نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در نهضت ملى شدن صنعت نفت
معرفت سال بيست و يكم ـ شماره 172 ـ فروردين 1391، 69ـ88
نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در نهضت ملىشدن صنعت نفت
مهدى ابوطالبى*
چكيده
اين مقاله، با توجه به اهميت نهضت ملى شدن صنعت نفت در ايران و پررنگ شدن نقش ملىگراها در اين نهضت در عمده آثار منتشرشده در حوزه تاريخ معاصر، درصدد تبيين نقش عناصر و گروههاى مذهبى در اين نهضت عظيم ضداستعمارى است. بر اين اساس، با مراجعه به منابع مكتوب، به بررسى نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در اين نهضت پرداخته شده است. بررسى منابع مذكور نشان مىدهد كه عنصر ولايت با دو جلوه «ولايت فقها در عصر غيبت» و «تولى و تبرى» و نمادهاى مذهبى مثل مناسبتها و مراسمهاى مذهبى، جهاد و شهادتطلبى، اماكن مذهبى، استناد به آيات و روايات در بيانيهها و تجمعات و شعارهاى مذهبى نقش بسيار مؤثرى در اين نهضت داشته است.
كليدواژهها: نهضت ملىشدن نفت، آيتاللّه كاشانى، فقهاى شيعه، مذهب شيعه، ولايت، نمادهاى مذهبى.
مقدّمه
در دهه اول حكومت پهلوى دوم، به دليل سقوط رضاخان و باز شدن فضاى فكرى و سياسى كشور و نفرت عمومى از بيگانگان كه ناشى از سوابق تلخ نقش بيگانگان و استعمارگران در تحولات سياسى ـ اجتماعى ايران به ويژه فضاى پس از اشغال ايران در جريان جنگ جهانى دوم بود، حركتهاى سياسى ـ اجتماعى استعمارستيزانه در كشور شكل گرفت. يكى از مسائلى كه در اين دوره در ميان نخبگان جامعه ايران مورد توجه قرار گرفت بحث اعطاى امتياز نفت به بيگانگان بود. بر همين اساس، حركتهايى در ميان مردم و نخبگان براى مقابله با اين امتياز استعمارى شكل گرفت كه منجر به نهضت ملىشدن صنعت نفت در ايران شد. اين نهضت، يكى از تحولات مهم تاريخ معاصر ايران در سده اخير و در دوران حاكميت پهلوىها به حساب مىآيد. به همين دليل، آثار زيادى در اينباره در قالبهاى تاريخنگارى، تكنگارى و تحليلهاى سياسى ـ اجتماعى به رشته تحرير درآمده است. در اكثر منابع موجود در اين زمينه، اين نهضت، چه در بعد اهداف، چه در بعد رهبرى و چه در فرايند آغاز و انجام نهضت، با رنگ و لعاب ملىگرايانه مطرح شده است. اين در حالى است كه در اين نهضت نيز همانند ساير جنبشهاى سياسى ـ اجتماعى ايران مردم و علماى شيعه نقش مؤثر و پررنگى داشتند؛ اما به طور خاص نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در اين نهضت كمتر مورد توجه قرار گرفته و از اينرو، رنگ دينى و مذهبى آن كمرنگ شده است. بر همين اساس، ضرورت دارد كه در يك تحقيق جدى نقش اين عناصر به طور خاص مورد واكاوى قرار گيرد.
سؤال اصلى اين تحقيق اين است كه عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در نهضت ملىشدن نفت چه نقشى داشتند؟
سؤالهاى فرعى عبارتند از:
ـ نقش عنصر ولايت به عنوان عنصر محورى تشيع در اين نهضت چقدر بود؟
ـ نقش عناصرى مثل جهاد و شهادتطلبى در اين نهضت چقدر بود؟
ـ نقش مناسبتها،مراسمهاواماكنمذهبىچه ميزان بود؟
ـ استناد به آيات و روايات در بيانيهها، شعارها و ساير آثار مكتوب به چه ميزان بوده است؟
1. عنصر ولايت
نقش فقها به عنوان نواب عام
عنصر ولايت با دو نمود و جلوه در نهضتهاى معاصر ايران تجلّى پيدا كرده است. نمود اولى و اصلى آن، ولايت و سرپرستى امام زمان (عج) و به دنبال آن، ولايت نايبان عام آن حضرت يعنى فقها و مجتهدان جامعالشرايط است كه نقش بسيار جدى را در اين تحولات سياسى ـ اجتماعى ايفا كردهاند. در نهضت ملىشدن صنعت نفت نيز شاهد حضور جدى و مؤثر علما و فقهاى شيعه در جايگاه رهبرى و هدايت نهضت هستيم كه در اين بخش به اين بحث خواهيم پرداخت.
نقش آيتاللّه كاشانى در مقدّمات نهضت نفت
در ميان فقها و علماى شيعه شاهد فعاليت گسترده آيتاللّه كاشانى هستيم كه با استفاده از نفوذ هميشگى علما و فقهاى شيعه در ميان مردم، همچون نهضتهاى قبلى (تحريم تنباكو، مشروطيت و...) در تاريخ ايران، نقش رهبرى و هدايت مردم و كشاندن آنها به صحنههاى مبارزه و اعتراض را به خوبى ايفا كرد. آيتاللّه كاشانى به قدرى در جريان مبارزات مقدّماتى نهضت ملىشدن نفت محوريت داشت كه وقتى قرار بود شاه در سال 1327ش هژير را به عنوان نخستوزير معرفى كند به هژير گفته بود اگر رضايت كاشانى جلب شود مسئله نخستوزيرى او حل است؛ چراكه آيتاللّه كاشانى با همه دولتها پس از شهريور 1320ش مخالفت كرده و ريشه آنها را با رسوايى و افشاگرى و تشكيل اجتماعات و سخنرانىها و تبعيد و زندان خود قطع كرده بود و اين بار نوبت هژير رسيده بود. مبارزه عليه هژير را تودههاى مردم كوچه و بازار به رهبرى كاشانى با شعارهاى اسلامى به دست گرفتند. در خرداد 1327ش آيتاللّه كاشانى تظاهراتى را عليه نخستوزيرى هژير ساماندهى كرد كه در اين تظاهرات عدهاى از مردم متدين كشته و زخمى شدند. سقوط هژير هم با سرعت انجام گرفت و بيش از صد روز نتوانست مقاومت كند.188
نقش جدى و مؤثر آيتاللّه كاشانى را مىتوان از تبعيد ايشان به لبنان توسط حكومت به بهانه ترور شاه در 15 بهمن 1327ش در دانشگاه، به دست آورد. در همان ايام تبعيد نامههاى خصوصى و اعلاميههاى مختلف آيتاللّه كاشانى پياپى و به مناسبتهاى گوناگون از لبنان مىرسيد و در محافل روحانى و بازارى تهران و قم و ديگر شهرها دست به دست مىگشت و اين همه، ملت ايران و به ويژه مردم تهران را براى نبردى آشتىناپذير به منظور پيروزى در انتخابات مجلس و جلوگيرى از لايحه الحاقى گس ـ گلشاييان و استيفاى كامل حقوق ملت ايران آماده مىساخت. از جمله شواهد محوريت آيتاللّه كاشانى و نقش ساير فقها اين نكته است كه مصدق در مجلس شانزدهم، كه مهمترين برنامه كارى آن تعيين تكليف لايحه الحاقى گس ـ گلشاييان بود، در نطق پيش از دستور خود در مجلس، پيام آيتاللّه كاشانى به عنوان يكى از بزرگترين رؤساى روحانيت را خطاب به نمايندگان مجلس مىخواند و ديدگاههاى خود و نمايندگان را مستند به ديدگاههاى ايشان و برخى ديگر از روحانيان آن زمان مىكند.189 آيتاللّه كاشانى نيز با دعوت مردم به تظاهرات خيابانى و ميتينگهاى پياپى، نمايندگان مجلس شانزدهم را در مقابله با قرارداد الحاقى مذكور به شكل بىسابقهاى مورد حمايت قرار داد و به پشتوانه و دلگرمى ايشان و ساير علما و فقها و مردمى كه ايشان براى مبارزه با استعمار بسيج كرده بودند، پيشنهاد ملىشدن صنعت نفت در مجلس مطرح شد.
همچنين هنگام انتخاب رزمآرا به عنوان نخستوزير، مجددا شاهد صدور اعلاميهاى از آيتاللّه كاشانى در اين مورد هستيم كه بنا بر گزارش روزنامه «اميد ايران»، هنگام حضور رزمآرا در ميدان بهارستان براى رفتن به مجلس و معرفى وزرا، اين اعلاميه در ميان جمعيت زياد حاضر در ميدان بهارستان پخش شد و حتى تعدادى از آن را داخل ماشين خود رزمآرا هم انداخته بودند.190 اهميت اين اعلاميه به قدرى است كه باز هم همانند برخى اعلاميههاى قبلى در صحن علنى مجلس توسط مصدق خوانده مىشود. در اين اعلاميه، آيتاللّه كاشانى «عموم مردم را براى مقاومت در مقابل اين بلاى عظيم كه جامعه اسلاميت و ايرانيت را به فناى عاجل رهسپار خواهد كرد» دعوت مىنمايد.191 پس از اين اقدام، نمايندگان جبهه ملى براى مبارزه با دولت رزمآرا و به راه آوردن نمايندگان اكثريت به حمايت روحانيت بيش از پيش نياز داشتند و رهبر مذهبى مردم، آيتاللّه كاشانى براى برآوردن اين نياز از سوى سردمداران، اكثريت مجلس را با تماسهاى تلفنى و غيره «امر به معروف و نهى از منكر» مىكرد و از سوى ديگر، در مواقع مناسب با صدور اعلاميههايى مردم مسلمان را به پيشتيبانى از جبهه ملى فرامىخواند و مردم كه با فتاواى مراجع تقليد ديگر ـ كه در سطور بعدى به طور تفصيلى به آنها اشاره خواهيم كرد ـ مبارزه براى ملىشدن نفت را تكليف دينى خود مىدانستند، با برگزارى ميتينگهاى باشكوه از نمايندگان مجلس مىخواستند با جبهه ملى همصدا شوند و پيشنهاد ملىشدن صنعت نفت را تصويب كنند.192 كميسيون نفت بعد از قتل رزمآرا با حمايت آيتاللّه كاشانى و پس از مصاحبه تاريخى آيتاللّه كاشانى، كه راهى غير از ملىشدن نفت باقى نگذاشته بود، به اتفاق آراء پيشنهاد ملىشدن نفت را در 16 اسفند 1329ش تصويب كرد. مجلس شوراى ملى نيز در 24 اسفند و مجلس سنا نيز در 29 اسفند همان سال آن را تصويب كردند.193
پس از قتل رزمآرا و حمايت آيتاللّه كاشانى از اين حركت، در اين مقطع اقليت مجلس شانزدهم و شخص آيتاللّه كاشانى در رأس قدرت قرار داشتند. محيط رعب و وحشتى براى هيأت حاكمه پيش آمده بود؛ چراكه مردم با ميتينگها و اجتماعات به حركت آمدند و هيچيك از عمّال هيأت حاكمه جرئت نداشتند بدون موافقت آيتاللّه كاشانى قبول نخستوزيرى نمايند.194 در همين ايام، جمال امامى سردمدار اكثريت مجلس با سوءنيت و به گمان آنكه مصدق پيشنهادش را نخواهد پذيرفت و به اين وسيله زبان جبهه ملى كوتاه خواهد شد، از مصدق خواست كه رياست دولت را بر عهده بگيرد. از طرفى هم آيتاللّه كاشانى باخبر بود كه انگلستان، به دنبال بر سر كار آوردن سيد ضياء به عنوان نخستوزير است و پيشنهاد جمال امامى صرفا براى گرفتن پاسخ منفى از دكتر مصدق است. بر همين اساس، با شيوهاى صريح و قاطع كه خاص خودش بود، سيد ضياء را با تلفن از پذيرفتن آن مأموريت ننگين برحذر داشت و آنگاه با دكتر مصدق تلفنى به گفتوگو پرداخت و وى را كه در اين گفتوگو از ترديد در پذيرش اين پست سخن گفته بود، براى نخستوزيرى متقاعد ساخت و در اعلاميهاى كه صادر كرد صراحتا دخالت خود را در انتخاب وزراى دولت تكذيب كرد و دست دكتر مصدق را براى تشكيل هيأت وزرا كاملاً بازگذاشت.195
حمايت آيتاللّه كاشانى از دولت مصدق
پس از نخستوزيرى مصدق در ارديبهشت 1330ش، دولت وى با مشكلات بسيارى دست و پنجه نرم كرد و براى تداوم نهضت ملىشدن نفت با مخالفتها و كارشكنىهاى مختلف انگليسىها در داخل و خارج از كشور روبهرو بود. در اين دوران نيز آيتاللّه كاشانى با حمايتهاى بىدريغ و مداوم خود از اين دولت به شكلهاى مختلف راه تداوم نهضت را هموار كرد. توجه به اعلاميههايى كه براى برگزارى تظاهرات و ميتينگها به منظور پشتيبانى از دولت مصدق انتشار يافته است نشان مىدهد كه همه تظاهرات و سخنرانىها و ميتينگها با دعوت پيشواى روحانى مردم، آيتاللّه كاشانى صورت مىگرفته است. در اكثر ميتينگها و تظاهراتها اعلاميهها و بيانيههاى ايشان محور اصلى برنامهها بود.196
وقتى دشمنان نهضت از طريق اختلافات مذهبى و ايجاد دو دستگى به دنبال بر هم زدن وحدت ملى ايرانيان هستند، ايشان با صدور اطلاعيهاى خطر اختلاف و چنددستگى را هشدار مىدهد و همه را دعوت به وحدت مىكند.197 هنگامى كه انگليس به حمايت از شركت نفت خود چتربازان را به حال آمادهباش درآورد و اعلام كرد كه چهار هزار چترباز ظرف ده روز به مديترانه شرقى فرستاده مىشوند و سپس رزم ناو «موريتويس»198 و دوكشتى به نام «ورن»199 و «فلامينگو»200 را به آبهاىمجاور ايران فرستاد و عراق به عنوان مركزى براى تمركز قوا در حمله به ايران معرفى شد، آيتاللّه كاشانى اقدامات مهمى را براى خنثا كردن اين حركت انگليسىها انجام داد.
اولاً، ايشان پيامى خطاب به ملت عراق فرستاد كه اين پيام در روزنامههاى بغداد منتشر شد. در اين پيام، ايشان خطر انگليس و استعمار را به مردم عراق هشدار داد و به ظلمستيزى مردم عراق و سوابق مبارزاتى آنها عليه استعمار انگليس اشاره كرد و خواهان همراهى ملت عراق با ملت ايران و ممانعت از حضور انگليسىها در مناطق آبى و خاكى دو كشور شد.201
ثانيا، در مصاحبهاى كه با خبرنگاران خارجى داشت، تصريح كرد: اگر انگليسىها ايران را مورد حمله قرار دهند، اعلام جهاد خواهم كرد و از هر كمكى كه هر دولتى به ما بدهد به شرطى كه آن كمك به ضرر ما نباشد استقبال مىكنيم. هندوستان، پاكستان و افغانستان و ديگر دول اسلامى در اين راه از كمك به ما مضايقه نخواهند كرد.202 روزنامه «لوموند» فرانسه، در واكنش به اين اقدام آيتاللّه كاشانى و در رابطه با نفوذ عمومى ايشان به عنوان يك رهبر مذهبى در ميان مسلمانان جهان نوشت:
آيتاللّه كاشانى پيشواى سياسى و مذهبى ايران، دنياى غرب را به جنگ مقدس بر سر نفت تهديد مىكند و قدرت او در راه انداختن چنين جهاد مقدس به قدرى زياد است كه حتى ممكن است ميليونها مسلمان شوروى را هم از پشت پرده آهنين به ميدان جهاد و جدال بكشاند. راديو باكو نيز در اين رابطه و با اشاره به قدرت اينگونه اقدامات گفت: تنها يك دستور و حكم جهاد از طرف آيتاللّه كاشانى براى جنبش سى ميليون مسلمان شوروى كافى است و ديگر هيچ چيز قادر به جلوگيرى از آنها نخواهد بود.203
اين روزنامه همچنين بر اساس گزارش موجود در آرشيو وزارت خارجه انگليس درباره نفوذ آيتاللّه كاشانى مىنويسد: آيتاللّه كاشانى در افكار و احساسات ميليونها شيعيان ايران و پاكستان و حتى روسيه شوروى نفوذ و قدرت فوقالعاده دارد... نفوذ كاشانى باعث شد كه دكتر مصدق از راه مبارزه با انگليسىها منصرف نشود و دولت ايران شناسايى خود را از اسرائيل پس بگيرد.204
در هنگام خلع يد از شركت انگليسى نفت كه عمّال انگليس به دنبال ايجاد تشنج و اختلاف و كارشكنى در ميان كاركنان و كارگران شركت نفت بودند، آيتاللّه كاشانى با استفاده از نفوذ معنوى و روحانى خود، در اعلاميهاى خطاب به كارگران و كارمندان، آنها را به حفظ اتحاد و حمايت و پشتيبانى از دولت دكتر مصدق و همكارى با هيأت خلع يد دعوت نمود.205 در زمانى كه مذاكرات دكتر مصدق با هيأتهايى كه براى حل مسئله نفت به ايران مىآمدند، به بدخواهان فرصت مىداد تا با متهم ساختن دولت به سازشكارى در صف واحد مردم مسلمان تفرقه بيندازند، آيتاللّه كاشانى مردم را از نقشه بيگانگان آگاه و به حفظ يگانگى تشويق مىكرد. براى نمونه، در همين روزها ايشان در يكى از پيامهايشان كه در مجلس خوانده شد، در حمايت از اقدامات دولت نوشت:
مليون ايران و جبهه ملى و دكتر مصدق از آمال ملت ايران به خوبى مطلع هستند و قدمى از آنچه ملت مىخواهد فراتر نگذاشته و نخواهند گذاشت، چنانكه در تمام اقداماتى كه به عمل آمده صريحا به شركت سابق گفته و نوشتهاند كه هيچگونه سازش يا مذاكره جز در حدود قوانين ملىشدن صنعت نفت و اجراى آن صورتپذير نيست... رجاء واثق دارم كه ملت مسلمان ما تا وصول به هدف، فتورى به خود راه نخواهند داد و مخصوصا از هرگونه تفرقه و اختلاف خوددارى خواهند كرد... .206
همچنين هنگامى كه ايادى بيگانه، كارگران خوزستان را به منظور تضعيف دولت، با فريبكارى به اعتصاب واداشتند، آيتاللّه كاشانى طى اعلاميهاى خطاب به اعتصابكنندگان، آنها را از توطئه دشمنان آگاه نموده و خوددارى از هرگونه اعتصاب و زمينههاى اغتشاش را لازم و واجب شمرد. پس از به نتيجه نرسيدن مذاكرات دولت با شركت نفت سابق و رد پيشنهادهاى خدعهآميز آنها، به مردود شمردن شركت نفت سابق توسط دولت اشاره كرده و از مردم براى حضور در ميدان بهارستان در راستاى حمايت و پشتيبانى از اين اقدام دولت دعوت به عمل آورد، چنانكه هنگام تعطيل كنسولگرىهاى انگليس نيز مردم را به شركت در ميتينگى كه از سوى دستهجات ملى به منظور تأييد كار دولت در ميدان فوزيه تشكيل مىگرديد، دعوت نمود. همچنين هنگامى كه عدهاى از مردم در درگيرى بين مردم و مأموران انتظامى در روز 23 تيرماه 1330 كشته شدند، آيتاللّه با صدور اطلاعيهاى كه در برابر انبوهى از جمعيت در مسجد شاه قرائت گرديد، به عدم ارتباط اين حركت با دولت دكتر مصدق و بىاطلاعى وى از اين اقدام تصريح كرد و مجددا مانع تضعيف دولت دكتر مصدق شد. هنگامى كه دولت مصدق براى مقابله با مشكل اقتصادى ناشى از كاهش درآمد نفت و به تعبيرى، اجراى «تز اقتصاد منهاى نفت» اقدام به انتشار اوراق قرضه ملى كرد، آيتاللّه كاشانى با صدور اعلاميهاى با استناد به آيات متعددى از قرآن كريم، مردم را تشويق به خريد اين اوراق قرضه نمود.207 ايشان همچنين ضمن اعلان «جهاد مالى»، از ايرانيان خواست به منظور ابراز همبستگى خود بر ضد امپرياليسم حسابهاى خود را از بانك شاهنشاهى در تهران (كه يك بانك انگليسى بود) به بانكهاى ايرانى انتقال دهند.208
هنگامى كه مصدق از نخستوزيرى استعفا داد و با نخستوزيرى قوام، تانكها و نيروهاى نظامى در بخشهاى حساس شهر به ويژه ميدان بهارستان مستقر شدند تا مانع هر نوع حركتى از سوى مردم گردند، باز هم اين آيتاللّه كاشانى بود كه با فراخواندن مردم به مبارزه، و تهديد به جهاد و حضور كفنپوش خود در خيابانها خواستار بركنارى قوامالسلطنه شد. با دعوت ايشان، قيام همگانى مردم در 30 تير 1331ش در حمايت از رفتن قوامالسلطنه و بازگشت دكتر مصدق شكل گرفت و در اين قيام، تعداد زيادى از مردم به خاك و خون كشيده شدند. در پى اين اتفاقات، يك بار شاه و يك بار هم قوامالسلطنه نمايندگان خود را خدمت آيتاللّه كاشانى فرستادند و با وعده و وعيدهايى، از جمله اعطاى اختيار تعيين وزير در شش وزارتخانه به آيتاللّه كاشانى، خواهان سكوت ايشان شدند. اما ايشان هر دو بار تقاضاى آنها را رد كرد و با نامهاى خطاب به حسين علاء وزير دربار و فرستاده شاه، لبه تيز تهديد را متوجه شخص شاه و دربار كرد و نوشت: «همانطور كه حضورى عرض كردم، به عرض اعليحضرت برسانيد اگر در بازگشت دولت دكتر مصدق تا فردا اقدام نفرمايند دهانه تيز انقلاب را با جلودارى شخص خودم متوجه دربار خواهم كرد.»209
با همين اقدامات، مجددا مصدق، آن هم با اختيارات بيشتر از گذشته، پست نخستوزيرى را در مرداد 1331 در اختيار گرفت. هرچند دكتر مصدق نه تنها از اين اقدام مردم و آيتاللّه كاشانى قدرشناسى نكرد، بلكه به نوعى به اين خدمت آنها پشت پا نيز زد؛ چراكه مصدق پس از بازگشت به نخستوزيرى، همان سرلشكر وثوقى را كه عامل كشتار مبارزان و مدافعان وى بود، به سمت معاونت وزارت جنگ برگزيد و پس از اعتراض خصوصى آيتاللّه كاشانى به انتخاب اينگونه افراد كه بايد محاكمه و مجازات مىشدند، در روز 6 مرداد 1331ش، يعنى يك هفته بعد از حمايت شجاعانه و كامل آيتاللّه كاشانى از وى، با لحنى تند و سرشار از خشم از آيتاللّه كاشانى خواست كه از هرگونه دخالت در امور كشور پرهيز كند.210 البته آيتاللّه كاشانى براى حفظ وحدت و پيشبرد نهضت ملىشدن نفت و پايمال نشدن حقوق ملت و از بين نرفتن زحمات چندساله مردم در نهضت فوق، باز هم به رغم اختلافات فراوانى كه با مصدق داشت، همواره از دولت وى حمايت نمود و مانع سوءاستفاده بيگانگان از اختلافات موجود شد.211
با توجه به نقش پررنگ و مؤثر آيتاللّه كاشانى در نهضت ملىشدن نفت و همراهى و حمايت بيش از پيش ايشان از دولت مصدق براى پيشبرد اهداف نهضت، استعمارگران خارجى و كارگزاران داخلى آنها كه به اين مسئله آگاهى كامل داشتند و به خوبى مىدانستند تا زمانى كه شيرازه مذهب، اوراق كتاب همبستگى مردم مسلمان ايران را به هم پيوند مىدهد و استوار مىدارد، نهضت ملى ايران شكستخوردنى نيست، از اختلافنظرهاى بين مصدق و آيتاللّه كاشانى سوءاستفاده كرده و به اين وسيله تلاش كردند با تخريب چهره آيتاللّه كاشانى به عنوان محور اصلى نهضت، آتش اختلافات را شعلهور ساخته و با القاى شدت تعارض و اختلاف، اقدامات لازم براى شكست نهضت را دنبال كنند. در همين زمينه، از يكسو، روزنامههاى وابسته به حزب توده بىپردهترين ناسزاها و ركيكترين دشنامها و زشتترين تهمتها را نثار آيتاللّه كاشانى كردند و از سوى ديگر، شاپوربختيارها و ديگر دستپروردگان «متجدد» و «مترقى» كه تعدادشان هم كم نبود و هنوز هم روحانيت و مذهب را نشانه «عقبماندگى» و «نادانى» و انديشه روحانيان مبارز و فداكار را «قرون وسطايى» مىپنداشتند ـ ظاهرا به پيشتبانى از دكتر مصدق و در باطن براى درهم ريختن اساس همبستگى مردم ـ در روزنامهها و نشريات وابسته به دولت و دستگاه تبليغات و راديو در هتاكى و ايراد تهمت نسبت به آيتاللّه كاشانى با نشريات حزب توده مسابقه گذاشتند. اين دشمنان روحانيت و دين، كار را تا بدانجا كشاندند كه گروهى از اوباش و چاقوكشان حرفهاى را با شعار حمايت از مصدق و به اسم طرفدارى از وى، شبانگاه به خانه آيتاللّه كاشانى فرستادند تا آنجا را سنگباران كنند. آنان در آن شب با اقدامات وحشيانه خود و مضروب و مجروح كردن تعدادى از حاضران، بازرگان متدين و مبارزى از ياران وفادار آيتاللّه كاشانى به نام «حدادزاده» را كه در راه ملىشدن نفت به سهم خود كوششها كرده بود، در برابر خانه آيتاللّه با ضربات متعدد چاقو، بىرحمانه به قتل رساندند و مأموران انتظامى تعليميافته را واداشتند تا به جاى جلوگيرى از مهاجمان حرفهاى، جمعى از ياران و فرزندان آيتاللّه كاشانى از جمله محمدحسن سالمى را به زندان بيندازند. آنان كار را به جايى رساندند كه در نظر گروهى از عوامالناس خوشباور و ناآگاه، آيتاللّه كاشانى به شخصى انگليسى، نامسلمان و شهوتپرست تبديل شده بود كه ناگهان پرده از رازشبرافتادهومعلومگشتهبودكهحتىختنههمنشدهاست!212
كار به جايى رسيد كه چهارصد و هشتاد نفر از علما و طلاب حوزه علميه قم با ارسال نامهاى خطاب به دكتر مصدق، آيتاللّه كاشانى را مايه «افتخار و مباهات كليه مسلمين جهان خاصه ملت ايران» دانستند و اقدامات انجامشده مذكور توسط مطبوعات و... را اعمالى هدايتشده از طرف بيگانگان و در راستاى «تخريب اساس روحانيت و مليت» ارزيابى كردند و آن را موجب «جريحهدار شدن قلوب عامه مسلمين خاصه روحانيون» دانستند و حمايت دولت از اين اقدامات را تقبيح نموده و از مجلس شوراى ملى و دولت خواستند از اينگونه اقدامات ممانعت به عمل آورند.213 همچنين تعدادى از علما و آيات عظام حوزه نجف، از جمله آيتاللّهالعظمى سيدعبدالهادى شيرازى، با ارسال نامهاى به آيتاللّه ميرسيدمحمد طباطبايى، ضمن تقدير از زحمات و شخصيت آيتاللّه كاشانى، خواهان مقابله با توهينات انجامشده به ايشان شدند.214
در آخرين روزهاى دولت مصدق نيز آيتاللّه كاشانى حمايت خود را از وى دريغ نكرد، بلكه دست وحدت و دوستى و همكارى به طرف وى دراز كرد. آيتاللّه كاشانى كه همانند بسيارى از مردم، مقدّمات كودتا را ـ كه متأسفانه به دست برخى از اطرافيان و كارگزاران دولت مصدق فراهم شده بود و مهمترين اقدام آنها از ميان بردن سنگر مجلس و كوشش براى بىاعتبار ساختن روحانيت و رها ساختن حسابشده سرلشكر زاهدى بود ـ به چشم مىديد، اين تصور برايش پيش آمده بود كه مصدق تمايلى به بقاى حكومت خود ندارد و مىخواهد به صورتى قهرمانانه كنار برود. از اينرو، با وجود همه ناسزاها وتهمتهايى كه همچنان از راديو و روزنامههاى وابسته به دولت نثارش مىشد، به تعبير خودش «صلاح دين و ملت را بالاتر از احساسات شخصى دانسته»215 و در روز 27 مرداد 1332ش يعنى يك روز پيش از كودتاى ننگين آمريكايى ـ انگليسى 28 مرداد، با ارسال نامهاى به دكتر مصدق، حتمى بودن وقوع كودتا توسط سرلشكر زاهدى را مطرح ساخت و با پيشنهاد مذاكره براى مبارزه مشترك، بار ديگر براى نجات نهضت ملت ايران، دست همكارى به سوى مصدق دراز كرد و براى آخرين بار با او اتمام حجت كرد. ولى اين بار نيز مصدق در پاسخ به اين اقدامِ آيتاللّه كاشانى با نوشتن جمله «اينجانب مستظهر به پشتيبانى ملت ايران هستم»، آب پاكى را بر دست ايشان ريخت. مصدق علىرغم درخواست و اصرار ياران صديقش مبنى بر اعلامِ راديويى آغاز كودتا و استمداد از مردم كشور، از اين كار خوددارى نمود. اين در حالى بود كه همه مدافعان نهضت ملى ايران بىآنكه دستور عملى از طرف رهبران خود دريافت دارند، سرگشته و حيران بودند و نمىدانستند چه بايد بكنند. به همين دليل، سرلشكر زاهدى بىآنكه با كمترين مقاومتى از سوى مردم ـ كه مصدق مستظهر به پشتيبانى آنها بود ـ مواجه شود و بىآنكه فرماندهان واحدهاى نظامى و انتظامى كه مورد اعتماد دكتر مصدق بودند سدى در راه وى ايجاد كنند، به آسانى حكومت را در دست گرفت و به زودى بر همه جا مسلط شد و گروه بسيارى از مردم را به زندان افكند. به تعبيرى، مىتوان گفت: مصدق كه با سكوت و سكون خود، بدون هيچگونه اقدامى تسليم مأموران كودتا شد، عملاً دولت و مجلس را به عنوان دو ركن مهم قدرت سياسى در ايران كه با خون دلهاى فراوان و جانفشانىهاى ملت ايران از چنگ ديكتاتورى وابسته و استعمارى رها شده و به دست نيروهاى مردمى افتاده بود، دو دستى تقديم عامل استبداد و استعمار نمود. نتيجه اين كودتا بازگشت شاه خائن و فرارى به ايران و تشديد استبداد و خودكامگى از طريق تقويت ارتش و تأسيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور و سلطه مجدد بيگانگان بر صنعت نفت كشور از طريق كنسرسيوم نفتى شد و اين يعنى: بازگشت و سلطه مجدد استبداد و استعمار بر كشور.
اقدامات آيتاللّه كاشانى پس از كودتا
اعتبار و نفوذ آيتاللّه كاشانى در جامعه ايران به گونهاى بود كه حتى پس از كودتا نيز زاهدى به عنوان نخستوزير وقت كشور به محل اقامت آيتاللّه كاشانى رفت و پس از اداى احترام و بوسيدن دست ايشان، از خدمات خود به جبهه ملى در انتخابات دوره شانزدهم و همكارىاش با دولت مصدق به عنوان وزيركشور ياد كرد و افزود: اكنون به اينجا آمدهام تا در حضور حضرت آيتاللّه به كلاماللّه مجيد و شرافت سربازىام قسم بخورم كه در مورد مسئله نفت از راه جبهه ملى و دكتر مصدق منحرف نشوم و از قانون ملىشدن صنعت نفت ذرهاى تخطى نكنم و در برابر، از حضرت آيتاللّه تقاضا دارم كه مرا مورد عنايت و ارشاد قرار دهند. آيتاللّه كاشانى نيز به وى گوشزد كرد كه شرط ادامه راه نهضت، آزاد كردن زندانيان، تشكيل مجلس با نمايندگان واقعى مردم و آزادى مطبوعات و پيگيرى سياستهاى قبلى در مورد نفت است. زاهدى نيز قول داد كه در مورد مسائل مذكور تأمّل كند. ديرى نپاييد كه دولت زاهدى مقدّمات ايجاد رابطه با انگلستان را فراهم كرد. آيتاللّه كاشانى به محض آگاهى از تصميم دولت زاهدى مبنى بر تجديد رابطه با انگلستان، پس از مشورت با برخى از رجال سياسى فعال در نهضت ملى، در روز 20 آذر 1332ش با خبرنگاران داخلى و خارجى مصاحبه كرد. از آنرو كه زاهدى اجازه انتشار اين مصاحبه را نداد، محتواى آن به صورت شبنامه به اطلاع عموم رسيد. ايشان در آن مصاحبه ضمن تشريح علل و موجبات قطع رابطه با انگلستان، توضيح داد كه همچنان موجبات فوق باقى است و از اينرو، نبايد تحت فشار آمريكا به تجديد رابطه تن داد. ايشان متذكر شد: روزى كه دولت اعلام تجديد رابطه بدهد، روز عزاى ملى است و مردم بايد نوار سياه به سينه خود نصب كنند.216 همچنين هنگام پخش خبر اقدامات مقدّماتى دولت براى تشكيل مجلس هجدهم، با ارسال نامهاى در تاريخ 15 دى 1332ش به زاهدى، خطر تشكيل مجلس فرمايشى را گوشزد كرد و اعلام كرد: اگر چنين مجلسى تشكيل شود، مصوبات آن از نظر ملت هيچگونه ارزشى نخواهد داشت. در جريان انتخابات نيز ـ كه روشن شد انتخابات به صورت فرمايشى خواهد بود و نمايندگان به شكلى تحميلى و انتصابى در مجلس حضور پيدا خواهند كرد ـ با صدور اطلاعيهاى، با شجاعت تمام نسبت به اين اقدام ديكتاتورمآبانه و به تعبير خودش، «رفتار قرونوسطايى» زاهدى اعتراض كرد و خطاب به شاه اعلام كرد: «اگر دست از خيانت برداشته نشود ملت رشيد و غيور ايران با قيام شجاعانه خود خائنين و مسببين بدبختى خود را هركس و در هر مقام باشد در اولين فرصت ممكنه به شديدترين وجهى مجازات خواهند نمود.» در اين اعلاميه نيز مجددا بر بىاعتبارى مصوبات مجلس هجدهم تأكيد كرد.217
آيتاللّه كاشانى با دعوت و تشويق مردم به حضور در صحنههاى مختلف مبارزه در اين نهضت، حمايت از دكتر مصدق در مقاطع مهم و حساس نهضت، صدور بيانيهها و مصاحبههاى داخلى و خارجى، تهديد به صدور فتواى جهاد در برابر تهديد نظامى انگليس و... نقش مهمى را در شكلگيرى و تداوم اين نهضت ايفا كرد. در مجموع، مىتوان گفت: اگر آيتاللّه كاشانى و بيانيهها، اعلاميهها، مصاحبهها، مذاكرهها و مهمتر از همه، تهديدهاى وى ـ مثل تهديد انگليس به صدور فتواى جهاد، تهديد شاه به معطوف كردن مبارزه به سوى دربار و... ـ نبود شايد خيلى زود دكتر مصدق و ديگر ياران ملى وى در برابر فشار بيگانگان، احزاب سياسى مخالف، دربار و... عقبنشينى مىكردند و از ملى كردن نفت دست مىكشيدند. چنانكه با اختلاف ايجادشده بين دكتر مصدق و آيتاللّه كاشانى عملاً چنين اتفاقى افتاد. اسناد انگليسى بر اين نكته صحّه گذاشته و اين امر را تأييد كرده است. در اين اسناد آمده است: نفوذ كاشانى باعث شد كه مصدق از راه مبارزه با انگليسىها منصرف نشود.218
عمده اقدامات و تهديدات آيتاللّه كاشانى مستظهر به تبعيت مردم از ايشان به عنوان فقيه و نايب عام امام زمان (عج) بود و دليل ترس و واهمه دشمنان داخلى و خارجى از تهديدات ايشان نيز باور آنها به اعتقاد مردم به لزوم تبعيت از فتواى ايشان و سايرعلما بهعنواننوابعامامام عليهالسلام و پذيرش و تبعيت عملى از فتواى ايشان بود. به همين دليل است كه روزنامه «نيويورك تايمز» مىنويسد: آيتاللّه كاشانى مىخواهد جاى خليفه مسلمين را بگيرد.219 همچنين در آرشيو وزارت خارجه انگليس در مورد ايشان آمده است: «امروز به جرئت مىتوان گفت كه آيتاللّه كاشانى پاپ شيعيان شده است و همانقدر كه فرامين پاپ براى كاتوليكها مطاع است، دستورات آيتاللّه كاشانى نيز در ميليونها شيعيان خاورميانه تأثير قطعى دارد.»220
فتاوا و اعلاميههاى فقها در رابطه با ملىشدن نفت
علاوه بر آيتاللّه كاشانى، ساير فقها و علماى ايران نيز در پيشبرد نهضت ملىشدن نفت نقش چشمگيرى داشتند. تعداد زيادى از فقها و آيات در بيانيههاى خود از ايشان حمايت كردند و فتوا به وجوب همراهى، همكارى و مساعدت با آيتاللّه كاشانى دادند.
در خرداد 1327ش كه آيتاللّه كاشانى تظاهراتى را عليه نخستوزيرى هژير به راه انداخت و عدهاى از مردم متدين كشته و زخمى شدند، آيتاللّهالعظمى بروجردى در اعلاميهاى ضمن حمايت از آيتاللّه كاشانى، وى را به عنوان فردى معرفى كرد كه براى «صلاح جامعه و ملت و دفع ظلم و ستم، نهضت دينى نمودهاند» و اقدام ايشان «جز در مقام مبارزه با استبداد و ديكتاتورى» نبوده است. آيتاللّه سلطانى نقل كرده است كه آيتاللّه بروجردى در مورد نهضت ملىشدن نفت فرموده بود: روحانيت به هيچ وجه نبايد با اين حركت مخالفت كند؛ اگر با اين حركت مردمى مخالفت كند و اين حركت ناكام بماند، در تاريخ ايران ضبط مىشود كه روحانيت سبب اين كار شد. لذا به آقاى بهبهانى و علماى تهران نوشتم كه مخالفت نكنند.221
آيتاللّهالعظمى سيد محمدتقى خوانسارى از علما و مراجع وقت، در استفتايى كه از ايشان در رابطه با ملىشدن صنعت نفت مىشود، توجه به بحث نفت را از مصاديق روايت «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمؤمن و لا مسلم» دانسته و مىگويد: «اگر كسى بگويد اين اهتمام در امور مسلمين نيست خلاف وجدان گفته است. اگر حديث شريف شامل اين امر با اين اهميت نباشد پس شامل چه امرى خواهد بود؟» سپس به اين نكته اشاره مىكند كه «بعد از اينكه اين مسئله اهتمام در امور مسلمين بود، اگر اين حكم را قبول نكنند ردّ قول پيغمبر صلىاللهعليهوآله است. ديگر چه جاى عذرى براى ما باقى مىماند، خصوصا با اينكه مثل حضرت مستطاب آيتاللّه كاشانى ـ دامت بركاته ـ كه مجتهدى عادل و با شهامت و دلسوز و فداكار براى مصالح دين و دنياى مردم با اينهمه جديت ترغيب و تحريص و مردم را بيدار مىكنند ديگر مجال عذرى براى كسى نمىماند.»222 فتاواى مراجع تقليدى همچون آيتاللّه صدر، آيتاللّه حجت و آيتاللّه فيض صادر و باعث شد تودههاى وسيعى از مردم مذهبى كشور به حمايت از ملىشدن صنعت نفت قيام كنند.223
آيتاللّه بهاءالدين محلاتى در فتوايى، ابتدا به اين نكته اشاره مىكند كه «واگذار كردن معادن نفت جنوب به انگليسىها براى دسايس آنها در اين كشور اسلامى و ضعيف ساختن، بلكه نابود كردن قواى سياسى و اقتصادى و دينى اين كشور راه وسيعى باز نموده است.» سپس با استناد به اين مسئله كه «قراردادهاى تحميلى سابق بين كشور ايران و كمپانى نفت علاوه بر اينكه به دست حكومتهاى جابره كه شرعا و واقعا ولايتى بر اهالى مسلمانان و ملت مظلوم اين كشور نداشتهاند، به ضرر فاحش و بر خلاف مصلحت مسلمانان بوده لغو و بىاثر است»، «تهيه وسايل براى كوتاه كردن دست اجانب از سوء مداخله در كار مسلمين و اعاده عظمت و استقلال نام كشور اسلامى ايران»راازجملهتكاليفهرمسلمانىذكر مىكند.224
آيتاللّه حاج سيدمحمود روحانى قمى نيز با اشاره به اينكه «نفت و معادن آن ملك مسلمين و مال ايرانيان است»، كوتاه كردن دست اجانب را بر اساس آيه نفى سلطه كفار امرى بديهى و لازم مىداند و مىنويسد:
اگر از جهت الغاى بعض شبهات به عنوان ثانوى يك چنين امر بديهى بر كسى مشتبه شود، با توجه به اينكه مثل حضرت آيتاللّه آقاى حاج سيدابوالقاسم كاشانى دام ظله ... در رأس اين نهضت مقدس قرار گرفتهاند و با كمال جديت امر و قيام فرمايند (بر ملىشدن صنعت نفت در سراسر كشور) راهى براى شبهه باقى نمىماند؛ بنابراين، بر تمام مسلمين و هموطنان عزيز حتم و لازم است كه نهايت سعى و كوشش را مبذول دارند تا گريبان خود را از چنگال جابرانه اجانب خلاص و سعادت را نصيب خود نمايند.225
آيتاللّه حاج شيخ باقر رسولى، عالم و پيشواى مردم گيلان، در پاسخ به استفتاى عدهاى از مؤمنان در رابطه با بحث ملىشدن نفت، ضمن اشاره به اين مطلب كه استرداد حقوق مغصوبه از ستمكاران ضرورى و مورد اتفاق و اجماع همه اديان و اقوام و ملل مختلف دنياست، مىنويسد: پيروى و همكارى با حضرت آيتاللّه كاشانى ـ مدظله ـ و جبهه ملى ـ اداماللّه بقائهم ـ و هر سازمانى كه بر عليه ستمكاران تأسيس شده، لازم و متحتم است.226
آيتاللّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى، از شاگردان آيتاللّه شيخ عبدالكريم حائرى و از اساتيد مهم حوزه علميه قم نيز با صدور اطلاعيهاى، كوتاه كردن دست اجانب از كشور و مسلمانان و ملى نمودن صنعت نفت در سراسر كشور را بر هر مسلمانى لازم و واجب مىداند و در مورد حمايت از آيتاللّه كاشانى مىنويسد: «خصوصا كه مثل حضرت آيتاللّه العظمى آقاى كاشانى ـ دامت بركاتهالعالى ـ در رأس اين نهضت مقدس بوده و تمام اوقات شريف خود را مصروف در رفع ظلم و جور و تأمين آسايش مسلمين مىفرمايند... بر همه مسلمانان لازم است از وجود محترم امثال ايشان تبعيت و قدردانى نمايند... .»227
آيتاللّه سيدحسن چهارسوقى رئيس هيأت علميه اصفهان نيز در پاسخ به استفتاى پيرامون نهضت ملىشدن نفت، با اشاره به حرمت سلطه كفار بر مسلمانان و اشاره به اين نكته كه نفت مايه حيات و زندگانى ملت ايران و حق آنهاست، مىنويسد: به حكم عقل قاطع و شرع مطاع، بر هر ذىحقى واجب و لازم و تحتم است در حدود قدرت و توانايى حفظ حق مشروع خود را بنمايد و از تعرض و مزاحمت غير به تمام قوا دفاع و جلوگيرى نمايد... در اين موضوع ملىشدن صنعت نفت پيروى از حكم مطاع و فرمايش متبع حضرت آيتاللّه كاشانى ـ دامت بركاته ـ لازم است.228
ساير اعضاى هيأت علميه اصفهان مثل آيتاللّه حاج شيخ مهدى نجفى، حاج شيخ مرتضى مدرسى اردكانى، و حاج سيدمصطفى سيدالعراقين نيز پاسخهايى مبنى بر حمايت از نهضت نفت و حركت آيتاللّه كاشانى ارائه كردهاند.229
آيتاللّه چهارسوقى بنا به نقشى كه در هدايت مذهبى سياسى اصفهان بر عهده داشت، مرتب با سران نهضت ارتباط برقرار مىكرد و ميان آنان تلگرافهايى رد و بدل مىشد. بخشى از اين ارتباط با آيتاللّه كاشانى و بخشى ديگر با دكتر مصدق بود. تعداد بسيارى از نامهها و تلگرافهاى رد و بدل شده به چاپ رسيده است. همچنين بسيارى از پيامهايى كه آيتاللّه كاشانى يا دكتر مصدق براى مردم اصفهان داشتند، بنا به رسم پيشين، توسط آيتاللّه چهارسوقى ابلاغ مىشد.230
آيتاللّه حاج شيخ محمدرضا كلباسى از علماى بزرگ مشهد نيز در پاسخ به استفتاى مردم در باب ملىشدن نفت، با اشاره به اين نكته كه معادن نفت ايران حق اوليه ايرانيان است و طلب حق و گرفتن آن از وظايف اوليه هر مسلمانى است، مىنويسد: امروز بر فرد فرد مسلمانان لازم است كه از موقعيت استفاده و نسبت به استيفاى حقوق حقه خود از شركت نفت و ملىشدن آن مجاهدت، و مساعى جميله حضرت آيتاللّه كاشانى را پشتيبانى نمايد.231
از جمله مىتوان به اعلاميههاى آيتاللّه ميرزاكاظم طباطبايى، آيتاللّه سيدنورالدين هاشمى شيرازى، آيتاللّه طالقانى، و... اشاره كرد.232 همچنين آيتاللّه فقيه سبزوارى از علماى مشهد نيز فتوا به لزوم خلع يد از شركت نفت انگليس مىدهد.233 علاوه بر فتاواى فوق، نامههايى هم از جانب آيتاللّه خليل كمرهاى و آيتاللّه محمدباقر كوهكمرهاى در پشتيبانى از آيتاللّه كاشانى ارسال شد. همچنين مىتوان به سخنرانى آيتاللّه سيدجعفر غروى در 8 دى 1329ش و نامهاى سرگشاده از طرف طلاب علوم دينى اشاره كرد كه در 17 دى 1329ش منتشر شد.234 در مجلس هفدهم شوراى ملى نيز روحانيان هوادار مصدق حضور داشتند كه برخى از آنها عبارت بودند از: شمسالدين قناتآبادى از شاهرود، باقر جلالى موسوى از دماوند، حاج سيد جوادى از قزوين، ابراهيم ميلانى از تبريز، محمدعلى انگجى از تبريز، و مرتضى شبسترى از تبريز.235
در اوايل دىماه 1331ش نيز هنگامى كه حسين مكى به علت برخى اقدامات دكتر مصدق استعفا داد، آيتاللّه صدر از قم به وى تلگراف زد و تلاش كرد او را به پس گرفتن استعفايش ترغيب كند. ايشان در تلگراف مذكور نوشت: استعفاى جنابعالى موجب نگرانى است. بسيار بهموقع، بلكه مقتضى است كه با استرداد استعفاى خود ... با عنايات الهى با اتفاق كامل مبارزات ملت مسلمان ايران را به نتيجه برسانيد.236
چنانكه گذشت، در جريان ملىشدن نفت، ما شاهد فتاوا، اعلاميهها و بيانيههاى علماى شيعه در مناطق مختلف كشور هستيم كه حضور مردم در صحنه و دفاع از ايده ملىشدن نفت را تكليف شرعى آنها مىخواندند و مردم هم به دليل اعتقاد به ولايت فقها از جانب معصومان عليهمالسلام و حجّيت اين فتاوا و بيانات به عنوان سخن نواب امام زمان (عج)، تبعيت از آنها را بر خود واجب مىدانستند. حوادث كودتاى 28 مرداد نشان داد مردمى كه در حمايت از نهضت ملىشدن نفت به خيابانها مىآمدند، عمدتا بر اساس فتاواى علما و دعوت آيتاللّه كاشانى بود؛ چراكه همان مردمى كه در 30 تير 1331ش با اعلاميه آيتاللّه كاشانى در ضرورت حمايت از مصدق در برابر شاه به خيابانهاى تهران ريختند و فرياد «يا مرگ يا مصدق» سر دادند، يك سال بعد در 28 مرداد 1332ش به دليل عدم همراهى مصدق با آيتاللّه كاشانى، به رغم دستگيرى مصدق توسط عمّال حكومت، دم برنياوردند.
نقش تولى و تبرى
يكى از جلوههاى عنصر ولايت در فرهنگ سياسى شيعه، بحث تولى و تبرى است؛ به تعبير ديگر، دوستى با دوستان خدا و اهلبيت عليهمالسلام و دشمنى با دشمنان آنها. در تحولات معاصر، از جمله نهضت ملىشدن نفت، بحث تولى و تبرى در قالب نفى سلطه كفار و عدم الفت و دوستى با كفار جلوه پيدا كرده است. آيتاللّه كاشانى در اعلاميهاى كه در مورد ملى كردن صنعت نفت صادر كرد، نتيجه ملىشدن صنعت نفت را علاوه بر احقاق حقوق ملت ايران و بازگرداندن ثروت ملى مردم به خودشان، رفع سلطه انگليسىها بر جان و مال و ناموس مردم ايران ذكر مىكند. همچنين آيتاللّهالعظمى سيد محمدتقى خوانسارى، از علماى بزرگ آن زمان، در پاسخ به استفتاى «عدهاى از محترمين و بازرگانان تهران» در رابطه با ملى كردن صنعت نفت با اشاره به بحث سلطه بيگانگان بر كشور، مىنويسد: «مسلط نمودن اجنبى بر نفت كه مايه حيات اين ملت است، غير از خفت عقل و بىعلاقگى به جامعه و عدم توجه به مقرّرات و وظايف دينى و ضعف ادراك و عدم رعايت مصالح و مفاسد جامعه چيز ديگرى نبوده و نيست.»237
آيتاللّه بهاءالدين محلّاتى در فتواى خود پيرامون بحث ملىشدن نفت، به بحث تبرى و عدم تولى نسبت به كفار در آيه 118 سوره «آلعمران» اشاره مىكند و مىنويسد: «يكى از مقرّرات دينى كه براى جلوگيرى از رخنه اجانب در حصار عظمت و شوكت اسلام در قرآن مجيد مكررا تأكيد شده است ترك دوستى و مراوده با كفار است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ.»... اين قبيل آيات در نهى مسلمانان از طرح الفت و دوستى با غيرمسلمانان بسيار است. اينك آيات و ساير دستورات اسلامى، خاصه آنها كه براى تحكيم مبانى عظمت و استقلال ايران و مسلمانان بود، پشت سر انداخته شد.» ايشان يكى از مظاهر و مصاديق مخالفت با مضمون آيات فوق را واگذار كردن معادن نفت به عنوان يكى از منابع مهم ثروت و سيادت در جهان، به اجانب مىداند. آيتاللّه حاج سيدمحمود روحانى قمى نيز در پاسخ به استفتايى در اين زمينه، به آيه «وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً» (نساء: 141) اشاره نموده و بحث كوتاه كردن دست اجانب از نفت مسلمانان و نفى سلطه كفار را از ضروريات دين شمرده، آن را امرى غيرقابل انكار و غيرقابل ترديد مىداند.238
آيتاللّه سيدحسن چهارسوقى از علماى بزرگ اصفهان نيز در جواب استفتاى مردم در مورد ملىشدن نفت، با اشاره به آيه نفى سبيل «حرمت تسليط اجانب و كفار بر مسلمين و اموال و نفوس و اعراض و نواميس آنها را از بديهيات و مسلمات» شمرده و اهتمام و جديت در قطع يد اجانبوبيگانگانرا بر دولتوملتلازممىداند.239
يكى از جلوههاى جدى و عملى تبرى از كفار و استعمارگران و حاميان آنها كه عامل و زمينهساز سلطه كفار بر جامعه اسلامى بودند، ترور هژير، از زمينهسازان قرارداد الحاقى و عامل تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم، بود. وقتى تلاشهاى آيتاللّه كاشانى و تحركات مردم و گروههايى مثل «مجمع مسلمانان مجاهد» و «فداييان اسلام» و مقاومت و ايستادگى نمايندگان اقليت مجلس پانزدهم مانع تصويب لايحه الحاقى گس ـ گلشاييان شد، انگليسىها و حاميان داخلىشان به دنبال تحقق اين مسئله در مجلس شانزدهم بودند. لذا آنها به دنبال اين بودند كه مجلس شانزدهم خالى از اغيار و مخالفان تشكيل شود. بنابراين، عبدالحسين هژير، وزير دربار، به بهانه برپايى مجلس روضه در مسجدى كه محل نگهدارى صندوقهاى رأى بود، صندوقها را انتقال داده و در نهايت، در آراء مردم تهران دست بردند و مانع ورود كانديداهاى جبهه ملى و طرفداران آيتاللّه كاشانى به مجلس شانزدهم شدند. تحصن كانديداها به عنوان اعتراض به اين عمل نتيجهاى نداد تا اينكه با ترور انقلابى هژير، عامل اصلى اين حركت، توسط سيدحسين امامى از اعضاى گروه فداييان اسلام به رهبرى سيدمجتبى نواب صفوى، دولت مجبور به ابطال انتخابات و تجديد انتخابات تهران شد كه نتيجه آن، راه يافتن كانديداهاى جبهه ملى و آيتاللّه كاشانى به مجلس شانزدهم و فراهم شدن زمينههاى مقابله با قرارداد الحاقى انگليس و گامهاى اوليه نهضت ملىشدن صنعت نفت بود. همچنين مىتوان بروز خشم و نفرت و برائت مردم مسلمان ايران از اين دسته افراد را در ترور رزمآرا نخستوزير وقت در جريان تصويب ملىشدن نفت مشاهده كرد.
عنصر تولى نيز همانند تبرى در نهضت ملىشدن نفت جلوههايى داشته است. از جمله، نقل شده است كه آيتاللّه كاشانى در دوران مبارزه براى ملىشدن نفت كه گاهى دشمنان به دنبال تفرقهافكنى و ايجاد اختلاف از طرق مذهبى، عقيدتى و سياسى بودند، مناقشات و درگيرىهاى داخلى را كمتر از محاربه با امام زمان (عج) ندانست.240
2. نمادهاى مذهبى
مناسبتها و مراسم مذهبى
يكى از شيوههاى آيتاللّه كاشانى در جريان مبارزات مردم عليه ديكتاتورى موجود در اواخر دهه 1320ش كه مقدّمات نهضت ملىشدن نفت را فراهم كرد، ارتباط دادن مراسم مذهبى با امور خاص سياسى بود كه در آن برهه زمانى و در آن فضا اين دو قابل جمع نبودند. وقتى در يك مصاحبه، از آيتاللّه كاشانى سؤال مىشود: «چگونه جنابعالى حاضر شديد محيط بلندپايه عالى مذهبى را ترك گفته، در مسائل پيچيده سياسى مانند مسئله نفت مداخله كنيد؟» پاسخ مىدهد: «براى اينكه مذهب از سياست جدا نيست و هر فرد مسلمانى بايد متوجه و مراقب احوال همكيشان خود باشد و به علاوه، ميهنپرستى يكى از عوامل نجات و سعادت است. اما در موضوع نفت، با تصاحب ثروت ملى خود و استخراج آن به دست خودمان نه تنها براى رفاه حال مردم قدم برداشتهايم، با رهايى از تسلط جابرانه انگلستان، استقلال و آزادى خود را تأمين مىكنيم.»241
بر همين اساس، ايشان در بيانيهها، نامهها، پيامها و سخنرانىهاى خود، همواره بر ابعاد دينى نهضت تأكيد مىكند و بر دو بعد دينى و ملى بودن نهضت تصريح دارد.242 همچنين ايشان از فضاى مناسبتهاى مذهبى براى پيشبرد نهضت استفاده مىكرد. نماز عيد فطر و نماز عيد قربان، يك راهپيمايى عظيم سياسى ايجاد كرد كه در شرايط سخت ديكتاتورى براى دولت اشكالى بزرگ پيش مىآورد و فرصتى براى دامن زدن به مبارزه عليه نظام حاكم بود.243 آيتاللّه كاشانى در دوران آغازين حركتهاى بيدارگرانه خود عليه نفوذ استعمار انگليس در ايران و همراهى حكومت استبدادى و ظالم وقت با آنها، در مراسم اربعين امام حسين عليهالسلام سخنرانى مىنمايد و ضمن توضيح اهداف قيام امام حسين عليهالسلامو شهادت ايشان، با مقايسه فضاى امروز كشور ايران با فضاى زمان امام حسين عليهالسلام، مىگويد: «حسين عليهالسلام براى جلوگيرى از اوضاع و احوالى نظير آنچه ما امروز داريم تن به شهادت داد. اگر ما درس فداكارى را از حسين عليهالسلام گرفته بوديم گرفتار اوضاع غيرقابل تحمل امروزى نمىشديم... آن وجود مقدس خود را فداى دين و آيين و رفع ظلم از مسلمين نمود، و با اين وضعيت كنونى كه بر همه كس مشهود است، اساس دين و آيين و آسايش مسلمين از كثرت ظلم و تعدى متزلزل است. برادران من! فكر دين و آسايش مردم فلكزده بيچاره باشيد و با خودخواهى و لاقيدى و تنبلى و ترس، دين و دنياى خود را به باد ندهيد.»244 ايشان همچنين به اين نكته اشاره مىكند كه ما بايد از عملكرد حسينبن على عليهالسلام و مراسم عزاى ايشان، مقابله با ظلم و حاكمان ناصالح را بياموزيم نه صرف عزادارى را. در همين زمينه، جامعه وعاظ تهران در تجمعى كه در منزل آيتاللّه كاشانى داشتند، پس از مذاكرات مفصل درباره اوضاع عمومى كشور، ضمن اعلام و ابراز پشتيبانى كامل خود از منويات ايشان، اظهار نمودند كه در محافل مذهبى نظريات ايشان را به اطلاع عموم مردم خواهند رساند.245
آيتاللّه كاشانى همچنين با مقايسه وضعيت آن روز ايران با وضعيت مسلمانان در زمان قيام امام حسين عليهالسلام مىگويد: وضع مسلمانان در زمان يزيد بهتر از حالا بود. كفار به مسلمين باج و خراج مىدادند، ولى حالا بر سر ما مىكوبند. اسلام رو به توسعه مىرفت، ولى حالا رو به زوال است. وضع اجتماعى ما امروز به مراتب بدتر از زمان يزيد شده است.246
ايشان زمامداران آن روز جامعه را با زمامدارى اميرالمؤمنين عليهالسلاممقايسه مىنمايد و با اشاره به مواظبتهاى حضرت نسبت به اموال بيتالمال، ماجراى مشهور خاموش كردن چراغ بيتالمال هنگام كار شخصى را بيان مىكند و مىگويد: «حال ببينيد تفاوت از كجاست تا به كجا؟ زمامداران ما از خزانه كشور اتومبيلها، پاركها، باغها و هزاران وسيله تعيش فراهم مىكنند.»247
جهاد و شهادتطلبى
در جريان نهضت ملىشدن نفت، در مواقع مختلف در نامهها، بيانيهها، سخنرانىها، شعارها و... بارها بر بحث جهاد، شهادتطلبى و كشته شدن در راه خدا و فيض شهادت تأكيد مىشد و با الگوگيرى از شهادت ائمّه اطهار عليهمالسلام به ويژه امام حسين عليهالسلام به ترجيح مرگ با عزت بر زندگى با ذلّتبار تصريح مىشد. آيتاللّه كاشانى به عنوان رهبر اصلى نهضت ملىشدن نفت، در مقاطع مختلف و با تعبيرات گوناگونى به اين نكته اشاره مىكرد. ايشان در مراسمى كه به مناسبت اربعين حسينى در سال 1326ش در منزلش برگزار شد، فرمود: درس شجاعت و فداكارى را از حضرت سيدالشهدا بياموزيد. مرگ ترس ندارد. اجل يك دقيقه پس و پيش نمىگردد... مسلمان نبايد ترس داشته باشد. شهامت داشته باشيد، ايمان خود را قوى كنيد، زير بار ذلّت نرويد، مرگ با شرافت بهتر از زندگى ننگين است.248
ايشان همچنين در بيانيهاى كه پس از بازگشت به ايران از تبعيد نوشت و در منزل خودش در جمع حاضران توسط دكتر مظفر بقايى قرائت شد، با اشاره به جانبازى و فداكارى خود، مىآورد: برادرانم! مثل من، خادمِ فداكارى داريد كه بدون طمع و غرض شخصى جان خود را كف دست گرفته براى دين و دنيا شما جانبازى مىكنم.249
در پيامى كه آيتاللّه كاشانى خطاب به نمايندگان مجلس صادر مىنمايد تا ديدگاههاى خود را پيرامون بحث نفت به اطلاع آنان برساند، ضمن تأكيد بر حقوق شرعى و عرفى مردم ايران نسبت به نفت و ساير حقوق سياسى و اجتماعى آنان، به جان بركف بودن مردم ايران در احقاق خود اينگونه اشاره مىكند: ملت ايران مشروطيت را با خون خود گرفته و زير بار استبداد و ديكاتورى نمىرود و البته با خون خود هم از آن دفاع خواهد كرد.250
بر همين اساس است كه حسين مكى از طرف هيأت اعزامى به آبادان براى بحث خلع يد از شركت سابق نفت، در پاسخ به نامه آيتاللّه كاشانى مبنى بر حفظ وحدت كارگران و كارمندان و پيشبرد برنامههاى نهضت، مىنويسد: «تمام اهالى اين استان سربازان از جان گذشته و فداكارى هستند كه گوش بر فرمان حضرت آيتاللّه دارند (از تو به يك اشاره از ما به سر دويدن) به وظايف قانونى خود عمل خواهيم كرد، ولو به قيمت جان تمام شود. يا اين قانون را اجرا خواهيم كرد يا در خاك اين استان مدفون خواهيم گشت.»251
همچنين هنگامى كه در برخى از جرايد انگلستان صحبت از اشغال خاك ايران به ميان آورده بودند و مىخواستند با اين قبيل نوشتجات ملت ايران را مرعوب نموده، بلكه به سازش وادارند، مرحوم آيتاللّه كاشانى مىگويد: در صورتى كه دست به چنين جنايتى بزنند، ملت ايران كه نابودشده اطماع استثمارى و استعمارى آن دشمنان بشر است، البته كشته شدن در راه حق و حقيقت و ديانت و مليت خود را ترجيح به اين زندگانى ننگين خواهد داد و على اىحال در صورت اعمال قوه و ابراز خشونت، از اعلام جهاد خوددارى نخواهد كرد.252
در جريان مخالفت شاه با اعطاى اختيار پست وزارت جنگ به مصدق كه منجر به استعفاى مصدق و نخستوزيرى قوام شد، آيتاللّه كاشانى براى مقابله با اين حركت، طى اعلاميهاى مردم را به خيزش عليه رژيم دعوت كرد: بر عموم برادران مسلمان من لازم است كه در اين جهاد اكبر كمر همت محكم بربسته و براى آخرين مرتبه به صاحبان سياست استعمارى ثابت كنند كه تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سيطره گذشته محال است.253
سپس ايشان با دعوت از خبرنگاران داخلى و خارجى، مصاحبهاى تشكيل داد و طى آن سوگند ياد كرد كه اگر قوام نرود اعلام جهاد خواهد نمود و شخصا كفن پوشيده، مردم را همراهى خواهد كرد.254
استناد به آيات و روايات و شعارهاى مذهبى
يكى ديگر از جلوههاى نمادهاى مذهبى در نهضت ملىشدن صنعت نفت، استناد به آيات و روايات در بيانيهها و اعلاميهها و شعارهاى مردم در تجمعات و راهپيايىهاست. در 27 خرداد 1327ش كه قرار بود هژير كابينه خود را به مجلس معرفى كند، جمع كثيرى از مردم در منزل آيتاللّه كاشانى اجتماع كردند و به طرف مجلس به حركت درآمدند. پيشاپيش آنها قرآن بزرگى را با پرچم سبز رنگ حركت مىدادند، شعار جمعيت «نصرٌ من اللّه و فتح قريب» و «انا فتحنا لك فتحا مبينا» بود. در ضمنِ راه گروه گروه به صفوف راهپيمايان مىپيوستند و جمعيت فريادمىكرد«مجاهدينراهدين،خوشآمديد،خوشآمديد.»255
آيتاللّه كاشانى در جلسهاى كه با محمد حسنين هيكل مصرى دارد، در رابطه با خواستههاى خود مىگويد: «سگهاى انگليسى، استقلال را از ما گرفتند همانطور كه قرآن را از ما گرفتند! كو قرآن؟ كجاست احكام قرآن؟» سپس ايشان با اشاره به سخن گلادستون انگليسى كه گفته بود: «مادامى كه قرآن در بين امتهاى اسلامى وجود دارد راه براى انگليس بسته است و بايد به خاطر اينكه خوب سوارى بدهند قرآن را از آنها گرفت»، به قلمش كه روى سجادهاش بود اشاره مىكند و مىگويد: «بنويس از قول من به دولتهاى اسلامى، خدمتگزار اسلام و مسلمانها مىگويد: هيچ كارى از شما پيشرفت نمىكند، مگر اينكه زندگى خود را بر پايههاى قرآن استوار كنيد.»256
در پيامى كه آيتاللّه كاشانى پس از تبعيد به لبنان خطاب به ملت ايران مىفرستد، براى بيدار كردن ملت و مقابله با استبداد حاكم، به اين سخن حضرت اباعبداللّه الحسين عليهالسلام اشاره مىكند: «ان لم يكن لكم دين و لاتخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم.»257
در جريان بازگشت آيتاللّه كاشانى از تبعيد به لبنان، در روزنامه «اطلاعات»، ضمن توصيف استقبال عمومى مردم از آيتاللّه كاشانى آمده است: اتومبيلهايى كه در جلو و عقب اتومبيل حامل آيتاللّه كاشانى حركت مىكرد، داراى شعارهاى مخصوصى مانند «خدا، استقلال، آزادى» بود.258
در ميتينگى كه در روز جمعه 8 دى ماه 1329ش در ميدان بهارستان به دعوت آيتاللّه كاشانى و برخى از احزاب ملى برگزار شد، افتتاح و ختم ميتينگ با قرائت آيات قرآن توسط آيتاللّه غروى انجام مىشود.259
آيتاللّه محمدتقى خوانسارى در پاسخ به استفتايى پيرامون نهضت ملىشدن نفت، تقديم نفت به بيگانگان را ـ در حالى كه ثروت ملى ميليونى متعلق به ميليونها نفر ايرانى است كه اكثر آنها دچار مشكلات مالى هستند ـ با بخشيدن ثروت يكى از مسلمانها در راه خدا، در حالى كه عائلهاش بىسرپرست مانده بودند، مقايسه مىكند و مىگويد: پيامبر صلىاللهعليهوآله به خاطر عمل فوق كه به خودى خود يك عمل حسنه بود، مىخواست اين فرد را در قبرستان مسلمانها دفن نكند. حال اگر از پيغمبر صلىاللهعليهوآله در مورد اين ثروت عظيم ملى كه تقديم به بيگانگان مىشود، سؤال كنيم چه جواب مىدهند؟ آن شخص فوقالذكر تمام دارايى خود را صرف آزادى (بندگان) كرد و حضرت از او اظهار تنفر فرمود. نسبت ما كه دارايى خود را صرف (بنده) كردن آزادگان مىكنيم چه خواهند فرمود...؟260
آيتاللّه كاشانى با صدور اطلاعيهاى در حمايت از اقدام دولت مصدق براى عرضه اوراق قرضه و تشويق مردم به خريد اين اوراق، از اين اقدام به «جهاد مالى» تعبير مىكند و مىنويسد: «اينجانب عنوان "جهاد مالى" را در اين مورد واقعا بهجا و درست يافتم و آن را نوعى از الهامات ارواح مقدسه شمردم.» در اين اطلاعيه، ايشان به آيات متعدد قرآن استناد مىنمايد. ابتدا با اشاره به آيه «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»(آلعمران: 103)، لزوم وحدت ملت در مقابل دشمنان را يادآورى مىكند و آيه «لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً» (نساء: 95) را براى چنين ايامى مىداند كه جهاد با بذل مال ضرورت پيدا مىكند. همچنين با اشاره به آيات «مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضا حَسَنا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» (حديد: 11)؛ «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء» (بقره: 261)؛ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»(كهف: 30) به مردم اطمينان مىدهد كه نه تنها از خريد اوراق قرضه زيان مالى به آنهانمىرسد، بلكه اندوختهاى نيز براى آنها به همراه دارد و موجب خير دنيا وآخرت وپاداش الهى خواهد شد.261
هنگامى كه مصدق لايحهاى را به مجلس داد تا اختيارات بيشترى بر خلاف قانون اساسى از مجلس بگيرد، آيتاللّه كاشانى به عنوان رئيس مجلس شوراى ملى با طرح اين لايحه به دليل مغايرت با قانون اساسى مخالفت كرد. نكته قابل توجه اين است كه ايشان با استناد به حكم قرآن و دستورات پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مبنى بر حفظ امانات و ودايع، لزوم حفظ قانون اساسى و عمل به آن را نتيجه مىگيرد. در نوشته ايشان آمده است:
به حكم محكم قرآن مجيد كه بهترين رهنماى خلق جهان است،... و دستور متقن حضرت خيرالانام كه امر و مقرّر است بر ودايع و سپردههاى مردم طريق امانتملحوظ گردد... بايد به اطلاع مجلس برسانم... لايحه اختيارات تقديمى آقاى دكتر مصدق نخستوزير به مجلس شوراى ملى مخالف و مباين اصول قانون اساسى و صلاح مملكت و دولت است.262
آيتاللّه سيدحسن چهارسوقى نيز در فتواى خود در مورد نهضت ملىشدن نفت، متن فتوا را با آيه «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ» (حج: 78) شروع مىنمايد كه مشعر به تلاش و جهاد در راه خدا و اعتصام به خداوند در اين تلاش و جهاد است. سپس به آيه «نفى سبيل» استناد نموده و حرمت استيلاى كفار بر مسلمانان را مطرح مىكند.263
چنانكه پيشتر هم ذكر شد، عموما علما و فقها در فتاوا و بيانيههاى خود در اين نهضت، به آيات و روايات متعددى استناد كردهاند.
3. اماكن مذهبى
يكى از عناصر فرهنگ سياسى شيعه كه در نهضت ملىشدن نقش داشته است اماكن مذهبى به ويژه مساجد است. بسيارى از تجمعات اعتراضآميز مردم در مساجد تشكيل مىشد و مساجد مركزى براى اطلاعرسانى و آگاهىبخشى به مردم در جريان نهضت بود. در روزهاى آغازين نهضت كه گامهاى اوليه مقابله با انگليس و ايادى داخلى آن برداشته مىشد، در روز 28 خرداد 1326ش به دعوت «مجمع مسلمانان مجاهد» ميتينگى در مسجد امام (مسجد سلطانى يا شاه سابق) ترتيب يافت و افرادى از جمله نواب صفوى عليهحكومت هژير سخنرانى كردند.264
در روز 31 خرداد 1327ش نيز در پى اقدامات زورگويانه و استعمارگرانه انگليس در فلسطين، اجتماع بزرگى از مردم در مسجد امام (مسجد سلطانى يا شاه سابق) در جهت حمايت از مردم فلسطين برگزار مىشود كه در آنجا آيتاللّه كاشانى به بحث وحدت اسلامى و ضرورت كمك و حمايت از فلسطينىها تأكيد دارد.265
همچنين زمانى كه رزمآرا به عنوان نخستوزير وقت و رئيس دولت، مخالفتهاى جدى با ملىشدن نفت داشت و مانع اقدام مناسب مجلس بود، آيتاللّه كاشانى كه منتظر اقدام قاطع و فورى مجلس در مقابل دولت بود، به ابتكارى جديد دست زد و با دعوت عمومى از مردم، از ملت خواست تا تكليف نفت را معلوم كند. در گزارشها آمده است: «از ساعت دو بعدازظهر طبقات مختلف مردم با نظم و ترتيبى كه تاكنون كمتر سابقه داشته به مسجد سلطانى رفته و ساعت به ساعت بر كثرت جمعيت افزوده مىشد، به طورى كه در ساعت 5 بعدازظهر چندين هزار نفر در صحن بزرگ مسجد سلطانى غرفههاى بالا و پايين و سرسرا و حتى خيابان اجتماع نموده بودند.»266 در اين اجتماع عظيمى كه در ششم بهمن برگزار شد، بعد از سخنرانىهاى تبليغاتى عليه استعمار انگليس و دولتهاى دستنشانده و تهديد رزمآرا، قطعنامهاى به تصويب رسيد كه ملى كردن صنعت نفت در سراسر ايران غيرقابل ترديد اعلام شد.267 اين قطعنامه مشتمل بر سه ماده زير بود:
1. صنايع نفت درتمامكشوربلاقيد بايد ملى اعلام گردد.
2. ملت ايران عهدنامه و امتيازهاى سابق را به رسميت نمىشناسد.
3. ملت ايران كسانى را كه در اين مبارزه فعاليت مىكنند پشتيبانى و تجليل و تقدير مىكند.268
همچنين آيتاللّه كاشانى در ايامى كه رياست مجلس شوراى ملى را بر عهده داشت، در مسجد انبار گندم كه محل عزادارى هيئتهاى محلى جنوب شهر بود، حضور پيدا كرد و در رابطه با خطراتى كه در آن ايام روند نهضت را تهديد مىكرد و زمينهساز تشنج و تشويش اذهان عمومى بود، هشدارهايى داد.269
بنا به گزارش روزنامه «باختر امروز»، خليل طهماسبى ضارب رزمآرا نخستوزير مخالف ملىشدن صنعت نفت، پس از آزادى از زندان پيش از رفتن به منزل شخصى، ابتدا به زيارت حرم حضرت عبدالعظيم عليهالسلام رفته و سپس به منزل آيتاللّه كاشانى مىرود و در آنجا نيز اذان مغرب را با صداى خود مىگويد.270 اينگونه رفتارها حاكى از جلوههاى مذهبى و نمادين نهضت ملىشدن نفت است كه مبارزان اصلى در اين نهضت از خود به نمايش گذاشتند.
نتيجهگيرى
از آنرو كه دو ركن اصلى جنبشهاى سياسى ـ اجتماعى، «رهبرى» و «مردم» هستند، مراجعه به اسناد و مدارك تاريخى نشان مىدهد در جنبشهاى سياسى ـ اجتماعى تاريخ معاصر ايران، از جمله نهضت ملىشدن صنعت نفت، اين دو ركن مهم يعنى رهبرى و مردم بر پايه عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در اين جنبشها و نهضتها ايفاى نقش كردهاند. سير تحولات نهضت ملىشدن صنعت نفت نشان مىدهد كه در تمام مقاطع نهضت، به ويژه مقاطع حساس و مهم، حضور يا عدم حضور مردم بسيار تأثيرگذار و تعيينكننده بوده است. اسناد و مدارك تاريخ نشان مىدهد كه اين حضور مؤثر مردم پيوند وثيقى با عناصر مذهبى و اعتقادات دينى آنها و نمادهاى مذهبى داشته است. يكى از عوامل اصلى حضور مردم در نهضت، فتاوا، اطلاعيهها و بيانيههاى علما و فقهاى شيعه در اين مقطع است كه مردم ايران به دليل اعتقاد به نيابت فقها از امام زمان (عج) و حجت كلام و بيان آنها به عنوان حجت شرعى، خود را مكلف به تبعيت از آنها مىدانستند. در اين زمينه، نمادهاى مذهبى شيعه مثل شهادتطلبى و جهاد در راه خدا، مقابله با سلطه كفار و تبرى از دشمنان دين، مناسبتها و مراسمهاى مذهبى، استناد به آيات و روايت و شعارهاى مذهبى و دينى نقش مؤثرى در تحريك و تقويت مردم براى مقابله با امتياز استعمارى نفت و سلطه انگليس بر منابع ايران داشتند. همچنين رهبرى اصلى اين نهضت به معناى عنصر اصلى بسيج و هدايت مردم در مراحل مختلف نهضت با آيتاللّه كاشانى بوده است. البته اين به معناى ناديده گرفتن نقش عناصر ملىگرا مثل دكتر مصدق در جريان نهضت نيست، ولى نمىتوان رهبرى نهضت و بسيج تودههاى مردم را به هيچ وجه به آنها نسبت داد. از اينرو، بيش از آنكه عناصر و افراد ملىگراى سكولار در اين نهضت و رهبرى آن نقش داشته باشند، عناصر و نمادهاى مذهبى و رهبران مذهبى نقش داشتهاند.
منابع
ـ اخوى، شاهرخ، نقش روحانيت در صحنه سياسى ايران 1949ـ1954، در: جيمز بيل و ويليام راجر لويس، مصدق، نفت، ناسيوناليسم ايرانى، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى و كاوه بيات، تهران، نشر نو، 1368.
ـ جلالى، غلامرضا، تقويم تاريخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامى، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1377.
ـ روحانيت و اسناد فاشنشده از نهضت ملىشدن صنعت نفت، به كوشش گروهى از هواداران نهضت اسلامى ايران در اروپا، قم، دارالفكر، 1358.
ـ روضاتى، محمدعلى، زندگانى حضرت آيتاللّه چهارسوقى: حاوى شرح حال پيش از يكصد نفر رجال قرون اخير با 3 شجره و 33 گراور، اصفهان، كتابفروشى تأييد اصفهان، 1332.
ـ رهدار، احمد، تحول شناخت عالمان شيعه از غرب، پاياننامه كارشناسى ارشد، رشته علوم سياسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1385.
ـ مدنى، جلالالدين، تاريخ سياسى معاصر ايران، چ سوم، قم، جامعه مدرسين، 1369.
ـ مكى، حسين، كتاب سياه، تهران، اميركبير، 1363.
ـ نجاتى، غلامرضا، جنبش ملىشدن صنعت نفت ايران و كودتاى 28 مرداد 1332، تهران، انتشار، 1368.
ـ نجمى، محمدصادق، سخنان حسينبن على عليهالسلام: از مدينه تا كربلا، قم، جامعه مدرسين، 1378.
ـ نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملىشدن صنعت نفت: مجموعه سخنرانىها و ضميمه، سخنرانان روحاللّه حسينيان، جلالالدين مدنى و رسول جعفريان، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى، 1385.
* عضو هيئت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره. دريافت: 12/10/90 ـ پذيرش: 25/12/90.
188ـ جلالالدين مدنى، تاريخ سياسى معاصر ايران، ج 1، ص 333و 335.
189ـ روحانيت و اسناد فاشنشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت، به كوشش گروهى از هواداران نهضت اسلامى ايران در اروپا، ص 84.
190ـ روزنامه اميد، ش 10.
191ـ روحانيت و اسناد فاشنشده از نهضت ملىشدن صنعت نفت، ص 95ـ96.
192ـ همان، ص 17.
193ـ شاهرخ اخوى، نقش روحانيت در صحنه سياسى ايران 1949ـ1954، در: جيمز بيل و ويليام راجر لويس، مصدق، نفت، ناسيوناليسم ايرانى، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى و كاوه بيات، ص 154.
194ـ جلالالدين مدنى، همان، ص 356.
195ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 19ـ20.
196ـ روزنامه اطلاعات، 1 خرداد 1330 و 25 خرداد 1330.
197ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 21.
198. Mauritus.
199. Wren.
200. Flamingo.
201ـ ر.ك: روزنامه شاهد، 25 مرداد 1330.
202ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 133.
203ـ روزنامه لوموند، به نقل از: روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 134ـ136.
204ـ همان.
205ـ حسين مكى، خلع يد كتاب سياه، ص 377 و 388.
206ـ روحانيت و اسناد فاشنشده....، ص 145.
207ـ همان، ص 146ـ154.
208ـ شاهرخ اخوى، همان، ص 158، به نقل از: روزنامه اطلاعات، 9 مرداد 1330.
209ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 24ـ27.
210ـ همان، ص 28.
211ـ روزنامه اطلاعات، 22 فروردين 1332.
212ـ ر.ك: روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 32ـ34.
213ـ همان، ص 173.
214ـ همان، ص 174ـ175.
215ـ همان، ص 34ـ35.
216ـ همان، ص 189ـ190.
217ـ همان، ص 42.
218ـ همان، ص 136.
219ـ همان، ص 182ـ184.
220ـ همان، ص 136.
221ـ نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملىشدن صنعت نفت، ص 18.
222ـ روحانيت و اسناد فاشنشده....، ص 90.
223ـ غلامرضا نجاتى، جنبش ملىشدن صنعت نفت ايران و كودتاى 28 مرداد 1332، ص 117.
224ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 92.
225ـ همان، ص 94.
226ـ روزنامه شاهد، 24 بهمن 1329.
227ـ همان.
228ـ نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملىشدن صنعت نفت، ص 15.
229ـ روزنامه شاهد، 10 بهمن 1329.
230ـ محمدعلى روضاتى، زندگانى آيتاللّه چهارسوقى، ص 35ـ36.
231ـ روزنامه شاهد، 16 اسفند 1329.
232ـ ر.ك: احمد رهدار، تحول شناخت عالمان شيعه از غرب.
233ـ غلامرضا جلالى، تقويم تاريخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامى، ص 118.
234ـ شاهرخ اخوى، همان، ص 153.
235ـ همان، ص 157.
236ـ روزنامه اطلاعات، 24 دى 1331.
237ـ روحانيت و اسناد فاشنشده....، ص 86 و 90.
238ـ همان، ص 91ـ93.
239ـ محمدعلى روضاتى، همان، ص 31ـ32.
240ـ شاهرخ اخوى، همان، ص 158.
241ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 137.
242ـ همان، ص 81؛ روزنامه اطلاعات، 1 خرداد 1330.
243ـ جلالالدين مدنى، همان، ص 336.
244ـ همان، ص 324ـ325.
245ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 131.
246ـ جلالالدين مدنى، همان، ص 326.
247ـ همان، ص 324.
248ـ همان، ص 325.
249ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 79.
250ـ همان، ص 83.
251ـ همان، ص 143.
252ـ جلالالدين مدنى، همان، ص 384ـ385.
253ـ مجله خواندنىها، ش 97، مرداد 1331، ص 24.
254ـ روزنامه باختر امروز، 24 تير 1331.
255ـ جلالالدين مدنى، همان، ص 334ـ335.
256ـ محمد حسنين هيكل، ايران، كوه آتشفشان، ص 67ـ84، به نقل از: روحانيت و اسناد فاشنشده... .
257ـ ر.ك: محمدصادق نجمى، سخنان حسينبن على عليهالسلام از مدينه تا كربلا.
258ـ روزنامه اطلاعات، 21 خرداد 1329.
259ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 101 و 104.
260ـ همان، ص 89ـ90.
261ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 153ـ154.
262ـ همان، ص 158ـ159.
263ـ محمدعلى روضاتى، همان، ص 31ـ32.
264ـ جلالالدين مدنى، همان، ص 335.
265ـ همان، ص 338.
266ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 99.
267ـ جلالالدين مدنى، همان، ص 367.
268ـ روحانيت و اسناد فاشنشده...، ص 100.
269ـ همان، ص 131.
270ـ روزنامه باختر امروز، ش 958، 25 آبان 1331.