معرفت، سال بیست و سوم، شماره نهم، پیاپی 204، آذر 1393، صفحات 5-

    جایگاه اعتصام به خدا در کلام امام سجاد علیه السلام (1)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه
    چکیده: 
    این مقال شرحى است بر مناجات معتصمین امام سجاد علیه السلام. ازآنجاکه انسان بیشتر نیازهاى خود را مستقیما به وسیله اسبابى که در اختیار دارد تأمین مى کند، خود را نیازمند آن اسباب مى پندارد. ازاین رو، گمان مى کند از مسبب الاسباب بى نیاز است. به همین دلیل، وقتى نعمت هاى بى کران الهى در اختیار ماست و نیازهاى ما را برطرف مى کند، و با اسبابى در اختیار خود، مشکلات خود را برطرف مى کنیم، خود را بى نیاز از خدا مى پنداریم. این امر ناشى از غفلت و جهل به این حقیقت است که خداى قادر متعال، نیازها و حوایج ما را برطرف مى کند. این در حالى است که خداى متعال همواره از ما مى خواهد که به اسباب ظاهرى اعتماد نکنیم؛ چون اختیار آن اسباب نیز در دست خداست؛ تا او اراده نکند، کارى از آنها ساخته نیست. به همین دلیل، امام سجاد علیه السلام سفارش مؤکد دارند که نباید به غیر خدا امید بست، ما محتاج خداى متعال هستیم.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال بیست و سوم ـ شماره 204 -آذر 1393

    آیت اللّه علّامه محمدتقى مصباح

    چکیده

    این مقال شرحى است بر مناجات معتصمین امام سجاد علیه السلام. ازآنجاکه انسان بیشتر نیازهاى خود را مستقیما به وسیله اسبابى که در اختیار دارد تأمین مى کند، خود را نیازمند آن اسباب مى پندارد. ازاین رو، گمان مى کند از مسبب الاسباب بى نیاز است. به همین دلیل، وقتى نعمت هاى بى کران الهى در اختیار ماست و نیازهاى ما را برطرف مى کند، و با اسبابى در اختیار خود، مشکلات خود را برطرف مى کنیم، خود را بى نیاز از خدا مى پنداریم. این امر ناشى از غفلت و جهل به این حقیقت است که خداى قادر متعال، نیازها و حوایج ما را برطرف مى کند. این در حالى است که خداى متعال همواره از ما مى خواهد که به اسباب ظاهرى اعتماد نکنیم؛ چون اختیار آن اسباب نیز در دست خداست؛ تا او اراده نکند، کارى از آنها ساخته نیست. به همین دلیل، امام سجاد علیه السلام سفارش مؤکد دارند که نباید به غیر خدا امید بست، ما محتاج خداى متعال هستیم.

    کلیدواژه ها: اعتصام، اسباب، توسل، احساس نیاز به خدا.


    مفهوم اعتصام

    یکى از مناجات هاى امام سجاد علیه السلام مناجات معتصمین، یعنى مناجات چنگ زنندگان به ریسمان الهى نام دارد. در این مناجات، امام درباره عظمت و اهمیت تمسک و اعتصام به خداوند و دین و هدایت هاى الهى سخن گفته اند. بایسته گفتن است که زبان عربى عمق، غنا و گستردگى واژگانى فراوانى دارد و ازاین حیث بر زبان فارسى و بسیارى از زبان هاى دیگر برترى دارد. ازجمله گاهى واژه اى داراى چندین مترادف است که گرچه همه آنها به ظاهر معناى مشابهى دارند، هریک از آنها ویژگى خاصى دارد که دیگر واژگان ندارند. درحالى که براى همه این واژگان مترادف بیش از یک معادل در زبان فارسى یافت نمى شود. مانند واژگان اعتصام، تمسک و تشبث که همگى معناى مشابهى را مى رسانند و در زبان فارسى به چنگ زدن یا چنگ آویختن ترجمه مى شوند. در قرآن نیز واژه تمسک، استمساک و اعتصام و واژگان هم خانواده آنها به کار رفته است و به ویژه بر استمساک و اعتصام به ریسمان مستحکم الهى تأکید شده است. خداوند دراین باره در جایى مى فرماید: فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره: 256)؛ پس هرکه به طاغوت کافر شود و به خداى ایمان آورد به راستى به استوارترین دستاویز چنگ زده است که آن را گسستن نیست، و خدا شنوا و داناست.

    در آیات دیگر مى خوانیم: وَمَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِى إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ... وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعا وَلا تَفَرَّقُوا... (آل عمران: 101و103)؛ و هر کس به [دین و کتاب ]خدا چنگ زند به راستى به راه راست هدایت شده است... و همگى به ریسمان خداى (توحید، دین و کتاب) چنگ زنید و پراکنده مشوید.

    چرایى توسل به اسباب و غفلت از خداوند

    براى اینکه معناى اعتصام به حبل الهى و همچنین معناى معتصم روشن شود و نیز براى اینکه ارتباط عنوان معتصمین با بیاناتى که در این مناجات گرد آمده است روشن شود، باید دقیق تر به معناى واژه اعتصام بنگریم. معمولاً وقتى انسان احساس خطر مى کند، مثلاً در آستانه سقوط از بلندى قرار مى گیرد و آن گاه ریسمان و یا هر وسیله دیگرى را فرادست خود مى بیند، محکم آن را مى گیرد تا سقوط نکند. به این دست آویختن به وسیله و عاملى که مى تواند انسان را از سقوط و خطر نجات دهد، اعتصام مى گویند.

    چون انسان بیشتر نیازهاى خود را مستقیما به وسیله اسبابى که در اختیار دارد تأمین مى کند، خود را نیازمند و محتاج به آن اسباب مى یابد و احساس نمى کند که به مسبب الاسباب نیز محتاج است. همچنین او تا زمانى خود را نیازمند به اسباب و وسایط مى یابد که بتواند به وسیله آنها نیاز خویش را تأمین کند. پس اگر احساس کند که به سبب و وسیله اى محتاج نیست، سراغ آن نمى رود. مثلاً کودک در خردسالى که هنوز نمى تواند به تنهایى راه برود، چون احساس مى کند که باید از دیگران کمک بگیرد، دست در دست مادر و یا پدر خود مى نهد و به کمک آنها حرکت مى کند، اما وقتى که بزرگ تر شد و احساس کرد که مى تواند بدون کمک گرفتن از دیگران حرکت کند و راه برود، دستش را از دست دیگران خارج مى کند و به تنهایى و بدون کمک خواستن از دیگران حرکت مى کند. به همین ترتیب، وقتى انسان گرسنه مى شود، اگر دسترس به غذا نداشته باشد، به سراغ کسى مى رود که غذایى در اختیار او بگذارد، اما اگر غذا داشته باشد، دیگر خود را محتاج کسى نمى بیند که غذا در اختیار او گذارد.

    وقتى نعمت هاى فراوان الهى در اختیار ماست و نیازهاى ما را برآورده مى کند و وقتى مشکلاتى فراروى ماست که مى توانیم آنها را با عوامل و اسبابى که در اختیار داریم برطرف کنیم، چه بسا در خود احساس نیاز به خداوند نبینیم. درست به دلیل وجود این حالت روانى غفلت و احساس عدم نیاز به خداوند در هنگام برخوردارى از امکانات و نعمت ها در افراد کوته بین و جاهل است که خداوند احساس استغنا و بى نیازى و برخوردارى از مواهب و امکانات مادى را موجب طغیان مى داند و مى فرماید: ... کَلا إِنَّ الإنْسَانَ لَیطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى (علق: 6و7)؛ آرى، هرآینه آدمى سرکشى مى کند و از حد مى گذرد؛ ازآن رو که خود را بى نیاز و توانگر مى بیند.

    اینکه وقتى همه چیز براى انسان فراهم است، او دیگر خود را محتاج خداوند نبیند و درِ خانه او نرود، ناشى از غفلت و جهل به این حقیقت است که در پرتو قدرت مطلق الهى و خواست اوست که نیازها و حوایج ما برآورده مى شود و خداوند از روى حکمت، این اسباب و عوامل را قرار داده تا از طریق آنها خواست او انجام پذیرد و او اگر نخواهد و اراده نکند، آن اسباب بى اثر مى شوند. ممکن است انسان این مطلب را با براهین فلسفى و ادله عقلى بپذیرد، اما در دل باور نداشته باشد. او مى پذیرد که زمین، آب و دانه گندم را خدا آفریده است، اما وقتى محصول گندم تبدیل به آرد و سپس نان شد و در سفره او قرار گرفت، او چندان باور ندارد که به خداوند احتیاج دارد.

    احساس نیاز مطلق به خدا در پرتو تعالیم آسمانى

    در پرتو تعالیم و تربیت انبیا علیهم السلام انسان به این باور مى رسد که او تنها به خداوند نیازمند است. این اسباب، تنها ابزارهایى در اختیار خداوند هستند که فقط به اراده او تأثیر مى گذارند. ازباب تشبیه، ممکن است یک کودک وقتى مى بیند که با زدن کلید برق، لامپ روشن مى شود، تصور کند که آن کلید، برق را ایجاد مى کند، درصورتى که کلید برق تنها وسیله اى براى انتقال جریان الکتریسیته به لامپ است تا لامپ آن انرژى را به نور تبدیل کند. پس آن کلید تنها واسطه اتصال جریان برق است. آن انرژى را دستگاه مولد برق تولید مى کند و سیم برق نیز مجراى انتقال و هادى آن برق است و نقش اساسى در این فرایند از آنِ دستگاه مولد برق است.

    با تنزل فراوان، اسباب این عالم شبیه کلید برق هستند که به وسیله آنها اراده و خواست خداوند به انجام مى رسد. این واسطه ها از خود استقلالى ندارند و تابع خواست خداوندند. خداوند در جاى جاى قرآن ما را به این حقیقت رهنمون مى کند که مؤثر حقیقى در عالم، خداوند است. عوامل و اسباب ظاهرى، وسایط و ابزارى هستند در اختیار خدا که به اذن او تأثیر مى گذارند و از خود استقلالى ندارند. ازاین رو اعتماد و اتکاى ما فقط باید به خداوند باشد و اعتمادى به اسباب نداشته باشیم و باور کنیم که کارها فقط با اراده و اذن خداوند انجام مى پذیرد. خداوند در سوره واقعه مى فرماید: أَفَرَأَیتُمْ مَا تَحْرُثُونَ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَاما فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ إِنَّا لَمُغْرَمُونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ أَفَرَأَیتُمُ الْمَاءَ الَّذِى تَشْرَبُونَ أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجا فَلَوْلا تَشْکُرُونَ (واقعه: 63ـ70)؛ آیا آنچه مى کارید دیده اید؟ آیا شما آن را مى رویانید یا ما رویاننده ایم؟ اگر بخواهیم آن را گیاهى درهم شکسته مى گردانیم تا سراسیمه و در شگفت بمانید، [و گویید ]به راستى که ما زیان کرده ایم، بلکه ما بى بهره مانده ایم. آیا آبى را که مى آشامید دیده اید؟ آیا شما آن را از ابر فرو آورده اید یا ما فروآورنده ایم؟ اگر بخواهیم آن را تلخ و شور مى گردانیم، پس چرا سپاس نمى گزارید؟

    در جاى دیگر، خداوند پس از آنکه نشانه هاى ربوبیت را به مشرکان گوشزد مى کند و برخى از نشانه هاى ربوبیت خود را در عالم خلقت برمى شمرد، مى فرماید: قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرا فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاء مَّعِینٍ (ملک: 30)؛ بگو: مرا گویید که اگر آب شما [به زمین ]فرو شود، چه کسى شما را آب روان مى آورد؟

    خداوند بارها از ما مى خواهد که به اسباب ظاهرى اعتماد و تکیه نداشته باشیم؛ چون اختیار آن اسباب در دست خداست و تا خداوند اراده نکند، کارى از آنها ساخته نیست. گرچه با برهان عقلى هم براى ما ثابت شده است که علت اصلى همه پدیده ها خداوند است و خداوند پس از آنکه عوامل و اسباب و همه پدیده ها را به وجود آورد، لحظه به لحظه به آنها وجود افاضه مى کند، اما باز ما به جاى آنکه به خداوند و قدرت مطلق او اعتماد کنیم، به اسباب و عوامل ظاهرى اعتماد مى کنیم. این به دلیل جهلى است که در اعماق دل ما ریشه دوانیده است.

    توجه انسان به حاکمیت مطلق خدا در شرایط خاص

    گاهى خداوند براى آنکه انسان را به حاکمیت و ربوبیت خویش بر عالم آگاه کند و پرده جهل و غفلت را از برابر چشمانش بردارد، راه ها و روزنه هایى را فراروى انسان مى گشاید تا انسان این حقیقت را دریابد که مؤثر حقیقى خداست؛ پس گاهى انسان را با خطرات و حوادث سخت و سهمگین مواجه مى کند؛ حوادث و خطراتى که در گیرودار آنها انسان درمى یابد که اسباب ظاهرى کارساز نیستند و تنها خداوند مى تواند انسان را از دام بلا نجات دهد. گاهى خداوند از راه هایى چون معجزه و کرامت، پدیده ها و امور خارق العاده اى را پدید مى آورد تا انسان با مشاهده این امور خارق العاده و استثنایى، که پیدایش آنها از مسیر طبیعى و عادى نظام اسباب و مسببات انجام نپذیرفته است، به قدرت بلامنازع خداوند پى ببرد و به مسیر حق راه یابد و با مشاهده آن امور غیرعادى و خارق العاده و حوادث سخت وهشداردهنده،پرده هاى درهم تنیده جهل که در شرایط عادى از فراروى او کنار نمى رود، از پیش چشمش برداشته شود.

    انسان باید با استفاده از عقل خود و با پیروى از دستورات انبیا، جهل را از ساحت دل خود بزداید و خداوند را دست اندرکار همه امور عالم بداند و باور داشته باشد که همه چیز با اراده و مشیت الهى انجام مى پذیرد. اما انسان براثر طغیان و جهل از این حقیقت غافل مى شود. آن گاه خداوند با به وجود آوردن حوادث و رخدادهاى استثنایى، انسان را در بحران و تنگنا قرار مى دهد تا او به خود آید و به نداى فطرتش گوش فرادهد و به سراغ خداوند برود. خداوند درباره عکس العمل انسان به حوادث سخت و سهمگین و غفلت دوباره او پس از رهایى از خطر مى فرماید: فَإِذَا رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یشْرِکُونَ(عنکبوت: 65)؛ و چون در کشتى سوار شوند، خداى را بااخلاص و پاک دینى (یکتاگرایى) بخوانند، و چون به سوى خشکى برهاندشان، آن گاه شرک مى ورزند.

    در آیه دیگرى خداوند درباره توجه انسان به خداوند در خطرات و بحران هاى زندگى و غفلت او از خداوند و طغیان در زمین به هنگام احساس آرامش و امنیت مى فرماید: هُوَ الَّذِى یسَیرُکُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنْتُمْ فِى الْفُلْکِ وَجَرَینَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ یبْغُونَ فِى الأرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ (یونس: 22و23)؛ اوست آنکه شما را در خشکى و دریا مى بَرد، تا آن گاه که بر کشتى ها سوار شوید و بادى خوش شما را ببرد که بدان شادمان شوید؛ ناگاه بادى تند و سهمگین وزیدن گیرد و موج ازهرسو بدیشان رسد و چنان دانند که فراگرفته شده و به هلاکت افتاده اند، خداى را درحالى که دین را ویژه او کنند، [با اخلاص ]بخوانند که اگر ما را از این [بلا و ورطه هلاکت ]برهانى هرآینه از سپاسگزاران باشیم؛ و چون ایشان را برهاند آن گاه در زمین به ناحق ستم و سرکشى مى کنند.

    اگر انسان با خطر مواجه شود، مثلاً در میان شعله هاى آتش گرفتار شود و دریابد که کارى از او و دیگران ساخته نیست، با همه وجود متوجه خداوند مى شود و از او مى خواهد که نجاتش دهد. گاهى براى سنگ نوردها و صخره نوردها اتفاق مى افتد که در شرایط سخت و خطرناکى قرار مى گیرند و در بالاى صخره اى با گرفتن تکه سنگى مانع سقوط خود به دره مى شوند. در آن حال اگر آن سنگ از جاى کنده شود، آنهاسقوط مى کنندوازدیگرسوى به شدت خسته شده اند و یاراى مقاومت ندارند و نزدیک است که دستشان از آن تکه سنگ رها شود. در چنین وضعیتى که کسى به یارى شان نمى شتابد، متوجه خداوند مى شوند و از او مى خواهند که آنان را از آن مهلکه نجات دهد.

    در گرفتارى ها و مشکلات دیگر زندگى نیز که گاهى آبروى انسان در خطر قرار مى گیرد و یا انسان دچار بیمارى مى شود و پزشکان تشخیص مى دهند که بیمارى او درمانى ندارد، وقتى انسان مضطر و درمانده گشت و امیدش از غیر خداوند قطع شد، روزنه امیدى به روى او گشوده مى شود و به خداوند توجه مى یابد و از او درخواست یارى مى کند. خداوند دوست دارد که انسان همواره در زندگى اش به او توجه و اعتصام داشته باشد و حتى هنگامى که اسباب براى او فراهم است، باور داشته باشد که از نیاز او به خداوند کاسته نشده است؛ چون خداوند آن اسباب را در اختیار او نهاده است. اگر انسان این حقیقت را درک کرد و همواره خود را محتاج خداوند دید، خداوند از هر راهى که خود صلاح بداند نیاز او را رفع مى کند و مشکلاتش را برطرف مى کند. مهم تر آنکه در این صورت انسان گمراه نمى شود: وَمَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِى إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ(آل عمران:101)؛ و هرکس به [دین و کتاب ]خدا چنگ بزند، به راستى به راه راست هدایت مى شود.

    شایسته است که انسان همواره متوجه خداوند باشد و باور داشته باشد که خداوند همواره او را یارى مى کند؛ باور داشته باشد که وقتى دستش از همه جا قطع شد، خدا نجاتش مى دهد؛ وقتى دشمنان درصدد برآمدند که به او ضربه بزنند و آبروى او را بریزند، خداوند حمایتش مى کند و آبرویش را حفظ مى کند؛ وقتى بیمار شد و هیچ دارویى تأثیرى در درمان او نبخشید، خداوند او را شفا مى دهد. این باور زمینه اعتصام به خداوند را در انسان فراهم مى آورد و آن گاه انسان در مقام اعتصام به خداوند و در هنگام عرض حاجت نزد خداوند، به اسما و صفات الهى که متناسب با رفع آن حاجت است، تمسک و توسل مى جوید تا دریاى رحمت الهى را به تلاطم آورد. پس از این توضیحات، اکنون قسمتى از مناجات معتصمین را مرور مى کنیم.

    تجلى اعتصام به خدا در زندگى دوستان خدا

    أَللَّهُمَّ یا مَلاذَ الْلائِذینَ وَیا مَعَاذَ الْعَائِذینَ وَیا مُنْجِى الْهَالِکینَ وَیا عَاصِمَ الْبَائِسینَ وَیا رَاحِمَ الْمَسَاکِینَ وَیا مُجیبَ المُضطَرِّینَ وَیا کَنْزَ الْمُفْتَقِرِینَ وَیا جَابِرَ الْمُنکَسِرِینَ وَیا مَأْوَى الْمُنْقَطِعِینَ وَیا نَاصِرَ الْمُسْتَضْعَفِینَ وَیا مُجِیرَ الْخَائِفِینَ وَیا مُغِیثَ الْمَکْرُوبِینَ وَیا حِصْنَ اللاجِینَ؛ خدایا، اى پناه بخش پناه آورندگان و اى نجات بخش به هلاکت افتادگان و اى نگاه دار بیچارگان و اى رحم کننده به حال بینوایان و اى اجابت کننده دعاى پریشانان و بیچارگان و اى گنج فقیران و تهى دستان و اى جبران کننده دل شکستگان و اى مأوا و پناه دهنده به وانهاده شدگان از کسان، و اى یارى کننده ضعیفان و اى پناه ترسناکان و اى فریادرس ستم دیدگان و اى حصار محکم پناه آورندگان.

    انتخاب تعابیر مزبور در آغاز مناجات، متناسب با حال کسى است که از غیر خدا ناامید شده و با همه وجود، خود را محتاج خداوند مى داند و رو به سوى او آورده و با نهایت ذلت و درماندگى و با اعتراف به فقر و نادارى و بیچارگى خود مى کوشد که دریاى رحمت الهى را به تلاطم آورد و خود را مشمول رحمت او کند. امام در ادامه مى فرمایند: إنْ لَمْ أَعُذ بِعِزَّتِکَ فَبِمَنْ أَعُوذُ وَإِنْ لَم أَلُذْ بِقُدْرَتِکَ فَبِمَنْ أَلُوذُ وَقَدْ أَلجَأَتْنِى الذُّنُوبُ إِلَى التَّشَبُّثِ بِأَذْیالِ عَفْوِکَ؛ اگر من به مقام عزت و اقتدار تو پناه نبرم، دیگر به که پناهنده شوم و همانا گناهان بى شمار، مرا ناگزیر کرده که به دامان عفوت چنگ آویزم.

    امام پس از آنکه مى فرمایند هیچ امیدى به غیر خدا ندارند، اذعان مى کنند که وراى عزت و قدرت الهى، عزت و قدرتى وجود ندارد. پس اگر به عزت و قدرت او پناه نبریم، به چه کسى پناه ببریم؟ انسان هاى عادى وقتى با سختى ها و گرفتارى هاى مادى نظیر گرسنگى، تشنگى، خطر سقوط از بلندى، غرق شدن و یا مشکلات اجتماعى مواجه مى شوند، به خداوند پناه مى آورند و ازاین جهت نیازهاى مادى، محرک آنان براى اعتصام به خداوند است؛ اما براى مؤمن نیاز به مغفرت الهى مهم تر و فراتر از نیازهاى مادى است؛ چون گرفتارى ها و سختى هاى این جهانى و خوارى و ذلت دنیوى با مرگ تمام مى شود؛ اما نیازهاى اخروى و گرفتارى ها و مشکلاتى که براثر گناهان و قصور و تقصیر در بندگى خدا فراهم آمده اند، تا ابد باقى اند و تنها خداوند مى تواند آنها را مرتفع کند. ازاین نظر مؤمن وقتى مى نگرد که همه قدرت ها از آنِ خداوند است و از هیچ کس جز او کارى ساخته نیست، به جاى اینکه از خداوند بخواهد که آب و نان و سایر نیازهاى مادى را که مربوط به عمر چندروزه دنیا هستند برایش تأمین کند، از خداوند مى خواهد که او را از گرفتارى هاى جهان آخرت که ابدى هستند برهاند، و با تمام وجود از شر گناهان و آبروریزى در سراى آخرت و عذاب هاى جاودانه آن به خداوند پناه مى برد.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1393) جایگاه اعتصام به خدا در کلام امام سجاد علیه السلام (1). ماهنامه معرفت، 23(9)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."جایگاه اعتصام به خدا در کلام امام سجاد علیه السلام (1)". ماهنامه معرفت، 23، 9، 1393، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1393) 'جایگاه اعتصام به خدا در کلام امام سجاد علیه السلام (1)'، ماهنامه معرفت، 23(9), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. جایگاه اعتصام به خدا در کلام امام سجاد علیه السلام (1). معرفت، 23, 1393؛ 23(9): 5-