حقوق جنسى زن و شوهر در اسلام
Article data in English (انگلیسی)
سال نوزدهم ـ شماره 154 ـ مهر 1389، 83ـ96
حسین امیرى1
چکیده
زوجین نسبت به یکدیگر حقوقى دارند که رعایت آنها براى داشتن روابط بهتر و زندگى مستحکم ضرورى است. دستهاى از آن حقوق، حقوق جنسى است که به سهم خود نقش بسزایى در تداوم زندگى زناشویى دارند. در دین مبین اسلام این حقوق مورد توجه قرار گرفته است. با شناخت صحیح و اجراى این حقوق، مىتوان ضمن تداوم زندگى زناشویى، به برخى از شبهات مطرح در این زمینه پاسخ داد.
این مقاله با بهرهگیرى از روش توصیفى ـ تحلیلى و با مراجعه به منابع متعدد اسلامى و همچنین برخى از یافتههاى علمى به بررسى حقوق جنسى زن و شوهر در اسلام و پاسخ به برخى شبهات مطرح در این زمینه مىپردازد.
یافتههاى این تحقیق عبارتاند از: 1. حق جنسى هیچیک از زوجین در اسلام نادیده گرفته نشده است، هریک به تناسب خود حقوق و تکلیفى بر عهده دارند. 2. در مواردى که زن گرممزاج بوده و بیش از یک بار در چهار ماه نیاز به ارضاى جنسى دارد، با استفاده از قاعده لاضرر و قاعده نفى حرج، مىتوان احتیاطا شوهر را ملزم به ارضا یا طلاق نمود تا زن دچار ضرر و حرج نشود. 3. تحقیقات علمى نیز نشان مىدهد که حقوق جنسى تعیین شده در اسلام موافق طبع عمومى زن و مرد مىباشد.
کلیدواژهها: حقوق جنسى، زن و شوهر، تفاوتهاى زن و مرد، گرممزاجى زن.
مقدّمه
هر کدام از زن و شوهر در برابر دیگرى حقوقى دارند که بىتوجهى بدانها به شکل درست و کامل، مىتواند نارضایتى و اختلاف در زندگى زناشویى را به دنبال داشته باشد، از جمله این حقوق، حقوق جنسى همسران است که رعایت آن توسط زوجین نقش بسزایى در استحکام روابط زناشویى خواهد داشت. در این مقاله برآنیم تا با نگاهى فقهى و تا حدى روانشناختى، حقوق جنسى زوجین را بررسى کنیم. در این مقاله مىکوشیم در سه بخش به این پرسشها پاسخ دهیم:
1. حقوق جنسىواجبزنوشوهربهلحاظدینى کدامند؟
2. آیا اسلام همانگونه که به حق جنسى مرد توجه کرده، به حق جنسى زن نیز توجه کرده است؟
3. آیا تفاوتهایى که زن و مرد در زمینه حقوق جنسى دارند، با طبیعت آنها سازگار و هماهنگ است؟
4. یافتههاى علمى و روانشناختى در زمینه تفاوتهاى جنسى زن و مرد چه نظرى دارند؟
البته با توجه به اینکه حقوق جنسى مرد بسیار روشن است، به طور مختصر بدان اشاره مىکنیم و در ادامه به طور گسترده به بررسى حق جنسى زن از منظر فقهى مىپردازیم. در پایان نیز به یافتههاى علمى و روانشناختى در زمینه تفاوتهاى جنسى زن و مرد اشاره خواهیم کرد.
1. حق جنسى شوهر
از دو جنبه و با نگاهى فقهى مىکوشیم حقوق جنسى شوهر را بررسى کنیم:
الف. حق تمکین
زن بدون عذر شرعى نمىتواند از نزدیکى کردن شوهر جلوگیرى کند.1
به طور کلى یکى از حقوق شوهر بر زن، حق تمکین جنسى است و صرفنظر از برخى استثناها، به ویژه موارد ضرر داشتن (مفهوم فقهى ضرر)، بودن زن یا شوهر در حالت احرام، روزه واجب، بودن زن در حالت حیض یا نفاس و...، محدودیت قابلتوجهى براى این مسئله در نظر گرفته نشده است.2
مستندات: دلایل متعددى براى این مسئله ارائه شده است که سه نمونه را ذکر مىکنیم:
1. یکى از آیاتى که در این زمینه مىتوان از آن استفاده کرد، آیه 223 سوره بقره است: «نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُم مُلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»؛ زنان شما کشتزار شمایند، پس از هر سو و هر وقت که خواستید به کشتزار خود درآیید و (با نیت اکتفاء به حلال در مقابل حرام و طلب فرزندى صالح از این عمل، ثوابى) براى خودتان پیش فرستید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد و مؤمنان را مژده بده.
البته در صورتى مىتوانیم از این آیه براى حق تمکین شوهر استفاده کنیم که واژه «أَنَّى» در آیه به معناى زمانى باشد.
در اینباره در تفسیر المیزان مىخوانیم: «کلمه "انى" از اسماى شرط است، که مانند کلمه "متى" در خصوص زمان استعمال مىشود. البته گاهى در مکان هم به کار مىرود. حال اگر در آیه موردبحث به معناى مکان باشد، معنا چنین مىشود: "شما به کشتزار خود وارد شوید، از هر محلى که خواستید"، و اگر به معناى زمان باشد، معنایش این مىشود: "شما هر وقت خواستید به کشتزار خود بروید."3 و به هر معنا که باشد، مىخواهد اطلاق را برساند؛ مخصوصا با قید (شئتم) این اطلاق روشنتر به چشم مىخورد. این را هم باید بدانیم که آوردن جمله "زنان شما کشتزار شمایند" قبل از بیان "فاتوا حرثکم" و نیز تعبیر از زنان براى بار دوم به (کشتزار)، خالى از این دلالت نیست که مراد توسعه و آزادى دادن در عمل زناشویى است.4
به هر حال، در صورتى که «أَنَّى» در این آیه به معناى زمان باشد ـ همانگونه که علىبن ابراهیم در تفسیر قمى5 و سیدمحمد شیرازى در تبیین قرآن آن را به معناى زمانى دانستهاند6 ـ مىتوان از آیه براى اثبات حق تمکین نیز استفاده کرد؛ زیرا در این صورت، آیه بر این معنا دلالت مىکند که هر زمان خواستید، مىتوانید با زنانتان آمیزش کنید، و این همان چیزى است که مرد بر اثر حق تمکین، به آن مىرسد.
نکته: در این آیه زنان به مزرعه تشبیه شدهاند، و چه بسا این تشبیه براى بعضى سنگین آید که چرا اسلام درباره نیمى از نوع بشر، چنین تعبیرى به کار برده است؛ در حالى که نکته باریکى در این تشبیه نهفته است. در حقیقت، قرآن مىخواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى نشان دهد که زن وسیله ارضاى شهوت و هوسرانى مردان نیست، بلکه وسیلهاى براى حفظ حیات نوع بشر است ـ همانگونه که گیاهان در کشتزار رشد مىکنند و ادامه حیات مىدهند، انسانها نیز به وسیله وجود زنان متولد شده و نسلشان ادامه مىیابد ـ این سخن هشدارى براى آنان است که جنس زن را بازیچه یا وسیله هوسبازى مىدانند.7
2. در روایتى که از امام باقر علیهالسلام نقل شده است: «زنى به نزد رسول خدا صلىاللهعلیهوآله آمد و عرض کرد: یا رسولاللّه حقّ مرد بر زوجهاش چیست؟ فرمود: آنکه او را فرمان ببرد و از نافرمانىاش بپرهیزد و از مال شوهر (بدون رضاى او) چیزى به فقیر ندهد، و نیز بدون اجازه او روزه مستحبى نگیرد، و او را از کامیابى مانع نشود، هرچند بر جهاز شترى سوار باشد، و از خانهاش بدون رخصت وى خارج نشود که اگر بدون اجازه از منزل بیرون رفت، فرشتگان آسمان و فرشتگان زمین و فرشتگان غضب و رحمت همگى او را لعنت کنند تا به خانهاش باز گردد... .8
3. در روایت دیگرى از امام باقر علیهالسلام مىخوانیم:
«امیرمؤمنان علیهالسلام درباره مردى که با زنى ازدواج کرده و مهریه زن را به عهده گرفته بود به شرط آنکه اختیار کامگیرى و طلاق با او (یعنى با زن) باشد، فرمود: زن با سنّت مخالفت نموده و متولّى امرى گشته که اهلش نبوده؛ بعد حکم فرمود: که صداق به عهده مرد است و جماع و طلاق نیز به دست اوست و این سنّت است.»9
همانگونه که مىبینید در روایت اول آمده است که او را از کامیابى منع نکند (حتى اگر سوار بر جهاز شترى باشد) و در روایت دوم است که حق جماع به دست مرد است.
با دقت در متن این دو روایت به راحتى مىتوان حق تمکین را براى مرد اثبات کرد؛ زیرا با توجه به اینکه حق جماع به دست مرد است، مىتواند در هر زمان که خواست با زن نزدیکى کند و از سوى دیگر، زن هم نمىتواند او را از کامیابى منع کند و این مسئله همان چیزى است که مرد در حق تمکین به آن مىرسد.
البته توجه داشته باشیم که این حکم مربوط به زمانى است که زن عذر شرعى نداشته باشد.
ب. اختیار فسخ عقد در مواردى خاص
اگر به سبب برخى بیمارىهاى واگیردار یا کاستىهاى جسمى زن در اندامهاى تناسلى، امکان بهرهگیرى جنسى براى شوهر فراهم نشود، او مىتواند عقد ازدواج را فسخ کند و این نیز گواه روشنى بر این مطلب است که اسلام حق جنسى مرد را به رسمیت شناخته است.10
براى نمونه، اگر زن دچار قرن11 باشد شوهر خیار فسخ دارد؛ یعنى مىتواند عقد ازدواج را فسخ کند. البته این عیب، زمانى مجوز فسخ است که معلوم شود پیش از عقد بوده باشد، و اما اگر بعد از عقد حادث شود، مجوز فسخ نمىشود.12
2. حق جنسى زن
با بررسىهاى فقهى مىتوان به این نتیجه رسید که اسلام ارضاى جنسى زنان را نیز نادیده نگرفته است و براى زن هم به نوعى حق جنسى قائل شده است. در چهار قسمت مىکوشیم این مسئله را بررسى کنیم:
الف) شوهر نمىتواند بیش از چهار ماه بدون عذر شرعى، از نزدیکى با همسرش اجتناب کند. در تحریرالوسیله مىخوانیم: «ترک کردن وطى زن حتى زن انقطاعى در بیشتر از چهارماه بنابر اقوى جایز نیست؛ مگر به اذن خود او. البته این حکم مخصوص، در صورتى است که شوهر یا زن عذرى نداشته باشند، و اما در صورت داشتن عذر، ترک آن مطلقا تا زمانى که عذر باقى است، جایز مىباشد.13
یکى از مستندات این مسئله، روایت صفوانبن یحیى از امام رضا علیهالسلام است. در این روایت مىخوانیم: «صفوانبن یحیى از حضرت رضا علیهالسلام در مورد مردى سؤال کرد که داراى همسر جوانى است و همبسترى او را یک ماه یا یک سال ترک مىکند و به او نزدیک نمىشود. البته نه براى اینکه او را آزار رساند، بلکه به دلیل آنکه مصیبتى دیدهاند. آیا در این عمل گناهکار است؟ فرمود: اگر چهار ماه او را ترک کرده باشد نه. پس از آن اگر ترک کند، گناهکار خواهد بود، مگر اینکه با اذن و رضایت زوجهاش باشد.14
بر اساس این روایت اگر مرد بیش از چهار ماه از نزدیکى با زنش خوددارى کند گناهکار خواهد بود؛ مگر اینکه زنش راضى باشد، که در آن صورت اشکالى ندارد.
البته به نظر آیتاللّه شبیرى این روایت حداکثر زمان مجاز ترک جماع را براى شوهرى که چنین عذرى دارد بیان مىکند، والّا جایز بودن ترک جماع تا چهار ماه، شامل کسى که عذر ندارد و مىخواهد به زن ضرر برساند، نمىشود. ایشان در کتاب نکاح اینگونه بیان مىکنند: «به نظر مىرسد آن چهار ماهى که در روایت ذکر شده است، مفهوم ندارد؛ چون موضوع آن در مورد شخص مصیبتزدهاى است که قصد اضرار به زن هم نداشته، ولى چون این مشکل را داشت، حضرت مىفرمایند این شخص حداکثر تأخیرى که مىتواند در مباشرت بیندازد، چهار ماه است، ولى از این استفاده نمىشود که همه افراد مىتوانند تا چهار ماه ضرر به زن بزنند و تأخیر بیندازند، بدون هیچ دلیل موجهى به زن نیازمند ضرر وارد کنند (در روایت کلمه اضرار آمده است)؛ چون شارع مصالح و مفاسد را بر روى هم ملاحظه نموده است. از طرفى حیثیت مرد و مشکلات او و در فرض سؤال وارد شدن مصیبت به او و از طرف دیگر، نیاز زن ملاحظه شده، لذا گفته است حداکثر تا چهار ماه مىتوان تأخیر بیندازد، ولى از این استفاده نمىشود که شخص دیگرى که تأخیرش بدون دلیلى موجب اضرار است (مىتواند تا چهار ماه به تأخیر بیندازد) و از ادلّه ضرر هم استفاده مىشود که جایز نیست.»15
الف. حق فسخ ازدواج توسط زن در فرض ناتوانى جنسى شوهر
یکى از احکامى که نشان مىدهد اسلام به حق جنسى زن توجه کرده است، مسئله «حق فسخ ازدواج توسط زن در فرض ناتوانى جنسى شوهر» است. در ادامه به بررسى این مسئله مىپردازیم. پرسشى که در اینجا مطرح مىشود این است که اگر شوهر قبل از عقد دچار ناتوانى جنسى باشد، آیا زن بعد از عقد مىتواند ازدواج را فسخ کند یا نه؟
در تحریرالوسیله سه عیب جنسى مختص مردان ذکر شده است که اگر قبل از عقد براى مرد حادث شود، در صورتى که زن هنگام عقد نداند، مىتواند ازدواج را فسخ کند و ظاهرا بین فقیهان شیعه در این زمینه اختلافى نیست. در تحریرالوسیله آمده است:
عیب (جنسى) مختص به مرد سه چیز است:
اول. اخته بودن: چه اینکه تخمهاى او را کشیده باشند و چه اینکه آن را کوبیده باشند که در هر دو صورت وقتى معلوم شود که مرد قبل از عقد این عیب را داشته و زن نمىدانسته، زن حق دارد عقد را فسخ کند.
دوم. جب: یعنى بریده بودن آلت مردى. البته وقتى زن حق فسخ دارد که آلت مرد از بیخ بریده باشد و چیزى از آن باقى نمانده بود که براى عمل زناشویى کافى باشد، که اگر باقى مانده باشد، هرچند به مقدار حشفه، زن حق فسخ ندارد. در اینجا نیز به شرطى زن مىتواند عقد را فسخ کند که این عیب قبل از عقد در مرد بوده باشد. و اما اگر بعد از عقد چنین شده باشد، چه اینکه قبل از وطى چنین شده باشد و چه بعد از آن (حق فسخ ندارد).
سوم. عنن، و آن مرضى است که آلت مرد را از برخاستن ناتوان مىکند، به طورى که نمىتواند عمل دخول را انجام دهد، اگر مردى به چنین دردى مبتلا باشد و یا بعد از عقد مبتلا شود زن حق دارد عقد را فسخ کند، به شرطى که ناتوانى مرد به طور مطلق باشد؛ یعنى آلتش به طور کلى (در مقابل همه زنها) ناتوان باشد. اگر در برابر این (زن) ناتوان و در برابر زنى دیگر توانا باشد، زن حق فسخ ندارد، و نیز به شرطى که بعد از عقد ولو یک بار وطى نکرده باشد، حتى در عقب زن. پس اگر بعد از عقد یک بار وطى را انجام داده و سپس مبتلا به عنن شده باشد به طورى که به کلى قادر بر وطى زن نباشد، زن خیار ندارد.16
البته حکم فسخ عقد توسط زن، در صورتى که مرد بعد از عقد دچار ناتوانى جنسى شود، تا حدى مورد اختلاف است. این صورت به دلیل تعارض ظاهرى بین روایت مورد اختلاف واقع شده است. براى مثال، به نظر شیخ صدوق اگر مرد بعد از ازدواج هم دچار ناتوانى جنسى شود، زن حق فسخ عقد را دارد. البته در صورتى که مرد دچار عنن شود، باید تا یکسال صبر کند؛ بعد از آن (در صورت عدم معالجه) حق فسخ دارد،17 اما به طور کلى، به نظر بسیارى از فقیهان عروض ناتوانى جنسى براى شوهر بعد از ازدواج، موجب حق فسخ نمىشود.
ب. حق جنسى زن در موارد و موقعیتهاى خاص
همانگونه که بیان شد، شوهر حق تمکین دارد و هر موقع اراده نزدیکى کرد، بر زن واجب است در صورت نداشتن عذر شرعى، مخالفت نکند. از سوى دیگر، در مورد زن نیز، شوهر نمىتواند بیش از چهار ماه نزدیکى با او را ترک کند.
حال فرض کنیم شوهر سالم، ولى تا حدى سردمزاج است و هر دو ماه یکبار عمل نزدیکى را انجام مىدهد، اما زن گرممزاج بوده، و بیش از این تعداد به ارضا نیاز دارد. براى مثال، زن با توجه به اینکه شهوتش زیاد است، مىخواهد در هفته دوبار ارضا شود؛ ولى شوهر در هر دوماه یا چهار ماه، یکبار این کار را انجام مىدهد. حال پرسش مهمى که مطرح مىشود این است که آیا براى شوهر در چنین شرایطى فقط همان یکبار نزدیکى در چهار ماه واجب است یا خیر؟ به عبارت دیگر، در این شرایط خاص سه صورت قابل تصور است: 1. عمل نزدیکى براى شوهر فقط یکبار در چهار ماه واجب است و در سایر موارد، تکلیفى (وجوبى یا استحبابى) براى ارضا زن ندارد؛ 2. براى شوهر واجب است که زن را کاملاً ارضا کند و در نتیجه، در این شرایط ویژه باید به حدى عمل جنسى انجام دهد که زن ارضا شود و به گناه نیفتد؛ 3. براى شوهر در هر چهار ماه یکبار واجب است و در سایر موارد انجام عمل جنسى مستحب است.
پرسش این است که دلایل فقهى کدامیک از موارد مزبور را تأیید مىکند؟ در این قسمت ابتدا سخن چند تن از عالمان را نقل مىکنیم و در ادامه، این مسئله را از نظر فقهى بررسى مىکنیم:
رأى چند تن از عالمان
آیتاللّه سید محمّدکاظم یزدى در عروهالوثقى و آیتاللّه مرعشى نجفى در منهاجالمؤمنین: «اذا کانت الزوجة من جهة کثرة میلها و شبقها لاتقدر على الصبر الى اربعة اشهر بحیث تقع فى المعصیة اذا لم یواقعها فالاحوط المبادرة الى مواقعتها قبل تمام الاربعة او طلاقها و تخلیه سبیلها»؛18 اگر زن به خاطر میل و شهوت زیاد تا چهارماه نمىتواند صبر کند و (وضعیتش) طورى است که اگر شوهرش با او نزدیکى نکند، دچار گناه مىشود، احتیاط این است که شوهرش قبل از تمام شدن چهار ماه با زنش نزدیکى نماید و یا اینکه طلاق داده و راهش را باز کند.
آیتاللّه خوئى: «یجب على الزوج مواقعة زوجته الشبقة فیما دون الأربعة أشهر، حفظا لها من الوقوع فى الحرام و سدّا لبابه إذا انحصر الطریق بها، و إلّا فله أن یمنعها بکل وسیلة»؛19 بر شوهر واجب است که با زن گرم مزاجش در کمتر از چهار ماه هم نزدیکى کند تا او را از واقع شدن در معصیت حفظ نموده و راه گناه را بر او ببندد. البته این در صورتى است که راه جلوگیرى از گناه منحصر به ارضاى جنسى (توسط شوهر) باشد و الا اگر راه جلوگیرى، منحصر به این راه نباشد، باید با هر وسیله و روشى که شده؛ زنش را از ارتکاب گناه باز دارد.
آیتاللّه سیستانى: «چنانچه به علت همبستر نشدن با همسر خود ترس افتادن وى را در گناه داشته باشد، به احتیاط واجب باید مبادرت به نزدیکى نماید.»20
آیتاللّه مکارم شیرازى: «مرد نمىتواند بیش از چهار ماه، نزدیکى با همسر دائمى خود را ترک کند؛ بلکه اگر زن جوان باشد و در این مدت بیم آن مىرود که به گناه بیفتد، احتیاط واجب آن است که طورى رفتار کند که به گناه نیفتد.»21
آیتاللّه صافى گلپایگانى: «در زندگى زناشویى توصیه مىشود مرد همچنانکه سایر نیازهاى زن را فراهم مىکند، نیاز جنسى او را هم به نحو متعارف تأمین نماید که این بر ایجاد قرار و آرامش در محیط زندگى کمک مىکند.»22
نقد و بررسى: همانگونه که مىبینید، در برخى از این آراء «بیم وقوع زن در معصیت» لحاظ شده است. لحاظ این قید اگر به خاطر بحث نهى از منکر باشد، مىتوان آن را نقد کرد؛ زیرا در این صورت معنا این مىشود که به خاطر نهى از منکر، لازم است شوهر زنش را ارضا کند و او را از افتادن در معصیت نجات دهد. در حالى که مىدانیم شیوه نهى از منکر در این صورت (معمولاً) به ارضا کردن منحصر نیست، بلکه از راههاى دیگر مانند جلوگیرى عملى، تقویت ایمان، دادن شناخت، دورى از موقعیتهاى گناه و شهوت و... مىتوان او را از معصیت نگه داشت. از سوى دیگر، ادلّه نهى از منکر اقتضا دارد که باید از تکرار گناه یا ارتکاب گناهى که در شرف وقوع است، جلوگیرى کرد؛ اما اینکه شخص موظف است پیش از رسیدن زمان گناه و صرفا به دلیل احتمال، از تحقق زمینه آن هم جلوگیرى کند، نیاز به اثبات دارد.
البته اگر لحاظ این قید یعنى «بیم وقوع در معصیت» به این دلیل باشد که فراهم کردن زمینه گناه نوعى ضرر به زن بوده و باعث حرج او مىشود، قابل توجیه است که در مطالب بعدى بدان خواهیم پرداخت.
آیتاللّه شبیرى: «(ترک مباشرت) در مورد زنى که او را حبس نموده و طلاق هم نمىدهد تا از جاى دیگر تأمین شود، این اضرار به زن است و چهار ماه را شارع از باب ضرر نوعى ملاحظه و تشریع نموده است، ولى ضرر شخص را هم ملاحظه مىنماید، همانطور که شارع در مورد کسوه و نفقه گفته باید به میزان متعارف باشد، در اینجا هم باید به گونهاى باشد که حرج زن رفع شود. حتى لازم نیست که زن به زنا و معصیت بیفتد تا وظیفه مرد مباشرت باشد، بلکه حتى بدون معصیت، فقط براى زن سخت است باز هم مرد نباید بگذارد به او سخت بگذرد و بعید نیست که فرض عسرت و سختى هم وظیفه مرد تأمین آن باشد.»23
بحث فقهى درباره حق جنسى زن در این شرایط خاص
براى بررسى این مسئله شایسته است قواعد «لاضرر» و «نفى حرج» را مطرح کنیم و بکوشیم براساس آن دو، حکم فقهى «حق جنسى زن در چنین شرایط خاص» را به دست آوریم.
الف) قاعده لاضرر و لاضرار
براى اینکه بتوانیم از این قاعده استفاده کنیم، لازم است ابتدا دو نکته را به عنوان مقدمه مطرح کنیم. مقدّمه اول: محتوا و معناى قاعده؛ مقدّمه دوم: اثبات صدق عنوان ضرر بر خوددارى از ارضاى جنسى زن در چنین شرایطى.
مقدّمه اول. توضیحاتى درباره معناى «لاضرر و لاضرار»: این قاعده از متن بسیارى از روایات که در این زمینه وارد شده، به دست آمده است.24 تعداد این روایات به گونهاى است که برخى از عالمان آنها را متواتر دانستهاند. اما آنچه در اینجا مىخواهیم بدان بپردازیم، معنا و مفهوم «لاضرر و لاضرار» است. در این زمینه سخنان گوناگونى بیان شده است که مىکوشیم چهار رأى نسبتا معروف را ذکر و بر اساس آنها از قاعده لاضرر استفاده کنیم.
سخنان بزرگان
1. شیخ انصارى معتقدند: معناى لاضرر و لاضرار نفى حکم ضررى در شرع است.25
2. براساس مبناى مرحوم آخوند در «لاضرر و لاضرار»، جنس ضرر نفى شده است. منتهى نفى جنس ضرر در اینجا ادعایى است نه حقیقتا. به عبارت دیگر، نفى ضرر در اینجا کنایه از نفى آثار آن است.26
3. از نظر شیخالشریعه اصفهانى مراد از نفى ضرر، نهى تکلیفى است. به عبارت دیگر، لاضرر به معناى لایجوز الضرریالایضرّراستکهدرواقعازضرررساندننهىمىشود.27
4. به عقیده فاضل تونى، منظور از ضرر در اینجا ضرر غیرمتدارک است؛ یعنى ضررى که در دین تدارک و جبران نشود، وجود ندارد.28 براى مثال، بیع غبن موجب ضرر است که با خیار غبن جبران مىشود.
مقدّمه دوم. خوددارى از ارضاى جنسى زن ضرر زدن به اوست: براى اثبات این موضوع که مفهوم ضرر شامل خوددارى شوهر از عدم ارضاى جنسى همسر مىشود، لازم است ابتدا به معناى ضرر توجه کنیم: ضرر اسم مصدر از باب ضرّ یضرّ ضرّا مىباشد و مصدر آن ضرّ در برابر نفع،29 و رابطه بین آنها تقابل عدم و ملکه است؛30 یعنى عدم نفع در جایى که صلاحیت و شأنیت آن را دارد. در کتاب العین نیز ضرر به نقصانى که در چیزى وارد مىشود، معنا شده است.31
با توجه به این معانى، مىتوان گفت در شرایطى که زن نیاز جنسى دارد، ولى شوهر با وجود توانایى او را ارضا نمىکند، به نوعى بر زن ضرر وارد مىشود؛ زیرا زن با ارضا شدن جنسى مىتوانست نفع ببرد و به حالت ارضا برسد، ولى با ارضانشدن مرد، این نفع از او سلب مىشود و در نتیجه دچار ضرر جنسى مىشود. ضرر دیگرى که در چنین شرایطى بر همسر وارد مىشود این است که با ارضا نشدن، زمینه انجام دادن گناه براى او بیشتر، و همین فراهم شدن زمینه گناه، عرفا ضرر محسوب مىشود. همچنین اگر در شمول مفهوم ضرر بر خوددارى شوهر از ارضاى جنسى زن شک وجود داشته باشد، با مراجعه به روایت ذیل این شک برطرف مىشود.
در روایتى که ابىالصّبّاح الکنانى از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند، مضمون روایت اینگونه است که ابىالصّبّاح مىگوید: از امام صادق علیهالسلام در مورد قول خداوند ـ عزّوجلّ ـ پرسیدم که مىفرماید: «لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ»؛ هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند، و هیچ پدرى [نیز] نباید به خاطر فرزندش [ضرر ببیند]، امام فرمود: زنان شیرده برخى از آنها هنگامى که شوهرشان مىخواست با آنان جماع کنند، رد کرده و مىگفتند: اجازه مجامعت نمىدهم، مىترسم حامله شده و در نتیجه این طفل شیرخوارم را به کشتن دهم و (بالعکس یعنى) زن هنگامى که شوهرش را دعوت به مجامعت مىکرد، مرد مىگفت مىترسم با تو مجامعت کرده و باعث کشتن فرزندم شوم؛ در نتیجه با زنش به خاطر این مسئله مجامعت نمىکرد؛ در حالى که (خداوند براساس این آیه) نهى کرده است از اینکه مرد به زن و یا زن به مرد (با ترک جماع) ضرر برساند.32
آیتاللّه شبیرى در کتاب نکاح، ذیل این روایت اینگونه بیان مىکنند: «در این روایت شریف با وجود جهتى که ممکن است عذر تلقّى گردد (مراعات فرزند شیرخوار) از ترک نکاح و مضاره مرد نسبت به زن و بالعکس نهى شده و جهت فوق عذر شمرده نشده، به طریق اولى در جایى که اصلاً عذرى وجود نداشته باشد یا اصلاً به قصد اضرار مباشرت ترک شود، این کار محرّم خواهد بود. این آیه شریفه هم صغراى اضرار را ثابت کرده و در نتیجه به عمومات لاضرر مىتوان تمسک جست، و هم خود دلیل مستقلى بر حرمت مضاره با ترک مباشرت مىباشد. البته چون ما فتواى صریحى در این مسئله نیافتیم احتیاط واجب مىکنیم.33
همچنین در روایت دیگرى که ابىاصّبّاح کنانى ار امام صادق علیهالسلام نقل مىکند، مىخوانیم: «هنگامى که زن طفل شیرخوار دارد، سزاوار نیست که شوهرش از جماع با او امتناع کرده و بگوید: من مىترسم آبستن شوى و در نتیجه، در حالت آبستن به طفل شیر دهى، و همینطور براى زن جایز نیست که مانع از جماع مرد شده و بگوید: مىترسم حامله شده و در آن حالت به طفل شیر دهم، و این (مسئله یعنى ممانعت از جماع به خاطر چنین ترسى) ضرر رساندن است در جماع بر زن و مرد، و وارث هم مثل آن است نباید زنى که بچهدار شده و شوهرش فوت کرده است، ضرر ببیند و براى وارث جایز نیست در نفقه به مادر طفل ضرر رسانده و بر او تنگ بگیرد.34
بنابراین، با استفاده از این دو روایت دستکم مىتوان این مسئله را اثبات کرد که «شمول مفهوم ضرر بر خوددارى از ارضاى جنسى همسر محال نبوده و ممکن است»، به ویژه در روایت دوم که آمده است: «سزاوار نیست بر مرد از جماع با زن امتناع کند پس ضرر بزند بر او هنگامى که...»؛ همانگونه که روشن شد، در این روایت جماع نکردن مرد با زن (البته براساس شرایطى که در روایت آمده)، ضرر تلقّى شده است.
اگر کسى اشکال کند که خوددارى از ارضاى جنسى همسر ضرر است، ولى این مقدار چندان اهمیت ندارد که مشمول قاعده لاضرر شود، در پاسخ مىگوییم شاید در برخى موارد این ضرر کم باشد، ولى در شرایطى که ما ترسیم کردیم، ضرر خوددارى جنسى از ارضاى همسر ضرر بزرگى تلقّى مىشود؛ زیرا همسر ناچار است تا سالها که با این شوهر است، به دلیل ارضانشدن در سختى و عذاب باشد و از سوى دیگر، زمینه ارتکاب گناه او فراهم مىشود. از اینرو، به علت وجود این دو مسئله، یعنى تحمل فشار روانى به مدت طولانى و خطر ابتلاى به گناه، مىتوان گفت ضرر خوددارى شوهر از ارضاى جنسى همسر ضرر بزرگى است و باید برطرف شود.
نحوه استدلال
حال چگونه مىتوانیم از قاعده لاضرر در چنین مواردى استفاده کنیم؟ به چند صورت مىتوان از این قاعده استفاده نمود:
1. تحمّل چنین وضعیتى براى زن واجب نیست؛ زیرا حکم به وجوب تحمل چنین وضعیتى موجب ضرر است؛ در حالى براساس قاعده لاضرر، این وجوب برداشته مىشود. در نتیجه، زن مىتواند با مراجعه به حاکم شرع، شوهرش را وادار به ارضا یا طلاق سازد.
2. جواز ترک ارضاى جنسى همسر (بیش از یک بار در چهار ماه و در چنین شرایط ویژه) موجب ضرر زدن به او است. در نتیجه براساس قاعده لاضرر و لاضرار این جواز برداشته شده، و گفته مىشود خوددارى از ارضاى جنسى همسر براى شوهر جایز نیست. پس باید یا او را ارضا کند و یا طلاق دهد.
البته این در صورتى است که معناى روایت «لاضرر و لاضرار» را همانند شیخ انصارى و نائینى نفى حکم ضررى بدانیم.35 براساس این مبنا چون حکم به جواز خوددارى شوهر از ارضاى جنسى همسر (در چنین شرایطى) ضررى است، مىتوان گفت حکم جواز برداشته شده و در نتیجه گفته مىشود ترک ارضاى جنسى همسر براى شوهر در چنین شرایطى جایز نیست؛ اما اگر براساس مبناى فاضل تونى بخواهیم عمل کنیم، نحوه استدلال اینگونه مىشود.
3. جواز ترک ارضاى جنسى همسر (بیش از یک بار در چهار ماه و در چنین شرایط ویژه) باعث ضرر زدن به همسر است؛ در حالى که ضرر غیرمتدارک نداریم. پس باید این ضرر به نحوى (یا از طریق ارضاى جنسى توسط شوهر و یا طلاق گرفتن) جبران شود.
حال اگر بخواهیم بر اساس عقیده شیخالشریعه در معناى این قاعده استدلال کنیم، اینگونه مىتوان گفت که:
4. چون ترک ارضاى جنسى همسر (بیش از یک بار در چهار ماه و در چنین شرایطى ویژه) باعث ضرر زدن به او است، بر شوهر چنین ترکى جایز نیست.
به طور کلى، قدر متیقن این است که قائل شویم بنا بر احتیاط، بر شوهر لازم است زن خویش را در معرض چنین ضررى قرار ندهد و بکوشد از نظر جنسى او را ارضا کند.
مؤیدى دیگر
در روایتى از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است: «خَصْلَتَانِ لَیسَ فَوْقَهُمَا مِنَ الْبِرِّ شَىءٌ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ النَّفْعُ لِعِبَادِ اللَّهِ وَ خَصْلَتَانِ لَیسَ فَوْقَهُمَا مِنَ الشَّرِّ شَىءٌ الشِّرْکُ بِاللَّهِ وَ الضَّرُّ لِعِبَادِ اللَّه»؛36 دو صفت است که برتر از آن دو صفت در نیکى چیزى نیست: ایمان به خدا و نفع رساندن به مردم و دو ویژگى است که چیزى بدتر از آن نیست: شرک به خدا و ضرر رساندن به بندگان خدا.
همانگونه که روشن است، در این روایت ضرر رساندن به بندگان خدا در کنار شرک آورده شده است و امکان دارد دلیلى بر حرمت ضرر رساندن به بندگان خدا باشد. البته این روایت اگر هم دلالت بر حرمت ضرر رساندن به دیگرى نکند، دلالت بر زشتى این عمل دارد و لااقل مىتواند مؤیدى براى اثبات مطالب موردنظر ما باشد که خوددارى از ارضاى زن گرممزاج، بنابر احتیاط جایز نیست. به بیان دیگر، احتیاطا شوهر ملزم است چنین زنى را ارضا کند تا ضررى بر او وارد نشود.
نتیجه اینکه براساس این روایت، اگر ضرر رساندن به زن (از طریق عدم ارضا) حرام نباشد، دستکم بسیار زشت و مبغوض است.
ب) قاعده نفى حرج
این قاعده را مىتوان از آیه 78 سوره «حج» استنباط کرد: «مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»؛ (خداوند) در دین (اسلام) براى شما هیچ مشقّت و سختى (طاقتفرسایى) قرار نداده است. طبرسى نیز در تفسیر این آیه بیان مىکنند: خداوند در دین تنگ نگرفته، تکلیف طاقتفرسا براى ما قرار نداده و در هنگام ضرورت رخصت داده است.37
به طور کلى، این قاعده که از آیه مزبور استخراج شده، گویاى آن است که خداوند احکام مشقتآمیز را براى انسانها وضع نکرده است و با توجه به اینکه بیشتر فقیهان به رغم اختلافنظرهاى جزئى اصل این قاعده را پذیرفتهاند، مىتوان گفت در فرضى که شوهر از نظر جنسى همسرش را ارضا نمىکند، اگر زن به حرج و مشقت بیفتد، به حکم قاعده نفى حرج، تحمل این وضعیت ـ با توجه به اینکه شوهرى توانمند دارد که مىتواند او را ارضا کند، ولى ارضا نمىکند ـ بر زن وجوب شرعى ندارد؛ بنابراین، مىتواند به حاکم اسلامى رجوع نماید تا او شوهرش را الزام کند که یا نیاز جنسى همسرش را برآورده سازد و یا وى را طلاق دهد.38
توصیههاى دینى در زمینه نزدیکى
برخى از آموزههاى دینى مرد را به نزدیکى و بازى با همسرش ترغیب مىکند که به دو نمونه از آنها اشاره مىکنیم:
1. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند: «چون مؤمن با زنش جماع کند، هفتاد هزار فرشته پر گشایند و رحمت فرو ریزد و چون غسل کند خدا از هر قطره خانهاى در بهشت بسازد و آن سِرّى است میان خدا و خلق او یعنى غسل جنابت.»39
2. در روایت دیگرى از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: «پیامبر صلىاللهعلیهوآله داخل خانه امسلمه شد، سپس بوى خوشى را استشمام کرد فرمود: حولاء پیش شما آمده است. امسلمه گفت (او اینجاست) او از شوهرش شکایت دارد. سپس حولاء خودش را نشان داد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد. همانا همسرم از من اعراض مىکند. ایشان فرمود: بر او خودت را بیشتر خوشبو کن. حولاء گفت: هیچ بوى خوشى را نگذاشتم، مگر آنکه خودم را به آن خوشبو کردم و او از من دورى مىکند. سپس حضرت فرمود: اگر مىدانست چه ثواب دارد در آمدن به نزد تو (از تو دورى نمىکرد). او گفت: براى او چه ثوابى است در آمدن به سوى من؟ حضرت فرمود: چون متوجه جانب تو مىشود، دو ملک به او احاطه پیدا مىکنند و ثواب آن دارد که در راه خدا شمشیر کشیده است (جهاد مىکند)، چون مجامعت کند، گناهان از او مىریزد؛ همانگونه که برگ از درخت مىریزد، هنگامى که غسل کند از گناهان به در مىآید.40
همانگونه که روشن است معصوم علیهالسلام در اینگونه روایات با توجه دادن به پیامدهاى مثبت جماع، مرد را مستقیم یا غیرمستقیم به انجام نزدیکى با همسرش ترغیب کرده است و این نشان از اهمیت ارضاى جنسى زوجین دارد که نباید در این زمینه اهمالکارى کرد.
از سوى دیگر، اینگونه روایات مىتواند بیانگر آن باشد که در اسلام، حق جنسى زن نادیده گرفته نشده است.
نکته: اگر بخواهیم به متون دینى و سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام مراجعه کنیم، نمونههاى زیادى را مىتوانیم در این زمینه بیابیم که به شوهران توصیههایى درباره زنانشان شده است؛ به گونهاى که با عمل به آن توصیهها، مىتوانند زندگى جنسى بهترى داشته باشند. براى نمونه، حسنبن جهم نقل مىکند: «به حضرت رضا علیهالسلام عرض کردم: خضاب فرمودهاید؟ فرمود: آرى با حنا و (کتم نیل)، مگر نمىدانى که این کار سودى فراوان دارد، که زن دوست دارد در تو همان زینت را ببیند که دوست دارى تو در او ببینى، و زنانى از عفت بیرون شدند و فاسد گشتند و چنین نشدند مگر به واسطهکمتوجهىشوهرانشانبه آرایش.41
این روایت شامل نکته بسیار زیبا و کاربردى است که متأسفانه برخى بدان توجه نمىکنند؛ زیرا تصور برخى این است که فقط زن باید خود را آرایش کند و همیشه آماده تمکین باشد، در حالى که به این مطلب توجه ندارد که شوهران نیز باید خود را براى زنشان آرایش کرده و زمینه بىعفتى آنان را کاهش دهند.
3. تفاوتهاى زن و مرد در میل جنسى
مردان از نظر کمیت در فعالیت جنسى بر زنان برترى دارند و اینکه در روایات، بردبارى یا امکان پرهیز جنسى زنان در نتیجه حیاى خدادادى آنها بیش از مردان قلمداد شده، مىتواند اشارهاى به همین تفاوت زیستشناختى باشد. با وجود این، زنان در هنگام تحریک جنسى، سطوح بالاترى از لذت را تجربه مىکنند.42
یکى از روایاتى که مىتواند این مسئله را تأیید کند، روایت اسحاقبن عمار است. ایشان از امام صادق علیهالسلام نقل مىکنند: «همانا خداوند براى زن به اندازه ده مرد صبر (و بردبارى) قرار داده است. پس هنگامى که به هیجان آید، اندازه قدرت شهوانى او به اندازه ده مرد مىشود.»43
به طور کلى مىتوان گفت به طور طبیعى میل مرد به تکرار عمل جنسى بیشتر از میل زن است؛ اما میزان لذت جنسى زن هنگام عمل جنسى در سطح بالاترى از لذت جنسى مرد قرار دارد. از سوى دیگر، زنان بیشتر بعد از ارتباط عاطفى و تحریک لمسى دچار هیجان جنسى مىشوند؛44 ولى مردان حتى پیش از ارتباط و تنها با نگاه به بدن زن هم تحریک مىشوند. شاید علت اینکه در بین عکسهاى مبتذل و برخى کالاهاى تبلیغاتى، بیشتر عکس زن وجود دارد تا عکس مرد، همین مسئله باشد؛ یعنى آن اندازه که عکس زن براى مرد تحریککننده است، عکس مرد براى زن تحریککننده نیست. از اینرو، عکس مرد در اینگونه موارد کمتر وجود دارد.
با توجه به این تفاوت که در مردان شهوت دیدارى قوىتر از شهوت دیدارى زنان است، به نظر مىرسد محرکهاى جنسى مردان بیشتر از محرکهاى جنسى زنان باشد. از اینرو، طبیعى است که مردان بیشتر از زنان تحریک شوند و در نتیجه بیشتر از زنان هم نیاز به ارضاى جنسى داشته باشند.
یافتههاى علمى و روانشناختى در زمینه تفاوتهاى جنسى زن و مرد
تحقیقات گوناگونى در این زمینه انجام شده است که مستقیم یا غیرمستقیم نشان مىدهد میل مرد به تکرار عمل جنسى بیشتر از میل زن است. به مثالهاى ذل توجه کنید:
1. در حوزه علوم اجتماعى، براساس بررسىهاى آلفرد کینزى در آمریکا که در نیمههاى قرن گذشته صورت گرفته است، 14 درصد پاسخگویان زن گزارش کردهاند که با داستانهاى شهوتانگیز تحریک مىشوند، در حالى که این نسبت در مورد پاسخگویان مرد 47 درصد بوده است. همچنین از نظر شاخصهاى دیگر مانند اقدام به خودارضایى، تفاوتهاى قابل ملاحظهاى بین مردان و زنان وجود داشته است. از جمله، میزان تکرار آن توسط زنان مجرد مورد مطالعه 3% تا 4% مرتبه در هفته و توسط مردان بین 4% و 8/1 مرتبه در هفته بوده است.
در پژوهش جدیدترى درباره آثار محرومیت جنس بر رفتار جنسى، از حدود سه هزار دانشجو دعوت به همکارى شد. دانشجویان مىبایست اولاً احساسات مربوط به تحریک جنسى را در دفترچه خاطرات ثبت مىکردند و ثانیا از فعالیت جنسى به مدت یک ماه پرهیز مىکردند. تقریبا سیصد زن یعنى حدود 10 درصد از افراد، داوطلب مشارکت در این پژوهش شدند و در برابر داوطلبان مرد فقط 15 نفر بودند. زنان داوطلب، هیچ مشکلى در اتمام این برنامه پژوهشى نداشتند، ولى از میان آن 15 مرد، تنها 6 نفر آزمایش پرهیز یکماهه را به پایان رساندند. همچنین از آنان که پرهیز نکرده بودند، درباره میزان تخیلات جنسى دخالتکننده در جریان پژوهش سؤال شد؛ زنان گزارش کردند این امر به ندرت اتفاق افتاده است، در حالى مردان از وقوع مکرر آن خبر دادند.45
2. برخى دیگر از یافتهها نشان مىدهد که مردان 3 برابر زنان برقرارى رابطه جنسى را در رویاهاى خود مىبینند.46
3. برخى تحقیقات که روى سیکل هورمونى زنان و مردان انجام شده است نشان مىدهد میل مردان در تکرار عمل جنسى بیشتر از زنان است. براساس این یافتهها، زنان و مردان هر دو تحت تأثیر سیکل هورمونى قرار دارند. بیشتر زنان سیکل 28 روزهاى دارند که بر خلقوخو و تمایلات جنسى آنان تأثیرگذار است. مردان نیز داراى سیکل بیولوژیکى هستند. مردان داراى انباشت تستوسترون 3 روزه در بدن خود مىباشند. یک مرد معمولى داراى سائق جنسى 3 روز درمیان است؛ یعنى تمایل دارد دستکم سه روز درمیان رابطه جنسى داشته باشد، اما این سیکل نیز همچون سیکل زنان در افراد مختلف با یکدیگر تفاوت دارد.47
به طور کلى، نتایج این تحقیقات بیانگر آن است که مردان (البته به طور اغلب) میل بیشترى به تکرار عمل جنسى دارند، ولى زنان کیفیت و سطح لذت جنسى آنان بیشتر است، اما نسبت به مردان میل کمترى به تکرار دارند. از اینرو، بسیار طبیعى است که حق تمکین مطلق (غیر از مواردى که عذر شرعى وجود دارد) به مردان داده شود. البته نیازهاى جنسى زنان نیز با توجه به احکام و توصیههاى متعددى که در اینباره وجود دارد، نادیده گرفته نشده است.
خلاصه اینکه با توجه به نتایج تحقیقات علمى و قوانین کلى وضعشده در اسلام و توصیههاى وارد شده از سوى ائمّه اطهار علیهمالسلام مىتوان به این امر اعتراف کرد که در اسلام حقوق جنسى متناسب با خلقت زنان و مردان وضع شده، و هیچگونه بىعدالتى یا ظلمى در این زمینه انجام نگرفته است.
نتیجهگیرى
یافتههاى مهم این پژوهش را مىتوان اینگونه برشمرد:
1. همسران در برابر یکدیگر حقوقى دارند که رعایت آنها براى داشتن روابط بهتر و زندگى مستحکم ضرورى است. بخشى از این حقوق، حقوق جنسى است که نقش بسزایى در تداوم زندگى زناشویى دارند.
2. حق جنسى هیچیک از زوجین در اسلام نادیده گرفته نشده است و هر کدام به تناسب خود حقوق و تکلیفى بر عهده دارند.
3. زن گرممزاج است و بیشتر از یک بار در چهار ماه نیاز به ارضا جنسى دارد. در این صورت هم با استفاده از قاعده لاضرر و قاعده نفى حرج، بنا بر احتیاط شوهر ملزم به ارضا یا طلاق است تا زن دچار ضرر و حرج نشود.
4. از یافتههاى علمى وجه تمایز زن و شوهر در حقوق جنسى تا حدى روشن شد و این شواهد مؤید این بودند که حقوق جنسى تعیینشده در اسلام موافق با طبع عمومى زن و مرد است.
- 1- دانشپژوه کارشناسى ارشد روانشناسى بالینى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. دریافت: 12/2/89 ـ پذیرش: 29/6/89.
- amirihossein61@gmail.com
-
پی نوشت
- 1ـ سیدروحاللّه خمینى، رساله توضیحالمسائل، با حواشى سید عبدالکریم موسوى اردبیلى، ص 263.
- 2ـ حسین بستان، اسلام و تفاوتهاى جنسیتى، ص 26.
- 3ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 141.
- 4ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوى همدانى، ج 2، ص 318.
- 5ـ ر.ک: علىبن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، تحقیق سیدطیب موسوى جزائرى، ج 1، ص 73.
- 6ـ ر.ک: سید محمّدحسین شیرازى، تبیینالقرآن، ج 1، ص 46.
- 7ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 141.
- 8ـ محمّدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ترجمه علىاکبر غفارى، ج 3، ص 438؛ ج 5، ص 85.
- 9ـ همان، ج 3، ص 425؛ ج 5، ص 67.
- 10ـ ر.ک: حسین بستان، همان، ص 27.
- 11ـ قرن گوشت یا غده و یا استخوانى است که در دهانه رحم روییده مىشود و از عمل وطى جلوگیرى مىکند، بلکه اگر جلوگیرى هم نکند و تنها مایه نفرت و گرفتگى خاطر مىشود.
- 12ـ سیدروحاللّه خمینى، تحریرالوسیله، ج 4، باب نکاح، ص 85و86.
- 13ـ سیدروحاللّه خمینى، همان، ج 4، ص 15.
- 14ـ محمّدبن على صدوق، من لایحضرهالفقیه، ج 3، ص 405؛ ج 5، ص 40.
- 15ـ سیدموسى شبیرى زنجانى، کتاب نکاح، ج 5، ص 1483.
- 16ـ ر.ک: سیدروحاللّه خمینى، تحریرالوسیله، ج 4، ص 85.
- 17ـ ر.ک: محمّدبن على صدوق، المقنع، ص 315.
- 18ـ سید محمّدکاظم طباطبائى یزدى، عروهالوثقى، ج 2، ص 810؛ سید شهابالدین مرعشى نجفى، منهاجالمؤمنین، ج 2، ص 208.
- 19ـ سیدابوالقاسم خوئى، موسوعة الامامالخوئى، ج 32، ص 122.
- 20ـ استفتاء از دفتر ایشان در قم.
- 21ـ ناصر مکارم شیرازى، رساله توضیحالمسائل، ص 399. البته طبق استفتائى که از دفتر ایشان شد به همین مضمون پاسخ دریافت کردیم: «در صورتى که همسر ممکن است به گناه بیفتد احتیاط واجب آن است که به خواسته او عمل کند» دفتر آیتاللّه مکارم شیرازى، بخش استفتائات.
- 22ـ دفتر آیتاللّه صافى، بخش استفتائات، شماره اتوماتیک: 57293، شماره دفترى 3/89/244، کد 1. با توجه به اینکه ایشان از عبارت «توصیه مىشود» در پاسخ استفاده نمودهاند احساس مىشود که این مسئله را واجب نمىدانند.
- 23ـ سیدموسى شبیرى زنجانى، همان، ج 5، ص 1483.
- 24ـ به عنوان نمونه یکى از روایاتى که در این زمینه وارد شده و مورد بحث قرار گرفته روایت سمره است. ر.ک: محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 276.
- 25ـ ر.ک: مرتضى انصارى، رسائل فقهیه، ص 114ـ116.
- 26ـ ر.ک: آخوند خراسانى، کفایه، ص 381.
- 27ـ ر.ک: شیخالشریعه اصفهانى، قاعده لاضرر، ص 19.
- 28ـ ر.ک: محمّدحسنبن آشتیانى، القواعدالفقهیه، ج 2، ص 222؛ فاضل تونى، الوافیه، ص 194.
- 29ـ راغب اصفهانى، مفردات، ترجمه و تحقیق سید غلامرضا خسروى حسینى، ج 4، ص 385.
- 30ـ آخوند خراسانى، همان، ص 380.
- 31ـ خلیلبن احمد فراهیدى، العین، ج 7، ص 7.
- 32ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 21، ص 457.
- 33ـ سیدموسى شبیرى زنجانى، همان، ج 5، ص 1485ـ1486.
- 34ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 21، ص 458.
- 35ـ ر.ک: مرتضى انصارى، همان، ص 114ـ116.
- 36ـ ابنشعبه حرّانى، تحفالعقول، ص 35.
- 37ـ فضلبن حسن طبرسى، جوامعالجامع، ج 3، ص 62.
- 38ـ حسین بستان، همان، ص 29.
- 39ـ علىبن محمد صدوق، امالى، ترجمه محمّدباقر کمرهاى، ص 192.
- 40ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 108ـ109.
- 41ـ فضلبن حسن طبرسى، مکارمالاخلاق، ترجمه سیدابراهیم میرباقرى، ج 1، ص 81 و 154.
- 42ـ حسین بستان، همان، ص 29.
- 43ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 63.
- 44ـ ر.ک: مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 179.
- 45ـ حسین بستان، همان، ص 20.
- 46www. balashahr.com.
- 47ـ همان.
- منابع
- ـ آشتیانى، محمّدحسن، القواعدالفقهیة، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1403ق.
- ـ اصفهانى، راغب، مفردات، ترجمه و تحقیق سید غلامرضا خسروى حسینى، تهران، مرتضوى، 1375.
- ـ اصفهانى، شیخالشریعه، قاعدة لا ضرر، قم، جامعه مدرسین، 1410ق.
- ـ خمینى، سیدروحاللّه، تحریرالوسیله، قم، دارالعلم، 1386.
- ـ ـــــ ، رساله توضیحالمسائل، با حواشى سیدعبدالکریم موسوى اردبیلى، قم، نجات، 1379.
- ـ انصارى، مرتضى، رسائل فقهیه، قم، کنگره جهانى بزرگداشت شیخ انصارى، 1414ق.
- ـ بستان، حسین، اسلام و تفاوتهاى جنسیتى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1388.
- ـ تونى فاضل، عبداللّهبن محمّد، الوافیه، قم، مجمعالفکر الاسلامى، 1415ق.
- ـ حرّانى، ابنشعبه، تحفالعقول، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
- ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائلالشیعة، قم، موسسة آلالبیت، بىتا.
- ـ آخوند خراسانى، محمّدکاظم، کفایهالاصول، قم، مؤسسة الالبیت، 1417ق.
- ـ خوئى، سیدابوالقاسم، موسوعة الإمامالخوئى، بىجا، بىنا، بىتا.
- ـ شبیرى زنجانى، سیدموسى، کتاب نکاح، قم، مؤسسه رأىپرداز، 1419ق.
- ـ شیرازى، سید محمّدحسین، تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، 1423ق.
- ـ صدوق، محمّدبن على، المقنع، قم، مؤسسه امام هادى، 1415ق.
- ـ ـــــ ، امالى، ترجمه محمّدباقر کمرهاى، تهران، اسلامیه، 1376.
- ـ ـــــ ، من لایحضره الفقیه، ترجمه علىاکبر غفارى، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
- ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین، 1374.
- ـ طباطبائى یزدى، سید محمّدکاظم، عروهالوثقى، بیروت، مؤسسهالاعلمى للمطبوعات، 1409ق.
- ـ طبرسى، فضلبن حسن، جوامعالجامع، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1377.
- ـ ـــــ ، مکارمالاخلاق، ترجمه سیدابراهیم میرباقرى، قم، شریف رضى، 1370.
- ـ فراهیدى، خلیلبن احمد، العین، قم، هجرت، 1410ق.
- ـ قمى، علىبن ابراهیم، تفسیر القمى، تحقیق سیدطیب موسوى جزایرى، قم، دارالکتاب، 1367.
- ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بىتا.
- ـ مرعشى نجفى، سید شهابالدین، منهاجالمؤمنین، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1406ق.
- ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار حقوق زن در اسلام، قم، صدرا، بىتا.
- ـ مکارم شیرازى، ناصر، رساله توضیحالمسائل، قم، مدرسه امام علىبن ابیطالب، 1378.
- ـ ـــــ ، و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.