معرفت، سال نوزدهم، شماره پنجم، پیاپی 152، مرداد 1389، صفحات 115-

    سخن نیکو از منظر قرآن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    احمد شجاعی / *استادیار - دانشگاه محقق اردبیلی
    چکیده: 
    سخن گفتن، از نعمت‏هاى بزرگ الهى است که نقش تعیین‏کننده در ساختار شخصیتى انسان دارد. قرآن کریم علاوه بر تأکید بر اهمیت سخن، به گفتن «سخن نیکو» تأکید نموده است. این مقاله با رویکرد تحلیلى و نظرى درصدد تبیین دیدگاه قرآن درباره سخن نیکو با بررسى اقوال مفسّران و تکیه بر آراء دانشمندان لغت‏شناس است و نیم‏نگاهى نیز به برخى روایات در این زمینه دارد. درباره «سخن نیکو» چند تعبیر در قرآن به چشم مى‏خورد: قول معروف، قول حَسَن، قول احسن، قول سدید، قول کریم.      قول معروف، سخن حقى است که مردم طبق فطرت پاک خود آن را مى‏شناسند. قول حسن همان گفتار نیکو است و قول احسن، سخنى است که در آن دعوت به سوى حق توأم با عمل صالح و از سرِ تسلیم در برابر خداوند باشد.      قول سدید، گفتار محکم، استوار و خلل‏ناپذیر است. قول کریم، سخنى نفیس و ارزشمند و به دور از لئامت و پستى است. از منظر قرآن، اصلاح اعمال و بخشایش گناهان از آثار قول سدید (محکم و خلل‏ناپذیر) است و قول احسن، زمینه اختلاف و فتنه شیطان را از بین مى‏برد. در روایات نیز آثار فراوانى براى سخن نیکو شمرده شده است که از جمله آنها مى‏توان به بسیارىِ دوستان و فراوانى روزى، فزونى عمر و محبوب شدن نزد خانواده خویشان نام برد. سخن نیکو معیارها و آدابى نیز دارد، از جمله اینکه برخاسته از علم و به‏هنگام و به‏اندازه باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    احمد شجاعى-1

    چکیده

    سخن گفتن، از نعمت‏هاى بزرگ الهى است که نقش تعیین‏کننده در ساختار شخصیتى انسان دارد. قرآن کریم علاوه بر تأکید بر اهمیت سخن، به گفتن «سخن نیکو» تأکید نموده است. این مقاله با رویکرد تحلیلى و نظرى درصدد تبیین دیدگاه قرآن درباره سخن نیکو با بررسى اقوال مفسّران و تکیه بر آراء دانشمندان لغت‏شناس است و نیم‏نگاهى نیز به برخى روایات در این زمینه دارد. درباره «سخن نیکو» چند تعبیر در قرآن به چشم مى‏خورد: قول معروف، قول حَسَن، قول احسن، قول سدید، قول کریم.

         قول معروف، سخن حقى است که مردم طبق فطرت پاک خود آن را مى‏شناسند. قول حسن همان گفتار نیکو است و قول احسن، سخنى است که در آن دعوت به سوى حق توأم با عمل صالح و از سرِ تسلیم در برابر خداوند باشد.

         قول سدید، گفتار محکم، استوار و خلل‏ناپذیر است. قول کریم، سخنى نفیس و ارزشمند و به دور از لئامت و پستى است. از منظر قرآن، اصلاح اعمال و بخشایش گناهان از آثار قول سدید (محکم و خلل‏ناپذیر) است و قول احسن، زمینه اختلاف و فتنه شیطان را از بین مى‏برد. در روایات نیز آثار فراوانى براى سخن نیکو شمرده شده است که از جمله آنها مى‏توان به بسیارىِ دوستان و فراوانى روزى، فزونى عمر و محبوب شدن نزد خانواده خویشان نام برد. سخن نیکو معیارها و آدابى نیز دارد، از جمله اینکه برخاسته از علم و به‏هنگام و به‏اندازه باشد.

    کلیدواژه‏ها: قول (سخن گفتن)، قول معروف، قول حسن، قول احسن، قول سدید، قول کریم.

    مقدّمه

    سخن گفتن و ارتباط زبانى، از جمله برترین استعدادها و توانایى‏هاى خدادادى بشر، اصلى‏ترین وسیله ارتباط بین انسان‏ها و طبیعى‏ترین راه بیان و انتقال اندیشه و مقاصد اوست. این مسئله تا آن اندازه اهمیت دارد که خداوند در قرآن کریم از آن به عنوان یک نعمت بزرگ در کنار تعلیم قرآن و آفرینش انسان یاد کرده است: «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»(الرحمن: 1ـ4)؛ خداوندى که انسان را خلق نمود و به او قرآن را تعلیم کرد و به او سخن گفتن آموخت. همچنین در آیه شریفه «وَلِسَانا وَشَفَتَیْنِ» (بلد: 9) زبان که ابزار سخن گفتن است، از نعمت‏هاى خداوندى شمرده شده است. این توانایى بشرى مانند توانایى‏هاى دیگر او، هم مى‏تواند در مسیر صحیح به کار گرفته شود و هم در مسیر باطل.

         خداوند متعال در آیات متعدد علاوه بر تأکید بر نعمت سخن، به چگونه سخن گفتن نیز پرداخته و چارچوب‏هاى سخن نیکو و پسندیده را بیان کرده است. در این زمینه، روایات فراوانى هم وجود دارد که همگى حاکى از اهمیت فوق‏العاده سخن نیکو و نقش آن در اصلاح اخلاق و تهذیب نفوس انسانى است.1 توجه، اهتمام و تلاش علماى اخلاق در معرفى گناهان زبان نیز اهمیت این موضوع را نشان مى‏دهد.2

        هرچند موضوع «سخن نیکو از منظر قرآن کریم» از قدیم مورد توجه مفسّران، حدیث‏پژوهان و علماى اخلاق بوده و هریک از ایشان به نحوى با استناد به آیات و روایات مربوطه به ذکر مطالبى در این‏باره پرداخته‏اند، اما کتاب یا مقاله‏اى مستقل در این زمینه نیافتیم و به هر حال، هنوز مجال بحث و نظر در این زمینه گسترده است.

         به این منظور، ابتدا تعابیر قرآنى در این زمینه استخراج و با استناد به کتاب‏هاى معتبر لغت، تبیین مى‏شود و سپس آراء مفسّران در این خصوص نقدوبررسى مى‏گردد.

    تعابیر قرآن درباره سخن نیکو

    قرآن‏کریم علاوه‏بر اشاره‏به اهمیت‏سخن‏گفتن،به‏گفتن‏سخنان نیکو تأکید نموده است تا مسیر صحیح سخن گفتن را براى ما تعیین‏کندکه‏دراین‏باره پنج‏تعبیر در قرآن‏به چشم مى‏خورد:

    1. قول معروف

    آیاتى که این واژه در آنها آمده است عبارتند از:

         1. «... وَلَـکِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلاً مَعْرُوفا»(بقره: 235)؛

         2. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِن صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَآ أَذىً وَاللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ» (بقره: 263)؛

         3. «وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا» (نساء: 5)؛

         4. «فَارْزُقُوهُم مِنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا» (نساء: 8)؛

         5. «وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا.» (احزاب: 32)

         گرچه هریک از آیات پنج‏گانه مزبور مربوط به موردى است و با خصوصیت آن موارد «قول معروف» معناى خاصى پیدا مى‏کند، اما در کل مى‏توان از این آیات استفاده نمود که ما از طرف خداوند در سخن گفتن مأمور به سخن معروف هستیم.

         دیدگاه مفسّران

    درباره قول معروف، مفسّران نظرات مختلفى دارند که مى‏توان آن را ذیل دو دیدگاه دسته‏بندى کرد.

    دیدگاه اول: مقصود از «قول معروف» همان گفتار و سخن معروف است که غالب‏مفسّران‏بدان‏معتقدند.منتهادر اینکه مراد از سخن‏ معروف ‏چیست‏ دیدگاه‏هاى ‏متعددى ‏دارند؛ مانند:

         1. «قول معروف» سخنى است که نزد عقل و عرف و شرع شناخته شده باشد.3

        2. «قول معروف» یعنى: سخن معروف و پاکیزه.4

        3. «قول معروف» یعنى: قول حسن و نیکو و به دور از خشونت.5

        4. «قول معروف» سخنى است که مایه رشد و صلاح باشد.6

        5. «قول معروف» عبارات و سخنان دلنشین و شایسته‏اى است که هم کمبود روانى آنها را برطرف مى‏سازد و هم به رشد عقلى آنها کمک مى‏کند.7

    دیدگاه دوم: مراد از «قول»، معناى کنایى آن است؛ یعنى معاشرت و رفتار. این نظریه مربوط به علّامه طباطبائى است. ایشان مى‏فرمایند: «قول معروف» مانند قول حسن به معناى مطلق معاشرت و رفتار است نه سخن گفتن.8

         نکاتى درباره نظر مفسّران

    الف. «معروف» در لغت به معناى آن چیزى است که شناخته شده نزد عقل و فطرت مردم است. مردم کارهاى نیک و حق را طبق فطرت پاک خویش مى‏شناسند و براى آنها کارهاى باطل و زشت و ناپسند ناآشناست. راغب مى‏گوید: «معروف» اسم است براى هر کارى که از نظر عقل یا شرع حُسنش معلوم و شناخته شده باشد. ابن‏فارس هم به این معنا در کتاب خود اشاره نموده است.9

        ب. در بیان برخى از مفسّران آمده بود: «قول معروف» به معناى سخنان دلنشین و شایسته‏اى است که کمبود روانى آنها را برطرف مى‏سازد. این معنا مربوط به مورد آیه است که در خصوص یتیمان است، وگرنه به صورت عام نمى‏توان آن را در تمامى مواردى که «قول معروف» آمده بود ذکر نمود، بلکه قول معروف همان سخن نیک و حقى است که شناخته‏شده براى مردم است.

         3. به نظر علّامه طباطبائى، مقصود از «قول معروف» سخن نیکو نیست، بلکه کنایه از معاشرت و رفتار است. هرچند این معنا، فى‏حد نفسه به عنوان یک احتمال قابل توجه است، لکن نیاز به قرینه دارد که در کلام آن بزرگوار قرینه‏اى بر آن اقامه نشده است.

         نتیجه اینکه ظاهر «قول معروف» در این آیات همان گفتار و سخنى است که خوب و شایسته و زیبا و نیکو باشدکه‏غالب‏مفسّران‏هم‏به همین‏معناى‏لغوى‏اشاره‏نموده‏اند.

    2و3. قول حسن و احسن

    تعبیر اول در قرآن کریم یک بار آمده است؛ آنجا که مى‏فرماید: «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره: 83)؛ با مردم به نیکى سخن بگویید. و تعبیر دوم نیز یک بار آمده است؛ آنجا که مى‏فرماید: «وَقُل لِعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (اسراء: 53)؛ و به بندگانم بگو آنچه را که بهتر است بگویند. این دو تعبیر، همه را مورد خطاب قرار مى‏دهند که با مردم به نیکى سخن بگویید.

         دیدگاه مفسّران

    اما اینکه مراد از قول حسن چیست، در این خصوص نیز مفسّران دو دسته شده‏اند. برخى «قول» را به معناى گفتار و سخن گرفته و مراد از «قول حسن» را سخن نیکو دانسته‏اند؛ مانند طبرسى که در این‏باره مى‏گوید: «قول حسن» یعنى: سخنى نیکو که از شدت نیکى گویا خود نیکى است.10

        طبرسى در جاى دیگر، وجوه سه‏گانه‏اى را از قول حسن بصرى، ابن‏عباس و سفیان ثورى به این‏ترتیب نقل مى‏کند:

         1. سخن زیبا و اخلاق نیکو؛ 2. امر به معروف و نهى از منکر؛ 3. قول معروف.11

        بعضى هم مانند علّامه طباطبائى12 و مرحوم سبزوارى نجفى13 آن را به معناى رفتار، معاشرت و خلق نیکو دانسته‏اند14 که طبق این احتمال، کلمه «قول» در آیه شریفه در معناى‏کنایى‏به‏کاررفته‏است نه معناى‏حقیقى خود.

         نقد و بررسى

    همان‏گونه که ملاحظه شد، در خصوص تفسیر «قول حسن» و «قول احسن»، نظیر تفسیر «قول معروف» دو نظریه مطرح بود: نظریه غالب مفسّران که «قول» به معناى حقیقى خودش است، و نظریه علّامه طباطبائى و مرحوم سبزوارى که مقصودْ معناى کنایى باشد. لکن تفاوتى بین این دو مورد وجود دارد: در خصوص معناى «قول حسن»، مرحوم بحرانى دو روایت در ذیل آیه شریفه نقل نموده است که در یکى از آنها امام باقر علیه‏السلام «قول حسن» را به معناى سخن نیکو دانسته و فرموده‏اند: یعنى با مردم به نیکوترین سخنى که دوست دارید با شما بگویند سخن بگویید. این روایت، نظریه غالب مفسّران را تأیید مى‏کند و مطابق ظاهر آیه شریفه هم هست. لکن در مقابل، روایت دیگرى از امام صادق علیه‏السلام نقل مى‏کند که در تفسیر آیه شریفه «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنا»مى‏فرمایند: یعنى مریضان آنان را عیادت کنید و در تشییع جنازه‏شان حاضر شوید و در مساجد آنها نماز بخوانید.15 این روایت مؤید نظریه علّامه طباطبائى و مرحوم سبزوارى است. از این‏رو، با وجود این دو روایت نمى‏توان قاطعانه گفت که کدام معنا از آیه شریفه اراده شده است. البته منافاتى هم بین این دو معنا نیست؛ یعنى ممکن است هر دو معنا از آیه شریفه مقصود باشد؛ چراکه احتمال دارد مراد از «قول» در آیه شریفه «منطق» باشد که در قول و فعل تجلى مى‏کند و در هر کدام از این دو روایت به بخشى اشاره شده است و در خصوص این مورد، این دو روایت مى‏توانند قرینه بر اراده این معنا باشند، اما بقیه از آراء مفسّران غالبا مربوط به بیان مصداق است نه تفسیر «قول حسن».

         در مورد «قول أحسن» نیز آمده است: یعنى سخنى که بهترین از نظر محتوا، بهترین از نظر بیان و بهترین از نظر توأم بودن با فضایل اخلاقى و روش‏هاى انسانى باشد.16 خود قرآن کریم در آیه شریفه «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (فصلت: 33) قول احسن را به قولى تفسیر نموده است که در آن، دعوت به سوى حق و توأم با عمل صالح و تسلیم در برابر اوامر الهى باشد.

    4. قول سدید

    این تعبیر در دو آیه قرآن آمده است:

         1. «فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیدا» (نساء: 9)؛ پس باید تقواى الهى پیشه کنند و سخن استوار بگویند.

         2. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا» (احزاب: 70)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، تقواى الهى پیشه کنید و سخن استوار گویید.

         در این دو آیه مبارکه خداوند به دو امر اساسى در کنار یکدیگر دستور مى‏دهد: یکى تقواى الهى و دیگرى سخن سدید. این نشان مى‏دهد که گفتار انسان تأثیر ویژه‏اى در رسیدن او به سعادت دارد، به گونه‏اى که در ردیف تقواى الهى و پروا داشتن از خداوند بیان شده است.

         دیدگاه مفسّران

    این تعبیر بیشتر از بقیه تعابیر مورد اختلاف مفسّران قرار گرفته است. علّامه طباطبائى درباره تفسیر «قول سدید» دو گونه سخن گفته‏اند. در یک‏جا (ذیل آیه 70 سوره احزاب) آن را به معناى سخن و کلام دانسته‏اند، آنجا که مى‏فرمایند: کلمه «سدید» از ماده «سداد» است به معناى اصابت رأى و داشتن رشاد. بنابراین، «قول سدید» عبارت است از سخنى که هم مطابق با واقع باشد و هم لغو نباشد و یا اگر فایده‏اى دارد فایده‏اش چون سخن‏چینى و امثال آن غیرمشروع نباشد. پس بر مؤمن لازم است که به راستىِ آنچه مى‏گوید مطمئن باشد و نیز گفتار خود را بیازماید که لغو یا مایه فساد نباشد.17 ولى در ذیل آیه 9 سوره «نساء» مى‏فرمایند: «قول سدید» کنایه است از اتخاذ روش صحیح عملى و ساده‏تر اینکه منظور از قول روش عملى است نه سخن؛ مثل آیه شریفه «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنا.»18

        مفسّران دیگر «قول» را به معناى سخن دانسته‏اند، اما اینکه مقصود از «قول سدید» چیست اختلاف‏نظر دارند. سخنان مفسّران در این‏باره سه‏گونه است: 1. مفهوم «سداد»؛ 2. ذکر مصداق؛ 3. بیان مفهوم و تطبیق بر مصداق.

         1. تبیین مفهوم سدید: از گونه اول مى‏توان به سخن آیت‏اللّه مکارم شیرازى اشاره نمود که مى‏گوید: ... مانند اینکه آمده است: سدید از ماده «سد» به معناى محکم و استوار و خلل‏ناپذیر و موافق حق و واقع است؛ سخنى که همچون یک سد محکم جلوى امواج فساد و باطل را مى‏گیرد و... . اگر بعضى از مفسّران آن را به معناى «صواب» و بعضى به خالص بودن از کذب و لغو یا هماهنگ بودن ظاهر و باطن و یا صلاح و رشاد و مانند آن تفسیر کرده‏اند همه به معناى جامع فوق برمى‏گردد.19

        2. ذکر مصداق: مصادیقى که براى قول سدید بیان شده است عبارتند از:

         الف. سخن نیکو؛ سخنى که از فساد و کذب و لغو خالص باشد.20

        ب. سخن نیکویى که ظاهروباطن آن‏هم‏یکى باشد.21

        3. «قول سدید»: سخنى است که از روى عدل باشد و آن منطبق بر توحید است.22

        4. «قول سدید» یعنى: به سخن راست.23

        5. «قول سدید» به سخنى که راست باشد و در آن قصد حق شده باشد و ظاهر و باطنش یکى باشد.24

        6. «قول سدید» قول صواب و حق‏و مستقیم است.25

        7. «قول سدید» به معناى سخن حق است.26

        8. «قول سدید» به معناى کلمات حکمت‏آمیز و سؤال از وظایف و تکالیف، مواعظ و نصایح و اصلاح ذات‏البین، امر به معروف و نهى از منکر، تلاوت قرآن، و ذکر ادعیه وارده است.27

        9. «قول سدید» به گفتن «لااله الا اللّه» است.28

        10. «قول سدید» یعنى: به سخن درست و سخن درست نخواهد بود، مگر سالم و در وقت مناسبش باشد و چنین نخواهد بود جز آنکه از روى اندیشه و نظر به حال و آینده بیان شود. آنچه مؤمن را از منافق تمیز مى‏دهد این است که مؤمن وقتى حرف مى‏زند احساس مسئولیت مى‏کند؛ از این‏رو، پیش از سخن گفتن بسیار مى‏اندیشد، در حالى که منافق بدون فکر و اندیشه کلامى بر زبان مى‏آورد و خود را گرفتار مى‏سازد و در حدیث آمده: زبان مؤمن آن سوى قلب اوست و قلب‏منافق‏پشت‏زبان او.29

        11. «قول سدید» سخنى است که در آن قصد و نیت حق و راستى باشد و واژه «سداد» به معناى قصد به سوى حق و سخن به عدل است؛ چنان‏که مى‏گویند: «سدالسهم نحو الرمیه»؛ تیر راست و مستقیم به طرف شکار رفت. و مقصود کلى این است که زبانتان را از دروغ نگه دارید و سخن راست و حق گویید.30

         نقد و بررسى

    همان‏گونه که ملاحظه شد، درباره قول سدید آراء مختلفى در میان مفسّران مطرح است. برخى تطبیق به مصداق کرده‏اند؛ مثل گفتن «لا اله الا اللّه»، و روشن است که این نظریه تطبیق است نه تفسیر و سبب محدودیت آیه نمى‏شود. برخى دیگر، آن را به سخن حق یا راست، یا نیک یا یکى بودن ظاهر و باطن یا کذب و لغو نبودن تفسیر نموده‏اند. به نظر مى‏رسد هیچ‏کدام از اینها معناى «سدید» نیست، بلکه مصادیق قول سدید محسوب مى‏شوند نه معنا و مفهوم آن. سخنى مى‏تواند «سدید» باشد که حق، راست، نیکو، و به دور از لغو باشد، وگرنه قول سدید نخواهد بود. از این‏رو، به نظر مى‏رسد هیچ‏کدام از اینها معناى واقعى سدید نیست، بلکه باید به سراغ معناى لغوى آن رفت. «سدید» از ماده «سد» است و «سد» را به خاطر استحکام و اتقانى که دارد به این نام مى‏خوانند. ابن‏فارس مى‏گوید: سدید یعنى چیزى که داراى استقامت و استحکام باشد. همچنین فیروزآبادى و راغب اصفهانى به این معنا اشاره کرده‏اند.31 در نتیجه، اگر این واژه صفت «قول و سخن» شد به مفهوم سخنى خواهد بود که از استحکام و اتقان لازم برخوردار باشد. طبعا قول «سدید» آن سخنى است که محکم و استوار و خلل‏ناپذیر است.

         اما معنایى که علّامه طباطبائى بیان فرموده‏اند، مبنى بر اینکه مراد از «قول سدید» اتخاذ روش صحیح عملى است نه سخن، هرچند نمى‏تواند معناى مناسبى باشد، لکن چون خلاف معناى لغوى «قول سدید» است نیاز به قرینه دارد. بدون داشتن قرینه نمى‏توان به آن ملتزم شد. و در کلام آن بزرگوار قرینه‏اى اقامه نشده است و در این‏باره روایتى هم نداریم که بتواند نقش قرینه را ایفا کند.

         حاصل اینکه خداوند در این آیات شریفه مؤمنان را مأمور ساخته که از «قول سدید» یعنى از سخنان محکم و استوار در گفتارشان، استفاده نمایند؛ سخنانى که آثار ارزشمندى را به دنبال خود دارد. به برخى از این آثار در خود قرآن کریم و به برخى دیگر در روایات اشاره شده است که در ادامه بحث خواهد آمد.

    5. قول کریم

    این تعبیر در قرآن کریم تنها یک بار آمده است، آنجا که مى‏فرماید: «وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیما» (اسراء: 23)؛ با پدر و مادر کریمانه سخن بگو.32

         دیدگاه مفسّران

    در تفسیر این تعبیر قرآنى هم نظرات مختلفى ارائه شده است. برخى از آنها عبارتند از:

         1. قول شریف که با آن پدر و مادر مورد اکرام واقع شوند؛33

        2. سخن نازک و زیبا و به دور از زشتى؛34

        3. سخن نیکو و نرم؛35

        4.کلام شیرین و همراه با لطف و محبت و عاطفه و احترام.36

        نقد و بررسى

    اگر به معنا و مفهوم «واژه کریم» دقت شود معناى درست و صحیح ارائه خواهد شد. در مورد معناى واژه «کریم» اهل‏لغت معانى مختلفى ذکر کرده‏اند. جوهرى «کرم» را ضد لئامت و پستى مى‏داند و مى‏گوید: کریم کسى است که زیاد بخشش مى‏کند.

         فیروزآبادى هم به همین معنا اشاره نموده است.37 ولى فیومى و ابن‏فارس کریم را به معناى نفیس و عزیز دانسته‏اند.38

        به نظر مى‏رسد معناى اصلى «کرم» همان نفیس و ارزشمند باشد، اما مفاهیم دیگرى مثل بخشندگى و گذشت یا نداشتن لئامت و پستى از آثار و لوازم کرامت‏اند نه معنا و مفهوم آن، و در آیه شریفه که «کریم» صفت کلام و قول قرار گرفته است همین مفهوم را مى‏رساند؛ یعنى کلام و سخنى که ارزشمند باشد. به این معنا، علّامه مصطفوى هم اشاره نموده است.39

        نتیجه اینکه «قول کریم یعنى: سخنى که نفیس و قیمتى و ارزشمند باشد و لازمه آن این است که از دنائت و پستى منزه، همراه با لطف و محبت و سنجیده و بزرگوارانه باشد و آنچه در کلام مفسّران آمده بود غالبا ناظر به مصادیق قول کریم بود نه معنا و مفهوم آن.»

    آثار سخن نیکو

    سخن‏نیکو که درآیات‏متعددى‏وباتعابیرگوناگونى‏بدان اشاره شده بود، آثار و برکاتى دارد که برخى از آنها در خود آیات شریفه‏قرآن‏وبرخى‏دیگردرروایات‏اهل‏بیت علیهم‏السلامبیان‏شده‏است.

         در قرآن کریم، سه اثر از آثار سخن نیکو آمده است:

         1. اصلاح رفتارها و اعمال آدمى؛

         2. بخشوده شدن گناهان؛

         3. جلوگیرى از ایجاد فتنه و اختلاف میان مردم.

         در آیه شریفه ذیل، به دو اثر نخست اشاره شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَن یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزا عَظِیما»(احزاب: 70ـ71)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا داشته باشید و سخنى استوار گویید تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشاید و هرکس خدا و پیامبرش را فرمان برد قطعا به رستگارى بزرگى نایل آمده است. البته در آیه شریفه، تقوا هم در کنار سخن نیکو مطرح شده است و طبق ظاهر آیه، این دو اثر از آثار تقوا و سخن نیکو است ولى به هر حال، سخن نیکو ـ هرچند به عنوان یکى از دو عامل ـ مى‏تواند در اصلاح اعمال و بخشایش گناهان مؤثر باشد.

         علّامه طباطبائى به این پرسش که چگونه سخنان نیکو سبب اصلاح رفتار آدمى و بخشوده شدن گناهان مى‏گردد، چنین پاسخ مى‏دهد: این بدان جهت است که وقتى نفس آدمى عادت به راستى و قول سدید نمود دیگر دروغ و سخن لغو و یا سخنى که فسادانگیز باشد از او شنیده نمى‏شود و وقتى این صفت در نفس آدمى پایدار شد و از گناهان گذشته خود پشیمان گشت و این پشیمانى همان توبه است که آمرزش گناهان را به دنبال دارد.40

        همان‏گونه که اشاره شد، از منظر قرآن کریم یکى دیگر از آثار «قول احسن» که از مصادیق سخن نیکوست، از بین بردن زمینه اختلاف و فتنه است، آنجا که مى‏فرماید:«وَقُل لِعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوّا مُبِینا»(اسراء: 53)؛ و به بندگانم بگو آنچه را که بهتراست بگویند که شیطان میانشان را به هم مى‏زند؛ زیرا شیطان همواره براى انسان دشمنى آشکار است. بر اساس این آیه شریفه، خداوند به مؤمنان فرمان مى‏دهد سخن نیکو گویند تا میان آنان اختلاف نیفتد.

    نتیجه‏گیرى

    1. قرآن کریم براى سخن گفتن که از نظر توده مردم کار روزمره بشرى است و اهمیت چندانى به آن نمى‏دهند، ضابطه و قانون ارائه داده است. از منظر قرآن، قول نیکو در کنار عمل صالح سهمى بسزا در ساختن شخصیت آدمى و سعادت اخروى او دارد.

         2. قرآن از سخن نیکو و موردپسند خداوند با تعابیرى همچون معروف،حسن،احسن،سدید وکریم‏یادکرده‏است.

         3. «قول معروف» سخنى است که شناخته شده نزد عقل و فطرت مردم است و آن سخنى است که حق و نیک باشد که مردم با فطرت پاک خود آن را مى‏شناسند.

         4. «قول احسن» همان گفتار نیکوست و «قول احسن» به حسب آیه شریفه «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» سخنى است که در آن دعوت به سوى حق تعالى توأم با عمل صالح و برخاسته از تسلیم در برابر اوامر الهى باشد.

         5. «قول سدید» به معناى سخنى است که از استحکام و اتقان لازم برخوردار باشد؛ یعنى سخنى که محکم و استوار و خلل‏ناپذیر است. دیدگاه‏هایى که در تفسیر آن ذکر شده عمدتا ذکر مصداق است نه معنا و مفهوم قول سدید.

         6. با توجه به معناى اصلى واژه «کرم» در لغت، «کریم» چیزى است که نفیس و ارزشمند است. «قول کریم» سخنى است که داراى ارزش و قیمت باشد و مفاهیمى مانند بخشندگى و گذشت، یا نداشتن لئامت و پستى از آثار و لوازم کرامت‏اند.

         7. در قرآن کریم براى سخن نیکو سه اثر ذکر شده است: اصلاح رفتارها و اعمال آدمى، بخشوده شدن گناهان، و جلوگیرى از ایجاد فتنه و اختلاف میان مردم.


    • منابع
      ـ ابن‏فارس، احمد، معجم مقاییس‏اللغة، قم، مرکز نشر مکتب اعلام اسلامى، 1404ق.
      ـ بحرانى، سیدهاشم، البرهان فى تفسیرالقرآن، چ دوم، بیروت، مؤسسة اعلمى للمطبوعات، 1427ق.
      ـ بلخى، سلیمان، تفسیر مقاتل، بیروت، دارالتراث‏العربى، 1423ق.
      ـ حسینى شیرازى، سیدمحمّد، تقریب‏القرآن، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1400ق.
      ـ رازى، ابولفتوح، روض‏الجنان و روح‏الجنان، مشهد، آستان قدس رضوى، 1408ق.
      ـ رازى، فخرالدین، التفسیر الکبیر، چ چهارم، بیروت، داراحیاء التراث‏العربى، 1422ق.
      ـ راغب اصفهانى، حسین‏بن محمّد، المفردات فى غریب‏القرآن، قم، دفتر نشر کتاب، بى‏تا.
      ـ سبزوارى نجفى، محمّدبن حبیب‏اللّه، ارشادالاذهان فى تفسیرالقرآن، بیروت، دارالتعارف، 1419ق.
      ـ سورآبادى، عتیق‏بن محمّد، تفسیر سورآبادى، تهران، فرهنگ نشر نو، 1380.
      ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، چ سوم، تهران، دارالکتب، الاسلامیه، 1396ق.
      ـ طبرسى، فضل‏بن حسن، جوامع‏الجامع، چ دوم، قم، مهر، بى‏تا.
      ـ ـــــ ، مجمع‏البیان، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
      ـ طوسى، محمّدبن حسن، التبیان فى تفسیرالقرآن، قم، مکتب الاعلام‏الاسلامى، 1409ق.
      ـ طیب، سیدعبدالحسین، اطیب‏البیان، تهران، اسلام، 1378ش.
      ـ فضل‏اللّه، سید محمّدحسین، تفسیر من وحى‏القرآن، چ دوم، دارالملاک للطباعه و النشر، 1419ق.
      ـ فیروزآبادى، مجدالدین محمّد، قاموس المحیط، بیروت، داراحیاء التراث‏العربى، 1422ق.
      ـ فیومى، احمدبن محمّد، المصباح المنیر، بى‏جا، بى‏نا، 1347.
      ـ مدرسى، سید محمّدتقى، تفسیر هدایت، ترجمه احمد آرام، مشهد، آستان قدس رضوى، 1377.
      ـ مصطفوى، حسن، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380.
      ـ مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، چ بیست و دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1380.
      ـ میبدى رشیدالدین، کشف‏الاسرار، تهران، امیرکبیر، 1371.
      ـ نجفى بلاغى، محمّدجواد، آلاءالرحمان فى تفسیرالقرآن، قم، مکتبة وجدانى، بى‏تا.

    • پى نوشت ها
      -1 عضو هیأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد خلخال. دریافت: 15/11/88 ـ پذیرش: 23/2/89.
      1ـ براى نمونه، در روایاتى آمده است که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلههرگز بر منبر نمى‏نشست، مگر اینکه آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا»احزاب: 70؛ (اى کسانى که ایمان آورده‏اید تقواى الهى پیشه کنید و سخن حق و درست بگویید) را تلاوت مى‏فرمود. در ادامه بحث، در بیان آثار سخن نیکو از منظر قرآن و حدیث به برخى از روایات اشاره خواهد شد.
      2ـ تا جایى که برخى از آنان گناهانى را که از طریق گفتار و سخن اتفاق مى‏افتد به بیست مورد و برخى دیگر تا سى مورد شمرده‏اند. یکى از نویسندگان معاصر در اهمیت زبان مى‏گوید: «زبان پربرکت‏ترین عنصر بدن و مؤثرترین وسیله طاعت و هدایت و اصلاح است و در عین حال، خطرناک‏ترین و پرگناه‏ترین عضو بدن محسوب مى‏شود.» ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 17، ص 488.
      3ـ حسن مصطفوى، تفسیر روشن، ج 5، ص 257.
      4ـ محمّدجواد بلاغى، آلاء الرحمن، ج 2، ص 20.
      5ـ سیدمحمّد حسینى شیرازى، تقریب‏القرآن، ج 1، ص 247.
      6ـ فضل‏بن حسن طبرسى، جوامع‏الجامع، ج 1، ص 544.
      7ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، همان، ج 3، ص 271.
      8ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 4، ص 274.
      9ـ راغب اصفهانى، مفردات، ذیل ماده «عرف»؛ احمدبن فارس، معجم مقاییس‏اللغه، ذیل ماده «عرف».
      10ـ فضل‏بن حسن طبرسى، جوامع‏الجامع، ج 1، ص 117.
      11ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 1، ص 298.
      12ـ سید محمّدحسین طباطبائى، همان، ج 1، ص 330.
      13ـ محمّدبن حبیب‏اللّه سبزوارى نجفى، ارشادالاذهان الى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 18.
      14ـ سیدهاشم بحرانى، البرهان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 261.
      15ـ سیدهاشم بحرانى، همان، ج 1، ص 261.
      16ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، همان، ج 17، ص 447.
      17ـ سید محمّدحسین طباطبائى، همان، ج 16، ص 523.
      18ـ همان، ج 2، ص 317.
      19ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، همان، ج 17، ص 477.
      20ـ محمّدبن حسن طوسى، التبیان، ج 8، ص 366.
      21ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 8، ص 584.
      22ـ سلیمان بلخى، تفسیر مقاتل، ج 3، ص 580.
      23ـ فخرالدین رازى، التفسیرالکبیر، ج 9، ص 186.
      24ـ محمّدبن حبیب‏اللّه سبزوارى نجفى، همان، ج 1، ص 432.
      25ـ رشیدالدین میبدى، کشف‏الاسرار، ج 8، ص 92.
      26ـ ابوالفتوح رازى، روض‏الجنان و روح‏الجنان، ج 16، ص 26.
      27ـ سیدعبدالحسین طیب، اطیب‏البیان، ج 10، ص 535.
      28ـ عتیق‏بن محمّد سورآبادى، تفسیر سورآبادى، ج 3، ص 2000.
      29ـ سید محمّدتقى مدرسى، تفسیر هدایت، ترجمه احمد آرام، ج 10، ص 321.
      30ـ فضل‏بن حسن طبرسى، جوامع‏الجامع، ج 5، ص 58.
      31ـ احمدبن فارس، همان؛ مجدالدین محمّد فیروزآبادى، قاموس‏المحیط؛ راغب اصفهانى، همان، ذیل ماده «سد».
      32ـ البته این آیه شریفه در خصوص سخن گفتن با پدر و مادر است، لکن شاید بتوان آن را به عنوان یک اصل قرآنى در سخن گفتن با همه افراد تلقّى نمود؛ چراکه قطعا آن آثارى که سخن کریمانه درباره پدرومادر به دنبال‏دارد درمورددیگران‏نیزخواهد بود.
      33ـ ر.ک: محمّدبن حسن طوسى، همان، ج 6، ص 467.
      34ـ ر.ک: فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 6، ص 631.
      35ـ ر.ک: سلیمان بلخى، همان، ج 2، ص 517.
      36ـ ر.ک: سید محمّدحسین فضل‏اللّه، تفسیر من وحى‏القرآن، ج 14، ص 84.
      37ـ اسماعیل‏بن حمّاد جوهرى، صحاح / مجدالدین فیروزآبادى، همان، ماده «کرم».
      38ـ احمدبن محمّد فیومى، المصباح‏المنیر؛ احمدبن فارس، همان، ماده «کرم».
      39ـ حسن مطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن‏الکریم، ج 10، ماده «کرم».
      40ـ سید محمّدحسین طباطبائى، همان، ج 6، ص 523.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شجاعی، احمد.(1389) سخن نیکو از منظر قرآن. فصلنامه معرفت، 19(5)، 115-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمد شجاعی."سخن نیکو از منظر قرآن". فصلنامه معرفت، 19، 5، 1389، 115-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شجاعی، احمد.(1389) 'سخن نیکو از منظر قرآن'، فصلنامه معرفت، 19(5), pp. 115-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شجاعی، احمد. سخن نیکو از منظر قرآن. معرفت، 19, 1389؛ 19(5): 115-