مهدویت در اندیشه صادق آل محمد (ص)
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 178 ـ مهر 1391، 53ـ69
محمدحسین فاریاب*
چکیده
اعتقاد به ظهور منجى ـ که در هندسه معرفتى مسلمانان از آن به «مهدى» یاد مى شود ـ از باورهاى مشترک میان ادیان آسمانى است. پیشوایان حقیقى دین مبین اسلام از زمان صدر اسلام به تبیین مسئله مهدویت پرداخته و بدین ترتیب، کمک شایانى به شیعیان در دوران غیبت امام عصر علیه السلام کرده اند.
این نوشتار بر آن است تا مسئله مهدویت را با روش نقلى و تا تمرکز بر سخنان امام صادق علیه السلام واکاوى کرده، در اختیار شیعیان و رهروان مکتب تشیع قرار دهد. بر اساس مهم ترین یافته هاى این تحقیق، دوران امام صادق علیه السلام به دلیل ویژگى هاى خاص تاریخى مجال بیشترى براى تبیین این مسئله فراهم نموده است، تا آنجا که جزئى ترین مسائل مربوط به مهدویت در این دوران بیان شده، وظایف منتظران در عصر غیبت، حوادث آخرالزمان، اتفاقات قیام تا استقرار حکومت و... نیز از تبیین آن حضرت دور نمانده است.
کلیدواژه ها: مهدویت، انتظار، امام صادق علیه السلام، علایم ظهور، حکومت مهدوى.
* دانش پژوه دکترى کلام اسلامى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. m.faryab@gmail.com
دریافت: 12/11/90 پذیرش: 26/4/91.
مقدّمه
اعتقاد و احساس نیاز به عدالت پیش از آنکه یک باور دینى باشد، باورى است که در درون انسان ها نهفته است. در دنیاى امروز لزوم وجود یک منجى عدالت گستر بیش از پیش احساس مى شود و بشریت از برنامه هاى حاکمان کنونى دنیا ناامید شده است. جهان به سویى مى رود که هر روز تشنگى مضاعفى براى آمدن منجى موعود ادیان پیدا مى کند. چنین احساسى موجب شده است تا اعتقاد به منجى دستمایه سوءاستفاده برخى غرض ورزان قرار گرفته، مدعى مهدویت شوند. از این رو، تبیین صحیح مسائل مربوط به آموزه مهدویت یکى از ضرورى ترین امور به شمار مى رود. از سوى دیگر، تبیین آموزه مهدویت و مسائل مربوط به آن، به طور عمده رویکردى نقلى طلبیده، از وظایف مهم پیشوایان دین اسلام بوده است. در این میان، دوران امام صادق علیه السلام به دلیل موقعیت خاص تاریخى به دوران طلایى تاریخ تشیع به سبب نشر معارف اصیل شیعه تبدیل شده است که تبیین آموزه مهدویت نیز از این مهم، مستثنا نیست. پرسش اصلى در این میان آن است که مسئله مهدویت در اندیشه امام صادق علیه السلام چه جایگاهى داشته است؟ فرصت تاریخى به دست آمده براى پیشواى مذهب امامیه، مجال بحث از چه مسائلى را در این باره داده است؟ دیدگاه امام صادق علیه السلامدر باب مسائل مهدویت چه بوده است؟
تاکنون محققان فراوانى درباره اصل مهدویت به تصنیف کتاب، پایان نامه و مقاله روى آورده اند. یکى از مهم ترین آنها که با رویکرد نقلى نوشته شده است، کتاب منتخب الاثر اثر آیت اللّه صافى گلپایگانى است که به گونه اى موضوع محوربه جمع آورى روایات پیرامون برخى موضوعات در باب مهدویت پرداخته است.
با وجود این، کتاب یادشده نیز مشتمل بر تمام موضوعات، به ویژه پیش نیازهاى بحث از مهدویت ـ و به طور خاص در دوران امام صادق علیه السلام ـ نیست.
این نوشتار، بر آن است تا مسائل مربوط به موضوع مهدویت را با بیان برخى پیش نیازهاى تاریخى و کلامى این موضوع در اندیشه امام صادق علیه السلام تبیین کند که خواننده از رهگذر آن با مهم ترین مسائل مورد ابتلاى شیعیان در آن دوران نیز آشنا مى شود.
1. انحراف فکرى در مسئله مهدویت در دوران امام صادق علیه السلام
بى گمان، یکى از دلایل تأکید فراوان امام صادق علیه السلامبر مسئله مهدویت، وجود برخى انحرافات فکرى راجع به این مسئله در آن دوران و پیش از آن بوده است. روایات مربوط به مهدویت به گونه اى است که نشان مى دهد مسئله مهدویت از دوران حضور نبى اکرم صلى الله علیه و آله نیز مطرح و تبیین شده است، چنان که فرمودند: «مهدى از فرزندان من است. اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است. شبیه ترین مردم به من از لحاظ صورت و سیرت است. به خاطر او غیبت و حیرتى واقع مى شود که امت ها در آن گمراه مى شوند... .»1
با وجود این، از نیمه نخست قرن اول هجرى، مدعیان مهدویت از مدینه کار خود را شروع و تلاش کردند آموزه مهدویت را به نفع خود مصادره نمایند.2 به گزارش تاریخ، پیشینه ادعاى مهدویت، به فرقه اى به نام «سبأییه» باز مى گردد که امام على علیه السلام را «مهدى» نامیدند و گمان کردند که ایشان کشته نشده و در آخرالزمان ظهور مى کند.3 پس از آن، برخى گروه هاى فرقه کیسانیه موضوع مهدویت محمد حنفیه را مطرح کردند و پس از مرگش نیز گفتند او زنده است و در کوه رضوى زندگى مى کند و روزى ظهور خواهد کرد.4 در ادامه، گروهى مدعى شدند که محمدبن عبداللّه بن الحسن معروف به «نفس زکیه» «مهدى» است.5 در پى آن، فرقه باقریه بر این باور شدند که امام محمدباقر علیه السلام همان مهدى منتظر است.6
آن گاه که مسئله بسیار مهم مهدویت که در حقیقت، تجلّى حکومت صالحان روى زمین است، چنین مورد دستبرد منحرفان قرار مى گیرد، امام صادق علیه السلامبر خود لازم مى داند که با تبیین صحیح مسئله مهدویت، ضمن آگاهى بخشى نسبت به اصل این مسئله، به مقابله با جریان هاى منحرف فکرى در آن دوران بپردازد. فضاى باز فکرى آن روز نیز مجالى گسترده در اختیار امام علیه السلام قرار داد تا هرچه بیشتر به تبیین مسئله مهدویت همت گمارد.
2. چشم اندازى به مسئله امامت در اندیشه امام صادق علیه السلام
پیش از بیان تفصیلى دیدگاه هاى امام صادق علیه السلام در باب مهدویت، رویکرد ایشان به مسئله امامت و جایگاه امام در نظام تکوین و تشریع ضرورى مى نماید.
در اندیشه امام صادق علیه السلام در هر دوره اى از تاریخ بشر وجود حجت میان مردم ضرورى است. این حجت در عصر حضور پیامبران، خود پیامبران هستند و پس از آن، امامان علیهم السلام مصادیق آن حجت هاى الهى اند. حسین بن زیاد نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ أَنْ یکُونَ فِیهَا حُجَّةٌ عَالِمٌ»؛7 زمین از وجود حجتى عالم خالى نیست.
ایشان در سخنى دیگر، یکى از وظایف این حجت را چنین تبیین کردند: «وَ اللَّهِ، مَا تَرَکَ اللَّهُ الْأَرْضَ ـ مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ـ إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ، وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ،...»؛8 به خدا سوگند، خداوند از آن زمان که از حضرت آدم علیه السلامقبض روح کرد، زمین را رها نکرد، مگر آنکه امامى در آن قرار داد که به وسیله او مردم به سوى خدا هدایت میشوند و او حجت خدا بر بندگان است... .
بر اساس این روایت، هدایت تشریعى بندگان یکى از وظایف امام است. چنین کسى لازم است از تمام علوم آگاهى داشته باشد؛ چنان که صفوان از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمود: «إن اللّه... أعظم من أن یحتج بعبد من عباده ثم یخفى عنه شیئا من أخبار السماء و الأرض»؛9 همانا خداوند... بزرگ تر از آن است که بر بندگان خود به کسى احتجاج کند، سپس چیزى از اخبار آسمان و زمین را از او مخفى نگه دارد.
همچنین امام نه تنها وظیفه هدایت تشریعى بندگان را بر عهده دارد، بلکه واسطه فیض میان خدا و بندگان است؛ بدین معنا که بدون حضور ایشان، دنیا اهل خود را در خود فرو مى برد. امام صادق علیه السلام راجع به امامان علیهم السلام فرمودند: «خداوند آنها را ارکان زمین قرار داد که اهل خود را نگه دارد... .»10
در اندیشه امام صادق علیه السلام، متصدى منصب امامت فردى منصوب از جانب خداوند،11 مفترض الطاعه،12 باب اللّه،13 خلیفه اللّه،14 وجه اللّه15 و خازن علم الهى است16 که از مقام عصمت برخوردار است.17
امام با چنین ویژگى هایى همواره روى زمین وجود دارد تا آنجا که اگر دو نفر روى زمین وجود داشته باشد، یکى از آن دو امام است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «لَوْ لَمْ یبْقَ فِى الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة.»18 همچنین فرمودند: «آخرین کسى که مى میرد امام است، تا کسى بر خداوند احتجاج نکند که خداوند او را بدون حجتى بر او رها کرده است.»19
3. مهدویت در قرآن در اندیشه امام صادق علیه السلام
تأویل آیات قرآن کریم از جمله وظایف ائمّه اطهار علیهم السلام بوده است. آیات فراوانى از قرآن کریم در سخنان امامان معصوم بر وجود مقدس امام زمان علیه السلام تطبیق شده است. در این باره على بن رئاب از امام صادق علیه السلام نقل کرده که راجع به آیه «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفْسا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ» (انعام: 158) فرمودند: «الْآیاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآیةُ الْمُنْتَظَرَةُ الْقَائِمُ فَیوْمَئِذٍ لا ینْفَعُ نَفْسا إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ قِیامِهِ بِالسَّیفِ وَ إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ»؛20 آیات همان امامان هستند و آیه مورد انتظار، قائم علیه السلام است. پس در آن روز ایمان آوردن افرادى که قبل از قیام به شمشیر قائم ایمان نیاورده اند، سودى نخواهد داشت؛ اگرچه به امامان از پدران ایشان ایمان آورده باشند.
در این باره داودبن کثیر رقّى نیز از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که راجع به آیه «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (بقره: 3) فرمودند: «مَنْ أَقَرَّ بِقِیامِ الْقَائِمِ أَنَّهُ حَق»؛21 آنها کسانى هستند که اذعان کنند قیام قائم علیه السلام حق است.
یحیى بن ابى القاسم نیز از آن حضرت راجع به آیات «الم ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»(بقره: 1ـ3) سؤال کرد. ایشان فرمودند: «الْمُتَّقُونَ شِیعَةُ عَلِى (ع) وَ الْغَیبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِب»؛22 متقین همان شیعیان على علیه السلامهستند و غیب همان حجت غایب است.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ» (مدثر: 8) نیز فرمودند: «إِنَّ مِنَّا إِمَاما مُسْتَتِرا فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَکَتَ فِى قَلْبِهِ نُکْتَةً فَظَهَرَ وَ أَمَرَ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَل»؛23 از ماست امامى که نهان است و آن گاه خداوند ـ عزوجل ـ بخواهد او را ظاهر سازد، قلبش را تحت تأثیر قرار دهد و او ظاهر شود و به دستورات خداوند ـ عزوجل ـ فرمان دهد.
امام صادق علیه السلام راجع به آیه «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرا فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاء مَعِینٍ» (ملک: 30) فرمودند: «أَرَأَیتُمْ إِنْ غَابَ عَنْکُمْ إِمَامُکُمْ فَمَنْ یأْتِیکُمْ بِإِمَامٍ جَدِید»؛24 بگو به من خبر دهید اگر امام شما غایب شد، پس چه کسى است که براى شما امام جدید آورد؟
ایشان همچنین آیه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ...» (نور: 55) را نیز در شأن حضرت قائم علیه السلام و یاران ایشان دانستند.25
4. آفرینش نورى امام عصر علیه السلام
بر اساس برخى روایات، اولین موجودات آفریده شده انوار مقدس ائمّه اطهار علیهم السلام و در رأس آنها نور مقدس رسول اکرم صلى الله علیه و آله بوده است؛ چنان که خود فرمودند: «اول ما خلق اللّه نورى.»26
در این باره امام صادق علیه السلام با تأکید بر این مسئله، بر نورى بودن خلقت حضرت مهدى علیه السلام نیز تصریح مى کنند؛ چنان که به مفضل بن عمر فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ نُورا قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَهِى أَرْوَاحُنَا فَقِیلَ لَهُ یاابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَرْبَعَةَ عَشَرَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِى وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ...»؛27 خداوند تبارک و تعالى چهارده هزار سال پیش از آفرینش آفریدگان، چهارده نور را آفرید. آنها ارواح ما هستند. به ایشان گفته شد: آن چهارده نور چه کسانى هستند؟ پس فرمود: محمد و على و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل حسین،آخرین آنهاقائم است... .
5. انکار مهدویت؛ خروج از اسلام
اگرچه در دوران پیش از امام صادق علیه السلاممسئله مهدویت فراوان مورد تأکید بود است، در دوران آن حضرت این مسئله با ادبیات دیگرى مطرح مى شود؛ به گونه اى که لحن امام صادق علیه السلام در باب اعتقاد به اصل مسئله مهدویت اوجى محسوس به خود مى گیرد. ایشان ـ دست کم در دو روایت ـ مى فرمایند: «مَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَئِمَّةِ وَ جَحَدَ الْمَهْدِى کَانَ کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّدا (ص) نُبُوَّتَه»؛28 کسى که به تمام امامان اقرار کرده و مهدى را انکار کند مانند کسى است که تمام پیامبران را پذیرفته، اما نبوت حضرت محمد صلى الله علیه و آله را انکار کند.
روشن است که انکار نبوت رسول گرامى صلى الله علیه و آله، خروج از دین اسلام را در پى خواهد داشت.
6. معرفى نَسَبى حضرت مهدى علیه السلام
چنان که گذشت، تاریخ تشیع نشان از انحرافات جدى در باب مهدویت داشته است. تشکیل فرقه هاى متعدد در درون شیعه، بدین دلیل بود که هر فرقه مهدى موعود را از آنِ خود مى دانست.29 در این میان، امام صادق علیه السلام با درکى عمیق از این مسئله به دفعات به معرفى نشانه هاى حضرت مهدى پرداختند. ایشان در برخى روایات خود تأکید مى کنند که تمام امامان «مهدى» هستند؛ چنان که فرمودند: «منّا اثنا عشر مهدیا.»30
با وجود این، براى تفکیک مهدى موعود و قائم از دیگر امامان، به بیان نشانه هاى ایشان پرداختند؛ چنان که در روایتى خطاب به ابوبصیر فرمودند: «یکُونُ بَعْدَ الْحُسَینِ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُم»؛31 پس از حسین علیه السلام نه امام است، نهمین از آنها قائم علیه السلام خواهد بود.
ایشان به ابوالهیثم تمیمى نیز فرمودند: «إِذَا تَوَالَتْ ثَلَاثَةُ أَسْمَاءٍ مُحَمَّدٌ وَ عَلِى وَ الْحَسَنُ کَانَ رَابِعُهُمْ قَائِمُهُم»؛32 هنگامى که سه اسم محمد و على و حسن به دنبال هم آمدند، چهارمى آنها قائم آنهاست.
همچنین مفضل بن عمر نقل مى کند که روزى بر مولایم امام صادق علیه السلام وارد شدم و از ایشان خواستم که جانشین پس از خود را معرفى کند. ایشان فرمودند: «الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِى ابْنِى مُوسَى وَ الْخَلَفُ الْمَأْمُولُ الْمُنْتَظَرُ م ح م د بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِى بْنِ مُحَمَّدِبْنِ عَلِى بْنِ مُوسَى»؛33 امام پس از من فرزندم موسى است و آن جانشینى که مورد آرزو و انتظار است م ح م د فرزند حسن بن على بن محمدبن على بن موسى است.
نکته قابل تأمّل در این روایت آن است که امام صادق علیه السلامبدون آنکه مفضل سؤالى راجع به امام عصر علیه السلام داشته باشد، خود به معرفى نشانه هاى امام عصر علیه السلام مبادرت مى ورزد.
ابوبصیر نیز نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمودند: «مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیا مَضَى سِتَّةٌ وَ بَقِى سِتَّةٌ یصْنَعُ اللَّهُ بِالسَّادِسِ مَا أَحَب»؛34 از ما دوازده مهدى وجود دارد؛ شش تا از آنها گذشته و شش تاى دیگر باقى است. خداوند راجع به ششمى آنچه را دوست دارد، انجام خواهد داد.
امام صادق علیه السلام در گفت وگوى خود با سیدحمیرى نیز بر این نکته تأکید کردند که مهدى موعود ششمین فرزند از نسل اوست.35 ابن ابى یعفور نیز هنگامى که از امام خواست تا مهدى موعود را به او بشناساند، امام فرمود که او پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام است.36
امام صادق علیه السلام به ابوبصیر نیز فرمودند: «یا أَبَابَصِیرٍ هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِى مُوسَى ذَلِکَ ابْنُ سَیدَةِ الْإِمَاءِ»؛37 او پنجمین امام از نسل فرزندم موسى است؛ او فرزند سرور کنیزان است.
7. شباهت با پیامبران الهى
در این دوران، شباهت امام عصر علیه السلام با پیامبران الهى در روایات متعددى تبیین مى شود؛ چنان که عبداللّه بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمودند: «فِى الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(ع)... خَفَاءُ مَوْلِدِهِ وَ غَیبَتُهُ عَنْ قَوْمِهِ»؛38 در قائم سنتى از موسى بن عمران علیه السلام است... پنهان بودن تولد و غیبت از قوم خود.
سدیر صیرفى از امام صادق نقل مى کند که راجع به شباهت میان امام عصر علیه السلام با حضرت یوسف علیه السلام بر این نکته تأکید کرد که برادران یوسف او را نشناختند در حالى که او برادر ایشان بود. همچنین در حالى که میان یعقوب و یوسف علیهماالسلام تنها هجده روز راه بود و خداوند مى توانست یعقوب علیه السلام را از جاى یوسف علیه السلام آگاه سازد، اما چنین نکرد. به همین سان، خداوند حجت خود یعنى امام زمان علیه السلامرا پنهان کرده و او در حالى که در بازارهاى مردم راه مى رود، اما مردم او را نمى شناسند تا آنکه خداوند به او اجازه دهد خود را معرفى کند.39
امام صادق علیه السلام در روایتى دیگر خطاب به ابوبصیر، به شباهت میان امام زمان علیه السلام با حضرت موسى، عیسى و یوسف علیهماالسلام و پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله پرداخته، فرمودند: «فَأَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَخَائِفٌ یتَرَقَّبُ وَ أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ عِیسَى فَیقَالُ فِیهِ مَا قِیلَ فِى عِیسَى وَ أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ یوسُفَ فَالسِّتْرُ یجْعَلُ اللَّهُ بَینَهُ وَ بَینَ الْخَلْقِ حِجَابا یرَوْنَهُ وَ لَا یعْرِفُونَهُ وَ أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَیهْتَدِى بِهُدَاهُ وَ یسِیرُ بِسِیرَتِه»؛40 اما سنت او از موسى بن عمران آن است که خائف و مراقب است و اما سنت او از عیسى آن است که آنچه راجع به عیسى گفته شده، راجع به او هم گفته مى شود و اما سنت او از یوسف، پنهان بودن است، به گونه اى که خداوند میان او و مردم حجابى افکنده که او را دیده اما نمى شناختند و اما سنت او از محمد صلى الله علیه و آله آن است که به هدایت او هدایت کرده و به سیره او عمل مى کند.
امام صادق علیه السلام در روایتى دیگر نیز شباهت میان حضرت مهدى علیه السلام و حضرت خضر را عمر طولانى هر دو دانستند.41
8. پنهان یا آشکار ساختن نام امام زمان علیه السلام
یکى از مسائلى که از دیرباز مورد توجه بوده، مسئله جواز یا عدم جواز نام بردن از اسم امام زمان علیه السلام است. در سخنان امام صادق علیه السلام دو رویه وجود دارد.
1ـ8. منع نام بردن از امام عصر علیه السلام
بر اساس برخى روایات، امام صادق علیه السلامتلاش وافرى در پنهان ساختن نام امام عصر علیه السلام داشته است؛ چنان که وقتى ایشان نام تمام امامان علیهم السلامرا براى عبداللّه بن ابى الهذیل بیان کرد، از امام عصر علیه السلام با عنوان «ابن الحسن» یاد کرده، فرمود: «... ثُمَّ عَلِى بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُبْنُ عَلِى ثُمَّ عَلِى بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِى ثُمَّ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِى... .»42
ایشان در سخن دیگرى خطاب به ابن ابى یعفور فرمودند: «یغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیتُه»؛43 او از شما غایب بوده و بردن نام او براى شما جایز نیست.
امام صادق علیه السلام به مفضل بن عمر نیز فرمودند: «إِیاکُمْ وَ التَّنْوِیهَ»؛44 بر شما باد که مبادا نام او را بلند کنید.
شدیدترین بیان امام صادق علیه السلام سخنى است که ابن رئاب از ایشان نقل کرده است که فرمودند: «صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ لَا یسَمِّیهِ بِاسْمِهِ إِلَّا کَافِر»؛45 صاحب این امر کسى است که کسى اسم او رانمى بردمگر کافر.
2ـ8. جواز نام بردن از امام عصر علیه السلام
بر اساس برخى دیگر از سخنان امام صادق علیه السلام، نام بردن از حضرت مهدى علیه السلام منعى ندارد؛ چنان که ایشان خود چنین کرده اند. براى مثال، خطاب به زید شحّام فرمودند: «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ... أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّد»؛46 ما دوازده نفر هستیم... اول ما محمد و وسط ما محمد و آخرین ما نیز محمد است.
ایشان در سخنى دیگر نیز فرمودند: «الخلف الصالح من ولدى و هو المهدى اسمه محمد و کنیته أبوالقاسم»؛47 خلف صالح از نسل من است و او مهدى است؛ نام او محمد و کنیه او ابوالقاسم است.
جمع بندى: دانشمندان شیعى در خصوص این مسئله اتفاق نظر ندارند؛ چنان که برخى همچون علّامه مجلسى بر حرمت تسمیه تأکید کرده48 و برخى دیگر آن را مخصوص زمان تقیه دانسته اند.49 با وجود این، سیره غالب عالمان شیعى بر نام بردن از امام عصر علیه السلام استوار بوده است.50
به نظر مى رسد ـ چنان که برخى محققان نیز بر آن باور هستند ـ روایات دسته دوم در مجموع بیشتر از روایات دسته اول باشند51 و روایات دسته اول در زمانى صادر شده اند که فضاى تقیه حاکم بوده است. از این رو، در عصر غیبت دلیلى بر منع از نام بردن از امام عصر علیه السلاموجود ندارد.52
9. غیبت امام زمان علیه السلام
از دیگر امور مورد تأکید در امر مهدویت، مسئله غیبت امام زمان علیه السلام است. این مسئله که از دوران رسالت رسول اللّه صلى الله علیه و آلهبراى مردم تبیین شده بود،53 در این دوران با شدت بیشترى مطرح مى شود. امام صادق علیه السلام گاه با سوگند، بر حتمیت این غیبت تأکید مى کنند؛ چنان که فرمودند: «وَ اللَّهِ لَیغِیبَنَّ عَنْکُمْ مَهْدِیکُمْ حَتَّى یقُولَ الْجَاهِلُ مِنْکُمْ مَا لِلَّهِ فِى آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ»؛54 به خدا سوگند که مهدى شما از شما غایب مى شود تا آنکه فرد نادان از شما مى گوید: براى خدا در آل محمد حاجتى نیست.
ایشان افزون بر تأکید بر اصل غیبت، به دوگونه بودن غیبت نیز اشاره کردند، چنان که به عبیدبن زراره فرمودند: «لِلْقَائِمِ غَیبَتَانِ یشْهَدُ فِى إِحْدَاهُمَا الْمَوَاسِمَ یرَى النَّاسَ وَ لَا یرَوْنَه»؛55 براى قائم دو غیبت است؛ در یکى از آنها، در موسم هاى حج حاضر بوده، مردم را مى بیند و آنها او را نمى بینند.
ایشان در روایت دیگرى خطاب به اسحاق بن عمار به بیان جزئیات این دوگونه غیبت مى پردازند: «لِلْقَائِمِ غَیبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِیرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِیلَةٌ الْغَیبَةُ الْأُولَى لَا یعْلَمُ بِمَکَانِهِ فِیهَا إِلَّا خَاصَّةُ شِیعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا یعْلَمُ بِمَکَانِهِ فِیهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِیهِ»؛56 براى قائم دو غیبت است. یکى از آن دو کوتاه و دیگرى طولانى است. در غیبت نخست، تنها خواص از شیعیانش از مکان او آگاهى دارند و در غیبت دیگر، تنها خواص از دوستانش از مکان او خبر دارند.
امام صادق علیه السلام افزون بر تأکید راجع به اصل غیبت، در برخى سخنانشان علت غیبت را نیز بیان کردند. در همین باره وقتى که زراره خواستار علت غیبت شد، ایشان مسئله خوف از جان را مطرح فرمودند.57
واکنش مردم نسبت به مسئله غیبت نیز یکى از مسائل مورد بحث در آن عصر بوده است. امام صادق علیه السلامخطاب به زراره فرمودند: «هُوَ الَّذِى یشُکُّ النَّاسُ فِى وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ هُوَ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ هُوَ غَائِبٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ مَا وُلِدَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ وُلِدَ قَبْلَ وَفَاةِ أَبِیهِ بِسَنَتَینِ... فَعِنْدَ ذَلِکَ یرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ»؛58 او کسى است که مردم در ولادت او شک مى کنند. برخى مى گویند که او حمل است [هنوز متولد نشده است ]و برخى مى گویند او غایب است و برخى مى گویند او متولد نشده است و برخى مى گویند او دو سال پیش از وفات پدرش متولد شده است... پس در آن هنگام، باطل جویان شک مى کنند.
از سخنان امام صادق علیه السلام استفاده مى شود که شرایط به گونه اى در عصر غیبت رقم مى خورد که فضاى شک و تردید حاکم مى گردد؛ از این روست که باطل جویان در امامت ایشان دچار تردید مى شوند؛ چنان که به برخى اصحاب خود از ایجاد شک و تردید به سبب طولانى شدن غیبت در آن دوران و در پى آن، ارتداد اکثر آنها از دین خبر داده59 و در برخى دیگر از روایات خطاب به محمدبن مسلم چنین دستور دادند: «اگر صاحب این امر غایب شد، پس او را انکار نکنید.»60
با وجود این، در روایات این دوره ـ دست کم در چهار روایت ـ تأکید مى شود که اولیاى الهى هرگز در غیبت امام خود تردید نمى کنند، چراکه اگر آنها هم تردید مى کردند، خداوند هرگز حجت خود را مخفى نمى کرد.61
در این باره ایشان به هانى تمّار فرمودند: «إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیبَةً فَلْیتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْیتَمَسَّکْ بِدِینِه»؛62 همانا براى صاحب این امر غیبتى است. پس بنده خدا باید تقوا پیشه کند و به دین خود متمسک شود.
در حقیقت، این شرایط به تصریح سخن امام صادق علیه السلامبراى امتحان شیعیان است؛ چنان که فرمودند: «أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یحِبُّ أَنْ یمْتَحِنَ الشِّیعَةَ»؛63 خداوند تبارک و تعالى دوست دارد شیعه را امتحان کند.
ایشان در بیان دیگرى فرمودند: «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یأْتِیکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیاسٍ لَا وَ اللَّهِ لَا یأْتِیکُمْ حَتَّى تُمَیزُوا لَا وَ اللَّهِ لَا یأْتِیکُمْ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ لَا وَ اللَّهِ لَا یأْتِیکُمْ حَتَّى یشْقَى مَنْ شَقِى وَ یسْعَدَ مَنْ سَعِد»؛64 این امر [ظهور] براى شما فراهم نیاید مگر پس از نومیدى. نه به خدا براى شما فراهم نیاید تا از یکدیگر [منافق و مؤمن] تمییز داده شوید. نه به خدا فراهم نیاید تا آزمایش شوید. نه به خدا فراهم نیاید تا هر کس باید شقى شود، بشود و هر کس باید سعید بگردد، چنین شود.
امام صادق علیه السلام در بیان صریح ترى فرمودند: «فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ أَیامُ غَیبَتِهِ لِیصَرِّحَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ یصْفُوَ الْإِیمَانُ مِنَ الْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً مِنَ الشِّیعَة»؛65 پس همانا ایام غیبت او طولانى مى شود تا آنکه حق محض آشکار شود و به وسیله برگشتن شیعیانى که طینت خبیثى دارند، ایمان از ناپاکى ها تصفیه شود.
بر اساس همین شرایط است که دین دارى در این دوران بسیار دشوار مى نماید: «إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیبَةً الْمُتَمَسِّکُ فِیهَا بِدِینِهِ کَالْخَارِطِ لِلْقَتَاد»؛66 همانا براى صاحب این امر غیبتى است. دیندار در عصر غیبت مانند کسى است که دست خود بر شاخه خاردار بکشد.
امام صادق علیه السلام در سخن دیگرى خطاب به مفضل بن عمر فرمودند: «وَ اللَّهِ لَیغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِینا مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى یقَالَ مَاتَ أَوْ هَلَکَ بِأَى وَادٍ سَلَکَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَیهِ عُیونُ الْمُؤْمِنِینَ لَتُکْفَؤنَّ کَمَا تُکْفَأُ السُّفُنُ فِى أَمْوَاجِ الْبَحْرِ وَ لَا ینْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ وَ کَتَبَ فِى قَلْبِهِ الْإِیمَانَ وَ أَیدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛67 به خدا سوگند که امام شما سالیانى غایب خواهد بود و شما امتحان خواهید شد، تا آنکه گفته شود که او مرده یا به هلاکت رسیده است. او به کدام وادى رفته است و چشمان مؤمنان براى او گریان است و چون امواج دریا زیر و رو شوند و کسى نجات نیابد مگر آنکه خدا از او عهد ولایت گرفته و ایمان را در دلش نقش کرده و با روح خود او کمک کرده است.
بر اساس همین بیانات است که ایشان خطاب به عمار ساباطى تأکید کردند: عبادت در سرّ در دورانى که امام غایب بوده و حکومت باطل مستقر است، برتر از عبادت در هنگام ظهور دولت حق و در کنار امام است.68
از جمله مسائل بسیار مهم در دوران غیبت پیدایش مدعیان مهدویت در آن دوران است. این حقیقت در برخى روایات امام صادق علیه السلامبازتاب یافته است. به دیگر سخن، فضا چنان غبارآلود مى شود که افراد بسیارى ادعاى مهدویت مى کنند. مفضل بن عمر نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود: «دوازده پرچم مشتبه بالا رود که یکى از دیگرى شناخته نشود و معلوم نباشد کدام از کیست.» من گریستم. فرمود: «اى اباعبداللّه چه تو را گریانید؟» گفت: چرا نگریم با اینکه شما مى فرمایید دوازده پرچم مشتبه بالا مى رود که معلوم نباشد کدام از کیست؟ ما چه کنیم؟ گوید: نگاهى به پرتو آفتاب افکند که در گوشه ایوان تابیده بود و فرمود: «اى اباعبداللّه، این آفتاب را مى بینى؟» عرض کردم: آرى. فرمود: «امر امامت ما از این آفتاب روشن تر است.»69
در چنین شرایطى است که امام صادق علیه السلاممردم را به پایدارى و حفظ اصول اصیل خود توصیه مى کنند؛ چنان که فرمودند: «تَمَسَّکُوا بِالْأَمْرِ الْأَوَّلِ حَتَّى یسْتَبِینَ لَکُم»؛70 به همان امر نخست متمسک شده تا مطلب براى شما روشن شود.
در همین باره به عمربن عبدالعزیز نیز فرمودند: «إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیتَ لَا تَرَى إِمَاما تَأْتَمُّ بِهِ فَأَحْبِبْ مَنْ کُنْتَ تُحِبُّ وَ أَبْغِضْ مَنْ کُنْتَ تُبْغِضُ حَتَّى یظْهِرَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ»؛71 چون صبح و شامى بر تو بگذرد و امام را نبینى که به او اقتدا کنى، هر که را دوست مى داشتى دوست دار و هر که را دشمن مى داشتى دشمن دار تا خدا او را آشکار کند.
در سخنان امام صادق علیه السلام به برخى حالات امام زمان علیه السلامدر عصر غیبت نیز اشاره شده است؛ چنان که خطاب به عبیدبن زراره فرمودند: «یفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ فَیشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَیرَاهُمْ وَ لَا یرَوْنَه»؛72 مردم امام خود را گم مى کنند، پس او در موسم حج حاضر شده، مردم را مى بیند و مردم او را نمى بینند.
10. انتظار و منتظران
مؤمنان راستین هیچ گاه در وجود پیشواى غایب تردیدى به خود راه نمى دهند، اگرچه همواره در فراق او گریانند.73 بنابر برخى روایات، امام صادق علیه السلامخود نسبت به غیبت امام عصر علیه السلام و دورى شیعیان از ایشان بسیار غمگین بودند. در این باره نقل شده است که روزى مفضل بن عمر، سدیر صیرفى، ابوبصیر و ابان بن تغلب بر امام صادق علیه السلاموارد شدند و دیدند ایشان با وضعیتى جانسوز اشک ریخته، چنین نوحه مى سراید: «اى آقایم! غیبت تو خواب از چشمم ربوده و آرامگاهم را تنگ کرده و آسایش دل را برده. اى آقایم! غیبتت سوگوارى ام را به فجایع ابدى پیوسته و یکى را پس از دیگرى ناپدید کرده و جمع دوستان را نابود نموده، من دیگر اشکى که از چشمم روان است و ناله اى که از گرفتارى هاى اندوهم و بلیات گذشته از سینه ام سر مى کشد، احساس نمى کنم جز همانى که در برابر دیده ام مجسم است و از همه گرفتارى ها بزرگ تر و سخت تر و ناآشناتر است و حوادثش با خشم تو درآمیخته و وارداتش با ناخشنودى تو همراه است.74
مهم ترین توصیه امام صادق علیه السلام به شیعیان در عصر غیبت، انتظار فرج است. ایشان با بیانات مختلف مردم را تشویق به انتظار مى کنند؛ چنان که فرمودند: «اگر قائم را درک کنم در طول عمرم به او خدمت مى کنم.»75 ایشان خطاب به ابراهیم کرخى فضیلت انسان منتظر را چنین بیان فرمودند: «الْمُنْتَظِرُ لِلثَّانِى عَشَرَ مِنْهُمْ کَالشَّاهِرِ سَیفَهُ بَینَ یدَى رَسُولِ اللَّهِ یذُبُّ عَنْهُ»؛76 منتظر دوازدهمین امام مانند کسى است که شمشیر خود را از غلاف درآورده و در مقابل رسول اللّه صلى الله علیه و آلهبوده، از ایشان دفاع مى کند.
طبیعى است که بسیارى از منتظران نمى توانند محضر امام عصر علیه السلام را درک کنند و پیش از قیام از دنیا مى روند. امام صادق علیه السلام با سخنان روحیه بخش خود فضلیت پیش گفته در روایت پیش را با بیانى دیگر تکرار کردند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِرا لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِى فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ کَالضَّارِبِ بَینَ یدَى رَسُولِ اللَّهِ بِالسَّیف»؛77 هر کس بمیرد در حالى که منتظر امر قیام باشد مانند کسى است که با حضرت قائم علیه السلامدر خیمه او بوده، بلکه مانند کسى است که در برابر رسول اللّه صلى الله علیه و آله شمشیر مى زند.
ایشان خطاب به ابوبصیر نیز بر لزوم انتظار و به دست آوردن آمادگى براى امر ظهور تأکید کرده و فرمودند: «باید هر یک از شما براى قیام قائم آماده باشد، هرچند با یک تیر. پس همانا هر گاه که خداوند بداند که او چنین نیتى دارد امیدوارم که عمرش را به تأخیر اندازد تا آنکه او را درک کند و از یاران و انصارش گردد.»78
ایشان در بیان دیگرى خطاب به مفضل بن عمر انتظار همیشگى فرج را به عنوان چیزى دانستند که موجب بیشترین قرب به خداوند متعال و دست یابى به رضایت ایشان مى شود: «أَقْرَبُ مَا یکُونُ الْعِبَادُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ أَرْضَى مَا یکُونُ عَنْهُمْ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَلَمْ یظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ یعْلَمُوا بِمَکَانِهِ وَ هُمْ فِى ذَلِکَ یعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَجُ اللَّهِ عَنْهُمْ وَ بَینَاتُهُ فَعِنْدَهَا فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحا وَ مَسَاءً...»؛79 نزدیک ترین و پسندیده ترین حالت بندگان به خداوند ـ عزوجل ـ آن گاه است که حجت خدا ناپدید گردد و بر آنها آشکار نباشد و جایش را ندانند و با این حال، بدانند که احجج و بینات خدا از میان نرفته است؛ در این وقت هر صبح و شام در امید فرج باشید... .
ایشان براى منتظران در آن زمان دعایى را نیز آموزش مى دهند تا بدین وسیله از شک و تردیدها در امان باشند: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِى نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِى رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِى حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِى.»80
همچنین دعاى معروف غریق را نیز آموزش دادند: «یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِى عَلَى دِینِکَ.»81
11. تعیین وقت
مسئله مهدویت از جمله مسائلى است که چون معتقدان به آن در انتظار منجى موعود به سر مى برند، طبیعى است که هرگونه خبر و نشانه و وقتى را رصد مى کنند. با وجود این، امام صادق علیه السلام در سخنان خود با یادآور شدن سخن رسول اللّه صلى الله علیه و آله ـ یعنى «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ»82 ـ قویا به تعیین کنندگان وقت تاخته و عمل آنها را تکذیب کرده است.
ایشان خطاب به محمدبن مسلم تأکید کردند که هر کس از جانب ایشان وقت ظهور را تعیین کرد، او را تکذیب کنید.83 همچنین خطاب به ابوبکر حضرمى فرمودند: «ما وقت این امر را تعیین نمى کنیم.»84 چنان که این سخن را به ابوبصیر نیز فرمودند.85
در تحلیل این مسئله مى توان به این نکات توجه کرد که تعیین وقت براى ظهور امام زمان علیه السلام، آن هم در شرایطى که پیشوایان دین خود تعیین نکرده اند، لوازم فاسدى را در پى خواهد داشت؛ از جمله آنکه: اولاً، موجب عطش کاذب در جامعه خواهد شد؛ ثانیا، غلط از آب درآمدن آن، موجب سرخوردگى مشتاقان آن حضرت خواهد گردید؛ ثالثا، موجبات سوءاستفاده مدعیان دروغین مهدویت را فراهم خواهد کرد.
12. علائم ظهور
از دیگر مسائل مورد طرح در این دوره، تبیین وضعیت جهان پیش از ظهور حضرت مهدى علیه السلام است که معمولاً با عنوان «علائم ظهور» از آن یاد مى شود. امام صادق علیه السلام در برخى سخنان خود ـ دست کم در دو روایت ـ بر آکنده بودن جهان از ظلم و جور تأکید مى کنند: «فَیمْلَؤُهَا عَدْلاً وَ قِسْطا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما»؛86 جهان را از عدل و داد پر مى کند، چنان که از ظلم و جور پر شده است.
امام صادق علیه السلام در بیان برخى جزئیات فراگیرى ظلم و ستم در جهان، خطاب به زراره فرمودند: «یا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِینَةِ. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَلَیسَ یقْتُلُهُ جَیشُ السُّفْیانِى؟ قَالَ: لَا وَلَکِنْ یقْتُلُهُ جَیشُ بَنِى فُلَانٍ یخْرُجُ حَتَّى یدْخُلَ الْمَدِینَةَ فَلَا یدْرِى النَّاسُ فِى أَى شَى ءٍ دَخَلَ فَیأْخُذُ الْغُلَامَ فَیقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْیا وَ عُدْوَانا وَ ظُلْما لَمْ یمْهِلْهُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَعِنْدَ ذَلِکَ فَتَوَقَّعُوا الْفَرَج»؛87 اى زراره [پیش از ظهور] حتما نوجوانى در مدینه کشته شود. گفتم: فداى شما شوم! آیا لشکر سفیانى او را مى کشد؟ فرمود: خیر، بلکه او را لشکر بنى فلان خواهد کشت، خروج مى کند تا آنکه داخل مدینه مى شود و مردم نمى دانند براى چه داخل شده است. آن نوجوان را دستگیر کرده و مى کشند و چون او را از سر سرکشى و دشمنى و ستم مى کشند خداى تعالى به آنها مهلت نمى دهد، و در آن هنگام منتظر فرج باشید.
آن حضرت، گرسنگى و قحطى به مدت یک سال پیش از ظهور امام عصر علیه السلام را نیز از علایم ظهور معرفى کرده، خطاب به ابوبصیر فرمودند: «قبل از آمدن قائم علیه السلام یک سال مردم گرسنگى کشیده و خوف شدیدى به دلیل کشتار و کم شدن اموال و جان ها و محصولات بر آنها وارد خواهد شد.»88
وقوع دو طاعون یکى طاعون سفید ـ که مقصود مرگ فراگیر است ـ و دیگرى طاعون قرمز ـ که همان مرگ به وسیله شمشیر است ـ از دیگر علائم ظهور دانسته شده است.89
افزون بر ترسیم وضعیت جهان، به گونه اى که گذشت، امام صادق علیه السلام به تبیین علایم خاص ظهور نیز پرداخته اند. در این باره خطاب به عمربن حنظله فرمودند: «لِلْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ ظُهُورُ السُّفْیانِى وَ الْیمَانِى وَ الصَّیحَةُ مِنَ السَّمَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاء»؛90 براى قائم پنج علامت است: ظهور سفیانى و یمانى و صیحه از آسمان و کشته شدن نفس زکیه و فرورفتن در سرزمین بیداء.
این علایم در روایات دیگرى نیز از ایشان صادر شده است91 و تأکید شده که از علایم حتمى ظهور است.92 افزون بر آن، دو علامت دیگر نیز به عنوان علایم حتمى معرفى شده اند: اول، ظاهر شدن دستى در آسمان ودیگرى، وقوع وحشتى خاص در ماه رمضان، به گونه اى که انسان هاى خواب را نیز بیدار مى کند.93
ایشان در روایات دیگرى ـ دست کم در پنچ روایت ـ راجع به نداى آسمانى توضیح دادند که منادى نام امام زمان و نام پدر ایشان را ندا مى زند.94 ضمن آنکه در روایتى، نداى منادى را از آن جبرائیل و مقارن با شب بیست و سوم ماه رمضان دانستند.95 در دو روایت نیز از کشته شدن حاکم عباسى به عنوان علامت ظهور خبر داده شده است.96
امام صادق علیه السلام در دیگر سخنان خود ـ دست کم در سه روایت ـ تأکید مى کنند که در مقابل نداى آسمانى، شیطان نیز ساکت ننشسته و او نیز یاران خود را ندا مى زند و یاران او همان کسانى هستند که به مبارزه با حجت خدا مى پردازند؛ چنان که زراره نقل مى کند که از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: چه کسى با مهدى مبارزه مى کند؟ ایشان فرمودند: «همانا شیطان ندا مى زند که فلانى و پیروان او پیروزند که مردى از بنى امیه است.»97
در برخى دیگر از سخنان امام صادق علیه السلام، چنین بیان شده است که در سیزدهم و چهاردهم ماه رمضان کسوفى واقع خواهد شد.98
همچنین ابوبصیر نقل مى کند که امام صادق علیه السلام دیده شدن آتشى در آسمان را که از جانب مشرق مى آید از علایم نزدیک به قیام معرفى کرده اند،99 چنان که در روایتى نیز روز قیام را مقارن با روز عاشورا مى دانند.100
13. از قیام تا استقرار حکومت
امام عصر علیه السلام به هنگام اعلان قیام خود، مخالفانى خواهد داشت و در مسیر قیام تا استقرار حکومت جهانى آن حضرت نیز حوادث بسیارى رقم خواهد خورد. با وجود این، تأکید مى شود که وى پیروز خواهد بود. امام صادق علیه السلامدر این باره فرمودند: «إِنَّ مِنَّا إِمَاما مُظَفَّرا مُسْتَتِرا»؛101 همانا از ماست امام پیروز پنهان.
بر اساس سخنان امام صادق علیه السلام، امام عصر علیه السلام پس از اعلام قیام خود، با مردم کنار کعبه و میان رکن و مقام بیعت خواهد کرد.102 این در حالى است که وى با سیصد و سیزده نفر قیام خود را شروع خواهد کرد؛ چنان که به ابان بن تغلب فرمود: «اى ابان، خداوند سیصد و سیزده مرد را خواهد آورد... آن گاه ندا داده مى شود که این مهدى است.»103
یکى از مهم ترین مسائل مورد بحث در این باره نزول حضرت عیسى علیه السلام و نماز خواندن پشت سر امام زمان علیه السلام است. ایشان در این باره خطاب به ابوبصیر فرمودند: «عیسى بن مریم روح اللّه فرود آمده، پس پشت سر او نماز مى خواند.»104
ایشان از جمله یاوران امام زمان علیه السلام را همان ملائکه اى دانستند که در جنگ بدر به یارى مسلمانان شتافته بودند و تعداد آنها را پنج هزار تن برشمردند.105
در این میان، فرودآمدن شمشیرهایى که نام مبارزان بر آن نوشته شده است، از نکات قابل توجه است.106 امام صادق علیه السلام در سخنان خود به برخى از آن حوادث اشاره مى کند؛ چنان که در روایتى به کشته شدن دجّال اشاره کردند.107
فتح تمام عالم به وسیله امام زمان علیه السلام از دیگر اتفاقات در این باره است. در همین زمینه، ابوبصیر از ایشان نقل مى کند که فرمودند: «خداوند ـ عزوجل ـ او را ظاهر مى سازد، پس به دست او مشرق و مغرب زمین را فتح مى کند.»108
14. دستاوردهاى حکومت مهدوى
حکومت امام زمان علیه السلام تنها حکومتى است که مى تواند داعیه دار اجراى عدالت در گستره جهان باشد. پیش از آمدن ایشان حکومت هاى مختلفى ارائه شده و همگى ناموفق نشان مى دهند. امام صادق علیه السلامدر این باره فرمودند: «مَا یکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لَا یقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا»؛109 این امر نخواهد بود تا آنکه همه گروه ها بر مردم حکومت کنند تا کسى نگوید، اگر ما نیز حکومت مى کردیم، عدالت را اجرا مى کردیم.
در این باره به ابراهیم کرخى فرمودند: «یا إِبْرَاهِیمُ هُوَ الْمُفَرِّجُ لِلْکَرْبِ عَنْ شِیعَتِهِ بَعْدَ ضَنْکٍ شَدِیدٍ وَ بَلَاءٍ طَوِیلٍ وَ جَزَعٍ وَ خَوْفٍ فَطُوبَى لِمَنْ أَدْرَکَ ذَلِکَ الزَّمَانَ»؛110 اى ابراهیم، او بلا را از شیعیان برخواهد داشت پس از آنکه در سختى شدید و بلاى طولانى و گرفتارى و ترس بودند. پس خوشا به حال کسى که آن زمان را درک کند.
در سخن دیگرى، به پاک شدن زمین از تمام ظلم و ستم ها به عنوان یکى دیگر از آثار حکومت مهدوى اشاره شده است: «وَ یطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ ظُلْم.»111
ایشان درروایت دیگرى،بر آکنده شدن جهان از عدل و داد به وسیله امام عصر علیه السلام تأکید کرده، فرمودند: «فَیمْلَؤُهَا عَدْلاً وَ قِسْطا کَمَامُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما.»112
امام صادق علیه السلام در توصیف عدالت فراگیر ایشان فرمودند: «به خدا سوگند، عدالت وارد خانه هاى مردم مى شود، چنان که گرما و سرما وارد مى شود.»113
گسترش روح عبادت در تمام عالم و استقرار دین خدا روى زمین از دیگر دستاوردهاى حکومت مهدوى است. در همین باره ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمودند: «وَ تُشْرِقُ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ لَا تَبْقَى فِى الْأَرْضِ بُقْعَةٌ عُبِدَ فِیهَا غَیرُاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِلَّا عُبِدَاللَّهُ فِیهَا وَ یکُونُ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون»؛114 و زمین به نور خداوند روشن مى شود و روى زمین جایى باقى نمى ماند که در آنجا غیر خدا عبادت شود و تمام دین براى خدا بوده، اگر چه مشرکان ناراحت باشند.
ایشان همچنین خطاب به یونس بن رباط فرمودند: «همانا اهل حقّ از آن هنگام که در سختى بوده اند پیوسته در آن به سر خواهند برد. هان بدانید این کار تا مدت کوتاهى است،امابه عافیتى طولانى خواهدانجامید.»115
در برخى روایات نیز تأکید شده است که اسلام بار دیگر برخواهد گشت؛ چنان که خطاب به ابوبصیر فرمودند: «اسلام غریبانه آغاز شد و به زودى همچون آغاز، غریبانه باز خواهد گشت پس خوشا به حال غریبان. [از آن جهت که] دعوت کننده ما دعوت نوینى را از سر مى گیرد، همان طور که رسول اللّه صلى الله علیه و آله دعوت فرمود.»116
مقصود از این روایت آن است همان گونه که اسلام عزیز، غریبانه به وسیله پیامبر آغاز به کار کرد و اندک اندک جهانى شد، در عصر مهدوى نیز، آن گاه که معارف اسلامى به بوته فراموشى سپرده شده است، بار دیگر به وسیله امام عصر علیه السلام، غریبانه باز خواهد گشت، نشر داده شده و جهانى مى شود. چنان که امام صادق علیه السلام در روایتى فرمودند: «آن گونه که رسول اللّه عمل کرد، عمل مى کند؛ چنان که رسول اللّه آثار جاهلیت را از بین برد، مهدى علیه السلام نیز چنین کرده و اسلام جدیدى را بنا مى نهد.»117
14. سیره امام زمان علیه السلام
امام صادق علیه السلام در سخنان خود به برخى سیره امام زمان علیه السلامنیز اشاره کرده اند؛ چنان که فرمودند: «به خدا سوگند که لباس او غلیظ بوده و غذاى او خشن خواهد بود.»118
راجع به سیره قضایى ایشان نیز امام صادق علیه السلام به ابان بن تغلب فرمودند: «او همچون داود و سلیمان قضاوت مى کند و از کسى بینه نمى خواهد.»119
نتیجه گیرى
نتایج به دست آمده از این نوشتار به قرار زیرند:
1. با توجه به انحرافات فکرى راجع به مسئله مهدویت و وجود جنبش هاى مهدوى در آن دوران، تأکید بر آموزه مهدویت و تبیین مسائل آن در دوران امام صادق علیه السلام بسیار مورد توجه ایشان بوده است. در این دوران است که منکرمهدى علیه السلام خارج ازدین شمرده مى شود و نشانه هاى فراوانى براى ایشان بیان مى شود.
2. در اندیشه صادق آل محمد صلى الله علیه و آله عالم هستى هیچ گاه خالى از حجت نیست.
3. بر اساس سخنان ایشان، آیات فراوانى در قرآن کریم وجود دارد که تأویل باطنى آنها بر مسئله مهدویت قابل تطبیق است، ضمن آنکه شباهت هاى چندى میان ایشان و دیگر پیامبران ارائه شده است.
4. مسئله غیبت امام عصر علیه السلام به طور جدى در این دوران مطرح شده است. وضعیت مردم در آن دوران، ظلم و ستم هایى که بر ایشان وارد مى شود و آموزش دعا براى حفظ دین، از جمله محورهاى کار امام صادق علیه السلام بوده است. فضلیت انتظار و منتظران نیز در این دوران چنان تأکید مى شود که منتظر همچون شمشیرزننده در رکاب رسول اللّه صلى الله علیه و آله شمرده مى شود.
5. در این دوران، علایم حتمى ظهور با جزئیات آن تبیین شده و حوادث مربوط به قیام آن حضرت تا استقرار حکومت مهدوى مورد تأکید قرار گرفته است و گسترش عدالت در گیتى از مهم ترین دستاوردهاى حکومت ایشان به شمار مى آید.
پی نوشت ها:
1ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 286. شیخ صدوق 45 روایت از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى کند ر.ک: همان، ص 256ـ288.
2ـ ر.ک: اسماعیل علیخانى، «جریان شناسى مهدوى»، معرفت کلامى، ش 3، ص 175.
3ـ محمدبن عبدالکریم شهرستانى، الملل و النحل، ج 1، ص 204ـ205.
4ـ حسن بن موسى نوبختى، فرقة الشیعة، ص 29؛ خواجه نصیرالدین طوسى، تلخیص المحصل، ص 414.
5ـ ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص 141.
6ـ عبدالقاهر بغدادى، الفرق بین الفرق، ص 45.
7ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 203.
8ـ على بن حسین بن بابویه قمى، الامامة والتبصرة، ص 31.
9ـ محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص 126.
10ـ محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 196.
11ـ همان.
12ـ محمدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج 2، ص 259؛ همو، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 584؛ همو، الامالى، ص 121.
13ـ محمدبن حسن صفار، همان، ص 62.
14ـ محمدبن على صدوق، معانى الاخبار، ص 126ـ127.
15ـ همو، التوحید، ص 150.
16ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 193؛ محمدبن حسن صفار، همان، ص 124ـ125.
17ـ محمدبن على صدوق، الخصال، ج 1، ص 310؛ همو، معانى الاخبار، ص 131.
18ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 179؛ محمدبن على صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 197..
19ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 180؛ محمدبن ابراهیم نعمانى، الغیبة، ص 140؛ محمدبن على صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 196.
20ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 336؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 64، ص 33.
21ـ همان، ج 2، ص 340؛ على بن یونس نباطى بیاضى، الصراط المستقیم، ج 2، ص 228؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 124.
22ـ همان، ج 2، ص 340؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 124.
23ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 187؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 349؛ محمدبن حسن طوسى، الغیبة، ص 164.
24ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 340؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 351.
25ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 240. براى تفصیل بیشتر راجع به دیگر آیاتى که درباره امام زمان علیه السلام است، ر.ک: همان، ص 241ـ242.
26ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 1، ص 97.
27ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 335ـ336؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 15، ص 23.
28ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 333؛ ج 2، ص 338؛ فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى، ص 429.
29ـ در این باره، ر.ک: اسماعیل علیخانى، همان، ص 175ـ206.
30ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 339؛ همو، عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج 1، ص 69.
31ـ همان، ج 2، ص 350؛ على بن یونس نباطى بیاضى، همان، ج 2، ص 134.
32ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 179ـ180؛ على بن صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 334؛ على بن محمد خزاز قمى، کفایه الاثر، ص 284.
33ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 334؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 48، ص 15.
34ـ همان، ج 2، ص 338.
35ـ همان، ص 342.
36ـ همان، ص 338.
37ـ همان، ص 345.
38ـ همان، ص 340؛ قطب الدین راوندى، الخرائج و الجرائح، ص 934.
39ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 431.
40ـ همان، ص 351.
41ـ همان، ص 354.
42ـ همان، ص 337.
43ـ همان، ص 338؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 51، ص 32.
44ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 336؛ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 151؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 348.
45ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ص 333.
46ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 86.
47ـ على بن عیسى اربلى، کشف الغمة، ج 2، ص 475.
48ـ محمدباقر مجلسى، مرآه العقول، ج 4، ص 16ـ18.
49ـ ملّاصالح مازندرانى، شرح اصول الکافى، ج 6، ص 217.
50ـ براى نمونه، ر.ک: سیدمرتضى علم الهدى، الذخیرة فى علم الکلام، ص 26؛ محمدبن طوسى، همان، ص 272؛ قاضى بن براج طرابلسى، جواهرالفقه، تصحیح ابراهیم بهادرى، ص 250؛ على بن حسین محقق کرکى، رسائل الکرکى، ج 1، ص 63. براى تفصیل بیشتر در این باره، ر.ک: خدامراد سلیمیان، درسنامه مهدویت، ج 1، ص 210ـ212.
51ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 16، ص 246و247.
52ـ ناصر مکارم شیرازى، القواعدالفقهیه، ج 1، ص 503و504.
53ـ ر.ک: محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 258 و 286؛ على بن محمد خزاز قمى، همان، ص 151.
54ـ همان، ج 2، ص 341و342؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 51، ص 145.
55ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 339.
56ـ همان، ج 1، ص 340.
57ـ همان، ص 337؛ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 166؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 342.
58ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 342؛ فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى، ص 431.
59ـ همان، ص 353و354؛ محمدبن حسن طوسى، همان، ص 167.
60ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 338.
61ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 333؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 338و339.
62ـ همان، ج 1، ص 336؛ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 169؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 343.
63ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ص 337؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 342.
64ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 346.
65ـ همان، ص 356؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 51، ص 222.
66ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 336؛ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 169؛ محمدبن حسن طوسى، همان، ص 455.
67ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ص 336؛ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 152؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 347.
68ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 333.
69ـ همان، ج 1، ص 339؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 347.
70ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 156؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 348.
71ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ص 342؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 348.
72ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ص 337و338؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 346.
73ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 347.
74ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 353؛ محمدبن حسن طوسى، همان، ص 168.
75ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 245.
76ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 335؛ فضل بن حسن طبرسى، همان، ص 430.
77ـ همان، ج 2، ص 338؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 146.
78ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 320.
79ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 333؛ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 162؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 337و338.
80ـ همان، ص 337؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 342و343.
81ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 352؛ فضل بن حسن طبرسى، همان، ص 432.
82ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 290.
83ـ همان، ص 289.
84ـ همان.
85ـ همان، ص 289و290.
86ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 341و342.
87ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 337؛ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 166؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 342و343.
88ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 251.
89ـ همان، ص 290.
90ـ همان، ص 252.
91ـ همان، ص 264.
92ـ همان، ص 252و258.
93ـ همان، ص 252، 253 و 258.
94ـ همان، ص 258، 262و 263.
95ـ همان، ص 289.
96ـ همان، ص 258و262.
97ـ همان، ص 265و266.
98ـ همان، ص 272.
99ـ همان، ص 267.
100ـ همان، ص 282.
101ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 343.
102ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 263و264.
103ـ همان، ص 313.
104ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 345؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 51، ص 146.
105ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 244.
106ـ همان، ص 245.
107ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 335و336؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 15، ص 23.
108ـ همان، ص 345و346.
109ـ همان، ص 274.
110ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 91؛ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 335و647.
111ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 335و336؛ فضل بن حسن طبرسى، همان، ص 409.
112ـ همان، ص 341و342.
113ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 297.
114ـ محمدبن على صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 345ـ346؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 51، ص 146.
115ـ محمدبن ابراهیم نعمانى، همان، ص 285.
116ـ همان، ص 320.
117ـ همان، ص 231.
118ـ همان، ص 233.
119ـ همان، ص 313و314.
منابع
ـ ابن بابویه قمى، على بن حسین، الامامة و التبصرة من الحیرة، قم، مدرسه الامام المهدى، 1363.
ـ اربلى، على بن عیسى، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنى هاشمى، 1381ق.
ـ اصفهانى، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق کاظم المظفر، قم، مؤسسه دارالکتاب، بى تا.
ـ بغدادى، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالجلیل دارالافاق، 1408ق.
ـ حرّ عاملى، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، بیروت، مؤسسة آل البیت، 1409ق.
ـ خزاز قمى، على بن محمد، کفایه الاثر، قم، بیدار، 1401ق.
ـ راوندى، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مدرسه امام مهدى، 1409ق.
ـ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، قم، مرکز تخصصى مهدویت، 1385.
ـ شهرستانى، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف مرتضى، 1364.
ـ صدوق، محمدبن على، الامالى، بیروت، اعلمى، 1400ق.
ـ ــــ ، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398ق.
ـ ــــ ، الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1362.
ـ ــــ ، علل الشرایع، قم، داورى، بى تا.
ـ ــــ ، عیون اخبارالرضا علیه السلام، تهران، جهان، 1378ق.
ـ ــــ ، کمال الدین و تمام النعمة، قم، دارالکتاب الاسلامیة، 1395ق.
ـ ــــ ، معانى الاخبار، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
ـ ــــ ، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
ـ صفار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، 1404ق.
ـ طبرسى، فضل بن حسن، اعلام الورى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، بى تا.
ـ طرابلسى، قاضى بن براج، جواهر الفقه، تصحیح ابراهیم بهادرى، قم، انتشارات اسلامى، 1411ق.
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
ـ طوسى، محمدبن حسن، الغیبة، قم، مؤسسه معارف اسلامى، 1411ق.
ـ علم الهدى، سیدمرتضى، الذخیرة فى علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینى، قم، مؤسسة النشرالاسلامى، 1411ق.
ـ علیخانى، اسماعیل، «جریان شناسى جنبش هاى مهدوى»، معرفت کلامى، ش 3، پاییز 1389، ص 173ـ204.
ـ کرکى، على بن حسین، رسائل الکرکى، تحقیق محمد حصون، قم، کتابخانه آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، 1409ق.
ـ کلینى، محمدبن یعقوب، الکافى، تهران، اسلامیة، 1362.
ـ مازندرانى، ملّاصالح، شرح اصول کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ق.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
ـ ــــ ، مرآت العقول، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1404ق.
ـ مکارم شیرازى، ناصر، القواعدالفقهیه، قم، مدرسة الامام امیرالمومنین علیه السلام، 1411ق.
ـ نباطى بیاضى، على بن یونس، الصراط المستقیم الى مستحقى التقدیم، تحقیق محمدباقر بهبودى، نجف، المکتبه المرتضویة، 1384ق.
ـ نوبختى، حسن بن موسى، فرقه الشیعة، بیروت، دارالاضواء، 1404ق.