تأثیر کاهلى زیاندیده در جبران خسارت
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیستم ـ شماره 165 ـ شهریور 1390، 137ـ150
مقصود عبادى بشیر*
چکیده
گاه پس از وقوع حادثه زیانبار، زیاندیده با وجود امکان احتراز از گسترش دامنه خسارت، اقدامى در جهت جلوگیرى از آن به عمل نمىآورد. حال این مسئله مطرح است که آیا زیاندیده تکلیفى در جهت کاهش آثار عمل زیانبار دارد؟ هدف این تحقیق شناسایى و روشن ساختن ماهیت و تأثیر کاهلى متضرّر در مسئولیت مدنى عامل زیان است. گردآورى اطلاعات در این مقاله به شیوه کتابخانهاى و با مراجعه به منابع متعدد حقوق موضوعه و متون فقهى صورت گرفته و روش تحقیق آن، توصیفى و تحلیلى است.
نتیجه این تحقیق آن است که نظام حقوقى ایران تکلیف متضرّر را در جلوگیرى از گسترش دامنه خسارت پذیرفته است و از برخى قواعد فقهى نیز همین نتیجه حاصل مىشود. بدین ترتیب، متضرر باید اقدامات لازم را براى ممانعت از گسترش خسارت به عمل آورد، وگرنه به میزان خسارت قابل اجتناب، از مسئولیت خوانده در جهت جبران خسارت کاسته خواهد شد.
کلیدواژهها: کاهلى، مسئولیت، فقه، خسارت، سبّیت، تکلیف.
مقدّمه
گاه اتفاق مىافتد که در کنار عامل حادثه زیانبار، شخص زیاندیده نیز در بروز حادثه و ضرر دخالت دارد. دخالت این شخص ممکن است حالت فورس ماژور براى عامل حادثه داشته باشد که در چنین صورتى، وى هیچ مسئولیتى نخواهد داشت. مثلاً، رانندهاى با سرعت مطمئنه و با احتیاط در حال حرکت است که عابر پیادهاى خود را به ناگاه زیر چرخ اتومبیل او مىاندازد و براى راننده فرصت هیچگونه راه فرار و گریز از حادثه باقى نمىگذارد. در این فرض، چون عمل زیاندیده براى عامل حادثه در حکم فورس ماژور (قوّه قهریه) است. از اینرو، مسئولیتى براى وى قابل تصور نیست.
گاه نیز دخالت زیاندیده در بروز حادثه و ورود زیان در حد فورس ماژور نیست، اما قابل گذشت و اغماض نیز نمىباشد. به اصطلاح، زیاندیده خود نیز در بروز حادثه به همراه عامل حادثه مقصر است. تقصیر نیز ممکن است صور مختلفى نظیر بىاحتیاطى، بىمبالاتى و غیره داشته باشد. در این فرض، عامل و متضرر به صورت مشترک مسئول جبران خسارات خواهند بود.
در کنار این دو فرض، کاهلى متضرر نیز مطرح است؛ به این ترتیب که زیاندیده با وجود امکان احتراز از حادثه یا کاهش آثار زیانبار آن، عملى در جهت جلوگیرى از آن یا تقلیل آثارش انجام نمىدهد. بنابراین، کاهلى از جنس ترک فعل است. مثلاً، شخصى در اثر تقصیر فرد دیگرى زخمى مىشود، اما مجروح نیز اقدامى در جهت معالجه و مداواى خود انجام نمىدهد و در اثر سرایت زخم و عفونت، قطع عضو زخمى ضرورت پیدا مىکند. حال این سؤال به عنوان سؤال این تحقیق مطرح است که مسئولیت عامل زیان در چه حدى است؟ آیا نسبت به جراحت مسئول است یا نسبت به عضو قطع شده؟ آیا به میزان ضرر قابل اجتناب، از خسارت قابل جبران کاسته خواهد شد؟ در دعاوى مسئولیت مدنى، بدون حل این مسئله صدور حکم عادلانه دشوار مىنماید؛ از اینرو، باید پاسخى متناسب با نظام حقوقى براى این مسئله یافت.
این مسئله در نظام حقوقى «کامنلا» تحت عنوان «کاهش خسارات» مطرح است و مورد قبول رویه قضایى قرار گرفته؛ یعنى زیاندیده مکلف است تا حد امکان جلوى گسترش دامنه خسارات را بگیرد، وگرنه به میزان ضرر قابل اجتناب، حق مراجعه به عامل ضرر را نخواهد داشت. در خصوص سابقه و پیشینه این مسئله در ادبیات حقوقى ما، باید گفت: این امر توسط برخى مؤلفان از جمله ناصر کاتوزیان در کتاب ضمان قهرى1 و در کتاب قاعده مقابله با خسارت تألیف مهراب دارابپور و مقاله «قاعده جلوگیرى از خسارت»2 نوشته محمود کاظمى مطرح گشته و چنین اظهارنظر شده که نسبت به خسارات قابل اجتناب، عامل زیان مسئول نیست؛ زیرا رابطه سببیت در خصوص این دسته از خسارات از بین رفته است و مستند به فعل خود زیاندیده است و از اینرو، حق مراجعه به عامل زیان را نخواهد داشت.
به نظر مىرسد علاوه بر تحلیل مزبور، مىتوان این مسئله به این ترتیب نیز مطرح نمود که عمل متضرر از جنس ترک فعل است و براى ایجاد مسئولیت نسبت به ترک فعل باید قبلاً تعهد قانونى یا قراردادى براى شخص وجود داشته باشد و در نتیجه ترک آن تعهد یا تکلیف است که مسئولیت به بار مىآید. از آنرو که مقایسهاى بین این نهاد با سایر نهادهاى حقوقى مشابه صورت نگرفته، این مقاله ضمن پرداختن به آن، جایگاه فقهى آن را نیز مورد بررسى قرار خواهد داد.
سؤال اصلى به این صورت مطرح مىشود که آیا زیاندیده مکلّف است از گسترش دامنه زیان وارده جلوگیرى کند؟
سؤالات فرعى نیز از این قرارند:
1. اگر متضرر مکلّف به اقدام در جهت کاهش ضرر است، نتیجه عدم اقدام او چه خواهد بود؟
2. هزینه اقدامات بر عهده کیست؟
3. آیا این نهاد در فقه مىتواند جایگاهى داشته باشد؟
در این نوشتار قصد ما این است که مفهوم کاهلى زیاندیده و نسبت آن را با سایر صور تقصیر تبیین کرده و سپس تأثیر کاهلى زیاندیده را در مسئولیت عامل زیان بررسى نماییم.
1. کلیات
1ـ1. مفهوم کاهلى
در حادثهاى که اتفاق مىافتد و خسارتى که به وجود مىآید، زیاندیده نیز به نحوى از انحا در ایجاد آن دخالت دارد. حداقل میزان مداخله او این است که در لحظه وقوع حادثه در مکان وقوع آن قرار گرفته و به ورود ضرر کمک کرده است، ولى اینگونه مداخله تقصیر به حساب نمىآید، بلکه اقدام زیاندیده باید به نحوى باشد که از نظر عرف بتوان او را مقصر دانست. تقصیر زیاندیده ممکن است عمد یا غیرعمد و به صورت فعل یا ترک فعل باشد.
معیار تقصیر زیاندیده، مانند معیار تعیین تقصیر عامل زیان نوعى است؛ یعنى رفتار یک انسان متعارف در آن اوضاع و احوال ملاک عمل است؛ اگر از آن تجاوز شده باشد تقصیر محقق است، وگرنه تقصیرى نیست. گاه تقصیر زیاندیده چهره خاصى به خود مىگیرد. یکى از این چهرههاى خاص، کاهلى زیاندیده در اجتناب از زیان یا کاهش آن است؛ به این ترتیب که در مواردى ممکن است زیاندیده توان احتراز از خطر و جلوگیرى از گسترش ضرر را داشته باشد، ولى در دفع ضرر از خود کوتاهى کند. مثلاً، کسى خانه و انبار دیگرى را آتش زده است، مالک متوجه اقدام عامل ورود زیان مىشود و در حالى که قدرت و امکان جلوگیرى از سرایت آتش را دارد هیچ اقدامى از خود به عمل نمىآورد به این امید که کل مال بسوزد و خسارت آن را از عامل ورود زیان مطالبه کند. حال آیا باید کل زیان واردشده به چنین شخصى جبران شود؟ پاسخ قطعا منفى است. براى تأیید این امر مىتوان مثالهایى از قوانین آورد که در این فرض از این حکم تبعیت کرده است:
1. ماده 355 ق.م.ا مقرّر مىدارد: «هر گاه کسى در ملک دیگرى بدون اذن صاحب آن یا در معبر عام بدون رعایت مصلحت رهگذر آتشى را روشن کند که موجب تلف یا خسارت گردد ضامن خواهد بود، گرچه او قصد اتلاف یا اضرار نداشته باشد.
تبصره: در کلیه مواردى که روشنکننده آتش عهدهدار تلف و آسیب اشخاص مىباشد باید راهى براى فرار و نجات آسیبدیدگان نباشد، وگرنه روشنکننده آتش عهدهدار نخواهد بود.»
در اینجا مقنن کاهلى زیاندیده از اجتناب از ضرر را مدنظر قرار داده و آن را عاملى دانسته است که عامل ورود زیان را از مسئولیت معاف مىکند. البته فرض ماده جایى است که روشن کردن آتش عدوانا صورت گرفته است؛ پس به طریقه اولى در جایى که روشنکننده آتش مأذون است همین حکم جارى است.
این حکم یکى از مصادیق قاعده اقدام است و اقدام زیاندیده در اینجا به صورت ترکفعلتجلّى پیداکرده است.
2. ماده 15 قانون بیمه در مقام بیان تکلیف بیمهگذار زیاندیده مىگوید: «بیمهگذار باید براى جلوگیرى از خسارت مراقبتى را که عادتا هر کس از مال خود مىنماید نسبت به موضوع بیمه بنماید و در صورت نزدیک شدن حادثه یا وقوع آن، اقداماتى را که براى جلوگیرى از سرایت و توسعه خسارت لازم است به عمل آورد... مخارجى که بیمهگذار براى جلوگیرى از توسعه خسارت مىنماید بر فرض که منتج به نتیجه نشود به عهده بیمهگر خواهد بود، ولى هرگاه بین طرفین در موضوع تناسب آن با موضوع بیمه اختلافى ایجاد شود حل اختلاف به حکم یا محکمه رجوع مىشود.»
در این ماده نیز این امر مورد تأکید قرار گرفته که زیان باید غیرقابل اجتناب باشد تا زیاندیده بتواند جبران آن را بخواهد.3
3. بند 3 ماده 4 قانون مسئولیت مدنى مقرّر داشته است: «دادگاه مىتواند میزان خسارت را در موارد زیر تخفیف دهد:... 3. وقتى که زیاندیده به نحوى از انحا موجبات تسهیل ایجاد زیان را فراهم نموده یا به اضافه شدن آن کمک و یا وضعیت واردکننده زیان را تشدید کرده باشد.»
4. در ماده 346 قانون مجازات اسلامى آمده است: «هرگاه کسى چیزى لغزندهاى را در معبر بریزد که موجب لغزش رهگذر گردد عهدهدار دیه و خسارت خواهد بود، مگر آنکه رهگذر بالغ و عاقل یا ممیز عمدا با اینکه مىتواند پا نگذارد به روى آن پا بگذرد.»
5. ماده 114 قانون دریایى مقرّر مىدارد: «در صورتى که متصدى حمل ثابت نماید فوت و یا صدمات بدنى بر اثر تقصیر و یا غفلت خود مسافر بوده و یا عمل مسافر در وقوع آن تأثیر داشته، دادگاه بر حسب مورد متصدى حمل را کلاً و یا جزءا از مسئولیت برى خواهد کرد.»
از ملاک این مواد این نتیجه استنباط مىشود که زیاندیده باید اقدام مناسب را در جهت اجتناب یا کاهش ضرر به عمل آورد، وگرنه خود مقصر است و عامل ورود زیان نسبت به چنین زیانى مسئولیتى ندارد.
2ـ1. قاعده تقلیل خسارت
تعهد زیاندیده به تقلیل زیان، قاعدهاى است که در حقوق انگلستان پذیرفته شده و دفاعى است که از جانب خوانده دعواى مسئولیت ابراز مىگردد تا مسئولیت را از خود رفع کند. مفهوم این قاعده این است که زیاندیده از عمل دیگرى وظیفه دارد به طور متعارف از وقوع زیان جلوگیرى کند یا دامنه آن را بکاهد. چنانچه خوانده بتواند کاهلى او را به اثبات برساند از پرداخت خسارت بابت آن بخش از زیان که قابل اجتناب بوده معاف مىشود.4
در حقوق دیگر کشورها نیز این قاعده نفوذ کرده است، چنانکه در حقوق کانادا در رأى «Janiak v Ippolito» به صراحت به تکلیف خواهان مبنى بر کاهش خسارت اشاره شده است.5
فلسفه این قاعده آن است که از اتلاف منابع اقتصادى جامعه جلوگیرى شود؛ یعنى زیاندیده را وادار مىکند که با جلوگیرى از زیان یا گسترش دامنه آن، از تضرر خود و جامعه جلوگیرى کند. رسیدن به این هدف، از طریق محروم ساختن فرد کاهل از جبران خسارت تأمین مىشود. اگر کسى مىتوانسته از زیانهایى جلوگیرى نماید، ولى با عدم اقدام بهموقع، دفع نکرده است بتواند به حساب خوانده دعوا قرار دهد، دیگر انگیزهاى براى اقدام مناسب براى جلوگیرى یا کاهش زیان نخواهد داشت. براى مثال، کارگرى که اخراج شده، به جاى پیدا کردن کار جدید، منتظر جبران خسارت از طرف کارفرما باشد یا کارگاهى که مواد اولیه را به علت نقض عهد از جانب متعهد دریافت نداشته است، از اقدام به تهیه آن از منبع دیگر که در دسترس بوده، خوددارى نماید و کارگاه تعطیل شود. البته مثالهاى مذکور در زمینه قراردادهاست و باید گفت که این قاعده به یک نحو در هر دو قلمرو ضمان قهرى و مسئولیت قراردادى مورد استناد است. مثال براى ضمان قهرى جایى است که خوانده دعوا جرحى بر زیاندیده وارد ساخته، ولى وى به جاى درمان، کاهلى ورزیده و سرایت زخم منجر به از کار افتادن عضو یا مرگ زیاندیده شده است.
مهمترین اثر مسئولیت مدنى، الزام به جبران خسارات وارده بر متضرر است، اما این الزام گاه به طور استثنایى از بین مىرود؛ چنانکه در حقوق اسلام بر اساس قاعده اقدام زیان وارده بر اثر تقصیر و اقدام خود متضرر، قابل جبران نیست. در حقوق موضوعه ایران نیز ماده 4 قانون مسئولیت مدنى استثنائاتى را بر اصل جبران کامل خسارت وارده نموده است. بر اساس این ماده، دادگاه مىتواند در صورت مساعدت عامل زیان به متضرر، قابل اغماض بودن تقصیر وى و دخالت خود متضرر در ایجاد و گسترش زیان، میزان خسارت قابل جبران را تقلیل نماید.
در این میان، کاهلى زیاندیده ناظر بر فرضى است که زیاندیده در ایجاد حادثه منجر به خسارت نقشى نداشته، منتها در مرحله ایجاد ضرر مىتوانسته است جلوى بروز برخى خسارات را بگیرد، ولى بدون عذر موجهى در جهت تعدیل اثر فعل زیانبار اقدام ننموده است. بنابراین، از این منظر خسارات وارده بر دو قسم است: قسم اول، خساراتى است که بر متضرر جبرى و قهرى است و وى قادر بر دفع آن نیست. قسم دوم، نوع خساراتى است که دفع آن در قدرت متضرر است.
اگر قاعده تقلیل خسارت در خصوص خسارات قسم دوم به نحو مذکور مورد قبول قرار گیرد و متضرر کاهل از جبران اینگونه خسارات محروم گردد، آنگاه این سؤال پیش مىآید که در صورت اختلاف در قابل دفع بودن یا عدم این قابلیت بین طرفین دعوا اصل بر چیست؟ و کدام طرف مدعى شمرده مىشود؟
در پاسخ مىتوان گفت: هرگاه وقوع فعل زیانبار از طرف خوانده به اثبات برسد، وى ملزم به جبران کلیه خسارات مستقیم ناشى از آن است، مگر اینکه اثبات نماید ضرر وارده با اقدام متعارف قابل اجتناب بوده است؛ زیرا در زمینه مسئولیت مدنى براى الزام خوانده به جبران خسارت ضرورتى به اثبات غیرقابل دفع بودن ضرر وجود ندارد و همین که مسلّمیت، مشروعیت و مستقیم بودن ضرر به اثبات رسید جهت حکم به جبران خسارت کافى است. بر عکس این، عامل ضرر است که باید براى رهایى نسبى خود از مسئولیت، قابل اجتناب بودن ضرر را اثبات نماید. بنابراین، براى حمایت متضرر مىتوان گفت: بعد از وقوع فعل، اصل بر غیرقابل اجتناب بودن آثار زیانبار است، مگر اینکه خلاف از طرف عامل ضرر به اثبات برسد.
حال که معناى این قاعده روشن شد بجاست به مبناى این قاعده پرداخته شود.
3ـ1. مبناى قاعده تقلیل خسارت
در این مورد دو مبنا ذکر شده است که به اجمال به ذکر آنها مىپردازیم:
الف. حسن نیت: تکلیف مربوط به حسن نیت ایجاب مىکند که زیاندیده تا آنجا که ممکن است جلوى گسترش زیان را بگیرد و اگر از این تکلیف خود سر بتابد حق جبران کامل خسارت را از دست مىدهد.
در حقوق ایران، نه در زمینه مسئولیتهاى قراردادى و نه در خصوص ضمان قهرى، به صراحت اشارهاى به لزوم رعایت حسن نیت نشده است. با این حال، از ماده 220 قانون مدنى لزوم رفتار با حسن نیت قابل استنتاج است؛ زیرا در این ماده طرفین عقد به لوازم و آثار عرفى اعمال حقوقى خود ملتزم شدهاند و در عرف نیز چنین رفتارى مورد انتظار است. از سوى دیگر، ماده 3 قانون تجارت الکترونیک ایران مصوب 1382 بر لزوم توجه به حسن نیت در تفسیر قراردادهاى الکترونیکى تأکید کرده است. بنابراین، مىتوان گفت: در حقوق ایران نیز تکلیف مربوط به رفتار با حسن نیت مورد قبول قرار گرفته است.
ب. رابطه سببیت: برخى از حقوقدانان «کامنلا» این قاعده را متضمن هیچ تکلیفى براى زیاندیده نمىدانند، بلکه معتقد هستند رفتار زیاندیده به عنوان یک علت وارد شده و خسارت ادعایى را از اسباب آن دور ساخته است. به عبارت دیگر، مبناى قاعده به رابطه سببیت موجود بین رفتار زیاندیده و خسارت اضافى برمىگردد.6
4ـ1. شرایط استناد به کاهلى زیاندیده
گفتیم تأثیر کاهلى زیاندیده در میزان مسئولیت خوانده (عامل زیان) ناشى از توجه به مسئله سبییت است؛ زیرا در هر دو حوزه مسئولیت مدنى و مسئولیت قراردادى، خوانده فقط ملزم به جبران خساراتى است که مستقیما ناشى از فعل اوست و هرگونه زیان ناشى از اقدام نامتعارف خواهان باید توسط خود او تحمّل شود. از این منظر، زیان قابل اجتناب به جاى اینکه به فعل خوانده منسوب شود به فعل خواهان منسوب مىشود.
البته باید توجه داشت که قابلیت انتساب در اینجا یک مفهوم عرفى است و مفهوم فلسفى آن مدنظر نیست؛ زیرا از دیدگاه فلسفى، فعل خوانده است که مقتضى به وجود آمدن زیانها اعم از قابل اجتناب و غیرقابل اجتناب را فراهم ساخته است، ولى حقیقت این است که عدالت، محدودیتهایى را براى مسئولیت ناشى از ایجاد سببیت قایل شده است و نتایج دور و غیرقابل پیشبینى منسوب به خوانده نمىشود؛ پس براى تشخیص حدود مسئولیت خوانده، معیار سبب متعارف عرفى را باید ترجیح داد.
براى اینکه بتوان گفت عرفا قابلیت انتساب ضرر نسبت به خوانده از بین رفته و نسبت به خواهان برقرار شده، شرایطى به شرح زیر لازم است:
الف) علم و آگاهى خواهان نسبت به خطر و حدود آن: اولین امرى که خواهان براى استناد به کاهلى خوانده باید ثابت کند این است که ضمن آگاهى نسبت به حادثه زیانبار، از گسترش دامنه زیان نیز مطلّع بوده یا نمىتوانسته که مطلع نباشد. اگر آگاهى خواهان از نفس خطر و دامنه آن به اثبات نرسد امکان استناد به کاهلى نیست.
ب) علم و آگاهى متضرر به امکان دفع ضرر: گذشته از اینکه خواهان باید نسبت به وقوع نفس خطر و ضرر علم داشته باشد، باید به امکان اجتناب نیز مطلّع باشد. از اینرو، از متضررى که از امکان بالقوه دفع ضرر آگاه نبوده، تکلیف تقلیل ضرر بار نمىشود. وجود این علم باید نزد متضرر به اثبات برسد یا اینکه اوضاع و احوال چنان باشد که وى نتواند ادعاى جهل نماید.
ج) علم و آگاهى متضرر به طریقه دفع ضرر: علاوه بر اینکه متضرر باید به امکان دفع ضرر آگاه باشد، باید طریق و راه آن را نیز بداند، وگرنه مسئولیت خوانده منتفى نمىشود. بنابراین، از متضرر انتظار مىرود از ضرر فرار کند، مشروط به اینکه راه فرار را بداند. در این مورد نیز علم باید نزد متضرر به اثبات برسد یا اینکه اوضاع و احوال چنان باشد که وى نتواند ادعاى جهل نماید.
د) وجود داشتن قدرت دفع خطر و جلوگیرى از گسترش دامنه آن: در احراز این شرط، قدرت نوعى بر دفع خطر و جلوگیرى از گسترش دامنه ضرر آن ملاک نیست، بلکه ملاکْ قدرت شخص خواهان است. از اینرو، اگر خطر نوعا قابل دفع باشد ولى براى خواهان به دلیل ناتوانى شخصى قابل دفع نباشد، باز خوانده مسئول همه ضررهاى وارده خواهد بود.
ه.) عدم اقدام خواهان: خوانده (عامل زیان) باید ثابت کند که علىرغم اینکه خواهان (زیاندیده) از خطر و گسترش آن و امکان و طریقه دفع آن آگاه بوده، ولى هیچ اقدام متعارفى که در قدرت شخصى وى بوده انجام نداده است. در مقابل، خواهان نیز مىتواند اثبات کند که اقدامات لازم را انجام داده و مؤثر نیفتاده است.
و) تقصیر (نقض تکلیف): مسئولیت متضرر نسبت به تحمل بخشى از خسارت به عنوان ضرر قابل اجتناب، به دلیل تسبیب وى در ایجاد ضرر است و تسبیب بر خلاف اتلاف به فعل یا ترک فعل قابل تحقق است، با این تفاوت که اصولاً شخص نسبت به ترک فعل مسئول نیست، مگر اینکه اصلاً طبق قرارداد یا قانون تکلیف خاصى بر عهده او قرار گرفته، و وى از انجام آن سر باز زده باشد. در غیر این صورت، براى صرف ترک فعل مسئولیتى متصور نیست.7 به عبارت دیگر، در تسبیب، تقصیر خواهان باید به اثبات برسد.
با استقراء در مواد 15 قانون بیمه، تبصره ماده 355 و 331 ق.م.ا، 114 ق. دریایى و بند 3 ماده 4 قانون مسئولیت مدنى، مىتوان گفت: این تکلیف کلى براى هر متضررى وجود دارد که از بروز و گسترش دامنه خسارات جلوگیرى نماید؛ و قرارداد بیمه یا آتشسوزى خصوصیت خاصى ندارد که حکم خاصى را اقتضا نماید. بنابراین، باید قایل به عمومیت این حکم و تسرى به سایر موارد شد.8
علاوه بر این، ملاحظات مربوط به مقتضیات اقتصادى ناشى از کمبود منابع اقتصادى و لزوم اقدام شایسته براى حفظ آنها و انتقال به نسلهاى بعدى و نیز ملاحظات اجتماعى مربوط به تقویت حس وظیفهشناسى و کمک به دیگران و رفتار توأم با حسن نیت مستلزم شناسایى این تکلیف مىباشد.
2. مبناى فقهى کاهلى و قلمرو آن
1ـ2. مبناى فقهى معافیت خوانده
قاعده تقلیل خسارت با شرایط مذکور در فوق، از نظام حقوقى «کامن لا» به دیگر نظامهاى حقوقى راه یافته است. با این حال، به نظر مىرسد فارغ از توجه به نظام حقوقى کامنلا، این قاعده از برخى قواعد و فروع فقهى به شرح ذیل نیز قابل استنباط است:9
الف) قاعده اقدام: قاعده اقدام یکى از قواعد عقلى و فقهى است که بر اساس آن، هر شخص که در اثر فعل یا ترک فعل خویش متضرر شده باشد حق مراجعه به هیچ شخصى نخواهد داشت. مثلاً، با توجه به ماده 263 ق.م، هرگاه شخصى از فضولى بودن طرف معامله خود آگاه باشد و علىرغم آن، مبادرت به معامله با چنین شخصى بنماید و مالک نیز عمل حقوقى انجام یافته را تنفیذ ننماید، این شخص حق مطالبه ضرر و زیان ناشى از چنین معاملهاى را نخواهد داشت. یا براساس ماده 1215 ق.م، هرگاه کسى مالى را در اختیار صغیر غیرممیز یا مجنون قرار دهد، محجور غیرممیز مسئول تلف و نقصان آن مال نخواهد بود.
همچنین طرف قراردادى که به علتى حق فسخ آن را دارد، اگر در مدت مقرر نسبت به اعمال آن اقدام ننماید، حق فسخ وى ساقط مىشود. مثلاً، ماده 420 سکوت در مدت فورى عرفى را به معناى اعراض از اعمال حق فسخ دانسته است. پس طرفى که در مدت خیار نسبت به اعمال آن اقدام ننموده، به ضرر خود اقدام کرده و حق خویش را از دست داده است.
بنابراین، به روشنى ملاحظه مىشود که قانون مدنى ایران قاعده اقدام را به عنوان یکى از اصول کلى در زمینه جبران خسارت پذیرفته است. از اینرو، هر جا که در اثر تقصیر شخصى زیانى به او برسد حق مطالبه آن خسارت را نخواهد داشت؛ خواه آن خسارت ناشى از فعل مثبت او باشد یا ناشى از فعل منفى و کاهلى وى.
ب) قاعده تحذیر: علاوه بر قاعده اقدام، به قاعده دیگرى در حقوق اسلام مىتوان استناد کرد که مىتواند مبناى معافیت عامل زیان در کاهلى زیاندیده باشد. این قاعده، قاعده تحذیر است. فقها در خلال مباحث مربوط به مسئولیت افراد نسبت به اعمال و افعالشان قاعدهاى تحت عنوان «قد أعذّر من حذّر» مطرح کردهاند؛ بدین معنا که اگر کسى پیش از انجام کارى هشدارى دهد ولى شنونده به هشدار او توجه نکند و به علت آن کار، خسارتى به وجود آید، هشداردهنده مسئولیتى نخواهد داشت. علّامه حلّى در قواعدالاحکام گفته است: اگر ثابت شود که تیرانداز گفته است «مواظب باش!» و مصدوم نیز شنیده است و با امکان فرار، اقدام به فرار نکرده است ضامن نیست.
شهید ثانى در مسالکالافهام در اینباره گفته است: «ضمان وقتى بر عهده رامى قرار نمىگیرد که هشدار بدهد، به گونهاى که مرمى آن را بشنود و قدرت بر فرار از محل حادثه نیز داشته باشد. پس اگر مرمى صداى رامى را نشنید و یا امکان فرار و دور شدن از صحنه خطر را نداشت دیه بر عاقله رامى است.»
پس براى تحقق قاعده و معافیت عامل زیان، دو شرط لازم است:
الف. هشدار مؤثر: هشدارى که از طرف رامى داده مىشود باید به نحوى باشد که به مرمى برسد و او را از خطر آگاه کند و وضعیت آن برحسب مورد فرق مىکند.
ب. امکان فرار براى زیاندیده: باید امکان دور شدن از صحنه خطر براى زیاندیده وجود داشته باشد. این امکان وقتى موجود است که زمان کافى براى دور شدن از خطر و قدرت جسمانى لازم وجود داشته باشد و محیط و اوضاع و احوال صحنه خطر، امکان فرار را بدهد.10
این قاعده در برخى مواد مورد نظر مقنن بوده است، چنانکه ماده 9 قانون ایمنى راهها و راهآهن مىگوید: «عبور از روى خطوط راهآهن و ورود در محوطه ایستگاهها و کارخانهها و تأسیسات فنى راهآهن به استثناى سکوهاى مسافرى و امکنه و گذرگاهها و معابر مجاز واقع در ایستگاهها و در طول خطوط ممنوع است جز براى آن عده از مأموران راهآهن که برحسب وظیفه، مجاز به ورود و عبور مىباشند و در صورت تخلف و بروز حادثه، راهآهن دولتى ایران مسئول نخواهد بود.» بنابراین، اگر کسى علىرغم این اخطار قانونى، در محلهاى حرکت قطار تردد یا توقف نماید، راهآهن و شرکتهاى حمل و نقل مسئول خسارات وارده به وى نخواهند بود. به این ترتیب، اگر شخصى در معرض خطر و ضرر قرار گیرد و امکان احتراز از آن را نیز داشته باشد با این حال، اقدامى در جهت جلوگیرى از آن به عمل نیاورد، نمىتواند جبران آن را از دیگرى بخواهد.
از این بحث نتیجه گرفته مىشود که در فقه نیز هم قاعده اقدام و هم قاعده تحذیر براى معافیت عامل ورود زیان از ضررهاى قابل اجتنابموردپذیرشقرارگرفته است.
2ـ2. کاهلى زیاندیده و مفاهیم مشابه
در تعیین مسئولیت عامل زیان، عوامل دیگرى دخیلند که از حیث اثر مثل کاهلى زیاندیده هستند و منجر به کاهش مسئولیت عامل مىشوند، ولى ماهیتا با آن متفاوتند. در ذیل، ضمن مقایسه آنها با کاهلى، قلمرو اجرایى هریک بررسى مىشود:
الف) تقصیر زیاندیده (تقصیر مشترک) و کاهلى: همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، رابطه بین این دو مفهوم، عموم و خصوص مطلق است. کاهلى خود گونهاى تقصیر است، ولى از تقصیر در معناى عام خود تعریفهاى متفاوتى ارائه شده است. گروهى آن را ارتکاب فعل نامشروع مىدانند. برخى نقص تعهد قانونى و عرفى دانستهاند و برخى دیگر تجاوز به اعتماد مشروع را تقصیر مىدانند.
ماده 953 قانون مدنى مقرّر مىدارد: تقصیر اعم است از تفریط و تعدى. تعدى و تفریط را نیز چنین تعریف کرده است: تعدى تجاوز نمودن از حدود اذن یا متعارف است نسبت به مال یا حق دیگرى (951 ق.م) و تفریط عبارت است از ترک عملى که به موجب قرارداد یا متعارف براى حفظ مال غیرلازم است. (952 ق.م)
بنابراین، تقصیر عبارت است انجام کار یا عدم انجام کارى که بر طبق مقرّرات، عرف یا قرارداد شخص مىباید از آن بپرهیزد یا بدان مبادرت ورزد.
از آنرو که براساس عرف، زیاندیده باید از ضررهاى قابل اجتناب پیشگیرى نماید، کاهلى در احتراز از آنها تقصیر محسوب مىشود.11
علىرغم اینکه کاهلى خود گونهاى خاص از تقصیر است، اما با تقصیر خوانده (تقصیر مشترک) به معناى اعم کلمه متفاوت است؛ زیرا در تقصیر مشترک نقش زیاندیده در ایجاد ضرر مثل نقش عامل اصلى ورود ضرر است، ولى در کاهلى، متضرر با اینکه مىتواند جلوى ضرر را بگیرد ولى نگرفته است.12
ب) بىاحتیاطى، بىمبالاتى و کاهلى: بىاحتیاطى زمانى صدق پیدا مىکند که فاعل، برخلاف تکالیفى که برعهده دارد و پرهیز از آنها در شرایط وقوع حادثه لازم است، عمل نماید. احتیاط در لغت به معناى دوراندیشى و به هوش کارى کردن است. بىاحتیاطى براساس تبصره ماده 336 قانون مجازات اسلامى، نوعى تقصیر است و زمانى محقق مىشود که شخصى کارى را که خطرناک و زیانبار است بدون رعایت احتیاط لازم و از روى بىتوجهى انجام دهد؛ مثل کسى که زنجیر سگ درندهاى را به دست کودکى داده که قدرت مهار آن را در زمان یورش ندارد و شخص دیگرى را زخمى مىکند. پس بىاحتیاطى زمانى است که شخصى کارى را بدون توجه و در نظر گرفتن نتایج زیانبار آن انجام مىدهد، در حالى که چنان نتیجهاى قابل پیشبینى است. پس نوعى تقصیر است که فاعل قصد فعل دارد، ولى قصد نتیجه را ندارد. بنابراین، فرق فرد بىاحتیاط و کاهل در این است که بىاحتیاط کارى را که نباید انجام دهد، انجام مىدهد ولى کاهل کارى را که باید انجام دهد، انجام نمىدهد.13
واژه «بىمبالاتى» نیز در قوانین و نوشتههاى حقوقى به کار گرفته مىشود. مبالات در لغت به معناى توجه و التفات است و بىمبالاتى، بىتدبیرى و بىفکرى است. در قوانین موضوعه بىمبالاتى در مقابل بىاحتیاطى به کار گرفته مىشود. بىمبالاتى نوعى ترک فعل است و تارک فعل نیز زمانى مسئول است که قانون، عرف یا قرارداد وظیفهاى را براى او شناخته باشند. مفاهیم غفلت، اهمال و مسامحه نیز در این معنا به کار رفتهاند و همگى کوتاهى و سهلانگارى و اهمال را مىرسانند و با کاهلى مترادف هستند، ولى در معناى دقیق بىمبالاتى، غفلت و مسامحه را در جایى به کار مىبریم که ترک فعل منجر به حادثه زیانبار مىشود ولى کاهلى را در جایى به کار مىبریم که پس از وقوع حادثه زیاندیده با امکان تقلیل خسارت در پى آن نرفته است.14
ج) رضایت زیاندیده و کاهلى: برخى عوامل و اسباب، فعل زیانبار را توجیه نموده و صفت تقصیر را از آنها دور مىسازد و مسئولیت را از عهده عامل آن برمىدارد و به آن صفت قانونى مىدهد. به عبارت دیگر، در اینگونه موارد با در نظر گرفتن طبیعت کار انجامشده یا به دلیل حکم قانون، فعل بهوقوعپیوسته را نمىتوان نامشروع و تقصیر تلقّى کرد. حال در مورد رضایت زیاندیده این سؤال مطرح مىشود که آیا صرف رضاى زیاندیده مىتواند عمل زیانبار را توجیه کند؟
براى پاسخ به این سؤال باید دو فرض را از هم جدا ساخت:
فرض اول، ورود زیان به اموال است. با توجه به ماده 30 قانون مدنى که بیانگر قاعده سلطنت بر اموال است، مالک مىتواند هر تصرفى را اعم از مادى و حقوقى در آنها انجام دهد. از اینرو، مىتوان گفت: مالکى که به تلف مال خویش رضایت مىدهد، به زیان خود اقدام کرده است و عامل زیان معاف از مسئولیت است. البته به استناد رضایت مالک نمىتوان به عمد یا با تقصیر سنگین بر اموال دیگرى خسارت وارد کرد؛ زیرا این امر برخلاف نظم عمومى است.
فرض دوم، ورود زیان به جسم و جان اشخاص است. در این فرض، رضایت زیاندیده نمىتواند رافع مسئولیت عامل زیان باشد؛ زیرا انسان و حقوق مربوط به شخصیت او جزء احکام امرى است و قابل انتقال و اسقاط نیست و تجاوز بدان حتى با رضایت فرد ممکن نیست، ولى مقنّن در برخى موارد رضایت زیاندیده را عامل معافیت شمرده است؛ مثل رضایت بیمار به انجام عمل جراحى و طبّى مشروع که براساس بند 2 ماده 59 قانون مجازات اسلامى مجاز شناخته شده است و براساس ماده 319، طبیب نسبت به تلف جان یا نقص عضو یا خسارت مالى که در جریان معالجه به وجود مىآید ضامن است، مگر اینکه به موجب ماده 322 قانون مذکور، از بیمار یا اولیاى او برائت حاصل نماید.
البته شخص نمىتواند پیش از حادثه زیانبار به صدمه جسمى و جانى خود رضایت بدهد، ولى پس از حادثه قطعا مىتواند به آن رضایت دادهو با جانى صلح نماید.15
در مورد فرق بین رضایت زیاندیده و کاهلى او باید گفت: رضایت وقتى است که از قبل قراردادى بین زیاندیده و عامل زیان براى انجام فعل ضررى منعقد شده است، ولى در کاهلى چنین نیست و فرد زیاندیده به طور یکجانبه در برابر عمل زیانبار هیچ اقدامى در جهت جلوگیرى از وقوع آن یا گسترش آثار آن به عمل نمىآورد در حالى که توانایى اجتناب از آنها را دارد. مانند آنچه در شرح قاعده تحذیر گفته شد؛ مرمى علىرغم قدرت و امکان فرار از میدان تیر فرار نمىکند و مورد اصابت قرار مىگیرد یا اینکه حادثه قابل اجتناب نبوده، ولى نتایج آن تا حدى قابل پیشگیرى بوده است که در این حد عامل زیان معاف از مسئولیت است.
د) پذیرش خطر و کاهلى: مفهوم پذیرش خطر در جایى صدق پیدا مىکند که فرد خود را در معرض افعال خطرناک قرار مىدهد؛ مثل شرکت در مسابقات ورزشى که همراه خطر آسیبهاى جسمانى است. اگر پذیرش خطر به حدى برسد که تقصیر محسوب شود، بر اساس احکام تقصیر مشترک مىتواند از موجبات تخفیف مسئولیت خوانده باشد. براى مثال، شخصى که سوار اتومبیلى مىشود که رانندگى آن را شخص مستى بر عهده دارد، خود مرتکب تقصیر شده است و براساس ماده 365 قانون مجازات اسلامى، نصف خسارت قابل جبران نیست. البته باید توجه نمود که میان پذیرش خطر و احتمال حوادث فرق است. صرف احتمال حوادث براى معافیت خوانده کافى نیست. مثلاً، در سوار شدن به هر اتومبیلى احتمال تصادف وجود دارد، ولى این امر عقلایى است و پذیرش خطر به حساب نمىآید و از مسئولیت متصدى حمل و نقل کاسته نمىشود.16
ذکر این نکته ضرورى است که در حقوق ایران پذیرش خطر از سوى زیاندیده مسئولیت مبتنى بر تقصیر زیانزننده را از بین نمىبرد. چنانکه بند 3 ماده 59 ق مجازات اسلامى، حوادث ناشى از عملیات ورزشى را فقط هنگامى که سبب آن حوادث نقض مقرّرات مربوط به آن ورزش نباشد و این مقررات با موازین مشرع مخالفت نداشته باشد جرم نمىشمارد.
در تفاوت پذیرش خطر و کاهلى مىتوان گفت: اگر کاهلى در معناى دفع حادثه زیانبار باشد، کاهلى با پذیرش خطر مترادف مىشود، ولى اگر کاهلى را در معناى دفع ضرر قابل اجتناب بعد از وقوع حادثه بگیریم، با پذیرش خطر متفاوت مىشود.
3. تأثیر کاهلى زیاندیده در مسئولیت خوانده
در صورتى که کاهلى زیاندیده با شرایط مذکور در فوق به اثبات برسد، موجب نفى یا کاهش مسئولیت عامل ضرر به شرح ذیل خواهد شد:
الف) معافیت مطلق: در صورتى که متضرر بعد از وقوع حادثه و قبل از تولید هرگونه اثر زیانبار از آن مطلّع شود، لیکن اقدامى در جهت ممانعت از تولید اثر علىرغم امکان به عمل نیاورد، کلیه خسارات حاصله به حساب خود او خواهد بود؛ چنانکه همسایه از وجود آتش در حال سرایت پیش از اثربخشى به اموال خویش مطلّع مىشود، ولى با این حال، براى نجات آن اموال اقدامى نمىکند. در این فرض، نقش زیاندیده به صورت علت منحصر زیان عمل کرده است و در نظر عرف، علت اصلى زیان خود وى است و از اینرو، طبق قاعده اقدام، حق مراجعه به دیگرى را ندارد، بخصوص اگر فعل عامل (خوانده) به صورت غیرعمد و تقصیر سبک قابل اغماض باشد.
ب) معافیت نسبى: در صورتى کاهلى منجر به معافیت نسبى عامل مىشود که قسمتى از ضرر قابل اجتناب و قسمتى نیز غیرقابل اجتناب باشد که نسبت به قسم اول، مسئولیت عامل زیان از بین مىرود. چنانکه در مثال فوق، صاحب مال از آتش گرفتن اموال خویش مطلّع شده ولى فرصت و امکان نجات بقیه اموال دارد، ولى با این از انجام اقدام متعارف جهت نجات خوددارى مىکند.
4. تأثیر اقدام زیاندیده در جهت تقلیل خسارت
1ـ4. ماهیت تکلیف
گفتیم متضرر مکلّف است تا آنجا که ممکن است جلوى گسترش خسارت را بگیرد، اما باید توجه داشت که این تکلیف نوعى تعهد به وسیله است و متضرر ضامن حصول نتیجه نیست. بنابراین، متضرر مکلّف است کلیه اقدامات متعارف را براى تقلیل خسارت به عمل آورد، لیکن وصول به نتیجه شرط نیست. از اینرو، اگر این اقدامات به نتیجه نرسد و خسارات کاهش پیدا نکند بر متضرر نمىتوان خرده گرفت.
از سوى دیگر، با توجه به ملاک ماده 15 قانون بیمه، متضرر مىتواند با اثبات اینکه عدم اقدام در جهت تقلیل خسارت ناشى از قوّه قاهره (فورس ماژور) بوده، از این تکلیفرهایىپیداکردهوجبرانکلخسارترامطالبهنماید.17
2ـ4. هزینههاى اقدام براى تقلیل خسارت
قسمت اخیر ماده 15 قانون بیمه مقرّر مىدارد: «... مخارجى که بیمهگذار براى جلوگیرى از توسعه خسارت مىنماید بر فرض که منتج به نتیجه نشود به عهده بیمهگر خواهد بود، ولى هرگاه بین طرفین در موضوع لزوم مخارج مزبوره یا تناسب آن با موضوع بیمه اختلافى ایجاد شود [براى ]حل اختلاف به حکم یا محکمه رجوع مىشود.»
این حکم مربوط به قرارداد بیمه است. با این حال، مىتوان گفت: در هر مورد که متضرر با اقدام به تقلیل خسارت دچار مخارجى گشته، مستحق مطالبه آن از عامل ضرر خواهد بود، مشروط به آنکه مخارج لازم و متعارف باشد.18 نیز مىتوان گفت: مبناى این حکم قاعده تسبیب است؛ زیرا اگر فعل ضررى از جانب عامل صادر نمىشد متضرر مجبور به اقدام براى تقلیل خسارات و تحمل هزینه آن نمىشد.
5. کاهلى در تقلیل خسارات ناشى از نقض تعهدات قراردادى
1ـ5. اسناد بینالمللى
آنچه تاکنون بحث شد، در زمینه تعهدات خارج از قرارداد یا به اصطلاح ضمان قهرى بود. حال مىگوییم: با توجه به وحدت ملاک، آنچه در کاهلى زیاندیده گفته شد در این زمینه نیز قابل اجراست.19 چنانکه ماده 4،7ـ8 اصولقراردادهاى تجارى بینالمللى تهیه شده به وسیله مؤسسه بینالمللى یکنواخت کردن حقوق خصوصى 3 مقرّر مىدارد: «1) طرف مسئول عدم اجراى تعهد، مسئول آن قسمت از صدمه وارده بر طرف زیاندیده که با اقدامات معقول و متعارف طرف زیاندیده ممکن بود تقلیل داده شود، نیست. 2) طرف زیاندیده مستحق است هر هزینهاى را که به طور متعارف در تلاش براى تقلیل صدمه متحمل شده است دریافت کند.»
علت این حکم آن است که طرف زیاندیده منفعل و بىحرکت نماند و نیز مانع از این بشود که وى براى صدماتى که مىتوانسته جلوى آن را بگیرد انتظار جبران خسارت داشته باشد. اقداماتى که طرف زیاندیده باید انجام دهد ممکن است در جهت محدود کردن میزان صدمه و زیان باشد، به ویژه موقعى که در صورت اقدام نکردن زیاندیده، این خطر احتمالى وجود داشته باشد که صدمه و زیان براى مدتى طولانى باقى بماند یا ممکن است در جهت ممانعت از هرگونه افزایش در صدمه و زیان ابتدایى باشد. مثلاً، «الف» شرکتى است که از سوى «ب» کار ساخت یک کارخانه به وى محول شده است. هنگامى که طرح نزدیک به تکمیل شدن است، «الف» به طور ناگهانى کار را متوقف مىکند. «ب» در جستوجوى شرکت دیگرى براى پایان دادن به کار ساخت کارخانه است، ولى در حفاظت از کارخانه ساختهشده در محل اجرا که وضعیتش در نتیجه آب و هواى بد، رو به خرابى است هیچ اقدامى نمىکند. در این حالت، «ب» نمىتواند براى خراب شدن کارخانه که به دلیل کوتاهى او در آغاز تدابیر موقت حفاظتى رخ داده است، غرامتى دریافت کند.
از سوى دیگر، زیاندیده مىتواند مخارجى را که براى تقلیل صدمه و زیان متحمل شده است، از طرف مسئول عدم اجراى تعهد دریافت کند، مشروط به اینکه مخارج مزبور با توجه بهاوضاعواحوال معقول و متعارف باشد.20
اصل 77 کنوانسیون بیع بینالمللى کالا 1980 مصوب آنستیرال مقرّر مىدارد: «طرفى که به نقض قرارداد استناد مىکند مکلّف است با توجه به اوضاع و احوال، اقدامات متعارفى براى مقابله با خسارت، از جمله عدمالنفع ناشى از نقض قرارداد معمول دارد. در صورتى که وى موفق به چنین اقداماتى نشود، طرفى که قرارداد را نقض کرده مىتواند به میزانى که خسارت قابل پیشگیرى بوده، مدعى کاهش خسارت گردد.»
اقدامات متناسب، اقداماتى هستند که هدف از آنها تقلیل خسارت است تا حدى که عقلاً و عرفا ممکن باشد. نمونه چنین اقداماتى عموما فروش مجدد مبیع توسط فروشنده است یا خریدار کالاهاى بدلى تهیه مىکند وقتى فروشنده در تحویل کالاها تأخیر کرده است یا اینکه خریدار خود به رفع عیوب کالاهاى تحویلى بپردازد.
البته درست است که طرف زیاندیده مکلّف است اقدامات ضرورى براى کاهش خسارت انجام دهد، ولى وى به هیچ وجه نتیجه اقدامات را تضمین نکرده است؛ از اینرو، اگر اقدامات وى به نتیجه نرسد، باز مستحق جبران خسارت است و حتى هزینه اقدامات نافرجام را نیز مىتواند مطالبه کند.21
همچنین ماده 504ـ9 اصول حقوق قراردادهاى اروپا در این خصوص مقرّر مىدارد: «1. مرتکب عدم اجرا نسبت به زیانهایى که طرف متضرر متحمل شده، تا حدى که زیاندیده مىتوانسته زیان را با انجام اقدامات متعارف کاهش دهد، مسئول نیست. 2. زیاندیده استحقاق وصول هر هزینهاى را که به صورت متعارف در تلاش براى کاهش زیان متحمل شده، دارد.»22
2ـ5. حقوق ایران
در حقوق ایران، نصّ صریحى مثل اصل 77 کنوانسیون بیع بینالمللى کالا مصوب 1980 آنستیرال موجود نیست، ولى از وحدت ملاک مقرّرات راجع به ضمان قهرى و ماده 15 قانون بیمه مىتوان استفاده کرد و گفت که زیاندیده باید اقدام لازم را در پرهیز از ورود خسارت و تخفیف آن انجام دهد و خود به تشدید حادثه و بالا رفتن میزان خسارت کمک نکند، وگرنه آنچه را که در نتیجه اقدام خویش متحمّل شده است، باید برعهده بگیرد و مطالبه آن از طرف قرارداد ممکن نیست.23
نتیجهگیرى
با توجه به آنچه بیان گردید، مىتوان گفت:
1. در صورت وقوع حادثه منجر به خسارت، زیاندیده مکلّف است تا حد امکان جلوى گسترش خسارت را بگیرد، وگرنه به میزان خساراتى که با اقدام متعارف قابل اجتناب بوده، عامل زیان مسئولیتى نخواهد داشت.
2. تکلیف زیاندیده نوعى تعهد به وسیله است و هزینههاى اجراى آن به شرط متعارف بودن بر عهده عامل زیان است. این حکم از قاعدهاقدام و تحذیر در فقه نیز قابل استنباط است.
... منابع
ـ اسماعیلآبادى علیرضا و محمدحسن رضوى، «مطالعه تطبیقى قاعده رضایت زیاندیده و اقدام در نظام حقوقى کامنلا و اسلام»، فقه و حقوق، ش 15، زمستان 1386، ص 61ـ82.
ـ حسینىنژاد، حسینقلى، قاعده مقابله با خسارت، تهران، گنج دانش، 1377.
ـ درودیان، حسنعلى، جزوه حقوق مدنى 4، تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، 1376ـ1377.
ـ رنجبر، مسعودرضا، تعیین خسارت ناشى از نقض قرارداد، تهران، میزان، 1387.
ـ سادات اخوى، سیدمحسن و محمود کاشانى، «تکلیف زیاندیده به کاستن از خسارت»، مجله علوم اجتماعى و انسانى دانشگاه شیراز، ش 33، پاییز 1380، ص 56ـ86.
ـ شعاریان ابراهیم، اصول حقوق قراردادهاى اروپا، تبریز، فروزش، 1389.
ـ صفایى، حسین و دیگران، حقوق بیع بینالمللى، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1387.
ـ قاسمزاده، سیدمرتضى، مبانى مسئولیت مدنى، تهران، دادگستر، 1378.
ـ کاتوزیان، ناصر، الزامهاى خارج از قرارداد، ضمان قهرى، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1378.
ـ کاتوزیان، ناصر، قواعد عمومى قراردادها، چ سوم، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1380.
ـ کاظمى، محمود، «قاعده جلوگیرى از خسارت»، حقوق، ش 68، 1384، ص 199ـ232.
ـ محقق داماد، سیدمصطفى، قواعد فقه، بخش مدنى2، چ چهارم، تهران، سمت، 1380.
ـ محمودصالحى، جانعلى، حقوق بیمه، چ دوم، تهران، پژوهشکده بیمه مرکزى ایران، 1384.
ـ مؤسسه یکنواختسازى حقوق خصوصى، اصول قراردادهاى تجارى بینالمللى، ترجمه و تحقیق بهروز اخلاقى و فرهاد امام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى حقوقى شهر دانش، 1379.
- Charles E.Gluckstien, "The duty to mitigate: Does the claimant have a duty to get better?" Available at http://www.glucktien.com/uploads/pdfs/ the duty to mittigate.pdf waived at 22 dec 2010.
- H.G Treitel, The Law of Contract, London, Maxwell & sweet, 1995.
- Rogers, H.V.W, Winfield and Jolowicz on tort, London, Maxwell & sweet, 1994.
* عضو هیئت علمى گروه حقوق دانشگاه پیام نور. دریافت: 10/8/89 ـ پذیرش: 25/3/90.
1ـ ناصر کاتوزیان، الزامهاى خارج از قرارداد، ضمان قهرى، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1378.
2ـ محمود کاظمى، «قاعده جلوگیرى از خسارت»، حقوق، دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، ش 68، 1384، ص 199ـ232.
3ـ آیت کریمى، کلیات بیمه، ص 117.
4ـ سیدمحسن سادات اخوى و محمود کاشانى، «تکلیف زیاندیده به کاستن از خسارت»، مجله علوم اجتماعى و انسانى دانشگاه شیراز، ش 68، ص 56.
5. E. Gluckstien Charles, "The duty to mitigate: Does the claimant have a duty to get better?", p. 2.
6ـ حسینقلى حسینىنژاد، قاعده مقابله با خسارت، ص 68؛
H.G Treitel, The Law of Contract, p.881.
7ـ مسعودرضا رنجبر، خسارت ناشى از نقض قرارداد، ص 96.
8ـ حسین صفایى و دیگران، حقوق بیع بینالمللى، ص 392.
9ـ علیرضا اسماعیلآبادى و محمدحسن رضوى، «مطالعه تطبیقى قاعده رضایت زیاندیده و اقدام در نظام حقوقى کامنلا و اسلام»، فقه و حقوق، ش 15، ص 80.
10ـ سیدمصطفى محقق داماد، قواعد فقه، بخش مدنى 2، ص 235.
11ـ حسنعلى درودیان، جزوه حقوق مدنى 4، ص 119.
12ـ مسعودرضا رنجبر، همان، ص 95.
13ـ سیدمرتضى قاسمزاده، مبانى مسئولیت مدنى، ص 35.
14ـ همان، ص 36.
15ـ حسنعلى درودیان، همان، ص 135.
16ـ همان، ص 136.
17ـ جانعلى محمودصالحى، حقوق بیمه، ص 158.
18ـ محمود کاظمى، همان، ص 219.
19. H.V.W Rogers, Winfield and Jolowicz on tort, p. 646.
20ـ مؤسسه یکنواختسازى حقوق خصوصى، اصول قراردادهاى تجارى بینالمللى، ترجمه و تحقیق بهروز اخلاقى و فرهاد امام، ص 209.
21ـ مهراب دارابپور، تفسیر بر حقوق بیع بینالمللى کالا، ج 3، ص 106.
22ـ ابراهیم شعاریان، اصول حقوق قراردادهاى اروپا، ص 349.
23ـ ناصر کاتوزیان، قواعد عمومى قراردادها، ص 306.