رسانه ملى و سبک زندگى
Article data in English (انگلیسی)
سال بیست و دوم ـ شماره 186 ـ خرداد 1392، 15ـ21
در گفت وگو با دکتر سیدحسین شرف الدین1
چکیده
سبک زندگى، از جمله مفاهیم رایج در علوم اجتماعى است که در مقام معرفى برخى از واقعیت هاى فرهنگى جامعه به کار مى رود. تلقى «سبک» به عنوان شیوه، الگو، آیین، راه و رسم، نظم، قاعده و به تعبیر برخى داستان زندگى در فرایندهاى جارى و پویش هاى مکرر و تجدیدشونده، با فضاى فرهنگى و اندیشه اى جامعه ما تناسب بیشترى دارد.
سبک در مقام تحقق امرى ترجیحى، تعینى، تجربى، تراکمى، نهادینه، تاریخى و میان نسلى است. در مقام استقرار و براى نسل هایى که بدان ارجاع مى دهند، ماهیت قاعده اى، هنجارى، توصیه اى و مناسکى دارد. در سطح فردى و روان شناختى، گاه از آن به منش، تیپ روانى و شخصیتى و عادت واره تعبیر مى شود. در هر جامعه، معمولاً تنوعى از سبک ها و خرده سبک ها به اعتبارات مختلف رواج دارد. برخى سبک ها به دلیل عمومیت و ارجاع جمعى، کلان الگو شمرده مى شوند. مفهوم سبک به لحاظ گسترده معنا، تقریبا همه عناصر و مؤلفه هاى عینى و نمادین را دربر مى گیرد، اگرچه غالبا به جلوه هاى رفتارى و نمودهاى عینى تقلیل یافته و تعریف مى شود.
امروزه رسانه هاى جمعى، یکى از مجارى مهم و در مواردى بى بدیل، در فرایند انتقال، تثبیت، تغییر، توجیه و حتى تولید سبک هاى زندگى شمرده مى شوند و این گفت وگو به این موضوع مى پردازد.
کلیدواژه ها: سبک، رسانه، هنجار، الگو، عادت واره، فرهنگ، جامعه پذیرى.
1 استادیار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. sharaf@qabas.net
نقش رسانه در ترویج سبک زندگى اسلامى چیست؟
دکتر شرف الدین: بى تردید رسانه هاى جمعى همواره به عنوان یکى از کنشگران فعال فرهنگى اجتماعى و یکى از کارگزاران مهم آموزش و پرورش عمومى شمرده شده اند. «سبک زندگى» نیز به عنوان جلوه مشهود و محسوس فرهنگ، تجلى و تبلور عینى باورها، ارزش ها، گرایش ها و ترجیحات فرهنگى در قالب مظاهر رفتارى و نمودهاى مشاهدتى، الگوها و شیوه هاى زیستى و منطق نظرى و عملى افراد و گروه ها در تعاملات اجتماعى و... از جمله عرصه هایى است که در سپهر عام مأموریت ها و کنش هاى رسانه جاى دارد. شواهد عینى گویاى این است که رسانه هاى جمعى مدرن در خلق، ترویج، تقویت، تثبیت، تعمیق، تغییر، پالایش و ویرایش عناصر و منظومه هاى فرهنگى از جمله سبک هاى زیستى، نقش محورى و بعضا بى بدیلى را ایفا مى کنند. نکته دیگر اینکه، رسم معهود بر این قرار گرفته که هر رسانه جمعى، اعم از رسانه داراى گستره فعالیت ملى و منطقه اى و رسانه داراى گستره و پوشش جهانى، به ویژه در برخى محصولات، همواره با یک بستر فرهنگى اجتماعى خاص تعامل کرده و از ظرفیت ها و درون مایه هاى عینى و ذهنى آن فرهنگ براى تولید برنامه هاى متنوع خویش بهره مى گیرد. برنامه هاى رسانه اى حتى خلّاقانه ترین آنها نیز معمولاً به یک نظام یا گفتمان فرهنگى غالب و مرجح، بستر اجتماعى خاص و حوزه مفهومى و معنایى معین ارجاع دارد. رسانه ملى و مشخصا سیماى ملى که در موضوع فرهنگ و سبک، نقش برجسته تر و محورى ترى دارد، نیز از این قاعده مستثنا نیست. ازاین رو، رسانه ملى حتى اگر آیینه تمام نماى منشور فرهنگى جامعه معاصر ایران تلقى شود ـ که البته به هیچ وجه این گونه نیست ـ تنها به انعکاس واقعیات موجود قادر خواهد بود. بر این اساس، انعکاس و ترویج سبک اسلامى در رسانه یا سیما، تابع میزان تحقق و عینیت آن در جهان واقعى است.
روشن است که سبک هاى زیستى غالب و رایج در عینیت جارى جامعه ما و دنیاى روزمره مؤمنان، از نصاب لازم اسلامیت متناسب با نظام ارزشى و هنجارى اسلام برخوردار نیست. منظومه فرهنگى غالب در ایران، چه در سطح کلان و چه در سطوح خرد، متضمن درجاتى آشکار از اختلاط و التقاط و بعضا عناصر ناهمگون است. این اختلاط و آمیزش در عصر حاضر، به دلیل کثرت ارتباطات میان فرهنگى و ورود آسان فرهنگ ها به حوزه هاى استحفاظى یکدیگر، شدت و حدت بیشترى یافته و روزمرگى نیز بر غلظت آن افزوده مى شود.
توقع مشارکت جدى رسانه و سیماى ملى در شناسایى، استنباط، الگوسازى و به طور کلى، خلق و ارائه سبک هاى بایسته با مرجعیت منابع و ذخایر فرهنگ دینى نیز با توجه به محدودیت هاى مختلف رسانه، توقعى برنیاوردنى است. مضافا بر اینکه، رسانه ملى براى تأمین بخشى از نیازهاى محتوایى شبکه هاى متعدد و روزافزون خود، اقدام به پخش محصولات رسانه اى تولیدیافته در سایر فضاهاى اجتماعى فرهنگى و بعضا ناهمخوان با اقتضائات فرهنگ غالب ایران کرده که خود، به آشفته سازى هرچه بیشتر اوضاع فرهنگى موجود و فاصله دادن جامعه با اقتضائات الگویى مطلوب کمک بسیار کرده است. اگر مصرف بى رویه اقلام فرهنگى ارائه شده توسط فناورى هاى ارتباطى جهان گستر، همچون ماهواره ها و اینترنت را نیز به این مجموعه اضافه کنیم، آشفتگى و التقاط فرهنگى مورد انتظار، با وضوح بیشترى خودنمایى مى کند.
بر این اساس، وقوع هر نوع تحول جدى در شاکله فرهنگى موجود و سوق یابى جامعه در مسیر بهره گیرى بیشتر و بهتر از الگوهاى زیستى فرهنگ دینى و کاهش تدریجى فاصله هاى موجود، با اقتضائات زیستى و عملى این فرهنگ و به بیان جامعه شناختى، تغییر تدریجى جهان «زیست موجود» به نفع جهان «زیست مطلوب» و متشرعانه، به عزم جدى و مشارکت همگانى مراکز علمى و پژوهشى کشور، اعم از حوزوى و دانشگاهى و نهادها و سازمان هاى فرهنگى و البته تحمل صبورانه مجموعه اى از افت و خیزهاى اجتناب ناپذیر نیازمند خواهد بود. رسانه ملى نیز در جنب این مجموعه جایگاه یافته و نقش خطیر خود را ایفا خواهد بود. علاوه بر اینکه ضعف آشنایى و پایین بودن درجه حساسیت جامعه نسبت به سبک زندگى دینى، مانع از آن شده تا این مهم به عنوان یک مطالبه جدى و خواست همگانى از همه کارگزاران فرهنگى کشور از جمله رسانه ها تعقیب شود.
برنامه ها و فیلم هاى پخش شده در سیماى جمهورى اسلام ایران چه میزان در راستاى ترویج سبک زندگى ایرانى و اسلامى حرکت مى کنند؟
دکتر شرف الدین: پاسخ این سؤال نیز اجمالاً با پاسخ به سؤال قبل روشن شد. ابتدا باید عرض کنم که سبک ایرانى اسلامى یا اسلامى ایرانى واژه چندان گویا و داراى قلمرو مفهومى و معنایى مورد وفاقى نیست. به زحمت مى توان این سبک را با ذکر شاخص هایى از غیر آن متمایز نمود. به هر حال، اگر منظور از سبک اسلامى ایرانى، الگوهاى متعارف زیستى غالب در ساحت هاى مختلف زندگى مردم ایران در وضعیت تاریخى اجتماعى کنونى است، ظواهر امر چنین نشان مى دهد که رسانه (عمدتا سیماى ملى) همواره به رغم محدودیت هاى انکارناپذیر سعى کرده، دست کم به اقتضاى نیاز و تقاضاى مخاطبان، مأموریت هاى محوله و الزامات هنجارى، واقعیت موجود را کم وبیش و با اعمال پردازش هاى حرفه اى و نیمه حرفه اى در قالب هاى نمایشى و مستند بازنمایى کند. البته تمرکز محسوس رسانه ملى ـ به استنثاى شبکه هاى استانى ـ بر ظرفیت ها و مختصات فرهنگى کلان شهرها، به ویژه تهران بزرگ، توجه وافر به انعکاس شاخص هاى فرهنگى طبقه متوسط شهرى، ناتوانى در شناسایى و انعکاس برخى واقعیات و سرمایه هاى اصیل فرهنگى، عدم اهتمام به نفوذ در لایه هاى عمیق فرهنگى و غالبا اکتفا به عادت واره ها و جلوه هاى روزمره زندگى، مواجه سطحى و کلیشه اى با میراث فرهنگى، عدم توان در رفع تعارضات عملى میان برخى عناصر فرهنگ سنتى با فرهنگ مدرن و اقتضائات دنیاى کنونى، ضعف جدى در ترجمه الگوهاى سنتى و مذهبى به معادل هاى عصرى، محدودیت برخوردارى از هنرمندان و برنامه سازان داراى بینش و دغدغه دینى، بعضا بى اعتنایى به باورها و ارزش هاى دینى و اقتضائات سبکى آن، تأثیرپذیرى الگویى از جریان رسانه اى غالب و جهانى، ضعف ارجاع به مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى اجتماعى در مقام برنامه سازى، ضعف اعتنا به نیازها و خواسته هاى مخاطبان و موضوعیت نداشتن جلب رضایت ایشان، غلبه جنبه هاى سرگرم کننده و احساس ناهمخوانى این کارکرد با اقتضائات فرهنگ دینى، رویکرد غالبا توصیفى و کمتر تحلیلى و انتقادى به زیست جهان اجتماعى و... به عنوان عمده ترین ضعف هاى رسانه ملى، همواره مانع ایفاى نقش جدى در خلق و ارائه سبک هاى زیستى متناسب و هدایت جامعه در این مسیر بوده است. این موضوع، در برنامه هاى نمایشى همچون فیلم ها و سریال ها، که مصرف عمومى دارند، نمود بیشتر و ملموس ترى دارد.
لازم به یادآورى است که نقد عملکرد رسانه ملى در انعکاس سبک هاى زیستى الگویى یا مشارکت آن در شناسایى، استنباط، مهندسى، ترویج، تقویت و برجسته سازى این سبک ها، هیچ گاه به معناى نادیده انگاشتن دستاوردهاى فرهنگى این رسانه و نقش برجسته آن در ترویج فرهنگ دینى و بالاتر از آن، توجیه ضعف ها و کم کارى هاى سایر نهادها و سازمان هاى مسئول در این خصوص نیست. طرح موضوع سبک زندگى اسلامى و ضرورت بازخوانى الگوها، رویه ها، عادات و شیوه هاى عملى موجود در عرصه هاى مختلف زیستى، رسالتى ملى مذهبى است که همه بخش هاى مسئول حسب وظایف، امکانات و توانمندى هاى خود بدان مأموریت یافته و باید در آن ایفاى نقش کنند. جریان یابى این پویش همگانى، بالقوه مى تواند رسانه ملى را نیز در جهت ایفاى وظایف و تأمین انتظارات راهبرى کند و انحرافات و اعوجاجات آن را تا حد زیاد تصحیح نماید.
براى ارائه برنامه اى مدون براى ترویج مؤلفه هاى سبک زندگى اسلامى در زمینه هاى مختلف توسط رسانه، چه باید کرد؟ آیا صداوسیما تاکنون در این زمینه اقدامى داشته است؟
دکتر شرف الدین: با توجه به نوظهور بودن طرح ایده و آرمان شناسایى، استنباط، ترویج و جایگزین سازى الگوهاى زیستى مطلوب و مرجح و متقابلاً واکاوى، آسیب شناسى، اصلاح و بازسازى سبک هاى زیستى موجود متناسب با اقتضائات فرهنگ دینى و عقلانیت جمعى، بعید است کارى درخور و متناسب با شأن این مهم صورت پذیرفته باشد.
اجمالاً در پاسخ به سؤالات قبل، روشن شد که اصلاح وضعیت الگویى موجود، ترمیم و بهینه سازى برخى رویه هاى مرسوم و متعارف، تغییر برخى عادت واره هاى نهادى شده، شناسایى و ترویج شیوه هاى مطلوب و... مستلزم فعال سازى مجموعه اى از ظرفیت هاى متنوع به صورت هماهنگ، مداوم و طیفى از اقدامات هدفمند و متوازن مدیریتى، مطالعاتى و پژوهشى، تقنینى، فرهنگى، تبلیغى و ترویجى، آموزشى و تربیتى است. رسانه هاى جمعى عموما و رسانه ملى خصوصا در این بخش بیشتر مصرف کننده، انتقال دهنده منویات، مطالبات و سیاست هاى فرهنگى و مبلغ و ناشر الگوهاى مرجح خواهد بود. البته به اقتضاى جایگاه محورى رسانه ملى در حوزه فعالیت هاى فرهنگى، و نفوذ و تأثیر گسترده و عمیق آن، انتظار مى رود در این بخش فعال تر از سایر سازمان هاى فرهنگى وارد عمل شده، و زمینه تحقق تدریجى این آرمان را در فرهنگ عمومى فراهم سازد. تلاش در جهت دستیابى به سبک زندگى دینى و تسرى تدریجى آن به فرایندهاى جهان زیست اجتماعى، جلوه دیگرى از نقش الگویى جمهورى اسلامى براى جهان معاصر، به ویژه کشورهاى اسلامى است.
رسانه ملى به عنوان یک دانشگاه بزرگ عمومى، بر طبق برخى قواعد هنجارى مصوب، موظف است متناسب با اصول مندرج، مأموریت خویش را در ایفاى نقش هاى محول به انجام رساند. بى شک، ایجاد زمینه ترویج، تعمیق و تحکیم سبک زندگى معقول، مطبوع و دینى در عرصه هاى مختلف و صیانت هوشمندانه از آن، جزو گوهرى این نقش ها و مأموریت هاست. برخى از مواد منتخب از آیین نامه هاى راهبردى رسانه ملى متناسب با موضوع سبک، عبارتند از:
حاکمیت اسلام بر کلیه برنامه ها و پرهیز از پخش برنامه هاى مخالف معیارهاى اسلامى (ماده اول)؛ حاکمیت روح انقلاب و قانون اساسى بر کلیه برنامه ها، که در شعار استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى متبلور است (ماده دوم)؛ تلاش در جهت رشد و شکوفایى استعدادهاى انسانى و بارور ساختن خلاقیت هاى فکرى و هنرى (ماده یازدهم)؛ بالابردن سطح بینش اسلامى مردم و آشنا ساختن اقشار مختلف جامعه با اصول، مبانى و احکام اسلام به شیوه اى رسا و بدون ابهام (ماده بیست و یکم)؛ تلاش براى جایگزینى نظام ارزشى اسلام به جاى نظام ارزشى شرق و غرب و مبارزه با عوارض و آثار باقى مانده فرهنگ طاغوتى (ماده بیست و هفتم)؛ کوشش در جهت ایجاد محیط مساعد براى تعالى انسان و رشد فضائل اخلاقى، تزکیه نفس و بسط معنویت در جامعه (ماده بیست و نهم) (نقل از: قانون خط مشى کلى و اصول برنامه هاى سازمان صداوسما، مصوب 17/4/1361 مجلس شوراى اسلامى).
اما اینکه رسانه ملى در عمل، به چه میزان در اجرایى شدن اصول فوق موفق بوده و موانع و مشکلات موجود در مسیر تحقق این مهم کدامند، سؤالى است که پاسخ بدان مجال دیگرى مى طلبد.
بى تردید در جامعه اسلامى رسالت اصلى و محورى همه رسانه هاى جمعى، به ویژه رسانه ملى به عنوان یکى از کارگزاران رسمى عرصه فرهنگ، نشر و تبلیغ فرهنگ دینى، پاسدارى و صیانت از ارزش ها و آرمان هاى اسلامى، رشد و تعالى انسان ها، ایجاد زمینه براى نفوذ و رسوخ این فرهنگ به همه عرصه هاى زیستى، مبارزه مستمر با آسیب ها و انحرافات اعتقادى، اخلاقى و حقوقى و در یک کلام بسترسازى مناسب براى استقرار تدریجى حیات طیب این جهانى، به عنوان مقدمه نیل به تعالى و سعادت غایى است. مشارکت فعال در شناسایى، خلق، ترویج، تحکیم و صیانت از سبک زندگى دینى یا مورد تأیید دین متناسب با نیاز انسان معاصر و اقتضاى جامعه موجود، بخشى از این مأموریت است. به بیان تفصیلى، رسانه ملى به ویژه تلویزیون، مى تواند از طریق مشارکت در اقدامات ذیل، جامعه اسلامى را در نیل به اهداف فرهنگى و الگوسازى و الگوبخشى زیستى مساعدت کند: ارتقاى سطح آگاهى عموم از جایگاه و اهمیت فرهنگ دینى، متبلور ساختن عقاید و اخلاقیات دینى در قالب برنامه هاى مختلف؛ توسعه و بسط معانى و فرآورده هاى نمادین برگرفته از منابع دینى به قلمروهاى گوناگون زندگى؛ برجسته سازى آموزه ها و ارزش هاى دینى و معنویت ناشى از دین، به عنوان مبنایى براى سامان دادن به برنامه ها و سیاست هاى عام حیات جمعى؛ آماده سازى افراد متناسب با نیازها و الزامات جامعه دینى؛ توسعه و تعمیق فرایند جامعه پذیرى دینى افراد از طریق تلاش مستقیم و غیرمستقیم در درونى ساختن باورها، ارزش ها، هنجارها، نگرش ها، احساسات، آداب دینى و توأم ساختن آنها با مؤلفه هاى مختلف زندگى فردى و اجتماعى؛ مشارکت ضمنى در تقویت اعتقادات و اخلاقیات دینى در قالب برنامه هاى مختلف؛ تقویت انگیزه افراد در گرایش به مذهب و تقید به اخلاقیات و آداب دینى؛ بازتولید و تقویت هویت مذهبى؛ بازخوانى و برانگیختن مستمر سطوح ناخودآگاه ذهنیت مؤمنان و فعال ساختن سطوح خودآگاه و افزایش درجه حساسیت آنها نسبت به موضوعات مختلف؛ امکان دهى به رشد و تقویت روابط درون متنى میان نهادهاى دینى با یکدیگر و این نهادها با سایر نهادهاى اجتماعى؛ معرفى الگوها و سبک هاى زندگى اقتباس شده از دین یا داراى مؤیدات و مرجحات دینى؛ آگاه ساختن مؤمنان از سایر فرهنگ ها، الگوها و سبک هاى زیستى و امکان دهى به انجام مقایسات میان فرهنگى؛ ایجاد پیوند شناختى و عاطفى میان معنویت دینى با مادیت درآمیخته با زندگى روزمره؛ ایجاد حساسیت نسبت به ابعاد فرهنگى ـ اجتماعى و مقولات و مؤلفه هاى جامعه سکولار و ترغیب مؤمنان به مقابله با آنها و یافتن معادل هاى جایگزین؛ توجه دادن به پیامدهاى سکولار شدن نهادها، روابط و فرهنگ جامعه؛ ایجاد فرصت براى تجربه کردن برخى عناصر فرهنگ غیردینى و درک آثار آنها که در اتخاذ موضع واقع بینانه مؤثر خواهد بود؛ کمک به انتقال ذهنى و احساسى افراد از جهان روزمره غفلت زا به دنیاى معنوى و متعالى؛ مشروعیت بخشى، اعتباردهى و ترویج اخلاق دینى در جامعه؛ بسیج مؤمنان به جریان دهى آموزه ها، ارزش ها، هنجارها و گرایش هاى دینى در ساحت هاى گوناگون؛ تقویت مواضع مؤمنان در جامعه و ارتقاى موقعیت آنان در قیاس با گروهاى رقیب؛ زمینه سازى براى ایجاد انعطاف در باورها، الگوها و سبک هاى زندگى سنتى مؤمنان؛ به چالش کشاندن تنگ نظرى ها و خصیصه متحجرانه برخى باورهاى سنتى و الگوها و شیوه هاى زیستى منسوب به دین؛ ارتقا روحیات اجتماعى براى پذیرش هزینه هاى معمول اقدامات فرهنگى و جامعه سازى با هدف نیل به نتایج متعالى، ارائه الگوهاى مرجع با هدف هدایت مردم در دادن واکنش هاى مناسب به اقتضائات محیط، توجه دادن به سیره بزرگان دین در تعامل با ارزش ها و معیارهاى دینى، برجسته سازى میزان اهتمام چهره هاى الگویى و تیپ هاى مرجع به رعایت ارزش ها، هنجارها و اخلاقیات دینى، مبارزه نرم با اباحى گرى و تسامحات توجیه ناپذیر در مواجهه با نقض و بى اعتنایى به الگوهاى پذیرفته شده، اقدام در جهت نهادى ساختن ارزش ها و عادت واره ها و عرف هاى ارزشى مقبول، ارائه شاخص هاى کیفى براى هدایت و کنترل روند جریان یابى باورها، ارزش ها، الگوها و خلقیات دینى در جامعه؛ تلاش آگاهانه در جهت نسبت سنجى میان انتظارات الگویى با رویه هاى موجود.
در مجموع، چنین به نظر مى رسد که دو عنوان عام و محورى «امر به معروف و نهى از منکر» در فرهنگ دینى، جامع ترین و گویاترین بیان براى معرفى نقش و مأموریت فرهنگى رسانه هاى جمعى در یک جامعه اسلامى شمرده مى شوند. از رسانه ملى به عنوان برجسته ترین نهاد فرهنگى در جامعه اسلامى ایران انتظار مى رود که هم خود در گستره فعالیت هاى رسانه اى ـ به طور مستقیم و غیرمستقیم ـ عامل و مجرى این دو فریضه بوده و هم در ترغیب و تشویق سایر نهادها و سازمان ها و عموم مردم و نیز بسترسازى و تقویت انگیزه ها در مسیر اجرایى شدن آنها بیشترین نقش را ایفا کنند.
عمده مشکلات سریال هاى امروزى در مسئله سبک زندگى و ترویج آن چیست؟
دکتر شرف الدین: انعکاس سبک زندگى نه فقط در قالب هاى نمایشى همچون فیلم و سریال، که در بیشتر قالب هاى متعارف رسانه اى قابلیت انعکاس دارد. در پاسخ به این سؤال، اجمالاً به برخى از ضعف هاى رسانه ملى در مسیر تهیه و ارائه محصولات فرهنگى متناسب اشاره شد. موارد دیگرى را نیز مى توان به فهرست قبل اضافه نمود. براى مثال، سرگردانى در نحوه مواجهه با مؤلفه هاى ایرانى، اسلامى و غربى موجود در فرهنگ غالب ایران؛ سرگردانى یا نوسان میان بازنمایى واقعیات عینى، نمایش الگوهاى رسانه اى مصنوع و معرفى الگوهاى برگرفته از فرهنگ آرمانى؛ عطف توجه به سلایق مخاطبان به جاى ملاحظه نیازها و مصالح واقعى آنها، درگیر شدن در رقابتى فرسایشى براى کاهش توجه مخاطبان داخلى به رسانه هاى برون مرزى، شتاب زدگى به دلیل نیاز شدید به تولید برنامه هاى متنوع به تناسب تعدد شبکه ها و ضعف امکانات، توجه به جنبه هاى تفریحى و تفننى برنامه ها به عنوان برجسته ترین کارکرد رسانه، توجه بیش از حد به کلیشه ها و افکار ایده آلیستى، غلبه صورت گرایى و جنبه هاى زیباشناختى بر جنبه هاى محتوایى، غلبه جنبه هاى احساسى بر جنبه هاى شناختى، عملکرد گزینشى (برجسته سازى بخش هاى خاص و مسکوت گذاشتن سایر بخش ها) به دلیل محدودیت هاى مختلف، فقدان وحدت رویه در برنامه ها، مناسبت ها و شبکه هاى مختلف؛ روزمرگى، مادى گرایى، توجه افراطى به زرق و برق این جهانى، توجه زیاد به موضوعات و سوژه هاى دم دستى و تکرارى، سطحى نگرى و تنک مایگى، عامه پسندى، ضعف در افق گشایى و هدایت گرى آرمانى، یوتوپیاسازى آرامش زدا.
با توجه به اینکه غالب سریال هاى تلویزیونى، به نوعى به انعکاس وضعیت خانواده و بازنمایى روابط درونى آن توجه دارند، در این بخش نیز ضعف هاى آشکارى مشاهده مى شود. از آن جمله: مخدوش ساختن الگوهاى متعارف همسریابى، کم توجهى به نمایش وضعیت هاى خانواده به عنوان یک هویت ترکیبى، به جاى توجه به اعضا و ارکان فردى، قاعده کردن تنش هاى موقتى و موسمى میان زوجین، ایجاد هراس و کاهش انگیزه هاى نسل جوان براى ازدواج! در نتیجه، دامن زدن زیاد به تنش ها و کشمکش هاى خانوادگى، مواجهه ناصواب و خرده گیرانه با موضوع چندهمسرى، ازدواج مجدد و ازدواج موقت؛ بعضا نمایش خانواده هاى تک والدینى یا فاقد فرزند، غلبه هویت جنسیتى افراد بر هویت انسانى آنها، تقویت موضع ارزشى اشتغالات اجتماعى زنان و متقابلاً ضعف اهتمام به تقویت نقش همسرى و مادرى، تقلیل شأن مادرى به نوعى مددکارى اجتماعى، افراط در انعکاس مواضع مردسالارانه یا زن سالارانه و در مواردى فرزندسالارانه، بزرگ نمایى شکاف هاى میان نسلى، ترویج مصرف گرایى و تجمل گرایى، برجسته سازى فاصله هاى طبقاتى موجود، کم توجهى به رعایت حجاب و عفاف در تعاملات افراد و عادى نمایاندن برخى سبک هاى پوششى غیرمتعارف، توجه بیشتر به جنبه هاى نشانه شناختى، به جاى جنبه هاى محتوایى و مضمونى، ضعف توجه به ذائقه هاى مختلف موجود در اقلیم هاى فرهنگى کشور.
همان گونه که اشاره شد، پخش برخى محصولات تولیدیافته در جوامع داراى وضعیت هاى فرهنگى ناهمسو، موضع انتقادى علیه سیماى ملى را شدت بیشترى بخشیده است.
لازم به یادآورى است که برجسته سازى و تذکار ضعف ها، هیچ گاه به معناى نادیده انگاشتن نقش مثبت و مهم این رسانه در فرایند فرهنگ سازى، تبلیغ و ترویج الگوهاى دینى، اصلاح انگاره ها و رویه ها، توجه دادن به جنبه هاى آسیبى و انحرافى، و به طور کلى، تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم برنامه هاى رسانه در هدایت افراد و نهادهاى مختلف در مسیر همسویى هرچه بیشتر با اقتضائات فرهنگ دینى و جامعه اسلامى نیست.
نمودهاى تفکرات سکولاریستى و غربى در سریال ها و فیلم هاى صداوسیما چیست؟
دکتر شرف الدین: این سؤال نیز با توجه به پاسخ هاى ارائه شده فوق، ضرورتى به پاسخ مستقل ندارد. برخى محققان بر این باورند که رسانه هاى جمعى، بخصوص تلویزیون ذاتا، زمینه و ظرفیت بالایى براى عرفى کردن دارد و عملکرد تاریخى آن نیز در تأیید این فرضیه گام زده است. رسانه ملى نیز به رغم تعهد قاطع به ترویج، تثبیت و تعمیق باورها، ارزش ها، آرمان ها و الگوهاى دینى؛ گاه از سر غفلت، مخاطبان خویش را از دغدغه فراروى از قید و بندها و تعالى جویى معنوى انصراف داده و به امور روزمره و تعلقات ناسوتى مشغول مى سازند. تلویزیون به اقتضاى ظرفیت ها، قابلیت ها و کارکردهاى غالبش، استعداد بالایى براى سوق دهى مخاطبان به گذران به جاى گذشتن، به تفنن به جاى تفطن، به غفلت و سرخوشى به جاى صرافت و هوشیارى، به تقلید و تکرار و انفعال به جاى مواجهه آگاهانه، خلاق و فعال با امور زندگى، به خیال بافى به جاى اندیشه ورزى، به عادت واره هاى کودکانه به جاى خلقیات بزرگ منشانه، به دل مشغولى هاى خودخواهانه به جاى دغدغه مندى هاى مسئولانه و متعهدانه، به آرزوهاى حقیر به جاى آرمان هاى خطیر و... دارد.