معرفت، سال بیستم، شماره نهم، پیاپی 168، آذر 1390، صفحات 5-

    ضرورت شکرگزارى از نعمت‏هاى معنوى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / mesbah@mesbahyazdi.ir
    چکیده: 
    شکرگزارى در برابر برکات و نعمت‏هاى مستمر و مداوم الهى، ضرورت و حداقل شرط بندگى الهى است. ما انسان‏ها در برابر بسیارى از نعمت‏هاى الهى ناسپاسیم و حتى به بسیارى از این نعمت‏هاى الهى توجه نداریم. اگر اندکى تأمّل کنیم و نیک بنگریم، در برابر نعمت‏هاى بیکران الهى ناتوان از شکرگزارى هستیم. اشکال ما این است که با بهره‏مندى از هر نعمتى، از سایر نعمت‏هاى الهى غافل مى‏شویم. شایسته است با تمرین و آموزش‏هاى دینى و معنوى درصدد اصلاح این نقیصه برآییم. از سوى دیگر، اغلب شکرگزارى ما از نعمت‏هاى مادى الهى است و غالبا از وجود نعمت‏هاى معنوى غافلیم و هرگز توان شکرگزارى در برابر آنها را نداریم. این نوشتار به تفصیل به این موضوع مى‏پردازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیستم ـ شماره 168 ـ آذر 1390، 5ـ11

    آیت ‏اللّه علّامه محمّدتقى مصباح

    چکیده

    شکرگزارى در برابر برکات و نعمت‏هاى مستمر و مداوم الهى، ضرورت و حداقل شرط بندگى الهى است. ما انسان‏ها در برابر بسیارى از نعمت‏هاى الهى ناسپاسیم و حتى به بسیارى از این نعمت‏هاى الهى توجه نداریم. اگر اندکى تأمّل کنیم و نیک بنگریم، در برابر نعمت‏هاى بیکران الهى ناتوان از شکرگزارى هستیم. اشکال ما این است که با بهره‏مندى از هر نعمتى، از سایر نعمت‏هاى الهى غافل مى‏شویم. شایسته است با تمرین و آموزش‏هاى دینى و معنوى درصدد اصلاح این نقیصه برآییم. از سوى دیگر، اغلب شکرگزارى ما از نعمت‏هاى مادى الهى است و غالبا از وجود نعمت‏هاى معنوى غافلیم و هرگز توان شکرگزارى در برابر آنها را نداریم. این نوشتار به تفصیل به این موضوع مى‏پردازد.

    کلیدواژه‏ها: شکرگزارى، نعمت‏هاى مادى، نعمت‏هاى معنوى، ریزش نعمت‏ها، نعمت‏هاى الهى.

    موانع شکرگزارى در کلام امام سجاد علیه‏السلام

    در بررسى مناجات شاکرین، درباره اهمیت و ضرورت سپاسگزارى از خداوند سخن گفتیم. چنان‏که اشاره شد، شکر نعمت امرى فطرى است. وقتى نعمتى در اختیار انسان قرار مى‏گیرد و انسان بدان توجه مى‏یابد، فطرتا درصدد شکر آن نعمت و سپاسگزارى از منعم برمى‏آید. البته باید در نظر داشت که توان شکرگزارى از همه نعمت‏هاى خدا در ما فراهم نیست. بى‏کرانگى نعمت‏هاى الهى موجب گردیده که فرصت شکرگزارى همه آنها براى ما میسور نگردد. شرایط زندگى هم، چنین مجالى را به ما نمى‏دهد. گذشته از آن، موانعى ما را از شکر نعمت‏هاى خداوند باز مى‏دارد و براى اینکه توفیق شکرگزارى در ما پدید آید، باید آن موانع را بشناسیم و در حد توان درصدد رفع آنها بکوشیم. در این‏باره امام سجاد علیه‏السلام در فراز اول مناجات شاکرین مى‏فرمایند: «اِلهى اَذْهَلَنى عَنْ اِقامَةِ شُکرِک تَتابُعُ طَوْلِک، وَاَعْجَزَنى عَنْ اِحْصآءِ ثَنآئِکفَیضُ فَضْلِک، وَشَغَلَنى عَنْ ذِکرِ مَحامِدِک تَرادُفُ عَوآئِدِک، وَاَعْیانى عَنْ نَشْرِ عَوارِفِک تَوالى اَیادیک، وَهذا مَقامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النَّعْمآءِ وَقابَلَها بِالتَّقْصیرِ وَشَهِدَ عَلى نَفْسِهِ بِالْإِهْمالِ وَالتَّضْییعِ»؛ خدایا، بخشش پى‏درپى تو مرا از انجام وظیفه شکرگزارى غافل ساخت و ریزش مدام فضلت مرا از شمارش ستایشت عاجز گردانید و عطاى پیوسته‏ات مرا از ذکر اوصاف ستودنى جمالت بازداشته و مرحمت‏هاى پیاپى‏ات مرا از نشر و بیان ستودگى‏هایت ناتوان ساخته است. اینْ مقام کسى است که به نعمت‏هاى بى‏شمار تو معترف است و به ناسپاسى و کوتاهى در شکرگزارى از آنها پرداخته است. بر خود گواهى مى‏دهد که به اهمال و تضییع نعمت‏هایت پرداخته است.

    1. ریزش مدام نعمت‏ها و برکات

    حضرت سجاد علیه‏السلام اولین عامل غفلت از شکرگزارى از نعمت‏هاى خدا را، ریزش مدام نعمت‏هاى الهى معرفى مى‏کنند؛ یعنى وقتى انسان در معرض بهره‏مندى از نعمت‏هاى خدا قرار گرفت و آن نعمت‏ها او را به خود جلب کرد و درصدد رفع نیازمندى‏هاى خود برآمد، توجه او از خالق نعمت‏ها منصرف گشته و به تأمین نیازها و لذت بردن از نعمت‏هایى که در اختیار او قرار گرفته معطوف مى‏گردد. اکنون که بنده درباره شکرگزارى از نعمت‏هاى خداوند سخن مى‏گویم و به تناسب موضوع بحث، به پاره‏اى از نعمت‏هاى خداوند توجه مى‏یابم که چه بسا در شرایط دیگر از آنها غافل بودم. یکى از آن نعمت‏ها این مکانى است که در آن از معارف الهى سخن مى‏گوییم. همچنین این مجلس و محضر شما عزیزان، نعمت خداست. همچنین آنچه ما از اساتیدمان فرا گرفته‏ایم و نیز آنچه از آیات و روایات و کتاب‏هاى علما فرا گرفته‏ایم، نعمت‏هاى بزرگ خدا هستند. وسایل صوتى که صداى مرا به گوش شما مى‏رساند نیز نعمت خداست. همچنین فکر، حافظه و زبانى که با آن سخن مى‏گویم، نعمت‏هاى خدا هستند که ما اغلب از آنها غافل هستیم و توجهى به آنها نداریم. در نتیجه، درصدد شکرگزارى از آنها برنمى‏آییم. بى‏تردید آن بخش از نعمت‏ها که جاذبه قوى دارند بیشتر انسان را از توجه به خداوند و تشکر از او غافل مى‏سازند. مثلاً، انسان گرسنه وقتى غذاى لذیذ در اختیار او قرار مى‏گیرد، چنان با ولع و حرص به خوردن آن غذا مى‏پردازد که فراموش مى‏کند، آن غذا نعمت خداست و باید شکر آن را به جا آورد و صرفا درصدد تأمین غریزه و نیاز گرسنگى خود برمى‏آید. یا آن‏گاه که غریزه شهوت بر انسان غالب مى‏گردد و درصدد ارضاى آن برمى‏آید، فراموش مى‏کند که آن غریزه و وسایل ارضاى آن، نعمت خداست. به علاوه از سایر نعمت‏هاى الهى نیز غافل مى‏گردد و صرفا در پى نیاز جنسى خود برمى‏آید. چه‏بسا در آن حال، از استفاده صحیح و مشروع از آن غریزه نیز غافل گردد و درصدد استفاده حرام و نامشروع از آن نعمت خدا برآید. نعمت خدا را به نقمت و ننگ و عار تبدیل سازد.

    پس یکى از عوامل اساسى که ما را از شناخت و توجه به نعمت‏هاى خدا باز مى‏دارد و در نتیجه، مانع شکرگزارى خدا مى‏گردد، نعمت‏هاى خداست که به وفور در اختیار انسان قرار گرفته است. به تعبیر امام سجاد علیه‏السلامدر این مناجات، «توالى و تتابع نعمت‏ها»؛ یعنى از پى هم آمدن و ریزش مدام نعمت‏هاست؛ چه آنکه همه آنچه در اختیار انسان قرار گرفته و به وسیله آنها نیازهاى ما برطرف مى‏گردد، نعمت‏هاى خداست و هدف خداوند از بخشش آنها، تسهیل و تأمین بستر تکامل و تعالى انسان است؛ چون با استفاده به‏جا و صحیح از نعمت‏هاى الهى غایت اساسى آفرینش انسان که رسیدن به کمال و تعالى و قرب الهى است، تأمین مى‏گردد. اما ناسپاسى و غفلت موجب سوءاستفاده از نعمت‏هاى الهى مى‏شود. در نتیجه، هدف و غایت آن نعمت‏ها تأمین نمى‏گردد. انسان به انحطاط و حضیض حیوانیت‏ولذت‏پرستى و هواپرستى مبتلا مى‏شود.

    روشن است که توالى و از پى هم آمدن نعمت‏ها، ناشى از فضل و بخشش بى‏کران الهى است و نقص به شمار نمى‏آید. نقص و اشکال متوجه ماست که با بهره‏مندى از هر نعمتى از توجه به سایر نعمت‏ها و نیز از خداوند که آن نعمت‏ها را در اختیارمان قرار داده، غافل مى‏گردیم و نمى‏توانیم به توجه خود گسترش و وسعت بخشیم تا علاوه بر توجه به یک نعمت، نظر و توجهمان به سایر نعمت‏ها، بخصوص به خداوند نیز معطوف گردد. در نتیجه، درصدد شکرگزارى از او برآییم. پس بایسته است که با تمرین و آموزش‏هاى دینى و معنوى درصدد رفع این نقیصه برآییم. براى رفع این نقیصه و توجه یافتن انسان به منعمى که پیوسته نعمت‏هایش را در اختیار ما مى‏نهد، آدابى در شرع مقدس وارد شده که رعایت آنها به هنگام استفاده از نعمت‏هاى الهى، انگیزه شکرگزارى و توجه به خداوند را در انسان پدید مى‏آورد. یکى از آن آداب، این است که انسان قبل از خوردن غذا «بسم‏اللّه الرحمن الرحیم» بگوید و یا در اثناى خوردن غذا و پس از دست کشیدن از آن «الحمدللّه» بگوید. یا اینکه در دعاى وضو به هنگام مشاهده آب مى‏خوانیم: «اَلْحَمْدُللَّهِِ الَّذى جَعَلَ الْمآءَ طَهُورا، وَلَمْ یجْعَلْهُ نَجِسا.» توجه به این آداب و مستحبات و تکرار آنها موجب توجه بیشتر به نعمت‏هاى خدا و استفاده صحیح از آنها و شکرگزارى از خداوند مى‏گردد.

    2. بى‏شمارى نعمت‏هاى خدا

    عامل دومى که موجب غفلت از شکرگزارى از نعمت‏هاى خدا مى‏گردد و در مناجات حضرت از آن یاد شده است، بى‏شمار بودن نعمت‏هاى خدا و جوشش مدام آنهاست. بى‏حد بودن نعمت‏هاى الهى، انسان را از شمارش آنها عاجز ساخته است. در نتیجه، عدم توجه به آن نعمت‏هاى نامحدود موجب غفلت انسان از آنها و عدم امکان شکرگزارى همه آنها مى‏گردد. واژه «فیض» که در آموزه‏هاى دینى فراوان به کار رفته و ما به تعابیرى چون «فیض الهى» و یا «فیاضیت خداوند» زیاد برخورد مى‏کنیم، به معناى سرازیر شدن و سررفتن است. «فاض الماء» به معناى سرریز شدن آب از ظرف است. کاربرد این واژه در دایره مادیات و محسوسات به معناى جوشش از درون، سرریز شدن و سررفتن است. از این‏رو، وقتى اشک فراوان از چشم سرازیر مى‏شود، گفته مى‏شود: «فاضت العین» و یا در قرآن در ارتباط با مسیحیان مؤمن، که با شنیدن دعوت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به ایشان ایمان آوردند، مى‏خوانیم: «و چون آنچه را بر پیامبر فرو آمده بشنوند مى‏بینى که دیدگانشان از آنچه از حق شناخته‏اند اشک مى‏بارد، گویند: پروردگارا، ایمان آوردیم پس [نام]ما را با گواهیدهندگان [به حق، یعنى با نام دیگر مؤمنان ]بنویس.» (مائده: 83)

    اما در کاربرد واژه «فیض» درباره خدا و به عنوان نمونه، در این جمله که «عالم فیض خداست»، به هیچ‏وجه معناى مادى آن اراده نشده و آن تعبیر به این معنا نیست که از درون خدا چیزى سرریز مى‏شود. اساسا ما وقتى مى‏خواهیم مفاهیم و صفاتى را که از مادیات انتزاع شده‏اند به خداوند نسبت دهیم، حیثیت‏هاى مادى را از آنها تجرید مى‏کنیم و برداشتى صرفا معنوى و مجرد از آنها داریم. مثلاً، واژه «على» که از «علو» به معناى بلندى گرفته شده، وقتى درباره خداوند به کار مى‏رود، معناى والایى و علوّ مادى از آن تجرید مى‏شود و معناى علوّ معنوى خداوند را افاده مى‏کند. یا اینکه واژه «عظیم» از «عظم»، به معناى استخوان گرفته شده است. در این کاربرد، به حیوانى که بزرگ و داراى استخوان‏هاى بزرگ باشد، عظیم گفته مى‏شود. اما وقتى این واژه درباره خداوند به کار مى‏رود، به هیچ‏وجه معناى مادى آن لحاظ نمى‏شود، چون خداوند مجرد است و داراى جسم نمى‏باشد، و از آن عظمت و شکوه معنوى اراده مى‏گردد. همچنین «صانع» به صنعتگرى گفته مى‏شود که با ترکیب مواد و ایجاد تغییرات در آنها وسیله‏اى مى‏سازد و مسلما این معنا در کاربرد آن درباره خداوند منظور نیست و کاربرد آن درباره خداوند بدین معناست که خداوند اشیا را از کتم عدم خارج ساخت و لباس وجود و هستى به آنها پوشاند. از این‏رو، وقتى متکلّمان این صفات و مفاهیم مشترک را درباره خداوند به کار مى‏برند، مى‏کوشند که آمیزه‏ها و شائبه‏هاى جسمانى را از آنها خارج و تجرید کنند، مثلاً مى‏گویند: «اللّهُ عالمٌ لا کَعِلْمُنا یا هُو قادرٌ لا کَقُدْرَتِنا.»

    روشن شد که یکى از عوامل غفلت از نعمت‏هاى الهى و عدم شکر آنها، بى‏شمار بودن آنهاست. ریزش مدام و انبوه نعمت‏هاى الهى موجب گردیده که انسان از شناخت آنها عاجز بماند و نتواند آنها را احصا کند. از این‏رو، خداوند فرمود: «وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»(ابراهیم: 34)؛ و از هرچه خواستید به شما داد، و اگر [بخواهید ]نعمت خدا را بشمرید آن را شمار نتوانید کرد؛ به راستى آدمى ستمگر و ناسپاس است.

    در آیه دیگر مى‏فرماید: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدىً وَلَا کِتَابٍ مُنِیرٍ» (لقمان: 20)؛ آیا ندیده‏اید که خدا آنچه را در آسمان‏ها و آنچه را در زمین است، مسخر شما ساخته و نعمت‏هاى آشکار و نهان خویش را بر شما گسترده و فراوان کرده است؟ و برخى از مردم درباره خدا بى [آنکه ]دانش و رهنمود و کتابى روشن [داشته باشند ]به مجادله برمى‏خیزد.

    ما هر قدر درصدد شناسایى نعمت‏هاى خداوند برآییم، بخش اندکى از آنها را مورد شناسایى قرار مى‏دهیم. علاوه بر این، شناخت ما به آن بخش از نعمت‏ها نیز ناقص خواهد بود. به هیچ‏وجه نمى‏توانیم همه نعمت‏هایى که خداوند در پیرامون ما قرار داده و همچنین امکانات و نعمت‏هایى را که در بدن و وجود ما قرار داده بشناسیم. در نتیجه، شکر آن نعمت‏هاى بى‏کران از ما ساخته نیست. ما در مقام شکر مى‏توانیم از بخشى از نعمت‏هاى خدا که مورد شناسایى ما قرار گرفته، آن هم به نحو ناقص، شکرگزارى کنیم و از به جا آوردن حق شکرگزارى از یک نعمت نیز عاجزیم. بایسته است که در راستاى شکرگزارى از نعمت‏هایى که امکان شناسایى آنها براى ما فراهم است، از علوم مربوطه استفاده کنیم. حتى‏الامکان شناخت فعالیت‏هاى فیزیولوژیک بدن و فعالیت‏هاى اندام و تعاملات آنها با یکدیگر و فعالیت‏هاى روحى و روانى انسان و نیز شناخت ویژگى‏ها و خواص پاره‏اى از نعمت‏هایى را که مورد استفاده ما قرار مى‏گیرد، براى خود فراهم سازیم. باید توجه داشت که دفع بلاها و حوادث ناگوار و فرشتگانى که خداوند آنان را مأمور کرده که از ما محافظت کنند نیز از نعمت‏هاى الهى به شمار مى‏روند که ما کمتر به آنها توجه داریم و بابت آنها از خداوند تشکر نمى‏کنیم. حضرات ائمّه معصومین علیهم‏السلامدر بسیارى از دعاها از جمله، در دعاى جوشن صغیر، دعاى افتتاح و دعاى ابوحمزه ثمالى ما را به بلاهایى که خداوند از ما دفع کرده است توجه داده‏اند.

    ضرورت توجه ویژه به نعمت‏هاى معنوى و شکرگزارى آنها

    شایسته است با فراغت بال و در محیطى آرام، لختى به تفکر درباره نعمت‏هاى خداوند بپردازیم. فهرستى از نعمت‏هاى خداوند تهیه و پیوسته در هر فرصتى که به هریک از آنها توجه یافتیم، به حمد و سپاس خداوند بپردازیم. در این صورت، ما ادب بندگى و شکرگزارى از معبود را به جا آورده‏ایم. اندکى از نعمت‏هاى خدا را پاس داشته‏ایم. چنان‏که وقتى کسى به ما خدمت مى‏کند و کارى براى ما انجام مى‏دهد، ما خود را موظف مى‏دانیم که از او تشکر کنیم. گاهى براى کارى که کسى براى ما انجام مى‏دهد، چندین بار و در هر فرصتى که او را ملاقات مى‏کنیم به تشکر و اظهار شرمندگى از او مى‏پردازیم. با این تفاوت که آنچه دیگران در اختیار ما مى‏گذارند از نظر کمّى و کیفى محدود است، اما نعمت‏هاى خداوند حدى ندارد. امکان شکرگزارى از همه آنها و حتى اداى حق سپاس از یکى از آنها براى ما فراهم نیست، بخصوص نعمت‏هاى معنوى نظیر نعمت ایمان و دین که قابل ارزیابى نیستند و ما نمى‏توانیم به اهمیت و ارزش آنها واقف گردیم. در روایتى درباره سرمایه عظیم ولایت ائمّه اطهار علیهم‏السلام آمده است: امام موسى‏بن جعفر علیه‏السلام فرمودند: مردى نزد آقاى ما، امام صادق علیه‏السلام آمد و نزد ایشان از فقر شکایت کرد، حضرت فرمودند: مطلب چنان نیست که تو مى‏گویى و من تو را فقیر نمى‏دانم. او گفت: اى آقاى من! به خدا قسم، به حال من واقف نشده‏اى و شمه‏اى از فقر خود را باز گفت و امام صادق علیه‏السلام تکذیب کردند، تا اینکه به او فرمودند: به من بگو اگر صد دینار طلا به تو دهند تا از ما بیزارى جویى مى‏گیرى؟ گفت: نه، حضرت تا هزاران دینار (در مقابل برائت و بیزارى از اهل‏بیت علیهم‏السلام) فرمودند و آن مرد سوگند خورد که نه. حضرت فرمودند: آیا کسى که متاعى دارد که با این همه پول نمى‏فروشد فقیر است؟1

    به هر حال، نعمت‏هاى معنوى، چون نعمت اسلام، تشیع، ولایت اهل‏بیت، معرفت خدا، معرفت اهل‏بیت و امام حسین و امام زمان علیهم‏السلام بسیار باارزش‏تر از نعمت‏هاى مادى هستند. با هیچ مقیاسى قابل سنجش و ارزش‏گذارى نیستند و درک این نعمت‏ها از عهده ما خارج است و ما ناچاریم که در پیشگاه خداوند اعتراف کنیم که از شکر این نعمت‏هاى بزرگ عاجزیم. بر اساس برخى از روایات اعتراف به عجز از شکرگزارى نعمت‏هاى خداوند، خود شکر نعمت محسوب مى‏گردد. از جمله امام صادق علیه‏السلاممى‏فرمایند: «و شکر تمام و کامل این است که زبان دل و با خضوع در پیشگاه خداوند به عجز از انجام کوچک‏ترین شکر اعتراف کند، چه آنکه موفقیت در انجام شکر و سپاس خود نعمت تازه‏اى است که شکر آن لازم است و این موفقیت باارزش‏تر و پرقیمت‏تر از آن نعمتى است که موفق به شکر آن شده‏اى پس براى هر شکرى، شکرى برتر از آن بایدت تا بى‏نهایت که انسان شکرگزار غرق در نعمت حق است و از رسیدن به غایت و نهایت شکر، قاصر و عاجز است.»2

    قصور و کوتاهى انسان در شکرگزارى از خدا

    حضرت در پایان فراز مزبور از مناجات خود به ریزش پیوسته نعمت‏ها و فراوانى آنها و عجز از شکرگزارى و نیز کوتاهى در قدردانى و شکر آنها اعتراف مى‏کنند. از آنجا که نعمت‏هاى خدا بى‏شمار است و همه جن و انس نمى‏توانند آنها را بشمارند، انسانْ قاصر و عاجز از اداى شکر آنهاست. اما از آن جهت که توجه به نعمتى و تلاش در بهره‏مندى از آن، او را از توجه به خداوند غافل مى‏سازد و در نتیجه، نمى‏کوشد که در حد توان، سپاس خداى را به جا آورد، مقصر است؛ چراکه نباید توجه به برخى نعمت‏ها انسان را از سایر نعمت‏ها و نیز از خداوندى که آن نعمت‏ها را در اختیار انسان نهاده است، غافل سازد. انسان در هر حال باید توجه اصلى خود را معطوف به خداوند کند و هیچ چیز او را از یاد خدا باز ندارد. در مقام بهره‏بردارى از هر نعمتى، اول رو به سوى خداوند آورد و به پاس آن نعمت از خداوند شکرگزارى کند. آن‏گاه حضرت بر نفس خود که به اهمال و تضییع نعمت‏ها پرداخته شهادت مى‏دهند. ما اگر در خویش بنگریم، درمى‏یابیم که در طول عمر و پیوسته از نعمت‏هاى بزرگ خدا برخوردار بودیم و قدر آنها را نشناختیم و استفاده بایسته و حتى گاهى استفاده صحیح از آنها نبردیم. کیست که از جوانى و سلامتى، این دو نعمت بزرگ خدا استفاده شایسته و بایسته برده باشد؟ پس ما علاوه بر آنکه احاطه به همه نعمت‏هاى خدا نداریم و نمى‏توانیم همه نعمت‏هایى را که خداوند در اختیارمان نهاده بشناسیم و در نتیجه، از شکر همه آنها عاجزیم، از انجام سپاس و شکرى که از عهده‏مان ساخته است نیز کوتاهى مى‏کنیم.

    حضرت در ادامه مناجات مى‏فرمایند: «وَاَنْتَ الرَّؤُفُ الرَّحیمُ الْبَّرُ الْکریمُ، الَّذى لا یخَیبُ قاصِدیهِ، وَلا یطْرُدُ عَنْ فِنآئِهِ آمِلیهِ، بِساحَتِک تَحُطُّ رِحالُ الرَّاجینَ، وَبِعَرْصَتِک تَقِفُ آمالُ الْمُسْتَرْفِدینَ، فَلا تُقابِلْ آمالَنا بِالتَّخْییبِ وَالْأَیاسِ، وَلا تُلْبِسْنا سِرْبالَ الْقُنُوطِ وَالْإِبْلاسِ»؛ و تو بسیار با رأفت و مهربان و با کرم و احسانى که هرکس را رو به تو آرد محروم نمى‏سازى و امیدواران به خویش را از درگاه خود دور نمى‏گردانى. به ساحت قدس تو امیدواران بار مى‏افکنند و آرزوهاى بخشش‏خواهان و کمک‏جویان در پیشگاه تو بار بسته‏اند. پس امیدهاى ما به خود را با نومیدى و یأس مواجه مگردان و جامه نومیدى و سرافکندى به ما مپوشان.

    «فناء»، «ساحت» و «عرصه» به معناى پیشگاه است و براى هرکدام از آنها در فارسى واژه مستقلى وجود ندارد. تعبیر «بساحتک تحط رحال الرّاجین» کنایى است. این تعبیر در اصل براى توقف مسافران و کاروان‏ها در محلى که بدان منظور فراهم شده به کار مى‏رود و «محط الرحال» به بارانداز و محلى گفته مى‏شود که کاروانیان در آنجا توقف مى‏کنند. باروبُنه‏هاى خود را در آنجا قرار مى‏دهند. در فراز مزبور از مناجات، کنایه از پناه آوردن امیدواران به ساحت قدس ربوبى و آستان مهر و رأفت الهى که یگانه پناهگاه بندگان است، مى‏باشد.

    سپس حضرت مى‏فرمایند: «اِلهى تَصاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ الائِک شُکرى، وَتَضآئَلَ فى جَنْبِ اِکرامِک اِیاىَ ثَنآئى وَنَشْرى»؛ خدایا، شکر و سپاس من در برابر نعمت‏هاى بزرگ تو بسیار ناچیز است. ثناگویى و بازگویى نعمت‏هایت در مقابل اکرام و عنایتت به من بى‏مقدار مى‏باشد.

    انسان در برابر خدمتى که به او شده و نعمتى که در اختیارش قرار گرفته، باید بکوشد که شکر و سپاسِ درخور انجام دهد و درصدد جبران لطف و مرحمتى که در حق او شده برآید. مثلاً، اگر کسى خانه‏اى را با تمام وسایل و امکانات در اختیار انسان قرار دهد و حتى سندش را به نام او بزند، اگر دریافت‏کننده این هدیه بزرگ به گفتن «متشکرم» بسنده کند، شکر آن نعمت و هدیه بزرگ را به جا نیاورده است. وى در مقام تشکر و سپاس باید رفتار و خدمتى متناسب با آنچه در اختیارش قرار گرفته انجام دهد و اگر امکان جبران آن خدمت بزرگ برایش فراهم نیست، سخنانى حاکى از سپاسگزارى و حق‏شناسى و تلاش براى جبران آن خدمت بزرگ بر زبان جارى سازد. اظهار محبت و شرمسارى کند تا حق لطفى که به او شده انجام داده باشد. اما روشن است که ما نمى‏توانیم شکر بایسته و شایسته نعمت‏هاى خداوند را انجام دهیم و شکر ما هرچند از نظر کمیت و کیفیت زیاد به چشم آید، در برابر نعمت‏هاى الهى بسیار حقیر و ناچیز است. حتى قدردانى و شکر نعمت‏هایى که به ظاهر به چشم نمى‏آیند و در مقایسه با سایر نعمت‏ها کوچک جلوه مى‏کنند از ما برنمى‏آید، و به هیچ‏وجه، نمى‏توانیم قدر و ارزش آنها را بشناسیم. به عنوان نمونه یکى از نعمت‏هاى خدا که به ندرت ما به آن توجه مى‏یابیم، تارهاى صوتى است که خداوند در حنجره ما قرار داده و امکان سخن گفتن را براى ما تسهیل مى‏سازند. حال اگر به هر دلیلى این تارهاى صوتى آسیب ببینند، انسان نمى‏تواند سخن گوید و تنها صداهاى ناموزون و نامفهوم از دهان انسان خارج مى‏شود و در نتیجه ارتباط کلامى انسان با دیگران برقرار نمى‏گردد. آن‏گاه هرکسى که تارهاى صوتى‏اش آسیب دیده در حد وسع و توان مالى‏اش درصدد رفع آن ناراحتى برمى‏آید و براى مداوا و در صورت لزوم براى جراحى حنجره خود اقدامات لازم را انجام مى‏دهد. گاه چندین بیمارستان عوض مى‏کند و چندین میلیون تومان خرج مى‏کند. حتى اگر از امکانات پزشکى و دانش پزشکى داخل کشور نتیجه نگرفت، اگر از سرمایه مالى مناسبى برخوردار باشد، براى ادامه معالجه به خارج سفر مى‏کند و بدان امید که سلامتى خود را باز یابد و مشکل تارهاى صوتى او مرتفع گردد، هر قدر که بتواند خرج معالجات خود مى‏کند. اکنون که خداوند چنین نعمتى را رایگان در اختیار ما نهاده، ما باید بنگریم که چه وظیفه‏اى در قبال آن داریم. آیا سزاوار است که از این نعمت الهى سوءاستفاده کنیم. مثلاً به پدر و مادر خود دشنام دهیم و با آنها تندى کنیم؟ آیا سزاوار است که دروغ بگوییم و تهمت بزنیم و غیبت کنیم و حرف‏هاى لغو و بیهوده بر زبان جارى سازیم؟


    * این متن حاصل قلمى‏شده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مى‏باشد.


    1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 67، ب 7، ص 147، ح 1.

    2ـ همان، ج 71، ب 61، ص 52، ح 77.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1390) ضرورت شکرگزارى از نعمت‏هاى معنوى. ماهنامه معرفت، 20(9)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."ضرورت شکرگزارى از نعمت‏هاى معنوى". ماهنامه معرفت، 20، 9، 1390، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1390) 'ضرورت شکرگزارى از نعمت‏هاى معنوى'، ماهنامه معرفت، 20(9), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. ضرورت شکرگزارى از نعمت‏هاى معنوى. معرفت، 20, 1390؛ 20(9): 5-