معرفت، سال بیستم، شماره چهارم، پیاپی 163، تیر 1390، صفحات 117-

    رابطه دین‏دارى و خودشناسى با شکل‏گیرى هویت

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    علیرضا بخشایش / *استادیار - دانشگاه یرد / abakhshayesh@yazduni.ac.ir
    چکیده: 
    هدف پژوهش حاضر بررسى رابطه دین‏دارى و خودشناسى با شکل‏گیرى هویت است. این پژوهش به شیوه کتابخانه‏اى انجام شده است. بر اساس یافته‏هاى حاصل از این پژوهش، هویت یک ساختار روانى ـ اجتماعى پیچیده است که از دیرباز توجه جامعه‏شناسان و روان‏شناسان را به خود جلب کرده است. نوجوان در این دوره، باید به تعریف مناسبى از «خود» دست یابد که منحصر به فرد و مجزاى از دیگران باشد و سازگارى شخصى و اجتماعى را براى او فراهم آورد. تعیین هویتى که با توانایى‏ها، انتظارات و توقعات فرد ناسازگار باشد، سبب ایجاد بحران مى‏شود و فرد را با مشکلاتى در زندگى اجتماعى روبه‏رو مى‏سازد. دین نقش اساسى در تکوین هویت دارد. گرایش‏هاى مذهبى به عنوان یک پایگاه هویتى پرقدرت مى‏تواند مسیر تکامل را به نوجوان نشان دهد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال بیستم ـ شماره 163 ـ تیر 1390، 117ـ132

    علیرضا بخشایش*

    مریم رضایى‏مقدم**

    چکیده

    هدف پژوهش حاضر بررسى رابطه دین‏دارى و خودشناسى با شکل‏گیرى هویت است. این پژوهش به شیوه کتابخانه‏اى انجام شده است. بر اساس یافته‏هاى حاصل از این پژوهش، هویت یک ساختار روانى ـ اجتماعى پیچیده است که از دیرباز توجه جامعه‏شناسان و روان‏شناسان را به خود جلب کرده است. نوجوان در این دوره، باید به تعریف مناسبى از «خود» دست یابد که منحصر به فرد و مجزاى از دیگران باشد و سازگارى شخصى و اجتماعى را براى او فراهم آورد. تعیین هویتى که با توانایى‏ها، انتظارات و توقعات فرد ناسازگار باشد، سبب ایجاد بحران مى‏شود و فرد را با مشکلاتى در زندگى اجتماعى روبه‏رو مى‏سازد. دین نقش اساسى در تکوین هویت دارد. گرایش‏هاى مذهبى به عنوان یک پایگاه هویتى پرقدرت مى‏تواند مسیر تکامل را به نوجوان نشان دهد.

    کلیدواژه‏ها: هویت، هویت دینى، بحران هویت، خود.

    مقدّمه

    هویت به معناى حقیقت شى‏ء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهرى او باشد، شخصیت، ذات و هستى گفته مى‏شود. مسئله هویت را مى‏توان از دو منظر روان‏شناختى و جامعه‏شناختى بررسى کرد. اولین کسانى که به مسئله هویت پرداختند روان‏شناسان بودند. روان‏شناسان براى تبیین مراحل رشد ذهنى و شکل‏گیرى مفهوم خود، و جامعه‏شناسان به دلیل شرایط اجتماعى و ورود به یک دوره مدرن به صورت فردى و اجتماعى به این مسئله پرداختند.

    اولین رویکرد نوین و علمى درباره هویت به نظریات ویلیام جیمز برمى‏گردد. جیمز مطالعاتش را درباره مفهوم خود از سال 1892م آغاز کرد که ماهیت خود را شرح داد و از مفهوم خود فراتر رفته و از ارتباط خود و هویت صحبت به میان آورد. ویلیام جیمز هویت شخصى را مفهومى مى‏داند که فرد از خودش به عنوان یک شخص دارد و در طى زمان یکسان باقى مى‏ماند، و در عین حال از دیگران متمایز است.1

    نظریه هویت‏یابى با فروید ظهور مى‏کند که بر اساس آن، کودک شخصیت‏هاى بیرونى و معمولاً فراخود والدین را درونى یا رد مى‏کند. در واقع، به ارزش‏هاى منحصر به فردى اشاره مى‏کند که با گذشت منحصر به فرد مشخص به وجود آمده است.

    دوره نوجوانى دوره انتقال از کودکى به بزرگ‏سالى است. در این دوره، ایجاد یک هویت منسجم و دست‏یابى به تعریف مناسبى از خود، مهم‏ترین جنبه روانى ـ اجتماعى است. از نظر جامعه‏شناسى مسئله هویت توسط جیمز و مید مورد بحث قرار گرفته‏اند. اریکسون نیز در نظریه خود رشد روانى اجتماعى را به هشت مرحله تقسیم مى‏کند. مرحله پنجم، که مرحله هویت‏یابى در برابر سردرگمى نقش است به عنوان هسته نظریه اریکسون مطرح مى‏شود. وى ضمن اینکه به عوامل روانى و زیست‏شناختى توجه کرده، عوامل فرهنگى و اجتماعى را نیز در نظر مى‏گیرد.2

    اریکسون اولین کسى بود که هویت را به عنوان دستاورد مهم دوره نوجوانى معرفى کرد. هویت جزء عناصر اصلى شخصیت انسان است که به دنبال عینیت پیدا کردن، فرد را قادر مى‏سازد موضع خود را با جهان و دیگران به صورت شایسته مشخص نماید. در شکل‏گیرى هویت سؤالاتى از قبیل «من کیستم؟ چه کارى باید انجام دهم؟ چه مسیرى را مى‏خواهم در زندگى انتخاب کنم؟ براى چه چیزى ارزش قایلم؟» مطرح مى‏شود. احتمال به وجود آمدن بحران در دوره شکل‏گیرى هویت در بین نوجوانان بیشتر از هر گروه دیگرى است. جلوگیرى از بروز آشفتگى در خلال شکل‏گیرى هویت در گرو پاسخ مناسب به سؤالات مذکور و مشابه آن است. وقتى نوجوان به اطراف خود مى‏نگرد و به ارزیابى هویت خود مى‏پردازد، احساس مى‏کند درباره وجود انسان، خود و حتى طبیعت نیازمند پاسخ به پرسش‏هایى مى‏باشد. نوجوان مایل است خلأ موجود در زندگى‏اش را پر کند. در این دوران، یک دسته عقاید متقن، به نوجوان از نظر روانى امنیت و آرامش فکرى مى‏دهد. فهمیدن فلسفه زندگى و متکى بودن به تشکیلات مذهبى، موجب ایجاد آرامش‏خاطر مى‏شود و به رفع بحران هویت کمک مى‏کند.3

    سؤال اصلى پژوهش عبارت است از: آیا بین شکل‏گیرى هویت و خودشناسى با دین‏دارى ارتباط وجود دارد؟

    سؤالات فرعى عبارتند از: 1. آیا بین دیدگاه اسلامى و حل بحران هویت رابطه وجود دارد؟ 2. آیا بین نحوه تعامل افراد با جامعه ‏و شکل‏گیرى ‏هویت ‏اجتماعى‏ ارتباط ‏وجود دارد؟

    هویت فردى

    اصطلاح «هویت» از دهه 1950 رایج شده است. هویت یک ساختار روانى ـ اجتماعى است که بذر شکل‏گیرى آن در سال‏هاى پیش از نوجوانى پاشیده شده است. افراد تا نوجوانى مجذوب هویت‏یابى نمى‏شوند. اریکسون و دیگر روان‏شناسان معتقدند تمایل به هویت‏یابى از نوجوانى شروع مى‏شود. از مشخصه‏هاى اصلى هویت، انتخاب ارزش‏ها، باورها و هدف‏هاى زندگى است. در سنین نوجوانى، جوانى یا حتى پس از آن، ارزش‏ها، باورها و هدف‏ها مورد تجدیدنظر قرار مى‏گیرند، اما به هر صورت، دست‏یابى به هویت حایز اهمیت است. شکل‏گیرى هویت در نوجوانى با رشد فکر و احساس، رشد اخلاقى، رشد عواطف و عزت نفس (همان حالتى که مانع شکست انسان مى‏شود) ارتباط قوى دارد.4 ساختن هویت، جنبه‏هاى دیگرى نظیر سازگارى عاطفى، احساس تعلق فرهنگى، قضاوت اخلاقى و احساس مثبت یا منفى درباره دیگران را دربر مى‏گیرد.

    تشکیل هویت یکى از نیازهاى طبیعى نوجوان است که موجب مى‏شود نوجوان بین امکانات و خواسته‏هایش، آنچه جامعه از او انتظار دارد و انتظارات خودش نوعى تعادل ایجاد کند. نوجوان براى ساختن هویت با دو مسئله روبه‏روست. مسئله اول، سازگارى با تغییرات بدنى، درونى و شناختى است و مسئله دوم، نحوه برخورد با مجموعه‏اى از نظام‏هاى بیرونى و ارزشى. به وسیله دست‏یابى به هویت فردى، فرد در رابطه با مجموعه خصوصیات خود احساس یکپارچگى مى‏کند.

    در سال‏هاى کودکى و نوجوانى، خانواده بیشترین تأثیر را در شکل‏گیرى هویت بر عهده دارد. در واقع، پایه‏هاى اولیه شکل‏گیرى هویت را والدین و اطرافیان فرد بنا مى‏کنند.5 افرادى که داراى درک صحیحى از خود هستند، از حمایت عاطفى و آزادى اکتشافى که والدینشان در کودکى برایشان فراهم مى‏کردند برخوردار بوده‏اند. هنگامى که کودک مى‏بیند از جانب اطرافیان پذیرفته شده است، در محیط پیشرفت مى‏کند و به چگونگى ارتباط خود با دیگران پى مى‏برد. در این زمان هویت کودکان نمایان مى‏شود. گرچه هویت آنان در حال تکمیل است و هنوز وضع ثابتى ندارد، اما خطوط و زیربناى آن کم‏وبیش نمایان است. طرز رفتار بزرگ‏سالان تأثیر عمیقى در پایه‏ریزى هویت در کودک دارد. اگر بزرگ‏سالان، کودک را از خود برانند موجب ایجاد نارسایى در زمینه‏هاى مختلف (کناره‏گیرى، نارسایى هیجانى، بى‏قیدى و...) مى‏شود. پرورش‏دهندگان کودک و بزرگ‏ترها، در تجسم سیماى کودکان از خود بى‏تأثیر نیستند. کودکان سعى دارند به عنوان‏هایى که به آنها مى‏دهند پایبند بمانند؛ یعنى اگر کودکان را فعال، خوب، مؤدب یا تنبل، بد و بى‏ادب بنامند، آنها به مقتضاى همین صفات رفتار مى‏کنند و رشد مى‏یابند. راه و رسم معمول زندگى، یعنى آنچه جامعه مى‏پسندد، در رشد هویت مؤثر است. شیوه‏هاى مورد قبول جامعه، والدین را وادار به پیروى از آنها مى‏کند که به نوبه خود در تعیین رفتار کودکان و نحوه شکل‏گیرى هویت در آنان تأثیر مى‏گذارد. در صورتى که خانواده پایگاه امنى باشد نوجوان مى‏تواند از چنین پایگاهى به دنیایى وسیع‏تر حرکت کند. در این حالت، رشد هویت تقویت مى‏شود.

    نوجوانى با تغییرات گسترده جسمانى و روانى همراه است که موجب پدید آمدن شرایط و نیازهاى جدیدى براى نوجوان مى‏شود. در این مرحله، نوجوان سعى مى‏کند خود را بشناسد و هویتى کسب کند. اگر نوجوان در کسب هویت موفق شد، شخصیتش رشد مى‏یابد. اگر در کسب هویت موفق نشد، دچار آشفتگى و بى‏هویتى مى‏گردد. براى هویت‏یابى در این مرحله، تصور از خود عامل بسیار مهمى است؛ یعنى اینکه هرچه فرد از نظر شخصى، اجتماعى و... خود را مفیدتر ارزیابى کند، بهتر مى‏تواند هویت‏یابى کند. ولى اگر احساس ناتوانى در فعالیت‏هاى شخصى و اجتماعى و... داشته باشد، زمینه براى احساس سرگشتگى ایجاد مى‏شود. با افزایش سن، هویت بر عناصر درونى‏تر، مانند توانایى‏ها، ضعف‏ها و سایر ویژگى‏هاى شخصیتى متمرکز مى‏شود. در دوره نوجوانى و جوانى محیط زندگى اجتماعى و خود افراد نقش اساسى در تثبیت هویت ایفا مى‏کنند. اگر افراد بتوانند جایگاه خود را در نظام هستى دریابند و به پرسش‏هایى نظیر «از کجا آمده‏اند؟ چه کارى باید انجام دهند؟ سرانجامشان چیست؟» پاسخ صحیح دهند، نشانه آن است که به هویت خویش پى برده‏اند. افراد باید مشخص کنند که چه کسى هستند، براى چه چیزى ارزش قایلند و چه مسیرى را مى‏خواهند در زندگى انتخاب کنند. هویت در دو حوزه نظرى روان‏شناسى و جامعه‏شناسى به بحث گذاشته شده است. مبانى اصطلاحى که صاحب‏نظران روان‏شناسى و جامعه‏شناسى براى هویت در نظر گرفته‏اند همان «تشخص» است. بنابر تعریف روان‏شناسان، هویت شباهت و تفاوت افراد را نشان مى‏دهد و مشخص مى‏کند که بین افراد مرزى وجود دارد. هویت عامل متمایزکننده محسوب مى‏شود. اولین روان‏شناسى که ایجاد هویت را در دوره نوجوانى مطرح نمود و آن را گامى حیاتى در جهت وصول به بزرگ‏سالى معرفى کرد، اریک اریکسون بود. «اریکسون هویت را به صورت یک احساس نسبتا پایدار از یگانگى خود تعریف مى‏کند و نوجوانى را به عنوان مرحله‏اى از رشد مى‏بیند که در آن باید احساس هویت به دست آید. وى اضافه مى‏کند که بحران هویت یک دوره تصمیم‏گیرى بهنجار است، نه دوره ناگهانى و بدون نظم یا اجبار همراه با تنش و اضطراب.»6

    چگونگى تثبیت هویت در جوانى به وقایع مهم زندگى فرد در این دوره (انتخاب رشته، ترک تحصیل، انتخاب شغل، ازدواج و...) بستگى دارد. شرایطى که بر فرد تحمیل مى‏شود و نیز تصمیم‏گیرى شخصى جوان در مسیر معین، باعث تثبیت هویت ویژه هریک از آنها خواهد شد.

    از جمله عواملى که بر رشد هویت تأثیر مى‏گذارد شخصیت، خانواده، مدرسه و جامعه کوچک و بزرگ است. هویت با ویژگى‏هاى شخصیت ارتباط دارد. انعطاف‏پذیرى، باز بودن ذهن فرد و نداشتن تعصب در برخورد با ارزش‏ها و باورها، هویت پخته را شکل مى‏دهد. توجه به ارزش‏ها و شکل‏گیرى مفاهیم ارزشى از سن نوجوانى آغاز مى‏گردد. نداشتن تعصب موجب مى‏شود نوجوان انعطاف‏پذیرى بیشترى نسبت به ارزش‏ها، آداب و رسوم و اصول اعتقادى داشته باشد و نیز سبب مى‏گردد نوجوان دنیاى باورها و اعتقادات خود را آن‏گونه که مى‏فهمد و استدلال مى‏کند، بازسازى کند. نوجوانان و جوانانى که تصور مى‏کنند واقعیت مطلق همیشه دست‏یافتنى است، عموما دچار وضعیت ابهام هویت هستند. افرادى هم که از اعتماد نسبت به دانش اطمینان‏بخش برخوردار نیستند، دچار تعلیق هویت مى‏باشند. جوانانى که معیارهاى عقلانى را به کار مى‏گیرند، معمولاً به وضعیت دست‏یابى به هویت مى‏رسند. جوانانى که به هویت خود دست یافته‏اند و یا براى دست‏یابى به هویت تلاش مى‏کنند، از احساس عزت‏نفس بالاترى برخوردارند، شباهت زیادى بین خودآرمانى و خودواقعى آنها وجود دارد، در استدلال اخلاقى پیشرفته‏تر هستند، وقت بیشترى صرف تفکر درباره خود مى‏کنند و در نشان دادن خودواقعى خویش به دیگران اطمینان‏خاطر بیشترى دارند.

    برزونسکى7 یکى از نظریه‏پردازان فرایند شکل‏گیرى هویت است که با تلفیق جنبه‏هاى گوناگون هویت از قبیلفرایند، ابعاد و محتوا سه سبک براى آن در نظر گرفت:

    1) سبک هویت اطلاعاتى یا دست‏یافته: افراد با سبک اطلاعاتى، کنکاش‏هایشان هدفمند است. در برخورد با مسائل هویت به شیوه کنشى برخورد مى‏کنند. از اطلاعات مربوط به خودشان بهره مى‏گیرند، در برابر تصمیم‏هاى فردى و مسائل هویتى با جست‏وجو، پردازش و ارزیابى خود برخورد مى‏کنند. این سبک هویت با ویژگى‏هایى از قبیل هوشیارى در تصمیم‏گیرى، خوداکتشافى مستمر، استقلال در قضاوت، پیچیدگى شناخت و خودگرایى و درون‏نگرى همراه است.

    2) سبک هویت هنجارى یا جزئى: در سبک هنجارى، فرد با انتظارات گروه مرجع و افراد مهم هماهنگى دارد. هدف‏هاى آنها از بیرون کنترل مى‏شوند و در برخورد با مسائل هویتى به شیوه واکنشى برخورد مى‏کنند. این سبک با ویژگى‏هایى از قبیل کمک‏خواهى، ناشکیبایى در برابر ابهام، انعطاف‏ناپذیر بودن و عدم تمایل به بررسى اطلاعات ناهماهنگ همراه است.

    3) سبک هویت سردرگم ـ اجتنابى: افرادى که سبک هویت سردرگم دارند، همواره به پیامدها و درخواست‏هاى موقعیتى واکنش نشان مى‏دهند، تا حد ممکن سعى در به تأخیر انداختن موقعیت‏هاى تعارض‏انگیز و تصمیم‏گیرى دارند، رفتارهایشان الگوى مشخصى ندارد و موقعیتى است. این کسب هویت با راهبردهاى نامطلوب، آگاهى محدود، دگرپیروى و به کارگیرى راهبردهاى اسنادى و شناختى ناکارآمد رابطه دارد.8

    نوجوانانى که به والدین خویش وابسته‏اند، ولى در عین حال آزادى دارند و به راحتى عقاید خودشان را بیان مى‏کنند، به وضعیت دست‏یابى به هویت یا حداقل به وضعیت تعلیق هویت مى‏رسند.

    رشد هویت، به مدرسه و جوامع کوچک که فرصت‏هاى جست‏وجوگرى و اکتشاف در اختیار نوجوان مى‏گذارد و بر رشد هویت او تأثیر دارد نیز وابسته است. یکى از این فرصت‏ها کسب هویت شغلى است؛ شرایطى که نوجوان شغل دلخواه خود را کشف، و براى رسیدن به آن برنامه‏ریزى و کار کند. مدارسى که امکان فعالیت‏هاى فوق برنامه و ارتباطات جمعى را براى نوجوان فراهم مى‏کنند و به آنان اجازه مى‏دهند که نقش مناسبى را بر عهده گیرند، رشد و پیشرفت هویت آنان را تأمین مى‏کنند.

    وضعیت جامعه بزرگ، بستر فرهنگى، مقطع تاریخى و دوره‏اى که نوجوان و جوان در آن به سر مى‏برد نیز بر رشد هویت تأثیر دارد. تأثیر عقاید مذهبى و سیاسى، بیشتر است. اگر در جامعه‏اى مسائل جنگ و درگیرى‏هاى سیاسى مسلط باشد، هویت نوجوان و جوان نیز متناسب با این مسائل شکل خواهد گرفت.

    تثبیت هویت در بین گروه‏هاى مختلف فرهنگى و اجتماعى متفاوت است. پژوهش‏هاى مارکوس کیتایاما (1991) نشان مى‏دهد در فرهنگ‏هایى که بر جنبه استقلال فردى تأکید دارند هویت افراد حالت فردگرایى و خودمختارى دارد، در حالى که در فرهنگ‏هایى که بر جنبه جمعى تأکید دارند، حالت جمع‏گرایى، وابستگى و جامعه‏محورى پدید مى‏آید. این محققان معتقدند: جوانانى که فرهنگشان بر استقلال فردى تأکید مى‏کند، افرادى متفاوت، پیگیر هدف‏هاى شخصى و متمرکز بر عقاید خویش هستند. اما جوانانى که فرهنگشان بر ارتباط و وابستگى افراد به یکدیگر استوار است، مى‏کوشند خود را با اهداف دیگران سازگار کنند. در مورد اول، هویت از آنِ خود فرد است و در مورد دوم، هویت در درون جمع معنا مى‏یابد.9

    مفهوم خود و خودانگاره

    واژه «خود»، بر چهار معنا دلالت دارد: 1. همسانى؛ 2. فردیت یا ذات شخص؛ 3. درون‏نگرى یا عمل بازتابى؛ 4. استقلال و کنشگرى خودمختار. در این کلمه، چهار ویژگى شباهت، تفاوت، بازتابى بودن و فرایند وجود دارد. واژه خود در بررسى و تحلیل هویت، بسیار به آن نزدیک است و بیشتر اوقات مترادف با آن به کار مى‏رود.

    هرکس درک روشنى از خود دارد و در تعبیر واژه «من» به هیچ‏گونه استدلالى احتیاج ندارد. گرچه انسان در طول زندگى مراحل گوناگونى را سپرى مى‏کند، اما در میان این همه تحولات، یک محور ثابت وجود دارد. این محور ثابت همان خود است که تغییرناپذیر است.10

    مقصود از تغییرناپذیر بودن این نیست که هویت انسان دچار هیچ تغییرى نمى‏شود، بلکه «هویت» یا «من» تغییرات بسیارى مى‏پذیرد و مى‏تواند در دو جهت حرکت کند: یا روز به روز بر کمالاتش افزوده شود و یا روز به روز زشت‏تر و آلوده‏تر گردد. در سخنان پیشوایان معصوم علیهم‏السلام بر شناخت انسان و معرفت نفس تأکید بسیار شده است. امیرالمؤمنین على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «شناخت خویشتن سودمندترین شناخت‏هاست.»11

    معرفت نفس یعنى: شناخت حقیقت وجودى انسان و اینکه از چه استعداد و ظرفیت وجودى برخوردار است. انسان براى این به زمین آمده است که به سمت مرتبه حقیقى خود سیر کند و تربیت حقیقى، چیزى جز این نیست. خودشناسى و خودسازى، متوقف کردن فعالیت‏هاى حیاتى نیست، بلکه لازمه شناخت استعدادهاى درونى و ظرفیت‏هاى وجودى است. خداى متعال غایت است و چون غایت فراموش شود، انسان از حقیقت خود بیگانه مى‏شود. پس حرکت به سوى غایت جز با سعى و تلاش میسر نیست. تا توجه به خدا پیدا نشود، حقیقت نفس شناخته نخواهد شد؛ یعنى خدایابى مقدم بر خودیابى است و قرآن، خودفراموشى را معلول خدافراموشى مى‏داند.12

    امیرالمؤمنین على علیه‏السلام در جاى دیگرى مى‏فرمایند: «در شگفتم از کسى که چون چیزى را گم مى‏کند به جست‏وجوى آن مى‏پردازد، اما چون "خود" را گم مى‏کند، آن را نمى‏جوید.»13

    انسان داراى کرامت ذاتى و اکتسابى است؛ باید کرامت خود را بازیابد تا توجه به شخصیت خود، او را از بخشى از گناهان بازدارد. اگر افراد خود را بشناسند و به شخصیت خود توجه کنند، سبب مى‏شود که به ارزش خود پى ببرند و به گناه تن ندهند.14

    خود، مجموعه‏اى از افکار و عواطف است که سبب آگاهى فرد از موجودیتش مى‏شود. نیز آن بخش از شخصیت است که فرد نسبت به آن آگاهى دارد؛ بدین معنا که او مى‏فهمد کیست و چیست. «خود» به دنیاى درونى فرد مربوط است و شامل تمام ادراکات، عواطف، ارزش‏ها و طرز تفکر او مى‏باشد.

    تعریفى که گلمن (1995) براى خودآگاهى در نظر گرفته است چنین است: «درک عمیق و روشن از احساس‏ها و هیجان‏ها، نقاط قوت و ضعف، نیازها و سائق‏هاى خود.»15

    عوامل پیدایش «خود» عبارتند از:

    1. واکنش دیگران (تصور دیگران از فرد مى‏تواند تصور او را از خودش تغییر دهد)؛

    2. مقایسه با دیگران؛

    3. ایفاى نقش (قبول یک نقش که ابتدا آگاهانه است و به تدریج قسمتى از شخصیت فرد مى‏شود)؛

    4. همانندسازى با والد هم‏جنس (قسمت مهمى از خویشتن از این طریق تعیین مى‏شود.)

    «خودانگاره» عبارت است از درک آگاهانه فرد از افکار و باورهاى خویش و تصویرپندارى که فرد درباره کل وجود خود دارد، و در تعریفى دیگر، مجموعه نگرش فرد درباره خودش و ارزشى که او براى خودش قایل است.16 به نظر راجرز، خودپنداره نظام ادراکى است که به طور جداگانه عمل مى‏کند و از زمینه‏هایى نظیر درک توانایى‏هاى فردى، درک رابطه فرد با خود و دیگران و درک ارزش‏ها و هدف‏هاى زندگى تشکیل مى‏گردد و به نوبه خود تعیین‏کننده مسیر زندگى مى‏باشد.17

    اولین مرحله در رشد خودپنداره در اوان کودکى قرار دارد و فرد متوجه مى‏شود که از دیگران متمایز است. دست‏یابى به خودپنداره و رشد آن در دوره نوجوانى اهمیت مضاعف پیدا مى‏کند.

    «یک شخص، مجموعه ادراک‏هاى مربوط به خود و صفات و رفتار خویش و نیز نگاه دیگران را در یک تصویر کم‏وبیش منسجم و مستحکم و بیش و کم عینى متشکل مى‏کند که کلیت را مى‏توان درک از خود و یا خودپنداره نامید.» خودپنداره همان خودِ ادراک شده است که مهارت‏ها، خصوصیات و توانایى‏هاى فرد را توصیف مى‏کند.18 وقتى نوجوان از خود مى‏پرسد: «آیا من آدم با استعدادى هستم؟ آیا فردى باهوش و خلّاق هستم؟»، سعى مى‏کند به درک خود دسترسى پیدا کند. افزیش تجارب و توسعه رشد شناختى نوجوان، او را کاملاً از دیگران متمایز مى‏سازد و به عنوان فردى متشخص در میان دیگران به تصمیم‏گیرى شخصى مى‏پردازد. آمادگى لازم براى مقابله با مشکلات، پذیرش مسئولیت، برقرارى ارتباط دوستانه با دیگران و... مستلزم رسیدن به خود است.

    کارل راجرز معتقد است: هنگامى که نوباوگان، میدان تجربى پیچیده‏ترى را از رویارویى‏هاى اجتماعى پرورش مى‏دهند، یک بخش از تجربه آنها از دیگران متمایز مى‏شود. این بخش جداگانه که با کلمات «من» و «خودم» تعریف مى‏شود، خودانگاره است. تشکیل خودانگاره مستلزم آن است که آنچه به عنوان بخشى از خود مى‏باشد، از دیگران، اشیا و رویدادهایى که نسبت به خود، بیرونى هستند، متمایز شود.19

    خود فرد داراى یک جنبه عمومى یا یک خودانگاره پایه،20 یک خودانگاره موقت و انتقالى،21 یکخودانگاره‏اجتماعى22ویک‏خودانگاره‏آرمانى23است.

    خودانگاره پایه: حاوى درکى است که فرد از خود، توانمندى‏ها و نقش‏هایش در عالم واقع، دارد. در این سطح، خویشتن را از خلال ادراکى که از خود ـ به عنوان فردى که معتقد به باورهاى ارزشى خاص ـ دارد، توصیف مى‏کند. شخص براى تبیین درک خود از نظم باورها و هستى‏شناسى خود مایه مى‏گذارد. شناخت و درک خود از طریق رجوع به توانایى‏هاى شناختى و قابلیت در فعالیت‏ها توصیف مى‏شود.

    خودانگاره موقت: حالتى‏است‏که‏نوجوان‏دریک‏زمان‏مشخص و در هنگام مواجهه با یک موضوع خاص تجربه مى‏کند.

    خودانگاره اجتماعى: این سطح ناشى از تعامل با دیگران در شبکه گسترده اجتماعى است که به شناسایى فرد از طرف خانواده، دوستان و دنیاى اجتماعى وابسته است. نوجوان خود را در آیینه دیگران مى‏بیند و خود را از منظر دیگران تجربه مى‏کند و زمینه اعمال تعاملى گسترده‏تر در وى گسترش مى‏یابد.24 طرز تفکر دیگران درباره نوجوان حایز اهمیت است؛ چون بر خودانگاره وى تأثیر مى‏گذارد. هویت نوجوان و دست‏یابى به خود، ارتباط مستقیمى با نگرش والدین، اطرافیان و گروه دوستان دارد. بنابراین، بزرگ‏سالان باید از نگرش منفى درباره وى بپرهیزند.

    خودانگاره آرمانى یا خودِ ایده‏آل: یعنى آرزویى که نوجوان درباره موقعیت خود دارد؛ آرزویى که ممکن است منطقى و مطابق با واقعیت باشد یا از وضع کنونى فرد بالاتر یا خیلى پایین‏تر باشد. خودانگاره آرمانى خیلى پایین مانع رشد نوجوان مى‏شود و خودانگاره برتر موجب احساس ناکامى مى‏گردد. خودانگاره مطابق با واقعیت، به فرد کمک مى‏کند که وضعیت خویش را بپذیرد.25 خودانگاره در شخصیت فرد بهنجار حس اتحاد و یکپارچگى ایجاد مى‏کند؛ زیرا بر پایه ارزیابى واقع‏بینانه از استعدادها، ارزش‏ها، ضعف‏ها، اهداف و روابط با دیگران قرار دارد. خودانگاره واقع‏بینانه موجب رشد و خودآگاهى مى‏شود. این نوع خودانگاره، پویا و انعطاف‏پذیر است و در طى رشد و تغییر فرد مطابق با آن تعدیل مى‏شود. ویژگى شخصیتى افراد روان‏رنجور، عدم اتحاد و ناهماهنگى است؛ زیرا خودانگاره آنها بر اساس ارزیابى واقع‏بینانه از ضعف‏ها و قوت‏هاى شخصى قرار ندارد. خودانگاره چنین افرادى بر اساس خیالى باطل و آرمانى دست‏نیافتنى است. خودانگاره روان‏رنجور راکد و انعطاف‏ناپذیر است؛ مشوقى براى رشد نیست، بلکه مانع آن است.

    آلپورت معتقد بود: خودانگاره‏هاى واقعى و روان‏رنجور از تعامل‏هایى که با والدین صورت مى‏گیرد ایجاد مى‏شوند که کودک را از انتظاراتش و درجه‏اى که رفتار او آن ‏انتظارات ‏را برآورده‏ یا ناکام ‏مى‏کند، آگاه ‏مى‏سازد.26

    کوپر اسمیت، خودانگاره را نتیجه عوامل زیر مى‏داند:

    1. پندار والدین درباره فرد: نحوه برخورد والدین مى‏تواند فرد را به استقلال یا وابستگى، عطوفت یا خشونت تشویق کند.

    2. تصور دوستان کودک درباره او: کودک همواره سعى در تقلید نقش و رفتار دوستان صمیمى خود دارد. در این مرحله، موقعیت فرد در بین دوستان و نگرش دوستان درباره وى بسیار حایز اهمیت است.

    3. معلمان: اعتقاد معلم درباره نوع رفتار دانش‏آموز و توانایى‏هاى او و نحوه استفاده از این عوامل مى‏تواند شخصیت دانش‏آموز را در مسیرى خاص پرورش دهد.

    4. تصور و پندار فرد درباره خودش.

    اسمیت مى‏گوید: آدمى نیاز دارد دیگران برایش منزلتى قایل باشند و در برخورد با قدردانى دیگران احساس مى‏کند داراى ارزشى است که در نشیب و فراز زندگى او را یارى مى‏کند. وى معتقد است: افرادى که خودپنداره مثبت دارند، رفتارشان اجتماعى‏تر از کسانى است که خودپنداره منفى دارند. تمایل به حفظ و ایجاد نگرش مثبت به خود، انگیزه نیرومندى است که با سایر انگیزه‏هاى اجتماعى پیوند متقابل دارد.27

    بحران هویت

    انتخاب اصطلاح «بحران هویت» براى انتقال از نوجوانى به بزرگ‏سالى، اشاره به حساسیت این دوران دارد؛ زیرا در این دوران است که فرد یا موفق به تعریفى مناسب و قابل قبول از خود مى‏شود که با شرایط فردى و اجتماعى او هماهنگ است و یا اینکه دچار سردرگمى مى‏گردد.

    اصطلاح «بحران هویت» اولین بار توسط اریکسون مطرح شد. اریکسون (1968) وجود بحران را یک شرط اساسى براى تشکیل هویت مى‏داند که پس از شکل‏گیرى هویت برطرف مى‏شود. بحران هویت باید در اوایل یا اواسط دهه سوم عمر حل شود تا فرد بتواند به مسائل زندگى بپردازد. از نظر اریکسون مرحله بحران هویت زمانى به طور قطعى به اتمام مى‏رسد که فرد هویت‏هاى کودکى خود را یکپارچه کرده و زیرمجموعه‏اى براى هویت کلى خویش ایجاد کند. هویت نهایى با غلبه بر همانندسازى‏هاى پراکنده افراد در گذشته تثبیت مى‏شود. بحران هویت ممکن است در هر دوره‏اى بروز کند، اما احتمال به وجود آمدن آن در دوره نوجوانى بیشتر است.28

    نیومن (1987) نوجوانى را به عنوان دوره‏اى توصیف مى‏کند که نظرات افراد درباره خود و جامعه به صورت افراطى دچار تغییر مى‏شود.29

    مارسیا30 معتقد است: دو متغیر در جریان وصول به هویت نقش دارند: بحران و تعهد. این دو متغیر، انتخاب شغل،مذهب و دیدگاه افراد را تحت تأثیر قرار مى‏دهد. بنا بر نظر مارسیا، شکل‏گیرى هویت در چهار وضعیت خلاصه مى‏شود.

    1. دست‏یابى به هویت: افرادى که در این مرحله قرار دارند، پس از ارزشیابى دقیق بدیل‏هاى مختلف، مجموعه‏اى روشن از ارزش‏ها و باورها برایشان حاصل مى‏شود. این افراد نسبت به هدف‏ها، ارزش‏ها و باورهاى خود تعهد دارند. رسیدن به هویت، خود محرک انسجام روانى و سازگارى اجتماعى است. در این حالت، تعادل میان خود و ظرفیت‏هاى خود و ترکیب صحیح بین امکانات و فرصت‏ها میسر مى‏شود. این افراد از سلامت روانى و سازگارى اجتماعى برخوردارند، در طول زمان از احساس یکسانى بهره‏مندند و مى‏دانند راه به کجا مى‏برند.

    2. تعلیق هویت: تعلیق هویت یک پیش‏شرط اساسى براى دست‏یابى به هویت است. نوجوانان و جوانانى که در حالت تعلیق هویت هستند، هنوز نتوانسته‏اند تصمیم روشنى براى مسائل اصلى زندگى خود بگیرند. در این مرحله از شکل‏گیرى هویت، باورها، ارزش‏ها و اهداف مشخصى وجود ندارد و فرد به جمع‏آورى اطلاعات در مورد بدیل‏هاى مختلف مشغول است. نوجوان که دوره تعلیق هویت را تجربه مى‏کند، اگر فرصت کافى براى جست‏وجو کردن داشته باشد مى‏تواند هویت مناسبى براى خود بسازد. از طرف دیگر، برخى افراد که در این مرحله قرار دارند به بحران‏هاى مختلف دچار مى‏شوند و این امر مى‏تواند موجب سردرگمى آنها شود. بررسى‏هاى طولانى براى یافتن راه زندگى موفق باعث دست‏یابى افراد به اطلاعات بیشتر، پیچیده‏تر شدن نظام شناختى، انعطاف‏پذیرى و در نتیجه، موجب استحکام بیشتر طرز فکر مى‏شود. تعلیق هویت در میان جوانان دانشگاهى رواج بیشترى دارد.

    موئوس31 مى‏نویسد: اگر نوجوانانى که مسائل دوره تعلیق هویت را تجربه مى‏کنند فرصت‏هاى لازم براىجست‏وجو کردن، تجربه اندوختن و کوشش براى ایفاى نقش‏هاى مختلف را در اختیار داشته باشند، شانس خوبى خواهند داشت که خود را کشف کنند، هویتى مناسب را براى خود بسازند و به تعهدات محکمى در مورد اهداف شغلى، دیدگاه‏هاى سیاسى، فرهنگى و مذهبى دست یابند و نقش هویت جنسى خود را نیز به درستى ایفا کنند.

    3. توقف هویت: افرادى که در مرحله توقف هویت هستند به ایدئولوژى معینى تعهد دارند که حاصل جست‏وجوگرى خود آنان نیست، هیچ‏گاه تلاشى براى ارزش‏ها و باورهاى خود نکرده‏اند و بیشتر جنبه تقلیدى داشته است. این نوجوانان با والد هم‏جنس خود همانندسازى کاملى کرده‏اند، بین اهداف خود و والدینشان تفاوتى قایل نمى‏شوند و تبعیت آنان از خانواده بسیار قوى است. این افراد درجه بالایى از دنباله‏روى و سنت‏پرستى از خودشان نشان مى‏دهند. با دورى از درگیرى‏هاى زندگى براى خود امنیت ایجاد مى‏کنند. این‏گونه افراد، ناسازگار و غیرقابل انعطاف هستند و عقاید خود را به صورت سازوکار دفاعى به کار مى‏گیرند. توقف هویت در جوامع کوچک سنتى بیشتر است. هرگونه تفاوت نوجوان و جوان از ملاک‏هاى مورد قبول بزرگ‏سالان با خشونت سرکوب مى‏شود و چون تغییر و تحول کم است، جامعه در وضع نسبتا ثابتى باقى مى‏ماند. در یک جامعه متوقف، بسیار آسان‏تر است که فرد در مرحله توقف هویت باقى بماند.

    4. پراکندگى هویت: افرادى که پراکندگى هویت دارند، نه بحرانى تجربه کرده‏اند و نه تعهدى نسبت به شغل، مذهب و معیارهاى زندگى پیدا کرده‏اند. اغتشاش یا پراکندگى هویت از نظر رشدى، پایین‏ترین وضعیت هویت به حساب مى‏آید و معمولاً در آغاز نوجوانى در افراد دیده مى‏شود. گروهى که در این مرحله قرار دارند، اهداف خاصى ندارند و براى دست‏یابى به آن تلاش نمى‏کنند؛ زیرا چنین کوششى برایشان دشوار است.32 وضعیت خود را به قضا و قدر نسبت مى‏دهند و در هر لحظه همرنگ جماعتى مى‏شوند. اینان آمادگى بیشترى دارند که به اعتیاد و کار در مواد مخدر کشیده شوند. در عمق حالت بى‏تفاوتى و بى‏علاقگى آنها احساس ناامیدى در مورد آینده وجود دارد. تعصبات قومى و مذهبى نزد نوجوانانى که هویت پراکنده دارند شایع است.33

    موئوس مى‏نویسد: پراکندگى و راکد ماندن طولانى هویت و فقدان رشد بیشتر در این دوره، ممکن است باعث از هم‏پاشیدگى شخصیت بشود که این نیز یک نشانه تشخیصى آسیب‏شناسى روانى است و مى‏تواند مقدمه اسکیزوفرنى یا خودکشى باشد.34

    «بحران هویت ناشى از عوامل متعددى در گذشته فرد است. این عوامل از ابتداى کودکى تا دوره نوجوانى را دربر مى‏گیرد و از بین عوامل متعدد مى‏توان به عوامل محبت، نیاز به امنیت، کیفیت همانندسازى، تأثیر خرده‏فرهنگ‏ها و... اشاره نمود.»35 به طور کلى، بحران هویت، وقایع مهم زندگى فرد از جمله انتخاب رشته تحصیلى، انتخاب شغل، ازدواج و... را تحت تأثیر قرار مى‏دهد و موجب مى‏شود که فرد نتواند نقش مناسب خود را در جامعه ایفا کند. چنین افرادى داراى احساس پوچى، تنهایى، ازخودبیگانگى و تفکر نامنظم هستند و استدلال اخلاقى آنان رشد نیافته است.36

    هویت اجتماعى

    هویت وسیله‏اى است که خود توسط آن با جامعه ارتباط برقرار مى‏کند، و شخصیت فرد را در یک بافت فرهنگى نشان مى‏دهد. افراد صفات شخصیت منحصر به‏فردى دارند، اما در عین حال، اعضاى اجتماعى و فرهنگى نیز هستند.37 هویت از اجزاى واقعیت ذهنى است که در رابطه دیالکتیکى فرد با جامعه قرار داشته و در فرایندهاى اجتماعى شدن شکل مى‏گیرد. پس از به ظهور رسیدن، به حال خود باقى مانده و یا در برخى موارد تغییر مى‏کند و بر اساس روابط جدید، از نو شکل مى‏گیرد.38

    بخشى از هویت شخصى افراد، با توجه به تعامل پایدارى که با جامعه دارند شکل مى‏گیرد. در این تعامل، افراد با نحوه تفکر دیگران درباره آنان و اینکه از آنها چه انتظاراتى دارند، آشنا مى‏شوند. بخشى از فرآیند تشکیل هویت آن است که افراد نحوه جلوه خود را در نظر دیگران به صورتى موجّه تعیین کنند.39 افراد در یک بافت فرهنگى نقش‏هایى مى‏پذیرند که مبنایى براى هویت اجتماعى تأمین مى‏کند. هویت اجتماعى تعریفى است که فرد از خود در ارتباط با دیگران مى‏کند و بر اساس عضویت در رده‏ها و گروه‏هاى گوناگون اجتماعى شکل مى‏گیرد. هویت افراد، وابسته به برداشت دیگران است و شناسایى دیگران، لازمه تثبیت هویت. هویت اجتماعى هیچ‏گاه تمام‏شده نیست و مدام در معرض تغییر و تحول و بازنگرى است.40 هویت اجتماعى عبارت است از تصور، درک و ارزیابى فرد نسبت به خود از منظر جامعه و تصور و آگاهى فرد از دیگران یا گروه اجتماعى که عضو آن است. اگر این تصور و ارزیابى، مثبت باشد، فرد احساس مى‏کند از منظر دیگران یا جامعه، داراى جایگاه، ارزش و احترام است. در غیر این صورت، احساس بى‏هویتى اجتماعى خواهد کرد.41 عوامل زمینه‏ساز هویت اجتماعى عبارتند از: نهاد خانواده، مدرسه، رسانه‏هاى گروهى، دوستان، فرهنگ جامعه، تاریخ، مذهب، اقتصاد، سیاست و سنت‏ها و باورها. در صورتى که نهادهاى مذکور، عوامل زمینه‏ساز هویت اجتماعى افراد، بخصوص نوجوان را فراهم کنند، احساس هویت اجتماعى آنان همچون عاملى بازدارنده، از انحرافاتشان جلوگیرى مى‏کند.42 بدون هویت اجتماعى، نمى‏توان از وجود اجتماع سخن گفت؛ یعنى بدون وجود چارچوب‏هاى مشخصى که شباهت‏ها و تفاوت‏ها را آشکار کند، امکان برقرارى رابطه معنادارى وجود نخواهد داشت. در آستانه نوجوانى رشد شناختى و تجارب اجتماعى فرد بیشتر مى‏شود. با توجه به اینکه جوانى دوران تثبیت هویت و زمان تصمیم‏گیرى‏هاى مهم است، این دوره افزایش فاصله عاطفى از خانواده را به دنبال دارد که موجب کسب استقلال مى‏شود. در سنین نوجوانى و جوانى گرایش به گروه همسالان دیده مى‏شود، همبستگى گروهى در این دوران قوى‏تر است و رفاقت پاسخ به یک نیاز فطرى جوان است که او را از تنهایى مى‏رهاند و به هویت او شکل مى‏دهد.

    نحوه تعامل با گروه دوستان نقش بزرگى در زندگى و رشد اجتماعى آنان دارد. زندگى اجتماعى انسان بدون وجود راهى براى دانستن اینکه دیگران کیستند و بدون نوعى درک از اینکه خود ما کیستیم‏غیرقابل‏تصور است.43

    جرج هربرت مید پرچمدار نظریه هویت اجتماعى است. وى معتقد است که هویت از طریق سازمان‏دهى نگرش‏هاى فردى، نگرش‏هاى سازمان‏یافته اجتماعى یا گروهى شکل مى‏گیرد.44 از نظر شلدون استرایکر، رفتار اجتماعى انسان از طریق تخصیص‏هاى نمادى جنبه‏هاى محیط اجتماعى سازمان داده مى‏شود. استرایکر استدلال مى‏کند که هویت، بخشى از خود است که با موقعیت‏هایى که افراد در زمینه‏هاى اجتماعى گوناگون اشغال مى‏کنند همراه مى‏شود. بدین ترتیب، هویت یک پیوند اساسى بین فرد و ساختار اجتماعى است؛ زیرا هویت‏ها تعریفاتى هستند که مردم در ارتباط با موقعیتشان در ساختارهاى اجتماعى و نقش‏هایى که آنها در این موقعیت‏ها ایفا مى‏کنند، از خودشان ارائه مى‏دهند. نظریه هویت اجتماعى و نظریه مقوله‏بندى تاجفل و ترنر در باب هویت اجتماعى اهمیت دارد. نظریه هویت اجتماعى در سطح گروهى و روابط گروه‏ها و چگونگى شکل‏گیرى «ما» در مقابل آنها اشاره دارد، در حالى که نظریه مقوله‏بندى به چگونگى تعلق خود به یک یا چند مقوله اجتماعى و یا گروه مى‏پردازد. بنابر نظریه تاجفل، هویت اجتماعى به عنوان آگاهى فرد از تعلق داشتن به یک گروه اجتماعى معین و ارزش و اهمیت عاطفى این عضویت براى فرد مفهوم‏سازى شده است. اما تعلق به یک گروه معین فقط در صورتى مى‏تواند به مشارکت در یک هویت اجتماعى مثبت منجر شود که مشخصات آن گروه بتواند به طرز جانب‏دارانه با دیگر گروه‏ها مقایسه شود. در این مقایسه، افراد گرایش به نفع گروه خویش دارند.45 بر این اساس، از دیدگاه تاجفل، هویت اجتماعى عبارت است از آن بخش از برداشت یک فرد از خود که از آگاهى او نسبت به عضویت در گروه یا گروه‏هاى اجتماعى همراه با اهمیت ارزشى و احساسى منظم به آن عضویت سرچشمه مى‏گیرد.46 از دیدگاه گى روشه، هر شخص به وسیله محیط‏هاى مختلفى که بدان تعلق دارد یا بدان رجوع مى‏نماید، هویت خود را توسعه مى‏بخشد؛ یعنى او مى‏تواند تعریفى از آنچه به عنوان شخص فردى یا اجتماعى است براى خود و دیگران ارائه نماید. آنچه شخصیت اجتماعى نامیده مى‏شود، در واقع همین هویت است که براى شخص جایى در جامعه تأمین مى‏کند و نوعى وحدت و انسجام به او مى‏بخشد.47

    محیط‏هاى اجتماعى و فرهنگى عزت نفس نوجوانان را نیز تحت تأثیر قرار مى‏دهد. نوجوانانى که در محیط فقر اجتماعى ـ فرهنگى زندگى مى‏کنند و به طور مستقیم با تبعیض مواجه‏اند، در مقایسه با کسانى که برخوردار از امکانات گوناگون هستند و تبعیض در بین آنها وجود ندارد، عزت نفس پایین‏ترى را تجربه مى‏کنند. در جریان روابط با دوستان است که فرد استعداد، توانایى و نقاط قوت و ضعف خود را مى‏شناسد و تجربه‏هاى زیادى به دست مى‏آورد که گاهى موجب سازگارى بیشتر نوجوان مى‏شود. در نتیجه، لازمه حضور نوجوان در فعالیت‏هاى اجتماعى برخوردارى از هویت اجتماعى است.

    بحران هویت و رفع آن از دیدگاه اسلام

    موضوعاتى که در دین و آموزه‏هاى دینى تحت عناوینى همچون خودشناسى، خداشناسى، معرفت نفس، خودیابى و... آورده شده‏اند، همگى به نوعى با مسئله هویت و هویت‏یابى در ارتباط مى‏باشند.48 با پذیرش دین به عنوان اصل اعتقادى و رکن اساسى در زندگى، مسلما تغییرات مهمى براى فرد مؤمن در وجوه مختلف حیات وى حاصل مى‏شود.49 رسالت انبیا و اولیاى الهى به نحوى در جهت تحقق بخشیدن به هویت انسانى و تعلیم و تربیت انسان‏هاست. دعوت انبیا به بندگى خدا و ربّانى شدن است؛ زیرا بندگى خدا راه اتّصاف به کمالات الهى است. آدمى هرقدر در مراتب بندگى بالا رود، به میزان بیشترى به ربوبیت دست مى‏یابد. عامل ترقى و تکامل تمدن انسان‏ها در تمام ابعاد، تعلیم و تربیت مى‏باشد. از اهداف اساسى تعلیم و تربیت قرآنى یکى، عبادت خداوند متعال و دیگرى، قرب الهى است. پرستش خداوند یعنى خود را تسلیم او نمودن و از او اطاعت کردن. اگر والدین و مربیان این نکته اساسى را به افراد منتقل کنند، اینان تا پایان عمر از یک پایگاه مستحکم برخوردار خواهند بود که در برابر تندباد حوادث و گرفتارى‏ها آنها را محافظت مى‏کند.50 به بیان امام خمینى قدس‏سره، وظیفه معلم هدایت جامعه به سوى اللّه است.51

    تقرب به خداوند متعال هدف اساسى در تربیت و تعلیم انسان است. خداوند مى‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحا فَمُلَاقِیهِ»(انشقاق: 6)؛ اى انسان، حقا که تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى کرد.

    خداوند در این آیه، به انسان امیدوارى مى‏دهد: اى انسانى که در راه پروردگارت مى‏کوشى، بدان که سرانجام به ملاقات او نایل مى‏شوى.

    غایت تربیت باید متناسب با حقیقت انسان باشد؛ همان مقصدى که آدمى براى آن آفریده شده است. چنانچه این امر فراموش گردد، انسان به بیراهه مى‏رود و قدم در راه‏هایى مى‏گذارد که او را به مقصد کمال نمى‏رساند و از حقیقت وجودى‏اش دور مى‏کند.

    خداوند مى‏فرماید: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (حشر: 19)؛ شما مؤمنان مانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند. خدا هم نفوس آنها را از یادشان برد. آنان به‏حقیقت،بدکاران عالمند.

    غفلت، از عوامل سقوط است. یکى از عوامل زمینه‏ساز گناه، غفلت است. ذکر و یاد خدا از عوامل بازدارنده گناه به شمار مى‏رود. اگر انسان حقیقت وجود خویش را فراموش کند به بیراهه مى‏رود و مقاصدى را دنبال مى‏کند که با حقیقت وجودى‏اش سازگار نیست و قدم در راه‏هایى مى‏گذارد که او را به مقصد کمال نمى‏رساند و سبب تباهى انسان مى‏شود. خودفراموشى معلول خدافراموشى است؛ بدین معنا که خدایابى مقدم بر خودیابى است. تا توجه به خدا پیدا نشود، حقیقت نفس شناخته نخواهد شد.52

    قرآن کریم غفلت را یکى از عوامل بحران هویت مى‏داند؛ زیرا موجب گرایش شخص به پوچى و بى‏هدفى مى‏شود و انسان را به تباهى مى‏کشاند.53 در بسیارى از بحران‏هاى هویتى، دین با قواعد کلى و عمومى به بهره بردن از عقل و اندیشه و تجربه بشرى توصیه مى‏کند و یافتن راه‏کارهاى عملى را به انسان واگذار مى‏نماید. در توضیح مراحل رشد هویت از بعد دینى، دو محرک اصلى «عقل» و «نفس» وجود دارد. نفس همان مجموعه گرایش‏هاى انسان نسبت به محرک‏هاى خوشایند و دافعه‏هاى او نسبت به محرک‏هاى ناخوشایند است. هریک از این نفوس (نفس امّاره، نفس لوامّه، نفس مطمئنه) شخصیت انسان را در مرحله‏اى خاص قرار مى‏دهد. کسى که صاحب نفس اماره است، محرک اعمالش در این مرحله، محرک‏هاى نفسانى است. کسى که در مرحله نفس لوامّه است، محرک بسیارى از رفتار او نفس است، اما عقل با آگاهى و استدلال، برخى اعمال را زیرسؤال برده و او را مورد سرزنش قرار مى دهد. نفس مطمئنه تحت سیطره کامل عقل درآمده و عقل است که اعمال و رفتار را تعیین مى‏کند.54 اگر آدمى ودیعه‏هاى الهى را به کار گیرد و دعوت انبیا را بشنود و روزنه قلبش را به روى امدادهاى الهى بگشاید، بى‏شک، زندگى سرشار از سرور و خرسندى را پیش رو خواهد داشت و از دغدغه‏هاى حاصل از بحران هویت در امان خواهد ماند.

    پرسش‏هایى که قلمرو زمان و مکان را درنوردیده و همواره متفکران شرق و غرب را به تأمّل واداشته‏اند، عبارتند از: «من کیستم؟ در کاروان هستى چه مسئولیتى را بر عهده دارم؟ جهانى که در آن هستم از کجا پدید آمده است؟» افرادى که پاسخ صحیح و منطقى به این پرسش‏ها بدهند، مى‏توانند در زمینه هویت‏یابى موفق باشند.55

    از منظر اسلام، دست‏یابى به حقیقت شخص که همان هویت انسانى است، با خودشناسى محقق مى‏گردد.

    از امام باقر علیه‏السلام روایت شده است که فرمود: «هیچ شناختى چون شناخت خویشتن خودت نیست.»56

    این شناخت، برترین معرفت‏ها و حکمت‏هاست. چنان‏که در سخنان امیرمؤمنان علیه‏السلام نیز آمده است: «برترین معرفت، شناخت آدمى است خویشتن خود را.»57

    نیز مى‏فرماید: «برترین حکمت، شناخت آدمى است خویشتن خود را.»58

    والایى این معرفت تا بدان‏جاست که امیرمؤمنان على علیه‏السلام مى‏فرماید: «هدف نهایى معرفت، آن است که آدمى خود را بشناسد.»59

    همان‏گونه که گفته شد، غایت تربیت، شناخت خداوند و اتّصاف به صفات الهى است و این راه از خود انسان مى‏گذرد. خداوند مى‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ» (مائده: 105)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر شما باد نفس‏هایتان.

    خودشناسى یکى از ویژگى‏هاى مهم هویت انسان است. اساسا رشد هویت در انسان بدون رشد خودآگاهى امکان‏پذیر نیست. انسان باید جهان درون خود را به کمک عقل کشف کرده و به آن آگاهى یابد.60

    پیامبر اکرم علیه‏السلام مى‏فرمایند: «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ»؛61 هرکس به خودشناسى موفق شود در حقیقت، به خداشناسى دست یافته است.

    هرکس پروردگارش را فراموش کند، خود را فراموش کرده است و در نتیجه، براى روز واپسین خود توشه‏اى نیندوخته است.

    ضرورت وجود دین و پاى‏بندى به آن، براى برخى روان‏شناسان نیز آشکار شده است.

    کارل گوستاو یونگ، در سخنرانى که در سال 1935 ایراد نموده گفته است: «نه تنها مسیحیت با نماد رستگارى‏اش، بلکه تمامى مذاهب (شامل بدوى‏ترین آنها) با آیین جادویى‏شان انواع روان‏درمانى‏اند که رنج‏هاى روحى و جسمى ناشى از روح را درمان کرده، بهبود مى‏بخشند.» همچنین بنیامین راش مى‏گوید: «دین آن‏قدر براى پرورش روح آدمى اهمیت‏داردکه‏هوابراى تنفس.»62

    پاى‏بندى به دین‏وآموزه‏هاى‏آن، هویتى به فرد مى‏بخشد که به پشتوانه آن از سرگشتگى و بحران هویت به دور مى‏ماند. ایمان دینى و مفاهیم وابسته به آن مى‏تواند به فرد اراده و استوارى ببخشد که بحران هویت در او فروکش کند.

    نتیجه‏گیرى

    نوجوانى دوره‏اى انتقالى و فصل مشترک کودکى و نوجوانى است. مهم‏ترین جنبه‏هاى رشد جسمانى، شناختى و روانى ـ اجتماعى، حاصل این دوره است. رشد روانى ـ اجتماعى به استقلال از والدین، صمیمیت با دوستان، تعهدات نسبت به جامعه، دست‏یابى به هویت و فهم جدیدى از خود منجر مى‏گردد و بدین ترتیب، پایگاه اجتماعى در میان بزرگ‏سالان براى نوجوان فراهم مى‏شود. دست‏یابى به یک هویت منسجم موجب رشد اجتماعى و بالا رفتن توانایى‏هاى شناختى نوجوان مى‏گردد. نوجوانانى که در پایان این دوره به تعریف خود و هویت واقعى خود دسترسى پیدا کرده‏اند، افرادى هدفمند با هویت مثبت در زندگى خواهند بود.

    رسیدن به وحدت هویت نیاز به زمان دارد که در واقع، فاصله‏اى است میان آغاز بلوغ تا شروع زندگى شغلى و پایان تحصیلات و یا زمان ازدواج و آغاز زندگى خانوادگى. این زمان در گروه‏هاى مختلف اجتماعى و فرهنگى متفاوت است. نوجوانى که به هویت منسجم دست یابد و بر جوانب منفى تعارض و بحران غلبه نماید، هماهنگى درونى در ایفاى نقش و وظایف مختلف به دست مى‏آورد. کسانى که در پایان دوره نوجوانى به تعریف خود مناسب و هویت واقعى خود دست نیافته‏اند، افرادى بى‏هدف و داراى حقارت نفس هستند و از قبول نقشى که جامعه از آنها انتظار دارد باز مى‏مانند. آنان نمى‏توانند خود را بیابند، و خود را رها و فارغ از پیوند نگه مى‏دارند. ممکن است به ناسازگارى اجتماعى گرفتار آیند و نتوانند تعادل بین ارزش‏هاى کهن و ارزش‏هاى جدید برقرار کنند که نتیجه آن، انزوا و کسب هویتى منفى است. براى جلوگیرى از سردرگمى و توانایى حضور فعال در جامعه و ایفاى نقش مؤثر، بهره‏گیرى از آموزه‏هاى دینى و احساس مسئولیت در قبال ارزش‏ها مؤثر است و این خود از آثار هویت دینى به شمار مى‏آید. هویت دینى به دلیل ماهیت و محتوایى که دارد، تقریبا مهم‏ترین بعد هویت است که نقش بسیار تعیین‏کننده‏اى در هویت‏یابى افراد ایفا مى‏کند؛ چنان‏که مى‏توان گفت: تقویت این بعد از هویت موجب دوام سایر ابعاد آن مى‏شود.

    ··· منابع

    • ـ آموسى، مجنون، هویت اجتماعى، در: سایت آفتاب، www.aftab.ir ، 1390.
    • ـ آیسنک، اچ. جى و گلن ویلسون، خودشناسى، ترجمه شهاب قهرمان، تهران، شباویز، 1363.
    • ـ احمدى، صدیقه، مشکلات هویت‏یابى و بحران هویت، در: سایت آفتاب، www.aftab.ir ، 1386.
    • ـ احمدى، على‏اصغر، روان‏شناسى شخصیت از دیدگاه اسلام، چ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1374.
    • ـ اشرافى، ابوالفضل، «هویت اجتماعى و پیشگیرى از انحرافات اجتماعى»، جامعه‏شناسى و علوم اجتماعى دانشگاه علّامه طباطبایى، ش 11و12، پاییز و زمستان 1379، ص 33ـ62.
    • ـ امیدیان، مرتضى، هویت از دیدگاه روان شناسى، یزد، دانشگاه یزد، 1388.
    • ـ بازگیر، دعا، بررسى تأثیر ادیان افراد در خودپنداره آنها، پایان‏نامه کارشناسى، یزد، دانشگاه یزد، 1383.
    • ـ برک، لورا اى، روان‏شناسى رشد، ترجمه یحیى سیدمحمدى، چ هشتم، تهران، ارسباران، 1386.
    • ـ بهارستان، جلیل، مباحثى از مدیریت اسلامى، قم، ریحانه‏الرسول، 1387.
    • ـ پژوهشکده تحقیقات اسلامى، معرفت دینى، تهران، معاونت عقیدتى، 1386.
    • ـ پورحسین، رضا، روان‏شناسى خود، تهران، امیرکبیر، 1383.
    • ـ جعفرنژاد، سیدابوالفضل، «بحران هویت در نوجوانى و جوانى»، زمانه، ش 67و68، فروردین و اردیبهشت 1387، ص 25ـ30.
    • ـ جنکنیز، ریچارد، هویت اجتماعى، ترجمه تورج یاراحمدى، تهران، شیرازه، 1381.
    • - جوانى، حجت‏اللّه، «هویت دینى»، تاریخ اسلام‏پژوهى، ش 1، پاییز و زمستان 1384، ص 135ـ154.
    • ـ دلشاد تهرانى، مصطفى، سیرى در تربیت اسلامى، چ چهاردهم، تهران، دریا، 1382.
    • ـ دهقان، سیدابوالقاسم، بررسى هویت ملى در برنامه درسى جامعه‏شناسى 1و2 دوره متوسطه، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، دانشکده علوم تربیتى و روان‏شناسى، مرودشت، دانشگاه آزاد اسلامى، 1388.
    • ـ رجب‏زاده، احمد، جامعه‏شناسى 1، چ ششم، تهران، کتب درسى، 1385.
    • ـ رضوانى، روح‏اللّه، هویت اجتماعى، در: سایت پایگاه حوزه، www.howzah.net ، 1390.
    • ـ رفعت‏جاه، مریم، هویت اجتماعى، در: سایت انسان‏شناسى و فرهنگ، 1390،  www.anthropology.ir
    • ـ زارع خورمیزى، فهیمه، رابطه هوش هیجانى با سبک‏هاى هویت، پایان‏نامه کارشناسى، دانشکده علوم انسانى، یزد، دانشگاه یزد، 1386.
    • ـ سادات، محمدعلى، اخلاق اسلامى، چ بیست و دوم، تهران، سمت، 1378.
    • ـ سبحانى‏جو، حیات‏على، «هویت و بحران هویت»، روان‏شناسى و علوم تربیتى، ش 301، آبان 1383، ص 38ـ49.
    • ـ سلیمانى بشلى، محمدرضا، «جهانى‏شدن، بحران هویت و تضعیف تربیت دینى»، اسلام و پژوهش‏هاى تربیتى، ش 2، پاییز و زمستان 1389، ص 115ـ121.
    • ـ سلیمانى‏فر، ثریا، بررسى شخصیت جوان از دیدگاه قرآن، حدیث و علم روان‏شناسى، چ دوم، تهران، فرهنگ مکتوب، 1383.
    • ـ سیاسى، على‏اکبر، روان شناسى شخصیت، چ چهارم، تهران، امیرکبیر، 1352.
    • ـ سیدنژاد، سیدصادق، «جوان و جست‏وجوى هویت»، دیدار آشنا، ش 23، اردیبهشت 1381، 14ـ15.
    • ـ شولتز، دوان و دیگران، نظریه‏هاى شخصیت، ترجمه یحیى سیدمحمدى، تهران، هما، 1377.
    • ـ فیروزى، نعمت‏اللّه، «اصول و مبانى تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن»، نیم نگاه، ش 19، اسفند 1386، ص 35ـ75.
    • ـ قرائتى، محسن، گناه‏شناسى، چ نهم، تهران، مرکز فرهنگى درس‏هایى از قرآن، 1387.
    • ـ کریمى، مینا، بررسى تفکر و سبک‏هاى هویت، پایان‏نامه کارشناسى، دانشکده علوم انسانى، یزد، دانشگاه یزد، 1387.
    • ـ گروسى فرشى، میرتقى، «هویت در دوره نوجوانى»، رشد معلم، ش 81، اسفند 1370، ص 65ـ70.
    • ـ گروهى از مؤلفان، «هویت»، طوبى، ش 9، شهریور 1385، ص 1ـ4.
    • ـ لطف‏آبادى، حسین، روان‏شناسى رشد کاربردى نوجوانى و جوانى 1، تهران، سمت، 1380.
    • ـ ـــــ ، روان‏شناسى رشد 2، چ هشتم، تهران، سمت، 1378.
    • ـ مارشال ریو، جان، انگیزش و هیجان، ترجمه یحیى سیدمحمدى، چ هفتم، تهران، ویرایش، 1384.
    • ـ متقى‏فر، غلامرضا، بحران هویت و درمان آن از دیدگاه اسلام، در: سایت پارسیگلد، forum.parsigold.com، 1389.
    • ـ مربى، مهرانگیز، بررسى رابطه بین سبک‏هاى تفکر و هویت با روش‏هاى کنار آمدن در میان نوجوانان پیش‏دانشگاهى مرودشت، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، رشته روان‏شناسى، مرودشت، دانشکده علوم تربیتى و روان‏شناسى دانشگاه آزاد اسلامى، 1387.
    • ـ مصباح، محمدتقى، خودشناسى براى خودسازى، چ دوم، قم، در راه حق، بى‏تا.
    • ـ مقنى‏باشى، معصومه و نسیم دهقانى، بررسى میزان تأثیر دین و معنویت در زندگى، پایان‏نامه کارشناسى، دانشکده علوم انسانى، یزد، دانشگاه یزد، 1385.
    • ـ نقى‏پور قزلجه، میترا، رابطه هویت با نیازهاى اساسى روان‏شناختى در نوجوانان دبیرستانى شهر تهران، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، رشته روان‏شناسى، مردوشت، دانشکده علوم تربیتى و روان‏شناسى دانشگاه آزاد اسلامى، 1389.

    * استادیار گروه روان‏شناسى و علوم تربیتى دانشگاه یزد. abakhshayesh@yazduni.ac.ir

    ** کارشناس روان‏شناسى، دانشگاه یزد. دریافت: 19/4/89 ـ پذیرش: 29/2/90.


    • 1ـ مهرانگیز مهر، بررسى رابطه بین سبک‏هاى تفکر و ماهیت با روش‏هاى کنار آمدن در میان نوجوانان پیش‏دانشگاه مرودشت، ص 44.
    • 2ـ میترا نقى‏پور قزلجه، رابطه هویت با نیازهاى اساسى روان‏شناختى در نوجوانان دبیرستانى شهر تهران، ص 25.
    • 3ـ گروهى از مؤلفان، «هویت»، طوبى، ش 9، ص 1ـ4.
    • 4ـ پژوهشکده تحقیقات اسلامى، معرفت دینى، ص 59.
    • 5ـ على‏اکبر سیاسى، روان‏شناسى شخصیت، ص 81.
    • 6ـ ثریا سلیمانى‏فر، بررسى شخصیت جوان از دیدگاه قرآن، حدیث و علم روان‏شناسى، ص 141.
    • 7Bersonsky.

    • 8ـ مرتضى امیدیان، هویت از دیدگاه روان‏شناسى، ص 35ـ36.
    • 9ـ حسین لطف‏آبادى، روان‏شناسى رشد 2، ص 217.
    • 10ـ احمد رجب‏زاده، جامعه‏شناسى 1، ص 99.
    • 11ـ مصطفى دلشاد تهرانى، سیرى در تربیت اسلامى، ص 66.
    • 12ـ محمدتقى مصباح، خودشناسى براى خودسازى، ص 6و7و68.
    • 13ـ محمدعلى سادات، اخلاق اسلامى، ص 66.
    • 14ـ محسن قرائتى، گناه‏شناسى، ص 215.
    • 15ـ فهیمه زارع خورمیزى، رابطه هوش هیجانى با سبک‏هاى هویت، ص 23.
    • 16ـ دعا بازگیر، بررسى تأثیر ادیان افراد در خودپنداره آنها، ص 5.
    • 17ـ همان، ص 6.
    • 18ـ رضا پورحسین، روان‏شناسى خود، ص 19.
    • 19ـ دوان شولتز و دیگران، نظریه‏هاى شخصیت، ترجمه یحیى سیدمحمدى، ص 372.
    • 20Basic self concept.

    • 21temporary or transitory self concept.

    • 22social self concept.

    • 23ideal self concept.

    • 24ـ رضا پورحسین، همان، ص 19.
    • 25ـ حسین لطف‏آبادى، روان‏شناسى رشد کاربردى نوجوانى و جوانى 1، ص 197ـ198.
    • 26ـ دوان شولتز و دیگران، همان، ص 179.
    • 27ـ دعا بازگیر، همان، ص 6.
    • 28ـ حسین لطف‏آبادى، روان‏شناسى رشد 2، ص 130.
    • 29ـ مرتضى امیدیان، همان، ص 23.
    • 30Marcia.

    • 31Muuss.

    • 32ـ لورا اى. برک، روان‏شناسى رشد، ترجمه یحیى سیدمحمدى، ص 65.
    • 33ـ حسین لطف‏آبادى، روان‏شناسى رشد کاربردى نوجوانى و جوانى 1، ص 216.
    • 34ـ همان، ص 218.
    • 35ـ میرتقى گروسى فرشى، «هویت در دوره نوجوانى»، رشد معلم، ش 81، ص 65ـ70.
    • 36ـ صدیقه احمدى، مشکلات هویت‏یابى و بحران هویت، در: aftab.ir.
    • 37ـ جان. مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ترجمه یحیى سیدمحمدى، ص 250.
    • 38ـ روح‏اللّه رضوانى، هویت اجتماعى، در: سایت پایگاه حوزه.
    • 39ـ حیات‏على سبحانى‏جو، «هویت و بحران هویت»، روان‏شناسى و علوم تربیتى، ش 301، ص 38ـ49.
    • 40ـ مریم رفعت‏جاه، هویت اجتماعى، در: سایت انسان‏شناسى و فرهنگ.
    • 41ـ حیات‏على سبحانى‏جو، همان، ص 38ـ49.
    • 42ـ ابوالفضل اشرافى، «هویت اجتماعى و پیشگیرى از انحرافات اجتماعى»، جامعه‏شناسى و علوم اجتماعى دانشگاه علّامه طباطبائى، ش 11و12، ص 33ـ62.
    • 43ـ ریچارد جنکنیز، هویت اجتماعى، ترجمه تورج یاراحمدى، ص 8.
    • 44ـ مجنون آموسى، هویت اجتماعى، در: سایت آفتاب.
    • 45ـ سیدابوالقاسم دهقان، بررسى هویت ملى در برنامه درسى جامعه‏شناسى 1و2 دوره متوسطه، ص 11و19.
    • 46ـ محمدرضا سلیمانى بشلى، «جهانى‏شدن، بحران هویت و تضعیف تربیت دینى»، اسلام و پژوهش‏هاى تربیتى، ش 2، ص 116.
    • 47ـ سیدابوالقاسم دهقان، همان، ص 20و23.
    • 48ـ ر.ک: سیدصادق سیدنژاد، «جوان و جست‏وجوى هویت»، دیدارآشنا، ش 23.
    • 49ـ حجت‏اللّه جوانى، «هویت دینى»، تاریخ اسلام‏پژوهى، ش 1، ص 135ـ154.
    • 50ـ نعمت‏اللّه فیروزى، «اصول و مبانى تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن»، نیم‏نگاه، ش 19، ص 35ـ75.
    • 51ـ مصطفى دلشاد تهرانى، سیرى در تربیت اسلامى، ص 4.
    • 52ـ محسن قرائتى، همان، ص 212.
    • 53ـ غلامرضا متقى‏فر، بحران هویت و درمان آن از دیدگاه اسلام، در: سایت پارسى گلد، forum.parsigold.
    • 54ـ على‏اصغر احمدى، روان‏شناسى شخصیت از دیدگاه اسلام، 174ـ175.
    • 55ـ معصومه مقنى‏باشى و نسیم دهقانى، بررسى میزان تأثیر دین و معنویت در زندگى، ص 56.
    • 56ـ مصطفى دلشاد تهرانى، همان، ص 63.
    • 57ـ همان، ص 64.
    • 58ـ همان.
    • 59ـ همان.
    • 60ـ اچ. جى. آیسنک و گلن ویلسون، خودشناسى، ترجمه شهاب قهرمان، ص 1و4.
    • 61ـ جلیل بهارستان، مباحثى از مدیریت اسلامى، ص 104.
    • 62ـ سیدابوالفضل جعفرنژاد، «بحران هویت در نوجوانى و جوانى»، زمانه، ش 67و68، ص 25ـ30.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بخشایش، علیرضا.(1390) رابطه دین‏دارى و خودشناسى با شکل‏گیرى هویت. فصلنامه معرفت، 20(4)، 117-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علیرضا بخشایش."رابطه دین‏دارى و خودشناسى با شکل‏گیرى هویت". فصلنامه معرفت، 20، 4، 1390، 117-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بخشایش، علیرضا.(1390) 'رابطه دین‏دارى و خودشناسى با شکل‏گیرى هویت'، فصلنامه معرفت، 20(4), pp. 117-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بخشایش، علیرضا. رابطه دین‏دارى و خودشناسى با شکل‏گیرى هویت. معرفت، 20, 1390؛ 20(4): 117-