معرفت، سال نوزدهم، شماره نهم، پیاپی 156، آذر 1389، صفحات -

    سخن آغازین

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    کربلا؛ تجلى‏گاه تمام حقیقت

    تاریخ، پیشینه و تجربه زندگى انسان است که در طول زمان گسترش یافته است، و انسان براى ساختنِ حال و آینده خویش به درس‏ها و عبرت‏هاى آن نیازمند است. تاریخ، نه فقط گزارش‏گرِ پیشرفت‏ها و افول‏ها، یا پیروزى‏ها و شکست‏هاى گذرا و مقطعى است، بلکه ترسیم‏کننده نزاع مستمر و همیشگى میان حق و باطل است؛ نزاعى بسیار پردامنه، پرفراز و نشیب، و پرخطر.

         تاریخ، ترسیم‏کننده این حقیقت و سنّت الهى است که در نزاع مستمر میان حق و باطل، سرانجام «حق برجاى مى‏ماند، و باطل همچون کف روى آب از میان مى‏رود» (رعد: 17)؛ نیز ترسیم‏کننده این حقیقت است که مردمانى بسیار در همان‏جا که حق، به درخشندگى و تابناکىِ حسین علیه‏السلام است، «خودفریبانه» به باطل مى‏پیوندند، و بر حق مى‏تازند.

         آرى، همیشه آن‏گونه نیست که باطلیان، به اشتباه و شبهه درآیند و فریب خورَند، بلکه گاه خود را «عالما و عامدا» فریب‏خورده مى‏نمایند؛ مى‏دانند که یزید، فاسق است و ظالم، اما عذرى هزاران بار بدتر از گناه مى‏آورند، که در عنوان، او خلیفه است.

         تاریخ گواه آن است که جماعت انبوه کوفى، در همان حال که حسین‏بن على علیه‏السلام را فرزند پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و پاک‏ترین و دین‏دارترین انسان روزگار مى‏دانستند، و از عمق دل دوستش داشتند، در عمل، نه تنها به یارى‏اش نشتافتند، بلکه بر وى شمشیر کشیدند. تاریخ گواهى مى‏دهد این جماعت، به خیال دنیاى نقد، به یزید که عین باطل بود، گرویدند، و بى‏آنکه حتى در همین دنیا به متاعى دست یابند، دین و آخرت خویش را فروختند، و فقط ننگ و بدنامى خریدند.

         تاریخ گواه آن است که پس از رحلت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، جریانى باطل، عبور از فرمان نبوى ـ که همان فرمان الهى بود ـ را تجربه کرد، و مسلمانان را از ولایت اهل‏بیت علیهم‏السلام دور نگاه داشت، و این خود، زمینه‏سازِ آن شد که مسلمانان، راه بندگى دنیا را برگزینند، و «عبیدُالدّنیا» شوند؛ آن‏گونه که دین، تنها لقلقه زبان ایشان بود.

         آن جریان باطل، از اندیشه‏هاى انحرافى: جبر، ارجاء، لزوم اطاعت از خلیفه و... بیش‏ترین بهره‏ها را جست، و بهانه‏هاى فراوان فراروى مردم دنیامحور نهاد.

         در روندى تند و پرشتاب، و به فاصله تنها نیم قرن، جریان باطلى که کار خویش را با عبور از فرمان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آغاز کرده بود، اینک در پادشاهى یزید به اوج خود رسیده، عبور از اصل دین خدا و مسخِ آن را هدف خویش ساخته بود؛ که فاسقى به نامِ جانشین رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آشکارا بى‏دینى مى‏کرد.

         آن‏گاه که جریان باطل به این اوج رسید، حسین‏بن على علیه‏السلام به پا خواست، و نمادِ همیشگى جریان حق شد، و دین خدا را از مسخ‏شدن رهانید، و درس آزادگى و ننگ‏ناپذیرى را به همگان آموخت: «هیهات منّا الذلّة.»

         به راستى، تاریخ از ترسیمِ عظمت حسین‏بن على علیه‏السلام بسیار ناتوان است؛ او که براى اعتلاى کلمه‏اللّه و براندازى ظلم و فساد، هر آنچه داشت، بذل کرد، وه! چه عروج و وصالى داشت! فروغ رخسارش و شکوه هیبتش چندان بود که گزارشگرى از جبهه باطل، در تصویر این صحنه، به اذعان آمد: «هرگز کشته به خون آغشته‏اى، زیباتر و نورانى‏تر از او ندیدم»!

         و تمام حقیقت را پیام‏آور کربلا بر زبان راند: «ما رأیت إلّا جمیلاً»!

    دبیر گروه

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1389) سخن آغازین. ماهنامه معرفت، 19(9)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."سخن آغازین". ماهنامه معرفت، 19، 9، 1389، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1389) 'سخن آغازین'، ماهنامه معرفت، 19(9), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). سخن آغازین. معرفت، 19, 1389؛ 19(9): -