سخن آغازین
Article data in English (انگلیسی)
کربلا؛ تجلىگاه تمام حقیقت
تاریخ، پیشینه و تجربه زندگى انسان است که در طول زمان گسترش یافته است، و انسان براى ساختنِ حال و آینده خویش به درسها و عبرتهاى آن نیازمند است. تاریخ، نه فقط گزارشگرِ پیشرفتها و افولها، یا پیروزىها و شکستهاى گذرا و مقطعى است، بلکه ترسیمکننده نزاع مستمر و همیشگى میان حق و باطل است؛ نزاعى بسیار پردامنه، پرفراز و نشیب، و پرخطر.
تاریخ، ترسیمکننده این حقیقت و سنّت الهى است که در نزاع مستمر میان حق و باطل، سرانجام «حق برجاى مىماند، و باطل همچون کف روى آب از میان مىرود» (رعد: 17)؛ نیز ترسیمکننده این حقیقت است که مردمانى بسیار در همانجا که حق، به درخشندگى و تابناکىِ حسین علیهالسلام است، «خودفریبانه» به باطل مىپیوندند، و بر حق مىتازند.
آرى، همیشه آنگونه نیست که باطلیان، به اشتباه و شبهه درآیند و فریب خورَند، بلکه گاه خود را «عالما و عامدا» فریبخورده مىنمایند؛ مىدانند که یزید، فاسق است و ظالم، اما عذرى هزاران بار بدتر از گناه مىآورند، که در عنوان، او خلیفه است.
تاریخ گواه آن است که جماعت انبوه کوفى، در همان حال که حسینبن على علیهالسلام را فرزند پیامبر صلىاللهعلیهوآله و پاکترین و دیندارترین انسان روزگار مىدانستند، و از عمق دل دوستش داشتند، در عمل، نه تنها به یارىاش نشتافتند، بلکه بر وى شمشیر کشیدند. تاریخ گواهى مىدهد این جماعت، به خیال دنیاى نقد، به یزید که عین باطل بود، گرویدند، و بىآنکه حتى در همین دنیا به متاعى دست یابند، دین و آخرت خویش را فروختند، و فقط ننگ و بدنامى خریدند.
تاریخ گواه آن است که پس از رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، جریانى باطل، عبور از فرمان نبوى ـ که همان فرمان الهى بود ـ را تجربه کرد، و مسلمانان را از ولایت اهلبیت علیهمالسلام دور نگاه داشت، و این خود، زمینهسازِ آن شد که مسلمانان، راه بندگى دنیا را برگزینند، و «عبیدُالدّنیا» شوند؛ آنگونه که دین، تنها لقلقه زبان ایشان بود.
آن جریان باطل، از اندیشههاى انحرافى: جبر، ارجاء، لزوم اطاعت از خلیفه و... بیشترین بهرهها را جست، و بهانههاى فراوان فراروى مردم دنیامحور نهاد.
در روندى تند و پرشتاب، و به فاصله تنها نیم قرن، جریان باطلى که کار خویش را با عبور از فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله آغاز کرده بود، اینک در پادشاهى یزید به اوج خود رسیده، عبور از اصل دین خدا و مسخِ آن را هدف خویش ساخته بود؛ که فاسقى به نامِ جانشین رسول خدا صلىاللهعلیهوآله آشکارا بىدینى مىکرد.
آنگاه که جریان باطل به این اوج رسید، حسینبن على علیهالسلام به پا خواست، و نمادِ همیشگى جریان حق شد، و دین خدا را از مسخشدن رهانید، و درس آزادگى و ننگناپذیرى را به همگان آموخت: «هیهات منّا الذلّة.»
به راستى، تاریخ از ترسیمِ عظمت حسینبن على علیهالسلام بسیار ناتوان است؛ او که براى اعتلاى کلمهاللّه و براندازى ظلم و فساد، هر آنچه داشت، بذل کرد، وه! چه عروج و وصالى داشت! فروغ رخسارش و شکوه هیبتش چندان بود که گزارشگرى از جبهه باطل، در تصویر این صحنه، به اذعان آمد: «هرگز کشته به خون آغشتهاى، زیباتر و نورانىتر از او ندیدم»!
و تمام حقیقت را پیامآور کربلا بر زبان راند: «ما رأیت إلّا جمیلاً»!
دبیر گروه