معرفت، سال بیستم، شماره یازدهم، پیاپی 170، بهمن 1390، صفحات 31-

    معیارهاى تعریف جهان اسلام

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    چکیده: 
    تعریف «جهان اسلام» بر اساس شاخص‏هاى جمعیتى و یا بودن ساختار قدرت در دست مسلمانان، نظر به سابقه تاریخى بسط و قبض جغرافیایى قلمرو اسلامى، شرایط متغیر سیاسى ـ اجتماعى حاضر و نیز وجود اقلیت‏هاى رو به تزاید، جامع و مانع نیست. در این نوشتار، سعى بر آن است تا از طریق بررسى تاریخى جغرافیایى قلمرو حاکمیت مسلمانان و ترسیم موقعیت کنونى، شاخص جدیدى براى تعریف «جهان اسلام» به دست آید. بازتاب جهانى پیروزى انقلاب اسلامى ایران و شکست ابرقدرت شوروى در افغانستان، موج جدیدى از اسلام‏گرایى در میان مسلمانان جهان پدید آورد که در شرایط کنونى از طریق تبیینى از این جریان مى‏توان به تعریفى پویا از «جهان اسلام» دست یافت.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیستم ـ شماره 170 ـ بهمن 1390، 31ـ43

    معیارهاى تعریف جهان اسلام

    على‏اصغر رجاء*

    چکیده

    تعریف «جهان اسلام» بر اساس شاخص‏هاى جمعیتى و یا بودن ساختار قدرت در دست مسلمانان، نظر به سابقه تاریخى بسط و قبض جغرافیایى قلمرو اسلامى، شرایط متغیر سیاسى ـ اجتماعى حاضر و نیز وجود اقلیت‏هاى رو به تزاید، جامع و مانع نیست. در این نوشتار، سعى بر آن است تا از طریق بررسى تاریخى جغرافیایى قلمرو حاکمیت مسلمانان و ترسیم موقعیت کنونى، شاخص جدیدى براى تعریف «جهان اسلام» به دست آید. بازتاب جهانى پیروزى انقلاب اسلامى ایران و شکست ابرقدرت شوروى در افغانستان، موج جدیدى از اسلام‏گرایى در میان مسلمانان جهان پدید آورد که در شرایط کنونى از طریق تبیینى از این جریان مى‏توان به تعریفى پویا از «جهان اسلام» دست یافت.

    کلیدواژه‏ها: جهان اسلام، تعریف، موقعیت، تاریخ معاصر، اسلام‏گرایى.

     

    مقدّمه

    جهان اسلام یک مفهوم بسیار کاربردى است که یک‏پارچگى آن را مصلحان مسلمان بسیارى در تاریخ معاصر آرزو داشته‏اند و هدف اصلى جنبش‏هاى سیاسى‏اجتماعى بوده که در میان مسلمانان به وقوع پیوسته است. تحقق این آرمان دیرین، از یک‏سو از نظر قبض و بسط قلمرو تاریخى با توجه به جریاناتى همچون دولت ـ ملت، مذهب و یا خرده‏فرهنگ‏ها، از سوى دیگر به سبب ویژگى پویایى، جهان‏شمولى و تبلیغ و نیز دربر گرفتن اقلیت‏ها و مهاجرت، در صورت دست‏یابى بدان به ویژه در تاریخ معاصر با چالش‏هاى سیاسى ـ اعتقادى بى‏شمارى مواجه بوده است.

    على‏رغم کاربردى بودن مفهوم جهان اسلام، پیشینه بحث تعریف یا تعاریف جهان اسلام در برخى منابع به مناسبت و گذرا وجود دارد، اما هیچ‏کدام از این منابع به طور مشخص و تحت این عنوان با معیارها و شاخص‏هاى منطقى نخواسته‏اند تعریفى از آن ارائه دهند. حتى در مدخل‏هاى اختصاصى این مفهوم در دانشنامه جهان اسلام که از جوانب مختلف به موضوع پرداخته، تعریف جهان اسلام ارائه نشده است. شاخص‏هایى که در کتاب‏هاى کشورهاى اسلامى و حقوق بشر، جغرافیاى کشورهاى اسلامى و مجموعه مقالات سمینار بین‏المللى مسائل جغرافیایى جهان اسلام به چشم مى‏خورد، جامع نیستند و نقد آن شاخص‏ها در این پژوهش ارائه شده است. علاوه بر این شاخص‏هاى جدید گروش و مهاجرت در این تعاریف لحاظ نشده است.

    کوشش‏هایى که تاکنون براى تعریف این مفهوم کاربردى صورت گرفته عمدتا بر اساس شاخص درصد جمعیت176 و عضویت در سازمان کنفرانس اسلامى بوده است.177 برخى نیز به تاریخ پیدایش کاربرد این مفهوم اشاره کرده‏اند.178 برخى هم که معیارى فرهنگى مطرح کرده‏اند، قابلیت تطبیق و تعمیم ندارد.179

    اگر جهان اسلام به عنوان یک مجموعه همگن فرهنگى، سیاسى و اقتصادى ظرفیت بروز داشته باشد، پیش از همه باید تا جایى که امکان دارد با تکیه بر آرمان‏هاى مشترک، به تصورى مفهومى از آن در حد و رسم وقوعى دست یافت تا هم از دامنه و شدت چالش‏ها کاسته شود و هم زمینه‏اى براى تحقق آن به گونه عینى به وجود آید. از این‏رو، نظر به شرایط متغیر سیاسى ـ اجتماعى حاضر و تقابل فرهنگى اسلام، با توجه به رویکردهاى مختلف در این مورد، لازم است این مفهوم پرکاربرد، تا حد امکان در عصر جهانى‏شدن با گستره فرازمانى و فرامکانى نمایان شود.

    سؤال اصلى نوشتار حاضر عبارت است از: چگونه مى‏توان به یک تعریف پویا و در عین حال جامع و مانع از مفهوم کاربرد جهان اسلام دست یافت؟

    بر این اساس، سؤال از چگونگى تغییر قلمرو تاریخى ـ جغرافیایى جهان اسلام، شاخص‏هاى موجود و چگونگى نقد آنها و سؤال از چگونگى لحاظ شاخص‏هاى جدید مانند گروش و مهاجرت در تعریف اسلام، سؤالات فرعى را تشکیل مى‏دهند.

    براى دست‏یابى به یک تعریف از جهان اسلام، ابتدا با مرورى تاریخى بر وضعیت شکل‏گیرى جغرافیاى جهان اسلام تا تاریخ معاصر، دورنمایى از روابط جهان اسلام و غرب ترسیم مى‏گردد. سپس به ادوار تاریخىِ جهان اسلام و شاخص‏هاى دوران معاصر و نیز موقعیت کنونى جهان اسلام اشاره خواهد شد، آن‏گاه سعى مى‏شود با توجه به شاخص‏هاى تاریخ معاصر و رشد و گسترش اسلام‏گرایى سیاسى، براى تعریف جهان اسلام معیارى کشف گردد.

    قلمرو جغرافیایى ـ تاریخى اسلام

    قلمرو اسلام پس از ظهور آن، شاهد تغییرات بسیارى بوده تا به شکل کنونى درآمده است. در عصر فتوحات، تا قرن سوم هجرى، قلمرو اسلام شامل شبه‏جزیره عرب، عراق، شامات، آذربایجان، فارس، خراسان، سند، ماوراءالنهر، ملتان، مناطق مرکزى هند و سرزمین‏هاى میانه اینها؛ همچنین مصر، افریقیه (شمال قاره آفریقا) و مغرب و اندلس (شبه‏جزیره ایبرى) مى‏شد.180 بخش زیادى از این قلمرو در حاکمیت عباسیان و با مرکزیت بغداد قرار داشت. به تدریج در قرن‏هاى بعدى، تا پایان قرون وسطا، اندلس در اروپا تحت حاکمیت مسیحیان اروپایى درآمد و مسلمانان از آنجا اخراج شدند؛181 اما همزمان قلمرو امپراتورى بیزانس تحت حاکمیت اسلامى قرار گرفت. از جانب شرق هم قلمرو اسلامى به واسطه فتوحات، روابط تجارى، سیاحت و مهاجرت علما و صوفیان مسلمان در حال گسترش بود، به گونه‏اى که ساکنان تمام شبه‏قاره هند، بخشى از آسیاى جنوب شرقى، جزایر فیلیپین و ترکستان چین هم مسلمان شدند و اقلیت‏هایى از مسلمانان در ژاپن و سایر مناطق هندوچین به وجود آمدند.

    پس از سقوط بغداد توسط مغولان در قرن هفتم هجرى و سپس جهان‏گشایى تیمور، قلمرو وسیع مسلمانان در قرن 9 و 10 (15 و 16م) به چندین بخش تقسیم شد. این بخش‏ها عمدتا شامل چهار قلمرو وسیع مى‏شدند که عبارت بودند از: قلمرو امپراتورى عثمانى در آسیاى صغیر، بالکان، شام، عراق و شمال آفریقا؛ قلمرو حکومت شیبانیان در قسمتى از ماوراءالنهر ـ که اکنون به آسیاى مرکزى و آسیاى میانه شهرت دارد؛ قلمرو امپراتورى گورکانیان (مغولان‏کبیر، بابریان) در هند و سند و نیز قلمرو حکومت صفویان با گرایش شیعى در سرزمین‏هاى مابین قلمرو دو امپراتورى عثمانى در غرب و گورکانیان در شرق و سرزمین‏هاى حواشى دریاى خزر در شمال و خلیج فارس در جنوب.

    از نظر دوام، امپراتورى عثمانى، از قرن هفتم هجرى و پس از سقوط بغداد تا تاریخ معاصر دوام یافت؛ اما شیبانیان بین قرن 9 تا 11ق،182 دولت صفویه از ابتداى سده دهم تا قرن 12ق، و گورکانیان هند از قرن دهم تا سیزدهم183 دوام یافتند.

    روابط صفویان از ابتداى تشکیل حکومت، با امپراتورى عثمانى خصمانه بود. در اثر رقابت میان حکومت شیبانى، صفویان و بابریان در منطقه خراسان ـ که افغانستان کنونى بخش اعظم آن است هریک پاره‏اى از مناطق آن را در تصرف داشتند.184 بابریان و عثمانى که هر دو سنّى بودند، هرچند به دلیل قرابت مذهبى امکان تشکیل یک اتحاد سرزمینى یا سیاسى داشتند، ولى به دلیل حایل بودن حکومت شیعه صفوى، با یکدیگر فقط به تبادل سفیر و احیانا اطلاع از برخى رویدادهاى داخلى و خارجى همدیگر بسنده کرده بودند.185

    با سقوط حکومت شیبانیان در قرن 12ق، حکومت‏هاى ملوک‏الطوایفىِ خانات در آسیاى مرکزى به وجود آمد، در حالى که پس از رنسانس در اروپا (سده پانزدهم میلادى) اکتشافات جغرافیایى شروع شد و قدرت‏هاى استعمارى در آن شکل گرفت. قلمرو امپراتورى روسیه هم در رقابت با عثمانى رو به گسترش بود. در قرن 18 و 19م اروپاییان و روسیه پس از انقلاب صنعتى و به کارگیرى نیروى بخار و سلاح‏هاى آتشین، شروع به تصرف استعمارى سرزمین‏هاى شرقى به ویژه بلاد مسلمانان کردند. در عهد سلطنت قاجار در ایران، آرام آرام، خانات آسیاى مرکزى و قفقاز، براى رسیدن به آب‏هاى آزاد و دست‏یابى به هند، به تصرف امپراتورى تزارهاى روسیه درآمد. پس از کودتاى کمونیستى در قلمرو تزار، در سال 1917م شوروىِ سابق به وجود آمد و به مدت 70 سال این مناطق از پیکر جهان اسلام جدا بودند. هنگامى که اتحاد جماهیر شوروى در سال 1992م / 1371ش فرو پاشید، پنج جمهورىِ مسلمان در آسیاى میانه به وجود آمدند.

    پس از فروپاشى حکومت صفویه در سده دوازدهم هجرى، نادر افشار بر قلمرو آن استیلا یافت و در جنوب شرقى، تمام خراسان بزرگ تا دهلى، در غربِ دریاى خزر، قفقاز و همچنین سرزمین‏هایى را از عثمانى فراچنگ آورد. با مرگ نادر، یکى از سردارانش در بخشى از قلمرو او در خراسان بزرگ، حکومت مستقلى را به وجود آورد که بعدها افغانستان نامیده شد.186 در باقى قلمرو صفویه تا برپایى حکومت یکپارچه قاجار و پدیدار شدن ایران کنونى، چند حکومت سربر آوردند.187

    در آغاز قرن بیستم میلادى، در اروپا قدرت‏هاى استعمارى به شکل دولت ـ ملت و بر پایه تجارت صنعتى به ثبات رسیدند و منازعات خود را، جز در حوزه بالکان، حل و فصل نمودند. تا این زمان در قلمرو عثمانى تحولات بسیارى رخ داد. ناسیونالیزم عربى با دخالت‏هاى استعمارى، قلمرو عثمانى را به شدت کاهش داد و به حد ترکیه امروزى رساند و کشورهاى عربى هم یک به یک از پیکر آن جدا شدند. این روند تا جنگ جهانى دوم کامل شد. یهودیان هم به مدد استعمار در داخل کشور فلسطین کشور خودخوانده اسرائیل را تشکیل دادند. در بالکان، کشور «آلبانى» در سال 1912م به وجود آمد که اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل مى‏دهند.188 کشور «بوسنى» در بالکان هم پس از فروپاشىِ یوگسلاوى سابق، به جهان اسلام پیوست.189 کشور «آذربایجان» هم که در سال 1918م به کمک ارتش عثمانى به مرکزیت گنجه پدید آمد، در سال 1920م توسط ارتش سرخ شوروى اشغال شد و در سال 1991م/1370ش به استقلال رسید.190

    در نتیجه رقابت‏هاى استعمارى در طول قرن نوزدهم میلادى، شبه‏قاره هند به طور یکپارچه تحت استعمار انگلیس درآمد، امپراتورى گورکانیان هم از میان رفت. پس از جنگ جهانى دوم، شبه‏قاره هند به سه کشور مستقل پاکستان، هندوستان و بنگلادش تقسیم شد و منطقه کشمیر مورد منازعه هند و پاکستان باقى ماند.191

    کشورهاى مسلمان آسیاى جنوب شرقى هم از قرن دوم و سوم هجرى به تدریج با تبلیغ عالمان، تاجران، سیاحان و صوفیان مسلمان به دامن اسلام پیوستند و داراى حکومت‏هاى مستقل شدند، اما در سده شانزدهم میلادى استعمار به آنها وارد شد. این کشورها به تدریج در سده بیستم که به استقلال رسیدند، اسلام در آنها گسترش بیشترى پیدا کرده است. برخى کشورهاى آفریقایى نیز به تدریج در اثر روابط تجارى سیاسى با بلاد اسلامى در شمال آفریقا، همزمان با ورود استعمار به این قاره، به جهان اسلام پیوسته‏اند.

    به این ترتیب، قلمرو جغرافیایى جهان اسلام در اثر عوامل داخلى و خارجى همواره دچار قبض و بسط بوده است؛ اما جغرافیاى کنونى جهان اسلام اکثرا پس از تجزیه امپراتورى‏هاى عثمانى، بابریان هند، حکومت نادر افشار و نیز تجزیه شوروى و یوگسلاوى سابق شکل گرفته‏اند. در برخى مناطق جنوب شرق آسیا نیز حکومت‏هاى مستقلى از مسلمانان وجود داشته که پس از دوران استعمار به شکل کنونى درآمده است.

    دورنمایى از روابط جهان اسلام و غرب

    روابط دنیاى اسلام با جهان غرب تا قرن 17م به دلیل اقتدار سیاسى ـ نظامى قدرت‏هاى مسلمان و ضعف سیاسى ـ اجتماعى اروپاییان، از موضع اقتدار و رقابت‏آمیز صورت مى‏گرفت و معمولاً با کینه‏ها و انتقام‏جویى‏ها و برد و باخت‏هاى متقابل همراه بود. مسلمانان حالت تهاجمى نسبت به غرب داشتند و غربیان و اروپاییان در موضع دفاعى بودند. از قرن 17م به بعد، این جریان کاملاً بعکس شد. عثمانى‏ها که پس از ناکامى در تسخیر «وین» و توقف پیش‏روى در اروپا (1683م/1094ق) در موضع ضعف و دفاعى قرار گرفتند، غرب تهاجم گسترده خود را به جهان اسلام آغاز کرد.

    عوامل بیرونى و درونى باعث شدند که جهان اسلام از همان قرن 16م/11ق پس از یک دوره ترقّى و پیشرفت از نظر فرهنگى، علمى، اقتصادى‏ و اجتماعى، دچار انحطاط شود.

    تعالیم اسلامى با خرافات و بدعت‏هاى گوناگونى درآمیختند؛ تفکر دینى، سیاست و حکومت و اقتصاد اسلامى به عینیت نرسیدند؛ خیزش و شتاب اولیه‏اى که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امام على علیه‏السلام به تاریخ مسلمانان بخشیده بودند، از سوى حکّام بعدى در جهت سرپوش گذاشتن بر خطاها و انحرافات شخصى خویش مورد استفاده قرار گرفت. در نهایت، خطا و انحرافى که از طریق ملوکیت آغاز گردیده بود، رو به فزونى گذارد و ناگزیر جامعه مسلمانان را به سوى انحطاط اخلاقى ـ سیاسى، نظامى سوق داد.

    از اواخر سده هجدهم میلادى طى یک دوره تقریبا صد ساله تمامى جهان اسلام زیر نفوذ اروپاییان درآمده بود و آنان سلطه و نفوذ خود را پس از شکست و انحلال امپراتورى عثمانى در سال 1919م بر قلب سرزمین اسلام در جهان عرب تا تقسیم و تبدیل آن به حکومت‏هاى وابسته به غرب تثبیت کردند. تعرضات دولت‏هاى غربى به کشورهاى اسلامى در این دوره براى مسلمانان ایجاد زحمت و مصیبت کرد و اروپاییان تحصیل منافع آنى را بر اینکه طبق مساوات و مصالح متقابل با مسلمانان رفتار کنند، ترجیح دادند.192

    در پى طرح نقشه جدایى سیاست از دین و گرایش حاکمان جدید کشورهاى اسلامى به نظام سیاسى ـ حقوقى غرب، دولت و قانون در این کشورها، از شریعت تفکیک و دولت‏هاى ملى و نظام سیاسى حقوقى غرب با تفکر ملیت‏گرایى جایگزین شریعت و تفکر دینى شد. این جایگزینى باعث تثبیت و تحکیم سلطه همه‏جانبه سیاسى، اقتصادى و فرهنگى غرب بر کشورهاى اسلامى و عامل جدایى جهان اسلام اعمال گردید.

    مصطفى کمال نیز که به اصطلاح «پدر ترک» لقب گرفته بود، مرحله تخریب آخرین آثار سیاسى دنیاى اسلام را با الغاى رسمى خلافت در سال 1924م کامل کرد. این عمل ترکیه بازتاب سیاسى فوق‏العاده‏اى داشت. مسلمانان به سادگى از آن نگذشتند. در ماه مه سال 1926م در شهر قاهره، همایشى در این‏باره تشکیل شد و قطعنامه‏اى هم مبنى بر اینکه خلافت در اسلام امرى ضرورى است، صادر گردید، ولى همایش نتوانست به این حقیقت ترتیب اثرى بدهد. دو همایش اسلامى دیگر در مکّه (1926م) و بیت‏المقدّس (1931م) تشکیل شد، اما چندان نتیجه‏اى نداشتند. همه این تلاش‏ها از این واقعیت حکایت مى‏کردند که مسئله خلافت فراموش‏شده تلقّى نمى‏گردد.193

    على‏رغم گرد هم آمدن کشورهاى اسلامى در قالب تشکیل کنفرانس اسلامى، به تدریج پس از جنگ جهانى دوم، تأثیر عمیق نظام سیاسى ـ حقوقى غرب بر نظام کشورهایى اسلامى امید تجلّى دوباره حاکمیت اسلام را بیش از گذشته در هاله‏اى از ابهام و ناامیدى فرو برد، معیار و مناسبات در روابط بین‏المللى براساس تفکر غربى شکل گرفت و تمایز جهان‏اسلام با غیرآن‏به‏تدریج‏ازبین‏رفت.194

    در کنار این حرکت غربگرا، جنبش‏هایى در قرن نوزدهم تحت عنوان «پان اسلامیسم» با تشکیل کنگره‏هاى اسلامى براى تأمین وحدت جهان اسلام و احیاى مجدّد اصول اسلامى در زمینه روابط بین‏الملل جهان اسلام با غرب به وجود آمدند.195 از جمله این جنبش‏ها مى‏توان به حرکت‏هاى جدیدى اشاره کرد که براى اتحاد کشورهاى مسلمان و احیاى امپراتورى اسلامى، به شکلى که در صدر اسلام عملى مى‏شد، صورت گرفتند.196 همه این حرکت‏هاى پیشرو به دلیل ضعف‏هاى نظرى و شیوه‏هاى عملى که داشتند، به بار ننشستند و در شبکه ساختارها، روابط و مناسبات قدرت حاکم، به شدت سرکوب شدند.

    اما اندیشه حاکمیت نظام سیاسى ـ حقوقى اسلام در ممالک اسلامى و در عرصه بین‏المللى، خواب خوش و امید ناپایدارى بیش نبود. با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و تأثیر جهانى آن، یک بار دیگر بارقه امید بر دل‏هاى مسلمانان طرفدار حاکمیت اسلام جوانه زد.197

    ادوار تاریخى جهان اسلام و شاخص‏هاى دوران معاصر

    قلمرو جهان اسلام از نظر گسترش و سپس تغییرات حدود و مرزهاى آن، که به موضوع پژوهش حاضر ارتباط دارد، داراى ادوار مختلفى بوده است. گسترش این قلمرو ابتدا به بیان و شمشیر اعراب و سرکردگى آنان صورت گرفت که این دوره به «عصر فتوحات» شهرت دارد. آغاز این دوره زمانى است که اعراب پا از شبه‏جزیره عرب به بیرون نهادند. اولین جریان تجزیه درونى در قلمرو اسلامى، توسط معاویه فرزند ابوسفیان اتفاق افتاد. او پس از صلح امام حسن علیه‏السلام توانست حاکمیت خود را بر تمام قلمرو اسلامى تثبیت کند و خاندانش، حاکمیت متمرکز امویان را به وجود آوردند. پس از سال 132ق خاندان اموى به اندلس رفتند و قلمرو اسلام به دو بخش تقسیم شد. استیلاى ترکان در عصر دوم عباسى و به وجود آمدن منصب امیرالامرایى باعث شد که دوره جدیدى در تاریخ اسلامى و جهان اسلام پدید آید. در این دوره اندک اندک حکومت‏هاى متقارن و متداخل به صورت نیمه‏مستقل و مستقل در قلمرو عباسیان سر برآوردند. همچنین حکومت‏هاى اسلامى دیگرى جایگزین امویان در اندلس شدند و جهان اسلام تمرکز قدرت خود را از دست داد. شاخصه این دوران آن است که فتوحات نظامى و گسترش قلمرو اسلام به ویژه در بُعد تبلیغى، توسط غیرعرب هم تداوم پیدا مى‏کند؛ اما همچنان جریان تجزیه، درونى است و عامل خارجى در آن نقشى ندارد.198

    حکومت‏هاى اسلامى بر اثر اختلافات سیاسى و فرهنگى، بسیارى از اوقات با یکدیگر درگیر مى‏شدند و برخى از آنها بر قلمرو دیگرى مسلط شده و حکومت‏هاى وسیع‏ترى به وجود مى‏آوردند. جریان تجزیه در قلمرو اسلامى جداى از جریان گسترش آن بود؛ به گونه‏اى که حتى برخى از حکومت‏ها و خاندان‏هاى حکومتگر باعث افزایش قلمرو جهان اسلام شده، فتوحاتى را انجام مى‏دادند. در قلمرو برخى هم بقایایى از حکومت‏هاى پیشین وجود داشت. تا هنگامى که اقتدار سیاسى، نظامى و فرهنگى این حکومت‏ها پا بر جا بود، حکومت آنان هم پا بر جا مى‏ماند.

    به این ترتیب، تا زمانى که بیگانه در درگیرى‏هاى منجر به تجزیه جهان اسلام دخالتى نداشت، جابه‏جایى حکومت‏هاى اسلامى و نوسان در قلمرو آنها موجب نقصان و ضرر کلى به جهان اسلام نمى‏شد، هرچند شکوه و عظمت دوران حکومت‏هاى متمرکز دیگر قابل بازگشت نبود و زیان‏هایى به صورت جزئى و مقطعى به مسلمانان وارد مى‏آمد.

    در تاریخ اسلام، پس از قرن ششم هجرى، شکل جدیدى از جریان تجزیه و تفکیک قلمرو حکومت‏هاى اسلامى، با دخالت بیگانه به وجود آمد. نمونه‏هایى وجود دارد که نشان مى‏دهد با کشیده شدن پاى بیگانه در درگیرى‏هاى مسلمانان، ضررهاى هنگفتى بر آنان وارد شده است. در اینجا به برخى از این موارد اشاره مى‏شود:

    یکى از دلایل تصرف سرزمین اسلامى اندلس توسط مسیحیان، در کنار تفرقه آنان و عدم کمک دولت‏ها و امیران مسلمان دیگر، کمک گرفتن مسلمانان اندلس از مسیحیان بود.199 مسیحیان با نفوذ در تشکیلات مسلمانان و خیانت به آنان و نیز درخواست مناطقى در قبال کمک خود به طرف‏هاى درگیرِ مسلمان که براى بقاى خود یکدیگر را نابود مى‏کردند، در نهایت باعث براندازى و اخراج مسلمانان از اندلس شدند200 و این منطقه دیگر به دامن اسلام بازنگشت.201

    پیروزى مسیحیان در جنگ‏هاى صلیبى و به وجود آمدن حکومت‏هاى مسیحى در طول خط ساحلى دریاى مدیترانه به مدت 91 سال، علاوه بر عوامل داخلى اروپا، به خاطر تفرقه و خیانت حاکمان مسلمان در همکارى با مسیحیان، فقر و وحشت مردم، غارت‏گرى صلیبیان، دشمنى اسماعیلیان با امراى مسلمان و در بعضى موارد، ضعف نظامى مسلمانان بوده است. در این مورد، عاقبت در اثر نبوغ نظامى عمادالدین زنگى، اولین حکومت مسیحى در «رها» از بین رفت.202 همچنین بر اثر اتحاد قلمرو در منطقه مصر و شام و جزیره به وسیله صلاح‏الدین ایوبى و تمرکز قدرت، بیت‏المقدس از دست مسیحیان آزاد و بقایاى حکومت‏هاى مسیحى هم توسط ممالیک بحرى پس از تثبیت قدرت و کسب مشروعیت از طریق استقرار خلافت در مصر، نابود شد.203

    در حمله مغولان هم ضعف نظامى و نزاع‏هاى فرقه‏اى، باعث پیروزى مغولان شد.204 بازگشت به تمرکز قدرت در این دوره، اما به وسیله غیرمسلمان مشاهده مى‏شود. عاقبت آنان در جبهه فرهنگى مغلوب مسلمانان شدند و برخى از اخلاف ایلخانان مغول اسلام آوردند. جهان اسلام پس از این دوره شاهد انحطاط علمى ـ فرهنگى است؛ ولى از منزلت سیاسى برخوردار بود.

    پس از دوران مغولان، بزرگ‏ترین تحولى که در عرصه داخلى جهان اسلام به وقوع پیوست، ظهور تمرکز قدرت در سه قلمرو عثمانى، صفویه و مغولان (بابریان) هند بود. شاخصه دیگر این عصر، کاهش و توقف گسترش اسلام از طرق لشکرکشى است. اما شاخصه مهمى که پس از ظهور تمرکز قدرت در جهان اسلام پدیدار شد، شروع عصر دوم انحطاط عالم اسلام بود که تقریبا از آغاز سده دوازدهم‏ق/ هجدهم‏م. شروع مى‏شود و به میانه سده سیزدهم‏ق/ نوزدهم‏م. مى‏رسد. به استثناى اندونزى که در آنجا انحطاط زودتر آغاز شد،205 کلیه کشورهاى اسلامى اندکى پس از بیدارى اروپا از خواب طولانى نه تنها شاهد انحطاطى هولناک در منزلت سیاسى خود بودند، بلکه حیات فکرى و فرهنگى آنها نیز دستخوش انحطاط شده بود. به هنگامى که عثمانى‏ها پس از سلطان سلیمان قانونى، و صفویان پس از شاه عباس بزرگ و مغولان هند پس از اورنگ زیب، شکوه و عظمت خود را از دست دادند، ملت‏هاى اروپایى رفته رفته نیرو گرفتند، هر روز سرزمین‏ها و مراکز بازرگانى تازه‏اى را از کف پادشاهان مسلمان بیرون کردند، آنها را در دریا و خشکى شکست دادند و سرانجام امپراتورى‏هاى مسلمان را گرفتار دردهاى بى‏درمان کردند.206 دوران معاصر پس از این آغاز مى‏شود که شاخصه مهم آن، از میان رفتن تمرکز قدرت در جهان اسلام، سرازیر شدن الگوهاى سیاسى ـ اجتماعىِ زندگى از اروپا و غرب به سوى جهان اسلام، و پدید آمدن گونه جدیدى از تجزیه سرزمینى به شکل دولت ـ ملت تحت تأثیر مستقیم تحولات اروپاست.207

    در سقوط و تجزیه امپراطورىِ عثمانى و در نتیجه از دست رفتن بخش‏هایى از قلمرو آن، قدرت‏هاى اروپایى نقش بسزایى داشتند. در سقوط و تجزیه امپراتورىِ مغولان هند و جدا شدن بخش مرکزى آن از قلمرو اسلام، دست استعمار مشهود است. در تاریخ معاصر، بیشترین ضرر و زیان ناشى از تجزیه را قلمرو عثمانى و بابریان هند دیده است. بحران پایدار208 کشمیر در قلمرو هند و بحران‏هاى فلسطین، قبرس و بالکان در قلمرو سابق عثمانى به وجود آمد. سرزمین‏هاى اروپایى عثمانى محدود به شهر استانبول شد و فلسطین هم به دست یهودیان افتاد. دیگر بحران‏هاى پایدار جهان اسلام نیز تحت تأثیر مستقیم استعمار قدیم و جدید به وجود آمد.

    موقعیت کنونى جغرافیایى جهان اسلام

    سرزمین‏هاى اسلامى بین 20 درجه غربى (از نصف‏النهار گرینویچ) و 140 درجه طول شرقى و نیز بین 10 درجه عرض جنوبى و 50 درجه عرض شمالى از خط استوا قرار گرفته‏اند. غربى‏ترین کشور اسلامى در غرب آفریقا واقع است که سنگال نام دارد و شرقى‏ترین آن اندونزى مى‏باشد که در آسیاى جنوب شرقى قرار دارد. بین غربى‏ترین و شرقى‏ترین کشور مسلمان بیش از 10 ساعت اختلاف زمان وجود دارد. ترکیه و آلبانى شمالى‏ترین و اندونزى جنوبى‏ترین کشور مسلمان و نیز تنها کشور اسلامى آسیاست که بخش اعظم آن در نیم‏کره جنوبى قرار دارد. کشورهاى اندونزى، بحرین، مالزى، مالدیو و کومور در میان کشورهاى اسلامى موقعیت مجمع‏الجزایرى و جزیره‏اى دارند، ولى بعکس، کشورهایى نظیر افغانستان، بورکینافاسو، چاد و موریتانى در خشکى محصور بوده و به دریا راه ندارند. کل کشورهاى جهان اسلام بیش از 26 میلیون کیلومتر مربع مساحت دارند.209

    جهان اسلام را به لحاظ موقعیت قاره‏اى، ناحیه‏اى و جغرافیایى به مناطق دیگرى تقسیم مى‏کنند. از یک دیدگاه، مجموعه 51 کشور اسلامى که به طور رسمى عضو سازمان کنفرانس اسلامى هستند به سه گروه کشورهاى آسیایى، با 3/6 میلیون مربع، کشورهاى آفریقایى با 7/5 میلیون کیلومتر مربع و گروه کشورهاى عربى با 14 میلیون کیلومتر مربع تقسیم مى‏شوند. در این میان، سه کشور سودان، الجزایر، عربستان سعودى 27 درصد کل مساحت جهان اسلام را دربر مى‏گیرند، در صورتى که کشورهاى کوچک‏تر، یعنى مالدیو و بحرین، روى هم حتى به هزار کیلومتر هم نمى‏رسند. وسیع‏ترین کشور اسلامى یعنى سودان که در صحراى آفریقا قرار گرفته و 2503890 کیلومتر مربع وسعت دارد 8400 برابرِ کوچک‏ترین کشور جهان اسلام است که به صورت مجمع‏الجزایرى در جنوب غربى هندوستان و غرب سریلانکا قرار گرفته است.210

    کشورهاى اسلامى که در مجموع یک پنجم وسعت جهان مسکون را تشکیل مى‏دهند نزدیک به چهار برابر وسعت قاره اقیانوسیه و در حدود 3 برابر قاره اروپا و مقدارى کمتر از کل وسعت قاره آفریقا مى‏باشند. البته اگر نواحى مسلمان‏نشین آسیاى مرکزى، آسیاى جنوبى، چین، اروپاى شرقى و سایر نقاطى را که محل سکونت اقلیت‏هاى مسلمانان است به وسعت مزبور بیفزاییم، قلمرو جهان اسلامى مساحتى برابر کل وسعت قاره آفریقا خواهد داشت که خود به لحاظ سیاسى و استراتژیکى و از نقطه‏نظر ژئوپلیتیکى مى‏تواند در حد بالایى حایز اهمیت باشد.

    قاره آسیا در بین خشکى‏هاى بزرگ جهان 65 درصد سکنه مسلمان را به خود اختصاص داده است. 25 درصد مسلمانان در کشورهاى عربى و 10 درصد در آفریقا زندگى مى‏کنند. اندونزى، بنگلادش و پاکستان به تنهایى بیش از 40 درصد سکنه جهان اسلام را تشکیل مى‏دهند.211

    پرجمعیت‏ترین کشور اسلامى اندونزى، و کم‏جمعیت‏ترین کشور مسلمان، مالدیو است. میانگین تراکم نسبى کشورهاى اسلامى حدود 103 نفر در کیلومتر مربع است که بیشترین آن با 774 نفر در کیلومتر مربع مربوط به بنگلادش و کمترین آن به جمهورى عربى صحراى باخترى اختصاص داد.212

    اختلاف‏نظر در مورد تعداد کشورهاى مستقل اسلامى

    در مورد تعداد کشورهاى مستقل اسلامى نظریات و عقاید متفاوتى مطرح مى‏باشد. در کتابى تحت عنوان Gazetter/World/Muslim که در سال 1964 میلادى انتشار یافته 36 کشور اسلامى که بیش از 50 درصد جمعیتشان مسلمان بوده‏اند به به عنوان کشورهاى مستقل اسلامى معرفى شده‏اند.213

    ابوالفضل عزتى طى مقاله‏اى تحت عنوان «شناخت اجمالى جهان اسلام» 40 کشور را معرفى مى‏کند که متجاوز از 50 درصد مسلمان دارند. محمدحسن گنجى، کشورهایى را مسلمان مى‏داند که بیش از 75 درصد مسلمان داشته باشند و با این تعریف 34 کشور اسلامى از مجموع کشورهاى جهان تحت عنوان «سرزمین‏هاى اسلامى» مورد مطالعه قرار مى‏گیرند.214

    برخى، کشورهایى را اسلامى مى‏دانند که عضو «سازمان کنفرانس اسلامى» هستند. على کتانى در کتاب اقلیت‏هاى مسلمان در جهان امروز و غلامحسین خورشیدى در کتاب بازار مشترک اسلامى چنین نظرى دارند. در این تقسیم‏بندى، اوگاندا و گابن که کمتر از 50 درصد مسلمان دارند، عضو این سازمان هستند، اما اتیوپى که بالاتر از 50 درصد مسلمان دارد به عضویت آن در نیامده است. در آمارى که به سال 1986م انتشار یافته، 52 کشور اسلامى معرفى‏شده‏که‏بیش‏از50درصدمسلمان‏داشته‏اند.215

    تبیین نظرى ظهور و رشد اسلام‏گرایى سیاسى

    با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، و نیز فروپاشى شوروى که در آن، جهاد مجاهدین مسلمان افغانستان نقش شتاب‏دهنده داشت، و همچنین پیش آمدن حوادثى در ترکیه بر سر حجاب، در اواخر دهه هفتاد میلادى، موج جدیدى از اسلام‏گرایى در جهان اسلام شکل گرفت. گرایش به حجاب و رعایت دستورات شریعت از مهم‏ترین ویژگى این موج بود. حتى در مواردى مانند الجزایر و ترکیه، اسلام‏گرایان سعى کردند از طریق شرکت در انتخابات، وارد نظام سیاسى و به دست‏گیرى قدرت شوند که دولت در برابر آن واکنش نشان داد.

    محققان بسیارى اعم از مسلمان و غیرمسلمان سعى کرده‏اند براى ظهور اسلام‏گرایى سیاسى در اواخر دهه هفتاد میلادى و سپس اوج‏گیرى این پدیده در دهه هشتاد میلادى در سطح جهان اسلام، نظریه جامعى ارائه دهند.216 از مجموع این نظریات مى‏توان نتیجه گرفت که اسلام‏گرایى ابتدا واکنشى انفعالى در برابر پذیرش مطلق مدرنیسم بود.217 سپس به مدد عناصر نیرومند معرفتى خود، ضمن مقاومت فرهنگى در برابر سلطه غیر، اوج گرفت و در بعد سیاسى با به دست آوردن یک طرح جامع218 براى حکومت، از انفعال به در آمد و شروع به بازسازى هویت اسلامى در برابر غرب نمود. براى مثال، بازگشت به حجاب اسلامى به وسیله زنان و دختران در ترکیه و اروپا، بازگشت به هویت اسلامى است که به شدت در جریان مدرنیسم و حوادث کشف حجاب دچار چالش و بحران شده بود.

    معیارهاى تعریف جهان اسلام

    جهان اسلام اگر به معیار در دست داشتن ساختار سیاسىِ قدرت، تعریف و گفته شود: کشورهایى در این دایره جاى دارند که دولت‏مردان آنها مسلمان باشند؛ با توجه به لاییک بودن برخى نظام‏هاى حکومتى، ممکن است قوانین آن کشورها چنین مجوزى را ندهد و سیاست‏مدارانِ به ظاهر مسلمان هم نسبت به ارزش‏هاى نمادین اسلام هیچ‏گونه پایبندى از خود نشان ندهند.

    از طرفى هم این گزینه سخت ناپایدار و قابل تغییر است؛ به ویژه در عصر حاضر که جابه‏جایى‏هاى قدرت، گاهى با کودتایى بسیار سریع صورت مى‏گیرد و ممکن است در نتیجه این جابه‏جایى‏ها، دیگر سردمداران جدید یک کشور، مسلمان نباشند. از طرفى، این معیار که ضابطه عضویت کشورها در سازمان کنفرانس اسلامى نیز هست، سبب مسلمان تلقّى شدن کشورهایى مى‏شود که گاهى حتى تا ده درصد کلّ جمعیت آن هم مسلمان نیستند؛ کما اینکه اوگاندا زمانى که به عضویت سازمان کنفرانس اسلامى درآمد، یک اقلیت 5 تا 6 درصدى مسلمان داشت و تنها به دلیل آنکه روزگارى عیدى امین مسلمان بر آن حکومت مى‏کرد، به عضویت این سازمان در آمده بود.219 کشور گابن هم فقط با داشتن یک اقلیت 20 درصدى مسلمان عضو این سازمان است.

    معیار دومى که به نظر مى‏رسد بتوان با کمک آن جهان اسلام را تعریف نمود، معیار جمعیت است که نسبتا ثبات بیشترى داشته، محاسبه‏پذیر و عملى است. البته در میان پیروان ادیان و شاخه‏هاى مذهبى ـ قومى آنها در یک کشور، باید جمعیت اکثر مسلمان را در پهنه تاریخى ـ جغرافیایى در نظر گرفت و نه صرف اکثر جمعیت را (اکثریت نسبى با نظر به توزیع قومى ـ مذهبى)؛ زیرا در بحث تاریخى ـ جغرافیایى به ویژه با نظر به نقش استعمار در جابه‏جایى‏ها و تجزیه‏ها، سابقه جمعیتى را باید در نظر گرفت. براى مثال، ممکن است در نمونه‏اى مانند بوسنى و هرزگوین، مسلمانان در مقابل کل غیرمسلمانان در اقلیت باشند؛ اما جمعیت مسلمانان در برابر هر گروه قومى ـ مذهبى از غیر آنان در اکثریت باشد. در بوسنى و هرزگوین مجموع جمعیت مسیحىِ دو گروه قومى مذهبىِ کاتولیک‏هاى «کروات» و ارتدوکس‏هاى «صرب»، بیشتر از مسلمانان است.220 ولى جمعیت مسلمانان نسبت به هریک از گروه قومى ـ مذهبىِ «کروات» و «صرب» بیشتر است. این کشور، بخصوص با نظر به سابقه جابه‏جایى‏ها در منطقه بالکان،221 به دلیل آنکه اکثر جمعیت آن مسلمان نیست، خارج از تعریف مختار از جهان اسلام قرار نگرفت.

    اکنون حدود شصت کشور مستقل که بیش از پنجاه درصد جمعیت آنها مسلمانند و نیز اقلیت‏هاى مسلمان در سایر کشورها، جهان اسلام را تشکیل مى‏دهند که به لحاظ جغرافیایى در پهنه جهانى انتشار یافته‏اند. اقلیت‏هاى مسلمان مهاجر و بومى هم به لحاظ جمعیتى جزء جهان اسلام به شمار مى‏روند، اما هیچ‏یک از معیارهاى یادشده نمى‏تواند شامل آنان گردد. البته جمع کثیرى از اقلیت‏هاى بومىِ مسلمان که در کشور پرجمعیت هند هستند و نیز اقلیت‏هاى مسلمان ساکن در قفقاز شمالى، شامل ساکنان جنوب اوکراین (قبلاً تاتارهاى کریمه)، جمهورى داغستان، چچن و اینگوش،222 در اثر تجزیه جهان اسلام، اکنون تحت حاکمیت غیرمسلمانان قرار گرفته، به صورت اقلیت درآمده‏اند و باید در تعریف گنجانده شوند؛ زیرا این دو گروه با اقلیت‏هاى مهاجر و آنانى که به سبب ویژگى پویایى، جهان‏شمولى و تبلیغ، در سایر مناطق جهان به اسلام مشرف مى‏شوند، تفاوت اساسى دارند و آن اینکه در اثر تحولات ناشى از تجزیه جهان اسلام، اکنون تحت حاکمیت غیرمسلمانان قرار گرفته و مانند اقلیت‏هاى مهاجر و گروندگان به اسلام، تنها اکنون در قلمرو فرهنگى جهان اسلام قرار ندارند، بلکه نظر به پیشینه تاریخى، در گذشته در قلمرو جهان اسلام بودند.

    از این‏رو، با توجه به اینکه قلمرو جهان اسلام داراى دو بعد تاریخى و جغرافیایى است و اقلیت‏ها هم باید شامل تعریف باشند، همچنین نظر به ارتباط وثیق واقعه الغاى خلافت که از نظر پذیرش همگانى مدرنیسم در تاریخ معاصر، بر تمام مسلمانان تأثیر نهاد و در پى آن، واکنش‏هایى از سوى تمامى مسلمانان براى احیاى فکر دینى و حاکمیت سیاسى اسلام پدید آمد، با الهام از اسلام سیاسى و رویکردى فرهنگى، «جهان اسلام» را این‏گونه معرفى مى‏نماییم: همه اجتماعات و افراد مسلمانى که در گذر چالش‏هاى هویتى ناشى از سلطه غیر در تاریخ معاصر، بعضا اکثریت جمعیتى خود را از دست دادند؛ ولى نسبت به ارزش‏هاى نمادین اسلام به عنوان یک کل پیوسته و منسجم با ابعاد گوناگون، پایبندى خود را حفظ و در جهت ترویج آن و بازسازى هویت خود، در حد توان تلاش کنند، شامل جهان اسلام است.

    شاخص‏هاى تعریف مختار

    این تعریف علاوه بر حفظ پویایى نسبت به شرایط متغیر سیاسى ـ اجتماعى حاضر و تقابل فرهنگى اسلام و غیر، از آفات تعریف به معیار در دست داشتن قدرت سیاسى و یا جمعیت اکثر هم مصون است؛ زیرا هر فرد یا گروهى که پایبندى خود را به ارزش‏هاى نمادین اسلام به عنوان یک کل پیوسته و منسجم با ابعاد گوناگون، حفظ و در جهت ترویج آن و بازسازى هویت خود، در حد توان تلاش کرده، شامل این تعریف است؛ ولى کسانى که در گذر چالش‏هاى هویتى ناشى از سلطه غیر در تاریخ معاصر، هویت خود را از دست داده‏اند، هرچند جمعیت خود را هنوز دارند، از این تعریف خارج‏اند. گرچه این تعریف شامل کشورهایى که در آینده در اثر مهاجرت مسلمانان و یا گرویدن اتباع آنها به اسلام و کاهش جمعیت اتباع غیرمسلمان، به قلمرو جهان اسلام درمى‏آیند، نمى‏شود؛ اما از آن پویایى برخوردار است که اگر آنان هم زمانى خود را از سلطه غیر رها کنند و پایبندى به ارزش‏هاى نمادین اسلام به عنوان یک کل پیوسته و منسجم با ابعاد گوناگون آن را از خود نشان دهند، در آینده با پیوستن آنان، قلمرو جهان اسلام گسترش یابد. مطابق این تعریف، همواره ممکن است اقلیت‏ها یا افراد و گروه‏هایى مهاجر یا غیرمهاجر، بسته به حفظ پایبندى خود به ارزش‏هاى نمادین اسلام و تلاش در جهت ترویج آن ارزش‏ها، هویت خود بازسازى کنند و در حد توان، پیوسته به قلمرو جهان اسلام اضافه و یا از آن خارج شوند.

    نتیجه‏گیرى

    جهان اسلام با آنکه در یک نظر ابتدایى با مسامحه بر گستره وسیعى، شامل تمامى کشورهاى اسلامى صدق مى‏کند، اما از نظر وجود اقلیت‏هاى رو به تزاید مسلمانان در سایر کشورها و همچنین مواردى همچون جهان‏شمولى اسلام، پویایى آن، رشد و شکوفایى اسلام‏گرایى سیاسى و نیز ویژگى تبلیغ در آن، که مى‏تواند بر گستره و دامنه جهان اسلام روز به روز افزوده شود، باید تعریفى فرهنگى قابل تطبیق و تعمیم بر تمامى افراد و اجتماعات از آن ارائه داد که شامل تک‏تک مسلمانان در هر حیطه جغرافیایى و ملى گردد.

     

    منابع

    ـ آخوندزاده، محمدمهدى، تجزیه شبه‏قاره هند و استقلال بنگلادش، تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بین‏المللى، 1365.

    ـ آیتى، محمدابراهیم، آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، تهران، دانشگاه تهران، 1376.

    ـ احمدى، حمید، «آینده جنبش‏هاى اسلامى در خاورمیانه: طرح یک چارچوب نظرى»، مطالعات خاورمیانه، سال پنجم، ش 2و3، تابستان و پاییز 1377، ص 55ـ94.

    ـ اسدى‏یکتا، بهناز، جمهورى آذربایجان، چ دوم، تهران، وزارت امورخارجه، 1375.

    ـ اسعدى، مرتضى، جهان اسلام: اردن، افغانستان، الجزایر، امارات متحده عربى، اندونزى، بحرین، برونى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1366.

    ـ ـــــ ، جهان اسلام: بنگلادش، پاکستان، ترکیه، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1369.

    ـ ایزدى، حجت‏اللّه، «ظهور و سقوط حکومت مسلمانان در اندلس»، مصباح، ش 17، بهار 1375، ص 59ـ78.

    ـ بهزادى، حمید؛ «روابط بین‏المللى اسلام در دوره امپراتورى عثمانى»، دانشکده حقوق و علوم سیاسى، دانشگاه تهران، ش 14، زمستان 1352، ص 112ـ122.

    ـ بهمنى قاجار، محمدعلى، ایران و افغانستان از یگانگى تا تعیین مرزهاى سیاسى، تهران، وزارت امور خارجه، 1385.

    ـ بیانى، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانى در ایران، تهران، سمت، 1376.

    ـ جمعى از نویسندگان، اسلام پژوهشى تاریخى و فرهنگى، زیرنظر کاظم موسوى بجنوردى، چ دوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1382.

    ـ دانشنامه جهان اسلام، زیرنظر غلامعلى حدّاد عادل، تهران، بنیاد دائره‏المعارف اسلامى، 1386.

    ـ رجاء، على‏اصغر، «تأثیر تجزیه جهان اسلام بر پایدارى بحران‏ها»، رواق اندیشه، ش 49، آذر 1384، ص 28ـ47.

    ـ سعید، بابى، هراس بنیادین: اروپامدارى و ظهور اسلام‏گرایى، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسى عنبرى، تهران، دانشگاه تهران، 1379.

    ـ سلیمى، عبدالحکیم، «روابط بین‏الملل در اسلام؛ بررسى تاریخى»، معرفت، ش 70، مهر 1382، ص 69ـ81.

    ـ عرب قطغان، محمدیاربن، مسخر البلاد «تاریخ شیبانیان»، تصحیح نادره جلالى، تهران، مرکز پژوهشى میراث مکتوب، 1385.

    ـ عمیدزنجانى، عباسعلى، فقه سیاسى، چ دوم، تهران، امیرکبیر، 1373.

    ـ کمال‏الدین حلمى، احمد، دولت سلجوقیان، ترجمه عبداللّه ناصرى طاهرى و دیگران، قم، حوزه و دانشگاه، 1383.

    ـ کوکى کیم (گردآورى)، تاریخ جنوب شرقى، جنوب و شرق آسیا مقاله و اسناد، ترجمه على درویش، مشهد، معاونت فرهنگى آستان قدس، 1372.

    ـ گلى‏زواره، غلامرضا، سرزمین اسلام شناخت اجمالى کشورها و نواحى مسلمان‏نشین جهان، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1372.

    ـ گیتاشناسى نوین کشورها، گردآورى و ترجمه عباس جعفرى، چ دوم، تهران، مؤسسه جغرافیایى و کارتوگرافى گیت‏شناسى، 1384.

    ـ لوئیس، برنارد، نخستین مسلمانان در اروپا، ترجمه م. قائد، تهران، نشر مرکز، 1374.

    ـ مجموعه مقالات سمینار بین‏المللى مسائل جغرافیایى جهان اسلام، به کوشش محمدباقر چوخانى مقدم، تهران، دانشگاه امام حسین، 1377.

    ـ مظفرى، محمدحسین، کشورهاى اسلامى و حقوق بشر، تهران، مرکزبازشناسى اسلام و ایران، 1388.

    ـ مظفرى، محمد (گردآورى و تنظیم)، اندونزى، چ دوم، تهران، وزارت امور خارجه، 1375.

    ـ موثقى، احمد، جنبش‏هاى اسلامى معاصر، چ چهارم، تهران، سمت، 1380.

    ـ نفیسى، سعید، تاریخ اجتماعى و سیاسى ایران در دوره معاصر، چ دوم، تهران، بنیاد، 1344.

    ـ نقوى، على‏محمد، جامعه‏شناسى غرب‏گرایى، چ دوم، تهران، امیرکبیر، 1377.

    ـ ولى‏اللهى، حبیب‏اللّه، آلبانى، تهران، وزارت امور خارجه، 1375.


    * کارشناسى ارشد تاریخ معاصر، جامعه‏المصطفى العالمیه. دریافت: 19/2/90 ـ پذیرش: 16/7/90.

    alikaboly2004@yahoo.com

    176ـ مرتضى اسعدى، جهان اسلام: اردن، افغانستان، الجزایر، امارات متحده عربى، اندونزى، بحرین، برونى، مدخل، ج 1، صفحه اول؛ مجموعه مقالات سمینار بین‏المللى مسائل جغرافیایى جهان اسلام، به کوشش محمدباقر چوخانى مقدم، ص 90.

    177ـ غلامرضا گلى‏زواره، سرزمین اسلام شناخت اجمالى کشورها و نواحى مسلمان‏نشین جهان، ص 61؛ محمدحسین مظفرى، کشورهاى اسلامى و حقوق بشر، ص 20؛ مجموعه مقالات سمینار بین‏المللى مسائل جغرافیایى جهان اسلام، ص 39 و 90.

    178ـ دانشنامه جهان اسلام، زیرنظر غلامعلى حدّاد عادل، ج 11، ص 451.

    179ـ رضا مستوفى‏الممالکى، جغرافیاى کشورهاى اسلامى، ص 15.

    180ـ ر.ک: جمعى از نویسندگان، اسلام پژوهشى تاریخى و فرهنگى، زیرنظر کاظم موسوى بجنوردى، ص 75ـ282.

    181ـ عبدالهادى حائرى، نخستین رویارویى‏هاى اندیشه‏گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازى غرب، ص 54ـ56.

    182ـ محمدیاربن عرب قطغان، مسخر البلاد «تاریخ شیبانیان»، تصحیح نادره جلالى، ص 18 و 32.

    183ـ کوکى کیم گردآورنده، تاریخ جنوب شرقى، جنوب و شرق آسیا مقاله و اسناد، ترجمه على درویش، ص 377ـ378؛ مرتضى اسعدى،
    جهان اسلام: بنگلادش، پاکستان، ترکیه، ج دوم، ص 143.

    184ـ ریاض‏الاسلام، تاریخ روابط ایران و هند در دوره صفویه و افشاریه، ترجمه باقر آرام و عباسقلى غفارى‏فرد، ص 167 و 171.

    185ـ همان، ص 139، 144، 161 و 204.

    186ـ محمدعلى بهمنى قاجار، ایران و افغانستان از یگانگى تا تعیین مرزهاى سیاسى، ص 49ـ56 و 58.

    187ـ سعید نفیسى، تاریخ اجتماعى و سیاسى ایران در دوره معاصر، ج 1، ص 44ـ52.

    188ـ حبیب‏اللّه ولى‏اللهى، آلبانى، ص 81.

    189ـ مسلمانان در کشور بوسنى و هرزگوین در اکثریت هستند و 42 درصد جمعیتِ این کشور را به خود اختصاص مى‏دهند، با این حال در تعریف مختار از جهان اسلام مى‏گنجد.

    190ـ بهناز اسدى یکتا، جمهورى آذربایجان، ص 103.

    191ـ محمدمهدى آخوندزاده، تجزیه شبه‏قاره هند و استقلال بنگلادش، ص 45ـ53.

    192ـ عبدالحکیم سلیمى، «روابط بین‏الملل در اسلام؛ بررسى تاریخى»، معرفت، ش 70، ص 70ـ78، با تصرف و تلخیص.

    193ـ براى اقداماتى که منجر به انحلال خلافت شد، ر.ک: توین بى، جى، مطالعه در امور بین‏المللى سال 1925، ج 1.

    194ـ ر.ک: احمد موثقى، جنبش‏هاى اسلامى معاصر.

    195ـ عباسعلى عمیدزنجانى، فقه سیاسى، ج 3، ص 142.

    196ـ برنارد لوئیس، نخستین مسلمانان در اروپا، ترجمه م .قائد، ص 82 به بعد؛ حمید بهزادى، «روابط بین‏المللى اسلام در دوره امپراتورى عثمانى»، دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، ش 12، ص 116و117.

    197ـ عبدالحکیم سلیمى، همان.

    198ـ ر.ک: جمعى از نویسندگان، همان، ص 233 به بعد.

    199ـ حجت‏الله ایزدى، «ظهور و سقوط حکومت مسلمانان در اندلس»، مصباح، ش 17، ص 69 و 75ـ74.

    200ـ همان، ص 74ـ75.

    201ـ همچنین ر.ک: محمدابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 188 به بعد.

    202ـ احمد کمال‏الدین حلمى، دولت سلجوقیان، ترجمه عبداللّه ناصرى طاهرى و دیگران، ص 115ـ133.

    203ـ همان، ص 130ـ141.

    204ـ شیرین بیانى، مغولان و حکومت ایلخانى در ایران، ص 60ـ64.

    205ـ اندونزى، گردآورى و تنظیم محمد مظفرى، ص 110ـ111.

    206ـ احمد موثقى، جنبش‏هاى اسلامى معاصر، ص 72ـ84.

    207ـ على‏محمد نقوى، جامعه‏شناسى غرب‏گرایى، ج 1، ص 94ـ97؛ ج 2، ص 93.

    208ـ على‏اصغر رجاء، «تأثیر تجزیه جهان اسلام بر پایدارى بحران‏ها»، رواق اندیشه، ش 48، ص 48.

    209ـ غلامرضا گلى‏زواره، سرزمین اسلام شناخت اجمالى کشورها و نواحى مسلمان‏نشین جهان، ص 61.

    210ـ همان، ص 62.

    211ـ همان، ص 69.

    212ـ همان.

    213ـ همان.

    214ـ همان، ص 70.

    215ـ همان.

    216ـ حمید احمدى، «آینده جنبش‏هاى اسلامى در خاورمیانه: طرح یک چارچوب نظرى»، مطالعات خاورمیانه، سال پنجم، ش 2و3، ص 55؛ بابى سعید، هراس بنیادین: اروپامدارى و ظهور اسلام‏گرایى، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسى عنبرى، ص 21.

    217ـ بابى سعید، همان، ص 64.

    218ـ ر.ک: محمد رصافى گردآورنده، مقالات اسلامى، گلچینى از مقالات یکصد سال مطبوعات اسلامى، ج 2، ص 541 و 811ـ816.

    219ـ مرتضى اسعدى، جهان اسلام: اردن، افغانستان، الجزایر، امارات متحده عربى، اندونزى، بحرین، برونى، مدخل، ج 1، ص 1.

    220ـ گیتاشناسى نوین کشورها، گردآورى و ترجمه عباس جعفرى، ص 176.

    221ـ دانشنامه جهان اسلام، ج 4، ص 555ـ556؛ جمعى از نویسندگان، همان، ج 13، ص 7، 14 و 313.

    222ـ گیتاشناسى نوین کشورها، ص 131.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجا، علی اصغر.(1390) معیارهاى تعریف جهان اسلام. ماهنامه معرفت، 20(11)، 31-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی اصغر رجا."معیارهاى تعریف جهان اسلام". ماهنامه معرفت، 20، 11، 1390، 31-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجا، علی اصغر.(1390) 'معیارهاى تعریف جهان اسلام'، ماهنامه معرفت، 20(11), pp. 31-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجا، علی اصغر. معیارهاى تعریف جهان اسلام. معرفت، 20, 1390؛ 20(11): 31-