معرفت، سال بیست و یکم، شماره هشتم، پیاپی 179، آبان 1391، صفحات 79-

    نظام ارزش ها، شخصیت و تغییر

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    علی عیسی زادگان / *استادیار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه ارومیه / Ali_Issazadeg@yahoo.com
    چکیده: 
    یافته هاى نظرى نشان مى دهد که نظام ارزشى به عنوان محورى ترین اعتقاد فرد تلقى شده و رفتارهاى او را تحت تأثیر قرار مى دهد. هدف این پژوهش بررسى رابطه بین نظام ارزش ها، شخصیت و تغییر است. این بررسى با استفاده از روش مطالعه مرورى و کتابخانه اى به سامان رسیده است. نتایج تحقیق نشان مى دهد که گشودگى به تجربه، سازگارى و مسئولیت پذیرى از ابعاد پنج گانه شخصیت با ارزش ها بیشتر در ارتباط است. عوامل مهمى در تغییر ارزش ها مؤثرند که از جمله جهانى شدن، فردگرایى و نفوذ تفکر دوران مدرن است. بنابراین، پابه پاى تغییرات در مناسبات زندگى فردى و اجتماعى در هنجارها و ارزش هاى ذهنى نیز تغییرات رخ مى دهد. تعلیم و تربیت و یک نگاه بنیادین دینى در پرورش شخصیت مى تواند در حفظ ارزش هاى بنیادین در مقابل تغییر مؤثر باشد.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 179 ـ آبان 1391، 79ـ93

    على عیسى زادگان*

    چکیده

    یافته هاى نظرى نشان مى دهد که نظام ارزشى به عنوان محورى ترین اعتقاد فرد تلقى شده و رفتارهاى او را تحت تأثیر قرار مى دهد. هدف این پژوهش بررسى رابطه بین نظام ارزش ها، شخصیت و تغییر است. این بررسى با استفاده از روش مطالعه مرورى و کتابخانه اى به سامان رسیده است. نتایج تحقیق نشان مى دهد که گشودگى به تجربه، سازگارى و مسئولیت پذیرى از ابعاد پنج گانه شخصیت با ارزش ها بیشتر در ارتباط است. عوامل مهمى در تغییر ارزش ها مؤثرند که از جمله جهانى شدن، فردگرایى و نفوذ تفکر دوران مدرن است. بنابراین، پابه پاى تغییرات در مناسبات زندگى فردى و اجتماعى در هنجارها و ارزش هاى ذهنى نیز تغییرات رخ مى دهد. تعلیم و تربیت و یک نگاه بنیادین دینى در پرورش شخصیت مى تواند در حفظ ارزش هاى بنیادین در مقابل تغییر مؤثر باشد.

     

    کلیدواژه ها: نظام ارزش ها، شخصیت، تغییر، تعلیم و تربیت اسلامى.


    * استادیار گروه روان‏شناسى دانشگاه ارومیه.                                                                 ali_issazadeg@yahoo.com

    دریافت: 6/4/1391               پذیرش: 21/7/1391.


     

    مقدّمه

    واژه «ارزش»1 در زبان فارسى از اسم مصدر«ارزیدن» و در معانى قدر، مرتبه، استحقاق، لیاقت، شایستگى، زیبندگى، و برازندگى آمده است. در فرهنگ لغت پیشرفته آکسفورد،2 ارزش ها به عنوانباورها درباره آنچه که درست و غلط بوده و آنچه که در زندگى مهم است تعریف شده است. ارزش ها در واقع، انعکاسى از نیازهاى مادى و روانى انسان و تبلورى از وضعیت ارتباط متقابل و روابط اجتماعى هستند که به تعابیر گوناگون، از جمله احساسات عمیق و تعیین بخش رفتار، نگرش بنیادى ناظر بر اهداف، و ایده آل ها، نوعى الگوى اجتماعى و معیارى براى تنظیم رفتار محسوب مى شوند.3 هنگامى که در مورد ارزش ها مى اندیشیم بدین نتیجه مى رسیم که همواره جهت هاى زندگى و تفکرمان را از داورى هایمان نسبت به ارزش ها تعیین مى کنیم و آنچه را برتر است بر سایر گزینه ها ترجیح مى دهیم و همان را برمى گزینیم.4 شناخت و بررسى عمومى ارزش ها را از حیث ایجاد و منشأ تکوین، ماهیت، نسبى یا مطلق بودن، عینى یا ذهنى بودن، فطرى یا اکتسابى بودن، تاریخى یا غیرتاریخى بودن، منبع و مصادیق آن و مباحث دیگر «ارزش شناسى»5مى گویند که یکى از  شاخه هاى فلسفه است.6

        ارزش ها از نظر اهمیتى که دارند، یکسان نیستند و در مجموعه اى جاى دارند که به آن «نظام ارزشى»7 گفته مى شود. این نظام به عنوان معیارىبراى قضاوت درباره خود و دیگران، انتخاب هاى فرد را تحت تأثیر قرار مى دهد. اولویت هایى که افراد به ارزش ها مى دهند، یکسان نیست. این اولویت ها

    معمولاً متأثر از خلق وخو، شخصیت، تجربه هاى جامعه پذیرى، تجربه هاى منحصر به فرد زندگى، فرهنگ پیرامون و مانند آن است. در کل، ارزش ها در شمار درونى ترین لایه هاى شخصیت افراد بوده و شناخت دقیق هر فرد در گرو شناخت این ارزش ها و گرایش هاى ارزشى و هویتى اوست. هریک از ارزش ها را مى توان عقاید پایدار فرد نسبت به شیوه خاص از رفتار یا هدف نهایى زندگى دانست که از نظر فردى یا اجتماعى در مقابل شیوه دیگرى از رفتار یا هدف دیگرى از هستى قابل ترجیح است.8

        همانند بسیارى از مفاهیم دیگر علوم اجتماعى، در خصوص تعریف ارزش ها توافق کاملى وجود ندارد. شوارتز9 در نظریه خویش، ارزش ها را به دوبخش ارزش هاى جمعى و ارزش هاى فردى تقسیم مى کند. ارزش هاى جمعى، ابعاد محافظه کارى و توجه به ماوراى خود و ارزش هاى فردى تمایل به تغییر و تقویت خود (پیشبرد اهداف شخصى) را شامل مى شود. ابعاد ارزشى تشکیل دهنده محافظه کارى و توجه به ماوراى خود، که بیانگر ساختار سنتى اند، عبارتند از: امنیت، همنوایى، سنت، نوع پرستى و جهان روایى (رستگارباورى). ابعاد ارزشى تشکیل دهنده تقویت خود و تمایل به تغییر نیز که بیانگر ارزش هاى مدرن اند، شامل قدرت، موفقیت، لذت گرایى، برانگیختگى و خوداتکایى هستند. شوارتز در سال 1992 در مقاله اى با عنوان «پیشرفت هایى در نظریه ارزش ها» نتیجه تحقیق خویش را درباره ساختار ارزش ها، مشتمل بر نمونه اى متشکل از معلمان و دانشجویان 20 کشور منتشر ساخت. نتایج او نشان داد که مهم ترین ارزش ها در این 13 کشور به ترتیب عبارت بودند از: خیرخواهى، خوداتکایى و رستگارباورى، امنیت و همنوایى. پنج نوع ارزش داراى اهمیت کم نیز به ترتیب عبارت بودند از: موفقیت، لذت گرایى، انگیزش، سنت و قدرت.

         رویکرد «توسعه انسانى به ارزش ها» معتقد است که جهت گیرى ارزشى در طول مراحل مختلف زندگى تغییر مى کند. براى مثال، تحصیلات یک تجربه روبه رشد مهمى است که تأثیر زیادى بر ارزش ها مى گذارد. عبدالفتاح10 نشان داده است کهپسران بیش از دختران به آزادى و استقلال اعتقاد دارند. در حالى که دختران با ارزش هاى خانوادگى و نظارت والدین به لحاظ عاطفى و اجتماعى سازگارى بیشترى دارند. نوربالا و همکاران11 در بررسى سلسله مراتب ارزش دانشجویان دانشگاه شاهد نشان دادند که سلسله مراتب ارزشى دانشجویان به ترتیب ارزش هاى دینى، اجتماعى، سیاسى، نظرى، هنرى و اقتصادى و متغیرهاى جنس، دانشکده، خانواده، نوع دیپلم، شغل والدین و محل سکونت خانواده در اولویت هاى ارزشى دانشجویان تأثیر دارد.

         به زعم شوارتز12 ارزش ها به عنوان مفاهیممطلوب، اعمال انتخابى افراد و ارزیابى رویدادها را تحت تأثیر قرار مى دهند. ارزش ها قضاوت ها را نیز تحت تأثیر قرار مى دهند. بر اساس نظریه انطباق اجتماعى، ارزش ها یک نوع شناخت اجتماعى هستند که کارکردشان تسهیل انطباق فرد با محیط است. ارزش ها انتخاب رفتار را نیز تحت تأثیر قرار مى دهند. بخشى از انتخاب رفتار در شرایط خاص توسط باورهاى پیشین و ارزش ها تعیین مى شوند.13 فیشبین و آگزین14 رابطه باورها،نگرش ها و ارزش ها را به شکل زیر نشان مى دهند:

    (باورها+ارزش ها) مجموع=نگرش ها {A=Sbv}

         هدف در ارزش از نوع مطلق است و صبغه وجوبى دارد؛ بدین معنا که «باید این کار را انجام دهم.» ارزش چارچوب نهایى ارزیابى هاى مختلف ماست و جهت، میل، گرایش و انواع رفتار ما را در موقعیت هاى مختلف تحت تأثیر قرار مى دهد. این میل ها اگر به تحقق «من» منجر شود، به ارزش ها تبدیل شود. گفتنى است که تفکیک دقیق دو مفهوم ارزش و نگرش (گرایش) در حوزه علوم رفتارى، شبیه تفکیک میان ژن ها و کروموزم ها در حوزه زیست شناسى است.15

        بیلسکى16 و شوارتز تعریفى مفهومى از ارزش هاارائه داده اند که پنج ویژگى رسمى ارزش ها را دربرمى گیرد: ارزش ها مفاهیم یا اعتقادات درباره رفتارها یا حالات مطلوب هستند که وضعیت هاى ویژه را برتر مى کند؛ انتخاب یا ارزیابى از رفتار و رویدادها را هدایت کرده و به وسیله اهمیت نسبى شان مرتب مى شوند. از این رو، به نظر مى رسد رابطه مستقیم و مهمى بین ارزش و واکنش هاى افراد وجود دارد.

         با عنایت به مطالب مطرح شده،سؤال اصلى این است که چه رابطه اى بین شخصیت و ارزش ها وجود دارد؟

         سؤالات فرعى نیز از این قرارند: آیا تغییر الزامى است؟ و شکل گیرى شخصیت چه نقشى در قبال تغییرات ایجادشده مى تواند داشته باشد؟

         به نظر مى رسد باید رابطه بین سه متغیر ارزش ها، شخصیت و تغییر مورد بررسى قرار گیرد تا مشخص شود در قبال تغییر در نظام ارزش ها شخصیت چه نقشى مى تواند داشته باشد. رابطه سه متغیر به صورت مرورى در حوزه روان شناختى و تربیتى مورد توجه زیادى قرار نگرفته است. از این رو، به نظر مى رسد بررسى متغیرهاى دخیل و میانجى در اثرات تعاملى متغیرها و نقش تعلیم و تربیت اسلامى در این خصوص از اهمیت بسیارى برخوردار باشد.

    ارزش ها و شخصیت

    ارزش ها یکى از مهم ترین اجزاى نظام فرهنگى در سطح کلان و نظام شخصیت در سطح خرد هستند. در یک تعریف، مى توان شخصیت را الگوى ویژه اى از صفات، و یک صفت شیوه مداوم نسبى و قابل تمیز دانست که در یک فرد متفاوت از فرد دیگر است. بر اساس این تعریف، ارزش هاى یک فرد نیز یک زیرمجموعه از صفات است. اگر شخصیت را به مفهوم کلى آن، یعنى مجموعه صفاتى که با عث تشخیص یک فرد از افراد دیگر مى شود، در نظر بگیریم، ارزش ها نیز مانند هوش و دیگر مظاهر تفاوت فردى، جزئى از شخصیت را تشکیل مى دهد. اما تفاوت هایى بین صفات شخصیت و ارزش ها وجود دارد. صفات به عنوان توصیف هایى از الگوهاى مشاهده شده در رفتار است، در حالى که ارزش ها ملاک هایى هستند که افراد براى قضاوت کردن مطلوبیت رفتار، افراد و رویدادها به کار مى برند. صفات به طور نسبى ثابت اند، در حالى که ارزش ها متغیرند.17 ولى در اکثر تحقیقات، فرضشده که ارزش ها یک بار شکل مى گیرند و در سرتاسر زندگى فرد ثابت باقى مى مانند.18

        شوارتز بر این باور است که ارزش هاى شخصى یک طیف انگیزشى را تشکیل مى دهد که در مجموع شامل 10 نوع ارزش مى شوند.

         ارزش هاى ده گانه از لحاظ تعریف و گویه ها عبارتند از:

    1. پیشرفت: موفقیت شخصى  که از طریق شایستگى مطابق با معیارهاى اجتماعى مشخص مى شوند؛ از جمله: جاه طلبى، باهوشى، احترام به خود، موفقیت، توانا، و اثرگذار.

    2. خیرخواهى و حسن نیت: حفظ و بهبود رفاه افرادى که غالبا با او تماس شخصى دارند؛ از جمله: زندگى روحانى، بخشش، کمک کننده، صادق، وفادار، عشق بالنده، معنى در زندگى، مسئول، و دوستى واقعى.

    3. همنوایى: خویشتن دارى در اعمال، تمایلات و تکانه هایى که ممکن است منجر به آسیب به دیگران و زیر پا گذاشتن انتظارات یا هنجارهاى اجتماعى شود؛ از جمله: اطاعت، نزاکت، خویشتن دارى، و افتخار.

    4. لذت گرایى: ارضاى لذت بخش براى خود شخص؛ از جمله: زندگى خوشایند، و لذت.

    5. قدرت: موقعیت و شهرت اجتماعى، کنترل یا تسلط بر افراد و منابع؛ از جمله: اقتدار، حفظ تصویر عمومى، قدرت اجتماعى، بازشناسى اجتماعى، و ثروت.

    6. امنیت: ایمنى، سازگارى و ثبات اجتماعى، ثبات در روابط و ثبات در خویشتن؛ از جمله: تمیزى، امنیت خانوادگى، سلامتى، امنیت ملى، پشتیبانى متقابل، حس تعلق، و نظم اجتماعى.

    7. خوداتکایى: تفکر مستقل و انتخاب عمل، خلق کردن، کشف کردن؛ از جمله: انتخاب اهداف شخصى، خلّاقیت، کنجکاوى، و آزادى استقلال.

    8. برانگیختگى: انگیختگى، تازگى و چالش در زندگى؛ از جمله یک زندگى محرک، زندگى متغییر، و تازگى.

    9. سنت: احترام، تعهد و پذیرش آداب و رسوم و ایده هایى که فرهنگ سنتى یا مذهب مهیا مى سازد؛ از جمله: پذیرش قسمت در زندگى، فاصله، مذهبى/ متدین، متواضع، میانه رو، و احترام براى سنت.

    10. رستگارباورى: فهم، ادراک، تحمل، حفاظت از سلامتى و رفاه براى همه مردم و براى طبیعت؛ از جمله: یک دنیاى زیبا، ذهن وسیع، حفاظت از محیط، عدالت اجتماعى، اتحاد با طبیعت، و خرد.

         ده ارزش و مؤلفه مطرح شده در بالا، چه ارتباطى با شخصیت مى تواند داشته باشد؟ در این بخش، به پژوهش هاى انجام شده در این خصوص اشاره مى شود. روکیچ صفات شخصیتى را به عنوان پیشایند ارزش ها در نظر مى گیرد.19 لاک و بوند20 دربررسى رابطه بین ابعاد شخصیت (گشودگى به تجربه، سازگارى، مسئولیت پذیرى، برون گرایى و روان رنجوریى) و ارزش ها در  بین دانشجویان چینى نشان دادند که سه بعد گشودگى به تجربه، سازگارى و مسئولیت پذیرى بیشتر با ارزش هاى شخصى رابطه دارد. «گشودگى به تجربه»، با خودتعالى و رستگارباورى، خوداتکایى در مقابل پیشرفت، قدرت و همنوایى، و «سازگارى» با خودتعالى، ارزش هاى نیکوکارى، رستگارباورى، همنوایى و سنت، و «مسئولیت پذیرى» به طور مثبتى با ارزش هاى همنوایى در مقابل لذت گرایى و خوداتکایى رابطه دارد. هیرینجر21 همچنین یافتکه «گشودگى به تجربه» یک اثر معنادارى بر روى نشانگرهاى ارزش تداعى شده با رستگارباورى در مقابل همنوایى دارد و «مسئولیت پذیرى» با حفاظت، و خودتعالى و «سازگارى» نیز با خودتعالى رابطه دارد. دولینگر و همکاران22 یافتند که بعد «گشودگىبه تجربه» به طور مثبتى با خودتعالى و رستگارباورى و خوداتکایى در مقابل لذت گرایى، قدرت، امنیت و همنوایى و «سازگارى» به طور مثبتى با نشانگرهاى خودبهبودى و حفاظت (پیشرفت و امنیت در برابر تخیلى یا خوداتکایى) رابطه دارد. روبرت و روبینز23 نشان دادند نشانگرهاى رستگار باورى بهطور مثبتى با گشودگى به تجربه و سازگارى، احسان و نیکوکارى به طور مثبتى با سازگارى در ارتباط است.

         یک و تانک24 یک رابطه مثبت بین پایدارى هیجانى و سنت، گشودگى و لذت گرایى، و در برابر، یک همبستگى منفى با احسان و نیکوکارى و امنیت گزارش کرده اند. روکاس و همکاران،25 دریافتند کهارزش هاى رستگارباورى، خوداتکایى، تحریک با گشودگى به تجربه ارتباط مثبت دارد. سایر ارزش ها امنیت، قدرت، همنوایى، سنت با گشودگى به تجربه همبستگى منفى داشتند. نیکوکارى، همنوایى، و سنت با سازگارى نیز رابطه مثبت داشتند، در حالى که جهت مند به خود، برانگیختگى، لذت گرایى، پیشرفت و قدرت به طور منفى با سازگارى ارتباط داشتند. نتایج حاصل از مطالعات در کل چنین نشان مى دهد که گشودگى به تجربه، سازگارى و مسئولیت پذیرى (از ابعاد پنج گانه شخصیتى) با ارزش ها بیشتر در ارتباط است. در مورد دو صفت برون گرایى و روان رنجورى ثبات کمترى در مطالعات بود.

    نظریه نظام واره26

    بر اساس این نظریه، شخصیت یک نظام واره سازمان یافته به صورت سلسله مراتبى یا یک نظام روان شناختى کلى است که شش نظام حسى، حرکتى، شناختى، هیجانى، سبک و ارزش را شامل مى شود. ارتباط بین این نظام واره ها بدین صورت است که نظام حرکتى اطلاعات را به نظام هاى عاطفى و شناختى ارسال مى کند و نظام شناختى که اطلاعات را از نظام حسى دریافت کرده است، در سه قالب ادراکى، مفهومى یا نمادین پردازش مى کند. نظام شناختى با نظام هاى عاطفى، سبک و ارزش نیز در تعامل است. نظام عاطفى که اطلاعات را از نظام حسى دریافت کرده، حالت انگیختگى ارگانیسم را تنظیم مى کند و در عین حال، با نظام شناختى، سبک و ارزش ها نیز در تعامل است.

         نظام سبک، اطلاعات را از نظام شناختى و عاطفى دریافت مى کند. این اطلاعات مطابق با یک سبک شناختى خاص که مى تواند تجربى، عقلانى یا استعاره اى باشد تلفیق و یکپارچه مى شود. نظام سبک با نظام ارزش و فرانظام واره یعنى شخصیت نیز در تعامل است. نظام ارزش اطلاعات را از نظام هاى شناختى و عاطفى نیز دریافت مى کند. این اطلاعات مطابق با سه جهت مندى ارزشى درونى، جهت مند به خود و جهت مندى از لحاظ اجتماعى یکپارچه مى شود. نظام ارزش همچنین با نظام سبک و در نهایت، تلفیق کننده این شش بعد، یعنى شخصیت، ارتباط پیدا مى کند. در این رویکرد، نظام شخصیت با نظام شناختى، و نظام عاطفى همچنین با نظام هاى سبک و ارزش در حال تعامل است. اطلاعات دریافت شده از این شش زیرسامانه، «جهان بینى فرد، تصور از خود و سبک زندگى» را شکل مى دهند. از این منظر، این سه عامل را مى توان به عنوان عوامل اصلى شکل دهنده شخصیت در نظر گرفت؛ چراکه نوع فکر، هیجان و رفتار را که سه مؤلفه اصلى شخصیت هستند تحت تأثیر قرار مى دهند.

         نظام روانى یکپارچه و تلفیق کننده، یعنى شخصیت، شامل جهان بینى، تصویر از خود و فلسفه زندگى است. این سه بعد شخصیتى به عنوان ساختارهاى درجه اول محسوب مى شوند که تعامل و فعالیت شش نظام شخصیتى را یکپارچه مى کنند. این سه عامل «معناى شخصى فردى»27 را شکلمى دهند. بر اساس این دیدگاه، مى توان گفت: افراد بر اساس همین «معناى شخصى فردى» در مقابل رویدادها پاسخ مى دهند. هر فرد دلسوز فرهنگى که در پى علل تغییر رفتار افراد است باید در پى بررسى و شکل گیرى این عامل اصلى باشد. به نظر مى رسد اگر بخواهیم جنگ نرم افزارى را تحلیل کنیم، این جنگ نرم بیشتر در پى آسیب زدن به این عامل است. سبک زندگى یا فلسفه زندگى ساختارى است برتر که با نظام ارزش در تعامل است و هم بر نظام عاطفى به طور مستقیم و بر نظام حرکتى به طور غیرمستقیم تأثیر مى گذارد.

         مفهوم «خود» محصول تعامل بین نظام واره هاى سبک و ارزش است. در این خصوص، سه مفهوم خود را مى توان مطرح کرد: الف) خودپنداره محقق28 که هدف، رسیدن به مهارت است وترکیبى است از سبک شناختى عقلانى و جهت مندى ارزش معطوف به فعالیت درونى؛ ب) خودپنداره تعاملى ـ پدیدارى29 که ریشه در ترکیبى از سبکشناختى ـ تجربى و جهت مندى ارزش به طور اجتماعى دارد و هدف نهایى چنین فردى همخوانى اجتماعى است؛ ج) خودپنداره روبه رشد به طور متعالى که ترکیبى از سبک شناختى و استعاره اى بوده و جهت مندى ارزش معطوف به خویشتن است هدف نهایى چنین فردى رشد خویشتن روحانى است. این سه بعد درجه اول شخصیت (دیدگاه فرد نسبت به دنیا، سبک زندگى و مفهوم خود) سؤالاتى در خصوص سرنوشت، خاستگاه هستى، ارزش مرگ، زندگى و چیستى حقیقت را تحت شعاع قرار مى دهند.

         بر اساس این دیدگاه، راه شناخت افراد این است که به عالم اعتبارات و ارزش هاى آنها وارد شده و در پى فهم این موضوع باشیم که هر رفتار فردى به دنبال چه باید و نبایدى است. هر رفتارى از انسان، گویى لفظى است که از او صادر مى شود و باید به دنبال معناى آن گشت. یک عین داریم و یک ذهن، و به نظر مى رسد معناى ظاهر را باید در باطن جست وجو کرد. یک ظاهر ممکن است ده گونه باطن داشته باشد. این تفاوت هویات، همه در گرو تفاوت نیات و اعتبارات است. بدون نظام واره ارزشى، فرد نمى تواند بفهمد که چه چیزى مى خواهد، و حتى نمى توان فهمید که او واقعا چه مى خواهد.

    عوامل مؤثر بر تغییر ارزش ها

    تغییر ارزش ها همیشه یک فرایند است و گاه حرکت این فرایند تند و گاه کند است. تضاد ارزشى مرحله اى از این فرایند است که با مقابله نظام جدید و قدیم شروع مى شود؛ اما سرانجام، با تغییر ارزش ها و تثبیت نظام ارزشى جدید و یا دست کم، خنثا کردن تأثیر نظام ارزشى قدیم، پایان مى یابد. اما در صورتى که بعد از رسیدن به یک نقطه جدید توقف نکند و تثبیت نشود جامعه را گرفتار عدم تعادل مى کند. مهم ترین تلاش در جهت ارائه یک نظریه منسجم تغییر ارزش ها مربوط به اینگلهارت30 است. او درسه دهه گذشته نظریه اى درباره تغییر ارزش ها پیشنهاد کرد که براساس آن، اولویت هاى ارزشى در جوامع صنعتى از توجهات مادى گرایانه درباره اقتصاد و امنیت فیزیکى به تأکید بیشتر بر آزادى خوداظهارى و کیفیت زندگى با ارزش هاى فرامادى گرایانه تغییر جهت یافته است. آموزه تغییر ارزش ها نشان مى دهد که تغییر اولویت هاى ارزش از اولویت هاى مادى گرایانه به فرامادى گرایانه بالقوه یک روند جهانى است. اینگلهارت در مورد تغییر ارزش ها در مراحل مختلف مدرنیزاسیون معتقد است که صنعتى شدن باعث تغییر ارزش هاى سنتى به ارزش هاى سنتى سکولار ـ عقلانى مى شود. بعد سنتى سکولار ـ عقلانى ارزش ها منعکس کننده تباین بین جوامعى است که مذهب در آنها بسیار مهم است و جوامعى که مذهب در آنها مهم نیست. در پژوهشى در داخل کشور، با این پرسش که «آیا اولویت هاى ارزشى مادى به فرامادى تغییر یافته است یا نه؟» با جمع آورى از نمونه اى به تعداد 2532 نفر در کل کشور، به این نتیجه رسیدند که در بین پاسخ گویان 2/40 درصد ارزش هاى التقاطى، 52 درصد ارزش هاى مادى و 8 درصد ارزش هاى فرامادى است. نسل جوان در مقابله با نسل مابین و میانى بیشتر فرامادى است تا مادى.31 در پژوهشى، تأثیر مدرنیته بر دین دارى دختران جوان 20تا29 ساله منطقه یک و شش و نوزده شهر تهران مورد بررسى قرار گرفت. پنج بعد دین دارى شامل ابعاد اعتقادى، عاطفى، پیامدى، مناسکى و آگاهى و هفت بعد نوگرایى یعنى جهت گیرى عام گرایانه، جهت گیرى تساوى طلبانه، جهت گیرى استقلال طلبانه، جهت گیرى پیشرفت، جهت گیرى مدنى و جهت گیرى دموکراتیک، براى سنجش نوگرایى به کار رفت. نتایج نشان داد که ابعاد مختلف نوگرایى ارتباط متفاوتى با دین دارى و ابعاد آن دارد. براساس یافته ها، با افزایش جهت گیرى علمى، جهت گیرى تساوى طلبانه، جهت گیرى استقلال طلبانه و دموکراتیک دختران جوان، اعتقادات دینى ایشان کاهش مى یابد و با افزایش عام گرایى دختران جوان، میزان دین دارى ایشان افزایش مى یابد. در کل، نتایج این تحقیق نشان مى دهد که با افزایش نوگرایى میزان دین دارى افراد در ابعاد پیامدى و مناسکى کاهش مى یابد.32 مدرنیته پیام آور فردگرایى و تکیه بر عقل خودبنیاد بشرى است که در عرصه دین دارى منجر به شکل گیرى گرایش هاى فردى و ذهنى در رابطه با احساس دینى مى شود. دوران مدرن را دوران حکومت و نفوذ تفکر «خودت انتخاب کن» در موضوع دین دانسته اند.33 بر این مبنا، تغییرات در مناسبات زندگى فردى و اجتماعى افراد همگام با تغییرات در هنجارها و ارزش هاى ذهنى رخ مى دهد. ارزش ها و هنجارهاى دینى به صورت ناخودآگاه در لایه هاى عمیق ذهنى افراد هر جامعه اى حاضر است و گرایش ها و کنش هاى ایشان را هدایت مى کند. به عبارت دیگر، مى توان از بازتولید هنجارهاى دینى تحت تأثیر وضعیت نوین اجتماعى سخن گفت و نه غیردینى شدن افراد. اگرچه منزلت و پایگاه اقتصادى ـ اجتماعى ارتباط معنادارى با سنخ دین دارى مناسک گرایانه دارد، اما در بلندمدت ترویج اخلاق اقتصادى خاص در نهایت منجر به شکل گیرى روحیه خاصى مى شود که همین امر در بازتفسیر مجدد آموزه هاى مذهبى تأثیر مستقیم دارد. در نسل آینده تغییر در ترکیب بندى ارزش هاى مذهبى امرى ناگزیر است.34 در خصوص این مورد باید از تأثیر فردگرایى در مقابل جمع گرایى و رابطه آن با دین دارى و ارزش هاى دینى نیز سخن گفت. در نظر بسیارى از صاحب نظران، یکى از جنبه هاى مهم جامعه مدرن غلبه فردگرایى بر جمع گرایى است که تغییراتى را هم در حوزه آگاهى و هم در حوزه کنش افراد به وجود مى آورد. همراه با فردگرایى و عقلانیت ملازم با آن، بسیارى از ارزش هاى جامعه نیز از شکل یقینى خود خارج مى شود و مورد بازاندیشى قرار مى گیرد. در چنین شرایطى، ارزش ها در نبود تأیید دایمى اجتماعى و بازاندیشى مداوم خصلت قطعى و بدیهى خود را از دست مى دهد و از نگرش متنوع افراد تأثیر مى پذیرد. این خصوصیت، انسان مدرن را در شرایط دوگانه قرار مى دهد که از یک سو، با قایل شدن حقوق فردى به او آزادى اعطا شده، ولى از سوى دیگر، با از بین رفتن آرامش موجود، فرد را با اضطراب و عدم امنیت مواجه مى کند. همان گونه که هویت فرد در جامعه مدرن در معرض دگرگونى قرار مى گیرد، رابطه فرد با دین نیز دستخوش تغییراتى مى شود. در یک بررسى در خصوص فردگرایى، جمع گرایى و دین دارى در یک نمونه 278 نفرى از دانشجویان دانشگاه تهران مشخص شد که على رغم تسلط خصلت هاى جمع گرایانه، گرایش هاى فردگرایانه نیز به همان شدت در بین این قشر موجود است. در بین این گروه، ابعاد اعتقادى و تجربى دین نسبت به ابعاد دیگر از میزان پذیرش بیشترى برخوردار بود. فردگرایى با بعد تجربى دین دارى و شاخص بازاندیشى در دین روابط قوى ترى را نشان داد.35 از لحاظ نظرى، ارزش ها و دین دارى به طور قابل ملاحظه اى به همدیگر مربوط هستند. رابطه بین مذهب و ارزش ممکن است غیرمستقیم باشد. به نظر مى رسد شخصیت، افراد را آماده مى کند که مذهبى باشند یا مذهبى باقى بمانند و جالب اینکه ارزش ها نیز تفاوت هاى شخصیتى را منعکس مى کنند. به هر حال، به نظر مى رسد ارزش ها پیش بینى کننده قوى ترى براى دین دارى از صفات شخصیتى باشند. پژوهش نشان مى دهد دین دارى به طور مثبتى با ارزش هاى سنت و همنوایى و در یک زمینه اى کمتر با ارزش هاى امنیت، احسان و نیکوکارى و به طور منفى با لذت گرایى، برانگیختگى و خوداتکایى رابطه دارد.36

    مبانى اسلامى در تربیت ارزش ها

    ارکان اصلى شکل دهى به هویت اجتماعى یک جامعه عبارتند از باورها (= جهان بینى)، ارزش ها (= ایدئولوژى)، و سبک زندگى (= نظام ترجیحات رفتارى). تمایزات و تفاوت هاى جوامع مختلف نیز به همین سه مؤلفه عمده بازگشت مى کند. لایه رویین و آشکار هویت یک جامعه، سبک زندگى آن است. هر جامعه اى زمانى مى تواند ثمره و محصول جهان بینى و ایدئولوژى خود را به دیگران نشان دهد که سبک زندگى افرادش متناسب با باورها و ارزش هایش شکل یافته باشد. در شکاف میان ارزش ها و سبک زندگى، عامل مهم، عامل شناختى است؛ یعنى بسیارى از افراد جامعه چون آگاهى لازم از آداب و سبک زندگى اسلامى ندارند، در شیوه رفتارى و سبک سلوکى خود آنها را به کار نمى گیرند. چگونگى رفتار ظاهرى انسان نمادى است از نوع تفکر و علاقه او. با توجه به اهمیت آداب و نمادها و توانایى ویژه آداب و سبک هاى زندگى در انتقال باورها و ارزش ها تلاش براى اظهار آداب و ابراز شعایر، بزرگداشت آنها و محافظت از آنها ضرورى است. سبک زندگى نظام واره و نظام خاص زندگى است که به یک فرد، خانواده یا جامعه با هویت خاص اختصاص دارد. این نظام واره هندسه کلى رفتار بیرونى و جوارحى است و افراد، خانواده ها و جوامع را از هم متمایز مى سازد.

         وجود انسان داراى سه لایه یا سه بعد عقلى (ساحت آگاهى و اندیشه)، قلبى (ساحت انگیزه و گرایش) و طبیعت (ساحت عمل) است. این سه لایه با یکدیکر ارتباط دارند و بر هم اثر مى گذارند. بسیارى از تزلزل هاى اعتقادى یا گرایش هاى انحرافى انسان منشأ عملى دارد. قرآن کریم مى فرماید: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون» (روم: 10)؛ سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و پیوسته آن را مسخره مى نمودند.37 انسان ها باید بخواهند، بپسندند تا بیافرینند. نقادى، بستر ثابت ارزش هاى نامجاز است. مرکب تصمیم ها به تازیانه ارزش ها رانده مى شود و فرد از ارزش ها توان و انگیزش مى گیرد. پروردن عالمان واقف به شرع و مسلط بر معارف و اندیشه هاى خالص دینى، انسان شناسى مذهبى را مى طلبد. تنها مکتب نظام تربیتى که توانسته انسان را به درستى با تمام زوایاى وجودش و با همه توانایى ها و قابلیت هایش تبیین و تعریف کند، مکتب حیات بخش اسلام و آموزه هاى قرآنى و روایى است. در خصوص تربیت ارزش ها، علم و عقل و دین مهم هستند.38

        به نظر مى رسد تغییر در شرایط با تغییر در ارزش ها در ارتباط باشد. اکلس و دیگران39دریافتند که تغییر در شرایط مدرسه، خانه و شرایط رشدى نوجوانان به تغییر در عقاید، ارزش ها، انگیزه ها و رفتارهاى نوجوانان منجر مى شود. شیخى40 نشان داد که بین نظام ارزش هاى معلمان و دانش آموزان رابطه معنادارى وجود دارد. این یافته نشان مى دهد معلمان چهار درس فارسى، ریاضى، زیست شناسى و دینى به عنوان معلمان حساس در انتقال ارزش ها نقش اساسى دارند. آموزش و درونى شدن ارزش ها همواره بخش مهمى از اهداف نظام تربیتى است و درونى شدن ارزش ها از طریق فرایند جامعه پذیرى اتفاق مى افتد و نیز در فرایند جامعه پذیرى دانش آموزان، اولیا و مدارس، به ویژه دبیران به عنوان مهم ترین گروه هاى مرجع دانش آموزان، نقش قابل ملاحظه اى دارند و از آن رو که وجود تفاوت بین نظام ارزش هاى دانش آموزان و دبیران آنها بدون تردید، فرایند تعلیم و تربیت را با اختلال مواجه مى کند، بنابراین، باید به شناخت علمى گرایش هاى ارزشى دانش آموزان و دبیران آنها دست یافت و از اطلاعات به دست آمده در سیاست گذارى برنامه هاى فرهنگى، تربیتى، اجتماعى دانش آموزان و دبیران مدارس سود جست.

         یک اصل تربیتى که همه دست اندرکاران طرح هاى آموزش و پرورش باید پیش روى خود داشته باشند این است که تربیت باید همواره با ارزش ها، ایده انسانیت و با کل سرنوشت انسان سازگاز باشد.41 ارزش ها بر مبناى نیازها شکل مى گیرد که البته این نیازها، نیازهاى روان شناختى هستند. نیازهاى روان شناختى در عمق وجود انسان قرار دارند و از این رو، فطرى هستند. درونى کردن به فرایندى اشاره دارد که فرد از آن طریق، ارزشى را که قبلاً به صورت بیرونى تجویز شده است به ارزش درونى تبدیل کند. درونى کردن به عنوان یک فرایند، گرایش فرد را به پذیرفتن داوطلبانه ارزش ها و ادغام کردن آنها در «خود» نشان مى دهد. براى اینکه درونى کردن روى دهد، فرد باید در توصیه هاى دیگران ارزش، معنى و فایده را ببیند.42

        ارزش هاى انسانى از دیدگاه اسلامى عبارتند از: عبادت، خدمت به خلق، آزادى، عشق، عقل، محبت و انواع دیگر ارزش ها.43 انسان در کل طبیعتى تربیت پذیر دارد. «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» (شمس: 9و10)؛ کسى که نفس را پیراست قطعا رستگار شد و هر که آلوده اش ساخت قطعا در باخت. «بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ» (مطففین: 14)؛ بلکه اعمال آنان همچون زنگارى بر دل هایشان نشسته است. تأثیرگذارى و تأثیرپذیرى بین ظاهر و باطن انسان از یکدیگر وجود دارد. توضیح اینکه رفتار و گفتار و اعمال ظاهرى آدمى پیوسته بر باطن او تأثیر مى گذارد و چون مکرر انجام شد، ملکات و خصلت هایى را در درون وى مستقر مى سازد. البته باورها، اندیشه ها و نیت ها نیز در پیدایش اعمال ظاهرى و رفتار و گفتار نقش بنیادین دارد. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» (مائده: 105)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، به خودتان بپردازید و مراقب خود باشید. هرگاه شما هدایت یافتید، آن کسى که گمراه شده است به شما زیانى نمى رساند. در آیه شریفه، سخن از این است که انسان هدایت یافته این توانایى را دارد که در برابر شرایط و موقعیت هاى ناسالم و گمراه کننده ایستادگى کند و استوار و نستوه رنگ نپذیرد، بلکه بر آن شرایط تأثیرگذار باشد و موقعیت ها را تغییر دهد و با خلاقیت و ابتکار به صورت فعال با عوامل گمراهى برخورد کند.44

    نتیجه گیرى

    اکنون در مرحله اى از زندگى بشر هستیم که یک فرد در طول زندگى خود تغییرات زیادى را تجربه مى کند. این تغییرات نه تنها در عرصه زندگى مادى و دستاوردهاى تکنولوژیک مربوط به زندگى مادى انسان رخ داده، بلکه تغییرات گسترده اى در عرصه زندگى غیرمادى انسان، باورها، اعتقادات، ارزش ها، هنجارها و... نیز به وقوع پیوسته است. یکى از این تغییرات اساسى، تغییر در ارزش هاست. نظر بر این است که جوامع انسانى سه جهت اصلى از تغییر اجتماعى را تجربه مى کنند؛ توسعه اجتماعى اقتصادى، تغییر ارزش ها و تغییر سیاسى. همه شاخه ها به طور همزمان رخ مى دهند و معمولاً با یکدیگر همراه هستند. درجه ثبات در نگرش ها، ترجیحات، ارزش ها و ویژگى هاى شخصیت متفاوت است. ارزش ها به عنوان یکى از جنبه هاى مرکزى شخصیت از نگرش ها و ترجیحات ثابت تر است. در میان ارزش ها، آنهایى که بیشتر با مفهوم «خود» پیوند خورده اند مرکزى تر هستند یا داراى اهمیت بیشترى مى باشند. بنابراین، ارزش ها در برابر تغییر مقاوم ترند.

         به طور کلى، دو دسته نظریه را مى توان در ادبیات مربوط به تغییر ارزش ها مشخص نمود: دسته اول، نظریه هاى سطح خرد هستند که عمدتا مربوط به روان شناسى و روان شناسى اجتماعى مى باشند. دسته دوم، نظریه هاى سطح کلان هستند که مربوط به جامعه شناسى مى باشند. در سطح خرد، تغییر ارزش ها، روندى آگاهانه در پاسخ به فشارهاست. نظریه نظام هاى نمادین روکیچ ادعاى مى کند که تغییر ارزشى نتیجه ناسازگارى در نظام شخصیت فرد است. براساس نظریه ناسازگارى شناختى، احساس نارضایتى از خود منجر به ناسازگارى شناختى مى شود که این امر، تغییرات بلندمدت در ارزش ها را به دنبال دارد. براساس نظریه یادگیرى اجتماعى، افراد سعى مى کنند ارزش هاى خود را مطابق با الگوها و گروه هاى مرجع تغییر دهند. برخى عوامل مؤثر بر تغییر ارزش ها در سطح کلان، شامل جهانى شدن و تغییر ارزش ها، نظام هاى سیاسى و مدرنیزاسیون است.

         ارزش هاى اجتماعى در جوامع مختلف در حال تغییر هستند، هرچند که نمى توان الگوى عامى را براى این تغییرات پیدا کرد. نوع شناسى تغییرات ارزشى در دو بعد ارزش هاى بقاى خوداظهارى و سنتى/ سکولار ـ عقلانى، نشان از این امر دارد که کشورهاى مختلف، درجات مختلف تغییرات ارزشى را تجربه کرده اند. بنابراین، تغییرات ارزشى بنابه مقتضیات خاص هر کشور در سطح کلان و سطح خرد مى تواند درجات مختلفى داشته باشد. ارزش هاى بقا/ خوداظهارى عمدتا خصلتى فردى، و ارزش هاى سنتى/سکولار ـ عقلانى خصلتى فرهنگى دارد. از این رو، تغییر ارزش هاى بقا/خوداظهارى آسان تر و سریع تر از ارزش هاى سنتى سکولار ـ عقلانى است. در سطح خرد، اولویت هاى ارزشى هر فرد بازتابى از شرایط وجودى موجود به علاوه شرایط وجودى قبل از بزرگسالى فرد است و در ترکیب این دو در کل، اولویت هاى ارزشى فرد را تشکیل مى دهد.

         رشد شخصیت و تحکیم هویت و نظام ارزشى ملى و دینى و انسانى دانش آموزان در کشور، مهم ترین وظیفه تربیتى آموزش و پرورش است. تعلیم و تربیت در ایران اسلامى اگر بخواهد به نظام ارزشى کودکان و جوانان اعتلا بخشد، باید آنان را براى زندگى در عصر فعلى آماده کند. بررسى تحولات جهان در نیم قرن اخیر نشان مى دهد که تغییرات بسیار عمیق در باورها و ارزش ها و سبک زندگى مردم جهان به وقوع پیوسته است و گسترش جهانى این تغییرات همواره دامنه و شدت بیشترى مى یابد. براى اینکه مهارت هاى مشترک شهروندى متناسب با هویت فرهنگى و دینى در بین دانش آموزان شکل بگیرد، آنان باید با تمام میراث فرهنگى و هویت دینى و انسانى خود آشنا باشند. ما نیازمندیم که فهم خود از فلسفه تعلیم و تربیت و مناسب سازى آن با زندگى در عصر حاضر و به تبع آن، برنامه هاى آموزشى و درسى و کتاب هاى درسى و روش هاى تدریس و تربیت معلم را نیز بازنگرى کنیم. باید خودمان به تفکر نقاد و حل مسئله و تفکر مراقبت کننده مجهز شویم و همچنین دانش آموزان را با این نوع تفکر تربیت کنیم و به آنان بیاموزیم که با یادگیرى تفکر منطقى و تعمقى و نقاد مى توانند تصمیم بگیرند که چه چیزهایى را باور کنند و چه چیزهایى را باور نکنند. باید تحلیل را به آنها یاد بدهیم نه صرف تأیید و یا تکذیب را. نیز باید مهارت ها را به دست آورد؛ یعنى تبدیل علم به عمل. همچنین باید یاد دهیم باور کردنْ دیدن است نه دیدنْ باور کردن. به نظر مى رسد سه نهاد خانه، مدرسه و جامعه در خصوص ارزش باید یک دست عمل کنند. پویایى ارتباط، ارتباط افقى است نه عمودى و البته ارتباط با تماس فرق دارد؛ باید با دانش آموزان ارتباط داشته باشیم.


    پی نوشت ها:

    1. value.

    2. A.S. Hornby, Oxford Advanced Learner Dictionary, p. 1435.

    3ـ سیروس قنبرى و همکاران، «مقایسه نظام ارزشى دبیران با دانش‏آموزان دوره پیش‏دانشگاهى»، اندیشه‏هاى نوین تربیتى، دوره هفتم، ش 1، ص 30.

    4ـ مجید اکبرى و سیدمحمد حسینى، «ارزش‏شناسى در فلسفه ارسطو»، آینه معرفت، سال هفتم، ش 20، ص 96.

    5. Axiology.

    6ـ محسن ایمانى و محمداسماعیل بابایى، «ارزش‏شناسى فارابى و دلالت‏هاى آن در تربیت اخلاقى: با تأکید بر اهداف اصول و روش‏ها»، تربیت اسلامى، سال دوم، ش 7، ص 84.

    7. value system.

    8ـ حسین لطف‏آبادى، «آموزش شهروندى ملى و جهانى همراه با تحکیم هویت و نظام ارزشى دانش‏آموزان» نوآورى‏هاى آموزشى، سال پنجم، ش 17، ص 18.

    9. S.H. Schwartz, A Theory of Cultural Values and Some Implications for Work, Applied Psychology: An International Review, 48, p. 23-47.

    10. Y. Abdel-Fattah, "Child Perception and Parental Care: Social Adjustment and Moral Values", The Social Sciences Journal, 20, p. 3-4.

    11ـ احمدعلى نوربالا و همکاران، «بررسى سلسله‏مراتب ارزش‏هاى دانشجویان دانشگاه شاهد طى سال‏هاى 77ـ80»، دانشور رفتار، سال چهاردهم، ش 22، ص 83ـ108.

    12. S.H Schwartz, "Universals in the Content and Structure of Values: Theoretical Advances and Empirical tests in 20 Countries", Advances in Experimental Social Psychology, N. 23, p. 1-65.

    13. P.M. Homer & L.R Kahle, "A Structural Equation test of the Value-Attitude-Behavior Hierarchy", Personality Processes and Individual Differences, N. 54, p. 638-646.

    144. M. Fishbein & I. Ajzen, Belief, Attitude, Intention, and Behavior: an Introduction to theory and Research, MA: Addison Wesley.

    15ـ عبداللطیف محمدخلیفه، بررسى روان‏شناختى تحول ارزش‏ها، ترجمه سیدحسین سیدى، ص 61.

    16. W. Bilsky, & S.H. Schwartz, "Values and Personality", European journal of Personality, N. 30, p. 163-181.

    17. Ibid.

    18ـ منصور وثوقى و حسین اکبرى، «روندها و عوامل مؤثر بر تغییر ارزش‏ها: یک مطالعه تطبیقى»، تحلیل اجتماعى نظم و نابرابرى، ش 59، ص 93ـ128.

    19. M.J. Oliver & T.A Mooradian, "Personality traits and Personal Values: A Conceptual and Empirical Integration", Personality and Individual Differences, N. 35, p. 109-125.

    202. C.L Luk, & M.H Bond, "Personality Variation and Values Endorsement in Chinese University Students", Personality and Individual Differences, N. 14, p. 429-437.

    21. L.G Herringer, "Relating Values and Personality traits", Psychological Reports, N. 83, p. 953-954.

    22. S.J Dollinger, F.L Leong & S.K Vlicini, "On traits and Values: with Special Reference to Openness to Experience", Journal of Research in Personality, N. 30, p. 23-41.

    23. B.W. Roberts & R.W Robins, "Broad Disposition Broad Aspiration: the Intersection of Personality and Major life Goals", Personality and Social Psychology Bulletin, 26, p. 1284-1296.

    24. M.S.M Yik & C.S Tang, "Linking Personality and Values: the Importance of a Culturally Relevant Personality Scale", Personality and Individual Differences, N. 21, p. 764-774.

    25. S. Roccas, L. Sagiv, S.H Schwarts, & A. knato, "The Big five Personality Factors and Personal Values", Personality and Social Psychology Bulletin, N. 28, p. 789-801.

    26. System theory.

    27. Individual Personal Meaning.

    28. Achieving self-concept.

    29. Phenomenal-interactive.

    30. R Inglehart & C,F Scott, "Value Change in Industrial Societies", The American Political Science Review, 81, p. 1289-1319.

    31ـ فاطمه نوروزى، «شکاف نسلى از لحاظ ارزش‏هاى مذهبى بین دو نسل دختران و مادران مطالعه موردى دبیرستان‏هاى شهر جهرم»، پیک نور، سال هشتم، ش 1، ص 30ـ43.

    32ـ مرضیه‏سادات موسوى و فاطمه‏سادات علمدار، «بررسى رابطه نوگرایى و دین‏دارى: مطالعه در بین دختران جوان منتخب از مناطق 1و6و19 شهر تهران»، زن و مطالعات خانواده، سال اول، ش 4، ص 159ـ188.

    33ـ همان، ص 163.

    34ـ تقى آزادارمکى و سیدمهدى اعتمادى‏فرد، «پایگاه خانوادگى سنخ‏هاى دین‏دارى و کیفیت ارزش‏هاى مذهبى در ایران»، پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، ش 4، ص 1ـ23.

    35ـ منصوره اعظم آزاده و عاصفه توکلى، «فردگرایى، جمع‏گرایى و دین‏دارى»، انجمن ایرانى مطالعات فرهنگى و ارتباطات، ش 9، ص 101ـ125.

    36. V Saroglou, V. Delpierre, R. Dernelle, "Values and Religiosity: A Meta-Analysis of Studies Using Schwartz Model", Personality and Individual Differences, N. 37, p 721-734.

    37ـ احمدحسین شریفى، همیشه بهار: اخلاق و سبک زندگى اسلامى، ص 14.

    38ـ محمد بهشتى، مبانى تربیت از دیدگاه قرآن، ص 53.

    39. J.s.Eccles, A. Wigftield, C.A.Flanagan, C. Miller, "Self-Concepts, Domain Values, and Self-Esteem: Relations and Changes at Early Adolescence", Journal of Personality, N. 57, p. 283-310.

    40ـ ر.ک: شهرزاد شیخى، بررسى رابطه نظام ارزش‏هاى معلم و نظام ارزش‏هاى دانش‏آموزان در دوره متوسطه و پیش‏دانشگاهى شهر شیراز.

    41ـ محمود اکرامى، «ارزیابى نظام ارزش‏هاى‏هاى اساتید و دانشجویان در دانشگاه شاهد»، دانشور رفتار، سال شانزدهم، ش 39، ص 31ـ44.

    42ـ جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ترجمه یحیى سیدمحمدى، ص 118.

    43ـ مرتضى مطهّرى، انسان کامل، ص 43.

    44ـ محمد بهشتى، همان، ص 136.


    منابع

    ـ آزادارمکى، تقى و سیدمهدى اعتمادى فرد، «پایگاه خانوادگى سنخ هاى دین دارى و کیفیت ارزش هاى مذهبى در ایران»، پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، ش 4، بهار و تابستان 1389، ص 1ـ23.

    ـ اعظم آزاده، منصوره و عاصفه توکلى، «فردگرایى، جمع گرایى و دین دارى»، انجمن ایرانى مطالعات فرهنگى و ارتباطات، ش 9، پاییز 1386، ص 101ـ125.

    ـ اکبرى، مجید و سیدمحمد حسینى، «ارزش شناسى در فلسفه ارسطو»، آینه معرفت، سال هفتم، ش 20، پاییز 1388، ص 95ـ131.

    ـ اکرامى، محمود، «ارزیابى نظام ارزش هاى اساتید و دانشجویان در دانشگاه شاهد»، دانشور رفتار، سال شانزدهم، ش 39، زمستان 1388، ص 31ـ44.

    ـ ایمانى، محسن و محمداسماعیل بابایى، «ارزش شناسى فارابى و دلالت هاى آن در تربیت اخلاقى: با تأکید بر اهداف اصول و روش ها»، تربیت اسلامى، سال دوم، ش 7، پاییز و زمستان 1387، ص 81ـ102.

    ـ بهشتى، محمد، مبانى تربیت از دیدگاه قرآن، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1387.

    ـ شریفى، احمدحسین، همیشه بهار: اخلاق و سبک زندگى اسلامى، قم، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاها، 1391.

    ـ شیخى، شهرزاد، بررسى رابطه نظام ارزش هاى معلم و نظام ارزش هاى دانش آموز در دوره متوسطه و پیش دانشگاهى شهر شیراز، پایان نامه کارشناسى ارشد، شیراز، دانشگاه شیراز، 1380.

    ـ قنبرى، سیروس، یحیى معروفى و یاور فاتحى، «مقایسه نظام ارزشى دبیران با دانش آموزان دوره پیش دانشگاهى»، اندیشه هاى نوین تربیتى، دوره هفتم، ش 1، بهار 1390، ص 29ـ48.

    ـ لطف آبادى، حسین، «آموزش شهروندى ملى و جهانى همراه با تحکیم هویت و نظام ارزشى دانش آموزان»، نوآورى هاى آموزشى، سال پنجم، ش 17، پاییز 1385، ص 11ـ42.

    ـ مارشال، ریو، انگیزش و هیجان، ترجمه یحیى سیدمحمدى، تهران، ویرایش، 1388.

    ـ محمدخلیفه، عبدالطیف، بررسى روان شناختى تحول ارزش ها، ترجمه سیدحسین سیدى، مشهد، آستان قدس رضوى. 1378.

    ـ مطهّرى، مرتضى، انسان کامل، تهران، صدرا، 1385.

    ـ موسوى، مرضیه سادات و فاطمه سادات علمدار، «بررسى رابطه نوگرایى و دین دارى: مطالعه در بین دختران جوان منتخب از مناطق 1و6و19 شهر تهران»، زن و مطالعات خانواده، سال اول، ش 4، تابستان 1388، ص 159ـ188.

    ـ نوربالا، احمدعلى و همکاران، «بررسى سلسله مراتب ارزش هاى دانشجویان دانشگاه شاهد طى سال هاى 77تا80»، دانشور رفتار، سال چهاردهم، ش 22، بهار 1386، ص 83ـ108.

    ـ نوروزى، فاطمه، «شکاف نسلى از لحاظ ارزش هاى مذهبى بین دو نسل دختران و مادران مطالعه موردى دبیرستان هاى شهر جهرم»، پیک نور، ش 29، بهار 1388، ص 30ـ43.

    ـ وثوقى، منصور و حسین اکبرى، «روندها و عوامل مؤثر بر تغییر ارزش ها: یک مطالعه تطبیقى»، تحلیل اجتماعى نظم و نابرابرى، ش 59، تابستان 1387، ص 93ـ128.

    - Abdel-Fattah, Y, "Child Perception and Parental Care: Social Adjustment and Moral Values", The Social Sciences Journal, N. 20 (1992), p. 3-4.

    - Bilsky, W., & S. H. Schwartz, "Values and Personality", European Journal of Personality, N. 30 (1994), p. 163-181.

    - Dollinger, S.J., F. L. Leong & S. K. Vlicini, "On traits and Values: With Special Reference to Openness to Experience". Journal of Research in Personality, N. 30 (1996), p. 23-41.

    - Eccles, j.s. A. Wigftield, C. A. Flanagan & C. Miller, "Self-Concepts, Domain Values, and Self-Estemm: Relations and Changes at Early Adolescence", Journal of Personality, N. 57 (1998), p. 283-310.

    - Fishbein, M., I. Ajzen, Belief, Attitude, Intention, and Behavior: an Introduction to theory and Research, MA: Addison Wesley, 1975.

    - Herringer, L.G, "Relating Values and Personality Traits", Psychological Reports, N. 83 (1998), p. 953-954.

    - Homer, P.M. & L. R. Kahle, "A Structural Equation test of the Value-Attitude-Behavior Hierarchy", Personality Processes and Individual Differences, N. 54 (1988), p. 638-646.

    - Hornby, A.S, Oxford Advanced learner Dictionary of Current English, Sally Wheezier Oxford University Press, 2005.

    - Inglehart, R & C. F. "Scott, Value Change in Industrial Societies", The American Political Science Review, N. 81 (1987), p. 1289-1319.

    - Luk, C.L., & M. H. Bond, "Personality Variation and Values Endorsement in Chinese University Students", Personality and Individual Differences, N. 14 (1993), p. 429-437.

    - Madsen, K.B, A History of Psychology in Meta-Scientific Perspective, 1988.

    - Oliver, M.J. & T. A. Mooradian, "Personality traits and Personal Values: a Conceptual and Empirical Integration", Personality and Individual Differences, N. 35 (2003), p. 109-125.

    - Parks, L., P. Russel, "Personality, Values, and Motivation", Personality and Individual Differences, N. 47 (2009), p. 675-684.

    - Roberts, B.W., & R. W. Robins, "Broad Disposition Broad Aspiration: the Intersection of Personality and Major life Goals", Personality and Social Psychology Bulletin, N. 26 (2000), p. 1284-1296.

    - Roccas, S., L. Sagiv, S. H. Schwarts & A. knato, "The Big Five Personality Factors and Personal Values", Personality and Social Psychology Bulletin, N. 28 (2002), p. 789-801.

    - Saroglou, V., V. Delpierre, R. Dernelle, "Values and Religiosity: A Meta-Analysis of Studies Using Schwartz Model", Personality and Individual Differences, N. 37 (2004), p. 721-734.

    - Schwartz, S.H, "A theory of Cultural Values and Some Implications for Work", Applied Psychology: An International Review, N. 48 (1997), p. 23-47.

    - Schwartz, S.H., "Universals in the Content and Structure of Values: theoretical Advances and Empirical Tests in 20 Countries", Advances in Experimental Social Psychology, N. 23 (1992), p. 1-65.

    - Yik, M.S.M., & C. S. Tang, "Linking Personality and Values: the Importance of a Culturally Relevant Personality Scale", Personality and Individual Differences, N. 21 (1996), p. 764-774.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عیسی زادگان، علی.(1391) نظام ارزش ها، شخصیت و تغییر. ماهنامه معرفت، 21(8)، 79-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی عیسی زادگان."نظام ارزش ها، شخصیت و تغییر". ماهنامه معرفت، 21، 8، 1391، 79-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عیسی زادگان، علی.(1391) 'نظام ارزش ها، شخصیت و تغییر'، ماهنامه معرفت، 21(8), pp. 79-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عیسی زادگان، علی. نظام ارزش ها، شخصیت و تغییر. معرفت، 21, 1391؛ 21(8): 79-