اقدام متقابل و حقوق بین الملل
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیستم ـ شماره 165 ـ شهریور 1390، 103ـ116
مسعود راعى دهقى*
چکیده
اقدام متقابل جزء مهمترین مباحث مطرح در رابطه با مسئولیت بینالمللى دولتهاست. اختصاص یافتن مواد 49 تا 53 از طرح 2001 مسئولیت بینالمللى ناشى از رفتار خلاف دولتها (بخش سوم از فصل دوم) بیانگر اهمیت این ضمانت اجراى بینالمللى در خصوص نقض تعهدات است. کمیسیون حقوق بینالملل طى مواد مذکور به هدف، محدوده، شرایط و سایر مسائل مربوط به اقدام متقابل پرداخت. سؤال اصلى در بحث اقدام متقابل آن است که در صورت نقض تعهد توسط یک دولت، چه اقداماتى توسط دولت خسارتدیده مىتواند به عنوان اقدام متقابل صورت پذیرد؟ آیا این اقدامات صرفا توسط دولت مستقیم صدمهدیده مىتواند و یا باید صورت گیرد و یا براى دولتهاى ثالث هم امکانپذیر است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا صلح و امنیت بینالمللى مورد تهدید قرار نخواهد گرفت؟
از مباحث مطرح در این زمینه و با لحاظ روش توصیفى ـ تحلیلى به دست مىآید که هنوز در خصوص این تأسیس جمعى توافق جامعى صورت نگرفته است. مشکل اصلى ناشى از فقدان چارچوبه نظریه پذیرفتهشده جهانى است. علىرغم آنکه کمیسیون حقوق بینالملل تلاشهاى زیادى نیز انجام داده است.
کلیدواژهها: اقدام متقابل، ضمانت اجرا، حقوق بینالملل، دولت صدمهدیده، دولت مسئول، اصل تناسب.
مقدّمه
اقدام متقابل از جمله ضمانت اجراهاى بینالمللى است که در حوزه مسئولیت بینالمللى به طور جدى مطرح است. عمل قانونى اما غیردوستانه کشورى علیه کشور دیگر را که به تلافى یک عمل غیردوستانه اما قانونى و به منظور وادار کردن آن کشور به تغییر رفتار غیردوستانه خود انجام مىگیرد «عمل متقابل» مىگویند.1 عمل متقابل هرگز در شکل زور مسلحانه روى نمىدهد؛ زیرا در این صورت، یک اقدام تلافىجویانه غیرقانونى خواهد بود. عمل متقابل نباید الزاما متقابل به مثل باشد، اگرچه اغلب شکل اعمالى از همان نوع عمل غیردوستانه اصلى را به خود مىگیرد.2 عمل متقابل از اقدام تلافىجویانه متفاوت است؛ چراکه اقدام تلافىجویانه عملى است که به خودى خود غیرقانونى مىباشد، اما عمل متقابل از طریق اعمال قانونى صورت مىگیرد.3
پیشینه این تحقیق به تلاشهاى 50 ساله کمیسیون حقوق بینالملل برمىگردد. طى این مدت گزارشگران چندى به تدوین مقرّرات بینالمللى پرداختند که در نهایت در سال 2001م، پیشنویس طرح مسئولیت بینالمللى ناشى از رفتار خلاف دولتها به دبیرکل مجمع عمومى سازمان ملل توسط کمیسیون مذکور ارائه شده، از زمان ارائه این طرح تاکنون در مورد اقدام متقابل، تحقیق چاپشده خاصى مشاهده نشد. البته در پایاننامه دکتراى نگارنده به برخى از ابعاد اقدام متقابل اشاره گردیده است.4 اما سؤال اصلى که در این تحقیق دنبال مىشود خود سؤال جدیدى است. نوآورى این تحقیق را باید در پاسخ به سؤال دوم ملاحظه کرد؛ چراکه اقدام متقابل توسط ثالث از مباحث نوپیداى حقوق بینالملل است که هنوز هم نیاز به تأمّلهاى زیادى دارد، به ویژه اگر به موضوع سوءاستفاده از حق توسط دولتها در این رابطه توجه شود.
اهمیت این موضوع از آنجاست که در رأى دادگاه بینالمللى دادگسترى مربوط به پرونده «ناجى موریس» (1997) به تفصیل مورد توجه دادگاه قرار گرفت. دادگاه در رأى خود به این نکته توجه کرد که نه تنها مجارستان حق نداشته به صورت یکجانبه تعهدات خود را در خصوص پروژه احداث سد و پله آبى بر روى رودخانه دانوب نقض کند، بلکه دولت اسلواکى نیز حق نداشته با تعریف یکجانبه از پروژه، احداث پله آبى را تداوم بخشد؛ چراکه اقدام یکجانبه این دولت مىتواند به حقوق دولت مجارستان در استفاده برابر و معقول از رودخانه لطمه بزند. دولت اسلواکى در این خصوص معتقد بود که اقدام یکطرفه او قانونى است؛ چراکه تنها راه جلوگیرى از زیان وارده ناشى از عمل دولت مجارستان، اقدام یکجانبهاى بوده است که این دولت انجام داده است.5
مطابق قواعد حقوق بینالملل، دولت صدمهدیده یابد بعد از ورود خسارت، اقداماتى را در پیش گیرد که حداقل ضرر و زیان را به دنبال داشته باشد. از نظر دادگاه بینالمللى دادگسترى، این اصل مورد پذیرش است، ولى اصل کاستن از خسارت خود نمىتواند منشأ یک اقدام غیرقانونى باشد، بلکه باید تعیینگر نتایج حقوقى یک اقدام خطا باشد.6
سؤال اصلى در خصوص اقدام متقابل آن است که چه نوع اقداماتى براى متوقف کردن عمل دولت ناقض مىتوان به عمل آورد؟ آیا این اقدامات صرفا توسط دولتى باید انجام گیرد که از نقض تعهد به طور مستقیم صدمه و خسارت دیده است یا دولتهاى ثالث هم که به طور غیرمستقیم متضرر شدهاند، مىتوانند چنین اقداماتى را به عمل آوردند؟ براى مثال، آیا دولتهاى مسلمان که از عملکرد رژیم اسرائیل در خصوص اقداماتش علیه ملت فلسطین به طور غیرمستقیم متضرر مىشوند مىتوانند دست به اقدام متقابل بزنند؟ اصولاً مفهوم اقدام متقابل7چیست؟ و معیار تشخیص دولت ثالث کدام است؟ آیا عنوان دولت ثالث مىتواند متمایز از عنوان منتفعان باشد، به گونهاى که مفهوم «اعضاى جامعه جهانى» را دربر گیرد یا به همان عنوان منتفعان که در ماده 54 طرح 2001 بدان تصریح شده، محدود است؟ به منظور پاسخ دادن به سؤالهاى فوق، در ابتدا مفهوم اقدام متقابل با توجه به رویه قضایى بینالمللى مدنظر قرار گرفته است. تفکیک اقدام متقابل از اقدامهاى تنبیهى و تلافىجویانه به منظور ترسیم مرزى که اگر رعایت نشود عمل دولتها مصداق سوءاستفاده از حق تلقّى مىشود، محور دومى است که بدان پرداخته شده است. در ادامه تلاش شده است که دولت ثالث تصویب شود. و در نهایت شرایط و مقرّراتى که دولت ثالث مىتواند با رعایت آنها از حق اقدام متقابل استفاده کنند.
مفهوم اقدام متقابل
اقدام متقابل، آن اقداماتى است که اگر اقدام دولت مسئول نبود، با تعهدات بینالمللى دولت صدمهدیده (زیاندیده) مغایر بود.8 به عبارت دیگر، اگر رفتار دولت مسئول نبود، چنین رفتارهایى در پاسخ به اقدام خلاف بینالمللى به منظور توقف عمل خلاف و جبران خسارت ناشى از آن صورت نمىگرفت. اقدام متقابل اتخاذ یک روش است که دولت صدمهدیده براى احقاق حق و بازگرداندن روابط حقوقى با دولت مسئول که به دلیل ارتکاب عمل خلاف بر هم خورده است، صورت مىگیرد. چنین حقى، هم توسط دولتها و هم در احکام مراجع حقوقى و قضایى بینالمللى مورد شناسایى قرار گرفته است.9
اقدام متقابل رافع مسئولیت بینالمللى است. از آنرو که استناد به این حق همانند سایر حقوق مىتواند با سوءاستفاده همراه شود، کمیسیون حقوق بینالملل تلاش کرد تا با تعیین محدوده این حق، زمینههاى سوءاستفاده را از بین ببرد. مطابق ماده 23 طرح مسئولیت فورس ماژور، یعنى حادثه غیرقابل پیشبینى یا خارج از توان دولت، به گونهاى که خارج از کنترل دولت باشد، رافع مسئولیت آن دولت است، مشروط به آنکه دولت مذکور در تحقق این وضعیت نقشى نداشته و ناشى از ریسک اقدام و موقعیت آن دولت هم نباشد. بدین منظور، کمیسیون حقوق بینالملل به گونهاى که این مفهوم را تعریف کرد که بتواند به شکل معمولى در محدودههاى قابل پذیرش صورت گیرد.
در کنار واژه «اقدام متقابل»، واژه «اقدامات تلافىجویانه»10 نیز مطرح است.11 این راهى بودهاست که به طور سنتى به منظور پاسخ به نقض تعهد و در راستاى اصل «خودحمایتى»12 مورد استفاده قرارمىگرفته13 و نوعا در قالب اقدامات قهرى خود را نشانمىداده است. هرچند به طور سنتى اقدام تلافىجویانه، هم در زمان جنگ به عنوان وادار کردن طرف مقابل به پایبند بودن به مقرّرات جنگى مطرح بوده است و هم در زمان صلح، اما اخیرا این واژه به اقداماتى محدود شده است که در یک مخاصمه مسلحانه بینالمللى انجام مىشود.14 در مقابل، واژه «اقدام متقابل» مربوط است بهآن نوع اقدامات تلافىجویانهاى که ارتباط با مخاصمه ندارد و محدود به عملکرد و رویه قضایى بینالمللى است.
اقدامات تلافىجویانه با تصویب منشور ملل متحد (بند 3 ماده 2) و قطعنامه 1970 مربوط به اصول حقوق بینالمللى درباره روابط دوستانه و همکارى بین کشورها، پیش از آن به شکل محدود در کنوانسیون شماره دو لاهه معروف به کنوانسیون «پرتر»15 و معاهده عام رد جنگ(1927) ممنوع شد. البته در سالهاى پس از تصویب منشور، جامعه جهانى شاهد اقداماتى بوده است که مرز بین اقدامات تلافىجویانه غیرقانونى از اقدام متقابل و همچنین دفاع مشروع پیشگیرانه16 نامشخص شدهاست.17 براى تمایز بیشتر، باید واژه «اقدام متقابل» را با واژه اقدام تلافىجویانه18 مقایسه نمود. عمل متقابلیک رفتار غیردوستانه است که با تعهدات بینالمللى دولت مربوطه متعارض نیست و در پاسخ به رفتار خلافِ صورت گرفته، اعمال مىشود. براى مثال، مىتوان از ممنوعیت یا محدودیت روابط معمولى دیپلماتیک یا سایر قراردادها، تحریمهاى مختلف (از جمله تحریم اقتصادى)، و یا کنار رفتن از برنامههاى مربوط به کمکهاى داوطلبانه نام برد. به عنوان یک معیار، مىتوان گفت: تا آنجا که این اقدامات معارض با تعهدات بینالمللى دولتها در ارتباط با دولت هدف نباشد از دایره عمل متقابل خارج است و مشمول مواد مندرج در طرح 2001 نمىشود.
واژه دیگرى که در تبیین معناى اقدام متقابل مؤثر است، واژه «مجازات»19 است که معمولاً در ارتباط بامجازات گروهى صورتپذیرفته توسط سازمانهاى بینالمللى به کار مىرود.20 نکته دیگر آنکه مقرّراتمربوط به توسل به زور به عنوان مجازات یا اقدام تلافىجویانه دوجانبه باید براساس مقرّرات و قواعد اولیه بررسى شوند؛ مقرّراتى که ـ براى مثال ـ در مواد 39، 41 و 42 منشور ملل متحد بدانها پرداخته شده است، در حالى که حوزه مسئولیت با قواعد ثانویه حقوق بینالملل مربوط است. هدف در اقدام متقابل، مجازات کردن دولت متخلف نیست، بلکه مطابق آنچه در ماده 23 طرح، در خصوص حادثه فورس ماژور گفته شده است، وادار کردن دولت مسئول به پیروى و مطیع تعهدات بینالمللى شدن است. اقدام متقابل از آنچه در ماده 60 معاهده «وین» نیز آمده است باید متمایز شود. ماده 60 معاهده وین به فسخ یک معاهده یا تعلیق اجراى آن در نتیجه نقض مىپردازد که ناظر به قواعد اولیه است، در حالى که اقدام متقابل، یک رفتار ضرورى و متناسب به رفتار خلاف دولت مسئول و متعهد است که با قواعد ثانویه تعریف مىشود.
بر اساس بند «ج» از پاراگراف دو ماده 60 معاهده وین، اگر ماهیت معاهده به گونهاى باشد که نقض اساسى مقرّرات آن توسط یک طرف، وضعیت هر کدام از طرفهاى دیگر را در اجراى بعدى تعهدات وى که از معاهده ناشى مىشود از پایه دگرگون سازد، حق فسخ یا تعلیق به وجود نمىآید. در رأى ناجى موریس، دادگاه اعلام کرد که دولت مجارستان در استناد به اقدام متقابل بین دو نوع قواعد خلط کرده است. دولت مجارستان معتقد بود که پایان دادن به معاهده 1977 در سال 1992 پاسخى بوده است به دولت اسلواکى در قالب اقدام متقابل؛ چراکه این دولت با تعریف یکجانبه خود از معاهده 1977 به کار خود ادامه داده است.21
دادگاه در این خصوص گفت: تا آنجا که ادعاى دولت مجارستان بر اساس حقوق معاهدهاى مربوط مىشود، از نظر دادگاه این تنها یک نقض ماهوى قرارداد است که طرف دیگر را با توجه به ماده 60 معاهده وین مستحق فسخ مىسازد. اما نقض دیگر قواعد معاهدهاى یا قواعد حقوق بینالملل مىتواند اقدام مقتضى و مناسب خود را داشته باشد که اقدام متقابل یکى از آن اقدامات خواهد بود. اما این وضعیت مجوزى براى پایان دادن یکطرفه به معاهده نخواهد بود.22
دادگاه علىرغم این حکم کلى، بدین موضوع نپرداخت که آیا نقض معاهده 1977 توجیهى براى اقدام متقابل بوده است یا خیر و آیا پایان دادن به معاهده مذکور مصداق اقدام متقابل مىباشد؟ دادگاه نقض تعهد دولت مجارستان را غیرقانونى اعلام کرد؛ شاید اقدام متقابل آن دولت را نیز غیرقانونى اعلام مىکرد. البته دادگاه به عمل اسلواکى هم به دلیل عدم رعایت اصل تناسب در رابطه با اقدام متقابل اعتراض کرد؛ هرچند قاضى ورشن،23 بهرأى دادگاه اعتراض کرد؛ چراکه معتقد بود حکم دادگاه به عدم رعایت اصل تناسب دقیق نبوده است. او معتقد بود تناسب منوط به رعایت دو شرط است: تأثیرات مالى، اقتصادى و تأثیرات زیست محیطى. و این دو حوزه به طور دقیق مدنظر دادگاه قرار نگرفت و از اینرو، نمىتوان اقدام دولت اسلواکى را معارض با اصل تناسب دانست.24
دیوان دایمى دادگسترى در سال 1927 در رابطه با کارخانه «کورزو» اعلام کرد: این یک اصل پذیرفتهشده در دادگاههاى بینالمللى و داخلى است که یک طرف معاهده نمىتواند از این واقعیت به سود خود استفاده کند که طرف دیگر معاهده به طور کامل به تعهدات خود عمل ننموده و یا از تمام ابزارها براى جبران خسارت استفاده نکرده است. (این وضعیت همانند موردى است که) دولت سابق با برخى از اقدامات غیرقانونى خود دولت دیگر را از انجام تعهد یا دسترسى به دادگاه بازدارد.25
دادگاه در پرونده ناجى موریس با استناد به این اصل، ادعاى متقابل دولت مجارستان را نپذیرفت؛ چراکه معتقد بود نقض ماهوى قرارداد 1977 دو طرفه به دو شکل متفاوت صورت گرفته است. قاضى فلیش هور26 درنظر مخالف خود اعلام کرد که در یک اشتباه دوطرفه، یک عنصر صحیح که براساس آن، دولت اول بخواهد علیه اقدام دولت دوم دست به فسخ معاهده بزند وجود ندارد. تنها چیزى که در این بین باقى مىماند اینکه دولت مجارستان حق دارد از دولت اسلواکى غرامت بگیرد؛ نه اقدام متقابل و نه فسخ.27
نکته دیگرى که در تشخیص مفهوم اقدام متقابل مدنظر است و پروفسور کرافورد نیز بدان پرداخته، تمایز بین اقدام متقابل و اقدام متقابل دوجانبه است.28 ایناصطلاح مربوط است به آن دسته از اقدامات متقابلى که دربرگیرنده تعلیق انجام تعهدات در برابر دولت مسئول است، مشروط به آنکه این تعهدات یا به طور مستقیم مرتبط با تعهد نقض شده باشد یا آنکه با تعهد اصلى همخوانى و مطابقت داشته باشد. در حالى که در اقدام متقابل مصطلح این محدودیت وجود ندارد. براى مثال، اقدام متقابل دوجانبه در خصوص حمایت حقوق بشرى قابل تصور نیست. هرچند معیار گفته شده ـ آنچنانکه خود کرافورد هم معتقد است ـ نمىتواند تمام سخن باشد؛ چراکه ممکن است رعایت اصل تناسب در موارد اقتصادى نیز همین حالت را داشته باشد، که در این صورت، این دو اصطلاح قابل تفکیک نمىباشد.29
اقدام متقابل و اقدام تنبیهى
اقدام متقابل را باید با هدف ایجاد توازنى دانست که به دلیل ارتکاب عمل خلاف رخ داده است. دلیل این حالت، اجراى اصل خود حمایتى است. نتیجه این اصل آن است که دولت قاصر را وادار به توقف عمل خلاف کند و به گونهاى تضمینکننده این حقیقت باشد که دولت ناقض در آینده مجددا مرتکب رفتار خلاف نشود. در نتیجه، اقدام متقابل، یک اقدام تنبیهى نیست؛ چراکه مجازاتهاى تنبیهى در حقوق بینالملل جایگاهى ندارد.30 اقدام متقابل بایدیک اقدام موقتى تعریف شود. بدین دلیل، در ماده 53 طرح پیشنویس اعلام شده است: به محض آنکه دولت مسئول خود را به انجام تعهد وادار کرد، اقدام متقابل نیز متوقف خواهد شد. به همین دلیل، انجام اقدام متقابل توسط دولت زیاندیده مورد پذیرش همگان قرار گرفته است.31
این اتفاقنظر، هم در موردى وجود دارد که منفعت یک دولت، صدمه دیده است و هم در موردى مطرح است که منفعت کل جامعه جهانى لطمه دیده است. نکته مهم آن است که در مواردى اقدام متقابل به همان نحوى که دولت مسئول مرتکب شده است (مثل نسلکشى در رواندا، کوزوو و عراق)، امکانپذیر نیست؛ زیرا ماهیت و اثر عمل متقابل بر ملت آن کشور است نه بر دولت که در نتیجه، در صورت انجام آن عمل باید گفت اقدام تنبیهى رخ داده است نه اقدام متقابل. در چنین مواردى، شاید دولت متضرر بتواند با استناد به ماده 51 منشور ملل متحد به اقدام فردى یا جمعى دفاع از خود بپردازد. بر اساس ماده 50 طرح پیشنویس، اقدام متقابل با ممنوعیت تهدید یا استفاده از زور که در بند 4 ماده 2 منشور ملل متحد آمده، محدود مىشود و نباید این اصل را خدشهدار کند، اما در مواردى که راه انحصارى براى جلوگیرى از تداوم نقض تعهد تنها در توسل به زور در قالب دفاع مشروع باشد، مىتوان چنین وضعیتى را پذیرفت. به کارگیرى واژه جنگ علیه تروریسم که بیانگر نوعى اقدام متقابل است، تنها در صورتى توجیه حقوقى دارد که در این قالب بگنجد.
در طرح پیشنویس که توسط پروفسور آکو تهیه شده، اقدام متقابل نوعى مجازات بود (ماده 30، 1996)، اما در طرح 2001 کمیسیون حقوق بینالملل ترجیح داد این ماهیت را کنار بگذارد. پروفسور آکو اقدام متقابل را در قالب اقدام تلافىجویانه تعریف کرد.32 البته هیچ نتیجهگیرى روشنى راجع به مفهوم تناسب صورت نگرفته است.33 او به برخى محدودیتهاى حقوقى ناشى ازهدف معتقد بود.34 کمیسیون در طرح نهایى خودپذیرفت که اقدام متقابل به عنوان یک عمل با ماهیت اجبارى که هدف آن وادار کردن دولت به عدم تکرار و کاستن از نقض تعهد است در نظر گرفته شود. از اینرو، اقدام متقابل به عنوان یک اقدام ضرورى به منظور وادار کردن دولت ناقض به انجام تعهدات خود مىباشد.
اقدام متقابل و دولت ثالث
حق استناد به اقدام متقابل توسط دولت ثالث به طور گسترده توسط روبرت آگو در طرح پیشنویس 1979 مدنظر قرار گرفت. او این سؤال را مطرح کرد که آیا اقدام متقابل تنها مرتبط با دولتى است که به طور مستقیم ضرر کرده است و یا اینکه دولتهاى دیگر نیز از این حق بهرهمند هستند، به ویژه در موردى که منافع جمعى جامعه جهانى به خطر افتاده است. با توجه به خطرات ناشى از سوءاستفاده دولتها براى اعمال این حق، آگو معتقد بود: معیار شناسایى این حق براى دولتهاى ثالث، نقض تعهدى است که براى جامعه جهانى داراى اهمیت زیادى است.35 در این رابطه، نقش سازمانهاى بینالمللى بهمنظور جلوگیرى از سوءاستفاده دولتها ناشى از اقدام متقابل مهم است.36 وجود نگرانىهاى متعدد باعث شدکه طرح جدید (2001) در ماده 54 تنها از دولت صدمهدیده سخن بگوید.
بند اول از ماده 49 با لحاظ ماهیت استثنایى اقدام متقابل از واژه «فقط» استفاده کرد تا هرگونه اقدام متقابلى توسط دولت ثالث را ممنوع کند. پروفسور کرافورد در توضیح این نکته به رأى دیوان بینالمللى در خصوص پروژه «ناجى موریس» استناد کرده است.37
عبارت رأى دادگاه آن است که اقدام متقابل باید علیه همان دولت باشد.38
به نظر مىآید این بند از رأى دلالت بر این دارد که اقدام متقابل فقط علیه مسئول باشد و نه دولت دیگر، اما اینکه چه کسى مىتواند اقدام کند، معین نشده است.
مفهوم دولت ثالث با گزارش روبرت آگو که معتقد بود بین قواعد حقوق نوعى تقدم و تأخیر وجود دارد، اهمیت زیادى پیدا کرد. آگو به مدت 20 سال در کمیسیون، مسئولیت تهیه گزارش در خصوص موضوع مسئولیت دولتها را بر عهده داشت. از ابتکارات او، تفکیک بین قواعد حقوق از لحاظ اهمیت و تأثیر ناشى از نقض آنها بود. به عبارت بهتر، او بین جنایت و جنحه قایل به تفکیک بود. بعد از او، ریپاکن از هلند و آرانژیو روئیز از ایتالیا این تفکیک را دنبال کرد، اما کرافورد استرالیایى رویه دیگرى را دنبال کرد، و عملاً در طرح 2001 خبرى از این تفکیک نیست.39
در نتیجه، در طرح جدید براى دولت ثالث حق اقدام متقابل وجود ندارد. ماده 54 طرح جدید به اقداماتى مىپردازد که هر دولتى غیر از دولت صدمهدیده مىتواند آن را انجام دهد. این ماده با مفهوم «منتفعان از حق نقضشده» سخن مىگوید، در حالى که از ماده 49 تا 54 از این واژه خبرى نیست و تنها واژه دولت صدمهدیده وجود دارد. با توجه به این مواد مىتوان گفت: فرضیه ماده 54 در سیاق مواد مربوط به اقدام متقابل است، اما از نظر ماهوى با اقدام متقابل فرق دارد. از اینرو، در این ماده، محدوده اجرایى به ماده 48 واگذار شده است که این ماده ارتباطى با اقدام متقابل ندارد. مطابق ماده 48 طرح 2001، هر دولتى غیر از دولت صدمهدیده مىتواند به مسئولیت دولت دیگر استناد کند، مشروط به آنکه تعهد نقضشده مربوط به گروهى از دولتها و نیز در راستاى دفاع و حمایت از منافع جمعى باشد. نیز تعهد مذکور مربوط به جامعه جهانى به عنوان کل جامعه باشد. بر اساس این ماده، حق دیگر دولتها در خصوص تعهد نقضشده شامل درخواست توقف عمل خلاف، تضمین عدم انجام مجدد آن و تعهد به جبران خسارت در راستاى منافع دولت صدمهدیده یا منتفعان مىباشد. براساس ماده 30 طرح 2001، دولتى که به خاطر رفتار خلاف مسئول است، متعهد مىشود که اگر عمل خلاف در حال انجام است آن را متوقف سازد و خسارت مناسب را پرداخت نماید و اگر شرایط عمل به گونهاى است که امکان تکرار عمل خلاف است، تعهد کند که آن را تکرار نکند. جمع مواد مذکور، به ویژه ماده 54، بیانگر آن است که استناد دولت ثالث علیه دولت مسئول مرتبط با اقدام متقابل نیست.
سؤالى که در این خصوص وجود دارد اینکه آیا استنباط مذکور در حوزه حقوق بشر هم وجود دارد؟ به عبارت دیگر، آیا پیشفرض اقدام متقابل آن است که همیشه متضرر از رفتار خلاف یک دولت خاص است و یا اینکه جامعه جهانى هم مىتواند متضرر باشد؟ این سؤال به گونه دیگرى توسط مک کافرى40 در کمیسیونحقوق بینالملل مطرح شد. او به دو احتمال ناشى از تفسیر موسع و مضیق اشاره مىکند.41 او معتقد بود که در صورت اول، سؤال دیگرى مطرح است: آیا اقدام به شکل جمعى خواهد بود یا انفرادى؟ در هر دو بعد، ارائه یک نظر واحد مشکل است. پروفسور آگو از این رویکرد دفاع کرد که فقط جامعه جهانى در کل مىتواند به خاطر نقض تعهدات عامالشمول اقدام کند.42 او در سال 1989 از رویکردى دفاع مىکند که حق اقدام به تکتک دولتها مىدهد. ماده 22 قطعنامه مؤسسه حقوق بینالملل در سال 1989 اعلام کرد که دولتها به صورت فردى یا جمعى حق دارند نسبت به دولتى که مرتکب نقض تعهد مندرج در ماده یک شده است اقدامات مختلف پذیرفتهشده در حقوق بینالملل را اعمال کنند. این اقدامات معارض با آنچه در بند 7 از ماده 2 منشور ملل متحد آمده، نمىباشد. رویکرد مذکور در ماده 40 و 41 طرح 2001 نیز پذیرفته شد. مطابق ماده 40، مقرّرات مذکور در خصوص رفتار ناشى از نقض جدى دولت در راستاى تعهدات عامالشمول اعمال مىشود. بند 2 همین ماده اعلام کرده است که نقض یک تعهد، آنگاه خیلى خطرناک و جدى است که دربرگیرنده نقض سیستماتیک و گسترده اجراى تعهدات باشد. ماده 41 با عنوان «نتایج ناشى از نقض تعهدات عامالشمول» اعلام کرده است که دولتها باید در راستاى پایان دادن به نقض جدى تعهدات مذکور به معناى مندرج در ماده 40 از طریق ابزارهاى قانونى اقدام کنند.
مطابق بند دوم ماده 41، هیچ دولتى نباید این موقعیت را شناسایى کند و یا کمکى به حفظ آن نماید. دامنه شمول این ماده بر اساس بند سوم، شامل نتایج فعلى و آینده مىباشد.
بند یک این ماده بیانگر تعهد ایجابى دولتهاست. نوع تعهد به دلیل متفاوت بودن شرایط، تعریف نشده است. این تعهد مىتواند در قالب سازمانهاى بینالمللى به ویژه سازمان ملل متحد شکل بگیرد. لازم است اقدامات دولتها در خصوص پایان دادن به نقض تعهد، در چارچوب مقرّرات حقوق بینالملل باشد. تعهد به همکارى، تعهد روشن دولتها در این خصوص است.43 روشن است که تلاش مشترک کشورها درمواجهه با نقض جدى تعهدات بینالمللى بسیار مؤثر است. توسعه تدریجى حقوق بینالملل مىطلبید که معیار قوىتر در برخورد با نقض تعهدات عامالشمول صورت گیرد و ضرورت چنین توسعهاى کمیسیون را بر آن داشت که به تدوین بند یک از ماده 41 بپردازد.
پاراگراف دوم این ماده به دو نوع تعهد سلبى پرداخته است. عدم شناسایى موقعیت ایجادشده و عدم ارائه کمک براى حفظ و بقاى این وضعیت، دو نوع تعهدى هستند که متوجه همه کشورهاى جهان در خصوص نقض تعهد جدى مقرّرات بینالملل به ویژه در حوزه قواعد حقوق بشرى مىباشد. اساس تعهد سلبى اول در نظریه استیمسون44 وزیر خارجه وقت دولت آمریکا در رابطهبا بحران منچورى (1931ـ1932) مىباشد که نتیجه آن، تحقق نظام عدم شناسایى موقعیت ایجادشده توسط عراق در کویت است (1990). شوراى امنیت در قطعنامه 662، اعلام کرد که انضمام کویت به عراق هیچ اعتبار حقوقى ندارد. در قطعنامه مربوط به اصول روابط دوستانه بینالمللى و همکارى بین دولتها، بر اساس منشور ملل متحد، این اصل مورد تأکید قرار گرفت و تصریح شد که دولتها نباید موقعیت ایجادشده از طریق اشغال نظامى را مورد شناسایى قرار دهند.45 دیوان بینالمللىدادگسترى در رأى ترافعى خود در خصوص شکایت نیکاراگوئه علیه آمریکا، پذیرش اجتماعى قطعنامه مذکور توسط دولتها را به عنوان یک پذیرش معتبر مورد تأیید قرار داد.46 دقیقا مىتوان به اشغال فلسطین بر اساسقطعنامه مذکور استناد کرد.
سؤال مهم دیگرى که باید بدان پرداخت این است که آیا قواعد حقوق بشرى، قواعد آمره هستند یا خیر؟
رجوع به آراء قضایى بیانگر آن است که اعتقاد به آمره بودن حداقل برخى از قواعد حقوق بشرى از نیمه دوم قرن بیستم مورد پذیرش قرار گرفته است. دیوان در قضیه «بارسلونا تراکشن» اعلام کرد: برخى از تعهدات مرتبط با کل جامعه جهانى مىباشد. باشد.47 البته دیوان به تعیینمصداق در این رابطه نپرداخت. دادگاههاى آمریکایى شکنجه را عملى دانستهاند که تحت هر شرایطى ممنوع است.48
دیوان بینالمللى دادگسترى در رأى مشورتى خود راجع به حق اعمال شرط در مورد کنوانسیون «ژنو ساید» اعلام کرد که این عمل از نظر جهانى ممنوع است و در نتیجه، به عنوان قاعده آمره پذیرفته شده است.49 دیواندر این رأى اعلام کرد: اصول برجسته این کنوانسیون همان اصولى است که به وسیله ملل متحد به عنوان الزامات و تعهدات غیرقراردادى دولتها پذیرفته شده است.50 دیوان ضرورت محکومیت جهانى ژنو ساید و همکارى همهجانبه براى رهانیدن بشریت از این افت نفرتانگیز را ضرورى دانست.51 کمیته حقوق بشر بهشکل مبنایى و مصداقى اعلام کرد که برخى از قواعد حقوق بشر از ویژگى آمره بودن به معناى مندرج در ماده 53 کنوانسیون وین (1969) برخوردار هستند. حق حیات، ممنوعیت سلب عامدانه حق حیات، ممنوعیت شکنجه، بازداشت غیرعمدى، حق مطالبه غرامت مؤثر براى هر نوع نقص جدى حقوق بشر و حق جبران خسارت از جمله این حقوق مىباشند.52 کمیته حقوق بشر در تفسیرکلى و عمومى خود راجع به این حقوق نیز معتقد بود: این حقوق ویژگى ذاتى و جمعى را دارا مىباشند؛ در نتیجه، قابل تعلیق در شرایط اضطرارى به معناى مندرج در میثاق حقوق مدنى و سیاسى نمىباشند.53
کمیته مذکور، همین دیدگاه را در رابطه با تعقیب عدالت کیفرى براى ناقضان حقوق بشر مدنظر قرار داد. در پاراگراف 17 از تفسیر عمومى54 در خصوص میثاقحقوق مدنى و سیاسى، این توجه را به همه دولتهاى عضو داد که نه تنها کمیته، بلکه دولتهاى عضو به طور مستقیم مسئولیت دارند اجازه نظارت را به دولتهاى عضو در رابطه با عملکرد خویش بدهند. مواردى که مرز مشترک حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه مىباشند نیز مورد توجه دادگاههاى بینالمللى قرار گرفتهاند. در رأى تجدیدنظر تاجیک، دیوان با استناد به پاراگراف 78 رأى مشورتى در خصوص مشروعیت استفاده از سلاحهاى هستهاى اعلام کرد که هرگز شهروندان عادى نباید به عنوان هدف نظامى تلقّى شوند.55 موارد دیگرى نیز وجود دارد که از مجموعآنها مىتوان به وجود قواعدى پى برد که در هر حال لازمالاجرا هستند و از ویژگى آمره بودن برخوردارند.56البته عملکرد کشورها در این رابطه متفاوت مىباشد ـ که خود بحث مستقلى مىطلبد ـ چراکه عملکرد دولتها یکسان نیست و باید با در نظر گرفتن عرف بینالمللى بدان پاسخ داد. براى نمونه، در مواردى شاهد آن هستیم که تنها دولتهاى متبوع قربانیان و دولت صدمهدیده دست به اقدام متقابل زدهاند. در مواردى دیگر، سایر دولتها به طور انفرادى عمل کردهاند، چنانکه در مواردى، نهادهاى بینالملل مثل سازمان ملل اقدام کرده است.57
شرایط اقدام متقابل
بر اساس ماده 49 طرح 2001، هدف و محدوده اقدام متقابل به قرار ذیل است:
1. دولت صدمهدیده تنها مىتواند علیه دولت مسئول دست به اقدام متقابل بزند و هدف از این کار نیز وادار کردن آن دولت است که بر اساس تعهدات بینالمللى خود عمل کند.
2. اقدام متقابل محدود به مدت زمانى خواهد بود که دولت مسئول اقداماتى در راستاى انجام تعهدات خود به عمل آورد.
3. تا حد ممکن اقدام متقابل باید در مسیرى قرار گیرد که از سرگیرى انجام تعهدات را امکانپذیر کند.
آنچه در این ماده مطرح شده، تبیینى است از شرایطى که دولتها، صدمه به هنگام اقدام متقابل باید رعایت کنند. اقدام متقابل فقط علیه دولت مسئول است، هرچند دولتهاى ثالث حق دارند در برابر دولت مسئول، اقداماتى ـ نه در قالب اقدام متقابل ـ به منظور وادار کردن دولت مسئول براى انجام تعهد خود انجام دهند. به طور مشخص، تعلیق رفتار خلاف و فراهم آوردن شرایطى به منظور پرداخت غرامت مىتواند مدنظر باشد. پس اقدام متقابل نوعى مجازات به شمار نمىآید، بلکه ابزارى است که یک دولت بر اساس مواد بخش دو «طرح مسئولیت بینالمللى» وادار به انجام تعهد خود شود. پیششرط اساسى براى هر نوع اقدام قانونى در خصوص اقدام متقابل، وجود یک اقدام خلاف بینالمللى است، اعم از آنکه خسارتى به وجود آمده باشد یا خیر. احراز وجود رفتار خلاف در این خصوص ضرورى است. دیوان در پرونده «ناجى موریس» اعلام کرد که براى آنکه اقدام متقابل توجیهپذیر باشد شرایط چندى لازم است: شرط اول آن است که این اقدام در پاسخ به یک رفتار خلاف بینالمللى قبلى دولت دیگر باشد و مستقیما علیه آن دولت هدایت شود.58
در کنفرانس تدوین مقرّرات حقوق بینالملل لاهه 1920 همه دولتها در پاسخ به این سؤال ـ وجود رفتار خلاف ـ پاسخ دادند که وجود رفتار خلاف پیششرط پذیرش مقابله به مثل59 است. بر اساس بند یک ماده49، اگر رفتار خلاف به طور کامل ثابت نشده باشد اقدام متقابل خود یک عمل خلاف است که مىتواند مسئولیت بینالمللى را به دنبال داشته باشد. دیوان در قضیه خدمات هوایى تصریح کرد که هر دولتى در برابر دولتهاى دیگر سعى مىکند یک موقعیت حقوقى براى خودش ایجاد کند، ولى این توجیه نباید به گونهاى باشد که انجام اقدام متقابل آمریکا علیه فرانسه را توجیه کند، اعم از آنکه دولت فرانسه تعهد خود را نقض کرده باشد یا خیر. دیوان معتقد است وجود یک نقض تعهد براى استناد به اقدام متقابل کافى نیست. دادگاه در این پرونده معتقد شد که آمریکا به طور واقعى به نقض توافقنامه توسط فرانسه جواب داده و جواب او در حد یک اقدام متقابل بوده است، به ویژه آنکه دولت آمریکا اصل تناسب را نیز رعایت کرده است.60
براساس شرط دوم از ماده 49، اقدام متقابل نمىتواند علیه دولت ثالث باشد. همانگونه که دیوان در رأى ناجى موریس (پاراگراف 83) اعلام کرد، منظور آن است که ثالث هدف اقدام متقابل نباشد، هرچند از اقدام متقابل صدمه ببیند. براى مثال، مسدود کردن یک جاده ترانزیتى به عنوان اقدام متقابل، مىتواند نسبت به همه منتفعان ضرر برساند.
پاراگراف اول ماده 50 طرح مزبور به شرط دیگرى پرداخته است. اقدام متقابل علیه دولت خاطى نباید به افراد تحت حمایت لطمه وارد کند و به طریق اولى نباید به تعهدات حقوق بشرى صدمه برساند. در رأى «نالیلا»61دیوان اظهار کرد: اقدام متقابل قانونى محدود به الزامات بشرى و قواعدى خواهد بود که براساس اصل حسن نیت بین طرفین لازمالاجراست.62
مؤسسه حقوق بینالملل در قطعنامه 1934 اظهار کرد که اقدام متقابل در دولت نباید در تعارض با قواعد حقوق بشرى و وجدان عمومى باشد. در کنوانسیونهاى چهارگانه ژنو 1949 و دو پروتکل الحاقى 1977 و نیز رأى 2004 در خصوص مشروعیت اقدام اسرائیل در احداث دیوار حائل، این موضوع مورد تأکید قرار گرفت.
در سال 1996 کمیته حقوق اقتصادى، فرهنگى در تفسیر کلى خود اعلام کرد که تأثیر مجازاتهاى اقتصادى بر جمعیت غیرنظامى، و به ویژه کودکان باید همیشه مدنظر باشد. از نظر این کمیته، چنین اقداماتى همیشه باید با در نظر گرفتن کامل مقرّرات میثاق حقوق اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى باشد.63 به هر حال، این ضرورىاست که بین هدف اصلى از اعمال فشار از نوع اقتصادى و سیاسى بر دولت به منظور وادار کردن او به انجام تعهدات خویش و خسارات جانبى که بر گروههاى آسیبپذیر در کشور هدف وارد مىشود، تمایز ایجاد شود.64
این تمایز در ماده 54 (بند یک) پروتکل الحاقى 1977 نیز مطرح است. گرسنه نگهداشتن غیرنظامیان به عنوان یک روش جنگى ممنوع است.65 بند چهار همینماده به ممنوعیت اقدامات تلافىجویانه در رابطه با جمعیت غیرنظامى اشاره کرده است.66 از آنرو کهاقدامات متقابل مىتواند نتایج خطرناکى را به دنبال داشته باشد، ضرورى است براى دولت مسئول فرصت مواجه شدن با نتایج حاصل از اقدام متقابل داده شود. به هر حال، دولت خاطى باید توجه کند که در صورت عدم اجراى تعهدات بینالمللى با نتایج تلخ و سختى مواجه خواهد شد. پیدا کردن این توجه در گرو ایجاد فرصتى است که توسط دولت زیان دیده ایجاد مىشود.
با لحاظ آنچه گذشت و با توجه به محتواى ماده 54 طرح مسئولیت، مىتوان در خصوص شرایط اقدام متقابل اینگونه جمعبندى کرد:
الف. استفاده از زور مطابق آنچه در منشور ملل متحد آمده (بند 4 ماده 2) ممنوع است.
ب. حقوق بنیادین بشر در هر حال باید مورد توجه و دفاع باشد.
ج. قواعد حقوق بشردوستانه باید رعایت شوند؛ در نتیجه، اقدام تلافىجویانه ممنوع است.
د. رعایت نرمها و هنجارهاى اولیه حقوق بینالملل ضرورى است.
ه. نمایندگى دیپلماتیک یا کنسولى، آرشیو و سایر اسناد مربوط مورد احترام خواهند بود.
و. ضرورى است کشورها از آیین حل و فصل پذیرفتهشده بین خود استفاده کرده و اختلاف را حل کنند، مشروط به آنکه دولت مسئول حسن نیت خود را نشان داده باشد.
ز. اقدام متقابل نباید دربرگیرنده تأثیرات بسیار زیانآور براى دولت خاطى باشد. این بند، به اصل تناسب اشاره دارد که در بند بعدى بدان پرداخته خواهد شد.
اصل تناسب و اقدام متقابل
از آنرو که اقدام متقابل، یک حق براى دولت صدمهدیده محسوب مىشود، این احتمال وجود دارد که همانند سایر، دولت متضرر در خصوص استفاده از آن مرتکب سوءاستفاده شود. براى فرو کاستن از این خطر، موضوع تناسب در رابطه با اقدام متقابل مطرح شد. پروفسور آگو ابتدا اقدام تلافىجویانه را به عنوان یک اقدام تنبیهى تلقّى کرد و تلاش کرد اقدام متقابل را در قالب یک مجازات اضطرارى و نه تنبیهى تعریف کند، اما در ادامه تلاشهاى علمى خود، به این جمعبندى رسید که اصل ضرورت و تناسب را مورد توجه قرار دهد. هدف او از این طرح آن بود که یک برابرى بین تعهد نقضشده و پاسخ دادهشده به آن به وجود آورد. براى تحقق این مهم، باید استفاده از حق مذکور با تضمینات ماهوى و شکلى همراه شود. ضرورت اطلاع دادن به دولت مسئول در رابطه با انجام اقدام متقابل در راستاى اصل تناسب باید تعریف شود. اطلاع دادن مىتواند نزدیک به زمان ورود خسارت و نقض تعهد و یا در همان زمان باشد. تناسب، هم در خصوص موضوع اصلى مورد اختلاف و هم در اقدامى که به عنوان اقدام متقابل دنبال مىشود مىتواند مدنظر باشد. ضرورت رعایت تناسب، هم در رابطه با کشورها و هم در رابطه با سازمانهاى بینالمللى، هم در مورد معاهدات و هم در زمان مخاصمه مورد پذیرش و مطمحنظر بوده است.
براى مثال، آییننامههاى مورخ 17 و 20 سپتامبر 1984 شوراى اروپا که به منظور تقویت سیاست بازرگانى مشترک به تصویب رسید، اقدامات متقابل را در مبارزه با رویه تجارى غیرقانونى پذیرفت.67 بر این اساس، جامعه اروپا در اوایل دهه هشتاد در واکنش به تهاجم آرژانتین به جزایر مالویناس (فالکلند)، اقدامات متقابل وسیعى را در حوزه امور اقتصادى علیه آن کشور اعمال کرد. تناسب در هر مورد باید با توجه به شرایط موجود مورد بررسى قرار گیرد. ضرورت حفاظت از خود نباید منجر به رفتارى فراتر از حد ضرورت شود. آییننامه مذکور تناسب را در قالب برقرارى توازن میان حقوق و تکالیف ناشى از توافقنامههاى ذىربط تعریف کرد. بر اساس ضرورت رعایت تناسب، ماده 50 طرح مسئولیت انجام برخى از اقدامات را به عنوان اقدام متقابل ممنوع کرد. تهدید یا توسل به زور که در منشور ملل متحد ممنوع شده است از جمله این رفتارهاست. اقدامات متقابل نباید به تعهدات مربوط به حمایت از حقوق بنیادین بشرى لطمه وارد کند. همچنین انجام اقداماتى در تعارض با تعهدات حقوق بشردوستانه که اقدام تلافىجویانه را ممنوع مىکند، و رفتارى که با دیگر نرمهاى اولیه حقوق بینالمللى عمومى در تعارض است و هر رفتارى که به اصل مصونیت امکان دیپلماتیک و کنسولى، آرشیوها، اسناد و مأموران مربوطه لطمه وارد کند، معارض با اصل تناسب است. از اینرو، دیوان بینالمللى دادگسترى در رأى 1980 در خصوص قضیه گروگانگیرى به این نکته توجه کرد که کنوانسیون 1961 و 1963 وین در رابطه با روابط دیپلماتیک و کنسولى براى وادار کردن یک دولت به انجام تعهدات خود در رابطه با روابط کنسولى، رفتار مناسب در قالب اقدام متقابل را معین کرده است. معرفى فرد متخلف، اخراج وى و در نهایت قطع روابط دیپلماتیک و کنسولى، اقدام مناسب است.68
بر همین اساس، اگر دولت متخلف، وادار به انجام تعهد خود شد، اقدام متقابل باید فورا پایان پذیرد. در واقع، انجام تعهد توسط دولت مسئول زمینه هرگونه اقدام متقابل را از بین مىبرد. ماده 53 طرح مسئولیت به این نکته اشاره مىکند و از باب اهمیت و موقعیت ویژه، جداگانه و در طى یک ماده به ذکر آن پرداخته. هرچند نیازى به این کار نبود؛ چراکه دلیل اتمام اقدام متقابل، همان دلیل شروع است. این ماده در واقع، تبیینى از شرایط مندرج در ماده 49 طرح مسئولیت است.
نتیجهگیرى
ضرورت ضمانت اجرا در رابطه با انجام تعهدات بینالمللى دولتها همیشه مدنظر حقوق بینالملل بوده است. در این زمینه، ضمانت اجراهاى چندى نیز مورد پذیرش واقع شده است. از جمله چنین ضمانتهایى، اقدام متقابل است. اقدام متقابل در رویه قضایى مورد پذیرش قرار گرفته است. براى مثال مىتوان به رأى ماهوى 27 ژوئن 1986 دیوان در خصوص شکایت نیکاراگوئه علیه آمریکا (پاراگراف 14) و پرونده «ناجى موریس» 25 سپتامبر 1997 و همچنین گزارش ریپاگن69 که مربوط است به گزارش مقدماتى در رابطه بامحتوا و میزان مسئولیت بینالمللى، و گزارش سوم روئین70 در رابطه با مسئولیت دولت و در نهایت،گزارش سوم کرافورد در این زمینه، اشاره کرد. شاید مهمترین پروندهاى که به تفصیل موضوع اقدام متقابل را دنبال کرد، پرونده ناجى موریس باشد. علىرغم این پذیرش، توافق زیادى در رابطه با نقش و جایگاه اقدام متقابل هنوز صورت نگرفته است. مشکل اصلى در این خصوص ناشى از فقدان چارچوبه نظریه پذیرفتهشده جهانى است. اقدام متقابل در قرن نوزدهم به عنوان ابزار خودیارى و با این هدف که دولت صدمهدیده ادعاى خود را ثابت کند در قالب یک اقدام غیرقانونى شکل مىگرفت. در نیمه اول قرن بیستم این تلقّى تا حد زیاد عوض شد. این تغییر نگاه ناشى از سوءاستفادههاى زیادى بود که از این عنوان به عمل مىآمد. تلاشهاى زیادى از سوى مجامع بینالمللى و به ویژه کمیسیون حقوق بینالملل با رویکرد تدوین مقرّرات عرفى در این رابطه صورت گرفت. طرح شرایط حداقلى مندرج در ماده 54 و تأکید بر چارچوبه مشخص همچون محدوده زمانى، اصل تناسب و ضرورت پایان بخشیدن در اقدام متقابل در صورت رعایت دولت خاطى، همگى با هدف تعیین ضوابط کلى حاکم بر اقدام متقابل در راستاى استفاده صحیح از این حق مىباشد.
... منابع
ـ آمپاروسان، جوزه جیل، «مسئولیت بینالمللى دولتها در قبال نقض حقوق بشر»، ترجمه ابراهیم بیگزاده، تحقیقات حقوقى، ش 29و30.
ـ رابرت بلدسو، بوسلا وبوسچک، فرهنگ حقوق بینالملل، ترجمه علیرضا پارسا، تهران، قومس، 1373.
ـ زمانى، سیدقاسم، حقوق سازمانهاى بینالمللى، شخصیت، مسئولیت، مصونیت، تهران، شهر دانش، 1384.
- British, Mannal of the Law of Armed Conflict, 2004 .
- Convention on the Settlement of Investment Disputes Between States and National of Other States, Washington, United Nations, Treaty Series, v. 575.
- ILC, Reports, 1997/8.
- Hungarian, Declaration, Concerning the Termination of the Treaty, 1993.
- ICJ, Reports, 1997 (Gabcikov-Nagymaros)
- ICJ, Reports, 1970.
- ICJ, Reports, 1951.
- ICJ, Reports, 1986.
- ICJ, Reports, 1949.
- Crawford, Jams, The International law Commissions Articles on State Responsibility, Introduction, Text and Commentaries Cambridge, University, 2002.
- PCIJ, Reports, 1927. Series, A.
- Koskenniemil, Solidarty Measures State Responsibility as a new Internation law (71) BYIL, 2001.
- O. Y. Elagab, The Legality of Non Forcible Counter Measures in International law, Oxford, Clarendon, Press, 1988.
- Nina, H.B., Jargensen, The Responsibility of States for International, Crimes, Oxford University, 2003.
- The Charter of United Nations YILC, VOL, 11, 1979.
- UNRIAA, VOL, XVIII, 1979.
- UNRIAA, VOL, II, 1928.
- Vienna Convention on the Law of Treaties United Nations UN, Treaty Series, VOL, 1155.
- Vienna Convention on Diplomatic Relation (1961) And Vienna Convention on Consular Relations (1963), United Nations, Treaty Series, VOL, 596.
* عضو هیأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد نجفآباد. دریافت: 11/8/89 ـ پذیرش: 22/3/90.
1ـ رابرت بلدسو و بوسلاو بوسچک، فرهنگ حقوق بینالملل، ترجمه علیرضا پارسا، ص 417.
2ـ همان.
3ـ همان، ص 415.
4ـ مسعود راعى، مسئولیت بینالمللى دولتها ناشى از عملکرد افراد و گروههاى عادى در پرتو رویه قضایى بینالمللى، پایاننامه دکترى، رشته حقوق، تهران، دانشگاه تهران، 1386.
5. Gobcikov-Naggmaros, ICJ Report, 1997.
6. Ibid, para, 80.
7. Counter Measure.
8. Jams Crawford, The International law Commissions Articles on State Responsibility, p. 324.
9. O. Y. Elagab, The Legality of Non Forcible Counter Measures in International law, p. 37-41.
10. Reprisal.
11ـ رابرت بلدسو و بوسلاو بوسچک، همان، ص 415.
122. Self-Help.
133. Jams Crawford, Ibid, p. 325.
144. Ibid.
155. The porter convention.
166. Anticipatory self-defence.
17ـ رابرت بلدسو و بوسلاو بوسچک، همان، ص 416.
18. Retorsion.
19. Sanction.
20. Jams Crawford, Ibid.
21. Hungarian Declaration Concerning the Termination of the Treaty, ILM, para 5.
22. ICJ, Reports, para. 106.
23. Vereschetion.
24. Judge Vereschetion, supra note, 22.
25. PCIJ, series, A, No, 9 at 31.
26. Fleischhuer.
27. ICJ, Reports, supra, note, 21.
28. Reciprocal Countermeasares.
29. Jams Crawford, op.cit, p. 327.
30. Jams Crawford, Ibdi, p. 283.
31. Koskenniemil, Solidarty Measures State Responsibility as a new Internation law (71) BYIL, p. 337-339.
32. YILC, II, I, at11, 1985.
33. Fourth, Report, supra, note, 12, para, 53-56.
34. Ibid.
35. YILC, 1979, Vol, 11, part one, para, 91,92.
36. Ibid.
37. Jams Crawford, Ibid, p. 330.
38. ICJ. Reports, 1997 para. 83.
39. YILC. 1979, vol. 11. Para. 91-92.
40. MC Cafrey.
41ـ جوزه جیل آمپاروسان، «مسئولیت بینالمللى دولتها در قبال نقض حقوق بشر»، ترجمه ابراهیم بیگزاده، تحقیقات حقوقى، ش 29ـ30، ص 292.
42ـ همان، ص 293.
43. Article, on, the international law Commission articles on state responsibility, 41.
44. Stimson.
45. G.A.Res. 2625lxxv.
46. ICI. Reports, 1989, para, 188.
47. ICT.Reports. 1970. pare.33.
48. H. B. Nina, Jargensen, The Responsibility of States for International, Crimes, p. 80.
49. ICT. Reports, 1951, p. 15.
50. Ibid.
51. Ibid.
52. CCP, RPara, 14-29.
53. Ibid.
54. General Comment.
55. Tadic, para, 10-102.
56. British, Mannal of the Law of Armed Conflict, para. 8-15.
57ـ جوزه جیل آمپاروسان، همان، ص 298.
58. ICI, Reports, 1997, para, 83.
59. Reprisals.
60. UNRIAA, VOL, XVTII, 1979, para, 81.
61. Naulilaa.
62. UNRIAA, VOL, II, 1928, p. 1013.
63. EIC, 12/1997/8, para. 1.
64. UN, Treaty, Series, VOL, 999, p. 171.
65. UN, Treaty, Series, VOL, 1125, p. 3.
66. Ibid.
67ـ سیدقاسم زمانى، حقوق سازمانهاى بینالمللى، شخصیت، مسئولیت، مصونیت، ص 188.
68. ICI, Reports, 1980, p. 38-40.
69. Riphagen.
70. Arougio Rutz.