در جست و جوى قرب الهى
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیستم ـ شماره 171 ـ اسفند 1390، 5ـ10
شرح دعاى مناجاتالمریدین
در جستوجوى قرب الهى*
آیتاللّه علّامه محمدتقى مصباح
چکیده
مؤمنان همواره در جستوجوى معارف بلند و برخوردارى از نعمتهاى دنیوى و اخروى هستند و در مناجات با خداى خویش، در پى وصول به قرب الهى هستند. از اینرو، به خداى متعال و اهلبیت علیهمالسلام توسل مىجویند. مؤمنانى که به مراتب عالى معرفت خدا دست یافتهاند، قرب خدا را مطلوب ذاتى خویش مىدانند. این مقصد از طریق سیر اختیار و از شیوهها و راههاى ممکن خاصى امکان حصول دارد. شیوههاى ذوقى و سلیقهاى راه به جایى نمى برد.
کلیدواژه ها: قرب، قرب الهى، دعا، مناجات، مریدین، وصول به معبود.
ضرورت شرح و بررسى ادعیه و مناجات پیشوایان معصوم علیهمالسلام
ادعیه و مناجات پیشوایان ما دربرگیرنده معارف بلند، حکمتهاى بىنظیر و نکات عرفانى ناب است که معمولاً مورد غفلت قرار گرفته و کمتر بدانها پرداخته شده است. عدم توجه به آن دُرهاى یگانه، بىمثال و عدم غور در دریاى بىانتهاى معارف اهلبیت علیهمالسلام در درجه اول، جفاى به آن حضرات و سخنان نورانى آنان، و در درجه دوم، جفاى به خود ماست که خود را از آن سرمایههاى ماندگار و جاودانه محروم ساختهایم. در خلأ حرمان از عرفان ناب اهلبیت علیهمالسلام، شیادان فرصتطلب، با ترویج عرفانهاى دروغین، جوانان محروم از زمزم ناب معارف راستین توحیدى را فریب داده، مایع مسموم فراهم آمده از افکار پوچ و انحرافى خود را در کام ایشان مىریزند. از اینرو، ما گرچه قادر به فهم حقیقت آن معارف ناب نیستیم، اما بایسته است که درباره آنها به گفتوگو پردازیم. از ارائه برداشتهاى هرچند ناقص خود از آن سخنان نورانى دریغ نورزیم، تا سهمى در انتقال معارف اهلبیت علیهمالسلام به نسلهاى آینده داشته باشیم و بستر را براى استعدادهاى بالنده و دلهاى نورانى فراهم آوریم. تا آنچه را ما قادر به درک و فهم آن نبودیم، آنان در پرتو استعداد و ظرفیت خود و بخصوص با توفیق الهى به درک و فهمش نایل گردند و از این گذر، ثواب و پاداشى نصیب ما گردد. رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «خدا یارى کند بندهاى را که سخن مرا بشنود و به خاطر سپارد و حفظ کند و به کسانى که نشنیدهاند برساند، چهبسا حامل (رساننده) علمى که خود دانا نیست و چهبسا حامل علمى که به داناتر از خود رساند (یعنى چهبسا شنوندگانى پیدا شوند که معناى سخن را از رساننده و ناقل آن بهتر درک کنند).»1
گرچه قدرت استنباط و فقاهت محدثان به پایه قدرت استنباط و فقاهت بزرگانى همچون مرحوم شیخ انصارى، نمىرسید، اما حفظ مآثر اهلبیت و انتقال آنها به سایر نسلها، بستر را براى فقهایى چون آن بزرگوار فراهم آورد تا با ژرفنگرى در روایات و تفقه در آنها، به دستاوردهاى عظیم فقهى دست یابند. در راستاى چنین رسالت بزرگى، ما به بررسى مناجاتهاى امام سجاد علیهالسلام نشستهایم.
اینک در پى آنیم که به بررسى مناجاتالمریدین، یعنى مناجات خداخواهان بپردازیم. باشد که با این تلاش، بهرهاى بیشتر از معارف ناب عرفانى آن امام همام برگیریم و در ارائه آن معارف به دیگران سهمى داشته باشیم. آن حضرت در فراز اول آن مناجات مىفرمایند: «سُبْحانَک ما اَضْیَقَ الْطُّرُقَ عَلى مَنْ لَمْ تَکنْ دَلیلَهُ، وَما اَوْضَحَ الْحَقَ عِنْدَ مَنْ هَدَیْتَهُ سَبیلَهُ. اِلهى، فَاسْلُک بِنا سُبُلَ الْوُصُولِ اِلَیْک، وَسَیِّرْنا فى اَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَیْک، قَرِّبْ عَلَیْنَا الْبَعیدَ، وَسَهِّلْ عَلَیْنَا الْعَسیرَ الشَّدیدَ»؛ منزهى اى پروردگار، چقدر تنگ و دشوار است راهها براى کسى که تو راهنمایش نباشى و چه روشن و هویداست حق براى کسى که تو راه را به او بنمایانى. خدایا، ما را در راههاى نیل و وصول به خویش بدار، و در نزدیکترین راهها براى ورود به پیشگاهت رهسپار گردان. دور را براى ما نزدیک گردان و سخت و دشوار را براى ما آسان ساز.
نزدیکترین راه وصول به معبود
از جملات آغازین مناجات، استفاده مىشود که مناجاتکننده در پى وصول به خداوند و تقرب به اوست و درصدد یافتن راهى است که او را به خداوند برساند و براى رسیدن به این مقصود، به دعا و درخواست از خداوند توسل مىجوید و مىگوید: خدایا، کسى که تو راه را به او ننمایانى در مسیرى تنگ، ناهموار و پرفراز و نشیب قرار گرفته و راه به جایى نمىبرد و از مقصود باز مىماند. اما کسى که تو از بین راههاى گوناگون نزدیکترین و کمخطرترین راه را به او بنمایانى، در پرتو هدایت و راهنمایى تو راه روشن را مىیابد و به مقصد مىرسد. به روشنى حق را از باطل بازمىشناسد و فرازونشیب مسیر هدایت موجب نمىگردد که او دچار ابهام، شک و تردید گردد. البته در هر راه و مسیرى سختىهایى وجود دارد و بخصوص اگر آن راه به هدفى عالى و نفیس بینجامد، سختىها و دشوارىهایش بیشتر است و رهسپار آن راه باید آن سختىها را تحمل کند و با آگاهى و بینش لازم تلاش خود را مصروف رسیدن به هدف کند. انسان جاهل و فاقد آگاهى و معرفت نمىتواند مسیر تعالى و کمال را بپیماید و به اعوجاج و انحراف از مسیر دچار مىگردد. جهل، شبهه و تردید موجب مىشود که به پیروى نابجا از رهزنان طریق سعادت پردازد و به دنبال هر صدا و فراخوانى حرکت کند. در نهایت، از سعادت و کمال بازماند: «مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورا فَمَالَهُ مِنْ نُورٍ» (نور: 40)؛ و هرکه را خداى نورى نداده او را هیچ نورى نیست. بدتر از آن، کسى است که دچار جهل مرکب است و راه شقاوت را برگزیده و مىپندارد که در مسیر سعادت گام برمىدارد. خداوند درباره چنین کسانى مىفرماید: «بگو آیا شما را به زیانکارترین مردم در کردار آگاه کنیم؟ آنهایند که کوشش آنان در زندگى این جهان گم و تباه شده و خود مىپندارند که کار نیکو مىکنند.» (کهف: 103ـ104)
روشن است که حیرتها، گمراهىها و کجروىها، عقوبت و کیفر اعمال ناپسندى است که انسان آگاهانه انجام مىدهد و خداوند به کسى ظلم نمىکند. این انسان است که به خود ظلم مىکند و با رفتار ناپسند خود، زمینه حرمان از سعادت خویش را فراهم مىآورد.
از فراز اول مناجات که بدان پرداختیم، به دست مىآید که هدف نهایى انسان، وصولْ به خداوند متعال است. انسان باید خواهان وصول به معبود باشد. مناجات مریدین ناظر به کسانى است که خداجو هستند و اراده وصول به معبود را دارند. دوم اینکه راههاى گوناگونى براى وصول به خداوند وجود دارد. انسان باید از خداوند بخواهد که نزدیکترین و کمخطرترین راه را به او بنمایاند.
حرکت همه موجودات به سوى خدا
از آموزههاى قرآنى و روایى به دست مىآید که آنچه در این عالم است، در حال سیر و حرکت هستند. مقصد و غایت حرکت آنها خداوند مىباشد. خداوند با تعابیر گوناگونى به این حقیقت اشاره دارد؛ از جمله مىفرماید:
1. «آگاه باشید که همه کارها به خدا باز مىگردد.» (شورى: 53)
2. «و نهان آسمانها و زمین از آن خداست و تمام کارها به او بازگردانده مىشود.» (هود: 123)
3. «همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست.» (علق: 8)
خداوند متعال اشاره مىفرماید به اینکه گنجینههاى نامحدود هر آنچه در این عالم وجود دارد، در نزد خداست مىفرماید: «و هیچ چیزى نیست، مگر آنکه گنجینههاى آن نزد ماست، و آن را جز به اندازه معلوم فرو نمىفرستیم.» (حجر: 21)
جمله «و ما منزله الا بقدر معلوم» مشعر به این است که خزینهها و گنجینههاى موجودات امکانى نامحدود است؛ زیرا خداوند و آنچه در نزد اوست، نامحدود مىباشد. خداوند اندازه و حد معین و محدودى از آن گنجینهها را به این عالم، که توأم با محدودیتها است فرو مىفرستد. به عبارت دیگر، خاصیت این عالم که ما و سایر موجودات در آن به سر مىبریم، وجود محدودیتهاست، در نتیجه، هر آنچه در آن وجود دارد، محدود و داراى حد و اندازه مشخص و معینى است. اما همه این موجودات محدود در نزد خدا، داراى گنجینههاى نامحدود مىباشند که خداى متعالى پدیدههاى این جهان را از آن گنجینهها نازل مىفرماید و مجددا آنچه در این عالم نازل شده است، به سوى خداوند بازمىگردد.
در آیه دیگر خداوند درباره تدبیر امور این عالم و بازگشت آن امور به سوى خویش مىفرماید: «کار جهان را از آسمان تا زمین تدبیر مىکند، سپس آن کار به سوى او بالا مىرود در روزى که اندازه آن هزار سال است از آنچه شما مىشمرید.» (سجده: 5)
به هر حال، همه آنچه در این عالم است، در قوسى نزولى، از سوى خداوند به سوى این دنیا فرستاده مىشود. سپس در قوسى صعودى، به سوى خداوند و عالمى دیگر صعود مىکند. بر اساس آیهاى که ذکر کردیم، هر روز آن بهاندازه هزار سال دنیا امتداد دارد. بر اساس آیه دیگر2 هر روز آن پنجاه هزار سال به طول مىانجامد. انسان نیز به عنوان جزیى از اشیا و موجودات این عالم، داراى این دو سیر نزولى و صعودى است. آیات مربوط به حشر انسان و رجوع او به سوى خدا و ملاقات او با پروردگار عالم، ناظر به سیر صعودى انسان است. از این شمار آیات، خداوند درباره ملاقات عمومى بندگان با خویش مىفرماید: «اى انسان، همانا تو به سوى پروردگارت سخت کوشنده و روندهاى، پس او را دیدار خواهى کرد.» (انشقاق: 6)
خطاب در آیه متوجه همه انسانهاست. اختصاص به مؤمنان ندارد. در نتیجه، منظور از حرکت در این آیه حرکت تکوینى و ملاقات عمومى و رجوع همگان به سوى خداوند است. از این نظر، این ملاقات امتیاز و فخرى براى کسى به حساب نمىآید. همانطور که همه موجودات و از جمله انسان جبرا و بدون اختیار به این عالم آمدند، بدون اختیار به سوى خداوند رجوع خواهند داشت و او را ملاقات خواهند کرد. اما انسان علاوه بر این حرکت تکوینى، داراى سیر و حرکت اختیارى نیز هست که موجب امتیاز انسان و جن بر سایر موجودات گردیده و اگر انسان از این سیر و حرکت اختیارى کمال استفاده را ببرد، مقام و رتبهاش از ملائکه نیز فراتر مىرود. اگر در این حرکت راه صواب نجوید و سوءاستفاده کند، به پستترین درجه انحطاط و حضیض سقوط مىکند. این سیر اختیارى و تکاملى مخصوص مؤمنان و کسانى است که به خداوند ایمان و باور دارند، و کسانى که به خداوند ایمان ندارند، از این سیر اختیارى تکاملى بهرهاى ندارند.
مفهوم غایت بودن خدا براى سیر اختیارى و تکاملى انسان
لازمه اینکه هدف و مقصد سیر اختیارى و تکاملى انسان خداست، این است که در آغاز، انسان از خدا دور است و با آن سیرْ فاصلهاش را با خدا کم مىکند. وقتى به نهایت سیر رسید، کاملاً به خداوند نزدیک مىگردد. چنانکه وقتى انسان از شهرى به شهر دیگر مسافرت مىکند، با حرکت و سفر به سوى آن شهر، از فاصله او با آن شهر کاسته مىشود. در نهایت، وقتى به آن شهر رسید آن فاصله از بین مىرود. مؤمنى که در تلاش براى رسیدن به خداست، باید رفتار و عباداتش رنگ خدایى داشته باشند و قصد تقرب داشته باشد. قصد تقرب به خداوند لازمه ایمان و داراى مطلوبیت ذاتى براى مؤمن است. هر کسى که به اللّه اعتقاد دارد، هرچند به لوازم این اعتقاد پایبند نباشد، در پى تقرب و رسیدن به خداوند مىباشد. وى ممکن است راه نادرستى براى آن مقصود برگزیند و بیهوده بپندارد که آن راه او را به خداوند مىرساند؛ چنانکه بتپرستها به خیال باطل خود مىکوشیدند که از طریق تمسک و توسل به بتها و پرستش آنها به خداوند نزدیک گردند و آنها را واسطه بین خود و خداوند مىدانستند. خداوند در اینباره مىفرماید: «آگاه باشید که دین پاک مخصوص خداست. آنان که جز او دوستان و سرپرستانى دیگر برگزیدند، گویند ما آنها بتها را نمىپرستیم مگر براى اینکه ما را به خدا نزدیک سازند؛ همانا خدا میان آنان مشرکان و موحدان درباره آنچه اختلاف دارند شرک و توحید داورى مىکند. خدا کسى را که دروغگو و کافر و ناسپاس است هدایت نمىکند و به مقصد نمىرساند.» (زمر: 3)
ترسیم مطلوبیت ذاتى و عرَضى قرب الهى
همه مؤمنان خواهان قرب و وصول الىاللّه هستند. اما این قرب براى برخى داراى مطلوبیت ذاتى است و برخى آن را مطلوب بالغیر و به تعبیر دقیقتر مطلوب بالعرض مىدانند؛ به این معنا که غرض آنان از تقرب به خداوند بهرهمند گشتن از نعمتهاى بهشتى، رحمت الهى، حور و قصرهاى بهشتى است که از لوازم و آثار تقرب به خداوند به حساب مىآیند. این دسته چون مىدانند که در سایه تقرب به خداوند به آن نعمتها دست مىیابند، در پى تقرب به خدا هستند. اگر بنا نبود که در پى تقرب به خدا به آن نعمتهاى جاودانه اخروى نایل گردند، به جستوجوى قرب الهى برنمىآمدند. اما کسانى که تقرب به خداوند را مطلوب ذاتى خویش مىدانند، اگر بهشتى نیز در کار نبود، باز در پى تقرب به خداوند مىبودند. اگر خواست و رضاى خداوند بر آن بود که گرفتار جهنم شوند و هزاران سال در آتش جهنم بسوزند، آنان بدان رضا مىدهند و آن را بر آنچه خلاف خواست خداست ترجیح مىدهند. از اینرو، خداوند، در حدیث معراج، از قول روح سالک واصل به رضوان حق، نقل مىکند که مىگوید: «إِلَهِى عَرَّفْتَنِى نَفْسَک فَاسْتَغْنَیْتُ بِهَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِک، وَعِزَّتِک وَجَلَالِک لَوْ کانَ رِضَاک فِى أَنْ أُقَطَّع إِرْبا إِرْبا وَأُقْتَلَ سَبْعِینَ قَتْلَةً بِأَشَدِّ مَا یُقْتَلُ بِهِ النَّاسُ لَکانَ رِضَاک أَحَبَّ إِلَیَّ»؛3 خدایا، تو خود را به من شناساندى و در پى معرفت تو از همه آفریدگانت بىنیاز گشتم. به عزت و جلالت سوگند، اگر رضاى تو در آن باشد که قطعهقطعه شوم و هفتاد بار به بدترین و سختترین وضعى که ممکن است کسى کشته شود، کشته شوم و رضاى تو در آن باشد، رضاى تو در نزد من از همه چیز بهتر و محبوبتر است.
براى تسهیل فهم مطلوبیت ذاتى و عرضى تقرب به خداوند و اینکه برخى تقرب به خداوند را براى رسیدن به نعمتها و بهشت او مىخواهند و براى برخى تقرب به خداوند و جلب رضاى او اصالت دارد و در این راستا نظرى به بهشت و جهنم و نعمتهاى خدا ندارند، یادآور مىشویم که آن دو نوع ارتباط و قرب در ارتباطات عاطفى انسانى نیز مشهود است: گاهى کسى براى رفع نیازهاى خود و رفع کمبودهاى خود به سراغ دوستش مىرود. براى او بهرهمند شدن از نعمتها و غذاها و وامى که دوستش در اختیارش مىگذارد، اصالت دارد. به گونهاى که اگر این امور محقق نمىگشت، انگیزهاى براى ملاقات با دوست خود نمىداشت. اما گاهى چنان ارتباط انسان با دوستش عمیق گشته که براى رفع دلتنگى به دیدار دوستش مىرود. براى او اصل ملاقات و گفتوگو و خلوت با دوست اصالت دارد. براى او فرقى نمىکند که دوستش کمکى به او بکند یا نکند، از او پذیرایى به عمل آورد یا نیاورد. براى او پذیرایى و غذایى که در اختیارش قرار مىگیرد، از آنرو خوشایند و لذتبخش است که از سوى دوست به وى رسیده. حتى اگر دوستش غذایى شور و یا تلخ در اختیار او قرار دهد، با ولع و اشتها مىخورد و از آن لذت مىبرد. آن غذا را که از دوست به وى رسیده بر بهترین غذاها ترجیح مىدهد.
کسى که سوداى لقاى الهى دارد و در تبوتاب دیدار محبوب به سر مىبرد و در جستوجوى رضا و خشنودى معبود است، حتى اگر رضاى معبود را در سوختن در آتش جهنم بیابد با همه وجود بدان تن مىدهد و حاضر است که هزاران بار در آتش جهنم بسوزد. البته خداوند هرگز دوستان خود را گرفتار جهنم نمىسازد، بلکه به بهترین وجه از آنها در بهشت پذیرایى مىکند و نعمتهاى جاودانه و بىمانند بهشتى را در اختیارشان مىنهد. غرض از آنچه گفته شد، بیان پایه معرفت دوستان خاص خداست که فقط به قرب خداوند و جلب رضایت او مىاندیشند و نعمتهاى خدا را از آنرو دوست دارند که از معبود به آنها رسیده است.
جمعبندى مطالب
روشن شد که همه مؤمنان خواهان قرب به خدا هستند. اما برخى قرب خدا را به دلیل بهرهمندى از لوازم آن و نعمتهاى الهى خواهانند. در واقع، قرب به خدا مطلوب عرَضى آنان است. در مقابل، کسانى که به عالىترین مراتب معرفت خدا دست یافتهاند، قرب به خدا را مطلوب ذاتى خویش مىدانند و بهرهمندى از لوازم آن، مطلوب عرَضى آنان است. این مرتبه عالى از تقرب به خدا، در دعاها و مناجات معصومان علیهمالسلام و از جمله در این مناجات درخواست شده است. بر این اساس، در این مناجات سخنى از بهشت و جهنم به میان نیامده، بلکه حضرت در آخر مناجات، خداوند را نعمت و بهشت خود معرفى مىکنند که حاکى از محو شدن در جمال الهى است. البته براى کسانى که در ردههاى پایینتر معرفت قرار دارند، طمع در بهشت و ترس از آتش جهنم بسیار کارساز است. انگیزه و عزم بر بندگى خدا و انجام تکالیف الهى را در آنان پدید مىآورد و باید در برخوردارى از این سطح از معرفت، خداوند را شاکر باشند و فقدان این سطح از معرفت، ناشى از ضعف ایمان و نفاق مىباشد.
همچنین روشن شد که علاوه بر سیر تکوینى همه موجودات و از جمله انسانها به سوى خداوند، انسان داراى سیر اختیارى به سوى خداوند نیز هست. این سیر موجب کمال و تعالى اوست. البته برخى با زحمت فراوان و تلاش گسترده به فهم معناى سیر الىاللّه و قرب به خداوند نایل مىگردند. البته باید خداوند را به پاس رسیدن به چنین باورى شاکر باشند. اما کسانى که از فهم معناى قرب به خدا بازماندهاند، درصدد توجیه تعابیر حاکى از قرب الىاللّه در قرآن برآمدهاند و گفتهاند که در آن تعابیر مضاف و متعلق قرب محذوف است و برگردان قرب الىاللّه، قرب الى رحمة اللّه است و یا جمله انّ الى ربّک المنتهى (نجم: 43) در اصل «انّ الى رحمة ربک المنتهى» بوده است. از اینرو، نمىتوانستند تصور کنند که چیزى غیر از رحمت و نعمتهاى اخروى براى انسان مطلوب باشد. ما باید خدا را شاکر باشیم که شناختى هرچند ناقص از قرب الىاللّه و مطلوب ذاتى بودن تقرب به خدا پیدا کردهایم. معتقدیم که باور حقیقى آن مختص پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و ائمّه اطهار علیهمالسلام و اصحاب و تربیتشدگان خاص مکتب آنان است.
نکته سومى که به تبیین آن پرداختیم این است که براى رسیدن به قرب الهى راههاى خاصى وجود دارد. تنها از طریق پیمودن آن راهها مىتوان به خدا رسید. چنان نیست که هرکس با ذوق و سلیقه خود راهى را براى وصول به خداوند اختراع کند. پس باید درصدد شناخت راههاى وصول به خدا، و بخصوص نزدیکترین راه قرب الىاللّه برآمد. رسیدن به این شناخت و باور به آن، توفیق و نعمت بزرگى است که خداوند در اختیار مؤمنان و دوستان خود مىنهد. ممکن است کسانى با مطالعه قرآن و روایات راههاى قرب به خدا و یا آثار و برکات عبادت خدا و اعمال خیر را بشناسند، اما به این باور نرسند که در این صورت عزمى و همتى براى عمل به مقتضاى شناخت خود ندارند. آنچه عزم و همت بر اقدام وعمل به مقتضاى شناخت آن حقایق را فراهم مىآورد، باور آن حقایق است که انسان را به تکاپوى پیمودن مسیر قرب به خدا و عبادت خالصانه معبود و انجام اعمال خیر وامىدارد. اگر کسى باور کند که نماز اول وقت چقدر ثواب دارد، دررعایت آن کوتاهى و اهمال نمىکند و نمازش را به تأخیر نمىاندازد. اما وقتى به این باور نرسید، فرقى بین نماز اول وقت با نماز آخر وقت نمىگذارد.در نتیجه،از فضیلت و ثواب نماز اول وقت محروم مىگردد.
* این متن حاصل قلمىشده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مىباشد.
1ـ محمدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 1، ص 403، ح 1.
2ـ معارج: 4.
3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ب 2، ص 27، ح 6.