث الثامن، ص 246ـ248؛ محمّدبن طاهربن عاشور، همان، ج 1، ص 90.
- 62ـ ابوعبداللّه زنجانى، همان، ص 101.
- 63ـ جنگ يمامه با ياران مسيلمه كذّاب بود و چند ماه پس از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله و در اوايل خلافت ابىبكر در سال دوازده هجرت رخ داد. (ر.ك: رسول جعفريان، تاريخ سياسى اسلام (تاريخ خلفا)، ج 2، ص 30؛ محمّدطاهر الكردى، همان، ص 28ـ29.
- 64ـ اين جمع حدود يكسال به طول انجاميد (ر.ك: صبحى صالح، همان، ص 77؛ محمّدطاهر الكردى، همان، ص 28). آقاى راميار نيز مىگويد: چون ابوبكر در 22 جمادىالاخر سال 13 بدرود حيات گفت بنابراين، دوران كار زيد نمىتواند بيش از 14 ماه باشد (محمود راميار، همان، ص 324).
- 65ـ ر.ك: محمّدبن اسماعيل بخارى، همان، ج 8، ص 118.
- 66ـ عبداللّه زركشى، همان، ج 1، ص 233.
- 67ـ با توجه به اينكه قبلاً بيان شد كه تعبير مصحف يك تعبير رايج در آن زمان بوده است.
- 68ـ آيتاللّه معرفت نيز معتقد است كه زيد صرفا آيات هر سوره را جمع كرد و به ترتيب سورهها اقدام نكرده است. محمّدهادى معرفت، التمهيد، ج 1، ص 286؛ بدينترتيب، زيد... هر سورهاى كه كامل مىشد در صندوقچهمانندى از چرم به نام «رَبعة» قرار مىداد تا آنكه سورهها يكى پس از ديگرى كامل شد. ولى هيچگونه نظم و ترتيبى بين سورهها به وجود نيامد. (همو، علوم قرآنى، ص 125).
- 69ـ ر.ك: محمّدبن اسماعيل بخارى، همان، ج 8، ص 118؛ جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، ص 161؛ ابراهيم ابيارى، الموسوعة القرآنية، ج 1، ص 349و ج 3، ص 63.
- 70ـ ر.ك: ابن ابىداود سجستانى، المصاحف، ص 87.
- 71ـ ر.ك: جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 121.
- 72ـ محمود ابوريه، أضواء على السنهالمحمدية، ص 248.
- 73ـ ر.ك: بدرالدين زركشى، همان، ج 1، ص 236؛ برخى در وصف امتيازات جمع ابوبكر گفتهاند: يكى از مشخصات بارز كار وى اين بود كه او فقط آيات را در هر سوره مرتب و منظم كرد، ولى سوره را تنظيم نكرد. محمد شرعى ابوزيد، همان، ص 113.
- 74ـ ر.ك: ابوعبداللّه حاكم نيسابورى، همان، ج 2، ص 229؛ بدرالدين زركشى، همان، ج 1، ص 237ـ238.
- 75ـ ر.ك: ابنحجر عسقلانى، فضائلالقرآن، ص 23؛ جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 120و124؛ محمّدبن احمدبن جزى، همان، ج 1، ص 5.
- 76ـ ر.ك: جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 116.
- 77ـ البته لازم به ذكر است كه هرچند زيد نوشتافزار را عوض كرد و به آن سامان داد، اما از آن جهت كه كار وى در راستاى مصحف پيامبر صلىاللهعليهوآله و ديگران بود كار جديدى نيست.
- 78ـ برخى نيز اين را به نظم درآورده و گفتهاند:لم يجمع القرآن فى مجلد على الصحيح فى حياة أحمدللأمن فيه من خلاف ينشأ و خيفة النسخ بوحى يطرأو كان يكتب على الأكتاف و قِطَع الأدم و اللخافو بعد إغماض النبى فالاحق أن أبابكر بجمعه سبقجمعه غير مرتب السور بعد إشارة اليه من عمر...محمّدطاهر الكردى، همان، ص 22.
- 79ـ ر.ك: فهدبن عبدالرحمن رومى، جمع القرآنالكريم فى عهد الخلفاء الراشدين، ص 13؛ محمّدبن اسماعيل بخارى، همان، ج 8، ص 118؛ ابنحجر عسقلانى، فتحالبارى بشرح صحيحالبخارى، ج 9، ص 10؛ احمدبن محمّدبن ابىبكر ابنخلكان، وفياتالاعيان و انباء ابناءالزمان، ج 3، ص 68؛ بدرالدين زركشى، همان، ج 1، ص 234؛ جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 117؛ محمّدبن عبداللّهبن عربى، احكامالقرآن، ج 2، ص 608. سيوطى مىگويد: آيات را طبق آنچه كه پيامبر صلىاللهعليهوآله فرموده بودند در صحيفههايى گردآورى كردند و اسمى از مصحف نمىبرد. ر.ك: جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 120.
- 80ـ ر.ك: محمّدعبداللّه دراز، مدخل الى القرآنالكريم، ص 38، به نقل از: محمّدحسين علىالصغير، تاريخالقرآن، ص 82.
- 81ـ ر.ك: ابناثير، همان، ج 3، ص 111.
- 82ـ ر.ك: محمّدطاهر الكردى، همان، ص 24و29؛ عبدالقيّوم عبدالغفور السندى، جمع القرآنالكريم فى عهد الخلفاء الراشدين، ص 33.
- 83ـ ر.ك: جلالالدين سيوطى، همان، ج 1، نوع 18، ص 116؛ محمّدطاهر الكردى، همان، ص 31و41.
- 84ـ هريك از نخبگان جامعه كه در رأس آنها علىبن ابيطالب عليهالسلاموجود داشت، مسلح به سلاحى بودند كه به تنهايى براى هر مبارزهاى كافى بود و آن داشتن نسخهاى كامل از قرآن بود كه رفعت و منزلتى بس والا به دارندهاش مىبخشيد. علاوه بر اينكه آن را با تمام شأن نزولها و تفسيرهايش از حفظ داشتند، در حالى كه خليفه خود در تفسير كلمه «أبّ» فرو مانده بود و نسخهاى از قرآن هم نداشت. در اين رهگذر، فرد اول دستگاه خلافت و حكومت، نبايد چيزى از ديگران كم داشته باشد. شهرت مصاحف ديگر بر سر زبانها بود و خليفه نمىتوانست كم از آنها داشته باشد. اين بود كه از همان توجه به قرآن بهره جستند محمود راميار، همان، ص 331ـ333.
- 85ـ لازم به ذكر است كه دو عبارت «حفظ در صدور» و «جمع در سطور» از كتاب التبيان فى علومالقرآن اثر محمّدعلى صابونى، صفحه 49 به عاريت گرفته شده است.
- 86ـ ر.ك: محمّدحسين حسينى جلالى، دراسة حول القرآنالكريم، ص 64.