معرفت، سال نوزدهم، شماره ششم، پیاپی 153، شهریور 1389، صفحات 5-

    ترس از خدا و نقش سازنده آن در زندگى *

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه
    چکیده: 
    آدمى برخوردار از احساسات و عواطفى است که ریشه در فطرت او دارد. فلسفه وجودى برخى ادعیه مأثور، تنوع حالات عارضى بر بندگان خداست. کسانى که خوف و ترس بر آنان غالب شده است، براى اینکه دچار افراط نشوند، توصیه شده است که دعاى خائفین را بخوانند؛ زیرا همواره حالت اعتدال ترس و امید نسبت به خداى متعال در انسان ضرورى است. از یک‏سو، اگر انسان از هیچ چیز نترسد، نمى‏تواند جلوى هیچ ضرر و خسارتى را بگیرد و اگر هم در امید به خدا افراط ورزد، از هیچ گناهى اجتناب نخواهد کرد. از سوى دیگر، اگر انسان از رحمت خدا ناامید شود، هرگز امیدى به نجات نخواهد داشت و از تلاش براى رهایى اجتناب خواهد کرد. از این‏رو، همواره خوف و رجا، ترس و امید در حد اعتدال در انسان ضرورى است. بر همین اساس، قرآن یکى از وظایف انبیا را انذار مردم مى‏داند. پیش شرط تأثیر انذار انبیا، آمادگى حالت روحى و روانى و فطرى خوف و ترس از خداست تا انسان آمادگى لازم را به دست نیاورد، امکان نجات و هدایت را نخواهد داشت.
    Article data in English (انگلیسی)
    Full Text:
    متن کامل مقاله: 

    ترس از خدا و نقش سازنده آن در زندگى (1)1

    استاد محمّدتقى مصباح

    چکیده

    آدمى برخوردار از احساسات و عواطفى است که ریشه در فطرت او دارد. فلسفه وجودى برخى ادعیه مأثور، تنوع حالات عارضى بر بندگان خداست. کسانى که خوف و ترس بر آنان غالب شده است، براى اینکه دچار افراط نشوند، توصیه شده است که دعاى خائفین را بخوانند؛ زیرا همواره حالت اعتدال ترس و امید نسبت به خداى متعال در انسان ضرورى است. از یک‏سو، اگر انسان از هیچ چیز نترسد، نمى‏تواند جلوى هیچ ضرر و خسارتى را بگیرد و اگر هم در امید به خدا افراط ورزد، از هیچ گناهى اجتناب نخواهد کرد. از سوى دیگر، اگر انسان از رحمت خدا ناامید شود، هرگز امیدى به نجات نخواهد داشت و از تلاش براى رهایى اجتناب خواهد کرد. از این‏رو، همواره خوف و رجا، ترس و امید در حد اعتدال در انسان ضرورى است. بر همین اساس، قرآن یکى از وظایف انبیا را انذار مردم مى‏داند. پیش شرط تأثیر انذار انبیا، آمادگى حالت روحى و روانى و فطرى خوف و ترس از خداست تا انسان آمادگى لازم را به دست نیاورد، امکان نجات و هدایت را نخواهد داشت.

    کلیدواژه‏ها: خوف و رجا، ترس از خدا، ترس و امید

    حالات فطرى انسان و راهکار اعمال صحیح آنها

    پس از بررسى دو مناجات از مناجات‏هاى امام سجاد علیه‏السلام، مجال پرداختن به مناجات خائفین رسیده است. پیش از بحث و بررسى این مناجات، این نکته را یادآور مى‏شویم که منظور از عناوین مناجات خمس عشر، نظیر عنوان «شاکین»، «راجین» و «خائفین» این نیست که مردم چند دسته‏اند: برخى ترسندگانند و برخى امیدواران. ترسندگان باید مناجات خائفین و امیدواران مناجات راجین را بخوانند، بلکه عناوین آن مناجات‏ها ناظر به حالات بندگان خداست که بر اثر عوامل خاصى در آنها پدید مى‏آید. مثلاً، گاهى بر اثر عوامل و شرایط خاصى ترس بر انسان غلبه مى‏کند و در مقابل، گاهى بر اثر توجه به امورى خاص و یا مطالعه برخى از آیات و روایات، حالت امید بر انسان غلبه مى‏کند. آن‏گاه به کسانى که خوف و ترس بر آنها غالب مى‏شود و براى اینکه این حالت به افراط نگراید و از رحمت خدا مأیوس نگردند، سفارش شده که مناجات خائفین را بخوانند. همین‏طور به کسانى که حالت رجا بر آنها غلبه یافته، براى اینکه از غضب و مکر الهى خود را در امان ندانند، سفارش شده که مناجات راجین را بخوانند. همچنین سایر مناجات‏ها براى کسانى است که سایر حالات روانى و روحى بر آنها غلبه کرده است. به این افراد سفارش شده که آن مناجات را بخوانند تا حالات آنان به افراط نگرایند.

    نکته دیگر آنکه حالات، احساسات و عواطف انسان ریشه فطرى دارند و در جاى خود و با رعایت شرایط خاصى مفید و مؤثرند. حالت شادى در انسان امرى فطرى است و خداوند انسان را به گونه‏اى آفریده که در شرایط خاصى شاد گردد. همین‏طور حالت غم فطرى است، طبیعت انسان ایجاب مى‏کند که در شرایط خاصى غمگین گردد. این دو حالت در جاى خود و با رعایت اعتدال مفید و ثمربخش مى‏باشند. کاربرد و موارد صحیح

    بروز آن حالت، در مواردى با دلیل عقلى مشخص مى‏گردد. البته حوزه تشخیص عقل محدود است. عقل به طور کامل نمى‏تواند انسان را به همه مواردى که اعمال حالات روانى صحیح و به‏جاست راهنمایى کند. گاهى عقل در تشخیص مصادیق صحیح آن حالات دچار ابهام و اشتباه مى‏شود. البته براى متدینان، بهترین راه براى تشخیص درست موارد بروز و اعمال حالات روانى، آموزه‏ها و دستورات دینى است. آنان با مراجعه به آن تعالیم سعادت‏بخش، درمى‏یابند که دین در چه مواردى شادى را مفید و لازم مى‏داند و در چه مواردى حزن و اندوه را. در چه مواردى ما را به تقویت حالت خوف و یا رجا و امید دعوت مى‏کند. پس ما با رعایت قواعد اصولى نظیر قاعده عام و خاص، مطلق و مقید و فراگیرى شیوه‏هاى صحیح فهم متون دینى مى‏توانیم کاربرد صحیح حالات روانى را بشناسیم.

    ردّ نکوهش مطلق ترس از سوى روان‏شناسان

    روشن شد که همه حالات، احساسات و عواطف و از جمله حالت خوف براى انسان مفید و لازم است. چنان‏که در جاى خود امید مفید و لازم است. اما در مقابل این رویکرد، امروزه در مباحث روان‏شناسى به طور مطلق، امید مطلوب و مفید و رمز موفقیت، سعادت و پیشرفت و عامل اصلى تداوم حیات معرفى مى‏شود. در مقابل، ترس نکوهش مى‏شود. تا آنجا که برخى در سخنان خود به دروغ به امیرمؤمنان علیه‏السلام نسبت داده‏اند که آن حضرت فرموده است که «ترس از بزرگ‏ترین گناهان است.»

    از نظر اسلام و عقل، هم غلبه ترس بر انسان به گونه‏اى که اعتماد به نفس و توکل را از انسان بازستاند، مردود و مذموم است و هم نفى و رد مطلق ترس. اسلام حفظ تعادل و بروز به‏جاى این حالت روانى را توصیه مى‏کند.

    اگر نیک بنگریم درمى‏یابیم که هیچ انسان عاقلى خالى از ترس و امید نیست. همه فعالیت‏ها و کارهاى فردى و اجتماعى او (از کارهاى ساده چون خوردن و خوابیدن گرفته تا درس خواندن، عبادت، مبارزه با دشمنان و زحمت و تلاش براى تأمین زندگى)، ناشى از انگیزه ترس و یا انگیزه امید است. ما هیچ کار اختیارى انسان را نمى‏یابیم که عامل ترس و یا عامل امید و یا هر دو در آن دخالت نداشته باشند و آن دو لازمه زندگى انسان به شمار مى‏آیند و نقش اساسى در زندگى ما دارند. همه عقلاى عالم از هر دین و مذهبى به رعایت بهداشت پایبند هستند؛ از آنچه بهداشت روانى و جسمى انسان را تهدید مى‏کند و باعث مرگ و یا بیمارى مى‏گردد پرهیز مى‏کنند. بى‏تردید ترس از بیمارى و مرگ، آنان را به رعایت بهداشت وامى‏دارد که اگر آن ترس نبود، بهداشت را رعایت نمى‏کردند. ترس از گرسنگى و فقر همراه با امید به دریافت مزد براى تأمین نیازمندى‏هاى زندگى، کارگر را وامى‏دارد که از صبح تا شب سختى کار، گرما و سرما را بر خود هموار کند.

    به طور کلى، در هر کار فردى و اجتماعى به نوعى ترس دخالت دارد، منتها متعلق ترس در موارد گوناگون متفاوت است: گاهى ترس از بیمارى انسان را به واکنش و فعالیت وامى‏دارد و گاهى ترس از گرسنگى و گاهى ترس از آبروریزى در رفتار انسان دخالت دارد. همچنین امید، داراى متعلق واحدى نیست. نسبت‏به افراد و فعالیت‏هاى گوناگون متعلق‏هاى گوناگونى دارد. مثلاً، دانش‏آموز براى اینکه نظر معلم را به خود جلب کند، درس مى‏خواند و یا کودک براى اینکه از نوازش مادر برخوردار شود، از او اطاعت مى‏کند.

    خاستگاه الهى ترس و امید

    افراد متدین و خداشناس ترس و امید خود را به خداوند ارتباط مى‏دهند و سعى مى‏کنند ترس و امید آنان با انگیزه الهى و دینى همراه گردد. به عنوان نمونه، آنان از آنچه موجب بیمارى و زیان انسان مى‏شود، با این انگیزه که خداوند راضى نیست انسان به خودش زیانى وارد کند، پرهیز مى‏کنند. آنها بر این باورند که خداوند مسبب‏الاسباب و منشأ همه امور است. همه عوامل موجود در عالم ابزار و وسیله‏اند. بدون اذن و اراده خداوند تأثیرى ندارند و خداوند است که از طریق اسباب به انسان نفع مى‏رساند و یا از طریق عوامل و اسبابى دیگر به وى زیان مى‏رساند. آتش براساس نظامى که خداوند وضع کرده، مى‏سوزاند و میکروب براساس نظمى که خداوند قرار داده، تولید بیمارى مى‏کند و آن دو عامل، همچون سایر عوامل هستى تحت اراده و مشیت خداوند هستند و بدون اذن او کارى از پیش نمى‏برند. به هر حال، موحد خداوند را مؤثر حقیقى مى‏داند و هرچه معرفتش فزونى گیرد، در این اعتقاد و باور راسخ‏تر مى‏شود و او غیر خدا را هیچ‏کاره مى‏شناسد: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(آل‏عمران: 26)؛ بگو بار خدایا، تویى که فرمانروایى، هر آن‏کس را که خواهى فرمانروایى بخشى و از هرکه خواهى فرمانروایى را بازستانى، و هرکه را خواهى عزت بخشى و هرکه را خواهى خوار گردانى؛ همه خوبى‏ها به دست توست و تو بر هرچیز توانایى.

    در آیه دیگر خداوند پس از آنکه فراگیرى سحر و جادو و اِعمال آن را مورد نکوهش قرار مى‏دهد، مى‏فرماید که بدون اذن و خواست خداوند سحر به کسى زیان نمى‏رساند: «و یهود از آنچه شیاطین جن در عصر سلیمان بر مردم مى‏خواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز دست به سحر نیالود و کافر نشد، ولى شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند؛ و نیز یهود از آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل فرود آمده پیروى کردند و این‏دو هیچ‏کس را نمى‏آموختند، مگر اینکه مى‏گفتند: ما آزمونیم، پس کافر مشو و آنها از آن دو چیزى مى‏آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایى افکنند و اینها با آن بى‏اذن خدا به هیچ‏کس نمى‏توانستند گزندى برسانند.» (بقره: 102)

    افراد از نظر اعتقاد و پایبندى به توحید و باورداشت تأثیر اراده الهى در کارها متفاوتند. برخى هیچ نقشى براى خدا در کارها قایل نیستند و برخى سهم خداوند را ده درصد و برخى بیشتر مى‏دانند. اما موحد کامل، همه کارها را ناشى از اراده خدا مى‏داند. از این جهت خوف و امید او به خوف از خدا و امید به او منتهى مى‏شود. او چون مى‏داند که سررشته کارها در دست خداست، به او امید دارد و نیز چون مى‏داند همه اسباب و عوامل زیان و بلاآفرین تحت اراده الهى هستند تنها از خداوند مى‏ترسد.

    ضرورت رعایت اعتدال در ترس و امید

    روشن شد که خوف و رجا نقشى اساسى در زندگى انسان دارند، منتها آن دو حالت در حدّى خاص و موارد خاصى مطلوب و لازم هستند. چنان نیست که هر خوف و امیدى و در هر جایى مطلوب باشد. از این‏رو، حکما و نیز علماى اخلاق، در کتاب‏هاى خود، تأکید دارند که باید انسان در خوف و رجا حدّ اعتدال را رعایت کند؛ زیرا افراط و زیاده‏روى در ترس، آرامش را از انسان مى‏ستاند و دائما او را در حال نگرانى و اضطراب نگه مى‏دارد. در نتیجه، انسان زیان مى‏بیند. در مقابل، اگر اصلاً ترسى در دل انسان نباشد، از هیچ ضرر و خسارتى خوددارى نمى‏کند و در نتیجه زیان مى‏بیند. همچنین اگر انسان در امید به خدا افراط ورزد و زیاده‏روى کند، از هیچ گناهى پرهیز نمى‏کند؛ زیرا امید آن دارد که خداوند او را ببخشد. در مقابل، اگر از رحمت خدا ناامید باشد، امیدى به رهایى و نجات خود ندارد. در نتیجه، از هر کوشش براى نجات از گناهان و گرفتارى‏ها دریغ مى‏ورزد. پس بنابر آنچه حکماى یونان به تبعیت از ارسطو گفته‏اند و سایر حکما و علماى اخلاق نیز بدان گرایش دارند، در همه حالات و امور و از جمله در حالت ترس و امید باید حد وسط و اعتدال را رعایت کرد. البته با مراجعه به آیات قرآن، روایات، دعاها، مناجات‏ها و سیره پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏توان به تفصیل به مصادیق خوف و رجاى مطلوب پى‏برد و دریافت که در چه مواردى و از چه کسى باید ترسید و در چه مواردى و به چه کسى باید امید داشت.

    مفهوم، متعلق و نقش سازنده ترس

    متعلق خوف امر مضر است و انسان در اصل از چیزى که امروز یا فردا، در این دنیا و یا در آخرت، کم و یا زیاد، زیانى را متوجه انسان مى‏کند مى‏ترسد، اما گاهى مجازا و به جهت علاقه خاصى، نظیر علاقه سببیت و مقارنت، کسى که بالذات منشأ ترس نیست متعلق ترس قرار مى‏گیرد. نظیر آنکه انسان از کسى که به واسطه او ضررى متوجه انسان مى‏شود مى‏ترسد. در حالى که منشأ ترس همان ضرر است و چون آن شخص موجد و مسبب ضرر است، متعلق ترس قرار مى‏گیرد و علاقه سببیت باعث گردیده که انسان از او نیز بترسد.

    «ترس» حالتى انفعالى و واکنشى روانى است که انسان در برابر تهدید، خطر و یا ضرر از خود بروز مى‏دهد. ترس از آن نظر که به‏صورت واکنش طبیعى و غیرارادى در انسان ظاهر مى‏شود، رفتارى غیر اختیارى و غیرارادى است و مورد ارزش‏یابى اخلاقى قرار نمى‏گیرد و به خودى خود، به صفت «خوب» یا «بد» متصف نمى‏شود و مدح و ذمّى ندارد. از این نظر، در شمار حالت‏هاى انعکاسى و به اصطلاح روان‏شناسان «حالت‏هاى رفلکس» نظیر حالت غم، حزن و شادى قرار مى‏گیرد. پس چنان‏که وقتى سوزن به پاى کسى فرو مى‏رود، او بى‏اختیار واکنش نشان مى‏دهد و پایش را کنار مى‏کشد، کسى که با خطرى مواجه مى‏شود، به صورت طبیعى و غیرارادى واکنش نشان مى‏دهد، مى‏ترسد و رنگ رخساره‏اش دگرگون مى‏شود. البته مقدّمات ایجاد ترس و رفتارى که انسان براى تضعیف، تقویت، کاهش و یا استمرار حالت ترس در خود انجام مى‏دهد، مى‏تواند اختیارى باشد و ارزش‏یابى اخلاقى شود و صفت خوب یا بد به خود گیرد. گاهى انسان افکارى را به ذهن خود راه مى‏دهد یا رفتارى را انجام مى‏دهد که باعث تقویت و تشدید حالت ترس در انسان مى‏گردد. براى مثال، افراد ترسو و ضعیف‏النفس به ویژه وقتى شب به تنهایى در جایى به سر مى‏برند، با تخیلات خویش حالت ترس را در خود تقویت مى‏کنند. در نتیجه، ترس آنان به دهشت و وحشت و وارد آمدن خسارت‏هاى جدى روحى به آنان تبدیل مى‏گردد. در مقابل، گاهى با رفتارها و تمرین‏هاى خاصى، حالت ترس را در خود مى‏کاهند یا به کلى زمینه ایجاد آن را از بین مى‏برند. این مقدّمات که رفتار اختیارى انسان هستند، اخلاقا خوب یا بد به شمار مى‏آیند و اگر گاهى حالت ترس نیز ارزش‏گذارى اخلاقى مى‏شود و مطلوب، خوب و یا بد معرفى مى‏گردد، این ارزش‏گذارى به اعتبار همان مقدّمات اختیارى است، نه به اعتبار حالت ترس فى‏حد نفسه.

    در قرآن که کتاب هدایت است و محورهاى اساسى تربیت و تزکیه در آن گرد آمده، بر روى عامل «خوف» تأکید فراوان شده است. در آیات فراوانى خوف و واژگانى همچون «وجل»، «اشفاق»، «رهبت» و «خشیت»1 که تقریبا مترادف هستند به کار رفته‏اند و در اکثر آن آیات، متعلق خوف خداوند ذکر شده است. عامل خوف از خدا چنان در تصحیح رفتار انسان و توجه او به مسیر صحیح زندگى و خوددارى از طغیان و انحراف مؤثر است که در قرآن انذار و بیم دادن یکى از وظایف اصلى پیامبران به شمار آمده و خداوند به جاى آنکه بفرماید ما براى هر قومى نبى یا رسولى فرستادیم، مى‏فرماید که ما براى آنها نذیر و بیم‏دهنده فرستادیم: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرا وَنَذِیرا وَإِن مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ» (فاطر: 24)؛ ما تو را به حق مژده‏دهنده و بیم‏دهنده فرستادیم و هیچ امتى نبود، مگر آنکه در میانشان بیم‏دهنده‏اى پیامبرى گذشت.

    براساس آیه فوق یکى از وظایف اساسى پیامبران ترساندن و انذار مردم است. اما انذار پیامبران در کسانى اثر مى‏گذارد که آمادگى روحى و فطرى پذیرش نصایح و انذارهاى پیامبران الهى را داشته باشند و از آتش جهنم و عذاب الهى بترسند، والا انذار پیامبران در دل‏هاى سخت که حالت فطرى خوف خدا از آنها رخت بربسته است اثر نمى‏گذارد؛ چنان‏که بسیارى از اقوام پیامبران تحت تأثیر انذار آنان قرار نگرفتند و به جاى آنکه به نصایح و انذار آنان گوش دهند، آنان را مسخره کردند. قرآن درباره گروه گم‏راهى که در منجلاب گم‏راهى و طغیان غرق گشته‏اند و امیدى به هدایت و نجات آنها نیست مى‏فرماید:«إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ وَسَوَاء عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ» (یس: 8ـ11)؛ ما در گردن‏هایشان غُل‏هایى نهاده‏ایم که تا چانه‏هاست، به طورى که سرهاشان بالامانده است. و از پیش رویشان دیوارى و از پشت سرشان دیوارى نهاده‏ایم و بر دیدگانشان پرده‏اى افکنده‏ایم، از این رو هیچ نمى‏بینند کنایه از اینکه از همه سو فرو گرفته شده‏اند و راه حق را که هدایت و رستگارى است نمى‏بینند و بر آنها یکسان است چه بیمشان دهى یا بیمشان ندهى، ایمان نمى‏آورند. جز این نیست که تو کسى را هشدار و بیم مى‏دهى بیم دادن تو کسى را سود دارد که این ذکر قرآن را پیروى کند و از خداى مهربان در نهان بترسد، پس او را به آمرزش و مزدى نیکو و بسیار نوید ده.

    در جاى دیگر خداوند درباره کسانى که به خداوند و آخرت ایمان ندارند و آمادگى شنیدن انذار و نصایح را ندارند مى‏فرماید: «وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» (زمر: 45)؛ و چون خداوند به یگانگى یاد شود دل‏هاى کسانى که به آن جهان ایمان ندارند برَمَد، و چون آنان که جز او هستند معبودهایشان یاد شوند ناگاه شادمان گردند.

    پس شرط تأثیر انذار انبیا در مردم، وجود حالت فطرى خشیت در آنها و ترس از گرفتارى‏ها و کیفرهایى است که ممکن است در آخرت گریبانگیر آنان گردد و این ترس آنان را وامى‏دارد که از پیش درصدد رهایى از عقوبت‏هاى اخروى برآیند. در نتیجه، به نصایح و پند و اندرز پیامبران الهى و علماى ربانى گوش مى‏دهند و سختى دست کشیدن از خواسته‏هاى نفسانى و عمل به تکالیف الهى را به جان مى‏خرند؛ زیرا مى‏دانند که بهاى مخالفت با شیطان و هواهاى نفسانى و اطاعت از خداوند سعادت ابدى و نیل به رضوان حضرت حق است:«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى» (نازعات: 40ـ41)؛ (و اما هرکس که از ایستادن در پیشگاه پروردگار خود بیم داشته باشد و خویشتن را از آرزو و کام دل بازدارد، جایگاه او همان بهشت است.

    البته در کنار خوف از خدا، عواملى چون شوق، محبت و امید نیز مؤثرند، اما در این بین عامل خوف بیشترین تأثیر را دارد و براى همه طبقات انسانى و مراتب ایمان و معرفت عمومیت دارد.

    چنان‏که ملاحظه مى‏شود در آیه فوق متعلق خوف حرمان از لقاى الهى و قرب اوست. در برخى از آیات متعلق خوف عذاب الهى و جهنم معرفى شده است. خداوند درباره بندگان برگزیده خود که خانه‏هایشان را محل عبادت و ذکر خدا قرار داده‏اند و پیوسته در نجواى با معبود به سر مى‏برند مى‏فرماید: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»(نور: 36ـ37)؛؛ آن چراغ در خانه‏هایى است که خداى رخصت داده است که بالا برده و بزرگ داشته شوند و نام وى در آنها یاد شود و او را در آنجا بامدادان و شبانگاهان به پاکى ستایند، مردانى که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات مشغول نکند و از روزى مى‏ترسند که دل‏ها و دیدگان در آن روز دگرگون سرگشته و پریشان شود.

    عالم آخرت، عالم ظهور حقایق و دگرگونى‏هاست و قلب و دل انسان که در دنیا به لذایذ و امور حسى مشغول گردیده است، در آنجا کاملاً دگرگون مى‏گردد و چون طرفى از آن تعلقات مادى نبسته و چیزى جز زیان براى خود فراهم نیاورده است، در آنجا یاراى درک حقایق، انوار و تجلیات الهى را ندارد و چشمى که در دنیا به جلوه‏ها و جاذبه‏هاى مادى و حرام دوخته مى‏شد، در آن عالم از دیدن و مشاهده زیبایى‏هاى بهشت و نعمت‏هاى الهى محروم است. خداوند درباره گفت‏وگوى خود با گنه‏کارى که در آخرت کور محشور مى‏شود مى‏فرماید:«قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنتُ بَصِیرا قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى» (طه: 125ـ126)؛ گوید: پروردگارا، چرا مرا نابینا برانگیختى و حال آنکه بینا بودم؟ گوید: بدین گونه امروز کور محشور شدى زیرا آیات ما به تو رسید و تو آنها را به فراموشى سپردى از آنها تغافل کردى و همچنان امروز فراموش مى‏شوى.

    مفهوم ترس از خدا

    سؤال اساسى که همواره پیش‏روى ماست این است که انسان از موجودات خطرناک و وحشت‏آفرین مى‏ترسد. با توجه به اینکه خداوند مظهر مهر، محبت و رحمت بى‏نهایت است، ترس از او به چه معناست؟ پاسخ آن است که متعلق و منشأ ترس یا خطرى است که متوجه انسان مى‏شود، یا منفعتى است که از وى سلب مى‏گردد و یا محرومیت وى از چیزى است که دوست مى‏دارد و در درجه اول، ترس به این امور نسبت داده مى‏شود. اما به دلیل علاقه سببیت و مسببیت، گاهى کسى یا چیزى که سبب پیدایش خطر یا سلب منفعت یا محرومیت است نیز متعلق ترس قرار مى‏گیرد. براى مثال، کسى که از گرگ مى‏ترسد، ترس او در واقع از دریده شدن و آسیب دیدن بدنش است و چون چنین زیانى به وسیله گرگ متوجه او مى‏گردد، از آن مى‏ترسد. یا کسى که از تاریکى مى‏ترسد، ترس او در واقع از خطرى است که ممکن است در تاریکى متوجه او گردد.

    با توجه به اینکه گاهى ترس به سبب و عامل خطر، ضرر و سلب منفعت نسبت داده مى‏شود، در کلمات انبیا و در آموزه‏هاى وحیانى و قرآنى انسان به علت‏العلل و مسبب‏الاسباب توجه داده شده است. براساس آن آموزه‏ها، گرچه انسان از گرگ که خطرى متوجه او مى‏سازد مى‏ترسد، اما چون گرگ آفریده خداست و اختیار و تدبیر آن را خداوند به عهده دارد، انسان باید از خداوند که آفریننده گرگ و مسبب‏الاسباب است بترسد. درواقع، در حوزه رفتار اختیارى و اعمالى که ارزش‏گذارى اخلاقى مى‏شوند، ترس ما از رفتار زشت و ناپسند خودمان است که براساس قوانین تشریعى الهى عذاب و کیفر خداوند بر آنها مترتب مى‏گردد و ترس ما از خداوند عرضى است و به واسطه آن است که خداوند براساس نظام حکیمانه خود جهنم را آفریده که در آن معصیت‏کاران مجازات و کیفر شوند. ترس از خداوند از آن‏روست که سلطنت و حکومت مطلق عالم در اختیار اوست و براساس نظامى که در این عالم فراهم شده، متخلفان از حدود الهى مجازات و کیفر مى‏شوند. همچنین تعلق ترس به آخرت عرضى است و ترس ما در حقیقت از عذاب‏ها و کیفرهایى است که در آن روز متوجه انسان مى‏شود و ترس از آخرت از آن‏روست که آن روز ظرف آن مجازات‏ها و کیفرهاست.

    خداوند متعال در این‏باره که ترس ما از خدا، به معناى ترس از اعمال خود ماست که به سلب نعمت الهى و یا گرفتار شدن به عذاب الهى مى‏انجامد مى‏فرماید:«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (روم: 41)؛ به سبب آنچه دست‏هاى مردم فراهم آورده، فساد در خشکى و دریا نمودار شده است، تا خداوند جزاى برخى از آنچه را کرده‏اند به آنها بچشاند، باشد که بازگردند.

    خداوند در آیه دیگر نیز مى‏فرماید:«وَمَا أَصَابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ» (شورى: 30)؛ و هر گونه مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست، و خدا از بسیارى درمى‏گذرد.

    توضیح اینکه مفهوم ترس از خدا این است که در زمینه ترس، چند عنصر و عامل تحقق مى‏یابد: یکى خود ترس، دوم شخص ترسنده، سوم عامل ترس و چهارم منشأ و متعلق ترس. مثلاً، در مورد دانش‏آموزى که از مردود شدن مى‏ترسد، شخص ترسنده خود دانش‏آموز است که در او ترس از مردود شدن به وجود آمده. عامل ترس «درس نخواندن» و کوتاهى در فراگیرى دروس است که زمینه ترس او را فراهم مى‏آورد. متعلق و منشأ ترس او «مردود شدن» است. پس در این مثال، متعلق مستقیم و بى‏واسطه ترس «مردود شدن» است. اما در مثال مزبور، عامل دیگرى نیز وجود دارد و آن معلم است که دانش‏آموز را مردود مى‏سازد. از این‏رو، معلم نیز متعلق ترس قرار مى‏گیرد اما تعلق ترس دانش‏آموز به معلم باواسطه و از آن جهت است که معلم او را مردود مى‏کند و الا کسى از معلم از آن جهت که «معلم» است و درس مى‏دهد ترسى ندارد. درواقع، ترس دانش‏آموز از مردود شدن است و ترس او از معلم به آن جهت است که او را مردود مى‏کند.

    در مورد ترس از خدا نیز عامل ترس گناه انسان است و متعلق ترس عذاب و کیفرى است که بر آن گناه مترتب مى‏شود و چون خداوند براساس نظام حکیمانه خود پدیدآورنده کیفر و عذاب است، متعلق ترس قرار مى‏گیرد. پس آنچه اولاً و بالذات انسان از آن مى‏ترسد، عذاب و کیفر گناهان است و ترس از خدا مع‏الواسطه و به آن جهت است که وى نظام ترتب عذاب بر گناه را مقرّر فرموده است. پس متعلق اصلى ترس و آنچه باید از آن ترسید، عذاب و کیفرى است که به واسطه گناه متوجه انسان مى‏گردد. چنان‏که مجرم حقیقتا از زندان، تازیانه و مجازات مى‏ترسد و منشأ ترس او جرمى است که مرتکب گشته است و ترس او از حاکم شرع از آن‏روست که او مجرى قانون است و او در درجه اول از کیفر و مجازات مى‏ترسد.

    بنابراین، منشأ ترس ما گناهانى است که مرتکب مى‏شویم و متعلق ترس ما حقیقتا عذاب و کیفرى است که متوجه آن گناهان مى‏شود و تعلق آن ترس به خداوند از آن‏روست که وى کسانى را که از دستورات و مقرّراتش سرپیچى کنند، کیفر مى‏کند و در نظامى که وى مقرر کرده، فرجام گناه جهنم و عذاب است. یا بنابر قانون تجسم اعمال هویت و وضعیتى که براى گنهکار در قیامت رقم مى‏خورد، جلوه حقیقى گناهانى است که در دنیا مرتکب مى‏گردد. چه اینکه براساس نظام الهى، اگر کسى چاقو به چشمش فرو برد، کور مى‏شود و چون این نظام به خداوند مستند است و اساسا همه کارها به خداوند مستند مى‏گردند، مى‏شود گفت که خداوند او را کور کرده، اما در این بین کسى که به چشمش چاقو فرو برده مقصر و خطاکار است و مورد مؤاخذه قرار مى‏گیرد و براى همیشه باید خسارت حرمان از چشم را تحمل کند. پس خداوند موجودى ترسناک نیست و داراى جود، کرم، رأفت و رحمت بى‏نهایت است، اما براساس نظام حکیمانه او هرکس بخواهد به تکلیف خود عمل نکند و با فرامین او مخالفت ورزد، کیفر و مجازات مى‏شود و ترس ما از عِقاب و کیفر الهى است و منشأ آن گناهى است که مرتکب مى‏شویم، ترس ما از خدا از آن‏روست که خطاکاران را کیفر و عقوبت مى‏کند.

    با توجه به آنچه گفتیم، شبهه کسانى که مى‏گویند خداوند مظهر رأفت و مهربانى است و ترس از او بى‏معناست، مرتفع مى‏گردد؛ زیرا این شبهه ناشى از مغالطه و خلط بین مظهریت خدا براى رحمت و رأفت و استناد نظام کیفر و عقوبت سرپیچى از قوانین تشریعى به اوست. آیات قرآن و سیره و سخنان ائمّه اطهار: و بزرگان دین حاکى از آن است که خوف و خشیت از خداوند حقیقتى است انکارناپذیر و گریه‏هاى طولانى اولیاى خدا حاکى از آن است که آنان حقیقتا از خداوند ترس داشتند. همان‏طور که انسان از خود به عنوان عامل گناه و نیز از کیفر و عذابى که بر گناه مترتب مى‏گردد مى‏ترسد، از خداوند نیز که آتش جهنم را آفریده و کیفر و عذاب را مترتب بر گناه مى‏کند مى‏ترسد. نمى‏شود گفت ترس از خدا، به معناى ترس از خویش و گناه است، بلکه هم ترس از خویش و ترس از گناه و عذاب و نیز ترس از خدا، هریک در جاى خود صحیح و قابل توجیه منطقى و عقلى است.


     

     

     

     

    • پى نوشت ها

      * این مجموعه بازنویسى درس اخلاق استاد در دفتر مقام معظّم رهبرى، قم، سال 1388 مى‏باشد.

      1ـ تفاوت واژه «خوف» و «رهبت» در این است که در رهبت استمرار و طولانى بودن خوف منظور گردیده است حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات‏القرآن، ج 3، ص 16 و «رهبت» به معناى ترس همراه با اضطراب و پرهیز از متعلق ترس است (راغب اصفهانى، مفردات الفاظ‏القرآن، ص 366). «وجل» گرچه به معناى خوف به کار رفته، اما به معناى اضطراب است که لازمه خوف به حساب مى‏آید (حسن مصطفوى، همان، ج 13، ص 43). اما «اشفاق» عنایتى است آمیخته به خوف که چون با «مِن» متعدى شود، معناى خوف در آن آشکارتر مى‏شود و چون با «فى» متعدى شود، معناى اعتنا در آن آشکارتر است و طبرسى گفته است که اشفاق خوف از وقوع مکروه با احتمال عدم وقوع آن است (على‏اکبر قریشى، قاموس قرآن، ج 4، ص 57).

     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) ترس از خدا و نقش سازنده آن در زندگى *. ماهنامه معرفت، 19(6)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."ترس از خدا و نقش سازنده آن در زندگى *". ماهنامه معرفت، 19، 6، 1389، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) 'ترس از خدا و نقش سازنده آن در زندگى *'، ماهنامه معرفت، 19(6), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. ترس از خدا و نقش سازنده آن در زندگى *. معرفت، 19, 1389؛ 19(6): 5-