آیت اللّه نائینى و پارلمان
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 172 ـ فروردین 1391، 89ـ99
آیتاللّه نائینى و پارلمان
مهدى ترابپور*
چکیده
دفاع میرزاى نائینى از مشروطه در حقیقت، دفاع از اندیشه تشکیل یک نهاد مردمى به نام «مجلس» بود تا از این رهگذر، دامنه قدرت استبدادى پادشاه را محدود سازد. از اینرو، نظام مشروطه از نظر میرزاى نائینى، هرگز نظامى مطلوب و آرمانى نیست؛ چراکه باید معصوم علیهالسلام در رأس حکومت باشد، اما در زمان غیبت، این منصب را فقهاى جامعالشرایط، یعنى نواب عام، عهدهدار مىگردند. به همین دلیل، بجاست تحقیقى پیرامون ادلّه نائینى در دفاع از وجود مجلس در حکومت طاغوت صورت پذیرد. البته در گزارش دیدگاههاى ایشان، باید بر روش توصیفى و در بررسى آنها بر روش عقلى و نقلى متمرکز شد، تا مشخص گردد مرحوم نائینى که شرایط تشکیل نظام آرمانى را محقق نمىدانست، به عنوان یک مجتهد اصولى، فقط دغدغه اصلىاش این بود که چگونه مىتواند براساس اندیشه دینى و مقتضیات زمان، اصول نظرى شیعه را تعمیم دهد. بر همین اساس، طبق دلایلى که ارائه نمود، مشروعیت مجلس شوراى ملى در زمان طاغوت را پایهریزى کرد.
کلیدواژهها: پارلمان، مجلس، مشروطه، شوراى ملى و فقیه.
مقدّمه
در میان مفاهیم و ارزشهاى انقلاب مشروطه، مجلس از اهمیت خاصى برخوردار است؛ چراکه پدیدههاى نوین سیاسى همچون ساختار قدرت، استبدادستیزى، مشارکت مردم، انتخابات و غیره در دموکراسى و بالطبع در وجود مجلس و نهاد قانونگذارى تبلور مىیابد. با توجه به اهمیت مقوله قانونگذارى و تأثیر آن در رفتار و حیات سیاسى و اجتماعى مردم، بررسى جایگاه مجلس در اسلام، و ارتباط دین با قانونگذارى، ضرورى جلوه مىنماید؛ چراکه نگاه به مجلس با نگرش اسلامى، ماهیت قوانین، شیوه تصویب قوانین، محدوده، چارچوب قدرت مجلس و... را متمایز از دیگر افکار و اندیشهها همچون لیبرالیسم و سوسیالیسم، مىکند. در عصر مشروطه جریان فکرى غالب، جریان اسلامى بود؛ از اینرو، ایجاد حکومتى بر مبناى آموزههاى دین اسلام، ناظر بودن نهاد شریعت بر تمامى نهادهاى کشور، تصویب قوانین با توجه به اصول دینى اسلام، تأکید بر استقلال و رفع استعمار و شناخت عمیق از سنتها و آموزههاى دینى، از دغدغههاى اصلى برجستهترین271 متفکران جریان اسلامى به شمار مىرفت.
اکثر تحقیقاتى که پیرامون نظرات مرحوم نائینى وجود دارد در مباحث مشروطه مطرح گردیده است و آن دسته که به صورت مجزا به نظرات ایشان پرداختهاند بیشتر به منظور برطرف کردن کجفهمى برخى، در نظرات ایشان بوده است؛ مثل مقاله «جامعه مدنى و میرزاى نائینى»،272 که درصدد بیان عدم تهافت بین جامعه ولایى و جامعه مطلوب نائینى مىباشد. برخى نیز اندیشههاى سیاسى ایشان را مورد واکاوى قرار دادهاند؛ مثل «مرورى بر اندیشه سیاسى نائینى»،273 و «اندیشه سیاسى نائینى».274 اما هدف اصلى این نوشتار بیان ادلّه فقهى پارلمان در اسلام از دیدگاه مرحوم نائینى مىباشد. پیش از ورود به این بحث، توضیحاتى پیرامون پارلمان بیان خواهیم کرد و همچنین به سؤالاتى که ممکن است با توجه به در نظر گرفتن ویژگىها و فضاى حاکم بر مشروطه و مسائل پیرامون آن مطرح گردد، خواهیم پرداخت.
سؤال اصلى تحقیق حاضر این است که از منظر مرحوم نائینى، ادلّه مشروعیتبخش به تشکیل مجلس شورا در نظام طاغوت کدامند؟ پیش از ورود به این بحث، توضیحاتى درباره پارلمان بیان خواهیم کرد و همچنین به سؤالاتى مانند: رابطه مرحوم نائینى با مشروطیت چگونه است؟ نظر مرحوم نائینى در مورد ولایت فقیه در زمان غیبت معصوم علیهالسلام چیست؟ شرایط مجلس شوراى ملى از نظر مرحوم نائینى کدامند؟ خواهیم پرداخت.
پارلمان یا مجلس
در کشور ما کلمه «مجلس»، معادل واژه «پارلمان» در زبان انگلیسى است.275 در حال حاضر، مجالس از ارکان اصلى بسیارى از حکومتهاى جهان هستند. ریشه پارلمانها و مجالس مشابه آن به قرنهاى بسیار دور برمىگردد. حتى در زمان باستان هم، مراکزى مشابه مجالس امروزى وجود داشته است. اما مجالس امروزى براساس شرایط امروز جهان به وجود آمده و گسترش پیدا کردهاند.
مجالس امروزى بیشتر کشورها، از نظام حکومت پارلمانى الهام گرفته است. در این نظام، یکى از وظایف مجلس، قانونگذارى است. البته در این نظام، قوه مجریه هم مىتواند براى قانونگذارى به مجلس کمک کند، منتها پیشنهادهاى دولت باید به تأیید نمایندگان برسد. براى مثال، در ایران قوه مجریه به مجلس لایحه مىدهد و وزرا مىتوانند با حضور در مجلس از لایحههایشان دفاع کنند و این لوایح در صورت تصویب مجلس شکل قانونى پیدا مىکنند و قابل اجرا مىشوند. پس از آنکه قانونى تصویب شد، پارلمان براى اجراى تمام و کمال آن بر قوه مجریه نظارت مىکند. همچنین از آنرو که نمایندگان پارلمان از سوى مردم انتخاب مىشوند، مىتوانند بر همه کارهاى قوه مجریه نظارت کنند و از راه سؤال و استیضاح وزرا و تشکیل کمیسیونهاى تحقیقاتى و یا نهادهاى نظارتى، مثل دیوان محاسبات، بر کار دولت نظارت کنند. حتى مجلس مىتواند به رئیس دولت و یا وزرا، رأى عدم اعتماد بدهد و موجب سقوط دولت شود.
پارلمان در هر کشورى نام خاصى دارد؛ در ایران، «مجلس شوراى اسلامى»، در ایالات متحده آمریکا «کنگره»، در روسیه «دوما» و در چین «کنگره ملى خلق» نامیده مىشود.
زندگىنامه آیتاللّه نائینى
محمدحسین نائینى از خاندان معروف روحانى نائین در سال 1273 یا 1277ق به دنیا آمد. پدرش میرزا عبدالرحیم و پدربزرگش حاج میرزا محمدسعید، یکى پس از دیگرى شیخالاسلام نائین بودند. از مشهورترین استادان وى در فقه و اصول، مىتوان به آیات عظام آقامیرزا محمدحسن نجفى و حاج شیخ محمدباقر اصفهانى والد علّامه بزرگ آقاشیخ محمدتقى اصفهانى نجفى معروف به آقانجفى، از روحانیان بانفوذ اشاره کرد.276
به گفته برخى از معاصران، آیتاللّه نائینى پس از درگذشت آیات عظام آقا سیدمحمدکاظم یزدى صاحب عروهالوثقى و آخوند خراسانى و نیز آیتاللّه میرزا محمدتقى شیرازى، از مشهورترین مراجع تقلید و مبرّزترین فقهاى زمان خود گردید و به عنوان بزرگترین مجتهد وقت، مقام ریاست عامه را احراز کرد.277 میرزاى نائینى شاگردان بسیارى تربیت نمود که تعدادى از آنان از مراجع تقلید به شمار مىرفتند. او از آغاز دگرگونىها و روشنگرىهایى که به نهضت مشروطه انجامید، با آیتاللّه میرزاى شیرازى رهبر جنبش و سید جمالالدین اسدآبادى رهبر روشنگران و نواندیشان تاریخ معاصر در ارتباط بود. پیشینه مبارزات و تفکر ضداستبدادى وى، به دوران مرجعیت میرزاى شیرازى برمىگردد. او از نزدیک با اندیشههاى ضداستبدادى و آزادىخواهى و استقلالطلبى ایشان آشنا بود و دوستى مرحوم نائینى با سیدجمالالدین اسدآبادى، که از همان دوران تحصیل در اصفهان آغاز شده بود، تا سالهاى آخر عمر سید ادامه داشت و موجب آگاهى ژرف وى از مسائل گوناگون دنیاى اسلام گردید.
مشروطه
عدالتخانه و مشروطه طرحى بود که با استفاده از اندیشه سیاسى تشیع شکل گرفت؛ از اینرو، مىتوانست موضعگیرى سلبى و خاموش و منفعلانه جامعه شیعى را که بر گُسل دولت و ملّت دامن مىزد به سوى رفتارى فعال و رقابتآمیز هدایت کند و راهکارهاى حضور و مشارکت مردم را در بخشهایى از فعالیتهاى اجتماعى تأمین نماید. در پرتو این طرح بود که در شرایط قابل دسترس نبودن نظام آرمانى، تلاش براى تحقق مشروطه مشروعه یک وظیفه دینى، مشروع و بلکه لازم شمرده مىشد.278
در مورد مشروطه دو قرائت وجود دارد: اولین قرائت، همان توضیحى است که بیان شد؛ یعنى جنبشى که ناشى از کوشش فقیهانه براى تأمین حضور دیانت در عرصه سیاست بود. صاحبان آن نظر، چون حذف کامل استبداد و تحقق حاکمیت آرمانى دینى را ممکن نمىدیدند، کوشیدند تا از طریق عدالتخانه تا آنجا که مىتوانند استبداد را به عمل در چارچوب شروط و قیود دینى مقید و مشروط گردانند. نظریهپردازان آن تئورى، گرچه لفظ «Constitution» و یا «government Constitutional» را براى مقصود و مطلوب خود نپذیرفتند، لکن به لفظ مشروطه رضایت دادند. این حرکت اصلاحطلبانه در رقابت با حرکت دیگرى که به موازات آن شکل گرفت، از تداوم باز ماند و به شکست انجامید. حرکت دیگر، یعنى قرائت دوم، همان جریانى بود که به دنبال تحقق یک نظام سکولار و شبهغربى بود. این حرکت رقیب، مشروطه را از لفظ «Chart» مىگرفت که به فرانسه «شارت» تلفظ مىشد و در ترکیه عثمانى از نظر به آن لفظ، مشروطه درست شده بود تا این لفظ بر نظامهایى دلالت کند که صاحب مجلس بودند؛ نظامهایى که مجلس در آنها مرکز تدوین و جعل قوانین صرفا بشرى بودند و هیچ تعهدى براى تنظیم و تدوین قوانین بر اساس احکام و قواعد دینى و الهى نداشتند. و همین جریان بود که مانع از قرار دادن لفظ «اسلامى» در کنار مجلس شورا شد.279
مرحوم نائینى بر اساس اندیشه سیاسى خویش که از اندیشه فقهى ـ کلامى او برآمده بود، نظامى آرمانى در ذهن داشت؛ اما نظامى را طراحى کرد که با شرایط حاکم بر عصر مشروطه متناسب باشد. او با استفاده از آیات و روایات عدیده، سعى داشت تا ارکان و اصول مشروطیت را مأخوذ از اسلام و به ویژه مطابق با عقاید شیعه دوازده امامى نشان دهد. یکى از این ارکان بسیار مهم، مجلس شوراست. وى در این مقوله، به شکل چشمگیرى به دنبال محدود کردن حکومتى است که از جهات گوناگون حکومت الهى را غصب کرده، و همراه با محدود کردن سلطه آن، درجات پایینى از مشروعیت را نیز مىیابد.280 پیش از وارد شدن به بررسى ادلّه فقهى نائینى در مورد مجلس و مشروعیت آن در زمان طاغوت، لازم است مشخص گردد که آیا حکومت مطلوب به دیده او همان نظام پارلمانى و دموکراسى دینى است که در کتاب تنبیه الامه مطرح مىکند؟ و یا اینکه اساسا نائینى همانگونه که اشاره شد، به طرح حکومت مطلوب خویش نپرداخت و در تنبیه الامه به بررسى حکومت مطلوب ممکن توجه کرده است؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که نظام مشروطه از نظر میرزاى نائینى، هرگز نظامى مطلوب و آرمانى نمىباشد. از اینرو، آن را گاه حکومت «قدر قوّه» و گاه «قدر مقدور» مىداند؛281 یعنى نظامى که به دلیل شرایط خاص دوران مشروطه و محدودیتهاى عصر قاجار، بهناچار به آن رضایت داده شده است. ایشان ضمن نقل خوابى از زبان حضرت حجت علیهالسلام، در مورد مشروطه چنین حکایت مىکند: مشروطه مثل آن است که کنیز سیاهى را که دستش هم آلوده باشد، به شستن دست وادارش نمایند. سپس خود این تشبیه را مىستاید و در تفسیر آن مىنویسد: «سیاهى کنیز اشاره به غصبیت اصل تصدى، و آلودگى دست اشاره به همان غصب زاید، مشروطیت چون مزیل آن است، لهذا به شستن ید غاصبانه تشبیهش فرمودهاند.»282
دفاع میرزاى نائینى از مشروطه در حقیقت، دفاع از اندیشه تشکیل یک نهاد مردمى به نام «مجلس» مىباشد تا از این رهگذر، دامنه قدرت استبدادى پادشاه را محدود سازد. البته مجلس موردنظر نائینى یک مجلس صددرصد اسلامى و مشروع است. بنابراین، مرحوم نائینى با تدابیر خاصى سعى کرده است راههاى تخلّف مجلس از موازین شرع را مسدود نماید.
بنابراین، هرگز نمىتوان گفت حکومت مطلوب میرزاى نائینى حکومت سلطنتى مقید به رأى نمایندگان مجلس مىباشد، بلکه باید دید در شرایط عادى و پس از رفع اضطرار، مرحوم نائینى چه الگویى را براى روابط حاکم بر جامعه برتر مىداند. آنچه مسلّم است، وجود معصوم علیهالسلام در رأس حکومت آرمانى مىباشد و در زمان غیبتْ قدر متیقن، فقیه جامعالشرایط، یعنى نواب عام، این منصب را بر عهده مىگیرد.
نائینى و ولایت فقیه
براى آشنایى با دیدگاه نائینى درباره ولایت فقیه، باید از اثر کمنظیر وى، یعنى تنبیه الامه سراغ گرفت، گرچه در منیهالطالب فى شرح المکاسب و المکاسب و البیع283 نیز مطالبى را در این زمینه بیان فرموده است.
وى در کتاب تنبیه الامة چنین مىنویسد: از جمله قطعیات مذهب ما طایفه امامیه این است که در این عصر غیبت (على مغیبه السلام) آنچه از ولایات نوعیه را که عدم رضاى شارع مقدس به اهمال آن حتى در این زمینه معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهاى عصر غیبت را در آن، قدر متیقن و ثابت دانستیم، حتى با عدم رضاى شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بیضه اسلام، بلکه اهمیت وظایف راجعه به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه از اوضح قطعیات است، لهذا ثبوت نیابت فقها و نواب عامّ عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره از قطعیات مذهب خواهد بود.284
کوتاه سخن آنکه نائینى در تنبیه الامه، ولایت فقیه را از راه امور حسبه، جزء قطعیات مذهب مىداند. در منیهالطالب285 ولایت را در محدوده قضا و افتاء ثابت مىبیند، اما براى اثبات ولایت عامه فقیه دلیل قابل استناد و قطعى نمىیابد. در المکاسب و البیع286 مبنایى بحث مىکند؛ اگر مقبوله عمربن حنظله را دلیل ولایت عامه یافتیم، ولایت مطلقه فقیه اثبات مىشود، در غیر این صورت، ولایتش در باب افتاء و قضاء و امور حسبیه منحصر خواهد بود.
به نظر مىرسد نائینى در منیهالطالب و المکاسب و البیع به بررسى ادلّه ولایت فقها پرداخته و به همین مقدار نیز بسنده کرده است. از اینرو، وى در کتاب تنبیه الامه که متأخر از مابقى آثار نائینى محسوب مىگردد، درصدد بیان نظرات سیاسى اسلام است و به عبارت دیگر، تنبیه الامه در حقیقت تکمیلکننده بحث منیهالطالب و المکاسب والبیع است. از اینرو، مشخص مىشود که در زمان غیبت امام معصوم علیهالسلام حکومت مطلوب وى، حکومت نواب عام، یعنى حکومتى بر پایه ولایت فقیه مىباشد که از طریق امور حسبیه آن را ثابت، قطعىو از مسلمات مذهب مىداند.
نائینى و مجلس شوراى ملى
مجلس شوراى ملى، از نگاه مرحوم نائینى، در حقیقت، مجمع رسمى رسیدگى به عملکرد دولت و اجراى قانون اساسىمىباشد که از ویژگىهاو وظایفزیربرخوردار است:
ـ از مجموعهاى از عقلا و دانایان و خیرخواهان مملکت تشکیل مىشود که اعضاى آن باید از اوصافى همچون کاردانى در امور سیاسى و مملکتگردانى، بىغرضى و بىطمعى، شجاعت و غیرت ملى و دینى و آگاهى به مقتضیات زمان برخوردار باشند؛287
ـ آنها موظفند بر نحوه عملکرد دولت در وظایفى که به آن محول شده، از طریق حسابرسى و مراقبت مدام نظارت داشته باشند؛288
ـ باید از تعدى و تجاوز نهادهاى دولت از اختیارات خویش جلوگیرى کرده، از خیانتهاى محتمل در امانت ولایت و حکومت ممانعت نمایند؛289
ـ نمایندگان مجلس به نوبه خود نیز، باید تحت نظارت و مراقبت مردم باشند و از سوى ملت مورد سؤال واقع شوند.290
از منظر میرزاى نائینى، سستى و تعلل در دستگاه نظارتى کشور ـ چه نظارت بر قوه مجریه و چه قوه مقننه ـ به بازگشت مجدد استبداد، و از بین رفتن ماهیت ولایى و امانى حکومت منجر خواهد شد؛ از اینرو مىنویسد: «فتور در هریک از این دو مسئولیت، موجب بطلان محدودیت و تبدّل حقیقت ولایت و امانت به همان تحکّم و استبداد متصدیان خواهد بود. در صورت انتفاى مسئولیت اولى،291 و یا به تحکّم و استبداد هیأت مبعوثان، در صورت انتفاى مسئولیت ثانیه292.»293
او در مورد منشأ مشروعیت نظارت مجلس شوراى ملى بر عملکرد قوه مجریه مىگوید: مشروعیت مراقبت مجلس «بنا بر اصول اهل سنت و جماعت که اختیارات اهل حل و عقد امت را در این امور294 منبع دانستهاند، به نفس انتخاب ملت متحقق» مىشود.295 سپس بیان مىدارد: از آنجا که طبق دیدگاه شیعه حق قانونگذارى و حکومت، از آنِ فقهاى جامعالشرایط در عصر غیبت مىباشد، عبور مصوبات مجلس از فیلتر مجتهدان عادل ضرورى است تا از این رهگذر مشروعیت مصوبات و نظارتها و دخالتهاى نمایندگان ملت محقق شود.296
نائینى براى نشان دادن جایگاه شورا و حکومت بر پایه مشورت خود، قانون را به دو قسم تقسیم مىکند و معتقد مىشود که شورا در قسم دوم، جارى و ضرورى است: اول، قوانین منصوص که حکمش در شریعت، مضبوط است و با اختلاف زمان و مکان تغییر نمىکند و از اینرو، باید تعبدا به آن عمل شود. دوم، قوانین غیرمنصوص یا قوانین عرفى که عقلاى هر زمان و مکان به واسطه مقتضیات زندگى سیاسى ـ اجتماعى خود و بر «اساس نوعیات خود»، آن را وضع مىنمایند. شارع مقدس این مقرّرات را به واسطه تابع مقتضیات زمان و مکان بودن، تحت ضابطه مشخص نیاورده است و تنها قید شریعت بر آن، عدم مخالفت با احکام منصوص شارع است و از اینرو، شارع مقدس در قسم دوم، ایجابا حکمى ندارد، بلکه حکمش سلبى است و مرجع تشخیص عدم مخالفت قوانین غیرمنصوص با منصوص هم، مجتهد است.297
ادلّه فقهى مجلس
اسلام دینى جامع و کامل از هر حیث مىباشد. تنها به واسطه همین جامعنگرى و اعتقاد به جامعیت دین بوده است که نائینى سعى نموده تمامى آرمانهاى مشروطیت را از منابع دینى استخراج کند. بنابراین، وى به عنوان یک مجتهد اصولى، دغدغه اصلىاش این بوده است که چگونه مىتوان براساس اندیشه دینى و مقتضیات زمان، اصول نظرى شیعه را تعمیم داد. در واقع، وى شریعت را در حل مشکلات جوامع بشرى، کامل و قادر مىدانست و در همین زمینه، براى حل مسائل خود، یعنى استبداد و توجیه دینى اصول مشروطیت، سعى مىنمود از تمامى منابع اسلامى استفاده کند. در نتیجه، دلایل زیر را مىتوان جهت رسمیت و مشروعیت دینى مجلس شورا، از دیدگاه نائینى بیان و آنها را به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهى که در همه مواقع، یعنى چه در سلطنت استبدادیه و چه در حکومت ولایتیه، براى اثبات وجود مجلس در سلطنت یا حکومت قابل استناد مىباشد. و گروه دیگر از این ادلّه، فقط مخصوص به شرایط و زمان مشروطه، که سلطنت استبدادیه است، میباشد و موضوعیت پیدا مىکند.
آیه «و شاورهم»
مرحوم نائینى، مشورت و مشارکت مردم در تصمیمات مهم عمومى در حوزه امور غیرمنصوص و عمل به رأى اکثریت را با توجه به آیات قرآن و سیره پیامبر صلىاللهعلیهوآله از بدیهیات و ضروریات مىشمارد: «دلالت آیه مبارکه «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ» (آلعمران: 159) که عقل کل و نفس عصمت را بدان مخاطب و به مشورت با عقلاى امت مکلف فرمودهاند بر این مطلب، در کمال بداهت و ظهور است؛ چه بالضروره معلوم است مرجع ضمیر جمیع نوع امت و قاطبه مهاجرین و انصار است نه اشخاص خاصه، و تخصیص آن به خصوص عقلا و ادبا به حل و عقد، از روى مناسبت حکمیه و قرینه مقامیه خواهد بود و نه از باب صراحت لفظیه و دلالت کلمه مبارکه «فِی الأَمْرِ»که مفرد محلى و مفید عموم اطلاقى است، بر اینکه متعلق مشورت مقرره در شریعت مطهره کلیه امور سیاسیه است هم در غایت وضوح و خروج احکام الهیه ـ عزّ اسمه ـ از این عموم از باب تخصص است نه تخصیص. لکن دلالت «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» (شورى: 38) بر آنکه وضع امور نوعیه بر آن است که به مشورت نوع برگزار شود، در کمال ظهور است.298
کتب سیره پیامبر صلىاللهعلیهوآله مشروحا متضمن و موافقت آن حضرت با آراى اکثر به جایى منتهى بود که حتى در غزوه احد... چون اکثریت آراء بر خروج مستقر بود، از اینرو با آنان موافقت و آن همه مصایبجلیله را تحمل فرمود.»299
میرزاى نائینى با توجه به قوانین و امور غیرمنصوص، به اساس حکومت اسلامى اشاره نموده و مشارکت عمومى را ضرورى و تبلور عینى آن را مجلس شوراى ملى مىداند.
بنابراین مرحوم نائینى، زبان دین را تنها تکلیف و تعبد (احکام منصوص) نمىداند، بلکه قوانین و احکام غیرمنصوص نیز به واسطه اصولى مثل «اصل شورا» که از احکام منصوص و از ضروریات دین است، مشروع و لازمالاجرا هستند. بدین ترتیب، کلیدىترین نهاد حکومتى (قوه مقننه) با توجه به اصل منصوص و مسلم اسلامى «شورا» امکان تحقق مىیابد. در واقع، لزوم پیروى از رأى اکثریت در مجلس شورا، نشانگر این است که شریعت، حقوق سیاسى مردم مسلمان را تا حدى که با معتقدات و ارزشهاى آنها مخالفت نداشته باشد، به رسمیت مىشناسد.
امر به معروف و نهى از منکر
دومین اصلى که از مباحث نائینى براى لزوم تشکیل مجلس شوراى ملى استفاده مىشود، فریضه «امر به معروف و نهى از منکر» است. وى استدلال مىکند: حال که دست امت از دامان عصمت کوتاه و مقام ولایت و نیابت نواب عام در اقامه وظایف مذکوره هم مغصوب و انتزاعش غیرمقدور است،300 بنابراین، تنها راه براى جلوگیرى از ظلم مضاعف، یعنى تجاوز به حقوق مردم، عمل به تکلیف نهى از منکر است. «در باب نهى از منکر بالضرورة من الدین معلوم است که چنانچه شخص واحد فرضا در آن واحد منکرات عدیده را مرتکب شود، ردعش از هریک از آنها، تکلیفى است مستقل و غیرمرتبط به تمکن از ردع و منع از سایر آنچه که مرتکب است.»301
مرحوم نائینى براى حق مشارکت مردمى در امور سیاسى، به اصل تکلیفى «نهى از منکر» اشاره نموده و براى مردم حق مراقبت و نظارت سیاسى قایل مىشود.302
به هر تقدیر، امر به معروف و نهى از منکر در اندیشه نائینى، حکایت از مسئولیت اجتماعى مسلمانان دارد و اگر مردم در «جامعه سیاسى اسلامى» حق تصرف و دخالت در مقدّرات سیاسى خود را نمىداشتند، هرگز مکلف به چنین وظیفه خطیرى، یعنى امر به معروف و نهى از منکر، نمىشدند. بنابراین، مىتوان نتیجه گرفت که در اندیشه مرحوم نائینى، حق و تکلیف ملازم هم هستند؛ یعنى مردم به واسطه «امر به معروف و نهى از منکر» مکلفند که از حق سیاسى در امور عمومى خود دفاع کنند و این حق نیز در چهارچوب همین اصل به وجود آمده است.
مقدّمه واجب
مقدّمه واجب از قواعد بسیار مهم «اصول الفقه» است که فقها در موارد بسیارى به آن تمسک مىکنند. بر طبق این اصل، اگر تحقق واجبى منوط به مقدمات و امور دیگرى باشد، آن مقدّمات «به تبع»، وجوب شرعى مىیابد.
نائینى در اینباره مىفرماید: اگر اقامه واجبى هم بر تشکیل مجلس، متوقف شود، لا محاله عقلاً لازمالعمل و بالعرض واجب خواهد بود؛ هرچند در اتصاف، مقدّمه واجب را به وجوب شرعى استقلالى هم قایل نباشیم؛ چه بالضرورة توقف واجب بر آن، عقلاً موجب لزوم اتیان است و این مقدار از لزوم مقدّمه، فیما بین تمام علماى اسلام، مورد اتفاق و از ضروریات است.303
به دنبال آن، نائینى نتیجه مىگیرد که تدوین قانون توسط نمایندگان مردم، چون متضمن تحدید استبداد و جلوگیرى از ظلم فرمانروایان مىباشد، پس واجب است و براى رسیدن به این واجب، مقدّمهاى لازم است و آن، تشکیل مجلسى است که چنین قانونى را تدوین کند؛ در نتیجه، تشکیل مجلس از باب مقدّمه واجب، واجب مىگردد. بنابراین، از دیدگاه مرحوم نائینى، هر مقدّمه یا مقدّماتى که قدرت استبداد را مهار نموده و موجب تحقق حکومت شورویه شود، به حکم این قاعده فقهى واجب است. بدین ترتیب، مشارکت مردم در انتخاب نمایندگان مجلس و نیز رأى اکثریت این نمایندگان براى تصویب قوانین غیرمنصوص، مشروعیت مىیابد.304
آزادى و مساوات
به خلاف دیدگاه رایج در غرب، در اندیشه نائینى مبناى آزادى و مساوات مردم در اسلام به حقوق طبیعى آنها برمىگردد و حتى از مسلمات و ضروریات شریعت و حکومت اسلامى محسوب مىشود.305
اساس ولایتیه و عادله بودن نحوه سلطنت، چه آنکه به حق تصدى شود یا به اغتصاب، به آن دو اصل طیب و طاهر ـ حریت و مساوات ـ مبتنى، و حفظ شورویت و محدودیت و سایر مقدّماتش هم به ترتیب دستور اساسى306 و عقد مجلس شوراى ملى متوقف است.307
بنابراین، اساس و لازمه حکومت شورویه، منوط به وجود قانون است، و این قانون باید قانونى باشد که تمام افراد جامعه را در مقام اجرا، در برابر آن مساوى بداند.
هر حکمى که به هر موضوع و عنوانى به طور قانونیت و بر وجه کلیت مرتب شده باشد، در مرحله اجرا نسبت به مصادیق و افرادش بالسویه و بدون تفاوت اجرا شود.308
لازمه وجود چنین قانونى که حق آزاداى و مساوات ملت را رعایت کرده باشد و در مرحله اجرا نسبت به مصادیق و افرادش بالسویه و بدون تفاوت باشد، وجود مجلسى است که بتوان چنین قانون و دستور عملیهاى را از آن استخراج کرد و به عنوان یک قانون در جامعه اجرا کرد.
قابل ذکر است که نائینى دقیقا از آزادى درک دینى داشت و مراد او هم، چیزى جز رهایى از قید رقّیت جباران و تساوى مردم با زمامداران نبود.309
حفظ نظام و بیضه اسلام
محور نظرى دیدگاههاى نائینى در خصوص «مجلس شوراى ملى»، حول حفظ نظام دور مىزند. از دیدگاه وى، سلطنت مشروطه عبارت است از ولایت بر اقامه وظایف راجعه به نظم و حفظ مملکت نه مالکیت.310 و نیز علت تبعیت از قوانین غیرمنصوص و منصوص، به واسطه حفظ نظام است: دستورات تفصیله هم یا سیاساتى است عرفیه که حفظا للنظام مقدّر شده.311
قاعده «حفظ بیضه اسلام» نیز عبارت اُخراى «حفظ نظام» است، با این فرق که اوّلى، به سیاستهاى خارجى حفظ دارالاسلام از اجانب و دشمنان خارجى مربوط مىشود و دومى به سیاستهاى داخلى مرتبط است و از اینرو، کلیه مقدّمات و تدابیرى که براى محدود نمودن استبداد و ظلم به مردم در داخل تدارک مىشود، از باب «حفظ نظام» مطاعند؛ اما شاید بتوان گفت که اهمیت «حفظ نظام» از دیدگاه نائینى، نسبت به «حفظ بیضه اسلام» تقدم رتبى دارد و از اینرو، از اهمیت بیشترى هم برخوردار است؛ چراکه استبداد داخلى زمینهساز نفوذ و تعدى استعمار خارجى است.
بنابراین، اگر «مجلس» مستقر شود، نظام سیاسى از ثبات داخلى برخوردار خواهد شد و دشمنان خارجى چشم طمع و تجاوز به دارالاسلام پیدا نخواهند کرد. در نتیجه، اصل «حفظ نظام» اقتضا مىکند که کشور براساس قوانین عرفى که توسط نمایندگان منتخب مردم تدوین مىگردد، اداره شده و حکومت از استبدادیه به ولایتیه مبدل شود.
بدیهى است که تحول سلطنت جائره غاصبه از نحوه ظالمه اوّلى به نحوه عادله ثانیه، علاوه بر تمام مذکورات، موجب حفظ بیضه اسلام و صیانت حوزه مسلمین است از استیلاى کفار، از این جهت از اهمّ فرایض است.312
قاعده اکثریت عندالدوران
به نظر نائینى و همه اصولیان، اگر مسئلهاى بین اقل و اکثر دایر شد، اخذ به اکثر، عقلاً ترجیح دارد؛ «اخذ به ترجیحات است عندالتعارض، و اکثریت عندالدوران، اقواى مرجحات نوعیه و اخذ طرف اکثر عقلا، ارجح از اخذ به شاذ است و عموم تعلیل وارد در مقبوله عمربن حنظله هم مشعر به آن است... .»313
اما آنچه که مهم است، برداشت سیاسى مرحوم نائینى از این قاعده اصولى و عقلایى است. و آن، همان لزوم تشکیل مجلس شوراى ملى مىباشد؛ چراکه در دوران امر بین نظر اکثریت، یعنى مردم، و نظر اقل، یعنى حکومت استبدادیه، براى ترجیح عقلایى این اکثریت بر اقل، راهکارى لازم است که جز از طریق مجلس شوراى ملى محقق نمىگردد؛ زیرا اعضاى این مجلس، وکلا و نمایندگان اکثریت مردم هستند که نظرات آنان در مصوبات این مجلس نمایان است. البته بدیهى است که نظر اکثریت، چه در حکومت استبدادیه و چه در حکومت ولایتیه، در مواردى که شرع مقدس اسلام اجازه داده است ترجیح دارد.
قاعده تلازم
این قاعده تحت عنوان «کلما حکم به العقل حکم به الشرع» بین اصولیان مشهور است، و دلالت بر عدم تعارض بین حکم عقل و شرع دارد و بدینترتیب، عقل به عنوان یکى از «منابع احکام» تلقّى و در فقه شیعه، با ضوابطى پذیرفته شده است. مرحوم نائینى براى اثبات شرعى قوانین عرفى که توسط نمایندگان منتخب مردم در مجلس شوراى ملى تدوین شده است، استدلال مىکند: «حتى منکرین تمام شرایع و ادیان نیز احکام عقلاییه که لازمه نشئه بشریت و مایه تمییز از حیوانیت است و به اختلاف قدرت و عجز و اختیار و اضطرار، و دارایى و ندارایى، و تمییز و عاقل بودن و نبودن و امثال ذلک، از مستقلات عقلیه مختلف است، لا محاله دارند.»314
بنابراین، براى رسیدن به حکم عقلا و استفاده از آن حکم، لازم است ابتدا، عقلا در مکانى جمع گردند و در آنجا به شور و گفتوگو بپردازند تا اینکه ماحصل مذاکرات آنها حکمى عقلایى گردد و چنین مکانى همان مجلس شورایى است که این عقلا در آنجا جمع مىگردند. پس همانگونه که مشروعیت قوانین عرفى منتخبان در مجلس، طبق این قاعده اثبات مىگردد، لزوم تشکیل چنین مجلسى نیز اثبات مىگردد؛ چراکه لازمه رسیدن به حکم عقلا وجود مجلس عقلا مىباشد.
اصل دفع افسد به فاسد
مرحوم نائینى کتاب خود را اینگونه نام مىنهد: «تنبیهالامة و تنزیهالملة فى لزوم مشروطیة الدولة المنتخبه لتقلیل الظلم على افراد الامه و ترقیة المجتمع»؛ یعنى علت غایى تألیف خود را دفع افسد به فاسد و تقلیل ظلم مضاعف قرار مىدهد.315
حال که از اصل حکومت گریزى نیست و دست ما هم از حکومت معصوم کوتاه است تا حکومت را به صاحب اصلى آن واگذار نماییم و نیز در تمامى حکومتها به نوعى غصب و ظلم نهفته است؛ بنابراین، حکومت شورویه، یعنى داراى مجلس شورا، نسبت به استبدادیه ترجیح دارد؛ چراکه دستکم در شورویه فقط یک غصب (غصب ولایت سیاسى معصوم) وجود دارد و از اینرو، به دلیل قاعده «دفع افسد به فاسد» سلطنت ولایتیه از باب «ضرورت» و اکل میته، مشروع است.
بدینترتیب، حقوق سیاسى مردم و نیز رأى آنها، «مشروعیت ثانیا بالعرض» مىیابد؛ چراکه اصل حکومت غصبى است، ولى ضرورتا مشروعیت دارد. به عبارت دیگر، حال که حکومت غصبى است، نباید به حکام اجازه داد که اعمال جائرانه نیز مرتکب شوند. بدینترتیب، نائینى حکومت با مشارکت مردمى را نسبت به اشکال دیگر حکومت ترجیح مىدهد؛ چراکه حداقل در آن ظلم مضاعف وجود ندارد و نمایندگان منتخب مردم در جهت منافع آنها عمل کرده و جلوى خودسرىهاى حکام ایستادگى مىکنند.316
نتیجهگیرى
با توجه به اینکه مهمترین مسئله پیشروى نائینى «استبداد» بود؛ از اینرو، ایشان با سلطنت مطلقه، سلطان جائر و «شاهپرستى» از ریشه و بنیان مخالف بود. از این حیث، وى بهناچار به طرف بدیل سلطنت استبدادى، یعنى حکومت شورویه و مردمى که با تشکیل مجلس شوراى ملى محقق مىشد، تمایل مىیابد. قوانینى که در این مجلس تصویب مىشود، قوانینى است که شارع مقدس ایجابا حکمى در مورد آنها ندارد و به صورت غیرمنصوصاند و یا قوانین عرفىاى هستند که عقلاى هر زمان و مکان به واسطه مقتضیات زندگى سیاسى ـ اجتماعى خود و بر «اساس نوعیات خود»، آن را وضع مىنمایند؛ از اینرو، تنها قید شریعت بر آنها، عدم مخالفت با احکام منصوصِ شارع است.317 این قوانین در مجلسى مشروعیت خود را کسب مىکند که طبق آیه شریفه «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ» و فریضه امر به معروف و نهى از منکر و اصولى همچون مقدّمه واجب، آزادى و مساوات در حقوق طبیعى، دفع افسد به فاسد، حفظ نظام و بیضه اسلام و قواعد تلازم و اکثریت عندالدوران، ثابت و موجودیت و مشروعیت خود را به دست آورده است. و این موارد را مىتوان به عنوان ادلّه مجلس در اسلام مطرح کرد؛ منتها برخى از این ادلّه مختص به شرایط و فضاى زمان مشروطه بوده است؛ مثل دفع افسد به فاسد یا اکثریت عندالدوران. و در زمان حکومت معصوم یا نواب عام که حکومتى مشروع و ولایتیه است، چنین ادلّهاى موضوعیت خود را از دست داده و مطرح نمىگردد.
منابع
ـ آبادیان، حسین، مبانى نظرى حکومت مشروطه و مشروعه، تهران، نى، 1374.
ـ آریانپور کاشانى، عباس منوچهر، فرهنگ دانشگاهى، تهران، امیرکبیر، 1378.
ـ پارسانیا، حمید، «از میرزاى نائینى تا امام خمینى»، قبسات، ش 22، زمستان 1380، ص 85ـ95.
ـ ثقفى، سیدمحمد، «اندیشه سیاسى نائینى»، حکومت اسلامى، ش 3، بهار 1376، ص 129ـ146.
ـ جزایرى شریعتمدار، سید نورالدین و غلامحسین مقیمى، «حقوق سیاسى مردم در اندیشه محقق نائینى»، علوم سیاسى، ش 10، پاییز 1379، 102ـ122.
ـ حائرى، عبدالهادى، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر، 1364.
ـ سلیمانى، جواد، «جامعه مدنى و میرزاى نائینى»، معرفت، ش 51، اسفند 1380، ص 96ـ102.
ـ فراتى، عبدالوهاب، «مرورى بر اندیشه سیاسى نائینى»، حکومت اسلامى، ش 1، پاییز 1375، ص 208ـ221.
ـ نائینى از نگاه دانشوران «خاطرات شیخ محمدحسین کاشفالغطاء درباره آیتاللّه نائینى»، حوزه، ش 76ـ77، 1375، ص 26ـ88.
ـ نائینى، محمدحسین، تنبیهالامة و تنزیهالملة، تصحیح و تحقیق سیدجواد ورعى، قم، بوستان کتاب، 1382.
ـ ـــــ ، المکاسب و البیع، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
* دانشجوى دکتراى مدرسى معارف اسلامى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. mtorabpor@yahoo.com
دریافت: 10/4/90 ـ پذیرش: 29/11/90.
271ـ سید جمالالدین اسدآبادى، آخوند خراسانى، آیتاللّه نائینى، آیتاللّه طباطبائى، آیتاللّه بهبهانى، آیتاللّه شیخ فضلاللّه نورى و آیتاللّه میرزاى شیرازى.
272ـ جواد سلیمانى، «جامعه مدنى و میرزاى نائینى»، معرفت، ش 51، اسفند 1380، ص 96ـ102.
273ـ عبدالوهاب فراتى، «مرورى بر اندیشه سیاسى نائینى»، حکومت اسلامى، ش 1، پاییز 1375، ص 208ـ221.
274ـ سیدمحمد ثقفى، «اندیشه سیاسى نائینى»، حکومت اسلامى، ش 3، بهار 1376، ص 129ـ146.
275ـ ر.ک: عباس منوچهر آریانپور کاشانى، فرهنگ دانشگاهى، ج 2، ص 1558.
276ـ عبدالهادى حائرى، تشیع و مشروطیت در ایران، ص 153.
277ـ «خاطرات شیخ محمدحسین کاشفالغطاء درباره آیتاللّه نائینى»، حوزه، ش 76ـ77، ص 29.
278ـ حمید پارسانیا، «از میرزاى نائینى تا امام خمینى»، قبسات، ش 22، ص 89.
279ـ همان، ص 90.
280ـ ر.ک: محمدحسین نائینى، تنبیهالامة و تنزیهالملة، تصحیح و تحقیق سیدجواد ورعى، ص 76.
281ـ ر.ک: همان، ص 86، 88 و 90.
282ـ همان، ص 78.
283ـ دو کتاب اخیر، تقریرات درس ایشان است.
284ـ محمدحسین نائینى، تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 75ـ76.
285ـ همو، منیهالطالب، ج 1، ص 325ـ327.
286ـ همو، المکاسب و البیع، ج 2، ص 335ـ339، با تلخیص.
287ـ محمدحسین نائینى، تنبیه الامة و تنزیهالملة، ص 124ـ125.
288ـ همان، ص 47ـ48.
289ـ همان.
290ـ همان.
291ـ یعنى نظارت مجلس بر قوه مجریه حکومت.
292ـ یعنى نظارت مردم بر مجلس.
293ـ همان، ص 48.
294ـ نظارت بر عملکرد حکومت.
295ـ همان، ص 48و49.
296ـ همان.
297ـ همان، ص 113.
298ـ محمدحسین نائینى، تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 84.
299ـ همان.
300ـ همان، ص 68.
301ـ همان، ص 75.
302ـ ر.ک: همان، ص 77ـ78.
303ـ همان، ص 107ـ108.
304ـ ر.ک: همان.
305ـ ر.ک: همان، ص 99.
306ـ قانون اساسى.
307ـ ر. ک: همان، ص 96.
308ـ همان، ص 101ـ102.
309ـ حسین آبادیان، مبانى نظرى حکومت مشروطه و مشروعه، ص 66.
310ـ محمدحسین نائینى، تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص 44.
311ـ همان، ص 104.
312ـ همان، ص 81.
313ـ همان، ص 115.
314ـ همان، ص 100و 101.
315ـ سید نورالدین جزایرى شریعتمدار و غلامحسین مقیمى، «حقوق سیاسى مردم در اندیشه محقق نائینى»، علوم سیاسى، ش 10، ص 118.
316ـ همان.
317ـ مرجع تشخیص عدم مخالفت قوانین غیرمنصوص با منصوص هم، مجتهد است.