معرفت، سال بیستم، شماره ششم، پیاپی 165، شهریور 1390، صفحات 5-

    خاستگاه و بایسته ‏هاى شکرگزارى از معبود (1)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / mesbah@mesbahyazdi.ir
    چکیده: 
    این مقال به شرح و تفسیر مناجات شاکرین امام سجاد علیه‏السلام مى‏پردازد. شکرگزارى، فراتر از ارزش‏هاى انسانى به شمار مى‏رود. خداوند متعال در قرآن برخوردارى از امنیت، آرامش، آسایش، نصرت خویش و روزى حلال، همچنین ارائه امور تشریعى و عبادت را از جمله آموزه‏هاى مقدمه شکرگزارى خود معرفى مى‏کند. در شکرگزارى، بین فرد شکرگزار و کسى که از او تشکر مى‏کند، نوعى رابطه برقرار مى‏شود و در پرتو این رابطه، خیرى و یا خدمتى به او مى‏رسد. براساس آموزه‏هاى دینى، همه امور و نعمت‏هایى که به ما مى‏رسد، از طریق اسباب طبیعى و انسانى، و با اراده و مشیت الاهى، متعلق به خداست. بنابراین، سپاس و تشکر واقعى باید از او و منتسب به او باشد و ما انسان‏ها در برابر نعمت‏هاى بیکران الاهى باید همواره شکرگزار خالق خود باشیم.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    شرحى بر مناجات‏ الشاکرین*

    معرفت سال بیستم ـ شماره 165 ـ شهریور 1390، 5ـ13

    آیت‏ اللّه محمدتقى مصباح

    چکیده

    این مقال به شرح و تفسیر مناجات شاکرین امام سجاد علیه‏السلام مى‏پردازد. شکرگزارى، فراتر از ارزش‏هاى انسانى به شمار مى‏رود. خداوند متعال در قرآن برخوردارى از امنیت، آرامش، آسایش، نصرت خویش و روزى حلال، همچنین ارائه امور تشریعى و عبادت را از جمله آموزه‏هاى مقدمه شکرگزارى خود معرفى مى‏کند. در شکرگزارى، بین فرد شکرگزار و کسى که از او تشکر مى‏کند، نوعى رابطه برقرار مى‏شود و در پرتو این رابطه، خیرى و یا خدمتى به او مى‏رسد.

    براساس آموزه‏هاى دینى، همه امور و نعمت‏هایى که به ما مى‏رسد، از طریق اسباب طبیعى و انسانى، و با اراده و مشیت الاهى، متعلق به خداست. بنابراین، سپاس و تشکر واقعى باید از او و منتسب به او باشد و ما انسان‏ها در برابر نعمت‏هاى بیکران الاهى باید همواره شکرگزار خالق خود باشیم.

    کلیدواژه‏ها: شکرگزارى، وجوب شکر منعم، مشیت الاهى، نعمت‏هاى الاهى.

    خاستگاه ارزشى شکرگزارى

    ششمین مناجات امام سجاد علیه‏السلام که در شمار پانزده مناجات خود ایراد فرموده‏اند، مناجات شاکرین است. در ابتداى بحث از این مناجات، درباره مفهوم «شکر» سخن مى‏گوییم. واژه «شکر» و مشتقات آن در همه زبان‏ها فراوان به کار مى‏رود و جایگاه شاخصى را به خود اختصاص داده است. امروزه در ادبیات و مراودات عرفى تشکر و سپاسگزارى از دیگران نشانه ادب تلقّى مى‏گردد. علاوه بر بار ادبى و مثبتى که این واژگان در روابط و قراردادهاى اجتماعى جوامع دارند، داراى ارزش اخلاقى عامى هستند که همه جوامع انسانى به آن پایبند هستند. نظیر راست‏گویى، وفاى به عهد، پیمان و امانت‏دارى که همه جوامع بشرى حتى جوامع بى‏دین و لامذهب به آنها معتقد هستند و آنها را ارزش تلقّى مى‏کنند. بحث در این‏باره که منشأ اعتبار این ارزش‏ها و سایر ارزش‏هاى اخلاقى چیست، به فلسفه اخلاق مربوط مى‏گردد. از جمله در فلسفه اخلاق مطرح شده که برخى از مکاتب اخلاقى بر آن هستند که منشأ احکام اخلاقى و معیار صدق و کذب و موجه‏سازى گزاره‏ها و احکام اخلاقى، قرارداد و توافق همگان است. در نتیجه، یک باور و حکم اخلاقى تنها در صورتى موجه و معقول است که مردمان خاص در شرایط و اوضاع و احوال خاص بر آن یا بر قاعده یا نظامى که مشتمل بر آن است، توافق داشته باشند.1 از این نظر، ارزش‏هاى اخلاقى اعتبارى و نسبى به حساب مى‏آیند.

    اما در نظریه اخلاقى اسلام، موضوع قضیه اخلاقى عبارت است از: آن دسته از عناوین انتزاعى که بر افعال اختیارى انسان صدق مى‏کند و مثل عدالت یک ماهیت خارجى، عینى و ماهوى نیست، بلکه عنوانى است که مثلاً از موضع‏گیرى صحیح، به‏جا انجام دادن کار و رعایت حقوق دیگران انتزاع مى‏شود... . احکام اخلاقى حقیقتا از سنخ جملات خبرى است و خبر از یک واقعیت نفس‏الامرى مى‏دهند.2 ارزش اخلاقىِ فعل اختیارى انسان تابع تأثیرى است که این فعل در رسیدن انسان به کمال حقیقى وى دارد. هر کارى به اندازه‏اى که در آن کمال مؤثر باشد، ارزنده خواهد بود و اگر تأثیر منفى دارد، ارزش منفى خواهد داشت. اگر تأثیر مثبت داشته باشد، ارزش مثبت خواهد داشت و اگر نفیا و اثباتا تأثیرى در آن نداشته‏باشد، ارزش صفریا ارزش خنثى خواهد داشت.3

    در منطق، ارزش‏هاى اخلاقى نظیر عدالت‏ورزى، راست‏گویى و وفاى به عهد و پیمان در شمار مشهورات و یا مسلّمات و به تعبیر دیگر، آراى محموده جاى مى‏گیرند که توافق و تسالم همگان بر اعتبار آنهاست و از جمله امور غیربدیهى به حساب مى‏آیند که در «جدل» مورد استفاده قرار مى‏گیرند. البته با توجه به اینکه همه جوامع بشرى در زمان‏هاى گوناگون به این قبیل ارزش‏هاى اخلاقى گرایش و دل‏بستگى داشته و دارند، به یک معنا مى‏توان آنها را در شمار امور و ادراکات فطرى جاى داد که از فطرت و سرشت انسانى ناشى مى‏گردند. اینها عبارتند از: ادراکات و گرایش‏هایى که همزاد انسان و ویژه نوع انسان و غیراکتسابى مى‏باشند. در مقابل فطریاتى که در منطق مطرح است و به نوعى کسبى مى‏باشند. عبارتند از: قضایاى روشنى که ثبوت محمول براى موضوع در آنها نیازمند دلیل است، اما دلیل آنها در کنار قضیه و همراه با آن در ذهن موجود است. این قضایاى بدیهى و فطرى از آن جهت که فهم مواد و تصور اجزاى آن نیازمند کسب مى‏باشند، کسبى به حساب مى‏آیند.

    ما به تجربه دریافته‏ایم که وقتى کسى به ما خدمت و کمک مى‏کند، ما خود را مدیون و بدهکار او مى‏دانیم. اگر نتوانیم خدمت او را جبران کنیم، حداقل به عنوان وظیفه از او تشکر مى‏کنیم. عدم تشکر از خدمت دیگران را بى‏ادبى و ناسپاسى به حساب مى‏آوریم. در سفرى که حدود ده سال قبل بنده به آمریکاى لاتین داشتم، در یکى از دانشگاه‏هاى آن سامان و در جمع دختران و پسران و استادان دانشگاهى به سخنرانى پرداختم. پس از پایان سخنرانى جمعیت انبوهى اطراف من جمع شدند و به طرح سؤالات خود پرداختند. در آن بین، خانمى با زحمت و اصرار فراوان جمعیت را مى‏شکافت تا به ما نزدیک شود، به گونه‏اى که دوستان ما نگران شدند که نکند قصد سویى داشته باشد. اما آن خانم، پس از آنکه با زحمت فراوان خودش را به نزدیک ما رساند، گفت: خیلى متشکرم و بلافاصله از آنجا دور شد. او به عنوان اداى دین خود را موظف مى‏دانست که نزد ما بیاید و از ما تشکر کند و تا تشکر نمى‏کرد وجدانش راضى نمى‏گشت.

    سپاسگزارى و شکرگزارى فراتر از ارزش‏هاى انسانى به شمار مى‏آید. حتى حیواناتى که نسبت به سایر حیوانات از هوش بیشترى برخوردارند، در برابر خدمت و غذایى که در اختیارشان قرار مى‏گیرد با حرکات و رفتار خود اظهار تشکر مى‏کنند. در گربه‏ها، اسب‏ها و بخصوص در سگ‏ها کاملاً مشهود است که در برابر اظهار محبت و رسیدگى دیگران، اظهار تشکر مى‏کنند.

    ضرورت و لزوم شکرگزارى

    مسئله ضرورت شکرگزارى و تشکر در قبال نعمت‏هایى که به انسان مى‏رسد، از چنان اهمیتى برخوردار است که علماى ما وقتى، در علم کلام، درباره لزوم تحقیق درباره خدا و ضرورت اثبات صانع و خداوند سخن به میان مى‏آید، براى آن دو دلیل عقلى ارائه مى‏دهند که عبارتند از: ترس از ضرر محتمل و دیگرى، وجوب شکر منعم. آنان مى‏گویند که عقل، شکر منعم را واجب مى‏داند و ما باید به شکرگزارى کسى که نعمت وجود، سلامتى، زندگى و انبوه نعمت‏هاى مادى و معنوى را به ما ارزانى داشته بپردازیم. طبیعى است پیش از تشکر و شکرگزارى باید منعم و کسى که آن نعمت‏ها را به ما ارزانى داشته بشناسیم. پس از راه وجوب شکر منعم، ضرورت خداشناسى و وجوب اثبات آفریدگار را تبیین مى‏کنند. البته ما اکنون درصدد تأیید و یا ردّ آن استدلال نیستیم و غرض ما از بیان این نمونه این است که مسئله وجوب شکر و حسن آن از چنان اهمیتى برخوردار است که از آن براى اثبات ضرورت خداشناسى استفاده شده است؛ زیرا در فرهنگ دینى ما و از جمله در قرآن فراوان به مسئله شکرگزارى از خداوند اهمیت داده شده است. خداوند در آیه‏اى از قرآن درباره عکس‏العمل کسانى که مخاطب دعوت انبیاء از جمله پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قرار گرفته‏اند و پیام هدایت الاهى را دریافت کردند، مى‏فرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا وَإِمَّا کَفُورا» (نساء: 3)؛ ما راه را به او نمودیم، یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار.

    در این آیه، مردم به دو دسته تقسیم شده‏اند: دسته اول، کسانى که از دعوت و هدایت‏هاى الاهى استفاده مى‏کنند و در مسیر سعادت و رستگارى گام برمى‏دارند و هدایت‏پذیرى آنان به مثابه شکرگزارى از خداوند تلقّى مى‏گردد. دسته دیگر، کافران و کسانى که بى‏اعتنا به هدایت‏هاى الاهى در گمراهى و ضلالت باقى مى‏مانند و گمراهى آنان ناسپاسى از درگاه خداوند به حساب مى‏آید. در آیه دیگر، توانایى شنیدارى، دیدارى و اندیشیدن مقدمه و پیش‏درآمد شکرگزارى از خداوند معرفى گردیده است: «وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئا وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (نحل: 78)؛ و شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالى‏که هیچ چیز نمى‏دانستید، و براى شما گوش‏ها و چشم‏ها و دل‏ها قرار داد تا شاید سپاس گزارید.

    همچنین خداوند، برخوردارى از امنیت، آسایش، نصرت خویش و روزى حلال را مقدّمه شکرگزارى خود معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (انفال: 26)؛ و به یاد آرید هنگامى را که در زمین گروهى اندک و ناتوان شمرده شده بودید، بیم آن داشتید که مردمان [مشرکان مکه و قبیله‏هاى عرب ]شما را بربایند، پس شما را [در مدینه ]جاى داد و به یارى خود نیرومند گردانید و از چیزهاى پاکیزه روزیتان داد تا شاید سپاس گزارید.

    و نیز خداوند ارائه امور تشریعى و عبادات و از جمله روزه به بندگان خویش و تقوا را مقدّمه و پیش‏درآمد سپاسگزارى از خویش معرفى مى‏کند و مى‏فرماید:

    1. «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (بقره: 185)؛ ماه رمضان که در آن قرآن فرو فرستاده شده که راهنمایى براى مردم و نشانه‏هاى روشنى از رهنمونى [به راه راست ]و جداکننده حق از باطل است؛ پس هرکس از شما این ماه را دریابد باید آن را روزه بدارد و هرکه بیمار یا در سفر باشد به شمار آن از روزهاى دیگر [روزه گیرد.] خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد، و تا شمار آن را تمام کنید و خداى را به پاس آنکه شما را راه نمود به بزرگى بستایید و باشد که سپاس گزارید.

    2. «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (آل‏عمران: 123)؛ و هر آینه خداوند شما را در [جنگ ]بدر در حالى‏که ناتوان بودید [به علت کمى سپاه و سازوبرگ جنگ ]یارى داد، پس از خدا پروا کنید، باشد که سپاس گزارید.

    تمهیدات و شرایط شکرگزارى

    اکنون با توجه به اهمیتى که به مسئله شکرگزارى در منابع دینى و بخصوص در قرآن و نیز از سوى عقلا و همه جوامع بشرى داده شده جا دارد که به آن توجه جدّى داشته باشیم و در این ارتباط ماهیت شکرگزارى و شرایطى را که در تحقق آن دخیل هستند بازشناسیم: وقتى انسان از کسى تشکر مى‏کند که بین او و آن شخص رابطه‏اى شکل گرفته باشد و در پرتو این رابطه خیرى و خدمتى به او رسیده باشد. از این نظر ما از نقاش و هنرمندى که براى خودش نقاشى زیبایى ترسیم کرده است و نیز از خطاطى که خط زیبایى نگاشته است تشکر نمى‏کنیم، چون آن دو آن کارهاى هنرى را براى ما انجام نداده‏اند و وقتى تشکر ما لازم و بجاست که کارى براى ما انجام گرفته باشد. ثانیا، آن خیر و خدمت باارزش و قابل توجه باشد و چنان بى‏ارزش نباشد که مورد اعتنا و توجه قرار نگیرد و دریافت‏کننده آن نه فقط آن را خدمتى در حق خود به حساب نیاورد، بلکه پندارد که تحقیر و مورد تمسخر قرار گرفته است. ثالثا، عامل خدمت و خیر، قصد رساندن خیر، و خدمت به دیگرى را داشته باشد، نه اینکه او بدون چنان قصدى کارى را انجام دهد و اتفاقا از قِبَل آن خیرى به دیگرى برسد. رابعا، انسان عامل خیر را بشناسد و بداند که چه کسى خدمتى به او رسانده و یا نعمتى در اختیار او نهاده است. در صورت تحقق شرایط مزبور، لازم است انسان با زبان یا قلم و یا به شیوه دیگرى از کسى که خیرى به او رسانده تشکر کند.

    با توجه به آنچه گفته شد، ما وقتى درصدد شکرگزارى از خدا برمى‏آییم که باور داشته باشیم که خداوند با اراده و قصد خود نعمتى را در اختیار ما نهاده است. پس اگر در موقعیتى باشیم که چیزى را براى خود نعمت و خیر ندانیم و یا ارتباط آن نعمت را با خدا درک نکنیم و آن را منسوب به غیرخدا بدانیم، درصدد تشکر از خدا برنمى‏آییم. در مواردى بخصوص شرایط غیرعادى و غیرطبیعى، وقتى نعمتى به ما مى‏رسد، به راحتى باور مى‏کنیم که آن نعمت از سوى خداوند به ما ارزانى شده و شکر آن را به جا مى‏آوریم. به عنوان نمونه، وقتى کسى سخت بیمار گشته و در کمال ناامیدى شفا مى‏یابد و یا در شرایط خشکسالى و پس از دعا و توسل مردم و برگزارى نماز باران، وقتى باران مى‏بارد، همگان باور دارند که آن سلامتى و باران نعمت خدا و با اراده الاهى ارزانى شده است. اما در اغلب موارد ما نعمت‏ها و خیرى که به ما مى‏رسد به وسایط نسبت مى‏دهیم و فراموش مى‏کنیم که بدون خواست و اراده خدا خیر و نعمتى در اختیار ما قرار نمى‏گیرد. از این‏رو، توجه ما به واسطه‏ها، عوامل طبیعى و غیرخدا جلب مى‏گردد و درصدد تشکر از خداوند برنمى‏آییم. در حالى که گزاره‏هاى دینى به ما مى‏آموزند که همه نعمت‏ها از آن خدا هستند، چه بدون واسطه از سوى خدا در اختیار ما قرار گیرند و چه با واسطه. «هر نیکى‏اى که به تو رسد از خداست و هر بدى که به تو رسد از خود توست.» (نساء: 79)

    در آیه دیگر خداوند مى‏فرماید: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (آل‏عمران: 26)؛ بگو: بار خدایا، تویى که فرمانروایى، به هرکه خواهى مُلک مى‏دهى و از هرکه خواهى ملک باز مى‏ستانى، هرکه را خواهى بزرگى و ارجمندى مى‏دهى و هرکه را خواهى خوار مى‏کنى؛ نیکى‏ها همه به دست توست که تو بر همه‏چیز توانایى.

    آموزه‏هاى الهى و استناد همه امور به خداوند

    دین به ما مى‏آموزد که همه حوادث و رخدادها و از جمله نعمت‏هایى که به ما مى‏رسد، چه از طریق اسباب طبیعى و اسباب انسانى و چه به وسیله فرشتگان انجام پذیرند، همه با اراده و مشیت الهى انجام گرفته‏اند و ما باید همه‏چیز را متعلق به خدا بدانیم. از این‏رو، یکى از آموزه‏هاى فرهنگى ما که در زمان سابق بیشتر بدان توجه مى‏شد این است که اگر تکه نان خشکى روى زمین افتاده، بدان جهت که نعمت و برکت خداست، آن را از روى زمین برداریم که زیر دست و پا قرار نگیرد و آن را تمیز کنیم و مورد استفاده قرار دهیم.

    وقتى دو توده ابر که حامل بخار هستند، با یکدیگر اصطکاک و برخورد پیدا مى‏کنند و بر اثر تلاقى بار مثبت و منفى ابرها، رعد و برق پدید مى‏آید، بخشى از آن بخارها به آب تبدیل گشته و به صورت باران بر زمین مى‏ریزد. یا در یک فرایند طبیعى، وقتى دانه‏اى در زمین افشانده مى‏شود و رطوبت زمین به آن مى‏رسد، جوانه مى‏زند و رشد مى‏کند. اما در قرآن، نظیر این فعل و انفعالات به خداوند نسبت داده شده است؛ زیرا خداوند مسبب‏الاسباب است و همه عوامل طبیعى و غیرطبیعى تحت اراده و فرمان او هستند. هیچ کارى خارج از اراده خداوند انجام نمى‏پذیرد. «آیا ندیده‏اى که خداوند ابرها را [به وسیله بادها ]مى‏راند سپس میان [پاره‏هاى ]آن پیوند مى‏دهد، آن‏گاه آن را توده و انبوه مى‏کند، سپس باران را بینى که از میان آن بیرون مى‏آید و از آسمان از کوه‏هایى که در آن است [انبوه ابرهاى منجمد شده ]تگرگ مى‏فرستد و [زیان ]آن را به هرکه خواهد مى‏رساند و از هرکه خواهد باز مى‏دارد؛ درخشندگى برقش نزدیک است که [روشنى] دیدگان را ببرد.» (نور: 43)

    در آیه فوق، به سه پدیده شگفت‏انگیز آسمان و ابرها اشاره شده است. پدیده شگفت‏انگیز اول که حاکى از علم، حکمت و عظمت نهفته در آفرینش و از دلایل توحید ذات پروردگار مى‏باشد، این است که خداوند به آرامى ابرها را که هر قطعه‏اى از آن از گوشه‏اى از دریاها برمى‏خیزد، به سوى هم مى‏راند و پیوند مى‏دهد و متراکم مى‏سازد و آن‏گاه از آن ابرها دانه‏هاى باران به سوى زمین سرازیر مى‏گردد. بدین‏وسیله، زمین مرده را زنده و لباس حیات بر قامت درختان و گیاهان مى‏پوشاند و موجودات زنده را سیراب مى‏سازد. پدیده دوم، تشکیل دانه‏هاى درشت تگرگ در ابرها، که با بارش آنها ممکن است درختان، زراعت‏ها، حیوانات و انسان‏ها آسیب ببینند. پدیده سوم، برقى است که با برخورد ابرها که حامل ذرات آب هستند و تلاقى بار مثبت و منفى آن ابرها مى‏جهد و چشم‏ها را خیره مى‏کند و صداى رعدى که از این پدیده طبیعى ایجاد مى‏گردد، گوش‏ها را مى‏آزارد.

    درباره کوه‏هایى که خداوند از آنها سخن گفته که بر فراز آسمان هستند و از آنها تگرگ‏ها فرو مى‏ریزند، مفسّران نظرات گوناگونى ارائه داده‏اند. در برخى از تفاسیر به پاره‏اى از آنها اشاره شده است:

    1. برخى برآنند که «جبال» در آیه جنبه کنایى دارد و همان‏گونه که مى‏گوییم کوهى از غذا و یا کوهى از علم، از یخ‏هاى متراکم در آسمان نیز تعبیر به کوه‏ها شده است. مفاد آیه این است که کوهى و توده عظیمى از تگرگ به وسیله ابرها در دل آسمان به وجود مى‏آید و بخشى از آنها بر پاره‏اى از شهرها و بیابان‏ها فرو مى‏ریزد.

    2. برخى گفته‏اند: منظور از کوه‏ها توده‏هاى عظیم ابر است که در عظمت و بزرگى بسان کوه مى‏باشد.

    3. بیان سید قطب که مناسب‏تر به نظر مى‏رسد این است که توده‏هاى ابر در وسط آسمان به راستى شبیه کوه‏ها هستند، گرچه وقتى از پایین به آنها مى‏نگریم صافند؛ اما کسانى که با هواپیما بر فراز ابرها حرکت کرده‏اند غالبا با چشم خود دیده‏اند که ابرها به کوه‏ها، دره‏ها و پستى و بلندى‏هایى که روى زمین هستند مى‏مانند. به تعبیر دیگر، سطح بالاى ابرها هرگز صاف نیست و همانند سطح زمین داراى ناهموارى‏هاى فراوان است و از این نظر اطلاق نام جبال بر آنها مناسب است.4

    باید افزود که تکوّن تگرگ در آسمان بدین صورت است که دانه‏هاى باران از ابر جدا مى‏شود و در قسمت فوقانى هوا به جبهه سردى برخورد مى‏کند و یخ مى‏زند. سپس توفان‏هاى کوبنده این دانه‏ها را مجددا به بالا پرتاب مى‏کند و بار دیگر این دانه‏ها به داخل ابرها فرو مى‏رود و لایه دیگرى از آب به روى آن مى‏نشیند که به هنگام جدا شدن از ابر مجددا یخ مى‏بندد. گاهى این مسئله چندین بار تکرار مى‏شود و هر زمان لایه تازه‏اى روى آن مى‏نشیند تا تگرگ به اندازه‏اى درشت شود که دیگر توفان نتواند آن را به بالا پرتاب کند. اینجاست که راه زمین را به پیش مى‏گیرد و فرود مى‏آید، یا اینکه توفان فرو مى‏نشیند و بدون مانع به طرف زمین حرکت مى‏کند.5

    در آیات دیگر خداوند درباره رویش گیاهان، درختان و دانه‏ها به وسیله باران مى‏فرماید: «و از آسمان آبى بابرکت فرو آوردیم، سپس بدان بوستان‏ها و دانه‏هاى درو کردنى [مانند گندم و جو و ارزن] رویانیدیم، و نیز درختان خرماى بلند را که میوه‏هاى بر هم نشانده دارند، تا روزى بندگان باشد و بدان [آب] سرزمین مرده را زنده کردیم. همچنین است بیرون آمدن [از گور]. (ق: 9ـ11)

    و نیز خداوند در آیات دیگر مى‏فرماید: «پس آدمى باید به خوراک خود بنگرد [تا عبرت گیرد]، ما آبِ [باران] را فرو باریدیم باریدنى ویژه. سپس زمین را [با سر برآوردن گیاهان ]بشکافتیم شکافتنى ویژه، سپس در آن دانه‏ها رویانیدیم، و انگور و سبزى، و درخت زیتون و خرما، و بوستان‏هاى پر درخت، و میوه و علف، تا وسیله‏اى براى استفاده شما و چارپایانتان باشد.» (عبس: 24ـ32)

    این آیات بیانگر این نکته است که سرسلسله همه اسباب و عوامل و به تعبیر دیگر مسبب‏الاسباب خداوند است. ما باید در وراى اسباب و عواملى که در عالم و نظام آفرینش در کارند، نظر خود را به خالق هستى و علت‏العلل و کسى که هیچ حرکتى و رخدادى بدون اذن و مشیت او انجام نمى‏پذیرد، معطوف گردد و نگاه استقلالى به وسایط نداشته باشیم. باور کنیم که وسایط و عوامل مؤثر در عالم با اراده الهى تأثیر مى‏گذارند و مؤثر اصلى خداوند است. چنان‏که وقتى واسطه‏اى از سوى بزرگى پولى براى ما مى‏آورد، ما آن هدیه را به آن بزرگ نسبت مى‏دهیم و آن واسطه را وسیله‏اى براى رساندن آن هدیه به خویش مى‏شناسیم.

    نقش اعتقاد به مالکیت مطابق خداوند در شکرگزارى از او

    اگر ما به حقایق عالم معرفت یابیم و خداوند دلمان را نورانیت ببخشد، درمى‏یابیم که نه تنها خداوند سرسلسله جنبان عوامل و اسباب است، بلکه در پس همه اتفاقات ریز و درشتى که رخ مى‏دهد، دست خداوند قرار دارد و همه حوادث و اتفاقاتى که پیوسته براى ما رخ مى‏دهد و حتى برگى که از درخت به زمین مى‏افتد، بدون اجازه و اراده خداوند انجام نمى‏پذیرند. وقتى ما به این باور رسیدیم که همه کارها به اذن و اراده خداوند انجام مى‏پذیرد، براى هر نعمتى که در اختیارمان قرار مى‏گیرد، باید خداوند را سپاس گزاریم. وقتى نانى بر سر سفره‏مان قرار مى‏گیرد و آن را مى‏خوریم، باید به ستایش خدا و تشکر از او بپردازیم. وقتى نفس مى‏کشیم، به این حقیقت توجه داشته باشیم که خداوند هوا و اکسیژن را آفریده تا تنفس از آنْ حیات و زندگى ما تداوم یابد. یا وقتى چشممان را باز و بسته مى‏کنیم، توجه داشته باشیم که خداوند این نعمت بزرگ را در اختیار ما نهاده است. همچنین با توجه به نعمت‏هاى بى‏شمارى که پیرامون ما قرار دارند، به خداوند توجه یابیم و به شکرگزارى از او پردازیم. چون کسانى نباشیم که فقط به شکم و شهوت خود توجه دارند و از منعم و خالق هستى غافل‏اند. کسانى که خداوند درباره آنها مى‏فرماید: «أُولَـئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (نحل: 108)؛ آنان کسانى‏اند که خدا بر دل‏ها، گوش‏ها و چشم‏هایشان مهر نهاده است و آنان خود غافلان‏اند.

    در جاى دیگر به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره آن اسیرگشتگان در دام شکم و شهوت مى‏فرماید: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» (حجر: 3)؛ واگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان کند، زود است که بدانند.

    کسى که نیروى عقل در او زنده و هشیار است و در غفلت به سر نمى‏برد، وقتى به پدیده‏هاى پیرامون خود مى‏نگرد، به نورى که از خورشید مى‏تابد و به آسمن آبى باشکوه و باعظمت مى‏نگرد و به جلوه‏ها، زیبایى‏ها و شکوهى که در سراسر پدیده‏ها وجود دارد مى‏نگرد، سر تعظیم در برابر خالق حکیم و علیم که همه پدیده‏هاى عالم جلوه‏اى از شکوه و عظمت اوست، فرود مى‏آورد. همچنین او وقتى به اعضا و جوارح خود مى‏نگرد و تا حدى به ارزش و اهمیت آنها واقف مى‏گردد، به شکرگزارى خداوند مى‏پردازد که او را از آن نعمت‏هاى بزرگ و بى‏بدیل برخوردار ساخت. نعمت‏هایى که با فقدان هریک از آنها زندگى براى انسان تیره و تار و تباه مى‏گردد.

    نقش شناخت گستره، عظمت و اهمیت نعمت‏ها در شکرگزارى از آنها

    بنابراین، ما در درجه اول باید نعمت‏هاى خدا را بشناسیم. چه بهتر که در این زمینه به مطالعه کتاب‏هاى علمى و آموزش علومى که به بررسى پدیده‏هاى جهان پرداخته‏اند، بپردازیم. اگر فراگیرى آن علوم با هدف شناسایى بیشتر نعمت‏هاى الهى و در نتیجه شکرگزارى از خداوند انجام پذیرد، عبادت محسوب مى‏گردد. اگر کسى درصدد فراگیرى علوم فیزیک، شیمى، زیست‏شناسى و بخصوص فیزیولوژى و آنوتومى بدن برآید و شگفتى‏هاى آفریده‏هاى خداوند را دریابد و فعالیت‏هاى حیرت‏انگیز و اعجاب‏برانگیز پدیده‏ها و از جمله برخى از اجزاى بدن را بشناسد و هدف او از کسب آن تخصص‏ها، صرفا به دست آوردن پست و مقام و تأمین زندگى نباشد، بلکه هدف اصلى او شناسایى نعمت‏هاى الهى و سپاس به درگاه خداوند باشد، عبادت کرده است. فراگیرى علوم طبیعى راه استفاده بیشتر و بهتر را از نعمت‏هاى الهى فراهم مى‏آورد. از آن طریق، انسان به منابع نهفته در دل کوه‏ها و زیر زمین و بستر دریاها پى مى‏برد و با ترکیب و تغییراتى که در مواد پدید مى‏آورد به دستاوردهاى جدید علمى و محصولات جدیدى دست پیدا مى‏کند. در تمام این مراحل اگر هدف او کشف نعمت‏هاى خدا و استفاده صحیح از آنها و در نتیجه شکرگزارى از خداوند باشد، پیوسته به عبادت خدا مشغول است. انسان نیاز شدید به برخى از نعمت‏ها دارد و باید با زحمت و تلاش خود به آن نعمت‏ها دست یابد. باید کار کند تا درآمدى به دست آورد. یا با ارائه خدمت به دیگران از خدمات آنان بهره‏مند گردد. حال اگر انگیزه او الهى باشد، وقتى به نعمتى دست پیدا مى‏کند و نیازى از او برطرف مى‏گردد، درصدد تشکر از خداوند برمى‏آید و او را به پاس نعمت‏هایى که در اختیارش نهاده و آسایش و راحتى و شادکامى او را فراهم آورده سپاس مى‏گزارد.

    تا انسان نعمت‏هاى خدا را نشناسد و بخصوص اگر سخت نیازمند نعمت‏هاى الهى نگردد، قدر آنها را نمى‏داند. تصور کنید کسى را که در تابستانى گرم راهى طولانى طى کرده و تشنگى و خستگى و گرماى هوا سخت او را آزرده است و ناگهان در منزلى فرود مى‏آید و شربتى خنک و گوارا و یا آبى خنک در اختیارش مى‏نهند که با نوشیدن آن، عطش کشنده و آزاردهنده‏اش فرو مى‏نشیند، چنین شخصى در آن حال به خوبى قدر آب و این نعمت حیاتى را مى‏داند و به شکرگزارى خداوند مى‏پردازد. خداوندى که نعمت‏ها و روزى‏هاى حلال را در اختیار انسان نهاد تا از آنها استفاده کند و توان و قدرت کافى براى رشد و تعالى و بندگى خداوند را بیابد.

    خداوند بر ما منت نهاد و نعمت‏ها و روزى‏هاى حلالش را در اختیار ما قرار داد و استفاده از این نعمت‏ها انگیزه شکرگزارى را در ما فراهم مى‏آورد. چنان‏که گفتیم اگر شناخت و کسب نعمت‏هاى الهى با هدف قدردانى از خداوند و شکر او انجام پذیرد، عبادت است. بر این اساس، خداوند به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «اى احمد! عبادت ده جزء دارد که نُه جزء آن طلب مال حلال است. پس اگر خوردنى و آشامیدنى خود را پاک و پاکیزه سازى، همواره تحت حفاظت و در کنف عنایت‏من‏خواهى‏بود.»6

    توسعه زندگى بشر و رشد صنعت و تکنولوژى و دست یافتن به آن دسته از نعمت‏هاى الهى که پیشتر براى ما ناشناخته بودند و نعمت‏هایى که در آینده براى ما کشف خواهند شد، رهین تلاش و تحقیقات مستمر دانشمندان و عالمان است. اگر آن تلاش‏ها نبود، ما پى به وجود نیروى برق و وسایلى که از طبیعت استخراج شده‏اند و رفاه و راحتى بیشترى را براى ما فراهم آورده‏اند نمى‏بردیم. امروزه دانشمندان و محققانى که با هدف استفاده از نعمت‏هاى خدا و یا عزت بخشیدن به مسلمانان و کسب استقلال و رها شدن از وابستگى به بیگانگان در مراکز تحقیقاتى انرژى اتمى فعالیت مى‏کنند، به عبادت خدا و کارى بزرگ و بس ارزشمند مشغول مى‏باشند. کسى که قصد تشرف به حج را دارد، گرچه عبادت حج اصطلاحا بر اعمال و مناسک خاصى که در مکه انجام مى‏شود اطلاق مى‏گردد، اما مقدمات حج نظیر نام‏نویسى و اقدام براى مسافرت به مکه نیز عبادت محسوب مى‏شود، چون در نگرش کلان هر کارى که به قصد بندگى خدا انجام مى‏پذیرد عبادت مى‏باشد.

    با توجه به اینکه نعمت چیزى است که موجب تکامل انسان مى‏گردد، آنچه که از راه مشروع و حلال به دست مى‏آید و استفاده از آن جایز مى‏باشد نعمت مى‏باشد. به پاس آنْ انسان باید شکر خداوند را به جاى آورد. اما درآمد و ثروتى که از راه نامشروع و با رشوه‏خوارى، رانت‏خوارى، اختلاس و سوءاستفاده از بیت‏المال به دست مى‏آید، نقمت و موجب هلاکت و گرفتار شدن انسان به آتش جهنم مى‏گردد و قابل شکرگزارى نیست. خداوند درباره چنین ثروت نامشروعى مى‏فرماید: «همانا کسانى که مال‏هاى یتیمان را به ستم مى‏خورند جز این نیست که در شکم‏هاى خود آتشى مى‏خورند و به زودى به آتش افروخته دوزخ درآیند.» (نساء: 10)

    پس انسان باید حلال را از حرام بازشناسد و بى‏تردید کسب علمى که حلال و حرام را به انسان یاد مى‏دهد و با اندوختن آن علمْ انسان درمى‏یابد که چه کارهایى مرضى خداست و چه کارهایى مرضى خدا نیست، خود عبادت است. از این‏رو، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «هر که راهى رود که در آن علمى جوید خدا او را راهى برد تا به بهشت درآید. همانا فرشتگان پرهاى خود را براى طالب علم به جهت رضایت از او بگسترانند و همانا هرچه در آسمان و زمین است، حتى ماهیان دریا براى طالب علم آمرزش جویند و برترى عالم بر عابد چون برترى ماه در شب چهارده بر سایر اختران است. همانا علما وارثان پیامبران‏اند؛ زیرا پیامبران دینار و درهم به ارث نگذارند، ولکن علم را به عنوان ارث از خود باقى گذارند و هرکه از آن علم برگرفته بهره فراوانى برده است.»7

    نقل شده که شهید ثانى، در سنین جوانى که به کسب و تحصیل علوم دینى اشتغال داشت با پاى برهنه از منزل رهسپار کلاس درس مى‏شد. او به کسانى که در این‏باره از او سؤال مى‏کردند پاسخ داد: من طالب علم هستم و سخن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره طالب علم حق و درست است و براى اینکه کفش خود را روى بال فرشتگان ننهم، با پاى برهنه حرکت مى‏کنم.


    * این متن حاصل قلمى‏شده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مى‏باشد.


    1ـ محمدتقى مصباح، نقد و بررسى مکاتب اخلاقى، ص 73.

    2ـ همان، ص 325ـ327.

    3ـ همان، ص 339.

    4ـ سید قطب، تفسیر فى ظلال‏القرآن، ج 4، ص 2522.

    5ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 14، ص504ـ505.

    6ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ب 2، ص 27، ح 6.

    7ـ محمدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 1، ص 34، ح 1.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1390) خاستگاه و بایسته ‏هاى شکرگزارى از معبود (1). فصلنامه معرفت، 20(6)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."خاستگاه و بایسته ‏هاى شکرگزارى از معبود (1)". فصلنامه معرفت، 20، 6، 1390، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1390) 'خاستگاه و بایسته ‏هاى شکرگزارى از معبود (1)'، فصلنامه معرفت، 20(6), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. خاستگاه و بایسته ‏هاى شکرگزارى از معبود (1). معرفت، 20, 1390؛ 20(6): 5-