اخلاق تحصیل زنان
Article data in English (انگلیسی)
سال بیست و دوم ـ شماره 185 ـ اردیبهشت 1392، 99ـ114
سمیه السادات موسوى*
چکیده
تحصیلات تکمیلى یکى از مهم ترین فعالیت هاى اجتماعى زنان است که با استقبال روزافزونى روبه روست. ازآنجاکه این دوران، بیشتر با زندگى مشترک و آغاز مسئولیت هاى همسرى و مادرى زنان هم زمان است، اگر میان نقش هاى خانوادگى و تحصیلى آنان هماهنگى نباشد، زندگى خانواده ها با مشکلات فراوانى روبه رو خواهد شد. به دلیل جایگاه ارزشمند اخلاق و اثر مستقیم آن بر شئون گوناگون زندگى، با تبیین بایدها و نبایدهاى اخلاقى تحصیل زنان، مى توان از بسیارى مشکلات پیشگیرى کرد.
این پژوهش در نظر دارد به بررسى تحصیل زنان از دیدگاه اخلاقى پرداخته، با بیان اصول و ارزش هاى آن، راهکارهایى براى جلوگیرى از تعارض میان نقش هاى خانوادگى و تحصیلى بانوان ارائه کند. بدین منظور، این نوشتار با رویکردى کاربردى، به تحلیل نظرى داده ها پرداخته، سرانجام با اشاره به دو اصل نخستین زندگى زنان، یعنى همسرى و مادرى، شش راهکار عملى در قالب ارزش هاى اخلاقى تحصیل پیشنهاد مى دهد.
کلیدواژه ها: اخلاق، تحصیل زنان، اصول اخلاقى، ارزش اخلاقى.
* کارشناس ارشد ادبیات عرب و پژوهشگر گروه اخلاق و تربیت جامعه الزهرا علیهاالسلام. smhosna110@gmail.com
دریافت: 26/8/91 پذیرش: 25/1/92
مقدّمه
تحصیل یکى از مهم ترین فعالیت هاى اجتماعى زنان است که بخش گسترده و مهمى از زندگى خانوادگى آنان را متأثر مى سازد؛ زیرا، سرشت تحصیل اقتضا مى کند افزون بر وقتى که براى حضور در کلاس صرف مى شود، زمانى نیز براى انجام تکالیف، تحقیق و پژوهش اختصاص یابد. این یعنى هنگامى که خانم از کلاس به منزل بازمى گردد، باز هم بخشى از توجه و وقتش صرف تکالیف و کارهاى محوله مى شود. بنابراین، احتمال کم توجهى به حقوق خانواده و بروز صدمات بسیار جبران ناپذیرى است؛ ازاین رو، ضرورت دارد با توجه ویژه اى به مقوله تحصیل زنان پرداخته شود و با شناسایى مشکلات موجود، راه هایى براى پیش گیرى از آن ارائه گردد.
ازآنجاکه بحث تحصیل زنان به طور جدى در چند سال اخیر و با تغییر وضع اجتماعى و فرهنگى جوامع مطرح شده است، در میان منابع قدیم و دست اول اخلاق، کتابى که به اخلاق علمى محصلان به ویژه زنان در برابر خانواده بپردازد، یافت نشد. در میان کتاب هاى معاصر نیز نوشته اى که بتواند راهکار روشنى درباره تحصیل به زنان عرضه کند به دست نیامد. تنها در برخى کتاب ها به جنبه هاى محدودى از موضوع تحصیل زنان پرداخته شده است. بنابراین، نگارنده در بهره مندى از منابع دست اول محدود بود و بیشتر به کتاب هاى متأخرى که درباره خانواده و زن مطلب نگاشته اند، رجوع کرده است. هرچند این مسئله مانع از پیگیرى موضوع در منابع دینى نشد، کوشیده ایم تا حد امکان، راهکارهاى عرضه شده، برگرفته از متن آیات و روایات باشد.
با توجه به خلأ مطرح شده، اصلى ترین پرسشى که پژوهش پیش روى با آن روبه رو شد این بود که یک زن متأهل با رعایت چه اصول و ارزش هایى مى تواند هم در خانه دارى و هم در تحصیل موفق باشد؟
این نوشتار با هدف پیشگیرى از ایجاد تعارض میان حقوق خانواده و تحصیل خانم ها، در آغاز به معرفى بنیادى ترین اصول زندگى یک بانوى متأهل، یعنى همسرى و مادرى مى پردازد. پس از آن، در قالب ارزش هاى اخلاقى به بیان روش هایى کاربردى براى بهبود وضع زندگى به خانم هاى محصل پیشنهاد مى دهد.
گفتنى است مخاطب اصلى بحث، بانوانى اند که حفظ بنیان خانواده در نظر ایشان جایگاه بالایى دارد و در عین حال، قصد ادامه تحصیل نیز دارند؛ ازاین رو، ممکن است برخى مطالب این نوشتار خوشایند افرادى که به شعارهاى فریبنده فمینیستى دل بسته اند نباشد، ولى تلاش ما بر آن بود که هر آنچه بیان مى شود با فطرت، عقل و شرع همسو باشد و به نیاز همسران و مادران واقعى و دلسوز براى دستیابى به راه هاى موفقیت در دو عرصه زندگى و تحصیل پاسخ داده شود.
مفهوم شناسى
1. اخلاق و اخلاق تحصیل
اخلاق، جمع «خُلُق» یا «خُلْق» به معناى صورت باطنى و ناپیداى انسان است که سرشت و سیرت نیز نامیده مى شود؛ چنان که «خَلْق» بر صورت ظاهرى و دیدنى انسان دلالت دارد (ابن منظور، 1414ق، ج 10، ص 7؛ قرشى، 1371، ج 2، ص 29؛ راغب اصفهانى، 1412ق، ص 297).
«خُلْق» در اصطلاح، ملکه اى نفسانى است که به اقتضاى آن، فعلى به سهولت و بدون نیاز به فکر کردن از انسان صادر مى شود (ابن مسکویه، 1426ق، ص 115).
با این تعریف، روشن مى شود که واژه اخلاق، به خودى خود، ارزش معنایى ندارد و فقط پس از تقسیم به خلق پسندیده و ناپسند است که هریک از اقسام و مصادیق آن به مفاهیم ارزشى تبدیل مى شود؛ هرچند، به طور کلى وقتى خُلق یا اخلاق به صورت مطلق و بدون صفت یا قید به کار مى رود به معناى خُلق پسندیده است.
منظور از اخلاق تحصیل یا اخلاق علمى، «خصوصیات و ویژگى هاى پسندیده اى است که متعلم و دانشجو باید در مدتى که مشغول به تحصیل است بدانها متصف باشد» (الهامى نیا، 1383، ص 122).
2. اصل
واژه اصل، در لغت به معناى بیخ و بنیاد هر چیز، و اساس و پایه کار مى باشد (دهخدا، 1377، ج 2، ص 2800). ازآنجاکه این واژه در رشته هاى گوناگون دانش، تعاریف متفاوتى مى یابد (براى مطالعه بیشتر، ر.ک: باقرى، 1374)، براى ارائه تعریف اصطلاحى مرتبط با موضوع، فقط به بررسى معناى آن در علم اخلاق پرداخته و از بیان دیگر معانى پرهیز مى کنیم.
با توجه به آنکه اخلاق تحصیل از مباحث کاربردى شمرده مى شود، براى رسیدن به معناى اصول اخلاقى، سزاوار است نخست معناى اصل در قلمرو علوم کاربردى بیان شود.
ویژگى بارز علوم کاربردى آن است که در پى ایجاد تغییرات مطلوب در عرصه هاى گوناگون است. آنچه در این علوم درخور توجه است، به دست آوردن قواعد کلى براى تعیین و هدایت تغییرات مدنظر است. براین اساس، معناى اصل در علوم کاربردى «قاعده عامه»اى خواهد بود که مى توان آن را به منزله دستورالعملى کلى در نظر گرفت و از آن به عنوان راهنماى عمل استفاده کرد (باقرى، 1374، ص 64).
بنا بر این تعریف، مراد از اصول اخلاقى گزاره هایى است که بیانگر زیرساخت ها و چارچوب هاى نظرى یک نظام اخلاقى باشند و جهت گیرى هاى کلان آن را توضیح دهند؛ به طورى که دیگر برنامه ریزى ها و باید و نبایدهاى جزئى تر، با در نظر گرفتن آنها صورت پذیرد.
3. ارزش
ارزش در لغت به معناى قیمت، بها، قدر، برازندگى، شایستگى، زیبندگى، قابلیت و استحقاق است (دهخدا، 1377، ج 2، ص 1826).
با توجه به این معانى، واژه ارزش در موارد مختلفى همچون ارزش اقتصادى، ارزش هنرى، ارزش اجتماعى، ارزش علمى، ارزش تاریخى به کار مى رود و در هر زمینه، معناى اصطلاحى متفاوتى مى یابد؛ اما در بحث پیش رو، با توجه به گرایش اخلاقى پژوهش و نیز پرهیز از پراکنده گویى، فقط به بررسى معناى اصطلاحى آن از جنبه اخلاقى پرداخته مى شود.
مراد از ارزش اخلاقى، «مطلوبیت فعل اختیارى است؛ از آن جهت که داراى نتیجه متعالى و معنوى در روان فرد مى باشد. مثل ایثار و فداکارى کسى که با وجود گرسنگى و نیاز به غذا، از لذت سیرى خود مى گذرد و آن را به دیگرى مى دهد (مصباح، 1388، ص 118).
در تعریف یادشده دو مؤلفه جالب توجه است: نخست، «اختیارى بودن فعل» که نشان دهنده دامنه ارزش هاى اخلاقى است.
اگر به مجموعه چیزهایى که در اخلاق قابل ارزش گذارى اند توجه کنیم، مى بینیم این مجموعه همه صفات و رفتارهاى اختیارى انسان را شامل مى شود و فقط امور غیراختیارى از دامنه این ارزش ها خارج اند. از این مجموعه، رفتارهاى اختیارى انسان را درنظر مى گیریم. این زیرمجموعه خودْ شامل همه کارهاى فردى، خانوادگى و اجتماعى، از جمله فعالیت هاى اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و حقوقى مى شود. بنابراین، همه این کارها و فعالیت ها، اگر از نظر اخلاقى، یعنى از جهت هدفى که از مجموع آنها درنظر است، بحث شوند، در دامنه ارزش هاى اخلاقى واقع مى شوند. بنابراین براى ارزیابى اخلاقى فعالیت ها و کارهاى اقتصادى، فرهنگى، سیاسى، حقوقى و دیگر رفتارهاى اختیارى انسان، باید به آنها از جهت اثرى که بر کمال اختیارى انسان دارند توجه شود. علم اخلاق با همه صفات و کارهاى اختیارى انسان که تأثیرى ـ مثبت یا منفى یا صفر ـ در کمال اختیارى او مى گذارند سروکار دارد و همه آنها را ارزش گذارى اخلاقى مى کند (مصباح، 1385، ص 59).
دومین مؤلفه درخور توجه در تعریف اصطلاحى ارزش «نتیجه متعالى و معنوى» است که به هدف ارزش هاى اخلاقى اشاره دارد.
ارزش رفتارهاى اخلاقى به غایات و اهداف آنهاست؛ زیرا ما اهدافى مقدس داریم که براى ما مطلوبى ذاتى اند. ما باید کارهایى انجام دهیم که به آن اهداف مقدس نزدیک شویم. اینجاست که ارزش هاى اخلاقى پدید مى آیند. با توجه به این نکته، گفته مى شود که هدف انسان، رسیدن به قرب الهى است و این بالاترین هدفى است که براى سیر تکاملى انسان وضع مى شود. ارزش رفتارهاى اخلاقى، از آنجا ناشى مى شود که یا خود سبب قرب الهى اند، یا زمینه تقرب به خدا را فراهم مى آورند (مصباح، 1388، ص 182).
پس، در یک جمع بندى مى توان گفت، هر عملى که انسان به میل و اراده خود و به انگیزه تقرب و رسیدن به خدا انجام دهد، ارزش اخلاقى دارد.
تفاوت اصل و ارزش: اصول و ارزش ها از یک سنخ اند؛ زیرا، هر دو، دستورالعمل هستند و به ما مى گویند که براى رسیدن به مقصد و مقصود مدنظر، چه باید کرد؛ اما، تفاوت آنها در این است که اصول، راهکارهاى کلى و ارزش ها جزئى ترند (باقرى، 1374، ص 64).
با توجه به آنچه بیان شد، روشن مى شود که اصول اخلاقى یادشده در این مقاله، منحصر به بحث تحصیل زنان نیست؛ بلکه چارچوب هاى کلى و قواعد عامه اى اند که در همه شئون زندگى یک زن مى بایست در اولویت باشند و دیگر فعالیت ها، براساس این اصول برنامه ریزى شوند؛ اما، ارزش هایى که عرضه خواهند شد راهکارهایى اند که به صورت مشخص و جزئى، چگونگى تحصیل را با رعایت اصول اخلاقى زندگى نشان مى دهند.
اصول اخلاق تحصیل
در بیان اصول اخلاقى تحصیل زنان، چند نکته مهم و اساسى است که پیش از آغاز بحث، مى بایست مدنظر قرار گیرند:
الف) با توجه به تعریف واژه «اصل» که در مفهوم شناسى ارائه شد، براى تعریف اصول اخلاقى که یک زن متأهل در زندگى مشترک ملزم به رعایت آن است، باید گفت که مراد بایسته هاى کلى است که پایه و اساس رفتار زن را در جایگاه تأهل و محیط خانواده تشکیل مى دهد؛ به طورى که درستى یا نادرستى دیگر فعالیت هاى او به میزان توافق یا تعارض با این اصول بستگى دارد.
همان گونه که ملاحظه مى شود در این تعریف قید تحصیل، موضوع بحث نیست و اصولى که در این مقاله بیان مى شود، همه زنان متأهل را دربر مى گیرد. لیکن ازآنجاکه خانم هاى محصل به مثابه بخشى مهم از زنان متأهل، موضوع اصلى بحث مى باشند، این اصول بیان مى گردد تا اولاً، نمایى کلى از بایسته هاى اخلاقى در روابط زناشویى براى آنان ارائه شود؛ و ثانیا، ارزش ها و راهکارهاى اخلاقى تحصیل که در قسمت بعد بیان خواهد شد درک پذیرتر باشد؛ زیرا همگى بر پایه این اصول استوارند؛
ب) اسلام براى تحکیم حیات خانواده براى سود همه اعضاى آن، حقوق و وظایف ویژه اى وضع کرده است. ولى در ادامه، به جهت دورى جستن از مطالب حاشیه اى و تمرکز بر مسائل مربوط به مخاطب، یعنى زنان متأهل، فقط به بیان وظایف و مسئولیت هاى آنان پرداخته مى شود. حتى مواردى که جزو وظایف مشترک زن و مرد در روابط زناشویى است، فقط از جنبه اى که مربوط به خانم هاست بررسى مى شود. بنابراین، با مطالعه این اصول، نباید تصور شود که اسلام به حقوق زنان توجهى نداشته و دینى یک طرفه و مردسالارانه است؛
ج) برخى موارد که در ادامه بیان خواهد شد به رغم آنکه جزو احکام حقوقى ازدواج اند در جایگاه اصول اخلاقى ذکر شده اند؛ زیرا هرچند احکام عملى دین اسلام، ازآن جهت که حقوق و تکالیف افراد را مشخص مى کنند، به فقه اسلامى ارتباط دارند؛ اما همه احکام مزبور، ازآن جهت که فرد را به سعادت و کمال حقیقى رهنمون مى شوند، در حوزه اخلاق اسلامى قرار مى گیرند (مصباح، 1385، ص 264). بدین ترتیب، چنانچه فرد از احکام و قوانین حقوقى به نیت رسیدن به کمال ابدى خود و قرب الهى تبعیت نماید، از نظر اخلاقى نیز عمل ارزشمندى انجام داده است.
بنابراین، در نظام ارزشى اسلام، حقوق مى تواند در حوزه اخلاق و در خدمت سعادت و کمال نهایى انسان جاى گیرد (مصباح، 1388، ص 43).
از سویى در منابع اسلامى به ویژه قرآن کریم، احکام اخلاقى و حقوقى، آمیخته با هم بیان شده اند؛ به ویژه درباره روابط خانوادگى و مسائل زناشویى. تقریبا در همه مواردى که احکام حقوقى بیان شده، احکام اخلاقى نیز ذکر گردیده است. سبب این آمیختگى، آن است که از یک سو، احکام حقوقى نمى توانند به تنهایى سعادت و کمال انسان را تضمین کنند، از سوى دیگر، هدف اصلى قرآن از بیان احکام حقوقى، فقط وضع قانون براى تنظیم روابط اجتماعى نیست؛ بلکه، هدف بالاترى را دنبال مى کند و آن، دستیابى انسان ها به کمال معنوى و اخلاقى است؛ حتى، مى توان گفت اهداف اخلاقى قرآن، بر اهداف حقوقى اش حاکم است (مصباح، 1378، ج 3، ص 62).
با توجه به منابع دینى، اصول گوناگونى براى زندگى یک زن تعریف شده است که در این قسمت، به بررسى دو مورد از اساسى ترین و مهم ترین آنها مى پردازیم:
رعایت حقوق همسر
بنابر آیه 21 سوره روم که مى فرماید: «و یکى از آیات (لطف) او آن است که براى شما از جنس خودتان جفتى بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانى برقرار فرمود...»، ازدواج و قرار گرفتن زن و مرد در کنار یکدیگر، راهى براى رسیدن به آرامش معرفى شده است. سهمى که زن در ایجاد این آرامش بر عهده دارد با رعایت حقوقى ادا خواهد شد که در ادامه به برخى آنها اشاره مى شود:
الف. تمکین در امور زناشویى: تأمین نیازهاى جنسى از وظایف مشترک زوجین در زندگى زناشویى است، ولى این وظیفه بیشتر بر دوش زن است؛ زیرا مرد به سبب حضور بیشتر در جامعه و تهاجمى بودن غریزه اش، در معرض خطر بیشترى است (ر.ک: غلامى، 1386، ص 127ـ132) و اگر از سوى همسر خود به درستى ارضا نشود، امکان لغزش و انحراف او بیشتر خواهد بود. با توجه به اهمیت مسئله، مى توان دریافت که چرا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهمى فرمایند: «براى زن جایز نیست که هیچ شبى بدون اینکه خود را بر شوهرش عرضه کند بخوابد» (حرّعاملى، 1414ق، ج 20، ص 176).
ب. اطاعت و فرمانبردارى: خانواده مانند دیگر نظام هاى انسانى و اجتماعى سازمانى دارد. در هر سازمان افراد براى خود جایگاه ویژه اى دارند که نشانه قدرت و تأثیر بر دیگران است. تعالیم اسلام نیز بر لزوم سلسله مراتب در خانواده تأکید مى ورزد. از لوازم سلسله مراتب، اقتدار بیشتر برخى اعضا در خانواده است. اقتدار کافى و در عین حال، عادلانه شرط لازم براى انجام وظیفه است. در نظام خانواده نیز باید وظایف همراه با اقتدار کافى تفویض شود؛ ازاین رو، تعالیم اسلام افزون بر تأکید بر اقتدار والدین، به سبب نوع مسئولیت هاى مرد، به شوهر اقتدار بیشترى مى دهد تا بتواند به وظایفش بهتر عمل کند (سالارى فر، 1385، ص 91).
البته باید توجه داشت اطاعت زن از شوهر، مطلق و در همه شئون زندگى نیست. بنابراین، نباید تصور کرد این حکم به معناى سلب آزادى ها و اختیارات زن است. هرچند، در زندگى مشترک، اخلاق اقتضا مى کند که خانم حرمت همسر را حفظ کند و تا آنجاکه امکان دارد با او همانگ و همراه باشد؛ زیرا از این راه مى تواند آرامش، محبت و سلامت را بر فضاى خانه حاکم و پایه هاى زندگى را مستحکم سازد.
ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا به جاى ریاست مرد، از مدیریت اشتراکى یا توافقى براى اداره زندگى زناشویى نمى توان بهره برد؟ در پاسخ باید گفت، ازآنجاکه در مدیریت اشتراکى، زن و مرد در اداره امور خانواده برابر مى شوند و هیچ یک در اِعمال نظر برترى نخواهند داشت، ناگزیر باید براى حل اختلاف درباره هر مسئله جزئى به مرجع بالاترى رجوع کنند و همین امر به انسجام و روابط مناسب اعضاى خانواده آسیب مى رساند. از سویى اسلام تعیین رئیس را نیز به توافق زوج ها وانگذارده است؛ زیرا خداوند براى سرپرست خانواده وظایف و احکام دشوارى همچون لزوم پرداخت نفقه وضع کرده است که اجراى آن نیاز به توانایى هاى ویژه اى چون قدرت جسمانى دارد. اگر این وظایف در کنار رنج و زحمت باردارى و شیردهى، بر عهده زن گذاشته شود به یقین براى او مشکلاتى از قبیل افسردگى و پیرى زودرس ایجاد خواهد کرد؛ ازاین رو، حکمت و عدالت الهى اقتضا مى کند مخاطبان این دستورها براى اجراى آنها از نظر ویژگى هاى جسمى و روحى تفاوت ساختارى با یکدیگر نداشته و از یک جنس باشند. پس، با تعیین مرد در مقام سرپرست، که به طور طبیعى توانایى بیشترى براى به دوش کشیدن بار مسئولیت دارد، مسئله را حل کرده است.
این نکته نیز جالب توجه است که ملاک قوانین اسلام در مباحث زناشویى، استحکام پایگاهى است که انسان محصول آن است. بنابراین، ریاست خانواده جایگاهى است که براى ثبات و مصلحت این اجتماع کوچک به مرد داده شده است و امتیاز و حق فردى براى شوهر شمرده نمى شود. این امر بیشتر یک وظیفه اجتماعى براى تأمین سعادت خانواده است (همان، ص 93) و مرد نمى تواند برخلاف شرع، مصلحت و قوانین اسلامى نظرى را بر همسر و فرزندان خود تحمیل کند؛ حتى در صورت پافشارى مرد، زن مى تواند از اطاعت او سر باز زند. براى نمونه، شوهر حق ندارد در زمینه گناه از همسرش اطاعت بخواهد و زن نباید هرگز در برابر چنین درخواستى تسلیم شود؛ زیرا امام على علیه السلام مى فرمایند: «دین ندارد کسى که در جایى که معصیت خالق مطرح است از مخلوقى پیروى کند» (نهج البلاغه، 1379، ص 1167، حکمت 156).
ج. لزوم اذن شوهر براى خروج از منزل: از جمله حقوقى که براى مردان تعریف شده آن است که اگر خروج زن از منزل با بهره مندى جنسى شوهر منافات داشت، زن باید براى بیرون رفتن، از مرد اجازه بگیرد. هرچند براساس این حکم، اجازه گرفتن منوط به بروز تعارض یادشده است؛ اما به خانم ها سفارش مى شود براى رعایت اخلاق و حفظ آرامش و صمیمت، در مواردى نیز که اجازه گرفتن بر آنها واجب نیست، با هماهنگى و رضایت شوهر از منزل خارج شوند.
شاید بتوان گفت سبب تأکید شرعى و اخلاقى اسلام بر این حکم، استحکام بناى خانواده است؛ زیرا این پایگاه انس و الفت که در اداره و تنظیم امورش بایستى رعایت همه مصالح و منافع داخلى و خارجى آن بشود، از حضور یکى از ارکان خانواده خالى نباشد. چون تأمین معاش و گرداندن امور اقتصادى خانه بر عهده مرد است و او ملزم به تدارک امور خانواده و تأمین افراد آن در بیرون از منزل است، زن نیز بایست در داخل به تأمین مصالح و استحکام بناى خانواده و تدارک امنیت و آرامش افراد آن بپردازد (میرخانى، 1379، ص 165).
قدرى تأمل در پیامدهاى ناهماهنگى زن با شوهر براى خروج از منزل، حکمت و فلسفه این حکم را تا اندازه اى روشن مى سازد. براى مثال، خانمى که بدون اطلاع و رضایت همسر از خانه خارج مى شود، فضاى ناآرامى را براى مرد ایجاد مى کند؛ زیرا یا به سبب فشار نگرانى ها و انتظارهایى که در نبود او تحمل مى کند، دچار آشفتگى روحى مى شود یا به همسرش بى اعتنا شده و اهمیتى به حضور یا حضور نداشتن وى نمى دهد. به هرروى، چنین وضعى سبب مى شود به تدریج از توجهى که براى بقاى یک خانواده لازم است، چه از سوى مرد و چه از سوى زن، کاسته شود. مهم تر از همه، فرزندان در چنین فضایى نمى توانند از آرامش، رشد، تربیت و تعلیم درستى برخوردار شوند. بدین ترتیب زندگى آرامش و ثبات خود را از دست داده و هدفى که از تشکیل خانواده مدنظر بود محقق نخواهد شد. پس، تعیین این وظیفه براى زن، هم در جهت تأمین مصالح خانواده و هم از باب حاکمیت صفا، صمیمیت، حمایت و حفاظت از کیان خانواده در نبود شوهر است؛ نه به سبب اجازه دادن تحکم به مرد و روا دانستن بعضى برخوردهاى ظالمانه و نامعقول براى او.
در پایان، این نکته گفتنى است که همه الزامات و باید و نبایدهاى بیان شده در بحث، به اقتضاى تعهدى است که میان زن و مرد با عقد نکاح حاکم مى شود. اما عنایت اسلام بیشتر به بُعد غیرالزامى زندگى مشترک است. اسلام مى کوشد زنان را آگاه کند که نباید در جنبه هاى مادى و روابط قراردادى پیوند زناشویى، محدود شوند و فقط به طلب حق خویش یا اداى حق شوهر اکتفا کنند؛ بلکه لازم است با ابراز دوستى و رحمت و مهربانى به شوهر، در پى کسب رضاى الهى باشند تا در زندگى زناشویى به آرامش و اطمینان و رضایت خاطر دست یابند (ر.ک: فضل اللّه، 1387، ص 38).
د. پرورش و تربیت فرزند: باید آگاه بود که هدف از تشکیل خانواده، فقط تولیدنسل و زایش اولاد نیست؛ بلکه رسالت عظیم ترى بر عهده والدین قرار گرفته که تربیت و پرورش صحیح فرزند است. این مسئله به اندازه اى از نظر اسلام مهم و باارزش است که تربیت و تأدیب را یکى از حقوق اولاد برمى شمرد و ثواب و عقاب والدین را وابسته به نحوه تربیت فرزندانشان مى داند (صدوق، 1400ق، ص 371).
هریک از والدین، نقش اساسى و تعیین کننده اى در تربیت بچه ها دارند؛ ولى آنچه مسلم است، نقش تربیتى مادر جایگاه و اهمیت بیشترى دارد؛ به گونه اى که در روایات، مسئولیت مستقیم رسیدگى همه جانبه فرزندان بر عهده زن گذاشته شده است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: «زن نسبت به اهل بیت شوهر و بچه هایش مسئول است و در مورد آنان بازخواست مى شود» (دیلمى، 1412ق، ج 1، ص 184). این حدیث به روشنى بر نقش ویژه زن درباره فرزندان تأکید مى کند و بیان مى دارد که وى درباره چگونگى برخورد و تربیت اولادش در پیشگاه خداوند متعال بازخواست خواهد شد. البته آنچه بیان شد به معناى تکلیف شرعى و قانونى زن نیست؛ زیرا اسلام حتى شیر دادن کودک را بر زن الزام نمى کند. طبیعى است که پرورش فرزندان در زمینه هاى دیگر نیز تکلیف او نخواهند بود. اما ازآنجاکه بنا بر آموزه هاى دینى، پیامد اعمال فرزندان گریبان گیر والدین است و از سویى اثرگذارترین فرد در زندگى کودک، خواه ناخواه مادر اوست؛ ازاین رو، به نظر مى رسد مسئولیت و الزامى که در روایات بیان شده است به وظیفه اخلاقى مادر براى پرورش نیکوى فرزندش اشاره دارد.
همچنین تأکیدى که بر حق مادر در آیات و روایات (احقاف: 15؛ کلینى، 1362، ج 2، ص 160) مى شود و نیز احکامى که متوجه مادر است، به ویژه استحباب شیر دادن فرزند و تقدم مادر در نگهدارى کودکِ پسر براى دو سال و کودک دختر براى هفت سال، همگى دلیل بر اهمیت وظیفه مادرى و نقش ویژه او در پى ریزى شخصیت و تربیت فرزند است.
بنابراین، هرگونه فعالیت زن که در تعارض با این اصل باشد و توان و وقت او را از تربیت مناسب فرزندان بازدارد، مانعى براى اداى موفقیت آمیز وظیفه طبیعى و الهى او یعنى مادرى خواهد بود. بنابراین، آموزش هاى خیرخواهانه و جانب دارى هاى اصولى و انسانى از حقوق زن، باید به عظمت این بُعد از حیات وى توجهى ژرف داشته باشد و هیچ گاه آن را فداى برخى نقش ها و فعالیت هاى زودگذر اجتماعى نکند.
مقصود از بیان این اصول، آن بود که هر خانم محصل که زندگى زناشویى را نیز برگزیده است، جایگاه تحصیل را در کنار وظایف اصلى اش، یعنى همسرى و مادرى بشناسد. با توجه به مطالب بیان شده این معیار کلى به دست مى آید: «هر فعالیت و اقدامى که در دایره اصول نگنجد، جزو فروع زندگى زن به شمار مى رود و در صورت تعارض با هم، مى بایست به گونه اى عمل کرد که خدشه اى به اصول وارد نشود.»
پس، تحصیل نیز که یکى از فروع زندگى زن متأهل شمرده مى شود در اولویت دیگر است و نباید سبب کم رنگ شدن اصولى شود که اساس استحکام ارکان زندگى مشترک است؛ زیرا با دست کشیدن از اصول، درواقع خلاف حکم فطرت و طبیعت خود رفتار مى کند. تجربه ثابت کرده است که آنچه زن در این راه از دست مى دهد بسیار سنگین تر و ارزشمندتر از چیزى است که با تحصیل در پى دستیابى به آن است.
ارزش هاى اخلاقى تحصیل
همان گونه که در مفهوم شناسى اشاره شد هر عملى که انسان به خواست و اراده خود، با انگیزه تقرب و رسیدن به خداوند انجام دهد، ارزش اخلاقى دارد. با توجه به این مسئله، مراد از ارزش هاى اخلاقى تحصیل زنان، روش هایى است که خانم ها با در نظر گرفتن رضاى پروردگار به کار مى بندند تا تحصیلشان سبب خلل در ایفاى نقش مادرى و همسرى آنها نشود.
مهم ترین ثمره به کارگیرى این ارزش ها، که دغدغه اصلى زنان محصل است، پیش گیرى از درماندگى خانم ها چه در تحصیل و چه در زندگى مشترک است.
در ادامه، براى آشنایى بیشتر با این ارزش ها، به بررسى شش مورد مى پردازیم که عبارت اند از:
1. آینده نگرى
از نظر اسلام، آینده نگرى آن است که شخص، اطراف و جوانب هر عملى را پیش از آغاز، خوب بررسى و در آثار و نتایج آن تفکر و تأمل کند؛ اگر صلاح بود عمل، وگرنه از آن خوددارى کند (ابى فراس، بى تا، ج 2، ص 146).
با توجه به این تعریف، آنچه از آینده نگرى به منزله راهکار تحصیل زنان مدنظر است، آن است که خانم ها پیش از آغاز تحصیلات عالیه، با توجه به تصمیمى که براى زندگى آینده خود دارند، رشته مناسب را براى به دست آوردن دانش انتخاب کنند.
بانویى که هم قصد ازدواج و هم ادامه تحصیل دارد، باید دو نکته را مدنظر قرار دهد: نخست اینکه شرایط تأهل با سالیان طولانى آموزش و تحقیقات پى درپى و وقت گیر چندان سازگار نیست. دیگر آنکه ممکن است، بعد از پایان تحصیل به سبب موقعیت همسر یا فرزندان مشغول کار نخواهد شد.
با در نظر گرفتن این موارد، اگر بانویى مى خواهد هم در زندگى زناشویى و هم در عرصه علمى موفق باشد، مى بایست تدبیر و دوراندیشى کند و با در نظر گرفتن امکانات، موقعیت و توانایى هاى خود، رشته اى را برگزیند که هم از نظر کمّیت و کیفیت، اولویت هاى زندگى را دربر گیرد و هم آموخته هایش در ارتقاى سطح زندگى خانوادگى او را یارى دهد، یا دست کم به گونه اى باشد که در صورت کار نکردن بیرون از منزل، امکان بهره ورى و درآمدزایى از اطلاعاتش در محیط خانه باشد.
ممکن است برخى بانوان، فقط به سبب علاقه شخصى، رشته اى را برگزینند که با وضع آنان سازگار نباشد، درحالى که مى توان علاقه را از راه هاى دیگرى همچون مطالعه آزاد درباره رشته مطلوب، ارضا کرد، در مقابل از فرصت هاى محدود زندگى بهترین بهره را برد.
براى تبیین هرچه بهتر بحث، یک رشته تحصیلى و تناسب آن را براى خانم ها بررسى مى کنیم. به این عناوین توجه کنید: «تکنولوژى بتن، تحلیل سازه، مهندسى پى، سازه هاى بتنى، سازه هاى فولادى، مکانیک سیالات، رسم فنى و نقشه کشى ساختمان، مهندسى آب و فاضلاب، مهندسى ترافیک». اینها نام برخى درس هاى تخصصى یک رشته مهندسى عمران است. ازآنجاکه از توانایى هاى لازم براى فعالیت در این رشته، آمادگى کار در کارگاه هاى داخل و خارج شهر است، خانمى که تدبیر و آینده نگرى داشته باشد، پیش از هر اقدامى باید از خود بپرسد: «چند درصد از خانم هایى که در این رشته تحصیل مى کنند فرصت اشتغال خواهند داشت؟ با توجه به این شروط، اطلاعات این رشته، تا چه اندازه براى زندگى خانوادگى سودمند است؟» یک عقل حسابگر و دوراندیش، با کمى تأمل درمى یابد که گذراندن سال هاى مفید عمر براى یادگیرى معلوماتى که احتمال به کارگیرى آنها در شغلى مناسب، بسیار کم است و از سویى در زندگى شخصى و خانوادگى نیز استفاده شدنى نیست، چندان به صلاح نیست.
اما رشته هایى نیز هست که اطلاعات مفیدى براى زنان متأهل دارد و در اداره هرچه بهتر زندگى به یارى آنها مى آید. رشته هایى مثل علوم قرآنى و حدیث، روان شناسى، الهیات و معارف اسلامى، علوم تغذیه، راهنمایى و مشاوره و... که در صورت اشتغال، فرصت هاى خوبى در جامعه براى آنها وجود دارد. چنانچه امکان اشتغال نیز فراهم نباشد، اطلاعات آنها بیهوده نبوده، در زندگى خانوادگى استفاده خواهد شد.
همچنین رشته هایى مثل مترجمى زبان، طراحى پارچه و لباس و یا مهندسى کامپیوتر از رشته هایى اند که همیشه جامعه نیازمند آن است. از سویى، براى اشتغال و به کارگیرى آنها نیاز نیست حتما در محلى خاص و بیرون از منزل باشند؛ بلکه اگر خانمى از توانایى ها و ظرفیت هاى خود به درستى استفاده کند، مى تواند در منزل نیز از دانش خود براى درآمدزایى بهره گیرد.
مهم ترین دستاورد آینده نگرى، بالا بردن ضریب موفقیت بانوان در تحصیل است. نباید تصور کرد که موفقیت در تحصیل، فقط به پایان رساندن آن است؛ بلکه چگونه سپرى کردن سال هاى تحصیل و نیز امکان به کارگیرى و بهره مندى از آموخته ها نیز ملاک است. اگر خانمى در سطوح عالى، فارغ التحصیل شود، ولى در این مدت به سبب غفلت از همسر و فرزندان، پایه هاى زندگى اش سست شده باشد، یا اینکه هرآنچه آموخته در زندگى بى استفاده و ناکارامد باشد، نمى توان تحصیلات او را موفقیت شمرد. در مقابل، اگر با آینده نگرى، هم تحصیلاتش را کامل کند و هم به کمک سرمایه علمى اندوخته شده بتواند کیفیت زندگى مشترک را ارتقا دهد، در آن صورت مى توان تحصیلات او را تلاشى سودمند دانست.
بنابراین، زمانى آینده نگرى به کار مى آید که به دور از تعصب ها و نگاه هاى احساسى و بى منطق بوده، هدف از آن رسیدن به انتخابى درست باشد. عاقبت اندیشى و احساسى نبودن، به ویژه درباره فرصت هاى جبران ناپذیر، تاآنجا مهم است که حتى در روایات سفارش شده است که اگر یک طرف انتخاب، امرى است شخص به آن علاقه اى ندارد، ولى عاقبت خوبى دارد و در طرف دیگر، کار مورد علاقه شخص است، اما در نهایت، سرزنش و ملامت را به دنبال دارد، مى بایست کارى را برگزیند که عاقبتش ستودنى است؛ حتى به قیمت چشم پوشى از علایق شخصى باشد (تمیمى آمدى، 1366، ص 476). البته معناى این سخن آن نیست که علاقه فرد هیچ گاه نباید مدنظر قرار گیرد؛ بلکه مراد آن است که علاقه، اولویت نخست نیست و نباید فقط ملاک تصمیم گیرى باشد.
در پایان، براى آشکار شدن ضرورت آینده نگرى در تحصیل زنان، به بخشى از نامه یک خانم خانه دار و تحصیل کرده اشاره مى شود. ایشان پس از بیان مقدمه اى مى نویسند: «با توجه به حافظه و استعدادى که خداوند به من ارزانى داشته بود، اکنون دریافته ام که بهترین ایام زندگى ام را هدر داده ام؛ زیرا در رشته علوم اجتماعى و اقتصاد تحصیل کرده ام که هیچ گونه فایده اى براى زندگى کنونى ام ندارد،... سخن من اینجاست که اکنون تکلیف ما چیست؟ چراکه (با توجه به شرایط) باید در خانه بمانیم و آن را چه از نظر کارهاى عملى، چه از جهت روحى و روانى و چه از نظر بهداشت خانه و خانواده، اداره کنیم؛ این در حالى است که هیچ کدام از آموخته هایمان که مربوط به بهترین ایام عمرمان است به این مسائل ربطى ندارد...» (بهشتى، 1383، ص 227).
چنان که گذشت، زمانى حقیقت براى این خانم آشکار شده است که فرصت ها از دست رفته و اگر از همان آغاز در رشته مناسبى تحصیل مى کرد، این گونه دچار احساس خسران و زیان نمى شد.
2. واقع بینى
در زندگى انسان، یک سرى بایدها و ایده آل ها وجود دارد و یک سرى هست ها و واقعیت ها. در این میان، کسى در رسیدن به اهدافش موفق است که با توجه به واقعیت ها براى رسیدن به ایده آل ها برنامه ریزى کند. ولى اکثر افراد خلاف این اصل عمل مى کنند؛ یعنى زندگى خود را مناسب با وضعى که فکر مى کنند حقشان است یا امکانات و موقعیت هایى که دوست دارند برایشان فراهم شود برنامه ریزى مى کنند و توجه ندارند این برنامه ریزى با واقعیتى که در حال حاضر در آن به سر مى برند، هیچ تناسبى ندارد. نتیجه اى که در نهایت براى چنین افرادى به دست مى آید شکست، سرخوردگى و ناامیدى است.
در بحث تحصیل زنان، این تفکر به خوبى مشهود است و متأسفانه بسیارى از خانم ها واقع بینى لازم را در تنظیم برنامه آموزشى خود ندارند و بر اساس آنچه باید باشد برنامه ریزى مى کنند، نه آنچه هست.
براى نمونه، یکى از بایدها درباره تحصیل، آن است که مراکز آموزش عالى امکان تحصیل را به گونه اى براى زنان متأهل فراهم سازند که آنان بتوانند با آرامش بیشتر و اضطراب کمتر از تحصیلات عالیه بهره ببرند. در عین حال، زندگى خانوادگى شان نیز صدمه اى نبیند. ولى حقیقتِ فعلى چیز دیگر است. بدین معنا که اگر خانمى بخواهد به طور تمام وقت و با روند معمولِ مراکز آموزش عالى درس بخواند، این احتمال بسیار است که تحصیلش با مسئولیت هاى مهم، چون مادرى و پرورش نسل نو، رونق بخشیدن به کانون خانواده و تأمین نیازهاى عاطفى اعضا تعارض پیدا کند. زیرا وقتى زنى مشغول تحصیل شد ناچار باید بخشى از فرصت خویش را براى حضور در کلاس هاى درس قرار دهد. بخشى دیگر را نیز براى انجام تکالیف و تحقیقات صرف نماید و پس از فراغت از آنها، به ناچار باید استراحت کند تا بتواند پاسخگوى مسئولیت هاى خانوادگى باشد. آشکار است در این فاصله مسئولیت هاى او بر زمین خواهد ماند و محیط خانواده رو به سردى خواهد رفت و به جاى آنکه همسر و فرزندان به سوى خانه جلب شوند به محیط هاى دیگرى کشیده شده، بدین ترتیب، خانواده در معرض تهدید و تزلزل قرار مى گیرد.
این حقیقتى است که به اثبات رسیده و پژوهش ها و مطالعات نشان مى دهند که بسیارى از زنان در ایفاى مسئولیت هاى اجتماعى همراه مسئولیت هاى زندگى خانوادگى، به تعارض هاى حل نشدنى اى دچار مى شوند (ر.ک: آذربایجانى و همکاران، 1387، ص 191).
با توجه به واقعیت موجود، بهتر است خود خانم ها چاره اى بیندیشند؛ زیرا هرقدر که از نامناسب بودن اوضاع فریاد برآورند و در پى مقصر بگردند، بیشتر از آنکه به نتیجه برسند فرصت ها را از دست مى دهند. البته منظور این نیست که دست روى دست گذاشته و به وضع موجود راضى باشند. قطعا با توجه به استقبال گسترده زنان از آموزش عالى ودرگیرشدن خانواده هاى بى شمارى با مشکلات تحصیلى آنان، وضع تحصیل بانوان متأهل باید با سرعت و دقت بیشترى اصلاح شود. اما نکته اینجاست که تا رسیدن به وضع مطلوب، نباید چشم را بر واقعیت ها بست.
سفارشى که براى پیشگیرى از بروز چنین مشکلاتى به بانوان مى شود، واقع بینى است. با توجه به آنکه رسیدگى به اعضاى خانواده و رعایت حقوق ایشان، اولویت اول هر زن متأهل محسوب مى شود؛ بنابراین، تحصیل باید در اوقات فراغت و فرصت هاى اضافه صورت گیرد. پس، یک خانم واقع بین، نخست میزان فراغت خود و مقدار وقتى را که مى تواند براى تحصیل اختصاص دهد، مى سنجد و متناسب با آن، براى انتخاب نوع تحصیل که تمام وقت، نیمه وقت، پاره وقت یا غیرحضورى و نیز تعداد و چگونگى واحدهاى هر ترم برنامه ریزى مى کند. به کارگیرى این روش هرچند ممکن است بر مدت تحصیل بیفزاید، اما بهتر از ناتمام ماندن آن است. امام على علیه السلام مى فرمایند: «کار کمى که ادامه پیدا کند بهتر از زیادى است که نیمه کاره بماند» (تمیمى آمدى، 1366، ص 481).
بنابر آنچه بیان شد، شایسته است تحصیل بانوان با توجه به شرایط تأهل، با قدم هاى آهسته ولى پیوسته انجام گیرد تا در سایه آرامش، از نتایج آن نیز بهره کافى برده شود.
3. انعطاف پذیرى
گاهى انسان در مسیر زندگى به مشکلات و مسائلى برمى خورد که توان برطرف کردن یا تغییر آنها را ندارد؛ در این اوضاع به جاى شکسته شدن و واماندن، باید با شرایط سازگار شود تا زمانى که زندگى به مسیر طبیعى خود بازگردد. رسول اکرم صلى الله علیه و آله در تبیین این مسئله، مؤمن را در رویارویى با سختى ها به خوشه گندمى تشبیه کرده و مى فرمایند: «حکایت مؤمن، حکایت خوشه در مسیر باد است، گاه مى افتد و گاه برمى خیزد» (شعیرى، 1405ق، ص 183). با توجه به سخن حضرت، انعطاف پذیرى در برابر اوضاع سخت، از ویژگى هاى مؤمن شمرده مى شود.
با درنظر گرفتن این توضیح، انعطاف پذیرى یعنى آمادگى خانم براى تغییر دادن شرایط تحصیل با توجه به مشکلات پیش رو براى هماهنگى هرچه بیشتر با اصول و اولویت هاى زندگى.
توضیح اینکه، براى مثال اگر تحصیل حضورى یا تمام وقت یک خانم، سبب بروز مشکلات و سختى هایى براى خود و خانواده اش شود و بر امور مهم تر اثر مى گذارد، نباید با تعصب و پافشارى بیهوده، اصرار بر ادامه راه با همان شرایط داشته باشد. بلکه مى بایست با توجه به وضع فعلى خود، انعطاف داشته و براى تحصیل به دنبال روش هاى دیگرى باشد؛ راه هایى مثل ادامه تحصیل به شکل نیمه وقت، پاره وقت و حتى غیرحضورى در صورت امکان، گرفتن مرخصى از مراکز آموزشى تا مشکل برطرف شود. استفاده از دانشگاه هاى مجازى، به کارگیرى نرم افزارهاى آموزشى و راه هاى دیگرى که به خانم کمک کند تا خود را با وضع موجود تطبیق دهد و در عین حال، از ادامه تحصیل باز نماند.
4. اولویت سنجى
همان گونه که پیش تر اشاره شد، در زندگى هرکس همیشه اصولى در اولویت اند و دیگر فعالیت ها در مقایسه با آنها فرع محسوب مى شوند. درباره اصول زندگى بانوان باید گفت براساس نظر اسلام، مهم ترین انتظار از زنان، مادر و همسر خوب بودن است.
گفتنى است «تأکید اسلام بر اهمیت بى نظیر نقش زن در خانواده، به هیچ وجه به معناى مخالفت با حضور زنان در عرصه هاى مختلف نیست؛ بلکه به معناى اصالت و اولویت "نقش مادرى و همسرى" در مقابل دیگر فعالیت ها و نقش هاست، چراکه "بقا و رشد و تعالى" بشر و حفظ آرامش و سلامت جامعه در گرو تحقق این نقش است» (مقام معظم رهبرى، 14/4/1386).
البته تجربه نشان داده که زنان در اغلب موارد مى توانند در کنار رعایت اولویت هاى زندگى، به راحتى به فعالیت هاى فرعى خود بپردازند. اما آنچه مدنظر است، مواقعى است که حفظ اصول، با انجام فعالیت هاى مورد علاقه خانم تزاحم پیدا مى کند و او باید یکى را بر دیگرى ترجیح دهد.
براساس آموزه هاى فقهى و اصولى، در تزاحم میان تکالیف، یعنى هنگامى که به ناچار میان دو یا چند تکلیف، باید اطاعت و پایبندى به یکى را برگزید، مى بایست به حکم عقل، مهم ترین آنها را انتخاب و بدان عمل کرد. اما براى بانوى محصل که میان اصول زندگى و ادامه تحصیلش تزاحم ایجاد شده تشخیص آسان تر است؛ زیرا همان طور که در توضیح بالا بیان شد، تزاحم واقعى به زمانى مربوط است که هر دو مسئله جزو اصول باشند؛ درحالى که تحصیل، از فروع زندگى زن به شمار مى آید. پس هرگاه تحصیل خانم سبب صدمه زدن به پایه هاى زندگى خانوادگى شود، و هیچ راه دیگرى براى رفع این تزاحم وجود نداشته باشد باید بدون تردید و با غلبه براحساسات تصمیم درست را گرفته، تحصیل را تا زمان برطرف شدن مشکل کنار گذارد. براى نمونه، خانمى یک سال از تحصیلش باقى است، در این هنگام خداوند فرزندى به او عطا مى کند. این مادر، خود را در یک قدمى موفقیت علمى مى بیند و از طرفى فرزندش در مرحله اى است که بیشترین نیاز را به او دارد؛ ازاین رو، میان مراقبت و پرورش فرزند و پایان بردن تحصیلات تزاحم پیش مى آید. ممکن است گروهى گمان کنند که اگر در سال اول زندگى کودک، خواب و خوراک و بهداشت او تأمین شود، بسنده است و تا بخواهد متوجه اطراف شود، مادر تحصیلش را به پایان رسانده است. این فکر، بزرگ ترین خیانت به نوزادى است که همه وجودش با مادر گره خورده است و بیشترین آرامش را در آغوش او به دست مى آورد و براساس نظر روان شناسان (ر.ک: شولتز، 1378، ص 328)، نوع شخصیت و رفتار او در آینده به چگونگى گذران سال هاى آغازین زندگى و چگونگى ارتباط با مادر بستگى دارد. بنابراین یک مادر دلسوز و فهمیده، با تشخیص درست اولویت، یعنى از نوزاد بدون احساس شکست یا عصبانیت مراقبت کند و از تحصیل حضورى دست کشیده، با آرامش خاطر از اینکه بهترین انتخاب را کرده است، به پرورش و مراقبت از فرزندش مى پردازد.
مسلما منظور از بیان این مطالب، تعطیل کامل علم آموزى نیست؛ زیرا راه کسب دانش هیچ گاه بسته نبوده و خانم مى تواند تا زمانى که اوضاع براى تحصیل رسمى مهیا شود، با مطالعه در زمینه علوم مورد علاقه اش سطح دانش خود را بیفزاید.
5. هوشیارى و نظارت
ضرورت توجه و نظارت بر اعظاى خانواده از جمله نکاتى است که با آغاز زندگى مشترک، موضوعیت مى یابد و از لوازم سعادت و بقاى این اجتماع کوچک شمرده مى شود. اهمیت نظارت و اثر آن بر سرنوشت اعضا به اندازه اى است که خداوند در قرآن کریم، آیه اى بدان اختصاص داده و مى فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...» (تحریم: 6)؛ اى مؤمنان، خود و خانواده تان را از آتشى که هیزم آن، انسان ها و سنگ هاست، نگه دارید. از این آیه مى توان به روشنى دریافت که سرپرستان خانواده باید به عاقبت دیگر اعضا حساس بوده، براى دور نگهداشتن آنان از لغزش و گناه و سرنوشت نافرجام، با هوشیارى بر آنها نظارت آگاهانه و دل سوزانه داشته باشند.
وجود عوامل انحراف و لغزش در هر دوره اى ضرورت این مراقبت را توجیه مى کند؛ اما با توجه به گستردگى و قابل دسترس بودن آنها در دوره حاضر، والدین و به ویژه مادران، وظیفه سنگین تر و سخت ترى بر عهده دارند؛ زیرا پیشرفت فناورى و امکانات ارتباطى دنیاى امروز راه نفوذ افراد بیگانه را براى حضور در فکر و ذهن فرزندان به راحتى فراهم ساخته است. تا جایى که حتى با نگاه داشتن آنها در پشت درهاى بسته نیز نمى توان به درامان بودنشان اطمینان داشت.
با در نظر گرفتن مخاطبان بحث، باید گفت آنچه در مسئله نظارت، اهمیت اساسى دارد حضور فعال مادر، هم زمان با حضور فرزندان در خانه است. با توجه به وظیفه پدر براى تأمین نیازهاى اقتصادى خانواده، در عمل بخش عمده نظارت بر عهده مادر قرار مى گیرد. از سویى معمولاً در تنهایى و مراقبت نبودن والدین است که ارتباط هاى ناسالم فرزندان با افراد دیگر از راه هاى مختلف مانند اینترنت، تلفن و پیام کوتاه شکل مى گیرد.
حضور مادر بسیار مهم است و مادرانى که فعالیت هاى منظم اجتماعى دارند، باید در این باره بیشتر دقت کنند؛ زیرا در ساعات مشخصى خارج از منزل به سر مى برند و فرزندان مطمئن مى شوند که زمان معینى هیچ گونه کنترلى بر کارهاى آنان نیست. این مسئله، زمینه را براى مشکلات بزرگى فراهم مى سازد. تهدید به اندازه اى جدى است که حتى نباید به بودن فرزندان در کنار هم نیز اطمینان کرد و آنان را با هم تنها گذاشت؛ زیرا ممکن است به سبب دریافت اطلاعات ناسالم از دنیاى بیرون، در نبود والدین به انحرافات و رفتارهاى غلط روى آورند؛ ازاین رو، به مادران سفارش مى شود، بکوشند زمان تحصیل یا هر فعالیت اجتماعى دیگر را به گونه اى تنظیم کنند که همسر یا یک فرد مورداعتماد، در خانه حاضر باشد. اگر این امر ممکن نیست، زمان خروج از منزل را هم زمان با ساعات تحصیل فرزندان قرار دهند، به طورى که پیش از بازگشت ایشان و یا دست کم هم زمان با آنها به خانه بازگردند.
اما درباره قید فعال بودنِ حضور مادر، باید گفت فقط حضور فیزیکى در خانه ملاک نیست؛ بلکه باید توجه کافى به فرزندان نشان داده و با رسیدگى به مسائل آنان، مانع از احساس کمبود و جذب آنان به سوى دیگران شد. به تحقیق ثابت شده است: «در خانواده هایى که مادر فرصت اندکى براى اداره منزل دارد، معمول جایى براى نظارت هوشیارانه بر فرزندان باقى نمى ماند. مثلاً به خاطر اشتغال به تحصیل، امکان کنترل رفتار، پیشرفت تحصیلى، اوقات فراغت و مانند آنها برایشان میسر نمى باشد. طبیعى است که فرزندان به منابع خارج از خانه راغب تر شوند و ناکامى ها و محرومیت هایى که بر اثر ارتباطات ناقص خانوادگى پیش مى آید را در مفرّه اى که اغلب انحرافى است تأمین یا ارضا کنند» (ر.ک: ضوابطى، 1365، ص 114).
همیشه این نکته را باید به خاطر داشت که فرزندان، مهم ترین سرمایه هاى زندگى اند و عقل حکم مى کند در نگهدارى و مراقبت از آنان نهایت احتیاط و دقت صورت گیرد. پس، کوچک ترین احتمال خطر را نیز نباید نادیده گرفت و هیچ مسئله اى نباید سبب غفلت از آنان شود.
6. استقامت و پشتکار
با توجه به آنچه گذشت، روشن است که قدم گذاشتن در راه کسب علم و دانش براى بانوان متأهل، آن هم با رعایت اولویت هاى زندگى، کارى دشوار است و نیاز به دقت و برنامه ریزى، هوشیارى و البته صبر و تحمل فراوان دارد. حتى ممکن است خانم در یک قدمى موفقیت، در وضعى قرار گیرد که از ادامه راه دل سرد شود؛ ازاین رو، یکى از ارزش هاى کلیدى تحصیل زنان، استقامت و پایدارى در این مسیر است.
از جمله راه هایى که مى تواند در پیمودن مسیر تحصیل به بانوان یارى رساند «خودشناسى» است. یعنى اگر خانم ها جایگاه خود را در جهان هستى در مقام جانشینان خداوند براى پرورش نسل بشر به خوبى بشناسند و تحصیل را راهى براى انجام بهتر این تکلیف بیابند، با آمادگى بهترى سختى هاى آن را تحمل کرده، به راحتى تسلیم مشکلات نخواهند شد.
راه دیگر، داشتن «خلوص نیت» است. طبق تعالیم اسلام، هرچه نیت خالص تر باشد و رضاى الهى در آن بیشتر مدنظر قرار گیرد، استقامت و پشتکار نیز افزایش یافته، درنتیجه، کار بیشترى صورت مى گیرد. امام على علیه السلام مى فرمایند: «اگر نیت ها خالص شود هر آینه عمل ها افزایش یابد» (تمیمى آمدى، 1366، ص 93). با توجه به این حقیقت، اگر خانمى، تحصیل را براى اخذ مدرک یا سرگرم شدن یا فرار از مشکلات زندگى و یا هر نیت غیرالهى دیگرى آغاز کرده باشد، وقتى مانعى بر سر راهش قرار گیرد، قطعا انگیزه ادامه تحصیل از او گرفته مى شود و دیر یا زود آن را رها خواهد کرد. اما درصورتى که نیتش رسیدن به رشد و کمال خود و خانواده براى کسب رضاى الهى باشد، دیگر طولانى شدن سال هاى تحصیل، نگرفتن مدرک، نداشتن آینده شغلى و مسائلى از این دست، مانع کسب دانش و آگاهى او نخواهد شد؛ زیرا آنچه برایش مهم است، دستیابى به اطلاعات مفید براى ارتقاى کیفیت زندگى خانواده است که به رضایت الهى در آن ایمان دارد و هر زمان که شرایط فراهم باشد، به آن مى پردازد.
جان کلام اینکه طالب علم مى بایست همیشه تشنه چشیدن از دریاى دانش و معرفت باشد؛ هرچند با گام هاى آهسته، پیوستگى و مداومت در این راه را از دست ندهد؛ زیرا حضرت على علیه السلاممى فرمایند: «جوینده چیزى یا به آن یا به برخى از آن، خواهد رسید» (نهج البلاغه، 1379، ص 1270، حکمت 379).
نتیجه گیرى
با توجه به استقبال گسترده زنان از تحصیلات عالیه که پلى براى حضور موفق در اجتماع است، این نوشتار فارغ از فضاى پرهیاهوى فمنیستى و شعارهاى تبلیغاتى و فریبنده آن، کوشید با در نظر گرفتن واقعیات جامعه و روحیه حاکم بر خانواده هاى ایرانى، راهکارهایى به دست دهد که از بروز تعارض میان تحصیل و زندگى خانوادگى زنان پیشگیرى کند. ازاین رو، آنچه بیان شد براى حمایت بى اساس از گروهى خاص یا نادیده گرفتن توانایى ها و استعدادهاى زنان نبود؛ بلکه، یادآورى ارزش جایگاه زن و نیز بیان راهکارهایى معقول و منطقى براى فراهم ساختن وضع مناسب تحصیل، بدون از دست رفتن آرامش و ثبات خانواده بود.
به همین منظور، نخست همسرى و مادرى به مثابه اصول اولیه زندگى زنان متأهل تبیین و سپس شش ارزش از قبیل آینده نگرى، واقع بینى و اولیت سنجى و... به مثابه راهکارهایى براى هماهنگ سازى تحصیل با وضع تأهل معرفى شد. البته ارزش هاى دیگرى همچون اعتدال، دقت نظر و تواضع براى تحصیل زنان متأهل مطرح است که بحث و بررسى بیشترى مى طلبد.
نتیجه اى که از این پژوهش به دست آمد، آنکه تحصیل هر خانم متأهل، بسیار خوب، پسندیده و حتى یک ضرورت شمرده مى شود؛ اما نه به هر صورت، نه در هر زمان و نه به هر قیمت؛ بلکه به سبب جایگاه و مسئولیت هاى مهم زن در خانه و اثرپذیرى فضا و شرایط زندگى دیگر اعضا از تحصیل او، مى بایست این برنامه، بسیار سنجیده و با دقت و هوشیارى فراوانى نسبت به تعیین زمان تحصیل، مدت تحصیل، رشته تحصیلى و جوانب بسیار دیگر صورت پذیرد.
پیشنهادى که در جهت این تحقیق مى توان به دست داد، آن است که یک فرهنگ سازى عمیق و چندجانبه شکل گیرد تا هم دیدگاه جامعه به تحصیل زنان و آثار مفیدى که دارد تغییر مثبتى یابد و هم زنان با فراگیرى اخلاق تحصیل، مانع از ایجاد اختلال در سیستم خانواده و بر هم خوردن آرامش و نشاط اعضاى آن گردند.
به امید آنکه در آینده اى نزدیک با اصلاح روش ها و نگرش ها، تحصیل زنان، به معناى واقعى فرصتى براى رشد و تعالى خانواده و تحقق اهداف الهى آن باشد.
منابع
نهج البلاغه (1379)، ترجمه سیدعلى نقى فیض الاسلام، تهران، فیض الاسلام.
آذربایجانى، مسعود و همکاران (1387)، روان شناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، چ سوم، تهران، سمت.
ابن مسکویه، احمدبن محمد (1426ق)، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، قم، طلیعه نور.
ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق)، لسان العرب، چ سوم، بیروت، دارصادر.
ابى فراس، ورام بن (بى تا)، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، قم، مکتبه فقیه.
الهامى نیا، على اصغر (1383)، اخلاق عملى، قم، سازمان عقیدتى سیاسى وزارت دفاع.
باقرى، خسرو (1374)، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، چ سیزدهم، تهران، مدرسه.
بهشتى، احمد (1383)، مسائل و مشکلات زناشویى، چ سوم، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل.
تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد (1366)، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى.
حرعاملى، محمدبن حسن (1414ق)، تفصیل وسائل الشیعه، چ دوم، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاءالتراث.
دهخدا، على اکبر (1377)، لغت نامه، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران.
دیلمى، حسن (1412ق)، ارشادالقلوب الى الصواب، قم، شریف رضى.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فى غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت، دارالعلم.
سالارى فر، محمدرضا (1385)، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسى، تهران، سمت.
شعیرى، تاج الدین (1405ق)، جامع الأخبار، قم، رضى.
شولتز، دوان (1378)، نظریه هاى شخصیت، ترجمه یوسف کرمى و همکاران، چ دوم، تهران، ارسباران.
صدوق، محمدبن على (1400ق)، امالى، چ پنجم، بیروت، اعلمى.
طباطبائى، سیدمحمدحسین (1417ق)، المیزان فى تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین.
غلامى، یوسف (1386)، اخلاق و رفتارهاى جنسى، چ سوم، قم، معارف.
فضل اللّه، سیدمحمدحسین (1387)، اسلام، زن و جستارى تازه، ترجمه مجید مرادى، چ سوم، قم، بوستان کتاب.
قرشى، سیدعلى اکبر (1371)، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دارالکتب الإسلامیة.
کلینى، محمدبن یعقوب (1362)، الکافى، چ دوم، تهران، اسلامیه.
مصباح، مجتبى (1385)، بنیاد اخلاق (روشى نو در آموزش فلسفه اخلاق)، چ چهارم، قم، مؤسسه آموزشى امام خمینى قدس سره.
مصباح، محمدتقى (1378)، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندرى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.
ـــــ (1388)، فلسفه اخلاق، چ چهارم، تهران، بین الملل.
میرخانى، عزت السادات (1379)، رویکردى نوین در روابط خانواده، تهران، سفیر صبح.