معرفت، سال بیست و یکم، شماره دوازدهم، پیاپی 183، اسفند 1391، صفحات 15-

    برگزیدگى قوم بنى اسرائیل از منظر کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    دل آرا نعمتی پیرعلی / *دانشیار - علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج / delara.nemati@kiau.ac.ir
    چکیده: 
    برترى و برگزیدگى ملتى در پیشگاه الهى وابسته به ملاک ها و معیارهایى است. استخراج و بررسى این ملاک ها و معیارها و نیز تشخیص مصادیق واقعى برگزیدگى بر اساس متون مورد وثوق ادیان و تطبیق آنها، از مهم ترین مسائلى است که موجب راهیابى به تعالیم حقیقى ادیان گشته و تلقى هاى سلیقه اى و منفعت طلبانه را آشکار مى سازد.      کتاب اشعیاى نبى که جزو کتب انبیاى متأخر در مجموعه عهد قدیم است. علاوه بر اشتمال بر مباحث اعتقادى و پیش گویى ها، خصوصیات قوم بنى اسرائیل را به تفصیل مطرح کرده است. این خصوصیات که انطباق کامل با آیات قرآن کریم دارد، قوم بنى اسرائیل را قومى طاغى معرفى مى کند که برخلاف مفاد میثاق الهى (ملتزم نمودن آنان بر توحید و اعمال مؤمنانه) با آلوده شدن به انحرافات عقیدتى و اخلاقى، از خدا و دین موسى علیه السلام و پیامبران پس از آن حضرت، اعراض نموده و به انواع گناهان فردى و اجتماعى دچار گشته اند؛ گناهانى که عقوبت هاى دنیوى و اخروى را براى آنان در پى داشته است. بر این اساس، مى توان اذعان داشت که برگزیدگى قوم بنى اسرائیل محدود به زمان و مشروط به معیارهاى ایمانى و عملى است و قابل تعمیم بر آن قوم در هر عصر و با هر عقیده و عملکردى نمى باشد.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 183 ـ اسفند 1391، 15ـ25

    دل آرا نعمتى پیرعلى*

    چکیده

    برترى و برگزیدگى ملتى در پیشگاه الهى وابسته به ملاک ها و معیارهایى است. استخراج و بررسى این ملاک ها و معیارها و نیز تشخیص مصادیق واقعى برگزیدگى بر اساس متون مورد وثوق ادیان و تطبیق آنها، از مهم ترین مسائلى است که موجب راهیابى به تعالیم حقیقى ادیان گشته و تلقى هاى سلیقه اى و منفعت طلبانه را آشکار مى سازد.

         کتاب اشعیاى نبى که جزو کتب انبیاى متأخر در مجموعه عهد قدیم است. علاوه بر اشتمال بر مباحث اعتقادى و پیش گویى ها، خصوصیات قوم بنى اسرائیل را به تفصیل مطرح کرده است. این خصوصیات که انطباق کامل با آیات قرآن کریم دارد، قوم بنى اسرائیل را قومى طاغى معرفى مى کند که برخلاف مفاد میثاق الهى (ملتزم نمودن آنان بر توحید و اعمال مؤمنانه) با آلوده شدن به انحرافات عقیدتى و اخلاقى، از خدا و دین موسى علیه السلام و پیامبران پس از آن حضرت، اعراض نموده و به انواع گناهان فردى و اجتماعى دچار گشته اند؛ گناهانى که عقوبت هاى دنیوى و اخروى را براى آنان در پى داشته است. بر این اساس، مى توان اذعان داشت که برگزیدگى قوم بنى اسرائیل محدود به زمان و مشروط به معیارهاى ایمانى و عملى است و قابل تعمیم بر آن قوم در هر عصر و با هر عقیده و عملکردى نمى باشد.

     

    کلیدواژه ها: بنى اسرائیل، برگزیدگى، کتاب اشعیاى نبى، قرآن کریم.


    * استادیار دانشگاه آزاد اسلامى واحد کرج.                                                                   dlrnemati@gmail.com

    دریافت: 19/3/91               پذیرش: 1/11/91.


    مقدّمه

    کتاب اشعیاى نبى به عنوان یکى از منابع مکتوب دین یهود، مورد وثوق یهودیان و مسیحیان بوده و مشتمل بر سخنان، مکاشفات، اعتقادات و پیشگویى هاى اشعیاى نبى (یکى از انبیاى بنى اسرائیل) مى باشد که هفتصد سال پیش از مسیح مى زیسته است (کتاب مقدس، بى تا، ص 641).

         بررسى و تحلیل توصیفات این کتاب از قوم بنى اسرائیل، به صورتى بدیع و بى سابقه، ترسیم دقیقى از حالات، خصوصیات و به ویژه وصف برترى و برگزیدگى این قوم از منظر کتاب اشعیاى نبى ارائه مى دهد و اعتقاد برترى قومى خاص را با استناد به منبع مورد وثوق آن قوم، به چالش کشیده و مشترکات آن را با آموزه هاى قرآن کریم مورد تأکید قرار مى دهد.

         از این رو، پرسش اصلى در این تحقیق این است که ملاک برترى و برگزیدگى در نزد خداوند چیست؟

         پرسش هاى فرعى نیز عبارتند از:

         1. آیا بر اساس آموزه هاى کتاب اشعیاى نبى، قوم بنى اسرائیل بى هیچ قیدى قوم برتروبرگزیده خداوند است؟

         2. کتاب اشعیاى نبى به عنوان یکى از منابع مورد وثوق یهودیت، چه تصویرى از قوم بنى اسرائیل ارائه مى دهد؟

         3. آیا تعالیم قرآن کریم و کتاب اشعیاى نبى در این خصوص مشترکاتى دارند یا خیر؟

         بر این اساس، مقاله حاضر ضمن معرفى کتاب اشعیاى نبى و تعالیم آن در خصوص قوم بنى اسرائیل و نیز بیان مشترکات آن با قرآن کریم، به تبیین ملاک برترى در پیشگاه الهى مى پردازد.

    معرفى کتاب اشعیاى نبى

    عهد قدیم نامى است که پیروان آیین مسیحیت در مقابل عهد جدید به کتاب یهودیان اطلاق نموده اند. عهد قدیم که در حدود سه چهارم از کتاب مقدس را شامل مى شود، مجموعه اى از 39کتاب است که هریک داراى عنوانى خاص مى باشد. بخش هاى اصلى عهد قدیم عبارتند از: «تورات»، «انبیا» (شامل انبیاى متقدم و انبیاى متأخر) و «کتاب ها».

         انبیاى متأخر عبارتند از اِشعیا، اِرمیا، حزقیال و انبیاى دوازده گانه. موضوع اصلى در بخش انبیاى متأخر، پیش گویى است (کلباسى اشترى، 1384، ص 180).

         کتاب اشعیاى نبى، که یکى از کتب بخش انبیاى متأخر است، شامل پیام هایى است که خدا در عالم رؤیا به اشعیا پسر آموص داده است (اشعیا: 1:1). این کتاب حجیم ترین کتاب پیامبران عهد قدیم است، و داراى شصت و شش باب مى باشد. موضوع اصلى کتاب اشعیا پیش گویى است، اما علاوه بر آن، به مسائل مختلف از جمله اعتقادات، عبادات، مسائل اخلاقى و فساد رهبران و مردم بنى اسرائیل پرداخته و در مقام نکوهش بنى اسرائیل، وعده نابودى این قوم را داده است. اعتقاد سنتى این است که اشعیاى نبى این کتاب را نگاشته است، اما نقادان جدید کتاب مقدس بر این باورند که اشعیاى نبى تنها بخش اول این کتاب، یعنى باب هاى اول تا سى و نه را نوشته است. باب هاى 40 تا 50 را فردى ناشناخته نوشته که او را اشعیاى دوم مى نامند و باب هاى 56 تا 66 را نیز فرد ناشناخته دیگرى به نام اشعیاى سوم نوشته است (سلیمانى اردستانى، 1382، ص 111). برخى نیز از باب 40 به بعد را نوشته فردى ملقب به اشعیاى دوم مى دانند که از پیامبران ایام اسارت بوده و نام و نشانش مجهول باقى مانده است (ناس، 1385، ص 531).

    معرفى بنى اسرائیل

    بنى اسرائیل که پیش از یعقوب علیه السلام، «عبرانیان» نامیده مى شدند (خرمشاهى، 1377، ج 1، ص 391) نام قومى کهن است که در قرآن از آن فراوان یاد شده است. کثرت یادکرد این قوم در قرآن کریم مبین اهمیت شناسایى این قوم از منظر قرآن است.

         واژه «اسرائیل» در قرآن کریم به عنوان نام حضرت یعقوب دو بار به کار رفته است (آل عمران: 93؛ مریم: 58). این واژه به معناى برگزیده خدا، بنده خدا (زمخشرى، 1407ق، ج 1، ص 130) و کسى که تحت تدبیر الهى است، مى باشد (مصطفوى، 1360، ج 1، ص 72). معناى «پیروز بر خدا» نیز براى این واژه به کار رفته است. این معنى به عباراتى از سفر پیدایش (32: 24ـ30) اشاره مى کند که براساس آن خدا بر یعقوب علیه السلام ظاهر شد و با او کشتى گرفت و سرانجام یعقوب بر او پیروز شد (مصطفوى، 1360، ص 72). در فقرات دیگرى از سفر پیدایش، ظاهر شدن مجدد خدا بر یعقوب مطرح شده است؛ آنجاکه مى گوید: «و خدا بار دیگر بر یعقوب ظاهر شد... و او را برکت داد و خدا وى را گفت: من خداى قادر مطلق هستم...» (پیدایش: 35: 9ـ11). اما برخى واژه خدا را در این فقرات به «فرشته خدا» تفسیر کرده اند.

         از آیات قرآن چنین برمى آید که در تعبیر خاص، مراد از «بنى اسرائیل» یهود قدیم است که متشکل از فرزندان و نوادگان حضرت یعقوب و مشتمل بر اسباط دوازده گانه است (خزائلى، 1378، ص 121). البته این تعبیر در مفهوم عام خود به یهود نیز اشاره دارد که شامل یهودیان بعد از حضرت موسى (بقره: 246؛ مائده: 78) و یهودیان معاصر با حضرت عیسى (آل عمران: 49؛ مائده: 72؛ زخرف: 59؛ صف: 6) و یهودیان معاصر با پیامبر اسلام صلى الله علیه و آلهاست (بقره: 211؛ نمل: 76).

    توصیفات بنى اسرائیل در کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم

    در فقرات فراوانى از کتاب اشعیاى نبى، به رویگردانى قوم بنى اسرائیل از خدا و عدم توجه آنها به دعوت انبیا و آلودگى به گناهان تصریح شده است که در بسیارى از موارد، با تعالیم قرآن کریم مشترک است:

         1. رویگردانى بنى اسرائیل از خدا در کتاب اشعیاى نبى

    در فقرات ابتدایى کتاب اشعیا در خصوص یاغى گرى بنى اسرائیل چنین آمده است: «اى آسمان، بشنو و اى زمین، گوش بگیر؛ زیرا خداوند سخن مى گوید. پسران پروردم و برافراشتم، اما ایشان بر من عصیان ورزیدند. گاو مالک خویش را... مى شناسد، اما اسرائیل نمى شناسند و قوم من فهم ندارند. واى بر امت خطاکار و قومى که زیر بار گناه مى باشند... خداوند را ترک کردند... و به سوى عقب منحرف شدند» (اشعیا: 1: 2ـ5). آن گاه در فقراتى دیگر ضمن تصریح بر فساد بنى اسرائیل و تهى شدن اعمال مذهبى از روح اصلاح و تعبد و بندگى، خطاب خداوند به قوم بنى اسرائیل را چنین بازگو مى کند: «هنگامى که دستان خود را دراز مى کنید، چشمان خود را از شما خواهم پوشانید و چون دعاى بسیار مى کنید، اجابت نخواهم کرد؛ زیرا که دست هاى شما پر از خون است. خویشتن را شسته، طاهر نمایید و بدى اعمال خویش را از نظر من دور کرده، از شرارت دست بردارید...» (اشعیا: 1: 10ـ17) و در فقراتى دیگر، یاغى گرى این قوم را این گونه مطرح مى کند: «... این قوم فتنه انگیز و پسران دروغگو مى باشند؛ پسرانى که نمى خواهند شریعت خداوند را استماع نمایند» (اشعیا: 30: 8ـ9).

         اشاره به بنى اسرائیل با تعابیر قوم من، پسران، و پسران دروغگو از سویى و تصریح بر گناهکارى و انحراف آنان از دستورات الهى از سوى دیگر، حاکى از آن است که خداوند مقام تشریفى فرزندخواندگى به معناى تقرب به درگاه الهى را مبتنى بر تقیدات و تعهدات دینى نموده و این مقام را براى کسانى قایل شده است که به عهد و تکلیف الهى مقید باشند، اما به واسطه عدم تقید بنى اسرائیل به فرامین الهى، خداوند آنان را از این مقام ساقط نموده و به تقبیح اعمال آنان مى پردازد تا جایى که در خطاب به اشعیاى نبى، او را موظف مى سازد این مطلب را به صورت سندى براى آیندگان مکتوب کند: «... بیا و این را در نزد ایشان بر لوحى بنویس و بر طومارى مرقوم ساز تا براى ایام آینده تا ابدالآباد بماند؛ زیرا که این قوم فتنه انگیر و پسران دروغگو مى باشند» (اشعیا: 30: 8ـ10). اشعیا در نبوت هاى خود به مردم اسرائیل مى گفت: تقدیر و سرنوشت کور بر امور خلایق حاکم نیست، بلکه خداوند قادر، زمام امور را در دست دارد و مردمان شریر و اقوام گناهکار را کیفر خواهد داد (ناس، 1385، ص 514).

         از این رو، در فقراتى دیگر، خداوند به قطع رابطه با قوم بنى اسرائیل تصریح نموده و مى فرماید: «... خطایاى شما در میان شما و خداى شما حایل شده است و گناهان شما روى او را از شما پوشانیده است تا نشنود؛ زیرا که دست هاى شما به خون و انگشت هاى شما به شرارت آلوده شده است. لب هاى شما به شرارت تنطق مى کند. احدى به عدالت دعوى نمى کند... به بطالت توکل دارند و به دروغ تکلم مى نمایند، به ظلم حامله شده، شرارت را مى زایند» (اشعیا: 59: 2ـ4).

         بر این اساس، مى توان گفت: برگزیدگى مقید به التزام و تقید به تکالیف و اوامر الهى است، نه منسوب بودن به قوم و نژاد و تیره اى خاص. از این رو، در فقراتى دیگر، هدف از ابلاغ شریعت را برقرارى عدالت به مفهوم عام آن معرفى کرده و به صراحت مطرح مى کند که قوم بنى اسرائیل از قوانین الهى سرباز زده و از خداوند اطاعت نکردند: «خداوند را به خاطر عدل خود پسند آمد که شریعت خویش را تعظیم و تکریم نماید. لیکن اینان قوم غارت و تاراج شده اند... چونکه ایشان به راه هاى او نخواستند سلوک نمایند و شریعت او را اطاعت ننمودند» (اشعیا: 42: 21ـ24).

         2. رویگردانى بنى اسرائیل از خدا در قرآن کریم

    در قرآن کریم نیز به طغیان و رویگردانى بنى اسرائیل از خدا و عدم توجه آنها به دعوت انبیا تصریح شده است؛ آنجاکه مى فرماید: «فَبِمَا نَقْضِهِم مِیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِم بَآیَاتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِیَاء بِغَیْرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً» (نساء: 155)؛ به دلیل نقض میثاقشان با خدا و کفر ایشان نسبت به آیات خدا و کشتن به ناحق انبیا و گفتن اینکه دل هاى ما بسته است، خدا به خاطر کفرشان بر دل هایشان مهر زد، پس جز اندکى از آنها ایمان نمى آورند.

         جمله «فبما نقضهم میثاقهم» خلاصه اى از پیمان شکنى هاى بنى اسرائیل است و جمله «وکفرهم بآیات الله» خلاصه اى از انواع کفرهایى است که این امت به آن گرفتار شدند؛ کفرشان در زمان موسى علیه السلام و کفرشان بعد از آن زمان، که قرآن کریم بسیارى از آنها را برشمرده است. از جمله آنها، دو موردى است که در صدر سیاق این آیات مطرح شده؛ یکى در جمله «فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَى أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً»(نساء: 153) و یکى هم در جمله «ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ» (نساء: 153). همچنین منظور از عبارت «وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَق» این است که بنى اسرائیل انبیا را بدون حق کشتند؛ نظیر زکریا و یحیى و غیر آن دو بزرگوار، که قرآن به طور اجمال از آنان یاد کرده است (طباطبائى، 1374، ج 5، ص 214ـ215).

         قرآن کریم نتیجه گناهان بنى اسرائیل را بسته شدن دل هایشان از فهم حقایق و محروم شدن از هدایت و ایمان بیان مى کند: «فَبِمَا نَقْضِهِم مِیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ...» (مائده: 13)؛ پس به دلیل شکستن پیمانشان (بنى اسرائیل)، آنها را لعنت کردیم و دل هاى آنها را سخت نمودیم؛ چراکه آنها کلام الهى را از مواضع خودش تحریف مى کنند و نصیب فراوانى را که بدان متذکر شده اند، رها مى نمایند.

         براساس آیات 21ـ26 سوره «مائده»، بنى اسرائیل به سرپیچى صریح و علنى از فرامین خدا پرداخته و مستوجب سرگردانى چهل ساله در بیابان گشتند. این آیات علت نافرمانى بنى اسرائیل را بهره نبردن از ایمان حقیقى و عدم توجه به وعده هاى الهى معرفى مى کند؛ زیرا مى فرماید: «... وَعَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ قَالُواْ یَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدا...» (مائده: 23ـ24) و توکل بر خداوند را نشانه ایمان حقیقى معرفى مى کند، اما بنى اسرائیل بر خدا توکل نکرده و از انجام امر الهى سر باز زدند. براساس تعالیم هر دو کتاب مى توان گفت: بنى اسرائیل، قومى فاقد ایمان حقیقى هستند که به دلیل آلودگى به گناه و نافرمانى از خداوند، به گمراهى گراییده و نافرمانى هاى متعددى را به ظهور رسانده اند.

         3. انحراف عمیق فکرى بنى اسرائیل در کتاب اشعیاى نبى

    قوم بنى اسرائیل على رغم حضور انبیاى متعدد در میانشان، به شرک و بت پرستى آلوده شدند. در فقراتى از کتاب اشعیا به این واقعیت اشاره شده است: «تمامى روز دست هاى خود را به سوى قوم متمردى که موافق خیالات خود به راه ناپسندیده سلوک مى نمودند دراز کردم؛ قومى که پیش رویم غضب مرا همیشه به هیجان مى آورند که در باغات قربانى مى گذرانند و بر آجرها بخور مى سوزانند» (اشعیا: 65: 2ـ4). در ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، این فقرات از کتاب اشعیا چنین ترجمه و تفسیر شده است که آنان در قربان گاه هاى باغات خویش به بت هاى خود قربانى تقدیم مى کنند و براى آنها بخور مى سوزانند (اشعیا: 65: 2ـ4).

         در فقراتى دیگر، انحراف فکرى و عقیدتى بنى اسرائیل چنین مطرح شده است: «آیا شما اولاد عصیان و ذریت کذب نیستید که در میان بلوط هاو زیرهردرخت سبزخویشتن را به حرارت مى آورید و اطفال را در وادى ها زیر شکاف صخره ها ذبح مى نمایید؟» (اشعیا: 57: 4ـ5) که منظور از آن، قربانى کردن فرزندان براى بت هاست (اشعیا: 57:5).

         در تفسیر فقرات دیگرى از کتاب اشعیاى نبى چنین آمده است: «سنگ هاى صاف را از میان دره ها برمى دارید و آنها را چون خدا مى پرستید و هدایاى گوناگون به آنها تقدیم مى کنید. ... به کوه هاى بلند مى روید... و براى بت هایتان قربانى مى کنید. شما بت هایتان را پشت درهاى بسته قرار مى دهید و آنها را مى پرستید. با عطر و روغن به حضور بت مولک مى روید تا آنها را تقدیمش کنید. به سفرهاى دور و دراز مى روید... تا شاید خدایان تازه اى بیابید و به آنها دل ببندید...» (اشعیا: 57: 6ـ13).

         بر اساس این فقرات ازکتاب اشعیاى نبى،قوم بنى اسرائیل، ملتى است که شرک و بت پرستى را به طور جدى و با علاقه و دلبستگى پى گرفته و به انحراف هاى عمیق فکرى ـ عملى دچار شده است. همچنین از توحید ناب فاصله گرفته و به انواع کفر و فسق و عصیان دچار شده است.

         4. انحراف عمیق فکرى بنى اسرائیل در قرآن کریم

    قرآن کریم در چند موضع به بت پرستى بنى اسرائیل، آن هم بعد از مشاهده معجزات بزرگ الهى و اتمام حجت توسط حضرت موسى علیه السلامپرداخته است: «وَلَقَدْ جَاءکُم مُوسَى بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ... وَأُشْرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ» (بقره: 92ـ93)؛ همانا موسى با دلایل روشن به سوى شما آمد، اما شما پس از آن گوساله را به عنوان خداى خود برگزیدید در حالى که ظالم بودید... و در دل هایشان محبت گوساله گنجانده شد به دلیل کفرشان.

         عبارت «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِه» که ابهام و اختصار بلیغ است، به گوساله پرستى بنى اسرائیل پس از ارائه معجزات موسى، پس از رحلت او و پس از غیبت او اشاره دارد؛ یعنى بنى اسرائیل هم پس از خروج از مصر و غیبت موسى گوساله مصنوعى را به پرستش گرفتند و هم سال ها پس از موسى و بعد از انقراض حکومت سلیمان که کشور یهود به دو بخش جنوبى و شمالى تقسیم شد. در این زمان، در میان ده سبط ساکن در قسمت شمالى، دوباره پرستش گوساله طلایى رایج گردید و براى آن معابدى برپا ساختند (طالقانى، 1362، ج 1 ص 230). آنچنان که هاکس تصریح مى کند، یربعام، اسرائیل را مرتکب گناه کرد و دو گوساله از طلا ساخته و یکى را در بیت ایل و دیگرى را در دان نصب نمود و به وجوب عبادت آنها امر نمود (هاکس، 1377، ص 947). این مطلب را فقراتى از کتاب اول پادشاهان تأیید مى کند، به گونه اى که در باب دوازدهم این کتاب به صراحت مطرح شده است: یربعام دو گوساله طلا ساخت و به بنى اسرائیل گفت: «براى شما رفتن تا به اورشلیم زحمت است؛ هان اى اسرائیل، خدایان تو که تو را از زمین مصر برآوردند. و یکى را در بیت ئیل گذاشت و دیگرى را در دان قرار داد. و این امر باعث گناه شد و قوم پیش آن یک تا دان مى رفتند و خانه ها در مکان هاى بلند ساخت و از تمامى قوم که از بنى لاوى نبودند کاهنان تعیین نمود» (اول پادشاهان: 12: 25ـ32). عبارت «واشربوا فى قلوبهم العجل بکفرهم» نشان مى دهد که محبت گوساله در نفوس بنى اسرائیل ریشه عمیقى داشت (طالقانى، 1362، ج 1، ص 231). این عبارت علاقه وافر به پرستش گوساله را نشان مى دهد (طبرسى، 1377، ج 1، ص 129). به کار رفتن استعاره «عجل» به جاى محبت عجل و نیز استعاره «نوشانیدن محبت»، براى ایجاد مبالغه در کلام و القاى این پیام است که بنى اسرائیل به شدت به گوساله طلایى محبت مى ورزیدند و این محبت در جان آنان رسوخ کرده بود (طباطبائى، 1374، ج 1، ص 335). از این رو، قرآن کریم دعوى ایمان بنى اسرائیل را به سخره گرفته و در ادامه آیه مى فرماید: «قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ»(بقره: 93)؛ بگو اگر اهل ایمانید، ایمانتان، به شما بد فرمان مى دهد.

         یعنى این بدایمانى است که آنان را به قتل انبیا و عبادت گوساله و انکار حق فرامى خواند (فضل الله، 1419ق، ج 2، ص 128).

         قرآن کریم ماجراى گوساله پرستى بنى اسرائیل را در سوره «طه» و پس از بیان معجزات متعدد موسى علیه السلام و شکافته شدن دریا و عبور بنى اسرائیل از آن و غرق شدن فرعون، بیان فرموده است: «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَدا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِیَ» (طه: 88)؛ (سامرى) براى آنها مجسمه یک گوساله طلایى را آورد که صداى گاو داشت. پس آنها گفتند: این خداى شما و موسى است و همه چیز را فراموش کردند. در این آیه، با عبارت «فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِى» به سابقه دیرین این نوع تفکر در میان بنى اسرائیل اشاره شده است؛ زیرا در صورتى که فاعل «فنسى» موسى و گوینده آن سامرى باشد، معناى این عبارت این است که معبود شما و معبود موسى همین گوساله است، اما موسى این امر را فراموش کرده است (طوسى، بى تا، ج 7، ص 199). آیه «قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى» (طه: 91) (گفتند ملازم عبادت او خواهیم بود تا وقتى که موسى به سوى ما بازگردد) نیز بر دیرینگى و التزام بر این تفکر در میان بنى اسرائیل تصریح مى کند؛ زیرا «عکوف» به معنى التزام بر چیزى در گذر زمان است (همان، ص 201) و از این رو، آنان به ادامه گوساله پرستى اصرار و تأکید نمودند.

         5. انحرافات اخلاقى و اجتماعى بنى اسرائیل در کتاب اشعیاى نبى

    در فقرات متعددى از کتاب اشعیاى نبى، قوم بنى اسرائیل به دلیل خصوصیات اخلاقى و انحرافاتشان مورد نکوهش و تقبیح خداوند قرار گرفته اند؛ آنجاکه خداوند این قوم را به نداشتن راستى و صداقت توصیف نموده و به خاطر داشتن دل هاى سخت نکوهش کرده است: «اى خاندان یعقوب که به نام اسرائیل مسما هستید... و به اسم یهوه قسم مى خورید و خداى اسرائیل را ذکر مى نمایید، اما نه به صداقت و راستى... دانستم که تو سخت دل هستى... مى دانستم که بسیار خیانتکار هستى...» (اشعیا: 48: 1ـ8).

         در فقراتى دیگر، خداوند بنى اسرائیل را به تاکستانى تشبیه مى کند که خود باغبان آن بوده و از آن نگه دارى کرده، اما آن تاکستان خشک و بى بر شده است؛ زیرا آن قوم به جاى برقرارى عدل و انصاف، بر مردم ظلم و ستم روا داشته اند: «... تاکستان یهوه صبایوت خاندان اسرائیل است و مردان یهودا نهال شادمانى او مى باشند و براى انصاف انتظار کشید و اینک تعدى، و براى عدالت، و اینک فریاد شد» (اشعیا: 5:7). در فقراتى دیگر، در نکوهش زنان بنى اسرائیل مى گوید: «دختران صهیون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه مى روند و به ناز مى خرامند و به پاى هاى خویش خلخال ها را به صدا مى آورند» (اشعیا: 3:16).

         در فقرات دیگرى، به ظلم و ستم، خودخواهى و عبادت فاقد روح تعبد و بندگى این قوم تصریح کرده و مى فرماید: «... ایشان هر روز مرا مى طلبند و از دانستن طریق هاى من مسرور مى باشند؛ مثل امتى که عدالت را به جا آورده، حکم خداى خود را ترک ننمودند... (و مى گویند) چرا روزه داشتیم و ندیدى، و جان هاى خویش را رنجاندیم و ندانستى. اینک شما در روز روزه خویش خوشى خود را مى یابید و بر عمله هاى خود ظلم مى نمایید. اینک به جهت نزاع و مخامصه روزه مى گیرید...» (اشعیا: 58: 1ـ5).

         آن گاه در ادامه فقرات، ملاک پذیرش اعمال و عباداتى همچون روزه را چنین مطرح نموده است: «مگر روزه اى که من مى پسندم این نیست که بندهاى شرارت را بگشایید و گره هاى یوغ را باز کنید و مظلومان را آزاد سازید... مگر این نیست که نان خود را به گرسنگان تقسیم نمایى... و چون برهنه را ببینى او را بپوشانى... آن گاه نور تو مثل فجر طالع خواهد شد... آن گاه دعا خواهى کرد و خداوند تو را اجابت خواهد فرمود...» (اشعیا: 58: 6ـ10).

         بر این اساس، بهره مندى از روح تعبد، سرسپردگى در پیشگاه الهى، اقدام براى اصلاح خود و جامعه و التزام بر عدالت و انصاف ملاک هاى برگزیدگى و برترى در پیشگاه خداوند مى باشند.

         6. انحرافات اخلاقى و اجتماعى بنى اسرائیل در قرآن کریم

    قرآن کریم علاوه بر تصریح بر گناهکارى قوم بنى اسرائیل، در بیان انحرافات اخلاقى و اجتماعى آنان، بر ظلم مالى تأکید کرده و اکل حرام و ربا را در زمره مهم ترین انحرافات بنى اسرائیل مطرح مى کند: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیرا وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ مِنْهُمْ عَذَابا أَلِیما» (نساء: 160ـ161)؛ پس به دلیل ظلم کسانى که یهودى اند، طیباتى را که بر آنها حلال نموده بودیم، حرام کردیم و به دلیل بسیار بستن راه خدا و گرفتن ربایى که از آن نهى شده بودند و خوردن اموال مردم به باطل، و براى کافران آنها عذابى دردناک مهیا ساختیم.

         عبارت «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا» به ظلم هاى عظیم بنى اسرائیل اعم از طلب رؤیت خدا، عبادت گوساله، تجاوز از حکم روز شنبه (مغنیه، 1424ق، ج 2، ص 488) و نقض میثاق الهى، کفر به آیات خدا، قتل انبیا، بهتان بر حضرت مریم، و تلاش در جهت قتل حضرت عیسى اشاره دارد (مظهرى، 1412ق، ج 2، ص 273) و عبارت «وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرا» به خوددارى از اتباع حق و امر به منکر و نهى از معروف و کتمان بشارت پیامبر خاتم (زحیلى، 1418ق، ج 6، ص 27) و عصیان در برابر احکام و تعالیم موسى و منع بندگان خدا از دین الهى و تبدیل کتاب خدا و تحریف معانى آن (طبرسى، 1360، ج 3، ص 214) اشاره مى کند. عبارت «وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ»نیز به فعل حرام رباخوارى و سایر شیوه هاى حرام خوارى نظیر رشوه اشاره دارد (حقى بروسوى، بى تا، ج 2، ص 321). قرآن کریم این اعمال را موجب شدت عمل نسبت به بنى اسرائیل معرفى نموده و در دنیا مشمول تحریم برخى از طیبات و در آخرت مشمول عذاب الیم مى کند (نیشابورى، 1416ق، ج 2، ص 528). در موضعى دیگر، ضمن اشاره به گناه و تعدى بنى اسرائیل، مسئله حرام خوارى آنان را مورد تأکید قرار مى دهد: «وَتَرَى کَثِیرا مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (مائده: 62)؛ و بسیارى از آنان را مى بینى که در گناه و دشمنى و خوردن مال حرام از یکدیگر سبقت مى گیرند، چه بسیار عمل زشتى انجام مى دهند.

         در این آیه، منظور از «اثم» دروغ و شرک؛ منظور از «عدوان» ستم به دیگران؛ منظور از «اکلهم السحت» رشوه خوارى (طبرسى، 1360، ج 7، ص 103) و منظور از «یسارعون» که در باب مفاعله به کار رفته این است که آنان در گناه و ستم بر یکدیگر سبقت گرفته و به منافسه و مسابقه مى پردازند (مغنیه، 1424ق، ج 3، ص 89).

    ملاک هاى برگزیدگى در کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم

    از مجموع فقراتى که پیش از این ذکر شد، ملاک هاى برگزیدگى در پیشگاه الهى قابل استنباط است، اما بررسى فقراتى که مبین عوامل موجبه خشم الهى هستند راه دیگرى براى استنباط و احصاى ملاک هاى برترى است. در این قسمت به برخى از آموزه هاى کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم به طور تطبیقى خواهیم پرداخت. یکى از موضوعاتى که به صورت برجسته در کتاب اشعیاى نبى قابل مشاهده است، اشارات صریح به خشم خداوند و نابودى بنى اسرائیل به دلیل اعمال و افکار و انحرافات آنان است، آنجاکه مى فرماید: «واى بر آنانى که در نظر خود حکیمند... واى بر آنانى که براى نوشیدن شراب زور آورند... که شریران را براى رشوه عادل مى شمارند و عدالت عادلان را از ایشان برمى دارند. بنابراین، به نهجى که شراره آتش کاه را مى خورد و علف خشک در شعله مى افتد، همچنان ریشه ایشان عفونت خواهد شد... چونکه شریعت یهوه صبایوت را ترک کرده، کلام قدوس اسرائیل را خوار شمرده اند؛ بنابراین، خشم خداوند بر قوم خود مشتعل شده... ایشان را مبتلا ساخته است... با وجود این همه، غضب او برنگردید و دست وى تاکنون دراز است» (اشعیا: 5: 21ـ25).

         در این فقرات، عدم اجراى عدالت، عادت به ظلم و میگسارى، رشوه خوارى و پایمال نمودن حقوق مردم و به طور کلى، اعراض از احکام و اوامر الهى عوامل بروز خشم الهى نسبت به بنى اسرائیل معرفى شده اند. آنچنان که در فقراتى دیگر، طمع کارى آنان را عامل غضب خداوند معرفى مى کند: «... به سبب گناه طمع وى، غضبناک شده، او را زدم... خشم نمودم و او به راه دل خود رو گردانیده، برفت» (اشعیا: 57: 17). عدم اطاعت از قوانین الهى را عامل خشم الهى و بروز مجازات الهى به صورت جنگ و ویرانى معرفى مى کند: «کیست که یعقوب را به تاراج و اسرائیل را به غارت تسلیم نمود؟ آیا خداوند نبود که به او گناه ورزیدیم؛ چونکه ایشان... شریعت او را اطاعت ننمودند. بنابراین، حدت غضب خود و شدت جنگ را بر ایشان ریخت و ندانستند...» (اشعیا: 42:24ـ25) همچنین نادیده انگاشتن فرامین الهى را موجب هلاکت و نابودى بنى اسرائیل مى داند: «شما را به جهت شمشیر مقدر ساختم و جمیع شما براى قتل خم خواهید شد؛ زیرا که چون خواندم جواب ندادید و چون سخن گفتم نشنیدید و آنچه را که در نظر من ناپسند بود به عمل آوردید و آنچه را که نخواستم برگزیدید» (اشعیا: 65:12).

         فقراتى از بخش هاى دیگر عهد قدیم، هدف از رسالت موسى علیه السلام و آزادسازى قوم بنى اسرائیل را تحقق عبودیت معرفى مى کنند: «... موسى و هارون آمده، به فوعون گفتند: یهوه خداى اسرائیل چنین مى گوید: قوم مرا رها کن تا براى من در صحرا عید نگاه دارند (مرا عبادت کنند)» (خروج: 5:1؛ 8: 20؛ 9: 1).

         فقراتى دیگر، علت محبوبیت قوم بنى اسرائیل را علاقه خداوند به سلسله جلیله نبوت از پدران و اجداد آنان معرفى مى کند: «لیکن خداوند به پدران تو رغبت داشته، ایشان را محبت مى نمودند، و بعد از ایشان ذریت ایشان یعنى شما را از همه قوم ها برگزید...» (تثنیه: 10:15).

         همچنین در فقراتى، دلیل اعطاى سرزمین مقدس به بنى اسرائیل، نه به دلیل برگزیدگى آن قوم، بلکه به منظور تحقق وعده الهى به پیامبران بزرگى همچون ابراهیم و اسحاق و یعقوب معرفى شده است: «پس چون یهوه، خدایت، ایشان را از حضور تو اخراج نماید، در دل خود فکر مکن و مگو که به سبب عدالت من، خداوند مرا به این زمین درآورد... بلکه به سبب شرارت این امت ها، خداوند ایشان را از حضور تو اخراج مى نماید... تا آنکه کلامى را که خداوند براى پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب، قسم خورده بود، استوار نماید» (تثنیه: 9: 4ـ5).

         فقرات مزبور به همراه فقرات فراوان دیگرى که در تورات و به ویژه اسفار خروج و تثنیه مطرح شده اند، این حقیقت را تبیین مى سازد که برخلاف تفسیر رایج یهود در قرون متأخر از این فقرات و تلاش براى اثبات برترى نژاد بنى اسرائیل، هدف از رسالت موسى علیه السلام و آزادسازى بنى اسرائیل و اعطاى سرزمین مقدس به آنها، امتداد دادن به سلسله نبوات بنى اسرائیل و تحقق جامعه اى دینى با ویژگى عبودیت خالصانه براى خداوند، در مقطع تاریخى خاص بوده است؛ زیرا نقطه عطف توجه خداوند به این قوم در این فقرات، پدران آنان یعنى انبیاى بزرگ الهى است (نعمتى پیرعلى، 1389). بر این اساس، مى توان گفت که خداوند ملتى را برمى گزیند که در مسیر حق گام بردارد و اوامر الهى را به جاى آورده، احکام الهى را در جامعه اى توحیدى محقق سازد.

         قرآن نیز بر این عهد خداوند با بنى اسرائیل صحه گزارده، مى فرماید: «وَلَقَدْ أَخَذَاللّهُ مِیثَاقَ بَنِیإِسْرَآئِیلَ... وَقَالَ اللّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا...» (مائده: 12) (در حقیقت، خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت... و خدا فرمود: من با شما هستم اگر نماز برپا دارید و زکات بدهید و به فرستادگانم ایمان بیاورید و یارى شان کنید و وام نیکویى به خدا بدهید) و آنجاکه حضرت موسى در خطاب به بنى اسرائیل مى گوید: «اینک من امروز برکت و لعنت پیش شما مى گذارم. اما برکت، اگر اوامر یهوه خداى خود را که من امروز به شما امر مى فرمایم، اطاعت نمایید و اما لعنت، اگر اوامر یهوه خداى خود را اطاعت ننموده...» (تثنیه: 11: 26ـ28).

         بنابراین، اساس میثاق خداوند با بنى اسرائیل، میثاق بر عبودیت و اطاعت  از فرامین الهى است و عامل اصلى در برگزیدگى و معیت الهى همین است: «وَقَالَ اللّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ.» از سوى دیگر، فقراتى از باب 51 کتاب اشعیاى نبى به صورت پیشگویى، راه رستگارى بنى اسرائیل را در پیروى از شریعت نوظهور الهى معرفى مى کند و مى گوید: «اى قوم من... شریعت از نزد من صادر مى شود و داورى خود را برقرار مى کنم تا قوم ها را روشنایى بشود. عدالت من نزدیک است و نجات من ظاهر شده، بازوى من قوم ها را داورى خواهد نمود و جزیره ها منتظر من شده... نجات من تا به ابد خواهد ماند و عدالت من زایل نخواهد شد» (اشعیا: 51: 4ـ6) و در باب 53 با جزئیات بیشترى به شرح اوصاف مسیح علیه السلام پرداخته و هدایتگرى او را چنین بیان مى کند: «بنده عادل من به معرفت خود، بسیارى را عادل خواهد گردانید» (اشعیا:11:53) علاوه بر آنکه در باب 28 فقرات متعددى ظهور پیامبر خاتم و عدم ایمان بنى اسرائیل به آن حضرت را پیشگویى کرده است. مجموعه این فقرات در کنار هم این حقیقت را تبیین مى کند که راه رستگارى بنى اسرائیل که در مقطع زمانى خاصى براى برقرارى جامعه توحیدى برگزیده شده بودند، پیروى از پیامبران الهى است که پس از انبیاى بنى اسرائیل مبعوث شده اند و وظیفه هدایت همه ابناى بشر از جمله بنى اسرائیل را بر عهده داشته اند. آنچنان که جان بایر ناس در تبیین تعالیم اشعیا مى نویسد: «خداوند اراده فرمود که همگان را نجات بخشد و اراده او شامل تمام مردم جهان است و به دیارى خاص و یا مردمى تنها اختصاص ندارد. یهود و غیریهود در برابر مشیت او یکسانند» (ناس، 1385، ص 533).

    نتیجه گیرى

    بنى اسرائیل تعبیر عامى از قوم یهود است که به حضرت یعقوب (اسرائیل) منتسب بوده و داعیه برگزیدگى از جانب خداوند را دارند.

         ملاک این برگزیدگى که براساس توهمات و پندارهاى برترى جویانه و نژادپرستانه آنان، به انتساب نژادى محدود گشته است، براساس فقرات متعددى از کتاب اشعیاى نبى، که معتضد به تعالیم موجود در اسفار تورات نیز هست، به کیفیت ایمان و اعمال منبعث از آن وابسته است. براساس کتاب اشعیاى نبى، قوم بنى اسرائیل به دلیل آلوده شدن به انواع انحرافات عقیدتى، ایمانى و اخلاقى، اجتماعى و نیز اعراض از احکام و فرامین خداوند، از ملاک هاى برگزیدگى الهى بى بهره بوده و درنتیجه، از معیت الهى و توفیق ربوبى بى بهره مانده اند. تعالیم قرآن کریم نیز در همین زمینه، ملاک هاى برگزیدگى را ایمان حقیقى و التزام بر دین الهى معرفى نموده، شرط بهره مندى از توفیقات و توجهات ربوبى را تقید بر احکام و تکالیف دینى مى داند و به طور صریح، مفاد میثاق الهى با بنى اسرائیل را التزام بر تکالیف دینى معرفى نموده و مصادیق فراوانى از استنکاف و اعراض آنها از خدا و دین الهى را برشمرده است، همان گونه که کتاب اشعیاى نبى چنین کرده است. از این رو، مى توان گفت که برگزیدگى قوم بنى اسرائیل به معناى تحمل بار مسئولیت الهى در مقطع زمانى خاصى با هدف ایجاد جامعه توحیدى، قابل تعمیم به آن قوم در کلیه اعصار و با هر عقیده و عملکردى نمى باشد، به ویژه آنکه بر اساس شواهد فراوان از عهد قدیم و قرآن کریم، این قوم در همان اوان انتساب به برگزیدگى نیز از عهده تکالیف آن برنیامدند و پس از آن، از ایمان به پیامبران الهى سر باز زدند و از دایره آن خارج گشتند.


     

      منابع

    حقى بروسوى، اسماعیل (بى تا)، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر.

    خرمشاهى، بهاءالدین (1377)، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، تهران، دوستان.

    خزائلى، محمد (1378)، اعلام قرآن، تهران، امیرکبیر.

    زحیلى، وهبه بن المصطفى (1418ق)، التفسیر المنیر، بیروت دارالفکر المعاصر.

    زمخشرى، جارالله (1407ق)، الکشاف، بیروت، دارالکتاب العربى.

    سلیمانى اردستانى، عبدالرحیم (1382)، کتاب مقدس، قم، انجمن معارف اسلامى ایران.

    طالقانى، سیدمحمود (1362)، پرتوى از قرآن، تهران، شرکت سهامى انتشار.

    طباطبائى، سیدمحمدحسین (1374)، المیزان فى تفسیرالقرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم، انتشارات اسلامى.

    طبرسى، فضل بن حسن (1377)، تفسیر جوامع الجامع، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس.

    ـــــ (1360)، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، تهران، فراهانى.

    طوسى، محمدبن حسن (بى تا)، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاءالثرات العربى.

    فضل الله، سیدمحمدحسین (1419ق)، تفسیر من وحى القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعة والنشر.

    کتاب مقدس (بى تا)، ترجمه تفسیرى، بى جا، بى نا.

    کلباسى اشترى، حسین (1384)، مدخلى بر تبارشناسى کتاب مقدس، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.

    مصطفوى، حسن (1360)، التحقیق فى کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

    مظهرى، محمدثناءالله (1412ق)، التفسیر المظهرى، پاکستان، مکتبة رشدیه.

    مغنیه، محمدجواد (1424ق)، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب

    الاسلامیه.

    ناس، جان بایر (1385)، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، تهران، علمى و فرهنگى.

    نعمتى پیرعلى، دل آرا، «ارض مقدس و مختصات آن در قرآن کریم و تورات» (تابستان 1389)، فدک، ش 2، ص 139ـ154.

    نیشابورى، نظام الدین حسن بن محمد (1416ق)، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت، دارالکتب العلمیه.

    هاکس، جیمز (1377)، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر.

     

     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نعمتی پیرعلی، دل آرا.(1391) برگزیدگى قوم بنى اسرائیل از منظر کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم. ماهنامه معرفت، 21(12)، 15-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    دل آرا نعمتی پیرعلی."برگزیدگى قوم بنى اسرائیل از منظر کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم". ماهنامه معرفت، 21، 12، 1391، 15-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نعمتی پیرعلی، دل آرا.(1391) 'برگزیدگى قوم بنى اسرائیل از منظر کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم'، ماهنامه معرفت، 21(12), pp. 15-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نعمتی پیرعلی، دل آرا. برگزیدگى قوم بنى اسرائیل از منظر کتاب اشعیاى نبى و قرآن کریم. معرفت، 21, 1391؛ 21(12): 15-