معرفت، سال بیست و سوم، شماره هفتم، پیاپی 202، مهر 1393، صفحات 51-

    تأثیر ایمان به معاد بر تربیت اجتماعى از دیدگاه علّامه طباطبائى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    سیده زهرا میری ایوری / *کارشناس ارشد - تاریخ و فلسفه آموزش و پروش / miri313.z@gmail.com
    چکیده: 
    یکى از آثار ایمان به معاد، اعتقاد به رویارویى انسان با پرونده عمل است. عمل مى ‏تواند فردى یا اجتماعى باشد. شاید در بین افراد متدین، عمل فردى و ارتباط آن با معاد کمتر مورد بحث باشد؛ چون اکثریت افراد به این مسئله توجه دارند، اما یکى از مسائلى که در بین افراد به‏ویژه مسلمانان مخفى مانده است، عمل اجتماعى و آثارى است که نوع رفتار اجتماعى و تقابل افراد با هم در جامعه به جاى مى‏گذارد و در قیامت مورد بررسى قرار مى‏گیرد. ازاین‏رو، مقاله حاضر که به شیوه توصیفى ـ تحلیلى و بر مبناى آثار و نظریات دانشمند و فیلسوف شهیر، علّامه طباطبائى، گردآورى شده است، مى‏کوشد با استفاده از نظریات گران‏سنگ ایشان، اهمیت و ضرورت توجه به معاد، بخصوص در زمینه مسائل اجتماعى را تبیین نماید. در این مقاله با تأکید بر نقش ایمان به حیات پس از مرگ به‏عنوان عامل کنترل‏کننده در اعمال و رفتار اجتماعى، ارتباط میان عالم پس از مرگ و زندگى اجتماعى انسان و برخى از پیامدهاى تربیتى ایمان به این اصل مانند مسئولیت‏پذیرى، امنیت و عدالت اجتماعى، صبر و خویشتن‏ دارى، فداکارى، هدفمندى، امیدوارى، تحکیم روابط انسانى و وفاى به عهد و آینده‏نگرى مورد بررسى قرار گرفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال بیست و سوم ـ شماره 202- مهر 1393

    سیده‏زهرا میرى‏ایورى : کارشناس ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش دانشگاه اصفهان.  miri313.z@gmail.com

     دریافت: 25/11/92               پذیرش: 19/5/93

    چکیده

    یکى از آثار ایمان به معاد، اعتقاد به رویارویى انسان با پرونده عمل است. عمل مى ‏تواند فردى یا اجتماعى باشد. شاید در بین افراد متدین، عمل فردى و ارتباط آن با معاد کمتر مورد بحث باشد؛ چون اکثریت افراد به این مسئله توجه دارند، اما یکى از مسائلى که در بین افراد به‏ویژه مسلمانان مخفى مانده است، عمل اجتماعى و آثارى است که نوع رفتار اجتماعى و تقابل افراد با هم در جامعه به جاى مى‏گذارد و در قیامت مورد بررسى قرار مى‏گیرد. ازاین‏رو، مقاله حاضر که به شیوه توصیفى ـ تحلیلى و بر مبناى آثار و نظریات دانشمند و فیلسوف شهیر، علّامه طباطبائى، گردآورى شده است، مى‏کوشد با استفاده از نظریات گران‏سنگ ایشان، اهمیت و ضرورت توجه به معاد، بخصوص در زمینه مسائل اجتماعى را تبیین نماید. در این مقاله با تأکید بر نقش ایمان به حیات پس از مرگ به‏عنوان عامل کنترل‏کننده در اعمال و رفتار اجتماعى، ارتباط میان عالم پس از مرگ و زندگى اجتماعى انسان و برخى از پیامدهاى تربیتى ایمان به این اصل مانند مسئولیت‏پذیرى، امنیت و عدالت اجتماعى، صبر و خویشتن‏ دارى، فداکارى، هدفمندى، امیدوارى، تحکیم روابط انسانى و وفاى به عهد و آینده‏نگرى مورد بررسى قرار گرفته است.

    کلیدواژه‏ ها: معاد، تربیت، تربیت اجتماعى، پیامدهاى تربیتى.

    مقدّمه

    با وجود پیشرفت هاى مادى در جوامع امروزى و فراهم بودن همه گونه وسایل رفاه و آسایش ظاهرى، شاهدیم که بسیارى از انسان ها آرامش روحى و روانى ندارند، یأس و ناامیدى بى هویتى، پوچ گرایى، بى هدفى و سرگردانى در بین ایشان موج مى زند. عده اى سرگرم هوس رانى خود هستند و با غرق شدن در لذات و خوشى هاى مادى، خود را به فلاکت و مرگ روحى مى کشانند، اما از آرامش بهره اى نمى برند. اینها همه ریشه در غفلت انسان از خود، نیازهاى فطرى و جدایى از خدا و معنویت و به فراموشى سپردن مرگ و حیات پس از آن دارد که انسان جاهل را سرگرم دنیا و زیبایى هاى ظاهرى آن کرده است و بنا به فرموده علّامه طباطبائى: دلیل گرفتارى هاى انسان در اثر پیروى از شیطان و هواى نفسانى حاصل مى گردد و ریشه آن فریفتگى انسان به زینت حیات دنیا و دل بستن به اوهامى است که مجموعا نظام تمدن نامیده مى شود؛ یعنى همیارى با اوهامى که رنگى از حقیقت ندارند (طباطبائى، 1361، ص 65). درحالى که به نظر اسلام، انسان زندگى جاویدانى دارد که پایانى براى آن نیست و مرگ که جدایى روح از بدن مى باشد، وى را وارد مرحله دیگرى از حیات مى کند که کامروایى و ناکامى در آن بر پایه نیکوکارى و بدکارى در مرحله زندگى پیش از مرگ استوار است (طباطبائى، 1385، ص 223). بدین معنا که حیات انسانى حیاتى است جاودانى که با مرگ قطع نمى شود و در نتیجه، باید روشى را در زندگى اتخاذ نماید که هم به درد این سراى گذران و هم به درد آن سراى جاودان بخورد، راهى را برود که وى را به سرمنزل سعادت دنیا و آخرت برساند؛ این روش، همان است که قرآن به نام دین مى نامد. بنابراین، دین از نظر منطق قرآن یک روش زندگى اجتماعى است که انسان اجتماعى به منظور تأمین سعادت زندگى اتخاذ نموده باشد (طباطبائى، 1360، ص 25). بدین ترتیب، دستورالعمل هایى را که دین مبین اسلام مورد تأکید قرار مى دهد قوانین و مقرراتى کامل و جامع است که تمام زوایاى زندگى انسان، بخصوص مسائل اجتماعى را دربر مى گیرد.

    براى رسیدن به زندگى مبتنى بر دین، نیاز به تربیت همه جانبه کودک از نظر جسمى، عاطفى، اجتماعى و مذهبى بر اساس موازین اسلام است تا کودک بتواند به رشد و بالندگى برسد و از عهده زندگى فردى و اجتماعى خود برآید. در یک تقسیم بندى، تربیت را از نظر کلى به دو نوع تقسیم مى کنند: اول، تربیتى که بر محور فرد و جنبه هاى اخلاقى او دور مى زند. در این نوع تربیت، مربى مى کوشد خصوصیات اخلاقى را پیاده سازد و به عبارت دیگر، فرد را به دو حیات ارزنده از قبیل راستى و درستى و امانت دارى مجهز گرداند. دوم، تربیتى است که فرد را به اعتبار ارتباط او با دیگران مورد توجه قرار مى دهد. در این قسم، سعى مى شود اصول همزیستى و سازگارى و قبول مسئولیت ها در فرد پرورش داده شود (رشیدپور، 1365، ص 27).

    بنابراین، یکى از حوزه هایى که پرداختن به آن از اهمیت خاصى برخوردار است، توجه به تربیت اجتماعى کودک و آماده کردن او براى زندگى توأم با موفقیت و تعامل صحیح در جامعه است؛ چراکه انسان موجودى بالفطره اجتماعى است و همین داعى فطرى، انسان را به تلاش هاى فکرى و عملى وادار کرد که مافوق طاقتش بود؛ چون احتیاجات طبیعى او یکى و دو تا نبود و یک انسان به تنهایى نمى توانست همه حوایج خود را برآورد. ... لذا فطرتش راه چاره اى پیش پایش گذاشت و آن این بود که متوسل به زندگى اجتماعى شد (طباطبائى، 1379، ص 318) و انسان براى داشتن یک زندگى اجتماعى موفق، نیاز به مهارت هاى مختلفى دارد که بتواند با محیط اطراف خود تعامل سازنده اى داشته باشد و این نیز نیاز به تربیتى متناسب با فرهنگ آن جامعه دارد که آشنایى با مبانى تربیت اجتماعى مى تواند راه گشاى انسان در این مسیر باشد. در تعریف تربیت اجتماعى گفته اند: تربیت اجتماعى، پرورش جنبه یا جنبه هایى از شخصیت آدمى است که مربوط به زندگى او در جامعه است تا از این طریق به بهترین شکل حقوق، وظایف و مسئولیت هاى خود را نسبت به دیگر هم نوعان و هم کیشان و هم مسلکان خود بشناسد و آگاهانه و با عشق براى عمل به آن وظایف و مسئولیت ها قیام کند و به تعبیرى دیگر، مى توان تربیت اجتماعى را آشنا ساختن فرد با روحیات اجتماعى و آموختن راه و رسم زندگى کردن با دیگران و سپس پرورش روحیه تعهد و التزام عملى به انجام وظایف خویش دانست (انارى نژاد، 1386، ص 167). یعنى انسانى قادر به زندگى اجتماعى است که وظایف خود را به عنوان عضوى از اجتماع بشناسد و قسمتى از آزادى خود را براى تعامل صحیح با سایر اعضاى جامعه محدود کند و توان سازگارى با مسائل و مشکلات اجتماعى را که به او تحمیل مى شود، داشته باشد. تعلیم و تربیت نقشى اساسى در این زمینه ایفا مى کند، مشروط به اینکه تربیتى صحیح و بر مبناى اصول انسانى و اخلاقى و با توجه به نیازمندى ها و استعدادهاى کودک باشد. تعلیم و تربیت در حقیقت، مجموعه اعمالى است که از طریق آن محیط اجتماعى عمدا روى افراد تأثیر مى گذارد تا سازگارى آنان را با وضع موجود تسهیل و تسریع کند و بهتر و کامل تر سازد و به یک اعتبار، تدابیرى است که براى اجتماعى بارآوردن نسل جوان اتخاذ مى شود (شکوهى، 1374، ص 65).

    البته در اسلام تنها به جنبه مادى و دنیایى تربیت توجه نمى شود؛ چراکه انسان موجودى دو ساحتى است؛ به واسطه جسم نامى اش نیاز به خوراک و پوشاک و مراقبت هاى بهداشتى دارد، اما به واسطه فطرت درونى و روحى که خداوند در وجودش به ودیعه نهاده، نیازهاى خاصى متناسب با آن دارد و اگر تنها به جنبه مادى و جسمى او اهمیت داده شود، انسانى تک بعدى به وجود خواهد آمد که اعمال و رفتارش قابل پیش بینى و کنترل نیست. به همین دلیل، در آموزه هاى دینى، بخصوص در دین مبین اسلام، به مربیان و مسئولانى که نقشى در تربیت کودک دارند و بخصوص اعضاى خانواده که بیشترین تعامل را با کودک به ویژه در دوران طفولیت دارند، توصیه شده است کودک را به گونه اى تربیت کنند که هم به امور دنیایى برسد و هم آخرت را مدنظر داشته باشد. علّامه طباطبائى مى فرماید: غرض از خلقت جهان و گسترش صحنه امکان، همانا تعلیم و تربیت سلسله بشر است که آنها را به توحید و خداپرستى دعوت کند و در مقام انقیاد و اطاعت برآیند تا اینکه غرضى که از خلقت جهان است به صورت فعلیت درآید (طباطبائى، 1374، ص 372). و از اینجاست که مسئله توجه به دنیایى ماوراى جهان ماده مطرح مى شود و انسان بر اساس تعالیم دینى که در همه ادیان نسبت به آن آگاهى داده شده و بشر را از غفلت برحذر داشته اند، موظف است به گونه اى امور زندگى خود را تنظیم نماید که در جهان پس از مرگ و برانگیخته شدن دوباره بتواند پاسخگوى اعمال و رفتار خود باشد.

    براى آشنایى با هر پدیده اى در ابتدا باید تعریفى از آن ارائه داد. بدین منظور، مفهوم معاد مورد بررسى قرار مى گیرد. تعبیرات مشابهى در این زمینه بیان شده است؛ از جمله: معاد در لغت یعنى بازگشت، زمان بازگردانیدن، بازگشتگاه و به عنوان مصدر یا اسم زمان و مکان به کار رفته است (رضایى، 1360، ص 165). و در اصطلاح عبارت است از: دوباره زنده شدن آدمى بعد از مرگ. حکیم لاهیجى مى نویسد: بدان که لفظ معاد در لغت به معنى بازگشتن انسان است و مراد از معاد در شرع، بازگشتن انسان است بعد از موت به حیات، به جهت یافتن جزاى عملى که پیش از موت از او صادر شده باشد از نیک و بد (صادقى رشاد، 1385، ص 381). علّامه طباطبائى نیز معاد را این گونه تعریف مى کنند: معاد بازگشت اشیا با تمام وجودشان به چیزى است که از آن وجود یافته اند و این بازگشت امرى ضرورى است و هر موجودى از آسمان و زمین گرفته تا همه آنچه در میان آنهاست، وجودشان محدود به اجلى است که خداوند آن را تسمیه یعنى تعیین و برآورد نموده است، به طورى که هیچ وجودى از اجل خود فراتر نخواهد رفت (طباطبائى، 1361، ص 5و60). و انسان باید براى بررسى اعمال دنیایى خود در پیشگاه بارى تعالى حاضر شود و حقیقت کارهایى را که انجام داده ببیند و براى خوبى ها و نیکى ها پاداش دریافت کند و براى بدى ها و ظلم هایى که روا داشته، چه در حق خویش و چه در حق دیگران، جزا و عذاب آن را ببیند.

    بنابراین، لازم است که انسان به این سؤال ها پاسخ بگوید که اولاً، ضرورت پرداختن به حیات پس از مرگ چیست؟ ثانیا، چه ارتباطى بین حیات پس از مرگ و حیات دنیایى وجود دارد و آیا اعمال و رفتار انسان در این جهان بر نحوه و کیفیت زندگى اخروى اثرگذار است؟ ثالثا، ایمان به معاد چه آثار تربیتى مى تواند بر زندگى اجتماعى انسان داشته باشد؟ در ادامه، سعى شده است به این سؤالات پاسخ گفته شود. ازآنجاکه معادباورى نقش سازنده و بسزایى در پرورش انسان هایى متعالى دارد و در تحقیقات پیشین بیشتر به زمینه هاى تربیت فردى معادباورى پرداخته شده بود و تأثیر آن در تربیت اجتماعى به صورت اختصاصى مورد بررسى قرار نگرفته بود نیاز به بررسى این مسئله احساس شد. در مقاله حاضر با پرداختن به ابعاد تربیتى که معادباورى مى تواند در زندگى اجتماعى انسان نقش داشته باشد، سعى شده اهمیت ایمان به معاد در بهبود روابط بین انسان ها بیان شود تا در صورت عمل به دستوراتى که در این زمینه ها از منابع دینى رسیده و اثرى که بر تعامل انسان ها دارند شاهد جامعه اى سالم و متکامل داشته باشیم.

    ضرورت ایمان به معاد

    ایمان به حیات پس از مرگ یکى از اصول اساسى دین اسلام است و معتقد بودن به آن براى هر مسلمانى ضرورى است. علاوه بر این، حکمت و عدل خداوند و خلقت جهان، با وجود معاد معنا یافته و اثبات مى شود و ازآنجاکه آیین مقدس اسلام دعوت خود را روى سه اصل گذاشته که اعتقاد به معاد، سوم آنهاست؛ چنان که اگر کسى در معاد تردید داشته باشد مانند کسى است که توحید و نبوت را نپذیرد و داخل در حریم دین نشده است و از جرگه مسلمین بیرون است (طباطبائى، 1360، ص 58)، ضرورت ایمان آوردن به این اصل بر همگان آشکار مى شود. چون انسان موجودى است که خداى تعالى او را آفریده و هستى اش وابسته و متعلق به خداست، از ناحیه خدا آغاز شده و به زودى به سوى او برمى گردد و هستى اش با مردن ختم نمى شود، او یک زندگى ابدى دارد، که سرنوشت زندگى ابدى اش باید در این دنیا معین شود، در اینجا هر راهى که پیش گرفته باشد و در اثر تمرین آن روش، ملکاتى کسب کرده باشد، در ابدیت هم تا ابد با آن ملکات خواهد بود؛ اگر در دنیا احوال و ملکاتى متناسب با توحید کسب کرده باشد؛ یعنى هر عملى که کرد بر این اساس کرد که بنده اى بود از خداى سبحان، که آغازش از او و انجامش به سوى اوست، قهرا فردى بوده که انسان آمده و انسان رفته است و اما اگر توحید را فراموش کند؛ یعنى در واقع، حقیقت امر خود را بپوشاند، فردى بوده که انسان آمده و دیو رفته است (طباطبائى، 1374، ص 178).

    انسان به دلیل جهالت و غفلتى که دارد و با مغرور شدن به زور و بازوى جوانى و تصور اینکه فرصت بسیار براى جبران دارد، مرگ و حیات مجدد پس از آن را به فراموشى مى سپارد، فریفته دنیا شده، در دام آرزوهاى دور و دراز گرفتار مى شود؛ به نحوى که با هزاران اتفاقى که در اطرافش خبر از فانى بودن و سپرى شدن این دنیا مى دهد از خواب غفلت بیدار نمى شود و عمر خود را سپرى مى کند تا زمانى که دیگر فرصتى براى جبران ندارد و آن گاه حسرت زده به دنبال راهى است براى آنچه مى توانست انجام دهد و نداد و لحظاتى که از دست داده و دیگر برگشتى در کار نیست. بنا به گفته علّامه طباطبائى، اگر اعتقاد به معاد در بین مردم نباشد دیگر موجب اساسى و اصیلى که افراد بشر را از پیروى هوا و هوس باز دارد و جلوى لذات طبیعى را بگیرد وجود نخواهد داشت؛ زیرا هر فرد انسانى به طور طبیعى به خواهش هاى خودش رغبت دارد و آنها را مى خواهد نه چیزى را که دیگرى میل داشته باشد و همچنین آن دیگرى نیز خواسته هاى خودش را مى خواهد نه دیگرى را (طباطبائى، 1348، ص 51ـ52). پس اگر انسان مى خواهد که در پایان عمر آسوده خاطر از این سراى گذران به جهان ابدى منتقل شود، باید در طول حیات خویش همواره به یاد مرگ و معاد باشد. بنابراین، ضرورت دارد که انسان حتى با احتمال وجود دنیایى پس از مرگ، خود را مهیاى سفر کرده و تمهیدات لازم را فراهم آورد.

    رابطه معاد و زندگى اجتماعى

    در مورد ارتباط بین زندگى اجتماعى و زندگى پس از مرگ، باید گفت: حیات پس از مرگ در واقع، چهره برزخى اعمالى است که انسان در دنیا و در تعامل با دیگران انجام داده است، ولى به دلیل محدودیت ها و حجاب هاى دنیایى صورت واقعى و حقیقت آنها را مشاهده نمى کرده است و با مرگ و منتقل شدن به جهان دیگر که حجاب هاى دنیایى کنار مى رود، انسان حقیقت آنچه را انجام داده در پیش خود بدون هیچ کم و کاستى مشاهده مى کند و به قدرى آشکار است که تصور مى رود تنها لحظاتى پیش انجام داده و بنا به آنچه از آموزه هاى دینى برمى آید، حیات دنیا مقدمه و مزرعه اى است براى جهان آخرت که انسان هر چه بکارد همان را درو مى کند؛ اگر نیکى کاشت، نیکى و اگر به خطا رفت و بدى کاشت، جز عذاب و بدى برداشت نخواهد کرد. علّامه طباطبائى در این باره مى فرماید: آنچه از خیر و یا شر انجام دهید حقیقتش در دنیا براى خداى عالم غیب و شهادت و همچنین براى رسول او و مؤمنین مشهود است؛ پس وقتى به قیامت آمدید براى خودتان هم مشهود خواهدگشت... و به زودى خدا در قیامت براى خود صاحبان اعمال هم پرده از روى آن حقایق برمى دارد (طباطبائى، 1374، ص 515ـ516)). و ازآنجاکه عدل الهى اقتضا مى کند انسان را بر اساس اعتقادات و اعمالى که انجام داده ثواب و عقاب بدهد و براى این امر نیاز به هدایت و راهنمایى دارد، خداوند اوامر و نواهى خود را در قالب شریعت و از طریق پیامبران خود براى همگان ارسال کرده تا حجت براى همه تمام باشد و کسى در پیشگاه الهى بهانه اى براى سرکشى نداشته باشد. پس انسان موظف است که در قبال دیگران و در زندگى اجتماعى خود روالى را پیش بگیرد که هم به حوایج و خواسته هاى به حق خود برسد و هم در حق دیگران اجحافى صورت نگیرد؛ زیرا هر فرد دیندار به راهنمایى دین به این حقیقت پى برده است که زندگى محدود به زندگى چند روزه این جهان گذران نیست، بلکه حیاتى نامحدود و بى پایان در پیش دارد که با مرگ از بین نمى رود و تنها راه سعادت همیشگى و راحتى ابدى وى این است که از مقررات دینى که پروردگار متعال به وسیله پیامبران خود فرستاده است پیروى کند (طباطبائى، 1348، ص 16). بنابراین، تشریع الهى تنها براى نظام بخشیدن به جوامع بشرى نیست، بلکه براى تکمیل خلقت بشر است؛ مى خواهد با این هدایت تشریعى، هدایت تکوینى را تقویت نموده، مخلوق را به آن هدفى که در خلقت اوست برساند، و به عبارتى دیگر، مى خواهد هر نوع از انواع موجودات را به کمال وجود و هدف ذاتش برساند و یکى از کمالات وجودى انسان، داشتن نظام صالح در زندگى دنیا و یکى دیگر، داشتن حیات سعیده در آخرت است و راه تأمین این دو سعادت، دینى است که متکفل قوانینى شایسته براى اصلاح اجتماع و نیز مشتمل بر جهاتى از تقرب به خدا به نام عبادات باشد تا انسان ها بدان ها عمل کنند؛ هم معاششان نظم پیدا کند و هم جانشان نورانى و مهذب گردد و در نتیجه، با جانى نورانى و مهذب و عملى صالح، شایسته کرامت الهى در دار آخرت شوند. این است حقیقت امر (طباطبائى، 1374، ص 471). اگر انسان متوجه این مسئله باشد و حقیقت را بداند، با تمام وجود به آموزه هاى دین الهى گردن مى نهد و یاد مرگ و معاد از جمله اصول مهمى است که انسان را به این حقیقت آگاه مى کند.

    ایمان به معاد در جامعه و پیامدهاى تربیتى آن

    تفکر در مورد حقیقت معاد و دنیایى که انسان پس از مرگ با آن روبه روست، آثار تربیتى بى شمارى به همراه دارد و انسان را وادار مى کند که با نظر داشتن به جهان آخرت، در روابط خود با دیگران مواظبت بیشترى بکند تا حقى از دیگر اعضاى جامعه به دوشش نماند که بعد از مرگ وزر و وبالى به گردنش باشد و به خاطر آنها مخلد در عذاب دوزخ شود؛ چراکه خداوند در تعالیم خود به پیامبران بارها بر رعایت حق الناس تأکید کرده است. پس عاقلانه است که انسان احتیاط بیشترى در تعاملات خود داشته باشد؛ زیرا با مرگ دست انسان از دنیا بریده شده و تنها فریادرسش همان اعمال و خدماتى خواهد بود که خالصانه انجام داده است و هیچ دستاویز دیگرى براى نجات نیست و خداى متعال به مقتضاى عدل خود و وعده اى که فرموده، گروه انسان را که در این نشئه مى باشند بدون استثنا پس از مرگ دوباره زنده مى کند و به جزئیات اعتقادات و اعمالشان رسیدگى حقیقى مى نماید و میان ایشان به حق قضاوت و داورى مى فرماید و در نتیجه، حق هر ذى حقى را به وى مى رساند و داد هر مظلومى را از ظالمش مى گیرد و پاداش عمل هر کس را به خودش مى دهد، گروهى به بهشت جاودان و گروهى به دوزخ جاودان محکوم مى شوند (طباطبائى، 1385، ص 236).

    از جمله آثارى که ایمان به حیات پس از مرگ بر انسان و نوع روابطش با دیگران در اجتماع مى گذارد، مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:

    1. مسئولیت پذیرى

    مسئولیت پذیرى یعنى اینکه انسان در قبال کارى که مى کند پاسخگو باشد و هر عملى را به نحوى شایسته انجام دهد تا بعد سرزنش و عقابى را در پى نداشته باشد. حال این مسئولیت و تعهد ممکن است در مورد امور شخصى خودش باشد و یا در ارتباط با دیگران؛ ولى به هر حال، در مقابل هر عملى عکس العملى است و فرد چه در این دنیا و چه در آخرت باید پاسخگو باشد و کسى که متوجه این حقیقت باشد کارهاى خود را دقیق تر و با احتیاط بیشترى انجام مى دهد و خود را در قبال دیگران هم مسئول مى داند و از زیر بار مسئولیت شانه خالى نمى کند؛ چراکه روزى در پیشگاه عدل الهى براى جواب گویى باید حاضر شود. در آیه 22 سوره ابراهیم به مسئول بودن انسان نسبت به اعمالش اشاره شده و بیان مى شود که شیطان در دفاع از کارهاى خود و برائت جستن از پیروانش، خود انسان را مسئول اعمالش معرفى کرده و خود را از اتهام مبرّا مى کند و این، بیان کننده این حقیقت است که انسان مختار است و خود مسئول نیک و بد اعمال خویش است... و نباید این کاسه را سر دیگرى بشکند؛ چون هیچ کس بر او مسلط نبوده است. پس هر وقت خواست کسى را ملامت کند، خودش را ملامت کند... و پاداش و کیفر عمل به خود او مرتبط و از غیر او مسلوب است و مدح بر عمل و سرزنش از آن به خودش برمى گردد (طباطبائى، 1374، ص 69) و از طرفى، ربوبیت خداى تعالى تمام نمى شود مگر با عبودیت بندگان، و عبودیت هم تصور ندارد مگر با بودن مسئولیت، و مسئولیت هم تمام نمى شود مگر با برگشتن به سوى خدا و حساب اعمال، این نیز تمام نمى شود مگر با بودن جزا (همان، ص 402). بدین معنا که بدون حساب و کتاب عالم برزخ، عبودیت و به تبع آن، مسئولیت هم معنى نمى یابد و مسئولیت هم با بودن در اجتماع و زندگى اجتماعى معنا مى یابد و کسى که یقین به معاد و برانگیخته شدن دوباره داشته باشد، مسئولیت پذیرى اش بیشتر مى شود.

    2. عدالت و امنیت اجتماعى

    عدالت اجتماعى عبارت است از اینکه حق هر صاحب حقى را به او بدهند، و هر کس به حق خودش که لایق و شایسته آن است برسد؛ نه ظلمى به او بشود و نه او به کسى ظلم کند (طباطبائى، 1374، ص 570). انسان موجودى است که فطرتا خود را دوست دارد و هر عملى را که انجام مى دهد ابتدا منافع و منویات خود را در نظر مى گیرد و این خصلت طبیعى اگر بدون هیچ محدودیتى بخواهد بر مبناى خواسته هاى صاحبش پیش برود، دیگر جامعه و محیط امنى براى هیچ کس قابل تصور نیست؛ پس باید عاملى براى بازداشتن و یا محدود کردن این میل و این خودخواهى وجود داشته باشد. یکى از مهم ترین این عوامل مذهب است. اگر پایبندى هاى مذهبى اعضاى یک جامعه قوى باشد، انسان ها کمتر به سوى کارهاى نامشروع خواهند رفت و خود را به طور درونى کنترل خواهند نمود که این قوى ترین و مؤثرترین نوع کنترل است (کاهه، 1384، ص 157).

    یکى از عواملى که در همه ادیان و بلکه در همه جوامع مورد توجه بوده، ایمان داشتن به زنده شدن انسان پس از مرگ است و در اسلام توجه ویژه اى به آن شده، از این باب که انسان روزى در پیش دارد که هر کس هر عملى را اعم از خوب یا بد، انجام داده پیش روى خود حاضر خواهد دید و همه جزاى خود را دریافت خواهند داشت. چنین عقیده اى که متکى به حقیقت و واقعیت است، تنها راه اجراى قانون، حفظ نظم و عدالت در جامعه است و الا هیچ عامل دیگرى نمى تواند ضامن اجراى قانون و زندگى اجتماعى باشد (طباطبائى، 1348، ص 53ـ54). و این عقیده کارى را در انسان انجام مى دهد که از دست هزار پلیس مخفى و مأمور آگاهى برنمى آید؛ زیرا همه آنها از بیرون کار مى کنند و این نگهبان داخلى است که هیچ سرى را نمى شود از وى پوشید (طباطبائى، 1360، ص 170). یعنى اعتقاد به معاد است که نفس انسان را کنترل مى کند و از مرتکب شدن اعمال نابهنجار و پست و ظلم و جور در حق دیگران جلوگیرى مى کند و محیط امنى را براى زندگى سایر انسان ها همراه با عدالت فراهم مى آورد. و در نهایت، اسلام سعادت زندگى واقعى یعنى زندگى اخروى بشر را جز با مکارم اخلاق و طهارت نفس از همه رذایل، تأمین شدنى نمى داند و به حد کمال و تمام رسیدن این مکارم را وقتى ممکن مى داند که بشر داراى زندگى اجتماعى صالح باشد، و داراى حیاتى باشد که بر بندگى خداى سبحان و خضوع در برابر مقضیات ربوبیت خداى تعالى و بر معامله بشر بر اساس عدالت اجتماعى، متکى باشد (طباطبائى، 1374، ص 172) و این زندگى اجتماعى صالح زمانى قابل دسترسى است که هر کس به حق خود قانع بوده، از زیاده خواهى و ظلم به دیگران بپرهیزد و هیچ عاملى مانند ایمان به معاد نمى تواند جلوى زیاده خواهى ها و سرکشى انسان را بگیرد.

    3. صبر و خویشتن دارى

    صبر عبارت است از ثبات بر شدائد، در مواقعى که مصائب و یا جنگى پیش مى آید (همان، ص 651). زندگى بشر با ناملایمات و سختى ها آمیخته شده که این سختى ها گاه به دلیل ناآگاهى و خطاى خود انسان پیش مى آید و گاه با همه تلاشى که انسان براى انجام صحیح کار مى کند مشکلاتى بروز مى کند که از صبر و توان انسان خارج است، اما در پس آن حکمتى الهى نهفته است، بدین معنا که خداوند بعضى سختى ها و رنج ها را قرار مى دهد تا انسان غافل را به خود بخواند و از افتادن در دام دنیاطلبى رها کند و یا با چشاندن سختى ها شیرینى خوشى ها را چند برابر کند و اگر انسان به خداوند اعتماد کند و پاداشى را که خداوند در قبال صبر و تحمل مشکلات وعده فرموده است در نظر داشته باشد، نه تنها ناامید و خسته نمى شود، بلکه بیشتر انگیزه مى گیرد؛ چراکه خدا اجر زیادى در قرآن براى صابران قرار داده است و خداوند پاداش آن صبر کامل (بر ایثار) شان را باغ بهشت و لباس حریر بهشتى لطف فرمود (طباطبائى، 1374، ص 191). صبر عامل مهمى در برقرارى ارتباطات درست اجتماعى است؛ زیرا بسیارى از مشکلات، ناشى از بى عدالتى هاى اجتماعى است که خواسته و ناخواسته انسان را درگیر مى کند و در این شرایط، اگر انسان خویشتندار باشد و با صبر و حوصله دنبال راه درست و مناسبى براى حل مشکل بگردد، بسیارى از گرفتارى هاى ناشى از عجله و شتاب و عدم سنجش موقعیت و شرایط پیش مى آید قابل پیش گیرى است. یکى از عواملى که باعث مى شود انسان این صفت را در خود ایجاد و تقویت کند ایمان به حیات رستاخیز است که ظرفیت انسان را در مقابل پیش آمد بسیارى از مشکلات بالا برده و به امید جبران در آخرت، صبر را پیشه خود قرار مى دهد.

    4. فداکارى

    اگر انسان بخواهد زندگى مسالمت آمیزى با دیگران داشته باشد، باید حاضر شود برخى از آزادى ها و خواسته هاى خود را کنار بگذارد و در بعضى مواقع، لازم است بیشتر از آنچه که مى تواند از حق خود به نفع دیگران کم بگذارد و این، مستلزم داشتن روحیه فداکارى و ایثار است و داشتن این روحیه نیاز به صفاى باطن و تهذیب نفس دارد و اعتقاد به اینکه در جهانى دیگر و نه در دنیاى محدود مادى قابل جبران است؛ مانند کارى که شهداى هشت سال دفاع مقدس براى حفظ مملکت و رسیدن به آرمان هاى امام راحل (که آزادى انسان ها از یوغ بندگى ظالمان و بندگى نفس بود) انجام دادند و از همه چیز و همه کس خود گذشتند و جان خود را در این راه فدا کردند. آنها جان خود را در راه آرمان هاى اسلام فدا کردند؛ چون امید داشتند در جهانى ماوراى این جهان به سعادت که همان لقاى الهى است مى رسند و این بزرگ ترین اجر و مزد زحماتشان است. درحالى که اگر اعتقاد به معاد نباشد، با این قوانین و سنن اجتماعى و روابط دنیایى نمى توان انتظار فداکارى از مردم را داشت مگر آنکه در افراد آن مجتمع فضایل اخلاقى حکومت کند و این فضایل اخلاقى هم به تنهایى در تأمین سعادت اجتماع و سوق انسان به سوى صلاح عمل کافى نیست، مگر وقتى که بر اساس توحید باشد؛ یعنى مردم ایمان داشته باشند به اینکه عالم ـ که انسان جزئى از آن است ـ آفریدگار و معبودى دارد یکتا، و ازلى و سرمدى، که هیچ چیز از علم و احاطه او بیرون نیست و قدرتش مقهور هیچ قدرتى نمى شود و اگر اخلاق از چنین اعتقادى سرچشمه نگیرد، براى آدمى در کارهاى حیاتى اش هدفى جز تمتع به متاع دنیاى فانى و التذاذ به لذایذ حیات مادى باقى نمى ماند. جز توحید و اعتقاد به عالم دیگر، هیچ انگیزه اى موجب فداکارى و ازخودگذشتگى نبوده نمى تواند از نقض قوانین و سنن اجتماعى جلوگیرى کند (طباطبائى، 1374، ص 212ـ213). بنابراین، یکى از عوامل بسیار اثرگذار بر داشتن روحیه فداکارى، اعتقاد به زندگى جاویدان پس از مرگ است که تحمل درد و رنج را آسان کرده و انسان را به ایثار و گذشتن از حق خود به نفع دیگران تشویق مى کند.

    5. هدفمندى زندگى

    اگر انسان هدف و آرمان ارزشمند و مشخصى در زندگى نداشته باشد که در او انگیزه براى تلاش و کار ایجاد کند، به محض برخورد با کوچک ترین مشکل دچار سرگردانى شده و به یأس و ناامیدى گرفتار مى شود. این گونه افراد بعد از مدتى که عمر خود را به بطالت گذراندند، به پوچى و بى هویتى مى رسند و چون هدف و امیدى براى زندگى ندارند و از طرفى، پایه اعتقادى محکمى ندارند که به آن متکى باشند و در درماندگى هاى روحى و جسمى به آن پناه ببرند، به خودکشى روى مى آورند و یا خود را به دست خیال پردازى ها و خوشى هاى بى اساس مى سپارند و بدون هیچ هدفى، در لذات دنیایى و شیطانى فرو مى روند تا هنگامى که عمرشان به پایان مى رسد و دیگر راهى براى جبران ندارند. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: بد بنده اى است بنده اى که به لهو و لعب مشغول باشد و به غفلت، عمر تباه کند و فراموش نماید قبر و عذاب در آن را؛ و بد بنده اى است بنده اى که طغیان و ظلم نماید و فراموش کند مبدأ و معاد را و بد بنده اى است آنکه طمع بر او غالب شده باشد و ثروت او را به معصیت انداخته باشد. درحالى که اگر افراد ایمان به معاد داشته باشند و بدانید روزى باید نسبت به عمر و جوانى خود پاسخگو باشند، آن گاه اهدافى در زندگى خود برمى گزینند که سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشند. بنابراین، جامعه اى که اعضاى آن به دنبال اهدافى متعالى، که دربرگیرنده خیر دنیا و آخرت است، باشند، جامعه اى سالم و با نشاط خواهند داشت که به معناى واقعى، متمدن و متکامل خواهد بود.

    6. امیدوارى و تأمین بهداشت روانى

    دنیا محدود است و با بلاها و مشکلات، درهم پیچیده و گنجایش خواسته هاى نامحدود انسان را ندارد. گاهى انسان به هر ریسمانى چنگ مى زند تا بتواند گرهى از کارش باز کند یا به خواسته اى برسد، اما نمى تواند و ناامید از همه جا دچار حیرانى و سرگردانى مى شود و در این هنگام، اگر تکیه گاهى محکم نداشته باشد به راحتى مى شکند و سرخورده و افسرده مى شود، درحالى که اگر اعتقاد به حیات رستاخیز داشته باشد و بداند با وجود محدودیت دنیا، سراى نامحدود دیگرى هست که به واسطه همه کم و کاستى هاى این دنیا در آن از طرف خداوند اجر و مزد دریافت مى کند و خداوند حکیمى هست که عالم به همه امور است، در مقابل مشکلات مى ایستد و ناامید نمى شود، بلکه تلاشش را بیش از پیش افزایش مى دهد. علّامه طباطبائى مى فرماید: ایمان به معاد یعنى اعتقاد به اینکه خداى متعال همه را پس از مرگ زنده نموده، به حساب اعمالشان رسیدگى فرموده؛ نیکوکاران را پاداش نیک خواهد داد و بدکاران را به سزاى کردار و رفتارشان خواهد رسانید. در نتیجه، یک نوع دلگرمى و امیدوارى سراسر وجودش را خواهد گرفت و در سختى ها و دشوارى هایى که در مسیر زندگى با آنها برخورد مى کند و در مشکلاتى که راه هرگونه چاره جویى را بر روى وى مى بندد، هیچ گاه دچار نومیدى مطلق نخواهد شد؛ زیرا مى داند که زمام هر علت و سببى هرچه نیرومند هم باشد، به دست تواناى خداى بزرگ است و همه چیز زیر فرمان اوست (طباطبائى، 1356، ص 11). با داشتن چنین اعتقاد راسخى، هیچ گاه یأس و ناامیدى به دل راه پیدا نمى کند و انسان با قلبى مطمئن، به یارى خدا تمام تلاشش را براى رسیدن به هدف به کار مى گیرد و به آن آرامش روانى که براى ادامه زندگى لازم است دست مى یابد، حتى اگر به ظاهر موفق نباشد. اگر بتوان چنین روحیه و تفکر و بینشى را در افراد جامعه ایجاد کرد و حالت امیدوارى را در آنها به وجود آورد، جامعه اى موفق و پیشرفته قابل تضمین خواهد بود.

    7. تحکیم روابط انسانى

    یکى از عواملى که باعث حفظ انسجام و وحدت یک اجتماع مى شود، برقرارى ارتباط بر اساس روابط اخلاقى و انسانى است؛ بدین معنا که انسان ها به واسطه انسان بودن، رفتارهایى مبتنى بر اخلاق و انسانیت و توأم با گذشت و مهرورزى داشته باشند تا بتوانند در کنار یکدیگر و در مشکلاتى که جامعه را از جنبه هاى مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و... تهدید مى کند، با اتحاد و همبستگى دفاع کنند. از جمله عواملى که باعث این همبستگى و اتحاد و ایجاد مهر و محبت در دل انسان ها نسبت به هم مى شود، توجه کردن به مشکلات یکدیگر و داشتن صله رحم است که در اسلام سفارش فراوانى به آن شده است؛ زیرا با رفت و آمد و جویا شدن از احوال همدیگر، هم بین انسان ها الفت و دوستى به وجود مى آید و هم حس همیارى براى حل مشکلات در افراد برانگیخته مى شود و این باعث انسجام یک فامیل و قبیله و به تبع آن، وحدت بین تک تک افراد جامعه مى شود؛ چراکه به واسطه الفت ایجادشده بین آنها، سرنوشت هریک براى دیگرى مهم مى شود و در این میان، اگر این روابط رنگ خدایى و آخرتى به خود بگیرد، روابط مستحکم تر مى شود و همه حول محور خداپرستى و به امید زندگى بهتر در سراى جاودان از هر آنچه دارند در حق دیگر هم نوعان خود و نه تنها خویشاوندان بذل خواهند کرد؛ زیرا براى عبور از گردنه هاى سخت قیامت نیاز به توشه است و چه توشه اى بهتر از گره گشایى از کار دیگران که انسان را در مسیر صراط مستقیم قرار مى دهد؛ چراکه یکى از مسائلى که همه انسان ها در آخرت بدان سروکار دارند، صراط است و آنچه که افراد را در این باره از یکدیگر متمایز مى سازد؛ نحوه عبور و کیفیت گذر از آن است که برخى بسیار تند و بعضى سریع و بعضى آهسته و بعضى کند و بعضى حتى به گونه اى معلق عبور مى کنند و افرادى هم به طور موقت و افرادى براى همیشه از آن سقوط مى کنند. امام صادق علیه السلاممى فرمایند: از جمله عوامل سقوط انسان از صراط، قطع رحم و خیانت به امانت است (شفیعى مازندرانى، 1372، ص 160). پس چه عاقلانه است که تا وقت محدود عمر پایان نیافته و فرصت کار و عمل هست، تمام توان خود را براى فراهم آوردن توشه براى عبور سریع و راحت از صراط به کار گرفت.

    8. عهدپذیرى

    عهد عبارت است از التزام به چیزى و عقد قلبى بر آن، و شامل تمامى وعده هاى انسان و قول هایى که به اشخاص مى دهد مى شود؛ مثل اینکه بگوید: من این کار را مى کنم، و یا این کارى که مى کردم ترک مى کنم و نیز شامل هر عقد و معامله و معاشرت و امثال آن مى شود (طباطبایى، 1374، ص 191).

    یکى از مسائلى که در اسلام به آن سفارش زیادى شده است، وفاى به عهد و پیمان هاست؛ چه این عهد بین افراد با هم باشد و چه بین افراد و خداوند متعال. نیز کسانى که نسبت به آن بى توجه باشند مورد مذمت بسیار قرار گرفته اند؛ چراکه عدم تعهد به حرف و عملى که قول داده شده، باعث فرو ریختن پایه هاى اعتماد بین مردم و به مرور باعث تفرقه و بدبینى مى شود که این عامل، در ازهم گسیختن حس تعاون و همکارى و وحدت بین مردم تأثیرگذار است و از جنبه هاى مختلف باعث ضرر و زیان در جامعه مى شود و به همین دلیل و دلایل دیگر، خداوند در قرآن بسیار بر رعایت آن تأکید کرده و از رعایت نکردن این اصل مهم بر حذر داشته است. از آن جمله، فرموده: وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً (اسراء: 34) و این آیه شریفه مانند غالب آیاتى که وفاى به عهد را مدح، و نقض آن را مذمت کرده، هم شامل عهدهاى فردى و بین دو نفرى است، و هم شامل عهدهاى اجتماعى و بین قبیله اى و قومى و امتى است، بلکه از نظر اسلام، وفاى به عهدهاى اجتماعى مهم تر از وفاى به عهدهاى فردى است؛ براى اینکه عدالت اجتماعى مهم تر و نقض آن بلایى عمومى تر است و علت و ریشه این مطلب این است که بشر در زندگى اش هرگز بى نیاز از عهد و وفاى به عهد نیست، نه فرد انسان از آن بى نیاز است، و نه مجتمع انسان، و اگر در زندگى اجتماعى بشر که خاص بشر است دقیق شویم، خواهیم دید که تمامى مزایایى که از مجتمع و از زندگى اجتماعى خود استفاده مى کنیم، و همه حقوق زندگى اجتماعى ما که با تأمین آن حقوق آرامش مى یابیم، بر اساس عقد اجتماعى عمومى و عقدهاى فرعى و جزئى مترتب بر آن عهدهاى عمومى استوار است (طباطبائى، 1374، ص 259).

    در مورد عذابى که دامنگیر این گونه افراد مى شود، در قرآن آمده است: محققا کسانى که عهد خدا و سوگندهاى خود را مى دهند و در مقابل، متاع قلیل دنیا را مى خرند، در آخرت بهره اى ندارند و خدا در قیامت با آنان سخن نمى گوید و به نظر رحمت نمى نگرد و پاکشان ننموده، در عوض عذابى دردناک دارند (همان، ص 388). پس کسانى که در دنیا عهد و پیمان و مسئولیتى را که بر عهده داشته اند فراموش کنند و بناى بى اعتمادى را بگذارند، در جهان آخرت مخلد در عذاب خواهند شد و تا این حد مهم است که حتى خداوند نظر رحمت خود را از آنها برمى دارد و این قهر و غضب خداوند نسبت به انسان، بزرگ ترین عذاب ممکن است که در سراى محشر، که هیچ کس به فریاد کسى نمى رسد، عاید انسان مى شود. بنابراین، اعتقاد به معاد عامل مهمى در پرورش روحیه تعهد در انسان ها دارد.

    9. آینده نگرى

    علّامه طباطبائى در بیان صفتى از انسان که او را از پرداختن به معاد بازمى دارد مى فرماید: فکر انسان محدود است و تنها پیش پاى خود را مى بیند و مى فهمد و اما امورى که از نظر او غایب است نمى بیند؛ او هر چه مى گوید درباره وضع روز حاضرش مى گوید و از آینده خود غافل است، تنها دولت یک روزه را دولت، و غلبه یک ساعته را غلبه مى داند و عمر کوتاه خود و زندگى اندک خویش را معیار و مقیاس قرار داده، بر طبق آن بر له یا علیه کل جهان حکم مى کند (طباطبائى، 1374، ج 2، ص 279). و همین غفلت از آینده و دوراندیشى، عامل فراموشى معاد و سرگرم شدن به زندگى مادى شده، باعث مى شود برخى انسان ها با انکار اصل معاد و یا دور دانستن زمان آن، از هیچ ظلمى در حق دیگران و به وجود آوردن محیطى ناامن فروگذار نکنند و بدون هیچ دلواپسى سرگرم بازى با هواهاى خود باشند، هرچه مى خواهند بکنند و هر جور خواستند بازى کنند بدون اینکه حسابى در کارهایشان باشد؛ نه چنین نیست، بلکه خلق شده اند تا راه به سوى بازگشت به خدا را طى کنند و در آنجا محاسبه و بر طبق اعمالشان مجازات شوند؛ پس باید بدانند که بندگانى مسئولند که اگر از رسم عبودیت تجاوز کنند، بر طبق آنچه حکمت الهى اقتضا مى کند مؤاخذه مى شوند و خدا در کمین گاه است (همان، ج 14، ص 363).

    بنابراین، انسانِ معتقد به مبدأ و معاد مى داند که غایت و سعادت هر موجودى همان چیزى است که خداى تعالى براى آن معین کرده و راه به سوى آن سعادت و طریقى که باید سلوک کنند تا به سعادت خود برسند، همان طریقى است که خدا تشریع و بیان نموده و احدى غیر از خدا مالک هیچ چیز نیست تا براى مملوک خود غایتى معین و نهایتى مقرر نماید و یا براى رسیدن مملوکش به سعادت خاص خود راهى براى او تشریع کند. پس سعادتى که خداى سبحان به سوى آن دعوت مى کند، سعادت حقیقى انسان هاست و راهى هم که او بشر را به پیمودن آن دعوت نموده تا به سعادتشان منتهى کند، راه حقیقى و صراط مستقیم است و مى خواهد بفهماند برگشت امور خلق به خداى تعالى دایمى است (طباطبائى، 1374، ج 18، ص 115). در نتیجه، انسان سعى مى کند در اعمال و رفتار خود نظرى هم به آینده بشر و بعث و معادى که خداوند وعده داده است داشته باشد و این دید باعث مى شود که در همه امور زندگى اش تنها خوشى امروز و فردا را نبیند و به فکر تأمین توشه آینده خود باشد و این آینده نگرى دید وسیعى به انسان مى دهد و باعث مى شود علاوه بر داشتن زندگى هدفمند و شاد، به دنیا و مشکلات آن هم با نگاهى واقع بینانه تر بنگرد و در نتیجه، سعى مى کند شرایط زندگى بهترى هم براى خود و هم براى سایر هم نوعانش فراهم آورد.

    نتیجه گیرى

    نتایج به دست آمده بر اساس این تحقیق، نشان مى دهد که در ضرورت پرداختن به معاد و توجه بیشتر به پیامدهاى مثبت این مسئله بر تنظیم روابط انسانى در اجتماع شکى وجود ندارد؛ چراکه ایمان به حیات رستاخیز یکى از اساسى ترین راه کارهاى جلوگیرى از فساد و تباهى بشر بخصوص در زمینه مسائل اجتماعى به حساب مى آید و نوع زندگى وى را تحت تأثیر قرار مى دهد. از جمله مسائل اجتماعى که متأثر از آن است و رعایت آنها در جامعه باعث بهتر شدن زندگى براى همه مى شود، مى توان به مسئولیت پذیرى، عدالت و امنیت اجتماعى، صبر و خویشتن دارى در مشکلات و پیشامدها، فداکارى و ایثار در حین نیازمندى خود، هدفمندى زندگى، امیدوارى، تحکیم روابط انسانى و تعهدپذیرى و آینده نگرى اشاره کرد. از مقایسه این تحقیق با تحقیقات مشابهى که از سایر جنبه ها به اثرات تربیتى ایمان به معاد (مانند آثار فردى، اخروى و جنبه هاى اجتماعى دیگر) پرداخته اند، روشن مى شود که تقویت ایمان به حیات جاودانى پس از یاد مرگ، عامل مهمى است که باعث مى شود انسان ها مجهز به یک نیروى درونى شوند که در هنگام خطا و اشتباه آنها را متذکر شود. اگر بتوان این اعتقادات را در افراد درونى کرد، خود به عنوان یک پلیس درونى افراد را به مراقبت بر اعمال و رفتار، هم از نظر اجتماعى و هم فردى، وادار مى کند و باعث پیش گیرى از بسیارى مفاسد و جنایت ها خواهد شد.

    منابع

    انارى نژاد، عباس، 1386، تربیت اجتماعى از منظر نهج البلاغه، تربیت اسلامى، سال دوم، ش 4.

    رشیدپور، مجید، 1365، رشد اجتماعى از نظر اسلام، تهران، انجمن اولیاء و مربیان.

    رضایى، محمد، 1360، واژه هاى قرآن، تهران، مفید.

    شفیعى مازندرانى، محمد، 1372، درس هایى پیرامون زندگى پى از مرگ، قم، انتشارات اسلامى.

    شکوهى، غلامحسین، 1374، تعلیم و تربیت و مراحل آن، چ پانزدهم، مشهد، آستان قدس رضوى.

    صادقى رشاد، على اکبر، 1385، دانشنامه امام على علیه السلام، چ سوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.

    طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1356، آموزش دین (1)، گردآورى سیدمهدى آیت اللهى، قم، جهان آرا.

    ـــــ ، 1348، اسلام و اجتماع، قم، پیام اسلام.

    ـــــ ، 1374، المیزان فى تفسیرالقرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین، ج 1، 2، 3، 4، 5، 6، 9، 11،12،14،18 و20.

    ـــــ ، 1361، حیات پس از مرگ، قم، آزادى.

    ـــــ ، 1385، شیعه در اسلام، چ ششم، قم، واریان.

    ـــــ ، 1360، فرازهایى از اسلام، گردآورى سیدمهدى آیت اللهى، قم، جهان آرا.

    کاهه، احمد، 1384، مجموعه مقالات همایش امنیت اجتماعى، تهران، گلپونه.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میری ایوری، سیده زهرا.(1393) تأثیر ایمان به معاد بر تربیت اجتماعى از دیدگاه علّامه طباطبائى. فصلنامه معرفت، 23(7)، 51-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیده زهرا میری ایوری."تأثیر ایمان به معاد بر تربیت اجتماعى از دیدگاه علّامه طباطبائى". فصلنامه معرفت، 23، 7، 1393، 51-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میری ایوری، سیده زهرا.(1393) 'تأثیر ایمان به معاد بر تربیت اجتماعى از دیدگاه علّامه طباطبائى'، فصلنامه معرفت، 23(7), pp. 51-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میری ایوری، سیده زهرا. تأثیر ایمان به معاد بر تربیت اجتماعى از دیدگاه علّامه طباطبائى. معرفت، 23, 1393؛ 23(7): 51-