راهكارهاى برون رفت از موانع فرهنگى توليد علم در دانشگاه ها
معرفت سال بيستم ـ شماره 171 ـ اسفند 1390، 111ـ124
راهكارهاى برونرفت از موانع فرهنگى توليد علم در دانشگاهها
سيفاله فضلالهى*
منصوره ملكى توانا**
چكيده
تحقيق حاضر به بررسى راهكارهاى برونرفت از موانع فرهنگى توليد علم در دانشگاهها و رتبهبندى آن از ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم مىپردازد. روش تحقيق، توصيفى از نوع پيمايشى است. جامعه آمارى دربرگيرنده همه اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم است كه از بين آنها نمونهاى 60 نفرى به شيوه تصادفى ساده انتخاب شدند. براى گردآورى اطلاعات از پرسشنامه محققساخته حاوى ده مؤلفه از نوع آرايش رتبهاى و دو سؤال باز استفاده شد. تجزيه و تحليل اطلاعات نشان داد موانع فرهنگى از مهمترين موانع مؤثر در توليد و توسعه علم در دانشگاهها و مراكز آموزش عالى است و برنامهريزى جامع براى فرهنگسازى و ايجاد شيوههاى مناسب توليد علم (تبديل علمپژوهى به فرهنگ عمومى) مناسبترين راهبرد براى توليد علم است. همچنين تشكيل كرسىهاى نظريهپردازى و نقد و مناظره علمى و حمايت از اجتهاد علمى، و تغيير رويكردهاى مديريتى در اعمال سياست مقدم شمردن انسانها بر راهبردها و حفظ و ارتقاى استقلال، آزادگى علمى و ثبات شغلى محققان و دانشگاهيان، تغيير الگوهاى اداره دانشگاهها از ديوانسالارى سياسى به مشاركتى و تلفيقى، درونىشدن نياز به علم و تبديل و توليد نظريه و فكر به يك ارزش عمومى در دانشگاهها، به ترتيب از اولويتدارترين راهكارهاى برونرفت از موانع فرهنگى توليد علم در دانشگاههاست.
كليدواژهها: موانع فرهنگى، توليد و توسعه علم، راهكارهاى برونرفت، دانشگاهها، اعضاى هيئت علمى.
مقدّمه
فرهنگ، عصاره زندگى اجتماعى است كه تمام افكار، اهداف، معيارها، ارزشها، فعاليتهاى انسان و ضوابط فردى و اجتماعى در آن منعكس مىشود.444 و به منزله خون در رگهاى جامعه است كه شرايط طبيعى را فراهم مىسازد و آن را از آفات پراكندهشدن مصون نگه مىدارد و امكان فعاليت را براى تمام قسمتها مهيا مىكند.445 توسعه به معنى بهبود زندگى براى همگان، نياز اساسى همه ملتهاست. و مهمترين ركن توسعه و سرمايه آن توسعه فرهنگى، و محور پايدار آن انسانهاى سالم و كاربلد است.446 يكى از بارزترين شاخصها توسعه فرهنگ هر كشورى توان و ظرفيت توليد علمى و فنى است و در اين بين دانشگاهها و مراكز عالى آموزشى و پژوهشى از اصلىترين مراكز توليد علمى هستند. كاركرد مهم دانشگاهها توليد دانش و انتقال و اشاعه آن در جهت توسعه فرهنگ و راه و روش زندگى عموم مردم جامعه است.447 به عبارت ديگر، بر اساس رويكرد نظاممند، وظيفه و كاركرد دانشگاهها؛ توليد دانش، آموزش و تربيت نيروى انسانى كارآمد و ماهر و انتشار و انتقال آن است.448
عوامل فرهنگى نه تنها مىتوانند در توسعه و توليد علم در دانشگاهها مانعى جدى قلمداد شوند، بلكه راهكارهاى فرهنگى نقش تعيينكنندهاى در برنامهريزى و استمرار جهش علمى يك جامعه، در سمتوسوى توسعه همهجانبه داشته باشند. دانشگاهها با برخوردارى از سه ويژگى ثبات شغلى، آزادگى علمى و استقلال از ديگر سازمانها قابل تشخيصاند.449 مهمترين تمايز دانشگاهها، برخوردارى آنان از نيروى انسانى متخصص و توانمند، يعنى اعضاى هيئت علمى است كه مديريت صحيح، انگيزش مناسب و به موقع، رفع مشكلات رفاهى و اقتصادى و ايجاد دغدغههاى علمى و روحيه توليدى و حمايت مادى و معنوى و آموزش مستمر و ارتقاء و روزآمدكردن آن، نقش بسزايى در تحقق اهداف علمى دارد. از سوى ديگر، دانشگاهها مهمترين نهاد تربيت نيروى خلاق و متفكر محسوب مىشوند و تأثير گستردهاى بر فرهنگ، امور سياسى، نوآورى و خلّاقيت دارند. همچنين بر آفرينش و ترويج دانش در جوامعى كه نخبگان علمى و پژوهشى آن اندكاند كمك مىكنند و يقينا مرز بين جوامع پيشرفته و عقبمانده تا حد زيادى به ميزان توليدات علمى آنان در جامعه وابسته است.450
بديهى است بىاعتنايى به جايگاه والاى علم، پويايى و تحرك لازم علمى را از اجزاى نظام دانشگاهى، اعم از هيئت علمى و دانشجو سلب مىكند و هدفمندى اين نهاد را كه در عرضه نوآورى و شكوفايى نقش اساسى دارد به طور جدى در معرض آسيب قرار مىدهد.451 نداشتن پويايى ناشى از فقدان جايگاه شايسته نهادهاى مولد علم، آنان را به روزمرگى كشانده، چون سمى مهلك حيات و پويايى در عرصه نوآورى را تهديد مىكند. مسلما گرايش نظام آموزشى در تداوم و حفظ عناصر و اجزايى كه كارايى خود را از دست دادهاند از موانع سازگارى و پيشرفت محسوب مىشود.452
قدرت خلّاقيت، نوآورى، شكوفايى و ميزان پذيرش يك عنصر جديد در جامعه از عوامل مؤثر در سازگارى فرهنگى است. جوامع برخوردار از اين پويايى به موقع عناصر جديدى را ابداع مىكنند و آن را به نظام فرهنگى خود مىافزايند و چون اين عناصر درونزا هستند، با نيازهاى جامعه نيز منطبقاند. واضح است كه برخوردارى از تفكر و بينش علمى و ضرورت برقرارى كنش فرهنگى با دانش، و تغيير هدف نظام آموزشى از «حفظ كردن به دانستن»، كليد حل معما خواهد بود.453 در غير اين صورت جامعه فاقد كردار علمى و دستخوش نوعى بىرسالتى و دچار بىسوادى علمى يا نبود فرهنگ علمى خواهد بود.454 و اكتفا به حفظ و انتقال تعاريف و مفاهيم به جاى تلاش در ايجاد روحيه خلّاقيت و نوآورى در توليد مفاهيم يا حداقل مشاركت در آن، عملاً انديشه در جامعه تعطيل و نظام تقليد و مصرف در فرهنگ، تفكر ترويج و از تبديل علمپژوهى به فرهنگ عمومى جلوگيرى خواهد شد.455 كارآمدسازى دانشگاهها در عرصه توليد دانش، تا حد زيادى در گرو پذيرش اصل ضرورت دگرگونى و اجتناب از دستيابى و توسل به يك اقتصاد سالم و فرهنگ جامع و روشهاى زندگى علمى است كه به نظر مىرسد با برنامهريزى و ظرفيتسازى مناسب و ايجاد راهبردهاى بومى شده و منطقى، دسترسى به جايگاه علمى مناسب شأن و جايگاه كشورمان دور نخواهد بود.
تحقيق حاضر درصدد است راهكارهاى برونرفت از موانع فرهنگى توليد علم در دانشگاهها را شناسايى و آن را از ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى قم رتبهبندى كند.
بيان مسئله
دانشگاهها از پرارزشترين نهادهايى هستند كه جامعه براى پيشرفت و توسعه در اختيار دارد. آنها از يكسو حافظ و انتقالدهنده ميراث فرهنگى و ارزشهاى حاكم بر جامعهاند و از سوى ديگر پاسخگوى نيازهاى اجتماعى براى توسعه دانش و فناورى.456 توسعه در واقع چيزى جز بهبود در برخوردارىها و مناسبات اجتماعى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى نيست. به عبارت ديگر، هرگونه رشد و شكوفايى و تكامل در عرصههاى مختلف حيات بشرى، توسعه ناميده مىشود.457 توسعه علمى، ارتباط مستمر، هدفدار، و متوازن بين علم، تكنولوژى، آموزش و فرهنگ در يك جامعه است.458 بنابراين، آموزش عالى از فرهنگ جامعه اثر مىپذيرد و نيز بر آن اثر مىگذارد؛ از جامعه شكل مىگيرد و به شكل گرفتن آن كمك مىكند؛ به منابع نيازمند است و منابعى را هم به شكل افراد واجد شرايط نيروى كار، شهروند بهتر و كاشف دانشهاى مفيد و ارزشمند در اختيار جامعه قرار مىدهد.459
امروزه علم و مراكز سامانبخشى آن يعنى نظام آموزش عالى و دانشگاه، علاوه بر وظيفه توليد علم و گسترش مرزهاى دانش، بايد به درخواست جامعه پاسخ دهند و از وسوسه پيمودن راه و رسم جارى دورى كنند. در واقع از يكسو بايد تعهد اجتماعى گسترده و معنادار متغير را در قبال فرهنگ و جامعهاى كه در آن زندگى مىكنند بپذيرند و از سوى ديگر در فرايندهاى درونى و نظام ياددهى و يادگيرى و برنامههاى درسى و آموزشى خود تحول و پويايى لازم را پديد آورند تا بتواند علاوه بر توليد علمى در پذيرش نقشهاى جامعهپذيرى، فرهنگپذيرى و بازتوليد و انتفال فرهنگ و ارزشهاى برآمده از آن با تربيت نيروهاى متخصص و داراى مهارتهاى چندگانه مطابق با نيازهاى جامعه و بازار كار در بازسازى نظام اجتماعى و اقتصادى مؤثر واقع شود.
در اين زمينه و براى ايجاد فضاى پرتحرك اخلاقى و عملى در دانشگاهها و تقويت روابط اجتماعى ميان كنشگران عرصه دانشگاه، به ويژه استادان، بايد چه در بررسىها و نظريهپردازىها و چه در اقدامات عملى به زدودن عوامل درونى و بيرونى اختلال در روابط انسانى پرداخت، و زمينههاى بروز و گسترش نابهنجارى رفتارى، و همچنين اصلاح روندهاى جارى براى پرورش همهجانبه استادان را بررسى كرد و در واقع امكان «زندگى فرهنگى» را در دانشگاهها فراهم ساخت. يعنى تقويت روحيه و مهارت كار جمعى، جسارت و خلّاقيت، نقد، پرسشگرى و اميد به آينده، و تقويت مديريت علم و تكنولوژى و استقلال دانشگاهى؛ توجه به تعهدات بينالمللى در حوزه علم، پژوهش و فناورى؛ جايگاهبخشى به نهادهاى مدنى، صنفى و انجمنهاى علمى؛ پاسخگويى به نيازهاى جامعه؛ كمك به پيشبرد و سرعت بخشيدن به فرايند توسعه فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى؛ تربيت نيروى انسانى متخصص موردنياز جامعه؛ برقرارى ارتباطات علمى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى در سطوح جهان و منطقه با ساير مراكز علمى و دانشگاهها؛ به توليد و توسعه و نشر دانش و فرهنگ كشور بپردازد كه برخى از مؤلفههاى يادشده هم پيشنياز توسعه علمى تلقّى مىشوند و هم در فرايند توسعه خود به كمال و غنا مىرسند.
بىترديد اجراى برنامههاى رشد و توسعه، به كارگيرى نيروى آموزشديده در سطوح عالى افراد متخصص و ماهر نيازمند است و اين مهم را فرايند آموزش عالى تدارك مىبيند. متأسفانه در جوامع در حال توسعه، از جمله كشورمان ايران، با اينكه در متن دين و فرهنگ، تعقل و آميختگى و تعلق به علم از جمله خصال بزرگ انسانى شمرده مىشود و بيش از 150 سال از تأسيس دارالفنون و توسعه بيش از هزار درصدى دانشگاهها و دانشجويان مىگذرد،460 جامعه همچنان از نبود فرهنگ علمى در ابعاد مختلف و روابط پيدا و پنهان رنج مىبرد، از كارايى و اثربخشى و توان تصميمگيرى در محيط و بازار كار برخوردار نيست و انگيزه، روحيه، خلّاقيت، و به طور كلى توانايى توليد علم ـ اين سرمايه اصلى توسعه همهجانبه ـ به شكل مناسب پديدار نشده است. علت عمده آن را نه در عوامل مادى و اقتصادى، بلكه بايد در عوامل فرهنگى و اجتماعى جست تا از اين رهگذر با چارهانديشى واقعبينانه و اصولى به راهكارهاى برونرفت از وضعيت رسيد.
در اين مطالعه با باور به نقش فرهنگ در توليد علم، راهكارهاى برونرفت از موانع فرهنگى توليد علم در دانشگاهها، شناسايى و براساس ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم، اولويتبندى مىشود تا در برنامهريزى و رفع مظلوميت فرهنگى و رشد و بالندگى علمى و توسعه همهجانبه دانشگاهها و در نتيجه كشور به كار رود.
ادبيات و پيشينه تحقيق
با وجود كاربرد فراوان، اتفاق نظر چندانى بر سرتعريف واژه فرهنگ وجود ندارد. علت اين مسئله علاوه بر تنوع و گستردگى و وجود ديدگاهها و برداشتهاى متفاوت پژوهشگران، پيچيدگى و سياليت آن در زندگى اجتماعى است.461 فرهنگ در وسيعترين شكل، به دو شيوه تفسير مىشود: يكى از حيث كردارها و آدابى كه تشكيلدهنده خود واقعيات اجتماعىاند، و ديگرى به مثابه چيزى كه در گذشته، حوزة مجزايى از جامعه بوده و اكنون وارد همه جنبههاى زندگى اجتماعى شده است.462 فرهنگ از ديدگاه جامعهشناختى به عنوان يك نظام ارزشى براى جامعه عمل مىكند. و به منزله نوعى سيمان است كه با ارائه معانى مشترك، انسجام جمع را حفظ مىكند و از طريق تجسم بخشيدن به واقعيت يك گذشته خاص و ارائه نمودى از آن، درونىها را از بيرونىها متمايز مىسازد. از اين حيث، مردم هر جامعهاى پيش از آنكه در زندگى روزمره به عقل خود مراجعه نمايند، از فرهنگ جامعه فرمان مىگيرند.463 در واقع فرهنگ همچون جعبه ابزارى است كه به ما كمك مىكند جهان را درك و بر پايه آن، عمل كنيم و به عنوان منبع نهادهاى احساسى و ارزشى به واسطه آن كسب هويت كرده، به اعمال خود جهت دهيم و آنها را توجيه كنيم.464
امروزه از فرهنگ به مثابه قدرت نرم ياد مىشود. قدرت نرم به اشغال فضاى ذهنى ديگران از طريق ايجاد جاذبه اطلاق مىشود و زمانى يك جامعه به قدرت نرم دست مىيابد كه بتواند از اطلاعات (دانايى) براى پايان دادن به اختلافات استفاده كند. اهميت قابل نشدن به فرهنگ در مقام توسعه اقتصادى باعث نوعى گسست اجتماعى درون ملتها و گسستگى جهانى ميان كشورهاى ثروتمند و فقير شده است.465 فرهنگ يك جامعه عبارت است از افكار، عقايد، آرزوها، مهارتها، ابزار و وسايل، امور مربوط به زيبايى، كارهاى هنرى، آداب و رسوم و مؤسسات كه افراد اين اجتماع در ميان آنها تولد مىيابند و رشد مىكنند.466
فرهنگ را از جهتى به مادى و معنوى تقسيم كردهاند.467 فرهنگ مادى را شامل همه وسايل و ابزارهاى مادى و آنچه به دست بشر از ماده طبيعى ساخته مىشود و شيوهها و فرايندهاى ساختوساز آنها مىدانند و فرهنگ غيرمادى را شامل ارزشها، ايدهها و باورها، انديشهها و فنها، دين، آداب و سنتها، علوم و فلسفه و ادبيات و هنر و همه فرآوردههاى ذهنى انسان.
عوامل و فرايند تغيير فرهنگ
فرق فرهنگ و جامعه اين است كه جامعه مركب از افراد است در صورتى كه فرهنگ شامل امور و اشيايى است كه انسان به تدريج آموخته، خلق كرده و به آنها پى برده است. فرهنگ هر جامعه در حال تغيير است. يكى از نويسندگان معتقد است اولاً تغييرات اجتماعى در سايه تغيير در عناصر ابداعى به وجود مىآيند، يعنى اگر راههاى تازه، افكار جديد و وسايل نو پيدا نشود تغيير مهمى در شئون زندگى جامعه رخ نمىدهد؛ و ثانيا تغيير فرهنگى زمانى رخ مىدهد كه اين تغييرات از طريق عناصر تخصصى به عناصر عمومى منتقل شوند و راه و رسم زندگى مردم را عميقا و به صورت اساسى متحول سازند.468 او معتقد است عوامل مختلفى از جمله تغيير علوم، فناورى، توسعه وسايل ارتباطى، تحول مذهب و عقايد دينى، تحول وضع خانوادهها، تحول مؤسسات تربيتى، تحول روابط مؤسسات اجتماعى، تحول وضع طبقهاى اجتماعات، تحول ميزانها و استانداردها، مطلوبهاى اجتماعى و اخلاق در تغييرات فرهنگى تأثير دارند.469 احمدى علىآبادى نيز در تبينى از برنامهريزى توسعه فرهنگى در ايران، اين موارد را از ديگر دليلهاى تغيير فرهنگ شمرده است: ارتباطات و توسعه (تغيير نحوه نگريستن مردم به موضوعها، اعمال ارتباط آنها با يكديگر و جهان اطرافشان)، ارتباطات و مشاركت (دموكراسى مشاركتى)، ارتباطات و اطلاعرسانى جهانى (پيشرفت شتابان فناورىهاى نظام اطلاعرسانى در جهان، تحقق عدالت، مردمسالارى، كاهش رنجها، و كمك به حقوق انسانى و دينى در مردم) و روند توسعه وسايل ارتباط جمعى، پديدههاى جهانىشدن افكار عمومى تحت تأثير اين وسايل، افزايش اوقات فراغت و كاهش فعاليتهاى جهانى، تعاون و همكارى.470
در سند چشمانداز بيست ساله نظام جمهورى اسلامى ايران موارد زير متغيرهاى فرهنگى لحاظ شدهاند: رشد فرهنگ، رسيدن به توسعهاى مناسب با مقتضيات فرهنگى، رسيدن به موفقيت الهامبخش در جهان اسلام، رسيدن به توسعهاى متناسب با هويت اسلامى و انقلابى، آزادىهاى مشروع، ايجاد جامعهاى مفتخر به ايرانى بودن، مسئوليتپذير، ايثارگر، مؤمن و رضايتمند، برخوردارى از دانش پيشرفته، رفع فقر، فساد، تبعيض، مردمسالارى دينى، رشد آموزشى، رشد پژوهشى، فرصتهاى برابر، برخوردارى از وجدانكارى، و انضباط، روحيه تعاون، جنبش نرمافزارى و توليد علم و فناورى، جامعه نوانديش، و اخلاقى، و حفظ كرامت انسان.471
در تحليل ديگرى فرمهينى فراهانى472 اين سند را حاوى چهار محورِ هويت اسلامى ـ انقلابى، توسعه همهجانبه، احراز جايگاه نخست در منطقه، و الهامبخشى در جهان اسلام مىداند كه به نظر مىرسد مهمترين ركن آن، توسعه فرهنگ و روش زندگى از طريق توليد علم و جنبش نرمافزارى و دسترسى به فناورى مناسب در عرصههاى مختلف است. اگر علم توسعه يافت و مؤثر واقع شد، دستيابى به عدالت اجتماعى، آزادى، مديريت شايسته و شايستهسالارى، حقوق انسانى و اجتماعى به عنوان اهداف اصلى ميسر مىشوند؛ زيرا امروز و آينده كشور را علم رقم مىزند. توسعه علمى در تعاطى تأسيس و رشد، آشكارا از فرهنگ عمومى و ساختار اجتماعى اثر مىپذيرد و نهاد علمى كه محصول توسعه علمى است، كار پنهان يك جنبش اجتماعى مىباشد و بدون رشد عقلانيت و اجراى اصلاحات و تكيه بر خصوصيات فرهنگى تسهيلكننده ممكن نيست.473
فرهنگ و توليد علم
فرهنگ از مهمترين عناصر توليد علم است.474 فرهنگ توليدكننده مستقيم علم نيست، بلكه به مثابه ظرفى است كه در درون خود علم را مىپروراند. حركت علمى، حركتى جمعى و گروهى و روشمند است كه چهار عنصر جهانبينى، مذهب، فرهنگ و آزادانديشى475 در توليد آن نقش اساسى دارند. در زمينه توليد علم دو رويكرد كلى وجود دارد:476
الف. رويكرد اصالت اقتصادى يا عملگرايى
اين ديدگاه بر بنيادهاى اقتصادى و مادى دانش تأكيد دارد و علم به مثابه ابزارى براى توسعه مادى انسان روز به روز كاملتر مىشود و ارزش آن در افزايش سود و منفعت بشرى است.477 امروزه كاربرد وسيع دانش در اقتصاد مدرن، باعث تغيير نگرش از اقتصاد متكى به منابع، به اقتصاد دانشمحور شده است.478
ب. رويكرد اصالت فرهنگى يا انديشهگرايى
در اين ديدگاه بر اهميت جهانبينى در ظهور علمى غرب تأكيد مىشود و بر اساس آن، علم قبل از به دست آوردن استقلال ذاتى، به عنوان يك نهاد اجتماعى، به منبع بيرونى مشروعيت نياز داشت. در قرن هفدهم، ارزشهاى مذهبى و تا حدى تأكيد بر ارزش نهادينهشده سودمندى اين مشروعيت را فراهم ساخت. اين ديدگاه، هنجارها و ارزشهاى فرهنگى را زمينه اجتماعى مؤثر بر علم مىداند كه زمينه مشروعيت و توسعه علمى را فراهم مىكند. انديشهگرايى بر استقلال و خلوص علم از طريق اخلاقيات علم به رفتارهاى دانشمندان سمت و سو مىدهد و معنا مىبخشد.
موانع فرهنگى توليد علم
عطارزاده در مقالهاى با عنوان «ناكارآمدى دانشگاه در روند پيشرفت علمى و فرهنگى كشور»479 نشان داد: اولاً از موانع مهم توليد علم، كمّىگرايى و تأكيد بر افزايش عملكرد آمارى است؛ ثانيا ايجاد اعتقاد و پايبندى به اين باور كه در جامعه نوين ديگر واحد فرد نيست، بلكه ساختار است، گرچه هدف اعتلاى زندگى مادى و معنوى افراد است.
محمدى، فضلالهى و ايزدى در مطالعهاى تحت عنوان «بررسى كمّى ميزان توليدات علمى اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم و آسيبشناسى پژوهش از ديدگاه آنان» با انتخاب 132 نفر به عنوان نمونه به اين نتيجه رسيدند كه به طور كلى 7/54% از استادان مسائل و مشكلات اقتصادى، 2/52% بىتوجهى جامعه به توليدات علمى، 3/55% در اولويت بودن برنامههاى آموزشى در مقايسه با برنامههاى پژوهشى از سوى مسئولان، 3/52% تدريس بيشتر از حد در مراكز آموزش عالى و 7/47% بالا بودن ميزان تدريس موظفى استادان را از عوامل مؤثر در گرايش نداشتن به فعاليتهاى پژوهشى هستند.
همتى در مقالهاى با عنوان «آسيبشناسى فرهنگى توسعه علمى» فقدان راهبرد كلان و سياست واقعبينانه علمى، اهداف واضح و مبتنى بر تعامل علم و جامعه، ضعف مديريت پژوهشى در جذب نيروهاى علمى و بهرهگيرى بهينه از فعاليتهاى آنان، مهاجرت يا فرار نخبگان، كاربرد نامناسب منابع، امكانات و تسهيلات، تكوين نيافتن نظام ارزشى نهادينهشدن علم، حاكميت سليقه به جاى قانون در مراكز پژوهشى، حاكميت رسم عالمستيزى و بر چسبزدن به متخصصان و تحصيلكردگان، قوانين بازدارنده استخدام، ارتقا و ارائه فرصتهاى مطالعاتى براى اعضاى هيئت علمى، مديريت غيرعلمى و اداره امور توسط افراد غيرفرهنگى و اغلب با روحيه نظامى و امنيتى، مشاركت نداشتن اعضاى هيئت علمى در انتخاب مديران، دسترسى نداشتن به نشريات و كسب تخصصى، قطع ارتباط با متخصصين خارج، تبديل نظريه به يك ارزش عمومى و حمايت نكردن از انديشه و نظريهپردازى، فقدان روحيه تحقيق محورى و خصلتهاى دانشمندانه در نظام آموزش عالى و فقدان پروتكل يا آداب و قواعد فعاليتهاى علمى ـ پژوهشى براى دانشمندان را از مهمترين موانع فرهنگى توسعه علمى كشور بيان مىكند.
معين (1384) در مقالهاى با عنوان «موانع توسعه علمى ايران» ضعف اعتماد به نفس و خودباورى، تقليد و خودباختگى و نيز حيرتزدگى در برابر تحولات جديد غرب، گسستگى از معارف و فرهنگ ملى و دينى، ناپيوستگى با فرهنگ و مفاخر ملى و اسلامى (استفاده ابزارى از دين و علم، دنياگريزى و صوفىگرى، جزمانديشى و تعصب جاهلانه، خردستيزى و نمادگرايى به جاى مفهومگرايى علمى و دينى، و دولتىشدن مراكز علمى و دينى و...)، نبود فرهنگ علمى و فنى در جامعه و دسترسى نداشتن همگان به اطلاعات و منابع علمى، ضعف روحيه و اخلاق جستوجوگرى، پرسشگرى و طرح مسئله در فرهنگ عمومى (فقدان فرهنگ تحقيق)، ضعف در گفتمان علمى اعم از بحث، نقد، تبيين نگرشها و يافتههاى علمى، نظرى و فنى جامعه و بىتوجهى به ارزش زمان و اغتنام فرصتها در متن فرهنگ عمومى را عناصر توسعهنيافتگى فرهنگى طرح مىكند.
همچنين ضعف علوم انسانى و اجتماعى از يكسو ناپيوستگى روند توسعه علوم را در پى دارد و از دگر سو باعث نارسايى مديريت و قدرت تفكر مسئولان جامعه مىشود. توسعهنيافتگى درونزاى علمى و فرهنگى كه آثار آن غلبه مصرفگرايى در علم و فناورى، دستهبندىشدن جامعه به طبقه خواص و عوام، فقير و غنى و... است و تأثير آن بر حوزه انديشه، شيوه كاسب و كار و سودجويى در آموزش و تحقيق و استفاده ابزارى از علم (مدركگرايى)، نظام ارزشگذارى مبتنى بر ثروت، قدرت و روابط شخصى تا مرتبه علمى و خردورزى در جامعه، ضعف نهادهاى ارتباطى علمى كه سازوكار جذب و هضم تعريف شده علوم و فنون جديد را محقق نكرده است.
از موانع ديگر، مىتوان به اين موارد اشاره كرد: ضعف روحيه همكارى گروهى و جمعى، سرخوردگى نيروهاى نخبه و نارضايتى و برونگرايى و برخورد منطقى با مسائل، بىتوجهى به هوش و استعداد داوطلبان ورود به حوزه علم، پايين بودن آگاهى اعضاى هيئت علمى از اطلاعات روزآمد در رشته تخصصى خود، ضعف وفاق فكرى بين نخبگان درباره همه اصول و قواعد عمل جمعى، ضعف تعهد جمعى فعالان حوزه علم در برابر اصول و قواعد حاكم بر فعاليتهاى علمى و اخلاق نظرى، نبودن امنيت جانى، مالى، اجتماعى و فكرى، فقدان استقلال دانشگاهى به ويژه در حوزه علوم اجتماعى، ديوانسالارى و غلبه فرهنگ ادارى بر فرهنگ علمى، تعدد مراكز تصميمگيرى، حاكميت سياسى و رعايت نشدن ضوابط دانشگاهى در انتخاب مديران، ضعف اعتماد متقابل بين اعضاى علمى و مديران، ضعف مشاركت جمعى بين دانشگاهيان در اداره امور مربوط به خود، محدوديت فضاى آزاد براى گفتوگوى خردمندانه و تبادل و نقد انديشه، ضعف تعاملات علمى، دسترسى نداشتن به موقع به امكانات و لوازم آموزشى ـ پژوهشى، بهره نبردن بهينه از امكانات و منابع فكرى و نيروى انسانى متخصص، استفاده نكردن از ظرفيت علمى دانشگاهها و مراكز علمى به صورت صحيح، ضعف تخصصگرايى و نامشخص بودن جايگاه و نقش دانشگاهها و نهادهاى علمى كشور، ضعف پيوند دانشگاه با جامعه، ضعف تعاملات علمى دانشگاهها و نهادهاى علمى كشور با دانشگاهها و نهادى علمى خارج كشور، ضعف نظام اطلاعرسانى، فقدان برنامهريزى صحيح در توسعه علمى، مبهم بودن اهداف و سياستهاى بلندمدت.
كوركى (1385) در مقاله «بررسى عوامل تأثيرگذار بر عدم گرايش به نگارش مقالات علمى از ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاه علوم پزشكى همدان» با مطالعه توصيفى مقطعى به صورت سرشمارى و مراجعه به 260 نفر و بهرهگيرى از پرسشنامه نشان داد مشغله زيادى در امور آموزشى، تدريس يا درمان، دشوارى انجام پروژههاى اصيل پژوهشى و گزارش نتايج به صورت مقاله، طولانىبودن زمان ارائه تا چاپ مقالات در مجلات علمى، نداشتن تسلط كافى به زبان انگليسى به ترتيب با ميانگينهاى 89/3، 88/3، 84/3، 83/3 بيشترين تأثير را داشتهاند.
رسولآبادى (1386) در يك مطالعه توصيفى ـ تحليلى با عنوان «بررسى ميزان آشنايى اعضاى هيئت علمى و مدرسين دانشگاه علوم پزشكى كردستان با شيوههاى جستوجوى اطلاعات در اينترنت و رابطه آن در فعاليتهاى علمى و پژوهشى آنان» با جمعآورى اطلاعات از 140 نفر نشان داد كه 7/58% از جامعه مورد مطالعه با راهبرد جستوجو آشنا نيستند و 2/42% اصلاً آن را به كار نمىبرند، 44% قادر به بازيابى اطلاعات مورد نياز خود به ميزان زياد و خيلى زياد هستند و 6/77% در مجلات خارجى و 28% در مجلات داخلى مقالهاى ندارند. 62% هيچ تأليف و ترجمهاى و 34% اصلاً طرح تحقيقاتى نداشتهاند.
در تحقيق ديگرى عطارزاده (1387) با عنوان «دانشگاه، نوآورى؛ كاركرد و آسيبشناسى»، ارائه كارآمدى دانشگاهها و مراكز آموزشى عالى كشور در پاسخ به انتظار بر حق توليد علم و نوآورى را در اطلاع به هنگام از واقعيتهاى موجود در عرضه توليد علم جهانى و آمادگى كافى به منظور همراهى با اين دگرگونىها مىداند و معتقد است در حوزه نظام آموزش عالى كه هدف توليد علم به عنوان برونداد نهايى از آن انتظار مىرود ساماندهى و هماهنگى بين بخشهاى مختلف ضرورى است. همچنين معتقد است كمرنگشدن روحيه خلّاقيت، نوآورى و پژوهش از جمله آفتهايى است كه مقام رفيع نهادهاى مولد دانش از جمله دانشگاهها را تا سرحد ديگر نهادهاى تكراركننده الفباى علم پايين مىآورد.
فضلالهى (1388) در مقاله «شناسايى و طبقهبندى موانع توليد علم از ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاههاى استان قم» به صورت توصيفى و با سنجش ديدگاه 226 نفر نمونه آمارى به صورت تصادفى طبقهاى و پرسشنامه محقق ساخته نشان داد مهمترين موانع توليد علم به ترتيب موانع انگيزشى، اقتصادى، ادارى و بروكراتيك، خدمات علمى و پژوهشى و فردى مربوط به توانمندىهاى فنى و تخصصى هستند و تأكيد به آموزشمحورى به جاى پژوهشمحورى، بىتوجهى به ايجاد انگيزه در استادان براى مشاركت فعال در همايشهاى علمى پژوهشى، نامناسب بودن فرايند تشويق اعضاى هيئت علمى به انجامدادن تحقيقات، و محدوديت مراكز انتشار مقالات علمى از مهمترين موانع توليد علم محسوب مىشوند.
فضلالهى (1390) در مقاله ديگرى با عنوان «توسعه توليدات علمى دانشگاهها و اولويتبندى رهيافتهاى فرهنگى و مديريتى؛ بررسى ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم» نشان داد: تدوين راهبرد و نقشه كلان علمى، رسيدگى به وضعيت معيشتى انديشوران، اعمال سياستهاى واقعبينانه و مشخص براى فعاليتهاى پژوهشى، ترسيم اهداف روشن و مبتنى بر تعامل علم و جامعه، فرهنگسازى براى ايجاد يك جامعه علمى به معناى واقعى كلمه و نهادينهشدن علم، سپردن مديريت مراكز علمى به افراد فرهيخته و برخوردار از مشى علمى، رهيدن از قوانين سخت و بازدارنده ادارى به ويژه براى استخدام نخبگان و ارتقاى فرصتهاى مطالعاتى، استقرار حاكميت قانون به جاى سلايق شخصى، بهينهسازى بهرهگيرى از منابع و امكانات، پرهيز از مديريت سياسى و جناحى در مراكز علمى به ترتيب از اولويتدارترين رهيافتها هستند. همچنين بين اولويتبندى استادان علوم انسانى، علوم پايه و پزشكى همبستگى معنىدارى مشاهده گرديد.
روش تحقيق
روش پژوهش توصيفى از نوع پيمايشى بود و جامعه آمارى پژوهش 179 تن از اعضاى هيئت علمى همكار در نيمسال دوم سال تحصيلى 88ـ89 دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم بودند كه از بين آنان 60 نفر به شيوه تصادفى ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. براى جمعآورى اطلاعات، از پرسشنامه محققساخته، حاوى دو بخش مشخصات فردى اعضاى هيئت علمى از جمله سطح تحصيلات كلاسيك، مرتبه علمى، سابقه عضويت در هيئت علمى، رشته تحصيلى، و تعداد آثار علمى منتشرشده مانند تعداد مقالات ISI علمى و پژوهشى و... و بخش دوم حاوى تعداد 10 مؤلفه از نوع آرايش رتبهاى بود كه از آزمودنىها مىخواست راهكارهاى برونرفت از موانع فرهنگى را به ترتيب اهميت و اولويت از يك تا ده شمارهگذارى كنند. براى تجزيه و تحليل اطلاعات از روشهاى آمارى در حد توصيفى استفاده شده است.
تجزيه و تحليل اطلاعات
جدول شماره 1: مشخصات نمونه مورد مطالعه
رديف |
متغيير |
گروهها |
فراواني |
درصد |
فراواني تراكمي |
ميانگين |
1 |
رشتة تحصيلي |
علوم انساني |
26 |
41/63 |
26 |
- |
علوم پايه |
6 |
63/14 |
32 |
- |
||
پزشكي |
2 |
87/4 |
34 |
- |
||
فني ومهندسي |
4 |
75/9 |
38 |
- |
||
2 |
تحصيلات كلاسيك و دانشگاهي |
دكتري |
9 |
22 |
9 |
- |
دانشجوي دكتري |
8 |
20 |
17 |
- |
||
كارشناسي ارشد |
20 |
49 |
37 |
- |
||
3 |
مرتبه علمي |
مربي |
22 |
54 |
22 |
- |
استاديار |
5 |
12 |
27 |
- |
||
دانشيار |
2 |
5 |
29 |
- |
||
استاد |
1 |
2 |
30 |
- |
||
4 |
سابقه هيئت علمي |
5-0 سال |
7 |
17 |
7 |
- |
10-5 سال |
7 |
17 |
14 |
- |
||
15-10 سال |
14 |
34 |
28 |
- |
||
20-15 سال |
3 |
7 |
31 |
- |
||
20 سال و بالاتر |
1 |
2 |
32 |
- |
||
5 |
آثار علمي منتشر شده |
ISI |
7 |
2 |
7 |
175/0 |
علمي-پژوهشي |
51 |
14 |
58 |
275/1 |
||
علمي-ترويجي |
96 |
27 |
154 |
4/2 |
||
تأليف كتاب |
61 |
17 |
215 |
52/1 |
||
ترجمة كتاب |
12 |
3 |
227 |
3/0 |
||
طرح پژوهش |
70 |
19 |
297 |
75/1 |
||
راهنمايي پاياننامه دكتري |
3 |
1 |
300 |
075/0 |
||
راهنمايي پايانامه كار شناسي ارشد |
56 |
16 |
356 |
4/1 |
||
6 |
جمع |
356 |
800 |
مطابق دادههاى جدول شماره يك از نظر رشته تحصيلى از مجموع 41 نفر آزمودنى، 26 نفر (63%) علوم انسانى، 6 نفر (15%) علوم پايه، 2 نفر (5%) علوم پزشكى و 4 نفر (10%) فنى و مهندسى بودند و از جهت سطح تحصيلات دانشگاهى، 9 نفر (22%) داراى مدرك دكترى تخصصى، 8 نفر (20%) دانشجوى دكترى و 20 نفر (49%) كارشناسى ارشد بودند. همچنين مرتبه علمى 22 نفر (54%) مربى، 5 نفر (12%) استاديار، 2 نفر (5%) دانشيار و فقط يك نفر (2%) استاد بود. سابقه عضويت در هيئت علمى 7 نفر (17%) بين 5ـ0 سال، 7 نفر (17%) بين 10ـ5 سال، 14 نفر (34%) بين 15ـ10 سال، 3 نفر (7%) بين 15ـ20 سال، و يك نفر (2%) بيشتر از 20 سال بود و متوسط سابقه هيئت علمى آنان 10 سال. اطلاعات گوياى اين است كه آثار علمى منتشرشده در مجموع توسط 41 نفر آزمودنى، 356 مورد بود كه 2% آن (7 مورد) مقاله ISI، 14% (51) مورد مقاله علمى ـ پژوهشى، 27% (96) مورد مقاله علمى ـ ترويجى، 17% (61) مورد تأليف كتاب، 3% (12) مورد ترجمه كتاب، 19% (70) مورد طرح پژوهشى با مراكز علمى، 1% (3) مورد راهنمايى پاياننامه دكترى و 16% (56) مورد راهنمايى پاياننامه كارشناسى ارشد را در طول متوسط دوره عضويت در هيئت علمى (10 سال) به انجام رساندهاند. ميانگين توليدات در ده سال به ازاى هر نفر عضو هيئت علمى 175% مقاله ISI، 275/1 مورد مقاله علمى ـ پژوهشى، 4/2 مورد مقاله علمى ـ ترويجى، 5/1 مورد تأليف كتاب، 3% مورد ترجمه كتاب، 75/1 مورد طرح تحقيقاتى و 4/1 مورد راهنمايى پاياننامه كارشناسى ارشد بوده است. بنابراين، بيشترين توليدات، مربوط به مقالات علمى ـ ترويجى بوده است كه اغلب براى به دست آوردن امتياز ارتقاى پايه علمى سالانه انجام مىشود و برابرى نسبى تعداد مقالات ISI با استادان با مرتبه استاديارى و دانشيارى و استادى مىتواند بيانگر همين موضوع در تبديل وضعيت علمى تلقّى شود. البته بالا بودن نسبت مربيان به استاديارى، دانشيارى و استادى در دانشگاه آزاد، اجرا نكردن دستورالعمل ارتقا و تبديل وضعيت مربيان به استاديارى در دانشگاه آزاد اسلامى و فقدان حمايتهاى مادى و معنوى براى ايجاد تسهيلات مناسب براى ادامه تحصيلات تكميلى مربيان، به ويژه ادامه تحصيل بدون آزمون (كنكور) آنان در دانشگاههاى دولتى و آزاد اسلامى است. آنان متأسفانه با رويكردهاى محدود و نگرش بسته بعضى از مديران دانشگاه آزاد، امكان استفاده از تسهيلات ادامه تحصيل بدون كنكور دولتى را نيز از دست مىدهند. از نمونههاى ديگر اين مسئله، پايين بودن تعداد مقالات علمى ـ پژوهشى است كه به نظر مىرسد ضرورت ذكر نام دانشگاه آزاد اسلامى هنوز به عنوان محدوديتى براى پذيرش مقالات اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى نزد نشريات مذكور باقى مانده است.
جدول شماره 2: رتبهبندى راهكارهاى برونرفت از موانع فرهنگى
رديف |
راهكارهاي فرهنگي توليد علم |
مجموع رتبهها |
ميانگين |
رتبة نهايي |
1 |
تشكيل كرسيهاي نظريهپردازي و نقد و مناظرة علمي و حمايت علمي از اجتهاد علمي |
176 |
4/4 |
2 |
2 |
تغيير رويكردهاي مديريتي در اعمال سياست مقدم شمردن انسانها بر راهبردها در مديريت |
181 |
525/4 |
3 |
3 |
حفظ و ارتقاي استقلال، آزادگي علمي و ثبات شغلي استادان، محققان ودانشگاهيان |
184 |
6/4 |
4 |
4 |
برنامهريزي جامع براي فرهنگسازي و ايجاد بسترهاي مناسب توليد علم (تبديل علمپژوهي به فرهنگ عمومي) |
165 |
125/4 |
1 |
5 |
ايجاد رقابت بين ايدهها در اعادة هويت و غيرت ايراني دانشمندان |
198 |
95/4 |
7 |
6 |
تغييرالگوهاي ادارة دانشگاهها از ديوانسالاري سياسي به مشاركتي و تلفيقي |
190 |
75/4 |
5 |
7 |
ايجاد فضاي باز براي شنيدن، قدرداني و جايزهدادن به نوآوران و سخنانشان |
203 |
075/5 |
8 |
8 |
تقويت و توسعة ارتباطات علمي محققين داخلي و مراكز تحقيقاتي خارج. |
207 |
175/5 |
10 |
9 |
درونيشدن نياز به علم و تبديل نظريه و فكر به يك ارزش عمومي در دانشگاهها |
195 |
87/4 |
6 |
10 |
تقويت متون آموزشي و يادگيري و اصلاح شيوههاي آموزشي در دبيرستانها و سنين پايين |
204 |
1/5 |
9 |
دادههاى جدول، رتبهبندى ده راهبرد تعيينشده، توسط چهل تن از اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى قم را نشان مىدهد. اين جدول گوياى آن است كه برنامهريزى جامع براى فرهنگسازى و ايجاد بسترهاى مناسب توليد علم (تبديل علمپژوهى به فرهنگ عمومى) با مجموع 165 رتبه و ميانگين 125/4 رتبه اول، يعنى مناسبترين راهكار شناخته شده است و پس از آن، تشكيل كرسىهاى نظريهپردازى و نقد و مناظره علمى و حمايت از اجتهاد علمى با كسب 176 رتبه و ميانگين 4/4 در جايگاه دوم است. تغيير رويكردهاى مديريتى با كسب 181 و ميانگين 525/4 در رتبه سوم ايستاده است. همچنين حفظ و ارتقاى استقلال، آزادگى علمى و ثبات شغلى استادان، محققان و دانشگاهيان با 184 و ميانگين 6/4، تغييرالگوهاى اداره دانشگاهها از ديوانسالارى سياسى به مشاركتى و تلفيقى با 190 و 75/4، درونىشدن نياز به علم و تبديل نظر و فكر به يك ارزش عمومى در دانشگاهها با 195 و 87/4، ايجاد رقابت بين ايدهها در اعاده هويت و غيرت ايرانى دانشمندان با 198 و 95/4، ايجاد فضاى باز براى شنيدن، قدردانى و جايزه دادن به نوآوران و سخنانشان با 203و 075/5، تقويت متون آموزشى و يادگيرى و اصلاح شيوههاى آموزشى در دبيرستانها و سنين پايين با 204 و 5/1 و تقويت و توسعه ارتباطات علمى محققان داخلى و مراكز تحقيقاتى خارجى با 207 و 175/5 به ترتيب در رتبه 4 تا 10 قرار گرفتهاند.
نتيجهگيرى
1. موانع فرهنگى از مهمترين موانع مؤثر در توليد و توسعه علم در دانشگاهها و مراكز آموزش عالى است و مناسبترين و اولويتدارترين راهكار برونرفت از آن، برنامهريزى جامع، راهبردى و بلندمدت براى فرهنگسازى و ايجاد بسترهاى مناسب در دانشگاهها براى توليد دانش تخصصى و فنى است تا روند متداول در دانشگاهها متناسب با انتظارات در ايجاد خلّاقيت و آفرينندگى معطوف به شكوفايى و توسعه قرار گيرند و با افزايش سطح مشاركت افراد، به ويژه اعضاى هيئت علمى و دانشجويان در فعاليتهاى گروهى، شكلگيرى نگرش مثبت به فعاليتهاى گروهى و ارتقاى سطح آموختههاى آنان درباره روشهاى كار گروهى، ايجاد آموزشهاى منظم و بومى شده با توجه به آموزههاى فرهنگى ايرانى ـ اسلامى، ارتقاى سطح دانش و فرهنگ عمومى جامعه در مورد جايگاه علم و اهميت عالم و... زمينه واقعى برونرفت از موانع فرهنگى است.
2. توسعه كرسىهاى نظريهپردازى و نقد و مناظره علمى و حمايت از اجتهاد علمى انديشوران حوزوى و دانشگاهى علاوه بر توسعه روحيه همكارى و فعاليت گروهى و مشاركتى، سبب افزايش خلّاقيتها، رقابت سالم، رشد انگيزش، و پيشرفت مستمر در فرايند توسعه علمى مىشود؛ چنانكه اعتماد به نفس و خودباورى آنان را براى تبيين ديدگاههاى نو و متناسب با نياز جامعه و تلاش در پيشقراولى علمى در مجامع جهانى را فراهم مىآورد؛ امرى كه در جنبش نرمافزارى مطرح شده از طرف مسئولان نظام نيز بر آن تأكيد مىشود.
3. مقدم شمرده شدن انسانها به ويژه نيروى انسانى ماهر و متخصص و مولد در عرصه علم، خاصه اعضاى هيئت علمى دانشگاهها و مراكز آموزش و پژوهش، به عنوان مهمترين ركن توسعه فرهنگ و مقدّمه توسعه همهجانبه، و ارتقاى جايگاه و منزلت اجتماعى آنان در مقايسه با راهبردهاى ساختارى و مديريتى سومين راهكار براى برونرفت از اين موانع شناخته شد كه مستلزم تغيير رويكرد مديران آموزش عالى از طريق آموزش بلندمدت، ايجاد كارگاههاى مختلف و برگزارى نشستها و همايشهاى علمى و تدوين و به كارگيرى معيارهاى شايستگى براى انتخاب صحيح آنان است.
4. استقلال سياسى، اقتصادى و مديريتى و آزادگى علمى و ثبات شغلى حاصل از آن، استادان و محققان دانشگاهها را در اهتمام ويژه براى توليد و توسعه علمى جامعه برمىتابد. به نظر مىرسد تجديدنظر در نظامنامههاى پژوهشى و مديريتى دانشگاهها با رويكردى به مطلوبهاى دموكراتيك و كاهش دادن وابستگىهاى مديريتى دانشگاهها به منابع، به ويژه دولتى و در نتيجه عملكرد جناحى و حزبى و موقتى و فراهم ساختن استقلال به مفهوم متعارف، ضرورتى اجتنابناپذير است.
5. ايجاد تحول در الگوهاى اداره دانشگاهها براى برونرفت از موانع فرهنگى يك ضرورت و نياز اساسى است؛ به ويژه در دانشگاهها و مراكزى كه ديوانسالارى و بروكراسى ادارى و اعمال شديد قوانين خشك و بىروح و دست و پاگير و ساختار و سلسله مراتب غيرتخصصى و مبتنى بر تمركز حاكم است و مشاركت و فكر جمعى در آن نقش ايفا نمىكند و هنوز تفرد، حاكميت فردى و مديريت به سبك وظيفهمدارى حرف آخر را در آن مىزند. اين در صورتى است كه مديريت در دانشگاهها و مراكز علمى نرم و فرمانناپذير است و ضرورت دارد كه خرد جمعى و روحيه مشاركتى حاكميت داشته باشد و مهارتمحورى و تخصص در صدر عناصر تصميمگيرى و تصميمسازى قرار گيرد.
6. براى توليد علم، احساس نياز و تبديل آن به يك باور و اعتقاد قلبى و درونىشده در بين اهل انديشه، نظريه و فكر، به ويژه استادان و اعضاى هيئت علمى دانشگاهها به عنوان يك وظيفه انسانى، ادارى، اجتماعى، ملى، مذهبى و اعتقادى در تمام اركان آن از اولويتهاى مهم موردنظر اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى براى توليد علم است.
7. اعاده هويت و غيرت ايرانى و اسلامى انديشوران از طريق ايجاد رقابت سالم و ايدهپردازى، به ويژه در دانشمندان ايرانى خارج از كشور و متوجه كردن نقش آنان در ارتقاى جايگاه ملى و بينالمللى و شكل دادن روحيه افتخار و عزت علمى، از اولويتهاى موردنظر اعضاى هيئت علمى براى برونرفت از موانع فرهنگى است. در مقابل، جهانىشدن و پديدههاى اقتصادى و انگيزههاى پر زرق و برق مادى، احساس امكان دسترسى به زندگى بهتر در دنياى عامل مهاجرت نخبگان دانشگاهى و علمى است.
8. بسترسازى همهجانبه مسئولان و برنامهريزان، براى گوشدادن به دغدغهها، استقبال از خلّاقيتها، امتيازات و حمايت به موقع مادى و معنوى و قدردانى از نوآورىهاى و طرحهاى آنان و مشاركت دادن دانشمندان نوآور در اجراى طرحهاى توسعهاى و مديريت فعاليتهاى علمى و توليدى و ايجاد تصور مثبت در انديشمندان در وجود گوش شنوا، غيرسياسى و علاقهمند براى تبديل اعتبارات به برنامههاى عملى و سودمند مىتواند در توليد علم و برونرفت از دشوارىهاى فرهنگى مفيد باشد. يقينا در اين زمينه هماهنگى اجرايى، و عملياتى در اركان مختلف نظام سياسى و مديريتى جامعه و به ويژه فعاليتهاى تبليغاتى و رسانهاى در مطبوعات و رسانه ملى ضرورى خواهد بود.
9. بازنگرى، طراحى و تدوين متون آموزشى براى آموزشگاهها و محيطهاى آموزشى قبل از ورود به دانشگاه در جهت سوق دادن افراد به كارهاى جمعى، ايجاد روحيه تفكر و پژوهشمحورى، و اصلاح شيوههاى موجود انفعالى به روشهاى آموزش فعال با ضريب درگيرى بالاى فراگيران و شناسايى و توسعه مستعدترين شرايط، در گذر از موانع توليد علم راهگشا خواهد بود.
10. توسعه ارتباطات و همكارىهاى علمى ملى و بينالمللى بين افراد و مراكز و جلوگيرى از انزواى اطلاعرسانى و دسترسى محققان به منابع موجود تسهيلشده داخلى و خارجى يقينا مىتواند در تسريع، تسهيل و تعميق علم ثمربخش باشد.
منابع
ـ آشورى، داريوش، تعريفها و مفهوم فرهنگ، تهران، آگاه، 1381.
ـ ابراهيمى، مهدى، زمينهها و عناصر اساس توليد علم، مجموعه مقالات درآمدى بر آزادانديشى و نظريهپردازى در علوم دينى، قم، حوزه علميه، 1384.
ـ احمدى علىآبادى، كاوه، تبينى از برنامهريزى توسعه فرهنگى در ايران، همايش ملى توسعه و تحول از فرهنگ و هنر، 1388.
ـ بخشى، احمد و بهنام بهارى، «ديدگاههاى مختلف درباره جهانىشدن فرهنگى و چالشهاى فرهنگ دانشجويى»، دانشگاه اسلامى، سال دوازدهم، ش 4، ص 83ـ100.
ـ پهلوان، چنگيز، فرهنگشناسى، تهران، قطره، 1378.
ـ دژاكام، رضا، «نقش دانشجويان در تحولات سياسى و اجتماعى از ديدگاه امام خمينى قدسسره»، دانشگاه اسلامى، سال ششم، ش 15، ص 49ـ70.
ـ رجبزاده، احمد، گزارش مصرف كالاهاى فرهنگى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380.
ـ شريعتمدارى، على، جامعه و تعليم و تربيت، تهران، آگاه، 1370.
ـ عبدى، عباس و محسن گودرزى، تحولات فرهنگى در ايران، تهران، سروش، 1378.
ـ عطارزاده، مجتبى، «دانشگاه و نوآورى؛ كاركرد و آسيبشناسى»، دانشگاه اسلامى، سال دوازهم، ش 4، 1387، ص 23ـ42.
ـ ـــــ ، «ناكارآمدى دانشگاه در روند پيشرفت علمى و فرهنگى كشور»، دانشگاه اسلامى، سال نهم، ش 25و26، 1384، ص 47ـ80.
ـ غليون، برهان، «مدرنگرايى فرهنگى و بحران هويت»، ترجمه مهدى خلجى، نقد و نظر، ش 15، 1377، ص 371ـ397.
ـ فرمهينى فراهانى، محسن، بررسى راهبردها و راهكارهاى تحقق اهداف فرهنگى در سند چشمانداز بيست ساله جمهورى اسلامى، همايش ملى توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، 1388.
ـ فريره، پاتولو، كنش فرهنگى براى آزادى، ترجمه احمد بيرشك، تهران، خوارزمى، 1364.
ـ فضلالهى، سيفاله، «توسعه توليدات علمى دانشگاهها و اولويتبندى رهيافتهاى فرهنگى و مديريتى؛ بررسى ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى قم»، معرفت، ش 162، خرداد 1390، ص 107ـ124.
ـ ـــــ ، «شناسايى و طبقهبندى موانع توليد علم از ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاههاى قم»، معرفت، ش 141، شهريور 1388، ص 127ـ142.
ـ قورچيان، نادرقلى و همكاران، دايرهالمعارف آموزش عالى، تهران، دانشنامه بزرگ فارسى، 1383.
ـ كوركى، مسعود، «بررسى عوامل مؤثر بر عدم گرايش به نگارش مقالات علمى از ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاه علوم پزشكى همدان»، مجله علمى دانشگاه علوم پزشكى و خدمات بهداشتى ـ درمانى همدان، ش 46، 1385، ص 59ـ63.
ـ گلمحمدى، احمد، جهانىشدن، فرهنگ و هويت، تهران، نى، 1381.
ـ مايور، فدريكو و آگوستو فورى، علم و قدرت، ترجمه پريدخت وحيدى، تهران، برنامه و بودجه، 1377.
ـ محمدى، مهدى و سيفاله فضلالهى، مهرى ايزدى يگانه، بررسى ميزان توليدات علمى اعضاى هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم و آسيبشناسى آن، قم، معاونت پژوهشى دانشگاه آزاد اسلامى، 1384.
ـ معين، مصطفى، موانع توسعه علمى ايران، مجموعه مقالات درآمدى بر آزادانديشى و نظريهپردازى در علوم دينى، قم، حوزه علميه، 1384.
ـ منصورى، جواد، فرهنگ و استقلال، چ سوم، تهران، وزارت امور خارجه، 1373.
ـ نش، كيت، جامعهشناسى سياسى معاصر: جهانىشدن، سياست و قدرت، ترجمه محمدتقى دلفروز، چ سوم، تهران، كوير، 1384.
* عضو هيئت علمى گروه علوم تربيتى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم. fazlollahigh@yahoo.com
** كارشناس. دريافت: 21/5/90 ـ پذيرش: 25/11/90. alakitavana_m@yahoo.com
444ـ جواد منصورى، فرهنگ و استقلال، ص 1.
445ـ محمدباقر بابايى، مبانى استراتژى فرهنگى از ديدگاه امام على عليهالسلام، ص 8.
446ـ ايرج سلطانى، مهارتها و شايستگىهاى موردنياز مديران فرهنگى براى توسعه و تحول، ج 1، ص 285.
447ـ چنگيز پهلوانى، فرهنگشناسى، ص 12.
448. B. Sampt and D. Mowery, University in National Inno vati on System, p. 209.
449ـ سيفاله فضلالهى، «شناسايى و طبقهبندى موانع توليد علم از ديدگاه اعضاى هيئت علمى دانشگاههاى قم»، معرفت، ش 141، ص 128.
450ـ همان، ص 129.
451ـ عباس عبدى و محسن گودرزى، تحولات فرهنگى در ايران، ص 208.
452ـ مجتبى عطارزاده، «دانشگاه و نوآورى؛ كاركرد و آسيبشناسى»، دانشگاه اسلامى، ش 4، ص 37.
453ـ پاتولو فريره، كنش فرهنگى براى آزادى، ترجمه احمد بيرشك، ص 15.
454ـ فدريكو مايور و آگوستو فورى، علم و قدرت، ترجمه پريدوخت وحيدى، ص 137.
455ـ مجتبى عطارزاده، «دانشگاه و نوآورى؛ كاركرد و آسيبشناسى»، دانشگاه اسلامى، ش 4، ص 37.
456ـ مهدى محمدى و سيفاله فضلالهى و مهرى ايزدى يگانه، بررسى ميزان توليدات علمى اعضاء هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم و آسيبشناسى آن، ص 11.
457ـ نادرقلى قورچيان و همكاران، دايرهالمعارف آموزش عالى، ص 415.
458ـ همان، ص 251.
459ـ همان، ص 177.
460ـ احمد رجبزاده، گزارش مصرف كالاهاى فرهنگى، ص 48.
461ـ مهدى بخشى و بهنام بهارى، «ديدگاههاى مختلف درباره جهانىشدن فرهنگى و چالشهاى فرهنگ دانشجويى»، دانشگاه اسلامى، ش 4، ص 92.
462ـ كيت نش، جامعهشناسى سياسى معاصر: جهانىشدن، سياست و قدرت، ترجمه محمدتقى دلفروز، ص 50.
463ـ رضا دژاكام، «نقش دانشجويان در تحولات سياسى و اجتماعى از ديدگاه امام خمينى قدسسره»، دانشگاه اسلامى، ش 15، ص 51.
464ـ احمد گلمحمدى، جهانىشدن فرهنگ و هويت، ص 124.
465ـ برهان غليون، «مدرنگرايى فرهنگى و بحران هويت»، ترجمه مهدى خلجى، نقد و نظر، ش 15، ص 293.
466ـ على شريعتمدارى، جامعه و تعليم و تربيت، ص 29.
467ـ داريوش آشورى، تعريفها و مفهوم فرهنگ، ص 114.
468ـ على شريعتمدارى، همان، ص 37.
469ـ همان، ص 38ـ43.
470ـ كاوه احمدى علىآبادى، تبيينى از برنامهريزى توسعه فرهنگى در ايران، ج 1، ص 132ـ157.
471ـ محسن فرمهينى فراهانى، بررسى راهبردها و راهكارهاى تحقق اهداف فرهنگى در سند چشمانداز بيست ساله جمهورى اسلامى، ص
243ـ244.
472ـ همان، ص 240.
473ـ مصطفى معين، موانع توسه علمى ايران، مجموعه مقالات درآمدى بر آزادانديشى و نظريهپردازى در علوم دينى، دفتر اول، ص 248.
474ـ مهدى ابراهيمى، زمينهها و عناصر اساسى توليد علم، مجموعه مقالات درآمدى بر آزادانديشى و نظريهپردازى در علوم دينى، دفتر اول، ص 57.
475ـ همان، ص 58.
476. M. Schler, Problems of a Society of knowledge, tr. M. S. Frings, p. 100.
477ـ مجتبى عطارزاده، «دانشگاه و نوآورى: كاركرد و آسيبشناسى»، دانشگاه اسلامى، ش 4، ص 28.
478. K. Smith, What is The knowledge Economy?, p. 43.
479ـ مجتبى عطارزاده، «ناكارآمدى دانشگاه در روند پيشرفت علمى و فرهنگى كشور»، دانشگاه اسلامى، ش 25و26، ص 47ـ80.