ارتباط در زندگى اجتماعى الگوها، آثار و آسیب هاى آن
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیستم ـ شماره 162 ـ خرداد 1390، 125ـ142
على حسین زاده*
چکیده
ارزشگذارى افراد جامعه نسبت به رفتار انسانها در زندگى اجتماعى، با الگوى رفتار آنان ارتباط مستقیم دارد. هدف این پژوهش شناسایى انگیزه و آثار مثبت و منفى هریک از الگوها و شناسایى بهترین الگوى ارتباطى است. روش تحقیق تحلیلى و توصیفى است که بر دادههاى دینى، روانشناختى و جامعهشناختى مبتنى است. یافتههاى اصلى این تحقیق، وجود نوعى حیاى منفى در رفتارهاى منفعلانه و سازشکارانه است که با انگیزه دورى از تنش و جلب تحسین صورت مىگیرد و فقدان هویت، نارضایتى و پیدایش احساسات منفى را به دنبال دارد. بهرهمندى خودخواهانه و ابراز توانمندى، از انگیزههاى رفتار پرخاشگرانه است که احساس گناه و از بین رفتن صمیمیت را به دنبال دارد. آزادى مطلوب در بیان احساسات و مقاومت در برابر خواستههاى نابهجاى افراد، مشخصه رفتار جرئتمندانه است که بهترین راه براى بهرهمندى از آن، رو آوردن به «پیام من» است و با شناسایى اشتباهاتى که در زمینه ارسال این پیام وجود دارد، مىتوان بهترین الگوى ارتباطى را پدید آورد.
کلیدواژهها: ارتباط، پرخاشگرى، سازشکارى، جرئتمندى، انتظارات و رضایتمندى.
مقدّمه
در روابط اجتماعى انواعى از الگوها براى رساندن پیام، تأمین حقوق افراد، نشان دادن شخصیت و تغییر دادن رفتار دیگران وجود دارد. انسان در فرایند جامعهپذیرى مىآموزد که خود را به عنوان موجودى مستقل و جدا از دیگران بازشناسد.1 شناخت این الگوها براى آن است که بتوانیم پیام خود را بهتر به دیگران برسانیم و از روابط با آنان نیازهاى خود را در ابعاد مختلف شناختى و عاطفى، فردى و اجتماعى تأمین نماییم. در میان افراد، عموما سه الگوى ارتباط در زندگى اجتماعى دیده مىشود: سازشکارانه، پرخاشگرانه و جرئتمندانه. هریک از این الگوها داراى انگیزهها و آسیبهایى است که آگاهى از آنها مىتواند ما را در بهرهمندى از آثار مثبت الگوى مطلوب و دورى از پیامدهاى منفى الگوهاى نامطلوب یارى نماید.
در این زمینه، تحقیقاتى به عمل آمده است که در ذیل، به بخشى از آنها اشاره مىشود:
در کتاب بررسى آگاهىها، نگرشها و رفتارهاى اجتماعى، فرهنگى در ایران تألیف منوچهر محسنى، به رابطه نگرشها با رفتارهاى اجتماعى و فرهنگى اشاره شده و آثار مثبت و منفى آن تبیین گردیده است. کتابتغییر دادن رفتارهاى کودکان و نوجوانان نیز که به قلم کرومبولتر به رشته تحریر درآمده و یوسف کریمى آن را ترجمه کرده است، به بحث جامعهپذیر شدن کودکان و نوجوانان مىپردازد. رفتارهاى بهنجار و نابهنجار کودکان و راههاى پیشگیرى و درمان نابهنجارىها نوشته شکوه نوابىنژاد عنوان کتاب دیگرى است که به تعریف هنجار و ناهنجار، مواجهه والدین با آن و راه درمان آن پرداخته است. کتاب رفتارهاى اجتماعى کودکان نوشته آیزبزک نانسى، ترجمه بهار ملکى نیز به نمونهاى از الگوها اشاره دارد.
این تحقیق با تمرکز روى الگوها و شناسایى انگیزهها، آثار و پیامدها و آسیبهاى احتمالى خود را از دیگر پژوهشها متمایز ساخته است.
از آنرو که انسان به طور طبیعى یا بر حسب ضرورت، اجتماعى است و براى رفع نیازمندىها و تکامل خویش، به ارتباط اجتماعى نیازمند است، سؤال اصلى تحقیق حاضر، این است: بهترین الگوى ارتباطى در ارتباطات اجتماعى که بیشترین و بهترین نمونه براى تأمین مطالبات انسانى است، کدام است؟
سؤالات فرعى نیز عبارتند از:
ـ انگیزه انتخاب الگوهاى ارتباطى چیست؟
ـ آسیبهاى هر الگو کدام است؟
ـ چگونه مىتوان از آسیبها در امان ماند و موانع پیش رو در الگوى انتخابى را از میان برداشت؟
معنا و تعریف الگو
در توضیح واژه «الگو» با معناى روبُر، مدل، سرمشق، مقتدا، اسوه، قدوه، مثال و نمونه روبهرو هستیم.2 در میان معانى ذکرشده، مقتدا، اسوه و قدوه مختص انسان است و معناى مشترکى که براى این سه وجود دارد، عبارت است از فردى که به لحاظ ویژگىها و خصوصیاتش، صلاحیت یافته است تا دیگران از او تبعیت و پیروى نمایند. گرچه واژه الگو، به انسانِ نمونه اختصاص ندارد و شامل سایر موجودات نمونه نیز مىشود، لکن با توجه به اینکه در اصطلاح روانشناسى و علوم تربیتى معمولاً کلمه الگو مورد استعمال قرار مىگیرد، ما همین واژه را (البته با توجه به معناى خاص آن) به کار مىبریم. در روانشناسى، اصطلاحات Social learning, Observation learning, Modelingبا این شیوه مناسبت دارد. Modelingیک فن رفتاردرمانى است که به منظور تغییر رفتار ضمن یادگیرى ادراکى و با فرصت و امکان دادن به فرد براى تقلید از دیگرى، به کار مىرود. همچنین تعریف «روش و شیوه انتخاب از الگوهاى رفتار بدنى و کلامى مشهود، الگوهاى خاص رفتار براى تقلید» براى اصطلاح Modelingمطرح است. Observation learningنیز به تغییر نسبتا مداوم در رفتار که قسمت عمدهاش نتیجه مشاهده رفتار دیگرى است، اطلاق شده است.3
با توجه به نقش مهم مشاهده و الگو در یادگیرى، نظریه یادگیرى اجتماعى شکل گرفت. بر مبناى این نظریه که بر نقش مشاهده و تقلید و الگوبردارى از رفتارهاى مشاهدهشده در دیگران مبتنى است، شخص مىتواند با مشاهده دیگران، از یادگیرى بهرهمند شود.
در علوم تربیتى، اصطلاحى که در این ارتباط، بیش از همه به کار مىرود، «مدل رفتار» یا «الگوى رفتار» است که مراد از آن، طرح و مجموعه رفتارى است که شخصى آن را داراست.4 الگو از سویى به طرحها و برنامههاى گوناگون، اعم از تربیتى، اجتماعى، اقتصادى، و یا سیاسى گفته مىشود و از سوى دیگر، به نمونههاى عینى و خارجى یک طرح عملى و یا اجتماعى، اقتصادى، اخلاقى و یا مذهبى، اطلاق مىگردد و کاربرد آن در هر دو مورد بسیار است. در علوم اجتماعى، Pattern داراى معانى گوناگونى، از جمله الگو، گونه و هنجار است و الگو چیزى شکلگرفته در یک گروه اجتماعى است، به این منظور که به عنوان الگو یا راهنماى عمل در رفتارهاى اجتماعى به کار آید.5
الگوها
از دیدگاهى کارکردى و روانى ـ اجتماعى باید گفت: الگوها آن شیوههاى زندگى هستند که از صورى فرهنگى منشأ مىگیرند. افراد به هنگام عمل به طور طبیعى با این الگوها سروکار دارند و اعمالشان با آنها تطابق مىیابد. انسانها از طریق آموزش و جذب (همانندى) در یک فرهنگ خاص شبکهاى از عادات و واکنشهایى کسب مىکنند که موجب تطابق آنان با شیوههاى کلى رفتار گروه باشد.6
الگوى رابطه در زندگى اجتماعى آنجا اهمیت خود را آشکار مىسازد که یک نظام حمایتى قوى در خانواده بیش از آنکه به تعداد افرادى که مهر مىورزند مربوط باشد، به روابط خاصّ حاکم میان افراد که این حس را ایجاد مىکنند، مربوط است. برخوردارى از یک نظام حمایتى خوب چندان به اجتماعى بودن زیاد یا داشتن آشناهاى فراوان ارتباط ندارد و بیش از آن، نحوه ارتباط میان دو نفر است که حسّ خوبى را به وجود مىآورد. گاهى ممکن است فردى فقط یک حامى داشته باشد، اما به حدّى حمایت از لحاظ کیفى قوى باشد که حامیان متعدد چنین کارآیى را نداشته باشند.7
در بحث الگو در قرآن کریم، انسان نه تنها به دنبال تغییر و تعدیل رفتار، بلکه به دنبال اصلاح نگرشها و انگیزهها نیز هست. آنچه موردنظر قرآن کریم است، تبعیت از الگوها به طور صحیح و تقلیدى آگاهانه است و قرآن انسانها را از تقلیدهاى ناآگاهانه و کورکورانه برحذر مىدارد و آنان را به خاطر تقلید کورکورانه مذمّت مىکند. قرآن کریم در آیه 74 سوره «شعراء» به نقل از اعراب جاهلى مىفرماید: «قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ»؛ آنها مىگفتند: پدران ما اینگونه عمل مىکردند و ما نیز به تبعیت از آنان عمل مىکنیم. آنگاه آنان را بر این الگوگیرى زشت محکوم مىکند. روش الگویى در قرآن کریم نقل سرگذشت پیشینیان براى ارائه رفتار مطلوب است تا دعوتى عملى براى مردم براى به کمال رسانیدن استعدادهاى درونى آنان باشد. اسوههاى بشرى و نمونههاى متصل به وادى ربوبیت، انسانهایى هستند که به لحاظ استعدادها، ویژگىها و منش و شخصیت برتر و قابل تحسین خود، توجه دیگران را به خویش جلب مىنمایند و آنها را به پیروى و تبعیت خود ترغیب مىکنند؛ چراکه در برخوردارى از کمالات انسانى و تزین به اخلاق و فضایل، سرآمد دیگران هستند.
1. الگوهاى رفتار
از میان الگوهاى موجود در روابط اجتماعى انسانها، مىتوان به سه الگوى عمده اشاره و ابعاد آن را بررسى کرد.
1. الگوى سازشکارانه یا منفعلانه
در این نوع ارتباط، فرد با عذرخواهى افراطى و کوچک انگاشتن خود، افکار، احساسات و حقوق شخصى خود را به نفع دیگران نادیده مىگیرد. نهادها عموما گرایش به محافظهکارى دارند.8
باور چنین افرادى این است که عواطف واقعى خود را ابراز نکند، طوفان ایجاد نکنند، مخالفت ننمایند، براى دیگران بیشتر از خود حق قایل باشند و... . در این نوع ارتباط، فرد محتاط، غیرمستقیم، بدون اعتراض و همیشه موافق عمل مىکند.
افراد سازشکار در گفتوگو با دیگران بدون اینکه لازم باشد پوزش مىطلبند. وقتى احساس مىکنند یکى غیرمنصفانه با آنها عمل مىکند، از خود آرامش نشان مىدهند و به جاى اقدام، گاهى شکوه و گلایه مىکنند. سعى مىکنند هواى همه را داشته باشند تا تعارضى پیش نیاید. اجازه مىدهند دیگران براى آنها تصمیم بگیرند و انتخاب کنند، در برنامهریزى مشکل دارند و خود را نادیده مىگیرند و فداى دیگران مىکنند.
در حالتهاى بدنى، وضعیت بدنى خمیده دارند، تُن صدایشان پایین و ملایم است، به خاطر توافق با دیگران، لبخند مىزنند و سر تکان مىدهند، به هنگام اضطراب نشانههاى غیرکلامى تابلوگونه، و به هنگام شک و تردید، نشانههاى کندى همراه با تأمّل از خود نشان مىدهند و عموما فردى ناپایدار هستند.
تکیه کلامهاى فرد سازشکار این است: «اختیار دارید، شما باید این کار را انجام دهید، شما بیشتر از من تجربه دارید، من نمىتوانم این کار را انجام دهم، ببخشید؛ ممکن است حرف من اشتباه باشد؛ ولى ... و من سعى مىکنم، اما مطمئننیستم.»اینهاعبارتهاىروزمرهاىاستکهبهکارمىبرد.
در رویارویى با مسائل و حلّ آنها، عموما از مسائل اجتناب مىکند، آنها را نادیده مىانگارد، رها مىکند یا به تأخیر مىاندازد. آدمى کنارهگیر و عبوس است و از معاشرت پرهیز مىکند. به ظاهر موافق، ولى در باطن مخالف است. براى مقابله با تنشها، تعارضها و آنچه که اضطرابزاست، انرژى فراوانى مصرف مىکند. براى نصیحتپذیرى آماده است و به طور مداوم از دیگران نصیحت و توصیه مىپذیرد و به آنها حق مىدهد که بر کارش نظارت کنند و بیش از حدّ معقول با هر چیزى از خود موافقت نشان مىدهد.
احساساتى که خود تجربه مىکند، غالبا ناتوانى، اضطراب، ناکامى و خشم است و در مقابل، دیگران را پرتوقع مىسازد و راه توصیه و دلیلتراشى را در آنان تقویت مىکند.
بسیارى از افراد سازشکار، احساسها، نیازها و ارزشهاى خود را نشان نمىدهند. بعضى از آنان نیز خواستههایشان را بیان مىکنند، اما به حدّى فروتنانه و محجوبانه اظهار مىکنند که از سوى دیگران جدّى تلقّى نمىشود. چنین افرادى از عزتنفس پایینى برخوردارند. به نظر مىرسد رفتار سازشکارانه بخشى از شیوه زندگى بسیارى از مردم شده است.9
انگیزههاى انتخاب رفتار سازشکارانه
الف. دورى از تنش: این نوع رفتار باعث مىشود که همسران به گونهاى نمایشى با یکدیگر سازش داشته باشند و از ستیز با یکدیگر که دلخواه نیست، پرهیز شود یا به تأخیر افتد یا پنهان گردد تا حداقل دیگران احساس کنند که آنان زندگى آرامى دارند. سازشکار خود را به رفتار دوستانه با دیگران پایبند مىسازد و افراد جامعه گاهى از سوى والدین، آموزشگاهها و نهادهاى اجتماعى آموزش مىبینند که رفتار سازشکارانه داشته باشند.
ب. جلب تحسین دیگران: افراد سازشکار این نوع رفتار را راهى براى جلب تحسین دیگران مىدانند. آنان به خاطر از خودگذشتگى که از خود نشان مىدهند، براى دیگران آسایش فراهم مىکنند و به همین دلیل، از سوى آنان ستوده مىشوند.
در جامعه ما افرادى که رفتار سازشکارانه دارند، آدمهاى خوبى به حساب مىآیند که بىضرر و بىخطرند و به دیگران کمک مىکنند. دیگران گاهى با توصیف فرد سازشکار به عنوان فردى که خودخواه نیست، ایثارگر است و به همه خدمت مىکند، او را مورد ستایش قرار مىدهند. همین کارکردها باعث مىشود بسیارى نه تنها به فکر تغییر رفتار سازشکارانه نباشند، بلکه روز بهروز بدان پایبندتر شوند.
ج. دورى از مسئولیت: انزوا حالتى است که فرد احساس مىکند با ارزشها و هنجارهاى جامعه بیگانه شده است10 و به همین دلیل، از مسئولیت گریزان است. فرد سازشکار نسبت به افراد تجاوزکار یا جرئتمند بار مسئولیت کمترى را بر دوش مىکشد. اگر در کارها مشکلى پیش آید مردم به ندرت کسى را که با دیگران توافق داشته و از آنان پیروى کرده است، گنهکار مىدانند. سازشکاران در حکم افراد معذورى تلقّى مىشوند که به خاطر حفظ مصالح با دیگران همراهى کردهاند و خود بانى رفتار مسئولیتزا نبودهاند و پیامدهاى منفى رفتار در دیدگاه مردم براى کسانى به حساب مىآید که با انگیزههاى منفى به سوى رفتار رو آوردهاند و چون اینها انگیزه مثبتى داشتهاند، مسئول رفتار منفى به حساب نمىآیند.
آسیبهاى رفتار سازشکارانه
براى رفتار سازشکارانه آسیبهاى فراوانى وجود دارد که به بخش عمدهاى از آنها اشاره مىشود:
الف. فقدان هویت: کسى که از خود رفتارهاى سازشکارانه بروز مىدهد، نقش واقعى خود را گم مىکند و یک هویت طفیلى پیدا مىکند که همواره خود را تابع دیگران قرار مىدهد و مسیر زندگىاش به وسیله دیگران تعیین مىشود.
او با تن دادن به خواستهها، گرایشها و نیازهاى دیگران، فرصتهاى زندگى خود را هدر مىدهد و با سرنوشتى که دیگران براى او مىسازند، زندگى مىکند؛ در حالى که او آفریده شده است تا با استقلال خود بهترین سرنوشت را براى خود رقم بزند.
ب. نارضایتى از روابط: سازشکار کمتر از آنچه خود دوست دارد، از رابطه با دیگران لذت مىبرد. کسى که به فدا شدن براى دیگران مىاندیشد و خود را تصویر محوشده در وجود دیگران مىبیند، به طور طبیعى از انتظارات بالایى برخوردار است، هرچند آن را به زبان نیاورد. او در پاسخ به انتظاراتش چیزى بسیار کمتر از خود واقعىاش مىبیند. اندوهناکترین پیامدى که اکنون براى بسیارى از این نوع انسانها وجود دارد، این است که آنها همه هستى خود را از دست مىدهند تا محبوب دیگران باشند، اما آنچه در نهایت به دست مىآورند این است که خود را از رسیدن به یک رابطه شیرین و گرم که در جستوجوى آن بودند، محروم مىکنند.
ج. پیدا کردن احساسات منفى: براى سازشکاران به مرور زمان، فاصله آنچه در درونشان اتفاق مىافتد با آنچه در ظاهرشان پیدا است، زیاد مىشود. چنین افرادى با گذر زمان مىفهمند از پایگاه اجتماعى مناسبى برخوردار نیستند، افراد روى آنها حساب باز نمىکنند، آنها را باشخصیت تلقّى نمىکنند، از دید دیگران آدمهاى درجه یک به حساب نمىآیند و افرادى ازخودتهى تلقّى مىشوند. وقتى خود را اینگونه ارزیابى کردند، با توجه به اینکه به سختى مىتوانند خود را تغییر دهند، آگاهانه یا ناخودآگاه حالت خرابکارانه پیدا مىکنند تا همانگونه که خود را ناموفق مىدانند، از رسیدن دیگران به موفقیت جلوگیرى کنند. آنها سعى مىکنند مانع شادى و آسایش دیگران شوند و این مسئله به دشوارىهایشان مىافزاید و حالتهاى منفى آنان را افزایش مىدهد. چنانچه در عمل نتوانند دیگران را از موفقیت دور بدارند، هیجاناتشان سرکوب مىشود و خود را به شکل سردردهاى طولانى، تنگى نفس، دردهاى مفصلى و... نشان مىدهد.
طبیعى است که این نوع رفتار گرچه ممکن است در کوتاه مدت جلوى بروز تنش و حوادث نامطلوب را بگیرد، اما در دراز مدت، فضاى بىاعتمادى را در میان افراد خانواده گسترش مىدهد و تنشها با شدت بیشترى ظهور پیدا مىکند. از این الگو سازگارى پایدار و مطلوبى را نمىتوان نتظار داشت.
2. الگوى پرخاشگرانه
اگرچه اکثریت جوانان در بینش خود یا محافظهکار هستند یا میانهرو، احتمالاً افراطىها در جمعیت جوان بیشتر از تعداد این افراد در جمعیت سالمند است.11 در این الگو، همسر براى تأمین نیازهاى خود، دیگران را نادیده مىگیرد. باور چنین همسرى این است که من هرگز اشتباه نمىکنم، حق با من است و دیگران اشتباه مىکنند، خودم همه چیز را مىدانم و همه باید مثل من باشند. او احساس مىکند قدرتمند است. فوکو استدلال مىکند که هر جا قدرت وجود دارد مقاومت نیز وجود دارد.12
این الگو ذهن فرد را بسته نگه مىدارد و راه ورود هر نوع اطلاعاتى از دیگران را بر فرد مىبندد. اصولاً چنین فردى شنونده ضعیفى است و حاضر نیست به سخنان دیگران گوش فرادهد، به راحتى حرف دیگران را قطع مىکند و با شنیدن نظرات دیگران دچار مشکل مىشود.
پرخاشگر رئیسمآبانه رفتار مىکند، دیگران را تحقیر مىکند، هرگز نسبت به آنچه دیگران براى او انجام مىدهند، سپاسگزارى نمىکند، به دیگران به صورت کلامى و غیرکلامى حمله مىکند، قدرتطلب است، حریم شخصى دیگران را رعایت نمىکند و هرگز هم فکر نمىکند که ممکن است اشتباه کند. برخى معتقدند که قدرت چنین ویژگىاى را به همراه دارد.13
در رفتارهاى کلامى فرد پرخاشگر، عبارت «تو باید...» محور سخن است. همیشه مىگوید: «حرف من چرا ندارد، کارى که به تو گفتهام، انجام بده»، و همواره با کلامش دیگران را مىرنجاند و آزار مىدهد.
انگشت اشارهاى که به سمت دیگران نشانه مىرود، اخمهاى درهمکشیده، نگاه چپ چپ و خیره، چشم دوختن به دیگران، حالتهاى بدنى خشک و بدون انعطاف و لحن صداى انتقادى، بلند، و سرزنشآمیز و آهنگ سخن تند و مقطّع، برخى از رفتارهاى غیرکلامى او را تشکیل مىدهند.
در رویارویى با دیگران و بحث و جدل با آنان، حتما باید پیروز گردد و در ارتباط با آنان باید حتما یکى برنده و دیگرى بازنده باشد و بازنده دیگران باشند.
احساسات او خشم، عصبانیت، ناکامى و بىطاقتى است و در رفتار با دیگران باعث مىشود رفتار مقابله با خشم را در دیگران برانگیزد، مقاومت، برخورد دفاعى، دروغگویى،پنهانکارى،انزواوعقبنشینىرادردیگران ایجاد کند و دیگران را، هرچند بارنجش، وادار به اطاعت کند.14
انگیزههاى پرخاشگرى
انگیزههاى پرخاشگرى عبارتند از:
الف. بهرهمندى خودخواهانه از منافع: تجاوزکار به دنبال آن است که آنچه را مىخواهد و در جستوجوى آن است، تأمین کند. چنین فردى غالبا بیش از سایر افراد مال و ثروت به دست مىآورد و به تأمین خواستههاى خود چشم مىدوزد. کسانى که به مبارزه و ستیزه مىپردازند تا به خواستههاى خود برسند، منافعى که به دست مىآورند، بىگمان پرجاذبه است. انسان با تحمیل و بسط سلطه خود، دیگرى را در راه برطرف کردن نیازمندىهاى خویش به کار مىگیرد.15
ب. نشان دادن توانایىها: در طول تاریخ بشر، تنازع براى وصول به منافع و حفظ آن وجود داشته است. در این میان، کسانى که احساس مىکردهاند از توان جسمى بالاترى برخوردارند، نسبت به دیگران براى نگهدارى از خود، آمادگى بیشترى داشتهاند و از آسیبپذیرى کمترى برخوردار بودهاند. بخصوص در جوامعى که محور آن را نزاع، کینهتوزى و رقابتهاى ناسالم تشکیل داده است، افراد تجاوزکار از تجاوز خود احساس رضایتمندى بیشترى داشتهاند. مبارزه ویرانگر موجود در دنیاى حیوانات، در چنین جوامعى نیز وجود دارد و نیرومندترین، چابکترین و حیلهگرترین آنها زنده مىماند تا به مبارزه با دیگران ادامه دهد.16
آسیبهاى رفتار پرخاشگرانه
رفتار پرخاشگرانه از عوارض منفى برخوردار است که بخشى از آنها عبارتند از:
الف. از بین رفتن صمیمیت و پیدایش دشمنى: پرخاشگرى عشق و محبّت را از بین مىبرد و احساس بیگانگى را در میان افراد زنده مىکند. براى نمونه، انتظار عطوفت و مهربانى در میان همسران امرى طبیعى است و هریک از آنها رفتار پرخاشگرانه را مغایر با عطوفت و محبت مىدانند. این موجب مىگردد احساس ناامیدى و بىنشاطى در میان همسران پدید آید و زندگى از محبت تهى شود. حتى در زمانى که فرد پرخاشگر از سوى عدهاى سازشکار مورد تشویق قرار مىگیرد، حس مىکند در درون آنها چیزى مىگذرد که با رفتار مشهود از آنان مطابقت ندارد و حسّ بیگانگى و تنفّر در درون آنان حس غالب است. افراد متعهد که داراى موقعیت مستحکمى در جامعه هستند، تلاش مىکنند از هنجارشکنى دورى کنند تا چیزى را از دست ندهند.17
ب. احساس گناه: فرد پرخاشگر در برخى مواقع، به خاطر سوءاستفاده از قدرت خود، احساس گناه مىکند. هریک از ما آفریده شدهایم تا دیگران را دوست بداریم و از نعمتهاى موجود، خود بهره بریم و دیگران را نیز بهرهمند سازیم. وقتى از دیگران بهرهکشى مىکنیم و به عوض اینکه به عنوان یک انسان با آنها روبهرو شویم، همانند یک شىء و یک وسیله از آنها سوءاستفاده مىکنیم، سرانجام روزى فرا مىرسد که وجدان خفته بیدار مىشود و از این همه بىانصافى و بىعدالتى احساس گناه مىکنیم، خود را کوچک مىبینیم و به خاطر رفتارهاى گذشته خود احساس حقارت مىکنیم. کجرفتارى گسترده، به اعتماد اجتماعى خدشه وارد مىسازد و اضطراب تولید مىکند.18
3. الگوى جرئتمندانه
در این الگو، فرد دیگران را به حساب مىآورد. باور چنین کسى این است که هم خویش و هم دیگران ارزشمند هستند، هم خویش و هم دیگران مىتوانند بر حق باشند و در برابر حقّ دیگران انسان باید خود را کنترل کند. مهمترین عامل کنترل درونى معمولاً پایبندى مذهبى است.19 البته رفتار جرئتمندانه به این معنا نیست که فرد همواره برنده است، بلکه بدان معناست که فرد موقعیت را به بهترین و کارآمدترین سبک ممکن اداره مىکند.
در این الگوى ارتباطى، فرد فعال گوش مىدهد و کارآمد است، محدودیتها و انتظارات را ابراز مىدارد، مشاهدات خود را بیان مىکند، از برچسبها استفاده نمىکند و بیان قضاوتگونه ندارد، خواستهها و انتظارات خویش را در اولین فرصت صادقانه ابراز مىدارد و مراقب احساسات دیگران است.20
در مقام رفتار، براساس انتخاب خویش عمل مىکند، عملمحور است، محکم و استوار است، انتظارات واقعبینانه دارد، عادلانه و منصفانه رفتار مىکند، رفتارش سوگیرى مشخصى دارد و قابل پیشبینى است. مىداند چه مقدماتى براى رسیدن به هدف لازم دارد و براى رسیدن به آن برنامهریزى مىکند و اقدامات مقتضى را براى دستیابى به هدف انجام مىدهد بدون اینکه حقّ دیگران را نادیده بگیرد.
ژست طبیعى، چهره حاکى از توجه و علاقه، تماس چشمى مستقیم، وضعیت بدنى مطمئن و آسوده، آهنگ صداى مناسب و تنوّع در سخن، رفتار غیرکلامى او را تشکیل مىدهد و در رفتار کلامى عبارتهایى همچون «انتخاب من این است که»، «من فکر مىکنم...» و «به نظر من» عمده جملات او را تشکیل مىدهد.
در رویارویى با مسائل، مذاکره و گفتوگو، معامله و تراضى، رویارو شدن با مشکلات در همان زمانى که اتفاق مىافتد و به احساسات منفى اجازه حضور ندادن، محور اصلى برنامه را تشکیل مىدهد.
احساسات چنین فردى شوق، رضایت و آرامش است. در تأثیر بر دیگران، عزّت نفس آنان را افزایش مىدهد، احساس درک شدن و انگیزه براى رفتار مناسب در آنها به وجود مىآورد و به دیگران نشان مىدهد که جایگاهشان کجاست.
براى اینکه انسان جرئتورزى را نشان دهد، باید با سه مهارت همراه شود:21
الف. بیان احساسات: درست است که شما سخن خود را صریح به دیگران منتقل مىکنید، اما متوجه باشید که دیگران را متّهم نکنید. با آنها پرخاشگرانه روبهرو نشوید. با به کارگیرى واژهاى که احساسات مثبت شما را نشان دهد، به حرکت خود و احترامى که دیگران براى شما قایل هستند، بیفزایید.
ب. همدلى با دیگران: سعى کنید نیازهاى دیگران را درک کنید. اگر نیازهاى آنان را درک کنید و بپذیرید، آنها شما را بهتر خواهند پذیرفت. این بدان معنا نیست که آنچه را که آنان مىخواهند، قبول کنید، بلکه شما مىتوانید با خواسته آنان مخالفت کنید، اما نشان دهید که احساس آنها را درک مىکنید.
ج. کاردانى: از میان راههاى مختلفى که وجود دارد و همه آنها شما را به خواسته خودتان مىرساند، با تدبیر بهترین راه را انتخاب کنید. براى رسیدن به مطلوب همیشه یک راهحل وجود ندارد. شما مىتوانید از جرئتورزى با چندین شیوه بهره بگیرید، اما شیوهاى را انتخاب کنید که احساسات دیگران جریحهدار نشود.
مهارت جرئتمندى به فرد کمک مىکند تا بتواند به خود اطمینان داشته باشد، اعتماد به نفس خود را افزایش دهد، احترام دیگران را جلب کند، توانایى تصمیمگیرى خود را بهبود بخشد، حقوق خود را حفظ کند، روابط خود را بهبود بخشد، اعتراض کند، نظر خود را بیان کند، درخواست کند و به راحتى از واژه «نه» استفاده کند.
رفتارهاى جرئتمندانه
جرئتورزى یعنى دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خود که به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرئتورز براى خود و دیگران احترام قایل هستند. آنها منفعل نیستند و ضمن اینکه به خواستهها و نیازهاى دیگران احترام مىگذارند، اما اجازه نمىدهند دیگران از آنها سوءاستفاده کنند و به شیوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار کنند.22
طبقهبندى فراوانى براى رفتار جرئتمندانه به عمل آمده است. برخى از انواع آن عبارتند از: مکالمه جرئتآمیز، بیان احساسات، خوش و بش کردن با دیگران، مخالفتورزى، چرا پرسى، صحبت درباره خود، تشکر از دیگران به خاطر تعریفهایشان از فرد، و برقرارى تماس چشمى. اما به طور کلى، مىتوان رفتارهاى جرئتمندانه و قاطعانه را به سه گروه کلى تقسیم کرد:
1. بیان احساسات؛
2. مقاومت در برابر خواستههاى نابهجاى دیگران؛
3. ابراز نظر و دیدگاه شخصى.23
بعضى گفتهاند: ابراز وجود در رفتار جرئتمندانه داراى چهار مؤلفه است:
1. ردّ درخواستها؛
2. جلب محبت دیگران و مطرح کردن درخواستهاى خود؛
3. ابراز احساسات مثبت و منفى؛
4. پایدارى.24
از مهمترین زمینههاى تحقق رفتار جرئتمندانه، آشنایى با حقوق فردى است. تا وقتى به حقوق خود آشنا نباشیم، نمىتوانیم از آن دفاع کنیم. باید بدانیم هرکسى حق دارد به تقاضاهاى دیگران «نه» بگوید، درباره احساسات و دلایل کارهاى شخصىاش توضیحى ندهد، در برابر تقاضاهاى بیش از حدّ دیگران ایستادگى کند، از دیگران بخواهد که هنگام صحبت به نظراتش گوش دهند، از آنها بخواهد برایش کارى انجام دهند، به هنگام نیاز به تنهایى، تنها بماند، در روابط بین فردى مورد احترام باشد، چنانچه اشتباه کرد، مسئولیت آن را خود به عهده بگیرد، براى زندگى خود تصمیم بگیرد، احساس خاصى را تجربه کند و آن را نشان دهد، خود را دوست داشته باشد و در صورت ضرورت تغییر عقیده دهد.
مزایاى رفتار جرئتمندانه
براى رفتار جرئتمندانه مىتوان مزایاى زیر را برشمرد:25
الف) از مهمترین مزایاى جرئتمندى احساس مثبتى است که فرد نسبت به خود دارد. افراد جرئتمند در مقایسه با افراد سازشکار و پرخاشگر در زمینه احساس نسبت به خود وضعیت بهترى دارند. آنها احساس عزّتنفس مىکنند و خود را شریف و عزیز مىبینند.
ب) مردم افراد جرئتمند را صریح و صادق مىدانند و معتقدند چنین افرادى اهل چاپلوسى، تملّق و نفاق نیستند. آنچه که مىتوانند انجام دهند همان را مطرح مىکنند. بنابراین، به چنین افرادى بیشتر اعتماد مىکنند، گرچه به ظاهر آن را نشان ندهند.
ج) زندگى افراد جرئتمند معنادار است. اینان به دیگران اجازه مىدهند تا مستقل بیندیشند و عمل کنند و خود نیز ضمن در دسترس قرار دادن خواستههاى خود، از زورگویى و تحکّم، همچنیناززبونىوذلّت فاصله مىگیرند.
عوامل آسیبزا براى رفتار جرئتمندانه
در میان علتهاى دورى از رفتار جرئتمندانه، عواملى شناختى وجود دارد که فرد را به رفتار سازشکارانه سوق مىدهد:
1. ترس افراطگونه از آسیب دیدن رابطه با دیگران؛ چون فکر مىکند دیگران او را به خاطر کارهایى که براى آنها مىکند، دوست دارند. بنابراین، اگر مستقل عمل کند دیگران او را دوست نخواهند داشت.
2. احساس گناه، در صورتى که «نه» بگوید یا دیگران را از خود ناراحت کند. این افراد در زمینه رضایت، احساسات و راحتى دیگران، احساس مسئولیت مىکنند.
3. اعتقاد به اینکه اگر از قبول درخواست دیگران سر باز زند، آدم بد و خودخواهى تلقّى خواهد شد. چنین افرادى رفتار جرئتمندانه را با از خودگذشتگى، ایثار و فداکارى در تناقض مىبینند.
4. احساس مهم و باارزش بودن در مواقعى که درخواستى از او مىشود. اعتقاد به اینکه اگر یک بار درخواست دیگران را نپذیرد آنها دیگر او را به حساب نخواهند آورد. اینان چنین یاد گرفتهاند که همیشه باید دیگران را از خود راضى و خوشحال نگه دارند، خوب نیست که خواستههاى خود را بر خواستههاى دیگران ترجیح دهند و اگر کسى چیزى گفت یا کارى کرد که باعث ناراحتى فرد شد، نباید چیزى بگوید و اگر این کار ادامه پیدا کرد بهتر است فقط سعى کند از او فاصله بگیرد.26
در نتیجه، چنین افرادى وقتى کارى را انجام مىدهند که به آن تمایلى ندارند، احساس بدى درباره خود پیدا مىکنند، از فرد مقابل رنجیده مىشوند، بىمیلى خود را به طور ناخواسته و به شکل غیرکلامى (سکوت، اخم کردن، دیر حاضر شدن و انجام کارها به شکل سرسرى و بدون دقت لازم) نشان مىدهند.
پیامدهاى منفى فقدان جرئت
فقدان جرئتمندى مىتواند مشکلات زیر را به وجود آورد:
ـ افسردگى، عصبانیت از خود، احساس درماندگى، ناامیدى و فقدان کنترل در زندگى.
ـ رنجیدگى، عصبانیت از دیگران، احساس اینکه دیگران مرا کنترل کردهاند یا از من سوءاستفاده مىکنند. این احساس باعث دلخورى فرد از دیگران مىشود.
ـ ناکامى در بسیارى از موقعیتهایى که فرد نمىتواند به خواسته خود برسد.
ـ انفجار خشم (وقتى خشم به شیوه مناسبى ابراز نشود، باعث مىشود روى هم انباشته شود و در مواردى به شکل نامناسب و پرخاشگرانه ابراز شود.).
ـ اضطراب و به دنبال آن، اجتناب از افراد یا موقعیتهایى که سبب ناراحتى مىشود و باعث مىشود فرد فرصتهاى زیادى را از دست بدهد.
ـ ضعف در روابط بین فردى و ناتوانى در بیان احساسات مثبت و منفى که باعث مىشود فرد مقابل از خواستهها و احساسات فرد اطلاعى نداشته باشد و نتواند اقدامى در جهت حصول آنها انجام دهد.
ـ مشکلات جسمانى از قبیل سردرد، زخم معده، فشار خون بالا و تجربه استرس، که عوارض جسمانى زیادى به همراه دارد.
ـ تقویت رفتار دیگران که باعث مىشود توقع آنان بیشتر شود و براى به دست آوردن خواستههاى خود اصرار بیشترى داشته باشند.
راهکارهایى براى مهارت جرئتمندى27
در این قسمت، راهکارهایى براى مهارت جرئتمندى ارائه مىشود:
ـ گوشزد کردن پیامدهاى طبیعى و منطقى راهکارى براى جرئتمندى. استفاده از پیامدهاى منطقى و طبیعى، یک راه براى داشتن جرئتمندى و آموختن مسئولیتپذیرى به دیگران در قبال انتخابهاى آنهاست. پدر یا مادر بدون اینکه دچار هیجان شوند و یا با دیگرى به خاطر انتخاب غلط او بحث یا انتقاد کنند، بازتابهاى طبیعى و منطقى او را به او گوشزد مىکنند.
ـ تلاش کنید براى اینکه حرف خودتان را بزنید، ابتدا احساس فرد مقابل را منعکس کنید و با او تا حدى همدلى کنید. سعى کنید چیزى بگویید که نشان دهد شما احساس او را درک کردهاید. این کار نشان مىدهد شما قصد لجبازى یا دعوا با او ندارید.
ـ رفتار موردنظر و احساس خود را درباره آن واضح بیان کنید. براى نمونه، به او بگویید: «وقتى صداى رادیوى شما بلند است، من نمىتوانم بخوابم.» در این قسمت از «پیام من» استفاده کنید و از سرزنش، برچسب زدن یا تحقیر فرد خوددارى کنید.
ـ تغییرات خاصى را که موردنظر شماست، به وضوح بیان کنید.
ـ در مواردى که اعتراض مىکنید یا مىخواهید به طرف مقابل «نه» بگویید، مىتوانید پیامدهاى ادامه دادن او به رفتارهاى قبلى خود را گوشزد کنید، ولى واقعبین باشید و از تهدید کردن خوددارى کنید.
از آنرو که در فرهنگ گذشته ما، برخى افراد از کودکى به گونهاى تربیت شدهاند که در برابر خواستههاى دیگران مطیع و پذیرا باشند، انجام رفتار جرئتمندانه براى آنها بسیار مشکل است. به همین دلیل، بهتر است به عنوان تمرین، رفتارهاى جرئتمندانه در موقعیتهاى آسانتر را ابتدا تمرین کنند تا آمادگى بیشترى براى انجام این مهارت پیدا کنند. براى مثال، جایى از واژه «نه» استفاده کنند که به طور قطعى مطمئن هستند حق دارند خواسته فرد را نپذیرند یا در مواردى از آن استفاده کنند که احتمال واکنش منفى از جانب دیگران زیاد نیست. تمرین کردن در چنین مواردى باعث مىشود اعتماد فرد به خود بیشتر شود و توانایى و مهارت او در موقعیتهاى دشوارتر، افزایش یابد. در موقعیتهاى دشوارتر یا در شرایطى که فرد از آنچه مىگوید صددرصد مطمئن نیست، مىتوان با گفتن اینکه «من باید در اینباره فکر کنم» براى خود زمانى فراهم آورد تا بتواند احساسها، باورها و انتظارات خود را در این مورد خاص بررسى و ارزیابى کند.
براى اینکه رفتار جرئتمندانه داشته باشیم باید فرهنگ گفتارى خود را به شکل زیر تغییر دهیم:
ـ مطمئن شویم که چه مىخواهیم. اگر مطمئن نیستیم، بگوییم: «باید درباره آن فکر کنم» و از این طریق، فرصتى را براى پاسخ دادن مشخص نماییم.
ـ اگر مطمئن نیستیم از ما چه چیزى را خواستهاند توضیح بیشترى بخواهیم.
ـ تا جایى که مىتوانیم پاسخهاى کوتاه بدهیم و از آوردن دلایل زیاد و دادن توضیحاتطولانىخوددارى کنیم.
ـ از عبارتهایى با واژه «من» استفاده کنیم و به جاى سرزنش یا محکوم کردن دیگران، به مطرح کردن موضوع بپردازیم.
ـ به جاى عباراتى مانند «فکر نمىکنم بتوانم...» از واژه «نه» استفاده کنیم.
ـ به جاى قضاوت کردن، واقعیت را گزارش کنیم. براى مثال، به جاى اینکه بگوییم: «اینجا براى من زندان است» بگوییم: «من در اینجا خیلى سختى مىکشم.» و به جاى اینکه انگ بزنیم و خانه را به محل زندگى حیوانات تشبیه کنیم، بگوییم: ظرفها نشسته و خانه هم خیلى کثیف است.
ـ حرکات غیرکلامى خود را با پیامى که مىدهیم، همخوان کنیم.
ـ گاهى بهناچار امتناع خود را از انجام کار باید چندبار تکرار کنیم. در این صورت، نباید براى هر بار دلیل جدیدى بیاوریم، بلکه همان گفته قبلى را تکرار کنیم.
ـ اگر علىرغم تکرار پاسخ، باز هم در مقابل اصرار دیدیم، باید سکوت کنیم یا موضوع بحث را عوض کنیم.
ـ احساس گناه نکنیم؛ زیرا ما رسالت نداریم به هر قیمتى که شده است، تمام مشکلات دیگران را حل کنیم یا همه را خوشحال نماییم.
ـ اگر حتما مىخواهیم به فردى کمک کنیم مىتوانیم پیشنهاد جایگزین به او بدهیم. براى مثال، به کسى که از ما جزوه درسى مىخواهد، بگوییم: من نمىتوانم جزوهام را به شما بدهم، ولى مىتوانم با شما بیایم تا یک کپى از آن تهیه کنید.
به این نکته توجه داشته باشیم که رفتار جرئتمندانه ضرورتا ما را در راه رسیدن به اهداف خود موفق نمىسازد و به یاد داشته باشیم که دیگران نیز حق دارند جرئتمندانه عمل کنند، یعنى با خواستههاى ما مخالفت نمایند، احساسات و عقاید خود را بیان کنند یا در برابر پایمال شدن حقوق خود اعتراض نمایند.
رفتار جرئتمندانه در بسیارى از موارد مستلزم تغییر عادت است و این کار بسیار زحمت دارد. گاهى صراحت لهجه زمینه کشمکش و درگیرى است و فرد جرئتمند باید خطرپذیرى کند و گاهى باعث مىشود فرد در ارزشهاى بنیادى زندگى خود مجبور به بازنگرى باشد. گاهى باید تظاهر به جرئتمندى کند. امیرمؤمنان على علیهالسلامتأثیر اینگونه تظاهر را چنین بیان فرمودهاند: «اگر بردبار نیستى، خود را بردبار بنمایان؛ زیرا اندک است کسى که خود را همانند گروهى از مردم کند و از جمله آنان به حساب نیاید.»28 با اجراى نقش صبورى، حلم و دورى از پرخاشگرى، زمینه براى وقوع این حالت به صورت عینى و واقعى میسر مىشود.
حضرت على علیهالسلام انجام تکالیف الهى را که در موارد زیادى با مشقّت، سختى و اکراه فرد همراه است، عاملى براى رام شدن نفس مىشمارد و مىفرماید: «خداوند بندگان را با انواع شداید مىآزماید و با انواع مشکلات به عبادت دعوت مىکند و به اقسام گرفتارىها مبتلا مىنماید تا تکبر را از قلبهایشان خارج سازد و خضوع و آرامش را در آنها جایگزین سازد.»29 این نشان مىدهد همانگونه که مىتواند ظاهر تحت تأثیر باطن قرار گیرد، باطن را هم مىتوان با این مهارت تحت تأثیر ظاهر درآورد.
در هر موقعیتى، پیش از تصمیم به انجام یک رفتار جرئتمندانه، ابتدا باید پیامدهاى هر رفتارى را در نظر گرفت. هرچند معمولاً رفتار جرئتمندانه نتایج مثبتى به دنبال دارد، اما برخى افراد در برابر آن واکنش منفى نشان مىدهند. براى مثال، ممکن است شما بخواهید در برابر رئیس اداره خود رفتار جرئتمندانه داشته باشید، در حالى که آقاى رئیس فردى غیرمنطقى است و اگر در برابر دستور غیرمنطقى او رفتار جرئتمندانه از خود نشان دهید، او واکنش منفى شدیدى داشته باشد. در این صورت، شما باید پیامدها را بررسى کنید و در صورتى که پیامد رفتار جرئتمندانه آسیبزا باشد، مناسبتر این است که از سایر روشهاى کاهش فشار استفاده کنید و از رفتار جرئتمندانه صرفنظر نمایید. آنچه در چنین مواقعى به فرد بیشتر کمک مىکند، بررسى دقیق انتظارات و مطالبات است.
انتظارات آسیبزا
بیشتر نارضایتىها در زندگى اجتماعى، پیامد انتظاراتى است که برآورده نشدهاند. براى مثال، هریک از زن و شوهر باید از توقعات خود و همسرش اطلاعات دقیق داشته باشند. انتظارات بر احساس انسان و رضایت یا نارضایتى از زندگى و عملکرد همسر بسیار مؤثر است. براى اینکه از تنش و ناسازگارى دور بمانیم، ضرورت دارد انتظارات را بشناسیم. در بسیارى از موارد جز با مطرح کردن انتظارات نمىتوان همسر را از آن مطلّع ساخت. انتظارات زمانى که عنوان نشوند مىتوانند مسئلهساز باشند. کسانى که از مهارتهاى ارتباطى مؤثر نیز برخوردارند، چنانچه به طور صریح خواستههاى خود را به یکدیگر منتقل نکنند، ممکن است با مشکل روبهرو شوند.30
آنچه در این میان اهمیت دارد آن است که انتظارات واقعبینانه باشد. سطح اطلاعات فرد، بستر فرهنگى خانواده و شاخصهاى دیگر نشانگر نوع انتظار است. بسیارى از زن و شوهرها از رابطه زناشویى خود انتظارات غیرواقعبینانه دارند. فرهنگهاى فراوانى را مىتوان مشاهده کرد که از رابطه ازدواج، توقعات و مطالبات غیرمنطقى دارند. اینگونه توقعات نتیجهاى جز یأس و ناامیدى، سرخوردگى، بىنشاطى و ناآرامى ندارد؛ زیرا برآورده نمىشود و برقرارى ارتباط میان زن و شوهر را با مشکل روبهرو مىسازد.
واقعیت این است که توقعات افراد با توجه به شرایط زمانى و مکانى تفاوت مىکند. خواسته یک فرد از همکار خود در محلّ کار، در محلّ عبادت، در ورزشگاه و... با انتظارات در رابطه زناشویى بسیار متفاوت است. به همین دلیل، ممکن است زن یا مرد از رفتار خاصى در محیط کار اظهار خرسندى و رضایتمندى کند، در حالى که این رفتار در رابطه زناشویى از کارکرد مطلوبى برخوردار نباشد. کسى که نتواند این فضاها را از یکدیگر جدا سازد، گاهى دچار اشتباه در قضاوت مىشود و متحیر مىماند که چگونه همسرش با دیگرى، گرم و شاداب برخورد مىنماید، ولى با او سرد و بىروح ارتباط برقرار مىکند. دلیل این کار تفاوتى است که در انتظارات وجود دارد.
یکى از عوامل تأثیرگذار بر نحوه انتظارات افراد، تغییرات اجتماعى است. بىتوجهى یا بىاطلاعى از این تغییرات، زندگى را با چالش روبهرو مىسازد. به این نکته توجه کنیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم، الگوها مرتب در حال تغییرند. زمانه تغییر کرده است. کارکرد مورد انتظار از آقایان و خانمها در زمان ما با گذشته متفاوت است. کسى که همچنان انتظارات دههها و قرنهاى قبل را دارد، باید بداند که فردى استثنایى است و نمىتواند با متعارف مردم زندگى کند. فارغ از اینکه کدامیک از الگوها صحیح یا صحیحتر است، براى دستیابى به رضایتمندى، الگویى را مىتوانیم انتخاب کنیم که از فراوانى برخوردار باشد.
براى رسیدن به آرامش، ما نمىتوانیم واقعیتها را نادیده بگیریم و باید انتظارات را مشخص و شفاف بشناسیم. نزدیکى نسبى در فرهنگها براى پیدایش سازگارى ضرورى است. البته براى پیدا کردن یک رابطه زناشویى موفق نیازى نیست که ارزشهاى دو طرف کاملاً یکسان باشد. گاهى تفاوتها باعث جلب و جذب مىشود، ولى تفاوت فرهنگى نباید گسلى را میان زن و شوهر ایجاد کند، بلکه باید با مهارتهاى ارتباطى مفید، این تفاوت را به رضایتمندى و جاذبه بیشتر میان زوجین تبدیل کرد و از مشکلساز شدن آن جلوگیرى کرد. براى اینکه به این نقطه برسیم، باید انتظارات را با مسئولیتپذیرى با هم ببینیم.
مسئولیتپذیرى راهى سریع و هموار در جهت اصلاح رفتار است. ما آن را به شما توصیه مىکنیم تا وارد بزرگراه اصلاحات شوید.31
ضرورت همراهى انتظارات با پذیرش مسئولیت
چنانچه رابطه میان افراد چندان خوشایند نباشد، فراوان اتفاق مىافتد که هریک از افراد تلاش مىکنند انتظارات خود را برآوردهنشده بدانند و در کنار آن، مسئولیت را به گردن دیگرى بیندازند.
اصولاً کمتر کسى است که بخواهد تقصیر را به گردن بگیرد. بسیارى از زن و شوهرها وقتى از زندگى دلگیر مىشوند، تغییر رفتار طرف مقابل خود را انتظار مىکشند و او را مسئول معرفى مىکنند.
با اطمینان مىتوان گفت: چنین تصویرى در زندگى هیچگاه اصلاحگر زندگى مشترک نخواهد بود و همواره زندگى را به باتلاقى سوق خواهد داد. در کنار این همه انتظار، باید مسئولیتپذیر باشیم تا بتوانیم انتظارات خود را برآورده سازیم. براى رسیدن به حسّ مسئولیتپذیرى لازم است به «توجه کردن به خود» و «استفاده از پیام من» توجه کنیم:32
راههاى دستیابى به مسئولیتپذیرى
1. توجه کردن به خود: در یک خانواده، اگر هریک از زن و شوهر به نقشى که در زندگى مشترک وجود دارد توجه بشترى داشته باشند، مسئولیتپذیرتر خواهند بود. بسیارى از افراد سهم خود را در پیدایش مشکلات زندگى فراموش مىکنند؛ گویا اساسا نقشى در آن نداشتهاند! گاهى ممکن است زن، شوهر خود را به بىتوجهى، سردى، دورى از صمیمیت و بسیارى از صفات دیگر متهم سازد و به گونهاى حرف بزند که همه کوتاهىها را متوجه شوهر خود کند و اصلاً فکر نکند که شاید خودش در به وجود آمدن این ویژگىها نقشى داشته باشد و در مقابل، گاهى مرد همسر خود را به بىفکرى، زیادهگویى، خودنمایى، دخالت بىجا و... متهم مىسازد، در حالى که فکر مىکند خودش در پیدایش این حالتها هیچ نقشى ایفا نکرده است. اتهام دیگران به ویژگىها و رفتارهاى زشت و انتظار تغییر حالت و رفتار از آنان بدون توجه به عملکرد خود و نقشى که خود در به وجود آمدن این حالتها و رفتارها داشته است، انسان را از حسّ مسئولیتپذیرى دور مىنماید.
افراد به طور معمول وقتى دچار تعارض با همسر خود مىشوند، یکى از راههاى کنارهگیرى، نادیده گرفتن، مذاکره و مقایسههاى خوشبینانه را در پیش مىگیرند.
گاهى با کنارهگیرى، نارضایتى را در خود پنهان مىکنند، در حالى که از درون مىسوزند، گاهى آن را اظهار نمىکنند، ولى میزان ناراحتکنندگى آن را ناچیز برآورد مىنمایند؛ یعنى نادیده مىگیرند، گاهى با همسر درباره مشکلات و رسیدن به توافق معقول گفتوگو مىکنند و گاهى نیز با مقایسههاى خوشبینانه، قدر روابط زناشویى خود را مىدانند و به سوى زندگى بهتر گام برمىدارند.
بىشک، نادیده گرفتن و کنارهگیرى به ندرت مىتواند مشکلات را حل کند و حتى به مشکلات دیگرى منجر مىشود، در حالى که مقایسه خوشبینانه سطح انتظارات را پایین و رضایتمندى را بالا مىبرد و مذاکره، که مستلزم صبر و شکیبایى است، همکارى طرفینى را بالا مىبرد.
براى گفتوگو با دیگران در زندگى اجتماعى سه چیز لازم است:
الف) درک دیدگاه او؛ یعنى تلاش براى اینکه مسئله را از دید او نگریستن؛
ب) توجه همدلانه؛ یعنى صادقانه به احساسات همسر نگاه کردن؛
ج) همدردى؛ یعنى خود را به جاى او گذاشتن و احساسات و هیجانهاى او را تجربه کردن.33
2. استفاده از پیام «من»: به هنگام اعلان نیازها و انتظارات، توصیف احساسات و... یکى از راههاى پذیرش مسئولیت در زندگى اجتماعى است. انسان اینقدر جرئت برایش ضرورى است که از انواع «پیام من» خواسته خویش را به دیگران منتقل کند. البته به کارگیرى این واژه بیش از آنکه انتظارات را به رخ دیگران بکشد، بیانگر خلأئى است که فرد در وجود خویش احساس مىکند و خود را براى رفع آن مسئول مىداند. فرد با این پیام بدون اینکه دیگرى را به مقابله برانگیزد، مسئولیت خویش را در ابراز خواسته خود انجام مىدهد. به جاى اینکه به دیگرى بگویید: «تو باید به من محبت کنى»، «وقتى به حرف من گوش نمىکنى مرا ناراحت مىکنى» و «وقتى داد و فریاد مىکنى مرا عصبانى مىکنى»، با استفاده از کلامِ «من» نیازها و خلأهاى خود را با مسئولیتى که حس مىکنید، بیان کنید و بگویید: «من به محبت تو نیاز دارم»، «وقتى به حرف من گوش نمىکنى من طاقت ندارم» و «وقتى داد و فریاد مىکنى من تحملش را در خود نمىبینم». این عبارتها بر احساس انسان و انتظارات او تأثیر مىگذارد، مسئولیت را به عهده دیگران نمىگذارد و سرزنش دیگران را تداعى نمىکند.34
پیام «من» نشان مىدهد شما چه کسى هستید، چه افکار، احساسات، ارزشها یا نیازهایى دارید. این پیام دیگران را از درون شما باخبر مىسازد. آنها مىفهمند شما به دنبال چه گمشدهاى هستید و به جاى مقاومت در برابر شما، به شما کمک مىکنند. این پیام امیال شما را منعکس مىکند و از آنرو که تجربه درونى شماست و هیچ قضاوتى یا بازگویى احساسى از رفتار دیگران نیست، دیگران را سرزنش یا تحقیر نمىکند. پیام «تو» داراى قضاوتها و ارزشگذارىهاى منفى است و هدف در این نوع پیام دیگران هستند.
در بیشتر مواقع براى آشکار ساختن خشم، دلخورى و عصبانیت بدون اینکه پیامى باشد که بخواهد حرف دل را برساند، از پیام تو استفاده مىشود. پیام «من» تهاجمى و اتهامساز نیست و به رابطه میان افراد زیان نمىرساند. همچنین عزت نفس دیگران را از بین نمىبرد و در آنها احساس گناه به وجود نمىآورد. بسیارى از مردم توجه ندارند که به کارگیرى پیام «تو» در زبان متعارفشان، چه پیام تندى به همراه دارد. اگر به پیامهایى نظیر «چرا دیر کردهاى، چقدر تنبلى، تو خیلى بىتوجهى، و چقدر شلختهاى» که پشت سر هم مىگویند توجه کنند، خودشان شوکه مىشوند!
چنین افرادى به عنوان اینکه مىخواهند صادقانه حرف بزنند و نمىخواهند دیگران مأیوس شوند یا احساس گناه کنند، آنقدر از پیام «تو» استفاده مىکنند که مسئلهساز مىشوند. البته معناى این سخن این نیست که چنانچه از پیام «من» استفاده کنید حتما انتظاراتتان برآورده خواهد شد، اما این مهارت از بسیارى کشمکشها جلوگیرى خواهد کرد و زمینه مناسبترى براى رسیدن به خواستهها فراهم خواهد شد.
«پیام من» توصیفکننده حالات و بیانکننده احساسات شماست که صادقانه و از ناحیه خود شما مطرح مىشود و از آنرو که فقط واقعیتهاى درون شما را منعکس مىکند، دربردارنده قضاوت یا نقل قول از دیگران نیست. چنین پیامى نشاندهنده هماهنگى میان زبان گویشى و زبان غیرگویشى است. آنچه از حالتهاى بدنى شما نمایان است دقیقا منطبق با چیزى است که مىگویید و این کار در بسیارى از موارد به دلیل برخوردارى از صداقت، همکارى و احترام دیگران را به همراه دارد.
موانع در برابر پیامهاى من
وقتى «پیام من» را ارسال مىکنیم، ممکن است به موانعى برخورد کنیم که ما را از رسیدن به خواستههایمان محروم مىکند. هیچیک از این موانع غیرقابل رفع نیست، ولى به هر حال، به مهارت بالایى نیازمند است. موانع موجود در ارسال پیامهاى من و دریافت آن عبارتند از:
الف. تظاهر به بىخبرى: گاهى پاسخ افراد به پیامهاى منِ یکدیگر، به روى خود نیاوردن پیام است. هیچکس دوست ندارد کسى به او بفهماند که رفتارش باعث مزاحمت شده است. افراد غالبا در چنین وضعیتى ترجیح مىدهند وانمود کنند فرستنده پیام اصلاً از من گلایه نداشت، من کارى نمىکنم که باعث ناراحتى دیگران شود؛ بنابراین، صرفا مىخواست درد دل کند. در چنین صورتى، ما باید پیامى روشنتر، صریحتر و با احساسات بیشترى بفرستیم، بدون اینکه رفتار بىادبانهاى انجام دهیم.
ب. پیام در برابر پیام: بعضى افراد وقتى در مقام تقابل قرار مىگیرند، به عوض اینکه محتواى پیام را درک کند و رفتارشان را تغییر دهند، درصدد مقابله به مثل برمىآیند و به همسر خود اعلان مىکنند تو همگوشکنکهمنچهاحساسى دارم و در این حال، یک پیام مقابلهاى صادر مىکنند.
گاهى گوش دادن فعال ما باعث مىشود خودمان تغییر کنیم. ما که درصدد بودیم با فرستادن پیام من، تغییر در گیرنده پیام ایجاد کنیم، با گوش دادن فعّال، احساس اولیه خود را تغییریافته مىبینیم، گاهى در توضیحات گیرنده پیام مطالبى را مىشنویم و از نکاتى اطلاع پیدا مىکنیم که خواسته ما کمرنگ یا دگرگون مىشود.
ج. فقدان نتیجه: بسیارى از افراد در به کارگیرى مهارت پیام من تلاش زیادى مىکنند و به وظیفه خود در این زمینه عمل مىکنند، اما فکر مىکنند انجام وظیفه به نتیجه منتهى نمىشود و با اینکه دوست خود را با صراحت و روشنى از خواسته خود مطلّع مىکنند و به سراغ رفتارى که عامل ناراحتى شده است، رفتهاند و اثر آن را بر خود به دیگرى منتقل کردهاند، باز تغییرى در او نمىبینند.
گاهى روشنترین پیام من نیز بىاثر است و رفتار مزاحم تغییر نمىیابد. در چنین مواقعى، احساس مىشود اساسا نیازها و خواستههاى افراد به شدت متفاوت است و آنان به «تضادّ خواستهها» دچار شدهاند. این اتفاق ممکن است در خانوادههاى متعددى رخ دهد. اینجا دیگر ارسال پیام کارساز نیست و باید به مهارت هاى دیگرى از قبیل «مهارت حل مسئله» رو آورد.
نتیجهگیرى
در میان الگوهاى رفتار، انسانها به دنبال کسب منافع بیشتر و دور شدن از تنشها و نارضایتىها هستند. با بررسى آثار و پیامدهاى هریک از الگوهاى سازشکارانه، پرخاشگرانه و جرئتمندانه، مىتوان به این نتیجه رسید که رفتار جرئتمندانه گرچه انسان را با سختىهایى روبهرو مىسازد و طبیعت مشق استقلال و خودباورى همین است، اما ارزش دارد انسان این سختىها را براى دستیابى به مزایایى که هرگز در سایر الگوها یافت نمىشود، پذیرا باشد. در سایه رفتار جرئتمندانه انسان به یک خودباورى مىرسد و مىتواند مستقل بیندیشد و راهکار مناسب در مواجهه با مسائل را پیدا کند، از اضطراب و تردید راحتتر فاصله بگیرد، احساسها، نیازها و ارزشهاى خود را به دیگران منتقل کند، به صورت جدّى آن را مطالبه کند و اجازه ندهد دیگران پرتوقع شوند و براى رسیدن به خواستههایشان دلیلتراشى کنند. در عین حال، با دیگران همدردى مىکند و خود را در غم و شادى آنان سهیم مىداند. چنین کسانى هویت خویش را پیدا مىکنند، از روابط احساس رضایت مىنمایند و زندگى را مثبت تحلیل مىکنند و از سوى دیگر، به دنبال بهرهمندى ظالمانه از مزایا و منافع نیستند و نمىخواهند خود را بر دیگران تحمیل کنند. به همین دلیل، احساس گناه نمىکنند و با دیگران روابط دوستانه دارند. این الگوى رفتار در حالى که با جدیت به دنبال استیفاى حقوق افراد است، آنها را بىمسئولیت بار نمىآورد.
-
منابع
- ـ آدامز، لیندا و همکاران، فرهنگ تفاهم در ازدواج، ترجمه پریچهر فرجادى، تهران، آیین تفاهم، 1381.
- ـ آرگایل، مایکل، روانشناسى شادى، ترجمه مسعود گوهرى انارکى و همکاران، اصفهان، جهاد دانشگاهى واحد اصفهان، 1383.
- ـ اچ لاور، رابرت، دیدگاههایى درباره دگرگونى اجتماعى، ترجمه کاووس سیدامامى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1373.
- ـ ال کلینکه، کریس و همکاران، مهارتهاى زندگى، تکنیکهاى مقابله با اضطراب، افسردگى، تنهایى، کمرویى، شکست و...، ترجمه شهرام محمدخانى، تهران، اسپند هنر، 1382.
- ـ بارتلز، دنیس و دیگران، رویکردهاى مقایسهاى جامعهشناسى، انسانشناسى و ارتباطات، تهران، سمت، 1387.
- ـ پیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، تهران، کیهان، 1370
- ـ حسینزاده على، مهارتهاى سازگارى، قم، مؤسسه آموزشى، پژوهشى امام خمینى، 1388.
- ـ دهخدا، علىاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1325.
- ـ رفیعپور فرامرز، سرطان اجتماعى فساد، تهران، عماد، 1388.
- ـ ستوده هدایتاللّه، آسیبشناسى اجتماعى، تهران، آواى نور، 1388.
- ـ ـــــ ، روانشناسى اجتماعى، تهران، آواى نور، 1388.
- ـ شعارىنژاد، علىاکبر، فرهنگ علوم رفتارى، تهران، امیرکبیر، 1375.
- ـ صدیق سروستانى، رحمتاللّه، آسیبشناسى اجتماعى، تهران، سمت، 1388.
- ـ عباسى مقدم، مصطفى، نقش اسوهها در تبلیغ و تربیت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1371.
- ـ علاقهبند، على، جامعهشناسى آموزش و پرورش، تهران، روان، 1387.
- ـ فال کوین اى و دیگران، راهحلهایى براى خشونتهاى خانوادگى، ترجمه ایران مهدىزادگان و دیگران، تهران، نشر جنگل، 1381.
- ـ فتى، لادن و همکاران، آموزش مهارتهاى زندگى، تهران، دانژه، 1385.
- ـ فینچام، فرانگ و همکاران، رابطه همسران، ترجمه مهدى قراچهداغى، تهران، پیک بهار، 1380.
- ـ لهسایىزاده، عبدالعلى، نابرابرى و قشربندى اجتماعى، شیراز دانشگاه شیراز، 1377.
- ـ ممتاز، فریده، انحرافات اجتماعى، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1387.
- ـ مهرابىزاده مهناز، کمالگرایى مثبت / کمالگرایى منفى، تهران، رسش، 1382.
- ـ نش، کیت، جامعهشناسى سیاسى معاصر، ترجمه محمدتقى دلفروز، تهران، کویر، 1388.
-
پى نوشت ها
- * استادیار دانشگاه کاشان. دریافت: 25/11/89 ـ پذیرش: 29/2/90.
- hoseinzadeh@qabas.net
- 1ـ هدایتاللّه ستوده، روانشناسى اجتماعى، ص 251.
- 2ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج 2، ص 2779.
- 3ـ علىاکبر شعارىنژاد، فرهنگ علوم رفتارى، ص 244.
- 4ـ مصطفى عباسىمقدم، نقش اسوهها در تبلیغ و تربیت، ص 17.
- 5ـ ر.ک: آلن پیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى.
- 6ـ علىاکبر شعارىنژاد، همان، ص 245.
- 7ـ کریس. ال کلینکه، مهارتهاى زندگى، تکنیک مقابله با اضطراب، افسردگى، تنهایى، کمرویى، شکست و...، ترجمه شهرام محمدخانى، ص 87.
- 8ـ على علاقهبند، جامعهشناسى آموزش و پرورش، ص 59.
- 9ـ لادن فتى و همکاران، مهارتهاى زندگى، ص 174.
- 10ـ هدایتاللّه ستوده، آسیبشناسى اجتماعى، ص 77.
- 11ـ رابرت اچ لاور، دیدگاههایى درباره دگرگونى اجتماعى، ترجمه کاووس سیدامامى، ص 180.
- 12ـ کیت نش، جامعهشناسى سیاسى معاصر، ترجمه محمدتقى دلفروز، ص 43.
- 13ـ دنیس بارتلز و دیگران، رویکردهاى مقایسهاى جامعهشناسى، انسانشناسى و ارتباطات، ص 25.
- 14ـ لادن فتى و همکاران، همان، ص 175.
- 15ـ عبدالعلى لهسایىزاده، نابرابرى و قشربندى اجتماعى، ص 97.
- 16ـ کیت نش، همان، ص 45.
- 17ـ فریده ممتاز، انحرافات اجتماعى، ص 122.
- 18ـ رحمتاللّه صدیق سروستانى، آسیبشناسى اجتماعى، ص 29.
- 19ـ فرامرز رفیعپور، سرطان اجتماعى فساد، ص 104.
- 20ـ اون هارجى و دیگران، مهارتهاى اجتماعى در ارتباطات میانفردى، ترجمه خشایار بیگى و دیگران، ص 215.
- 21ـ همان.
- 22ـ کریس. ال کلینکه، همان، ج 1، ص 261.
- 23ـ فتى لادن و همکاران، همان، ص 85.
- 24ـ مهناز مهرابىزاده و دیگران، کمالگرایى مثبت / کمالگرایى منفى، ص 108.
- 25ـ لادن فتى و همکاران، همان، ص 180.
- 26ـ اى. فال. کوین و همکاران، راهحلهایى براى خشونتهاى خانوادگى، ترجمه ایران مهدىزادگان و دیگران، ص 109.
- 27ـ على حسینزاده، مهارتهاى سازگارى، ص 235.
- 28ـ نهجالبلاغه، حکمت 207.
- 29ـ همان، خ 192.
- 30ـ فرانگ فینچام و همکاران، رابطه همسران، ترجمه مهدى قراچهداغى، ص 116.
- 31ـ اى. فال کوین و همکاران، همان، ص 109.
- 32ـ فرانگ فینچام و دیگران، همان، ص 116.
- 33ـ کریس. ال. کلینکه، همان، ج 2، ص 16 و 262.
- 34ـ لیندا آدامز و همکاران، فرهنگ تفاهم در ازدواج، ترجمه پریچهر فرجادى، ص 58.