در جست‏ و جوى قرب الهى

user warning: Can't find record in 'progress' query: DELETE FROM progress WHERE name = 'ultimate_cron_poorman' in D:\WebSites\nashriyat.ir\sites\all\modules\progress\progress.module on line 131.

معرفت سال بيستم ـ شماره 171 ـ اسفند 1390، 5ـ10

شرح دعاى مناجات‏المريدين

در جست‏وجوى قرب الهى*

آيت‏اللّه علّامه محمدتقى مصباح

چكيده

مؤمنان همواره در جست‏وجوى معارف بلند و برخوردارى از نعمت‏هاى دنيوى و اخروى هستند و در مناجات با خداى خويش، در پى وصول به قرب الهى هستند. از اين‏رو، به خداى متعال و اهل‏بيت عليهم‏السلام توسل مى‏جويند. مؤمنانى كه به مراتب عالى معرفت خدا دست يافته‏اند، قرب خدا را مطلوب ذاتى خويش مى‏دانند. اين مقصد از طريق سير اختيار و از شيوه‏ها و راه‏هاى ممكن خاصى امكان حصول دارد. شيوه‏هاى ذوقى و سليقه‏اى راه به جايى نمى برد.

كليدواژه ‏ها: قرب، قرب الهى، دعا، مناجات، مريدين، وصول به معبود.

ضرورت شرح و بررسى ادعيه و مناجات پيشوايان معصوم عليهم‏السلام

ادعيه و مناجات پيشوايان ما دربرگيرنده معارف بلند، حكمت‏هاى بى‏نظير و نكات عرفانى ناب است كه معمولاً مورد غفلت قرار گرفته و كمتر بدان‏ها پرداخته شده است. عدم توجه به آن دُرهاى يگانه، بى‏مثال و عدم غور در درياى بى‏انتهاى معارف اهل‏بيت عليهم‏السلام در درجه اول، جفاى به آن حضرات و سخنان نورانى آنان، و در درجه دوم، جفاى به خود ماست كه خود را از آن سرمايه‏هاى ماندگار و جاودانه محروم ساخته‏ايم. در خلأ حرمان از عرفان ناب اهل‏بيت عليهم‏السلام، شيادان فرصت‏طلب، با ترويج عرفان‏هاى دروغين، جوانان محروم از زمزم ناب معارف راستين توحيدى را فريب داده، مايع مسموم فراهم آمده از افكار پوچ و انحرافى خود را در كام ايشان مى‏ريزند. از اين‏رو، ما گرچه قادر به فهم حقيقت آن معارف ناب نيستيم، اما بايسته است كه درباره آنها به گفت‏وگو پردازيم. از ارائه برداشت‏هاى هرچند ناقص خود از آن سخنان نورانى دريغ نورزيم، تا سهمى در انتقال معارف اهل‏بيت عليهم‏السلام به نسل‏هاى آينده داشته باشيم و بستر را براى استعدادهاى بالنده و دل‏هاى نورانى فراهم آوريم. تا آنچه را ما قادر به درك و فهم آن نبوديم، آنان در پرتو استعداد و ظرفيت خود و بخصوص با توفيق الهى به درك و فهمش نايل گردند و از اين گذر، ثواب و پاداشى نصيب ما گردد. رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «خدا يارى كند بنده‏اى را كه سخن مرا بشنود و به خاطر سپارد و حفظ كند و به كسانى كه نشنيده‏اند برساند، چه‏بسا حامل (رساننده) علمى كه خود دانا نيست و چه‏بسا حامل علمى كه به داناتر از خود رساند (يعنى چه‏بسا شنوندگانى پيدا شوند كه معناى سخن را از رساننده و ناقل آن بهتر درك كنند).»1

گرچه قدرت استنباط و فقاهت محدثان به پايه قدرت استنباط و فقاهت بزرگانى همچون مرحوم شيخ انصارى، نمى‏رسيد، اما حفظ مآثر اهل‏بيت و انتقال آنها به ساير نسل‏ها، بستر را براى فقهايى چون آن بزرگوار فراهم آورد تا با ژرف‏نگرى در روايات و تفقه در آنها، به دستاوردهاى عظيم فقهى دست يابند. در راستاى چنين رسالت بزرگى، ما به بررسى مناجات‏هاى امام سجاد عليه‏السلام نشسته‏ايم.

اينك در پى آنيم كه به بررسى مناجات‏المريدين، يعنى مناجات خداخواهان بپردازيم. باشد كه با اين تلاش، بهره‏اى بيشتر از معارف ناب عرفانى آن امام همام برگيريم و در ارائه آن معارف به ديگران سهمى داشته باشيم. آن حضرت در فراز اول آن مناجات مى‏فرمايند: «سُبْحانَك ما اَضْيَقَ الْطُّرُقَ عَلى مَنْ لَمْ تَكنْ دَليلَهُ، وَما اَوْضَحَ الْحَقَ عِنْدَ مَنْ هَدَيْتَهُ سَبيلَهُ. اِلهى، فَاسْلُك بِنا سُبُلَ الْوُصُولِ اِلَيْك، وَسَيِّرْنا فى اَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَيْك، قَرِّبْ عَلَيْنَا الْبَعيدَ، وَسَهِّلْ عَلَيْنَا الْعَسيرَ الشَّديدَ»؛ منزهى اى پروردگار، چقدر تنگ و دشوار است راه‏ها براى كسى كه تو راهنمايش نباشى و چه روشن و هويداست حق براى كسى كه تو راه را به او بنمايانى. خدايا، ما را در راه‏هاى نيل و وصول به خويش بدار، و در نزديك‏ترين راه‏ها براى ورود به پيشگاهت رهسپار گردان. دور را براى ما نزديك گردان و سخت و دشوار را براى ما آسان ساز.

نزديك‏ترين راه وصول به معبود

از جملات آغازين مناجات، استفاده مى‏شود كه مناجات‏كننده در پى وصول به خداوند و تقرب به اوست و درصدد يافتن راهى است كه او را به خداوند برساند و براى رسيدن به اين مقصود، به دعا و درخواست از خداوند توسل مى‏جويد و مى‏گويد: خدايا، كسى كه تو راه را به او ننمايانى در مسيرى تنگ، ناهموار و پرفراز و نشيب قرار گرفته و راه به جايى نمى‏برد و از مقصود باز مى‏ماند. اما كسى كه تو از بين راه‏هاى گوناگون نزديك‏ترين و كم‏خطرترين راه را به او بنمايانى، در پرتو هدايت و راهنمايى تو راه روشن را مى‏يابد و به مقصد مى‏رسد. به روشنى حق را از باطل بازمى‏شناسد و فرازونشيب مسير هدايت موجب نمى‏گردد كه او دچار ابهام، شك و ترديد گردد. البته در هر راه و مسيرى سختى‏هايى وجود دارد و بخصوص اگر آن راه به هدفى عالى و نفيس بينجامد، سختى‏ها و دشوارى‏هايش بيشتر است و رهسپار آن راه بايد آن سختى‏ها را تحمل كند و با آگاهى و بينش لازم تلاش خود را مصروف رسيدن به هدف كند. انسان جاهل و فاقد آگاهى و معرفت نمى‏تواند مسير تعالى و كمال را بپيمايد و به اعوجاج و انحراف از مسير دچار مى‏گردد. جهل، شبهه و ترديد موجب مى‏شود كه به پيروى نابجا از رهزنان طريق سعادت پردازد و به دنبال هر صدا و فراخوانى حركت كند. در نهايت، از سعادت و كمال بازماند: «مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورا فَمَالَهُ مِنْ نُورٍ» (نور: 40)؛ و هركه را خداى نورى نداده او را هيچ نورى نيست. بدتر از آن، كسى است كه دچار جهل مركب است و راه شقاوت را برگزيده و مى‏پندارد كه در مسير سعادت گام برمى‏دارد. خداوند درباره چنين كسانى مى‏فرمايد: «بگو آيا شما را به زيان‏كارترين مردم در كردار آگاه كنيم؟ آنهايند كه كوشش آنان در زندگى اين جهان گم و تباه شده و خود مى‏پندارند كه كار نيكو مى‏كنند.» (كهف: 103ـ104)

روشن است كه حيرت‏ها، گمراهى‏ها و كج‏روى‏ها، عقوبت و كيفر اعمال ناپسندى است كه انسان آگاهانه انجام مى‏دهد و خداوند به كسى ظلم نمى‏كند. اين انسان است كه به خود ظلم مى‏كند و با رفتار ناپسند خود، زمينه حرمان از سعادت خويش را فراهم مى‏آورد.

از فراز اول مناجات كه بدان پرداختيم، به دست مى‏آيد كه هدف نهايى انسان، وصولْ به خداوند متعال است. انسان بايد خواهان وصول به معبود باشد. مناجات مريدين ناظر به كسانى است كه خداجو هستند و اراده وصول به معبود را دارند. دوم اينكه راه‏هاى گوناگونى براى وصول به خداوند وجود دارد. انسان بايد از خداوند بخواهد كه نزديك‏ترين و كم‏خطرترين راه را به او بنماياند.

حركت همه موجودات به سوى خدا

از آموزه‏هاى قرآنى و روايى به دست مى‏آيد كه آنچه در اين عالم است، در حال سير و حركت هستند. مقصد و غايت حركت آنها خداوند مى‏باشد. خداوند با تعابير گوناگونى به اين حقيقت اشاره دارد؛ از جمله مى‏فرمايد:

1. «آگاه باشيد كه همه كارها به خدا باز مى‏گردد.» (شورى: 53)

2. «و نهان آسمان‏ها و زمين از آن خداست و تمام كارها به او بازگردانده مى‏شود.» (هود: 123)

3. «همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست.» (علق: 8)

خداوند متعال اشاره مى‏فرمايد به اينكه گنجينه‏هاى نامحدود هر آنچه در اين عالم وجود دارد، در نزد خداست مى‏فرمايد: «و هيچ چيزى نيست، مگر آنكه گنجينه‏هاى آن نزد ماست، و آن را جز به اندازه معلوم فرو نمى‏فرستيم.» (حجر: 21)

جمله «و ما منزله الا بقدر معلوم» مشعر به اين است كه خزينه‏ها و گنجينه‏هاى موجودات امكانى نامحدود است؛ زيرا خداوند و آنچه در نزد اوست، نامحدود مى‏باشد. خداوند اندازه و حد معين و محدودى از آن گنجينه‏ها را به اين عالم، كه توأم با محدوديت‏ها است فرو مى‏فرستد. به عبارت ديگر، خاصيت اين عالم كه ما و ساير موجودات در آن به سر مى‏بريم، وجود محدوديت‏هاست، در نتيجه، هر آنچه در آن وجود دارد، محدود و داراى حد و اندازه مشخص و معينى است. اما همه اين موجودات محدود در نزد خدا، داراى گنجينه‏هاى نامحدود مى‏باشند كه خداى متعالى پديده‏هاى اين جهان را از آن گنجينه‏ها نازل مى‏فرمايد و مجددا آنچه در اين عالم نازل شده است، به سوى خداوند بازمى‏گردد.

در آيه ديگر خداوند درباره تدبير امور اين عالم و بازگشت آن امور به سوى خويش مى‏فرمايد: «كار جهان را از آسمان تا زمين تدبير مى‏كند، سپس آن كار به سوى او بالا مى‏رود در روزى كه اندازه آن هزار سال است از آنچه شما مى‏شمريد.» (سجده: 5)

به هر حال، همه آنچه در اين عالم است، در قوسى نزولى، از سوى خداوند به سوى اين دنيا فرستاده مى‏شود. سپس در قوسى صعودى، به سوى خداوند و عالمى ديگر صعود مى‏كند. بر اساس آيه‏اى كه ذكر كرديم، هر روز آن به‏اندازه هزار سال دنيا امتداد دارد. بر اساس آيه ديگر2 هر روز آن پنجاه هزار سال به طول مى‏انجامد. انسان نيز به عنوان جزيى از اشيا و موجودات اين عالم، داراى اين دو سير نزولى و صعودى است. آيات مربوط به حشر انسان و رجوع او به سوى خدا و ملاقات او با پروردگار عالم، ناظر به سير صعودى انسان است. از اين شمار آيات، خداوند درباره ملاقات عمومى بندگان با خويش مى‏فرمايد: «اى انسان، همانا تو به سوى پروردگارت سخت كوشنده و رونده‏اى، پس او را ديدار خواهى كرد.» (انشقاق: 6)

خطاب در آيه متوجه همه انسان‏هاست. اختصاص به مؤمنان ندارد. در نتيجه، منظور از حركت در اين آيه حركت تكوينى و ملاقات عمومى و رجوع همگان به سوى خداوند است. از اين نظر، اين ملاقات امتياز و فخرى براى كسى به حساب نمى‏آيد. همان‏طور كه همه موجودات و از جمله انسان جبرا و بدون اختيار به اين عالم آمدند، بدون اختيار به سوى خداوند رجوع خواهند داشت و او را ملاقات خواهند كرد. اما انسان علاوه بر اين حركت تكوينى، داراى سير و حركت اختيارى نيز هست كه موجب امتياز انسان و جن بر ساير موجودات گرديده و اگر انسان از اين سير و حركت اختيارى كمال استفاده را ببرد، مقام و رتبه‏اش از ملائكه نيز فراتر مى‏رود. اگر در اين حركت راه صواب نجويد و سوءاستفاده كند، به پست‏ترين درجه انحطاط و حضيض سقوط مى‏كند. اين سير اختيارى و تكاملى مخصوص مؤمنان و كسانى است كه به خداوند ايمان و باور دارند، و كسانى كه به خداوند ايمان ندارند، از اين سير اختيارى تكاملى بهره‏اى ندارند.

مفهوم غايت بودن خدا براى سير اختيارى و تكاملى انسان

لازمه اينكه هدف و مقصد سير اختيارى و تكاملى انسان خداست، اين است كه در آغاز، انسان از خدا دور است و با آن سيرْ فاصله‏اش را با خدا كم مى‏كند. وقتى به نهايت سير رسيد، كاملاً به خداوند نزديك مى‏گردد. چنان‏كه وقتى انسان از شهرى به شهر ديگر مسافرت مى‏كند، با حركت و سفر به سوى آن شهر، از فاصله او با آن شهر كاسته مى‏شود. در نهايت، وقتى به آن شهر رسيد آن فاصله از بين مى‏رود. مؤمنى كه در تلاش براى رسيدن به خداست، بايد رفتار و عباداتش رنگ خدايى داشته باشند و قصد تقرب داشته باشد. قصد تقرب به خداوند لازمه ايمان و داراى مطلوبيت ذاتى براى مؤمن است. هر كسى كه به اللّه اعتقاد دارد، هرچند به لوازم اين اعتقاد پايبند نباشد، در پى تقرب و رسيدن به خداوند مى‏باشد. وى ممكن است راه نادرستى براى آن مقصود برگزيند و بيهوده بپندارد كه آن راه او را به خداوند مى‏رساند؛ چنان‏كه بت‏پرست‏ها به خيال باطل خود مى‏كوشيدند كه از طريق تمسك و توسل به بت‏ها و پرستش آنها به خداوند نزديك گردند و آنها را واسطه بين خود و خداوند مى‏دانستند. خداوند در اين‏باره مى‏فرمايد: «آگاه باشيد كه دين پاك مخصوص خداست. آنان كه جز او دوستان و سرپرستانى ديگر برگزيدند، گويند ما آنها بت‏ها را نمى‏پرستيم مگر براى اينكه ما را به خدا نزديك سازند؛ همانا خدا ميان آنان مشركان و موحدان درباره آنچه اختلاف دارند شرك و توحيد داورى مى‏كند. خدا كسى را كه دروغ‏گو و كافر و ناسپاس است هدايت نمى‏كند و به مقصد نمى‏رساند.» (زمر: 3)

ترسيم مطلوبيت ذاتى و عرَضى قرب الهى

همه مؤمنان خواهان قرب و وصول الى‏اللّه هستند. اما اين قرب براى برخى داراى مطلوبيت ذاتى است و برخى آن را مطلوب بالغير و به تعبير دقيق‏تر مطلوب بالعرض مى‏دانند؛ به اين معنا كه غرض آنان از تقرب به خداوند بهره‏مند گشتن از نعمت‏هاى بهشتى، رحمت الهى، حور و قصرهاى بهشتى است كه از لوازم و آثار تقرب به خداوند به حساب مى‏آيند. اين دسته چون مى‏دانند كه در سايه تقرب به خداوند به آن نعمت‏ها دست مى‏يابند، در پى تقرب به خدا هستند. اگر بنا نبود كه در پى تقرب به خدا به آن نعمت‏هاى جاودانه اخروى نايل گردند، به جست‏وجوى قرب الهى برنمى‏آمدند. اما كسانى كه تقرب به خداوند را مطلوب ذاتى خويش مى‏دانند، اگر بهشتى نيز در كار نبود، باز در پى تقرب به خداوند مى‏بودند. اگر خواست و رضاى خداوند بر آن بود كه گرفتار جهنم شوند و هزاران سال در آتش جهنم بسوزند، آنان بدان رضا مى‏دهند و آن را بر آنچه خلاف خواست خداست ترجيح مى‏دهند. از اين‏رو، خداوند، در حديث معراج، از قول روح سالك واصل به رضوان حق، نقل مى‏كند كه مى‏گويد: «إِلَهِى عَرَّفْتَنِى نَفْسَك فَاسْتَغْنَيْتُ بِهَا عَنْ جَمِيعِ خَلْقِك، وَعِزَّتِك وَجَلَالِك لَوْ كانَ رِضَاك فِى أَنْ أُقَطَّع إِرْبا إِرْبا وَأُقْتَلَ سَبْعِينَ قَتْلَةً بِأَشَدِّ مَا يُقْتَلُ بِهِ النَّاسُ لَكانَ رِضَاك أَحَبَّ إِلَيَّ»؛3 خدايا، تو خود را به من شناساندى و در پى معرفت تو از همه آفريدگانت بى‏نياز گشتم. به عزت و جلالت سوگند، اگر رضاى تو در آن باشد كه قطعه‏قطعه شوم و هفتاد بار به بدترين و سخت‏ترين وضعى كه ممكن است كسى كشته شود، كشته شوم و رضاى تو در آن باشد، رضاى تو در نزد من از همه چيز بهتر و محبوب‏تر است.

براى تسهيل فهم مطلوبيت ذاتى و عرضى تقرب به خداوند و اينكه برخى تقرب به خداوند را براى رسيدن به نعمت‏ها و بهشت او مى‏خواهند و براى برخى تقرب به خداوند و جلب رضاى او اصالت دارد و در اين راستا نظرى به بهشت و جهنم و نعمت‏هاى خدا ندارند، يادآور مى‏شويم كه آن دو نوع ارتباط و قرب در ارتباطات عاطفى انسانى نيز مشهود است: گاهى كسى براى رفع نيازهاى خود و رفع كمبودهاى خود به سراغ دوستش مى‏رود. براى او بهره‏مند شدن از نعمت‏ها و غذاها و وامى كه دوستش در اختيارش مى‏گذارد، اصالت دارد. به گونه‏اى كه اگر اين امور محقق نمى‏گشت، انگيزه‏اى براى ملاقات با دوست خود نمى‏داشت. اما گاهى چنان ارتباط انسان با دوستش عميق گشته كه براى رفع دل‏تنگى به ديدار دوستش مى‏رود. براى او اصل ملاقات و گفت‏وگو و خلوت با دوست اصالت دارد. براى او فرقى نمى‏كند كه دوستش كمكى به او بكند يا نكند، از او پذيرايى به عمل آورد يا نياورد. براى او پذيرايى و غذايى كه در اختيارش قرار مى‏گيرد، از آن‏رو خوشايند و لذت‏بخش است كه از سوى دوست به وى رسيده. حتى اگر دوستش غذايى شور و يا تلخ در اختيار او قرار دهد، با ولع و اشتها مى‏خورد و از آن لذت مى‏برد. آن غذا را كه از دوست به وى رسيده بر بهترين غذاها ترجيح مى‏دهد.

كسى كه سوداى لقاى الهى دارد و در تب‏وتاب ديدار محبوب به سر مى‏برد و در جست‏وجوى رضا و خشنودى معبود است، حتى اگر رضاى معبود را در سوختن در آتش جهنم بيابد با همه وجود بدان تن مى‏دهد و حاضر است كه هزاران بار در آتش جهنم بسوزد. البته خداوند هرگز دوستان خود را گرفتار جهنم نمى‏سازد، بلكه به بهترين وجه از آنها در بهشت پذيرايى مى‏كند و نعمت‏هاى جاودانه و بى‏مانند بهشتى را در اختيارشان مى‏نهد. غرض از آنچه گفته شد، بيان پايه معرفت دوستان خاص خداست كه فقط به قرب خداوند و جلب رضايت او مى‏انديشند و نعمت‏هاى خدا را از آن‏رو دوست دارند كه از معبود به آنها رسيده است.

جمع‏بندى مطالب

روشن شد كه همه مؤمنان خواهان قرب به خدا هستند. اما برخى قرب خدا را به دليل بهره‏مندى از لوازم آن و نعمت‏هاى الهى خواهانند. در واقع، قرب به خدا مطلوب عرَضى آنان است. در مقابل، كسانى كه به عالى‏ترين مراتب معرفت خدا دست يافته‏اند، قرب به خدا را مطلوب ذاتى خويش مى‏دانند و بهره‏مندى از لوازم آن، مطلوب عرَضى آنان است. اين مرتبه عالى از تقرب به خدا، در دعاها و مناجات معصومان عليهم‏السلام و از جمله در اين مناجات درخواست شده است. بر اين اساس، در اين مناجات سخنى از بهشت و جهنم به ميان نيامده، بلكه حضرت در آخر مناجات، خداوند را نعمت و بهشت خود معرفى مى‏كنند كه حاكى از محو شدن در جمال الهى است. البته براى كسانى كه در رده‏هاى پايين‏تر معرفت قرار دارند، طمع در بهشت و ترس از آتش جهنم بسيار كارساز است. انگيزه و عزم بر بندگى خدا و انجام تكاليف الهى را در آنان پديد مى‏آورد و بايد در برخوردارى از اين سطح از معرفت، خداوند را شاكر باشند و فقدان اين سطح از معرفت، ناشى از ضعف ايمان و نفاق مى‏باشد.

همچنين روشن شد كه علاوه بر سير تكوينى همه موجودات و از جمله انسان‏ها به سوى خداوند، انسان داراى سير اختيارى به سوى خداوند نيز هست. اين سير موجب كمال و تعالى اوست. البته برخى با زحمت فراوان و تلاش گسترده به فهم معناى سير الى‏اللّه و قرب به خداوند نايل مى‏گردند. البته بايد خداوند را به پاس رسيدن به چنين باورى شاكر باشند. اما كسانى كه از فهم معناى قرب به خدا بازمانده‏اند، درصدد توجيه تعابير حاكى از قرب الى‏اللّه در قرآن برآمده‏اند و گفته‏اند كه در آن تعابير مضاف و متعلق قرب محذوف است و برگردان قرب الى‏اللّه، قرب الى رحمة اللّه است و يا جمله انّ الى ربّك المنتهى (نجم: 43) در اصل «انّ الى رحمة ربك المنتهى» بوده است. از اين‏رو، نمى‏توانستند تصور كنند كه چيزى غير از رحمت و نعمت‏هاى اخروى براى انسان مطلوب باشد. ما بايد خدا را شاكر باشيم كه شناختى هرچند ناقص از قرب الى‏اللّه و مطلوب ذاتى بودن تقرب به خدا پيدا كرده‏ايم. معتقديم كه باور حقيقى آن مختص پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمّه اطهار عليهم‏السلام و اصحاب و تربيت‏شدگان خاص مكتب آنان است.

نكته سومى كه به تبيين آن پرداختيم اين است كه براى رسيدن به قرب الهى راه‏هاى خاصى وجود دارد. تنها از طريق پيمودن آن راه‏ها مى‏توان به خدا رسيد. چنان نيست كه هركس با ذوق و سليقه خود راهى را براى وصول به خداوند اختراع كند. پس بايد درصدد شناخت راه‏هاى وصول به خدا، و بخصوص نزديك‏ترين راه قرب الى‏اللّه برآمد. رسيدن به اين شناخت و باور به آن، توفيق و نعمت بزرگى است كه خداوند در اختيار مؤمنان و دوستان خود مى‏نهد. ممكن است كسانى با مطالعه قرآن و روايات راه‏هاى قرب به خدا و يا آثار و بركات عبادت خدا و اعمال خير را بشناسند، اما به اين باور نرسند كه در اين صورت عزمى و همتى براى عمل به مقتضاى شناخت خود ندارند. آنچه عزم و همت بر اقدام وعمل به مقتضاى شناخت آن حقايق را فراهم مى‏آورد، باور آن حقايق است كه انسان را به تكاپوى پيمودن مسير قرب به خدا و عبادت خالصانه معبود و انجام اعمال خير وامى‏دارد. اگر كسى باور كند كه نماز اول وقت چقدر ثواب دارد، دررعايت آن كوتاهى و اهمال نمى‏كند و نمازش را به تأخير نمى‏اندازد. اما وقتى به اين باور نرسيد، فرقى بين نماز اول وقت با نماز آخر وقت نمى‏گذارد.در نتيجه،از فضيلت و ثواب نماز اول وقت محروم مى‏گردد.


* اين متن حاصل قلمى‏شده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مى‏باشد.

1ـ محمدبن يعقوب كلينى، كافى، ج 1، ص 403، ح 1.

2ـ معارج: 4.

3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ب 2، ص 27، ح 6.

سال انتشار: 
20
شماره مجله: 
171
شماره صفحه: 
5