نجواى توسل جويندگان به معبود (1): شرح مناجات متوسلان

ضمیمهاندازه
1_OP.PDF206.85 کیلو بایت

معرفت سال بيست و دوم ـ شماره 188 ـ مرداد 1392، 5ـ10

آيت اللّه علّامه محمدتقى مصباح1

چكيده

در آموزه هاى دينى سفارش فراوان شده است كه در توسل بايد از «وسيله» بهره برد و مهم ترين وسيله، تقرب به خداى سبحان، اولياى الهى و انبيا هستند كه بالاترين آنها، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى باشند. مؤمنان خطاكار با توسل به انبيا و اولياى الهى و درخواست شفاعت از ايشان، مورد عفو و گذشت خداى متعال قرار مى گيرند.

ازآنجايى كه انسان موجودى به تمامه فقر ذاتى است و همه نعمت هاى مادى و معنوى كه در اختيار دارد، نعمت هاى خدادادى است، دائما نيازمند اوست و ازاين رو، براى رفع مشكلات زندگى خويش، همواره نيازمند توسل به اولياى الهى است. اين نوشتار به تفصيل به اين موضوع مى پردازد.

كليدواژه ها: توسل، شفاعت، فقر ذاتى، رحمت الهى.


1 اين مقاله قلمى شده شرحى است بر مناجات متوسلان امام سجاد عليه السلام كه توسط علّامه مصباح براى طلاب علوم دينى در دفتر مقام معظم رهبرى در قم ايراد شده است.


«وسيله» در آموزه هاى دينى

در ادامه مباحث گذشته و در ارتباط با شرح و بررسى مناجات هاى پانزده گانه امام سجاد عليه السلام، فرصت شرح و بررسى مناجات متوسلين رسيد. بسيارى از مفاهيمى كه در اين مناجات بيان شده، در ساير مناجات ها نيز به كار رفته اند. مطلب جديدى كه در اين مناجات طرح شده، كه يادى از آن در ساير مناجات ها نشده، مسئله وسيله و توسل است. بر اين اساس، لازم است قدرى درباره اين مطلب توضيح دهيم: در مورد معناى لغوى «وسيله» در لغت آمده است: «الوسيله وهى ما يتقرب به الى الشى ء» (طريحى، 1985م، ج 5، ص 491)؛ «وسيله چيزى است كه بدان، انسان به چيزى دست مى يابد» و نيز آمده است: «الوسيله ما يتقرب به الى الغير» (ابن منظور، 1410ق، ج 11، ص 724)؛ «وسيله چيزى است كه بدان مى توان به چيز ديگرى دست يافت.» در ادبيات و عرف ما «وسيله» مرادف با «سبب» است؛ اما در ادبيات عرب يكى از مصاديق آن به شمار مى آيد. در متون دينى و مذهبى «وسيله» چيزى است كه انسان با آن به خداوند تقرب پيدا مى كند. كلمه «وسيله» آن هم با معناى عاملى كه موجب تقرب به خداوند مى شود، دو بار در قرآن به كار رفته است. در يك جا خداوند مى فرمايد: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده: 35)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا كنيد و [براى نزديكى ]به او وسيله بجوييد و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

در آيه ديگر مى فرمايد: «أُولَئِكَ الَّذِينَ يدْعُونَ يبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيهُمْ أَقْرَبُ وَيرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورا»(اسراء: 57)؛ آنان [(جن و انس و ملائكه) ]كه مشركان ايشان را [به خدايى ]مى خوانند، خود به سوى پروردگارشان وسيله اى مى جويند [تا بدانند ]كه كدامشان [به او] نزديك تر است، و به بخشايش او اميد دارند و از عذابش مى ترسند، زيراكه عذاب پروردگارت درخور بيم و پرهيز است.

اگر ما وسيله را به معناى تمام آنچه موجب تقرب به خداوند مى شود در نظر بگيريم، همه اعمال خير كه قربة الى اللّه انجام مى پذيرند، وسيله و مقدمه تقرب به خداوند به شمار مى آيند. با اين تعريف عام از وسيله و توسل، همة بندگان مؤمن و شايسته خداوند، در طول زندگى خود، كارى جز براى تقرب به خداوند انجام نمى دهند و تمام رفتار و كارهاى آنها، عبادت و وسايل تقرب به خداوند به شمار مى آيند. دراين صورت، چون اعمال قربى با توفيق الهى انجام مى پذيرند، خداوند بايد ابزارهاى بدنى، فكرى و عملى و روحى و نفسانى انجام اعمال خير را در اختيار انسان قرار دهد تا او بتواند وسيله تقرب به خداوند را فراهم آورد. اگر انسان زبان نداشته باشد كه با آن ذكر بگويد، يا چشم نداشته باشد كه با آن قرآن بخواند و نيز دست و پا نداشته باشد كه براى انجام عبادت از آنها استفاده كند، كارى از او ساخته نيست. همچنين اگر ابزارهاى علمى و معرفتى در اختيارش نباشد و از راه عقل يا شرع راه صحيح را نشناسد، راه به جايى نمى برد. اگر داراى اعضا و جوارح سالمى باشد و معرفت و شناخت لازم به عبادات و راه بندگى خدا داشته باشد، اما اراده، همت و آمادگى روحى براى اقدام نداشته باشد، درصدد انجام اعمال قربى برنمى آيد. پس هيچ كار خيرى كه وسيله تقرب به خداست، بدون توفيق و لطف او تحقق نمى يابد.

مقام وساطت و شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

مهم ترين و ارزشمندترين وسايط و وسايل تقرب به خداوند، انبيا و اولياى خدا هستند و بالاتر از همه، وجود مقدس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه تمام انسان ها در هر مرتبه اى به او نيازمندند. البته شناخت و معرفت ما به پايه اى نمى رسد كه درك كنيم ما چه نيازى به آن حضرت داريم و ايشان چه نقشى در حيات و سعادت ما دارد؛ چه آنكه معرفت به آن حضرت داراى مراتب گوناگونى است و افراد انگشت شمارى چون سلمان و ابوذر از عالى ترين مرتبه معرفت به ايشان بهره مند هستند. گزافه نيست كه بگوييم معرفت ما به مراتب كمال آن حضرت، درحد قطره اى از درياست.

ازجمله بركات و ثمرات وجود مقدس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهبر امت اسلام اين است كه اگر كسى با ايمان از دنيا برود و بتواند تا لحظه مرگ، ايمانش را حفظ كند. درصورتى كه گناهانى از او باقى مانده و بخشيده نشده باشند، در قيامت با شفاعت آن حضرت آمرزيده مى شوند. با شفاعت ايشان در روز قيامت، همه مؤمنان وارد بهشت مى شوند و اگر كسى اعمالى نداشته باشد كه او را مستحق رحمت الهى و بهشت گرداند، به شرط آنكه ايمانش محفوظ باشد، مشمول لطف و عنايت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى شود و از جهنم نجات پيدا مى كند. خداوند كه رحمت بى نهايت است، به رسول خدا صلى الله عليه و آله عالى ترين مقامات را عطا كرد و ازجمله او را مظهر تمام و كمال رحمتش قرار داد و مقام شفاعت را به او ارزانى داشت. مقام شفاعت، يكى از ثمرات وجود آن حضرت است و خيل بى شمارى از مؤمنان و موحدان از شفاعت ايشان بهره مند مى شوند. خداوند درباره مقام شفاعت آن حضرت مى فرمايند: «وَلَسَوْفَ يعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى»(ضحى: 5)؛ و به زودى پروردگارت به تو بخششى خواهد كرد كه خشنود شوى.

در برخى روايات تصريح شده كه آيه شريفه، ناظر به بخشش مقام شفاعت و بهشت به آن حضرت است. در روايتى محمدبن حنفيه از حضرت على عليه السلام نقل مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «أشفع لأمتى حتّى ينادى ربّى رضيت يا محمّد، فأقول: رَبّ رَضِيتُ»؛ آن قدر براى امتم شفاعت مى كنم، تا خداوند بفرمايد: يا محمد، آيا راضى شدى؟ مى گويم: خداوندا، راضى شدم.

سپس حضرت على عليه السلام خطاب به اهل عراق مى فرمايند: شما مردم عراق مى گوييد كه اميدبخش ترين آيه در قرآن، آيه «قُلْ يا عِبَادِى الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»(زمر: 53)؛ بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده روى كرده ايد [(در گناهان از حد گذشته ايد و به خود ستم كرده ايد)]، از بخشايش خدا نوميد مباشيد» است، ولكن ما اهل بيت مى گوييم كه اميدبخش ترين آيه در قرآن، آيه «وَلَسَوْفَ يعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» است كه شفاعت بر امت محمد صلى الله عليه و آله در آن قرار داده شده است (حاكم عسقلانى، 1411ق، ج 2، ص 446ـ447).

بنگريد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله چه مقام و منزلتى نزد خداوند دارد و تحصيل رضايت و خشنودى اش براى خداوند چقدر مهم است كه او به واسطه آن حضرت، آن قدر از كسانى كه استحقاق بخشيده شدن را ندارند، مى بخشد تا ايشان راضى شود. طبيعى است كه همه مؤمنان، مورد عنايت آن مظهر رحمت الهى قرار مى گيرند و خداوند از مجراى شفاعت آن حضرت، بندگانش را مشمول لطف و مغفرت خود قرار مى دهد. خداوند عبادات، خدمت به خلق و جهاد فى سبيل اللّه را وسايل قرب به خويش و بهره مندى از ثواب و پاداش الهى قرار داده است. آن گاه اگر كسى درحد كافى از آن وسايل، توشه برنگرفت و مستحق بخشش الهى نبود، خداوند وسيله شفاعت پيامبر را در اختيارش قرار داده تا از آن طريق مشمول بخشش الهى قرار گيرد و وارد بهشت شود. همه اين وسايل و راه ها براى نجات انسان ها و بهره مندى آنها از رحمت الهى قرار داده شده اند. بر اين اساس، چيزى جز رحمت الهى موجب تقرب ما به خدا و نيل به رضوان الهى و بهره مندى از نعمت هاى بهشتى نخواهد شد. آن رحمت، گاهى از راه اعمال قربى و عبادى و گاهى از طريق شفاعت رسول خدا و اهل بيت آن حضرت در اختيار ما قرار مى گيرد.

با توجه به اينكه ما دو راه براى تقرب به خداوند داريم: يكى جلب رحمت الهى از طريق عبادت و بندگى اش و ديگرى شفاعت رسول خدا صلى الله عليه و آله، به اين معنا كه ما هرچه داريم از رسول خداست و برنامه هاى عبادى و اعمال قربى نيز به طفيل وجود آن حضرت در اختيار ما قرار گرفته است. امام سجاد عليه السلام، در طليعه مناجات متوسلين مى فرمايند: «اِلهى لَيسَ لى وَسيلَةٌ اِلَيكَ اِلاَّ عَواطِفُ رَاْفَتِكَ، وَلاَ لىِ ذَرِيعَةٌ اِلَيكَ اِلاَّ عَوَارِفُ رَحْمَتِكَ، وَشَفاعَةُ نَبِيكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، وَمُنْقِذِ الْأُمَّةِ مِنَ الْغُمَّةِ، فَاجْعَلْهُما لى سَبَبا اِلى نَيلِ غُفْرانِكَ وَصَيرْهُما لى وُصْلَةً اِلىَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِكَ»؛ خدايا، مرا به سوى تو وسيله اى جز جاذبه هاى مهربانى ات نيست و دستاويزى جز عطاياى رحمت و شفاعت پيامبر رحمتت كه نگه دار امت از رنج و گرفتارى دو عالم است، ندارم. پس تو اين دو را براى من وسيله آمرزش و سبب وصول به مقام سعادت و بهشت رضوانت قرار ده.

فقر ذاتى انسان و نياز هميشگى او به خداوند

ما از خود چيزى نداريم و هرچه داريم از خداست. نعمت هاى مادى، نظير آنچه در بدن ما قرار داده شده، نعمت تفكر، نعمت هاى معنوى، بخصوص نعمت هدايت را خداوند به تدريج به ما عنايت كرده است. ازاين رو، ما هرآنچه بدان نياز داريم، چه نيازهاى دنيوى و چه نيازهاى اخروى و معنوى را بايد از خداوند درخواست كنيم. هيچ كس نيست كه بتواند از نيازهايش صرف نظر كند. اگر انسان نياز و لذتى را درك كند، خواهان آن است؛ مگر آنكه نتواند لذتى يا نيازى را درك كند كه دراين صورت انگيزه اى براى تأمين آن در وى وجود ندارد. انسان نمى تواند از ناراحتى ها و عذاب ها گريزان نباشد. ازاين رو، وقتى ناراحتى يا بيمارى برايش پيش مى آيد، درصدد رفع آن برمى آيد.

برخى خيال مى كنند مى توانند در برابر هر سختى، گرفتارى و بيمارى صبر كنند. يكى از بزرگان و علماى اخلاق كه از شاگردان مرحوم ميرزاجوادآقا تبريزى بود و صبح هاى جمعه در مدرسه حجتيه درس اخلاق مى گفت، فرمود: براثر ناراحتى و زخم معده، گاهى شكمم درد مى گيرد. نيمه شبى شكمم درد گرفت و پيش خود گفتم امشب درد شكم را تحمل مى كنم و خدا اگر صلاح ديد، آن درد را برطرف مى كند و مرا شفا مى دهد. مدتى گذشت؛ درد شكمم سخت تر و شديدتر شد و نتوانستم آن را تحمل كنم و گفتم خدايا، مرا از اين درد نجات بده. به مرور درد شديدتر شد و من شروع كردم به التماس كردن و تضرع به درگاه خداوند و از او خواستم كه به من رحم كند. همچنان درد شديدتر مى شد و من تا توانستم به اولياى خدا و ائمّه اطهار عليهم السلام توسل جستم؛ دعا خواندم و خدا را قسم دادم كه مرا نجات دهد؛ اما دردم شديدتر شد و طاقتم را از دست دادم و گفتم: آيا كسى نيست كه مرا از اين درد نجات بدهد؟ با گفتن اين جمله، دردم برطرف شد. آن گاه فهميدم كه خداوند مى خواست به من بفهماند كه چقدر كم طاقت و كم تحمل هستم.

هركس از ضعفش آگاه است و به تجربه دريافته است كه بر مشكلاتى چون بيمارى، گرسنگى، تشنگى و مهم تر از همه، داغ عزيزان، نمى تواند صبر كند. انسان با لطف و عنايت الهى، برخى از مشكلات را از سر مى گذراند و بر برخى از مصيبت ها و ناراحتى ها صبر مى كند. هرگز آستانه تحمل و صبر ما به مقام صبر و تحمل انبيا و اوليا نمى رسد و از درك معرفت متعالى و منزلت آنان در پيشگاه خداوند نيز عاجزيم؛ منزلتى كه باعث شد خاك قبر آن بزرگواران پس از هزار و چهارصد سال، بيمارى هاى لاعلاج را شفا دهد. يا چنان كه گفتيم، خداوند منزلتى به رسولش بخشيده و چنان ايشان را مشمول لطف و عنايتش ساخته كه آمرزش ميليون ها مؤمن و مسلمان در گرو رضايت و خشنودى آن حضرت قرار داده شده است. بايسته است كه ما خاضعانه و با ارادت خالصانه درِ خانه آن حضرت برويم و اگر فرصتى براى توسل به ايشان دست داد و خود را در جهت نسيم هاى رحمت آن حضرت قرار داديم و مشمول لطف و عنايت ايشان قرار گرفتيم، قدر اين فرصت طلايى و ارزشمند را بدانيم.

در حديث قدسى مى خوانيم كه خداوند به حضرت داوود مى فرمايد: «يا دَاوُدُ، فَرِّغْ لِى بَيتا أَسْكُنُهُ، إِنَّ لِلّهَ فى أَيامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَرَصَّدُوا لَهَا» (مجلسى، بى تا، ج، ص 168)؛ اى داوود، براى من خانه اى خالى كن تا در آن جاى گيرم. همانا براى خدا در روزگارتان نسيم هايى است، هان در كمين آنها درآييد و آنها را به چنگ آوريد.

يكى از مواردى كه انسان در مسير رحمت الهى قرار مى گيرد، آن است كه بدون ميل و علاقه و تصميمى و با اصرار رفيقش به مجلس سيدالشهدا عليه السلام وارد مى شود و تحت تأثير فضاى معنوى آن مجلس قرار مى گيرد؛ آلودگى و پلشتى هاى دل او زدوده مى شود و دلش نورانى و آكنده از معنويت مى گردد. مهم تر آنكه كوتاهى ها و گناهانى از انسان سرزده كه او را مستحق عذاب و كيفر ساخته اند و حق بخشش را از او سلب گردانده اند، اما وجود ايمان در آن انسان گنهكار او را لايق بهره مند شدن از شفاعت رسول خدا صلى الله عليه و آله ساخته است. براى انسان، بسيار ارزشمند و شادى بخش است كه بتواند تا لحظه مرگ، ايمانش را حفظ كند و تحت تأثير شبهات قرار نگيرد، يا آنكه چندان گناه نكند كه قلبش كاملاً سياه شود و ايمان از دلش خارج گردد و درنتيجه لياقت برخوردار شدن از شفاعت در قيامت را در خود حفظ كند. بى ترديد انسان با خطر لغزش و انحراف مواجه است و ممكن است ايمانش را از دست بدهد. ازاين رو، پيوسته بايد خائف و ترسان باشد و ازسوى ديگر، اميدوار كه نسيم رحمت الهى وزيدن گيرد و او را در معرض هدايت و بهره مندى از شفاعت پيامبر اكرم و اهل بيت عليهم السلام قرار دهد.

چنان كه گفتيم كسانى كه از گناهان كبيره خوددارى مى كنند و بر گناهان صغيره اصرار نمى ورزند، مشمول مغفرت قرار مى گيرند و حتى در عالم برزخ نيز كيفر و عذابى متوجه آنان نمى شود. اما كسانى كه مرتكب گناهان كبيره شده اند يا بر گناهان صغيره اصرار ورزيده اند و از آن گناهان توبه نكرده اند، درصورتى كه با ايمان از دنيا بروند، در عالم برزخ كيفر و عذاب مى بينند، اما در عالم قيامت مشمول شفاعت قرار مى گيرند؛ زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «إِدَّخَرْتُ شَفاعَتى لِإَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتى» (همان، ج 8، ص 30)؛ شفاعتم را براى امتم كه مرتكب گناهان كبيره شده اند، اندوخته ام.

تأمين سعادت انسان در پرتو رأفت و رحمت الهى

در پايان بحث نگاهى دوباره به بخش نخست مناجات متوسلين مى افكنيم. مفهوم «عواطف» در جمله اول، اميال و جاذبه است. گرچه ما «عاطفه» را كه جمع آن «عواطف» است، به معناى حالتى روانى به كار مى بريم و نگاه روان شناختى به آن داريم، اما منظور از آن در سخن امام سجاد عليه السلام حالت روان شناختى نيست، بلكه ميل و جاذبه است و منظور از «عواطف رأفتك» جاذبه ها و ميل رأفت خدا به سوى بندگان است. اطلاق «عاطفه» بر حالت خاص روانى نيز ازآن جهت است كه عاطفه انسان نسبت به شخص ديگر، ميل انسان در خدمت و توجه به او را برمى انگيزاند. منظور از «عوارف» كه جمع «عارفه» است، عطايا و آثار رحمت الهى است.

حضرت پس از آنكه مى فرمايند ما تنها دو وسيله براى توسل و تقرب به خداوند داريم كه عبارت اند از: جاذبه هاى مهربانى خدا و شفاعت رسول اكرم صلى الله عليه و آله، از خداوند مى خواهند كه آنها را وسيله آمرزش و سنت دستيابى به سعادت و رضوانش قرار دهد. شايد در بيان آن دو وسيله و بيان اينكه ما بجز آن دو، وسيله اى براى تقرب به خدا نداريم و درخواست اينكه خداوند آن دو را سبب نيل به آمرزش و رضوانش قرار دهد، عنايتى وجود دارد و آن اينكه حتما با تحقق آن دو وسيله، سعادت انسان تضمين مى شود. بايد مهر و رحمت الهى متوجه انسان شود، تا انسان مشمول شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله گردد. درصورتى انسان از شفاعت برخوردار مى شود كه استعداد و ظرفيت برخوردارى از آن را در خود فراهم آورد و در حفظش نيز بكوشد و اين ظرفيت و استعداد بدون عواطف رأفت و رحمت الهى حاصل نمى شود. پس اول بايد چتر رحمت الهى بر سر انسان سايه افكند، تا لياقت بهره مندى از شفاعت در انسان پديد آيد، آن گاه انسان با شفاعت به ساحل نجات و سعادت دست مى يابد؛ البته شفاعت، پرتوى از رحمت الهى است و به آن بازگشت دارد.


منابع

ابن منظور، محمدبن مكرم (1410ق)، لسان العرب، بيروت، دارالفكر.

حاكم عسقلانى، عبداللّه بن عبداللّه (1411ق)، شواهد التنزيل، تهران، مؤسسه جامع و نشر.

طريحى، فخرالدين (1985م)، مجمع البحرين، بيروت، دارومكتبة الهلال.

مجلسى، محمدباقر (بى تا)، بحارالانوار، تهران، المكتبه الاسلاميه.

سال انتشار: 
22
شماره مجله: 
188
شماره صفحه: 
5